سال بعدالفهرستسال قبل

بسم الله الرحمن الرحیم

سلطان سليم اول-سلاطین عثماني(874 - 926 هـ = 1470 - 1520 م)

سلطان سليم اول-سلاطین عثماني(874 - 926 هـ = 1470 - 1520 م)
اعلان خلافت عثمانی توسط سلطان سلیم اول پس از فتح مصر(923 هـ = 1517 م)

سلطان سلیمان اول-قانونی-محتشم-سلاطین عثمانی(899 - 973 هـ = 1494 - 1566 م)
عثمان اول-غازی-بیگ-ابن ارطغرل بن سلیمان شاه-اولین سلطان عثمانی(652 - 724 هـ = 1254 - 1324 م)


امپراطوری عثمانی(698 - 1342 هـ = 1299 - 1924 م)
شروع امپراطوری عثمانی(698 - 1342 هـ = 1299 - 1924 م)
پایان سلطنت و بقاء دو سال عنوان خلافت سلاطین عثمانی(698 - 1342 هـ = 1299 - 1924 م)
پایان خلافت سلاطین عثمانی(698 - 1342 هـ = 1299 - 1924 م)



تاريخ الدولة العلية العثمانية (ص: 25)
المؤلف: محمد فريد (بك) ابن أحمد فريد (باشا) ، المحامي (المتوفى: 1338هـ)
بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمة تاريخية
فيمن ولي الخلافة الاسلامية قبل ملوك الدولة العلية العثمانية
الخلفاء الراشدون
انتقلت الخلافة إلى بني عثمان سنة 923 هجرية حين فتح السلطان سليم الاول العثماني مصر كما تجده مفصلا في هذا الكتاب واول من وليها بعد موت النبي صلى الله عليه وسلم في 12 ربيع الاول سنة 11 من هجرته عليه الصلاة والسلام ابو بكر الصديق رضي الله عنه بويع له بالخلافة بعد خلف طفيف وقع بين الصحابة وتوفي في مساء ليلة الاثنين 22 جمادى الآخرة سنة 13 بعد ان عهد بالخلافة بعده لعمر ابن الخطاب رضي الله عنه وفي ايامه كان ظهور مسيلمة الكذاب الذي ادعى النبوة فأرسل اليه من حاربه وقتله وكذلك ادعت سجاح بنت الحارث النبوة وبقيت على غيها وضلالها إلى خلافة معاوية بن ابي سفيان فأسلمت وحسن اسلامها وفي خلافته فتحت مدينة الحيرة بالأمان على الجزية
وعمر بن الخطاب اول من سمي بأمير المؤمنين وكان ابو بكر يخاطب بخليفة رسول الله وامتدت فتوحات الاسلام في ايامه امتدادا عظيما حتى وصلت جيوشهم إلى بلاد المغرب وإلى حدود الهند شرقا وإلى بلاد سيبيريا شمالا ففتحت مصر وبلاد الشام والعراق وايران وبخارى ومرو وزالت مملكة الاعجام من الوجود السياسي بعد انهزام يزدجرد آخر ملوك بني ساسان وفي خلافة سيدنا عمر رضي الله عنه




قصة الحضارة (26/ 100)
المؤلف: وِل ديورَانت = ويليام جيمس ديورَانت (المتوفى: 1981 م)
تقديم: الدكتور محيي الدّين صَابر
ترجمة: الدكتور زكي نجيب محمُود وآخرين
3 - سليمان القانوني والغرب
خلف سليمان القانوني أباه سليم الأول في 1520، وهو إذ ذاك في سن السادسة والعشرين. وقد كسب لنفسه شهرة لشجاعته في القتال وكرمه في صداقته، وقدرته في إدارة الولايات التركية.



النعت الأكمل لأصحاب الإمام أحمد بن حنبل (ص: 281)
(9) جامع السليمية: هو جامع الشيخ محيي الدين بن عربي أنشأه السلطان سليم الأول سنة 924 هـ[ثمار المقاصد 224] وهو مشهور بالصالحية.




