سلطان محمد بن حيدر محمد الجنابذي سلطان علي شاه(1258 - 1327 هـ = 1842 - 1909 م)

سلطان محمد بن حيدر محمد الجنابذي سلطان علي شاه(1258 - 1327 هـ = 1842 - 1909 م)
تفسير بيان السعادة في مقامات العبادة








اسلام ناب, [۰۵.۰۳.۱۸ ۱۲:۲۶]
‍ (https://attach.fahares.com/UYBqApySIsI4RV4TgEMdHg==) 💢 ناگفته های محرمانه از دراویش

از دربار شاه تا مرتاض هندی | تنها فرمان قتل صادره شده از آخوند خراسانی | اعتقاد به "صلح کل" با طعم خشونت؟

✔️ حجت الاسلام و المسلمین عابدی درباره دروایش گفت:

🔸 بین صوفی و عارف فرق بگذارید؛ اینها دو چیز است. الان در حوزه جریاناتی راه افتاده که هر عارفی را صوفی و هر صوفی را عارف می‌گویند؛ در حالی که این، خلط مبحث است. این‌ها دو گروه‌ کاملا جدا از هم هستند.

🔹 امام خمینی(ره) هر جا می‌خواهد دراویش را نام ببرد، می‌فرماید: «جهله صوفیه». ملاصدرا هم می‌گوید: «جهله صوفیه». هر وقت می‌خواهند عرفا را نام ببرند، می‌گویند: «محققین صوفیه»؛ پس عارف و صوفی دو چیز است. افرادی مثل امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی، آیت الله بهجت و میرزا جواد آقا ملکی عارف هستند و صوفی نیستند.

🔸 تا قرن پنجم صوفی و عارف یک چیز بود. ازقرن ششم به بعد صوفی یک چیز است و عارف چیز دیگر. اینهایی که در تهران این اتفاق را ایجاد کردند صوفی هستند و عارف نیستند. تاریخ اینها هم خیلی قدیمی است و از قبل از اسلام بودند.

🔹بین صوفی داخل کشور و خارج کشور فرق بگذارید. این هم یک بحث سیاسی نیست. ما الان در مصر یا لیبی خیلی صوفی و درویش داریم، ولی مبارزه کنندگان با آمریکا یا استعمار انگلیس و فرانسه همین صوفی‌ها بودند.

🔸 ولی یکی از صوفیان داخل کشور در این هشت سال جنگ جبهه نرفت. خودشان می‌گویند دین از سیاست جداست و در واقع دروغ می‌گویند. ارتشبد نصیری رئیس ساواک، صوفی و از همین گنابادی‌ها بود. قبل از ارتشبد نصیری، سپهبد مقدم از همین‌ها بود. اسدالله علم، وزیر دربار شاه از همین صوفی‌های گنابادی‌ بود.

🔹 زمانی که هنوز مشهد فرودگاه نداشت، گناباد فرودگاه داشت. چون ارتشبد نصیری صوفی بود و می‌خواست به گناباد برود و دست قطب را ببوسد و بیاید ریاست ساواک را داشته باشد.

🔸 سلطان محمد که دراویش گنابادی از او درست شده‌اند می‌گوید: فقر (صوفی گری) در ایران وجود نداشت، من رفتم از یک مرتاض هندی در حیدر آباد فقر را یاد گرفتم و اینجا گسترش دادم. سلسله سند این درویش‌های نعمت اللهی به یک مرتاض هندی می‌رسد.

📌 آخوند صاحب کفایه یک فتوای قتل صادر کرد و آن هم حکم قتل همین سلطان محمد، رئیس گنابادی‌ها بود و جنازه‌اش را در چاه توالت انداختند.

🔹 قبل از انقلاب، حرم مطهر حضرت معصومه(س) دست همین صوفی‌های گنابادی‌ها بود و هر روز بعد از ظهر در حرم جلسه داشتند و این هم عادی بود که معمم بودند، ریششان را می‌تراشیدند و سبیل می‌گذاشتند. سبیل را حجاب دهان می‌دانند؛ در حالی که طرفدار حجاب نیستند و زنانشان مقید حجاب نیستند.

