سال بعدالفهرستسال قبل

بسم الله الرحمن الرحیم

شکل‌گیری اتحادیه فراماسون(486 هـ = 472 ش = 1093 م)

شکل‌گیری اتحادیه فراماسون(486 هـ = 472 ش = 1093 م)
تاسیس فراموشخانه-فراماسونری-توسط ملکم خان در ایران( 1276 هـ = 1238 ش = 1859 م)



فراماسونری




از سایت غدیر:
فراماسونری پیرامون سازمان مخفی فراماسونری در ایران و جهان-محمد خاتمی‏

سخن ناشر

خلاءفکری فرهنگی ای که گریبانگیری طیف وسیعی از نسل جوان امروز مااست، بر کسی پوشیده نیست.
این نسل، نه دوران قبل از پیروزی انقلاب را دیده است و نه به آن مرتبه از رشد و بلوغ رسیده بود که بتواند رویدادها و حوادث دهه اول انقلاب را نظاره و تجزیه و تحلیل کند. به همین لحاظ قصور یا تقصیری متوجه این نسل نیست و اگر قرار باشد انگشت انتقاد به سوی کسی دراز شود، قطعاً این نهادهای فرهنگی، هنری و تبلیغی کشور هستند که باید مورد خطاب و نشان قرار بگیرند.
کتاب صبح - جوانه ای که در کنار نهال یکساله هفته نامه صبح روئیده است - وظیفه خویش می داند که سهمی هرچند اندک و ناچیز و ناچیز - در پر کردن خلا یاد شده، داشته باشد. بدین منظور کتابی را که در دست دارید از مجموعه کتابهایی با همین قطع و حجم است که با استمداد از خداوند انتشار مرتب آن آغاز شده است.
تلاش ما بر آن است که موضوعات و مباحث فکری، سیاسی، فرهنگی تاریخی و... را به فراخور نیاز روز انتخاب کرده و با نگارشی روان و مختصر، و شکل و شمایلی مناسب در اختیار مخاطبان جوان خود قرار دهیم، بدان امید که این مجموعه کتب، گشاینده روزنه ها و دریچه های معرفت و فضیلت به روی فرزندان این کشور باشد.
در راهی که قدم گذاشته ایم، نیازمند راهنمایی و همیاری اهل معرفت و فضیلت هستیم و از آثاری که در مسیر تامین نیاز فوق الوصف باشد، استقبال می کنیم.
ناشر
بهار 1375
پیشگفتار

اگر از مردم درباره فراماسونری و نقش مخرب آن در جوامع انسانی سئوال شود، متأسفانه اغلب آنان چیزی نمی دانند و هیچگونه شناختی از دشمن پنهان خود ندارند؛ عده ای هم که نام آنها را شنیده و یا مطلبی درباره سازمان فراماسونری می دانند، بر حسب برداشتهای خود، چند گروهند:
- آنان که با خوشبینی ساده لوحانه به این سازمان نگریستند و گمان می کنند که اجتماعی از صاحبنظران و ادیبان و مصلحین اند که آزادی، برابری و برادری را شعار خود قرار داده و قصد تعالی بشر را دارند!
- کسانی که تصوراتی و هم آلوده نسبت به آن داشته و می پندارند که فراماسون ها به جادوگرانی مانند که اسرار خود را از دیگران پنهان می نمایند!
- عده ای که کم و بیش مسائلی را درباره این سازمان مخوف می دانند و نهایتاً آن را سازمانی سیاسی معرفی می کنند که همچون نردبانی وسیله صعود به مقامات رفیع می باشد!
- تعداد محدودی از محققین و مطلعین جوامع که به طور نسبی، این سازمان استعماری و اهداف پلیدش را می شناسند و اکثر ایشان درباره فراماسونری چیزی نوشته اند. این گروه اندک، خود در برخورد با موضوع و موضع گیری در برابر آن دو دسته اند:
- برخی با وجود داشتن اطلاعات کافی از حقایق و دقایق پشت پرده سازمان فراماسونری، از بازگویی حقیقت طفره رفته اند و با آنکه تاریخ مفصلی را از فراماسونری ارائه می دهند و موشکافانه به جزئیات می پردازند، اما خود را از اصل ماجرا دور نگه داشته اند و هنر عمده چنین نویسندگانی - که در ایران هم یافت می شود - آنست که خوانندگان آثار خود را در پیچ و خم دالانهای وهم انگیز معابد ماسونی سرگردان کنند. به جرأت می توان گفت که این قشر از نویسندگان، وابسته این سازمانند و خود فراماسونر و یا فراماسون زاده می باشند.
- بعضی نیز نقاب از چهره کریه این سازمان برداشته و سایه ای از هویت ناپاک را به مردم نموده اند و آن را سازمانی سیاسی - استعماری و تبهکاری که در جهان تخم فساد می افشاند، معرفی کرده اند، اما باز کمتر کسی از ایشان صریحاً هدف فراماسونری را بیان داشته و اگر هم اظهار نموده، صدای او به گوش جهانیان نرسیده است.
غرض از این نوشتار مختصر، علاوه بر آشنایی با سازمانهای فراماسونری در بعضی نقاط جهان - از جمله ایران - تذکر این نکته است که سازمان فراماسونری معاصر، زاده ناپاک صهیونیسم است که خود بدان اعتراف کرده است:
این قدرت مخفی قدرت ماست. فراماسونری خارجی فقط به منظور مخفی کردن نقشه ماست و شعاع عمل و طرز اجراء آن برای همیشه بر ملتها پوشیده است. (1)
به راستی هدف این سازمان صهیونیستی چیست و در مغز علیل خود چه اهدافی را دنبال می کنند؟ صهیونیستها بدین پرسش چنین پاسخ داده اند:
هدف، حکومت ماست...زمانی که نوبت حکومت ما فرا رسد تکیه کلام خود یعنی عبارت آزادی، مساوات و برادری را عوض نخواهیم کرد، بلکه مقصود خودمان را با الفاظ دیگری از قبیل حق آزادی و وظیفه مساوات و هدف برادری ادا خواهیم کرد. در نتیجه، تمام حکومتها را به استثنای حکومت خودمان از بین خواهیم برد... ( آنگاه) با دستهای محکم و قوی حکم فرمایی می کنیم و چون قدرت را از دست کسانی که مطیع ما شده اند به دست آورده ایم، جاه طلبیهای بی مورد و حرص و آز و انتقام بیرحمانه و کینه را منحصر به خود می نمائیم. ما هستیم که با ترور، همه جا را احاطه می کنیم و افراد زیادی را با عقاید مختلف و روشهای متفاوت در اختیار می گیریم. (2)خواننده عزیز! این همان خطریست که متأسفانه تا کنون توجهی به آن نشده و نمای وحشتناکش، برای ملل عالم ترسیم نگردیده است. امید آنکه با بازگویی و افشای ماهیت ضد انسانی فراماسونری به زودی زنگ خطر این سازمان صهیونیستی در گوش ملت های عالم به ویژه جوامع اسلامی به صدا در آید و خداوند ایشان را از این بلا موسون دارد.
فصل اول : فراماسونری در جهان

