سال بعدالفهرستسال قبل

آية الله حاج آقا حسين البروجردي(1292 - 1380 هـ = 1875 - 1961 م)

آية الله حاج آقا حسين البروجردي(1292 - 1380 هـ = 1875 - 1961 م)


رابطه آیت الله بروجردی قده با انیشتین و بیان ایشان درباره نظریه نسبیت او







پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی
شنبه 24 تیر 1402
دوشنبه 12 تیر 1396
تعداد بازدید: 1851
تعداد نظرات: 0
آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره) و سیاست
آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره) و سیاست

آیت الله بروجردی و سیاست

مقدمه:
نقش مراجع تقلید در کاهش ظلم وستم درباریان در دوره های مختلف تاریخ به خوبی مشهود است و به تدریج با افزایش این نقش، جایگاه روحانیان پررنگ تر می شود و این روند عرصه های مختلفی را طی کرده و فراز و فرودهای گوناگونی را نیز پشت سر گذاشته است تا اینکه در دوره انقلاب اسلامی به بالاترین نقطه اوج خود می رسد.

این مقاله می کوشد تا جایگاه مرجع بزرگ شیعیان، آیت الله بروجردی در این فراز و فرودها را مشخص نموده و رویه سیاسی وی نیز در رابطه با حکومت زمان خویش تبیین کند.

در مورد آیت الله بروجردی به صورت تاریخی، مطالب فراوانی نگاشته شده است ولی در زمینه اندیشه سیاسی و رویه سیاسی وی هنوز پژوهشی جدی ارائه نشده است و ارائه نوشتاری نو و بدیع در این زمینه ضروری می نماید. این مقاله سعی دارد به صورت توصیفی و با مطالعه منابع تاریخی و نظری پاسخ مناسبی را برای سؤالات ذیل بیابد:

- دوره های تقابل وتعامل دین و دولت در اندیشه سیاسی شیعه کدام است و آیت الله بروجردی در کجای این جریان قرار دارد؟

- اندیشه سیاسی آیت الله بروجردی چه بوده و وی چه رویه سیاسی را دنبال می کرده است؟

- آیا اندیشه سیاسی در دوره آیت الله بروجردی دچار فترت و ایستایی شده است؟

- چرا آیت الله بروجردی اندیشه ولایت فقیه را در عمل اجرا نکرده است؟

«روحانیت و حکومت در شیعه و گفتمان­های غالب در اندیشه سیاسی شیعه»

روحانیان همواره نمایندگی دین را به عهده داشته و در طول تاریخ با حکومت های مختلفی که به نوعی جایگاه روحانیت را در حکومت نادیده گرفته اند به مبارزه پرداخته است. قبل از بیان اصل مسأله بهتر است به سه دیدگاه متفاوت که در مورد نسبت دین و حکومت وجود دارد بپردازیم:

دیدگاه اول: دین متولی رسمی ندارد. برداشت دینی آزاد است و حکومت دینی مطلوب، حکومتی است که عالمان دین در آن دخالت و نظارتی نداشته باشند.

در دیدگاه دوم: دین، بدون حکومت دینی تمامیت خود را باز نمی یابد و حکومت دینی مطلوب، حکومتی است که متولی آن عالم دینی است و حاکم برای سوق دادن جامعه به سعادت، اختیارات مطلقه دارد.

و دیدگاه سوم : جامعه دینی بدون عالمان دینی محقّق نمی شود و وظیفه حاکمان دینی در حکومت دینی، تبیین اهداف، ارزشها، ضوابط عام دینی و نظارت عالیه و انتقاد است. اینها می گویند با استقلال نهاد دین از مناصب حکومتی قداست، سلامت، شمول و اقتدار معنوی دین حفظ می شود حال با حفظ این مقدمه میگوییم وضعیت زمانه و نحوه گفتمان هر دوره خاصی، در شیوه تقابل، سکوت و یا تعامل روحانیت با حکومت تأثیرگذار بوده است؛ لذا می توان هفت گفتمان غالب در مورد اندیشه سیاسی شیعه و به تبع آن رابطه نهاد دین و روحانیت با حکومت از عصر غیبت تا جمهوری اسلامی مشاهده کرد:

1) از ابتدای عصر غیبت تا سلطنت صفویان.

گفتمان غالب در این دوره تحت عنوان «سلطان جائر/ سلطان عادل» معنا می یابد. در این دوره توجه چندانی نسبت به مسایل سیاسی و فقه عمومی از سوی علما صورت نمی گیرد و این ناشی از تلقی خاص آنها از غیبت امام زمان ( عج) بود که هرگونه حکومتی را در غیبت، غیر عادلانه و غصبی می دانستند.

2) دوره عصر صفویه:

در این دوره گفتمان غالب «حکومت شاه شیعه/ ولایت فقیه عادل است» هر چند علما حکومت غیر معصوم را نا عادلانه می دانستند اما به علت شیعی بودن حکومت صفوی، معتقد به حمآیت از دولت بودند و امور شرعی از امور عرفی تفکیک شده بود؛ سیاست را حکام به عهده داشتند و شریعت را علما.

3) از سقوط صفویه تا ابتدای قاجار:

این دوره آغاز رقابت و تعارض میان روحانیت و دربار است که در نهآیت منجر به شکل گیری گفتمان«سکوت» از طرف فقها شد.

4) از ابتدای قاجار تا عصر مشروطه:

تحولات این دوره به عنوان مقدمات مشروطه تلقی می شوند. گفتمان غالب این دوره « ولایت عامه/سلطنت قانون» است ملا احمد نراقی در این دوره به ولایت سیاسی فقیه پرداخته و ادله نقلی و عقلی آن را بررسی کرده است.

5) عصر مشروطه:

در این دوره تحولات جدیدی در اندیشه سیاسی شیعه رخ داد و علما به واژه ملت و عدالت معنای کامل تری بخشیدند. گفتمان غالب «سلطنت مشروطه/مشروطه مشروعه» است. در این دوره نائینی به سلطنت مشروطه پرداخت و در کنار آن تقسیم میان عرفیات و شرعیات، با عنوان حکومت مشروعه با هدآیت شیخ فضل الله ادامه یافت. در این دوره هیچ یک از علما خواهان تغییر نظام به حکومت اسلامی نبودند بلکه به دنبال دخالت مردم در حکومت بودند.

6) بعد از مشروطه تا انقلاب:

دوره جدیدی شروع شد که اندیشه سیاسی شیعه در حقیقت با نوعی ایستایی و عقب گرد مواجه شد. این دوران نسبتا طولانی دوره غیر سیاسی شدن دین است در این دوران سیاست گریزی عالمان دین قابل توجه است. در اینجا بعد از دهه 40 گفتمان «مبارزه عملی برای تحقق حکومت اسلامی» شکل گرفت و کمک فراوانی به شکل گیری دوره بعد کرد.

7)دوره انقلاب اسلامی تا کنون:

گفتمان غالب و حاکم « ولایت مطلقه فقیه» است.[1]

«اندیشه سیاسی آیت الله بروجردی»

این هفت دوره گفتمانی تحول اندیشه سیاسی شیعه را می توان در قالب سه دوره کلی به شمار آورد.

1) نظریات صبر و انتظار که معتقد بودند: هیچ گونه حکومت عادلانه ای در دوره غیبت محقق نمی شود و فقط باید منتظر ظهور بود.

2) نظرات اصلاحی که می گفتند: می توان در زمان غیبت، حکومتی مشروع از لحاظ مردمی و نامشروع از لحاظ اسلامی داشته باشیم. اینها استدلال می کنند در این نوع حکومت بر خلاف انواع دیگر فقط ظلم به امام وجود دارد.

3) نظریه ولایت مطلقه فقیه: که حکومت را مربوط به نایب امام زمان و ولی فقیه می داند و ولایت وی را مطلقه می شمارد.[2]

در مورد اندیشه سیاسی آیت الله بروجردی به طور قطعی وی را نمی توان از گروه دوم و یا سوم قلمداد کرد. اما قرائن و شواهد موجود و عملکرد وی در دوره مرجعیت می تواند تا حدودی تبیین کننده اندیشه وی باشد لذا باید به دنبال بررسی دقیق وضعیت زمانی و عملکرد وی باشیم.

در دوره آیت الله بروجردی اندیشه سیاسی با نوعی ایستایی مواجه بود. در این دوره سه گروه نظریات مختلفی در مورد حکومت داشتند:

گروه اول: مبارزه با حکومت را به کلی نفی می کردند.

گروه دوم: مبارزه را نفی نمی کردند؛ اما مبارزه را زیان آور می دانستند گرچه عقیده فقهی شان بر ولایت فقیه بود.

گروه سوم: امام خمینی (ره) و یارانش بودند و نسبت به دو گروه قبل متأخر بودند، معتقد بودند: مبارزه به ضرر نیست و ما می توانیم مملکت را اداره کنیم.[3]

اما با توجه به قرائن و شواهد موجود آیت الله بروجردی عقیده اش این بود که حکومت برای فقیه است ولی فرد و نیروی کافی نداریم تا حکومت را در اختیار فقیه قرار دهیم. فقیه جامع الشرایط که خودش به تنهایی نمی تواند جامعه را اداره کند. باید از رأس تا پایین افراد [در حکومت] سالم باشند. اگر شاه را بیرون کنیم مملکت را به دست چه کسی بدهیم و بعد با اشاره به یکی از روحانیون می گوید این را که می بینی همان دکتر اقبال است به اضافه عمامه و ریش. مملکت را به دست اینها بدهم.[4]

آیت الله بروجردی را می توان جزء اندیشمندان ولایت فقیه قرار داد چرا که وقتی در ساخت مسجد اعظم به جهت تخریب بعضی از اماکن مورد پرسش علما قرار می گیرد می گوید ما فقیه را در قدرت و اختیار در ادامه امام معصوم(ع) می دانیم.[5]

ایشان گرچه بحث ولایت فقیه را به طور مستقل مطرح نکردند، ولی نظر ایشان بر ولایت مطلقه بود[6] و در درس خارج خود در بحث نماز جمعه بعد از اینکه می فرماید دین اسلام، مسلمین را بعد از غیبت رها نکرده؛ بلکه برای اداره امور اجتماعی فردی را مشخص کرده است ... و اضافه می کند:

« و بالجمله کون الفقیه العادل منصوباً من قِبَل الائمه لمثل تلک الامور العامه المهمه التی یبتلی بها العامه مما لا اشکال فیه اجمالاً بعد ما بنیناه و لانحتاج فی اثباته الی مقبوله ابن حنظله»[7]

از آخر عبارت ایشان معلوم می شود که وی ولایت فقیه را از ادله عقلی اثبات می کرده و ادله نقلی آن را ناتمام می دانسته.

به طور کلی می توان آیت الله بروجردی را از فقهای معتقد و مثبت ولایت فقیه و از استوانه های قابل اعتماد در تاریخ فقه حکومتی اسلام دانست.[8]

رویه سیاسی و اقدامات

اگر در مورد اندیشه وی نتوانیم نظری قطعی بدهیم اما اقدامات سیاسی و عملی وی قابل تشکیک نیست. لذا بررسی اقدامات و رویه سیاسی وی و تطبیق آن با نظریه ولایت فقیه می تواند کمک شایانی در روشن شدن افکار و اندیشه سیاسی اشان داشته باشد.

1) آیت الله بروجردی و دکتر مصدق:

آیت الله بروجردی به هیچ عنوان با ملی شدن نفت مخالف نبوده با این که در جریان دقیق امور قرار نداشته است ولی همین نکته را می دانست که این خواسته اکثریت مردم است و در این مورد می گفت:

«من در قضایایی که آگاه نباشم و آغاز و پایان آن را ندانم وارد نمی شوم این قضیه ملی شدن صنعت نفت را نمی دانم چیست؟ چه خواهد شد و اینده در دست چه کسی خواهد بود؟ البته روحانیت به هیچ وجه نباید با این حرکت مخالفت کنند. اگر این حرکت ناکام بماند در تاریخ ایران ضبط می شود که روحانیت سبب این کار شد. لذا به علمای تهران و بهبهانی نوشتم که مخالفت نکنند.[9]»

به طور کلی می توان گفت آیت الله بروجردی از عملکرد مصدق رضآیت نداشته و در موارد مختلفی این مسأله نمود پیدا می کند. مصدق در مقطعی خود را از روحانیت جدا کرد و در جواب کاشانی نیز گفت: من مستظهر به پشتیبانی ملت هستم و با این حرف نفرت روحانیون را نسبت به خود افزود. اصرار مصدق بر رعآیت قانون در مورد تولیت آستانه مقدسه یکی دیگر از مسائل مورد اختلاف بود. تولیت آستانه قم برعهده ابوالفضل تولیت بود و مصدق می خواست وی را بر اثر امتناع از ارسال صورت درآمد عزل کند که موجب نارضایتی آیت الله بروجردی شد. در این قضیه کاشانی نیز با مصدق هماهنگ بود و این اختلاف نظر این دو را با آیت الله بروجردی می رساند.[10]

2) آیت الله بروجردی وکاشانی:

با نظارت آیت الله بروجردی برای جلوگیری از دخالت روحانیان در سیاست همایشی در قم تشکیل داد و علما بزرگی در آن شرکت کردند. در قطعنامه همایش مزبور روحانیان از عضویت در احزاب سیاسی و اصولاً شرکت در سیاست منع شدند و تخطی از این قانون مجازات خلع لباس را به دنبال داشت.[11]

البته این توصیه اهمیت ویژه ای به خود می گرفت ولی می توان گفت صرفاً تعهدی اخلاقی و غیرقابل اجرا بود.[12] در این کنگره کاشانی به عنوان چهره برجسته سیاسی مورد اعتراض قرار گرفت و دعوت به سکوت شد.

درباره دلیل آیت الله بروجردی در عدم دخالت در سیاست گفته اند:

«کل ذلک من اجل الحفاظ علی الاستقلال المرجعیه»

آیت الله بروجردی و شیخ انصاری هر دو مقلدان خود را از دخالت و فعالیت سیاسی برحذر می داشتند تا بدین وسیله استقلال مرجعیت مصون بماند.[13]

با توجه به این فضا می توان گفت علمای قم در جبهه گیری کاشانی برضد مصدق تأثیرگذار بودند و احتمالاً از وی خواسته بودند در مقام ریاست مجلس، علیه مصدق کاری بکند.[14]

این مسائل ناشی از ذهنیت آیت الله بروجردی در آن زمان بود و او اقدامات سیاسی را در آن حد نامناسب می دانست ولی نباید نتیجه گیری کرد که او هیچ حمایتی از کاشانی نکرد. ولی جدی ترین و مؤثرترین تلاش را برای جلوگیری از اعدام احتمالی او انجام داد.

بعد از کودتا حکومت دیکتاتوری به دنبال حذف ریشه ای مسایلی مانند ملی شدن نفت بود، لذا کاشانی را به اتهام «تحریک مردم به مسلح شدن برضد قدرت سلطنت» دستگیر کرد.[15] و کاشانی نیز صریحاً به صدور فتوای قتل رزم آرا اعتراف کرد و گفت: چون وی را مهدور الدم شناختم فتوای قتلش را صادر کردم. لذا در چنین وضعیتی حکم آیت الله اعدام پیش بینی می شد آیت الله بروجردی نگرانی خود را به شاه اعلام داشت ولی فرستاده شاه در قم قول مساعد داد. اما مجدداً آیت الله بروجردی تلگرافی برای شاه فرستاد و در دفعه سوم نیز با ضمیمه کرد فتوای علما تلگرافی دیگر برای شاه فرستاد. در اینجا بود که شاه گفت: هر نوع مساعدتی که مقدور باشد پس از تشریفات دادرسی مبذول خواهد شد.[16]

3) آیت الله بروجردی، مصدق، کاشانی و کودتای 28مرداد 1331

اختلاف بین این سه نفر ادامه پیدا کرد و در کودتا به طور جدی خود را نشان داد. در این مقطع آیت الله بروجردی از بازگشت شاه استقبال می کرد چه اگر شاه برنمی گشت حکومت با یک کودتای کمونیستی سقوط می کرد و این در مقایسه با حکومت شاه که لااقل در چارچوب قانون باید مروج مذهب جعفری می بود، جلوه نامناسبی داشت[17] و نمی شد روی آن حساب کرد و ممکن بود در حکومت کمونیستی اصل و اساس دین زیرپاگذاشته شود.

آیت الله بروجردی با مواضع حزب توده به شدت مخالف بود و بیم آن داشت که اینها مملکت را به دست بگیرند. وقتی سیدعلی اکبر برقعی نماینده حزب توده در کنگره جهانی توده ایها در وین، به قم بازگشت طلاب با او درگیر شدند و بعد به دستور آیت الله آیت الله بروجردی او را به یزد تبعید کردند.[18] حمآیت آیت الله بروجردی از شاه به حدی رسید که در بازگشت شاه تلگرافی با این مضمون برای او فرستاد:

«پیشگاه مبارک اعلی حضرت همایون شاهنشاه خلد الله ملکه، امید است ورود مسعود اعلی حضرت به ایران مبارک و موجب اصلاح مفاسد ماضیه و عظمت اسلام و آسایش مسلمین باشد.»

