سال بعدالفهرستسال قبل

بسم الله الرحمن الرحیم

شیخ میرزا محمود یوسفى غروى(1342 - 1427 هـ = 1924 - 2007 م)

شیخ میرزا محمود یوسفى غروى(1342 - 1427 هـ = 1924 - 2007 م)







فرهنگ و تمدن شیعه » شخصیتها » عالمان دین »
محمود یوسفى غروى (ره)

(۱۴۲۷-۱۳۴۲هـ. ق)

ولادت

آیت اللّه حاج شیخ میرزا محمود یوسفى غروى یکى از علماى برجسته حوزه علمیه نجف اشرف و قم بود. فقید سعید در خرداد سال ۱۳۰۳ ش . برابر با شوال ۱۳۴۲ ق. در نجف آباد اصفهان در خانواده اى متدین و عاشق اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به دنیا آمد .

تحصیلات و اساتید

پس از تحصیلات نخستین، ادبیات عرب را در زادگاهش نزد آقا شیخ احمد حجى و شیخ احمد حکیم نجف آبادى آموخت. سپس به اصفهان رفت و حاشیه و شرح شمسیه (در منطق) را نزد آیت اللّه شهید شمس آبادى فرا گرفت.بعد از ورود به حوزه علمیه قم آمد و اندکى از سطوح را نزد امام خمینى فراگرفت و پس از آن در ۱۳۲۲ ش به نجف اشرف مهاجرت کرد و سطوح عالى را نزد اساتیدى چون مرحوم آیت اللّه شیخ مجتبى لنکرانى آموخت. سپس به درس خارج آیات عظام؛سید محمود شاهرودى،سید محسن حکیم، سید عبدالهادى شیرازى و سید ابوالقاسم خویى (یک سال) حاضر شد و مبانى علمى اش را استوار ساخت . پس از ورود امام خمینى(ره) به نجف در درس ایشان نیز حضور یافت و مورد توجه فراوان وى قرار گرفت و از سوى معظم له همراه با مرحوم آیت اللّه شیخ غلامرضا عرفانیان عهده دار تطبیق تعلیقه امام بر عروه با سایر فتاوى ایشان شد. او دروس حوزه را با مرحوم آیت اللّه آقا مصطفى خمینى(ره) پیش مباحثه و مذاکره مى نمود و در جلسه استفتاى امام و آیت اللّه شاهرودى نیز شرکت مى کرد. وى درس هاى آیت اللّه شاهرودى را براى گروهى تقریر مى نمود و براى عده اى هم (مانند فرزندانش استاد شیخ محمد هادى یوسفى و مرحوم شیخ محمد جعفر یوسفى) شرح لمعه را تدریس مى نمود.

او با نظام بعث، مخالفت آشکار و فراوان داشت و خانواده و فرزندانش را با افکار انقلابى شهید محمد باقر صدر پرورش داد و دو فرزندش (شیخ محمد سجاد و شیخ محمد مهدى) هم در این راه به فیض شهادت نائل آمدند . او در نجف به جز تحصیل و تدریس به کار تألیف و تحقیق مى پرداخت، تا اینکه در سال ۱۳۶۹ ش. از ظلم و بیدادگرى رژیم بعثى به شهر قم مراجعت نمود و در تدریس علوم دینى و ارتباط با مراجع تقلید فعال بود.

تالیفات

۱٫ آیات الانوار فى فضائل النبى و آله الاطهار (مستدرک تأویل الآیات شرف الدین استرآبادى)، چاپ شده؛

۲٫ تأویل الآیات الظاهره فى فضائل النبى و عترته الطاهره ، تحقیق، ۲ج، بیروت؛

۳٫ بحار الانوار، ج ۳۱ ،۳۰، ۲۹ (اجزاء مطاعن) ، تحقیق، بیروت؛

۴٫ صحیفه الابرار (در منابع اخبار بحار). نجف

وفات

سرانجام آن عالم مکتب تشیع در سن ۸۲ سالگى مورخ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵ ش . برابر با ۱۸ جمادى الاولى ۱۴۲۷ ق. بدورد حیات گفت و پیکر پاکش روز جمعه پس از تشییع در بقعه علماى آرامگاه باغ بهشت شهر مقدس قم به خاک سپرده شد.






محمد هادی یوسفی غروی
آیت الله حاج میرزا محمود یوسفی غروی در سال 1303 در شهرستان نجف اباد ديده به جهان گشودند . و در سال 1320 هجرى شمسى به نجف اشرف مهاجرت نمودند . بيش از يك دوره اصول در فقه و مكاسب نزد مرحوم آية الله العظمى سيد محمود شاهرودى (قدس سره) و همچنین در محضر آية الله العظمى سيد محسن حكيم (قدس سره)شرح عروة را حاضر گرديدند . و در جلسات بحث خارج مرحوم آية الله العظمى سيد عبد الهادى شيرازى (قدس سره)و مرحوم آية الله العظمى خوئى (قدس سره) نيز حاضر گرديدند. ايشان پس از مهاجرت به ايران مشغول به تحقيق و تأليف بودند. تأليفات چاپ شده ايشان كتاب "آيات الانوار في فضائل اهل بيت الاطهار" و کتاب "ولايت تكوينى ائمه اطهار" می باشد همچنین كتابهاى تأويل الايات و جلدهاى 29 و 30 و 41 بحار الانوار را تحقيق و منتشر نمودند.

تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، (عربی)، سید شرف الدین علی الحسینی الاسترآبادی الغروی، (قرن 10)، بیروت، دارالبغدادی، چاپ اوّل، 1410 ق، تحقیق: میرزا محمود الغروی الیوسفی.
آیات الانوار في فضائل اهل بيت الاطهار، (عربی)، قم، مرکز انتشارات دارالنشر اسلام، چاپ اوّل، 1372 ش، 471 صفحه. (این کتاب مستدرک تأویل الآیات سید شرف الدین استرآبادی است).


مصاحبه مجله حوزه با آيت الله حاج ميرزا محمود یوسفی غروى

پیوندها:
پیوند: سایت آیت الله سید محمد شاهرودی - معرفی هیات استفتاء
سایت مهتاب، زندگی نامه علمای نجف آباد

نشانی ثابت این مطلب: http://www.alyousofi.ir/fa/article_76.htm












 

مصاحبه مجله حوزه با آيت الله حاج ميرزا محمود یوسفی غروى


مجله حوزه شماره 48. پیوند

حوزه هاى علوم دينى در بستر تاريخ چنان كانون هاى نور مشعل هاى فروزان بسيارى را فرا راه بشر نهادند. عالمانى كه به دوراز هر نام و عنوان، عمل به تكليف را قائمه مشى و عنوان رفتار خويش كردند.
آیت الله حاج شيخ محمود یوسفی غروى از عالمانى است كه بااولين برخورد شيفته ارزشهاى وجودى وانديشه ناب امام گرديد. با تبعيدامام به نجف تكليف خويش را در يارى امام ديد. در بيرونى منزل امام راحل در نجف مسائل شرعى را پاسخ مى گفت. در محافل عالمان كوته نگر به روشنگرى مى پرداخت. عالمان متهتك را با منطق گفتار رسوا مى ساخت. از برخورد جاهلان متنسك و عالمان متهتك حوزه نجف درد دلى داشت. ولى تقوا و پارسايى اش مانع بيان آنها مى گرديد. او با مرحوم آقا مصطفى انسى خاص داشت. در تحقيقات و تتبع هاى اصولى و فقهى مددكار او بود. با شكوه و عظمتى خاص از آن مرحوم ياد مى كرد و بر شهادت او دريغ مى خورد. سوك او را مصيبتى عظيم برامت اسلامى مى دانست . او نه تنها در دوران حضورامام مدافع سرسخت او بود كه در دوران غيبت هجرت امام از نجف بويژه دوران جنگ تحميلى كه بر نجف خفقانى ويژه حاكم بود برانديشه و آرمانهاى انقلابى حضرت امام پا می فشرد و دراين راه مقدس دستگيرى شكنجه و شهادت فرزندان خود را به جان خريد.