« بعدی
قبلی »

تاریخ پیدایش فراماسونری

پس از سقوط امپراطوری روم،بسیاری از شهرها از میان رفتند و یا به صورت دهکده هایی کوچک در آمدند، اما بعد از مدتی (نیمه دوم قرن یازدهم میلادی) به تدریج شهرهای جدیدی که معمولاً در اطراف یک کلیسا یا یک صومعه قرار داشتند، به وجود آمدند. شهرهای مزبور به واسطه امنیتی که داشتند، روستائیان را به سوی خود جلب کردند و بدین ترتب جمعیت شهرها رو به افزایش گذاشت. ساکنان اصلی این شهرها رو به افزایش گذاشت. ساکنان اصلی این شهرها، از راه بازرگانی و صنعت ثروتمند شدند برای خود اتحادیه هائی برپا کردند که از جمله آنان می توان از معماران یا ماسون ها که هسته اصلی تشکل شهرها، یعنی کلیساها را ساخته بودند، یاد کرد.
از نظر مردم ماسون ها بسیار محترم و کار آنان پر اهمیت بود لذا معماران برای آنکه بر اعتبار کار خود بیفزایند، آموختن این حرفه را به دیگران ممنوع نموده و رمز و راز آنرا برای خود حفظ کردند. احداث شهرهای جدید که گویی پایانی نداشت هر روز نداشت هر روز بر رونق کار ایشان می افزود و ماسون ها به خاطر اجر مادی و معنوی در کار خود کوشا بودند و نهایت استادی و ظرافت را در ساختن اینگونه بناهای مذهبی به کار می برند.
این شهرهای کوچک و بزرگ که تحت نظر فئودالهای بزرگ اداره می شدند، از هر گونه آزادی بی بهره بودند و معماران و دیگر اصناف از طرف قئودالها به بیگاری وادار می گشتند. ظلم و تعدی بیش از اندازه طبقه حاکم، سبب گردید که اتحادیه های اصناف (کمونها) علیه فئودالها مبارزه ای خونین را آغاز کنند که سر انجام منجر به پیروزی کمونها گردید(3) و از آن پس هر صنفی به دنبال نام خود کلمه آزاد را قید می کرد که معماران نیز از جمله آنان بودند
و از سال 1093 میلادی، اتحادیه فراماسون شکل گرفت (4)
بر اساس راه و روش بنایان آزاد یا فراماسون ها (5)می توان تاریخ آنان را به دو دوره متفاوت تقسیم کرد:
دوره اول که با سقوط کارولنژین ها و روی کار آمدن کاپسین ها
(6) آغاز می گردد، ماسون ها بجز به حرفه خود به چیز دیگری نمی اندیشیدند و همچون سایر اصناف می کوشیدند تا خود را از قید هیرارشی فئودالی برهانند.گرچه تا زمان فیلیپ چهارم معروف به خوبرو - 1285 تا 1314 میلادی - نتیجه ای حاصل نشد، ولی پس از او به تدریج از قدرت فئودالیته کاسته شد و همانگونه که اشاره گردید، عاقبت کمونها پیروز شدند. آزادی و استقلال شهرها سبب گردید که بنایان آزاد متشکل تر شده و برای پیشبرد اهداف صنفی خود، مجامع و کلاس هایی را تشکیل دهند. هدف آنان از این گردهمایی ها بر سه محور قرار داشت: نخست تعلیم و تعلم فن معماری و تدریس هندسه که کسی جز آنان از این علم آگاهی نداشت. دوم، حفظ مزایای صنفی که سود سرشاری عایدشان می کرد و سوم، حفظ اسرار و رموز فنی خود که اهمیت ویژه ای برای آن قائل بودند. بنابراین فراماسونری در آن هنگام سازمانی صنفی به شمار می آمد و هیچگونه جنبه سیاسی و اجتماعی نداشت.
محل تجمع کلاس شاگردان، جای مشخصی نداشت، اما در اواسط قرن، مکان ویژه ای را برای این امر در نظر گرفتند و نام لژ بدان نهادند. حتی تا اواخر هفدهم، در لژها، بحثی جز مسائل فن معماری مطرح نبود و استاد بنا به صورت نظری و عملی شاگردان را تحت تعلیم قرار می داد و کاربرد فنی و هنری خط کش، گونیا، پرگار، شاقول و سایر وسایل کار را به ایشان می آموخت. آنچه استادان را وادار می کرد که رموز کار خود را به شاگردان بیاموزند، عقیده مذهبی بود و میل داشتند که این فن برای احداث خانه های خداوند تداوم یابد.
نخستین لژها در کشور آلمان تاسیس شدند که آنها را هاپت هوتن یا لژهای بزرگ می نامیدند. این لژهای پنجگانه(7) نقش موثری در ایجاد لژهای انگلستان و سپس فرانسه به عهده داشتند و می توان گفت، سازمانهای ماسونی انگلستان که فراماسونری امروز جهان بر پایه آنها مستقر شده، از هاپب هوتن سرچشمه می گیرند. (8) این سازمانها چندین قرن در اروپا بدون دخالت سیاست بازان شیاد، آشکارا به کار صنفی خود مشغول بودند تا آنکه در سال 1717 میلادی، انگلیسی ها رشته امور فراماسونری را به دست گرفته و آن را از مسیر اصلی خود منحرف کردند و از همین زمان است که دوره دوم تاریخ فراماسونری که رنگ و ماهیت دیگری دارد، آغاز می گردد.
... راستی اینست که تاریخ بنیانگذاری فراماسونری به مفهوم جدید را باید از ابتدای قرن هیجدهم دانست؛ زیرا که مادر لژهای ماسونی جهان در سال 1717 در لندن تاسیس شد. لژ بزرگ از ادغام لژهای لندن، اسکاتلند و ایرلند در سال 1725 به وجود آمد و مرامنامه مشترکی را انتشار داد و از آن پس سازمانهای فراماسونری به تدریج در جهان ریشه دوانید... (9)
