سال بعدالفهرستسال قبل


إبراهيم بن سيّار أبو إسحاق النظّام(000 - 231 هـ = 000 - 845 م)

إبراهيم بن سيّار أبو إسحاق النظّام(000 - 231 هـ = 000 - 845 م)

أبو الحسن علي بن إسماعيل بن شعيب بن ميثم(000 - 203 هـ = 000 - 818 م)



الأعلام للزركلي (1/ 43)
النَّظَّام
(000 - 231 هـ = 000 - 845 م)
إبراهيم بن سيّار بن هانئ البصري، أبو إسحاق النظّام: من أئمة المعتزلة، قال الجاحظ: (الأوائل يقولون في كل ألف سنة رجل لا نظير له فان صح ذلك فأبو إسحاق من أولئك) . تبحر في علوم الفلسفة واطلع على أكثر ما كتبه رجالها من طبيعيين وإلهيين، وانفرد بآراء خاصة تابعته فيها فرقة من المعتزلة سميت (النظامية) نسبة إليه. وبين هذه الفرقة وغيرها مناقشات طويلة. وقد ألفت كتب خاصة للرد على النظام وفيها تكفير له وتضليل. أما شهرته بالنظام فأشياعه يقولون إنها من إجادته نظم الكلام، وخصومه يقولون انه كان ينظم الخرز في سوق البصرة. وفي كتاب (الفرق بين الفرق) أن النظام عاشر في زمان شبابه قوما من الثنوية وقوما من السمنية وخالط ملاحدة الفلاسفة وأخذ عن الجميع. وفي شرح الرسالة الزيدونية أن النظام لم يخل من سقطات عدت عليه لكثرة إصابته. وفي (لسان الميزان) أنه (متهم بالزندقة وكان شاعرا أديبا بليغا) . وذكروا أن له كتبا كثيرة في الفلسفة والاعتزال. ولمحمد عبد الهادي أبي ريدة كتاب (إبراهيم بن سيّار النظام - ط) (1) .
__________
(1) الكتب المذكورة في الترجمة وتاريخ بغداد 6: 97 وأمالي المرتضى 1: 132 واللباب 3: 230 وخطط المقريزي 1: 346 وسفينة البحار 2: 597 والنجوم الزاهرة 2: 234 والمسعودي، طبعة الجمعية الآسيوية 6: 371. وفي القاموس: مادة سمن: السمنية، - بضم ففتح - قوم بالهند، دهريون، قائلون بالتناسخ.








شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏1، ص: 7
القول فيما يذهب إليه أصحابنا المعتزلة في الإمامة و التفضيل و البغاة و الخوارج‏
اتفق شيوخنا كافة رحمهم الله المتقدمون منهم و المتأخرون و البصريون و البغداديون على أن بيعة أبي بكر الصديق بيعة صحيحة شرعية و أنها لم تكن عن نص و إنما كانت بالاختيار الذي ثبت بالإجماع و بغير الإجماع كونه طريقا إلى الإمامة.
و اختلفوا في التفضيل فقال قدماء البصريين كأبي عثمان عمرو بن عبيد و أبي إسحاق إبراهيم بن سيار النظام و أبي عثمان عمرو بن بحر الجاحظ و أبي معن ثمامة بن أشرس و أبي محمد هشام بن عمرو الفوطي و أبي يعقوب يوسف بن عبد الله الشحام و جماعة غيرهم إن أبا بكر أفضل من علي ع و هؤلاء يجعلون ترتيب الأربعة في الفضل كترتيبهم في الخلافة.
و قال البغداديون قاطبة قدماؤهم و متأخروهم كأبي سهل بشر بن المعتمر و أبي موسى عيسى بن صبيح و أبي عبد الله جعفر بن مبشر و أبي جعفر الإسكافي و أبي الحسين الخياط و أبي القاسم عبد الله بن محمود البلخي و تلامذته إن عليا ع أفضل من أبي بكر. و إلى هذا المذهب ذهب من البصريين أبو علي محمد بن عبد الوهاب الجبائي أخيرا و كان من قبل من المتوقفين كان يميل إلى التفضيل و لا يصرح به و إذا صنف ذهب إلى الوقف في مصنفاته و قال في كثير من تصانيفه إن صح خبر الطائر فعلي أفضل «1»








