سال بعدالفهرستسال قبل

بسم الله الرحمن الرحیم

سيد حسين مدرسي-فرايند تكامل(1360 - 000 هـ = 1941 - 000 م)

سيد حسين مدرسي-فرايند تكامل(1360 - 000 هـ = 1941 - 000 م)









سید حسین مدرسی طباطبایی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو

سید حسین مدرسی طباطبایی پژوهنده، مجتهد، فقیه، استاد دانشگاه و نویسنده دینی ایرانی معاصر است. وی از ۱۹۸۳ تاکنون استاد کرسی Bayard Dodge در دانشکده مطالعات خاور نزدیک و حقوق اسلامی در دانشکده حقوق دانشگاه پرینستون است. او عضو پیوسته گلستانه در کالج سینت انتونی دانشگاه آکسفورد[۱] است و استاد مدعو کرسی خادم حرمین شریفین در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد بوده است.[۲][۳] او عضو هیئت ویراستاری ژورنال حقوق اسلامی و خاور نزدیک یو سی ال ای[۴] است.

او پی اچ دی خود را در سال ۱۹۸۲ از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد.
زندگی‌نامه

یادداشت مؤلف دربارهٔ شرح حال خود

حسین مدرسی در قم به دنیا آمد. پس از تحصیلات جدید، به حوزه علمیه پیوست. سطوح عالی فقه و اصول را نزد حضرات آقایان‌مرحوم فاضل لنکرانی، حسین نوری، یوسف صانعی، و مرحوم آیت‌الله‌سلطانی، ومتون فلسفی را خدمت آقایان محمد محمدی گیلانی، جوادی آملی، محمد شاه‌آبادی، و مرحوم مرتضی مطهری فرا گرفت. خارج فقه و اصول را عمدتاً درمحضر مرحوم آیت‌الله سید محمد محقق داماد (یک سال) و آیت‌الله مرتضی حائری طاب ثراه (ده سال) شاگردی کرد. هم‌زمان به تدریس متون‌درسی رایج در حوزه نیز می‌پرداخت که تا سطوح عالی ادامه داد. از سال۱۳۵۵ متناوباً، و از سال ۱۳۵۸ مستمراً، برای ادامه تحصیلات جدید درانگلستان به سر برد. در سال ۱۳۶۱ دوره دکتری خود را در دانشگاه آکسفوردبه پایان برد و برای تدریس به دانشگاه پرینستون آمریکا دعوت شد که از آن‌زمان تا کنون در همان‌جا مقیم و عهده‌دار کرسی Bayard Dodge آن دانشگاه‌است. او هم‌زمان در دانشکده مطالعات بین‌المللی دانشگاه کلمبیا در شهرنیویورک، و در کالج سینت انتونی دانشگاه آکسفورد نیز عهده‌دار کرسی مهدی (کلمبیا) و گلستانه (آکسفورد) است. همچنین به تناوب در دانشکده‌حقوق دانشگاه ییل و هاروارد نیز تدریس کرده و مدّت نه سال عضو شورای‌عالی نظارت بر دانشگاه هاروارد بوده‌است.

در زمینه نگارش، از ایام نوجوانی در اواسط دهه چهل به نوشتن مقالات‌اجتماعی و سپس مذهبی در روزنامه‌ها و مجلات مذهبی (مانند مجله مکتب‌اسلام) می‌پرداخت که سپس با پژوهش‌های تاریخی در مجلات ادبی تهران (مانند ماهنامه‌های وحید و بررسی‌های تاریخی) ادامه داد. در سال‌های ۱۳۵۰تا ۱۳۵۵ شماری کتاب در مورد پیشینه تاریخی شهر قم و اسناد تاریخی به‌چاپ رسانید. در بیست و پنج سال اخیر، تحقیقات و نوشته‌های اسلامی او دردو زمینه حقوق اسلامی و تاریخ تشیع متمرکز شده که از آن میان، این کتاب‌هابه فارسی درآمده‌است:

زمین در فقه اسلامی، دو جلد (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۲)
مقدمه‌ای بر فقه شیعه، ترجمه محمد آصف فکرت، (مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸)
مکتب در فرایند تکامل، ترجمه هشام ایزد پناه (پرینستون: انتشارات داروین، ۱۳۷۳) (اخیراً انتشارات کویر در تهران با مقدمه تازه‌ای از سوی مؤلف آن رانشر داده است). مدرسی با چاپ ترجمه کتابش مکتب در فرایند تکامل پس از ۱۳سال در سال ۱۳۸۶در ایران در کانون توجه همگان قرار گرفت.
میراث مکتوب شیعه از سه قرن نخستین هجری، ترجمه سید علی قرایی و رسول‌جعفریان (قم: کتابخانه تخصصی تاریخ، ۱۳۸۳) (همین کتاب).[۵]

مدرسی داماد شیخ مجدالدین محلاتی است.[۶] همسر او مدرس زبان فارسی[۷] در دانشگاه پرینستون است.[۸]
پانویس

People
Archive 2007-2008 Courses and Reading Groups by Faculty[پیوند مرده]
Qur'an as a Legal Document: Tradition vs. Modernism by Prof. Hossein Modarressi | The Center for Middle Eastern Studies, Harvard University[پیوند مرده]
Editorial Board
آینده روشن - درباره کتاب «میراث مکتوب شیعه»؛ به مناسب چاپ دوم
http://mtif.org/p/person/37240/دکتر-سید-حسین-مدرسی-طباطبائی
http://majdnaameh.com/Farsi/childrens.aspx

http://www.princeton.edu/nes/people/display_person.xml?netid=amah

پیوند به بیرون

صفحه شخصی در دانشکده مطالعات خاور نزدیک دانشگاه پرینستن
مأخذشناسی آثار دکتر سید حسین مدرسی طباطبائی
صفحهٔ سید حسین مدرسی طباطبایی در بانک اعلام بنیاد محقق طباطبایی
Islamic & Peace Studies at Oberlin College

رده‌ها:

استادان دانشگاه پرینستوناستادان دانشگاه کلمبیااستادان دانشگاه مک‌گیلاستادان دانشگاه هاروارداسلام‌شناسان اهل ایراناسلام‌شناسان مسلمان سده ۲۰ (میلادی)افراد زندهاهالی قمتاریخ‌نگاران اسلامدانش‌آموختگان حوزه علمیه قمدانش‌آموختگان دانشگاه آکسفوردروحانیان شیعه اهل ایرانکارکنان دانشگاه هارواردمحدثانمهاجران ایرانی به ایالات متحده آمریکانویسندگان مرد اهل ایران











کتاب مکتب حسین مدرسي

 









طبقه‌بندی: مکتب در فرآیند تکامل

مقالات منتشر شده در این طبقه‌بندی به قرار زیر هستند.










‫مكتب در فرايند تكامل
فهرست مطالب‬
‫يادداشت مترجم .................................................................................. 5‬
‫يادداشتي بر چاپ دوم .......................................................................... 6‬
‫پيشگفتار ............................................................................................ 7‬
‫درگيري در چند جبهه:.......................................................................... 7‬
‫تشيع در نبردي سرنوشت ساز ................................................................. 7‬
‫بخش اول: حقوق و مسئوليتها ............................................................. 9‬
‫تكامل مفهوم امامت در ب‪‬عد سياسي و اجتماعي ............................................. 9‬
‫بخش دوم: غلو، تقصير و راه ميانه ...................................................... 23‬
‫تكامل مفهوم امامت در ب‪‬عد علمي و معنوي ............................................... 23‬
‫بخش سوم: بحران رهبري و نقش راويان حديث .................................... 18‬
‫واكنش ها به انتشار اين كتاب ........................................................... 561‬
 