محافل جدید ماسونی در اواخر قرن هیجدهم رشد گسترده ای یافت، به طوریکه در خود انگلستان بالغ به یکهزار و ششصد لژ می گردید. در سال 1733 اولین سازمان ماسونی در شهر بوستون آمریکا به وجود آمد و مدتی بعد در فیلادلفی و سپس در دیگر شهرهای ایالات متحده تشکیل شد.
سابقه تشکیلات ماسونی در هندوستان به سال 1730 باز می گردد که ابتدا، شهرهای کلکته و مدرس و سپس سایر نقاط هند را آلوده ساخت، نخستین نشریه ای که از طرف ماسونها در آمریکا انتشار یافت، توسط بنجامین بنجامین فرانکلین بود که که از پیشگامان فراماسونری در ایالات متحده به شمار می رود. بعد از وی باید از جرج واشینگتن نام برد که شخصاً لژی را در ورجینیا تاسیس کرد و مبلغ جدی این سازمان شد. (10)
لژ فراماسونی در فرانسه توسط سازمان ماسونی انگلستان در سال 1732 میلادی در پاریس افتتاح شد و این در حالی بود که که فرانسویان، خود دارای لژهای ماسونی بودند و آنها را گرانداوریانت Grand oriant می نامیدند. در یال 1733 فراماسونری جدید به آلمان راه یافت و در 1737 به هلند و پرتغال رسید و در مدتی کوتاه دانمارک (1745)، ایتالیا (1763)، روسیه (1771)، سوئد (1773) و سایر نقاط اروپا را گرفتار خود ساخت. افراد این سازمانها که در حقیقت از انگلستان اطاعت می کردند، موظف بودند که اصول و شعائر خود را پنهان داشته و بشریت را از نعمت آزادی، برابری و برادری برخوردار سازند! از همین زمان است که سازمان فراماسونی جدید در جعل تاریخی باستانی برای خود بر آمده و گفتند که اولین جمعیت ماسونی در عهد حضرت آدم تأسیس شده. مؤسسین تشکیلات ماسونی در روسیه اظهار داشتند که سنگ اول بنای فرقه ماسونی در زمانی نهاده شد که سلیمان نبی به بنای معبد معروف خود موسوم به هیکل سلیمان اقدام نمود. ژرژ الیدر یکی از اعضای برجسته ماسونی در قرن نوزدهم عقیده داشت که بانی و مؤسس فراماسون حضرت موسی است.! عده ای نیز آن را به فیثاغورث نسبت دادند و در اواخر قرن نوزدهم ادعا نمودند که مانی ایرانی، بانی فراماسونی در جهان می باشد.! (11)
اما علت تغییر شکل فراماسونری آن بود که کار شهر سازی در اروپای قرن شانزدهم به پایان رسید و دیگر سلاطین و حکام و اشراف، پول خود را برای ساختن کلیساهای کوچک و بزرگ خرج نکردند. در انگلستان کارهای ساختمانی کلیساها زودتر از سایر نقاط اروپا تعطیل شد و کار ماسونهای حقیقی از رونق افتاد. در این هنگام عده ای از اشراف انگلیس به خاطر جازبه های علم هندسه به محفلهای فراماسونها راه یافتند و کمی بعد سردم داران کلیسا هم به آنان ملحق شدند و بافت یکنواخت ماسونها را به هم ریختند. چون کار ساختمان کلیساها کساد شد به تدریج معماران گوشه گیر شدند. و جای خود را به اشراف که هیچگونه آشنایی و علاقه ای به فن معماری نداشتند، سپرند با تعطیل کارهای ساختمانی و توسعه فن چاپ رونق صنفی سازمانهای بنایان آزاد از بین رفت به طوری که در اوایل قرن هیجدهم، سه چهارم اعضای سازمانها را اشراف و کارگردانان کلیساها تشکیل می دادند گر چه تا ابتدای قرن بیستم هنوز تنی چند از معماران قدیمی در لژهای فراماسونری عضویت داشتند اما از آنجا که خود را بین گروههای اعیان و اشراف بیگانه و حقیر می دیدند، اینگونه محافل را ترک کرده و آنها را به دست اعضای جدید سپردند.
هنگامی که فراماسونی جنبه علمی خود را از دست داد، مسائل خرافی چون کیمیاگری و احضار ارواح جایگزین آن شد و از آن پس ورود داوطلبان به محفل ماسونی به صورت مرموز و پیچیده ای در آمد. اکنون نیز این روش در تمام لژها رعایت می شود و غیر از اشراف و آنان که دارای مشاغل برجسته کشوری، لشگری، صنعتی و اقتصادی می باشند، کسی را در میان خود نمی پزیرند.
دین و مذهب نیز از نظر آنان مردود است و در اصل اول قانون اساسی فراماسونری که در سال 1723 میلادی در انگلستان وضع شد، آمده است:
یک ماسون طبق تعهدی که می کند مجبور است که از قوانین اخلاقی پیروی نماید. در گذشته ماسونهای هر کشور مجبور بودند که از مذهب رسمی آن مملکت پیروی نمایند، ولی از این به بعد یک ماسون تعهدی جز این ندارد که از قواعد اخلاقی پیروی نماید و عقاید دیگر او مربوط به فراماسونری نیست...
البته در لژهایی که تبعیت از محافل ماسونی انگلیسی و آمریکائی می کنند، اعتقاد، به خداوند به صورت لفظی وجود دارد اما به نظر می رسد که از آن برای پیشبرد مقاصد خود در بعضی از کشورها به ویژه در خاورمیانه استفاده می نمایند، زیرا خدای مطرح شده آنان جز خدای اختصاصی اسرائیل یعنی یهوه صبایوت نیست!
فراماسونری در انگلستان

