سال بعدالفهرستسال قبل

بسم الله الرحمن الرحیم

الشيخ حسينعلي المنتظري(1341 - 1431 هـ = 1922 - 2009 م)

الشيخ حسينعلي المنتظري(1341 - 1431 هـ = 1922 - 2009 م)






کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 17 » صفحات 68
وصیتنامه در امور شخصیه خطاب به آقای سید احمد خمینی و بستگان
جلد 17 - صفحه 68
وصیتنامه (1)
زمان: 3 آبان 1361 / 7 محرّم 1403
مکان: تهران، جماران
موضوع: وصیتنامه در امور شخصیه
مخاطب: خمینی، سید احمد و بستگان
بسم الله الرحمن الرحیم
.... و آنچه لازم به تذکر است در چند جمله توضیح می‌دهم:
1- من شخصاً در هیچ بانکی یا مؤسسه یا شرکتی یا غیر اینها وجهی ندارم، و آنچه در بانکها یا بعض مؤسسات و غیرهما است، وجوه شرعیه است و هیچ یک از ورثه من در آنها حقی ندارند، و امر آنها پس از من با جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج‌ شیخ حسینعلی منتظری - دامت برکاته - است و تحت نظر ایشان باید به مصارف شرعی برسد، و اگر خدای نخواسته برای ایشان حادثه‌ای رخ دهد، امر وجوه شرعیه با رهبر یا رهبرانی است که مجلس خبرگان تعیین می‌نمایند. (1)
فهرست عناوین جلد 17




کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 3 » صفحات 295
وصیتنامه و تعیین وصی در امور وجوه شرعیه
جلد 3 - صفحه 295
وصیتنامه [و تعیین وصی در امور وجوه شرعیه‌] (1)
زمان: 16 دی 1356 / 26 محرّم 1398
مکان: نجف
موضوع: تعیین وصی در امور مربوط به وجوه شرعی
بسم الله الرحمن الرحیم
در روز 26 محرّم 1398 وصی خود قرار دادم حضرات حجج اسلام آقای حاج آقا مرتضی پسندیده و آقای حاج شیخ مرتضی حائری (2) و آقای حاج سید محمد باقر سلطانی (3) و آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری - دامت برکاتهم - را در امر وجوهی که در قم یا سایر بلاد ایران نزد وکلای اینجانب است و به حساب اینجانب اخذ شده است و حضرت آقای پسندیده مطلع هستند - به حَسَب غالب - تمام این وجوه باید با نظر آقایان محترم به مصرف شرعی برسد، و احدی از وَرَثه یا غیر آنها حقی در آن ندارند و نمی‌توانند مزاحمت با اوصیای محترم نمایند. و اگر بعض از اوصیا مانعی داشته باشند که نتوانند تا آخر قیام به امر کنند، بقیه کس دیگر را که مورد قبول و موجّه است تعیین نمایند؛ و اگر بعضی غایب بودند دیگران قیام به امر نمایند. تکلیف وجوهی که در نجف است تعیین نموده‌ام. از خداوند تعالی سلامت و سعادت حضرات آقایان را مسئلت می‌نمایم. و امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم.
روح الله الموسوی الخمینی
(1)- این وصیتنامه و نیز وصیتنامه‌های دیگر که در سیر تاریخی اسناد درج شده، بعدها تغییر کرد. آخرین وصیتنامه معتبر آن است که در سال 1368 پس از رحلت امام خمینی منتشر گردید.
(2)- پدر همسر آقای سید مصطفی خمینی.
(3)- پدر همسر آقای سید احمد خمینی.

فهرست عناوین جلد 3





https://hawzah.net/fa/Note/View/71041

یادداشت
گزارش سایت بخش هایی از انتخاب خبرگان رهبری
بخش هایی از انتخاب خبرگان رهبری
یک بار خصوصی خدمت امام (قدس سره) رفته و در این باره با ایشان صحبت کند. در این دیدار حضرت امام (قدس سره) مجددا می فرمایند: «شما وقتی مثل آقای خامنه ای را دارید، چرا تردید دارید؟ چرا مشکل دارید؟»
تاریخ انتشار : 1398/3/19
بازدید : 181
نویسنده : جبرائیلی
منبع : برگرفته از کتاب روایت رهبری

بخش هایی از کتاب «روایت رهبری» نوشته سیدیاسر جبرائیلی متعلق به انتشارات انقلاب اسلامی تقدیم شما می شود؛
اجلاسیه سوم خبرگان و بررسی طرح «فروع اصل 107»
....
اصل ۱۰۷ دو شیوه برای تعیین رهبر پیش بینی کرده بود؛ شیوه نخست که میان خبرگان به «صدر اصل ۱۰۷» مشهور شد، ناظر به پذیرش فردی به عنوان رهبر و مرجع از سوی اکثریت قاطع مردم بود و شیوه دوم که به «ذیل اصل ۱۰۷» شهرت یافت، مربوط به تعیین رهبر از طریق رای گیری در مجلس خبرگان بود.
....
حضرت آیت الله خامنه ای می گویند: «ماها اصلا فکر نمی کردیم که امام با این قضیه مخالف باشد. ما خیلی بعدها ــ نه اینکه همان وقت هم بلافاصله ــ شنیدیم که امام مخالف بوده اند. قضیه آقای محمدی گیلانی و ملاقاتش با امام و پیغام به آقای هاشمی رفسنجانی را من سال ها بعد شنیدم. اصلا گمان نمی کردیم امام با این قضیه مخالفتی داشته باشد. فکر می کردیم این چیزی است که حتما امام [با آن] موافق است. شاید اگر کسی آن وقت می گفت امام مخالف است، ردش می کردیم که چطور چنین چیزی ممکن است؟»
....
.....
چهار عضو از پنج عضو هیات رئیسه (آقایان مشکینی، هاشمی، امینی و طاهری خرم آبادی) و نیز آیت الله خامنه ای قیام نکردند؛ یعنی با رهبری فردی مخالفت کردند. با وجود این، اکثریت خبرگان با قیام خود به رهبری فردی رای دادند.
....
پاسخ ها به اشکال وارد شده چیست؟
آقای امامی کاشانی در این میان برخاسته و با اشاره به بحث استنابه که پیش از این مطرح کرده بود، خطاب به آیت الله خامنه ای گفت: «شما می فرمایید افرادی اینجا عقیده ندارند که جنابعالی فقیه هستید... ولی در این خبرگان همه عقیده دارند که افرادی صاحب نظر هستند. آنهایی که صاحب نظر هستند، برای اینکه این احتیاط جنابعالی حل شود، استنابه می دهند، آنهایی هم که نظر دارند جنابعالی فقیه هستید، اصالتا [رای می دهند]. مجموعا مساله حل است.» آیت الله خامنه ای گفتند: «من به هر حال مخالفم... بنده در بحث شورایی و فردی می خواستم بیایم اینجا صحبت کنم. فکر نمی کردم که فردی رأی بیاورد.» و سپس به جایگاه خود بازگشتند.







https://eitaa.com/rozaneebefarda/3807

[فرستاده شده از روزنه]
💥حافظه_تاریخی

پنهان کاری عجیب #هاشمی_رفسنجانی نسبت به نارضایتی #امام از انتخاب #منتظری بعنوان #قائم_مقام_رهبری

@rozaneebefarda
🔻🔻🔻

وقتی حتی آیت الله خامنه‌ای هم از نارضایتی امام خبر نداشت!!

مقام معظم رهبری در این مورد چنین می فرمایند:
«ماها اصلا فکر نمی کردیم که امام با این قضیه [انتخاب آقای منتظری بعنوان قائم مقام] مخالف باشد.

ما خیلی بعدها _نه اینکه همان وقت هم بلافاصله_ شنیدیم که امام مخالف بوده‌اند.
قضیه آقای محمدی گیلانی و ملاقاتش با امام و پیغام به آقای هاشمی رفسنجانی را من سالها بعد شنیدم.

اصلا گمان نمی کردیم امام با این قضیه [انتخاب آقای منتظری بعنوان قائم مقام] مخالفتی داشته باشد.

فکر می کردیم این چیزی است که حتما امام [با آن] موافق است.

شاید اگر کسی آن وقت می گفت امام مخالف است، ردش می کردیم که چطور چنین چیزی ممکن است؟ به نظر ما این کار کاملا یک کار درست، یک پیش بینی منطقی برای آینده بود.»

روایت رهبری، ص۱۳۲

@rozaneebefarda








۱/۲/۱۳۴۱
۱/۷/۱۳۰۱
۲۴/۹/۱۹۲۲


۳/۱/۱۴۳۱
۲۹/۹/۱۳۸۸
۲۰/۱۲/۲۰۰۹







نامه به آقای منتظری (عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی)
  •   نامه
    زمان: 6 فروردین 1368 / 18 شعبان 1409
    مکان: تهران، جماران
    موضوع: «عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی»
    مخاطب: منتظری، حسینعلی
    بسم الله الرحمن الرحیم
    جناب آقای منتظری
    با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مسئله مهدی هاشمیِ قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید. از قضایای مثلِ قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی‌باشید و به طلابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً
  • مقدم بر نظر خود می‌دانید - که مسلماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خرابتر می‌کند - با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم دیگر خود دانید:
    1- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
    2- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
    3- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
    4- نامه‌ها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان - روحی له الفداء - و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
    والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
    سخنی از سرِ درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی دارم.
  • من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم.
    من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند نگردند. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هرچه هست اوست. والسلام.
    یکشنبه 6 / 1 / 68
    روح الله الموسوی الخمینی






نامه به آقای منتظری (موافقت با استعفای ایشان از قائم مقامی رهبری)
  •   نامه
    زمان: 8 فروردین 1368 / 20 شعبان 1409
    مکان: تهران، جماران
    موضوع: موافقت با استعفای آقای منتظری از قائم مقامی رهبری
    مخاطب: منتظری، حسینعلی
    [بسم الله الرحمن الرحیم. محضر مبارک آیت الله العظمی امام خمینی - مدظله العالی
    پس از سلام و تحیت، مرقومه شریفه مورخ 6 / 1 / 68 واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنماییهای حضرتعالی به عرض می‌رساند، مطمئن باشید همان‌طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازی فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بوده‌ام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجرای دستورات حضرتعالی می‌دانم؛ زیرا بقا وثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت ازمقام معظم رهبری است. برای هیچ کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تا کنون در سایه رهبری و ارشادات حضرتعالی از خطرات مهمی گذشته؛ و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیتهای عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من (1) آغشته است، و سایر جناحهای مخالف و ضد انقلاب و سازشکار و لیبرال مآبهای کج فکر را رسوا واز صحنه خارج نموده است. آیا جنایات هولناک وضربات ناجوانمردانه این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنی است؟ و اگر بلندگوهای آنان و رادیوهای بیگانه خیال می‌کنند با جوّسازیها و نشر اکاذیب و شایعه پراکنیها به نام اینجانب می‌توانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگی ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند.
    و راجع به تعیین اینجانب به عنوان قائم مقام رهبری، خود من از اول جداً مخالف بودم؛ و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است. و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحاً اعلام می‌کنم. و از حضرتعالی تقاضا

  • می‌کنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند. و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهای علمی و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبری حکیمانه حضرتعالی، اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعفهایی که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، ان شاء الله با رهبریهای حضرتعالی مرتفع گردد.
    و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقه مند تقاضا می‌کنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبری و خبرگان محترم، به بهانه حمایت از من، کاری انجام دهند و یا کلمه‌ای بر زبان جاری نمایند؛ زیرا مقام معظم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمی‌خواهند.
    امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنماییهای ارزنده خود بهره مند، و از دعای خیر فراموش نفرمایید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
    - 7 / 1 / 68 - حسینعلی منتظری‌]
    بسم الله الرحمن الرحیم
    جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای منتظری - دامت افاضاته
    با سلام و آرزوی موفقیت برای شما، همان‌طور که نوشته‌اید رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما می‌خواهد. و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر می‌کردیم. ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند؛ و من هم نمی‌خواستم در محدوده قانونی آنها دخالت کنم. از اینکه عدم آمادگی خود را برای پست قائم مقامی رهبری اعلام کرده‌اید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر می‌نمایم.
    همه می‌دانند که شما حاصل عمر من بوده‌اید؛ و من به شما شدیداً علاقه مندم. برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت می‌کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی‌
  • خود را جا می‌زنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیه «مهدی هاشمی» (1) هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این می‌بینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغهای رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب می‌شناسند، و حیله‌های دشمن را هم خوب درک کرده‌اند که با نسبتِ هر چیزی به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان می‌دهند.
    طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه‌ها، و رادیو - تلویزیون، باید برای مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالی ان شاء الله با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی می‌بخشید. والسلام علیکم.
    8 / 1 / 68
    روح الله الموسوی الخمینی







*******************

آیت الله محمدرضا ناصری از یاران دیرین امام در نجف به جماران گفت:

پایگاه خبری جماران: چند روز قبل، در ادامه انتشار اسناد منتشرنشده مربوط به امام خمینی، فرازی از بیانات حضرت امام در دیدار اعضای «تجمع روحانیت مبارز ایران در خارج کشور» منتشر شد. (اینجا بخوانید)

به نوشته دکتر حمید انصاری، «ماجرا از این قرار بود که یک سال پیش از آنکه بواسطه برخی علل داخلی و خارجی اندک تغییری در سیاست سرکوبگرانه رژیم پهلوی در سال 56 پدید آید، همه 20 نفر اعضای «تجمع روحانیت مبارز ایران در خارج کشور» با توصیه امام خمینی در جلسه ای چند ساعته در تیر 1355 در نجف اشرف برای رفع اختلافات برخی اعضا و تقویت انسجام تشکیلات خویش بر سر مواد میثاقنامه و یا اساسنامه مدون مبارزاتی مجمع به توافق رسیده و اعضای هسته مرکزی تشکل را انتخاب نمودند. 20 روز پس از آن امام خمینی اعضای مجمع را در منزل خویش فراخواند و طی سخنانی ضمن تقدیر از اقدام ارزنده آنان چند رهنمود تعهد زا و راهگشا برای ادامه فعالیتهای مبارزاتی در آن فضا و شرایط بسیار دشوار مبارزه در غربت بیان فرمود».

یکی از شاهدان دو نشست یاد شده، آیت الله محمدرضا ناصری از یاران دیرین امام در نجف است.

ایشان از دوران تحصیل در مدرسه آیت‌الله مجتهدی تهرانی با امام و اندیشه‌هایش آشنا شد و پس از آنکه وارد حوزه علمیه قم شد، فعالیت‌های مبارزاتی خود را با پخش اعلامیه و پیاده کردن نوارهای سخنرانی آغاز کرد و با گروه‌های انقلابی از جمله جمعیت موتلفه اسلامی به همکاری پرداخت و از همراهان شهید سیدعلی اندرزگو بود و در واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نیز به همراه اندرزگو هدف گلوله قرار گرفت اما جان سالم به در برد.

این فعالیت‌ها در سال ۱۳۴۵، زمانی که امام خمینی به نجف تبعید شد، اوج گرفت و او نیز به قصد حضور در کنار امام به نجف رفت و در مدرسه آیت‌الله بروجردی اقامت گزید.

او درس خارج فقه و اصول را نزد ‌امام خمینی، شهید سیّد مصطفی خمینی، سیّد محمّدباقر صدر و میرزاحسن بجنوردی فرا گرفت و به مقام اجتهاد نائل آمد.

ناصری همزمان با تحصیل در تهران، قم، نجف و یزد به تدریس علوم عالیه پرداخت و آثاری را نیز به رشته تحریر درآورد که از آن جمله می‌توان به تقریرات درس خارج حضرت امام(ره) و حاج آقا مصطفی و خاطرات حضرت امام(ره) اشاره کرد.

مبارزات او در قم و تهران و نجف ادامه داشت تا اوایل ۱۳۴۹ که به دستور امام خمینی(ره) از نجف به مکه رفت و در حالی که تعدادی زیادی از اعلامیه های امام(ره) را به همراه داشت، دستگیر و به مدت دو سال و چند ماه در زندان‌های عربستان زندانی بود.

ناصری که در آن زمان عضو هسته مرکزی روحانیون مبارز خارج از کشور شده بود، در دوران تبعید امام خمینی(ره) در پاریس، به همراه ایشان بود و در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به همراه امام به ایران بازگشت.

خبرنگار جماران به مناسبت انتشار این اسناد، با ایشان گفت و گو کرد تا جزییات آن نشست ها و مباحث حول آن را بازگو کند.

مشروح گفت‌وگوی خبرنگار جماران با آیت الله ناصری نماینده ولی فقیه و امام جمعه یزد در پی می آید:

 

لطفا در ابتدا بفرمایید که اصل ماجرا چه بود؟ در این جمع چه کسانی بودید؟ و چه شد که به امام مراجعه کردید؟

در نجف درباره کارهایی که انجام می‌شد، برنامه‌هایی داشتیم. ماجرا از آن‌جا شروع شد که آقای دعایی در رادیو بغداد برنامه‌ای را هماهنگ کرده بود و رفت و آمدهایی به بغداد داشت. مقدمات این کار که چگونه توانست از بعثی‌ها و دیگران فرصت بگیرد و برخی از مارکیسیست‌ها مزاحمش بودند اما مقاومت کرد، مفصل است. مرحوم دعایی خیلی زحمت می‌کشید، در گرما با اتوبوس و ... صبح می‌رفت و بعد از ظهر برمی‌گشت تا خودش را به مدرسه برساند تا دیگران از این قضایا کمتر اطلاع پیدا کند.

امام هم توصیه کرده بودند که ضرورت ندارد دیگران همه کارهای شما را بفهمند. چون نجفی‌ها مقابله می‌کردند و برخی مسائل را به سفارت ایران گزارش می‌دادند. امام یک بار فرموده بودند، کاری کنید که این‌ها نفهمند چون این کارها در نجف طالب ندارد و ممکن است برای شما مسائلی درست کنند.

ما و آقایان فردوسی، محتشمی‌پور، روحانی و چند نفر دیگر بودیم. برخی از مسائل درباره انتشارات و چاپ و فرستادن اعلامیه‌ها بود. امام بحث حکومت اسلامی را در نجف شروع کردند. ما درس‌های حکومت اسلامی را ضبط می‌کردیم و شبانه می‌نشستیم، نوار را پیاده کرده و پاکنویس و تصحیح می‌کردیم تا اینکه به صورت دوازده جزوه‌ چاپ شد و من صحافی شدۀ آن را داشتم. مقداری از جزوه‌ها در نجف ماند و مقداری را آوردم.

این کارها در نجف انجام می‌شد، اما مقداری متفرقه بود و هر کدام کاری انجام می‌دادیم. گاهی کارها به صورت سلیقه‌ای انجام می‌شد لذا به نظر آمد که جمعی داشته باشیم تا این جمع بنشینند هم برای رادیو محتوا تهیه کنند و هم اینکه کارهای دیگر را انجام دهند و فعالیت‌ها منسجم شود.

