محمد بن نصير النميري(000 - 270 هـ = 000 - 883 م)

النصيریة-علويون
نواب اربعة -عثمان بن سعيد العمري(000 - 265 هـ = 000 - 878 م)
نواب اربعة -محمد بن عثمان بن سعيد العمري(000 - 305 هـ = 000 - 917 م)
نواب اربعة - الحسين بن روح بن بحر النوبختي(000 - 326 هـ = 000 - 938 م)
نواب اربعة -علي بن محمد السمري أبو الحسن(000 - 329 هـ = 000 - 941 م)

شرح حال محمد بن نصير النميري و نصيریة








محمد بن نصير

محمد بن نصير
معلومات شخصية
تاريخ الوفاة 883
مواطنة Black flag.svg الدولة العباسية تعديل قيمة خاصية بلد المواطنة (P27) في ويكي بيانات
الديانة الإسلام، الشيعة، شيعة اثنا عشرية
الحياة العملية
المهنة ثيولوجي تعديل قيمة خاصية المهنة (P106) في ويكي بيانات
تعديل طالع توثيق القالب

هو أبو شعيب محمّد بن نصير العبدي البكريّ النميّري .

وهو أحد أصحاب الإمامين علي الهادي والحسن العسكري يعتقد العلويين بانه أحد كبار العلماء وانه "باب" الإمام والمؤتمن على اسراره بينما يعتبره غيرهم من الشيعة الاثنا عشرية مدعي لا يركن إلى كلامه[1] .وسميت الجماعة التي التفت حوله بالنصيرية.
المصادر الغيبه\\الطوسي\ص 398








محمد بن نصیر نمیری

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

محمد بن نُصَیر نمیری؛ یا ابن نُصَیر پایه‌گذار فرقه نصیریه که پس از ابومحمد شریعی در دوران محمد بن عثمان، به دروغ ادعای نیابت و بابیت کرد و از غلاة است و حجت بن حسن او را لعن کرد.

هنگام مرگ زبانش سنگین شد، به گونه‌ای که وقتی پیروانش از او پرسیدند باب بعد از تو کیست؟ او با لکنت گفت: احمد. پیروانش مقصود او را که غرض کدام احمد است، نفهمیدند و به سه فرقه تقسیم شدند؛ فرقه‌ای گفتند: مقصود او احمد فرزندش است و فرقه دوم گفتند: احمدبن موسی بن الفرات است و فرقه سوم به احمد بن ابی الحسین بن بشر گرویدند و هر سه آنان ادعای بابیت نمودند.[۱]

وی عقاید کفرآمیز و الحادی داشت و سعی می‌نمود آن را میان عامه مردم منتشر سازد. محمد بن نصیر نمیری مدعی بود که پیغمبر است و امام هادی او را مبعوث کرده‌است و عقیده به تناسخ داشت. وی معتقد به خدایی امام هادی بود.

پیروان ابن نصیر، نصیری یا از سال ۱۹۲۰ علوی خوانده می‌شوند. امروزه لفظ نصیری دلالت های منفی به همراه دارد چنان که گروه دولت اسلامی به منظور ترویج کشتار علویان از این لفظ استفاده می کند.
پانویس