گرچه بر اساس مدارک موجود، تشکیلات فراماسونری، ابتدا در آلمان به وجود آمد و زیر بنای محافل ماسونی در سراسر اروپا و آمریکا و خاور میانه شد، اما در گسترش فراماسونی جدید، انگلستان نقش اول را به عهده داشت عده ای از مورخان نقطه آغاز فعالیت انگلیس را از سال 1666 میلادی می دانند. در این سال حریق بزرگ لندن روی داد و بیش از نصف شهر لندن در آتش سوخت و ابنیه آن ویران شد و همین امر محیط مناسبی را برای فعالیت لژهای ماسونی انگلستان فراهم آورد و حتی اشرافی که با بی علاقگی و از روی تفنن علم هندسه را فرا گرفته بودند به کمک بنایان شتافتند تا بناهای پایتخت را تجدید کنند. (12)
پس از باز سازی شهر لندن، چون دیگر به وجود معماران نیازی نبود، آنان را به بوته فراموشی سپردند و تنها چهار محفل اشرافی از محافل ماسونی به نامهای لژ غاز، لژ تاج، لژ درخت سیب و لژ جام انگور باقی ماندند که در بیست و سوم ما ژوئن 1717 میلادی با هم متحد شدند و لژ بزرگ لندن را به وجود آوردند. اسامی این لژها مأخوذ از نام میکده هائی بود که اشراف، محافل خود را در آنها بر پا می کردند. در سال 1723، این لژ نام خود را به لژ بزرگ جهانی تغییر داد و با آنکه هنوز در بیرون از مرزهای انگلستان نفوذی نداشت، اولین قانون اساسی فراماسونری را وضع کرد که بعدها منشور لژهای فراماسونری سراسر جهان شد. در مقدمه این قانون اساسی ترهاتی به هم بافته اند و نخستین کسانی که در باره آن چیزی نوشتند، عمداً آن را مرموز جلوه دادند و از همین جاست که تاریخچه بنیانگزاری فراماسونری با افسانه هائی که گاه خنده آور است، در می آمیزد. (13)
در سال 1738، فراماسونهای انگلیسی تجدید نظری در قانون اساسی خود نمودند و در اصل اول نام معمار زمین و آسمان را گنجاندند و تاکید کردند که تفاوت مذاهب مانع از عضویت افراد در سازمان فراماسونری نمی باشد. در اصل دوم و سوم قانون اساسی ماسونی آمده است:
... هرگز اختلافات شخصی یا ملی یا سیاسی اعضای فراماسونری نباید از آستان لژ تجاوز کند و اعضاء موظفند اختلاف بیرونی را به داخل لژها نکشانند...
کسانی که این قوانین را وضع نمودند، در حقیقت از موسسین لژ بزرگ جهانی و در سلک زعمای کلیسا بودند. ژان تئوفیل دزا گولیه که او را بانی فراماسونری جدید می دانند در سال 1714 به عنوان عضو پیوسته مجمع سلطنتی علوم انتخاب شد از همان هنگام کارش بالا گرفت و بعدها سمت کشیش اختصاصی پرنس دوگال، ولید انگلستان را کسب کرد. در سال 1725 عنوان استاد بزرگ ماسونی را پیدا کرد و رسم نوشیدن پیاله فراماسونی را که مدتها پیش از بین رفته بود، دوباره نمود.
دزا گولیه عامل ارتباطی میان اشراف و محافل ماسونی بود و همو توانست در سال 1737، پرنس دوگال ولیعهد انگلستان را وارد جرگه ماسونها و پیوند لژ بزرگ جهانی را با خانواده سلطنتی مستحکم نماید. (14)
به عقیده او و همکارش جیمز آندرسن مهمترین تکلیف لژ بزرگ انگلستان، همانا دین رهایی laisme می باشد، زیرا با قیودات مذهبی، اهداف ماسونی هرگز پیش نخواهد رفت.
به هر جهت، پس از ورود اعضای خاندان سلطنتی انگلیس و اشراف به محفل ماسونی، ظرف مدت کوتاهی لژ بزرگ جهانی به وجود آمد و در مقابل کلیسا جبهه گرفت و به صورت پایگاهی مطمئن برای بورژوازی تازه به دوران رسیده در آمد؛ زیرا جنبه اسرارآمیز محافل ماسونی می توانست مانع ایجاد رنجش و نارضایتی آنان گردد. پیشینه های ویژه بنایی و طرز تکلم مرموز روسای ماسونی که از وهمیات انجیل و تورات و فلسفه نئوپلاتونیسم و دیگر چیزهای نامفهوم نشات می گرفت، برای این طبقه، فوق العاده جذاب و محظوظ کنند بود.
شواهد موجود نشان می دهند که لژ بزرگ جهانی از ابتدای کار دست در دست رژیم سلطنتی انگلستان داشته و تا امروز بر پیمان خود باقیست و هرگاه خطری متوجه خانواده سلطنتی شده، با تمام قوا به همین دلیل، برجسته ترین افراد خاندان سلطنتی پس از سن بیست و یک سالگی - سن قانونی ورود به لژ ماسونی - رسماً به عضویت سازمان ماسونی انگلستان در می آیند که خود گویای فعالیت سیاسی فراماسونری انگلیس به نفع دولت استعمارگر انگلستان در می آیند که خود گویای فعالیت سیاسی فراماسونری انگلیس به نفع دولت استعمارگر انگلستان می باشد. با وجود چنین اعضایی، سازمان ماسونی انگلستان یک بافت اجتماعی بسیار قوی را که مرکز آن طبقه اشراف و درباریان بود، به وجود آورد. به طوری که ... اگر ادعا کنیم که محافل ماسونی هرگز فعالیت سیاسی نداشته اند، راه دروغ که محافل ماسونی هرگز فعالیت سیاسی نداشته اند، راه دروغ و تزویر پیموده ایم. در حقیقت علاوه بر نطق هائی که بعضی از اعضا می کردند و می کنند و در ضمن آن به هیچ وجه از ورود در مباحث سیاسی احتراز نمی جستند، کارهای مهم و برجسته ای از آنان بروز کرده که آنها را برای پیشرفت سیاست انگلستان لازم می دانند... (15) سازمان ماسونی انگلیس از بدو تاسیس سعی داشته تا مشاهیر جهان علم و ادب را به خود نسبت دهد و امروز نیز فراماسونها سعی دارند نوابع و اشخاص برجسته جهان را جزو برادران خود معرفی کنند. ولی دلایلی در دست نیست که ادعای آنها صحیح باشد و این اشخاص به راستی فراماسون باشند. در بین دانشمندان و نویسندگانی که موفق به دریافت جایزه معروف نوبل شده اند شماره کسانی که عضو فراماسونری هستند، به قدری زیاد است که این فکر به وجود آمده است که تا نویسنده و دانشمندی عضو سازمان فراماسونری نباشد، موفق به دریافت جایزه نوبل نخواهد شد.(16)
با آنکه فراماسونهای وابسته به لژ بزرگ انگلستان همواره منکر دخالت خود در سیاست بوده و هستند، معهذا شواهدی وجود دارد که نشان می دهد این محفل در طول دو قرن اخیر در سیاست بریتانیا دخالت داشته اند و رژیم استعماری انگلستان در آسیا و آفریقا تقویت کرده اند. نگاهی به اسامی نخست وزیران انگلستان در یکصد و پنجاه سال گذشته که همگی از سردمداران ماسونی بوده اند، هر گونه شک و تردید، در دخالت سازمان ماسونی در سیاست داخلی و خارجی انگلستان را بر طرف می کند.
ماسونهای انگلیسی به ماه هفدهم موافقتنامه سپتامبر 1929، استناد کرده و می گویند که در لژ نباید به هیچ وجه راجع به مسائل مذهبی و سیاسی صحبت شود لیکن این توصیه در عمل نتیجه ای ندارد و علت این امر آنست که مردم انگلستان سیاست را مجموعه مسائلی می دانند که خلاف رسوم و موازین اجتماع باشد و در نظر آنان، طرفداری از حزب و عقیده و یا فداکاری در راه عظمت امپراطوری بریتانیا، یک وظیفه اصلی است (17)
فراماسونی در فرانسه