سلیم یکم
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از سلطان سليم اول)
برای سریال تاریخی به همین نام، امپراتوری آتشین را ببینید.
سلیم یکم
سلطان امپراتوری عثمانی
خادم الحرمین الشریفین
خلیفهٔ مسلمین
امیرالمؤمنین
پادشاه
فاتح
Yavuz Sultan I. Selim Han.jpg
نهمین سلطان عثمانی
سلطنت ۲۴ آوریل ۱۵۱۲ – ۲۲ سپتامبر ۱۵۲۰
پیشین بایزید دوم
جانشین سلیمان یکم
فرماندار ترابوزان
سلطنت ۱۴۹۴ – ۱۵۱۱
زاده ۱۰ اکتبر ۱۴۷۰
آماسیه امپراتوری عثمانی
درگذشته ۲۲ سپتامبر ۱۵۲۰ (۴۹ سال)
چرلو، امپراتوری عثمانی
آرامگاه مسجد یاوز سلیم، فاتح، استانبول
همسران حفصه سلطان
عایشه خاتون
خاندان خاندان عثمانی
پدر بایزید دوم
مادر گلبهار خاتون
طغرا سلیم یکم's signature

سلیم یکم، (زادهٔ ۱۰ اکتبر ۱۴۷۰ _ فوت ۲۲ سپتامبر ۱۵۲۰؛ به ترکی عثمانی؛ سلطان یاوُز سلیم اول) سومین پسر بایزید دوم از همسرش گلبهار خاتون بود. او پس از کشتن ولیعهد و برادر دیگرش، پدرش را به دنبال کودتایی از سلطنت خلع کرد و در سال ۱۵۱۲ به‌جای پدرش سلطان امپراتوری عثمانی شد و تا پایان سلطنت هشت ساله خود، سرزمین عثمانی را که وسعتش ۲٫۳۷۵٫۰۰۰ کیلومتر مربع بود، پس از هشت سال به وسعت۶٫۵۵۷٫۰۰۰ کیلومتر مربع رساند. تاریخ‌نگاران ترک او را «یاووز (یاوُز)» یعنی بُرنده و قاطع و ثابت‌قدم لقب داده‌اند. اروپاییان او را «سهمناک» خوانده‌اند.
محتویات

۱ دوران شاهزادگی
۲ سلطنت
۳ توجه به فرهنگ و ادب
۴ جنگ با صفویان
۵ خانواده
۶ نگارخانه
۷ پانویس
۸ منابع

دوران شاهزادگی

شاهزاده سلیم درسن ۱۱ سالگی به فرمان پدرش به ترابزون رفت و تاسال ۱۵۱۰ فرماندار ترابزون بود. او در سال ۱۴۹۳ با حفصه خانم، دختر منیلی گیرای خان کریمه ازدواج کرد و در سال ۱۴۹۴ پسرشان شاهزاده سلیمان به دنیا آمد. سلیم در سال ۱۵۱۰ مادرش را از دست داد. سلیم بر خلاف برادر بزرگترش که خویی نرم داشت و از جنگ دوری می‌جست، جنگ جو و شجاع بود به همین دلیل سپاه ینی‌چری به طرفداری از وی پرداختند و خواستار سلطنت سلیم شدند و او در سال ۱۵۱۱ علیه پدر و برادرش شورش کرد، او سرانجام در سال ۱۵۱۲ برادرش شاهزاده احمد را شکست داد سپس وارد استانبول شد و پدرش را از سلطنت خلع کرد و خود جانشین او شد، سلیم بعد از به حکومت رسیدن به جنگ با شاهزاده کورکود، برادر دیگر خود پرداخت و در سال ۱۵۱۳ او را شکست داد و پسر خود، شاهزاده سلیمان را به حکمرانی مانیسا منسوب کرد.
سلطنت

سلیم در آغاز حکومت خود قصد گسترش حکومت داشت، اما در ابتدا باید تشکیلات داخلی‌اش را سازماندهی می‌کرد به‌همین دلیل به تقویت ینی‌چری‌ها پرداخت سپس برای اینکه تهدیدی از جانب اروپا او را تهدید نکند با دولت ونیز و مجارستان پیمان تجاری بست سپس به سمت ایران لشکر کشی کرد و با شکست حکومت صفوی در جنگ چالدران توانست بخشی از سرزمین‌ عراق و بخش کمابیش بزرگی از کردستان را به قلمرو خود اضافه کند سپس به سمت شام لشکر کشید و با تصرف شام در سال ۱۵۱۴ به‌سمت مصر روانه شد و در سال ۱۵۱۷ طی جنگ‌هایی مصر را نیز تصرف کرد و به حکومت سلطنت مملوک (مصر) پایان داد. سلطان سلیم با پایان دادن به تصرفاتش، خود را حاکم مطلق جهان اسلام می‌دانست و اولین سلطان امپراتوری عثمانی بود که خود را خلیفه مسلمین خواند.
توجه به فرهنگ و ادب

