ارسال به آقاسید حمید جزائری

هم فاطمة و


آية التطهير


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته


يَأَيهَُّا النَّبىِ‏ُّ قُل لّأَِزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا فَتَعَالَينْ‏َ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا(احزاب 28) وَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الاَْخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا(29) يَانِسَاءَ النَّبىِ‏ِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَينْ‏ِ وَ كاَنَ ذَالِكَ عَلىَ اللَّهِ يَسِيرًا(30) وَ مَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَلِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَينْ‏ِ وَ أَعْتَدْنَا لهََا رِزْقًا كَرِيمًا(31) يَنِسَاءَ النَّبىِ‏ِّ لَسْتنُ‏َّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتنُ‏َّ فَلَا تخَْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِى فىِ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا(32) وَ قَرْنَ فىِ بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبرََّجْنَ تَبرَُّجَ الْجَهِلِيَّةِ الْأُولىَ‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتِينَ الزَّكَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكمُ‏ْ تَطْهِيرًا(33) وَ اذْكُرْنَ مَا يُتْلىَ‏ فىِ بُيُوتِكُنَّ مِنْ ءَايَتِ اللَّهِ وَ الحِْكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كاَنَ لَطِيفًا خَبِيرًا(34)



۱- سالها قبل تا کنون که در کتاب مهر تابان دیدم که از علامه قده نقل فرمودند که موضع این دو آیه اکمال دین و آیه تطهیر تغییر کرده، در مورد اولی تردیدی نداشتم، یعنی آیه اکمال، ربطش به قبل و بعد، مفسرین را هم دچار مشکل کرده است، اما آیه تطهیر پنجاه پنجاه است در ذهن قاصر من، و حضرت علامه قده هر چند در المیزان به ملایمت سخن فرمودند اما در مهر تابان صریح‌تر حرف زدند: (از اول قرآن تا آخر قرآن در دو جا قابل تردید نیست به عقیده بنده که جای آیه عوض شده است) (و جای این خطاب در اینجا نیست. ولی در اینجا آورده‌اند، تا بواسطه ملابست، اذهان عامّه را متوجّه زوجات رسول الله بگردانند. و حسنه تطهیر و فقدان رجس را بآنها بچسبانند)، یعنی در المیزان احتمال اینکه موضع آیه، پشتوانه وحی داشته باشد، مطرح کردند، اما در مهر تابان که محفل خصوصی بوده تنها کار عمدی صحابه دانستند:


الميزان في تفسير القرآن، ج‏16، ص: 312
... فالآية لم تكن بحسب النزول جزءا من آيات نساء النبي و لا متصلة بها و إنما وضعت بينها إما بأمر من النبي ص أو عند التأليف بعد الرحلة...