1‫يادداشت مترجم‬
‫كتابي كه در دست داريد ترجمة اثري از استاد دكتر حسين مدرسي طباطبائي با نام‬
‫‪CRISIS AND CONSOLIDATION IN THE FORMATIVE PERIOD OF SHI ` ITE ISLAM‬‬
‫است. اين كتاب را استاد به منظور نشان دادن تاريخ تحول فكري كلامي شيعه در سه قرن‬
‫اول نوشته، و بهانة آن معرفي احوال و اثار ابن ق‪‬به، دانشمند توانا و صاحب اثر شيعه بوده‬
‫كه در اواخر قرن سوم هجري در شهر ري زندگي ميكرده است. مترجم كه اين اثر را در‬
‫نوع خود منحصر، و از نظر سطح تحقيق در مرتبهاي بـسارجمنـد يافـت بـه ترجمـة آن‬
‫دست زد و سپس متن ترجمه شده را خدمت استاد عرضه داشت. استاد تصرفاتي در متن‬
‫انجام داده و پيشنهاد كردند كه قسمت دوم كتاب با افزودن بخش بازمانده از كتاب التنبيه‬
‫ابوسهل نوبختي و فصل مربوط به غيبت از كتاب المقالات والفرق سعد بن عبداالله اشعري‬
‫قمي به اين صورت درآيد كه اينك از نظر خوانندگان محترم ميگذرد. بنـابراين، ترجمـة‬
‫حاضر به نظر مؤلف دانشمند رسيده و مواردي كه در نـام كتـاب، عنـوان بخـشهـا و در‬
‫قسمت ضمائم با اصل كتاب اندكي اختلاف ديده ميشود باصلاح ديد ايشان بوده است.‬
‫مسلم است كه بيشتر خوانندگان دانش پژوه از راه اثار ديگر مؤلف محترم با نـام ايـن‬
‫دانشمند عالي مقام آشنا هستند. اسـتاد و روحـاني ارجمنـد، پروفسـور حسـين مدرسـي‬
‫طباطبائي، از فارغ التحصيلان و مدرسين حوزة علميـه قـم بـوده كـه سـپس در دانشـگاه‬
‫آكسفورد انگلستان تحصيلات جديد خود را در رشتة حقـوق بـه پايـان بـرده و بـه اخـذ‬
‫دكتري در آن رشته نائل شدهاند. ايشان اكنون مـدت دوازده سـال اسـت كـه در دانشـگاه‬
‫پرينستون امريكا كه يكي از بزرگترين مراكز علمي آن كشـور و محـل اقامـت و تـدريس‬
‫نامآوراني مانند آلبرت اينشتين بوده اقامت و به تدريس اشتغال دارند. پروفسـور مدرسـي‬
‫در حال حاضر، همزمان، استاد مـادام العمـر دانشـگاه پرينسـتون، اسـتاد كرسـي اهـدائي‬
‫گلستانه براي مطالعات اسلامي در دانشگاه آكسفورد انگلستان، استاد كرسي اهدائي مهدي‬
‫براي معارف تشيع در دانشگاه كلمبيا در شهر نيويورك، و استاد مـدعو و عضـو شـوراي‬
‫نظارت بر دانشگاه هاروارد است. از ايشان كتابها و مقالات بسياري در زبـان انگليسـي‬
‫اسلامي« قبلاً به فارسي ترجمه شده و اينك اين اثر ارزنده نيز به نوبـة خـود در دسـترس‬
‫دوستداران آثار تحقيقي در زمينة مطالعات اسلامي قرار ميگيرد.‬
‫دهم اسفندماه 3731‬
‫هاشم ايزدپناه‬
‫يادداشتي بر چاپ دوم‬
‫در اين چاپ عمدتاً پارهاي اغلاط چابي و نارسائيها و ناهماهنگيها ميـان ترجمـه و‬
‫متن اصلي كتاب كه در چاپ اول راه يافته بود اصلاح شده و افتادگيهـائي كـه در چنـد‬
‫مورد – به خصوص در بخش ضمائم – روي داده بود تكميـل گرديـده اسـت. همچنـين‬
‫چند يادداشت كوتاه و پاروقي از مؤلف محترم در توضيح برخي مطالب كتاب به دست ما‬
‫رسيد كه هريك در جاي مناسب خود درج شد.‬
‫فروردين ماه 5731‬
‫هـ . ا .‬
 
 
2‫پيشگفتار‬
‫درگيري در چند جبهه:‬
‫تشيع در نبردي سرنوشت ساز‬
‫سالهاي 062 – 923 هجري كه در ميان شيعيان با نـام دورة غيبـت صـغري شـناخته‬
‫ميشود، بدون ترديد سختترين و بحرانيترين دوره در تاريخ تشيع امـامي بـود. مـاجرا‬
‫چنين آغاز شد كه امام يازدهم شيعيان، حضرت عسـكري )ع( در سـال 062 درگذشـت،‬
‫بدون آن كه جانشين ايشان براي تودة مردم شناخته و مشـهود باشـد و در نتيجـه جامعـة‬
‫شيعه، به خصوص در عراق، ناگهان خود را با اختلافات و تشتت گروهي بـزرگ مواجـه‬
‫يافت. اين به نوبة خود موجب و سـرآغاز درگيـريهـاي درون گروهـي، تغييـر مـذهب‬
‫بسياري از پيروان مكتب تشيع امامي و پيدايش فرقههاي منحرف متعدد در ميـان شـيعيان‬
‫شد. اين وضعيت، گروههاي ديگر مانند معتزله و زيديه را نيز تشيوق كرد كـه بـا شـدت‬
‫بيشتر به مباني سنتي عقيدة تشيع كه اكنون از هميشه آسيبپذيرتر و بيدفـاعتـر بـه نظـر‬
‫ميرسيد، حملـه كـرده و آن را مـورد انتقـاد قـرار دهنـد. اسـتمرار اختلافـات داخلـي و‬
‫تفرقههاي درون گروهي در ميان خود جامعة شيعي بر سر برخي مسائل زيربنائي عقيدتي‬
‫)مانند اعتبار يا عدم اعتبار عقل و استدلال برهاني در شريعت، و طبيعـت مقـام امامـت و‬
‫حدود علم و قدرت امام( تنها به پيچيدهترشدن آن وضعيت بحراني كمك ميكرد، عـلاوه‬
‫بر همة اينها، فشارهاي سياسي و سركوبي بيرحمانه كه اندكي بيش از يك دهة پيش در‬
‫روزگار متوكل عباسي )232 – 742 هجري( به اوج خود رسيده و پس از آن هم تا اواخر‬
‫دورة غيبت صغري كم و بيش ادامه داشت نيز بر تشنج موجود ميافزود. نياز به بازسازي‬
‫برخي از استدلالات و تحليلهاي بنيادي مكتب مانند فلسفه احتياج دائمي جامعة بشريت‬
‫به امام اكنون از همه وقت بيشتر و ضروريتر مينمود)1(.‬
‫متكلمان شيعه در آن دوره، بدين ترتيب دو وظيفة دشوار دفاع از مكتب تشيع در برابر‬
‫حملات دشمنان، و عرضة تفسير نو و تحليلات جديد از مباني بنيادي آن را )به نوعي كه‬
‫با شرائط و مقتضيات جديد وفق دهد( بايد همزمان انجـام مـيدادنـد. در ايـن دوره كـه‬
‫نزديك يك قرن به طول انجاميد به تدريج مكتب مقدس تشيع بـه گونـهاي كـه بعـداً بـا‬
‫تحليلات و نقطه نظرات استوار و مستحكم خاص خود به نام تشيع دوازده امامي خوانده‬
‫شد تكامل يافت. كتاب حاضر تلاش كوچكي است براي روشنساختن برخي جنبـههـاي‬
‫اين فرايند تكاملي و نقش متكلمان شيعي دروة غيبت صغري در تحكيم و تكميـل مبـاني‬
‫اعتقادي شيعه.‬
‫صحيح از سقيم و حق از باطل است و با ختم نبوت اين مهم جز از راه نصب ائمه و اوصـياء پيـامبر‬
‫ممكن نيست. اين تحليل و استدلال اكنون با پيشآمدن وضع جديد و عـدم حضـور امـام در صـحنة‬
 
----------
 
‫1- به عنوان مثال چنانكه از احاديث شيعه و متون مختلف كلامي برميآيد در قرنهـاي اول، شـيعيان در‬
‫برابر اهل سنت براي اثبات ضرورت تداوم امامت پس از درگذشت پيامبر‬
‫بر ايـن اسـتدلال تكيـه‬
‫ميكردند كه جامعة بشريت در هر دوران محتاج به يك مرجع زنده و قابل دسترسي براي تشـخيص‬ ‫صحيح از سقيم و حق از باطل است و با ختم نبوت اين مهم جز از راه نصب ائمه و اوصـياء پيـامبر‬
‫ممكن نيست. اين تحليل و استدلال اكنون با پيشآمدن وضع جديد و عـدم حضـور امـام در صـحنة‬
‫ظاهري اجتماع به ناچار بايد تجديد ساختمان ميشد و استدلالات تازهتر جايگزين آن ميگرديد.‬
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
---------------------------
 