معجم رجال الحدیث، ابوالقاسم خوئی: ۱۷/۳۳۶–۳۳۸









معرفی رسائل الحکمة العلوية



تحقيقات درباره نصيريان سابقه کهنی در مؤسسات آکادميک غربی دارد. در طول سده نوزدهم چندين تحقيق و مطالعه درباره آنان سامان گرفت و برخی از متنهای مقدس آنان شناسايی و ترجمه شد؛ با اين وصف تنها در اوائل سده بيستم بود که اهميت انديشه مذهبی و فلسفی نصيريان با اتکا بر چند متن نصيري مورد تأکيد قرار گرفت. از يک سو متنهايی با ريشه نصيری در ميان اسماعيليان مورد کاوش قرار گرفت و از ديگر سو، با ارائه کتابشناسی از آثار آنان وسيله لويی ماسينيون شناخت عميقتری از انديشه نصيريان پی ريزی شد. در اين ميان چندين متن مهم که عمدتا ريشه در نسخه های خطی موجود در کتابخانه های آلمان داشت، وسيله مستشرقان تصحيح و ارائه گرديد. اشتروتمان بيش از ديگران در اين زمينه فعال بوده است و خاصه کتاب مجموع الأعياد طبراني نصيري که او در مجله اسلام منتشر کرد، تاکنون محور اصلی مطالعات نصيري در غرب را تشکيل می دهد. او البته چند متن ديگر هم که اهميت فوق العاده ای برای شناخت انديشه مذهبی نصيريان دارد، منتشر کرد. لويی میسينيون علاوه بر انتشار کتابشناسی نصيريان چه در کتاب خود درباره حلاج و چه در مقالات متعددی که درباره تشيع غاليانه و باطنی و تأويلی نوشته و از آن جمله درباره مقام فاطمه زهرا صلوات الله عليها و نيز سلمان و غير آن به متون و تحقيقات نصيری اهتمام ورزيده است. کتاب الباکورة السليمانية هم که مشتمل بر اطلاعات زيادی از نصيريان و نيز برخی متنهای مقدس آنان است، همواره محوری برای مطالعات نصيري بوده است. در کنار اينها بايد از کتاب تاريخ العلويين غالب الطويل ياد کنيم که از نقطه نظر اطلاعات تاريخی گرچه همواره دقيق نيست و جانبدارانه نوشته شده است، اما به هر حال در نبود کتابهای ديگر تاکنون مرجعی برای تحقيقات نصيری قلمداد می شود (اخيرا کتابی درباره اعلام نصيريان منتشر شده که اهميت فوق العاده ای دارد؛ ما در نوشتاری ديگر به اين کتاب بازخواهيم گشت). علاوه بر اينها رديه ای از دروزيان بر نصيريان و نيز فتوای معروف ابن تيميه بر عليه آنان که مشتمل بر اطلاعاتی درباره آنان است، مکرر به چاپ رسيده و ترجمه و بررسی شده است. در سالهای بعد چند متن ديگر هم از نصيريان منتشر شد که يکی از مهمترين آنها چاپ ناقصی از کتاب الهداية الکبرای حسين بن حمدان الخصيبي است که در حقيقت بنيانگذار مکتب نصيری است. در يکی دو دهه اخير مطالعات درباره نصيريان کميت و کيفيت متفاوتی پيدا کرده است؛ در آلمان خاصه به دليل وجود تعدادی از نسخه های خطی نصيري در کتابخانه های اين کشور پس از اشتروتمان سنت مطالعات نصيری پی گرفته شد؛ در اين ميان به ويژه کتاب هاينس هالم را بايد نام برد که درباره غلو شيعی نوشته شده و فصل مهمی از آن به سنت نصيري و يا ريشه های آن در سنت غاليانه مفضل جعفی و محمد بن سنان الزاهري مربوط است. اين کتاب به زبان آلمانی منتشر شد و تاکنون به عربی هم ترجمه شده است. از ديگر کتابهايی که در سالهای پيشتر درباره همين موضوع نوشته شده کتابی است به زبان انگليسی از موسی که فصل بزرگی از آن درباره نصيريان است. در سالهای اخير مطالعات درباره