مهر تابان، ص: 288
بلی جای بعضی از آیات ممکنست که تغییر نموده باشد؛ ولی البتّه تغییر محلّ آیات غیر از مسئله تحریف است.
بحسب ظاهر- واقعش را خدا بهتر میداند- از اول قرآن تا آخر قرآن در دو جا قابل تردید نیست به عقیده بنده که جای آیه عوض شده است؛ در جاهای دیگر ممکنست که بگوئیم جای آیه عوض نشده و تغییر نکرده است؛ و قابل توجیه است؛ ولی در این دو مورد بهیچوجه قابل توجیه نیست. أوّل در سوره مائده است و دوّم در سوره احزاب است؛ ...
...
مهر تابان، ص: 290
و امّا دوّمین مورد که تغییر محلّش بسیار روشن است، آیه تطهیر است؛ و آن در سوره احزاب است: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. این آیه هم در جائی واقع شده که بهیچوجه مناسبتی با ما قبل و ما بعد خود ندارد زیرا که ما قبل آن راجع به زنهای رسول الله است؛ و ما بعد آن نیز راجع بزنهای رسول الله است؛ و لیکن این آیه با اینکه راجع باهل بیت رسول خداست، در میان آن آیات آورده است، که امر مشتبه شود؛ و مجموعه آیات چنین است:
یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً- وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ- إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً- وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفاً خَبِیراً «1» در اینجا ذکری از أهل بیت نشده است؛ و اوصافی از آنان بیان نشده است؛ تا بنحو خطاب خداوند آنها را مخاطب قرار دهد و هر نوع پلیدی و رجسی را از آنان بزداید و تطهیر کند.
بلکه دو آیه است فقطّ درباره نساء النّبیّ (زوجات رسول الله) أوّل: آیه یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً.
دوّم بدنبال آن: آیه وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ... وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفاً خَبِیراً تمام این آیات راجع به نساء النّبی است؛ یعنی زن‌های رسول خدا؛ و دستوراتیست که بآنها داده می‌شود؛ و ضمائر همه راجع بآنهاست؛ یعنی ضمیر جمع مخاطب مؤنّث است مثل لستنّ اتّقیتنّ تخضعن قلن قرن بیوتکنّ تبرّجن أقمن آتین أطعن اذکرن در وسط آیه دوّم می‌بینیم که لحن خطاب تغییر میکند؛ و یک جمله نامناسب راجع به اهل بیت رسول خدا وارد میشود بطوریکه ضمیرهایش ضمیر جمع مخاطب مذکر است؛ مثل عنکم و یطهّرکم می‌باشد؛ و عینا مانند وصله ناهمواری است که بخوبی مشخص می‌سازد که ربطی بآیه قبل و بعد ندارد؛ و جای این خطاب در اینجا نیست. ولی در اینجا آورده‌اند، تا بواسطه ملابست، اذهان عامّه را متوجّه زوجات رسول الله بگردانند. و حسنه تطهیر و فقدان رجس را بآنها بچسبانند؛ و در نتیجه آیه دوّم بواسطه ادخال این زیادی بصورت دو آیه در آمده است؛ و تا یطّهرکم تطهیرا یک آیه و تا لطیفا خبیرا را آیه‌ای دیگر قرار داده؛ و مجموعا آیات راجعه به نساء النّبیّ را سه آیه کرده‌اند.


۲- اهل سنت به نقل سیوطی و دیگران، جمهور علمایشان میگویند: ترتیب سوره‌ها به اجتهاد صحابه بوده است، اما نقل اجماع میکنند که ترتیب آیات هر سوره توقیفی است، و در مجمع البیان برای خصوص سوره احزاب نقل اجماع فرمودند که تعداد آیات آن ۷۳ آیه است، که البته با توضیح علامه قده، یک آیه کمتر میشود:

مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 524
(33) سورة الأحزاب مدنية و هي ثلاث و سبعون آية بالإجماع.

ولی بحث علامة قده مربوط به قبل از این اجماع است، بلکه روایات راجع به طویل بودن سوره احزاب در جای خود مفصل است، و میزان در بحث ترتیب آیات یک سوره، و نیز خصوص آیة تطهیر، روایات اهل البیت علیهم السلام است، از روایت ارشاد برمیآید که ترتیب در کل قرآن کریم، به هم خورده است:

الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏2/386
و روى جابر عن أبي جعفر ع أنه قال إذا قام قائم آل محمد ع ضرب فساطيط لمن يعلم الناس القرآن على ما أنزل الله جل جلاله فأصعب ما يكون على من حفظه اليوم لأنه يخالف فيه التأليف

روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)ج‏2/265
و قال أبو جعفر الباقر ع إذا قام القائم من آل محمد ضرب فساطيط لمن يعلم الناس القرآن على ما أنزله الله عز و جل فأصعب ما يكون على من حفظه اليوم لأنه يخالف فيه التأليف

كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 466
و روى جابر بن عبد الله عن أبي جعفر ع أنه قال إذا قام قائم آل محمد ع ضرب فساطيط لمن يعلم الناس القرآن على ما أنزله الله جل جلاله فأصعب ما يكون على من حفظه لأنه يخالف التأليف.


الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 633
23- محمد بن يحيى عن محمد بن الحسين عن عبد الرحمن بن أبي هاشم عن سالم بن سلمة قال: قرأ رجل على أبي عبد الله ع و أنا أستمع حروفا من القرآن ليس على ما يقرأها الناس فقال أبو عبد الله ع كف عن هذه القراءة اقرأ كما يقرأ الناس حتى يقوم القائم ع فإذا قام القائم ع قرأ كتاب الله عز و جل على حده و أخرج المصحف الذي كتبه علي ع ....