برخی از افراد به عراق آمده بودند که ایمان درست و درمانی نداشتند و عضو گروهک‌های کذایی بودند. دیدگاه برخی این بود که برای پیروزی نهضت با این‌ها همکاری کنیم. آن‌ها هم همین طور، با ما این سبکی برخورد می‌کردند. از سوی دیگر نظر برخی از دوستان این بود که با این گروهک‌ها تعامل نکنیم و به آن‌ها رو ندهیم. نظر حاج آقا مصطفی این بود که زیاد با این‌ها داخل نشویم.

کارهای مختلفی در نجف انجام می‌شد. درباره گرفتن دکتر شیبانی، تحصنی در بغداد برگزار شد که دوستان رفتند. یا بنا بود که در کلیسایی در فرانسه تحصنی انجام شود که مرحوم محمد منتظری و برخی اصرار داشتند اما امام موضع گرفتند و به برخی از ما گفتند که نروید ولی برخی رفتند. آن‌ها با بچه‌های دانشجویان خارج برنامه‌ای داشتند و اسامی چند نفر از ما مثل من، آقای فردوسی پور و دیگران بود ولی امام فرمودند که ممکن است آنجا به شما توهین کنند یا دستگیر شوید. امام ما را منع کردند، محمد منتظری مقداری ناراحت شده بود و امام قریب به این مضمون گفته بود که اگر شما بروید من ولایتم را قطع می‌کنم. محمد منتظری و آقای دعایی رفتند و از طرف حکومت فرانسه برای آن‌ها مشکلاتی ایجاد شد.

این‌که انسجامی در داخل داشته باشیم و در کارها با هم مشورت کنیم لازم بود. دوستان دور هم نشستند و کارها سر و سامان گرفت. البته من به مکه رفتم، آن‌جا دستگیر شدم و دو یا سه سال زندان بودم و در جمع عزیزان حضور نداشتم.

کارهایی انجام شده بود و انجام می‌شد و برای اینکه حضرت امام توصیه کنند و نظارتی داشته باشند، بنا شد که خدمت ایشان برویم. البته امام هم چیزهایی فهمیده بودند که بعضاً دوستان با هم اختلاف نظر دارند لذا نصیحت کردند که من الان همه بیانات ایشان را فراموش کرده‌ام. ایشان گفتند: «با هم کار کنید و مراقب باشید چون دشمن در کمین است.» سفارش کردند که «دور هم باشید، جمع شوید با هم کار کنید و برنامه‌ریزی کنید. برای خدا کار کنید. نظرتان خدا باشد. چیز دیگری در کار نباشد. دنیا ارزشی ندارد و کار را برای خدا انجام دهید.»

این مبدأ کار شد و دوستان تشویق شدند. شب در پشت‌بام منزل ما در نجف جلسه‌ای تشکیل شد و دوستان جمع شدند. آقای بنی‌صدر و یکی از دوستان‌شان هم بودند که به منزل ما آمدند. در این جلسه با هم نشستیم مذاکره‌ای شد و در این جلسه اسمی با عنوان «مجمع روحانیون خارج از کشور» انتخاب کردیم. هسته مرکزی سه نفر بودند، و من و آقایان فردوسی و محتشمی انتخاب شدیم. من رابط بین‌الملل شدم، آقای فردوسی رابط با امام شد و آقای محتشمی هم مسئول اعلامیه‌ها، چاپ و فرستادن آن‌ها شد.

مجمع روحانیون شکل گرفت، کارها روی فرم آمد و در مناسبت‌ها کارهایی انجام می‌شد. فعالیت‌های ما تا زمانی که امام به پاریس رفتند ادامه داشت و بعد از استقرار امام در نوفل‌لوشاتو کارها متوقف شد. بعضی از دوستان به پاریس رفتند، آنجا ماندند و کارها بر روال خود ادامه پیدا کرد، البته پاریس هم مسائل خود را داشت.

امام بسیار سفارش می‌کرد که لازم نیست نجفی‌ها از همه کارها  اطلاع داشته باشند، چون برخی از آن‌ها ما را اذیت می‌کردند، گزارش می‌داند و از برخی دوستان سعایت می‌کردند. من چون بیشتر در حوزه بودم و در مدرسه هندی درس می‌گفتم و شاگرد داشتم، بسیاری فکر می‌کردند که من فقط شاگرد درس‌های امام هستم لذا به من حساس نبودند اما به آقایان دعایی و روحانی حساس بودند و مراقب آن‌ها بودند.

ما درباره اعلامیه‌های امام برنامه‌ریزی کردیم و اعلامیه‌ها چاپ شدند. چهل هزار اعلامیه را جاسازی کردیم و به مناطق مختلف بردیم. من در عربستان زندانی شدم که ماجرای آن طولانی است.

 

ظاهراً حضرت امام درباره آن جریان با دستخط مبارک‌شان چیزی نوشتند.

در جریان انتقال اعلامیه‌ها از حضرت امام معجزه‌ای نقل می‌کنم. وقتی حضرت امام اعلامیه‌ای می‌نوشتند عادتشان این بود که به مشد حسین می‌دادند. مش حسین اعلامیه را به خانه ما یا آقای فردوسی می‌آورد و ما فوری جمع می‌شدیم، تشکیل جلسه می‌دادیم و اعلامیه را به قول خودمان درنویس( از روی نوشته امام می‌نوشتیم) می‌کردیم. می‌بردیم خدمت امام، امام اصل دست‌نوشته خودشان را نگه می‌داشتند رونوشت‌های ما را مشاهده و امضا می‌فرمودند و ما برای چاپ و انتشار آن اقدام می‌کردیم.

یکی از دوستان اعلامیه را نزد امام برد، اما ایشان یکی از بندهای آن را خط زد. دوست ما اعتراض کرد که آن بند، فراز مهمی از اعلامیه است. آن بند درباره آمریکا و رژیم شاهنشاهی بود و امام در بیانیه شبیه این مضمون آورده بودند که «رژیم‌های شاهنشاهی نزد پیامبر اکرم(ص) منفورترین رژیم‌ها هستند.» آن آقا گفته بود که این فراز مهمی از اعلامیه است! امام فرمود که «اگر این بند باشد، گردن دوستان ما را می‌زنند.»

قبل از اینکه من به مکه بروم، حاج آقا مصطفی به من گفت: «من یک خواب دیده‌ام و آن را به آقا هم گفته‌ام». پرسیدم خواب چه بود؟ ایشان گفت: «خواب دیدم که مسجد شیخ انصاری پر از جمعیت بود و همه نشسته بودند. اعلامیه‌ای در دست امام بود، ایشان اعلام کرد که می‌خواهم این اعلامیه را به مکه یا انتشار بفرستم. چه کسی حاضر است این کار را انجام دهد؟ شما بلند شدی و گفتی که من حاضرم. دوباره امام اعلام کردند و شما بلند شدی که من آماده هستم.»

ما به عربستان رفتیم و دستگیر شدیم که داستان آن مفصل است. در محاکمه، یاد جمله امام افتادم و اگر آن بند در اعلامیه امام بود حتماً گردن من را می‌زدند. و این از معجزات و پیش‌بینی‌های دقیق امام بود.

زمانی که خدمت امام می‌روید و امام نصیحت می‌کند، ظاهراً دستخطی می‌نویسد و نظر می‌دهد که بین خودتان رأی‌گیری کنید و تابعِ اکثریت باشید.

بله، آن بحث هم بود. امام گفتند به نظر اکثریت عمل کنید و این باعث ایجاد آن اجتماع شد. انتخاب سه نفر و هسته مرکزی هم از آن‌جا شروع شد.

پس حضرت امام از آن زمان به اکثریت قائل بودند؟

نظر امام این بود که اختلافات را با این شیوه حل کنید. ما در هیئت سه نفر عهد بستیم و قرار گذاشتیم که هیچ کار و حرکتی را بدون اذن امام انجام ندهیم. چون امام که آدم ترسویی نیست و از کسی واهمه ندارد و باید همه اخبار بد یا خوب را به ایشان بگوییم و کاری که می‌خواهیم انجام دهیم باید به اطلاع امام برسانیم. چون امام آن قدر شجاعت و روحیۀ قوی دارد که از این چیزها متأثر یا ناراحت نشود.

تعهد ما این بود که در کارها با امام مشورت کنیم. یکی از مواردی که کسی نمی‌داند و با امام مشورت کردیم پس از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی بود. ما معتقد بودیم که مرگ ایشان مشکوک و شهادت‌گونه است. چون قبل از آن حاج آقا مصطفی یک بار من و آقایان فردوسی و روحانی را در خانه خود جمع کرد و به ما گفت که حواس‌تان جمع باشد و مواظب باشید که من شنیده‌ام می‌خواهند دوستان امام را بزنند. مسأله دیگری هم گفتند که شاید از اسرار باشد و نوشته آن را داشتم که در کتاب‌های من در مدرسه سید ماند. حاج آقا مصطفی گفت: «من خبری شنیدم که در قم شایع کرده‌اند که امام کسالت دارد و مریض است. لذا دستگاه شاه می‌خواهد کسی را در کشور و قم عَلَم کند که وجیه‌المله باشد اما انقلابی نباشد. لذا در قم مرحوم آقا مرتضی حائری را برای این کار انتخاب کرده‌اند و به دنبال آن هستند که وی در مسجد اعظم نماز بخواند و می‌خواهند به مرور زمان برای مرجعیت بعد از امام، وی را رشد دهند».

ایشان در ادامه گفت: «ما می‌خواهیم کاری کنیم که شخصی که بعد از امام می‌آید، انقلابی باشد.» آن زمان آقای منتظری در زندان بود و مردم ایشان را نمی‌شناسند. ما پیشنهاد کردیم آقای منتظری شناخته شود تا مردم متحیر نشوند. پیشنهاد شد که از امام استفتاء کنیم تا اجازه دهند احتیاطات‌شان را به آقای منتظری مراجعه کنیم تا آقای منتظری شهرتی پیدا کنند تا در مقابل کاری که آن‌ها می‌کنند ما هم آدم انقلابی داشته باشیم. گفت‌وگو را صورتجلسه کردیم که به بچه‌های خارج بفرستیم که از امام سؤال کنند که امام احتیاطات خود را به آقای منتظری ارجاع دهد. این صورتجلسه و نامه نزد من ماند و چون آقای محتشمی نبود قرار شد من نامه را به خارج از کشور بفرستم. تا خواستیم کاری انجام دهیم، جریان شهادت حاج آقا مصطفی پیش آمد.

حاج آقا مصطفی واقعاً انسانی کم‌نظیر، پرجرأت و پرصلابت بود و به شدت مراقب امام و انقلاب بود.

پس از شهادت حاج آقا مصطفی یاسر عرفات پیام تسلیت داد. عرفات این پیام را به یک روحانی فلسطینی داد و وی به نجف آورد. جلال‌الدین فارسی پیام تسلیت را به فارسی ترجمه کرده و ضمیمه آن کرده بود. من آقایی که پیام یاسر عرفات را آورده بود، نزد امام بردم. امام عربی می‌فهمیدند و من سخنان امام را برای وی ترجمه می‌کردم.

شب یا فردای آن روز ماجرایی پیش آمد. امام اجازه نمی‌دادند از تلفن‌ دفتر، استفاده شخصی کنیم اما برای ارسال اعلامیه‌ها اجازه استفاده از تلفن را می‌دادند؛ کارها را آخر شب انجام می‌دادیم و با سرپل‌هایی ایران یا دانشجویان خارجی مرتبط بودیم.

ما می‌خواستیم نامه یاسر عرفات را بفرستیم اما وی در پیام تسلیت آورده بود که من «فوت» فرزند شما را تسلیت می‌گویم. آقای دعایی و یکی از دوستان پیشنهاد کردند که به جای فوت، کلمۀ «شهادت» بنویسیم. من و آقای فردوسی هم آنجا بودیم و احمد آقا اخیراً به جمع ما پیوسته بود و خیلی با اوضاع و احوال و واکنش‌های امام آشنا نبود. ما مخالفت کردیم و گفتیم صبر کنید تا از امام بپرسیم. چون تعهد ما این بود که نظر امام را در مسائل مختلف جویا شویم. حضرت امام نخوابیده بودند، آقای فردوسی مأمور شد به اندرون برود و نظر امام را بپرسد.

آقای فردوسی آمد و گفت: «امام گفتند که حق ندارید کلمات مردم را جابجا کنید». نشسته بودیم که احمد آقا داخل رفت تا آب بخورد یا کار دیگری انجام دهد. امام احمد آقا را صدا کرد و مطلبی به وی گفت. احمد آقا هنوز به تشرهای امام عادت نداشت. دیدیم رنگ احمد آقا سرخ شده بود، آمد، نشست، چمباته زد و گفت: هر چه هست بنویسید و کم و زیاد نکنید. گفتیم: چه شده؟ گفت: آقا من را خواست و گفت که «احمد، اگر یک کلمه از کلام مردم کم یا زیاد شود پوست از کلّه‌ات می‌کَنم.» این از داستان‌های عجیب است. امام مراقب بود و احمد آقا هم تازه‌کار بود.









***********************
حسینعلی منتظری
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از منتظری)
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
حسینعلی منتظری Montazeri.jpg
شناسنامه
نام کامل حسینعلی منتظری
لقب آیت‌الله العظمی، فقیه عالیقدر
زادروز ۱ مهر ۱۳۰۱ _ ٢۴ سپتامبر ١٩٢٢
زادگاه نجف‌آباد، اصفهان، ایران
تاریخ مرگ ۲۹ آذر ۱۳۸۸ _ ١٩ دسامبر ٢٠٠٩ (۸۷ سال)
آرامگاه حرم فاطمه معصومه
نام همسر ماه‌سلطان ربانی[۱]
فرزندان محمد، عصمت، اشرف
احمد، طاهره، سعید، سعیده[۲]
دین اسلام
مذهب شیعه
اطلاعات سیاسی
پست‌ها ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی
عضو شورای انقلاب
قائم‌مقام رهبری.امام جمعه تهران
استادان سید حسین طباطبایی بروجردی
سید محمد محقق داماد
سید صدرالدین صدر
سید رضا بهاءالدینی
روح‌الله خمینی بنیانگذار انقلاب اسلامی
عبدالرزاق قائینی
سید محمدحسین طباطبایی[۳]
شاگردان سید مصطفی خمینی
سید محمد خاتمی
سید موسی صدر
سید علی خامنه ای
محمد فاضل لنکرانی
مهدی کروبی
هادی خامنه‌ای
اکبر هاشمی رفسنجانی
محمد موسوی خوئینی‌ها
اسدالله بیات زنجانی
یوسف صانعی
محمدعلی کوشا
محسن کدیور
محمود صلواتی
احمد قابل
سید محمود هاشمی شاهرودی
سید مصطفی محقق داماد
محمدتقی فاضل میبدی
سید حسین موسوی
محمد علی گرامی
[ اياد الركابي ) [علی،اکبر ناطق نوری]]
وبگاه رسمی www.amontazeri.com

نبو

این مقاله بخشی از رشته مقالات دربارهٔ سیاست در ایران است
سیاست در ایران
Emblem of Iran.svg
نظام جمهوری اسلامی ایران
رهبری
[نمایش]
قوه مجریه
[نمایش]
قوه مقننه
[نمایش]
قوه قضائیه
[نمایش]
شوراهای عالی
[نمایش]
شوراهای شهر و روستا
[نمایش]
انتخابات‌ها
[نمایش]
احزاب
[نمایش]

نشان درگاه درگاه ایران

دیگر کشورها ‏(en)‏ اطلس

نبو

نشان رسمی جمهوری اسلامی ایران
بخشی از مجموعه مقاله‌های:
تاریخ جمهوری اسلامی
انقلاب ۵۷ ایران • جنگ ایران و عراق•
دوران گذار • دوران تثبیت • دوران سازندگی • دوران اصلاحات • دوران اصول‌گرایی • دوران اعتدال
مسئلهٔ هسته‌ای
مذاکرات هسته‌ای ایران • قطعنامه ۱۶۹۶ • قطعنامه ۱۷۳۷ • قطعنامه ۱۷۴۷ • قطعنامه ۱۸۰۳ • قطعنامه ۱۸۳۵ • قطعنامه ۱۹۲۹ • قطعنامه ۱۹۸۴ • توافق موقت ژنو • تفاهم هسته‌ای لوزان • برجام • قطعنامه ۲۲۳۱
مسئلهٔ حقوق بشر
اعدام‌های سال ۶۷ • انقلاب فرهنگی ایران • پرونده‌های تروریسم دولتی • ترور میکونوس • بمب‌گذاری آمیا • قتل‌های زنجیره‌ای ایران
شورش‌ها و تظاهرات‌های مهم
۱۷ اسفند ۵۷ • ۱۴ اسفند ۵۹ • ۲۵ خرداد ۶۰ • ۳۰ خرداد ۶۰ • شورش‌های خرداد ۷۱ • ۱۸ تیر ۷۸ • تظاهرات شهریور ۷۹ خرم‌آباد • ۲۲ خرداد ۸۵• تظاهرات‌های پس از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم (۱۳۸۸–۹۰) • تظاهرات ۱۳۹۶ ایران • اعتصابات سراسری ۱۳۹۷ ایران
جنبش‌های اجتماعی
• جنبش دوم خرداد • جنبش سبز ایران • جنبش دانشجویی ایران • جنبش کارگری ایران • جنبش زنان ایران
چالش‌های سیاسی
کودتای نوژه • بحران گروگان‌گیری • عزل بنی صدر • ماجرای ایران–کنترا • عزل منتظری • برگزیدگی سید علی خامنه‌ای به مقام رهبری • کنفرانس برلین • طرح خروج از حاکمیت • توقیف فله‌ای مطبوعات • لوایح دوقلو • جنجال مشایی • جنجال مصلحی • انکار هولوکاست در ایران • یکشنبهٔ سیاه • جنجال حقوق‌های نجومی • جنجال املاک نجومی
درگاه تاریخ ایران

نبو

حسینعلی منتظری (۱ مهر ۱۳۰۱[۴][۵] در نجف‌آباد - ۲۹ آذر ۱۳۸۸ در قم)، مرجع تقلید شیعه، از رهبران انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و از ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸، قائم‌مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران، بود.