أعيان ‏الشيعة، ج‏1، ص: 41
ثم قال و ذكر عمرو بن بحر الجاحظ و هو و إن كان أحد المجان و من غلب عليه الهزل و أحد الضلال المضلين (لأنه معتزلي) فانا ما رأينا له في كتبه تعمد كذبة و إن كان كثير الإيراد لكذب غيره قال اخبرني إبراهيم النظام و بشر بن خالد أنهما قالا لمحمد بن جعفر الرافضي المعروف بشيطان الطاق ويحك أ ما استحيت من الله إن تقول في كتابك في الإمامة إن الله لم يقل قط في القرآن ثاني اثنين إذ هما في الغار (الآية) فضحك و الله ضحكا طويلا كانا نحن الذين أذنبنا.
....
....
...و لا عجب بعد ما عرفت و ستعرف من استشهاده بالكذب و الزور لترويج هواه، و الظاهر ان ضحك مؤمن الطاق الطويل ان صحت الحكاية- و لا نظنها صحيحة- هو من كلام النظام و صاحبه كيف توهما أنه يقول ذلك.
ثم قال: قال النظام كنا نكلم علي بن ميثم الصابوني و كان من شيوخ الرافضة و متكلميهم فنسأل أ رأي أم سماع عن الأئمة فينكر أن يقوله برأيه فنخبره بقوله منها قبل ذلك فو الله ما رأيته خجل من ذلك و لا استحيى.
و نقول علي بن إسماعيل بن شعيب بن ميثم التمار صاحب أمير المؤمنين ع من أصحاب الإمام موسى الكاظم و ابنه الرضا ع قال أهل الرجال في حقه أول من تكلم على مذهب الإمامية و صنف كتبا في الامامة و كان من وجوه المتكلمين من الشيعة كلم أبا الهذيل العلاف و النظام" اه" و كيف يقبل قول النظام فيه و هو خصمه أم كيف يقبل ابن حزم قوله و هو ضال مضل عنده لأنه من شيوخ المعتزلة كالجاحظ، و قد قال ابن حزم في كتابه: كان إبراهيم بن سيار النظام أبو اسحق البصري مولى بني بجير بن الحارث بن عباد الضبعي أكبر شيوخ المعتزلة و مقدم علمائهم يقول ان الله تعالى لا يقدر على ظلم أحد أصلا و لا على شي‏ء من الشر و إن الناس يقدرون عليه فكان الناس عنده أتم قدرة من الله و هذا الكفر المجرد الذي نعوذ بالله منه" اه" فمن كان بهذه المثابة كيف يقبل نقله لكنه قبله لأنه وافق هواه، على أن تلك الحكاية ان صحت فهي مجملة لا ظهور فيها فكيف يستحل القدح في الناس بمثلها لو لا قلة الحياء و رقة الدين.











ابراهیم بن سیار معتزلی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آن‌را از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد.
لحن یا سبک این مقاله بازتاب‌دهندهٔ لحن دانشنامه‌ای استفاده‌شده در ویکی‌پدیا نیست. لطفاً کلمات ستایش‌گونه و غیر ادبی و عبارت‌های نادانشنامه‌ای را بزدایید. برای راهنمایی بیشتر راهنمای نوشتن مقاله‌های بهتر و لحن بی‌طرف را ببینید.

إبراهیم بن سَیّار بن هانئ البصری (درگذشته ۲۲۱هـ) مشهور به ابواسحاق النَّظّام یا نظام یکی از بزرگترین متفکران، فقها و متکلمین مسلمان است.[نیازمند منبع] حتی شاید بتوان[چه کسی؟] او را بزرگترین شخصیت معتزله نامید.[نیازمند منبع]

استاد احمد امین می‌گوید که معتزله پس از النظّام در مقایسه با او عیالند (ضحی الاسلام۳/۱۲۶)و جاحظ ـ که خود از اکابر معتزله و بزرگترین نثرنویس ادبیات عربی است ـ در جزء چهارم کتاب «الحیوان» می‌نویسد: «اگر جایگاه رفیع متکلمین وجود نداشت عوام ملل مختلف هلاک می‌شدند و اگر جایگاه رفیع معتزله وجود نداشت عوام تمام نحله‌ها هلاک می‌گشتند لکن شاید نتوانم بگویم که اگر ابراهیم[النظّام] و اصحاب او وجود نداشتند تمام معتزله نابود می‌شدند ولی می‌گویم که او راهها را به معتزله نشان داد و مسائل آنها را حل کرد» همچنین جاحظ در وصف او می‌گوید: «الاوائل یقولون انه یکون فی کل ألف سنة رجل لا نظیر له، فإن کان ذلک صحیحاً، فهو أبو إسحاق النظّام: قدما می‌گویند هر هزار سال شخصی ظاهر می‌شود که بی نظیر است اگر چنین مطلبی درست باشد آن شخص النظّام است»

