سال بعدالفهرستسال قبل

بسم الله الرحمن الرحیم

السيد محمد كاظم بن عبد العظيم الطباطبائي اليزدي-العروة(1247 - 1337 هـ = 1831 - 1919 م)

السيد محمد كاظم بن عبد العظيم الطباطبائي اليزدي-العروة(1247 - 1337 هـ = 1831 - 1919 م)





الأعلام للزركلي (7/ 12)
اليَزْدي
(1247 - 1337 هـ = 1831 - 1919 م)
محمد كاظم بن عبد العظيم الطباطبائي نسبا، اليزدي بلدا ومنشأ، الأصفهاني تحصيلا، الغروي مسكنا ومدفنا: فقيه من مجتهدي الإمامية. من كتبه (تعليقة على متاجر الأنصاري - ط) فقه، و (السؤال والجواب - ط) فقه، و (الصحيفة الكاظمية - ط) و (الاستصحاب - خ) من مباحث أصول الفقه (1) .
__________
(1) أحسن الوديعة 188 - 193 والذريعة 2: 25 وBrock S 2: 802.













مصاحبه, اخبار افق شماره خبر: ٣٨٥٨٩٨ ١١:٠٢ - 1395/09/03 ارسال به دوست نسخه چاپي
افق حوزه شماره 487
نیم‌نگاهی به زندگی و آثار ارزشمند صاحب عروه آیة‌الله‌العظمی طباطبایی یزدی‌ قدس‌سره
اگر واقعاً سید، سیدیزدی شد به‌راحتی نبوده است؛ ایشان فرزند کشاورزی در یکی از روستاهای یزد بود که چند کیلومتر با یزد فاصله داشته است و برای شرکت در درس با پای پیاده و بدون پاپوش این مسیر را طی می‌کرد تا درس بخواند. حجة‌الاسلام والمسلمین سید‌محمد طباطبایی یزدی از نوادگان مرجع عالی‌قدر شیعه، آیة‌الله‌العظمی سید‌محمدکاظم طباطبایی یزدی‌ قدس‌سره در گفت‌وگو با خبرگزاری حوزه، به بررسی زوایای مختلف زندگی این عالم ربانی پرداخته است که در ادامه می‌خوانید: ....
اگر واقعاً سید، سیدیزدی شد به‌راحتی نبوده است؛ ایشان فرزند کشاورزی در یکی از روستاهای یزد بود که چند کیلومتر با یزد فاصله داشته است و برای شرکت در درس با پای پیاده و بدون پاپوش این مسیر را طی می‌کرد تا درس بخواند.
حجة‌الاسلام والمسلمین سید‌محمد طباطبایی یزدی از نوادگان مرجع عالی‌قدر شیعه، آیة‌الله‌العظمی سید‌محمدکاظم طباطبایی یزدی‌ قدس‌سره در گفت‌وگو با خبرگزاری حوزه، به بررسی زوایای مختلف زندگی این عالم ربانی پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