منتظری از شاگردان سید حسین بروجردی و روح‌الله خمینی و نماینده تام‌الاختیار وی در ایران بود. او به دلیل مخالفت با حکومت پهلوی سال‌ها در زندان به سر برد. او پس از پیروزی انقلاب به ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی رسید و در گنجانده شدن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی ایران نقش مهمی داشت. منتظری که در سال ۱۳۶۴ از سوی مجلس خبرگان رهبری به قائم‌مقامی ولی فقیه انتخاب شده بود در فروردین ۱۳۶۸ از مقام خود استعفا داد. اختلاف اصلی وی با خمینی بر سر مسایل حقوق بشری به‌ویژه کشتار زندانیان سیاسی در شهریور ۱۳۶۷ بود. وی در دو دهه پایانی عمر خود به انتقاد از سیاست‌های حکومت ادامه داد و پس از انتقادی شدید از شاگرد سابقش سید علی خامنه‌ای در سال ۱۳۷۶ شش سال را در حبس خانگی بسر برد، مطالب دربارهٔ او در کتاب‌های درسی حذف شد، نام خیابان‌هایی که به نام او بود عوض شد و در رسانه‌های دولتی «شیخ ساده‌لوح» نامیده شد.[۶][۷]

منتظری که از مدافعان حکومت دینی و از مهم‌ترین شارحان نظریهٔ ولایت فقیه بود در عین حال از جدی‌ترین منتقدان حکومت ایران به‌شمار می‌رفت. مهم‌ترین اعتراضات او شامل وضعیت زندانیان، رابطهٔ پنهانی با آمریکا، ادامهٔ جنگ با عراق پس از آزادی خرمشهر، استقراض خارجی، رعایت حقوق بشر و دخالت حکومت در حوزه‌های علمیه می‌شد.

منتظری که یکی از مورد احترام‌ترین شخصیت‌های مذهبی شیعه و از نظر بسیاری اعلم فقهای ایران بود، در ماه‌های پایانی عمر خود با صدور فتوایی علیه برخورد حکومت با معترضان به انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۸ به رهبر معنوی جنبش سبز بدل شد.[۸] مراسم تشییع جنازهٔ او با حضور صدها هزار نفر برگزار شد، و مراسم ختم وی نیز به اجبار لغو شد.
منتظری در قم
محتویات

۱ زندگی شخصی
۲ تثبیت مرجعیت روح‌الله خمینی
۳ بازداشت‌ها در جریان مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
۳.۱ بازداشت به همراه فرزند در عید نوروز سال ۱۳۴۵
۳.۲ بازداشت در سال ۱۳۴۶
۳.۳ تبعید به مسجد سلیمان در سال ۱۳۴۶
۳.۴ بازداشت در سال ۱۳۴۷
۳.۵ تبعید دوباره به نجف‌آباد در سال ۱۳۴۹
۳.۶ تبعید به شهر کویری طبس در سال ۱۳۵۲
۳.۷ تبعید به خلخال در سال ۱۳۵۳
۳.۸ سقز آخرین تبعیدگاه
۳.۹ بازداشت از تبعیدگاه سقز و انتقال به زندان اوین در سال ۱۳۵۴
۴ پس از انقلاب ۵۷
۴.۱ تدوین قانون اساسی
۴.۲ قائم‌مقامی رهبری
۴.۲.۱ انتصاب
۴.۲.۲ برکناری و استعفا
۴.۳ مطرح شدن مسئلهٔ استقراض خارجی
۴.۴ سخنرانی سال ۱۳۷۱
۴.۵ مطرح شدن دوباره مسئلهٔ مرجعیت حسینعلی منتظری در سال ۱۳۷۳
۴.۶ سخنرانی آبان سال ۱۳۷۶ و حصر
۴.۷ واکنش به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ ایران
۵ مرگ
۵.۱ مراسم تشییع پیکر و رخدادهای آن
۵.۲ مراسم چهلمین روز درگذشت
۵.۳ حمله به دفتر
۵.۴ سالگرد
۶ مستند والعصر
۷ آثار
۸ برخی فتواها و مواضع مهم
۹ برخی ابتکارات
۱۰ درنگاه دیگران
۱۱ جستارهای وابسته
۱۲ نگارخانه
۱۳ پانویس
۱۴ پیوند به بیرون

زندگی شخصی

او در سال ۱۳۰۱ خورشیدی (۱۹۲۲ میلادی) در نجف‌آباد، استان اصفهان در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد. پدرش حاج علی کشاورز ساده‌ای بود که در کنار کار روزانه‌اش با کتاب و کتابخانه دمساز، و معلم اخلاق و مدرس قرآن بود. منتظری از هفت سالگی آموختن را با ادبیات فارسی و سپس صرف و نحو عربی آغاز کرد، و در سن ۱۲ سالگی به حوزه علمیه اصفهان وارد شده و در سن ۱۹ سالگی اصفهان را برای ادامهٔ تحصیل ترک کرد و به قم وارد شد.
تثبیت مرجعیت روح‌الله خمینی
به همراه آقایان محمدتقی فلسفی، صهری و ابوطالب مصطفائی در نجف آباد سال ۱۳۴۰

پس از مرگ سید حسین طباطبایی بروجردی (در سال ۱۳۴۰ خورشیدی) نظر بسیاری از بزرگان و استادان حوزهٔ علمیه متوجه چند نفر از علما از جمله سید محمدرضا گلپایگانی، محمدکاظم شریعتمداری، شهاب‌الدین مرعشی نجفی و روح‌الله خمینی گردید. از جمله منتظری و مطهری قائل به اعلمیت استاد خود سید روح‌الله خمینی بوده و زعامت وی را به صلاح اسلام و مسلمین تشخیص داد.[۹]
بازداشت‌ها در جریان مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
بازداشت به همراه فرزند در عید نوروز سال ۱۳۴۵

در عید نوروز سال ۱۳۴۵ به دنبال دستگیری محمد منتظری به دلیل پخش اعلامیه در حرم فاطمه معصومه ساواک بی‌درنگ به سراغ منتظری رفته و مجدداً وی را بازداشت نمود و بالاخره اعتراض علما و روحانیون حوزهٔ علمیه موجب شد تا او پس از هفت ماه از زندان آزاد گردد.[۱۰]
بازداشت در سال ۱۳۴۶

حسین علی منتظری چند ماه پس از آزادی از زندان جهت توسعه‌بخشی و تداوم جریان مبارزه ضرورتاً به‌طور مخفیانه برای زیارت عتبات در عراق و ملاقات با روح‌الله خمینی راهی عراق شد، اما حکومت که از این سفر مطلع شده بود هنگام بازگشت از عراق او را در منطقهٔ مرزی دستگیر و روانهٔ زندان کرد، که پس از تحمل حدود پنج ماه زندان آزاد گردید.[۱۱]
تبعید به مسجد سلیمان در سال ۱۳۴۶

ساواک در خارج از زندان نیز همیشه او را تحت نظر داشته و در زمان برگزاری جشن‌های تاجگذاری به عنوان راهکاری جدید تصمیم به تبعید وی به مسجد سلیمان گرفت، که این تبعید سه ماه به طول انجامید. پس از آن در مسجد سلیمان به منتظری ابلاغ کردند که نباید به قم برود، ولی او به قم مراجعت نمود و با وجود ممانعت شدید ساواک عدهٔ زیادی از علما، استادان و طلاب حوزهٔ علمیه با او دیدار کردند؛ تا اینکه از ناحیهٔ ساواک او را به نجف‌آباد منتقل نموده و در آنجا تحت مراقبت شدید قرار دادند.[۱۲]
بازداشت در سال ۱۳۴۷

هنوز چند ماهی از پایان تبعید به مسجد سلیمان و انتقال به نجف‌آباد نگذشته بود که به دلیل ادامهٔ فعالیت‌های سیاسی حسین‌علی منتظری - به ویژه در خطبه‌های نماز جمعه که او آن را در نجف‌آباد پایه‌گذاری کرده بود - ساواک مجدداً او را دستگیر و پس از محاکمه به سه سال زندان و در دادگاه تجدید نظر به یک سال و نیم زندان محکوم کرد و به زندان قصر انتقال داد.
تبعید دوباره به نجف‌آباد در سال ۱۳۴۹

منتظری پس از سپری کردن دوران محکومیت، در اردیبهشت ۱۳۴۹ آزاد و راهی قم گردید؛ ولی حکومت مایل به حضور او در میان طلاب و علمای حوزهٔ علمیهٔ قم نبود و دوباره وی را به زادگاه خود تبعید نمود. او در نجف‌آباد به فعالیت‌های خود ادامه داده و در ضمن ایراد خطبه‌های نماز جمعه و سخنرانی‌های خود از حکومت شاهنشاهی انتقاد می‌نمود. هجوم جمعیت در روزهای جمعه از شهرهای دور و نزدیک به نجف‌آباد به اندازه‌ای بود که این شهر به عنوان دومین پایگاه انقلاب بعد از قم درآمده بود و گزارش ساواک اصفهان در مورد آن چنین بود: «نماز جمعهٔ منتظری یک پایگاه سیاسی برای مبارزه با رژیم است.» مدت تبعید به نجف‌آباد مجموعاً حدود سه سال به طول انجامید.
تبعید به شهر کویری طبس در سال ۱۳۵۲

بار دیگر رژیم حضور حسین علی منتظری در زادگاه خود را تحمل نکرد و او را به سه سال تبعید در طبس محکوم نمود. حضور او در طبس باعث اجتماع مبارزین گردید. طبق گفتهٔ مقامات امنیتی شهر طبس، در طول اقامت منتظری علاوه بر مردم شهر، نزدیک به پنجاه هزار نفر از مردم شهرهای دیگر ایران برای دیدار با او وارد طبس شدند؛[نیازمند منبع] که همین رقم بزرگ دیدارکننده موجب نگرانی ساواک و انتقال او از طبس پس از گذشت یک سال گردید. از جمله اقدامات مهم منتظری در طبس، نامهٔ سرگشاده به علما و مردم ایران در مورد اتحاد علیه «امپریالیسم و صهیونیسم» (آمریکا و اسرائیل) بود، که خشم رژیم را برانگیخت و طبق اسناد به جای مانده از ساواک عدهٔ زیادی - از جمله رهبر کنونی جمهوری اسلامی علی خامنه‌ای - به جرم توزیع این اعلامیه دستگیر یا تحت تعقیب قرار گرفتند.
تبعید به خلخال در سال ۱۳۵۳
در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری (سال ۱۳۵۴)

تسلیم ناپذیری منتظری و پافشاری وی در فعالیت‌های سیاسی چنان شد که در اواسط سال ۱۳۵۳ رژیم به تبعید مجدد وی تصمیم گرفت و او را از طبس به خلخال تبعید نمود. از آنجا که زبان مردم آن سامان ترکی آذربایجانی بود نفوذ منتظری در آغاز سرعت چندانی نیافت، اما اختلاف زبان نیز منجر به سکوت و سکون وی نشد، و بالاخره یکی از امام جماعت‌های آن شهر مسجد خود را در اختیار او قرار داد. این مسجد نوساز که توسط هیئت امنا اداره می‌شد، مکان مناسبی برای بسط و گسترش اندیشه‌های اسلام‌گرائی گردید. منتظری نماز در آن مسجد را آغاز کرد و همچون سایر تبعیدگاه‌های خویش در بین نماز تفسیر قرآن می‌گفت. به تدریج تعداد نمازگزاران بیشتر و فضای مسجد برای تبلیغ نهضت اسلامی آماده‌تر می‌شد. مأموران رژیم از بی‌باکی غیرمنتظرهٔ تبعیدی به نگرانی افتاده و از راه‌های مختلف در جهت تضعیف منتظری کوشیدند و در نهایت پس از گذشت حدود چهار ماه او را به تبعیدگاه سقز منتقل نمودند.
سقز آخرین تبعیدگاه

در تبعیدگاه سقز - با وجود زمستانی بسیار سخت و حداقل امکانات شهری - منتظری آخرین دوران تبعید خویش را گذراند. با وجود دوری از شاگردان و دوستان و اختلاف با مردم بومی منطقه از نظر مذهب و زبان، ساواک از دیدار مردم با وی دچار نگرانی شده و از مرکز خواستار تصمیم‌گیری در این زمینه شد؛ از طرف دیگر در ارتباط با برگزاری مراسم سالگرد پانزده خرداد در مدرسهٔ فیضیهٔ قم که ده‌ها نفر از دوستان و شاگردان او دستگیرشده و ساواک به ارتباط دستگیرشدگان با منتظری پی برده بود، تصمیم به بازداشت و انتقال او به تهران گرفت.
بازداشت از تبعیدگاه سقز و انتقال به زندان اوین در سال ۱۳۵۴

در تیرماه ۱۳۵۴ منتظری را از تبعیدگاه سقز روانهٔ زندان نمودند. ابتدا او را به بازداشتگاه کمیتهٔ مشترک تهران بردند و فردای آن روز روانهٔ زندان اوین کردند. در اوین مدت شش ماه را در سلول انفرادی گذراند. در این بازداشتگاه‌ها با فشارهای روحی و جسمی روبرو گردید. در زیر همین فشارها و شکنجه‌ها بود که شکنجه‌گر «ازغندی» به او گفته بود: «علت این که تو را از حوزه دور نگه می‌داریم و از این طرف به آن طرف می‌فرستیم این است که یک خمینی دیگر به وجود نیاید».
در بازدید از کاخ ورسای در حومهٔ پاریس به همراه آقایان ابراهیم امینی و محمدعلی هادی دی ماه ۱۳۵۷

پس از شش ماه بلاتکلیفی در زندان اوین بالاخره در یک دادگاه نظامی به اتهام کمک به جنبش اسلامی و خانوادهٔ زندانیان سیاسی و اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی، به ده سال زندان محکوم گردید؛ اما در زندان نیز همراه رهبرانی همچون طالقانی به فعالیت‌های جنبش اسلامی و سیاسی ادامه داد. با اینکه در زندان از بیماری‌های مختلف رنج می‌برد، خارج بحث «خمس» و متن «اسفار» و کتاب طهارت را برای زندانیان تدریس نمود و شخصیت‌های اسلامی زندانی همچون طالقانی و مهدوی کنی در مجالس بحث او حاضر می‌شدند. منتظری در زندان اوین نیز نماز جمعه را اقامه نمود و بسیاری از زندانیان سیاسی مسلمان از جمله آقایان طالقانی، مهدی کروبی، مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی، لاهوتی و دیگران در نماز جمعه حاضر می‌شدند؛ هرچند ساواک پس از مدتی مانع اقامهٔ آن شد. سرانجام با اوجگیری مبارزات و عقب‌نشینی‌های پی در پی حکومت پهلوی، منتظری پس از گذراندن حدود سه سال و نیم از دوران محکومیت به همراه طالقانی در هشتم آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد و مورد استقبال چشمگیر مردم قرار گرفت.
منتظری در دیدار با سید محمدکاظم شریعتمداری

در پیامی که خمینی خطاب به منتظری به مناسبت آزادی وی صادر کرد اینچنین آمده:[۱۳] «هیچ از دستگاه جبار جنایتکار تعجب نیست که مثل جنابعالی شخصیت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سال‌ها از آزادی، ابتدایی‌ترین حقوق بشر محروم، و با شکنجه‌های قرون‌وسطایی با او و سایر علمای مذهب و رجال آزادیخواه رفتار کند. خیانتکاران به کشور و ملت از سایهٔ مثل شما رجال عدالتخواه می‌ترسند. باید رجال دین و سیاست در بند باشند تا برای اجانب و بستگان آنان هرچه بیشتر راه چپاول بیت المال و ذخائر کشور باز باشد.»

میزان مقبولیت و محوریت منتظری در مبارزه و انقلاب تا آنجا بود که خمینی در زمان تبعید، او را به عنوان نمایندهٔ تام‌الاختیار خویش در ایران منصوب کرد و در نامه‌ای از وی خواست که بر جریانات بیت او در قم اشراف داشته باشد؛ و دربارهٔ او با تعابیری همچون «فقیه عالیقدر»،[۱۴] «مجاهد بزرگوار»،[۱۴] «حاصل عمر من»،[۱۵] «ذخیرهٔ انقلاب» و «برج بلند اسلام» یاد می‌کرد و حیثیت او را «واجب المراعات» دانسته و پس از پیروزی انقلاب بسیاری از مسائل فقهی و سیاسی مربوط به قوهٔ قضائیه و وزارتخانه‌ها را به او ارجاع می‌داد.[۱۴][۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۱] در پائیز سال ۱۳۵۷ زمانی که روح‌الله خمینی در نوفل لوشاتو در پاریس به سر می‌برد، حسین‌علی منتظری به پاریس سفر کرد و در خصوص جنبش انقلاب و شکل‌گیری حکومت اسلامی در ایران با خمینی مشورت نموده و دستورها و نظرات رهبر انقلاب را دریافت کرد.
پس از انقلاب ۵۷
تدوین قانون اساسی

منتظری ریاست خبرگان قانون اساسی را به عهده داشت[۲۲][۲۳] و در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی را ایفا کرد.[۲۳] او هم چنین از اعضای شورای انقلاب بود.[۲۴]
قائم‌مقامی رهبری
نوشتار‌های اصلی: برگزیدن قائم‌مقام رهبر ایران (۱۳۶۴) و قائم‌مقام رهبر ایران

مجلس خبرگان رهبری منتظری را در سال ۱۳۶۴ به جانشینی خمینی به قائم‌مقامی رهبری برگزید. اما پس از اختلاف‌های او در نهایت خمینی در نامه‌ای او را برکنار کرد و وی نیز در پاسخ بدین نامه از مقام خویش استعفا کرد. در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ و پیش از تعیین خامنه‌ای به رهبری، مجلس خبرگان به قریب به اتفاق آرا، استعفا و برکناری منتظری را تأیید کرد.
انتصاب

از بعد از پیروزی انقلاب، مسئله انتخاب وی به عنوان جانشین خمینی به عنوان ولی فقیه آینده ایران مطرح گردید.[۲۵]

در سال ۱۳۶۴ مجلس خبرگان رهبری با نظر به ادامهٔ رهبری پس از فوت سید روح‌الله خمینی و با در نظر داشتن اقبال عمومی مردم به سمت حسین‌علی منتظری تصمیم گرفت حسین‌علی منتظری را به عنوان قائم‌مقام روح‌الله خمینی معرفی و اعلام کند.[نیازمند منبع]

وی در طول دوران قائم مقامی رهبری از سوی مخالفان گربه نره لقب داده شده بود. وی سال‌ها بعد گفت از این امر مطلع بوده ولیکن از آن احساس ناراحتی نمی‌کرده‌است.[۲۶][۲۷][۲۸][پیوند مرده]
برکناری و استعفا

منتظری پس از بازداشت سید مهدی هاشمی، وی که مهدی هاشمی را بی‌گناه می‌دانست به نشانهٔ اعتراض درس‌های خود را تعطیل کرد.[۲۹] سید مهدی هاشمی که در افشای ماجرای مک فارلین نقش مهمی داشت به دلیل یک سری اتهامات مجرم شناخته شده و در سال ۱۳۶۶ اعدام شد. تلاش‌های منتظری برای نجات او، که برادر داماد او بود، بی‌ثمر ماند. اعتراض منتظری به قضیه اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷) از دیگر کانون‌های اختلاف وی با خمینی بود.