نصيريه شتاب بيشتری پيدا کرده است. از يک سو کتابشناسی نسبتا کاملی از آنان وسيله محقق ايرانی علی اکبر ضيايی و بر اساس نسخه های خطی آنان منتشر شد و پس از آن هم چند کتاب ديگر البته همگی با نقطه نظرات جانبدارانه از سوی خود نصيريان انتشار يافت. در اين ميان تحقيقات و متنهايی که وسيله اسعد علي منتشر شد (درباره مکزون سنجاري و منتجب العاني) از اهميت بيشتری برخوردار است. در سالهای جنگ در بيروت هم چند متن و کتاب درباره آنان انتشار يافت که عمدتا در پيش زمينه نزاعهای مذهبی ارائه می شد. در چند سال اخير محقق تونسی المنصف بن عبدالجليل نيز در اين باره کتابی نگاشت که البته از بی دقتی خالی نيست؛ اما تصحيحی که او از کتاب الصراط منسوب به مفضل بن عمر الجعفي منتشر کرد، اهميت خاص خود را دارد. اين کتاب بر اساس نسخه موجود در کتابخانه ملی پاريس منتشر شد؛ در اين کتابخانه چندين مجموعه از نوشته های نصيريان نگهداری می شود که خاصه در سالهای اخير زمينه ای را برای انتشار چندين کتاب و تحقيق و مقاله در زمينه نصيريان در غرب فراهم کرده است؛ کما اينکه نسخه های چند کتابخانه ديگر و از جمله کتابخانه هامبورگ و منچستر مورد بهره برداری محققان در اين زمينه قرار گرفته است. با اين وصف تاکنون همه آنچه در اين کتابخانه ها ضمن نسخه های خطی ياد شده موجود است، منتشر نشده است. کتاب الصراط در اين ميان اين اقبال را داشته است که تاکنون چهار بار وسيله محققان مختلف تصحيح و انتشار يابد. همينک در چندين کشور و از جمله در ايتاليا و فرانسه تحقيقات نصيری شناسی در دانشگاههای غربی در جريان است. در چند سال اخير دو کتاب تحقيقی در زمينه نصيريه از سوی انتشارات بريل منتشر شده که يکی از آنها تأليف مشترک باراشر و کوفسکی، مشتمل بر چند متن از نصيريان هم هست. بارآشر مقالات ديگری هم دارد و همينک تصحيحی از کتاب المعارف طبراني نصيري (= المعارف وتحفة لکل عارف) و بر اساس دو نسخه خطی از سوی آن دو در دست تصحيح و انتشار است و مقاله ای هم از اين دو درباره اهميت اين کتاب منتشر شده است. از ديگر سو، در ايران و يا بيروت در سالهای اخير چندين متن شيعی غالی با ريشه هايی در سنت نصيري و به ويژه روايات حسين بن حمدان الخصيبي منتشر شده است که برای مطالعات مربوط به نصيريان بی نهايت حائز اهميتند. ديوان خصيبي هم در سالهای اخير منتشر شده و چند متن هم در ضمن مطالعاتی که به زبان عربی درباره نصيريان از سوی خود آنان و يا ديگران منتشر شده، ارائه شده است. همينک هم مجله آرابيکا شماره ای مخصوص مطالعات نصيری و دروز در دست انتشار دارد. با وجود همه آنچه گفته شد تحقيقات درباره نصيريان هنوز در آغاز راه است. دليل اين امر آن است که تاکنون متون بسياری از آنان منتشر نشده بود. تنها از يکی دو سال پيش است که مجموعه ای بسيار ارزشمند از نوشته ها و تأليفات نصيريان در ادوار نخستين آنان در بيروت تحت عنوان رسائل الحکمة العلوية (تاکنون در نه مجلد) به چاپ سپرده شده است. اين مجموعه را ما در اين يادداشت معرفی می کنيم و در يادداشتهای بعد سلسله مقالاتی را که در خصوص اين متون تدوين کرده ايم به تدريج در همين سايت ارائه خواهيم داد. عمده آنچه که در اين