▪ با توجه به این‌که یکی از منابع شناخت مرحوم سید، یادداشت‌های شاگرد نزدیک ایشان «آیة‌الله شیخ محمدحسین کاشف‌الغطا» می‌باشد، در ابتدا معرفی کوتاهی از یادداشت‌های کاشف‌الغطا بفرمایید.
مرحوم آیة‌الله شیخ محمدحسین کاشف‌الغطا از شخصیت‌های برجسته و درخشان حوزه نجف و صاحب تألیفات متعدد و از شاگردان مرحوم آیة‌الله‌العظمی سیدمحمدکاظم یزدی بوده است. بخشی از کتاب «عقود حیاتی» که شیخ محمدحسین کاشف‌الغطا راجع به زندگی خودش نوشته‌، مربوط به مرحوم سید است که مرحوم والد استنساخ کرده و در شناخت‌نامه سیدمحمدکاظم یزدی در کنگره ایشان چاپ شده است.
▪ مهم‌ترین اثر مرحوم سید کدام کتاب ایشان می‌باشد؟
«عروة‌الوثقی» که به‌عنوان یک منبع دقیق و متقن فقهی است، یکی از مهم‌ترین آثار سید و شاید کمتر کتاب فقهی باشد که مانند این کتاب حاشیه و شرح بر آن نوشته شده و مورد توجه واقع شده باشد. این کتاب معیار و ملاک اظهار اجتهاد و مرجعیت شده است و تا به حال شاید بیش‌از شصت حاشیه بر عروه چاپ شده است.
نگارش این کتاب پیش‌از مشروطه و در سال 1322 هجری قمری آغاز شده است. آقا شیخ محمدحسین و آقا شیخ احمد کاشف‌الغطا که از فقها و نامداران عصر خود و از شاگردان مرحوم سیدمحمدکاظم یزدی‌ قدس‌سره بودند، نقش مهمی در زندگی و حیات علمی سید داشتند، شیخ احمد کاشف‌الغطا برادر بزرگ‌تر شیخ محمدحسین و از جنبه‌های فقهی قوی‌تر از ایشان بودند و در نامه‌های سید هست که ایشان نظرشان این بود که بعداز خودشان شیخ احمد را برای مرجعیت معرفی کنند.
این دو بزرگوار همیشه ملازم سید بودند و آقا شیخ محمدحسین در مسئله نگارش عروة‌الوثقی از جنبه فقهی و ادبی، دخیل بود و مرحوم سید برخی از امور مهمشان را به وی محول می‌کردند. و شیخ محمدحسین ملتزم بود که عبارت‌ها روان و در حد فهم عموم و در عین حال دقیق و متقن باشد.
▪ چطور شد که این دو برادر این‌گونه جذب مرحوم سید شدند؟
جناب شیخ محمدحسین کاشف‌الغطا، عبارات زیبایی راجع به مرحوم صاحب عروه در دو کتاب «العبقات العنبریة فی طبقات الجعفریة» و «عقود حیاتی» می‌نویسند که در ادامه برای شما و خوانندگان محترم نقل می‌کنم. جالب این‌جاست که آن‌قدر شیخ احمد و شیخ محمدحسین اطراف سید را گرفته‌اند که پدرشان آقا شیخ علی کاشف‌الغطا گله می‌کرد که فرزندانم، من را رها کرده‌اند و اطراف سید را گرفته‌اند! از عبارات مرحوم شیخ محمدحسین این است که می‌گوید: ما شب تا صبح بیداری می‌کشیدیم تا عبارت‌های عروة‌الوثقی را به‌صورت روان دربیاوریم. تتبع مرحوم سید هم در فقه زیاد بوده است و در هر مسئله‌ای تمام فروع را ذکر کرده‌اند.
مرحوم شیخ محمدحسین کاشف‌الغطا می‌گوید: تا صبح ویراستاری می‌کردیم و عصرهای پنج‌شنبه و جمعه گردهم می‌آمدیم و در جمع ما میرزای نائینی هم شرکت می‌کردند و در این محافل راجع به برخی عبارات عروةالوثقی از حیث ادبی و فقهی بحث می‌کردیم بعداز این‌که مشروطه و حوادث آن حاد شد، مرحوم نائینی دیگر در جلسات ما شرکت نکردند و مشروطه باعث دو دستگی و فاصله بین آقایان علما شد.
▪ لطفاً راجع به ارتباط شیخ محمدحسین کاشف‌الغطا و استادشان صاحب «عروه» بیشتر توضیح بدهید.
اعتماد مرحوم سید به این دو برادر به‌گونه‌ای بود که ایشان وصی سید می‌شوند و سید می‌گوید: «من در این دنیا به هیچ کس به ‌اندازه شما دو نفر اعتماد ندارم». شیخ شریف فرزند شیخ محمدحسین نقل می‌کند: شیفتگی این دو شاگرد به استادشان فوق تصور بود و او را مظهر همه فضایل می‌دانستند و به تعبیری فانی در او شده بودند. وقتی یکی از مقامات سیاسی عثمانی به دیدار سید می‌رود و از او می‌خواهد، هیچ کس در جلسه حضور نداشته باشد، سید می‌گوید: شیخ محمدحسین و شیخ احمد کاشف‌الغطا نروند و بمانند. به سید می‌گویند: می‌خواهیم تنهای تنها گفت‌وگو کنیم و هیچ کس جز شما نباشد. سید می‌گوید: «این دو نفْس من هستند».
عباراتی که مرحوم شیخ محمدحسین راجع به استادشان دارد، بسیار جالب است؛ از مرحوم صاحب عروه با عباراتی چون «سیدنا وأستادنا ومولانا الأستاد الأعظم» یاد می‌کند.
 ▪ سید یزدی علاوه بر عروه تألیفات دیگری هم داشته‌اند؛ حاشیه مکاسب ایشان چگونه است؟
آیة‌الله‌العظمی شبیری زنجانی راجع به حاشیه بر مکاسب ایشان می‌فرمایند: «هر حاشیه‌ای به یک جنبه فوایدی دارد و خوب است؛ ولی از لحاظ تتبع بهترین حاشیه بر مکاسب، حاشیه سید یزدی است».
بنده از پدرم شنیدم که می‌فرمود: وقتی من طلبه جوانی بودم و در نجف رسائل و مکاسب می‌خواندم، به آقا میرزا‌هاشم آملی برخوردم و ایشان از من پرسید: شما چه می‌خوانید؟ گفتم: مکاسب می‌خوانم. ایشان من را تشویق کردند و گفتند: اگر می‌خواهید به جنبه‌های معقول مکاسب وارد بشوید، حاشیه کمپانی را بخوانید؛ اگر می‌خواهید جنبه‌های اصولی را ببینید، حاشیه آخوند را ببینید و اگر می‌خواهید مجتهد بشوید و مکاسب را کما هو حقه بخوانید، علیک بحاشیۀ سید یزدی» و این، تأییدی است از بزرگان فقه بر جلالت شأن و دقت این حاشیه.
▪ آیا مرحوم سید علاوه بر منقول و مباحث فقهی در مباحث معقول نیز ورودی داشته‌اند و صاحب آثاری هستند؟
مرحوم شیخ محمدحسین کاشف‌الغطا عباراتی راجع به سید دارد که به مهارت سید در مباحث معقول اشاره دارد. او درباره سید می‌نویسد: «جامع المعقول والمنقول و ممیز مسایل‌الفضل عن‌الفضول، فقیه‌العصر، و نادرةالدهر»؛ در ضمن شرح حال پدرش در «العبقات العنبریة» نیز، وقتی به شرح حال سید اشاره می‌کند، می‌گوید ایشان فقیه است و به این جهت سایر جنبه‌های علمی‌شان مغفول واقع شده است.
هم‌چنین مرحوم والد ما سیدعبدالعزیز طباطبایی در یادداشت‌های خود آورده‌اند: «حجة‌‌الاسلام والمسلمین آقای حاج سیدمصطفی مهدوی هرستانی اصفهانی، گفت: در نزد شیخ مرتضی طالقانی در مدرسه سید در نجف درس می‌خواندم. ایشان می‌فرمودند: من هر وقت کتاب لازم داشتم، از کتابخانه‌ شخصی سید به عاریت می‌گرفتم و هیچ کتابی در معقول یا در منقول نگرفتم از ایشان الا این‌که ایشان، بر گرداگرد صفحاتش حاشیه نوشته بود؛ از جمله فصول و قوانین».
و این مطلب نشان می‌دهد ایشان در این حوزه‌ها هم ورود داشته‌اند، اگر چه اظهاری نمی‌کرده‌اند.
هم‌چنین استاد صدوقی‌سها که از مدرسین فلسفه معاصر هستند و یکی از اشتغالاتشان بررسی احوال و آثار حکماست، در مقدمه یکی از رسائل حکیم عصار مرقوم کرده‌اند از ملا‌هادی‌خان حائری مازندرانی که ایشان نقل کرده است: مرحوم سید یزدی به سیدکاظم عصار می‌گوید: کتاب اسفار را زیر بغل بگیر و عصرها بیا و به من درس بده؛ این خیلی جالب است که فردی که مرجع است، به یک جوان بگوید: به من درس بده و کتاب را هم زیر بغل بزن؛ چرا‌که فلسفه خواندن محضوراتی داشته است و این، مؤید این است که ایشان در علوم معقول هم ورود داشته است.
▪ آیا کتابخانه مرحوم سید در دسترس است؟
کتابخانه شخصی سید نه؛ اما کتابخانه مدرسه سید هم‌چنان پابرجاست.
مدرسه سید، از مراکز مهم حوزه علمیه و بزرگ‌ترین و زیباترین مدرسه نجف‌اشرف است و شخصیت‌های زیادی از علمای شیعه در قرن اخیر در آن حضور داشته‌اند. سیدمحمد پسر بزرگ سید، درسال 1325 هجری قمری شروع به ساخت این مدرسه کرد و در سال 1327 به پایان رساند.
سیدمحمد به کتب و نسخ خطی توجه داشته و در استکتاب و جمع مخطوطات اهتمام داشته است؛ لذا برای مدرسه هم کتابخانه ارزشمندی تأسیس می‌کند. وقتی مرحوم والد متولی مدرسه می‌شوند، کمر همت می‌بندند و کتابخانه را گسترش می‌دهند تا به‌عنوان یک کتابخانه سرآمد در نجف، منبع اهل نظر شود؛ اما چون می‌بینند علامه امینی اقدام به تأسیس کتابخانه امیر‌المؤمنین‌ علیه‌السلام کرده است، برای اجتناب از موازی‌کاری، توسعه کتابخانه مدرسه سید را رها کرده و با علامه برای غنی‌سازی و گسترش کتابخانه امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام همکاری می‌کند و کتابخانه مدرسه سید در یک ساختمان دو طبقه ملحق به مدرسه که خانه آیة‌الله سیدمحمدسعید حکیم بود و مرحوم حاج‌آقا باقر طباطبایی متولی مدرسه، خریداری و برای طلاب مدرسه وقف کرده بودند، به همان وضع می‌ماند؛ اما متأسفانه در زمان صدام بسیاری از کتاب‌های این کتابخانه متفرق شد. در برخی کتابخانه‌ها هم‌اکنون کتاب‌هایی دیده شده که روی آن نوشته شده است، وقف کتابخانه مدرسه سید‌محمد کاظم یزدی؛ یعنی برخی از این نسخه‌های خطی به کتابخانه‌های دیگر هم راه پیدا کرده است.
▪ نقش مرحوم سید در حوادث مشروطه و مسایل اجتماعی و سیاسی عصر ایشان چگونه بود؟
نمی‌شود راجع به سید حرف زد و اشاره‌ای به مسایل اجتماعی و سیاسی آن زمان نکرد؛ جدال مشروطه در آن زمان واقع شد و قدری باعث دو دستگی علما شد، من در این‌جا عبارت‌های مرحوم شیخ محمدحسین کاشف‌الغطا را برایتان می‌خوانم تا حقیقت امر روشن شود. این‌گونه نبوده که مرحوم سید از همان اول معارض مشروطه بوده و علم مخالفت را برداشته باشد؛ موضع ایشان سکوت بوده است، ولی چون حوزه تقلید ایشان وسیع بوده و حکم ایشان در اکثریت مردم نفوذ داشت، مشروطه‌خواهان نمی‌توانستند، سکوت ایشان را تحمل کنند و آن‌قدر اصرار کردند تا ایشان مجبور شدند اعلام کنند که من موافق نیستم و مشروطه‌خواهان هم این عدم موافقت را تعبیر به معارضه کردند.
البته این‌که می‌گویم، حکم مرحوم سید نفوذ بسیار داشته است، بنا بر شواهدی است و یکی از آن‌ها اسناد و نامه‌هایی است که از مرحوم سید به‌جا مانده و از بلاد مختلف اسلامی از هند تا قفقاز و از حجاز تا بخارا و جاهای مختلف... از ایشان استفتا می‌کردند؛ لذا از طرف مشروطه‌خواهان بر ایشان فشار زیادی وارد می‌شد تا نظر خود را اعلام کند و در نهایت فرمودند: نهایت امر مشروطه معلوم نیست چه خواهد شد؛ یعنی حرف خوبی است، ولی آخرش ممکن است از این شعار زیبا سوءاستفاده بشود. این عبارت مرحوم کاشف‌الغطا است در کتاب عقود حیاتی که به ایشان رئیس مستبدین می‌گفتند! اما روزگار که گذشت دانسته شد، ایشان تیزهوش و تیزبین بوده‌اند و حق با ایشان بوده است. ایشان را بسیار آزار داده‌اند و حکایات متعددی در کتاب‌ها در آزار ایشان ذکر شده است و صورت برخی تلگراف‌ها و مکاتبات و اسنادی که بین مشروطه‌خواهان و ایشان وجود دارد نیز، گویای این مطلب هست.
▪ نحوه ورود سید به عالم طلبگی چگونه بوده است؟
داستان‌هایی هم راجع به تلاش و سخت‌کوشی سید نقل شده است که اگر واقعاً سید، سید یزدی شد، به‌راحتی نبوده است؛ ایشان فرزند کشاورزی در یکی از روستاهای یزد بودند که چند کیلومتر با یزد فاصله داشته است و پدر ایشان در کودکی از دنیا رفت و سید در فقر بزرگ شد و برای شرکت در درس با پای پیاده و بدون پاپوش این مسیر را طی می‌کرد تا درس بخواند. کتاب رسائل را نداشته است و هر صفحه از رسائل را که مربوط به درس روز بعد بوده استنساخ می‌کرده است تا برای فردا آماده کند و این متن و دست‌خط سید هم نزد پدرم بود که شخصی از ایشان به امانت می‌گیرد و دیگر باز نمی‌گرداند! ایشان مقدمات را در یزد می‌خواند و بعد به مشهد می‌رود و ریاضیات و فلکیات را می‌خواند و بعد به اصفهان می‌رود و سطوح عالی و خارج را می‌خواند؛ خیلی مشتاق بود، درس شیخ انصاری را در نجف درک کند؛ ولی به لحاظ این‌که تمکن مالی نداشت، نتوانست راهی نجف بشود و بعد از سال 1281 هجری با پسر شیخ محمدباقر مسجدشاهی اصفهانی معروف به آقا نجفی اصفهانی راهی نجف می‌شوند و در کرمانشاه اعلام می‌شود؛ شیخ انصاری از دنیا رفته است و ایشان محضر شیخ انصاری را درک نمی‌کند.
▪ الآن چه آثاری از سید در کتابخانه مرحوم محقق طباطبایی نگهداری می‌شود؟
 بخشی ازکتابخانه، اختصاص به آثار سید یزدی دارد و نسخه اصلی «عروة‌الوثقی» به خط خود سید در همین بخش نگهداری می‌شود؛ گاهی برخی بزرگان و محققان مانند حضرت آیةالله شبیری زنجانی به متن اصلی مراجعه می‌کنند. علاوه بر این‌ها مجموعه اسنادی است که برای سال‌ها مدفون بوده و بعدها مرحوم پدرمان آن‌ها را نگهداری کرده و به ایران منتقل می‌کند و ما در بنیاد محقق طباطبایی این اسناد را در آلبوم‌هایی آرشیو کرده و مشغول فهرست‌نگاری آن‌ها هستیم که بیش‌از صد آلبوم است.
تألیفات سید به مرور در سالیان متمادی به‌صورت چاپ‌های سنگی و سربی و حروفی چاپ شده است و در کنگره‌ای که در سال 91 در قم برپا شد، بسیاری از آثار ایشان در ظاهر یک مجموعه در هجده جلد ارائه شد. انیس‌التجار و کتاب شیخ بهایی مثال‌های کوچکی است که ایشان حواشی کمی دارد. عمده تألیفات ایشان شامل «عروة‌الوثقی، حاشیه‌ای بر مکاسب، رسالة فی اجتماع الأمر والنهی، رسالة فی منجزات المریض» و چند رساله دیگر است و ذوق ادبی هم داشته است و یک رساله فارسی به نام بستان راز و گلستان نیاز که مناجات‌نامه است از سید باقی مانده و اشعار دیگری هم دارد. هم‌چنین مجموعه دعایی دارند که مرحوم کاشف‌الغطا مقدمه زیبایی بر این صحیفه دارند که در دسترس است.