خمینی در ششم فروردین در نامه‌ای به منتظری نوشت: «... صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید.»[۳۰] منتظری یک روز پس از این نامه درخواست استعفا نمود و نوشت: «خود من از اول جدا مخالف بودم، و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده‌است و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحاً اعلام می‌کنم» خمینی یک روز پس از درخواست استعفای منتظری با پذیرش این استعفا نوشت: «برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت می‌کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت‌وآمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا می‌زنند، جداً جلوگیری کنید… از پخش دروغهای رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب می‌شناسند، و حیله‌های دشمن را هم خوب درک کرده‌اند.»[۳۱][۳۲]

خمینی را در آینده، خونریز، سفاک و فتاک لقب خواهند داد.»
حسینعلی منتظری، در جلسه خصوصی با حسین‌علی نیری، مصطفی پورمحمدی، ابراهیم رئیسی و مرتضی اشراقی به تاریخ ۲۴ مرداد ۱۳۶۷.[۳۳][۳۴]
«
»

پس از بروز اختلافات و نیز به دلیل اعتراض آگاهانه و عامدانهٔ منتظری به اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷)[۳۵] خمینی نوشت: «شما پس از این وکیل من نمی‌باشید.»[۱۵] منتظری نیز با نوشتن نامه‌ای خطاب به خمینی نسبت به اعدام‌های گسترده و شکنجه‌های جنسی در زندان‌های ایران اعتراض کرده بود. منتظری در قسمت‌هایی از این نامه می‌گوید:

آیا می‌دانید که جنایاتی در زندان‌های جمهوری اسلامی به نام اسلام در حال وقوعند که شبیه آن در رژیم منحوس شاه هرگز دیده نشد؟ آیا می‌دانید که تعداد زیادی از زندانی‌ها تحت شکنجه توسط بازجویانشان کشته شده‌اند؟ آیا می‌دانید که در زندان (شهر) مشهد، حدود ۲۵ دختر بخاطر آنچه بر آن‌ها رفته بود. مجبور به درآوردن تخمدان یا رحم شدند؟ آیا می‌دانید که در برخی زندان‌های جمهوری اسلامی دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار می‌گیرند.[۳۶]

پس از دو سال ادامه این روند با ارسال نامه‌ای از بیت رهبر در تاریخ ۱۳۶۸/۱/۶ به منتظری وارد مرحلهٔ تازه‌ای شد. خمینی در نامه عزل منتظری نوشت:

از آنجا که روشن شده‌است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آن‌ها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضعگیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آن‌ها نمی‌دیدم. مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند ومی بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید.[۱۵][۳۷][۳۸]

با آقایان صادق قطب زاده، هاشم صباغیان، ابراهیم یزدی، محمد توسلی و… بهشت زهرای تهران مراسم یادبود طالقانی شهریور ماه ۱۳۵۸

فردای آن روز در ۷ فروردین ۱۳۶۸ منتظری در نامه‌ای به خمینی از قائم‌مقامی رهبری استعفا کرد.[۳۲] آقای منتظری خواسته بود که برای تدریس به حوزه علمیه برگردد و آرزو کرده بود در اداره امور کشور اگر «اشتباهات و ضعفهایی که لازمهٔ طبیعت انسان است» وجود داشته، با رهبری خمینی برطرف شود. او نوشته بود:

از همه برادران و خواهران عزیز و علاقه‌مند تقاضا می‌کنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبری و خبرگان محترم، به بهانهٔ حمایت از من، کاری انجام دهند یا کلمه‌ای بر زبان جاری نمایند؛ زیرا مقام معظم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمی‌خواهند.[۳۲]

پس از اینکه منتظری در این نامه انتخاب رهبری را به انتخاب مجلس خبرگان واگذار کرد، فردای آن روز ۸ فروردین، برکناری او تحت عنوان استعفا در رسانه‌ها اعلام شد، و متن نامه‌ها منتشر گشت.[۳۹][۴۰] در ۲۶ فروردین نیز خمینی در نامه‌ای به نمایندگان مجلس و وزرا به دلایل برکناری منتظری پرداخت.[۴۱]

به دنبال این مسئله بلافاصله ادامهٔ اقدامات به شکل تخریب دیوار و حصار اطراف بیت، محو و حذف نام و عکس‌های منتظری از کتب درسی، ادارات دولتی و معابر عمومی، تغییر نام خیابان‌ها و اماکنی که به نام منتظری نام‌گذاری شده بود و جمع‌آوری رساله و تألیفات او و مزاحمت نسبت به بسیاری از شاگردان و علاقه‌مندان او ادامه یافت. احمد خمینی با نوشتن «رنجنامه» و ری شهری با نوشتن «خاطرات سیاسی» به نقد وی پرداختند. مقالاتی در روزنامه‌ها، سخنرانی‌ها و بیانیه‌هایی در نقدش از طریق رادیو و تلویزیون و در مجالس و خطبه‌های نماز جمعه به‌طور مکرر صورت می‌گرفت؛[۴۰][پیوند مرده]

در نهایت، ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، مجلس خبرگان رهبری به ریاست هاشمی رفسنجانی، پیش از انتخاب خامنه‌ای به رهبری، با قریب به اتفاق آرا استعفا و برکناری وی را تأیید نمود.[۴۲]

حسینعلی منتظری بعدها در مصاحبه ای گفت برخی آقایان با توجه به وخامت وضعیت جسمانی مرحوم امام به من گفتند شما مدتی صبر کنید و اعتراص نکنید تا رهبر شوید اما من در پاسخ گفتم یک عده به ناحق کشته شوند تا من رهبر شوم هیچ وقت نمیخواهم رهبر شوم.
مطرح شدن مسئلهٔ استقراض خارجی

در اواخر سال ۱۳۶۸ با مطرح شدن مسئلهٔ استقراض خارجی، منتظری در سخنرانی اعتراضی این مطلب را عنوان کرد که «استقراض خارجی به ضرر مملکت است و به استقلال سیاسی و اجتماعی ما لطمه می‌زند». این انتقاد موجب شد که عده‌ای به سوی بیت او هجوم آورند و پس از دادن شعارهای توهین‌آمیز و کندن تابلوی دفتر وی محل را ترک کنند.
سخنرانی سال ۱۳۷۱

در ۲۱ بهمن ۱۳۷۱ در سخنرانی به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در اعتراض به جو ارعاب و خفقانی که برای برخی از نیروهای انقلابی پیش آورده و عده‌ای (از جمله فرمانده داوود کریمی) را دستگیر و زندانی نموده بودند، منتظری در دفاع از آنان اظهاراتی را در حدود یک ربع ساعت گفت. دو روز بعد عده‌ای در برابر بیت تجمع کرده و با سنگ‌پرانی و شعار ایجاد اغتشاش نمودند، و سپس صبح روز بعد به محل درس حمله کرده و عده‌ای از شاگردان او را مضروب و دستگیر کردند، و شب هنگام در ساعت ده شب حدود هزار نفر نیروی نظامی با قطع برق و تلفن‌ها و با محاصرهٔ کامل منطقه با کندن درب‌ها به وسیلهٔ جرثقیل و شکستن شیشه‌ها به دفتر و حسینیهٔ وی حمله کرده و پس از این تهاجم آرشیو دفتر و اموال زیادی را به غارت بردند.
مطرح شدن دوباره مسئلهٔ مرجعیت حسینعلی منتظری در سال ۱۳۷۳

در سال ۱۳۷۳ پس از درگذشت اراکی بار دیگر مسئلهٔ مرجعیت منتظری توسط عده‌ای از علمای حوزه عنوان گردید؛ پس از سخنرانی سیدعلی خامنه‌ای که در آن سخنرانی فردی را منفور و خائن نام برده بود که از سخن او منتظری برداشت شد. بعد از آن حملهٔ گروه‌های فشار به بیت منتظری صورت گرفت، و فردای آن روز مورخه سوم دی ماه ۱۳۷۳ یورش مجدد به محل درس و شکستن تریبون و لوازم حسینیه و تهدید شاگردان انجام شد.[۴۳]
سخنرانی آبان سال ۱۳۷۶ و حصر

در روز ۲۳ آبان سال ۱۳۷۶ - به دلیل احساس خطر در رابطه با مسئلهٔ مرجعیت شیعه و حکومتی شدن مرجعیت و دخالت ارگان‌های دولتی در آن - او در طی سخنرانی راجع به استقلال کامل قوای سه‌گانه، مسئول بودن کلیهٔ افراد در برابر قانون و رد فراقانونی بودن رهبری و تأکید بر محدود بودن قدرت آن طبق قانون اساسی، آزادی عمل در انتخاب مرجعیت شیعه، و آزادی تشکل‌های حزبی و گروهی مطالبی را بیان کرد. این بار مخالفین با قدرت‌نمایی و اعزام نیروهایی از سپاه، اطلاعات و بسیج شهرستان‌های مختلف ضمن حمله به حسینیه و تخریب و اشغال آن، به منزل مسکونی و دفتر منتظری نیز یورش برده و با شکستن اثاثیه و پاره کردن اوراق و غارت مدارک خسارت زیادی وارد کردند. در حمله به منزل و محل سکونت وی، تعدادی از مسئولین سپاه پاسداران اصرار داشتند منتظری را به بهانهٔ حفظ جان به مکان نامعلومی انتقال دهند که با مخالفت وی روبرو شدند. در نوشته‌ای که پس از درگذشت او توسط فرزندش سعید انتشار یافت از قول آقای موسوی اردبیلی نقل شده‌است که

در آن روز قصد داشتند که آقای منتظری را بکشند و من با تهران تماس گرفتم و تهدید کردم که اگر بر این امر اصرار داشته باشید بدانید که آقای منتظری تنها نیست؛ و در نهایت از این تصمیم منصرف شدند.[۴۴]

حسینیه پس از چند روز که محل استقرار و مانور دادن اشغالگران بود، در حالی که به شکل مخروبه‌ای درآمده و هنوز هم به همان صورت باقی است به حکم دادگاه ویژهٔ روحانیت پلمب گردید؛ و پس از چند روز در یورشی مجدد و باز بنا به حکم دادگاه ویژه روحانیت -در زمان دادستانی آقای ری شهری- درب‌های ورودی به منزل منتظری مسدود و جوش داده شد و تنها درب ورودی به قسمت داخلی منزل او را باز گذاشتند که این درب نیز به وسیلهٔ قرار دادن کیوسک و گماردن نیروهای سپاه پاسداران در جلوی آن به‌طور شبانه‌روزی کنترل می‌شد و بیش از پنج سال ایشان جز با فرزندان و خواهر و برادران و نوه‌های خویش با شخص دیگری اجازهٔ ملاقات نداشت.[۴۵]

منتظری در تابستان ۱۳۷۹ وبگاه اینترنتی خود را تأسیس کرد و اولین مرجع تقلید شیعه بود که نظرات و فتاوای خود را از طریق اینترنت به اطلاع پیروانش رساند. تأسیس پایگاه اینترنتی منتظری شگفتی زیادی را در جامعه برانگیخت چرا که او چندین سال در حبس خانگی به‌سر می‌برد.[۴۶] تمامی آثار منتظری بر روی این پایگاه اینترنتی قرار گرفته بود. او بگفته نزدیکانش مثل یک آدم امروزی خبرهای سایت‌های مختلف را دنبال می‌کرد و در مورد مطالب سایتش صحبت می‌کرد.[۴۷] پس از مرگ منتظری واحد سایبری سپاه پاسداران این سایت را برای مدتی به‌طور کامل مسدود کرد.[۴۸]

کیوسک حصر در تاریکی شب پنج‌شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۱ برداشته شد که از حضور خبرنگاران و تصویربرداران جلوگیری شد.[۴۹] گرچه وی پس از چندی از تداوم مزاحمت‌ها و شنود از سوی سپاه شکوه کرد.[۵۰]
واکنش به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ ایران
پرونده:Hussein-Ali Montazeri interview with Zamaneh Media, 2008.webmپخش رسانه
مصاحبه رادیو زمانه با منتظری دربارهٔ انقلاب، یکسال پیش از درگذشت او.

حسین‌علی منتظری در واکنش حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) از مسئولان خواست نسبت به «اشتباهات انجام شده در رویدادهای اخیر»، از مردم عذرخواهی کنند و گفت: «اینکه عده‌ای نسبت به حکومت خودی بوده و بتوانند دست به هر جنایتی بزنند، به خوابگاه دانشجویان حمله کرده و آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده و از طبقه بالا به پایین پرتاب کنند، قتل‌های زنجیره‌ای را انجام دهند و فرهیختگان این ملت را وحشیانه ترور کنند و از مجازات مصون باشند، با هیچ دین و آئینی سازگار نیست.»[۵۱]

پس از سخنرانی سید علی خامنه‌ای در نماز جمعه تهران در ۲۹ خرداد ماه ۸۸، تظاهرات و اعتراضات خیابانی مردم به نتیجه انتخابات همچنان ادامه داشت. در پی کشته و زخمی شدن برخی از مردم در روزهای پایانی خرداد ماه ۸۸ منتظری بیانیه‌ای صادر کرد، وی در بیانیه خود نوشت: «با حمایت قاطع خود از حرکتهای غیر خشونت بار ملت مسلمان برای دفاع از حقوق حقهٔ خود در چارچوب قانون متقن اساسی جمهوری اسلامی که جمهوریت را رکن اصلی نظام می‌داند، هرگونه اقدامی که منجر به ضرر غیرقابل جبران به جمهوریت نظام گردد را جایز نمی‌دانم. هر یک از برادران و خواهران دینی ما موظف است ملت را در دستیابی به حقوق حقهٔ خود یاری دهد. بر این اساس، هرگونه مقاومت در این راستا، به‌خصوص ضرب و شتم و کشتار ملت را مصداق بارز مخالفت با اصول اساسی اسلام مبنی بر حاکمیت ملت بر سرنوشت خود دانسته و حرام شرعی اعلام می‌کنم.»[۵۲]

مهدی کروبی نیز با نگارش نامه‌ای به حسینعلی منتظری از حمایت‌های ایشان از خویش در حوادث پس از انتخابات تقدیر کرد. در این نامه آمده‌است: «از این‌که به‌خاطر برخی حوادث و تعرضات پیش آمده بعد از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری برای اینجانب از این حقیر تفقد نمودید و طی نامه‌ها و بیاناتی اظهار تأسف فرمودید لازم دانستم بدین وسیله تشکر و قدردانی خود را اعلام دارم.»[۵۳]

منتظری در این دوران رهبر معنوی جنبش سبز ایران[۵۴] و نیز مرجع سبز[۵۵] نامیده شد.
مرگ
پیکر بی‌جان حسین‌علی منتظری، ۳۰ آذر ۱۳۸۸، قم
نوشتار اصلی: درگذشت حسین‌علی منتظری

حسین‌علی منتظری ساعت ۱ بامداد روز یک‌شنبه ۲۹ آذر سال۱۳۸۸ درگذشت[۵۶][۵۷] و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.

ناصر منتظری یکی از نوادگان منتظری در گفتگو با آسوشیتدپرس گفت که وی در خواب فوت کرده‌است.[۵۸] به‌گفتهٔ یکی از فرزندانش او به مرگ طبیعی مرده‌است.[۵۹] سیدعلی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در روز درگذشت منتظری، پیام تسلیتی به‌مناسبت فوت وی صادر کرد.[۶۰]
مراسم تشییع پیکر و رخدادهای آن
حسینیهٔ شهدا پس از مرگ منتظری به‌طور کامل بسته شد.

این مراسم با حضور صدها هزار نفر از مردم که از سراسر ایران به قم آمده بودند برگزار شد.[۶۱] برآوردهای اولیه حکایت از حضور صدها هزار نفر در این آیین را داشت؛ هر چند که برخی آن را میلیونی نامیدند.[۶۲]

بعد از دفن منتظری جمعیت در خیابان‌های اطراف به ویژه خیابان ارم مشغول راهپیمایی و سردادن شعارهای تند سیاسی شد.[۶۳] مردم شعار می‌دادند «تسلیت کینه‌ای نمی‌خوایم، نمی‌خوایم»، «منتظری نستوه راهت ادامه دارد، حتی اگر دیکتاتور بر ما گلوله بارد»، «منتظری مظلوم، آزادیت مبارک»، «منتظری نمرده، این دولته که مرده»، «دیکتاتور دیکتاتور، منتظری راهش ادامه دارد»، «موسوی کروبی تسلیت تسلیت».[۶۴]

نیروهای «امنیتی و انتظامی» پس از پایان مراسم تشییع پیکر منتظری «با مردم درگیر» شدند. ساعتی پس از دفن، «گروه‌های از بسیجیان و طلاب» با شعارهایی در حمایت از رهبری و علیه معترضین به سمت بیت منتظری حرکت کردند. از سوی دیگر معترضین و هواداران منتظری متقابلاً شعارهایی دادند. در این میان طرفین «اقدام به پرتاب اشیا به سوی یکدیگر» کرده که با دخالت پلیس به قصد جدا کردن، دو طرف آرام شده و به شعارهای خود ادامه دادند.[۶۵]

فرزند منتظری از جمعیت حاضر «موکداً خواست تا آرامش را حفظ» کنند این شعارها در ساعت ۱۱:۱۵ پیش از ظهر رو به آرامی رفت.[۶۳] البته ماجرا به همین‌جا ختم نشد. بعد از نماز مغرب طلاب و انقلابیون با حمله به مسجد اعظم حرم فاطمه معصومه از برگزاری مراسم ختم منتظری جلوگیری کردند. این افراد ساعتی بعد با یورش به سمت بیت و دفتر ایشان و همچنین یوسف صانعی (دیگر مرجع تقلید طرفدار جنبش سبز در قم)، با سنگ‌پرانی اقدام به شکستن شیشه‌های بیت منتظری و صانعی کردند.[۶۶]
مراسم چهلمین روز درگذشت
آرامگاه منتظری در حرم فاطمه معصومه

در آستانهٔ چهلمین روز درگذشت منتظری، بیت او در ۴ بهمن با انتشار اطلاعیه‌ای از برگزاری مراسم چهلم در روز ۹ بهمن در بیت او خبر داد.[۶۷] همچنین در روز پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۸، بازار شهر نجف آباد به نشانهٔ احترام به منتظری تعطیل شد.[۶۸] در روز جمعه ۹ بهمن مراسم چهلم با حضور گستردهٔ مردم در قم تحت تدابیر امنیتی برگزار شد که در آن جمعی از علمای سرشناس، روحانیون مشهور و فعالان سیاسی نیز حضور داشتند، طی این مراسم بیش از ۴۰ نفر بازداشت شدند.[۶۹][۷۰]
حمله به دفتر

در تاریخ ۲۳ خرداد ۸۹ عده‌ای افراد در قم در کنار دفتر حسینعلی منتظری و یوسف صانعی دیگر مرجع تقلید منتقد تحصن کردند و خواستار صحبت با ایشان بودند.[۷۱] احمد منتظری رئیس دفتر منتظری در بیانیه‌ای این حمله را در حضور نیروی انتظامی و با آگاهی آنان ولی بدون جلوگیری از حمله کنندگان دانسته و گفته‌است فردای آن روز با حکم دادگاه ویژهٔ روحانیت دفتر منتظری پلمب شد. سایت این دفتر نیز فیلتر شده‌است.[۷۲]
سالگرد