حوزه: با تشكر از حضرت عالى كه مصاحبه با مجله ما را پذيرفتيد درابتداء اگر امكان دارد شمه اى از زندگى تحصيلى و علمى خود را بيان كنيد.
استاد: در سال 1318 هـ.ش. در مدرسه علميه نجف آباد آغاز به تحصيل كردم. پس از مدتى (1319 هـ.ش.) براى ادامه تحصيل به قم رفتم . دراين زمان حضرت آیت الله العظمى حائرى به رحمت ايزدى پيوسته بود و حوزه علميه به زعامت حضرات آيات ثلاث: صدر، خوانسارى و حجت اداره مى شد. در ذى الحجه سال 1361 هـ.ق. توفيق يافتم براى تكميل تحصيلات و زيارت حضرت اميرالمومنين (علیه السلام) به نجف اشرف مشرف شوم .
دراين حوزه مقدسه مقدارى از سطح را كه باقى مانده بود فرا گرفتم و آن گاه در درس خارج حضرات آيات عظام حكيم و شاهرودى قدس سرهما شركت كردم .
چند ماهى هم از محضر حضرت آیت الله العظمى خوئى بهره گرفتم .اما عمده مباحث فقه واصول را در محضر حضرت آیت الله العظمى شاهرودى تلمذ كرده ام .
حوزه: چه فردى در روى كرد حضرت عالى به تحصيل علوم دينى تاثير داشته است؟
استاد: در شهر نجف آباد عالمى بود به نام : احمد حججى نجف آبادى معروف به "باطل السحر". وى مجتهدى بود بسيار متواضع. از جمله كارهاى نيكى كه انجام مى داد تشويق و ترغيب مردم بود براين كه "يكى از فرزندانتان را كه از هوش واستعداد خوبى برخورداراست براى تحصيل علوم دينى به حوزه علميه بفرستيد". آن قدر دراين راه تلاش مى كرد كه بين عام و خاص شهرى و روستايى مشهور شده بود. به عنوان نمونه نوجوانى براى فراگيرى علوم دينى آمده بوداصفهان خدمت آقا سيد على نجف آبادى اما پدر وى به اين امر رضا نمى داد. مرحوم آقا سيد على نجف آبادى از روى مزاح خطاب به پدر آن نوجوان گفت: "خيلى اصرار نكن و گرنه آقا شيخ احمد را مى فرستم كه علاوه بر بچه هاى شما مردان شما را هم طلبه كند!"
حوزه: درايامى كه حضرت عالى مشغول تحصيل بوديد بزرگانى كه در حوزه اصفهان به امر تعليم و تربيت طلاب اشتغال داشتند چه كسانى بودند؟
استاد: غيراز آقا سيدعلى نجف آبادى كه اشاره كردم مرحوم آقا سيدمحمدباقر درچه اى استاد مرحوم آیت الله بروجردى حاج شيخ محمدرضا خراسانى حاج شيخ محمدرضا مسجدشاهى و مرحوم شيخ اسماعيل معزى از شاگردان آخوند خراسانى در حوزه علميه اصفهان حضور داشتند. آقا شيخ اسماعيل معزى مردى زاهد و متقى بود. از آن جا كه بنده با فرزندايشان شيخ ابوالفضل معز الدين دوست بودم و تابستان ها به همراه ايشان به اصفهان مى رفتم ناظر فعاليت ها و برنامه هاى آن مرحوم در مدرسه نوريه بودم. ايشان مدرسه را با برنامه خوبى اداره مى كرد و به همه جوانب زندگى طلاب مدرسه اعم از مادى و معنوى توجه داشت. آن بزرگوار وجوهات و كمكهاى مالى را دقيا بين طلاب تقسيم مى كرد و براى خود بااين كه عائله مند بود به اندازه سهم يك طلبه اختصاص مى داد. گاهى اتفاق مى افتاد كه از ما پول به قرض مى گرفت! دراصفهان معمم كم بود زيرا رضاخان نسبت به عمامه حساسيت نشان مى داد و بر اهل علم و حوزه هاى علميه بسيار سخت مى گرفت.
حوزه: حضرت عالى فرموديد بيشترين استفاده رااز محضر آیت الله شاهرودى برده ايد. لطفااز ويژگيهاى درس ايشان و خصوصيات اخلاقى آن مرحوم صحبت بفرماييد.
استاد: بيان مرحوم آیت الله شاهرودى خوب نبود ولى درارائه مطالب دقت خاصى داشتند. درس ايشان از محتواى عميق برخوردار بود. آن بزرگوار علاوه بر بيان مطالب عميق و علمى دقت خاصى بر موعظه و مسائل اخلاقى داشت . به مناسبتهاى گوناگون به موعظه و بيان مسائل اخلاقى مى پرداخت .اگر كسى از شاگردان اعتراض مى كرد كه : پرداختن به مسائل اخلاقى باعث مى شود درس طول بكشد. در پاسخ مى فرمود: "اصل مسائل اخلاقى است". خصوصيت ديگرى كه داشت رعايت ادب واحترام نسبت به بزرگان بود بخصوص هنگامى كه نظر آنان را در درس مطرح مى كرد.اگر نظر مرحوم نائينى يا ديگرى را رد مى كرد مى گفت: "احترام اين آقايان محفوظ است .اشكال ما به حرف ايشان است نه به خودشان". بالاخره مرحوم آیت الله شاهرودى بسيارى متواضع و پارسا بود.
حوزه: نظر حضرت آیت الله شاهرودى درباره قيام عليه رژيم پهلوى چه بود و آيا درامور سياسى اجتماعى دخالت مى كرد؟
استاد: آن مرحوم بااصل نهضت و قيام موافق بود ولى معتقد بود كه كارى از پيش نمى رود و مردم حمايت نمى كنند. مى گفت تااتحاد نداشته باشيم كارى از پيش نمى رود. جلوى مفاسد اجتماعى را با پراكندگى نمى شود گرفت. يادم هست مى گفت مرحوم آیت الله بروجردى حكمى درباره بهائي ها داد ولى غيراز مردم نجف آباد در ساير شهرها مردم اقدامى نكردند. ما اگر حكمى بدهيم و مردم متابعت نكنند باعث وهن مرجعيت مى شود. در مواردى كه احتمال تاثير مى داداقدام مى كرد از جمله :