ولی شاید روایت تفسیر عیاشی در خصوص آیة تطهیر مشعر باشد که ترتیب این آیة محفوظ مانده است، (کلمه ینزل):

تفسير العياشي، ج‏1، ص: 17
فيمن فسر القرآن برأيه‏
1- عن زرارة عن أبي جعفر ع قال ليس شي‏ء أبعد من عقول الرجال من تفسير القرآن، إن الآية ينزل أولها في شي‏ء- و أوسطها في شي‏ء و آخرها في شي‏ء، ثم قال: «إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا» من ميلاد الجاهلية.

هر چند دلالت تام ندارد، چون ممکن است منظور، اصل نزول از طرف خدا باشد، ولی حکم به (أولها في شي‏ء و أوسطها في شي‏ء و آخرها في شي‏ء) نسبت به همین ترتیب فعلی مصحف عثمان باشد که باید عموم مردم به اهل الذکر مراجعه کنند تا نظم و ترتیب واقعی را سؤال کنند.


۳- آیة مبارکه تطهیر شاید از مواضعی باشد که معرضیت برای استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد، در آن بسیار قوی باشد، چون اراده اذهاب رجس و تطهیر، دو نوع تشریعی و تکوینی دارد، و در سایر آیات هم همین تعبیر برای اراده تشریعی آمده است، که در المیزان هم اشاره فرمودند، هر چند در این آیه نپذیرفتند، و بحث خوبی ارائه فرمودند، ولی چون اعتقاد راسخ معظم له بر وضع در غیر موضع خودش بوده، نزد ایشان استعمال در اکثر از معنا جایی ندارد، بخصوص که در علم اصول هم ظاهرا قائل به عدم امکان استعمال در اکثر هستند، هر چند بنابر مطلب و دو قاعده که در المیزان آن را سران تحتهما اسرار نامیدند، خیلی مجال وسیعی در این باب برقرار میشود:

الميزان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 260
و اعلم أنك إذا تصفحت أخبار أئمة أهل البيت حق التصفح، في موارد العام و الخاص و المطلق و المقيد من القرآن وجدتها كثيرا ما تستفيد من العام حكما، و من الخاص أعني العام مع المخصص حكما آخر، فمن العام مثلا الاستحباب كما هو الغالب و من الخاص الوجوب، و كذلك الحال في الكراهة و الحرمة، و على هذا القياس. و هذا أحد أصول مفاتيح التفسير في الأخبار المنقولة عنهم، و عليه مدار جم غفير من أحاديثهم.
و من هنا يمكنك أن تستخرج منها في المعارف القرآنية قاعدتين:
إحداهما: أن كل جملة وحدها، و هي مع كل قيد من قيودها تحكي عن حقيقة ثابتة من الحقائق أو حكم ثابت من الأحكام كقوله تعالى: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»: الأنعام- 91، ففيه معان أربع: الأول: قُلِ اللَّهُ، و الثاني: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ، و الثالث: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ، و الرابع: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ. و اعتبر نظير ذلك في كل ما يمكن.
و الثانية: أن القصتين أو المعنيين إذا اشتركا في جملة أو نحوها، فهما راجعان إلى مرجع واحد. و هذان سران تحتهما أسرار و الله الهادي.


به هر حال اگر بر خلاف مختار ایشان، احتمال نزول آیة تطهیر در همین موضع باشد (و لو به یکی از دفعات نزول آیه شریفه) ، قرینه سیاق، استعمال در اکثر معنا را تصحیح میکند، و لذا عرف عام، از مسلمان و کافر، قبل از اطلاع از شأن نزول آیة تطهیر، مشکل حادی در سیاق احساس نمیکند، به خلاف آیه اکمال دین، که عموم ناظرین، مشکل حاد احساس میکنند. و الله العالم


۴- وجوهی که در فایل ضمیمه فرمودند، دلنشین است(هر چند سؤالات کلاسیک در ذیل آن مطرح است)، ولی مبتنی بر این است که تالیف و نظم و وضع آیات، توقیفی باشد، و از ناحیه خداوند متعال در چنین موضعی قرار داده شده باشد، اما اگر زمان ظهور، بر حافظین قرآن امر مشکل میشود که در روایت ارشاد گذشت: (فأصعب ما يكون على من حفظه اليوم) نمیتوان به طور مطلق گفت: (البته در اول گفته شود كه چنين حالتى بسيار در آيات ديده ميشود كه از بيان امرى دفعتا به بيان امر ديگرى مى رود و لكن چون كلام خداست در غايت حكمت است و لذا مسلّماً ربطى بين آنها هست بلكه در نهايت ربط است و لو اينكه ما كه در كوتاه نظرى هستيم آنرا درك نكنيم)