سلیم، با همهٔ سنگدلی‌اش، از دانش و ادب بی‌بهره نبود و از تشویق شاعران فارسی‌گوی دریغ نمی‌کرد. خود به فارسی شعر می‌سرود و «سلیم» یا «سلیمی» تخلص می‌کرد. دیوانی مشتمل بر دو هزار بیت فارسی دارد، اما گویا تنها یک بیت شعر به ترکی از او بر جای مانده‌است.[۱] وی علمای دینی و اهل فضل و ادب را گرامی می‌داشت و در مذهب تسنن سخت‌گیر و زودکُش بود.

سلیم، به تاریخ نیز علاقه‌مند بود و به‌رغم سنگ‌دلی، به مصاحبت با عالمان علاقه داشت، به آنان احترام فراوان می‌گذاشت و بسیاری از آنان را به مسئولیت‌های مهم می‌گماشت. وی شاعران و نویسندگان را همراه خود به میدان‌های نبرد می‌برد تا شرح صحنه‌های جنگ را بنویسند یا به نظم درآورند و اشعاری بسرایند تا اخبار و رویدادها را در آن بگنجانند و برای نسل بعد به یادگار بگذارند.
جنگ با صفویان

سلطان سلیم یکم که شیعیان را مشرک می‌دانست و خود را نیز خلیفه تمامی مسلمانان جهان می‌خواند به قصد اشغال کامل ایران با لشکری عظیم به این کشور لشکرکشی کرد. شاه اسماعیل به قصد دفع حمله عثمانیان که پس از فتح دیاربکر مستقیم راه تبریز را در پیش گرفته بودند با جمع‌آوری حدود ۵۰ هزار سرباز در مقابل ۲۰۰ هزار سپاه عثمانی به غرب لشکر کشید و به رغم کمبود نیرو و استفاده سپاه مهاجم از توپخانه در نبرد چالدران (۸۹۳ ه‍. ق) آن چنان دلیرانه فرماندهی کرد و خود در میدان نبرد به همراه همسرش تاجلی بیگم جنگید که به‌رغم شکست خوردن، نبرد او در زمره نبردهای بزرگ تاریخ و از افتخارات ایرانیان محسوب می‌شود. شایان ذکر است که مطابق شواهد تاریخی، سلیم علاقه و ارادت خاصی به ایران داشته و آن سرزمین را مقدس می‌پنداشته و هنگام مخاطب قرار دادن سربازان خود، از آنان می‌خواهد که آهسته قدم بردارند، زیرا ایران سرزمین بزرگان است.

در این جنگ ۴۹۰۰۰ سرباز ایرانی که تنها از سلاح‌های سرد مانند شمشیر و نیزه استفاده می‌کردند در برابر سپاه دویست هزار نفری عثمانی که مجهز به توپ و تفنگ بود به سختی ایستادگی کرد . کشته شدگان سپاه ایران که 27000 تن تخمین زده شده‌اند در شهر اردبیل در کنار بقعه شیخ صفی الدین به خاک سپرده شدند و کشته شدگان جنگ برای عثمانیها بیش از 55000 تن تخمین زده می شود.ترکان عثمانی در این جنگ تقریبا قسمت نسبتا بزرگی از کردستان را به اشغال خود درآورند. اشغال بخش‌هایی از آذربایجان توسط عثمانی تا زمان شاه عباس اول ادامه داشت.[۲]
خانواده

همسران

حفصه سلطان، وی اولین همسر سلطان سلیم و اولین زن در تاریخ عثمانی بود که والده سلطان لقب گرفت و مادر سلیمان قانونی بود.
عایشه خاتون، وی دومین همسر سلطان سلیم و پیش از آن همسر برادر متوفی وی شاهزاده محمد بود.