مجموعه رسائل آمده، رسالات و کتابهايی است که برای نخستين بار انتشار می يابند و برای تحقيقات شيعی و نصيری و سنتهای غلات بی نهايت اهميت دارند. البته مشکل اين مجموعه جديد اين است که تصحيحات انتقادی نيست و ريشه و سنت نسخه ها در آن روشن نيست. اصولا اين امر يکی از مشکلات تحقيق در زمينه انديشه و تاريخ نصيريان است. بسياری از متون ريشه تاريخی روشنی ندارند و انتسابها آشفته است و نسخه ها در يک سنت مشخصی منتقل نشده اند. طبيعتا بايد در بهره گيری از اين متون همواره جانب احتياط را مراعات کرد. اين متون در گذر زمان به عنوان متون مقدس رونويسی و مورد حفظ قرار می گرفته اند و تفسيرها و توضيحات و اضافات بعدی در آنها داخل می شده است؛ به طوری که انتساب يک اثر را به نويسنده مورد ادعا با مشکل روبرو می کند. از ديگر سو، بايد همواره اين مسئله را در نظر داشت که تحقيق درباره عقايد نصيريان بدون در نظر گرفتن تحولات عقايد شيعی و غاليانه دوران پيش و پس از تکوين اين مکتب فکری امکان پذير نيست. هنوز راه درازی برای شناخت دقيق اين تحولات فکری در پيش روست؛ خاصه که هنوز هم تحقيقات جزيی درباره تک تک جريانهای فکری غلات شيعی در سده های دوم تا چهارم قمری سامان نگرفته است و عمدتا تحقيقات به امور کلی بسنده می کنند. در اين ميان فی المثل تاکر کوشيده است در مجموعه مقالات خود که اخيرا صورت کتابی هم به خود گرفته است، تا اندازه ای ريشه های غلات شيعی عراق در سده دوم قمری را روشن کند. مشکل ديگر متون نصيری، ماهيت پيچيده عقايد فلسفی آنان است که ريشه در سنتهای مختلف فکری گروههای گنوسيست با بن مايه ها و تأثيرات نوافلاطونی و تأثيرات محيطها و مذاهب و اديان مختلف دارد که در گذر زمان ابتدا در کوفه و بغداد و سپس در حلب و لاذقيه و شامات بر روی انديشه آنان تأثير گذارده است؛ به طوری که ماهيت آنان را در طول تاريخ تغيير داده است. تحقيقات نصيری شناسی در مغرب زمين در طی سالهای گذشته همواره محدود به بررسی چند متنی بود که در اختيار محققان قرار داشت و از آن جمله کتاب مجموع الأعياد طبراني و چند متن موجود در نسخه خای خطی پاريس و هامبورگ و نيز کتاب الهفت الشريف (يا الهفت والأظلة). اما همينک با انتشار مجموعه وسيع نوشته های نصيری که در ضمن رسائل الحکمة العلوية منتشر شده است و فريدمن در کتاب اخير خود درباره نصيريان تنها بخشی از آنها را به اجمال معرفی کرده است، وضعيت برای مطالعه عميقتر انديشه مذهبی و فلسفی نصيريان به کلی تغيير کرده است. اين متنها را اينک بايد به دقت خواند و کوشيد تا منظومه / منظومه های فکری نصيريان را در تحول تاريخی ايشان مورد مطالعه قرار داد؛ در اين ميان خاصه چند متن مهم که از حسين بن حمدان الخصيبي در اين مجموعه منتشر شده است، کمال اهميت را در اين راستا دارد.
آنچه به عنوان رسائل الحکمة العلوية تاکنون در ۹ جزه منتشر شده است، در حقيقت مجموعه ای است که ضمن سلسلة التراث العلوي و به کوشش دو تن با نامهای مستعار ابو موسی و الشيخ موسی در ديار عقل لبنان منتشر شده است (از سال ۲۰۰۶ به بعد). در اينجا ما رساله های موجود در تک تک شماره های اين مجموعه را مختصرا معرفی می کنيم و در مقالات بعدی که در ضمن همين مجموعه منتشر خواهد شد، معرفی تفصيلی تری از هر يک از اين رساله ها را ارائه خواهيم داد.