و نکته مهمی که مورد تاکید المیزان هم هست اینکه در روایات متواترة، شأن نزول آیة شریفه، خاص خمسة طیّبة آمده است، و شاید حتی یک روایت بین شیعه وسنی راجع به نظم موجود در مصحف عثمان، نیامده باشد، یعنی یک روایت که بگوید منظور آیه به عنوان شأن نزول، زنان حضرت ص هستند. (نه قول مفسرین)


۵- نکته ای که بحث را بین باحثین، طولانی کرده، قرائن داخلیة هفت آیه شریفه است که طرفین بحث، هر یک مناسب معتقد خود، به آن تمسک میکنند، مثلا در هفت آیه پی در پی، ۲۴ ضمیر مخاطب آمده است برای زنان، در این هفت آیه، خداوند متعال، زنان پیامبر را مخاطب قرار میدهد، و از ابتدای آیه ۲۸ تا وسط آیه ۳۳ با ۲۰ ضمیر مخاطب جمع مؤنث، با آنها صحبت میکند، و به ناگاه در انتهای آیه ۳۳ دو ضمیر جمع مخاطب مذکر میآورد، و سپس در ادامه دو ضمیر جمع مخاطب مؤنث، به کار میبرد، آیا چه شده است که در این بین، (یعنی ضمیر ۲۱ و ۲۲) ناگهان دو ضمیر جمع مخاطب مذکر به کار میرود که کاملا با قبل آن که خطاب به جمع زنان پیامبر است و نیز بعد آن، تفاوت آشکار دارد؟

آیا مثل تغییر ضمیر در آیه دیگر است؟: أتعجبین من امرا الله رحمة الله و برکاته علیکم اهل البیت، تعجبین خطاب مفرد مؤنث است، ولی فورا خطاب جمع مذکر میشود، اما در آن آیه، چون پس از بشارت به حضرت اسحاق ع و یعقوب ع است، میتواند خطاب جمع مذکر به سه مرد و یک زن باشد از باب تغلیب یا تشریف، ولی در این آیه تطهیر، جز پیامبر خدا (ص) دیگر مردی وجود ندارد(با لحاظ اینکه خطاب‌های قبل، فقط برای جمع مؤنث بوده)، و غیر از تشریف، باید ادعا کنند که منظور از ضمیر جمع مذکر، خانواده است، چون به اهل یک خانه، ولو یک زوجین بدون فرزند هم باشند میتوان گفت: انکم اهل هذا البیت، و بخصوص بعضی بر معنای لغوی اهل که به معنای زوجه است تاکید کردند.

ولی در سیاق این هفت آیه نمیتوان چنین چیزی گفت، چون نکاتی در آیه ۳۳ است که بسیار جالب است، (وَ قَرْنَ فىِ بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبرََّجْنَ تَبرَُّجَ الْجَهِلِيَّةِ الْأُولىَ‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتِينَ الزَّكَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكمُ‏ْ تَطْهِيرًا) دو بار ماده بیت در آن به کار رفته، یک بار جمع (بیوتکنّ) و دیگر مفرد (اهل البیت)، زنان پیامبر را امر میکند به اقامه نماز و دادن زکات، زنان پیامبر را امر میکند به اطاعت خدا و پیامبر خدا، و بعد از اینکه میگوید اطاعت از خدا و پیامبر خدا کنید، میگوید: خدا میخواهد شما را ای اهل البیت از پلیدی دور کند و پاک و مطهر گرداند، و واضح است که وقتی پیامبر باید اطاعت شوند، ایشان با اطاعت شدن، پاک میکنند، نه اینکه خود پاک بشوند، تا خدا بخواهد با این دستور اطاعت زنان از پیامبر، پیامبر را هم پاک کند، پس کسی گمان نمیکند که منظور از جمع مردان، خود پیامبر به اضافه زنان پیامبر باشد، چگونه ممکن است در وقت اقامه نماز وغیر آن، پیامبر ص مشمول خطاب نباشند، اما دفعتا وقتی صحبت اذهاب رجس و تطهیر میشود، خداوند خطاب را به پیامبر هم شامل کند؟!! و جالبتر اینکه دوباره در آیه بعدی، خطاب به جمع مؤنث زنان برگردد؟!