محتویات

۱ سیرت او
۲ آراء و نظریات
۳ منابع و مآخذ
۴ جستارهای وابسته

سیرت او

در مورد تولد او تاریخ درستی در دست نیست اما فوت او را سال ۲۲۱ یا ۲۳۰ هجری قمری ذکر کرده‌اند. معروفترین استاد النظّام دایی او، ابوالهذیل العلّاف و مشهورترین شاگرد او هم جاحظ (۲۵۵هـ) می‌باشد. او در مسائل متعددی آرای منحصربه‌فرد داشته و با تعدادی از نظریات ابوهذیل مخالفت کرده است. بزرگان معتزله در وصف نبوغ و دانش او سخنها گفته‌اند. برای مثال جاحظ می‌گوید که شخصی را از نظّام آگاه تر به مسائل فقهی و کلامی نیافتم. همچنین نقل شده که او در همان کودکی تمام قرآن و تورات و انجیل و تفاسیر آنها را حفظ کرد.

الخطیب البغدادی در شرح حال نظّام می‌نویسد که او از متکلمین قهار و ادیبان کم‌نظیر بوده و اشعاری را هم از او نقل می‌کند. از جمله، سخن معروفی از نظّام نقل شده است:

«العلم شیء لا یعطیک بعضه حتی تعطیه کلک فإذا أعطیته کلک فأنت من إعطائه لک البعض علی خطر: علم چیزی است که هرگز قسمتی از خودش را در اختیار تو نمی‌نهد مگر اینکه تو تمام وجودت را به او اعطا کنی تازه وقتی که تو خودت را به علم بخشیدی و قسمتی از علم به تو اعطا شد، به واسطه برخورداری از علم دچار یک سری مخاطرات خواهی شد»

زمانه نظّام توأم با رشد و گسترش گرایش‌های الحادی و شیوع مدارس حدیثی و تدوین مکتوبات حشویه بود. از این رو نظّام حملات سنگینی را به اهل حدیث، و ملحدان وارد می‌کرد و به همین سبب هیچیک از شخصیات معتزله به اندازه نظّام مورد اهانت و مفتریات اهل حدیث قرار نگرفته‌اند. در این میان اهل حدیث و ملحدین در منسوب کردن اکاذیب و مفتریات به نظّام کوتاهی نکرده به طوریکه متفکر برجسته معتزلی ابوالحسین الخیاط(حدود۳۰۰هـ) در کتاب خود «الانتصار» به بسیاری از این اتهامات پاسخ گفته و از نظّام دفاع به عمل آورده است.
آراء و نظریات

متکلمین آرای کلامی متعددی را از او نقل کرده‌اند. برای مثال أبو الحسن الأشعری (۳۲۴هـ) بسیاری از نظریات کلامی او را ذکر کرده است (مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین)

از جمله آرای مشهور فقهی او انکار حجیت اجماع در فقه بوده است. همچنین نظّام نافی حد الرجم یا سنگسار می‌باشد (نگاه کنید به: إکمال المعلم شرح صحیح مسلم القاضی عیاض/کتاب الحدود باب حدالزنی) البته شواهد موجود نشان می‌دهد که انکار سنگسار نظر جمهور فقهای معتزله متقدم از جمله استادان و شاگردان نظّام بوده است. زیرا این دسته ار فقها تخصیص قرآن را با خبر واحد جایز نمی‌دانستند (نگاه کنید به: المحصول فی اصول الفقه/کتاب التأویل مسألة الثالثة ـ قاضی أبو بکر بن العربی مالکی)

نظّام نیز به مانند سایر معتزلیان متقدم موضعی انتقادی نسبت به روایت حدیث داشته و به جز قرآن کریم و عقل به چیز دیگری اعتنا نمی کرده است و به همین خاطر مورد حمله شدید اهل حدیث قرار گرفت. ابن حجر عسقلانی می‌گوید که او از متتقدان سرسخت اهل حدیث و حشویه بوده است (لسان المیزان) البته حملات عقلانی و استدلالی به دهریه و سایر ملحدین عصر عباسی هم در منسوب نمودن افترائات و اکاذیب به او نقش داشته به طوری که ابن الراوندی ملحد معروف عصر عباسی اکاذیب بسیاری را به او منسوب می‌کند و الخیاط معتزلی در کتاب خود با دفاع کردن از النظّام، ابن الراوندی را دروغگو می‌خواند.