شماره ۱: رسائل الحکمة العلوية: کتابهای محمد بن نصير النميري و السيد الجنان الجنبلاني. شامل کتاب الأکوار النورانية والأدوار الروحانية، رواية أبي عبدالله بن عتاب البصري عن أبي خالد عبدالله الکابلي مرفوعا الی السيد أبي شعيب محمد بن نصير العبدي البکري النميري؛ پس از آن کتاب المثال والصورة لمحمد بن نصير (درباره اين انتساب پيشتر از نويسنده اين سطور يادداشتی در همين سايت منتشر شده است)؛ پس از آن ايضاح المصباح الدالّ علی سبيل النجاح للسيد الجنان الجنبلاني.
شماره ۲: رسائل الحکمة العلوية: کتابهای الحسين بن حمدان الخصيبي و محمد بن علي الجلّي: شامل الرسالة الرستباشية للخصيبي؛ بعد از آن فقه الرسالة الرستباشية (شرحی بر رساله پيشگفته همراه با توضيحاتی از "الشاب الثقة" ابو سعيد الطبراني)؛ پس از آن کتاب حاوي الأسرار للشيخ الثقة محمد بن علي الجلي؛ پس از آن کتاب باطن الصلوة از همان نويسنده؛ پس از آن رسالة البيان لأهل العقول والأذهان للشيخ الجلي؛ پس از آن الرسالة المسيحية للجلي؛ پس از آن الرسالة النعمانية للجلي (خطاب به ابو القاسم النعماني از شاگردان جلي)؛ پس از آن رسالة الفتق والرتق للجلي؛ پس از آن رسالة الأندية للجلي؛ پس از آن رسالة الحروف للجلي.
شماره ۳: رسائل الحکمة العلوية: تأليفات ابو سعيد ميمون الطبراني: شامل رسالة الظهور والبطون از او (روايت او از اقوال و پاسخهای ابو الحسين محمد بن علي الجلي)؛ پس از آن الجوهرية الکلبية؛ پس از آن وصية الجلي لأبي سعيد؛ پس از آن کتاب مهم الطبراني تحت عنوان کتاب الحاوي في علم الفتاوي؛ پس از آن الدلائل في المسائل لأبي سعيد؛ پس از آن الرسالة المرشدة او؛ پس از آن الرسالة المنصفة في حقيقة المعرفة از او؛ سپس کتاب المسائل الخاصة ؛ و در دنباله مسائل بيروت؛ در دنباله آن هم محققان متن کتاب معروف طبراني موسوم به مجموع الأعياد را منتشر کرده اند (اين کتاب پيشتر وسيله اشتروتمان منتشر شده بود).
شماره ۴: مجموعة الحرانيين؛ شماره (۱): المؤلفات الخاصة: تأليفات "أبناء شعبة الحرانيون"؛ شامل: حقائق أسرار الدين لأبي محمد الحسن بن شعبة. اين شخص در ميان نصيريان همان نويسنده تحف العقول معروف قلمداد می شود. پس از آن رساله ديگری درج شده از همو به نام رسالة موضحة حقائق الأسرار (در حاشيه و توضيح مسائلی از کتاب الرسالة الرستباشية خصيبي)؛ پس از آن مسائل أبي محمد الحسن بن شعبة الحرّاني ارائه شده است. پس از آن مسائل ابن هارون (الصائغ) إلی الشيخ الخصيبي (اين رساله پيشتر در کتاب بارآشر / کوفسکي منتشر شده است)؛ پس از اين رساله کتاب الأصيفر لأبي عبدالله محمد بن شعبة الحراني آمده که از متون مهم نصيری قلمداد می شود. در دنباله هم کتاب حجة العارف في إثبات الحقّ علی المباين والمخالف درج شده است لعلي بن حمزة الحراني. رساله بعدی در اين مجموعه رسالة اختلاف العالَمين است لأبي عبدالله محمد بن شعبة الحرّاني. آخرين رساله هم الرسالة الحرانية است تأليف احمد بن محمد بن علي العبدي النميري که گفته شده از اقارب ابو شعيب محمد بن نصير محتملا بوده است.