 
 
 
 
 
 
0‫مكتب در فرايند تكامل‬‫4‬‫69 ا ا8 ا8 9‬‫فهرست مطالب‬‫يادداشت مترجم .................................................................................. 5‬‫يادداشتي بر چاپ دوم .......................................................................... 6‬‫پيشگفتار ............................................................................................ 7‬‫درگيري در چند جبهه:.......................................................................... 7‬‫تشيع در نبردي سرنوشت ساز ................................................................. 7‬‫بخش اول: حقوق و مسئوليتها ............................................................. 9‬‫تكامل مفهوم امامت در ب‪‬عد سياسي و اجتماعي ............................................. 9‬‫بخش دوم: غلو، تقصير و راه ميانه ...................................................... 23‬‫تكامل مفهوم امامت در ب‪‬عد علمي و معنوي ............................................... 23‬‫بخش سوم: بحران رهبري و نقش راويان حديث .................................... 18‬‫واكنش ها به انتشار اين كتاب ........................................................... 561‬
 
 
 
1‫يادداشت مترجم‬‫كتابي كه در دست داريد ترجمة اثري از استاد دكتر حسين مدرسي طباطبائي با نام‬‫‪CRISIS AND CONSOLIDATION IN THE FORMATIVE PERIOD OF SHI ` ITE ISLAM‬‬‫است. اين كتاب را استاد به منظور نشان دادن تاريخ تحول فكري كلامي شيعه در سه قرن‬‫اول نوشته، و بهانة آن معرفي احوال و اثار ابن ق‪‬به، دانشمند توانا و صاحب اثر شيعه بوده‬‫كه در اواخر قرن سوم هجري در شهر ري زندگي ميكرده است. مترجم كه اين اثر را در‬‫نوع خود منحصر، و از نظر سطح تحقيق در مرتبهاي بـسارجمنـد يافـت بـه ترجمـة آن‬‫دست زد و سپس متن ترجمه شده را خدمت استاد عرضه داشت. استاد تصرفاتي در متن‬‫انجام داده و پيشنهاد كردند كه قسمت دوم كتاب با افزودن بخش بازمانده از كتاب التنبيه‬‫ابوسهل نوبختي و فصل مربوط به غيبت از كتاب المقالات والفرق سعد بن عبداالله اشعري‬‫قمي به اين صورت درآيد كه اينك از نظر خوانندگان محترم ميگذرد. بنـابراين، ترجمـة‬‫حاضر به نظر مؤلف دانشمند رسيده و مواردي كه در نـام كتـاب، عنـوان بخـشهـا و در‬‫قسمت ضمائم با اصل كتاب اندكي اختلاف ديده ميشود باصلاح ديد ايشان بوده است.‬‫مسلم است كه بيشتر خوانندگان دانش پژوه از راه اثار ديگر مؤلف محترم با نـام ايـن‬‫دانشمند عالي مقام آشنا هستند. اسـتاد و روحـاني ارجمنـد، پروفسـور حسـين مدرسـي‬‫طباطبائي، از فارغ التحصيلان و مدرسين حوزة علميـه قـم بـوده كـه سـپس در دانشـگاه‬‫آكسفورد انگلستان تحصيلات جديد خود را در رشتة حقـوق بـه پايـان بـرده و بـه اخـذ‬‫دكتري در آن رشته نائل شدهاند. ايشان اكنون مـدت دوازده سـال اسـت كـه در دانشـگاه‬‫پرينستون امريكا كه يكي از بزرگترين مراكز علمي آن كشـور و محـل اقامـت و تـدريس‬‫نامآوراني مانند آلبرت اينشتين بوده اقامت و به تدريس اشتغال دارند. پروفسـور مدرسـي‬‫در حال حاضر، همزمان، استاد مـادام العمـر دانشـگاه پرينسـتون، اسـتاد كرسـي اهـدائي‬‫گلستانه براي مطالعات اسلامي در دانشگاه آكسفورد انگلستان، استاد كرسي اهدائي مهدي‬‫براي معارف تشيع در دانشگاه كلمبيا در شهر نيويورك، و استاد مـدعو و عضـو شـوراي‬‫نظارت بر دانشگاه هاروارد است. از ايشان كتابها و مقالات بسياري در زبـان انگليسـي‬‫اسلامي« قبلاً به فارسي ترجمه شده و اينك اين اثر ارزنده نيز به نوبـة خـود در دسـترس‬‫دوستداران آثار تحقيقي در زمينة مطالعات اسلامي قرار ميگيرد.‬‫دهم اسفندماه 3731‬‫هاشم ايزدپناه‬‫يادداشتي بر چاپ دوم‬‫در اين چاپ عمدتاً پارهاي اغلاط چابي و نارسائيها و ناهماهنگيها ميـان ترجمـه و‬‫متن اصلي كتاب كه در چاپ اول راه يافته بود اصلاح شده و افتادگيهـائي كـه در چنـد‬‫مورد – به خصوص در بخش ضمائم – روي داده بود تكميـل گرديـده اسـت. همچنـين‬‫چند يادداشت كوتاه و پاروقي از مؤلف محترم در توضيح برخي مطالب كتاب به دست ما‬‫رسيد كه هريك در جاي مناسب خود درج شد.‬‫فروردين ماه 5731‬‫هـ . ا .‬
 
 
 
2‫پيشگفتار‬‫درگيري در چند جبهه:‬‫تشيع در نبردي سرنوشت ساز‬‫سالهاي 062 – 923 هجري كه در ميان شيعيان با نـام دورة غيبـت صـغري شـناخته‬‫ميشود، بدون ترديد سختترين و بحرانيترين دوره در تاريخ تشيع امـامي بـود. مـاجرا‬‫چنين آغاز شد كه امام يازدهم شيعيان، حضرت عسـكري )ع( در سـال 062 درگذشـت،‬‫بدون آن كه جانشين ايشان براي تودة مردم شناخته و مشـهود باشـد و در نتيجـه جامعـة‬‫شيعه، به خصوص در عراق، ناگهان خود را با اختلافات و تشتت گروهي بـزرگ مواجـه‬‫يافت. اين به نوبة خود موجب و سـرآغاز درگيـريهـاي درون گروهـي، تغييـر مـذهب‬‫بسياري از پيروان مكتب تشيع امامي و پيدايش فرقههاي منحرف متعدد در ميـان شـيعيان‬‫شد. اين وضعيت، گروههاي ديگر مانند معتزله و زيديه را نيز تشيوق كرد كـه بـا شـدت‬‫بيشتر به مباني سنتي عقيدة تشيع كه اكنون از هميشه آسيبپذيرتر و بيدفـاعتـر بـه نظـر‬‫ميرسيد، حملـه كـرده و آن را مـورد انتقـاد قـرار دهنـد. اسـتمرار اختلافـات داخلـي و‬‫تفرقههاي درون گروهي در ميان خود جامعة شيعي بر سر برخي مسائل زيربنائي عقيدتي‬‫)مانند اعتبار يا عدم اعتبار عقل و استدلال برهاني در شريعت، و طبيعـت مقـام امامـت و‬‫حدود علم و قدرت امام( تنها به پيچيدهترشدن آن وضعيت بحراني كمك ميكرد، عـلاوه‬‫بر همة اينها، فشارهاي سياسي و سركوبي بيرحمانه كه اندكي بيش از يك دهة پيش در‬‫روزگار متوكل عباسي )232 – 742 هجري( به اوج خود رسيده و پس از آن هم تا اواخر‬‫دورة غيبت صغري كم و بيش ادامه داشت نيز بر تشنج موجود ميافزود. نياز به بازسازي‬‫برخي از استدلالات و تحليلهاي بنيادي مكتب مانند فلسفه احتياج دائمي جامعة بشريت‬‫به امام اكنون از همه وقت بيشتر و ضروريتر مينمود)1(.‬‬‫متكلمان شيعه در آن دوره، بدين ترتيب دو وظيفة دشوار دفاع از مكتب تشيع در برابر‬‫حملات دشمنان، و عرضة تفسير نو و تحليلات جديد از مباني بنيادي آن را )به نوعي كه‬‫با شرائط و مقتضيات جديد وفق دهد( بايد همزمان انجـام مـيدادنـد. در ايـن دوره كـه‬‫نزديك يك قرن به طول انجاميد به تدريج مكتب مقدس تشيع بـه گونـهاي كـه بعـداً بـا‬‫تحليلات و نقطه نظرات استوار و مستحكم خاص خود به نام تشيع دوازده امامي خوانده‬‫شد تكامل يافت. كتاب حاضر تلاش كوچكي است براي روشنساختن برخي جنبـههـاي‬‫اين فرايند تكاملي و نقش متكلمان شيعي دروة غيبت صغري در تحكيم و تكميـل مبـاني‬‫اعتقادي شيعه.‬‬‫صحيح از سقيم و حق از باطل است و با ختم نبوت اين مهم جز از راه نصب ائمه و اوصـياء پيـامبر‬‫ممكن نيست. اين تحليل و استدلال اكنون با پيشآمدن وضع جديد و عـدم حضـور امـام در صـحنة‬
 