حملات اهل حدیث به النظّام با ابن قتیبه در کتاب «تأوبل مختلف الحدیث» شروع می‌شود او نظآم را شخصی حقه باز، پلید و دائم‌الخمر می‌خواند و سپس دو قرن بعد از فوت النظّام، محدث متعصّب عبد القاهر البغدادی(۴۲۹هـ) معروف به ابن طاهر بغدادی مفتریات بی سابقه‌ای را به النظّام منسوب کرده و او را تکفیر و تفسیق می‌کند. از جمله می‌نویسد: «وطعن فی الفاروق عمر.. وأنه ضرب فاطمة: النظّام در عمر فاروق[خلیفه دوم] طعن می‌زد.. و می‌گفت که عمر به فاطمه لگد زد»(الفَرق بین الفِرَق/النظامیة) هیچکدام از محدثین قبل از ابن طاهر بغدادی چنین چیزی را نقل نکرده‌اند و اصولاً چنین اکاذیبی با شخصیت نظّام که بی اعتنا به نقل روایت و حدیث بوده جور در نمی‌آید. حتی محدث برجسته معاصر ابن طاهر بغدادی، یعنی الخطیب البغدادی(۴۶۳هـ) چنین چیزی را در شرح حال نظّام نگفته بلکه حتی دقت و نبوغ او را ستوده است؛ و یا فقیه، مورخ و محدث حنبلی، ابن جوزی هم در شرح حال مختصری که از نظّام ارائه داده کوچکترین اشاره‌ای به این موارد نکرده است.

افترائات ابن طاهر بغدادی در «الفرق بین الفرق» به جایی می‌رسد که نظّام را از منکرین نبوت و براهمی معرفی کرده لکن می‌گوید که او از ترس شمشیر، چنین چیزی را علنی نرده است!! بی اساس بودن این سخن از آنجا معلوم است که اگر نظّام از ترس شمشیر چنین چیزی را اظهار نکرده پس امثال ابن طاهر بغدادی، چه طور پس از دویست سال از فوت النظّام متوجه چنین چیزی شده‌اند؟ ضمن اینکه خود محدثین نظیر ذهبی کتابی را تحت عنوان «النبوة» به النظّام منسوب کرده‌اند!!

بسیاری از مرویات ابن طاهر بغدادی در باب آرای نظّام تازگی داشته و امام أبو الحسن الأشعری علی‌رغم نقل کثیری از آرای کلامی النظّام به این مفتریات کوچکترین اشاره‌ای نکرده است. حتی ابن حزم هم علی‌رغم مخالفت شدید با معتزلیان، در دایر ه المعارف بزرگ کلامی خود یعنی «الفصل فی الملل والأهواء والنحل» کوچکترین اشاره‌ای به این روایت نکرده است. نزاعهای کلامی بعضاً به چنین بی اخلاقی‌ها و هتک حرمتهایی هم موجب می‌شد که در این راه اهل حدیث و حشویه در زدن تهمت و افترا به رقبای خود از هیچ چیز کوتاهی نمی‌کردند. احمد امین در همین زمینه می‌نویسد: «المحدثون یکرهونه کرهاً عمیقاً و هذا طبیعی بعد الذی ذکرنا من مهاجمته لهم، و هم یصورونه فاسقاً سکیر: محدثین از نظآم به شدت متنفر بودند و این طبیعی است چرا که ما قبلاً گفتیم او منتقد شدید اهل حدیث بود و از این رو اهل حدیث نظّام را به صورت فاسقی دائم‌الخمر به تصویر کشیده‌اند»(ضحی الاسلام۳/۱۱۸)