شماره ۵: مجموعة الحرانيين؛ شماره (۲): المؤلفات العامة: تأليفات "أبناء شعبة الحرانيون"؛ شامل دو کتاب که جنبه های عمومی تشيع را دارد و نه عقايد ويژه نصيری. اين دو کتاب يکی تحف العقول است و ديگری التمحيص که هر دو را در اينجا به عنوان تأليفات حسن بن شعبه الحراني قلمداد کرده و به چاپ رسانده اند. اين دو کتاب جزء ميراث تشيع امامی نيز همواره قلمداد می شده و بارها نيز به چاپ رسيده اند (در مورد ارتباط کتاب تحف العقول با سنت نصيری، نک: مقاله من در همين موضوع در مجموعه "بررسيهای تاريخی"؛ نيز نک: مقاله ابن همام اسکافي در دائرة المعارف بزرگ اسلامی به قلم نويسنده اين سطور).
شماره ۶: المجموعة المفضلية؛ شامل تأليفات و نوشته های منسوب به مفضل بن عمر( به صورت عمرو) الجعفي؛ بدين قرار: الرسالة المفضلية؛ پس از آن کتاب الحجب والأنوار لمحمد بن سنان رواية عن المفضل بن عمر ؛ سپس کتاب الأنوار والحجب للحکيم محمد بن سنان رواية عن مفضل بن عمر؛ پس از آن کتاب الصراط للمفضل بن عمر درج شده که می دانيم پيش از اين سه بار منتشر شده است؛ پس از آن کتاب التوحيد للمفضل بن عمر (همان کتاب توحيد مفضل معروف)؛ پس از آن هم کتاب الاهليلجة از همو (همان متن موجود در بحار)؛ پس از آن متن آداب عبدالمطلب لجعفر بن محمد بن المفضل و روايت "الشاب الثقة أبو سعيد ميمون بن القاسم الطبراني"؛ پس از آن نيز متن کتاب الهفت الشريف آمده که پيش از آن دو بار در بيروت منتشر شده است (به نامهای الهفت الشريف و الهفت والأظلة)؛ پس از آن متن کتاب مهمی درج شده از حسين بن هارون البغدادي (مختصر کتاب بزرگ او) درباره تناسخ با نام کتاب البدء والاعادة.
شماره ۷: الهداية الکبری از الحسين بن حمدان الخصيبي. اين کتاب پيشتر در بيروت منتشر شده با اين تفاوت که در چاپ حاضر باب اخير کتاب که در چاپ بيروت حذف شده بود و در نسخه های خطی آن موجود است (مانند نسخه کتابخانه آية الله مرعشی در قم)، درج شده است. اهميت ديگر اين چاپ اين است که در باب اخير اطلاعاتی که در خصوص "ابواب" در کتاب المعارف وتحفة لکل عارف نوشته طبراني نصيري آمده است، نيز به چاپ رسيده است.
شماره ۸: مجموعة الأحاديث العلوية. اين شماره هنوز در اختيار من نيست.
شماره ۹: کتب العلويين المقدسة: مجموعه ای از مهمترين متون مقدس متداول نزد علويان / نصيريان؛ شامل: التعليم الديني و خود شامل سه بخش الدستور و الفقه القمري و الرقعة المقدسة. کتاب الدستور و يا کتاب المجموع شامل ۱۶ سوره علويان نخستين بار در کتاب الباکورة السليمانية از سليمان الأذني (بيروت، ۱۸۶۳م) منتشر شده بود و پس از آن هم در ترجمه انگليسی اين کتاب و نيز در ملحقات کتاب دوسّو با نام تاريخ نصيريان و عقايدشان (پاريس، ۱۹۰۰) همراه با ترجمه فرانسه آن. الدستور مکرر در تحقيقات نصيری محل اعتماد و بررسی قرار گرفته است؛ پس از آن کتاب الأسس که پيشتر به نام کتاب الأسوس منتشر شده بوده است، درج شده است. پس از اين متن، کتاب المشيخة درج شده از متون علويان. پس از آن کتابی با عنوان کتاب اليونان درج شده؛ سپس کتاب الطاعة متی تقوم الساعة به روايت سلمان فارسي.
يكشنبه ۱۳ تير ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۵۶