آنچه سبب گردید تا کشورهائی نظیر فرانسه و آلمان و ایتالیا، در مدتی کوتاه به کام فراماسونری انگلیس کشیده شوند، اختلافی بود که بین فئودالها و طبقات بورژوآ، جریان داشت. ظاهرا فئودالیسم سراسر اروپا را با شبکه ای از اینگونه فیف ها (18)fief که طبقه به طبقه بر فراز هم جای داشت از پهلوان که در پائین ترین مقام بود گرفته تا پادشاه که در بالاترین جایگاه و بزرگترین ملاک بود و پادشاهی را خدا به وی عرضه کرده بود پوشانیده بود... که در آن قانون خصوصی جای قانونی عمومی را گرفته بود... (19) در این مبارزه لژ بزرگ انگلستان به خاطر مطامع خود از طبقات بورژوا حمایت کرد و بدین طرق ماسونهای انگلیسی نخستین گام را در کشورهایی چون فرانسه برداشتند و اکثریت سرمایه داران نوزاد با کمک سیاستمداران انگلیسی و کارگردانان پشت پرده گراند لژانگلند و لژ متحده انگلستان در مدت کوتاهی موفق شدند تشکیلات ماسونی را در کشورهای فرانسه، آلمان، اتریش، اسپانیا، ایتالیا، سوئد، هلند و روسیه رواج دهند و مقاصد سیاسی و اقتصادی خود را تامین کنند.(20) نام اولین موسس لژ فراماسونری در فرانسه نامعلوم است، اما می توان مونتسیکیو را یکی از بانیان آن دانست.
در سال 1771 میلادی به دنبال بحرانهای شدید در فرانسه، فراماسونری اعلام خطر کرد و کلیه نمایندگان را به پاریس دعوت نمود و از همان زمان نبض کار را در دست گرفت و چنان عوامفریبی کرد که حتی بزرگان و ادبیان پس از سال 1789 به خدمت آنان در آمدند. صورت مکاتبات استاد بزرگ فراماسونری دوک فلیپ دورلئان تنها در فرانسه نشان می دهد که تعداد شهرهائی که در آنها لژ فراماسونری منظم دایر بوده کمتر از دویست و هشتاد دو شهر نبوده است. در پاریس فقط هشتاد و یک لژ وجود داشته...(21) در این لژها اشخاصی چون میرابو، دانتون، کامیل دمولن، آلمبرت، تورگو، کندورسه، دیدرو، لامتری، لاهارپ، لاموانیون و همچنین مشاهیری نظیر روسو، مونتسیکو و ولتر عضویت داشتند. ولتر که در سن 83 سالگی به جمع برادران ماسونی پیوسته بود، می نویسد:
... بایستی بر حسب توطئه چینی های قبلی اقدام کرد نه از روی تعصب شخصی... فلاسفه حقیقی باید مانند فراماسون ها یک اتحاد برادرانه ما بین خود به وجود آورند... بایستی اسرار میترا فاش نگردد... بزنید و دست خود را پنهان کنید!
نخستین بار که قانون اساسی فراماسونری به زبان فرانسه انتشار یافت، در دوره ریاست شاهزاده کنت دوکلرمون پسر خوانده لویی چهاردهم بود که در سلک اربابان کلیسا از سال 1740 تا 1771 سمت استاد اعظم را برای خود حفظ کرد. این شخص که از سن نه سالگی به ریاست برخی از صومعه ها و کلیساهای فرانسه گماشته شده بود، رسوایی ها برپا کرد و نامش بر زبانها افتاد. شاعران بسیاری او را هجو کردند و مقام روحانی او را زیر سئوال بردند، شاعری درباره او سرود:
سی و نه به علاوه صفر
اگر اشتباه نکنم،
هیچوقت چهل نمی شود.
پس آقایان دانشمندان! چنین نتیجه می شود
که اگر در عداد خود،
کلرمون، این هیکل سنگین را پذیرفته اند.
این پسر عم محترم لویی را،
جای او هنوز خالی است. (22)
همو بود که عنوان گراند لژ انگلیس و فرانسه را برای سازمان ماسونی فرانسه انتخاب کرد که کمی بعد به گراند لژ ناسیونال دو فرانس تغییر نام داد و در تاریخ 30 دسامبر سال 1773 میلادی با موافقت تمامی اعضای فراماسونری فرانسه اسم جدید لژ بزرگ شرق grand orient برای تشکیلات فراماسونری انتخاب گردید و در حقیقت از سازمان فراماسونری انگلستان جدا گشت.
لژ بزرگ شرق به زودی در مقررات خود تجدید نظر کرد و همین مسئله باعث شد که از برادران ماسون انگلیسی جلو بیفتد؛ زیرا مقررات جدید اجازه می داد که هر کس از هر طبقه ای به جرگه ماسونها وارد شود. پس از انقلاب فرانسه و در دوره آرامش، شخصی به نام مونتال سازمان نوین گراند اوریانت را در سال 1798 بنیان نهاد و در سال 1801، برادر ناپلئون بناپارت را به ریاست خود انتخاب کرد.
در سال 1848، با وقایعی که در فرانسه اتفاق افتاد، ورق برگشت و سازمان ماسونی فرانسه مواجه با خشم و سوءظن فرقه های مذهبی شد و تا سال 1853، از فعالیت لژ بزرگ شرق توسط دولت جلوگیری شد، ولی در همین سال لویی بناپارت که خود قبلاً بر ماسونها ریاست کرده بود، مجدداً فعالیت گرانداوریان را قانونی اعلام کرد.
یکی از خصوصیات بارز لژ بزرگ شرق، ضد مذهب بودن بود و در برخی از لژهای گرانداوریان گاهی بر علیه مسیحیت و سایر ادیان صحبت می شد تا آنجا که مخالفین شهرت می دادند که هر کس می خواهد وارد محفل شود، اول باید از روی مجسمه مصلوب عیسی عبور کند. (23)
از سال 1920، فراماسونها به حزب کمونیست فرانسه هم وارد شدند و حوادث سالهای 1923 و 1935 در فرانسه به دست همین ماسونهای کمونیست انجام گرفت. کمی بعد فراماسونها در سازمان جبهه مردم front populair نیز راه یافتند و این سازمان به صورت ائتلافی از کمونیست ها، سوسیالیست ها و رادیکالها در آمد که نتیجه آن ظاهر شدن اتحادیه ای به نام حفظ حقوق بشر بود!
پس از جنگ جهانی دوم، دولت شوروی سابق سازمانهای فراماسونری را در کشورهای اقمار خود تعطیل کرد، اما این باعث نشد که ماسونهای کمونیست دست از فعالیتهای خود بردارند و به همین جهت سازمانهای مختلف کریپتوکمونیست crypto comunistes را برای رهبری فراماسونرهای فرانسوی به وجود آوردند. لازم به یاد آوریست که در فاصله بین سالهای 1781 تا 1800 میلادی اشخاصی در فرانسه سعی در ایجاد سازمانهای ماسونی مستقل نمودند که از جمله آنان می توان به ژوزف بالسامو با نام مستعار کاگلیوسترو و مسمر اتریشی اشاره کرد.
ژوزف بالسامو که متخصص مانیه تیسم بود در سال 1781، وارد فرانسه شد و محلفی به نام لژ بزرگ مصر احداث کرد و خود با نام قبطی بزرگ رهبری آن را به دست گرفت و تردستی های او سبب گردید که عده زیادی از افراد سرشناس فرانسه، از جمله ماری آنتوانت مجذوب او شوند. سرانجام وی در سال 1795، در ایتالیا دستگیر شد و مدتی بعد در زندان در گذشت.
مسمر نیز در علم مانیه تیسم دست داشت و ادعا می کرد که می تواند بیماران را به وسیله موسیقی شفا دهد. او نیز لژی را به نام آرمونی در پاریس تاسیس کرد، اما هنوز هیجده ما از اقامتش در فرانسه نگذشته بود که از این کشور اخراج شد، لژ وی سالیانی چند پایدار ماند.
« بعدی
قبلی »