خاندان حضرت آیت الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی صاحب عروه

● اشاره

نسل صاحب عروه یک نسل پربرکت و عالم خیز بوده ودر این مقاله شرح حال تعدادی از اولاد و احفاد آیت الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی بیان شده است. لازم به ذکر است که خاندان طباطبایی یزدی خاندانی بسیار متراکم و پرجمعیت است و در این مقاله استقصای تامی صورت نگرفته و فقط تعدادی از مشاهیر این خاندان معرفی گشته اند.

● سادات طباطبایی

سادات طباطبایی منسوب به سید ابراهیم طباطبا می باشند. در وجه اینکه چرا وی را طباطبا گفته اند اقوال مختلفی بیان شده است. ولی یکی از معروف ترین وجوه تسمیه این سلسله سادات به طباطبایی، این است که ابراهیم در زمان کودکی لکنت زبان داشت و وقتی می خواست بگوید قبا، قبا؛ عبارت را به صورت طبا، طبا بیان می کرد. از این جهت به طباطبایی معروف گشت و نسل پربار و پر برکت وی نیز به طباطبایی معروف گشتند. سادات طباطبایی ابتدا در عراق ساکن بودند ولی در حدود قرن هفتم به مناطق میانی ایران و بخصوص زواره و اردستان نقل مکان کردند. بعدها با ازدیاد جمعیت این خاندان، شاخه هایی از آن در نجف، مشهد، قم، اصفهان، بهبهان، تبریز، یزد و برخی نقاط دیگر سکنی گزیدند. شاخه طباطبایی های یزد از لحاظ اسم و رسم از سادات دیگر مناطق کم اسم و رسم دارتر بودند و بیشتر پس از اواخر عهد قاجار بود که نام این سلسله بر زبان ها افتاد. از بزرگان خاندان طباطبایی می توان به علامه صاحب کرامت مرحوم سید محمد مهدی طباطبایی بروجردی معروف به بحرالعلوم اشاره نمود. البته جد بحرالعلوم از سادات اصفهانی بود ولی پس از وی، سادات طباطبایی شاخه بروجرد از مشاهیر سادات طباطبایی محسوب می شوند و بزرگان بسیاری از این خاندان برخساته که اغلب در نجف ساکن می باشند. شاخه دیگر از سادات طباطبایی شاخه طباطبایی های تبریز می باشند که میر عبدالوهاب شهید در قرن ۹ و ۱۰ از مشاهر این سلسله است و عارف کبیر مرحوم قاضی طباطبایی و نیز علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان و همچنین شهید قاضی طباطبایی از این خاندان هستند. لازم به ذکر است که لقب«علامه طباطبایی» اول از همه برای مرحوم علامه بحرالعلوم به کار برده می شد و بعدها این لقب برای مرحوم صاحب عروه و در زمان ما بیش از همه برای علامه طباطبایی صاحب تفسیر ارزنده المیزان به کار برده می شود. از نسل صاحب عروه بزگرانی به پا خواسته اند که در این مقال به بیان شرح حال تمامی انها نمی پرزدایم. چه این امر مستلزم اطاله بیش از مد مقاله خواهد بود. فقط برای اینکه نشان دهیم از نسل صاحب عروه چه از نسل پسری وی و چه از نسل دختری وی بزرگان زیادی ظهور کرده اند شرح حال تنی چند از فرزندان و نوادگان دختری و پسری ایشان را ذکر خواهیم نمود.

● سید محمد طباطبایی یزدی

صاحب عروه دارای ۶ پسر و ۶ دختر بود. مشهورترین پسر ایشان مرحوم سید محمد طباطبایی می باشد که در زمان زندگانی پدر خویش دار فانی را وداع گفت و خار غم بر دل پدر کاشت. البته طبق برخی از اقوال ایشان به درجه شهادت نائل آمده است که البته سند چندان قوی یی در این باره ارائه نشده است. ولی اصل این قضیه که ایشان در مسیر دفاع از حیثیت و آبروی مسلمانان دچار غم و غصه شده و پس از بازگشت از جهاد علیه کفار، رحلت نموده مسلّم است و ارزش همین از شهادت کمتر نیست. سید محمد که فرزند بزرگ مرحومصاحب عروه است در ۲۶ ماه رمضان المبراک سال ۱۲۸۶ ق یعنی ۴ سال پس از ورود صاحب عروه به نجف اشرف دیده به جهان گشود. پس از طی دوران مقدمات و سطح حوزه، در درس بزرگان حوزه نجف از جمله والد معظم خویش قرار گرفت و به درجه اجتهاد رسید. سپس تدریس را آغاز نمود و به نگارش کتاب نیز اشتغال یافت. وی بسیار مورد علاقه و توجه پدر خویش بود و پدر به وی اعتماد بسیار داشت. در انتهای زمان مشروطه دوم که روس به ایران حمله نمود و ایتالیا نیز به لیبی هجوم برد، علمای شیعه برای دفع هجوم کفار فتوای جهاد صادر کردند و اگر چه با فوت آخوند خراسانی، حرکت به سوی ایران منتفی شد ولی علمای دین به رهبری شیخ عبدالله مازندرانی تنها مرجع تقلید باقی مانده از بین آیات ثلاث نجف( و به صورت نمادین به ریاست میرزا مهدی خراسانی؛ فرزند آخوند خراسانی) به کاظمیه رفته و بر نظارت بر امور سیاسی ایران و تهدید روس پرداختند. مدتی کوتاه گذشت که جنگ جهانی اول آغاز شد و بزرگانی چون شیخ الشریعه اصفهانی، سید محمد کاشانی، سید مهدی حیدری و سید محمد سعید حبّوبی ریاست نیروهای مسلمان علیه انگلیس مکار را بر عهده داشتند. مرحوم صاحب عروه به علت کهولت سن توان همراهی علما و مردم را در حرکت جهاد علیه کفار نداشت. لذا هم در اردوی کاظمیه و هم در جنگ جهانی اول پسر ارشد خود سید محمد را با علما همراه نمود. به علت اقبال عامه عشایر به صاحب عروه حضور فرزند ایشان در جبهه جنگ در روحیه مبارزان تاثیر بسیار داشت. جنگ با کفار مدتی به درازا انجامید و علی رغم جانفشانی علما و مردم، انگلیس پیروز شد و خیل مبارزان چون کشتی مغلوب طوفان، به دیار خویش بازگشتند. منطقه اصلی نبرد شهر بصره و جنوب عراق بود. در مسیر بازگشت برخی از علما همچون سید سیعد حبوبی توسط انگلیس به شهادت رسید و عده ای نیز از فرط غصه و غم دق کرده و جان سپردند که یکی از آنها مرحوم سید محمد طباطبایی یزدی بود. وی در ۱۳ جمادی الاولی ۱۳۳۴ ق دار فانی را وداع نموده و جنازه اش را به کاظمین و سپس به نجف اشرف بازگرداند و والد وی بر جنازه اش نماز گذارد و در صحن مطهر علوی مدفون گشت. سید محمد دارای تالیفات بسیاری است که از مشهورترین آنها می توان الخرقه را نام برد که کتابی کشکولی و در موضوعات مختلف است. صحائف الابرار که درباره نماز شب است و نباید آن را با صحائف الابرار شیخ محمد حسین کاشف الغطاء یکی دانست، و مقدمه کتاب حج از عروه الوثقی از دیگر تالیفات وی است. سید محمد از عشاق الکتب به شمار می رفت و کتابخانه وی دارای آثار نفیس بسیاری بود و صاحب الذریعه در جای جای کتاب خویش از کتابهای موجود در مکتبه وی یاد می کند. مرحوم سید محمد رضا طباطبایی یزدی فرزند سید محمد نیز از بزرگان خاندان صاحب عروه می باشد. شایان ذکر است که سید محمد داماد مرحوم شیخ علی یزدی؛از شاگردان میرزای شیرازی اول، بوده است.