----------
 
‫1- به عنوان مثال چنانكه از احاديث شيعه و متون مختلف كلامي برميآيد در قرنهـاي اول، شـيعيان در‬‫برابر اهل سنت براي اثبات ضرورت تداوم امامت پس از درگذشت پيامبر‬‫بر ايـن اسـتدلال تكيـه‬‫ميكردند كه جامعة بشريت در هر دوران محتاج به يك مرجع زنده و قابل دسترسي براي تشـخيص‬ ‫صحيح از سقيم و حق از باطل است و با ختم نبوت اين مهم جز از راه نصب ائمه و اوصـياء پيـامبر‬‫ممكن نيست. اين تحليل و استدلال اكنون با پيشآمدن وضع جديد و عـدم حضـور امـام در صـحنة‬‫ظاهري اجتماع به ناچار بايد تجديد ساختمان ميشد و استدلالات تازهتر جايگزين آن ميگرديد.‬
 
 
 
 
 
 
--------------------------------------------------------------
 
 
 
 
 
 
 
0‫مكتب در فرايند تكامل‬ ‫4‬ ‫69 ا ا8 ا8 9‬ ‫فهرست مطالب‬ ‫يادداشت مترجم .................................................................................. 5‬ ‫يادداشتي بر چاپ دوم .......................................................................... 6‬ ‫پيشگفتار ............................................................................................ 7‬ ‫درگيري در چند جبهه:.......................................................................... 7‬ ‫تشيع در نبردي سرنوشت ساز ................................................................. 7‬ ‫بخش اول: حقوق و مسئوليتها ............................................................. 9‬ ‫تكامل مفهوم امامت در ب‪‬عد سياسي و اجتماعي ............................................. 9‬ ‫بخش دوم: غلو، تقصير و راه ميانه ...................................................... 23‬ ‫تكامل مفهوم امامت در ب‪‬عد علمي و معنوي ............................................... 23‬ ‫بخش سوم: بحران رهبري و نقش راويان حديث .................................... 18‬ ‫واكنش ها به انتشار اين كتاب ........................................................... 561‬
 
1‫يادداشت مترجم‬ ‫كتابي كه در دست داريد ترجمة اثري از استاد دكتر حسين مدرسي طباطبائي با نام‬ ‫‪CRISIS AND CONSOLIDATION IN THE FORMATIVE PERIOD OF SHI ` ITE ISLAM‬‬ ‫است. اين كتاب را استاد به منظور نشان دادن تاريخ تحول فكري كلامي شيعه در سه قرن‬ ‫اول نوشته، و بهانة آن معرفي احوال و اثار ابن ق‪‬به، دانشمند توانا و صاحب اثر شيعه بوده‬ ‫كه در اواخر قرن سوم هجري در شهر ري زندگي ميكرده است. مترجم كه اين اثر را در‬ ‫نوع خود منحصر، و از نظر سطح تحقيق در مرتبهاي بـسارجمنـد يافـت بـه ترجمـة آن‬ ‫دست زد و سپس متن ترجمه شده را خدمت استاد عرضه داشت. استاد تصرفاتي در متن‬ ‫انجام داده و پيشنهاد كردند كه قسمت دوم كتاب با افزودن بخش بازمانده از كتاب التنبيه‬ ‫ابوسهل نوبختي و فصل مربوط به غيبت از كتاب المقالات والفرق سعد بن عبداالله اشعري‬ ‫قمي به اين صورت درآيد كه اينك از نظر خوانندگان محترم ميگذرد. بنـابراين، ترجمـة‬ ‫حاضر به نظر مؤلف دانشمند رسيده و مواردي كه در نـام كتـاب، عنـوان بخـشهـا و در‬ ‫قسمت ضمائم با اصل كتاب اندكي اختلاف ديده ميشود باصلاح ديد ايشان بوده است.‬ ‫مسلم است كه بيشتر خوانندگان دانش پژوه از راه اثار ديگر مؤلف محترم با نـام ايـن‬ ‫دانشمند عالي مقام آشنا هستند. اسـتاد و روحـاني ارجمنـد، پروفسـور حسـين مدرسـي‬ ‫طباطبائي، از فارغ التحصيلان و مدرسين حوزة علميـه قـم بـوده كـه سـپس در دانشـگاه‬ ‫آكسفورد انگلستان تحصيلات جديد خود را در رشتة حقـوق بـه پايـان بـرده و بـه اخـذ‬ ‫دكتري در آن رشته نائل شدهاند. ايشان اكنون مـدت دوازده سـال اسـت كـه در دانشـگاه‬ ‫پرينستون امريكا كه يكي از بزرگترين مراكز علمي آن كشـور و محـل اقامـت و تـدريس‬ ‫نامآوراني مانند آلبرت اينشتين بوده اقامت و به تدريس اشتغال دارند. پروفسـور مدرسـي‬ ‫در حال حاضر، همزمان، استاد مـادام العمـر دانشـگاه پرينسـتون، اسـتاد كرسـي اهـدائي‬ ‫گلستانه براي مطالعات اسلامي در دانشگاه آكسفورد انگلستان، استاد كرسي اهدائي مهدي‬ ‫براي معارف تشيع در دانشگاه كلمبيا در شهر نيويورك، و استاد مـدعو و عضـو شـوراي‬ ‫نظارت بر دانشگاه هاروارد است. از ايشان كتابها و مقالات بسياري در زبـان انگليسـي‬ ‫اسلامي« قبلاً به فارسي ترجمه شده و اينك اين اثر ارزنده نيز به نوبـة خـود در دسـترس‬ ‫دوستداران آثار تحقيقي در زمينة مطالعات اسلامي قرار ميگيرد.‬ ‫دهم اسفندماه 3731‬ ‫هاشم ايزدپناه‬ ‫يادداشتي بر چاپ دوم‬ ‫در اين چاپ عمدتاً پارهاي اغلاط چابي و نارسائيها و ناهماهنگيها ميـان ترجمـه و‬ ‫متن اصلي كتاب كه در چاپ اول راه يافته بود اصلاح شده و افتادگيهـائي كـه در چنـد‬ ‫مورد – به خصوص در بخش ضمائم – روي داده بود تكميـل گرديـده اسـت. همچنـين‬ ‫چند يادداشت كوتاه و پاروقي از مؤلف محترم در توضيح برخي مطالب كتاب به دست ما‬ ‫رسيد كه هريك در جاي مناسب خود درج شد.‬ ‫فروردين ماه 5731‬ ‫هـ . ا .‬
 