.....
پایان سخن


دیدیم که در اوایل قرن هجدهم میلادی، سازمان بنایان آزاد فرو ریخت و موضوع فراماسون منحصر به یهود و یهودیان شد و از سیر عادی خود خارج گشت و در دست استعمار به عنوان ابزاری برای درهم کوبیدن نهضتهای ملل شرق در آمد که ایران هم خواه و ناخواه در نهضت مشروطه بدان گرفتار شد.
به استناد نوشته های فراماسونرهای بزرگ، هدف این فرقه، ایجاد هرج و مرج و کشت و کشتار و در نتیجه برگشت انسان به حال توحش است که امروز ما این حالت ناخوشایند را در سطح دنیا به وضوح مشاهده می کنیم و یک نگاه گذرا به جوامع غرب و بسیاری از ملل خود باخته شرق به خوبی این مساله را نمایان می کند. البته منظور از توحش تصویر حالت انسانهای غارنشین نیست، بلکه مراد توحش فکری است که دنیا در سالهای پایانی قرن بیستم یعنی عصر اتم و تکنیک و کامپیوتر و اطلاعات سراسیمه به سوی آن می رود و ناخدا گاه با ساز صهیونیسم می رقصد!
توحش فکری که هرج و مرج و آدمکشی زاییده آنست، سراسر غرب را آلوده کرده و اثرات زهر آگین آن ملل شرق را هم مسموم نموده است. در حال حاضر بیشتر افراد جوامع غرب را از انواع بیماری های هیستریک رنج می برند. در گوشه و کنار دنیا قدرتهای استعماری ملل ضعیف را می کشند و غارت می کنند. آمار جنایات و فساد هر ساله بالا می رود و تنها در ایالات متحده آمریکا، در هر دقیقه بیست و هشت جنایت انجام می گیرد و چهل و مورد تجاوز به عنف واقع می شود!در ممالک تابع الگوی غرب، زن از مرد خود شوی از زن خویش بیگانه اند و ابایی از معاشرت با دیگران ندارند!دختران و پسران در اینگونه جوامع از خود بیگانه و از خانه فراریند. در هر شبانه روز میلیونها لیتر مشروباط الکلی در گلوی انسانها سرازیر شده و آنان را به ددخویی وا می دارد. افیون بیداد می کند و خانمان می سوزد موزیکهای ناهنجار و بی سروته، فرسوده و گوشها را می خراشد. همه جا دزدی و فحشاء روا جمهوری اسلامی ایران کامل دارند. فرهنگ برهنگی مایه مباهات است و طلاق امری عادی محسوب می گردد!
آیا این مشت نشانه خروار مصداقهای توحش مدرن نیست؟ آیا این همان انسانی است که خداوند کریم او رانایب خود بر روی زمین قرار داد؟آیا معنی کرامت و مقام انسان اینست؟
از آنجا که هیچ معلولی بی علت نیست، باید دانست که علت این توحش و واپس گرایی در چیست؟ به طور حتم عاملی وجود دارد که جماعت بشری را با چنان شتابی به چنین مردابی در می افکند. بسیار ساده لوحانه است اگر بپنداریم که این جوامع به میل خود می خواهند اینگونه باشند، زیرا فطرت انسان گرایش به ذاتی او به خداوند، خود مانع بزرگی بر سر این راه است، مگر آنکه شیطانی باشد و وسائل شیطانی را بر انگیزد، و با تعلیمات مسمر وی را از صراط مستقیم خارج کند به طوری که به تدریج برایش به صورت عادت در آمده و خود به خود آنرا به نسل آینده انتقال دهد. در حقیقت امروز انسان تابع الگوی غرب به پای شیطان قربانی می شود،اما خود نمی فهمد، زیرا او را در چهل مرکب فرو برده اند و او که غرق در کامیابیهای کاذب است، هرگز فرست شناسایی دشمنش را نخواهد داشت و این دشمن پنهان هرگز با وی روبرو نخواهد شد، مگر زمانی که کاملاً در افتاده باشد!
آیا سزاوار است آدمی دشمن خویش را نشناسد؟ آیا عقل سلیم اجازه چنین کاری را به انسان می دهد؟ امروز حکایت هر وحشی مدرن مانند آن ابله در جنگل است که پلنگ خون آشام از ورای بوته ها و درختان او را تخت نظر دارد و مترصد فرصت مناسبی می باشد که وی را از هم بدرد و آن غافل خود را به بازیهای کودکانه مشغول ساخته است. بدون هیچ تردیدی آن شیطان و دد خونخواری که از سالیان دور تا کنون گلوی آحاد بشر را در اقصی نقاط عالم نشانه رفته، همانا صهیونیسم و وسائل شیطانیش سازمان های فراماسونری می باشند که خود صریحاً بدین امر اذعان دارند.
نسل پیش از انقلاب اسلامی ایران، خود شاهد بودند که چیزی به دریده شدن ایران باقی نمانده بود و صهیونیسم می رفت که در ایران چون سایر نقاط جهان موفق و کامیاب گردد و اگر لطف خدا شامل حال این ملت نمی شد، چه بسا که از جمله منحطترین جوامع بودیم و در گنداب قوطه می خوردیم و حال اگر نسلهای حاضر مایلند که آخرین بقایای فساد صهیونیستی را بزدایند و نسلهای آینده را از غرق شدن در چنان گرداب مهیبی باز دارند، ملزم است که دست دشمن را بخوانند و بی تفاوت از کنار او نگذرند؛ زیرا با آنکه ظاهراً پس از انقلاب شکوهمند اسلامی از سازمانهای فراماسونری در ایران خبری نیست، ولی عاقلان دانند که هست و باشد، که اجتماعات آنان در قالب انجمنهای درویشی، فرهنگی، هنری،و... به راه همیشگی خود می رود!تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