اما دفاع قدرتمند نظّام از اندیشه توحید و دین اسلام و ردیه‌های قدرتمند او بر دهریه و دوگانه مذهبان بر محققان پوشیده نیست. احمد امین می‌گوید که او اکثر عمر خود را صرف دفاع عقلانی ـ استدلالی از اسلام و توحید در مقابل دهری مسلکان نمود. از او نقل شده که به هنگام احتضار گفت: «خدایا اگر می‌دانی که در یاری به توحید تو کوتاهی نکرده‌ام و راهی را نگزیده‌ام مگر آنکه استواری توحید تو در آن باشد، پس گناهان مرا ببخش و سختیهای مرگ را بر من آسان گردان» با تمام این احوال کینه و نفرت اهل حدیث و حنابله از نظّام با مرویات ابن طاهر بغدادی رسوخ بیشتری گرفت و متأسفانه همین اتهامات و اکاذیب بی اساس که اولین بار توسط البغدادی ثبت شد، توسط متکلمین و محدثین در قرون بعدی نیز تکرار گشت. به طوریکه امثالمحمد بن عبدالکریم شهرستانی(۵۴۸هـ) در کتاب «ملل و نحل»، ذهبی(۷۴۸هـ) در «سیر اعلام النبلاء» و.. تکرارکننده مطالب ابن طاهر بغدادی هستند. مثلاً صلاح الدین الصَفَدی(۷۴۶هـ) در الوافی بالوفیات مدعی می‌شود که بزرگان معتزله مثل العلّاف و جعفر بن حرب او را تکفیر کرده‌اند!!

اما معتزلیان همیشه نظّام را از اکابر خود محسوب کرده و ابوالحسین الخیاط در کتاب خود مفصلاً به این افترائات وارده بر نظّام و بعضاً العلّاف پاسخ گفته است. از جمله الخیاط می‌گوید: «معتزله تمام این مطالب را منکر هستند و این اکاذیب را از جعلیات محدثین و افراد بی حیا می‌دانند، معتزله همواره نظّام را به نیکی یاد کرده و در دفاع او از اسلام اتفاق دارند»(ضحی الاسلام۳/۱۲۰)

جالب این است که افراد باانصاف از میان اهل حدیث هیچگاه راوی چنین مفتریاتی نبوده‌اند مثلاً امام ابوالحسن اشعری، واضع مدرسه اشاعره هیچگاه نظّام را تکفیر و تفسیق نکرده و بسیاری از آرای او را در ذیل مقالات کتاب «مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین» می‌آورد یعنی او نظّام را از مسلمانان و نمازگزاران می‌داند هرچند که منتقد آرای اعتزالی او باشد.

الخیاط در وصف النظّام و دفاع او از اسلام و توحید می‌نویسد: «وهل علی الأرض أحد ردّ علی اهل الدهر.. سوی المعتزلة کإبراهیم و أبی الهذیل و.. أشباهم؟ و هل یعرف أحد صحح التوحید و ثبّت القدیم جل ذکره واحداً فی الحقیقة و احتج لذلک بالحجج الواضحة و ألف فیه الکتب و ردّ فیه علی أصناف الملحدین من الدهریة و الثنویة سواهم؟»(الإنتصار/ص۱۷)
منابع و مآخذ

الإنتصار و رد علی ابن الراوندی الملحد (اوراق شرقیة بیروت طـ۳، ۱۹۹۳م)
فضل الاعتزال وطبقات المعتزلة (دارالتونسیة للنشر ـ تحقیق: الاستاذ فؤاد سیّد)
تاریخ بغداد (دارالکتب العلمیة ـ بیروت)
الفرق بین الفرق
الفصل فی الملل والأهواء والنحل (ویکی مصدر، المکتبة الحرة)
المنتظم
ضحی الاسلام (مکتبة النهضة طـ۶)
الاجماع فی الشریعة الاسلامیة(علی عبدالرازق)

جستارهای وابسته

معتزله

ابولهذیل علاف

علی عبدالرازق

محمد عبده

احمد صبحی منصور
رده‌ها:

الهیدان‌هادرگذشتگان سده ۹ (میلادی)معتزلیانزادگان ۱۸۵ (قمری)