🔸 زمانی در اصفهان طلبه‌ای آب خورد و گفت «سلام بر حسین و لعنت بر یزید». دراویش عمامه از سر طلبه برداشتند و او را کتک زدند که چرا به یزید توهین کرده است. چون معتقد به صلح کل هستند که یعنی کسی به یزید هم نباید اهانت کند!

🔻کانال اسلام ناب؛ اخبار محرمانه با رویکرد حوزوی و دینی

@eslame_nab_313





اسلام ناب, [۲۱.۰۲.۱۸ ۰۷:۳۰]
📌 دراویش گنابادی را بیشتر بشناسیم

🔹نام فرقه : نعمت اللهیه سلطانعلیشاهی گنابادی

🔹تخلص فرقه : گنابادی

🔹موسس فرقه : محمد سلطانعلیشاه

🔹سال تاسیس : ۱۲۹۴ هجری قمری

🔹قطب کنونی : نورعلی تابنده #مجذوبعلیشاه

🔹محل مرکزی فعالیت: تهران خانقاه امیر سلیمانی

🔹مهمترین مراکز جمعیتی : بخش بیدخت گناباد و بخش ششده فسا

🔰مهمترین منابع اقتصادی:

🔹علاوه بر عشریه (دریافت یک دهم مال اعضای فرقه) که از اتباع فرقه گرفته می شود این فرقه دارای شرکتهای اقتصادی و بنگاه های در آمدی هست که به برخی اشاره می شود:

🔺الف:-صنایع شیر دامداران
🔺ب:-صنایع کیک وکلوچه شکوهی(پچ پچ)
🔺ج:-حدود ۶ چاپخانه و انتشاراتی مانند چاپ جنت بروجرد، حافظ شیراز ، انتشارات حقیقت تهران و...

🔰مهمترین خطرات سیاسی اجتماعی فرقه گنابادی :

🔺رشد سریع
🔺حرکت رسانه ای قوی
🔺داشتن نیروهای مخالف نظام وآماده ی درگیری
🔺نفوذ در دستگاه

🔰تشکیلات:

🔹در راس فرقه قطب قرار دارد. بعد از قطب شیوخ فرقه هستند که در بسیاری از مناطق فعالند وبه عنوان شیخ نامیده می شوند.مهمترین شیوخ فرقه عبارتند از:

🔺1-یوسف مردانی شیخ کرج
🔺2-محجوبی شیخ ملایر
🔺3-خواجه گراشی شیخ فارس و ...

📝 توضیحات:

🔹سلطان محمد بيچاره ( فامیل نامبرده ) گنابادی در سال 1294 اين فرقه را تاسیس کرد.
انحرافات عقیدتی وی باعث شد كه مرحوم آيت الله #آخوند#خراسانی (صاحب كفايه) وی را مرتد اعلام نمايد كه در سال ۱۳۲۷ هجری قمری توسط عده ای از شيعيان در بيدخت #گناباد در توالت خانه اش ، خفه شد و بعد از آن، #قطبيت در خاندان وی موروثی شد.

🔹فرقه نعمت اللهی گنابادی كه گسترده ترين شبكه #صوفی در ايران به شمار
می رود, همانگونه كه از نام آن معلوم است, نسبت طريقتی خود را به نعمت الله ولی (شاعر) می رسانند که بی شک از اهل سنت بود

🔹تفسیر بیان السعادة به سلطان محمد نسبت داده می شود لکن رجال شناس خبیر شیعه، مرحوم آقا بزرگ تهرانی كتاب شناس بزرگ معاصر در كتاب ارزشمند الذريعه مي نويسد:

🔹برخی معتقدند اين تفسير مربوط به ملا سلطان است. اما نگاهی به اعراب اول آن نشان ديگری دارد. سپس می گويد:

📚عين عبارات اين تفسير در رساله شيخ علی ابن احمد مهائمی كوكنی متولد سال 776 ومتوفی 835 مشهور به مخدوم علی مهائمی موجود است. همچنين الفاظ آن را سيد غلامعلی آزاد بلگرامی در كتابش سُبحۀ المرجان، تاليف سال 1177 آورده است. (الذريعه جلد 3 ص181.)

❌ برخی از انحرافات این فرقه :

🔺1_تجسم صورت مرشد در عبادات.

🔺2 _عُشريه : اينها بر خلاف نصّ صريح قرآن به جای خمس عشريه را درست كرده اند كه به قطب يا نماينده وي داده مي شود.