اما از طرفی دیگر، چون این هفت آیه مربوط به زنان حضرت ص است، و کلمه اهل هم در لغت گاهی برای خصوص زوجه به کار میرود، (که در آیات دیگر هم هست که اهل سنت به آن استشهاد کردند) ادعا میکنند که اصلا ذهن در سیاق این هفت آیه، سراغ غیر زنان حضرت نمیرود، (البته با قطع نظر از روایات متواتره شأن نزول) حتی تازگی خاطره‌ای در خبرها آمده بود که تعبیر گلایه از خداوند داشت که مگر جای دیگر نبود؟! چرا آیه تطهیر در اینجا آمد؟! در این لینک توضیح آن آمده است:

http://www.shia-news.com/fa/news/109607/%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%AA%DB%8C-
%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-
%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%D9%87-%D8%B3-%D8%A8%D9%87-
%DB%8C%DA%A9-%D9%85%D8%B1%D8%AC%D8%B9

بخشي از آن این است:

(((يكي از كرامت هاي حضرت معصومه عليها السلام نسبت به خودم اين است؛ زماني من مي خواستم كتابي درباره آيه تطهير بنويسم و اشكالات اهل سنت را بر آن پاسخ دهم. يكي از اين اشكالات كه برخي از بزرگان را نيز متحير نموده، اشكال وحدت سياق است. اشكال اين است كه آيه تطهير، آيه نيست، بلكه نصف آيه است و آيات قبلي و بعدي آن در رابطه با زنان پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم و خطاب به ايشان است و سؤالي كه مطرح مي شود، اين است كه به چه مناسبت آيه اي كه در شأن اهل بيت عليهم السلام است در رديف آياتي كه راجع به زنان پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم مي باشد، ذكر شده که حل اين مسأله قدري مشكل است. من هر وقت كه قرآن مي خواندم، خصوصاً ماه هاي رمضان كه مقيّد بودم حداقل يك ختم قرآن داشته باشم، وقتي به آيه تطهير مي رسيدم، به خودم مراجعه مي كردم و مي ديدم كه اين مسأله براي من حل نشده است. شايد در دلم گله اي هم مي كردم كه خوب اين همه جا، چرا خدا آيه تطهير را اين جا قرار داده. آيه تطهير به چه مناسبت در جايي آمده كه قبل و بعد آن راجع به زنان پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم است. جاي ديگري در قرآن نبود كه اين آيه مطرح شود؟.......آن روز كه مشرّف شديم، با اين كه وضع مالي ما خوب نبود و جنبه هاي مختلف زندگي هم دچار اشكال بود، به حضرت معصومه عليها السلام عرض كردم: عمّه جان! امروز من فقط براي فهم يك مطلب به اين جا آمده ام؛ نه از شما خانه مي خواهم، نه پول مي خواهم، نه زندگي مي خواهم و نه ماشين مي خواهم و نه تشكيلات مي خواهم، هيچي نمي خواهم. فقط شما در نوشتن اين كتاب و درباره آيه تطهير به ما يك كمك معنوي بكنيد؛ من از شما غير از اين چيزي نمي خواهم. ما اين را گفتيم و آمديم بيرون. از فرداي آن روز، وقتي آقاي اشراقي به منزل ما آمد و شروع كرديم به نوشتن، ديديم كه راه ها و درهايي به روي ما باز شد، مطالبي براي ما روشن شد كه اصلاً اين مطالب را به خواب هم نمي ديديم. نتيجه تحليل ها و بحث هاي ما، با نتيجه قطعي، اين شد كه آيه تطهير، جايش همين جاي قرآن است و اگر از اين جا تغيير مي دادند و در جاي ديگر مي گذاشتند آن هدف اصلي خداوند تأمين نمي شد. هدف اصلي اين بود كه خداوند مي خواست مسايلي راجع به زن هاي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم مطرح كند؛ از جمله اين كه اگر شما كار خير انجام دهيد، دو برابر ثواب داريد و اگر كار بد انجام دهيد، دو برابر عقاب داريد. شما بايد عفاف داشته باشيد، شما نبايد تظاهر بكنيد: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏». خداوند دستورهاي تند و تيزي به زن هاي پيغمبر داد. اين جا جاي توهّم بود كه اين دستورها، كه خداوند به زن هاي پيامبر داده، شايد مردم خيال كنند كه آن وقت اهل بيت عليهم السلام هم مشمول اين سخنان هستند؛ مثلاً حضرت زهرا عليها السلام مشمول اين خطاب است.خداوند براي اين كه جلوي چنين توهم و احتمالي را بگيرد، به صورت پرانتز، آيه تطهير را آورد و گفت: حساب اهل بيت عليهم السلام از شما زن هاي پيامبر (صلی الله علیه وآله) جداست. خيال نكنيد خطاب به شما، خطاب به اهل بيت عليهم السلام هم هست؛ نه، آنها حساب جدايي دارند. خدا خواسته كه آنها را از پليدي ها و زشتي ها دور كند. سپس نوشته ايم كه مقصود از اراده چيست، مقصود از تطهير چيست......واقعاً، به بركت حضرت معصومه عليها السلام - كه همين الان هم براي هزارمين بار از ايشان تشکر مي كنم و كم تشكر كرده ام - راه هايي براي ما باز شد و ما توانستيم آيه تطهير را خيلي روشن و پاكيزه بدون هيچ تأويلي و بدون هيچ ارتكاب خلاف ظاهري، تحليل كنيم. ما با قرآن و شواهد روايي اين معنا را ثابت كرديم كه آيه تطهير منحصر به اهل بيت عليهم السلام است و جاي آن هم همين جاست و اگر از اين جا بردارند و به جاي ديگر بگذارند، آن هدف اصلي صددرصد تأمين نمي شود؛ گرچه صدي هشتاد، ممكن است تأمين بشود.)))