در آستانه سالگرد درگذشت، خانواده او طی مصاحبه و همچنین با صدور اعلامیه اعلام کردند که مراسم بزرگداشت برگزار نخواهد شد. دلیل این امر فقدان امنیت برای شرکت کنندگان و نداشتن مکان مناسب اعلام شد.[۷۳][۷۴]
مستند والعصر

یک‌سال پس از مرگ منتظری، علی فاتحی کارگردان ایرانی مقیم فرانسه مستند والعصر (قسم به زمان...) را پیرامون زندگی مذهبی و سیاسی این مرجع تقلید ساخت. این مستند برای اولین بار در سالروز وفات منتظری در مراسم یادبود ایشان در مالزی اکران شد[۷۵] و پس از آن از تلویزیون رسا و چندین تلویزیون دیگر پخش شد.[۷۶]
آثار

نهایة الاصول (تقریر درس اصول آیت‌الله بروجردی)
البدرالزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر (تقریر درس فقه آیت‌الله بروجردی)
دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة در چهار جلد. این کتاب توسط برخی شاگردان او به فارسی ترجمه شده و ترجمه فارسی آن با نام «مبانی فقهی حکومت اسلامی»منتشر گردیده‌است، و دو جلد آن هم به اردو ترجمه و چاپ شده‌است؛ همچنین خلاصه این اثر تحت عنوان «نظام الحکم فی الاسلام» در یک جلد به چاپ رسیده‌است.
کتاب الزکوة در چهار جلد
کتاب الخمس و الانفال
کتاب الحدود
دراسات فی المکاسب المحرمة در سه جلد
التعلیقة علی العروة الوثقی
مباحث فقهی الصلوة، الغصب، الاجارة و الوصیة (تقریر درس‌های آیت‌الله بروجردی)
مباحث استصحاب، تعادل و تراجیح (تقریر درس‌های آیت‌الله خمینی)
درسهایی از نهج البلاغه در ده جلد که شش جلد آن تاکنون چاپ شده[۷۷]
درسهایی از اصول کافی
مناظره مسلمان و بهایی
شرح خطبه فاطمه زهرا (س) به زبان فارسی و اردو
از آغاز تا انجام (در گفتگوی دو دانشجو) به زبان فارسی و عربی
رساله توضیح المسائل به زبان‌های فارسی و عربی و اردو
رساله استفتائات در دو جلد
استفتائات مسائل ضمان
رساله حقوق
احکام پزشکی
معارف و احکام نوجوان
معارف و احکام بانوان
احکام و مناسک حج
اسلام، دین فطرت
کتاب خاطرات در دو جلد
کتاب دیدگاه‌ها در دو جلد
کتاب خاطرات
کتاب واقعیت‌ها و قضاوت‌ها
کتاب سفیر حق و صفیر وحی
مجموعه سخنرانی‌ها، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، خطبه‌های نمازجمعه تهران و قم، که تاکنون ده جلد آن منتشر شده‌است.
مجموعه از سخنرانی‌ها که در دیدار با مردم و به مناسبت‌های مختلف ایراد شده‌است.

برخی فتواها و مواضع مهم

در زمان قائم مقامی رهبری در نامه‌ای به خمینی:

آیا می‌دانید در زندان‌های جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس نشده‌است؟ آیا می‌دانید از بس دزدی و اختلاس مخصوصاً با لباس پاسدار و کمیته زیاد شده مردم احساس امنیت جانی نمی‌کنند؟ آیا می‌دانید در جمهوری اسلامی بر خلاف آنچه در فقه خواندیم نه جان مسلمان محترم است نه مال او و افراد شورای عالی قضایی از ترس یکدیگر یا ترس از تلفن‌های مقامات یا جوسازی‌های غلط بر این همه خلاف شرعی‌ها به وسیلهٔ سکوت صحّه می‌گذارند؟ آیا می‌دانید در داخل زندان‌ها جنایت می‌شود و شورای عالی قضایی که وظیفه دارد، یا نمی‌داند یا جرأت اقدام ندارد؟[۷۸]

جواز مصافحه (دست دادن) با زنان غیر مسلمان و زنان مسلمان نامحرمی که عدم مصافحه را بی‌احترامی به خود می‌دانند.[۷۹]
وی در پاسخ به استفتایی گفت که بهائیان را دارای حقوق شهروندی همچون سایرین در ایران می‌داند.[۸۰][۸۱]
در پی اعلام نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران و اعتراضات گسترده به آن، آقای منتظری مسئولی را که از «عدالت، امانتداری یا برخورداری از رأی اکثریّت» ساقط شده باشد، فاقد مشروعیت دانسته و نوشته‌است: «اگر چنین مسئولی به زور یا فریب و تقلّب بر آن منصب بماند مردم باید عدم مشروعیّت و مقبولیّت آن‌ها را در نزد خود و برکناری آنان از منصب را با رعایت مراتب امر به معروف و نهی از منکر… و انتخاب مفیدترین و کم هزینه‌ترین راه ممکن ابراز داشته و بخواهند». بر این اساس، آقای منتظری ابراز چنین خواسته‌ای را وظیفه‌ای همگانی دانسته‌است که کسی نمی‌تواند به بهانه‌ای از آن شانه خالی کند. در ادامه منتظری «ترس از مخلوق» را شرک به خداوند دانسته‌است. همچنین وی گفته‌است «متولّی امور جامعه» که «با احکام شرع، موازین عقل و میثاق‌های ملّی» عمداً مخالفت کند جائر و ولایتش جائرانه‌است.[۸۲][۸۳]
به فتوای منتظری آمر و متصدّی و مباشر اعترافات و مصاحبه‌های ساختگی تلویزیونی - با زور و شکنجه و تهدید - گناهکار و مجرمند و شرعاً و قانوناً مستحقّ تعزیر خواهند بود. [۸۳]
او در آستانهٔ سی‌امین سالگرد اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام گفت اشغال سفارت آمریکا کار درستی نبوده‌است.[۸۴][۸۵]
ولایت مطلقه فقیه از جمله مصادیق بارز شرک است.[۸۶]

برخی ابتکارات

منتظری نخستین فقیه شیعی است که به حقوق پایه انسان قائل شد و به «حقوق انسان از آن حیث که انسان است» فتوا داد. وی در «رساله حقوق» به این حق پایه فطری اذعان کرد؛ و از کلیه ظرفیت‌های فقه سنتی برای استیفای حقوق بشر استفاده کرد. حقوق زندانی، حقوق مخالف سیاسی و حقوق شهروندی بهائیان بهترین نمونه‌های فتاوای حقوق بشری ایشان است.[۸۷]
وی ماهیّت حکومت را عقد و معاهده بین مردم و کارگزاران خدمات عمومی می‌داند. حال آنکه در نظریّهٔ «ولایت انتصابی مطلقهٔ فقیه» ولایت نه عقد است نه ایقاع؛ بلکه حکمی وضعی است که ازسوی شارع وضع شده‌است. مبنای چنین بینشی به رسمیت شناختن حقّ مردم در زندگی اجتماعی است. مردم در برابر خداوند مکلّف‌ند امّا نسبت به یکدیگر ذی‌حقّ هستند. حقّ‌الناس در حوزهٔ عمومی سنگ اوّل تفکر سیاسی وی است.
از دیدگاه وی، نصب عام فقیهان ازسوی شارع به ولایت بر مردم فاقد دلیل است. منتظری نخستین فقیه شیعی است که با ابطال انتصاب، به لزوم انتخابِ فقیه ازسوی مردم قائل شده و پایه‌های استواری برای حکومت انتخابی در فقه استدلالی تدارک دیده‌است.
وی ولایت مطلقه را مردود دانسته و باتوجّه به مبنای خاصش دربارهٔ ماهیت حکومت، به ولایت مقیّده معتقد است. تقیّد به قانون اساسی به‌عنوان شرط ضمن عقد برای حاکم لازم‌العمل است؛ لذا حاکمِ فراقانون، از دیدگاه وی نامشروع است.
برخلاف نظریّهٔ رسمی ولایت انتصابی مطلقهٔ فقیه که زمامداری در آن مادام‌العمر است، ایشان موقّت بودن دوران خدمتگزاری تمامی مقامات حکومتی را لازم می‌داند و تمرکز قدرت مادام‌العمر را عین استبداد می‌شمارد.
از دیدگاه منتظری رضایت مردم شرط مشروعیّت حکومت است. این رضایت شرطی مستقل از لزوم عدالت حاکم است. هیچ‌کس حق ندارد بدون رضایت مردمِ جامعه‌ای، حکومت آن جامعه را به‌دست بگیرد. رضایت مردم نه فقط شرط ابتدایی، بلکه شرط استمراری مشروعیّت حکومت است. رضایت مردم از طُرق عُقلاییِ انتخابات، در مقاطع مشخصِ زمانی و همه‌پرسی در موارد حسّاس، سنجیده می‌شود. به نظر وی یکی از مصادیق ولایت جائر، حکومت با زور و بدون رضایت مردم است.
از دیدگاه اخیر منتظری، وظیفهٔ فقیه متناسب با تخصّص وی نظارت عالیه بر امور جامعه است نه دخالت در امور ریز و درشت کشور. به نظر اخیر وی مسئول ادارهٔ کشور، رئیس‌جمهور منتخب مردم است نه رهبر. وی حاکمیّت دوگانه را سمّ مهلک دانسته و معضل را ناشی از تصوّر غلط از ولایت فقیه و مستغنی دانستن فقه از همهٔ علوم می‌شناسد. ادارهٔ یک جامعهٔ سالم براساس تجارب بشری و شیوه‌های علمی ممکن است و هرگز از فقه و حقوق، نمی‌توان انتظار برنامه‌ریزی داشت.
از دیدگاه منتظری، آزادی مخالف، مادامی که دست به اسلحه نبرده از لوازم حکومت دینی است. حکومت علوی با «عدالت» و «آزادی مخالف» از حاکمیّت اموی تمایز می‌یابد. ایشان به تبع نائینی «استبداد دینی» را بدترین نوع استبداد می‌داند. او نظارت و انتقاد از حکومت را خدمت و وظیفهٔ دینی همگانی می‌داند و دین و فقه و شریعت را نردبان قدرت دنیوی کردن حرام می‌داند. او معتقد است قضاوت را نباید سیاسی کرد. قضاوت عادلانه را شاغول سلامت حکومت می‌داند و قضّات تحت امر حاکم را در شفیر جهنم.[۸۸]

درنگاه دیگران

رضا معینی، مسوول میز ایران، افغانستان و تاجیکستان سازمان گزارشگران بدون مرز، که خود زندان‌های دهه ۶۰ ایران را تجربه کرده‌است، می‌گوید: آقای منتظری بدون شک بنیان‌گذار اخلاق در سیاست در ایران است. چرا که او در زمانی که امکان دست‌یابی به قدرت را داشت سکوت نکرد و در یک اقدام معین که در حمایت از افرادی بود که حقوقشان پایمال شده بود از قدرت کناره گرفت. به گفته او، اعتراض منتظری به کشتار زندانیان در دهه ۶۰ و «نه گفتن به قدرت» برای ماندگاری ایشان در ذهن عمومی جامعه کفایت می‌کند.[۸۹]
ایرج مصداقی می‌گوید: منتظری از همان سال‌های نخست بعد از انقلاب برای بهبود وضعیت زندان‌ها و زندانیان سیاسی تلاش کرده و نمایندگانی در زندان‌ها داشته که با زندانیان ملاقات کرده و برای ایشان گزارش تهیه می‌کردند. او می‌گوید: ایشان از ابتدای دهه ۶۰ در زندان نماینده داشتند و تذکرهایی هم دادند، اما آنقدر فعال نبودند ولی از سال ۶۳ به بعد اقدام عملی کردند. نامه سال ۶۴ ایشان خطاب به آقای خمینی و بیان اینکه اطلاعات شما روی ساواک را سفید کرده‌است و همین‌طور نامه سال ۶۵ ایشان نشان می‌دهد که نسبت به مسائل زندان حساس بودند و روی نکات حساسیت برانگیزی انگشت می‌گذاشتند.[۹۰]

جستارهای وابسته

ماه سلطان ربانی
درگذشت و تشییع حسین‌علی منتظری
نامه ۲۹۳ نفر
مراسم چهارمین سالگرد ارتحال منتظری
والعصر (قسم به زمان...)

نگارخانه

Montazeri khomeyni.JPG

منتظری و قطب زاده

منتظری و رجایی

پانویس

تشییع جنازه همسر آیت‌الله منتظری «در فضایی امنیتی»، بی‌بی‌سی فارسی
آیت‌الله منتظری چگونه پدری بود»، شرق
خدمت - گذری بر زندگینامه مرحوم آیت‌الله منتظری
http://deskgram.org/khatami.76/taggedin?next_id=1612233350903059978
http://www.kaleme.com/1391/07/01/klm-113268/
Iran's dissident Grand Ayatollah Montazeri dies بی‌بی‌سی انگلیسی
Proپرونده: Iran's dissident ayatollah بی‌بی‌سی انگلیسی
Cleric Wields Religion to Challenge Iran’s Theocracy نیویورک تایمز، ۲۱ نوامبر ۲۰۰۹
تثبیت مرجعیت امام توسط بنیان‌گذاران جامعه مدرسین
«تلگراف به جمعی از آقایان (تبریک آزادی از زندان)». سایت جامع امام خمینی.
«دفتر حسین‌علی منتظری». دریافت‌شده در ۱۷ مهر ۱۳۸۸.
%5Chtml%5C0219.htm «دفتر حسین‌علی منتظری» مقدار |نشانی= را بررسی کنید (کمک). دریافت‌شده در ۱۷ مهر ۱۳۸۸.
«نامه به آقای حسینعلی منتظری (رژیم سلطنتی، منشأ عقب‌ماندگی و بدبختی)». سایت جامع امام خمینی.
«حکم انتصاب آقای حسینعلی آقای منتظری به سمت امام جمعه تهران». سایت جامع امام خمینی.
«نامه به آقای منتظری (عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی)». سایت جامع امام خمینی.
«سخنرانی در جمع عشایر و مرزنشینان سرپل ذهاب (همراهی ملت با دولت)». سایت جامع امام خمینی.
«وصیتنامه و تعیین آقایان پسندیده و منتظری به عنوان وصی». سایت جامع امام خمینی.
«حکم احراز اجتهاد قضات داوطلب در شورای عالی قضایی به آقای منتظری». سایت جامع امام خمینی.
«حکم به آقای منتظری (تأیید صلاحیت قضات جهت عضویت در شورای عالی قضایی)». سایت جامع امام خمینی.
«بیانات خطاب به شورای مرکزی سپاه پاسداران (تذکراتی پیرامون وظایف سپاه)». سایت جامع امام خمینی.
«حکم احراز صلاحیت افراد پیشنهادی برای شورای عالی قضایی به آقای منتظری». سایت جامع امام خمینی.
«سرنوشت 73عضو مجلس خبرگان قانون‌اساسی؛ از ترور تا نخست‌وزیری». خبر آنلاین. ۱۲ مرداد ۱۳۹۵.
فرشته قاضی (۴ خرداد ۱۳۹۵). «اعضای خبرگان قانون اساسی چه سرنوشتی یافتند؟». BBC. دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۱۱-۲۹.
«نمایش اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی». دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری.
By JOHN KIFNER (23 March 1980). "Montazeri, Partner of Khomeini, Emerging as Heir to His Position; Strong Line Echoes Khomeini's Montazeri, a Partner of Khomeini, Is Emerging as His Likely Successor Theological School Backs Him". وبگاه نیویرک تایمز. p. ۱. Retrieved 28 March 2010.
مصاحبه با بی‌بی‌سی
بازگشت گربه نره! سیامک مهر
[۱]
خاطرات ناطق نوری
«نامه به آقای منتظری (عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی)». سایت جامع امام خمینی.
«نامه به آقای منتظری (موافقت با استعفای ایشان از قائم مقامی رهبری)». سایت جامع امام خمینی.
فرزین منصوری (۱۳ مه ۲۰۱۶–۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵). «استعفاهای تاریخی در جمهوری اسلامی». بی‌بی‌سی فارسی. دریافت‌شده در ۱۳ مه ۲۰۱۶. تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
هراس از صدای منتظری برای چیست؟، رادیو فردا
در ضرورت تعیین تکلیف با آیت‌الله خمینی، بی‌بی‌سی فارسی
اجتهاد و مرجعیت پس از آیت‌الله منتظری
«موضع‌گیری مقامات وقت دربارهٔ اعدامهای دهه ۶۰». بی‌بی‌سی.
صحیفه امام - عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی. پرتال امام خمینی. تهران، جماران: موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی (س). ۱۳۶۸. صص. ۳۳۰. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۱۷.
صحیفه امام خمینی، نامه به آقای منتظری "عزل ایشان از قائم مقامی رهبری ". تبیان. صص. ۳۳۰. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۰. "زمان: 6 فروردین 1368 / 18 شعبان 1409، تهران، جماران"
درباره حسینعلی منتظری (مازیار رادمنش) وبگاه روزآنلاین، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸
آیت‌الله منتظری از مشروعیت‌بخشی به نظام تا سلب مشروعیت از ولایت مطلقه
«نامه به نمایندگان مجلس و وزرا (دلایل برکناری آقای منتظری از قائم مقامی رهبری)». سایت جامع امام خمینی.
«فیلم عزل قانونی قائم مقامی منتظری در مجلس خبرگان». مشرق. ۲۴ دی ۱۳۹۶.
نگاهی دیگر: ۳۰ سال جنگ قدرت در ایران- بخش دوم
سایت دفتر آیت‌الله العظمی منتظری-"انتقاد از خود"، صص. ۵-۱۴۴
منتظری از عزل تا پس از غائله ۲۳ آبان
Genevieve Abdo, “[This Aging Ayatollah Could Rewrite Iran's Future, http://www.iran.ru/eng/iran_news.php?act=news_by_id&news_id=1725]” The. Washington Post, 10 February 2003
خداحافظ آقا سید مرتضی ابطحی، تورجان
Iran: Reformists Establish Headquarters For Organizing Ayatollah Montazeri's Services Radio Zamaneh, 24 December 2009
(تصاویر)
«منتظری: رفع حصر من کامل نشده‌است». عصر نو. ۱۱ اسفند ۱۳۸۱.
رادیو زمانه. «منتظری: از مردم عذرخواهی کنید». رادیو زمانه - ۴ تیر ۱۳۸۸. دریافت‌شده در ۴ تیر ۱۳۸۸.
«پیام منتظری پیرامون نتایج انتخابات ریاست جمهوری و حوادث پس از آن». سایت رسمی منتظری.
اعتماد ملی
بی‌بی‌سی
حضور کروبی بر پیکر مرجع سبز ایران آیت‌الله منتظری
آیت‌الله منتظری درگذشت؛ مراسم تشییع: ۹ صبح دوشنبه
BBC فارسی - ایران - آیت‌الله منتظری درگذشت
«حسینعلی منتظری درگذشت». وبگاه رسمی رادیو زمانه. دریافت‌شده در ۲۰ دسامبر ۲۰۰۹.
"Iran's dissident Grand Ayatollah Montazeri dies". وبگاه خبرگزاری BBC. Retrieved 20 December 2009.
«پیام تسلیت رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت منتظری». فرارو. ۲۹ آذر۸۸. دریافت‌شده در ۲۹ آذر ۱۳۸۸. تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
«پیکر منتظری به خاک سپرده شد». کلمه. دریافت‌شده در ۳۰ آذر ۱۳۸۸.
«درگیری محدود بعد از مراسم و مداخله پلیس برای برقراری آرامش». عصرایران. دریافت‌شده در ۳۰ آذر ۱۳۸۸.
«گزارش تشییع و تدفین منتظری+عکس». آینده. دریافت‌شده در ۳۰ آذر ۱۳۸۸.
«تشییع با شکوه رهبر معنوی جنبش سبز». جرس. دریافت‌شده در ۳۰ آذر ۱۳۸۸.
«درگیری میان مردم و نیروهای لباس شخصی در برابر بیت منتظری». جرس. دریافت‌شده در ۳۰ آذر ۱۳۸۸.
و دویچه وله - حمله به دفتر آیت‌الله صانعی
«اطلاعیه بیت آیت‌الله العظمی منتظری دربارهٔ برگزاری مراسم چهلم». وبگاه کلمه. دریافت‌شده در ۹ بهمن ۱۳۸۸.
[/http://rahesabz.net/story/8987 «بازار نجف آباد تعطیل شد»] مقدار |نشانی= را بررسی کنید (کمک). جرس. دریافت‌شده در ۹ بهمن ۱۳۸۸.
[/http://www.rahesabz.net/story/9017 «چهلمین روز درگذشت رهبر معنوی جنبش سبز در سایه چکمه پوشان امنیتی»] مقدار |نشانی= را بررسی کنید (کمک). جرس. ۱۰ بهمن ۱۳۸۸. دریافت‌شده در ۱۰ بهمن ۱۳۸۸.
[/http://www.rahesabz.net/story/9117 «بازداشت بیش از ۴۰ نفر در مراسم اربعین آیت‌الله»] مقدار |نشانی= را بررسی کنید (کمک). جرس. ۱۰ بهمن ۱۳۸۸. دریافت‌شده در ۱۰ بهمن ۱۳۸۸.
«حمله به دفاتر آیت‌الله صانعی و منتظری در قم». بی‌بی‌سی. ۲۴ خرداد ۱۳۸۹.
«گزارش تهاجم نیروهای لباس شخصی به دفتر آیت‌الله العظمی منتظری، و پلمب دفتر».
«مراسم سالگرد آیت‌الله منتظری برگزار نمی‌شود». BBC. دریافت‌شده در ۱۳ آذر ۱۳۸۹.
«عدم برگزاری مراسم سالگرد آیت‌الله منتظری». دویچه وله. دریافت‌شده در ۱۳ آذر ۱۳۸۹.
«۹۰ سال پس از مرگ آیت‌الله». راه دیگر.
«فیلم مستند والعصر، دربارهٔ زندگی آیت‌الله منتظری». شهروندیار.
درس هائی از نهج البلاغه
رو، خبرگزاری فارس
مقاله‌ای تحقیقی از دکتر محسن کدیور با نام «مصافحه با اجنبیه» (تحلیل یک فتوای جدید) وبگاه منتظری، ۱۳۸۲/۹/۱۸
BBCPersian.com | ایران | منتظری و بهائیان: مخالفت سرسخت و حقوق شهروندی
منتظری: بهائیان ایران از حقوق شهروندی برخوردار می‌باشند (رادیو فردا، ۴خرداد۱۳۸۷)
BBC فارسی - ایران - منتظری: ولایت کسی که با شرع و عقل و میثاق‌های ملی مخالفت کند جائرانه‌است
http://www.kadivar.com/Index.asp?DocId=2329&AC=1&AF=1&ASB=1&AGM=1&AL=1&DT=dtv
«اشغال سفارت آمریکا کار درستی نبود». وبگاه رادیو زمانه. دریافت‌شده در ۴ نوامبر ۲۰۰۹.
«منتظری: اشغال سفارت آمریکا اشتباه بود». وبگاه رسمی بی‌بی‌سی. دریافت‌شده در ۴ نوامبر ۲۰۰۹.
«آیت‌الله منتظری: ولایت مطلقه فقیه شرک است». وبگاه ایرانیان انگلستان. دریافت‌شده در ۴ نوامبر ۲۰۰۹.
محسن کدیور، سوگ نامه فقیه پاکباز، بخش سوم، آیت‌الله منتظری و حقوق بشر
محسن کدیور، در محضر فقیه آزاده، پنج سال در جستجوی عدالت گم‌شده
«آیت‌الله حسین‌علی منتظری و راز ماندگاری». رادیو زمانه. دریافت‌شده در ۱ فوریه ۲۰۱۴.