🔺3_غُسل اسلام: شخص قبل از تشرف به محضر قطب باید غسل اسلام كند!

🔺4_ امام دانستن قطب (مهدویت نوعیه).

🔺5_سماع : گرچه امروزه اقطاب این فرقه سماع را جایز نمی دانند لکن اغلب اقطاب گذشته این فرقه از مروجین و افراط گرایان در موضوع سماع بوده اند .

🔺6_اعتقاد به وحدت شخصیه وجود و بی نیازی از عبادت هنگام فناء فی الله!

🔰سخنی در رابطه با قطب فعلی فرقه :

🔹نورعلی تابنده مشهور به #مجذوبعلیشاه در ۲۱ مهر ماه ۱۳۰۶ هجری شمسی متولد شد. وی تحصیلات قبل از دیپلم خود را دریکی از دبیرستان های تهران و پس از آن در سال ۱۳۲۷ رشته حقوق قضایی در دانشگاه تهران گذراند و سپس برای تكمیل تحصیلات خود به فرانسه عزیمت كرد.در سال ۱۳۳۶ پس از اتمام تحصیلات در رشته ادبیات فرانسه و اخذ دكترا در رشته حقوق به ایران بازگشت و پس از مدتی در دولت بازرگان در وزارت دادگستری ، وزارت ارشاد و سازمان حج سمت هایی کسب کرد. او فرزند محمد حسن تابنده #صالحعليشاه، قطب دراويش گنابادی است كه پس ازبرادرش سطان حسين ملقب به رضاعليشاه و پسر برادرش يعنی علی تابنده معروف به محبوب #عليشاه به عنوان #قطب سی و نهم #سلسله نعمت اللهی سلطانعليشاهی گنابادی رسيد.

🔹نورعلی تابنده به دلیل #تحصن دراویش گنابادی در سوم اسفند سال ۱۳۸۷ مقابل مجلس شورای اسلامی در میدان بهارستان تهران، روز سوم اسفند را که همزمان با کودتای شاه و روز اول سلطنت پهلوی است به عنوان روز #درویش نامگذاری نمود. این تعیین روز خاص، یک برنامه #سیاسی به حساب می آید که در طول دوران تصوف بی سابقه بود است.

🔻کانال اسلام ناب؛ اخبار محرمانه با رویکرد حوزوی و دینی

@eslame_nab_313












ملا سلطان‌محمد گنابادی



حاج ملا سلطان محمّد گنابادی ملقّب به سلطانعلیشاه (۱۲۵۱ – ۱۳۲۷ ه‍. ق) فرزند ملا حیدر محمّد، اهل بیدخت گناباد و قطب سی و چهارم سلسله دراویش نعمت‌اللهی گنابادی بودند.
محتویات

۱ کودکی
۲ تحصیلات در گناباد
۳ تحصیلات در مشهد
۴ تحصیلات نزد حاج ملا هادی سبزواری
۵ تشرف به فقر و ارادت به حاج محمّ کاظم اصفهانی سعادتعلیشاه
۶ خلافت
۷ تألیفات
۸ ازواج و اولاد
۹ پیوندهای مرتبط
۱۰ جانشینان
۱۱ منابع

کودکی

پدر ایشان، ملا حیدر محمد، در یکی از یورش‌هائی که ترکمن‌ها برای غارت و چپاول به گناباد آمده بودند، اسیر آن‌ها گردیده و پس از مدتی اسارت به وسیله فدیه که اقوام وی فرستاده بودند، آزاد گردیده در مزرعه نوده سکونت اختیار نمود؛ و در همان اوقات از روی اتفاق به خدمت نورعلیشاه اول رسیده و به درویشی پرداخت. آنگاه در سال ۱۲۵۴ هجری قمری به قصد زیارت عتبات و عزم تشرف حضور حسینعلی شاه و تجدید عهد از طریق هندوستان حرکت فرمود، ولی دیگر از سفر باز نیامد و برای همیشه مفقودالاثر گردید.

فرزند وی، سلطانعلی شاه در ۲۸ جمادی‌الاولی سال ۱۲۵۱ متولد و در سن سه سالگی از دیدار پدر محروم گردید. تا شش سالگی تحت پرستاری مادر نشو و نما یافته، آنگاه مادرش وی را به مکتب سپرد.