آیت الله بروجردی در توجیه چنین عملی می گوید در چنین شرایطی نمی توان شاه را تضعیف کرد چراکه فشار اجانب در کار است و من بیش از این مصلحت نمی دانم که دولت [دربار دولت] تضعیف شود زیرا شاه از خودش اختیار ندارد و تحت فشار دولتهای بیگانه است و اگر احساس کند جای پایش در ایران سست است ممکن است به طور کامل تسلیم بیگانه شود.[19]

«سعد الانصاری» در علت اتخاذ چنین تصمیمی از سوی آیت الله بروجردی نظر متفاوتی دارد وی می گوید مخالفت آیت الله بروجردی با مصدق فقط در مسایل زیر خلاصه می شد:

« شیوعیة و الحرکات الانفصالیة التی خلعت علی البلاد»

و اضافه می کند حمآیت آیت الله بروجردی از شاه برای پرهیز از حرکات کمونیستی و جنبش های جدایی طلبانه بود که بر سر شهرها سایه افکنده بود و وحدت و یکپارچگی و میراث دینی، ایران را از بین می برد.(12)

4) آیت الله بروجردی و فدائیان اسلام:

در آن دوره فدائیان اسلام گروه اسلامی افراطی شناخته می شد و مؤسسان آنها اغلب روحانیانی بودند که از وضعیت موجود ناراضی بودند.

فدائیان با آیت الله بروجردی رابطه مناسبی نداشتند و حتی اعلامیه ای با مضمون ذیل در فیضیه پخش کردند:

«آیت الله بروجردی! گمان نمی کنیم غیرت دینی شما از آیت الله قمی کمتر باشد. ایشان وقتی دیدند رضاخان می خواهد کشف حجاب کند اعتراض کردند تا تبعید شدند ... .»

این مسأله موجب درگیری فدائیان با طلاب و ضرب و شتم شدید این گروه شد و بعد از این قضیه نیز آیت الله بروجردی هرگز نواب را به حضور نپذیرفت.[20]

آیت الله بروجردی از شیوه کار فدائیان بسیار ناراضی بود. فدائیان در آن مقطع با تهدید و ارعاب سرمایه دارها، از آنها کمک مالی دریافت می کردند. آیت الله بروجردی می گفت: آخر دعوت به اسلام و مبارزه برای آن، بدین صورت نیست. با تهدید و غصب اموال مردم که نمی شود مبارزه کرد.[21]در مقابل ناملایماتی که فدائیان با آیت الله بروجردی داشتند، وی سکوت کرد و حتی چندین بار برای آزادی اعضای آنها خصوصاً حسین امامی تلاش وافری کرد و خانواده های آنها را نیز از لحاظ مالی تقویت می نمود و در قضیه اعدام آنها نیز جدّ و جهد بسیاری کرد اما به نتیجه نرسید.

5) مبارزه با شاه:

وی چه در طول مرجعیت عامه و چه قبل از آن با شاه به مبارزه پرداخت و بارها تهدید کرد اگر کارهای پشت پرده رژیم عملی شود من از کشور خارج می شوم.[22] و در جایی دیگر گفته بود من در قبال خلاف کاریها و قانون شکنیهای دولت ساکت نمی نشینم.[23]

در بسیاری موارد بدین علت که شاه عملکرد مناسبی نداشت نمایندگان وی را به حضور نمی پذیرفت.[24]

وی با بی بند و باری شاه نیز به شدت مخالفت می کرد و بارها شاه را به حضور نپذیرفت و در جایی کمک یک ملیون تومانی وی را به مسجد اعظم قبول نکرد.[25]

مخالفت او با شاه بر سر مسائل جزیی نبود بلکه اغلب، در مواردی به مخالفت پرداخت که رژیم آن را از اهداف حیاتی خود به شمار می آورد. مبارزات وی علیه شاه در این مقاله نمی گنجد اما سعی کرده ایم تحت عناوین ذیل اشاره ای هر چند مختصر به آنها داشته باشیم.

الف)مخالفت با اصلاحات ارضی 43

در دوره ای که دمکراتها و کندی در آمریکا قدرت را بدست گرفتند، فشارهای زیادی به ایران وارد آمد تا اصلاحات را در قالب لوایح ششگانه انقلاب سفید به اجرا بگذارد.

آیت الله بروجردی در پاسخ به نامه شاه مبنی برضرورت اصلاحات با مشورت علما بخصوص با امام خمینی(ره)، نوشت: «شما می گویید در ممالک دیگر اسلامی اصلاحات شده، آن ممالک اول جمهوری شدند و بعد اصلاحات کردند.»[26] آیت الله بروجردی در مقابله با اصلاحات به شدت مبارزه می کرد وی در جایی در مورد اصلاحات می گوید: «به شاه بگویید کاری نکند [انجام اصلاحات] که عصایم را بر دارم و عمامه ام را بر سر بگذارم و تاج و تختش را ویران کنم.»[27]

و در نامه ای به بهبهانی می کوشد هر سخنی از اصلاحات را با توجه به اینکه اسلام حامی حق مالکیت خصوصی است تحریم کند .[28] وی در ادامه اعتراضات نامه ای به سردار فاخر ریاست مجلس وقت می نویسد و از وی می خواهد جداً با اصلاحات مخالفت کند.

تهدیدهای آیت الله بروجردی شاه را به تکاپو می اندازد و با ترس از تغییر سلطنت، مجبور می شود اصلاحات را تا زمان فوت وی تأخیر بیاندازد. نقش وی در توقف روند اصلاحات به حدی بود که نویسندگان نوشته اند با فوت وی یکی از بزرگ ترین موانع داخلی در راه اصلاحات و نوسازی غرب گرایانه از بین رفت.[29]

ب) مبارزه با آتش پرستی:

ج) جلوگیری از تغییر قانون اساسی و خط :

رژیم تصمیم گرفته بود مثل ترکیه در جهت متمدن شدن، خط را از فارسی به لاتین تغییر دهد که با موضع تند آیت الله بروجردی مواجه شد. وی در سخنرانی خود گفت: هدف اینان از تغییر خط دور کردن جامعه ما از فرهنگ اسلامی است. من تا زنده ام اجازه نخواهم داد این کار را عملی کنند. به هر کجا که می خواهد منتهی بشود.[30]

د) حمآیت از علمای مخالف شاه:

با توجه به موارد مذکور و تبیین میزان تقابل آیت الله بروجردی و محمدرضا شاه می توان گفت، حضور آیت الله بروجردی مانع بزرگی برای پیشبرد اهداف ضد اسلامی و مردمی شاه بود و به همین روی شاه پس از مرگ وی تلاش فراوانی کرد تا مرجعیت عامه را به عراق ببرد و در اختیار آیت الله حکیم قرار دهد و برای این هدف همه دستگاه های تبلیغی و نهادهای رسمی را موظف ساخت در این باره تلاش کنند.[31]

این کوشش شاه نشان می دهد که او از مرجعیت عامه در ایران به شدت می هراسید و می دانست که اگر قرار باشد سلطنت وی تغییر یابد، به دست همین قشر خواهد بود.

اکنون سعی داریم نظریه سوم یعنی نظریه ولایت فقیه را در مورد وی با کمی جرح و تعدیل بپذیریم و ابهامی که در مورد وی وجود دارد، یعنی اینکه چرا اندیشه ولایت فقیه را در عمل پیاده نکرده است، برطرف نمائیم.

رویکرد آیت الله بروجردی به حکومت ناشی از وضعیت زمانه بود. امام(ره) که در آن زمان قائل به ضرورت مبارزه بود، خطاب به شاه نیز می فرمود «اگر این مرد به نصایح ما گوش دهد چه کار به او داریم».[32]

در مورد رویه سیاسی آیت الله بروجردی با جبهه ملی، کاشانی و فدائیان نیز نباید این نکته را از نظر دور که وی با شیوه مبارزه آنها و بعضی عملکردشان مخالف بود ولی به طور کلی چون حکومت را مشروع نمی دانست وجود این گروه ها را نفی نمی کرد و به دنبال تعدیل آنها بود و از این سه گروه تعبیر به مثلث می کرد و می گفت مواظب باشید این مثلث حفظ گردد و هیچکدام از اضلاع آن جدا نگردد. اگر یک ضلع از این مثلث جدا شود نه تنها به خود آنها ضرر می زند بلکه به روحانیت نیز ضرر خواهد زد.[33]

به خوبی روشن است که وی هر کدام از این گروهها و فعالیتهایشان را در جای مناسب و مورد نیاز، می خواست و افراط و تفریط که ممکن بود به ریشه کن شدن نهضت روحانیان بیانجامد مورد تأئید قرار نمی داد.

به طور خلاصه می توان گفت آیت الله بروجردی به دنبال ساقط کردن حکومت نامشروع پهلوی بوده و سعی داشته اندیشه خود را در عمل پیاده کند اما به دلایلی اهداف وی عملی نشد و یا به عبارت دیگر اندیشه او در حد نظر باقی ماندکه عبارت است از:

1) آماده کردن زمینه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای انقلاب:

وی به دنبال تثبیت پایه های یک انقلاب قدرتمند بود و سعی داشت راه کارهای بلند مدت ارائه کند تا نهضت حق طلبی روحانیان و مردم و یا بهتر بگوئیم همان انقلاب به طور قطعی موفق شود.

در زمینه فرهنگی سعی کرد میراث دار آیت الله حائری باشد و تلاش او را که با خون دل به ایجاد حوزه علمیه به عنوان یک پایگاه فرهنگی مبارزاتی علیه استبداد، دست یازیده بود، به سرانجام برساند و این پایگاه را که توسط رضاشاه به شدت تضعیف شده بود بیش از پیش تقویت کند. جدیت و اهتمام آیت الله بروجردی در سازماندهی حوزه عامل مهمی بود که روحانیان آسیب دیده از اصلاحات رضاخان با استفاده از تشکیلات و سازمان دینی مستقل، تحرکات وسیعی در زمینه های مختلف داشته باشند.[34] وی در مقابل کسانی که دائماً از او می خواستند که قیام کند می فرمود مایل نیستم اولین کسی باشم که حوزه را به هم زده باشم.[35] لذا نظام مند کردن حوزه و تقویت مادی و معنوی طلاب را می توان در همین راستا قلمداد کرد.

نکته مهم دیگری که باید مورد تأکید قرار گیرد این است که هر تحرک و جنبش سیاسی اعم از انقلاب، اصلاح و ... مردان سیاسی خود را می طلبد و آیت الله بروجردی نیز به کادرسازی مردان سیاسی در این رابطه پرداخت. او در پرتو رشد و تعالی که به حوزه داده بود، افراد مناسبی را برای پیشبرد نهضت و در نهآیت رسیدن به انقلاب، تحویل اجتماع داد. امام خمینی(ره) در پرتو همین رشدشخصیت بود که به ثمر نشست. اگر نبود این هویت و عظمت حوزه که آیت الله بروجردی بدان بخشید مسلماً انقلاب و حرکتی سازنده شکل نمی گرفت.[36]

2) تجربه ناموفق نائینی:

نائینی بعد از دخالت در سیاست پشیمان شد و کتاب خود را که در زمینه مشروطه نوشته شده بود جمع کرد. آیت الله بروجردی تحت تأثیر اتفاقات آن دوره و مسأله ناکامی مشروطیت بیم آن داشت مبادا قضیه مشروطه تکرار شود و مجدداً سر روحانیت کلاه برود. وی می گوید:

از وقتی که در نجف اشرف دیدم مرحوم نائینی در امر مشروطه دخالت کردند و آن طور شد که همه می دانیم، حساسیت خاصی نسبت به این قبیل امور پیدا کرده ام. چون ما درست وارد اوضاع نیستم، میترسم ما را فریب دهند و منظوری که داریم درست انجام نگیرد و باعث پشیمانی بشود و احیاناً لطمه به دین و حیثیت اسلامی وارد شود.[37]

3) نقش اطرافیان :

چاپلوسی های افراد دولتی که به حضور وی می رسیدند در کنار حضور افراد مغرض در بیت وی، در نگرش او نسبت به وضعیت زمانه بی تأثیر نبوده است. این افراد تا حدودی تأثیر داشتند که امام در اعتراض به اینکه چرا مسائل مختلف را به تفصیل خدمت آیت الله بروجردی ارائه نمی کنید تا ایشان در جریان امور قرار گیرند و دستورات لازم را صادر کنند، بگوید: «من چه کنم، کسانی در منزل آیت الله بروجردی هستند که نمی گذارند کاری برای اسلام انجام گیرد.»[38]

4) عدم آمادگی مردم برای انقلاب:

مردم در دوره وی آمادگی کاملی برای قیام نداشتند و چه بسا اگر وی در آن زمان دست به قیام و انقلاب می زد شاه این حرکت را در نطفه خفه می کرد. و ریشه روحانیت را می برید و حسرت حکومت مشروعه ولایت فقیه همه بر دل می ماند. آیت الله بروجردی در این مورد می گوید: قصه ما داستان مشک خالی و پرهیز است [کسی مشک خالی به دست داشت و مردم نمی دانستند که خالی است و او هم مردم را برحذر می داشت که خیس نشوند]. گاهی تشر به دربار می زنیم، اما می دانیم مردم آمادگی ندارند و اگر تهدید و فشاری پیش بیاید شانه خالی خواهند کرد. این گونه نیست که تا پای جان بایستند.[39]

در مجموع دلایلی که در اینجا ذکر کردیم همه به یک اندازه در رویکرد آیت الله بروجردی نقش نداشته اند و به اصطلاح در عرض هم نیستند بلکه به ترتیبی که ذکر شد، در طول هم قرار دارند.

کوتاه سخن اینکه اندیشه و عملکرد آیت الله بروجردی گرچه ابهاماتی داشته اما به تناسب زمانه حرکتی روبه رشد در جهت آماده سازی حکومت ولایت فقیه بوده است و با توجه به کادر سازی سیاسی که وی برای انقلاب انجام داداطلاق دوره «فترت» به زمان زعامت وی در عالم تشیع چندان موجه، جلوه نمی نماید.

سه دیدگاه متفاوت که در مورد نسبت دین و حکومت وجود دارد بپردازیم:

دیدگاه اول: دین متولی رسمی ندارد. برداشت دینی آزاد است و حکومت دینی مطلوب، حکومتی است که عالمان دین در آن دخالت و نظارتی نداشته باشند.

در دیدگاه دوم: دین، بدون حکومت دینی تمامیت خود را باز نمی یابد و حکومت دینی مطلوب، حکومتی است که متولی آن عالم دینی است و حاکم برای سوق دادن جامعه به سعادت، اختیارات مطلقه دارد.

و دیدگاه سوم : جامعه دینی بدون عالمان دینی محقّق نمی شود و وظیفه حاکمان دینی در حکومت دینی، تبیین اهداف، ارزشها، ضوابط عام دینی و نظارت عالیه و انتقاد است

آیت الله بروجردی را می توان جزء اندیشمندان ولایت فقیه قرار داد چرا که وقتی در ساخت مسجد اعظم به جهت تخریب بعضی از اماکن مورد پرسش علما قرار می گیرد می گوید ما فقیه را در قدرت و اختیار در ادامه امام معصوم(ع) می دانیم.

ایشان گرچه بحث ولایت فقیه را به طور مستقل مطرح نکردند، ولی نظر ایشان بر ولایت مطلقه بود و در درس خارج خود در بحث نماز جمعه بعد از اینکه می فرماید دین اسلام، مسلمین را بعد از غیبت رها نکرده؛ بلکه برای اداره امور اجتماعی فردی را مشخص کرده است

آیت الله بروجردی در پاسخ به نامه شاه مبنی برضرورت اصلاحات با مشورت علما بخصوص با امام خمینی(ره)، نوشت: «شما می گویید در ممالک دیگر اسلامی اصلاحات شده، آن ممالک اول جمهوری شدند و بعد اصلاحات کردند.» آیت الله بروجردی در مقابله با اصلاحات به شدت مبارزه می کرد وی در جایی در مورد اصلاحات می گوید: «به شاه بگویید کاری نکند [انجام اصلاحات] که عصایم را بر دارم و عمامه ام را بر سر بگذارم و تاج و تختش را ویران کنم.»

[1] منابع فصل اول.

1) محسن کدیور؛ دغدغه های حکومت دینی؛ تهران؛ نشرنی؛ 79 ؛ صص 7-546.

2) جمیله کدیور؛ تحول گفتمان سیاسی شیعه در ایران؛ تهران؛ طرح نو؛ 1378 ؛ ص 21-15 .

[2] جزوه کلاس تحولات ایران ب ؛ دکتر شفیعی؛ دانشگاه مفید؛1380.