 
2‫پيشگفتار‬ ‫درگيري در چند جبهه:‬ ‫تشيع در نبردي سرنوشت ساز‬ ‫سالهاي 062 – 923 هجري كه در ميان شيعيان با نـام دورة غيبـت صـغري شـناخته‬ ‫ميشود، بدون ترديد سختترين و بحرانيترين دوره در تاريخ تشيع امـامي بـود. مـاجرا‬ ‫چنين آغاز شد كه امام يازدهم شيعيان، حضرت عسـكري )ع( در سـال 062 درگذشـت،‬ ‫بدون آن كه جانشين ايشان براي تودة مردم شناخته و مشـهود باشـد و در نتيجـه جامعـة‬ ‫شيعه، به خصوص در عراق، ناگهان خود را با اختلافات و تشتت گروهي بـزرگ مواجـه‬ ‫يافت. اين به نوبة خود موجب و سـرآغاز درگيـريهـاي درون گروهـي، تغييـر مـذهب‬ ‫بسياري از پيروان مكتب تشيع امامي و پيدايش فرقههاي منحرف متعدد در ميـان شـيعيان‬ ‫شد. اين وضعيت، گروههاي ديگر مانند معتزله و زيديه را نيز تشيوق كرد كـه بـا شـدت‬ ‫بيشتر به مباني سنتي عقيدة تشيع كه اكنون از هميشه آسيبپذيرتر و بيدفـاعتـر بـه نظـر‬ ‫ميرسيد، حملـه كـرده و آن را مـورد انتقـاد قـرار دهنـد. اسـتمرار اختلافـات داخلـي و‬ ‫تفرقههاي درون گروهي در ميان خود جامعة شيعي بر سر برخي مسائل زيربنائي عقيدتي‬ ‫)مانند اعتبار يا عدم اعتبار عقل و استدلال برهاني در شريعت، و طبيعـت مقـام امامـت و‬ ‫حدود علم و قدرت امام( تنها به پيچيدهترشدن آن وضعيت بحراني كمك ميكرد، عـلاوه‬ ‫بر همة اينها، فشارهاي سياسي و سركوبي بيرحمانه كه اندكي بيش از يك دهة پيش در‬ ‫روزگار متوكل عباسي )232 – 742 هجري( به اوج خود رسيده و پس از آن هم تا اواخر‬ ‫دورة غيبت صغري كم و بيش ادامه داشت نيز بر تشنج موجود ميافزود. نياز به بازسازي‬ ‫برخي از استدلالات و تحليلهاي بنيادي مكتب مانند فلسفه احتياج دائمي جامعة بشريت‬ ‫به امام اكنون از همه وقت بيشتر و ضروريتر مينمود)1(.‬ ‬ ‫متكلمان شيعه در آن دوره، بدين ترتيب دو وظيفة دشوار دفاع از مكتب تشيع در برابر‬ ‫حملات دشمنان، و عرضة تفسير نو و تحليلات جديد از مباني بنيادي آن را )به نوعي كه‬ ‫با شرائط و مقتضيات جديد وفق دهد( بايد همزمان انجـام مـيدادنـد. در ايـن دوره كـه‬ ‫نزديك يك قرن به طول انجاميد به تدريج مكتب مقدس تشيع بـه گونـهاي كـه بعـداً بـا‬ ‫تحليلات و نقطه نظرات استوار و مستحكم خاص خود به نام تشيع دوازده امامي خوانده‬ ‫شد تكامل يافت. كتاب حاضر تلاش كوچكي است براي روشنساختن برخي جنبـههـاي‬ ‫اين فرايند تكاملي و نقش متكلمان شيعي دروة غيبت صغري در تحكيم و تكميـل مبـاني‬ ‫اعتقادي شيعه.‬ ‬ ‫صحيح از سقيم و حق از باطل است و با ختم نبوت اين مهم جز از راه نصب ائمه و اوصـياء پيـامبر‬ ‫ممكن نيست. اين تحليل و استدلال اكنون با پيشآمدن وضع جديد و عـدم حضـور امـام در صـحنة‬
 
----------
 
‫1- به عنوان مثال چنانكه از احاديث شيعه و متون مختلف كلامي برميآيد در قرنهـاي اول، شـيعيان در‬ ‫برابر اهل سنت براي اثبات ضرورت تداوم امامت پس از درگذشت پيامبر‬ ‫بر ايـن اسـتدلال تكيـه‬ ‫ميكردند كه جامعة بشريت در هر دوران محتاج به يك مرجع زنده و قابل دسترسي براي تشـخيص‬ ‫صحيح از سقيم و حق از باطل است و با ختم نبوت اين مهم جز از راه نصب ائمه و اوصـياء پيـامبر‬ ‫ممكن نيست. اين تحليل و استدلال اكنون با پيشآمدن وضع جديد و عـدم حضـور امـام در صـحنة‬ ‫ظاهري اجتماع به ناچار بايد تجديد ساختمان ميشد و استدلالات تازهتر جايگزين آن ميگرديد.‬
 
 
 
 

 

آق بهمن

 
سه‌شنبه ۲۷ مهٔ ۲۰۰۸
 
 
 
کتاب چی؟
 
روزهایی که حرفی برای گفتن ندارم یا بر اثر چند روز ننوشتن پشتم باد خورده اما در عین حال دوست دارم این‌جا چیزی بنویسم، معرفی کتاب‌هایی که خوانده‌ام و از همان موقع خواندن دوست داشته ام این‌جا معرفی‌شان کنم و معمولاً به دلیل اتساع حدقه مقدور نشده، بهترین راه بازگشت به میادین است.
این بار که نزدیک عید به تهران رفتم و سری به جلوی دانشگاه زدم، یکی از کتاب‌هایی که شدیداً نظرم را گرفت و خریدمش و در همان روزهایی که تهران بودم تمامش کردم، «مکتب در فرایند تکامل» بود. البته تعریفش را قبلاً در وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها خوانده بودم اما شاید به‌دلیل عنوان کلی‌اش و یا شاید به‌دلیل ناشناخته بودن نویسنده برای من، آن‌قدر نظرم را جلب نکرده بود.
عوان فرعی کتاب «نظری بر تطور مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین» کمی روشن‌تر است ولی باز هم نشان نمی‌دهد که کتاب چقدر جذاب و خواندنی است. متاسفانه کتابم دست کمی امانت است و نمی‌توانم درباره جزئیات فصل‌ها توضیح بدهم و فقط برداشت کلی‌ام را از کتاب می‌گویم (این نوشته وبلاگ نما اطلاعات خوبی درباره فصل‌بندی کتاب و موضوعات هر فصل دارد).
اگر خیلی کلی بخواهم بگویم کتاب درباره مفهوم امامت تا پایان غیبت صغری (یعنی حدود ۷۰ سال بعد از فوت امام یازدهم) است و البته ماجراهای چند امام اول را خیلی زود رد می‌کند تا به آن‌جایی که به نظرش مهم‌تر است (یعنی امام ششم و به بعد) برسد. درباره این‌که شیعیان در دوره‌های مختلف تاریخی (در این سه قرن) چه برداشتی از مفهوم امام داشته‌اند و خود امامان چه دیدگاهی را تلویحاً یا به صراحت تبلیغ می‌کرده‌اند. درباره اختلافاتی که بعد از امام ششم بر سر جانشینی امام پیش می‌آید و فرقه‌هایی که در این راه درست می‌شده و بعضاً از آن‌چه الان شاخه اصلی شیعه است طرفداران بیشتری داشته. درباره ویژگی‌های شخصیتی امامان و تفاوت‌های بارز آن‌ها با یکدیگر. در این بخش نکات جدید زیادی برای من بود. من بالاخره تا حدودی تربیت مذهبی دارم. دست کم خانجان (که دیگر معرف حضور همه هست) روایات مشهور درباره امامان را به ما می‌گفت و در مدرسه هم درس دینی‌ام همیشه خوب بود.
نمی‌خواهم وارد جزئیات شوم. ولی به هر کس که این موضوعات حتی کمی برایش جذاب است، پیشنهاد می‌کنم این کتاب را بخواند. بعید می‌دانم پشیمان شود.
اما چند جمله هم درباره نویسنده کتاب (که همه اطلاعات را از حافظه و بر اساس چیزهایی که پشت جلد کتاب یا در صفحه شخصی‌اش در وی‌سایت دانشگاه پرینستون نوشته نقل می‌کنم): محمد حسین مدرسی طباطبایی، یک روحانی میانسال از یکی از خانواده‌های مشهور قم است که از شاگردان نزدیک آیت‌الله مطهری بوده. کمی پیش از انقلاب برای تحصیل الهیات به دانشگاه آکسفورد می‌رود و بعد هم برای تدریس به پرینستون. الان سال‌هاست استاد دانشگاه پرینستون است و در هاروارد و یکی دو دانشگاه دیگر هم هر از گاهی درس می‌دهد. این کتاب را در سال ۱۹۹۳ به انگلیسی نوشته و همان زمان‌ها ترجمه‌اش در ایران مجوز نگرفته و به صورت جزوه و فتوکپی در بعضی محافل تهران دست به دست می‌شده (البته خود من هیچ وقت اسم این کتاب را نشنیده بودم). حالا بعد از سال‌ها و در دولت احمدی‌نژاد ترجمه فارسی کتاب هم مجوز گرفته که با توجه به محتوای کتاب برای من واقعاً عجیب است. البته نویسنده یک مقدمه مفصل نوشته درباره این‌که شیعه چقدر خوب است و انقلاب چقدر خوب است و این‌ها که زیادی تابلو است و در طول متن هم همه جا مثلاً موضع شیعه و طرف مقابل را گفته و در خیلی جاها که به نحو واضحی متن حق را به طرف دیگر می‌دهد پشت‌بندش گفته (قریب به مضمون) که آنها نور امامت را نمی‌دیدند و تاریخ نشان داد که در اشتباه بودند و از این حرف‌ها. ولی استدلال‌ها را دست نزده. کمی صفات و این‌ها را جابجا کرده. به قول یکی از دوستان در خیلی موارد معنا به سمت دیگری اشاره می‌کند و لحن به سوی دیگری، و بالاخره نویسنده برای مجوز گرفتن مجبور به این کارها بوده.
روی جلد کتاب اسم هاشم ایزدپناه به عنوان مترجم نوشته شده، اما من بعد از خواندن کتاب تقریباً مطمئن بودم مترجمی در کار نیست و نثر کتاب نثر فارسی تالیف شده است و نه نثر فارسی از زبانی به فارسی برگردانده شده. چند نفر دیگری که کتاب را خوانده‌اند هم همین نظر ر داشتند. می‌دانم نکته مهمی نیست، ولی بالاخره من چیزی را که فهمیده‌ام باید بگویم و نیم‌چه پزی هم بدهم یا نه؟
دیگر این‌که من نسخه انگلیسی کتاب را هم از کتابخانه گرفتم و تقریباً کلش را دوباره خواندم. هیچ نکته‌ای در کتاب انگلیسی به چشم من نخورد که در ترجمه فارسی نبوده باشد. حتی بعضی جاها احساس می‌کردم که نسخه فارسی تفصیل بیشتری داشته، که بعید هم نیست.
چاپ اول کتاب مهر ۱۳۸۶ است و من چاپ سومش را دارم که آذر ۸۶ است با تیراژ ۵۰۰۰ نسخه. یعنی در طول سه ماه ۱۵ هزار نسخه فروخته که خیلی زیاد است. نمی‌دانم کتاب دوباره چاپ شده و در بازار هست یا نه؟ اگر کسی می‌داند بی‌زحمت این پایین بنویسد.
 