گفته می‌شود وی در کمتر از شش ماه پس از آغاز تحصیل قادر به قرائت قرآن و خواندن کتاب نمود. پس از خواندن چند کتاب فارسی بعلت عدم بضاعت مالی تحصیل را ترک و به کمک برادر بزرگ خود ملا محمد علی که سرپرستی وی و مادرش را بر عهده داشت، مشغول گردید و در تلاش معاش با برادر همکاری می‌فرمود که از جمله مدتی به «گوسفند چرانی» اشتغال داشت.

وی تا سن هفده سالگی هم چنان برای ادامه زندگی دستیار برادر بود، تا اینکه اتفاقاً روزی بقصد دیدن خواهر خود به قریه بیلند دوفرسخی بیدخت رفت و گذار وی به مدرسه قریه افتاد، در مراجعت به بیدخت به مادرش اظهار می‌کند که میل دارم بروم درس بخوانم. مادرش بالاخره برادر وی را راضی می‌نماید و ایشان به قریه بیلند رفته مشغول تحصیل می‌شود.
تحصیلات در گناباد

پس از چندی استاد از جواب وی عاجز مانده، عجز استاد وی را تکان داد که اینان که از استادان و علماء هستند مثل من حیرانند، پس راه وصول به حقیقت کدام است؟ خلاصه در علوم ظاهری فقه و اصول منطق و کلام و حکمت و غیره سرآمد اقران محل گردید.
تحصیلات در مشهد

بهر حال تا موقعی که توانست ازعلماء گناباد استفاده علمی کند، استفاده کرد، آنگاه که چنته آنان خالی شد برای کسب اجازه مسافرت خارج برای تحصیل نزد مادر آمد. وی گفت: مسافرت مستلزم مخارجی است که می‌دانی مابضاعت تأمین آن را نداریم ولی بالاخره در اثر اصرار وی مادرش رضایت داده و مبلغ هفت قران وجه پس‌اندازی که داشت به وی هدیه داده با دعای خیر بدرقه اش کرد. پیاده عزیمت مشهد نموده، وارد مدرسه مشهور به مدرسه میرزا جعفر شد و مشغول تحصیل گردید و علوم فقه و اصول و تفسیر و اخبار و رجال را در نزد استادان بقدر وسع آنان فراگرفت و درمدت تحصیل به اقل مایقنع از خوراک قناعت می‌فرمود، به خیال اینکه بر برادرش تحمیلی نکرده باشد، از او کمکی نمی‌خواست و با قناعت و کف نفس گذران می‌فرمود. حتی از دریافت حقوق مرسومی طلاب از مدرسه ابا داشت و هیچ‌گاه از آن استفاده ننمود تا اینکه وجهی که داشت تمام شد و چند روزی به سختی و شدت گذشت. خلاصه وی اغلب علوم متداوله اکتسابی را در مشهد کامل نمود.
تحصیلات نزد حاج ملا هادی سبزواری

در این احوال شنید در سبزوار حکیمی است به نام حاج ملا هادی سبزواری که در علم حکمت سرآمد اقران و مکتب او غیر مکتب فقه و اصول است. شوق ملاقات وی و تحصیل در مکتب حکمت وی را به سبزوار و محضر حاج مزبور کشاند. مدتی در خدمت وی به تحصیل حکمت مشغول بود. خلاصه در خدمت مرحوم حاجی سبزواری در حکمت مشاء و حکمت اشراق یدی طولی بهم رسانده، حواشی بر اسفار نوشته گوی سبقت از دیگران می‌رباید.

آنگاه سفری به عتبات نموده وعلوم ظاهری را به اقصی درجه کمال رساند و در مراجعت از عتبات در تهران توقف و مجلس درسی تشکیل می‌دهد. اغلب طلاب چون وی را از استادان قبلی خود عالم‌تر و قوی تر می‌بینند، پروانه وارگرد شمع وجودش جمع می‌شوند، بحدی که موجب حسد مدرسین و استادان معاصر وی شده و چون درسی هم از حکمت می‌فرموده همان را بهانه قرارداده به تهمت بابیگری که اشد اتهام روز بوده متهمش می‌نمایند؛ لذا حضرتش ناچارشده تهران را ترک و مجدداً به خدمت حاج سبزواری مراجعت می‌کند و به استفاده ازمحضرش کما فی السابق اشتغال می‌جوید.
تشرف به فقر و ارادت به حاج محمّ کاظم اصفهانی سعادتعلیشاه