[3] چشم و چراغ مرجعیت؛ پیشین؛ ص 291.

[4] چشم و چراغ مرجعیت؛ پیشین؛ ص288.

[5] محمد علی آبادی؛ الگوی زعامت؛قم؛ عصمت؛ 1378؛ ص78.

[6] چشم و چراغ مرجعیت؛ پیشین؛ ص163

[7] حسینعلی منتظری؛ البدر الزاهر فی الصلاه الجمعه و المسافر؛ تقریر مباحث درس خارج بروجردی؛ قم؛ 1362؛ چاپ دوم؛ص57.

[8] محمد مهدی شمس الدین؛ نظام حکومت و مدیریت در اسلام؛ ترجمه مرتضی آیت الله زاده شیرازی؛ تهران؛ دانشگاه تهران؛ 1375؛ ص399.

[9] چشم و چراغ مرجعیت؛ همان؛ ص423.

[10] جیمز بیل، ویلیام راجر لویس؛ ترجمه، عبدالرضا هوشنگی مهدوی، کاوه بیات؛ مصدق.نفت.ناسیونالیسم ایرانی؛ تهران؛ گفتار؛ 1372؛ ص140. این کتاب حاصل کنفرانسی دو روزه در دانشگاه تگزاس امریکا می باشد [10]

[11] جیمز بیل، ویلیام راجر لویس؛ همان؛ ص150

[12] سعد الانصاری؛ الفقهاه حکام علی الملوک؛ دارالهدی؛ زبان عربی؛ از سال 1979-1500؛ص204.

[13] همان؛ ص205.

[14] جیمز بیل، ویلیام راجر لویس؛ همان؛ ص190.

[15] گزارش محرمانه دادستانی به فرمانداری تهران 30/10/34؛ مرکز اسناد.

[16] جلال الدین مدنی؛ همان؛ ص578.

[17] دوانی؛ زندگانی آیت الله بروجردی؛ همان؛ ص441.

[18] همان؛ ص376.



[19] سعد الانصاری؛ پیشین؛ ص207.

[20] دوانی؛ زندگانی آیت الله بروجردی؛ همان؛ص376.

[21] چشم و چراغ مرجعیت؛ همان؛ص43.

[22] دوانی؛ نهضت روحانیون ایران؛ همان؛ ص25.

[23] جلال الدین مدنی؛ همان؛ ص611.

[24] محمدعلی آبادی؛ همان؛ ص 195.

[25] علی دوانی؛ زندگانی آیت الله بروجردی؛ همان؛ ص410.

[26] مجله حوزه؛ ش44-43؛ ص101.

[27] محمدعلی آبادی؛ همان؛ ص219

[28] یرواند آبراهامیان؛ همان؛ ص422.

[29] تحولات سیاسی اجتماعی ایران (57-20)؛ به کوشش مجتبی مقصودی؛ تهران؛ روند80؛ ص358.

[30] همان؛ ص161.

[31] تحولات سیاسی، اجتماعی ایران؛ همان؛ ص359.

[32] علی دوانی؛ زندگانی آیت الله بروجردی؛ همان؛ ص440

[33] چشم و چراغ مرجعیت؛ همان؛ ص103

[34] تحولات سیاسی-اجتماعی ایران (57-20)؛ همان؛ ص257.

[35] چشم و چراغ مرجعیت؛ همان؛ ص300.

[36] علی دوانی؛ زندگانی آیت الله بروجردی؛ همان؛ ص106.

[37] همان؛ص252.

[38] همان؛ ص386.

[39] چشم و چراغ مرجعیت؛ همان؛ ص59.

----------------------------------------------------------------
منبع: مجله دانش پژوهان پاییز و زمستان 1382، شماره 4

تصاویر

آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره) و سیاست

اخبار مرتبط
متن کامل مصاحبه شفقنا با حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدّظله العالی) پیرامون اربعین حضرت امام حسین (علیه السلام) (چهارشنبه, 17 آبان,1396)
بیانات حضرت آیت‌الله علوی بروجردی (مدّظله العالي) در پایان درس خارج فقه، به مناسبت اربعین حسینی (شنبه, 13 آبان,1396)
بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی در پایان درس خارج فقه، به مناسبت سالگرد ارتحال مرحوم آیت‌الله العظمی خویی قدس سره (ﺳﻪشنبه, 09 آبان,1396)
بيانات حضرت آيت الله علوي بروجردي (مدظله العالي) پیرامون حضرت رقیه (سلام الله علیها) بنت الحسین (علیه السلام) در پايان درس خارج فقه (شنبه, 06 آبان,1396)
دیدار اندیشمندان روسی و استاتید دانشگاه اروپایی سن پترزبورگ با حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) (شنبه, 22 مهر,1396)
ارسال نظر جدید








ورود حضرت آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی به قم
ساعت و تقویم روز ایران
امروز: ۱۳۹۸/۵/۲۷
۰۱:۱۶:۳۱

صفحه اصلی
وبلاگ
رویدادهای تاریخی
رویدادهای امروز
تقویم سال
تبدیل تاریخ
قبله نما
محاسبه سن شما
اوقات شرعی
تماس با ما

صفحه اصلی تقویم شمسی ورود حضرت آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی به قم

ورود حضرت آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی به قم

تقویم : شمسی تاریخ رویداد : 1323/10/9

پس از ارتحال آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم در سال 1315 ش، مسؤولیت اداره حوزه بر عهده سه تن از مراجع بزرگ عصر به نام حضرات آیات: سید محمدتقی خوانساری، سید محمد حجت کوه کمره ای و سید صدرالدین صدر قرار گرفت و این مراجع سه‌گانه به مدت هشت سال، حوزه عظیم قم را به نحو احسن اداره کردند. در سال 1323 ش به دنبال بیماری آیت الله سید حسین بروجردی و بستری شدن ایشان در یکی از بیمارستان‌های شهر ری، دانشوران ساکن قم برای دعوت ایشان به قم و اقامت در آن شهر، اصرار زیادی ورزیدند و آن عالم بزرگ پس از بهبودی و تفأل به قرآن، هجرت به قم را برگزیدند. در نهایت معظم له با حمایت یارانی مجتهد و راستین در 9 دی 1323 ش برابر با 14 محرم 1364 ق وارد قم شد و زعامت شیعیان را به عهده گرفت. آیت الله بروجردی تا پایان عمر به مدت نزدیک به هفده سال در قم ماند و حوزه علمی این شهر را با رونقی روز افزون قرین ساخت. در طی دوران حضور این عالم برجسته و مرجع کل، عالمان نامداری در محضرش پرورش یافتند و خدمات و آثار و برکات فراوانی ارائه گردید.
رویدادهای مرتبط

رحلت فقیه جلیل و مرجع کبیر آیت الله سید صدرالدین صدر
رحلت عالم و فقیه بزرگ، آیت الله روح الله کمالوند خرم آبادی
ارتحال فقیه و عالم دینی، آیت الله میرزا هدایت الله وحید گلپایگانی
رحلت فقیه بزرگ و استاد برجسته حوزه علمیه قم، آیت الله میرزا محمد فیض قمی
تولد امام خمینی رهبر انقلاب در خمین
رحلت فقیه بزرگ و عالم مجاهد آیت الله میرسید علی آیت نجف آبادی
شهادت روحانی مجاهد، آیت الله حسین غفاری در زندان رژیم پهلوی
رحلت عالم بزرگوار آیت الله شیخ علی جواهری

ساعت و تقویم روز ایران

تمامی حقوق این وب سایت محفوظ می باشد.







سید حسین طباطبایی بروجردی
(تغییرمسیر از سید حسین طباطبائی بروجردی)
برای دیگر کاربردها طباطبائی را ببینید.
سید حسین طباطبائی بروجردی بروجردی.jpg
اطلاعات فردی
تاریخ تولد: صفر سال ۱۲۹۲ق
زادگاه: بروجرد
محل زندگی: بروجرد، اصفهان، نجف، قم
تاریخ وفات: شوال سال ۱۳۸۰ق
محل دفن: مسجد اعظم
شهر وفات: قم
اطلاعات علمی
استادان: سید محمد باقر درچه ای • میرزا ابوالمعالی کلباسی • سید محمدتقی مدرس • آخوند کاشی • جهانگیرخان قشقایی • آخوند خراسانی • سیدمحمدکاظم یزدی • شریعت اصفهانی
شاگردان: امام خمینی • گلپایگانی • منتظری • سیستانی • صافی گلپایگانی • فاضل لنکرانی • مکارم شیرازی • شبیری زنجانی
اجازه روایت از: آخوند خراسانی • شیخ الشریعه اصفهانی • شیخ محمد تقی اصفهانی(آقا نجفی اصفهانی) • سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی • آقابزرگ تهرانی• علم­ الهدی ملایری.
اجازه اجتهاد از: آخوند خراسانی • شیخ الشریعه اصفهانی • سید ابوالقاسم دهکردی
تألیفات: جامع احادیث الشیعة • انیس المقلدین • صراط النجاة • توضیح المسائل • بیوت الشیعة • حاشیة علی وسائل الشیعة و...
سایر: مرجع تقلید
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
سیاسی: حمایت از فلسطین • مخالفت با تغییر خط • مبارزه با بهاییت
اجتماعی: حمایت از محرومان • تأسیس مراکز اسلامی در کشورهای مختلف • ایجاد بناهای مذهبی و علمی • اعزام مبلغ به خارج از ایران • رونق بخشیدن به حوزه علمیه قم • تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی

سید حسین طباطبائی بروجردی (۱۲۹۲ق-۱۳۸۰ق/ ۱۲۵۴ش-۱۳۴۰ش) از مراجع تقلید شیعه که هفده سال زعیم حوزه علمیه قم و پانزده سال مرجع عام شیعیان جهان بود.

آیت الله بروجردی از شاگردان آخوند خراسانی بود که بعد از بازگشت از نجف در بروجرد ساکن شد. چند سال پس از درگذشت عبدالکریم حائری یزدی به دعوت مراجع سه گانه (حجت،‌ خوانساری، صدر) به قم آمد و ریاست حوزه علمیه قم را بر عهده گرفت. پس از درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی، بروجردی مهم‌ترین مرجع شیعیان بود و در دهه ۱۳۳۰ش مرجع عام شیعیان محسوب می‌شد.

در دوران آیت الله بروجردی حوزه علمیه قم گسترش و تعداد طلاب افزایش زیادی یافت. با حمایت‌‌های ایشان آثار حدیثی و فقهی متعددی احیاء و منتشر شد. مجموعه بزرگ جامع احادیث الشیعه تحت نظر او تدوین شد.

بروجردی به تقریب مذاهب اسلامی اهمیت می‌داد و در این راستا نماینده‌ای برای عضویت در دارالتقریب به مصر فرستاد. فتوای معروف محمود شلتوت برای به رسمیت شناخته شدن فقه شیعه نزد اهل سنت نتیجه فعالیت‌های آیت‌الله بروجردی بود.

اعزام مبلغ به مناطق مختلف ایران و خارج کشور، ایجاد مراکز بزرگ علمی و مذهبی، ساخت مساجد و مدارس در ایران و کشورهای مختلف، درخواست برای گنجاندن درس تعلیمات دینی در دوره ابتدایی مدارس ایران و... از مهم‌ترین اقدامات دینی، سیاسی و اجتماعی او است.
محتویات

۱ زندگینامه
۲ حیات علمی
۲.۱ تحصیل در نجف
۲.۲ اقامت در نجف
۲.۳ اقامت در مشهد
۲.۴ بازگشت به بروجرد
۲.۵ اقامت در قم
۲.۶ آثار علمی
۲.۷ شاگردان
۲.۸ مرجعیت
۲.۹ اجازات
۲.۱۰ روش تدریس
۳ ویژگی­‌های اخلاقی
۴ اقدامات مذهبی و اجتماعی
۴.۱ اعزام نماینده به خارج کشور
۴.۲ تقریب مذاهب اسلامی
۴.۲.۱ اقدامات در جهت تقریب
۵ فعالیت‌های سیاسی
۶ پانویس
۷ منابع
۸ پیوند به بیرون

زندگینامه

سید حسین بروجردی در صفر سال ۱۲۹۲ق در بروجرد به دنیا آمد. پدرش سید علی طباطبایی، از علمای شهر و مادرش سیده آغابیگم، دختر سید محمدعلی طباطبائی بود.[۱] نسب ایشان، با ۳۲ واسطه به امام حسن(ع) می‌رسد.[۲]

ازدواج

گاهشمار زندگی سید حسین بروجردی
[نهفتن]
۱۲۵۴ تولد
۱۲۶۱ آغاز تحصیل در مکتب خانه
۱۲۷۱ عزیمت به اصفهان و اقامت ده ساله
۱۲۷۴ ازدواج
۱۲۸۱ عزیمت به نجف اشرف و اقامت هشت ساله
۱۲۸۲ دریافت اجازه نامه از سید ابوالقاسم دهکردی
۱۲۸۹ دریافت اجازه نامه از آخوند خراسانی و شیخ الشریعة اصفهانی
۱۲۸۹ بازگشت به بروجرد به درخواست پدر
۱۲۹۰ مرگ پدر و کفالت برادران و خواهران
۱۲۹۰ درگذشت آخوند خراسانی
۱۲۹۴ مرگ «آغانازنین» دخترش
۱۳۰۱ مسافرت به مشهد و اقامت چند ماهه
۱۳۰۶ اعتراض به انتصاب فردی بهایی در ادارات بروجرد و ترک بروجرد به قصد نجف اشرف
۱۳۰۶ سفر حج و توقف ۸ ماهه در نجف و بازداشت در هنگام ورود به ایران و توقف صد روزه در تهران
۱۳۱۱ دوران پنج ساله فشار و اختناق رضاخان
۱۳۱۳ آغاز مرجعیت پس از درگذشت شیخ محمدرضا دزفولی از علمای خوزستان
۱۳۱۸ انتشار حاشیه وی بر عروه به عنوان رساله عملیه
۱۳۲۳ مسافرت به تهران جهت معالجه و توقف ۷۰ روزه
۱۳۲۳ عیادت محمدرضا پهلوی از وی در ۱۳ آذر
۱۳۲۳ عزیمت به قم در ۲۶ صفر به درخواست علما و اقامت در قم تا پایان عمر
۱۳۲۵ پیام به شاه درباره گنجاندن تعالیم دینی در مدارس ابتدایی
۱۳۴۰ درگذشت در ۱۱ شوال ۱۳۸۰ق/۱۰ فروردین


آیت الله بروجردی از همسر نخست خود، دو پسر و سه دختر داشت که همه‏ در کودکی وفات کردند؛ جز یکی از دختران، به نام آغا نازنین که دو سال پس از ازدواج با عموزاده خود به نام بهاء الدین طباطبائی، هنگام زایمان، درگذشت.

ازدواج دوم ایشان با دختر حاج محمد جعفر روغنی اصفهانی بود که نتیجه این ازدواج دو دختر و دو پسر است.

همسر سوم آیت الله بروجردی نیز دختر سید عبدالواحد طباطبایی عموزاده ایشان بود.[۳]
خبر درگذشت آیت الله بروجردی در روزنامه کیهان

فرزندان

سید محمدحسن طباطبائی بروجردی در سال ۱۳۰۴ش در بروجرد متولد شد. نوشتن اکثر امور استفتائی آیت­ الله بروجردی به عهده ایشان بود. وی در سال ۱۳۵۶ش در شهر قم دار فانی را وداع گفت.
سید احمد طباطبائی بروجردی در سال ۱۳۱۶ش در بروجرد متولد شد و در جوانی و در سال ۱۳۵۲ش در قم از دنیا رفت.
آغا فاطمه احمدی طباطبایی، دختر بزرگ آیت الله بروجردی و همسر سید جعفر احمدی، بود که در سال ۱۳۷۲ش و در ۸۰ سالگی در قم درگذشت.
آغا سکینه احمدی، دختر دوم ایشان است و در سال ۱۳۱۲ش به دنیا آمد. او همسر سید محمدحسین علوی طباطبایی بروجردی بود.

وفات

قبر آیت الله بروجردی در مسجد اعظم

آیت الله سید حسین بروجردی در ۱۳ شوال ۱۳۸۰ق برابر با ۱۰ فروردین ۱۳۴۰ش، از دنیا رفت و پیکر ایشان تشییع و سپس با نظر آیت ­الله بهبهانی، محمدحسن طباطبائی بروجردی(فرزند آیت الله بروجردی)، بر جنازه پدرش نماز خواند و در مسجد اعظم به خاک سپرده شد.

در پی درگذشت آیت الله بروجردی، سفرا و نمایندگان کشورهای اسلامی ابراز همدردی کردند. کشورهای شوروی، آمریکا و انگلیس پرچم­‌های سفارتخانه­‌ها و کنسول­گری‌های خود را در ایران به نشانه احترام به صورت نیمه افراشته نگه داشتند.[۴]
حیات علمی

سید حسین بروجردی در ۷ سالگی وارد مکتب خانه شد و پدرش چون پیشرفتش را دید، او را به حوزه علمیه نوربخش بروجرد برد.