درباره محمد بن نصير و نصيريه در سالهای اخير تحقيقات متعددی انجام شده و عموما هم منابع و مطالب مبتنی است بر دسته ای از منابع فرقه شناسی و يا تاريخی و چند متن نصيری که از پيشتر هم شناخته بوده است. البته در اين ميان چند کتاب و رساله در سالهای اخير شناسايی و يا تصحيح شده که کمک زيادی به تحقيقات مربوط به اين رشته می کند؛ از آن جمله دو نسخه در کتابخانه ملی پاريس و نيز چند نسخه از کتابخانه های ديگر اروپايی و نيز کتابخانه های شخصی در سوريه. درباره حسين بن حمدان الخصيبی، نظريه پرداز اصلی نصيريان نيز چند تحقيق به زبانهای اروپايی منتشر و يا به عنوان رساله دکتری دفاع شده است. برخی از کتابشناسی های اخير که عمدتا بر اساس کتابشناسی های کهنتر غربی تنظيم شده و منتشر شده اند، حاوی معرفی چند کتاب مهم هستند که اميدواريم به زودی اين متون به چاپ برسند. با توجه به اينکه اين تحقيقات که بعضا هم به فارسی ترجمه شده و يا به نحوی اطلاعات آنها در زبان فارسی منعکس شده، در اختيار است، در اينجا دليلی برای تکرار مطالب آنها نمی بينم؛ به ويژه اينکه بيشتر آنها بارها و بارها در نوشتجات مشابه تکرار شده است. انتشار پاره ای از اين رساله ها در چند سال اخير، پرتوی روشن بر درک منظومه فکری نصيريه انداخته است و می دانم که چند رساله ديگر هم در دست انتشار است. تحليل محقق آلمانی هاينتس هالم درباره نصيريه و ريشه های فکری آنان که نسبت به مطالعات گذشته گامی به پيش بود و بسياری از مسائل را تصحيح می کرد؛ هم اينک ديگر بار با انتشار رساله های جديد دستخوش تغييراتی شده است. بررسی منظومه فکری نصيريان و انديشه های باطنی، تأويلی و گنوسيستی آنان نيازمند مطالعه دقيق متون کهن آنان و مقايسه با انديشه های گنوسيستی و فلسفی و منابع آنها در بين النهرين شامات است.
در اينجا تنها به معرفی يکی از اين رساله ها می پردازم که نتايج آن برای تحقيقات اماميه شناسی نيز مفيد است: در مجموعه ای از چند رساله و کتاب نصيری که اخيرا در بيروت منتشر شده است (بيروت، ۲۰۰۶م)، کتابی کوچک منسوب به محمد بن نصير منتشر شده که عنوانش کتاب المثال والصورة است. می دانيم که در نسخه خطی کتاب الأصيفر ابن شعبه حرانی در کتابخانه ملی پاريس به اين کتاب اشاره شده است و آنرا منسوب به محمد بن نصير می داند.
اين کتاب برای شناخت دکترين نصيريه در مورد نسبت اسم و مسمی و حقيقت تجلی در معنی و تفسير توحيد و مقام ملکوتی امامان و ادوار و اکوار و خلقت نورانی و مبحث اظله و اشباح بسيار اهميت دارد؛ به ويژه که از ظاهر کتاب بر می آيد که متنی است کهن. مهمترين ويژگی اين کتاب اين است که بر اساس چند متن کهنتر و پاره ای از احاديث نوشته شده است که در سده سوم در سنتهای غلات مورد تداول بوده است و تشابهاتی با پاره ای از احاديث با ريشه غاليانه دارد که در منابع امامی نيز بعضا ديده می شوند. البته همانطور که گفتم، کتاب به نام محمد بن نصير منتشر شده، اما به دلايل تاريخی و نقد درونی روشن است که اين انتساب صحيح نيست. من ترجيح می دهم اين متن و يا دست کم منبع آنرا را از حسين بن حمدان الخصيبي بدانم. البته مانند همه نوشته های نصيری تحول در متن را در زمانهای بعدی بايد در نظر گرفت. بنابراين احتمالا پاره ای از مطالب آن پس از دوره خصيبی و شايد وسيله علي بن عيسی الجسري، شاگرد و ناشر افکار او در بغداد تنظيم شده است. احتمال اينکه اين متن در بغداد نيز تنظيم شده بسيار زياد است.
اينکه اسم اين کتاب چيست، دقيقا از خود متن چيزی بر نمی آيد، اما در آغاز متن و پس از خطبه می نويسد: قال ابوشعيب محمد بن نصير في الصورة والمثال... (ص ۲۰۷). شايد همين امر موجب شده که اين کتاب را نوشته محمد بن نصير قلمداد کنند و نام آنرا المثال والصورة بنامند. در حالی که مطلب نقل شده، تنها بخشی ازمطالبی است که نويسنده متن ما از محمد بن نصير و از کتاب (؟) الصورة والمثال نقل کرده است. در دنباله متن نقلهايی از کتابهای ديگر ديده می شود: امام صادق در رسالة التوحيد (ص ۲۰۹ ؛ ۲۲۵)؛ محمد بن سنان در کتاب التوحيد (ص ۲۱۰)؛ امام صادق/ يا صالح بن حمزة در کتاب الأظلة والاشباح (ص ۲۱۰)؛ امام صادق در کتاب الهفت والأظلة (ص ۲۱۰)؛ التنبيه اسحاق أحمر (ص ۲۱۱) که همين نقل نشان می دهد که اين متن از کسی است غير از محمد بن نصير و يا اين تکه به هر حال بعدا در متن گزارده شده است؛ نقلی از تفسير القرآن للأئمة (ص ۲۱۳)؛ نقلی از کتاب الأشخاص (ص ۲۱۶)؛ امام صادق در کتاب المراتب والدرج (ص ۲۱۶ ، ۲۳۰). در ميان اين نقل قولها و در طول کتاب هم احاديث متعددی با اسناد نقل شده که با عصر محمد بن نصير سازگار نيست و به دوره پس از او مربوط می شود. البته کما اينکه طبيعی است، در اين سندها، تحريفات و افتادگی ها به نحوی است که شناسايی پاره ای از آنها تقريبا غير ممکن است. از يکجا در متن کتاب نيز بر می آيد که اين متن بخشی از يک متن بزرگتر بوده که قسمتی درباره توحيد داشته است (ص ۲۱۰). در پايان هم، هيچ گونه نشانه ای مبنی بر پايان گرفتن کتاب ديده نمی شود (ص ۲۳۴).