در این اوان که سال ۱۲۸۰ هجری قمری بوده، حاج محمد کاظم سعادتعلی شاه که با جمعی از مریدان و خوانین بختیاری عازم مشهد مقدس بودند، درسبزوار به کاروانسرائی واردمی شوند، جواب ایشان به سؤالات وی در نظر وی بسیار پسند ومعقول افتاد. پس از حرکت سعادتعلی شاه از سبزوار با اجازه استاد خودحاج سبزواری عزیمت مشهد فرمود و در مشهد به وی پیوست.

اتفاقاً در همین حین فرستاده مادر وی از گناباد برای بردن وی به وطن واردمشهد شده، وی عزیمت گناباد نمود و به ازدواج با دختر حاج ملا علی بیدختی، والده نورعلیشاه دوم پرداخت.

آنگاه برای زیارت سعادتعلی شاه در سال ۱۲۸۰ عازم اصفهان گردید. سپس به درویشی می‌پردازد. در اصفهان شب‌ها در حجرهٔ مدرسه بیتوته و روزها در مصاحبت پیر بزرگوارش می‌گذراند، و پس از مدتی استفاضه از حضور پیر مرخصی یافته به گناباد مراجعت و در بیدخت سکونت نموده و عیال خود را به منزل آورد و به شغل زراعت اشتغال ورزید.

تا سال ۱۲۸۴، پس از چهار روز از تولد فرزندش حاج ملا علی نورعلیشاه ثانی به عزم زیارت عتبات وتشرف حضور پیر بزرگوارش شرفیاب ومدتی در ظل تربیت وی به تجلیه و تصفیه دل اهتمام ورزیده وسعت کامل بهم رساند، و به دریافت فرمان جانشینی سعادتعلی شاه نایل و به امور ارشاد خلایق مأمور و ملقب به سلطانعلیشاه گردید؛ و رفیق راه و مصاحب همراه وی میرزا عبدالحسین نیز در همان فرمان به سمت معاضدت و معاونت با سلطانعلیشاه و دلالت طالبان تعیین گردید، که فرمان خلافت سلطانعلیشاه و دلالت میرزا عبدالحسین در یک ورقه مرقوم شده‌است.

سعادتعلی شاه، سلطانعلی شاه را امر به مراجعت وطن داد. پس از مراجعت از چند جهت دچار مشغله و گرفتاری گردید. از یکطرف بواسطه فوت حاج ملا علی پدر عیالش که امام جماعت محل بود و بعلت نبودن فرزند وی در محل، ناچار مدتی امامت جماعت را بعهده داشت. از طرف دیگر بواسطه فوت عیالش، رسیدگی به امور و پرستاری دو فرزند وی که از همسرش داشت بر عهده شخص وی قرار گرفت. از سمتی مراجعه اهل محل برای سؤالات شرعی و امور شرعیه گرفتارش داشت. از جهتی روی آوردن فقرا از بلاد و امصار به حضورش و رسیدگی به امور ظاهری آن‌ها در قریه‌ای که فاقد همه چیز بود و توجه به امور باطنی آن‌ها که علت سوق آنان به محضرش بود وی را سخت مشغول داشت.

به تدریج قصد مسافرتش بدل به عزم اقامت شده برای همیشه ماندنی گناباد گردید. پس از گذشت هفت سال از فوت عیال اولیه صبیه میرزا عبدالحسین ریابی، پیر دلیل و معاضد تعیین شده از طرف سعادتعلیشاه را به حباله نکاح درآورد. سعادتعلیشاه پس از تعیین آقای سلطانعلیشاه به خلافت خود، کمتر طالبان را دستگیری می‌فرمود و آنان را اغلب به گناباد به خدمت ایشان حواله می‌فرمود، ولی وی هم رعایت ادب را نموده از دستگیری آن‌ها خودداری و به سوی پیر بزرگوارش رجعت می‌داد.
خلافت

تا اینکه در سال ۱۲۹۳ که سعادتعلیشاه درگذشت، وی مستقلاً متمکن اریکه ارشاد و مشغول هدایت عباد گردیده و در شعبان سال ۱۳۰۵ با چند نفر از مریدان و اخلاص کیشان عزیمت سفر بیت الله فرمود و از حجاز به عتبات عالیات مشرف و در عتبات با عده‌ای از علمای بزرگ از جمله مرحوم حاج شیخ زین العابدین مازندرانی و آیت‌الله حاج میزرا حسن شیرازی و غیرهما ملاقات و مصاحبه فرمود؛ و در جمادی‌الثانی ۱۳۰۶ به وطن مراجعت نمود.