پسران

سلطان سلیمان قانونی (تولد ۶ نوامبر ۱۴۹۴ ترابزون – درگذشت ۶ سپتامبر ۱۵۶۶ سیگتوار، در مقبره سلیمان یکم در مسجد سلیمانیه دفن شد) پسر حفصه سلطان

دختران

گوهرخان سلطان، (در مقبره سلیم یکم در مسجد یاوز سلیم دفن شد) درسال ۱۵۰۸ با سلطانزاده اسفندیاراوغلو محمد پاشا ازدواج کرد.
خدیجه سلطان، (درگذشت ۱۵۵۶ استانبول، در مقبره سلیم یکم در مسجد یاوز سلیم دفن شد) در سال ۱۵۱۰ با اسکندر پاشا و در سال ۱۵۱۷ با چوبان مصطفی پاشا ازدواج کرد.
حفصه سلطان، (درگذشت ۱۰ ژوئیه ۱۵۳۸ استانبول در مقبره سلیم یکم در مسجد یاوز سلیم دفن شد) در سال ۱۵۱۲ با دوغانیک‌زاده احمد پاشا و در سال ۱۵۱۶ با اسکندر پاشا ازدواج کرد.
بیخان سلطان، (درگذشت ۱۵۵۹ استانبول، در مقبره سلیم یکم در مسجد یاوز سلیم دفن شد) در سال ۱۵۱۳ با داماد فرهاد پاشا و در سال ۱۵۲۶ با داماد محمد پاشا ازدواج کرد.
فاطمه سلطان (درگذشت ۱۵۷۰ استانبول، در مقبره قره احمد پاشا دفن شد) در سال ۱۵۱۶ با داماد مصطفی پاشا، در سال ۱۵۲۲ با قره احمد پاشا و در سال ۱۵۵۶ با خادم ابراهیم پاشا ازدواج کرد.
شاهزاده سلطان (درگذشت ۱۵۷۲ استانبول، در مقبره سلیم یکم در مسجد یاوز سلیم دفن شد) در سال ۱۵۲۳ با داماد چلبی لطفی پاشا ازدواج کرد.
سلجوق سلطان (درگذشته استانبول) با سعادت گیرای خان کریمه ازدواج کرد.

پانویس

ریاحی، زبان و ادب فارسی، ۱۷۱–۱۷۰.

سیوری، ایران عصر صفوی، 47.

منابع
مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به سلیم یکم در ویکی‌گفتاورد موجود است.
در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ سلیم یکم موجود است.

ریاحی، محمدامین (۱۳۶۹). زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی. تهران: پاژنگ.
«جنگ‌های ایران و عثمانی». روزنامهٔ شرق. دریافت‌شده در ۴ شهریور ۱۳۸۶.
سیوری، راجر (۱۳۹۱). ایران عصر صفویه. ترجمهٔ کامبیز عزیزی. تهران: نشر مرکز.
کتاب تاریخ عثمانی، نوشتهٔ سبحان پاکپور





مائة من عظماء أمة الإسلام غيروا مجرى التاريخ (ص: 47)
المؤلف: جهاد التُرباني
" مدمر دولة الصفويين" (سليم الأول)
" وبعد. . . . .
فإن علماءنا ورجال القانون قد حكموا عليك بالقصاص يا إسماعيل الصفوي بصفتك مرتدًا عن الإسلام وأوجبوا على كل مسلم أن يدافع عن دينه وأن يحطم الهراطقة في شخصك أنت وأتباعك البلهاء! "
سليم الأول
نحن على موعدٍ جديدٍ مع فارس من نفس طينة الصحابة، وللأسف فإن أغلبنا لم يسمع عنه البتة، والحق أنّي أجد بعضًا من العذر لهؤلاء (وقد كنت منهم)، نظرًا لإغفال المناهج الدراسية ذكر عظماء أمتنا بسبب جهل من وضعوها بهم، أو لأسباب أخرى، وإن كنت شخصيًا أرجح تلك الأسباب الأخرى!
أمّا إذا أردت أن تعلم مدى عظمة هذا الرجل وما قدمه للمسلمين، فاطرح سؤالًا بسيطًا على نفسك لا أشك أبدًا بأن إجابتك ستكون عليه بالإيجاب. . . هل تحب رسول اللَّه -صلى اللَّه عليه وسلم-؟!
إذًا فاعلم أن رسولك هذا الذي تحب كان على وشك أن يُنبش قبره بعد أن تُحتل مدينته، وكان ذلك سيتم فعلًا لولا أن سخر اللَّه للإسلام هذا الصقر الكاسر: السلطان العثماني سليم الأول رحمه اللَّه، بطل معركة "جالديران" الخالدة. وقبل أن نغوص في بحار بطولات سلطاننا العظيم يجب علينا أولًا أن نؤصل للمسألة، فالحكم على الشيء فرعٌ من تصوره، فعلينا أولًا إدراك مدى الخطر الكبير الذي تصدى له هذا السلطان، ألا وهو خطر دولة الصفويين الخبيثة!
فمن هم الشيعة الصفويون؟ ولماذا يحملون هذا الحقد الدفين على الإسلام والمسلمين حتى وصل بهم حدَّ السماح بنبش قبر رسول اللَّه -صلى اللَّه عليه وسلم-؟ وما سر سبِّ زعماء إيران الحاليين لصحابة رسول اللَّه وزوجاته؟ ولماذا تحتفل إيران إلى يومنا هذا بمقتل