وی در سال ۱۳۱۰ق برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت و در درس حاج سید محمد باقر درچه‏ ای، میرزا ابوالمعالی کلباسی و سید محمدتقی مدرس شرکت کرد. ایشان در درس فلسفه‏ آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی نیز شرکت کرد.[۵]

بعد از چهار سال تحصیل در اصفهان، در ربیع الاول سال ۱۳۱۹ق به بروجرد مراجعت کرد.
تحصیل در نجف

سید حسین بروجردی در ۲۷ سالگی از بروجرد به نجف رفت و در درس آخوند خراسانی شرکت و نه سال از محضر درس ایشان استفاده کرد. دیگر اساتید ایشان در نجف سید کاظم یزدی و شریعت اصفهانی بودند.
اقامت در نجف

در سال ۱۳۴۵ق رئیس اداره ثبت احوال بروجرد، شخصی بهایی را به معاونت خود منصوب کرد. همچنین مراسمی با حضور زنان برهنه، در سطح شهر به راه افتاده بود. این اخبار به گوش آیت الله بروجردی رسید، ایشان در اعتراض به این رفتار، قصد مسافرت به عتبات کرد؛ ولی فرماندار بروجرد مسئول اداره ثبت احوال را برکنار کرد. گرچه بعد از چند ماه بر اثر اعمال خلاف شرع مسئولین کشوری، به طرف عتبات رفته و در نجف ساکن گردید.[نیازمند منبع]

در جریان تحصن علما در قم علیه اعمال رضاشاه پهلوی، علمای نجف تصمیم گرفتند اعتراض خود را به گوش رضاشاه برسانند، بنابراین آیت الله بروجردی و شیخ احمد شاهرودی را به نماینده خود انتخاب کردند تا با علمای قم دیدار کنند؛ اما ماموران شاه این دو را در قصر شیرین دستگیر کرده و به تهران منتقل کردند. وقتی رضاشاه به دیدار آیت الله بروجردی آمد، وی بعد از نصیحت شاه اعلام کرد قصد سفر به مشهد را دارد.
اقامت در مشهد

ایشان بعد از ماجرای دستگیری در قصر شیرین و انتقال به تهران، مستقیماً از تهران به سوی مشهد حرکت کرد و مدت ۸ماه در مشهد اقامت داشت. به درخواست آیت الله محمد کفائی (فرزند آخوند خراسانی) و آیت الله سید حسین طباطبایی قمی، شب‌ها در مسجد گوهرشاد، نماز جماعت اقامه می‌کرد.

آیت الله بروجردی بعد از ۸ ماه تصمیم گرفت به بروجرد برگردد که در راه بازگشت در قم توقف کرد و شیخ عبدالکریم حائری، از ایشان خواست در قم بماند و تدریس کند.
بازگشت به بروجرد

اصرار طبقات مختلف بروجرد و درخواست‌­های مکرر از آیت الله بروجردی برای بازگشت به بروجرد، باعث شد ایشان تصمیم به بازگشت بگیرد.

سید حسین بروجردی در سال ۱۳۶۴ق برای معالجه از بروجرد به تهران آمد. در این هنگام چند نفر از فقهای سرشناس حوزه علمیه قم خصوصا امام خمینی از آیت­ الله بروجردی جهت اقامت در قم و قبول مرجعیت شیعه و مدیریت حوزه دعوت کردند.[۶]
اقامت در قم

سرانجام ایشان در ۲۶ صفر ۱۳۶۴ق وارد قم شده و برخی علماء از جمله امام خمینی، سید محمد محقق داماد و مرتضی حائری برای نشان دادن اهمیت دروس ایشان و تشویق فضلا به حضور درآن دروس، همراه با شاگردان خود در مجالس درس ایشان حضور می­ یافتند.[۷]

همچنین سید صدرالدین صدر که در صحن حرم حضرت معصومه(س) اقامه نماز جماعت می­ کرد، جایگاه نماز خود را به آیت الله بروجردی واگذار کرد. سید محمد حجت، جایگاه تدریس خود را در اختیار وی قرار داد. سید محمد تقی خوانساری نیز برای احترام در درس ایشان شرکت می‌کرد.[۸]
آثار علمی
نوشتار اصلی: فهرست آثار آیت‌الله بروجردی
کتاب جامع احادیث الشیعه

مجموعه تألیفات آیت‌الله بروجردی در دو بخش به زبان عربی و فارسی به بیش از بیست جلد می‌رسد و در چهار رشته رجال، حدیث، فقه و اصول فقه بوده و در فلسفه، منطق، عقائد و شعر هم، آثاری به وی نسبت داده شده است.[۹] مشهورترین اثر او جامع الاحادیث است که با نظارت آیت‌الله بروجردی و همکاری بیست تن از شاگردان او نگارش یافته است.[۱۰] فیش‌برداری کتاب پس از هفت سال به پایان رسید و اسماعیل معزی ملایری، علی‌پناه اشتهاردی و محمد واعظ‌زاده خراسانی آن را بازبینی کردند. باب‌بندی کتاب هم توسط اسماعیل معزی ملایری صورت گرفت.[۱۱]
شاگردان

برخی شاگردان آیت الله سید حسین بروجردی عبارتند از:

امام خمینی
سید محمد رضا گلپایگانی
مرتضی مطهری
حسینعلی منتظری
سید علی حسینی سیستانی
علی صافی گلپایگانی
لطف الله صافی گلپایگانی
محمد فاضل لنکرانی
ناصر مکارم شیرازی
سید موسی شبیری زنجانی
جعفر سبحانی
اکبر هاشمی رفسنجانی
محمدصادق حائری شیرازی

مرجعیت

اگر چه بسیاری از مردم و عده­‌ای از بزرگان، در مدتی که آیت الله بروجردی در بروجرد بود، او را به عنوان مرجع تقلید خویش برگزیده بودند، دوره نخست مرجعیت ایشان به طور رسمی، با انتشار رساله عملیه آغاز شد. مراجع محلی که با آیت الله بروجردی آشنایی داشتند، مقلدان خود را به او ارجاع می­‌دادند.[نیازمند منبع]

یک سال پس از اقامت آیت­ الله بروجردی در قم و بعد از ارتحال آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، اکثر مقلدان ایشان به آیت ­الله بروجردی رجوع کردند و بعد از رحلت آیت­ الله سید حسین طباطبائی قمی، آیت الله بروجردی، مرجع واحد جهان تشیع شد.[نیازمند منبع]
اجازات

اجازه نامه اجتهاد از آخوند خراسانی، شیخ الشریعه اصفهانی و سید ابوالقاسم دهکردی.

اجازه نامه روایی از آخوند خراسانی، شیخ الشریعه اصفهانی، شیخ محمد تقی اصفهانی معروف به آقا نجفی اصفهانی، سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی، آقابزرگ تهرانی و علم­ الهدی ملایری.
روش تدریس
مجلس درس سید حسین بروجردی کنار صحن آستانه مقدسه قم

روش ایشان در تدریس علم اصول، ساده ­گویی و کوتاه کردن مطالب و اجتناب از مباحث زائد بود.

ایشان همچون علمای سلف مثل شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ طبرسی و علامه بحرالعلوم، در علوم اسلامی دارای جامعیت بود. در فقه شیوه ­ای استنباطی را به کار برد. علاوه بر این، به تتبع و جستجو در اقوال پیشینیان و نظریات قدما در فقه (چه شیعه و چه سنی) می­ پرداخت.

او در علم رجال روشی منحصر به فرد و ابتکاری داشت. سندهای احادیث کتاب کافی، تهذیب، استبصار و... را از متون آنها جدا کرده و با دقت مطالعه می‌کرد و این کار دست آوردهای ارزشمندی نصیب محققان می‌کرد.
ویژگی­‌های اخلاقی

اخلاص: او خدا را با تمام وجود باور کرده بود، هر وقت سخن از خدمات ایشان به میان می‌آمد، می‌گفت: "خلص العمل فان الناقد بصیر؛ عمل خود را خالص کن زیرا بازرس عمل بسیار بیناست."[۱۲]
اشتیقاق به فراگیری علم: ایشان تا آخر عمر لحظه‌­ای دست از کسب علم و معرفت برنداشت. از ایشان نقل است که: "من از مطالعات علمی خسته نمی‌­شوم، بلکه هر‌گاه از کارهای دیگر خسته می‌­شوم، با مطالعات علمی خستگی خود را رفع می‌کنم."[۱۳]
سعه صدر: او در عین قدرت و توانایی، تملک نفس نشان داده، بی‌مهری‌های مخالفان خود را با شرح صدر شگفت‌انگیزی نادیده می‌گرفت و از لغزش­های آنان صرف نظر می‌کرد و این خود یکی از عوامل بسیار مهم و شدید التأثیر در سازمان یافتن ریاست کامل و بلامنازع برای او بود.[۱۴]
اهتمام به دین: در آخرین روزهای عمرشان وقتی خبر دادند پرفسور موریس متخصص قلب، از پاریس برای معالجه ایشان به قم آمده است. ایشان را به حضور نپذیرفتند و از همراهان خواستند اتاق را مرتب کنند و شانه­‌ای به ایشان بدهند تا محاسن خود را مرتب کند و وقتی به ایشان عرض کردند، اشکالی ندارد، چون حال شما خیلی خوب نیست، گفته بود: "من امروز پیشوای مسلمین هستم، نباید در مقابل یک بیگانه به این حال باشم."[۱۵]
مقابله با عوام‌زدگی: در مسائل مربوط به عزاداری امام حسین(ع) که‌گاه آلوده با کارهای خلاف می­ شد و بعضی حاضر نیستند تذکر لازم را به این افراد بدهند، او وظیفه خود را انجام می­ داد و از هیچ چیز باک نداشت.[۱۶]
کظم غیظ: آیت الله بروجردی در امور دنیایی با خود عهد کرده بود، اگر عصبانی شود یک سال تمام روزه بگیرد و یک بار که عصبانی شد، یک سال تمام (به غیر از روزهای حرام) روزه گرفت.[۱۷]
آرزوی شهادت: آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی نقل می‌کند: "مرحوم آیت‌الله بروجردی بسیار اظهار تأسف می­ کردند، به سبب این که با فراهم شدن زمینه شهادت این فیض بزرگ را درک نکردند و به مقام شهادت نایل نشدند."[۱۸]
روشن‌بینی:مرتضی مطهری می‌گوید: "یکی از مزایای برجسته آیت‌الله بروجردی که نماینده طرز تفکر روشن وی بود، علاقه­ مندی وی به تأسیس دبستان‌­ها و دبیرستان­‌های جدید تحت نظر سرپرستان متدین بود که دانش آموزان را هم علم بیاموزند و هم دین. ایشان دیانت مردم را در بی‌­خبری و بی‌­اطلاعی و بی‌­سوادی جستجو نمی‌کرد، بلکه معتقد بود که اگر مردم عالم شوند و دین هم به طور صحیح و معقول به آنها تعلیم گردد، هم دانا خواهند شد و هم متدین. آن مقداری که من اطلاع دارم، مبالغ زیادی از وجوه و سهم امام را اجازه داد که صرف تأسیس بعضی از دبیرستان‌­ها شود.[۱۹]

اقدامات مذهبی و اجتماعی
مسجد اعظم قم در مجاورت حرم حضرت معصومه(س) به ابتکار و پیگیری آیت الله بروجردی ساخته شد

حمایت از نیازمندان: در سال­های آخر حضور ایشان در بروجرد به علت جنگ دوم جهانی، قیمت آذوقه و مواد غذایی، افزایش پیدا کرده بود و مردم در تنگنا قرار گرفته بودند، از این رو همه بزرگان شهر را به خانه خود دعوت و تشویق کرد به بیچارگان کمک کنند و بیشترین کمک توسط شخص ایشان و از مایملک پدری تأمین گردید.

تأسیس کارخانه برق: در زمان حضور ایشان، شهر بروجرد از نعمت برق محروم بود. با درایت و مدیریت ایشان و نیز پیگیری و حمایت برخی از خیرین متدین، این شهر، دارای کارخانه برق شد.

گسترش کیفی و کمی حوزه علمیه قم: با مدیریت ایشان تحولاتی از نظر سیاسی، اجتماعی در زمینه تألیف، تصنیف و­ ترجمه، چاپ کتب فقهی و... و همین طور در اداره حوزه­های علمیه و سازماندهی آن پدید آمد.

نشر مجلات و کتب با محتوای دینی اسلامی: نخستین نشریات علمی حوزوی از جمله نشریه مکتب اسلام که توسط جمعی از فضلای خوشفکر و روشن اندیش منتشر می­ شد، با حمایت ایشان بود.

تجدید حیات حوزه علمیه بروجرد

ایجاد ابنیه­ بزرگ مذهبی و علمی: از جمله: مسجد اعظم قم، مدرسه نجف، مدرسه کربلا، مسجد بغداد، بیمارستان نجف، حسینیه و حمام سامرا، مدرسه کرمانشاه، مسجد بزرگ طرابلس لبنان، چهار مسجد بزرگ در آفریقا، قبرستان وادی السلام قم، مدرسه آیت الله بروجردی در قم، بیمارستان نکویی قم، مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ آلمان، کتابخانه مدرسه نجف، کتابخانه مدرسه کرمانشاه و....
اعزام نماینده به خارج کشور
نام نماینده محل استقرار زمان فعالیت
محمد محققی لاهیجانی آلمان - مرکز اسلامی هامبورگ ۱۳۳۴ش. تا فوت آیت الله بروجردی
مهدی حائری یزدی آمریکا - واشنگتن از حدود ۱۳۳۸ش.
عبدالحسین فقیهی رشتی - سید محمدتقی طالقانی عربستان
محمدتقی قمی مصر - دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه‌
سید صدرالدین بلاغی انگلستان
محمد شریعت اصفهانی ‌ پاکستان - کراچی ۱۳۳۱ش. تا پایان عمر

آیت الله بروجردی نمایندگانی را به کشورهای مختلف میفرستاد. قبل از وی اگر چه بعضی از مراجع مانند سید ابوالحسن اصفهانی نمایندگان و مبلغانی را به مناطقی مانند هندوستان، زنگبار و مسقط فرستادند، اما این اعزام‌ها محدود و موقت و در مناسبت‌های خاصی انجام می‌شد، ولی آیت الله بروجردی در این وادی نیز به سرمایه گذاری کلان عنایت داشت.
تأسیس مرکز اسلامی هامبورگ از جمله اقدامات آیت الله بروجرودی برای نشر معارف شیعی در اروپا بود

مرکز اسلامی هامبورگ: از مهمترین مراکز اسلامی و شیعی در آلمان و اروپاست. در ۱۳۳۲ تصمیم به تأسیس مرکز گرفته شد و طی نامه‌ای به آیت الله بروجردی، این پیشنهاد مطرح شد. وی ضمن استقبال از این طرح، مبلغ ده هزار تومان به عنوان نخستین رقم مالی برای انجام این کار حواله کردند. [۲۰] در سال ۱۳۳۴ محمد محققی لاهیجانی به عنوان نماینده آیت الله بروجردی و امام مسجد آغاز به کار کرد. پس از وفات آیت الله بروجردی و بازگشت محققی به ایران، سید محمد حسینی بهشتی مدیریت این مرکز را بر عهده گرفت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مدتی سید محمد خاتمی، محمد مجتهد شبستری، علی مقدم و محمد باقر انصاری در آن به فعالیت مشغول بودند و هم اکنون نیز این مرکز دینی و فرهنگی در هامبورگ فعال است.[۲۱][۲۲]

آمریکا: مهدی حائری یزدی فرزند شیخ عبدالکریم حائری یزدی تا پیروزی انقلاب در واشنگتن از طرف آیت الله بروجردی نماینده بود. وی علاوه بر تبلیغ در دانشگاه‌ها نیز تحصیل و تدریس میکرد. [۲۳][۲۴]
عربستان: سید محمدتقی طالقانی نماینده آیت الله بروجردی بود. او بعد از استقرار در آن کشور و پیگیری‌های بسیار، زمینه تأسیس مرکزی در شهر مدینه ایجاد کرده بود که به دلایلی متوقف شد.[۲۵] عبدالحسین فقیهی رشتی نیز به نمایندگی از آیت الله بروجردی، هر سال چندین ماه در مکه و مدینه به سر می‌برد و علاوه بر بیان مسائل شرعی، به دریافت وجوه شرعی می‌پرداخت. او ۳۰ سال نماینده آیت الله بروجردی در امور حجاج بود.[۲۶]
مصر: محمدتقی قمی از ۱۳۱۷ش با هدف تقریب مذاهب به قاهره رفت. ضمن تدریس زبان و ادبیات فارسی، برای معرفی تشیع تلاش میکرد. به همت وی و برخی علمای شیعی و سنی در ۱۳۲۷ش «‌دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه‌» تأسیس شد. آیت الله بروجردی، قمی را به عنوان نماینده خود در مصر و دارالتقریب تأیید کرد و به واسطه وی با شیوخ الازهر مکاتباتی داشت. [۲۷]
انگلستان: سید صدرالدین بلاغی نماینده آیت الله بروجردی در نهضت ملی شدن نفت بود. وی پس از نهضت نفت به نمایندگی آیت الله بروجردی، عازم انگلستان شد و در آنجا به تبلیغ پرداخت. در نامه‌ای آیت الله بروجردی از سفر ایشان اظهار خرسندی میکند:

«‌بسم الله الرحمن الرحیم/ بعرض عالی می‏رساند، مرقوم محترم که حاکی از صحت مزاج عالی بود واصل گردید، مطالبی را که مرقوم داشته بودید مکرراً با دقت مطالعه نمودم بی‏اندازه از این مسافرتی که به منظور تقویت اسلام انجام داده‏اید مسرور شدم و از این که اظهار رضایت به مسافرت لندن هم فرموده بودید نیز کمال مسرت حاصل شد، ولکن جمع مابین این مسافرت فعلاً با انتظار شرکت در آکادمی یا معهد که مرقوم شده بود چه نحو می‏شود، متحیر شدم. هر قسم بنظر خودتان صلاح است و جمع مابین دو مقصد حاصل می‏شود مرقوم دارید. مکتوبی به یکی از آقایان تجار که در طهران هستند نوشتم تحقیق کنند وضع عائله جناب مستطاب عالی را بهتر اطلاع دهند. پس از اطلاع امیدوارم رفع نگرانی جنابعالی از این حیث بشود و چنانچه خودتان هم احتیاجاتی داشته باشید با تعیین آدرس کامل اطلاع دهید. حقیر بی‏اندازه مسافرت امثال جناب مستطاب عالی را بممالکی که ممکن است موجب توسعه و تقویت دیانت مقدسه اسلام باشد لازم می‏دانم ولکن تا حال کمتر اشخاصی را واجد اوصاف احراز کرده‏ام. در مواقع توجه و دعاء امیدوارم حقیر را فراموش نفرمایید. والسلام علیکم و رحمةاللَّه برکاته، ۱۸ محرم ۱۳۸۰. حسین الطباطبایی/ چنانچه میسر باشد با جناب مستطاب حجةالاسلام آقای حاج آقا مهدی حائری تماس داشته باشید ولو بمکاتبه گمان می‏کنم مفید باشد.‌»

پاکستان: شیخ محمد شریعت اصفهانی فرزند شیخ الشریعه اصفهانی و داماد آقا ضیاء عراقی بود. در زمان زعامت آیت الله بروجردی از نجف به ایران آمد. با سید محمدکاظم عصار و حسینعلی راشد مرتبط بود. در ۱۳۳۱ش به عنوان نماینده آیت الله بروجردی راهی کراچی شد[۲۸] و تا پایان عمر در آنجا ماند. در فروردین ۱۳۵۷ درگذشت. [۲۹] [۳۰]

تقریب مذاهب اسلامی

آیت الله بروجردی به تقریب و وحدت میان مذاهب اسلامی توجه داشت. مسائل بین المللی و حملات بیگانگان به خاک مسلمین همانند جنگ جهانی، تجزیه عثمانی، جنگ ایتالیا علیه لیبی، تأسیس اسرائیل، جنگ هند و پاکستان و.. در ایجاد تفکر تقریب نقش داشت.[۳۱] بروجردی نزد سید محمدباقر درچه‌ای و شریعت اصفهانی تلمذ کرده است. این دو از حامیان اندیشه تقریب بودند. [۳۲]
اقدامات در جهت تقریب

عنایت به فقه مقارن: آیت الله بروجردی در مسائل فقه به فقه مقارن در مسائل خلافی اهمیت می‌داد. معتقد بود که مسائل فقهی نه تنها در سطح مذهب امامیه بلکه باید در سطح همه مذاهب فقهی اسلامی بحث شود و ادله همه مذاهب منظور گردد. از همین رو کتاب «‌مسائل الخلاف‌» شیخ طوسی را چاپ کرد و حتی گاهی این کتاب را با خود به جلسه درس می‌آورد. [۳۳]
بروجردی معتقد بود «‌فقه شیعه در حاشیه فقه اهل سنت است‌» و با توجه به اینکه پرسش‌های فقهی از ائمه با توجه به مسائل اهل سنت بوده، مراجعه به فتاوی رایج اهل سنت به فهم روایات کمک می‌کند.[۳۴]
اهتمام به درج روایات فقهی اهل سنت در کتاب جامع الاحادیث الفقهیه؛ این کتاب یک دوره حدیث کامل فقهی است که زیر نظر آیت الله بروجردی و به کوشش برخی شاگردان ایشان تألیف شد. وی تأکید داشت که در ذیل هر باب روایات اهل سنت نوشته شود. اگرچه بعداً به خاطر عکس العمل مخالفین، اظهار تردید کرد و در نهایت از این کار منصرف شد. [۳۵]
ریشه یابی مسائل اختلافی:وی مسائل مورد اختلاف را ریشه یابی می‌کرد. زمان طرح آن مسائل را از لحاظ تاریخی در نظر می‌گرفت و نخست حدود اتفاق و اختلاف در آن مسائل مشخص می‌کرد. نخست نظر اهل بیت و سپس نظر اهل سنت را طرح می‌کرد و این قبیل مباحث را به صورت بحث علمی و نه جدال مذهبی طرح می‌کرد. [۳۶]
طرح یکسان کردن حج؛ در سال‌های پایانی عمر وی حدیث حجة الوداع را برای ملک سعود که به ایران آمده بود، فرستاد. در طریق روایات حجة الوداع به نقل از اهل سنت دو نفر از امامان نیز ثبت گردیده و طبعاً برای شیعیان نیز حجت است و نظر به اینکه در کتب صحاح آمده می‌تواند نقطه وحدت در این مسأله بین فریقین باشد و سبب گردد که مسلمین در عمل حج یکسان عمل کنند. [۳۷]

معرفی فقه شیعه به اهل سنت؛ در میان رابطه تقریب فقهی، آیت الله بروجردی کتاب «‌المبسوط‌» شیخ طوسی را برای شیخ عبدالمجید سلیم از شیوخ الازهر و از اعضای دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة اهدا کرد. بروجردی از سویی اهتمام داشت که فقهای شیعه با روایات و مبانی فقهی اهل سنت آشنا شوند و از طرف دیگر اهل سنت نیز به روایات و فقه شیعه رجوع کنند و از آن مطلع شوند. در این دو امر موفق گردید و بسیاری از اعضای دارالتقریب با فقه شیعه آشنا شدند تا جایی که برخی از بزرگان دانشگاه الأزهر مصر -همچون عبدالمجید سلیم و شیخ محمود شلتوت- به جواز عمل کردن مطابق با فقه شیعه امامیه حکم دادند[۳۸] و یا در پاره‌ای مسائل مانند شرط شهادت عدلین در طلاق، موافق شیعه فتوا دادند که در قانون مدنی مصر ثبت شد. [۳۹] در همان ایام وزارت اوقاف مصر کتاب «‌المختصر النافع‌» محقق حلی (م۶۷۶ق) را که یک دوره فقه فشرده است، با مقدمه وزیر اوقاف وقت؛ شیخ احمد حسن الباقوری چاپ کرد. الباقوری به ایران آمد و با آیت الله بروجردی دیدار کرد. مقدمه وی در باب تقریب فقهی و مشترکات فقهی فریقین است. [۴۰]

حمایت از دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه؛ دارالتقریب در سال ۱۳۲۷ش از سوی جمعی از علمای اهل سنت و مذاهب مختلف و علمای شیعه و با کوشش محمدتقی قمی که سال‌ها در لبنان و مصر اقامت داشت و با دبیرکلی وی شکل گرفت. اعضاء آن از اساتید الازهر مانند شیخ عبدالمجید سلیم، شیخ محمود شلتوت، شیخ ابوزهره، حسن البنا، و از علمای شیعه محمد حسین کاشف الغطاء در نجف، سید شرف الدین و محمدجواد مغنیه در لبنان بودند. آیت الله بروجردی اهتمام ویژه‌ای به دارالتقریب داشت تا جایی که در بستر مرگ نیز به اهمیت این طرح و لزوم تقویت آن تاکید نمود.[۴۱] آیت الله بروجردی به مؤسسه «دارالتقریب» کمک مالی می‌کرد و با درگذشت وی، این کمک‌ها قطع شد و کارهای دارالتقریب متوقف گردید. [۴۲]

جلوگیری از اهانت به خلفا و بزرگان اهل سنت؛ واعظ زاده خراسانی در خاطره‌ای از آیت الله بروجردی برخورد وی با اهانت به بزرگان اهل سنت را یادآوری می‌شود.

یک روز در جلسه حدیث حضور یافت و فرمود: «‌کسی کتابی نوشته و تا توانسته به خلفا بد گفته است، نام مرا هم در آغاز کتاب برده است، من دستور دادم تمام جلدهای آن کتاب را جمع کنند، ما در چه زمانی زندگی می‌کنیم؟ این حرف‌ها چه فائده‌ای دارد جز ضرر و ایجاد عداوت؟‌» [۴۳]

همچنین گفته شده است که آیت الله بروجردی با چاپ جلدهای فتن و محن بحارالانوار موافق نبوده و به درخواست محمدتقی قمی[۴۴] از چاپ آن جلوگیری کرده است. [۴۵]
فعالیت‌های سیاسی
اجازه اجتهاد آخوند خراسانی به آیت الله بروجردی
صفحه دوم اجازه اجتهاد آخوند خراسانی به آیت الله بروجردی

مخالفت با تغییر خط
برخی نقل کرده‌اند که آیت الله بروجردی در جلوگیری از تغییر خط در دوره رضاشاه نقش داشته است. بنابر این نقل، رضاخان به تقلید از آتاتورک تصمیم به تغییر خط گرفت و آیت الله بروجردی با این تصمیم به شدت مخالفت کرد:

«‌هدف اینان از تغییر خط، دورکردن جامعه ما از فرهنگ اسلامی است، من تا زنده‌ام، اجازه نمیدهم این کار را عملی کنند، به هر جا که می‌خواهد منتهی شود.‌» [۴۶]

مجلس مؤسسان و ممانعت از تغییر دین رسمی
در اردیبهشت ۱۳۲۸ش شاه می‌خواست به وسیله مجلس مؤسسان و از طریق بعضی تغییرات در قانون اساسی، اختیارات خود را گسترش دهد؛ البته این گونه شایع شده بود که شاه می‌خواهد به این بهانه، مذهب شیعه و دیانت اسلام را لغو و راه را برای رسمیت دادن به فرقة ضاله بهائی هموار کند. [۴۷]
در این شرایط شایعه شده بود که آیت الله بروجردی با تشکیل مجلس مؤسسان موافق است. به دنبال این مسئله، آیت الله خمینی و آیت الله سید محمد محقق(داماد)، آیت الله روح الله کمالوند خرم آبادی و آیت الله مرتضی حائری، نامه‌ای به آیت الله بروجردی نوشتند: «‌چون منتشر است که راجع به مجلس مؤسسان بین حضرت مستطاب عالی و بعضی اولیاء امور مذاکراتی شده و بالنتیجه با تشکیل مجلس مؤسسان موافقت فرموده اید... مستدعی است حقیقت آن انتشار را برای روشن شدن تکلیف شرعی اعلام فرمایید ».;همچنین شایع شده بود که آیت الله بروجردی ضمن جواب کتبی نوشته بودند: از علماء اعلام انتظار می‌رود در مواقعی که این قسم انتشارات مخالف واقع می‌شود، خودشان دفاع کنند. البته علاقه‌مندی به مصالح مملکت بر همه مشهود است، نهایت مقتضی نیست که هر اقدامی گوشزد عامه شود. برای اینکه مبادا تغییراتی در موارد مربوط به امور دینیه داده شود. تذکراتی مکرر داد ه‌ام، تا آنکه اخیراً ابلاغ نمودند که نه تنها در مورد مربوط به دیانت تصرفی نخواهد شد، بلکه در تحکیم و تشیید آن اهتمام خواهد شد. معذالک در تمام مجالسی که در اطراف این قضیه مذاکره شده که در بعضی از آن مجالس، عده‌ای از علماء اعلام حضور داشتند، کلمه‌ای که دلالت یا اشعار به موافقت در این موضوع داشته باشد، از حقیر صادر نشده‍. چگونه ممکن است در چنین امور مهمی اظهار نظر نماییم با آنکه اطراف آن روشن نیست؟ ».
قائم مقام رفیع، مشاور شاه و دکتر اقبال، وزیر کشور از طرف شاه نزد آیت الله بروجردی آمدند، و صریحاً اطمینان دادند که دین رسمی تغییر نخواهد کرد و نهایتاً نیز به همان گرفتن اختیارات بیشتر برای شاه اکتفا شد. [۴۸]

ممانعت از اعدام آیت الله کاشانی
اگر چه در زمان ملی شدن صنعت نفت، میان آیت الله بروجردی وآیت الله کاشانی رابطه حسنه‌ای برقرار نبود، پس از کودتای ۲۸ مرداد، آیت الله بروجردی مانع از محاکمه و اعدام آیت الله کاشانی شد. [۴۹][۵۰]
نهضت ملی شدن نفت
هرچند آیت الله بروجردی مانند سید محمدتقی خوانساری در نهضت ملی نفت سکوت کرد؛ اما از روحانیت خواست که مخالفت نکنند. از وی نقل شده است که:

من در قضایایی که وارد نباشم و آغاز و پایان آن را ندانم و نتوانم پیش بینی کنم، وارد نمی‌شوم. این قضیه ملی شدن صنعت نفت را نمی‌دانم چیست، چه خواهد شد و آینده در دست چه کسی خواهد بود. البته روجانیت به هیچ وجه نباید با این حرکت مخالفت کند که اگر با این حرکت مردمی مخالفت کند و این حرکت ناکام بماند، در تاریخ ایران ثبت می‌شود که روحانیت سبب این کار شد. لذا به آقای بهبهانی و علمای تهران نوشتم که مخالفت نکنند.[۵۱]

در چند ماجرا مخالفین مصدق انتظار داشتند که آیت الله بروجردی علیه مصدق موضع گیری کنند[۵۲]، اما آیت الله بروجردی چنین نکرد و حتی اسنادی مبنی بر حمایت وی از دولت مصدق وجود دارد. [۵۳][۵۴]

تقابل و تعامل با فداییان اسلام
شیوه غیرمداخله جویانه آیت الله بروجردی با روش نواب صفوی و آیت الله کاشانی همسان نبود. [۵۵]نواب در کتاب راهنمای حقایق از مراجع می‌خواهد تا مرجعیت را به شرط آنکه صلاحیت این مقام را نداشته باشد، خلع کنند.[۵۶] در مقابل آیت الله بروجردی، روی خوش به فداییان نشان نمی‌داد. نخست با موعظه سعی در بازداشتن آنان داشت. سر درس مکرر می‌گفت:

«‌اینان (فداییان اسلام) طلاب و سادات جوانی هستند، ناراحت و عصبانی، باید موعظه بشوند. من از آنها می‌خواهم که این کارها را دنبال نکنند. ما تحولات زیادی در عمرمان دیده‌ایم. جریان مشروطیت و... دیدیم که کارها چگونه شروع و به کجا ختم شد.‌» [۵۷]

طاهری خرم آبادی و محمد فاضل لنکرانی تأثیرپذیری فدائیان اسلام از آیت الله کاشانی را از عوامل اختلاف فدائیان با آیت الله بروجردی می‌دانند. [۵۸][۵۹]

البته آیت‌الله بروجردی در جریان دستگیری سید حسین امامی، آیت الله بروجردی از وی حمایت و برای آزادی‌اش تلاش کرد. ایشان همچنین از کسانی که با شاه رابطه داشتند، قول گرفته بود که از شاه بخواهند حکم اعدام را امضا نکند. بروجردی پس از شنیدن خبر اعدام، متأثر و ناراحت شد و کارهای روزانه را تعطیل کرد و گفته بود «‌از ناراحتی حال هیچ کاری را ندارم‌» [۶۰]

مبارزه با بهاییت
در سال ۱۳۴۵ق رئیس اداره ثبت احوال بروجرد، شخصی بهایی را به معاونت خود منصوب کرد. همچنین مراسمی با حضور زنان برهنه، در سطح شهر به راه افتاده بود. این اخبار به گوش آیت الله بروجردی رسید و وی برای اعتراض؛ بروجرد را به مقصد عتبات عالیات ترک کرد. فرماندار بروجرد و دیگر مسئولین شهر، مسئول اداره ثبت احوال و معاونش را برکنار و تنبیه کردند و آیت الله بروجردی را به شهر برگرداندند؛ ولی وی بعد از چند ماه، بر اثر دلتنگی و اعمال خلاف شرع مسئولین کشوری، به طرف عتبات رفته و در نجف اشرف ساکن شد.