وی علاوه بر اشتغال به امورفلاحتی و جواب گوئی و مشکل گشائی کلیه مراجعین از رعایا وغیره وتهیه وسایل آسایش و راحتی ظاهری و توجه به تربیت روحی فقرائی که غالباً عده زیادی از ولایات بیدخت بودند، دوبرنامه روزانه مرتب داشت، یکی صبح از اول آفتاب، و آن طبابت و رسیدگی به حال مرضائی که از دور و نزدیک حتی سی و چهل فرسنگی برای معالجه می‌آمدند ویکی هم برنامه عصری بود که در حدود دو ساعت به غروب مانده به مدرسه تشریف برده، تا غروب برای فقرا و حاضرین مجلس درسی از تفسیر قرآن و اصول کافی می‌فرمود.

خلاصه با اینکه بیدخت قریه دورافتاده از سوادهای اعظم و شهرهای بزرگ و غیر معروف بود، مع‌ذلک صیت فضائل صوری و معنوی و شهرت کمالات علمی و آوازه اخلاق حسنه و حسن معاشرتش و به ویژه تخصص و مهارتش در طبابت همه جا را پر نموده و نام شریفش در دور و نزدیک و نزد بیگانه و آشنا مشهور و با احترام و علاقه ذکر می‌شد، و روز به روز براشتهارش در فضائل می‌افزود.

از اینرو آتش حسد حاسدین وی هم روز به روز مشتعلتر می‌شد و مخصوصاً بر عداوت عالم نمایان بی ظرفیت می‌افزود. تا اینکه دشمنی‌ها به اوج شدت رسیده و به تحریک عده‌ای از دشمنان خارجی و حساد محلی چند نفر از خدا بی‌خبر که بعضی از آن‌ها نان خور آن حضرت بودند، سحرگاه شنبه ۲۶ ربیع‌الاول سال ۱۳۲۷ هنگامی که در باغچه متصل به منزل مشغول وضوگرفتن بود، به وی حمله‌ور شده و با خفه کردن، ایشان را به شهادت می‌رسانند.

در این هنگام سن وی ۷۶ سال بود که ۳۴ سال آن مستقلاً بر اریکه ارشاد متمکن و به هدایت عباد اشتغال داشت. وی در سال ۱۳۱۴ طبق دستخط صادره فرزندش حاج ملاعلی را به خلافت و جانشینی خویش تعیین و به لقب «نور علیشاه» ملقب فرمود.
تألیفات

حواشی بر اسفار ملاصدرا؛
شرحی بر تهذیب المنطق ملا سعد تفتازانی به نام تذهیب التهذیب؛
وجیزه‌ای در علم نحو که به طبع نرسیده‌اند؛
دیگر سعادت نامه در بیان علم و شرافت آن و آنچه بدان مربوط است؛
مجمع السعادات؛
ولایت نامه در شرح و بیان احکام قلبی وامور مربوط به ولایت؛
بشارة المومنین و تنبیه النائمین؛
تفسیر قرآن موسوم به بیان السعادة فی مقامات العبادة؛دانلود
شرح عربی بر کلمات قصار باباطاهر عریان موسوم به ایضاح و شرح فارسی نیز بر کلمات بابا طاهر موسوم به توضیح که همه به طبع رسیده‌اند.