تاريخ الدولة العلية العثمانية (ص: 186)
عصيان اولاد السلطان عليه وتنازله عن الملك لابنه سليم
ولقد تكدر صفاء حياة الملك في سني حكمه الاخيرة بعصيان اولاده عليه واضرامهم نار الحروب الداخلية التي لولا ما وقع في قلوب اعدائها من الرعب لكانت هذة الحروب العائلية فرصة عظيمة لهم وذلك ان السلطان بايزيد الثاني كان له ثمانية اولاد ذكور توفي منهم خمسة في صغرهم وبقي ثلاثة وهم كركود واحمد وسليم وكان اولهم مشتغلا بالعلوم والاداب ومجالسة العلماء ولذا كان يمقته الجيش لعدم ميله للحرب والثاني كان محبوبا لدى الاعيان والامراء وكان علي باشا اكبر الوزراء مخلصا له وكان ثالثهم وهو سليم محبا للحرب ومحبوبا لدى الجند عموما والانكشارية خصوصا
ولاختلافهم في المشارب والآراء خشي والدهم وقوع الشقاق بينهم ففرق بينهم وعين كركود واليا على احدى الولايات البعيدة واحمد على اماسيا وسليما على طرابزون وعين ايضا سليمان بن ابنه سليم واليا على كافا من بلاد القرم فلم يرض سليم بهذا التعيين بل ترك مقر وظيفته وسافر إلى كافا بالقرم وارسل إلى ابيه يطلب منه تعيينه في احدى ولايات اوروبا فلم يقبل السلطان بل اصر على بقائه بطرابزون فعصى سليم والده جهارا وسار بجيش جمعه من قبائل التتر إلى بلاد الروملي وارسل والده جيشا لارهابه ولما وجد من ابنه التصميم على المحاربة قبل تعيينه باوروبا حقنا للدماء وعينه واليا على مدينتي سمندريه وودين سنة 1511
ولما وصل إلى كركود خبر نجاح اخيه سليم في مقاومته انتقل إلى ولاية صاروخان واستلم ادارتها بدون امر ابيه ليكون قريبا من القسطنطينية عند الحاجة ثم سار سليم إلى ادرنه واعلن نفسه سلطانا عليها فارسل والده اليه من هزمه والجأه إلى الفرار ببلاد القرم وارسل جيشا آخر لمحاربة كركود بآسيا فهزمه ايضا لكن التزم السلطان بايزيد بالعفو عن ابنه سليم بناء على الحاح الانكشارية لتعلقهم به واعادته إلى ولاية سمندرية وفي اثناء توجه سليم اليها قابله الانكشارية واتوابه إلى القسطنطينية باحتفال زائد وساروا به إلى سراي السلطان وطلبوا منه التنازل عن الملك لولده المذكور فقبل واستقال في يوم 8 صفر سنة 918 25 ابريل سنة 1512 وبعد ذلك بعشرين يوما سافر للاقامة ببلدة ديموتيقا فتوفي في الطريق يوم 10 ربيع الاول سنة 918 26 مايو سنة 1512 عن 67 سنة ومدة حكمه 32 سنة ويدعى بعض المؤرخين ان ولده دس اليه السم خوفا من رجوعه إلى منصة الملك كما فعل السلطان مراد الثاني الذي سبق ذكره ولم تزد املاك الدولة العلية في زمن السلطان بايزيد الثاني الا قليلا لحبه السلم وحقن المدماء فكانت حروبه الخارجية اضطرارية للمدافعة عن الحدود حتى لا يستخف بها اعداؤها وكان سلمي الطباع كارها للقتل وكان اشهر وزرائه داود باشا الذي تولى الوزارة بعد كدك احمد ومكث بها اربع عشرة سنة واستقال منها باختياره سنة 1497 وقضى باقي عمره في عمل الخيرات والمبرات