«آیت‌الله حسین‌علی منتظری و راز ماندگاری». همان. دریافت‌شده در ۱ فوریه ۲۰۱۴.

پیوند به بیرون
مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به حسینعلی منتظری در ویکی‌گفتاورد موجود است.

سایت دفتر منتظری
سایت اطلاع‌رسانی دفتر منتظری
والعصر (قسم به زمان...)، مستندی پیرامون زندگی منتظری
سایت سوم محرم سالروز بزرگداشت منتظری
صفحهٔ فیس بوک هواداران منتظری
مصاحبه با بی‌بی‌سی
ویدئوی مصاحبه رادیو زمانه با آیت‌الله منتظری در یوتیوب
نامه سید احمد خمینی به منتظری
گاه‌شمار زندگی منتظری
محسن کدیور، در محضر فقیه آزاده
محسن کدیور، سوگ نامه فقیه پاکباز
محسن کدیور، سیر تحول اندیشه سیاسی منتظری، بخش اول

[نمایش]

نبو

جنبش سبز ایران
[نمایش]

نبو

جنبش اصلاحات
[نمایش]

نبو

فهرست مراجع تقلید شیعه
[نمایش]

نبو

کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷
داده‌های کتابخانه‌ای

WorldCat Identities VIAF: 30335477 LCCN: n81006569 ISNI: 0000 0000 8368 6781 GND: 118909762 SUDOC: 189240776

[نمایش]

نبو

فلسفه اسلامی
رده‌ها:

حسینعلی منتظریاصلاح‌طلبان مسلماناعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قماعضای حزب جمهوری اسلامیاعضای شورای انقلاب اسلامی ایرانافراد مربوط به انقلاب ۱۳۵۷ ایرانافشاگران اهل ایرانامامان جمعه شهر تهرانانقلابیون اهل ایراناهالی نجف‌آبادبشردوستان اهل ایرانتبعیدشدگان اهل ایرانتقریب‌گرایان مذاهب اسلامیحصر خانگیدرگذشتگان ۱۳۸۸درگذشتگان ۲۰۰۹ (میلادی)روحانیان شیعه اهل ایرانرهبران مذهبی اهل ایرانرؤسای مجلس خبرگان رهبریزادگان ۱۳۰۱زادگان ۱۹۲۲ (میلادی)زندانیان کمیته مشترک ضدخرابکاریشیعیان ایرانعالمان شیعهفعالان جنبش سبزفعالان دموکراسی در ایرانفیلسوفان اهل ایرانمترجمان متون دینیمخالفان جمهوری اسلامی ایرانمدفونان در حرم فاطمه معصومهمدفونان در مسجد بالاسر (حرم معصومه)مرگ‌های ناشی از بیماری‌ها در ایراننمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسینویسندگان اهل ایراننویسندگان متون دینینویسندگان مرد اهل ایران





[فرستاده شده از روزنه] امام مدتها قبل از عزل، #منتظری را از #عدالت ساقط می دانستند! خاطره خواندنی مقام معظم رهبری در مورد اظهارنظر صریح امام پیرامون آقای منتظری در حضور سران قوا 💥پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹امام گفتند که آقای منتظری عدالت ندارد یا ایشان از عدالت ساقط است. یک تعبیر اینجوری کردند: از عدالت ساقط است. 🔸من ترسیدم که حالا بیاییم بیرون و این آقایان اینجا و آنجا بگویند امام گفت آقای منتظری از عدالت ساقط شد و این بکلی پخش بشود. 🔹واقعا از این قضیه وحشت کردم. گفتم آقا من خواهش می کنم ما را منع کنید از اینکه این حرف شما را در خارج نقل کنیم. 🔹ایشان یک تأملی کردند و گفتند: خیلی خب، نقل نکنید. این را از قول من نباید کسی نقل کند.» روایت رهبری، ص ۲۲۵ @rozaneebefarda
















آیت‌الله خامنه‌ای چگونه آبروی مرحوم منتظری را در سال ۶۸ حفظ کردند؟- جهان نيوز
شنبه ۷ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۵۰
کد مطلب: 758532
امام خمینی در تاریخ ۶ فروردین سال ۶۸ در نامه‌ای به منتظری ضمن عزل وی، انتقادات مهمی نسبت به وی انجام می‌دهد. نامه‌ای که در زمان نگارش با اصرار آیت‌الله خامنه‌ای مبنی بر حفظ آبروی منتظری منتشر نشد.
آیت‌الله خامنه‌ای چگونه آبروی منتظری را حفظ کردند؟
به گزارش جهان نيوز، برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت می‌کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا می‌زنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیۀ «مهدی هاشمی» هم به شما دادم.» این بخشی از نامه ۶۸/۱/۸ امام خمینی به آیت‌الله منتظری و پذیرش عزل وی از قائم مقامی رهبری است.

۳۰ سال پیش در چنین روزهایی، امام خمینی اقدام به عزل آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری کرد. آیت‌الله منتظری متولد سال ۱۳۰۱، از مبارزان با سابقه دوران انقلاب و رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و دومین امام جمعه تهران بعد از آیت‌الله طالقانی بود.

وی که از شاگردان مرحوم آیت‌الله بروجردی و امام راحل به‌ شمار می‌رفت، در دوران پیش از پیروزی انقلاب بارها در راه مبارزه به زندان رفت و تبعید شد. بعد از پیروزی انقلاب نیز مسئولیت‌هایی همچون امامت جمعه تهران، ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی را برعهده داشت تا اینکه در سال ۶۴ به‌عنوان قائم مقام رهبری انتخاب شد اما بعد از ماجرای مهدی هاشمی معدوم و دفاع آیت‌الله منتظری از او، در سال ۶۸ از این مقام برکنار شد.

امام راحل در نامه‌ای که به تاریخ ۱۳۶۸/۱/۶ به آیت‌الله منتظری نوشت، می‌گوید "شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضع‌گیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم..."

در کتاب روایت رهبری که به همت موسسه انقلاب اسلامی درباره جلسه تاریخی خبرگان در روز ۱۴ خرداد سال ۶۸ منتشر شده است، به ماجرای چگونگی عزل منتظری از قائم مقامی رهبری و نامه ۶ فروردین پرداخته است. نامه‌ای که در زمان نگارش از سوی امام راحل با اصرار آیت‌الله خامنه‌ای و سایر اعضای خبرگان همچون مرحوم هاشمی رفسنجانی از سوی رادیو و تلویزیون منتشر نشد. نامه‌ای که اگر در زمان نگارش منتشر می‌شد آبرویی برای قائم مقام معزول رهبری باقی نمی‌ماند؛ تا اینکه در سال ۷۶ و بعد از سخنرانی فتنه‌انگیز منتظری در ۱۳ رجب آن سال، از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) منتشر شد و نشان داد که مرحوم امام چگونه آینده منتظری را در اینکه "شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‏‌شوید که آخرتتان را خرابتر می‏‌کند" پیش‌بینی کرده بودند.

روزهای پایانی سال ۱۳۶۷ امام خمینی(ره ) وقتی گزارشی از آنچه در رسانه ‌ها درباره‌ی مواضع آیت ‌الله منتظری منتشر می‌شد، ‌ دریافت کردند، دستور دادند: «ازاین ‌ به ‌ بعد مطالب آقای منتظری در رسانه ‌ ها منتشر نشود.» یا «در صداوسیما منتشر نشود.». امام (ره) دوّم فروردین ‌ ماه ۱۳۶۸ نیز در پیامی به مهاجرین جنگ تحمیلی، با لحنی متفاوت درباره ‌ ی آیت ‌ الله منتظری سخن گفتند: «نفوذی ‌ ها بارها اعلام کرده ‌ اند که حرف خود را از دهان ساده‌اندیشان موجّه می‌زنند. من بارها اعلام کرده ‌ ام که با هیچ ‌ کس، در هر مرتبه ‌ ای که باشد، عقد اخوّت نبسته ‌ ام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب ‌ الله، اصل خدشه ‌ ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است.

ما باید مدافع افرادی باشیم که منافقین، سرهایشان را در مقابل زنان و فرزندانشان، سر سفره ‌ ی افطار، گوش ‌ تاگوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پرونده ‌ های همکاری آنها با آمریکا، از لانه‌ی جاسوسی بیرون آمده. ما باید تمام عشق‌مان به خدا باشد نه تاریخ! کسانی که از منافقین و لیبرال ‌ ها دفاع می‌کنند، پیش ملّت عزیز و شهیدداده‌ی ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول ‌خورده، که بدون توجّه، بلندگوی دیگران شده‌اند از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچ گذشتی، طرد خواهند کرد.» .

آیت‌الله منتظری در خاطرات خود می‌گوید: «وقتی این قبیل نامه‌ها و لحن تند امام (ره) را دیدم، فهمیدم به ‌ زودی تصمیماتی درباره ‌ی من گرفته خواهد شد و برای اینکه بعضی شبهات را از ذهن امام برطرف کرده باشم و چنان که امام تصمیم دارند، این کار را راحت انجام دهند، دو نامه برای امام نوشتم.» .

آیت‌الله منتظری یکی از این دو نامه را خدمت حضرت امام (ره ) ارسال کرد که در آن، بیت خود را در مقایسه با بیوت دیگر شخصیّت‌ها و محافل حوزوی، تنها مدافع انقلاب و نظام و رهبری دانست؛ منابع اطّلاعاتی خود را گزارش‌های رسمی و مراجعات عمومی عنوان کرد؛ و درنهایت نوشت: ‌ «اینجانب تابه‌حال، معتقد بوده‌ام که تذکّرات و انتقادات من، نه فقط موجب تضعیف نظام نمی‌شود، بلکه از این نظر که اکثریّت مردم را امیدوار ساخته و مسئولین را نیز درصدد رفع نواقص و توجّه بیشتر به مسائل می‌سازد، موجب تقویت انقلاب و نظام هم می‌باشد. مع ‌ ذلک، ‌ اگر حضرتعالی تشخیص می‌دهید که این شیوه به مصلحت نیست و موجب تضعیف نظام و انقلاب می‌باشد، اینجانب شرعاً نظر حضرتعالی را بر نظر خود، مقدّم می‌داند و هیچگاه غیر از خیر اسلام و انقلاب را در نظر نداشته‌ام.».

این سخنان آیت‌الله منتظری در حالی بود که امام (ره) بارها و بارها دراین ‌ باره به ایشان تذکّر داده و نتیجه نگرفته بودند. مرحوم حاج احمد خمینی به دفعات به هادی هاشمی داماد آیت‌الله منتظری پیام داده بود که اگر قضایا به همین شکل ادامه پیدا کند علی ‌ الظّاهر امام تحمّل نخواهند کرد و مصلحت نظام را بر همه چیز و همه کس، ‌مقدّم می‌دارند. امّا مرحوم احمد خمینی درعین حال اعتقاد داشت که «آقای هادی هاشمی به این نتیجه رسیده بود که امام و نظام چاره ‌ ای ندارند جز اینکه دنبال آقای منتظری بدوند و چرا آقای منتظری آنچه را که مایل است نگوید؟».

امّا حدس آیت‌الله منتظری درست بود؛ امام در همان روز دوّم فروردین ۱۳۶۸، تصمیم خود را درباره ‌ ی ایشان گرفته بودند. آقای هاشمی رفسنجانی عصر روز دوّم فروردین ماه که به زیارت امام رفت، متوجّه شد که امام درمورد اظهارات و نامه‌های آیت‌الله منتظری عصبانی‌اند و تصمیم بر اقدام تند دارند. او از امام خواهش کرد که دست نگه دارند تا بررسی بیشتر شود. آقای هاشمی با آیت‌الله خامنه‌ای که به مشهد مشرّف شده بودند نیز تماس گرفته و از ایشان خواستند سفر را کوتاه کرده و زودتر برگردند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دراین باره می‌گویند: «ما مشهد بودیم، ایّام عید بود. آقای هاشمی تلفنی دنبال من می‌گشت. گفتند آقای هاشمی تماس گرفته، شما را می‌خواهد. من در آستان قدس بودم. اقامتم در آستان قدس و در همان اتاق‌های بالا بود. گفتند که ایشان می‌خواهد با شما تماس بگیرد. یک بار دو بار نشد، بالاخره فهمیدم که ایشان کار واجبی دارد. تماس برقرار شد. ایشان گفت که شما باید فوری بیایی تهران. گفتم چرا؟ گفت کار بسیار مهمّی است، قضیّه‌ی آقای منتظری دارد به یک جاهای خیلی باریکی می‌رسد و بیا ببینیم چکار باید بکنیم.

من از آن نامه‌ی امام که روز دوّم فروردین پخش شد، حس کرده بودم که امام به شدّت از قضایا ناراحتند. در واقع ایشان مثل کسی که طغیان می‌کند، آنچه را در دلش هست بیرون می‌ریزد و با اشارات و کنایات حرف می‌زند، حرف زده بود. ایشان خیلی رنجیده و ناراحت بود. حس کرده بودم که ممکن است قضیّه‌ی آقای منتظری به یک جای مهمّی رسیده باشد، و خب ما هم حقیقتاً فکر اینکه ممکن است برکناری آقای منتظری پیش بیاید ناراحت بودیم. یعنی هیچ واقعاً راضی نبودیم که این کار انجام بگیرد. گفتم خیلی خب، می‌آیم.». به هر صورت، ‌آیت‌الله خامنه‌ای عازم تهران شدند.

در دیگر سو، امام (ره) پیامی به هیئت رئیسه‌ی مجلس خبرگان فرستاده و فرموده بودند که اوّلاً اعضا را برای تشکیل اجلاس دعوت کنند، ثانیاً خود هیئت رئیسه هم خدمت امام بروند تا دراین ‌ باره با آنها صحبت کنند.

آقای امینی عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان روز جمعه چهار فروردین ‌ ماه با آقای هاشمی رفسنجانی تماس گرفته و خواستند هیئت رئیسه ‌ ی خبرگان فوراً جلسه داشته باشد که وی به آقای امینی گفته بود: «من در این رابطه حرف دارم. شما بیایید تهران تا موضوع را در جلسه ‌ ی هیئت رئیسه مطرح کنیم و تصمیم بگیریم.».