1. در نجف اشرف عده اى از عالمان منورالفكر و مجاهد جمع شدند و تشكيلاتى به نام جمعيه العلماء تشكيل دادند. هدف اين آقايان مبارزه با بى دينى و مفاسداجتماعى بود. موسس اين جمعيت شيخ مرتضى آل يا سين و سيدمحمدتقى بحرالعلوم بود. نشريه بسيار خوبى هم منتشر مى كردند. آیت الله شاهرودى فرزند خود آقا سيدمحمد را به عنوان نماينده خود به جماعه العلماء فرستاد و كارهاى اين آقايان را تاييد مى كرد.
2. به هنگام رفراندم ششم بهمن علماى نجف به عنوان اعتراض مجالسى تشكيل دادند. در مسجد هندى هم از طرف آیت الله شاهرودى مجلسى تشكيل شد. آیت الله خويى و برخى ديگراز علماء در آن مجلس شركت كردند و آقا سيدجواد تبريزى منبر رفت كه بسيار جالب بود.
3. در جريان حمله شاه به مدرسه فيضيه آیت الله شاهرودى به نماينده خود در كاشان دستور داد كه فيضيه را ترميم و به وضعيت طلاب رسيدگى كند.
4. در جريان پانزده خرداد آیت الله شاهرودى به شاه اعتراضى كرد و شاه در جواب گفت ما اگر جلوشان را نمى گرفتيم خيلى بيشترازاينها كشته مى شدند! از حوادث پانزدهم خرداد بسيار متاثر و ناراحت بود در آن موقع شبهااز ناراحتى نمى خوابيد.
5. وقتى كه در عراق رژيم كمونيستى روى كار آمد ايشان فتوا داد: انتساب به حزب شيوعى به هيچ وجه جايز نيست .
حوزه: اگراز خصوصيات آیت الله شاهرودى مطلبى به ياد داريد بيان كنيد.
استاد: يكى از خصوصيات مرحوم آیت الله شاهرودى حافظه قوى آن مرحوم بود. ايشان از همان زمانى كه در خراسان اشتغال به تحصيل داشت كفايه را حفظ كرده بود. خصوصيت ديگرايشان علاقه شديد به ائمه اطهار( ع ) بود. درايام زيارتى با كهولت سن پياده به كربلا مى رفت. عشاير بين راه كربلا كه به ايشان علاقه زيادى داشتند جلو آن مرحوم گوسفند مى گشتند و براى ديدار با آن عالم ربانى در بين راه اجتماع مى كردند.
حوزه: حضرت عالى از محضر حضرت آیت الله حكيم نيز استفاده كرده ايد لطفا درباره روش درس ايشان صحبت كنيد.
استاد: من در درس فقه مرحوم آیت الله حكيم شركت مى كردم . آن مرحوم در آن زمان مستمسك عروه الوثقى را مى نوشت ازاين روى همان نوشته ها را متن درس قرار داده بود و براى شاگردان مى خواند و توضيح مى داد.
حوزه: از فعاليتهاى سياسى واجتماعى حضرت آیت الله حكيم كه خود شاهد آن بوده ايد اجمالى بيان كنيد.
استاد: مرحوم آیت الله حكيم در زمينه مسايل سياسى اهل اقدام بود.ايشان در عراق نفوذ داشت و بيشتراعراب مقلد وى بودند. رئيس جمهور عراق كه در آن زمان عبدالكريم قاسم بود به ايشان توجه داشت . حتى وقتى كه وى در بيمارستان بسترى بود رئيس حكومت به عيادتشان رفت . ولى وقتى حكومت عراق قانون احوال شخصيه و مساوات زن و مرد را درارث و قانونهاى غربى ديگر در عراق مطرح كرد آيه الله حكيم احساس وظيفه نمود بااين اقدامهاى دولت به مخالفت برخاست . به گونه اى كه وقتى عبدالكريم قاسم مى خواست به ملاقات ايشان بيايد آن مرحوم فرمود: "تااين قوانين لغو نشود من با وى ملاقات نخواهم كرد." در جريان شط العرب من در منزل امام رحمة الله عليه خدمت آن مرحوم بودم كه بعثيها خدمت امام آمدند تا شايد مطلبى به نفع خود و عليه ايران بگيرند. امام رحمة الله عليه به آنان پاسخ منفى داد. دراين هنگام يكى از بعثيها گفت : لازم نيست ! چون مطلبى دستگيرشان نشد گفتند: لازم نيست ! سپس به منزل آیت الله حكيم رفتند وازايشان خواستند كه درباره الغاى يك طرفه قرارداد 1316از طرف دولت ايران بيانيه اى بدهد. در آن جلسه قرار شد ه فرداى آن روز در صحن نجف اشرف در صحن مطهر حضرت اميرالمومنين ( ع ) بيانيه ايشان خوانده شود. من براى شنيدن پيام به صحن مطهر رفتم .امكان شلوغى مى رفت . بيانيه اى كه مرحوم آيت الله حكيم تنظيم كرده بود بدين مضمون بود: براى رفع گرفتاريهاى مسلمين در گذشته به امامان شيعه ( ع ) مراجعه مى كردند و امامان شيعه مشكلات و گرفتاريهاى آنان را حل مى كردند. در دوران غيبت علماى بزرگ وارث امامان وانبياء هستند و حل مشكلات بر عهده آنان است . منظورشان همان ولايت فقيه بود. يعنى زمان امور بايد به دست علماى ربانى باشد. پس دراين اختلافها بين كشورهاى اسلامى بايد شما مدارك و شواهد خود را نزد ما بياوريد تا در آن زمينه قضاوت كنيم .اين كه شما يكسرى مقاصد داشته باشيد و بخواهيد براى اعمال آنها از نفوذ معنوى و محبوبيت مردمى مراجع استفاده كنيد. مجلس كه تمام شد دست اندركاران حكومت متوجه شدند كه آیت الله حكيم مانع بزرگى در راه اجراى مقاصد شوم آنان است .ازاين روى در جهت تضعيف آیت الله حكيم دست به كار شدند.از جمله : با تبليغات فراوان اعلام كردند: سيد مهدى حكيم فرزند آیت الله حكيم جاسوس است! براساس اين اتهام فرزندايشان را تحت تعقيب قرار دادند و...