حمایت از فلسطین
موضع آیت الله بروجردی در قبال اشغال قدس، توسط متجاوزان صهیونیست، موضعی محکم بود.[۶۱] ایشان در سال ۱۳۲۷ش بیانیه‌ای را در محکومیت صهیونیسم بین‌الملل و غاصبان فلسطین صادر کرد و در آن از مجاهدان فلسطینی با احترام یاد کرده و برای پیروزی آنها دعا کرد.[۶۲]

درخواست گنجاندن درس دینی در دوره ابتدایی
در پی اعلام دولت، برای اجرای لایحه تعلیمات اجباری در دوره ابتدایی، آیت الله بروجردی خواستار گنجاندن درس تعلیمات دینی در این دوره شد و نماینده خود، آقای فلسفی را مأمور مذاکره با دولت کرد.[۶۳]
پانویس

سید علی طباطبایی در سال ۱۲۵۲ق در بروجرد متولد و در سال ۱۳۲۹ق وفات یافت و در مقبره جدش سید محمد دفن شد.
دوانی، مفاخر، ج۱۲، صص۶۹ – ۹۵
دوانی، مفاخر، ج۱۲، ص۵۳۸
دوانی، مفاخر، ج۱۲، ص۵۳۲
تمری، ص۲۰
واعظ­ زاده، ص۵۳
علی­ آبادی، ص۴۴؛ مجله حوزه، ش ۲۳، ص۴۲
علوی، صص۱۱۹ و ۱۲۰
آثار و تالیفات آیةالله بروجردی.
تبریزی، «جامع احادیث شیعه امتیازها و ضعف‌ها و روش استفاده از آن»، ص۱۴۵.
تبریزی، «جامع احادیث شیعه امتیازها و ضعف‌ها و روش استفاده از آن»، ص۱۴۶-۱۴۷.
این عبارت، بخشی از حدیث قدسی است: "یا بن آدم! اکثر من الزاد فان الطریق بعید بعید، و جدد السفینه فان البحر عمیق و اخلص العمل فان الناقد بصیر بصیر و اخر نومک الی القبر و فخرک الی المیزان و شهوتک الی الجنة و راحتک الی الاخرة...." (کلمة الله، تألیف سید حسن شیرازی ص۴۷۱)
مجله حوزه، شماره ۴۳ و ۴۴، ص۲۶۲
مرکز انتشارات، ص۳۰
علوی، سید محمدحسین، خاطرات زندگانی آیت الله بروجردی، انتشارات اطلاعات، خرداد ۱۳۴۱، ص۳۶
مجله حوزه، ش ۴۳ و ۴۴، ص۲۶۷
مجله حوزه، ش ۴۳ و ۴۴، صص۲۶۸ و ۶۶
مرکز انتشارات، ص۲۸
مطهری، ص۲۶۳
تاریخچهء بنیانگذاری و مراحل بنای مرکز
رک: زندگی آیت الله العظمی بروجردی، ص۷۲
تاریخچهء بنیانگذاری و مراحل بنای مرکز
رک: زندگی آیت الله العظمی بروجردی، ص۷۲
خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی،، صص۴۱ و ۳۹ و ۲۸
مجله حوزه، ش ۴۳-۴۴، ص۱۱۷
هفته نامه نقش قلم (نشریه استان گیلان)، ۲۷ آبان ۱۳۶۹، مقاله محمدعلی فقیهی زاده گیلانی.
جام شکسته، خاطرات حجت الاسلام معادیخواه، ج۲، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص۱۷۳
تذکره علمای امامیه‍...، ص۳۱۲.
بایگانی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ش۱۱۲۳، مورخ ۲۵۳۷/۱/۲۱.
درباره شیخ محمدشریعت اصفهانی
تطبیق اندیشه تقریب از منظر امام خمینی و آیت الله بروجردی، فصلنامه علمی-پژوهشی پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال دوم، ش ۵، زمستان ۹۱، ص۱۰۴
وحدت و انسجام اسلامی از نگاه آیت الله بروجردی، محمد واعظ زاده خراسانی، کیهان فرهنگی، ش ۲۵۷، اسفند ۸۶، ص۲۱
وحدت و انسجام اسلامی از نگاه آیت الله بروجردی، محمد واعظ زاده خراسانی، کیهان فرهنگی، ش ۲۵۷، اسفند ۸۶، ص۲۱
وحدت و انسجام اسلامی از نگاه آیت الله بروجردی، محمد واعظ زاده خراسانی، کیهان فرهنگی، ش ۲۵۷، اسفند ۸۶، ص۲۱
وحدت و انسجام اسلامی از نگاه آیت الله بروجردی، محمد واعظ زاده خراسانی، کیهان فرهنگی، ش ۲۵۷، اسفند ۸۶، ص۲۵
وحدت و انسجام اسلامی از نگاه آیت الله بروجردی، محمد واعظ زاده خراسانی، کیهان فرهنگی، ش ۲۵۷، اسفند ۸۶، ص۲۲
وحدت و انسجام اسلامی از نگاه آیت الله بروجردی، محمد واعظ زاده خراسانی، کیهان فرهنگی، ش ۲۵۷، اسفند ۸۶، ص۲۳
آذرشب، پیشینه تقریب، ۱۳۸۴ ش، صص۲۰۳-۲۰۴ و صص۱۷۴-۱۷۷؛ واعظ‌زاده خراسانی، «مصاحبه با آیت الله واعظ‌زاده خراسانی به مناسبت سالروز تاسیس دارالتقریب».
وحدت و انسجام اسلامی از نگاه آیت الله بروجردی، محمد واعظ زاده خراسانی، کیهان فرهنگی، ش ۲۵۷، اسفند ۸۶، ص۲۳
وحدت و انسجام اسلامی از نگاه آیت الله بروجردی، محمد واعظ زاده خراسانی، کیهان فرهنگی، ش ۲۵۷، اسفند ۸۶، ص۲۴
آذرشب، پیشینه تقریب، ۱۳۸۴ ش، ص۱۸۲.
وحدت و انسجام اسلامی از نگاه آیت الله بروجردی، محمد واعظ زاده خراسانی، کیهان فرهنگی، ش ۲۵۷، اسفند ۸۶، ص۲۵.
وحدت و انسجام اسلامی از نگاه آیت الله بروجردی، محمد واعظ زاده خراسانی، کیهان فرهنگی، ش ۲۵۷، اسفند ۸۶، ص۲۵
یوسفی غروی، «نقش مطاعن بحارالانوار در خرافه نهم ربیع الاول».
نشریه حوزه، شماره ۴۳، مصاحبه با محمد واعظ زاده خراسانی
چشم و چراغ مرجعیت: مصاحبه‌های ویژه مجله حوزه، با شاگردان آیت الله بروجردی، ص۲۹
دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۲، ص۲۴۲-۲۴۳
محمدحسن رجبی (دوانی)، زندگینامه سیاسی امام خمینی (تهران: نشر مطهر) ص۱۴۲.
مجله حوزه، شماره ۴۴ـ۴۳ (ویژه نامه آیت الله بروجردی)، مصاجبه با آیت الله صافی گلپایگانی
حسین مکی؛ خاطرات سیاسی حسین مکی، چاپ اول، تهران ۱۳۶۸، صفحه ۵۷۲ تا ۵۷۶
چشم و چراغ مرجعیت؛ مصاحبه با آیت الله سلطانی طباطبایی، ص۴۲
علی رهنما، نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، ص۹۹۵-۹۹۹
مجله حوزه، مصاحبه با واعظ زاده خراسانی، ش ۴۳-۴۴، ص۲۲۶
احمدعلی رجائی و مهین سروری، اسناد سخن میگویند، ج۱، ص۳۳۹
سیره عملی آیت الله العظمی بروجردی در ساحت سیاست، مجله علوم سیاسی، پاییز ۱۳۸۹، شماره ۵۱، ص۱۲۵
نواب صفوی، راهنمای حقایق، ص۵۸
علی رهنما، نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، ص۵۸
حسن طاهری خرم آبادی، خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، ج۱، ص۸۳-۸۴
مجله حوزه، شماره ۴۳-۴۴، مصاحبه با آیت الله فاضل لنکرانی، ص۱۵۶
چشم و چراغ مرجعیت، ص۱۰۳ و ۱۰۴
دوانی، مفاخر، ج۱۲ ص۳۶۲
منظورالاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ۱۳۷۹ش، ص۴۵۷-۴۵۸.

دوانی، خاطرات، صص۱۸۹ - ۱۹۱

منابع

تمری، محمدرضا، شکوه شیعه،مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۷ش.
دوانی، علی، خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۷۶ش.
دوانی، علی، مفاخر اسلام، بنیاد فرهنگی امام رضا(ع)، تهران.
شیرازی، سید حسن، کلمه الله، بیروت، دار الصادق، ۱۳۸۹/۱۹۶۹.
علی‌آبادی، محمد، الگوی زعامت، انتشارات هنارس.
علوی، سید محمدحسین، خاطرات زندگانی آیت الله بروجردی، انتشارات اطلاعات تهران، ۱۳۴۱ش.
مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شکوه فقاهت، قم، ۱۳۷۹ش.
مطهری، مرتضی، مزایا و خدمات آیت الله بروجردی، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۸۰ش.
واعظ زاده خراسانی، محمد، زندگی آیت الله بروجردی، نشر مجمع تقریب مذاهب اسلامی، تهران، ۱۳۷۹ش.
مجله حوزه، آثار و تالیفات آیةالله بروجردی، فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۰ش، شماره ۴۳ و ۴۴.

پیوند به بیرون

منبع مقاله:سایت آیت الله بروجردی
دانشنامه جهان اسلام
سیره عملی آیت الله العظمی بروجردی در ساحت سیاست
تصاویری از تشییع جنازه آیت الله بروجردی
آیت‌الله بروجردی و حاج آقا روح‌الله
آیت‌الله بروجردی به روایت دانشنامه ایرانیکا
ویژگی‌های مکتب قم و روش فقهی آیت‌الله بروجردی

[نمایش]

نبو

سید حسین طباطبائی بروجردی
[نمایش]

نبو

مراجع تقلید شیعه (قرن ۱۳ - ۱۵ قمری)
[نمایش]

نبو

حدیث‌شناسان شیعه
[نمایش]

نبو

رجال‌نویسان


آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟
بله
خیر
رده‌ها:

شاگردان آخوند خراسانیمدافعان تقریب مذاهب اسلامیمراجع تقلید قرن ۱۴ (قمری)مراجع تقلید ساکن قممدفونان در حرم حضرت معصومهسادات حسنیشاگردان سید محمدکاظم طباطبائی یزدیشاگردان جهانگیرخان قشقایی




سید حسین طباطبایی بروجردی
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از آیت الله بروجردی)
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
حسین طباطبایی بروجردی Husain Borujerdi (140).jpg
شناسنامه
نام کامل سید حسین طباطبایی بروجردی
لقب آیت‌الله العظمی
زادروز ۳ فروردین ۱۲۵۴
زادگاه بروجرد، لرستان، ایران
تاریخ مرگ ۱۰ فروردین ۱۳۴۰ (۸۶ سال)
محل مرگ قم، ایران
آرامگاه مسجد اعظم قم
دین اسلام
مذهب شیعه دوازده امامی
شاگردان محمد صادقی تهرانی

مکارم شیرازی

سید محمد مهدی غضنفری خوانساری

سید محمد هاشم غضنفری خوانساری

حسین مظاهری

جعفر سبحانی تبریزی

میرزا جواد تبریزی

میرزا یدالله دوزدوزانی

محمد رضا گلپایگانی

موسوی اردبیلی

حسین نوری همدانی

میرزا مسلم ملکوتی

اسماعیل صالحی مازندرانی

آقا موسی شبیری زنجانی

محمد فاضل لنکرانی

لطف‌الله صافی

عبدالله جوادی آملی

علی صافی گلپایگانی

محمد تقی بهجت

سید علی سیستانی

سید علی خامنه ای

روح‌الله خمینی
وبگاه رسمی www.broujerdi.ir

نبو

سید حسین طباطبایی بروجردی (۱۲۵۴ _ ۱۳۴۰) معروف به آیت‌الله بروجردی از مراجع شیعه ایرانی در سدهٔ چهاردهم می‌باشد. وی به مدت هفده سال زعیم حوزه علمیه قم بود و پس از درگذشت سید حسین طباطبایی قمی مرجعیت عامه شیعیان را به مدت نزدیک به ۱۵ سال بر عهده داشت.
محتویات

۱ تولد
۲ تحصیلات
۳ ورود به قم
۴ دیدگاه‌ها
۴.۱ اندیشه تقریب مذاهب اسلامی
۴.۲ اصلاحات ارضی
۵ روش اجتهادی
۶ تألیفات
۷ شاگردان
۸ درگذشت
۹ منابع
۱۰ پیوند به بیرون

تولد

سید حسین بروجردی در صفر سال ۱۲۹۲ق در شهر بروجرد به دنیا آمد.[۱] پدر وی حاج سیدعلی طباطبایی و مادرش سیده آغابیگم هر دو از سادات طباطبایی بودند. نسب وی با ۳۲ واسطه، به پیشوای دوم شیعه، یعنی حسن بن علی می‌رسد.[۲]
تحصیلات

پس از گذراندن مقدمات علوم در هجده سالگی، وارد دارالعلم اصفهان شد و از ابو المعالی، سید مدرس، سید محمدباقر درچه‌ای سطوح فقه و اصول و ادبیات عرب را آموخت. همچنین چندین سال از حکیم قشقائی و حکیم کاشانی حکمت و فلسفه و کلام و منطق آموخت و پس از هشت سال اقامت در اصفهان به نجف و پس از آن بیش از ۳۰ سال در شهر خود بروجرد به تحقیق و تدریس پرداخت.

وی همچنین، در جریان قیام قم در زمان رضاشاه علی‌رغم حساسیت نیروهای امنیتی، در فرصتی مناسب از بروجرد خارج شده و برای همراه کردن مراجع نجف با قیام، به طرف عتبات رفته و سپس با پیام حمایت مراجع آنجا به ایران آمده‌است. تجربه قیام حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی به عنوان مهمترین حادثه سیاسی زندگی بروجردی قبل از مرجعیت عامه تلقی می‌شود.[۳]

بروجردی، سال‌ها در نجف از آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی، مرتضی طالقانی، آقا شریعت اصفهانی در رشتهٔ خارج فقه و اصول تحصیل کرد، و خود در علوم عقلی و نقلی به مرتبه اجتهاد و استادی ارتقاء یافت و در سن سی‌سالگی در ردیف استادان حوزه نجف به تدریس علما اشتغال داشت. بروجردی بعد از ده سال اقامت در عتبات در سال ۱۳۲۸ از عراق وارد بروجرد شد و مدت چند سال در زادگاه خود به ترویج، تدریس و تألیف مشغول گشت و چند سفر به حوزه قم آمدوشد نمود که در برهه زمان در جمله مدرسین حوزه قم قرار گرفت و دیری نگذشت که پس از فوت حائری تدریجاً در رأس استادان بزرگ حوزهٔ قم قرار گرفت.
ورود به قم

بعد از درگذشت مؤسس حوزه علمیه قم، شیخ عبدالکریم حائری یزدی و محمدحسین نائینی (ساکن نجف اشرف) در سال ۱۳۵۵ قمری و نیز، درگذشت آقا ضیاءالدین عراقی در سال ۱۳۶۱ قمری، مرجعیت عامه شیعه تا سال ۱۳۶۵ قمری بر عهده سید ابوالحسن اصفهانی قرار گرفت. سید ابوالحسن اصفهانی در نجف اشرف ساکن بود و مرجعیت عامه شیعه را بر عهده داشت. همچنین در آن سالها سید حسین طباطبایی قمی در کربلا ساکن بود و مشغول تدریس برای طلاب حوزه کربلا بود.