قرار شد این جلسه روز ششم فروردین ‌ماه در دفتر آقای هاشمی تشکیل شود امّا پنجم فروردین ‌ماه، نامه‌ی محرمانه‌ی آیت‌الله منتظری به حضرت امام درباره‌ی اعدام منافقین از رادیو بی‌بی‌سی خوانده شد.

وزیر وقت اطّلاعات می‌گوید: «به نظر می‌رسد پس از انتشار پیام امام به مهاجران جنگ و روشن شدن تصمیم امام درباره ‌ ی برکناری آقای منتظری، برخی هواداران ایشان که دسترسی به آن نامه داشته ‌ اند، برای نشان دادن منشأ اختلاف امام و آقای منتظری، نامه ‌ ی مورد اشاره را منتشر کرده باشند.».

پنجم فروردین ‌ماه آقای هاشمی به اتّفاق مرحوم سید احمد خمینی خدمت امام رسید؛ او می‌گوید، من خدمت امام گریه کردم و‏ ‎ ‎ ‏آنچه می‌فهمیدم خدمت ایشان گفتم؛ ایشان اصرار داشتند و می‌گفتند: «مسئله باید‏ ‎ ‎ ‏تمام شود.».

روز ششم فروردین آیت‌الله خامنه‌ای به تهران رسیده و مستقیماً به دفتر آقای هاشمی رفتند. ایشان می‌گویند: «وقتی رفتم، ایشان بنا کرد گزارش این چند روز را دادن که این چند روزه چه گذشته؛ تماس‌هایی که گرفته شده بود. ایشان [ آقای هاشمی رفسنجانی] احساس نگرانی می‌کرد. ایشان هم مثل من واقعاً احساسش همین احساس نگرانی بود. امام گفته بودند یکی از سه چیز باید انجام بگیرد: یا ایشان قول بدهد که اصلاح کند کارش را، بیتش را، حرف‌هایش را، این‌ها را درست کند؛ یا اینکه استعفا بدهد؛ یا اینکه مجلس خبرگان تشکیل بشود و تصمیم‌گیری کنند. معلوم بود که امام خیلی جدّی عازم این قضیّه‌اند. در همین حین که ما صحبت می‌کردیم، حاج احمد آقا تلفن زد به آنجا و آقای هاشمی گفت که فلانی اینجا است. ایشان گفت پس فلانی هم بشنود. من هم رفتم پای تلفن. گفت امام این نامه را به آقای منتظری نوشته و شروع کرد نامه را خواندن. خب نامه خیلی تکان دهنده بود برای ما.»

امام (ره) نامه‌ای به این شرح خطاب به آیت‌الله منتظری نوشته بودند که حاج احمد برای آیت‌الله خامنه‌ای و آقای هاشمی خواند:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای منتظری

با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه‌ی اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدّم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. ازآنجاکه روشن شده است که شما این کشور و انقلاب عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیّت و مشروعیّت رهبری آینده‌ی نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضع‌گیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند.

به‌قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته‌شده‌ی منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب نمی‌دیدم. مثلاً در همین دفاعیّه‌ی شما از منافقین، تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلّحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مسئله‌ی مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه‌ی متدیّنین متدیّن‌تر می‌دانستید و بااینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتّب پیغام می‌دادید که او را نکشید.
از قضایای مثل قضیّه‌ی مهدی هاشمی که بسیار است. من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما ازاین‌پس وکیل من نمی‌باشید و به طلّابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله مسئله‌ی مالی هم ندارید.

اگر شما نظر من را شرعاً مقدّم بر نظر خود می‌دانید _ که مسلّماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرت‌تان را خراب‌تر می‌کند _ با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهری‌ها با اتکّاء به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم؛ دیگر خود دانید:

۱ ـ سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال‌ها نریزد.

۲ ـ ازآنجاکه ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید، در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید؛ شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.

۳ ـ دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.

۴ ـ نامه‌ها و سخنرانی‌های منافقین که به‌وسیله‌ی شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید، ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان ـ روحی‌له‌الفداء ـ و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنّم نسوزید، خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید؛ شاید خدا کمک‌تان کند.

والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم؛ ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبّر نبودید، ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیّه بودید و اگر این‌گونه کارهایتان را ادامه دهید، مسلّماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. والله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست‌جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.

سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلّف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان، مقدّم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم.

من کار به تاریخ و آنچه اتّفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه‌ی شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیّات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغ‌های دیکته‌شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند نگردند.

از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمّل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هرچه هست او است.

والسّلام
یکشنبه ۶/۱/۶۸
روح‌الله الموسوی الخمینی

مرحوم سید احمدی خمینی هم ‌زمان اصل نامه را نیز به دفتر آقای هاشمی ارسال کرده بود. آیت ‌ الله خامنه ‌ ای می‌گویند: ‌«حاج احمد آقا وقتی نامه را خواند، گفت امام می‌گویند که فلانی و آقای هاشمی بروند قم و نامه را به ایشان بدهند. این کار برای ما خیلی تلخ بود. گفتیم از امام سؤال می‌کنیم، اگر امام تأکید کردند بروید می‌رویم و الّا اگر خود امام تأکید نکردند، ما نمی‌رویم. بین من و آقای هاشمی این صحبت شد. بعد که رفتیم، معلوم شد که امام اصرار نداشته ‌ اند که من و آقای هاشمی نامه را ببریم. بعداً نامه را کس دیگری ــ ظاهراً آقای عبدالله نوری ــ برده بود و به ایشان داده بود.»

«خب نامه خیلی تکان دهنده بود برای ما. بعد هم ارتباط قطع شد، یعنی گوشی را گذاشتیم و گفتیم حالا چه کار کنیم؟ آقای هاشمی گفت من گفته ‌ ام آقای مشکینی و هیئت رئیسه ‌ ی خبرگان بیایند اینجا که بنشینیم صحبت کنیم و الان می ‌ آیند اینجا؛ آمدند. وقتی که آمدند، قضیّه را مطرح کردیم که یک چنین اتّفاقی افتاده و امام یک چنین نامه ‌ ای به آقای منتظری نوشته ‌ اند. آنها هم مثل ما نگران شدند. مشورت کردیم که چه کنیم. به ذهن‌مان رسید که برویم با امام ملاقات کنیم و ایشان را از این کار منصرف کنیم. حرکت ما به سمت منزل امام اصلاً به این قصد بود که برویم امام را از این اقدام منصرف کنیم. ما چهار نفر ــ من و آقای هاشمی و آقای مشکینی و آقای امینی ــ رفتیم بیت امام. آن دو نفر دیگر که آقای مؤمن و آقای طاهری بودند نیامدند.»

آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون ملاقات با امام نقل می‌کنند: ‌«دیر هم بود، ساعت حدود نه شب بود. اینکه امام این ساعت ملاقات بدهد، خیلی چیز غیرمتعارفی بود. لکن خب ما رفتیم و به حاج احمد آقا گفتیم که ما آمده‌ایم با امام ملاقات کنیم. ایشان رفت داخل و آمد گفت ــ گمانم گفت امام می‌گویند ــ که نامه را برای آقایان هم بخوانید. آقای هاشمی نامه را از حاج احمد آقا گرفت و شروع کرد به خواندن برای آنها. هیچ کس دیگر هم از بیت امام آن وقت آنجا نبود. بعد حاج احمد آقا آمد و گفت امام می‌گویند بیایید.


رفتیم در همان اتاق امام و امام نشسته ‌بودند و اخم کرده. وارد شدیم و نشستیم. اگر منظره‌ی اتاق امام در نظرتان باشد، فرض کنید اینجا آن مبل بزرگی بود که امام این گوشه‌اش می‌نشستند، آقای هاشمی نشست همین پهلوی دست ایشان. معمولاً که می‌رفتیم، آقای هاشمی همان دم می‌نشست. من آمدم این طرف روی زمین نشستم. این هم جای من بود، همیشه که می‌آمدم، اینجا می‌نشستم. آقای مشکینی و آقای امینی رفتند دورتر یک خرده‌ای با فاصله نشستند. وقتی نشستیم، آقای هاشمی شروع کرد به صحبت و گفت که آمده‌ایم که یک فکری بکنیم برای این کار. تا این حرف از ایشان صادر شد، امام برگشتند گفتند: «چه فکری؟» یک تعبیر این جوری. «آقای منتظری «...» و «...» و «فاجر» است.» این سه تعبیر را ایشان کردند.

خب واقعاً برق از چشم همه‌ی ‌ما پرید. این تعبیر؟! امام در حرف زدن خیلی آدم مواظبی بود. یعنی حقیقتاً آدمی بود که من داستان‌ها دارم از این که چیزی را که می‌خواست نسبت به کسی مخصوصاً بیان کند، مواظبت می‌کرد که زیاد و کم نشود. اگر یک وقتی یک چیزی گفته می‌شد که یک قدری این طرف و آن طرف بود، در اوّلین وقت ممکن اصلاح می‌کرد، که من یک نمونه ‌ اش را برای شما بگویم.

یک شب منزل حاج احمد آقا بودیم، امام هم بودند. من نام یکی از شخصیّت‌های معروف دنیای اسلام را بردم و پرسیدم: نظر شما نسبت به ایشان چیست؟ امام تأمّل مختصری کردند و گفتند: «نمی‌شناسم.» یک جمله‌ی دیگر هم گفتند که نشانه‌ی بی‌اعتقادیِ به آن شخصیت بود. خوشبختانه آن جمله یادم رفته، یعنی بعد از همان قضیّه هم یادم رفت. گذشت. من فردا یا پس فردایش با امام کاری داشتم، رفتم منزل ایشان. ایشان گفتند: «آن مطلبی که شما پرسیدید، همان نمیشناسم.» یعنی آن جمله ‌ ی بعدش را پاک کردند. یعنی اینقدر ایشان مواظب بود که یک چیزی نگوید که برخلاف موازین باشد.»

آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه فضای سنگین جلسه را چنین روایت می‌کنند: «من نگاه می‌کردم به آقای مشکینی و آقای امینی که چرا شماها یک چیزی نمی‌گویید؟ ما همه آمده ‌ ایم که همکاری کنیم. اما آنها سکوت کرده بودند. اصلاً کانّه جرأت نمی‌کردند حرف بزنند. هر کدام یک جمله ‌ ی کوتاهی گفتند. جلسه حدود سه ربع ساعت یا شاید بیشتر طول کشید. گفته شد پس اجازه بدهید این نامه در رادیو خوانده نشود.»

ایشان کلام تعریض ‌گونه‌ی شدیدی نسبت به آقای منتظری گفتند.«بعد آقای هاشمی یک مقداری بیشتر اصرار کرد و تعبیرات دیگری گفت. امام دو بار به ایشان خطاب کردند. یک بار گفتند: «اگر تا صبح هم اینجا اصرار کنید فایده ندارد.» یک بار دیگر گفتند: «اگر خیلی اصرار کنید، می‌گویم همین امشب نامه را بخوانند.» یعنی تهدید کردند.»
به نظر می‌رسد امام تا پایان جلسه متقاعد نشده ‌بودند که این نامه از صدا و سیما خوانده نشود اما نگران تبعات آن بوده ‌ اند و پس از تأمّل مجدّد، از خوانده شدن آن منصرف شده‌اند .

روز هفتم فروردین ‌ماه آقای عبدالله نوری نامه‌ی امام خمینی(ره) را به قم برد و تحویل آیت‌الله منتظری داد. آن ‌ گونه که در خاطرات آیت‌الله منتظری آمده، حدود یکی دو ساعت از ظهر گذشته بود که آقای عبدالله نوری وارد منزل آیت ‌ الله منتظری شد و ضمن اظهار ناراحتی زیاد، به او گفت: «قرار بوده این نامه را در رادیو و تلویزیون بخوانند و اگر نامه پخش شود چه می‌شود؛ خیلی بد شده و امام خیلی ناراحت هستند و شما باید چیزی بنویسید که ایشان قانع شوند.».

آقای منتظری می‌گوید: ‌«آقای نوری با حالت گریه متنی را از جیب‌شان درآورده و گفتند من در ماشین این متن را نوشته ‌ ام که شما این مضمون را به امام بنویسید.».
امام (ره) هم ‌ زمان دستور داده بودند کلّیّه‌ی عکس‌ها و پوسترهای مربوط به آیت‌الله منتظری از ادارات جمع آوری شود که میرحسین موسوی نخست ‌وزیر وقت طیّ بخشنامه‌ای به تاریخ ۶/۱/۶۸ این دستور امام را ابلاغ کرد. کار تقریباً تمام ‌ شده بود.

نهایتاً آیت‌الله منتظری در پاسخ به نامه‌ی ۶/۱/۶۸ امام، ‌نامه‌ای به شرح زیر نوشت:

بسم الله‏ الرحمن الرحیم

محضر مبارک آیت‌الله‏ العظمی امام خمینی(مدّظلّه ‌ العالی)

پس از سلام و تحیّت، مرقومه‌ی شریفه مورّخ ۶/۱/۶۸ واصل شد. ضمن تشکّر از ارشادات و راهنمایی‌های حضرتعالی به عرض می‌رساند مطمئن باشید همان‌طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه‌ی مراحل همچون سربازی فداکار و ازخودگذشته و مطیع در کنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بوده‌‏ام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجرای دستورات حضرتعالی می‌دانم؛ زیرا بقا و ثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام معظّم رهبری است.

برای هیچ‌کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تاکنون در سایه‌ی رهبری و ارشادات حضرتعالی از خطرات مهمّی گذشته، و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیّت‌های عزیز ما و ازجمله فرزند عزیز خود من آغشته است، و سایر جناح‌های مخالف و ضدّ انقلاب و سازش‌کار و لیبرال‌مآب‌های کج‌فکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است.

آیا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمردانه‌ی این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملّت عزیز و فداکار ما فراموش‌شدنی است؟ و اگر بلندگوهای آنان و رادیوهای بیگانه خیال می‌کنند با جوسازی‌ها و نشر اکاذیب و شایعه‌پراکنی‌ها به نام اینجانب می‌توانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگی ملّت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند.
و راجع به تعیین اینجانب به‌عنوان قائم‌مقام رهبری، خود من از اوّل جدّاً مخالف بودم؛ و باتوجّه‌به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیّت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است. و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحاً اعلام می‌کنم. و از حضرتعالی تقاضا می‌کنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده‌ی اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند.

و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه‌ی کوچک و حقیر در حوزه‌ی علمیّه به تدریس و فعّالیّت‌های علمی و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه‌ی رهبری حکیمانه‌ی حضرتعالی، اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعف‌هایی که لازمه‌ی طبیعت انسان است رخ داده باشد، ان‌شاءالله‏ با رهبری‌های حضرتعالی مرتفع گردد.
و از همه‌ی برادران و خواهران عزیز و علاقه‏‌مند تقاضا می‌کنم مبادا درمورد تصمیم مقام معظّم رهبری و خبرگان محترم، به بهانه‌ی حمایت از من، کاری انجام دهند و یا کلمه‏‌ای بر زبان جاری نمایند؛ زیرا مقام معظّم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمی‌خواهند.
امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنمایی‌های ارزنده‌ی خود بهره‏‌مند، و از دعای خیر فراموش نفرمایید.

والسّلام علیکم و رحمة‏الله‏ و برکاته
حسینعلی منتظری
۷/۱/۶۸

آیت‌الله منتظری در این نامه عملاً از رهبری آینده کنار کشیده و از امام خمینی(ره) اجازه خواسته بودند که در حوزه علمیّه به فعّالیّت علمی اشتغال داشته باشند. این نامه، باعث شد حضرت امام (قدّس ‌ سرّه) از انتشار عمومی نامه ۶/۱ منصرف شده و نامه‌ی دیگری را برای انتشار عمومی، ‌ خطاب به آیت‌الله منتظری بنویسند:

بسم الله‏ الرحمن الرحیم

جناب حجّت‏‌الاسلام‌والمسلمین آقای منتظری(دامت ‌ افاضاته)

با سلام و آرزوی موفّقیّت برای شما، همان‏طور که نوشته‌‏اید رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئولیّت سنگین و خطیری است که تحمّلی بیش از طاقت شما می‌خواهد و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم؛ و در این زمینه هر دو مثل هم فکر می‌کردیم؛ ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند، و من هم نمی‌خواستم در محدوده‌ی قانونی آنها دخالت کنم؛ از اینکه عدم آمادگی خود را برای پست قائم‌مقامی رهبری اعلام کرده‏‌اید، پس از قبول، صمیمانه از شما تشکّر می‌نمایم.

همه می‌دانند که شما حاصل عمر من بوده‌‏اید؛ و من به شما شدیداً علاقه‏‌مندم. برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت می‌کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت‌وآمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا می‌زنند، جدّاً جلوگیری کنید.

من این تذکّر را در قضیّه‌ی «مهدی هاشمی» هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این می‌بینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند.
از پخش دروغ‌های رادیو بیگانه متأثّر نباشید. مردم ما شما را خوب می‏‌شناسند، و حیله‏‌های دشمن را هم خوب درک کرده‏‌اند که با نسبتِ هر چیزی به مقامات ایران کینه‌ی خود را به اسلام نشان می‌دهند.

طلّاب عزیز، ائمّه‌ی محترم جمعه و جماعات، روزنامه‏‌ها، و رادیو تلویزیون، باید برای مردم این قضیّه‌ی ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدّم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالی ان‌شاءالله‏ با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی می‌بخشید.

والسّلام علیکم
۸/۱/۶۸
روح‌‏الله‏ الموسوی الخمینی

آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی نامه دوّم حضرت امام (قدّس ‌ سرّه) به آیت‌الله منتظری می‌گویند:‌ «امام از نامه آقای منتظری این جور فهمیده بودند که آقای منتظری دیگر بکلّی کنار خواهد کشید و مشغول درس و بحث می‌شود و دیگر ضرر و خطر و ادّعا و حرکتی ندارد. من در نوشته خودم نوشته ‌ ام که معلوم است امام از آینده نگرانند و فکر می‌کنند ملّایی مثل آقای منتظری در آینده ‌ ی نظام و با رهبری آینده نظام آرام نخواهد نشست و مزاحمت ایجاد می‌کند.