آیت الله حكيم مبارزه با مفاسداجتماعى و جلوگيرى از تصميمهاى خلاف شرع حكومتها رااز وظايف بسيار جدى مراجع و علماء مى دانست و خود دراين زمينه بسيار فعال و اهل اقدام بود. در جريان حمله ماموران شاه به مدرسه فيضيه نيز اقدامهاى جدى كرد. بالاخره آن مرحوم خانه نشين و مريض شد و همين مريضى منجر به فوت آن مرحوم شد.
حوزه: حضرت عالى از محضر آیت الله آقاميرزا عبدالهادى نيز بهره برده ايد لطفا درباره سبك تدريس آن مرحوم صحبت بفرماييد.
استاد: گروهى از فضلاى برجسته در درس ايشان شركت مى كردند.ايشان مباحث را به صورت آزاد مطرح مى كرد. يعنى دراين درس از طرف ايشان يك فرع فقهى مطرح مى شد و فضلاء در آن زمينه با مطالعه قبلى صحت مى كردند سپس ايشان
نظرها را جرح و تعديل و تكميل مى كرد.
مرحوم شيخ كاظم شيرازى هم كه يك مدتى در محضرشان حاضر مى شدم همين سبك را داشت . آن مرحوم بااصراراز شاگردان مى خواست كه نظرشان را بگويند.
مى گفت : شما فقهاى آينده هستيد.
آن مرحوم آن قدراين مساله اهميت مى داد كه در مجالس غير درس هم يك فرع را مطرح مى كرد واز فضلاء نظر مى خواست .
حوزه: حضرت عالى از مقربين امام راحل در نجف اشرف بوده ايد لطفا بيان كنيد از چه زمان با آن بزرگوار آشنا شديد.
استاد: وقتى كه براى ادامه تحصيل وارد حوزه علميه قم شدم با حضرت امام رحمة الله عليه آشنا شدم . در آن زمان حضرت امام از ممتحنين رسائل و مكاسب بود.ازاين روى من در خدمت ايشان امتحان دادم و ورقه قبولى مراامضا كردند.اكنون آن برگه در نزد من موجود است . در مدرسه قيضيه مرحوم آیت الله سيد محمدتقى خوانسارى نماز مى خواند. وقتى كه ايشان تشريف نمى آورد حضرت امام به جاى وى نماز مى خواند. من از همين زمان به امام علاقه پيدا كردم و وقتى كه به نجف اشرف تشريف آورد بنده در بيرونى ايشان پاسخگوى بعضى از مراجعات بودم . ضمنا در هيات استفتاء هم عضويت داشتم .
حوزه: گويا حضرت عالى حاشيه حضرت امام رحمة الله عليه را بر عروه الوثقى تطبيق و تصحيح كرده ايد لطفا دراين باره توضيح بدهيد.
استاد: درايران عروه با حاشيه ايشان به چاپ رسيده بود كه با حاشيه مستقل وى بر عروه فرق داشت . همچنين توضيح المسائل آیت الله بروجردى با چندين حاشيه از مراجع عظام از جمله حواشى مرحوم امام درايران به چاپ رسيده بود كه غلط فراوان داشت . من و حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ غلامرضا عرفانيان خراسانى از طرف حضرت امام مامور تطبيق و تصحيح اينها شديم . چاپهاى بعد براساس آن نسخه هاى مصحح انجام شد.
حوزه: حضرت عالى هنگام ورود حضرت امام رحمة الله عليه به عراق در نجف اشرف مشرف بوديد لطفا از ورود آن مرحوم به نجف اشرف واقدامهايى كه از طرف مردم و حوزه علميه انجام گرفت سخن بگوييد.
استاد: امام رحمة الله عليه به كاظمين مشرف شده بود كه ما مطلع شديم كه امام از تركيه به عراق مهاجرت كرده است . عده اى براى ديدار با ايشان به كاظمين رفتند.امام پس از چند روزى به كربلا رفت . روز تولد حضرت زهراء براى استقبال به كربلا رفتند. گروهى تا نيمه راه كربلا به قصد نجف اشرف ترك كرد. استقبال با شكوهى ازايشان به عمل آمد. گروهى براى استقبال به كربلا رفتند. گروهى تا نيمه راه كربلا رفتند. پلاكاردهايى به عنوان خير مقدم از طرف مردم در خيابانها نصب شده بود. حتى در صحن حضرت اميرالمومنين ( ع )از طرف كليدار و خدمه آستان مقدس حضرت پارچه اى نصب شده بود كه ورود آن بزرگوار را تهنيت گفته بودند. آن بزرگوار وقتى وارد نجف اشرف شد در منزلى كه آیت الله شيخ نصرالله خلخالى وكيل آيه الله بروجردى براى ايشان تهيه كرده بود سكنى گزيد.