...................) Anotates (.................
1) پیشگفتار
2) اسرار سازمان مخفی یهود، ژزژ لامبلن، ترجمه مصطفی فرهنگ، فصل چهارم ص 42
3) قرون وسطی - کاسمینسکی - ص 93
4) تایخ تمدن ویل دورانت - ج 13 ص 101
5) فرانسویان آنرا - franc- Masomو انگلیسی ها Free- Mason تلفظ می کنند که به معنای بنای سنگ کار آزاد است
6) کارلولنژینها دومین سلسله پادشاهی فرانسه بودند که از سال 638 تا 898 میلادی فرمان راندند و پس از آنها کاسپینها روی کار آمدند که حکومت آنان تا سال 1328 میلادی دوام داشت.
7) این لژهای آلمانی عبارت بودنند از: لژ استراسبورگ - لژ کلونی - لژ زوریخ - لژ وین و لژ ماگد بورگ
8) فراموشخانه و فراماسونی در ایران - اسمائیل رائین - جلد اول - ص 50
9) Encyclopaedia Britannica - volx9- free masonry
10) political and Cultural hestory of Modern Europe Carlton J.Hayes,voll,p.625
A
11) فراموشخانه و فراماسونی در ایران - ج اول - صص 41 و 42

12) همان -ص 56
13) Encyclopaedia Britannica - vol9,p.723
14) فراموشخانه و فراماسونی در ایران - جلد - اول صص 57 - 61
15) فراموشخانه و انقلابهای قرن هیجدهم - فای - ص 193
16) فراموشخانه و فراماسونی در ایران - جلد اول ص 88
17) همان صص 95و 96
18) فیف Fief، پایهه همبستگیهای فئودالیسم بود که بیشتر به قطعه زمین اطلاق می شد.
19) کلیات تاریخ - ولز - ترجمه مسعود رجب نیا - ص 788
20) فراموشخانه و فراماسونی در ایران - ج اول - ص 102
21) تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن نوزدهم - محمود محمود - جلد هفتم ص 24
22) فراموشخانه و فراماسونی در ایران - ج اول ص 112
23) فراموشخانه و فراماسونی در ایران - ج اول - ص 112
24) فراموشخانه و انقلاب های قرن هیجدهم - ص 222
25) فراموشخانه و فراماسونی در ایران - جلد اول - ص 155
26) فراموشخانه یا فراماسونی در جهان - ذبیح الله منصوری - ص 66
27) فراموشخانه و فراماسونی در ایران - جلد اول - ص 155
28) همان - ص 159
29) فرافراموشخانه و فراماسونی در جهان - ص 156
30) فراموشخانه و فراماسونی در ایران، جلد اول - صص 162-166 و فراموشخانه و فراماسونی در جهان صص 110-115
31) فرزندان ذکور اعضای فراماسونری را اصطلاحا گرگ زاده یا گرگ بچه می نامند
32) بخش ششم از کتب: فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 2، فراموشخانه و فراماسونری در جهان، سازمان جهانی فراماسونری - ولی الله یوسفی و انجمنهای سری و تخریبی - ترجمه هاشمی حائری اقتباس شده است.
33) تاریخ جمعیت های سری و جنبشهای تخریبی - محمد عبدالله عنان - ص 114
34) ترجمه فراموشخانه ها و انقلابهای قرن هیجدهم - ص 115
35) فراموشخانه و فراماسونی در ایران - ج دوم - صص 115 و 116
36) همان ص 120 به نقل از فراماسونی جهانی
37) فراموشخانه و فراماسونی در ایران - ج سوم - صص 216 - 214
38) همان - ص 220
39) اسرار سازمان مخفی یهود - ص 43
40) همان - ص 63 و 64
41) همان - ص 82
42) همان -ص 25
43) همان صص 101و102
44) فراموشخانه و انقلابهای قرن هیجدهم - ص 145
45) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ص 361 - ج دوم به نقل از جلد ششم کتاب Raunieتصنیف ساز
46) تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن 19 - جلد هفتم صص 25و26
47) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - جلد دوم - ص 364
48) سازمان مخفی یهود - ص 22
49) تاریخ روابط ایران و انگلستان درقرن 19 - جلد هفتم - ص 15
50) به عکس دیپلمهای ماسونی ادیب المالک در صفحه 56 از جلد دوم کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران نوشته اسمائیل رائین مراجعه شود.
51) سازمان مخفی یهود - ص 55
52) همان - ص 66
53) تحفةالعالم - عبداللطیف شوشتری - ص 292
54) همان - ص 391
55) روابط ایران و انگلیس در قرن 19 - ج 7 - ص 44
56) همان - ص 4
57) نخستین رویاروئیهای اندیشه گران ایران - عبد الهادی حائری - ص 255
58) روابط ایران و انگلیس در قرن 19 - ج 7 - ص 3
59) شاهزادگان ایرانی در لندن - ص 232
60) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 320
61) نخستین رویاهای اندیشه گران ایران - ص 262و263
62) ناسخ التواریخ - قاجاریه - سپهر - وقایع سال 1226 هجری
63) تاریخ فراماسونری جهان - روبرت فریک گاواله - ج 7 - ص 338
64) A Diplomatist innth East, Sir A. Harding, P.862
65) روابط ایران و انگلیس در قرن 19 - ج 7 - ص 53
66) همان - ص 54
67) تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در دوره معاصر - سعید نفیسی - ج 1 - ص 164
68) فراموشخانه - ج 1 - ص 309
69) همان - ص 309
70) همان - 312
71) فراماسونری در ایران - محمود کتیرائی - ص 9
72) عسگرخان سفیر فتحعلی شاه در پاریس - کنستان - ج 7 - ص 171
73) سفر نامه دروویل - ترجمه جواد محیی - چاپ گوتمبرگ - مقدمه
74) نخستین رویاروئهای اندیشه گران ایرانی - ص 311
75) فراموشخانه - ج 1 ص 320
76) فراموشخانه - ج 1 - ص 319 به نقل از مجله وزارت خارجه ایران شماره 2
77) اسناد وزارت خانه انگلیس - جلد 188 ص 60
78) گزارش سفیر میرزا صالح شیرازی - به کوشش همایون شهیدی - ص 359
79) همان - ص 358
80) فراماسونری در ایران - ص 19
81) تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن 19 - ج 2 - ص 585
82) تاریخ پانصد ساله خوزستان - احمد کسروی - ص 134
83) کشکول جمالی - محمد علی جمالزاده - ج 1 - ص 23