تاريخ الدولة العلية العثمانية (ص: 188)
9 - السلطان سليم الاول الغازي الملقب ب ياوز أي القاطع
لما كان تعيينه بمساعي الانكشارية يقتضي توزيع المكافآت عليهم حسب المعتاد اعطى لكل نفر منهم خمسين دوكا ثم عين ابنه سليمان حاكما للقسطنطينية وسافر بجيوشه إلى بلاد آسيا لمحاربة اخوته واولاد اخوته حتى يهدأ باله بداخليته ولم يبق له منازع في الملك فاقتفى اثر اخيه احمد إلى انقرة ولم يتمكن من القبض عليه لوجود علاقات بينه وبين الوزير مصطفى باشا الذي كان يخبره بمقاصد السلطان لكن علم السلطان بهذه الخيانة فقتل الوزير شر قتلة جزاء له وعبرة لغيره ثم ذهب إلى بورصة حيث قبض على خمسة من اولاد اخوته وامر بقتلهم وبعدها توجه بكل سرعة إلى صاروخان مقر اخيه كركود ففر منه إلى الجبال وبعد البحث عليه عدة اسابيع قبض عليه وقتل
اما احمد فجمع جيشا من محازبيه وقاتل العساكر العثمانية فانهزم وقتل بالقرب من مدينة يكى شهر في يوم 17 صفر سنة 919 24 ابريل سنة 1513
ولما اطمأن خاطره من جهة داخليته عاد إلى مدينة ادرنه حيث كان بانتظار سفراء من قبل البندقية والمجر والموسكو وسلطنة مصر فابرم مع جميعهم هدنة لمدد طويلة بما ان مطامعه كانت متجهة إلى بلاد الفرس التي كانت اخذت في النمو والارتقاء في عصر ملكها شاه اسماعيل الشيعي فانه فتح ولاية شيروان وجعل مركزه مدينة تبريز سنة 1501 وبعدها فتح العراق العربي وبلاد خراسان وديار بكر سنة 1508 وارسل احد قواده فاحتل مدينة بغداد وفي سنة 1510 ضم إلى املاكه بلاد فارستان واذربيجان وبذلك امتدت مملكته من الخليج الفارسي إلى بحر الخزر ومن منابع الفرات إلى ما وراء نهر اموداريا
محاربة العجم ودخول العثمانيين مدينة تبريز
ولما عصى السلطان سليم واخوته والدهم السلطان بايزيد الثاني ساعد الشاه اسماعيل الامير احمد على والده ثم على اخيه من بعده وقبل من فر من اولاده عنده وزيادة عل ذلك ارسل وفدا إلى سلطان مصر يطلب منه التحالف لايقاف سير الدولة العثمانية مبينا له انه ان لم يتفقا حاربت الدولة كلا منهما على حدته وقهرته وسلبت املاكه ولايجاد سبب للحرب امر السلطان سليم بحصر عدد الشيعة المنتشرين في الولايات المتاخمة لبلاد العجم بطريقة سرية ثم امر بقتلهم جميعا ويقال ان عددهم كان يبلغ نحو الاربعين الفا وهذه المذبحة كالمذبحة التي حصلت بباريس في 5 جماد اول سنة 980 24 اغسطس سنة 1572 المشهورة في التواريخ