هجوم ديدار كنندگان آن قدر زياد بود كه منزل گنجايش ديدار كنندگان را نداشت ازاين روى مجلس ديدارايشان را به مدرسه آیت الله بروجردى منتل كردند. در آن مدرسه مجلس بسيار با شكوهى برگزار شد. شعرا قصايدى در مدح ايشان مى سرودند. در شب سوم برگزارى مجلس ديدار آقا شيخ محمد هادى ما كه كم سن و سال بود قصيده اى غرا سرود. اين قصيده بسيارى از ديدار كنندگان را تحت تاثير قرار داد. حضرت امام آقا شيخ محمد هادى را تشويق كرد.
حضرت امام در مسجد شيخ انصارى خارج مكاسب شروع كرد. بنده هم در اين درس شركت مى كردم .ايشان شهريه اى براى طلاب مقرر كرد.البته بعداز آن كه طلاب در نزد ممتحنين كه از طرف امام تعيين شده بودند امتحان مى دادند و قبول مى شدند شهريه به آنان تعلق مى گرفت . بنده هم در گروه ممتحنين بودم و رسائل و مكاسب امتحان مى گرفتم . اقدامى كه براى اولين بار آن مرحوم در نجف اشرف انجام داد و قبلا سابقه نداشت مساوات در شهريه ايرانى و غيرايرانى بود. تبعيض شهريه بين مليتها رااز ميان برداشت اين برنامه روى طلاب خارجى خيلى موثرافتاد. برنامه امتحانى هم سبب گرديد كه طلاب به طور جدى درس بخوانند.
حوزه: روابط مرحوم شهيد آیت الله صدر و مرحوم امام چگونه بود؟
استاد: شهيد صدر با حضرت امام ارتباط داشت .امام به ايشان علاقه داشت . لذا وقتى كه مرحوم شهيد صدر مريض و در بيمارستان بسترى شد حضرت امام نماينده خود را براى ملاقات باايشان به بيمارستان فرستاد.
مرحوم شهيد صدر از نبوغ خاص و فكر فوق العاده اى برخوردار بود. به همين خاطر همه از جمله تحصيل كردگان اعم از حوزويان و دانشگاهيان به ايشان علاقه مند بودند.
حوزه: حضرت عالى با مرحوم شهيد آیت الله آقا سيد مصطفى خمينى مراوده داشته ايد لطفا توضيح بدهيد كه كار شما باايشان در چه زمينه اى بود و در ضمن اگر خاطره اى هم از آن مرحوم داريد بيان كنيد.
استاد: من با آقا سيدمصطفى رحمة الله عليه درباره مسائل عروه الوثقى مباحثه اى داشتيم . آن مرحوم مى خواست كه حاشيه اى بر عروه الوثقى بنويسد. به من گفت : "شما را براى اين كار از ديگران افضل مى دانم لذااز شما مى خواهم در حاشيه بر عروه با من همكارى كنيد". بدين منظور جلسات خصوصى داشتيم و در آن جلسات مسائل و نظريات مطرح شده درباره مسائل عروه الوثقى را بحث مى كرديم و در پايان ايشان نظريه خود را يادداشت مى كرد.
اين همكارى ادامه داشت تااين كه شب پيش از رحلت آن بزرگوار در مجلس ترحيمى قرار گذاشتيم كه : فردا در فلان ساعت همديگر را ببينيم !
البته يكى دو شب قبل از رحلت آن بزرگوار خواب ديدم : گويا در مقبره مرحوم آیت الله سيدابوالحسن اصفهانى كه در جنب دراصلى صحن حضرت اميرالمومنين ( ع ) واقع است با مرحوم آقا مصطفى هستيم . مسوول تشريفات آن مقبره براى ما قالى پهن كرد و آقا مصطفى نشست . به نظرم رسيد كه حضرت اميرالمومنين ( ع ) و مرحوم آیت الله سيد ابوالحسن اصفهانى ازايشان دعوت كرده اند. اتفاقا مقبره آن مرحوم هم درايوان حضرت پهلوى مناره قرار گرفت كه هيچ كس را دراين اواخر در آن جا دفن نكرده اند.
خدا درجاتش را عالى كند.
وى بر فقه واصول خيلى مسط بود. مفسر واقعى بود. دراخلاقيات واقعا فوق العاده بود. تظاهر به تقدس نمى كرد. وقتى كه مرحوم شد تجليلى از وى در نجف اشرف به عمل آمد كه حتى درباره مراجع برزگ هم كم سابقه بود.
حوزه: وضعيت نجف اشرف پس از پيروزى انقلاب اسلامى درايران چگونه بود؟
استاد: وقتى كه حضرت امام رحمة الله عليه توسط حزب بعث از نجف اشرف اخراج شد بيت ايشان مدتى بازبود و آیت الله رضوانى مسووليت بيت را به عهده داشت . ما هم طبق معمول به بيت رفت و آمد داشتيم . در همان اوقات بود كه زن شاه معدوم به نجف اشرف آمد و با آیت الله خوئى ملاقات كرد! بسيارى از طلاب ازاين واقعه ناراحت شدند و مى خواستند شهريه ايشان را تحريم كنند. وقتى قضيه اوج گرفت آیت الله رضوانى با حضرت امام تماس گرفت و دراين امر از مرحوم امام كسب تكليف كرد.امام اجازه نداد كه شهريه ايشان را تحريم كنند.
گويا دو - سه روز بعداز رفتن امام به خارج از عراق بود كه حزب بعث به جهت واهمه اى كه ازاقدامات علماء و طلاب داشت نسبت به علماء و طلاب غير عراقى سخت گيرى را آغاز كرد. من همان روزها به شهرى نزديك بغداد مسافرت كرده بودم . در برگشت بر خلاف انتظار گذرنامه مطالبه كردند. چون گذرنامه ام تمديد نشده بود باز داشتم كردند. جو نجف به گونه اى بود كه بسيارى از مردم اخبارانقلاب اسلامى ايران را پى گيرى مى كردند واز موفقيتهاى مسلمانان ايران در براندازى رژيم منحوس پهلوى مسرور مى شدند. وقتى خبر پيروزى انقلاب اسلامى به نجف اشرف رسيد بسيارى از علماء فضلاء طلاب و مردم خوشحال شدند. همسايه هاى ما به هنگام حمله مردم مسلمان ايران به راديو تهران به منزل ما آمدند واخبار راديوايران را گوش مى دادند.