از طريقه کتاب بر می آيد که متن ما شرح گونه ای است بر کلام محمد بن نصير درباره مثال و صورت و در طول متن هم نقلهايی از محمد بن نصير ارائه می شود و توضيحاتی در پی آن می آيد؛ اما در بادی نظر متن شرح گونه به نظر نمی رسد.
وجود احاديث مسند در اين کتاب و نقل از چند متن مهم از ديگر ويژگيهای مهم اين کتاب است. در ميان احاديث اين کتاب، پاره ای در منابع امامی هم ديده می شوند و برخی از سندها در متون حديثی اماميه شناخته شده هستند؛ اما به دليل تحريف و افتادگی در سندهای احاديث به سادگی نمی توان درباره زمان نويسنده احتمالی متن نظر داد. شايد اين کتاب به مرور زمان تنظيم شده و از اينرو احتمالا همه سندها را نمی توان به يک شخص منسوب کرد. با اين وصف چند روايت در اين کتاب نشان دهنده آن است که اين کتاب در دوره ای پس از زمان حيات ابن همام اسکافي و تنی چند از معاصرانش نوشته شده است و بنابراين به نيمه سده چهارم يعنی دوره حسين بن حمدان الخصيبی مربوط است. من در اينجا شماری از سندهای اين کتاب را نقل می کنم:
۱- نقل طولانی از کتاب الکرسي والعلم والقدرة ابراهيم بن يزيد از دو امام باقر و صادق (ص ۲۲۷- ۲۲۹).
۲- "وقال: اخبرنی ابو محمد عبدالله بن أيوب القمي قال: أخبرني أبو المثنی عمر بن مختار الخزاعي عن عبدالله بن معاوية بن عبدالله بن جعفر بن أبي طالب عن أبي عبد الله الصادق منه الرحمة في کتاب المراتب والدرج" (نقل از ص ۲۳۰- ۲۳۴). در جايی ديگر اين سند بدين صورت است: "وحدث ابو عبد الله عن عبد الله بن أيوب القمي، قال: أخبرنی المثنی عمر بن مختار الخزاعي عن عبد الله بن معاويه بن عبد الله عن المولی الصادق في کتاب المراتب والدرج" (نقل از ص ۲۱۶- ۲۲۰). با وجود اينکه در اين سند راوی از امام صادق عبدالله بن معاوية، از رهبران جريانات غالی کيسانی معرفی شده، اما در طول اين روايت طولانی که کتاب المراتب والدرج را تشکيل می داده، خطاب امام به عمر است، يعنی عمر بن مختار.
۳- روايت از محمد بن ابراهيم از ابو علی البصری از عبد الله بن العلاء از ادريس (به صورت: ادريس عن زيد بن طلحة ص ۲۱۱ و در سندی ديگر: ادريس بن زياد از زياد بن طلحة ص ۲۱۲). اينجا شايد ابو علي البصري، صورتی از نام ابوعلی ابن همام الاسکافي باشد که می دانيم از عبد الله بن العلاء المذاري روايت می کرده است. در آن صورت با توجه به روايت شناخته شده ابن ابی زينب کاتب نعماني از ابن همام، آيا مقصود از محمد بن ابراهيم، ابن ابی زينب است؟ (نيز نک: الغيبة نعماني، ص ۳۷).
۴- وحدثنی ابو علي (کذا) محمد بن عبدالله بن جعفر عن سعد بن عبد الله (ص ۲۲۰). در اينجا مراد از ابو علی، ابن همام است و مراد از محمد بن عبد الله، فرزند حميری است و ابن همام از او هم روايت داشته است. در آن صورت نويسنده از خود ابن همام روايت می کرده است و نه با يک واسطه کما اينکه در سند قبل ديده می شود.
۵- روايتی از احمد بن القاسم از محمد بن جعفر بن محمد بن عون الأسدی از سهل بن زياد (ص ۲۲۱). نام ابن عون بسيار تحريف شده آمده که اصلاح شد.
۶- روايت از احمد بن هوذه از ابراهيم بن اسحاق (ص ۲۲۲). امثال ابن جحام از او روايت می کنند.
۷- روايت از محمد بن همام (ص ۲۲۲) که مراد از او ابن همام اسکافی است. اينجا هم روايت از ابن همام مستقيم است.
بنابر اين نويسنده متن، معاصر است با ابن جحام که او هم از احمد بن هوذه و ابن همام اسکافی روايت می کند. اين تاريخ با زمان حسين بن حمدان خصيبي می تواند سازگار باشد. روايتی از حسن بن محمد در کتاب (ص ۲۱۳)، اگر مقصود از او ابن جمهور باشد، نيز باز با همين طبقه سازگار است (نيز نک: الهداية الکبری، ص ۳۶۲). روايت از ابن ابی زينب نيز می تواند مربوط به اقامت خصيبی در حلب باشد که نعماني هم آنجا ساکن بوده و از باب روايت معاصران از همديگر است. بايد در آثار ديگر خصيبی تحقيق شود و آنگاه درباره نويسنده کتاب المثال والصورة نظر قطعی تری داد.
جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۸۶ ساعت ۱:۱۱