مکتب در فرایند تکامل
حسین مدرسی طباطبایی
ترجمه هاشم ایزدپناه
انتشارات کویر
ارسال شده توسط آق بهمن در 11:02 PM
برچسبها: مذهب, کتاب
 
Comments
Echo 0 موضوع
 
Social Networking by Echo
                   
پیام جدیدتر پیام قدیمی تر صفحه اصلی
اشتراک در: Comment Feed (RSS)
درباره من
 
آق بهمن
 
مشاهده نمايه کامل من
خبرخوان - فید - RSS
خبرخوان - فید - RSS
بايگانی وبلاگ
 
    ◄  2012 (21)
 
    ◄  2011 (47)
 
    ◄  2010 (325)
 
    ◄  2009 (1022)
 
    ▼  2008 (228)
        ◄  December (17)
        ◄  November (26)
        ◄  October (21)
        ◄  September (8)
        ◄  August (8)
        ◄  July (19)
        ◄  June (27)
        ▼  May (29)
            رنگین‌کمون چند روز پیش که می‌خواستم هر پنج آهنگ آ...
            برای آن‌هایی که در اثر خواندن پست قبلی، هوس شنیدن ...
            از شریعتی پریم تا ارتفاع کم از سطح گند همیشه بهان...
            کتاب چی؟روزهایی که حرفی برای گفتن ندارم یا بر اثر ...
            شهر آزاد گشته امروز سرحال نبودم کلاً، این را خوان...
            فردای بهتر برای ایران اسلامی - یازده سال پیش یازد...
            شما هم وقتی گرسنه هستید، زودتر از کوره در می‌روید؟...
            قدرت گفتگو چند شب پیش داشتم به یکی از دوستانم می‌...
            نی‌نوا هر بار من را میخ‌کوب می‌کند. شاید فقط پدرخو...
            بنفشه، خواهر کوچکم، که در کار موسیقی و این‌هاست ام...
            لکه‌های نور درون نظام را ببینیم مهرانگیز کار یادد...
            یوم‌النکبه «روز سیزدهم ماه مه ۱۹۴۸ برای همیشه در ...
            اسرائیل، آی اسرائیل در راستای انتقال لینک‌های لین...
            لینک‌دونی این بغل را تا چند روز دیگر بر خواهم داشت...
            مستند چی؟ الان مستند راگه عمر را درباره تهران دید...
            این یک پست نوستالژیک نیست حالا من دقیقاً هم نمی‌د...
            بدین وسیله از همه آن‌هایی که ولو یک لحظه عکس چهار ...
            رفتم جلسه اریک هابزبام. اول از همه بگویم که من اشت...
            چرا صلح نمی‌کنند؟ این متن را مهراد حدود دو ماه پی...
            محض اطلاع لندن‌نشینان: اریک هابزبام مورخ ۹۱ ساله ...
            این آقا شده سرمربی جدید ما.البته رایکارد تا آخر فص...
            به پیشواز یوم‌النکبه شصتمین سالگرد «یوم‌النکبه» د...
            کتاب چی؟
            تکه خاطره‌هایی از خانجان (۲) اگر بخواهم یک ویژگی ...
            دلم برای خودِ در حال کتاب خواندنم تنگ می‌شود. قبلا...
            یک خوبی هم‌خانه داشتن این است که کسی هست که به سوت...
            روشنفکرها و جنگ این نظر را یکی از خواننده‌ها به ن...
            این هم یک آهنگ دیگر که تازه از آب گذشته. باز هم از...
            امروز، پنج‌شنبه، دوازدهم اردیبهست و اول ماه مه است...
        ◄  April (29)
        ◄  March (12)
        ◄  February (21)
        ◄  January (11)
 
    ◄  2007 (146)
 
    ◄  2006 (263)
 
    ◄  2005 (274)
 
    ◄  2004 (694)
 
    ◄  2003 (613)
 
    ◄  2002 (166)
 
وبلاگ‌هایی که دوست دارم:
 
    گیس طلا
    ایرانین آیدل
    عاقلانه!
    لالایی برای بیداری
    خوابگرد
    آشنایی با فلسفه‌ی تحلیلی
    ساز نو، آواز نو
    امشب
    برای خاطر کتاب‌ها
    تا دندان مسلح
    قصه‌های عامه‌پسند
    مریم مومنی
    در میانه‌ی راه
    عابر پیاده
    پرچم بی باد
    یک ‌وحید
    شادی
    خطِ قرمز
    وبسایت جمع‌آوری گروهی پول ایرانی
    سین جیم
    هوای بهار حیف است....
    آق بهمن
    ...
    مریم اینا
    از رفتن‌هایمان حماسه نسازیم
    آزاده عصاران
    چه‌کسی ماشین برقی را کشت؟
    آدمهای خوب شهر
    حق الزحمه
    به آهستگی
    پیغام
    حاجی کنزینگتون
    「ケジメ」って必要
    امروز که باران ببارد...
    سه روز پيش
    لام و نون
    کورش علیانی
    ر.. ر... ر... ف...‏
    ترانه علیدوستی
    تلخی بی پایان
    سيبيل طلا
    از حال این رفیق ما جویا باشید ...
    علی معظمی
    كودكانه‌هاي صبح‌گاهي
    محمدجواد روح
    مؤمنانه دربند
    لیلا خدابخشی
    خوب بودن
    حسین قاضیان
    پوزش از مخاطبان
    کاساندرا
    خدا از روی چه اصولهایی انسان را می کشد؟
    دلتنگستان
    یا حق
    تفتستان
    كافه ناصری
    از یادداشت‌های شخصی یک شکمو
    دختر بودن
 