ملاحظه فرمایید که آنچه را در مهر تابان تعبیر فرمودند: (و عینا مانند وصله ناهمواری است که بخوبی مشخص می‌سازد که ربطی بآیه قبل و بعد ندارد؛ و جای این خطاب در اینجا نیست. ولی در اینجا آورده‌اند، تا بواسطه ملابست، اذهان عامّه را متوجّه زوجات رسول الله بگردانند. و حسنه تطهیر و فقدان رجس را بآنها بچسبانند) ایشان با توسل به حضرت (س) میگویند که در بهترین جای خودش قرار گرفته است! خیلی اینها جالب است! معلوم میشود و الله غالب علی امره! منافقین صحابه هم در سر جایش میتوانند جنود الهی باشند و لکن لا یشعرون!




۶- و اما اینکه در فایل ضمیمه فرمودند: ارزش عرضی باید به ذاتی برگردد، هر چند کمال ذاتی در اهل البیت علیهم السلام از مسلمات غیر قابل انکار نزد فریقین است، و لوازم عدیدة دارد، اما شاید در این آیه شریفه، مقام رد عرضی به ذاتی نباشد، فرمودند:

(حيثيت ارزشى آنها را در اضافه به پيغمبر بيان نموده آن بايد برسد به ارزش ذاتى خود پيغمبر در نفس و اولاد و نساء و الا آن دعوى بلا دليل خواهد بود يعنى ... كه همه اينها بر اساس آن ارزش ذاتى نفس پيغمبر است و آن ارزش ذاتى است كه در غيرى كه در اضافه به آن باشد ارزشى مى نماياند و لذا بايد اين حيثيت ارزش غيرى منتهى شود به ارزش ذاتى ، پس بودن آيه تطهير در بين ذكر احوال نساء حيثيت بر گرداندن فرع است به اصل و لذا آن احوال مذكوره حيثيت ذكر دعوى مع الدليل را خواهد داشت)

مقام، چون مقام تقوی و عمل به دستورات و احکام تشریعی الهی است، دعوی بلادلیل نخواهد بود، چون دلیل در این مقام، زمینه محیط زندگی و خارجی هر شخص مکلف میتواند باشد، یعنی کسی که در بیت نبوت است، با کسی که نیست، از حیث زمینه تقوی، خیلی تفاوت دارد، و لذا تکلیفش هم سنگین‌تر و در نتیجه هم اجر و هم عقابش، مضاعف خواهد بود، مثل اینکه به پسر یک عالم میگویند: چون فرزند این پدر هستی، توقع بیشتری از تقوی و مراقبة در تو هست، هر که بامش بیش، برفش بیشتر، و برف بیشتر، هم نعمت به همراه دارد و هم سختی، و این کافی است برای اینکه دعوی بلادلیل نباشد، و ان اکرمکم عند الله اتقاکم، شمولش برای زنی که در بیت نبوت است با زنی که در بیت فرعون است فرق میکند، و الحاصل دلیل در اینجا منحصر در طهارت ذاتی نیست، بلکه میتواند محیط نزول وحی، دلیل باشد.