تاريخ الدولة العلية العثمانية (ص: 192)
فتح مصر ودخولها ضمن الممالك المحروسة
ولم ينته السلطان سليم من محاربة الشيعة وفتح بلاد ديار بكر والموصل حتى اخذ في الاستعداد لفتح سلطنة مصر بما ان سلطانها قانصوه الغوري كان تحالف مع الشاه اسماعيل لمحاربة الدولة العلية ولما علم سلطان مصر بتأهب سلطان آل عثمان لمحاربته ارسل اليه رسولا يعرض عليه ان يتوسط بينه وبين العجم لابرام الصلح فلم يقبل بل طرد السفير بعد ان اهانه وسار بجيشه إلى بلاد الشام قاصدا وادي النيل وكان قانصوه الغوري استعد ايضا لمحاربته فتقابل الجيشان بقرب حلب الشهباء في واد يقال له مرج دابق وهزم الغوري بسبب وقوع الخلاف بين فرق جيشه المؤلف من المماليك وساعدت المدافع العثمانية على النصر وقتل الغوري في اثناء انهزام الجيش وسنه ثمانون سنة وكان ذلك في يوم الاحد 25 رجب سنة 922 24 اغسطس سنة 1516
وبعد هذه الموقعة احتل السلطان سليم بكل سهولة مدائن حماه وحمص ودمشق وعين بها ولاة من طرفه وقابل من بها من العلماء فاحسن وفادتهم وفرق الانعامات على المساجد وامر بترميم الجامع الاموي بدمشق ولما صلى السلطان الجمعة به






مجانبة أهل الثبور المصلين في المشاهد وعند القبور (ص: 154)
المؤلف: عبد العزيز بن فيصل الراجحي
ثم إن الضابط الذي وضعه - مع بطلانه - غير منضبط: فمالضابط في القبور المعظمة؟
فكم من قبر معظم عند قوم، مهان ملعون عند غيرهم، وهذا قبر ابن عربي الصوفي بدمشق، كان مزبلة يلقى فيها النتن، بل ذكر الشعراني في «طبقاته» (1/ 163): أنه كان يبال على قبره!
وبقي على ذلك حتى دخل السلطان العثماني سليم الأول (ت926هـ) دمشق في القرن العاشر، فبنى عليه مشهدا! وعمر قبته! وعظمه! وعمل عليه أوقافا! وجعل للفقراء المتعلقين بابن عربي مطبخا! وجعل للأوقاف ناظرا يجمع غلتها! وهذا لم يعهد لغيره من ملوك الجراكسة، ولا ممن كان قبلهم، كما ذكر هذا كله: مؤرخ العثمانيين، محمد بن أبي السرور البكري في كتابه «المنح الرحمانية، في الدولة العثمانية» (ص83 - 84) وغيره.



روح البيان (3/ 372)
: قال السلطان سليم الاول
سليمى خصم سيه دل چهـ داند اين حالت ... كه از ظهور الهيست فتح لشكر ما




روح البيان (3/ 377)
ولهذا جازت النسبة الى لفظ الجمع حيث قالوا الأنصاري نسبة الى الأنصار وسمعوا الأنصار لانهم نصروا رسول الله صلى الله عليه وسلم وواحد الأنصار نصير كشريف واشراف: قال السلطان سليم الاول
شاهنشه آن كدا كه بود خاك راه او ... آزاد بنده كه كرفتار مصطفاست
آن سينه شاد كز غم او ساخت دل حزين ... وآن جان عزيز كز پى إيثار مصطفاست



روح البيان (3/ 384)
وإذا تخاصموا تسارعوا الى الصلح: قال السلطان سليم الاول
خواهى كه كنج عشق كنى لوح سينه را ... از دل بشوى آينه سان كرد كينه را



روح البيان (3/ 434)
قال الجاحظ لولا الحمام لما عرف بالبصرة ما حدث بالكوفة فى بياض يوم واحد واليه الاشارة فى اشعار البلغاء: كما قال المولى جلال الدين قدس سره فى المثنوى
رقعه كر بر پرّ مرغى دوختى ... پرّ مرغ از تفّ رقعه سوختى
: قال السلطان سليم الاول يعنى فاتح مصر
مرغ چشم من كه پروازش بجز سوى تو نيست ... بسته أم از أشك صد جا نامه شوقش ببال



روح البيان (3/ 526)
وفى رواية سبعون: قال السلطان سليم الاول من الخواقين العثمانية
كوثر نمى ز چشمه احسان رحمتش ... آب حيات قطره از جام مصطفاست