84) مخزن الوقایع - حسین عبدالله سرابی - دیباچه - ص 10
85) فراماسونری در ایران - ص 34
86) روابط ایران و انگلیس در قرن 19 - ج 1 - ص 251
87) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - 358-357
88) تشیع و مشروطیت در ایران - عبدالهادی حائری - ص 27
89) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 459
90) همان - ص 462
91) تشیع و مشروطیت در ایران - ص 29
92) تاریخ رجال - مهدی بامداد - ج 3 - ص 58
93) ازلی ها شاخه ای از فرقه بابی ها به سرپرستی میرزا یحیی صبح ازل بود
94) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 467 به نقل ار مجله محیط شماره 3 و 4
95) اندیشه های میرزاآقاخان کره ئی - فریدون آدمیت - ص 42
96) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 477
97) تشیع و مشروطیت در ایران - ص 33
98) تاریخ رجال ایران جمهوری اسلامی ایران 4 ص 490 و 491
تاریخ رجال ایران - ج 4 - ص 490 و 491
99) اندیشه و ترقی - فریدون آدمیت - ص 328
100) تشیع و مشرطیت در ایران - ص 39
101) اندیشه و ترقی - فریدون آدمیت - ص 328
102) تشیع و مشروطیت - در ایران - ص 39
103) سیاست گران دوره قاجاریه - خان ملک ساسانی - ج 1 - ص 59
104) تاریخ مسعودی - مسعود میرزاظل السلطان - ص 212
105) عصر بی خبری - ابراهیم تیموری - ص 52
106) فراموشخاننه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 433
107) همان - ص 432
108) عصر بی خبری - ص 9
109) فراماسونری در ایران - ص 94
110) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 3 - ص 484
111) همان - ص 494
112) فراماسونری در ایران - ص 103 به نقل از یغما شماره 11
113) رهبران مشروطه - ابراهیم صفائی - بیوگرافی پنجم - ص 153
114) همان - ص 158
115) روابط سیاسی ایران وانگلیس در قرن نوزدهم - ج 7
116) تاریخ مشروطه - احمد کسروی - ج 1 - ص 657
117) فراموسشخانه وفراماسونری در ایران - ج 1 - ص 437
118) گزارش سر آرتور هاردینگ وزیر مختار انگلیس ر ایران به وزارت امور خارجه بریتانیا - شماره 136 به تاریخ هفتم اکتبر 1901 میلادی
119) تاریخ مشروطه - ص 25
120) فراماسونری در ایران - ص 117
121) تاریخ بیداری ایرانیان - ناظم السلام کرمانی - ص 445
122) رهبران مشروطه - بیوگرافی چهارم - ص 103
123) سیاستگران دوره قاجار - ج 2 - 328
124) خاطرات اعتماد السلطنه - ایرج افشار - ص 317
125) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 484
126) خاطرات و خطرات - مهدی قلی هدایت - ص 84
127) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 428
128) تاریخ بیداری ایرانیان - ص 121
129) رهبران مشروطه - صص 41 و 42 به نقل از اعتماد السلطنه
130) منتظم ناصری - ج 3 - وقایع سال 1273 هق
131) تشیع و مشروطیت در ایران - ص 42
132) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 499
133) نیمه راه بهشت - سعید نفیسی - ص 152
134) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - صص 522 و 523
135) تاریخ بیداری ایرانیان - ص 120
136) تاریخ نهضت ایران - ص 78
137) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 524
138) رهبران مشروطه - بیوگرافی دوم - ص 47
139) تاریخ رجال ایران - مهدی بامداد - ج 4 - ص 142
140) عصر بی خبری - ص 64
141) سیاست گران دوره قاجار - ص 128
142) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 576
143) رهبران مشروطه - بیوگرافی دوم - ص 56
144) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 563
145) تاریخ بیداری ایرانیان - 128
146) عصر بی خبری - ص 64
147) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - صص 577-578
148) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 634
149) فکر آذادی و پیدایش نهضت مشروطیت - ص 208
150) فراماسونری در ایران - ص 92 و فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 640
151) فکر آزادی - ص 210
152) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 654
153) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 654
154) فراماسونری درایران - ص 94
155) ملکم و آثار او - محیط طباطبائی - ص یظ
156) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 1 - ص 666
157) فراماسونری در ایران - ص 95
158) همان - ص 125
159) ملکم و آثار او - ص ک
160) فراماسونری در ایران - ص 128
161) همان - ص 133
162) همان ص 134
163) دادگاه - احمد کسروی ص 62
164) فراماسونری در ایران - صص 145و147
165) فراماسونری در ایران - صص 145 و 146
166) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 2 - ص 70تا80
167) همان - ص 121 و 122
168) سفرنامه ار خراسان تا بختیاری - هانری رنه - ترجمه فره وشی - ص 618
169) فراموشخانه و فراماسونری در ایران - ج 2 ص 70 تا 80
170) همان - ص 203
171) همان - ص 377
172) اسامی این این عده طی لیستی در کتاب اسمائیل رائین آمده است.
173) همان - ص 27
174) همان - ص 27
175) همان - ص 90
176) همان - صص 87و87
177) همان - ص 120
178) همان - صص 174 تا 184
179) همان - ص 310
180) اسمائیل رائین، اسم این شخص را ذکر نکرده و در زیر نویس آوریه است که نام این شخص محترم به عللی که ففط بستگی به نظر نویسنده دارد، حذف شد رائین نه تنها در اینحا بلکه در جای جای کتاب فراموشخانه و فراماسونری هر کجا که صلاحش نبوده، طفره رفته است!
« بعدی
قبلی »