در سال ۱۳۶۵ قمری سید ابوالحسن اصفهانی در نجف درگذشت و کمتر از ۴ ماه پس از آن سید حسین طباطبایی قمی نیز از دنیا رفت. پس از درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی و سید حسین طباطبایی قمی، عملاً سید حسین طباطبایی بروجردی عهده‌دار مرجعیت بخش قابل توجهی از شیعیان گشت و این موضوع به مدت نزدیک به ۱۵ سال ادامه یافت.[۳][۴][۵]
دیدگاه‌ها
اندیشه تقریب مذاهب اسلامی

سید حسین بروجردی از دارالتقریب که در سال ۱۳۲۷ شمسی در قاهره با دبیر کلی شیخ محمد تقی قمی شکل گرفت، حمایت می‌کرد. محمد واعظ‌زاده خراسانی از شاگردانش که با دارالتقریب مصر ارتباط داشت، می‌گوید توجه بروجردی به تقریب مذاهب اسلامی نشانگر اهتمام وی به وحدت و انسجام مسلمانان است.[۶] بروجردی معتقد بود که شیعه در عصر حاضر باید بر مقام علمی اهل بیت تأکید ورزد و اگر شیعه به استناد حدیث ثقلین به مرجعیت علمی اهل بیت اکتفا کند قادر خواهد بود همه مسلمانان را پیرامون اهل بیت جمع کند.[۷]
اصلاحات ارضی

بروجردی یکی از مخالفان سرسخت اصلاحات ارضی بود. این مخالفت در حدی بود که محمدرضا پهلوی طرح اصلاحات ارضی را تا زمان فوت وی عملیاتی نکرد. البته آیت الله شاه را تهدید کرده بود که اگر اصلاحات ارضی را عملیاتی کند زمین بدست آمده از اصلاحات اراضی را حرام یا نجس اعلام خواهد کرد. در همان دوران بروجردی فتوای حرام بودن رادیو و تلویزیون و پپسی کولا را نیز اعلام کرد.[۸]
روش اجتهادی

او همچون علمای سلف خود مثل شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ طبرسی و سید محمدمهدی بحرالعلوم دارای جامعیتی در علوم اسلامی است در فقه شیوه‌ای استنباطی را به کار برد.

شیوه او در فقه بر چند محور استوار است:

اهمیت به آراء قدماء
اهمیت به روایات و فتاوای
تکیه بر ادله و روایات اولیه
ریشه یابی مسائل

تألیفات

سید حسین طباطبایی بروجردی بر کتابهای فقیه شیخ صدوق، تهذیب الاحکام و استبصار شیخ طوسی، خصال و رجال و آمالی و علل الشرایع اسانیدی ضمیمه نمود. وی حاشیه بر کفایه آخوند خراسانی و نهایه طوسی نگاشت.

چند مورد از کتابهای او عبارت است از:

حاشیه علی کفایه الاصول
المهدی فی کتب اهل السنه
الآثار المنظومه، انیس المقلدین
مجمع الفروع، مناسک الحج
جامع احادیث الشیعه
مستدرک فهرست منتخب الدین
تجرید اسانید الامانی
تجرید اسانید الاستبصار.

نخستین بار از روی رساله عملیه او کتاب توضیح المسائل نوشته شد که در زمان حیات او و به تأیید ایشان به چاپ رسید.[۹]
شاگردان
صفحه اول روزنامه اطلاعات، پنجشنبه دهم فروردین ۱۳۴۰ شمسی، شماره ۱۰۴۶۶

محمد رضا گلپایگانی[۱۰]
مکارم شیرازی[۱۰]
حسین مظاهری[۱۰]
جعفر سبحانی تبریزی[۱۰]
میرزا جواد تبریزی[۱۰]
میرزا یدالله دوزدوزانی[۱۰]
سید محمد مهدی غضنفری خوانساری[۱۰]
سید محمد هاشم غضنفری خوانساری[۱۰]
موسوی اردبیلی[۱۰]
حسین نوری همدانی[۱۰]
میرزا مسلم ملکوتی[۱۰]
اسماعیل صالحی مازندرانی[۱۰]
موسی شبیری زنجانی[۱۰]
محمد فاضل لنکرانی[۱۰]
لطف‌الله صافی[۱۰]
عبدالله جوادی آملی[۱۰]
علی صافی گلپایگانی[۱۰]
محمد تقی بهجت[۱۰]
سید علی سیستانی[۱۰]
سید علی خامنه ای[۱۰]
روح‌الله خمینی[۱۰]
محمد صادقی تهرانی.[۱۱]

درگذشت

او در ۱۰ فروردین ۱۳۴۰ (شوال ۱۳۸۰ قمری) در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری قلبی درگذشت. پیکرش را در حرم فاطمه معصومه در قم دفن کردند.
منابع

http://www.broujerdi.ir/index.php/2016-03-22-07-51-29/2016-03-22-07-58-49
«زندگینامه آیت الله بروجردی». سایت آیت الله بروجردی. دریافت‌شده در ۸ آبان ۱۳۹۷.
موسی نجفی (۱۳۸۴)، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ص. ۴۰۴، شابک ۹۷۸۹۶۴۶۳۵۷۷۱۶
آیت الله العظمی سید حسین طباطبایی قمی
عباس حاجیانی دشتی (۱۳۷۲)، عنصر فضیلت و تقوی حضرت آیت‌الله العظمی قمی (قدس‌سره)، مفید (محلاتی)، ص. ۳۵
محمد واعظ زاده خراسانی (اسفند ۱۳۸۶). «وحدت و انسجام اسلامی از نگاه آیت‌الله بروجردی». پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی.
علامه واعظ زاده خراسانی. ندای وحدت. مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی. ص. ۲۷۵.
هرانا: ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حسن یوسفی اشکوری: روحانیت، مدافع نظام ارباب و رعیتی بود، گفت‌وگو از سیمین روزگرد، نوشته‌شده در ۲۱ امرداد ۱۳۹۵؛ بازدید در ۲۸ مرداد ۱۳۹۵.
«broujerdi.ir & org || پورتال حضرت آیت الله العظمی سید حسین بروجردی قدس سره - تدوین رسالهٔ توضیح المسائل». www.broujerdi.ir. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۰۴-۱۴.
«شاگردان». پورتال حضرت آیت الله العظمی سید حسین طباطبایی بروجردی.

صادقی تهرانی: «... در دروس ایشان [بروجردی]، شرکتی فعال داشتم.»

؛ فقه گویا، زندگی‌نامه مؤلف، ص ۱۱۳

سرگذشت نیکان، بازبینی ۸ فروردین ۱۳۸۶.
وب‌سایت صدا و سیما، بازبینی ۱۲ فروردین ۳۸۶.

پیوند به بیرون
مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به سید حسین طباطبایی بروجردی در ویکی‌گفتاورد موجود است.
در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ سید حسین طباطبایی بروجردی موجود است.

شاگردان مکتب بروجردی و حائری

[نمایش]

نبو

مراجع تقلید عامه شیعه
[نمایش]

نبو

فهرست مراجع تقلید شیعه
رده‌ها:

اهالی بروجردتقریب‌گرایان مذاهب اسلامیخاندان طباطبائیافراد ایرانی عراقی‌تباردرگذشتگان ۱۹۶۱ (میلادی)روحانیان شیعه اهل بروجردرهبران مذهبی اهل ایرانزادگان ۱۸۷۵ (میلادی)مراجع تقلید (درگذشته)روحانیان شیعهعالمان شیعهشاگردان آخوند خراسانی




ارتباط آیت‌الله العظمی بروجردی و انیشتین


مصاحبه پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حضرت آيت‌الله علوي بروجردي با يادگار آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره)

درباره ارتباط آن مرجع عظیم‌الشأن با آقاي انيشتین

مصاحبه پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حضرت آيت‌الله علوي بروجردي با يادگار آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره) درباره ارتباط آن مرجع عظیم‌الشأن با آقاي انيشتین

ارتباط آیت‌الله العظمی بروجردی و انیشتین

حضرت آیت‌الله علوی بروجردی! همان گونه که مطلع هستيد، اخیراً برخی از خبرگزاري‌ها و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی، نامه‌ای از آقاي انيشتین به حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی ـ قدس سره ـ منتشر کرده و مطالبی در زمينة ارتباط آن دو با یکدیگر بيان نموده‌اند. از حضرت‌عالی درخواست داریم که اگر دراین‌باره اطلاعی دارید، بیان بفرمایید تا پرسش‌های متعددي كه در ذهن بسیاری از پژوهشگران پدید آمده و با این پایگاه اطلاع‌رسانی در میان گذاشته‌اند، پاسخ داده شود.

پرسش: لطفاً چگونگی ارتباط حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره) با آقای انیشتین را بیان فرمایید.

پاسخ: جناب آقای انیشتین و آیت‌الله العظمي بروجردی با یکدیگر به طور مستقیم ارتباط نداشته­اند؛ نه آقای انیشتین به ایران آمده و نه آیت‌الله العظمي بروجردی به آمریکا رفته بودند؛ اما یک رابط قوی بین آن دو وجود داشت و آن، آقای پرفسور حسابی بود. ایشان از یک سو شاگرد انیشتین بود و با ایشان ارتباط داشت و از سوی دیگر، از ارادتمندان و علاقه‌مندان به آیت‌الله العظمي بروجردی بود و بسیار خدمت ایشان می­آمد. اینجانب هم، چه در تهران و چه در قم، با دکتر حسابی در ارتباط بودم و خدمت ایشان می­رسیدم.



انیشتین، آغازگر مسیر گذر از ماده به ماورا

پرسش: حضرت آيت‌الله علوي، آیا قرائن و شواهدی دال بر این ارتباط وجود دارد؟

پاسخ: در همان ایام ـ حدود 42 سال قبل ـ پیش از آنکه بحث ارتباط آیت‌الله العظمي بروجردی و انیشتین مطرح شود، آقای دکتر حسابی جریانی را در این رابطه برای بنده بیان کردند. ایشان گفتند: «پس از آنکه نظریه نسبیت انیشتین در محافل علمی مطرح شده بود، روزی خدمت آیت‌الله العظمي بروجردی رسیدم. ایشان از من درباره این نظریه توضیح خواستند و بنده هم این نظریه را به طور مبسوط شرح دادم. آیت‌الله العظمي بروجردی سؤالات دقیقی می­پرسیدند و من هم جواب می­دادم. وقتی مطلب تمام شد، به من فرمودند: سلام مرا به آقای انیشتین برسان و بگو شما موفق شدید از فیزیک روزنه­ای به متافیزیک باز کنید». آقای پرفسور حسابی دقیقاً همین تعبیر را از آیت‌الله العظمي بروجردی مطرح کردند. این داستان دلالت می­کند که بین انیشتین و آیت‌الله العظمی بروجردی، از طریق دکتر حسابی، ارتباطی ـ هرچند در حد پیغام ـ بوده است؛ اما درباره مسلمان و شیعه شدن آقای انیشتین ـ که بعدها مطرح شد ـ اطلاع دقیق و قابل اثباتی نداریم.

انیشتن اگر بیشتر عمر می‌کرد، شاید بسیاری از مسائل را باز می­کرد. امیدواریم دوباره مغز متفکری همچون او شکل بگیرد و کارهای او را دنبال کند و به قول آیت‌الله العظمي بروجردی، از عالم فیزیک به ماورای ماده راه یابد. اگر ماده ورایی داشته باشد، علمِ به ماده نیز باید به ماورای ماده منتهی شود. اساساً شناخت کامل، به آن سوی ماده پر می­کشد. توجه به ماورای ماده، مسئله‌ای است که نمی‌توان با یک احتمال کوچک، آن را از انیشتین نفی کرد. چنین رایحه­ای در بسیاری از دانشمندان بزرگ استشمام می­شود؛ اما اینکه انیشتین در این زمینه به چه مرتبه‌ای رسیده است، باید بررسی و اثبات شود.

اثبات‌ناپذیر و انکارناپذیر بودن ارتباط

پرسش: حضرت استاد، لطفاً به‌منظور روشن‌تر شدن مطلب برای مخاطبان، توضيحات بيشتري ارائه فرماييد.

پاسخ: مسئله ارتباط بین انیشتین و آیت‌الله العظمي بروجردی، همچون معمایی است. از یک سو نمی‌توان به طور کلی آن را نفی کرد؛ چون می‌دانیم که دست‌کم در حد پیغام‌رسانی از طریق پروفسور حسابی، بین آن دو ارتباط بوده است. همچنین مطالبی که اکنون از قول انیشتن و آیت‌الله العظمي بروجردی نقل می­شود، مطالب بلندی است و کار هر کسی نیست. کسی که به فلسفه و کلام اسلامی آشنایی داشته باشد، متوجه این نکته می‌شود.

از سوی دیگر، دلایل کافی و اثبات‌کننده در این‌باره موجود نیست و نمی‌توان صرفاً به قراین موجود بسنده کرد. انیشتن شخصیت بزرگی است و جدا از مسلمان یا یهودی بودن، متعلق به بشریت است. آیت‌الله العظمي بروجردی نیز شخصیت بسیار بزرگی است. ازاین‌رو، وقتی چنین مطالبی درباره این شخصیت‌ها مطرح می‌شود، باید با ادله قوی سخن گفت. ما به دنبال این ادله هستیم؛ اما آنچه تا کنون ارائه شده، قرائن ناقصی هستند که نتیجه قاطعی را اثبات نمی‌کنند.

1. اثبات‌ناپذیری

الف) نیافتن نامه‌های ادعاشده: ما در مجموعه آثار آیت‌الله العظمي بروجردی هیچ نامه‌ای به آقای انیشتین، یا پاسخی به نامه ایشان نیافته‌ایم. البته این به مفهوم انکار اصل مسئله نیست؛ زیرا بیشتر نامه­های ایشان هم‌اکنون موجود نیست؛ مانند نامه‌هایی که بین ایشان و شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر تبادل شده است که هیچ کدام اکنون در اختیار ما نیست. درباره انیشتین نیز هیچ نامه‌ای پیدا نشده است؛ با این حال، نه می‌توان اصل نامه‌نگاری بین آن دو را رد کرد و نه می‌توان آن را اثبات کرد.

ب) عدم شناخت دقیق درباره افراد و نهادهای مدعی: به دلیل وجود شخصیتی همچون پرفسور حسابی در این جریان، ما این مسئله را نفی نمی‌کنیم؛ اما چون درباره افراد و مجموعه­هایی که این مسئله را مطرح کرده‌اند، شناخت دقیقی نداریم و به افراد اصلی مطرح در این موضوع دست نیافته‌ایم، آن را اثبات هم نمی‌کنیم. برای مثال، گفته شده است که آقای دکتر مهدوی نامه‌ای با دست‌خط انیشتین به آیت‌الله العظمي بروجردی یافته است. ما بسیار تلاش کردیم که ایشان یا بستگانش را پیدا کنیم که تا کنون موفق نشده‌ایم. ممکن است که چنین نوشته‌ای منسوب به انیشتین، وجود داشته باشد و ممکن است نباشد.

ج) در اختیار نبودن شاهدان ماجرا: بیشتر افرادی که با آیت‌الله العظمي بروجردی به طور نزدیک ارتباط داشتند، مانند آیت‌الله سلطانی و آیت‌الله حاج شيخ‌علی صافی، از دنیا رفته­اند و تنها آیت‌الله العظمي حاج شيخ لطف‌الله صافی باقی مانده­اند که ایشان هم چیز زیادی در خاطر ندارند؛ چنان‌که اظهار می­کردند حتی آمدن دکتر حسابی نزد آیت‌الله العظمي بروجردی را هم به یاد نمی‌آورند. البته گفتنی است که آیت‌الله العظمي بروجردی دیدارهای خود را رسانه‌ای نمی‌کردند و همه از ملاقات‌های ایشان با شخصیت‌ها و سیاستمداران باخبر نمی‌شدند. حتی برخی از اطرافیان از ایشان می­خواستند که نتیجه دیدارهای خود را اعلام کنند تا مردم از خدماتشان آگاه شوند؛ اما ایشان ضرورتی برای این کار نمی‌دیدند. بنابراین درباره مکاتبات ایشان با انیشتین نیز طبیعی است که بسیاری از نزدیکان ایشان اطلاعی نداشته باشند. بنده خدمت آیت‌الله العظمي صافی و دیگر بزرگان رفتم و دراین‌باره صحبت کردم. اطلاعات ایشان هم بیش از این نیست. به هر حال، تمام افرادی که می‌توانستند در این زمینه گره‌گشا باشند، به‌ویژه دکتر حسابی، از دنیا رفته‌اند و در دسترس نیستند.

2. انکارناپذیری

الف) شخصیت جامع انیشتین: بنده در حالات انیشتین مطالعه کرده‌ام. ایشان شخصیت جامعی بوده است و تفکرش تنها به فیزیک محدود نبود؛ بلکه در زمینه موضوعات دیگر، از جمله فلسفه و کلام اسلامی نیز مطالعاتی داشته است. از‌این‌رو، کلمات و پرسش و پاسخ‌هایی که در این جریان از قول انیشتین مطرح شده است، امر بعیدی به نظر نمی‌رسد؛ چنان‌که آیت‌الله العظمي صافی نیز می­فرمودند: مطالبی که مطرح شده است، خیلی بلند است و نمی­شود از غیر آقای العظمي بروجردی و انیشتین صادر شده باشد. در نوشته‌هایی که به انیشتین نسبت داده شده است، ایشان فردی به نظر می‌آید که هم به فلسفه مسلط است، هم کلام اسلامی را خوب می‌فهمد و هم با سخنان اخباری‌­ها و مکتب آنها و علامه مجلسی و دیگران آشناست. ازاین‌رو، به‌راحتی نمی‌توان ادعا کرد که کسی این گفت‌وگو و پرسش و پاسخ را ساخته و پرداخته باشد.