برچسبها
 
    سیاست (1342)
    ایران (1338)
    انتخابات (1151)
    دلتنگی (165)
    موسوی (162)
    موسیقی (155)
    کتاب (151)
    سینما (126)
    فوتبال (90)
    کروبی (86)
    دانشگاه (77)
    تاریخ (58)
    روزمره (53)
    مرور خبرها (46)
    بارسلونا (34)
    تلویزیون (32)
    لندن (32)
    فلسطین (29)
    مذهب (29)
    وبلاگ (28)
    زنان (22)
    شعر (20)
    مطبوعات (20)
    انقلاب (19)
    دری وری (17)
    جنگ (16)
    ورزش (16)
    لینک جالب (14)
    سفر (10)
    کارگری (8)
    کوه (7)
    عکس (6)
    نویسنده مهمان (6)
    آمریکا (5)
    فرهاد (5)
    فوتبال، کرکری (3)
    انتخابات، ايران، سياست (2)
    بم (2)
    تئاتر (2)
    همین جوری مطلق (2)
    کرکری (2)
    کوبا (2)
    ایران، کارگری (1)
    دری وری، که چی؟ (1)
    زبون درازی (1)
 
اولین کتابی که ترجمه کرده‌ام:
اولین کتابی که ترجمه کرده‌ام:
برای توضیحات درباره خود کتاب و خریدنش روی تصویر کلیک کنید.
در گوگل ریدر به دیگران توصیه کرده‌ام:
 
    بیست و یک آذر ..اولین چشم بند... وقتی من بازداشت شدم
    گزارش کلی
    تایید حکم حبس آریا آرام نژاد و ۷فعال جنبش سبز بابل
    مجتبی میرطهماسب با سپردن وثیقه 200 میلیون تومانی از...
    خراش
    رد پای چه‌گوارا
    'انفجار پادگان سپاه کار موساد بود'
    بنیاد مستضعفان و مقداد نجف نژاد، یکدیگر را به زمین‌خواری...
    بازداشت حسین نجفی، فعال دانشجویی در شیراز
    درگذشت فرزند محسن رضایی در دوبی
 
View all »
 
 


http://revolution.pchi.ir/show.php?page=contents&id=13505



روشنفکری دینی و حوزه / گفت و گو با محمد سعید بهمن پور

نام سعید بهمن‌پور پس از سلسله مباحثات قلمی‌اش با عبدالکریم سروش بر سر مهدویت و امامت برای مخاطبان روشنفکری دینی آشنا شده‌است. برخی نیز او را بیشتر به عنوان نویسندة فیلمنامه‌های مذهبی‌ای چون مردان آنجلس و مریم مقدس می‌شناسند. وی که سال‌های زیادی از عمر تحصیلی و کاری خود را در لندن گذرانده، هم‌اکنون مدیر دورة مطالعات اسلامی در کالج اسلامی لندن است و کوشیده‌است در این دوره تحصیلات دانشگاهی و حوزوی را در هم ادغام کند. با این حوزویِ دانشگاهی و نوگرا گفتگویی کوتاه داشته‌ایم که در پی می‌آید.

* شما از جمله حوزویانی هستید که با چهره‌های شاخص روشنفکری دینی با زبانی که می‌تواند با مخاطبان روشنفکران دینی نیز ارتباط برقرار کند وارد گفتگو شده‌اید. مخصوصاً پس از سلسله نقدها و گفتگوهای قلمی که با دکتر سروش در باب مهدویت و امامت و دموکراسی داشتید، این تجربه (گفتگوی انتقادی حوزویان نوگرا با روشنفکران دینی) را چگونه ارزیابی می‌کنید و آسیب‌های این گفتگو را چه می‌دانید؟

به نظر بنده این تعاملات و دیالوگ‌ها بسیار مفید و مبارک است. تنها از این طریق است که ایده‌ها و اندیشه‌ها صیقل می‌خورد و تصحیح می‌شود. ما همه انسان‌هایی هستیم با عقول محدود و فهم‌های ناقص که باید در یک فرایند سالم و دوستانه از هم بیاموزیم و یاد بگیریم. درست است که انتقاد ممکن است احساسات انسان را جریحه‌دار کند و قلب او را بیازارد اما بی‌تردید عقل و فهم او را کامل‌تر و استوارتر میکند. بنا بر برخی تفسیرها از آیه 69 سوره ص حتی ملایک هم با هم بحث می‌کنند و از هم می‌آموزند، "ما کان لی من علم بالملأ الاعلی اذ یختصمون" و ما انسان‌ها به آموختن از یکدیگر اولی هستیم. به علاوه این گونه بحث‌های انتقادی افکار و اندیشه‌ها را در معرض قضاوت همگان قرار می‌دهد و باعث شفاف‌تر شدن حقایق می‌گردد. اما آسیب و آفت این گفتگوها یکی سوء ظن و بدبینی است که منجر به کینه‌های شخصی می‌شود و مانع فهم و یادگیری می‌گردد و دوم سیاسی‌کردن این بحث‌هاست که باز هم همان پیامدهای اول را دارد.

* پس از انتقادات شما به دکتر سروش، دکتر محسن کدیور در مقاله "قرائت فراموش شده: نظریة علمای ابرار" روایتی ایحابی‌تر از تلقی این دسته از روشنفکران دینی از امامت ارائه داد. مهمترین نقدتان به این مقاله چیست؟

بنده آن مقاله را به دقت خواندم و استفاده کردم. استخوان‌بندی آن مقاله ملهم از کتاب آقای مدرسی است و از همان روش فرآیند تکامل پیروی می‌کند. روش فرآیند تکامل برای شناخت اسلام تا آنجا که اطلاع دارم در قرن نوزدهم توسط ایگناز گلدزیهر برای مطالعه حدیث به کار رفت و در قرن بیستم توسط ژوزف شاخت برای مطالعه فقه اسلامی به کار گرفته شد که حاصل آن کتاب جنجالی "مقدمه‌ای بر فقه اسلامی" شد که در آن ادعا شده بود که تمام فقه اسلامی ساختگی است و همة احادیث فقهی منتسب به پیغمبر اکرم در یک فرایند تاریخی توسط فقها جعل شده است و اصلاً در زمان پیغمبر چیزی به عنوان فقه و سنت وجود نداشته است. این کتاب البته الان در دانشگاه‌های غربی که حقوق اسلامی تدریس می‌کنند مثل کتاب مقدس این رشته است که حتما باید تدریس شود. اول ثابت می‌کنند که فقه اسلامی در یک فرایند تاریخی درست شده و اصلا حقیقتی ندارد بعد آن را تدریس می‌کنند.
اخیرا کتابی می‌خواندم در کلام اسلامی نوشته شخصی آلمانی به نام تیلمن نایجل. وی در آنجا ادعا کرده است که توحید که از زیربنایی‌ترین عقاید اسلامی است خود در یک فرایند تاریخی درست شده و پیامبر اسلام از ابتدا اصلا قایل به توحید نبوده است. الله در ابتدا فقط خدای اهل مکه بود و بعداً رب العالمین شد. همین عقاید را دربارة قرآن نیز مطرح می‌کنند و حتی سیر تکامل تاریخی آن را تا قرن ششم می‌کشانند. بنده خود این روش تاریخی را دوست دارم اما بدی آن این است که اولاً بسیار ظنی است و ثانیا شما با مراجعه به متون دلخواه هر نتیجه‌ای را که دوست دارید می‌توانید از آن بگیرید. برای همین هم بسیار شیرین اما فریبنده است.
از لطایف روزگار آن است که آقای محمد علی امیر معزی استاد دانشگاه سوربن کتابی در عقاید اولیه تشیع دارد که در آن با مراجعه به متون اولیه و با همان روش تاریخی اثبات کرده است که تشیع در ابتدا اصولا همان مذهبی بوده که ما آن را مذهب غلو می‌نامیم آن هم از نوع بسیار افراطی، و ائمة شیعه خود را تمثل خدا در روی زمین می دانسته‌اند و به همة امور آگاهی داشته‌اند و غیر ذلک، و تشیعی که ما امروزه داریم در واقع تشیع حقیقی نیست و چیزی است که در یک فرایند تاریخی درست شده‌است. این اشکال این روش است. شما با این روش می‌توانید دو عقیدة کاملا مخالف یکدیگر را اثبات کنید یا به طور دقیق تر وانمود کنید که اثبات کرده‌اید. اگر مکتب را در کلیت آن ببینیم نه نظر آقای کدیور درست است و نه نظر آقای امیر معزی. از قضا روزی در دانشگاه لندن نظریه علمای ابرار را برای عده‌ای از اساتید توضیح می‌دادم. یکی از اساتید مسلمان سنی مذهب به طور غریزی گفت این را که ما هم قبول داریم پس فرق شیعه و سنی چه می‌شود؟ بنده در جواب گفتم که فرقش آن است که از نظر شیعیان پیامبر فرموده که اینان باید امام باشند. بندة خدا دیگر چیزی نگفت اما خدا وکیلی اگر می‌پرسید فرقشان با بقیه علمای ابرار چه بود که باید امام می‌شدند چه جوابی داشتم؟