روح البيان (3/ 530)
وهو يبرق وجهه من السرور وكان عليه السلام إذا سر استنار وجهه كأنه قطعة قمر: قال السلطان سليم الاول من السلاطين العثمانية
كر آگهى ز معنى والشمس والضحى ... تعريف ماه روى دلاراى مصطفاست
بنكر بچرخ وكوكبه لشكر نجوم ... كأنها فروغ كوهر والاى مصطفاست



روح البيان (5/ 509)
وحينئذ لا ينبغى لاحد عير برعاية الغنم ان يقول كان النبي عليه السلام يرعى الغنم فان قال ذلك ادّب لان ذلك كما علمت كمال فى حق الأنبياء دون غيرهم فلا ينبغى الاحتجاج به ويجرى ذلك فى كل ما يكون كما لا فى حقه عليه السلام دون غيره كالامية فمن قيل له أنت أمي فقال كان عليه السلام اميا يؤدب كما فى انسان العيون يقول الفقير فقول السلطان سليم الاول من الخواقين العثمانية
يك كدا بود سليمان بعصا وزنبيل ... يافت از لطف تو آن حشمت ملك آرايى
مصطفى بود يتيمى ز عرب پست درت ... دادش انعام تو تاج شرف بالايى
ترك ادب لانه يوهم التحقير فى شأنهما العظيم.




بيان المعاني (5/ 211)
المؤلف: عبد القادر بن ملّا حويش السيد محمود آل غازي العاني (المتوفى: 1398هـ)
نادرة: - نزل السلطان سليم الأول العثماني سامحه الله في قارب يريد العبور من الآستانة إلى اسكدار، وكان معه أستاذه شيخ الإسلام العلامة شمس الدين أحمد چلبي الشهير بابن كمال فخاطبه السلطان أثناء جريان القارب فيها بقوله:
فيم اقتحامك لج البحر تركبه ... وأنت يكفيك منه مصّة الوسل
فأجابه فورا من بحر بيته بقوله:
أريد بسطة كف أستعين بها ... على قضاء حقوق للملا قبلي
فتعجب من حسن جوابه وأحسن إليه.






عودة الصفويين (ص: 25)
المؤلف: عبد العزيز بن صالح المحمود الشافعي
وفعلاً تم التحالف مع النصارى البرتغاليين وأقرَّهم الشاه إسماعيل باستيلاءهم على هرمز مقابل مساعدة الشاه على احتلال البحرين والقطيف. كما اتفق على مشروع لتقسيم المشرق العربي بأن يحتل الصفويون مصر والبرتغاليون فلسطين (3).
ولكن هذا الحلم لم يتحقق - ولله الحمد - والفضل بعد الله في
_________
(1) نفس ما تفعله جمهورية إيران الإسلامية حيث تحترم غير المسلمين (المجوس، اليهود، النصارى)، وتقيم لهم المعابد إلا أهل السُنة في إيران فهم الأسوأ حالاً والأقل مساجداً.
(2) "قراءة جديدة في تاريخ العثمانيين" (ص63)، د. زكريا إبراهيم بيومي، (1411/ 1991)، عالم المعرفة.
(3) الدولة الصفوية هي أول دولة شيعية إماميةكبيرة النفوذ، إذ أن دول الشيعة السابقة إما شيعة إسماعيلية، كالفاطميين، أو شيعة زيدية وليلاحظ القارئ أن الدولة الصفويةهي أول دولة شيعية فارسية اتفقت على بيع فلسطين.


عودة الصفويين (ص: 26)
ذلك للعثمانيين (1)، لأن الدولة العثمانية كشفت المراسلات بين الدولة الصفوية والمماليك للتآمر لاحتلال مصر، فسارعت باحتلال مصر وقضت على المماليك رغم أن هذا الفتح لمصر هو أحد أسباب تأخير السلطان سليم عن القضاء على الشاه إسماعيل ودولته (2)، كما أن البرتغاليين سيطروا على البحر العربي والخليج العربي.
عاش الشاه إسماعيل في همدان ثم عاد إلى تبريز بعد وفاة السلطان العثماني سنة (926هـ/1520م) ولكنه هلك سنة (930هـ/1524م).
_________
(1) "قراءة جديدة في تاريخ العثمانيين" (ص63).
(2) "الشعوب الإسلامية" د. عبد العزيز سليمان نوار، دار النهضة العربية، 1991م.