ازواج و اولاد

سلطانعلی شاه دو زوجه داشته‌اند: زوجه اولیه ایشان صبیه مرحوم حاج ملا علی بیدختی بوده که از وی دو فرزند داشته؛ اول دختر مسماه به خاتون، دوم حاج ملاعلی نورعلیشاه جانشین ایشان. پس از فوت زوجة اولیه صبیه مرحوم آقا میرزا عبدالحسین پیر دلیل را نکاح فرموده وازآن هنگام شهادت پنج فرزند داشت: چهار دختر به نام‌های زبیده، زهرا، گوهر، کوکب و یک پسر بنام محمد باقر.
پیوندهای مرتبط

[۱]

نابغه علم و عرفان - حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضا علیشاه
سلطان العرفاء - تألیف: مهرداد مصوری - قسمت اول کتاب

جانشینان

حاج ملاعلی گنابادی نورعلیشاه ثانی

حاج شیخ محمد حسن بیچاره بیدختی صالح علیشاه

حاج سلطانحسین تابنده رضاعلیشاه

حاج علی تابنده محبوبعلیشاه

حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه

منابع

حضرت سلطانعلیشاه
تمجید و تعاریفی که از تفسیر شریف بیان السعاده انجام شده‌است. مقاله از مهرداد مصوری موجود در «[سایت مجذوبان نور]http://www.121.majzooban.net
نابغه علم و عرفان - حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضا علیشاه.انتشارات حقیقت. تهران. ۱۳۸۴.
سلطان العرفاء - تألیف: مهرداد مصوری - قسمت اول کتاب.
شرح احوال
شرح حالی دیگر

[نهفتن]

نبو

سلسله نعمت‌اللهی
شاخه اصلی
شاه نعمت‌الله ولی • شاه خلیل‌الله • شاه حبیب‌الله • شاه کمال‌الدین • شاه حبیب‌الله ثانی • شاه شمس‌الدین ثانی • شاه کمال‌الدین ثانی • شاه شمس‌الدین ثالث • شاه علیرضا ولی دکنی(رضاعلیشاه اوّل) • میر عبدالحمید دکنی (معصوم‌علیشاه) • محمدعلی طبسی (نورعلیشاه اوّل) • محمدحسین اصفهانی (حسین علیشاه) • محمدجعفر کبودرآهنگی(مجذوب‌علیشاه همدانی) • زین‌العابدین شیروانی(مستعلیشاه) • حاج زین‌العابدین شیرازی(رحمتعلیشاه) حاج‌آقا محمد شیرازی (منورعلی‌شاه) • حاج‌آقا علی شیرازی (وفاعلی‌شاه) • سید اسماعیل اجاق (صادق‌علی‌شاه) • عبدالحسین شیرازی (مونس‌علی‌شاه) • جواد نوربخش (نورعلی‌شاه) • علیرضا نوربخش (رضاعلی‌شاه)
سلطان‌علیشاهی گنابادی
حاج محمّدکاظم اصفهانی (سعادتعلیشاه) • حاج ملا سلطان‌محمد گنابادی (سلطانعلیشاه) • حاج ملاعلی گنابادی (نورعلیشاه ثانی) • حاج شیخ محمدحسن گنابادی (صالحعلیشاه) • حاج سلطان‌حسین تابنده (رضاعلیشاه) • حاج علی تابنده (محبوب‌علیشاه) • حاج دکتر نورعلی تابنده(مجذوبعلیشاه)
صفی‌علی‌شاهی
میرزا حسن اصفهانی (صفی‌علی‌شاه) • علی‌خان ظهیرالدوله (صفاعلی‌شاه) • محمد انتظام (بینش‌علی‌شاه) • حاجی داداش • صفاءالملک • علیرضا خسروانی • عبدالله انتظام • رضاعلی‌شاه
[نهفتن]

نبو

تفسیر قرآن
مهم‌ترین تفسیرهای قرآن
تفسیرها
شیعه

ابوالفتح دیلمی · انوار درخشان · البرهان · بیان السعاده · پرتوی از قرآن · تبیان · تسنیم · جوامع‌الجامع · روشن · روض‌الجنان · سورآبادی · شبر · صافی · عیاشی · فرات کوفی · الفرقان · قمی · گازر · محیط الاعظم · مجمع‌البیان · مقتبس الانوار · منهج‌الصادقین · المیزان · نعمانی · نمونه · نور · نورالثقلین · نوین · تفسیر مشکاة · تفسیر الباقر · تفسیر العسکری · مواهب الرحمن · آلاء الرحمن · راهنما
سنی

جلالین · سیوطی · طبری · تفسیر کشاف · تفسیر کبیر · نیشابوری · کشف‌الاسرار · بیضاوی · قرطبی · ابوالسعود · ابن کثیر · روح‏البیان · روح‌المعانی · فتح القدیر · نور · جواهر التفسیر · مواهب علیه · نامی
مفسران
شیعه