إبراهيم النظام
إبراهيم بن سيار
[[File:‏|280x330px|center|alt=المعتزلة|المعتزلة]]
المعتزلة
معلومات شخصية
الميلاد 185 هـ/777م
بلخ، والبصرة[1] تعديل قيمة خاصية مكان الولادة (P19) في ويكي بيانات
الوفاة 221 هـ/836م
بغداد[1] تعديل قيمة خاصية مكان الوفاة (P20) في ويكي بيانات
مواطنة Black flag.svg الدولة العباسية تعديل قيمة خاصية بلد المواطنة (P27) في ويكي بيانات
اللقب النظّام
الديانة الإسلام، ومعتزلة تعديل قيمة خاصية الديانة (P140) في ويكي بيانات
المذهب المعتزلة
الحياة العملية
العصر القرن الثالث للهجرة
المنطقة البصرة
تعلم لدى أبو الهذيل العلاف، والخليل بن أحمد الفراهيدي تعديل قيمة خاصية تعلم لدى (P1066) في ويكي بيانات
طلاب الجاحظ تعديل قيمة خاصية طلاب (P802) في ويكي بيانات
المهنة عالم مسلم
لغة المؤلفات العربية[2] تعديل قيمة خاصية اللغات المحكية أو المكتوبة (P1412) في ويكي بيانات
مجال العمل الاعتزال - الأدب
تأثر بـ العلّاف - أبو بكر الأصم
أثر في الجاحظ
إدارة بغداد تعديل قيمة خاصية رب العمل (P108) في ويكي بيانات
تعديل طالع توثيق القالب

هو إبراهيم بن سيّار بن هانئ النظّام البصري، وُلد في البصرة، واختُلِف في عام ولادته اختلافا كبيرا، وتجعل الأقوال ميلاده ما بين عام 160هـ و185 هـ/777م. تتلمذ في الاعتزال على يد أبي الهذيل العلّاف، ثم انفرد عنه وكوّن له مذهباً خاصاً (النظّامية)، وكان أستاذ الجاحظ. توفي في بغداد، واختُلِف أيضاً في زمن وفاته، ما بين عام 221 هـ/836م وعام 229 هـ.

کان من کبار الفقهاء، المثقفین، والمفکرین الإسلاميين في عصرهوكلالعصور[من؟]، وهو من أکابر شيوخ وعلماء المعتزلة، حتی قیل عنه أنه "أعظم أعلام المعتزلة". یقول أحمد أمین: «وقد کان المعتزلة بعده عیالاً علیه» (ضحی الإسلام 3\126). وقال الجاحظ فی الجزء الرابع من كتاب (الحیوان): «إنّهُ لولا مكانَ المتكلمين لَهلكت العوامّ من جميع الأمم، ولولا مكانُ المعتزلة لهلكت العََوَامّ من جميع النِّحل، فإن لم أقل، ولولا أصحابُ إبراهيمَ (النظّام) وإبراهيمُ (النظّام) لهلكت العوامّ من المعتزلة» ویقول أیضاً: «الأوائل یقولون: إنه یکون في کل ألف سنةٍ رجلٌ لا نظیر له، فإن کان ذلك صحیحاً، فهو أبو إسحاق النظّام.» (فضل الاعتزال وطبقات المعتزلة، ص265)

محتويات

1 نبوغه
2 عقليته
3 أدبه
4 آرائه
5 وفاته
6 انظر أيضاً
7 وصلات خارجية
8 المصادر

نبوغه

كان النظّام آيةً في النبوغ، إذ امتلك حدة ذهن، وصفاء قريحة، واستقلالاً في التفكير، وسعة في الاطلاع، وغوصا في المعاني الدقيقة، وصياغة لها في أحسن لفظ وأجمل بيان، وكان في ذلك كله أقدر من أستاذه العلاّف.

وصفه الجاحظ بقوة الحجة فقال: كان أبو شمر (أحد المتكلمين) إذا نازع لم يحرك يديه ولا منكبيه، ولم يقلّب عينيه، ولم يحرك رأسه، حتى كأن كلامه يخرج من صدع صخرة، وكان يقول: ليس من المنطق أن تستعين عليه بغيره، حتى كلّمه النظّام فاضطرّه بالحجة وبالزيادة في المسألة، حتى حرّك يديه، وحلّ حبوته، وحبا إليه حتى أخذ بيديه؛ ففي ذلك اليوم انتقل أيوب من قول أبي شمر إلى قول النظّام.