ب) ارتباط گسترده آیت‌الله العظمي بروجردی با شخصیت‌های علمی معاصر: آیت‌الله العظمي بروجردی با طیف گسترده‌ای از اساتید و حتی برخی از سیاستمداران بازنشسته مرتبط بودند؛ مانند تقی‌زاده که به آیت‌الله العظمي بروجردی ابراز علاقه می‌کرد و دیدارهایی نیز با ایشان داشت. بدیع‌الزمان فروزانفر نیز با ایشان در ارتباط بود. من از خود ایشان شنیدم که گفتند: روزی خدمت آیت‌الله العظمي بروجردی رسیدیم و عرض کردیم: «ما به این نتیجه رسیده‌ایم که شیعه از زمان امام صادق ـ‌علیه‌السلام‌ـ آغاز شده است». ایشان که تا پیش از این جمله آرام نشسته بودند، ناگهان برافروخته شدند و طرز نشستن خود را عوض کردند و فرمودند: «من از شما تعجب می­کنم. شما چرا این حرف را می­زنید؟» آن‌گاه ایشان شروع کردند براي اثبات اینکه شیعه از زمان رسول خدا ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ شروع شده است. حدود دو ساعت توضیح دادند؛ روایت خواندند و شاهد آوردند. پس از آنکه سخنانشان تمام شد، عرض کردم: «مطالب ارزنده‌ای بود؛ کاش این مطالب را می‌نوشتید». ایشان فرمودند: «در مقدمات جامع احادیث شیعه این مطالب را نوشته‌ام». بنابراین، آیت‌الله بروجردی در زمینة ارتباط با اندیشمندان معاصر خود و مکاتبه و مباحثه با ایشان اهتمام داشتند و بعید نیست که با انیشتین نیز مرتبط بوده باشند.

ج) شخصیت جامع آیت‌الله العظمي بروجردی: آیت‌الله بروجردی از یک شخصیت جامع علمی برخوردار بودند. ایشان شاگرد جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملامحمد کاشی بود و تمام مراتب فلسفه و عرفان را گذرانده بودند. ایشان افزون بر تسلط بر فقه و اصول، یک فیلسوف نیز به شمار می‌رفتند. در زمینه حدیث نیز کار کرده و بر تفسیر آیات بسیار مسلط بودند. ایشان بر اساس همین غنای علمی خود، با بسیاری از شخصیت‌های علمی مکاتبه و گفت‌وگوهایی داشته‌اند و پاسخ‌های مبسوطی به بسیاری از پرسش‌ها ارائه می‌کردند. ازاین‌رو هیچ بُعدی ندارد که با انیشتین نیز مکاتباتی داشته باشند. این مسئله قابل تکذیب نیست و ثبوتاً ممکن است؛ هرچند اثباتاً نمی‌توان دلیلی بر آن ارائه کرد.



نکاتی درباره ارتباط آیت‌الله العظمی بروجردی و انیشتین

پرسش: حضرت استاد در پایان، اگر نکاتی در این زمینه دارید، لطفاً بیان فرمایید.

پاسخ: 1. اگر نامه آیت‌الله العظمي بروجردی به انیشتین و یا نامه انیشتین به ایشان پیدا شود، این مشکل نیز حل خواهد شد. این امر قابل پیگیری است. هیچ بعدی ندارد که بین این دو شخصیت، رفاقتی بوده و نامه‌نگاری­های صورت گرفته باشد. آیت‌الله العظمي بروجردی شخصیت بسیار پرحوصله‌ای داشتند و کسی بودند که با وجود گرفتاری­ها و مشکلات بسیار، ساعت‌های زیادی برای پاسخ به نامه‌ای وقت می‌گذاشتند. ایشان انیشتین را می‌شناختند و اهمیت کار را تشخیص می‌دادند. ازاین‌رو ممکن است که ایشان با انیشتین وارد مباحث جزئی شوند و به بحث بپردازند. درخواست ما این است که در مقام اثبات این امر، بیشتر کار شود؛ یعنی دست‌خط انیشتین دیده شود.

2. معمولاً نامه­های آیت‌الله العظمي بروجردی، به فارسی یا عربی نوشته می­شدند. بنابراین در صورت صحت این نامه‌نگاری‌ها، به یک مترجم نیاز می‌بود که احتمالاً خود دکتر حسابی این نقش را بر عهده داشتند؛ چون این نامه­ها پست نمی‌شدند و از طریق دکتر حسابی به انیشتین می‌رسیدند. در نتیجه، نقش دکتر حسابی در حل این معما بسیار زیاد است. ازاین‌رو باید با بستگان ایشان ارتباط یافت و پیگیری کرد که آیا در کتابخانه شخصی ایشان، آثاری در این زمینه هست یا خیر.

3. با توجه به اینکه یک طرف این داستان، آیت‌الله العظمي بروجردی است، بنده از کسانی که می‌توانند در این زمینه راهگشا باشند، می‌خواهم که ما را در حل این معما یاری کنند. اگر کسی واقعاً چنین نامه‌ای از انیشتین را یافته است، ما را در جریان قرار دهد. البته نباید این قضیه را سیاسی کرد. اینکه آقای حمیدرضا پهلوی این کتاب را خریده است، یا دیگری، در جای خود قابل تحسین است؛ اما نباید با نگاه سیاسی به آن نگریست. ما باید این کتاب را به دنیا عرضه کنیم. بنده اعلام می‌کنم که ما حاضریم خودمان به هرجایی که لازم است برویم و افراد و متخصصانی را که در این زمینه آگاهی دارند، از نزدیک ببینیم و با آنها مذاکره کنیم. این مسئله برای ما مهم است که ثابت شود معارف ما، حتی در جامعه علمی وزین و سنگینی در سطح انیشتن مخاطب دارد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته







https://portal.anhar.ir/node/15944#gsc.tab=0

پیام تبریک آیت الله بروجردی به مناسبت ۲۸ مرداد
۱۳۹۰/۰۹/۱۱ - ۱۳۱۱ بازدید
https://www.porseman.com/!146264

مقدمه: به گواهی تاریخ،همواره علمای دین در پی حمایت و حفاظت از منافع مردم و جامعه بوده و در این راستا از هیچ تلاشی فروگذار نکرده­اند.یکی از نقاطی که جامعه از آن دچار آسیب شده و می شود،مسائل سیاسی می باشد که از قدیم و در تمام زمان ها وجود داشته است بگونه­ای که در برخی از موارد می توان آن را تنها عامل تهدید آمیز فراروی مردم تلقی نمود.
در بررسی تاریخ عملکرد سیاسی عالمان دینی می بینیم که روزی برای پیاده سازی احکام دین در جامعه، قضیه مشروطه،زمانی برای جلوگیری از مفاسد دخانیات و هدر رفت منافع ملی،موضوع تحریم تنباکو،روزی دیگر برای پیش گیری از تاراج منابع نفتی این مرز و بوم،بحث ملی کردن صنعت نفت و روزی هم برای طرد عمال بیگانگانی که در تلاش برای نابودی این مردم کمر همت بر بسته بودند و در این راه از تمام امکانات و فرصت ها بهره می گرفتند انقلاب بی نظیر اسلامی رخ داده است که جملگی به رهبری عالمان بزرگوار تشیع بوده است و مردم نیز به حمایت از ایشان،تلاش های بسیاری نموده­اند و در تمام صحنه ها حضوری تعیین کننده داشته اند.
این حقایق گویای آن است که تحت هیچ شرائطی علمای ما،حاضر به کنار آمدن با بیگانگان نبوده و همواره بر تامین منافع ملت و مملکت تاکید و اصرار داشته اند.
یکی از موضوعاتی که در تاریخ سیاسی کشور بزرگ ایران اتفاق افتاده است کودتای 28 مراد ماه 1332 ه.ش می باشدکه مسایل گوناگونی پیرامون آن مطرح شده و می شود که از جمله موضوع عملکرد روحانیت بطور عموم و نظرگاه و رویکرد حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) در قبال این حادثه،بطور خاص می باشد.
قبلا باید دانست که از قدیم الایام ، عموما علما و مراجع دینی در مسایل سیاسی دخالت نمی کرده اند مگر به دو سبب:
اولا: اوضاع حکومت نسبت به رعایت مسایل دینی به قدری وخیم گردیده که دیگر جای تحمل و مماشات و به اصطلاح جای تسامح و چشم پوشی ازآن نبوده است.به تعبیر دیگر آنقدر حاکمان از دین دور شده که دین در معرض تهدید حذف از اجتماع قرار می گرفت که اینان از باب عمل به تکلیف دینی( به این که همان گونه که در برخی احادیث نیز آمده است عالم اگر در برابر بدعت ها سکوت کند مشمول لعن خداوند می گردد.(بحار الانوار ج 54 ص 234) ) اقدامات عملی صورت داده و در برابر حکومت ها قیام می نمودند که بعنوان مثال انقلاب اسلامی می­تواند نمونه بارزی برای این مهم باشد.
ثانیا: در برخی مواردی که علما در مسایل سیاسی دخالت کرده و یا بعضا وارد مناصب حکومتی شده اند مثل علامه مجلسی،شیخ بهایی،محقق کرکی و...(در عصر صفویه) برای ترویج دین و حفظ منافع مردم بوده است.هرچند برخی از این بزرگواران این حکومت را نامشروع می دانسته اند ولی بخاطر موضوع فوق،به همکاری با آنان اقدام می­کرده­اند.
حال باید دید که عالم و مرجع بزرگ جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی بروجردی جزء کدام دسته قرار می گیرندکه بدون تردید می توان ایشان را در قسم اول دانست و عملکرد ایشان نسبت به برخی مسایل سیاسی از قبیل موضوع کودتای 28 مرداد ماه 32 را از این جهت می توان ارزیابی نمود زیرا اگر در این مقطع زمانی ایشان با بازگشت شاه مخالفتی نداشتند تنها بدین خاطر بودکه اگر شاه برنمی‌گشت حکومت با یک کودتای کمونیستی سقوط می‌کرد و این در مقایسه با حکومت شاه که لااقل در چارچوب قانون باید مروج مذهب جعفری می‌بود، جلوه نامناسبی داشت و نمی‌شد روی آن حساب کرد و ممکن بود در حکومت کمونیستی اصل و اساس دین زیرپاگذاشته شود.به تعبیر دیگر،آیت الله بروجردی برای دفع افسد(سلطه کمونیستی) به فاسد(سلطه شاه) نظر داشتند نه این که حکومت شاه را تایید کرده و از آن حمایت نمایند تا از این طریق مشروعیت یابد و در نهایت توهم شود که ایشان با کودتاگران همکاری نموده اند تا شاه به ایران بازگردد.
ایشان نسبت به شاه و حامیان وی از جمله آمریکا و انگلیس بی تفاوت و بی اعتنا بودند و به آنان ارزشی نمی نهادند و در بسیاری مواقع در مخالفت با آنان بودند. بعنوان مثال ما در اینجا به یک نمونه از برخورد ایشان با رژیم شاه اشاره می­کنیم .
نقل می کنند که بی توجهی و بی اعتنایی حضرت آیت الله بروجردی به دربار به حدی بود که ایشان از دیدار هیئت اعزامی از سوی شاه به قم، خودداری و کمک های او برای ساختن مسجد اعظم را رد نمودند.(حدیث پیمانه ص 197)
حداکثر سخنی که در این میان وجود دارد این است که آیت الله‌بروجردی در پی حادثه 28 مرداد ماه به شاه پیام داده اند که در این باره بایدگفت ایشان تنها در بازگشت شاه، تلگرافی با این مضمون برای او فرستادند(که با توجه به علت این عمل که ذیلا ذکر می شود گویای همان دغدغه­ای است که در قسم اول قبلا اشاره شد که طبعا جای ایراد و انتقاد نخواهد بود) :«پیشگاه مبارک اعلی حضرت همایون شاهنشاه خلد الله ملکه، امید است ورود مسعود اعلی حضرت به ایران مبارک و موجب اصلاح مفاسد ماضیه و عظمت اسلام و آسایش مسلمین باشد»
آیت الله‌بروجردی در بیان علت این عمل فرموده اند در چنین شرایطی نمی‌توان شاه را تضعیف کرد چراکه فشار اجانب درکار است و من بیش از این مصلحت نمی دانم که دولت تضعیف شود زیرا شاه از خودش اختیار ندارد و تحت فشار دولت­های بیگانه است و اگر احساس کند جای پایش در ایران سست است ممکن است به طور کامل تسلیم بیگانه شود. (آیت الله بروجردی و سیاست. مجله دانش پژوهان پاییز و زمستان 1382. شماره 4 به نقل از سایت حوزه)
خلاصه سخن این­که این عالم بزرگوار ومرجع تقلید جهان تشیع،نسبت به دربار و درباریان و بطور کلی حکومت شاهنشاهی و عمال بیگانه او نظر مثبتی نداشته و تنها در مواقع ضروری و بحرانی به برخی اقدامات لازم مبادرت می نموده اندکه در حقیقت امری اجتناب ناپذیر بوده که بر اساس مصالح صورت می گرفته است.
منابع:
1: « سایت حوزه »
2:« علامه مجلسى. بحار الأنوار. مؤسسة الوفاء. بیروت .لبنان. 1404 ه. ق»
3:« پارسانیا.حمید.حدیث پیمانه.معارف.قم.چاپ چهارم.بهار 1379 ه.ش» (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 4/100122178)








منوچهر محمدی در گفت‌وگوی مشروح با فارس:
کودتای 28 مرداد نتیجه اختلاف داخلی بود/ مصدق با حمایت روحانیون دارای پایگاه مردمی شد

.....

فارس: پیام تبریک آیت الله بروجردی؟

کسانی که ادعا می‌کنند آیت‌الله بروجردی به شاه پیام تبریک فرستاد دروغ می‌گویند. حزب توده برای ضربه زدن به مذهبیون و دور کردن آنها از مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت تظاهراتی را در قم به را انداخت. این تظاهرات هم به وسیله انگلیس‌ها هدایت می‌شد بود تا مذهبیون را از اینکه حکومت در ایران کمونیست می‌شود بترسانند در این تظاهرات به مدرسه فیضیه و حرم حضرت معصومه اهانت‌های زیادی کردند همه این عامل باعث شد مذهبیون نه تنها نسبت به کودتا نظر خیلی منفی نداشته باشند. خوشحال هم شدند. که از شر یک دیکتاتوری مصدق که به حزب توده در حال میدان دادن بود راحت شوند. من آن زمان پانزده سالم بود شاهد بودم که توده‌های مردم از کودتا خوشحال بودند برای اینکه شرایطشان بسیار بد بود.از خودکامگی دکتر مصدق نیز ناراضی بودند پیام تبریک آیت الله بروجردی به خاطر این بود که از شر حزب توده راحت شد.




مصدق و کودتای ۲۸ مرداد
کد خبر 1409849
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۸:۴۴
مصدق و کودتای ۲۸ مرداد
مصدّق، جریان اسلامی و بخش عمده‌ای از مردم و فعالان مذهبی نهضت نفت را سرکوب و از صحنه خارج کرد، رسماً و آشکارا شیوه دیکتاتوری در اداره کشور پیشه کرد.

به گزارش مشرق،مجتبی سلطانی، پژوهشگر علوم سیاسی و نویسنده کتاب "خط سازش" طی یادداشتی نوشت:

در پی پخش مستندی از سیمای جمهوری اسلامی در باره نهضت ملی‌شدن نفت و کودتای آمریکا و انگلیس، که در آن برخی افراد وابسته به گروه‌های ناسیونالیست و لیبرال‌مآب، نکات ناقص و مبهم و بعضاً نادرستی مطرح کردند، تبیین برخی نکات و حقایق، شاید به رفع برخی ابهامات و پاسخ بعضی سؤالات، یاری رساند. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، کم‌هزینه‌ترین کودتای تاریخ به کمک اراذل و اوباش، در غیاب اکثریت مردم، موفق شد، زیرا پس از سی تیر ۱۳۳۱ و در دوره دوم دولت ملّی:

مصدّق، جریان اسلامی ....

واقعیت آنست که اکثریت مردم مسلمان و مرجعی مانند آیت‌الله بروجردی، و حتی فعالان سیاسی اسلام‌گرا از قبیل روحانیونی مانند هاشمی رفسنجانی که مصدق را در نیمه دوم حکومتش هم‌پیمان حزب توده و در ستیز با اسلام‌خواهان می‌دیدند، از سقوط مصدق خوشحال شدند. و حتی دانشجویان انجمن‌های اسلامی مانند عزت سحابی و چمران و...، در مقابل کودتا نه تنها هیچ اقدامی نکردند بلکه به استناد اسناد و اظهارات و خاطرات منتشره، اغلب آنان از سقوط اجتناب‌ناپذیر دولت ضعیف مصدق که تصور می‌رفت عملاً زمینه‌ساز قدرت‌گیری توده‌ای‌های کمونیست باشد، ناراضی نبودند.