آقا شيخ محمدتقى جواهرى در همان روزها انقلاب اسلامى را تشبيه به جنگ احزاب مى كرد كه پيغمبر فرمود: "اليوم برزالايمان كله الى الشرك كله" .  وى مى گفت : اگر آیت الله خمينى پيروز شود اسلام پيروز شده است و اگر خداى ناكرده شكست بخورد اسلام شكست خورده است.
در هرصورت آنان كه درك وانصاف داشتند ازاين مطلب خوشحال بودند. حتى مخالفان پيش روى ما كه معروف به طرفدارى از حضرت امام وانقلاب بوديم جرات نمى كردند چيزى بگويند.
اگر در مواردى مى ديديم افرادى كوتاهى مى كنند با آنان برخورد مى كرديم از جمله وقتى كه حضرت امام در پاريس اقامت گزيد مصادف بود با دهه محرم . در مدرسه صدر مجلس گرفتيم . منبرى آن مجلس آقايى بوداهل افغانستان . در پايان منبر حضرت امام را دعا نكرد. وقتى كه از منبر پايين آمد به اواعتراض كردم . زيرا دلم راضى نمى شد حال كه حضرت امام مبتلاست واسلام مبتلاست در مجلسى كه منسوب به ابا عبدالله ( ع )است منبرى حضرت امام را دعا نكند.البته اصحاب بعضى از مراجع شنيده بودند به من اعتراض كردند پاسخشان را دادم .
حوزه: حضرت عالى در دوران جنگ تحميلى عراقى علميه ايران اسلامى در عراق بوديد لطفا وضعيت عراق بخصوص حوزه علميه نجف اشرف دراين دوران چگونه بود؟
استاد: عقايد مختلفى در زمينه جنگ وجود داشت . در عراق مساله طورى مطرح شده بود كه ايران آغازگر جنگ بوده است .ازاين روى تبليغات روى عده اى از علماء طلاب و فضلاء بخصوص علماء و طلاب غيرايرانى موثر واقع شده بود. برخى هم بى تفاوت بودند و مى گفتند :ما را به اين كارها چه كار ما بايد حوزه را حفظ كنيم و به تربيت طلاب مشغول باشيم. برخى هم از ترس آلت دست حكومت مى شدند!
به ياد دارم روزى با مرحوم سيدنصرالله مستنبط داماد آیت الله خويى در زمينه جنگ صحبت كردم . وى گفت: "در جنگ جهانى دوم من به آقاى سيد على آقا قاضى گفتم آلمان در فلان منطقه پيروز شده است! ايشان فرمود:اينها به من و تو چه كار دارد. ما بايد كار خودمان را بكنيم!" من به مرحوم مستنبط گفتم بين جنگ ايران و عراق با جنگ جهانى دوم بسيار فرق است .اين جنگ بين مسلمانهاست . فرزندان ما كشته مى شوند. هم مذهبيهاى ما در رنج واذيت هستند. وظيفه مسلمان است كه نسبت به احوال مسلمانان بى تفاوت نباشد.اميرالمومنين ( ع ) فرمود: عالم بايد آگاه به زمان باشد.اسلام كه فقط نماز و روزه نيست . همه جهات مسلمانان را اعم از دنيا و آخرت بايداداره كند.
كسى كه بى تفاوت باشد و بگويد: كار ندارم از قسمتى ازاسلام جدا افتاده است . نمى شود فقط آن قسمت ازاسلام را كه بى ضرراست گرفت. من لا معاش له.
لا معاد له معاش تمام جوانب مسائل مربوط به زندگى بشراست نه تنها خوراك آنان. البته خيلى ازافراد هم از پليس مخفى عراق شديدا مى ترسيدند و اظهار نظر نمى كردند.
حوزه: دولت عراق در دوران جنگ از حوزه علميه نجف به نفع خود بهره بردارى مى كرد يا خير.
استاد: مى خواست بهره بردارى كند ولى نمى توانست . بعضى وقتها مجلس مى گرفت براى توجيه روحانيت و حوزه بخصوص روحانيون عراقى . بعضى وقتها هم مجالس فاتحه در مساجد آقايان مى گرفت تااز موقعيت آقايان در جهت منافع خود بهره بردارى كند.
يك وقتى هم شايع كردند كه : ايرانيان زندانيان را كشته اند. بعد بعثيها آمدند مجلس گرفتند كه اين چه اسلامى است؟ چطور دولت ايران مى گويد دولت اسلامى است؟ بالاخره تبليغات زيادى عليه جمهورى اسلامى ايران مى كردند.
برخى از جلسات را مستقيما حزب بعث تشكيل مى داد و سعى مى كرد بزرگان و معنونين عرب را بااجبار به آن مجالس بكشاند. مثلا همزمان با كنفرانس هميارى ملت عراق كنفرانس هميارى ملت ايران در رواق اميرالمومنين ( ع ) تشكيل شد واز طرف صدام آقايان و بزرگان حوزه حتى آیت الله خويى آیت الله مستنبط (كه البته شركت نكردند) سيدمحمد صدر (صاحب كتاب تاريخ الغيبه الصغرى و تاريخ الغيبه الكبرى ) و سيدمحمدرضا حكيم ملزم به شركت شدند. چون رياست جلسه ايران با سيد محمدباقر حكيم بود در عراق هم رياست جلسه را با نام سيد محمدرضا حكيم اعلان كردند.
اتفاقا سيد محمدرضا حكيم را هم الان دستگير و آقازاده ايشان را اعدام كرده اند. حتى در يك جلسه مرحوم آقا شيخ محمدرضا آل راضى را كه ازاصحاب امام بوده