حاج ملا سلطان‌محمد گنابادی سلطانعلیشاه · علی بن ابراهیم · محمد بن مسعود سمرقندی(عیاشی) · شیخ طبرسی · شیخ طوسی · ابوالفتوح رازی · علامه طباطبایی · ملا فتح‌الله کاشانی · جوادی آملی · مکارم شیرازی · ابوبکر عتیق نیشابوری · محمد صادقی تهرانی · سید محمود طالقانی · محسن قرائتی · میر حیدر آملی · سید عبدالله شبر · محمدتقی شریعتی · محمد مؤمن مشهدی · محمدعلی انصاری · سید عبدالاعلی سبزواری · محمدجواد بلاغی · محمدصادق سعیدی
سنی

ابن عثیمین · ابوالفضل رشید الدین میبدی · جارالله زمخشری · جلال‌الدین سیوطی · حسین واعظ کاشفی · سید قطب · عبدالرحمان شرفکندی · فخر رازی · محمد بن جریر طبری · محمد بن قاسم انباری · محمد خال · محمد عبده · مصطفی خرم‌دل · ملا عبدالکریم مدرس · ناصرالدین عبدالله بیضاوی
فهرست تفسیرهای قرآن
رده‌ها:

اهالی گنابادنعمت‌اللهی








نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 284

فائده : جناب آقاى آشيخ محمدتقى مشهور به بهلول كه در زمان رضاشاه در مسجد گوهرشاد به جهت مسأله كشف حجاب منبر رفته بود و داستان كشتار مسجد گوهرشاد و ايستادگى او و علماء در مقابل حكومت وقت معروف است و خود اهل گناباد است براى نويسنده چنين نقل كرد :
ملاحيدر بيدختى پدر والده من ( بهلول ) پسرى آورد كه بعدها معروف شد به حاج ملاسلطان ، سلطان عليشاه بسيار بااستعداد بود ، در بيست سالگى دروس سطح علوم دينى را فرا گرفت و عازم نجف شد در زمان آخوند ملامحمّد كاظم خراسانى و آسيد محمد كاظم يزدى رحمة اللّه عليهما ، امّا درنگ نكرده برگشت و در بيدخت به كشاورزى و امامت جماعت پرداخت ، ولى نبوغ و استعداد او را به اصفهان كشاند و در آنجا سيد كاظم معروف به طاوس العرفاء ( 1 ) او را جذب كرد . و او را جانشين خود كرد ، از اينجا صوفيان گنابادى پيدا شدند ، بعد از او ملاعلى نور عليشاه جانشين او شد ، و بعد محمّد حسن صالح عليشاه ، و بعد محمّد حسين تابنده كه هر يك پسر ديگرى بودند .
سپس شيخ بهلول فرمود : اين دستگاه صوفيه دام است ، شما اگر بتوانيد كتاب « إطفاء المكائد و اصلاح المفاسد » تأليف مرحوم حاج شيخ محمد باقر بيرجندى گازارى رحمة اللّه عليه صاحب كتاب كبريت الاحمر را كه چاپ شده ولى كم نسخه است پيدا كرده و مطالعه كنيد مفيد است ; زيرا مكائد و مفاسد گروه صوفيه را با توضيح كامل بيان فرموده است . ( 2 )
------------------------
1 - به كلمه « طاوسيه » در فرهنگ فرق 326 مراجعه كنيد و مزخرفات آنها را بخوانيد ، سپس بخنديد و بگرييد . 2 - اين گزارشات در منزل شخصى بنده در نيم چاشت چهارشنبه 17 رجب 1415 مطابق 30 / 9 / 1373 ، اتفاق افتاد ، و ايشان نقل مىكرد كه روزى در گناباد با شيخ حسين تابنده گنابادى ملاقات كردم ، در ضمن بعض ظالمان را لعن كردم ، او گفت : اگر كسى را بزنند شما هم كمك مىكنيد و مىزنيد يا رحم مىكنيد ؟ گفتم رحم مىكنيم ، امّا اين ظالم . . . من مىگويم : الا لعنة اللّه على القوم الظالمين . اللّهم العن اوّل ظالم ظلم حقّ محمّد و آل محمّد الخ .