● سید علی طباطبایی یزدی

سید علی طباطبایی یزدی فرزند دوم صاحب عروه است که در ۶ ربیع الاول ۱۲۸۹ ق متولد شد. پس از طی مقدمات و سطوح در سال ۱۳۰۷ ق راهی سامرا شد و محضر بزرگانی چون سید محمد اسفهانی مشهور به فشارکی را دریافت. سپس به نجف برگشت و دروس بزرگانی همچون والد خویش، محقق نهاوندی، شیخ ابراهیم یزدی(از شاگردان پدرش و مقرر درس اصول وی) و اقا رضا همدانی را دریافت. سید علی یزدی در زمان وفات پدر از خاندان آخوند خراسانی اجازه گرفت تا جنازه والد را از منزل آخوند خراسانی به سمت حرم مطهر تشییع کنند و خود بر جسد مطهر پدر نماز گزارد.. سید علی که به تعبیر صاحب احسن الودیعه خود را اعلم علمای امامیه می دانست! در حالیکه در این مقام نبود در سال ۱۳۷۰ ق و در کهنسالی دار بوار را ترک گفت. در قضیه مشروطه اسناد بسیاری نشان می دهد که وی نقش مهمی در جهت دهی های بیت پدرش در امر مشروطه داشته است ولی به هر دلیل، صاحب عروه وی را برای وصایت قابل اعتماد ندانسته و اشخاص دیگری را وصی خوی می کند. سید علی در قضیه مشروطه هم مشرب با پدر خویش بود و با مشروطه موافقتی نداشت. البته اینکه در کتاب مفاخر یزد در ذیل شرح حال وی نوشته شده که وی در میانه راه از طرفداران مشروطه شده صحت ندارد و در حقیقت شرح حال سید علی یزدی پدر سید ضیاء طباطبایی با سید علی بن صاحب عروه خلط شده است. سید علی یزدی از مخالفان مشروطه بود ولی در میانه زمان استبداد صغیر و پس از رحلت مشکوک میرزا حسین خلیلی شیخ المراجع آن روزگار، به جزگه مشروطه خواهان پیوست.

● سید اسد الله طباطبایی یزدی

صاحب عروه دو بار ازدواج نمود. از همسر اول ۶ فرزند و از دویمن همسر خویش نیز ۶ فرزند داشت. ۵ پسر و یک دختر از همسر اول و ۵ دختر و یک پسر از همسر دوم رزق وی شده بود که تنها پسر از همسر دوم وی که تبریزی بود مرحوم سید اسدالله طباطبایی یزدی نام دارد. سید اسدالله در زمان رحلت پدر در سال ۱۳۳۷ ق کم سن و سال بود و پس از گذران دوران مقدماتی به دروس بزرگان حوزه حاضر شد و دروس دینی را تا حد درس خارج ادامه داد. از اساتید وی می توان شیخ کاظم شیرازی، سید جواد طباطباییف میرزا باقر زنجانی، سید محسن حکیم، علی محمد بروجردی و... را نام برد. وی که داماد شیخ علی کلباسی اصفهانی بود چند سال قبل از انقلاب اسلامی ایران و در اول صفر سال ۱۳۹۳ ق در تهران وفات یافته و در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد. مرحوم علامه سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی داماد وی است.

● سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی

سید اسماعیل طباطبایی یزدی از شاگردان صاحب عروه و یکی از داماد های او می باشد. پسر وی سید جواد نام دارد و سید عبدالعزیر پسر سید جواد می باشد. با این حساب سید عبدالعزیز از نوادگان دختری صاحب عروه به شمار می آید و در زمان ما معروف ترین شخصیت خاندان صاحب عروه ایشان بود که چندین سال قبل دار فانی را ترک گفت.

محقق طباطبایی گاهی با علاقه فراوان از شبهایی که در مسجد تا به صبح کلمه به کلمه همپای پدر ختم قرآن می‌کرد یاد می‌کند. متأسفانه روزگار به این ایام فرصت چندانی نداد و محقق طباطبایی در همان سنین نوجوانی پدر را نیز از دست می‌دهد. او که در نوجوانی وارد تحصیلات حوزوی شده بود، با فقدان پدر، حجره مدرسه را از دست نمی‌دهد و خود را وقف مدرسه و کتاب و درس و بحث می‌کند. در این زمان وجود اساتید برجسته حوزه علمیه نجف در همه سطوح، مشوق تلاش وی در مطالعه بیشتر و رسیدن به درجات بالای علمی می‌شود. وی ادبیات صرف و نحو را نزد مرحوم سید هاشم حسینی تهرانی مؤلف کتاب علوم العربیة و توضیح المراد و منطق را نزد سید جلیل فرزند سید عبدالحی طباطبایی یزدی فراگرفت. پس از آن در فلسفه شرح منظومه سبزواری را نزد آیت‌الله سید عبدالأعلی سبزواری و اسفار ملاصدرا را نزد شیخ صدرا بادکوبی فراگرفت. شرح لمعه را در محضر میرزا حسن نبوی و شیخ ذبیح الله قوچانی و قوانین میرزای قمی را از آیت‌الله سید علی علامه فانی اصفهانی تلمذ نمود. آنگاه دروس عالی سطح را در محضر شیخ عبدالحسین رشتی مؤلف شرح کفایه و کشف الاشتباه، و شیخ مجتبی لنکرانی مؤلف کتاب أوفی البیان به پایان برد. وی سرانجام درس خاج فقه و اصول را از محضر آیت‌الله العظمی سید عبدالهادی شیرازی و آیت‌الله العظمی حاج سید ابوالقاسم خوئی کسب دانش نمود.

محقق طباطبایی در طی تحصیلات خود با کتابها و مصادر علوم اسلامی آشنا می‌شود و با گرایش شدیدی که در شناخت منابع و رجال داشت غرق دنیای کتابشناسی و نسخ خطی می‌شود. تابستان هر سال با سفر به ایران، به کتابخانه‌های خصوصی و عمومی مراجعه می‌کند و ضمن مطالعات فراوان یادداشتهای زیادی تهیه می‌نماید. در سه سفر حج نیز در کتابخانه‌های مکه و مدینه نسخ خطی نفیسی را می‌بیند و برخی از آنها را به طور کامل استنساخ می‌کند. همچنین در تابستان سال ۱۳۴۲ هـ ش. از عراق به سوریه و لبنان سفر می‌کند و در یک اقامت سه ماهه، در کتابخانه‌های ظاهریه، مجمع علمی دمشق، کتابخانه اوقاف حلب و کتابخانه دانشگاه آمریکایی بیروت مطالعات زیادی انجام می‌دهد و به گفته خود ایشان، در این سفر با دیدن این کتابخانه‌ها دنیای تازه‌ای به روی وی گشوده می‌شود.

آشنایی و الفت محقق طباطبایی با دانشمند بزرگ و کتابشناس باعظمت، مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی، و نیز آشنایی با علامه امینی تأثیر بسیاری در شخصیت علمی وی ایجاد می‌کند. یادداشتهایی را که از سفرهای متوالی به ایران به همراه می‌آورد، هر بار در اختیار شیخ آقابزرگ تهرانی قرار می‌دهد تا هم از زیر چشم تیزبین استاد بگذرد و او را راهنمایی کند و هم برای تدوین دائرة المعارف بزرگ کتابشناسی شیعه، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، مورد استفاده قرار گیرد. محقق طباطبایی تا پایان عمر، شیفته استاد بود و از او به عظمت و بزرگواری یاد می‌کرد. وی از همان سالهای چاپ الذریعه، فکر نوشتن مستدرکی را برای آن در سر می‌پروراند، اما متأسفانه چاپ کتاب به کندی پیش می‌رفت و نوشتن مستدرک را به تأخیر می‌انداخت. از این رو محقق طباطبایی اقدام به استنساخ متن کامل کتاب الذریعه نمود ـ که چاپ جلدهای ۱۳ و ۱۴ الذریعه نیز برای آنکه سریعتر چاپ شود، از روی همین نسخه در نجف چاپ شد. وی در سال ۱۳۹۹ هـ ق. دست به کار تدوین مستدرک الذریعه شد و شروع به جمع آوری و فیش کردن کتابهایی نمود که نام آنها در الذریعه نیامده‌است. محقق طباطبایی یبشتر وقت خود را تا پایان عمر یعنی هفتم ماه رمضان ۱۴۱۶ هـ ق. برابر با ۸ بهمن ۱۳۷۴، صرف تکمیل و تتمیم آثار علامه امینی و شیخ آقابزرگ نمود.

● سید عبدالکریم کشمیری

سید مرتضی کشمیری و سید حسن کشمیری(که این شخصیت دوم بسیار گمنام تر از سید مرتضی است) از علمای اخلاقی قرن چهاردهم هجری قمری هستند. فرزند سید حسن، سید محمد علی کشمیری نام دارد که از دوستان شیخ عبدالکریم حائری یزدی محسوب می شود. سید محمد علی از فرط علاقه به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم یزدی، نام فرزند خویش را سید عبدالکریم می نهد. سید محمد علی یکی از دامادهای مرحوم صاحب عروه است و سید عبدالکریم کشمیری که نوه دختری صاحب عروه خواهد بود، در سال ۱۳۴۳ ق یعنی ۶ سال پس از رحلت مرحوم طباطبایی یزدی دیده به جهان می گشاید. تحصیلات حوزوی را در کربلا و نجف طی نمود و علاوه بر دروس رایج و رسمی، در عرفان و اخلاق محضر مرحوم قاضی طباطبایی را دریافت و بهره های وافر علمی و اخلاقی برد. با فشار روز افزون صدامیان و اخراج ایرانی های مقیم عراق ایشان نیز از آن دسته افرادی بودند که به ایران مهارجت نموده و در شهر مقدس قم ساکن شدند. مرحوم کشمیری دارای اخلاقی پسندیده، کرامات بسیار و منشی پیغمبرگونه بود. استخاره های ایشان در زمان ما شهرت بسیاری داشت و اگر چه چنانکه باید شناخته نشدند ولی از اخلاقیون بزرگ زمانه در شمارند.