و شاهد اینکه مقام تقوی و احکام تشریعی، مقام کمالات ذاتی نیست، بلکه مقام بندگی و سرنهادن به دستور تشریعی الهی است، آیاتی است که بر فرض محال میگوید: و لقد اوحی الیک و الی الذین من قبلک لئن أشرکت لیحبطنّ عملک و لتوکوننّ من الخاسرین(زمر۶۵)، بلکه همین مضمون تضاعف عذاب هم آمده در: و لو لا ان ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئا قلیلا اذن لأذقناک ضعف الحیوة و ضعف الممات، و همچنین: و لو تقول علینا الآیة.

پس توقع تقوای بیشتر از کسی که در محیط راقی‌تر است، دعوی بلادلیل نیست.


۷- بر خلاف مشهور شاید بتوان اراده را سه قسم کرد: اراده تشریعی، اراده تکوینی، اراده تقدیری:

الف: متعلق اراده تشریعی، کار اختیاری عبد است، و لذا میتواند از مراد تخلف کند:

...فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَريضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ .. (البقرة 185)

...فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ مِنْهُ ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(المائدة 6)

ب: متعلق اراده تکوینی، وجود خارجی شیء است:

إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (يس 82)

ج: متعلق اراده تقدیری، وجود علمی شیء است، بنابر اوسعیت نفس الامر از لوح وجود که مطلب خیلی واضح است، و در روایت آمده:

البرهان في تفسير القرآن، ج‏5، ص: 544
11257/ [1]- محمد بن يعقوب: عن أحمد بن مهران، عن عبد العظيم بن عبد الله الحسني، عن علي بن أسباط، عن خلف بن حماد، عن ابن مسكان، عن مالك الجهني، قال: سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن قوله تعالى: أ و لم ير الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً، فقال: «لا مقدرا و لا مكونا».قال: و سألته عن قوله تعالى: هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً، فقال: «كان مقدرا غير مذكور».
11258/ [2]- أحمد بن محمد بن خالد البرقي: عن أبيه، عن إسماعيل بن إبراهيم و محمد بن أبي عمير، عن عبد الله بن بكير، عن زرارة، عن حمران، قال: سألت أبا جعفر (عليه السلام) عن قول الله عز و جل: هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً، فقال: «كان شيئا و لم يكن مذكورا». قلت: فقوله: أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً قال: «لم يكن شيئا في كتاب و لا علم».
11259/ [3]- الطبرسي، قال: روى العياشي باسناده، عن عبد الله بن بكير، عن زرارة، قال: سألت أبا جعفر (عليه السلام)، عن قوله: لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً، قال: «كان شيئا و لم يكن مذكورا».
11260/ [4]- و بإسناده، عن سعيد الحداد، عن أبي جعفر (عليه السلام)، قال: «كان مذكورا في العلم، و لم يكن مذكورا في الخلق».و عن عبد الأعلى مولى آل سام، عن أبي عبد الله (عليه السلام)، مثله.
11261/ [5]- و عن حمران بن أعين، قال: سألته عنه فقال: « [كان‏] شيئا مقدورا، و لم يكن مكونا».


و محتمل است بر خلاف مشهور، آیه اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون، معادل چندین آیه دیگر باشد: اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون.

و بنابر این میتوان احتمال داد که در آیه مبارکة تطهیر، کلمه (یرید) در هر سه قسم اراده به کار رفته باشد:

۱- اراده تشریعی که متعلق آن، طهارت حاصل شده از طریق امتثال امر تشریعی است، مثل آیه وضو و تیمم که یرید لیطهّرکم.

۲- اراده تکوینی که متعلق آن، ایجاد و وجود طهارت خارجیه در مطهّرون مخلَصون است.

۳- اراده تقدیری که متعلق آن، موطن قابلیات و ذاتیات است، و قبل از خلقت ایجادی است، امتحنک قبل ان یخلقک، و معنای اذهاب رجس و تطهیر در موطن قابلیات، اذهاب از ماهیت و عین ثابت شخص در موطن علم و فیض اقدس است. و الله العالم