یقول الخطيب البغدادي عنه: «وكان أحد فرسان أهل النظر والكلام على مذهب المعتزلة، وله في ذلك تصانيف عدة، وكان أيضا متأدبا، وله شعر دقيق المعاني على طريقة المتكلمين، وأبو عثمان الجاحظ كثير الحكايات عنه.» (تاریخ بغداد - ترجمة 3131).

وقال الجاحظ في نعته: «ما رأیت أحداً أعلم بالکلام والفقه من النظّام.» (فضل الاعتزال - ص264).

ذکر ابن المرتضى أنه قد حفظ القرآن والتوراة والإنجیل والزبور وتفسیرها، مع کثرة حفظه للأخبار والأشعار واختلاف الناس فی الفتیا. (فضل الاعتزال - الطبقة السادسة ص264).
عقليته

كان النظّام يمتلك عقلية قوية سابقة لزمانها، فيها الركنان الأساسيان اللذان سبّبا النهضة الحديثة في أوروبا، وهما الشك والتجربة. أما الشك فقد كان النظّام يعتبره أساساً للبحث، فكان يقول: ((الشاكّ أقرب إليك من الجاحد، ولم يكن يقينٌ قط حتى صار قبله شكّ، ولم ينتقل أحدٌ من اعتقادٍ إلى اعتقادٍ غيره إلا أن يكون بينهما شكّ.)). وأما التجربة فقد استخدمها كما يستخدمها الطبيعي أو الكيماوي اليوم في معمله، فيروى عنه أنه اتصل بـمحمد بن علي بن سليمان (أحد أمراء البيت العباسي) وشاركه في تجربة علمية، وهي أن يسقي الخمر لعدد من الحيوانات المختلفة لكي يرصد أثرها عليها.

ثم هو أبعد ما يكون عن الخرافات، يبحث الأمور بعقله في هدوء وطمأنينة، ويحارب أوهام العوامّ، ويقيم على ذلك الأدلة، فتراه مثلاً يحارب التطير والتشاؤم، فيقص لذلك قصة لطيفة، ذكرها الجاحظ في الحيوان.
أدبه

وكان له ناحيتان بارزتان: ناحية أدبية، وناحية كلامية أو لاهوتية، وقد روي عنه الكثير مما يبين ذلك..

من ذلك ما رواه ابن نباتة في سرح العيون، والجاحظ في الحيوان: أنه دخل وهو صغير على الخليل بن احمد، وفي يد الخليل قدح زجاج، فقال له الخليل: صف هذه الزجاجة، قال: أبمدح أم بذم؟ قال:بمدح، قال: تريك القذى، ولا تقبل الأذى، ولا تستر ما وراءها، قال: فذمها، قال: يسرع إليها الكسر ولا تقبل الجبر، قال فصف إليّ هذه النخلة - وأومأ إلى نخلة في داره - قال: بمدح أم بذم؟ قال: بمدح، قال: حلوٌ جناها، باسق منتهاها، ناضر أعلاها، قال: فذمها، قال: صعبة المرتقى، بعيدة المجتنى، محفوفة بالأذى، فقال الخليل: يا بُني، نحن إلى التعلم منك أحوج.

و أُثرت عنه الجُمل القصيرة اللطيفة، كقوله - وقد ذُكر عنده عبد الوهّاب الثقفي -: ((هو أحلى من أمن بعد خوف، وبرء بعد سقم، وغنى بعد فقر، ومن طاعة المحبوب، وفرح المكروب، ومن الوصال الدائم، والشباب الناعم)). ومن كلامه: ((العلم لا يعطيك بعضه حتى تعطيه كلَّك، فإذا اعطيته كلك فأنت من إعطائه لك البعض على خطر)). وسمع يوماً وقع الصواعق ودويّ الريح فقال: ((اللهم إن كان عذاباً فاصرفه، وإن كان صلاحاً فزد فيه، وهب لنا الصبر عند البلاء، والشكر عند الرخاء، اللهم إن كانت منّحة فمن علينا بالعصمة، وإن كان عقاباً فمن علينا بالمغفرة)). كما أن له شعر رقيق مبثوث في كتب الأدب.
آرائه

یقول الأستاذ أحمد أمين: «فکان لایؤمن بالإجماع وکان قلیل الایمان بالقیاس وقلیل الایمان بصحة روایة الحدیث، ویکاد لا یؤمن بأصل إلا القرآن والعقل»(ضحی الإسلام3/126). والنظّام کسائر المعتزلة ینتقد أهل الحديث والحشویة وتبعاً لذلك اکثر المحدثین هجموا وافتروا علیه وینسبون الیه الاکاذیب.