وی عاقبت در روز چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۷۸ ش برابر با ۲۰ ذی الحجّه ۱۴۱۹ یعنی دقیقا در نودمین سال رحلت آخوند خراسانی دیده از جهان فرو بست و پس از نماز آیت الله بهجت بر جنازه طاهر وی، در بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه(س) و در نزدیکی مزار علامه طباطبایی مدفون گشت.

سید ابوالحسن توفیقیان






خاندان
بیت طباطبایی یزدی از خانواده های ریشه دار و شریف ایران هستند و مردان بزرگی را در دامن خود پرورش داده اند. اصل این خاندان از «کسنویه» یزد است و اوّلین کسی که از آنها به عراق هجرت کرد، فقیه و عالم نامی، مرحوم آیةالله العظمی سید محمد کاظم یزدی(ره)، است. ایشان از مراجع عالیقدر شیعه در قرن چهاردهم و از نظر جامعیت در فروع فقهی کم نظیر است. کتاب معروف او « عروةالوثقی»، تقریبا به وسیله همه مراجع بعد از خودش حاشیه خورده است. آن بزرگوار در عید مبعث 1328 ق در نجف اشرف به رحمت ایزدی پیوست. یکی از افراد بیت طباطبایی - که پسر عموی صاحب « عروة» می باشد. - آقا سید اسماعیل طباطبایی است. او که دروس عالی حوزه را در نجف اشرف فرا گرفته بود و از فضلای حوزه به شمار می رفت، به دامادی صاحب « عروة» درآمد. فرزند سید اسماعیل، مرحوم آقا سید جواد طباطبایی، پدر محقق طباطبایی است. مادر سید عبدالعزیز نیز فرزند سیداحمد طباطبایی، پسر صاحب عروة است. لذا محقق طباطبایی هم از سوی پدر و هم از سوی مادر، نواده صاحب عروه محسوب می شود.[2]

پدر محقق طباطبایی، یعنی آقا سید جواد، از چهره های معروف علمای نجف اشرف بود.

آقا سید عبدالعزیز درباره پدر گرامی اش می گوید:
«ایشان از اهل علم، مشهور به تقوی و زهد بود... قسمت زیادی از وقت خود را مشغول نماز و نوافل بود و نصف آخر قرآن را حفظ داشت و هر روز قرائت می کرد.»[3]
سید جواد طباطبایی در سال 1363 ق برای معالجه به ایران آمد و در تهران در گذشت و در جوار حرم مطهر حضرت عبد العظیم حسنی(ع) مدفون شد.

پی نوشت ها:
[2] الغدیر فی النراث الاسلامی، ص 233.
[3] المحقق الطباطبائی فی ذکراه السنویة الاولی، ج 1، ص 350 - 348.





تألیفات آیةالله العظمی سید محمدکاظم طباطبائی یزدی

آیةالله رضا استادی

تأليفات صاحب عروه به اين شرح است :

1 ـ كتاب السؤال والجواب.

اين كتاب شبيه جامع الشتات ميرزاى قمى، و سؤال و جواب حاجى‏اشرفى ، و سؤال و جواب حجة الاسلام شفتى و مجمع المسائل چند جلدى آيةاللَّه گلپايگانى است و شامل سؤال‏هاى فقهى است كه از مرحوم سيّد شده به‏ضميمه جواب‏هاى استدلالى يا نيمه‏استدلالى آنها.

يكى از سودمندترين كارهاى فقهى همين است كه سؤال و جواب‏هاى‏دوران مرجعيت هر يك از مراجع تقليد ( البته آن بخش كه شامل استدلال ومدارك فتوى هم باشد ) گردآورى شود و در اختيار فقهاى ديگر و طالبان فقه قرارگيرد زيرا در اين سؤال و جواب‏ها احياناً مسائلى مورد بحث قرار گرفته كه در هيج‏يك از كتابهاى ديگر مطرح نشده است.

اين كار نسبت به جواب‏هاى صاحب عروه توسط يكى از شاگردانش شيخ‏على اكبر خوانسارى متوفاى 1359 و نظارت شاگرد ديگرش آية اللَّه حاج شيخ‏محمّد حسين كاشف الغطاء انجام شده است. به عبارات ذيل كه در پايان نسخه‏چاپى اين كتاب سؤال و جواب آمده است توجه كنيد :

قد تمّ بحمد اللَّه تعالى‏ وتوفيقه طبع هذا الجزء، وهو الجزء الأوّل من كتاب‏السؤال والجواب، من الفتاوى الصادرة بقلم سيّدنا الاعظم آيه اللَّه السيّد محمّدكاظم الطباطبائي اعلى‏ اللَّه مقامه. وقد بذل تمام الهمّة في جمعها وترتيبها وحسن‏نظمها وتبويبها وتحصيلها من مظانّها المتفرقة ومواضعها المتشتتة جناب العالم‏الفاضل ثقة الاسلام، عمدة العلماء الاعلام، الورع التقي الشيخ علي أكبرالخوانسارى ادام اللَّه تأييده، ولو لا همّته ومساعيه لما استطاع احد ان يجمع هذاالسفر النافع، والكتاب الجامع المشحون بالمسائل العامّة البلوى‏ مع الاشارة إلى‏مداركها وادلّتها، ولو لا تصدّيه لجمعها لفات على أهل العلم عظيم وقعها وعميم‏نفعها. فشكر اللَّه سعيه واجزل بّره ووفقّه لاكمال هذا الكتاب الجليل بانجاز الجزءالثاني الذى به يتمّ دورة الفقه واللَّه لا يضيع اجر من احسن عملاً وهو نعم المولى‏ونعم النصير.

لا يخفى‏ ان هذا الكتاب قد احتوى‏ على‏ انفس المطالب الغامضة،والمباحث العلمية، والدقائق الفقهية، ولم يذكر فيه على‏ الاغلب الا ما اشتمل على‏الفتوى‏ مع دليلها، ولم يدرج فيه ما اشتمل على‏ صرف الفتوى‏ والحكم. فهو كتاب‏ينتفع به العلماء الاعلام والاواسط والعوام. فنسأله تعالى‏ ان يسهّل السبيل إلى‏ طبع‏الجزء الثاني الذى هو من أوّل النكاح إلى‏ آخر الديات، ليكون دورة فقة تامّة ان شاءاللَّه وعلى‏ اللَّه التكلان وبه المستعان. نرجو من اللَّه العلم والعمل به بمحمّد وآله‏الطاهرين آمين ربّ العالمين [ اين دو عبارت كه نقل شد ظاهراً از مرحوم كاشف‏الغطاء است ].

بسم اللَّه الرحمن لا يخفى‏ انه قد اشرف بنظره السامي على‏ تصحيح اكثره‏وتنقيح اغلبه اعلم العلماء العاملين وأفقه الفقهاء والمجتهدين حجة الاسلام آقاشيخ محمّد حسين متّع اللَّه المسلمين بطول بقائه آل كاشف الغطاء نوّر اللَّه ضريحه‏وعطّر اللَّه مرقده، ولو لا صرف همّته العالية في ملاحظة النسخ الاصلية التي جمع‏منها هذا الكتاب، واكثر اوراق الطبع قبل انجازه لما صدرت هذه النسخة مقبولةللطباع ولا محّلا للانتفاع... [ اين عبارت شايد از شيخ على اكبر خوانسارى باشد ].

اين كتاب به زبان فارسى و عربى 410 صفحه خشتى در سال 1340 ( سه‏سال بعد از وفات مرحوم سيّد ) در مطبعه حيدريه نجف چاپ شده است.

اين جلد شامل كتاب‏هاى : طهارت ( بحث تقليد را هم قبل از آن دارد )،صلاة ، زكاة و خمس، صوم، حج، جهاد، متاجر، صلح، ضمان و حواله و كفالت،دين و حجر، شركت، مزارعه عاريه، اجاره، وكالت و وصيت است.

جلد دوم آن كه شامل نكاح تا ديات بايد باشد چاپ نشده است و اگرنسخه آن موجود باشد چاپ آن بسيار مناسب و سودمند است.

يكى از فضلا چندى پيش به تحقيق اين كتاب، براى تجديد چاپ آن‏مشغول شده بود كه نمى‏دائم كار ايشان به كجا رسيد.(1)
کتاب العروة الوثقی

2 ـ الصحيفة الكاظمية :

شامل هفده دعا و مناجات به زبان عربى كه از انشاءات دوران جوانى‏مرحوم سيّد است. و شباهت كامل به صحيفه‏هاى ائمة اطهار عليهم السلام دارد.كوتاه ترين آن را به عنوان نمونه نقل مى‏كنيم :

الهي وان كانت خطاياى تمنعني عن بسط السؤال ونشر المقال، الّا انّ سعةرحمتك تولعني على‏ ذلك.

وان كان لساني قاصراً عن الاعتذار اليك والاستراحام منك، إلّا أنّ قِدم‏رأفتك يحرّضني.