[بنابراین امام (ره ) ] خواستند جلوی این مزاحمت را بگیرند. در آن نامه اوّل [نامه ‌ ی ۶/۱/۶۸] قضیّه این جور بوده. اما در نامه ‌ ی دوّم [نامه ۸/۱/۶۸] امام خاطر جمع شده بودند که دیگر چنین چیزی اتّفاق نمی ‌ افتد، آقای منتظری می‌رود کنار و مشغول کارش می‌شود. علّت نامه ‌ ی دوّم و منشأ اختلاف لحن دو نامه این است. و الّا فکر امام در این دو نامه اصلاً عوض نشده. یعنی اگر خلاصه کنیم نامه ‌ ها را، ایشان در هر دو جا آقای منتظری را مناسب رهبری نمی‌دانند و نظر می‌دهند که شما باید کنار بروی منتها در نامه اوّل، آقای منتظری را با تعبیرات و اظهارات گوناگون و با اظهار غم خود، در واقع از صحنه به ‌ کل خارج می‌کند اما در نامه ‌ ی دوّم ایشان را در صحنه ‌ نگه می‌دارد ــ البتّه در صحنه علمی ــ ولی از رهبری برکنار می‌کند. این به خاطر این بوده که در نامه دوّم، امام این خاطرجمعی را پیدا کرده بودند که اگر ایشان در صحنه بماند کسی را اذیّت نخواهد کرد، مزاحمتی نخواهد کرد، در آینده ‌ ی نظام اختلالی ایجاد نمی‌کند. ... خصوصیّت امام همین بود.

امام آدمی بود که وقتی تشخیص می‌داد [به آن عمل می‌کرد.] تشخیص ‌ هایش هم به خصوص تشخیص در نامه ‌ ی ۶/۱/۶۸ عجولانه نبود. خب مقدّمات آن نامه، مقدّمات طولانی ــ یک سال یا بیشتر ــ بود تا بالاخره به اینجا رسید. وقتی [کاسه ‌ ی صبر امام] پر شد به نامه ۶/۱/۶۸ رسید. بعد هم که وضع ایشان [آیةاللّه منتظری] را گفتند و او نامه‌ای نوشت، امام فکر کردند که دیگر تخریب شخصیّت او به این اندازه شایسته نباشد، بنابراین نامه ۸/۱/۶۸ را نوشتند. البتّه امام در نامه ۸/۱/۶۸ هم آقای منتظری را از سیاست به ‌ کل کنار گذاشته منتها خواسته که دیگر به همان اندازه ‌ ای که لازم است، ایشان کنار برود و از لحاظ شخصیّتی بکلّی نابود نشود.»

امام خمینی (ره ) همچنین در ۲۶ فروردین ۱۳۶۸ در نامه‌ای خطاب به وزیران و نمایندگان مجلس شورای اسلامی علّت تصمیم خود در برکناری آیت‌الله منتظری را تبیین کردند:

بسم الله‏ الرحمن الرحیم

خدمت فرزندان عزیز، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، و وزرای محترم(دامت ‌ افاضاتهم)

با سلام. شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمی‌دانید قضیّه از چه قرار است. همین‌قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیّه‌‏ها و پیغام‌ها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیّه بدین‌جا ختم نگردد؛ ولی متأسّفانه موفّق نشد. از طرف دیگر وظیفه‌ی شرعی اقتضا می‌کرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد؛ لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم.
ان‏شاءالله‏ خواهران و برادران در آینده تا اندازه‏‌ای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخی‌بردار نیست؛ و در صورت تخطّی، هرکس در هر موقعیّت بلافاصله به مردم معرّفی خواهد شد. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم. والسّلام علیکم و رحمةالله‏ و برکاته.

۲۶/۱/۶۸
روح ‏الله‏ الموسوی الخمینی

دو هفته پس از نامه‌ی فوق یعنی در نهم اردیبهشت ۱۳۶۸ متن مبسوطی از سوی حجّت ‌ الاسلام سیّداحمد خمینی با عنوان «رنج ‌ نامه» خطاب به آقای منتظری منتشر شد که در این رنج ‌ نامه تأکید شده: «ازآنجاکه در متن وقایع انقلاب خصوصاً در جزء جزء ماجرای حضرتعالی و برخورد گرم و صمیمانه ‌ ی حضرت امام با شما و تلاش معظّمٌ ‌ لّه برای نجات‌تان از چنگال توطئه ‌ گران و نفوذی ‌ ها بودم، فکر کردم اگر حقایق را بازگو نکنم به اسلام و انقلاب و امام و مردم خیانت کرده‌ام.» .

رنج ‌نامه‌ی حجّت الاسلام سیّداحمد خمینی بازخوانی مستند بخش قابل ‌ توجّهی از خطاهای رفتاری آقای منتظری در قبال انقلاب، ضدّ انقلاب، جامعه، امام و عملکردهایی است که سبب شد امام خمینی برای حفظ نظام و انقلاب اسلامی اقدام به عزل ایشان نمایند.




************************************


يکشنبه ۰۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۷:۰۱

مرکز اسناد انقلاب اسلامی

برشی از خاطرات آیت‌الله ری‌شهری
آیت‌الله ری‌شهری می‌گوید: نظر امام‌ پیش‌ از تصمیم‌ مجلس‌ خبرگان‌ نسبت‌ به‌ رهبری‌ آقای‌ منتظری‌ منفی‌ بود. ایشان‌ ضمن‌ نامه‌ی‌ 68/1/6 خطاب‌ به‌ آقای‌ منتظری‌ می‌فرمایند:«والله قسم‌ من‌ از ابتدا با انتخاب‌ شما مخالف‌ بودم‌ ولی‌ در آن‌ وقت‌ شما را ساده‌لوح‌ می‌دانستم‌ که‌ مدیر و مدبر نبودید...»
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۷ - ۰۵ فروردين ۱۴۰۰ - 2021March 25

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پاسخِ نخستین‌ پرسش‌ در مورد قائم‌مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ که‌ آیا امام‌ با این‌ موضوع‌ موافق‌ بود یا نه‌؟ این‌ است‌ که‌ دیدگاه‌ امام‌ در این‌‌باره‌، پیش‌ از تصمیم‌ مجلس‌ خبرگان‌، و موضع‌ امام‌ پس‌ از تصمیم‌ خبرگان‌، باید جداگانه‌ مورد بررسی‌ قرار گیرد.

در ادامه با گریزی به جلد چهارم کتاب خاطرات آیت‌الله محمدی ری‌شهری که تحت عنوان «خاطره‌ها (بررسی برهه‌ای حساس از تاریخ رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران)» توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است به دیدگاه امام در رابطه با آقای منتظری پرداخته شده است.


مخالفت‌ ابتدایی‌ امام‌ با رهبری‌ آقای‌ منتظری‌

آیت‌الله ری‌شهری می‌گوید: نظر امام‌ پیش‌ از تصمیم‌ مجلس‌ خبرگان‌ نسبت‌ به‌ رهبری‌ آقای‌ منتظری‌ منفی‌ بود. ایشان‌ ضمن‌ نامه‌ی‌ 68/1/6  خطاب‌ به‌ آقای‌ منتظری‌ می‌فرمایند:«والله قسم‌ من‌ از ابتدا با انتخاب‌ شما مخالف‌ بودم‌ ولی‌ در آن‌ وقت‌ شما را ساده‌لوح‌ می‌دانستم‌ که‌ مدیر و مدبر نبودید...»

اما اینکه‌ امام‌ نظر خود را به‌ خبرگان‌ منتقل‌ کرد یا نه‌، داستانی‌ شنیدنی‌ دارد که‌ باید از زبان‌ آیت‌الله محمّدی‌ گیلانی که‌ عضو خبرگان‌ بوده‌ و اکنون‌ نیز همچنان‌ عضو مجلس‌ خبرگان‌ است‌، شنید. گفتنی‌ است‌ که‌ ایشان‌ در ملاقاتی‌ با امام‌ قبل‌ از تصمیم‌ خبرگان‌ در مورد قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ از دیدگاه‌ امام‌ در این‌باره‌ مطلّع‌ شده‌ است‌.


نظر امام‌ یک‌ روز قبل‌ از تصمیم‌ خبرگان‌

آیت‌الله محمدی‌ گیلانی‌ در تاریخ 1379/9/6‌ به‌ مناسبت‌ شهادت‌ حضرت‌ امام‌ کاظم‌(ع) در منزل‌ آقای‌ علی‌ رازینی‌ ضمن‌ سخنرانی‌ گفت‌: «یک‌ روز قبل‌ از مطرح‌ شدن‌ قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ در مجلس‌ خبرگان‌ (1364/4/25)، من‌ ضمن‌ تماس‌ با دفتر امام‌ کتباً (از طریق‌ آقای‌ توسلی‌ و آقای‌ رسولی‌) از ایشان‌ درخواست‌ ملاقات‌ کردم‌. در آن‌ موقع‌ اعلام‌ شده‌ بود که‌ امام‌ تا پانزده‌ روز ملاقات‌ ندارند. من‌ در تکه‌ کاغذی‌ نوشتم‌ مطلبی‌ واجب‌ و ضروری‌ است‌، احساس‌ وجوب‌ کردم‌ به‌ عرض‌ مبارک‌ برسانم‌. امام‌ اجازه‌ دادند خدمت‌شان‌ رسیدم‌.

گفتم‌: «فردا قرار است‌ موضوع‌ قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ در مجلس‌ خبرگان‌ مطرح‌ شود، خواستم‌ به‌ عرضتان‌ برسانم‌ به‌ آقای‌ هاشمی‌ بگویید مطرح‌ نشود. من‌ به‌ آقای‌ منتظری‌ ارادت‌ دارم‌؛ خدمت‌شان‌ درس‌ خوانده‌ام‌؛ ایشان‌ را عابد و زاهد می‌دانم‌؛ ولی‌ این‌ خصوصیات‌، کافی‌ نیست‌. او از عهده‌ی‌ این‌ کار برنمی‌آید...».

امام‌ گله‌های‌ سوزانی‌ از آقای‌ منتظری‌ را آغاز کرد که‌ کجا چه‌ کرده‌ و کجا چه‌...! و اضافه‌ فرمود: «احمد هم‌ از او دفاع‌ می‌کند! از منزل‌ سید مهدی‌ هاشمی‌، دست‌نویس‌های‌ او را آورده‌اند. من‌ دیدم‌ نامه‌های‌ آقای‌ منتظری‌ از نوشته‌های‌ مهدی‌ هاشمی‌ الهام‌ گرفته‌! این‌ را من‌ برای‌ ایشان‌ نوشتم‌»!

سخن‌ امام‌ که‌ به‌ این‌جا رسید، من‌ گفتم‌: «آقای‌ منتظری‌ عین‌ نامه‌ی‌ شما را آورد و در جلسه‌ خواند و با خنده‌ گفت‌: امام‌ خیال‌ کرده‌ که‌ آنچه‌ من‌ برایش‌ می‌نویسم‌، الهام‌ از سید مهدی‌ می‌گیرم‌!

امام‌ فرمود: «نامه‌ی‌ مرا آورد در جلسه‌ خواند؟!»

گفتم‌: «بله‌! آقای‌ سید عباس‌ خاتم‌ و سید جعفر کریمی‌ و چند نفر دیگر هم‌ بودند».

امام‌ فرمود: «او این‌ طور است‌»!

عرض‌ کردم‌: «بفرمایید که‌ فردا ایشان‌ به‌ عنوان‌ قائم‌ مقام‌ رهبری‌ مطرح‌ نشود».

امام‌ قدری‌ فکر کرد و فرمود: « احمد نیست‌، می‌شود شما زحمت‌ بکشید و به‌ آقای‌ هاشمی‌ بگویید بعد از ظهر من‌ ایشان‌ را ببینم‌؟»

عرض‌ کردم‌: «بله‌، اما به‌ آقای‌ هاشمی‌ نفرمایید که‌ من‌ آمدم‌ [و این‌ جریان‌ را خدمت‌ شما گفتم‌.] به‌ هیچ‌ کس‌ نگویید. می‌ترسم‌ مرا هم‌ شمس‌آبادی‌ کنند یا مثل‌ شیخ‌ قنبر در چاه‌ بیندازند»!

این‌ را که‌ گفتم‌، امام‌ ـ اعلی‌ الله مقامه‌ ـ سه‌ بار خندید و فرمود: «خاطرت‌ جمع‌ باشد».

از دفتر امام‌، حرکت‌ کردم‌ و آمدم‌ شورای‌ نگهبان‌. جلسه‌ تمام‌ شده‌ بود و بعد رفتم‌ خدمت‌ آقای‌ هاشمی‌ و گفتم‌ صبح‌، خدمت‌ امام‌ رسیدم‌. کاری‌ داشتم‌. فرمودند به‌ آقای‌ هاشمی‌ بگویید که‌ من‌ ایشان‌ را ببینم‌...

شب‌، بعد از نماز مغرب‌ و عشا، خانم‌ حاج‌ احمد آقا زنگ‌ زد که‌ حاج‌ آقا! امام‌ فرمودند: آنچه‌ امروز ما صحبت‌ کردیم‌، مبادا از شما تجاوز کند. گفتم‌: «همین‌ طور است‌».

فردای‌ آن‌ روز، آقای‌ هاشمی‌ موضوع‌ قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ را در مجلس‌ خبرگان‌ مطرح‌ کرد. آقای‌ محمدی‌ گیلانی‌ اضافه‌ کرد که‌: پس‌ از این‌ ماجرا، روزی‌ آقای‌ هاشمی‌ در حضور جمعی‌ گفت‌: من‌ بعد از ظهر رفتم‌ خدمت‌ امام‌. امام‌ فرمودند: «موضوع‌ قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ را فردا مطرح‌ نکن‌».گفتم‌: «چرا؟ ما در اجلاسیه‌ی‌ قبل‌، به‌ آقایان‌ گفته‌ایم‌ که‌ ایشان‌ را به‌ عنوان‌ قائم‌ مقام‌، مطرح‌ کنیم‌». فرمود: نه‌! یکی‌ از دوستان‌ آمده‌ و چنین‌ گفته‌... گفتم‌: ما اعلام‌ کرده‌ایم‌. نمی‌شود...


چرا امام‌ نظر خود را اعلام‌ نکرد؟

تأمل‌ در آنچه‌ از آقای‌ محمدی‌ گیلانی‌ نقل‌ کردیم نشان‌ می‌دهد که‌ امام‌ در مورد طرح‌ قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ در مجلس‌ خبرگان‌، در مقابل‌ کاری‌ انجام‌ شده‌ قرار گرفته‌ بود؛ اما به‌ هر حال‌، جای‌ این‌ پرسش‌ باقی‌ است‌ که‌ با آن‌ قاطعیتی‌ که‌ از امام‌ سراغ‌ داریم‌، اگر واقعاً با این‌ امر مخالف‌ بود، چرا نظر خود را به‌ خبرگان‌ اعلام‌ نکرد؟بی‌تردید، اگر خبرگان‌ نظر امام‌ را می‌دانستند، آقای‌ منتظری‌ را به‌ عنوان‌ جانشین‌ او تعیین‌ نمی‌کردند.

آقای‌ منتظری‌ عدم‌ مخالفت‌ امام‌ با قائم‌ مقامی‌ وی‌ را دلیل‌ موافقت‌ ایشان‌ می‌داند و در پاسخ‌ به‌ این‌ سؤال‌ که‌: «آن‌ وقت‌، احساس‌ شد که‌ حضرت‌ امام‌ هم‌ مخالفتی‌ دارند؟» می‌گوید: «من‌ نمی‌دانم‌. اگر ایشان‌ در آن‌ وقت‌، مخالف‌ بودند، لازم‌ بود همان‌ وقت‌، ولو با کنایه‌ یا پیغام‌ به‌ من‌ یا دیگری‌ و یا به‌ خبرگان‌ می‌فرمودند؛ زیرا مصلحت‌ نظام‌ از همه‌ چیز مهم‌تر بود...»

پاسخ‌ این‌ سؤال‌ را امام‌ در نامه‌ی‌ 68/1/8 فرموده‌اند. متن‌ فرمایش‌ امام‌، این‌ است‌: «والله قسم‌ من‌ از ابتدا با انتخاب‌ شما مخالف‌ بودم‌.... والله قسم‌ من‌ با نخست‌وزیری‌ بازرگان‌ مخالف‌ بودم‌؛ ولی‌ او را هم‌ آدم‌ خوبی‌ می‌دانستم‌. والله قسم‌ من‌ رأی‌ به‌ ریاست‌ جمهوری‌ بنی‌صدر ندادم‌ و در تمام‌ موارد، نظر دوستان‌ را پذیرفتم‌».

این‌ سخن‌ به‌ روشنی‌ نشان‌ می‌دهد که‌ امام‌ در مورد عدم‌ اعلام‌ مخالفت‌ خود با رهبری‌ آقای‌ منتظری‌، همان‌ گونه‌ عمل‌ کرده‌ که‌ در مورد نخست‌ وزیری‌ بازرگان‌ و رئیس‌جمهور بنی‌صدر عمل‌ کرده‌ است‌. در همه‌ی‌ این‌ موارد، امام‌ ـ به‌ تعبیر خودشان‌ ـ نظر دوستان‌ را پذیرفته‌ است‌.

این‌ سخن‌ نشان‌ می‌دهد که‌ پس‌ از دیدار آقای‌ محمدی‌ گیلانی‌ مطالبی‌ به‌ امام‌ گفته‌ شده‌ که‌ ایشان‌ مصلحت‌ ندیده‌ با اقدام‌ مجلس‌ خبرگان‌ در مورد رهبری‌ آقای‌ منتظری‌ مخالفت‌ کند؛ چنان‌ که‌ در نامه‌ی 68/1/8 به‌ این‌ معنا تصریح‌ فرموده‌: «هم‌ شما و هم‌ من‌، از ابتدا با انتخاب‌ شما مخالف‌ بودیم‌...؛ ولی‌ خبرگان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌ بودند و من‌ نمی‌خواستم‌ در محدوده‌ی‌ قانونی‌ آنها دخالت‌ کنم‌».

باری‌، کوتاه‌ سخن‌ در پاسخ‌ به‌ این‌ سؤال‌ که‌ چرا امام‌ نظر مخالف‌ خود را در مورد رهبری‌ آقای‌ منتظری‌ اعلام‌ نکرد، این‌ است‌ که‌ سیره‌ی‌ حکیمانه‌ی‌ امام‌ در این‌گونه‌ موارد، این‌ بود که‌ تا آنجا که‌ مصالح‌ نظام‌ را در خطر نبیند و احساس‌ تکلیف‌ قطعی‌ نکند، نظر مسئولان‌ اصلی‌ کشور را که‌ در واقع‌ مشاوران‌ مورد اعتماد ایشان‌ بودند و از آنان‌ به‌ «دوستان‌» تعبیر فرموده‌، بر نظر خود مقدم‌ می‌داشت‌.

در مورد رهبری‌ آقای‌ منتظری‌ نیز، تا آنجا که‌ تنها وی‌ را ساده‌لوح‌ و فاقد مدیریت‌ و تدبیر می‌دانست‌، با اصرار مدیران‌ ارشد کشور به‌ این‌ جمع‌بندی‌ رسید که‌ همراهی‌ و همکاری‌ آنان‌ با وی‌، خلا بی‌تدبیری‌ و سادگی‌ او را پر خواهد کرد؛ اما حوادث‌ بعدی‌ ثابت‌ کرد که‌ مشکل‌ بیش‌ از این‌ است‌ و لذا «با دلی‌ پرخون‌ و قلبی‌ شکسته‌» و با آگاهی‌ تمام‌، آقای‌ منتظری‌ را از رهبری‌ آینده‌ برکنار کرد.