ینقل عنه المتکلمین آراء المختلفة فی علم الكلام والفلسفة والفقه. مثلا: بطلان حجیة الإجماع ونفی حد الرجم(انظروا: إكمال المعلم شرح صحيح مسلم لالقاضي عياض/کتاب الحدود ـ باب حد الزنی)، بلاشک انکار حدالرجم هو موقف الاکثر المتقدمین من الفقهاء المعتزلة الذین انکروا تخصیص القرآن بخبر الواحد(انظروا: المحصول فی أصول الفقه لقاضی ابن العربي المالکی/کتاب التأویل ـ مسألة الثالثة)(ایضاً: فقه الاستدلالی فی الخلافیات للعلامة الغروی الاصفهانی).
وفاته

يقول الخياط: «ولقد أخبرنی عدّة من أصحابنا أن إبراهیم قال وهم یجود بنفسه: اللهم إن کنت تعلم انی لم اقصّر فی نصرة توحیدک ولم أعتقد مذهبا من المذاهب اللطیفة إلّا لأشد به التوحید، فما کان منها یخالف التوحید فأنا منه بریء.. فاغفرلی ذنوبی وسهّل علیّ سکرة الموت»(الانتصار/صص41،42)(فضل الاعتزال و../ص264)
انظر أيضاً

معتزلة
النظامية
محمد عبد الهادي أبو ريدة (صاحب كتاب " إبراهيم بن سيار النظام وآراؤه الفلسفية ")

وصلات خارجية

[1] : لتحميل كتاب النظام وآراؤه الكلامية الفلسفية - رسالة ماجستير تأليف حنان سالم منصور

المصادر

مذكور في : Encyclopædia Britannica Online — عنوان : Encyclopædia Britannica
^ مستورد من : منصة البيانات المفتوحة من المكتبة الوطنية الفرنسية — وصلة مرجع: http://data.bnf.fr/ark:/12148/cb12918654q — تاريخ الاطلاع: 10 أكتوبر 2015 — عنوان : open data platform — رخصة: رخصة حرة

ضُحى الإسلام، أحمد أمين
الحيوان، عمرو بن بحر الجاحظ
البيان والتبيين، عمرو بن بحر الجاحظ
سرح العيون، ابن نباتة المصري
زهر الآداب، أبو الحسن القيرواني
الأغاني، أبو الفرج الأصفهاني
الانتصار ورد علی ابن الراوندی الملحد، الخياط المعتزلي
فضل الاعتزال وطبقات المعتزلة، ابن المرتضى





































****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Wednesday - 5/1/2022 - 11:7

ضرب بطن فاطمه سلام الله علیها

الحادية عشرة: ميله إلى الرفض، ووقيعته في كبار الصحابة، قال: أولا: لا إمامة إلا بالنص والتعيين ظاهرا مكشوفا، وقد نص النبي عليه الصلاة والسلام على علي رضي الله عنه في مواضع، وأظهره إظهارا لم يشتبه على الجماعة، إلا أن عمر كتم ذلك، وهو الذي تولى بيعة أبي بكر يوم السقيفة، ونسبه إلى الشك يوم الحديبية في سؤاله الرسول عليه السلام حين قال: ألسنا على الحق؟ أليسوا على الباطل؟ قال: نعم، قال عمر فلم نعطى الدنية في ديننا؟ قال: هذا شك وتردد في الدين، ووجدان حرج في النفس مما قضى وحكم. وزاد في الفرية فقال: إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها، وكان يصبح: أحرقوا دارها بمن فيها، وما كان في الدار غير علي وفاطمة والحسن والحسين. وقال: تغريبه نصر بن الحجاج من المدينة إلى البصرة، وإبداعه التراويح، ونهيه عن متعة الحج، ومصادرته العمال، كل ذلك أحداث

...

ثم زاد على خزيه ذلك فأن عاب عليا وعبد الله بن مسعود لقولهما: أقول فيها برأيي. وكذب ابن مسعود في روايته: "السعيد من سعد في بطن أمه، والشقي من شقي

ص57 - كتاب الملل والنحل - النظامية - المكتبة الشاملة
--------
الرابط:https://shamela.ws/book/11812/62#p3