وان كان تقصيرى عما كان عليّ من الجهد في طاعتك يوحشني، الا انّ‏غناك عن عقوبتي يونسني.

فانا بين اليأس والرجاء في ترديد، وبين الاجحام في تقريب وتبعيد، لكن‏حيث انّ رحمتك سبقت غضبتك، ورأفتك غلبت نقمتك، اسألك ان تغفر زلّتي‏وتقبل توبتي وترحم ذلّتي وتشفي علّتي وتبرّد غلّتي، فانّك الكريم المنّان،العطوف الحنّان، ذو الفضل والاحسان، وأتضرّع اليك أن تمنّ عليّ بالغفران‏والرضوان، وان توفقني فيما بقى من عمرى للزوم طاعتك والتجنّب عما يسخطك‏يا رؤوف يا رحيم، يا عطوف يا كريم يا ارحم الراحمين.

اين صحيفة در سال 1337 ( همان سال وفات مرحوم سيد ) در مطبعه دارالسلام بغداد در 4 + 46 صفحه جيبى چاپ شده است. (2)

در آغاز آن مقدمه اى ( شايد به قلم مرحوم شيخ محمّد حسين كاشف‏الغطاء باشد ) به اين عبارت آمده است.

بسم اللَّه الرحمن الرحيم. سبحانك اللّهم يا من أذاق اولياءه حلاوة حبّه‏فقاموا بعد ان هاموا يتململون بين يديه بلذيذ المناجاة، وانتجب محمّداً نجيّه‏واصطفى‏ عترته بأسراره حتّى‏ جعلهم باب مدينة العلم وسفينة النجاة.

احمدك على‏ ان انطقت لساني بذكرك وفتقت رتق بياني بحمدك وشكرك.

اللّهم فكما روعتني بعجائب آياتك، واطمعتني على‏ القنوط من اعمالى‏بجواذب الطافك ونفحاتك، منّ عليّ بالانتظام في سلك ارباب القلوب، الذين لاينفطي سعير لوعتهم الّا بنمير مناجاتك.

وبعد فانّه لا نعمة للَّه جلّ شانه على‏ العباد بعد الايمان به افضل ولا اكمل‏ولا اسمى‏ ولا اسنى‏ ولا ارفع ولا انفع من محمّد واهل بيته صلوات اللَّه عليه‏وعليهم، فانهم الرحمة على‏ العالمين ومصابيح الهدى‏ في الدنيا والدين.

فما من مكرمة ولا منقبة ولا فضيلة الّا ومنهم تبتدي واليهم تنتهي، وعنهم‏تؤثر وبهم تذكر، ومنهم تنبع واليهم ترجع.
سؤال و جواب به کوشش دکتر محقق داماد

وكانت اعمارهم الشريفة موزّعة شطراً منها للتعليم والارشاد والدلالة على‏سبل مرمّة المعاش والمعاد، وشطراً للانقطاع إلى‏ اللَّه سبحانه والمثول بين يديه‏والانس بالضراعة لديه والاسغراق في تقديسه وتمجيده والتلذّذ بمناجاته والثناءعليه بقدسي اسمائه وصفاته، حتّى‏ جاء الينا عنهم من ذلك واجتمع على‏ قصرالمدّة وعظيم البلاء والشدّة ما لم يجئ ولم يجتمع للانبياء السابقين والاولياءالسالفين والحكماء الغابرين على‏ مرور الدهور وكرور الاحقاب والعصور. فجزى‏اللَّه محمّداً وآله عنا افضل ما جزى‏ نبيّاً عن امّته ورسولاً عمن ارسل اليه.

وحيث انّ سيدنا الاستاد الاعظم حجّة الاسلام والمسلمين آية اللَّه في‏العالمين السيّد محمّد كاظم الطباطبائي ادام اللَّه ظله جذوة ذلك المقباس، ونيعةذلك الغراس وشرافة ذلك الشرف وخلف ذاك السلف، لذلك نجده ادام اللَّه ايّامه‏لم يتخطّ عن جادّتهم ولم يمل عن طريقتهم، وهو بهم سلام اللَّه عليهم اشبه من‏غيره من الشخص بظلاله، والشي‏ء بمثاله. فلم تزل اوقاته الشريفة ولا تزال في‏جميع الاحوال منقد أوّل عمره إلى‏ اليوم لا يصرف شيئاً من وقته الا في العلم‏والتعليم والمطالعة والتدريس والفكر والتاليف.

وكان ايّده اللَّه في مبادى‏ امره عند الخلوة والفراغ وطلب الاستراحة لا يجدراحة لقلبه الّا بمناجاة ربّه والضراعة اليه والخلوة به.

وكان ربما ينشى‏ء بعض العبارات، ويجرى على‏ لسانه ما يمليه عليه خاطره‏من الادعية والمناجاة، وربما رسم بعضها على‏ قطع الورق غير مقتد بها، ولاصارف اليها نظر الرعاية، ولا جاعلاً لها محلاً من التكلّف والعناية، ولكن أحبّ‏بعض الصالحين أن يجمع شمل شتاتها، وينظم عقد متفرقاتها، فجاءت كما ترى‏كالمرآة المجلوة، والصحيفة المثلوة، تحكي لك وتحاكي الادعية الغالية المأثورةعن آبائه واجداده سلام اللَّه عليهم، وإذا قستها إلى‏ ادعية الصحيفة ومناجاتها تنشدقائلاً غير مبالغ ولا مرتاب :

فهذا السنا الوضاح من ذلك السنا

وهذا الشذ الفياح من ذلك الوادي‏

فاغتنمها خفيفة على‏ اللسان، ثقيلة في الميزان، مشحونة بالمعارف الالهيةوالاسرار القدسية، ودقائق التحميد والتمجيد، ورقائق التنزيه والتوحيد واسأل اللَّه‏سبحانه ان يحفظ الدين بحفظ منشيها، ويسلم قواعد الاسلام بسلامة بانيها، انّه‏الكريم المنّان وبه المستعان وعليه التكلان.

3 ـ بستان نياز وگلستان راز (الهى نامه).

رساله اى است به زبان فارسى بسيار فصيح و عارفانه، مانند مناجات‏نامه‏خواجه عبداللَّه انصارى، در 35 صفحه جيبى ( به ضميمه رساله قبلى ) در مطبعه‏دار السلام بغداد در سال 1337 چاپ شده است.

اين رساله چند سال پيش به كوشش اينجانب در مجله نور علم قم شماره‏15 و نيز به تازگى در مجموعه هفده رساله فارسى چاپ شده است. (3)
جلد کتاب التعارض (تعادل و تراجیح)

آغازش اينست :

كاظما تا كى به خواب غفلتى‏

فكر خود كن تا كه دارى مهلتى‏

كاظما عمرت هدر شد در خيال‏

شرم بادت از حذاى لا يزال‏

كاظما برخيز و فكر راه كن‏

توشه‏اى از بهر خود همراه كن‏

كاظما از بيخودى سوى خود آى‏

خورده خورده روى كن سوى خداى‏

4 ـ الكلم الجامعة والحكم النافعة :

رساله‏اى است در چند صفحه به زبان عربى، شامل كلمات حكمت‏آميزشبيه كلمات قصار مولايش أمير مؤمنين على عليه السلام در سال 1328 ضميمه‏چاپ اول عروة الوثقى‏ در بغداد چاپ شده است و متاسفانه نسخه‏اى كه از اين‏رساله داشته‏ام عجالتاً پيدا نكردم تا خصوصيات بيشترى از آن نقل كنم.

اين رساله در الذريعة ج‏18 ص‏126 يادشده است از اينكه غير از آن چاپ،چاپ ديگرى شده يا نه، اطلاعى ندارم. (4)

5 ـ الاستصحاب :

علّامة طهرانى در ذريعة ج‏2 ص‏25 مى‏نويسد : اين رساله را نزد شاگردش‏شيخ على اكبر خوانسارى ديده‏ام.

6 ـ الحاشية على‏ فرائد الاصول : « ردّ المقدّمة الثالثة » :

فقط حاشيه بر بحث دليل انسداد رسائل انصارى است كه مقدمه سوم ازچهار مقدمه دليل انسداد را ردّ كرده است.

علامه تهرانى در ذريعه ج‏6 ص‏160 مى‏نويسد : نسخه آن را نزد شاگردش‏شيخ على اكبر خوانسارى ديده ام.(5)

7 ـ رسالة في ارث الزوجة :

علامه طهرانى در ذريعه ج‏11 ص‏56 مى‏نويسد : همان است كه شريعت‏اصفهانى رساله « ابانة المختار » را در ردّ آن نوشته، و هر دو در كتابخانه سيّد محمّدباقر حجّت در كربلا موجود بوده است. (6)
جلد کتاب حاشیة فرائد الأصول

8 ـ رسالة في التعادل والتراجيح :

چاپ سنگى تهران در سال 1316 در 296 صفحه وزيرى. (7)

9 ـ رساله في جواز اجتماع الامر والنهي :

چاپ سنگى تهران در سال 1317 در 172 صفحه وزيرى، با مقابله وتصحيح شيخ على يزدى و آقا محمّد مهدى كاشانى.(8)

در پايان آن آمده : وقد وقع الفراغ على‏ يد الفقير إلى‏ اللَّه الغني محمّد كاظم‏بن عبدالعظيم الطباطبائى اليزدى عامله اللَّه بلطفه الخفي في يوم مولد النبي [صلى اله عليه وآله وسلم] من شهر ربيع الأوّل من شهور السنة العاشرة من العشرالآخر من المأة الثالثة من الألف الثاني [ 1300 ] في النجف الأشرف على‏ مشرّفه‏الآف التحية والسلام، والمرجو من اللَّه التوفيق لما يوجب الرضوان، ومن الاخوان‏العفو ممّا فيه من النقصان، أو الزلل والنسيان، وان ينظروا بعين الرضا والاحسان.