* مهمترین انتقاداتی که به جریان روشنفکری دینی وارد می دانید چیست؟

اول، حسن ظن بی‌چون و چرا به‌مدرنیته و پیام‌ها و مفاهیم و ارزش‌هایی است که این جریان به ارمغان آورده است. در مقابل آن سوء ظن و بی‌اعتمادی به آنچه در فرهنگ خودی وجود داشته و دارد. این امر موجب آن شده که روشنفکران دینی ما بدون تحلیل و نقادیِ پیام‌ها و مفاهیم و ارزش‌های مزبور سعی کنند دین را در قالب آن جا کنند، هر چند در بسیاری از موارد ظرف و مظروف با هم تناسب نداشته باشند.
دوم، عدم گذار بسیاری از روشنفکران ما اعم از دینی و غیر دینی از دوران مدرنه به دوران پست‌مدرن است. انسان دوران مدرنیته انسانی بود متکبر، مغرور، مادی‌گرا، علم‌پرست و خداگریز؛ درحالی‌که انسان دوران پست‌مدرن انسانی است که گذشت ایام و تلخی وقایع بعد از جنگ جهانی دوم به این طرف و پیشرفت علم او را متواضع‌تر کرده است. انسان پست‌مدرن محدودیت‌های علم را شناخته است و دیگر همچون گذشته گنده‌دماغی نمی‌کند و تا حدود زیادی معناگرا شده است و به جای خداگریزی لاادری‌گری را برگزیده است. اینها تحولات بزرگی است که در عالم بشری رخ نموده است که متأسفانه بسیاری از روشنفکران دینی ما از آن عقب مانده‌اند.
انتقاد سوم که به نظر بنده که با طیف وسیعی از عالمان و عامیان مسیحی در ارتباط هستم بسیار مهم است، فرق نگذاشتن بین اسلام و مسیحیت در انتقاد از دین است که موجب شده بسیاری از انتقاداتی که روشنفکران مسیحی به دین کرده‌اند عیناً به ادبیات روشنفکری دینی ما منتقل شود. اصولاً سامان و سازمان کلیسا و کلام مسیحی با سامان و سازمان روحانیت در اسلام و کلام اسلامی متفاوت است و نمی‌توان همان‌ گونه که بسیاری از دستمایه‌های فکریمان را از غرب وارد کرده‌ایم، روشنفکری دینی‌مان را هم از غرب وارد کنیم. روشنفکری دینی اسلامی باید از دل دینداری اسلامی بجوشد و نمی توان آن را از زمینی غیر از زمین اسلام به آن پیوند زد.

* تعامل فقیهان و فقه نوگرا و روشنفکری دینی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فقه نوگرا واژه بسیار لقی است و باید به دقت تعریف شود. به نظر من ما هنوز در حوزه یا خارج از حوزه چیزی به نام فقه نوگرا نداریم. بله بسیاری از فقها به مسایل نو و مبتلابه روز پرداخته‌اند و وارد حوزه‌هایی شده‌اند که قبلاً فقه به آن نپرداخته‌است. اما باید توجه داشت که پرداختن به این مسایل با همان روش‌های سنتی فقه صورت می‌گیرد. اجازه بدهید مثالی بزنم. یکی از محققان آنتروپولوژی دانشگاه آکسفورد به نام دکتر مورگان کلارک (Morgan Clark) تحقیقی کرده بود در مورد نظریات فقهای شیعه در باره تلقیح مصنوعی و موضوعات مرتبط با آن که نتیجة آن را در مقاله‌ای تحت عنوان "نظریات لیبرال علی خامنه‌ای دربارة تلقیح آزمایشگاهی" Children of the revolution: ‘Ali Khamene’i’s ‘liberal’ views on in vitro fertilisation در نشریة SIM Review منتشر نمود. چیزی که باعث تعجب این محقق جوان که برای تحقیق خود به ایران و لبنان و عراق و سوریه سفر کرده بود شده بود این بود که چگونه آیت الله خامنه‌ای که در دسته‌بندی‌های رایج به تعبیر او در طیف علمای محافظه‌کار و سنتی قرار می‌گیرد در این زمینه از همه و حتی از آیت‌الله فضل‌الله لبنان هم لیبرال‌تر فتوا می‌دهد. بنده به ایشان گفتم که اتفاقاً این فتاوی از دل همان فقه سنتی بیرون آمده است و به هیچ وجه لیبرال محسوب نمی‌شود و اصولاً چنین عناوین و برچسب‌هایی را نمی‌توان در این حیطه استفاده کرد.
علی ای حال آنچه رخ داده آن است که مسایل نو شده‌اند نه فقه. فقه وقتی نو یا نوگرا می‌شود که روش‌های آن تغییر کند و اصول و مبانی آن نو شود. برای مثال می‌توان گفت که در قرن پنجم شیخ طوسی و شاگردان او، و در قرن هفتم علامه حلی و پیروان او تغییرات اساسی در ساختار فقه و اصول فقه پدید آوردند. در قرن سیزدهم نیز شیخ انصاری تحولاتی در اصول فقه پدید آورد که دیگران تا به امروز دنباله رو او محسوب می‌شوند. بعد از اینها دیگر تحولی در فقه رخ نداده است الا نظریة "ولایت مطلقه فقیه" امام خمینی به معنای فقهی‌اش و نه به معنای سیاسی‌اش که به خاطر آنکه بیش از حد چارچوب‌شکن است مورد بی‌مهری فقهای سنتی و به علت آنکه بیش از حد سیاسی شده‌است مورد بی‌مهری روشنفکران دینی قرار گرفته است و تنها در حد راهگشای بعضی بن بست‌های فقهی حکومتداری مورد استفاده قرار می‌گیرد.
این که بیاییم و در اثر فشار جریانات روز فتوایی بدهیم که مورد پسند عرف روز باشد فقه را نوگرا نمی‌کند. و از همین‌جا نادرست بودن تعامل روشنفکری دینی با فقه آشکار می‌شود. روشنفکران دینی فقه را از زاویه‌ای غلط تحت فشار قرار می‌دهند. نمی‌گویم فقه نباید متحول شود بلکه می‌گویم که این تحول باید بر اساس ضابطه و منطقی درونی باشد. این‌که بگوییم چون زمانه عوض شده و مسایل جدید پیش آمده باید فقه هر چه سریع‌تر نو و نوگرا شود و برای آن پاسخ بیابد منطقی ویرانگر است. این درست مثل آن می‌ماند که اگر در جامعه‌ای سرطان شیوع بیش از حد پیدا کرد پزشکان را تحت فشار قرار دهیم که هر چه زودتر دارویی برای آن اختراع کنند. کشف یا اختراع داروی سرطان منطق خاص خود را دارد و با شیوع سرطان در جامعه نمی توان آن را جلو انداخت. تنها نتیجه‌ای که این گونه فشارهای بیرونی در اینجا دارد آن است که پزشکان را مجبور می‌کند دست به آزمون و خطاهای خطرناک بزنند و باعث تلفات بیشتر شوند. روشنفکران دینی ما زیاد به فقه انتقاد می‌کنند اما کمتر ایده‌ای نو ارائه می‌دهند. نباید چون فقه در برخی امور تحول پیدا نکرده بگوییم اصلا به هیچ درد نمی‌خورد. اگر پزشکان نتوانند درمان بعضی بیماری‌ها را پیدا کنند آیا درست است که بگوییم علم پزشکی به هیچ درد نمی‌خورد؟

* از این نظر چشم انداز حوزه را چگونه می‌بینید؟

به طور کلی بنده به حوزة قم بسیار امیدوارم. حوزة قم حوزه‌ای است پویا و به روز. مجلاتی که در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی در حوزة قم منتشر می‌شود واقعا چشمگیر است. حوزة قم به هیچ وجه با مراکز اسکولاستیک مسیحی قابل قیاس نیست و بحث‌هایی که در آن می‌شود شانه به شانة مراکز دانشگاهی دینی در غرب پیش می‌رود. چنین رشد و تکاملی در حوزة قم نویدبخش تحولات مبارکی است که فقط باید از درون حوزه بجوشد و مسیر منطقی خود را طی کند.