مجبور به شركت كردند.
حوزه: با توجه به اين كه حضرت عالى مشهور به طرفدارى از حضرت امام وانقلاب اسلامى بوديد آيا با شما بدرفتارى نمى كردند.
استاد: من دراين ايام رنجهاى بسيار كشيده ام . پسرم آقا شيخ محمد سجاد را گرفتند و فرداى آن روز مرا هم تهديد كردند كه دستگيرت مى كنيم .ازاين روى مدتى مخفى شدم . فرزندم را زير شكنجه كشتند. پسر ديگرم (بدون اطلاع من ) جسد آن شهيد را تحويل گرفته و دفن كرده بود. تا شش ماه شهادت او را به من خبر ندادند. مدتى نگذشت كه اقدام به دستگيرى فرزند ديگرم كردند. زيرا وى در مجالس مختلف داستان شهادت مظلومانه برادرش را نقل مى كرد.او سعى كرد كه به ايران بيايد كه پيش از رسيدن به مرز دستگير شد والان ده سال كه ازاو خبرى نداريم .
حوزه: اوضاع كنونى نجف اشرف چگونه است؟
استاد: نزديك به يك سال است كه حوزه نجف اشرف عملا تعطيل شده است .از يك ماه قبل برخى از درسها را شروع كرده اند.اين مصاحبه در آذرماه 70انجام گرفته است حاج آقا سيدعلى سيستانى همين اواخر اقامه جماعت را در مسجد شروع كرده است . تمام مساجد بسته بود. در صحن بسته بود.اذان گفته نمى شد. حتى اجازه دفن جنازه نمى دادند. به ياد دارم دراين اواخر صبح زود كه براى زيارت مى رفتم ديدم در ميدانى كه براى توسعه اطراف حرم خراب كرده اند قريب ده اتوبوس ايستاده است و زنان از شهر عماره آمده بودند تا جنازه اى را كه از بستگانشان بود در نجف اشرف دفن كنند و به زيارت هم بروند. ماموران نگذاشتند. زنان با بعثيها درگير شدند. با سنگ به بعثيها حمله كردند. يك زن و يك افسر كشته شدند.
بعدازاين واقعه دولت عراق اجازه زيارت و دفن جنازه را داد.
در حال حاضر در حوزه نجف اشرف طلبه بسيار كم است . جامعه النجف كه زير نظر آقاى كلانتراداره مى شود سيصد حجره دارد امااكنون ده طلبه در آن ساكن است . دولت عراق سعى دارد كه اوضاع را عادى كند و به توافق با علماء و حوزه تظاهر مى كند
حوزه چطور شد كه حضرت عالى بعداز شروع جنگ در عراق ماندگار شديد.
استاد: من علاقه داشتم به ايران بيايم . ولى دولت عراق مانع مى شد سفارت ايران بسته شده بود تذكره ما تمديد نمى كردند. تااين كه جنگ تمام شد و سفارت ايران در عراق باز شد. دراين هنگام رفتيم و تذكره خود را تمديد كرديم و عراق هم اجازه خروج داد و به قم آمديم .ان شاءالله بتوانم دراين جا به قدر وسع و توانم به اسلام خدمت كنم .
حوزه: با توجه به اين كه بعداز جنگ تحميلى مدارس ايرانى را رژيم عراق تعطيل كرد حضرت عالى براى تحصيل فرزندانتان چه كرديد؟ آيا آنان را به مدارس عراقى فرستاديد؟
استاد: خير. بااين كه خيلى از آقايان فرزندانشان را به مدارس عراقى فرستادند ولى من براثر علاقه اى كه به مرحوم امام وانقلاب اسلامى داشتم نگذاشتم فرزندانم به مدارس عراق بروند زيرا در مراسم صبحگاهى عليه جمهورى اسلامى حرف مى زدند.
حوزه: باتشكرازاين كه وقت شريف خود را دراختيار ما گذاشتيد در پايان از محضر حضرت عالى خواهشمنديم ما و ديگر طلاب را موعظه بفرمائيد.
استاد: انبياء رسول اكرم (ص ) و حضرت اميرالمومنين ( ع ) وصيتشان تقوا بود. تقوا به همان معناى عامش كه شامل انجام همه اوامرالهى و ترك جميع نواهى است . بايد سعى كنيم حتى مستحبات راانجام بدهيم و از مكروهات پرهيز كنيم . بخصوص ما روحانيون لازم است مكروهات را هم ترك كنيم زيرا باانجام مكروهات مردم جرى مى شوند. گاهى به عنوان ثانوى تكليف عده اى بيشتر و سنگين تراز ديگران مى شود. روحانيت چنين است . سعى مى كنيم ملكه تقوا را در خود به وجود بياوريم
تقوا مراحلى دارد.اگر ما همت كنيم طى مراتب تقوا آسان و تقوا در وجودمان ملكه مى شود.
خداوند ان شاءالله شما آقايان را كه به اسلام خدمت مى كنيد موفق بدارد واز لغزشها همه ما را حفظ بكند.
صلى الله على محمد وآله الطاهرين.


پاورقی:

بخشی از آن قصیده بدین شرح است :
بشری فقدانجزالرحمان ما وعدا
نجم الخمینی فی افق العراق بدا
لله آیته العظمی و حجته ال
كبری و نجابه علم انجبت اسدا
تعجبوا من هلال العید یطلع فی ال
جماد,امر عجیب فط ماعهدا
فمن موال یوالی الحمد مبتهلا
و مخلص یستدیم الشكر مجتهدا
وذی ضغائن طارت روحه شفقا
منه و طاحت شطایا نفسه قددا
علما بان الحسام الهاشمی غذام
جردا والشهاب الفاطمی و بدا
وانه انسد شعب كان منصدعا
به وامرع شعب كان محتصدا