10 ـ الحاشية على‏ المكاسب المحرمة :

حاشيه بر مكاسب محرمه شيخ انصارى است كه در سال 1317 در 53صفحه رحلى چاپ شده است. (9)

آغاز آن : بسم اللَّه... وبعد فيقول العبد الاقل محمّد كاظم بن عبد العظيم‏الطباطبائى اليزدى عفى‏ اللَّه عنه : انّى عند ما كنت مشتغلاً بالبحث والنظر فيماصنّفه الشيخ المحقّق العلّامة المدقّق الفهامة وحيد عصره واوانه وفريد دهره‏وزمانه الشيخ الزاهد العابد المجاهد الشيخ مرتضى‏ الانصارى قدّس اللَّه سرّه‏الشريف في المكاسب ربما ينقدح في ذهني اشكال أو توضيح حال أو دفع ايرادأو بيان مراد فأحببت ايراده على‏ طرز التعليق عليه [ ليكون ] لي تذكرة ولغيرى‏تبصرة وباللَّه التوفيق وهو المستعان وعليه التكلان.

11 ـ الحاشية على‏ كتاب البيع :

حاشيه بر بيع شيخ انصارى است كه در سال 1317 در 145 صفحه رحلى‏ضميمة كتاب قبل چاپ سنگى شده است.

در آغاز آن از شيخ انصارى با اين عبارت ياد كرده است : المحقّق العلّامةوحيد عصره واوانه عماد الملّة والدين وتاج الفقهاء والمجتهدين الورع التقي، علم‏الهدى‏ الشيخ مرتضى‏ الانصارى قدس سره.

12 ـ الحاشية على‏ كتاب الخيارات :

حاشيه بر بخش خيارات مكاسب شيخ انصارى است در 181 صفحه‏رحلى در سال 1317 ضميمه دو كتاب قبل چاپ سنگى شده است و در پايانش‏تاريخ صفر 1312 ديده مى‏شود كه شايد تاريخ پايان تأليف باشد.
نسخه خطی رسالة في إرث الزوجة

13 ـ رسالة في حكم الظنّ في الصلاة وبيان كيفية صلاة الاحتياط :

در 20 صفحه رحلى ضميمه سه كتاب قبل در سال 1317 چاپ شده‏است.

14 ـ رسالة في منجزات المريض :

در 39 صفحه رحلى ضميمه چهار كتاب قبلى در 1317 چاپ شده است.

15 ـ حاشيه بر نجاة العباد صاحب جواهر :

در سال 1324 در هامش نجاة العباد در تهران و در 1318 در بمبئى چاپ‏شده است ( فهرست كتاب هاى چاپى عربى خانبابا مشار ).

16 ـ حاشيه انيس التجار ملا مهدى نراقى :

در سال 1349 در هامش انيس التجار به قطع خشتى كه حاشيه حاج شيخ‏عبدالكريم حائرى را نيز دارد چاپ سنگى شده است. (10)

17 ـ حاشيه راه راست ترجمه الصراط المستقيم :

در سال (1327) در هامش همان رساله كه به قطع جيبى و 67 صفحه‏چاپ سنگى شده است.
غایة القصوی ترجمه عروة الوثقی در حیات مؤلف

18 ـ وسيلة النجاة :

سؤال و جواب‏هاى فقهى است كه در 97 صفحه جيبى در سال 1339چاپ سنگى شده است.

سؤال‏ها از سوى آخوند ملا غلامحسين قمى مطرح شده است.

19 ـ حاشيه بر جامع عباسى شيخ بهائى :

در سال 1327 در هامش آن در طهران چاپ شده است.

20 ـ حاشيه بر ذخيرة المعاد حاج شيخ زين العابدين مازندرانى :

در سال 1333 در هامش آن چاپ شده است.

شماره 16 تا 20 در كتابخانه اينجانب موجود است.

21 ـ حاشيه بر مناسك حج شيخ مرتضى‏ انصارى :

در سال 1317 و 1321 در طهران و در 1325 در بمبئى و در 1331 دربغداد در هامش آن چاپ شده است ( ذريعه 273/22 و فهرست مشار ).

22 ـ حاشيه بر تبصره علامه حلّى :

با اصل تبصره در تهران و بغداد چاپ شده است ( فهرست خانبابا مشار ).(11)

23 و24 ـ عروة الوثقى‏ و ملحقات عروة الوثقى :

كه دوّمى فقط دو بار، و اولى از سال 1328 تا كنون به بيش از ده شكل دربغداد و بمبئ و صيدا و نجف و طهران و قم به صورت سنگى و گرادرى و حروفى‏و افست چاپ شده است.

عروة الوثقى‏ و ملحقات آن از پنجاه و چند كتاب (دوره فقه) فقط اين‏كتاب‏ها را شامل است.

تقليد، طهارت، صلاة، صوم، اعتكاف، زكاة، خمس، حج (ناقص)، اجاره،مضاربه، مزارعه، مساقاة، ضمان، حواله، نكاح، وصيت، ربا، عدّه، هبه، وقف،قضاء.

با اينكه همانطور كه توضيح داده شد عروة الوثقى دوره فقه نيست امّا درهمان قسمت‏هاى نوشته‏شده، از حيث مؤلف و اتقان مطالب و سليس بودن‏عبارات و كثرت فروع مى‏توان گفت در ميان كتاب‏هاى فقهى و به خصوص‏رساله‏هاى عمليه منحصر است و از اين رو از روزگار تأليف و نشر، مورد توجه‏قاطبه علماء و فقهاء و مراجع تقليد بوده است و چند چيز گواه اين مطلب است:

1 ـ كثرت چاپ و نشر آن.

2 ـ شروحى كه بر آن نوشته شده مانند شرح آية اللَّه حاج سيد محسن‏حكيم و شرح آية اللَّه حاج شيخ محمّدتقى آملى و شرح آية اللَّه حاج سيدأبوالقاسم خوئى و ديگران. و شايد اولين شرح، شرح مرحوم آية اللَّه حاج شيخ‏محمّد على اراكى بر قسمتى از كتاب طهارت آن باشد كه در زمان حيات مرحوم‏سيّد نوشته شده است. به كتاب الطهارة تأليف آية اللَّه اراكى چاپ قم رجوع شد.

3 ـ حواشى و تعليقات فراوانى كه بعد از وفات صاحب عروه توسط مراجع تقليد بعدى بر اين كتاب نوشته شده كه حدود پنجاه تا از چاپ‏شده‏هاى تا اين تاريخ ـ 1417 هجرى قمرى ( نود سال بعد از تأليف ) ـ آن در كتابخانه‏اينجانب موجود است.

4 ـ در زمان مؤلف ترجمه به فارسى شده (به نام غاية القصوى) و ترجمه‏هم مورد توجه اعلام فقاهت قرار گرفته و برخى آن را تحشيه كرده‏اند. از جمله‏حاشيه غاية القصوى از مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى در هامش نسخه‏چاپى سال 1336 ( در زمان حيات مرحوم سيد ) به صورت دستنويس در مكتبه‏اينجانب موجود است.

مقدارى از غاية القصوى به قلم مرحوم حاج شيخ عباس قمى و بقيه به قلم‏سيد ابوالقاسم اصفهانى است و بارها به صورت‏هاى گوناگون چاپ شده است.

يكى از حواشى عروة الوثقى حاشيه مرحوم شيخ محمّد حسين كاشف‏الغطاء است كه در سال 1367 در نجف چاپ سنگى شده است.

در پايان اين تعليقه مرحوم كاشف الغطاء پيرامون تأليف عروة الوثقى توضيحى‏داده است كه شامل نكات تازه‏اى است:

قد كان السيّد الاستاد رضوان اللَّه عليه شرع فيه في السنة 1322 وكان كل‏يومين أو ثلاث ينتهز من وقته المستغرق باشغال المرجعية العظمى‏ فرصة يحرّرفيها من هذا الكتاب الورقتين والثلاث بخطّه الدقيق يدفعها لي ولأخي آية اللَّه‏الشيخ احمد تغمّده اللَّه برضوانه لأجل اصلاح عباراته من حيث العربيّة ورفع‏الركاكة أو التعقيد والنظر في ادلّة الفروع ومطابقة الفتوى‏ للدليل، حذراً من انّ‏مشغوليته العظمى‏ ادخلت سهواً عليه في ذلك أو غفلة..

وكنّا نستفرغ الوسع ونسهر الليالي في اصلاح العبارات وجعلها بغايةالوضوح والسلاسة، بحيث يفهمها حتّى‏ العامي والاميّ، كما ننظر أيضاً في‏المدارك والادلّة، ونتذاكر في كلّ فرع مع افاضل ذلك العصر في دارنا الكبرى‏ التي‏كانت مجتمع الاعلام والاعاظم يومي الخميس والجمعة، ومنهم الآيتان الحجتان :المرحوم ميرزا محمّد حسين النائيني ـ قبل ان يصير من المراجع ـ والشيخ المحقّق‏وحيد عصره الاستاد الشيخ حسن الكربلائي رضوان اللَّه عليهما، وبعد استفراغ‏الوسع وسدّ الفراغ نعود إليه رضوان اللَّه عليه بما اصلحنا ونتذاكر معه في مجلس‏خاصّ، فربما رجع إلى‏ رأينا في الفتوى‏، وربما اصرّ واستمرّ على‏ رأيه، وفي السنة1328 لما توجّهت إلى‏ بغداد لطبع كتابي : «الدعوة الاسلامية» (الذى حجز وجرى‏فيه ما جرى‏) طلب منّي تغمّده اللَّه برحمته ان اشرف على‏ طبعها... وهي الطبعةالاُولى‏ من هذا الكتاب، ثمّ طبع بعدنا ثانياً في نفس تلك المطبعة سنة 1330، وكم‏من الفرق الواضح بين الطبعتين في الصحّة وغيرها....

علامه طهرانى در ذريعه 252/15 مى نويسد عروة الوثقى‏ ( طهارت تانكاح ) يعنى به استثناى ملحقات شامل 3260 مسأله است.
-------------------------------
* این متن برگرفته از مقاله آیةالله استادی با عنوان "به یاد آن عزیز" است که در یادنامه محقق طباطبائی منتشر شده است.
1. این کتاب با تحقیق دکتر سید مصطفی محقق داماد و دستیاری سید محمود مدنی بجستانی و سید حسن وحدتی شبیری در بهار 1376 شمسی در تهران از سوی مرکز نشر علوم اسلامی منتشر شد. / علی طباطبائی
2. این کتاب به ضمیمه کتاب السید محمد کاظم الیزدی تألیف کامل سلمان الجبوری در سال 1385 شمسی منتشر شده است. / علی طباطبائی
3. این رساله توسط سید محمدحسین جلالی در شیکاگو به صورت مجزا منتشر شده است: بستان راز و گلستان نیاز، The Open School, Chicago IL., 1998. همچنین به ضمیمه کتاب السید محمد کاظم الیزدی تألیف کامل سلمان الجبوری در قم منتشر شده است. / علی طباطبائی
4. در ضمیمه عروه، در 27 صفحه در مطبعة السلام بغداد چاپ شده است. این مجموعه ارزشمند توسط علامه نحریر شیخ محمدحسین کاشف الغطاء جمع آوری و تدوین شده است و کلمات گهربار سید در آن به صورت الفبایی مرتب شده است. این رساله نیز به ضمیمه کتاب کامل سلمان الجبوری منتشر شده است. / علی طباطبائی
5. تحت عنوان حاشیة فرائد الأصول به قلم آیةالله شیخ محمد ابراهیم یزدی به کوشش شیخ محمدحسین سیبویه در سال 1385 شمسی در قم توسط انتشارات دارالهدی در سه جلد منتشر شده. / علی طباطبائی
6. این رساله در کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی در قم به شماره 8582/3 نگهداری میشود. از دوست دانشورم جناب آقای مجید جلیسه که مرا به این مجموعه رهنمون شدند سپاسگزاری میکنم. / علی طباطبائی
7. این کتاب تحت عنوان "کتاب التعارض" با تحقیق و تعلیقات شیخ حلمی عبدالرؤوف السنان از محققین حجازی در سال 2005 میلادی توسط مؤسسه انتشاراتی مدین در قم در 623 صفحه وزیری منتشر شد. / علی طباطبائی
8. مرحوم علامه آقابزرگ تهرانی در الذریعه 314 صفحه ذکر کرده است. آنچه باعث اشتباه صاحب ذریعه شده است بنا بر گفته آقای حلمی عبدالرؤوف السنان در مقدمه کتاب التعارض ضمیمه رساله آقا جمال خوانساری در رد شبهه استلزام و جواب آن توسط ملا هادی سبزواری است که به این رساله ملحق شده است. / علی طباطبائی
9. به تازگی در سه مجلد به تحقیق شیخ عباس آل سباع القطیفی چاپ شده است. / علی طباطبائی
10. حاشیه انیس التجار در سال 1317 قمری در تهران همراه متن ملا مهدی نراقی چاپ شده است. چاپ دوم آن نیز در سال 1327 در 264 صفحه بوده است. / علی طباطبائی
11. چاپ سنگی آن دو بار در تهران به تاریخ 1330 قمری و 1329 قمری انجام شده و در بغداد در سال 1338 در 239 صفحه منتشر شده است. / علی طباطبائی
www.tabatabaiyazdi.com -- Copyright 2006




آیةالله العظمی سید محمدکاظم طباطبائی یزدی
شرح حال
فهرست آثار
متن كامل عروة الوثقی
شروح و تعلیقات عروة الوثقی
بوستان راز و گلستان نیاز
رساله سؤال و جواب
شجره نامه فرزندان
آیةالله سید محمد طباطبائی یزدی
شرح حال
صحائف الأبرار ووظائف الأسحار
خرقه
شجره نامه فرزندان
آیةالله سید علی طباطبائی یزدی
شرح حال
یادداشت ها و مقالات مربوط
شجره نامه فرزندان
آیةالله سید محمود طباطبائی یزدی
شرح حال
یادداشت ها و مقالات مربوط
شجره نامه فرزندان
آیةالله سید احمد طباطبائی یزدی
شرح حال
یادداشت ها و مقالات مربوط
شجره نامه فرزندان
آیةالله سید اسدالله طباطبائی یزدی
شرح حال
مدرسه کبری و مدرسه صغری در نجف
یادداشت ها و مقالات مربوط
شجره نامه فرزندان
آیةالله سید حسین طباطبائی یزدی
شرح حال
آیات الأحکام
یادداشت ها و مقالات مربوط
شجره نامه فرزندان
آیةالله سید ابراهیم طباطبائی یزدی
شرح حال
یادداشت ها و مقالات مربوط
شجره نامه فرزندان
آیةالله سید عبدالکریم کشمیری
شرح حال
یادداشت ها و مقالات مربوط
شجره نامه فرزندان
آیةالله سید عبدالعزیز طباطبائی یزدی
شرح حال
فهرست آثار
کتابخانه محقق طباطبائی
شجره نامه فرزندان
نوادگان صاحب عروه

ایستادگان: مؤذن و خادم مدرسه سید.
ردیف عقب از راست: سید حسین فرزند سید علی ـ سید کمال فرزند سید احمد ـ سید تقی فرزند سید محمد ـ سید حسن فرزند سید حسن.
ردیف جلو از راست: سید جمال فرزند سید احمد ـ سید جواد فرزند سید اسماعیل (پدر سید عبدالعزیز) ـ سید محسن فرزند سید احمد ـ ناشناس ـ سید محمدباقر فرزند سید محمد (متولی مدرسه سید) ـ سید نظام فرزند سید احمد.








فرزندان
آیت‌الله سید محمد کاظم یزدى، داراى شش فرزند پسر بود که همگى از علما و فضلا به شمار مى‌آمدند. اسامى آنان بدین شرح است:

عالم مجاهد سید محمد یزدى که در میدان نبرد با استعمار، شربت شهادت نوشید.
سید احمد.
سید محسن.
سید محمود.
آقا سید على.
سید اسدالله.

اوصیا
آیت‌الله سید محمد کاظم یزدى با حضور رؤسا، بزرگان نجف و اولاد و بستگان خود چهار وصى معین کرد که عبارتند از:

آیت‌الله شیخ احمد کاشف الغطا.
علامه شیخ محمدحسین کاشف الغطا.
آیت‌الله آقا میرزا محمود تبریزى.
آیت‌الله آقا شیخ على مازندرانى.

بر اساس وصیت سید این چهار تن موظف شدند که تمام موجودى وجوهات شرعى اعم از سهم امام(ع)، سهم سادات، کفارات و مظالم را به مرجع تقلید بعدى تحویل دهند. گفتنى است در جلسه تعیین وصى یکى از نوادگان به سید محمد کاظم عرض کرد: برخى نوادگان شما یتیم هستند و تحت سرپرستى شما بوده‌اند، خوب است چیزى براى آنها هم تعیین کنید. سید با آن کسالت جسمى و با صداى ضعیف و رنجور که حکایت از عروجى نزدیک داشت، فرمود: «نوادگان من اگر متدین هستند، خدا روزى آنها را مى‌رساند و اگر نه، چگونه از مالى که از آن من نیست، به آنان کمک کنم.»

وفات
دوران زندگى او رو به پایان بود. دیگر این سرا گنجایش روح بلند سید را نداشت. سیدى که عمرى را در مظلومیت به سر برده، اینک در بستر افتاده، با همگان وداع مى‌کرد. او قصد هجرت داشت. ماه رجب فرا رسید. سید آن روزها قرآن بیشتر تلاوت مى‌کرد و همواره ذکر مى‌گفت.

هر چه از ماه رجب مى‌گذشت حال سید رو به وخامت مى‌گذاشت و رنگ رخسارش زردتر مى‌شد. این وضع تا شب سه شنبه 28 ماه رجب سال 1337ق، ادامه داشت. سرانجام نزدیک طلوع فجر، خورشید فقاهت، ایثار، زهد و مردانگى غروب کرد و به ملکوت اعلى پیوست. فرزندش حضرت آیت‌الله سید على یزدى، بر جنازه پدر نماز خواند و بدن مبارک را در صحن مطهر حضرت على(ع)، در ایوان کبیر پشت جامع عمران، جنب در طوسى، پشت سر مبارک حضرت على(ع) و در جوار پسر شهیدش به خاک سپردند.