بسم الله الرحمن الرحیم




إرمینیة-ارمینا(2492 ق م)





تولد حضرت نوح ع(2886 ق م - 1936 ق م)
حضرت نوح ع(2886 ق م - 1936 ق م)

بنیانگزاری إرمینیة-ارمینا-توسط هایک نتیجه حضرت نوح ع(2492 ق م)

بنیانگزاری إرمینیة-ارمینا-توسط هایک نتیجه حضرت نوح ع(2492 ق م)
إرمینیة-ارمینا(2492 ق م)











التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏4، ص: 126
فاليمامة و الأرمينية لهما ذكر في كتب التواريخ: يقال ان جديس بن ارم بن سام بن نوح نزل باليمامة. و نزل أرمين بن نورج بن سام بن نوح الى أراضي أرمينية فسميت به- كما في الأخبار الطوال.


التحقيق في كلمات القرآن الكريم ج‏4 234 الرمن: ..... ص : 233
مصبا- الرمان: فعال و نونه أصلية، و لهذا ينصرف، فان سمى به امتنع، حملا على الأكثر، الواحدة رمانة. و إرمينية: ناحية بالروم، بكسر الهمزة و الميم و النون و فتح الياء، و إذا نسب اليها حذفت الياءان على خلاف القياس، فيقال إرمنى، فتفتح الميم تخفيفا.


التحقيق في كلمات القرآن الكريم ج‏4 234 الرمن: ..... ص : 233
صحا- رمن: الرمان معروف، الواحدة رمانة. قال سيبويه: سألته يعنى الخليل عن الرمان إذا سمى به؟ فقال لا أصرفه في المعرفة و أحمله على الأكثر إذا لم يكن له معنى يعرف به، أى لا يدرى من أى شي‏ء اشتقاقه، فنحمله على الأكثر و الأكثر زيادة الألف و النون. و قال الأخفش: نونه أصلية مثل قراص و حماض، و فعال أكثر من فعلان. و رمان: جبل لطيئ. و إرمينية: كورة بناحية الروم، و النسبة اليها أرمنى.




بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏13، ص: 284
قرية أنطاكية و قيل أبلة بصرة و قيل باجروان إرمينة «3»
__________________________________________________
(3) ابلة: بضم الأول و الثاني و تشديد اللام المفتوحة: بلدة على شاطئ دجلة البصرة العظمى في زاوية الخليج الذي يدخل الى مدينة البصرة. و باجروان قال ياقوت: مدينة من نواحي باب الأبواب قرب شروان، عندها عين الحياة التي وجدها الخضر عليه السلام، و قيل: هى القرية التي استطعم موسى و الخضر عليهما السلام أهلها. و إرمينة صوابها «ارمينية» بكسر أوله و قد يفتح و سكون الراء فالكسر و كسر النون و ياء خفيفة مفتوحة: اسم لصقع عظيم واسع في جهة الشمال.







https://en.wikipedia.org/wiki/Armenia

https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%A3%D8%B1%D9%85%D9%8A%D9%86%D9%8A%D8%A7

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86

در نوشته‌های مؤلفان عهد اسلامی چون بلاذری، دینوری، یعقوبی و ابن خردادبه نام این سرزمین «ارمینیه» آمده است، گمان می‌رود که صورت معرب «ارمینیا» بوده باشد. در نوشته‌های عهد ساسانی و پس از آن نام «ارمن» مشهود است. در کتیبه شاپور یکم بر کعبه زرتشت نام فرزند ارشدش هرمزد اردشیر با عنوان «بزرگ ارمنان شاه» آمده است.[۲۰]




نام
نوشتار اصلی: نام‌های ارمنستان

نام بومی این کشور در زبان ارمنی هایک می‌باشد که در سده‌های میانه با افزودن پسوند فارسی ستان (به معنای سرزمین) به هایاستان تغییر یافت. این نام به طور سنتی از نام هایک، بنیان‌گذار ملت ارمنی و نتیجهٔ نوح پیامبر، گرفته شده است که بر اساس نوشتهٔ موسس خورناتسی، تاریخ‌نویس ارمنی، در سال ۲۴۹۲ قبل از میلاد «بل» پادشاه بابل را شکست داد و ملت ارمنی را در منطقهٔ آیرارات بنیان گذاشت.[۱۷]





دودمان و ریشه یابی نسل هایک

کشتی نوح پس از طوفان بر کوه آرارات قرار گرفت شهر نخجوان در پای این کوه واقع شده و احتمال می‌رود مقبرهٔ نوح در آن باشد. در تیمولوژی این شهر، یکی از اشتقاقات آن نوی ایجه وان است که به زبان ارمنی نوح در اینجا ساکن است معنا می‌دهد.
هایک بزرگ بنیان گذار ملت آرمن در کنار آرامگاه بل و نقشه کنار آن منطقه دریاچه وان و کوه آرارات، با کشتی نوح را نشان می دهد

طوفانی که در زمان نوح واقع شد تمام نسل بشر را جز آنان که در داخل کشتی بودند از میان برد و بر طبق آیات ۱۸ و ۱۹ از باب نهم سفر پیدایش پس از این طوفان تمامی نسل بشر در جهان از پسران نوح، که در کشتی بودند، به نام‌های سام پسر نوح، حام و یافث پدید آمدند.

داستان انشعاب اقوام بشر از این سه پسر نوح و اینکه چه قومی از کدام یک از این سه پسران پدید آمدند در باب دهم سفر پیدایش آمده است. نسل یافث به سوی شمال رفتند و در نواحی اطراف دریای سیاه و دریای خزر ساکن شدند و نژادهای بزرگ قفقازی را پدید آوردند. فرزندان حام اقوام عربستان، ساحل شرقی دریای مدیترانه و ساحل شرقی آفریقا را پدید آوردند چنان که امروزه هم به اقوام ساکن در شمال آفریقا حامی گفته می‌شود و فرزندان سام، که نژاد سامی را به وجود آوردند، شامل یهودی‌ها، آشوری‌ها، عیلام و اقوام ساکن در منطقهٔ بین النهرین بودند.

اقوام دیگر سایر نقاط جهان نظیر سرخپوستان، اسکیموها و غیره نیز همگی از آسیا به سایر نقاط مهاجرت کرده‌اند و نسل اولیهٔ همهٔ آنها به این سه پسر نوح می‌رسد.

از آنجایی که بر طبق تحقیقات دانشمندان ارمنیان از زمان‌های بسیار قدیم در قفقاز ساکن بوده‌اند بنابراین می‌بایست از نسل یافث، سومین پسر نوح، باشند. یافث در ترجمهٔ ارمنی کتاب مقدس معادل هابت قرار داد که به معنی زیبایی است.

در مورد یافث و پسران وی در کتاب مقدس در آیات ۵ تا ۷ از باب اول از کتاب اول تواریخ ایام و نیز در آیات ۲ تا ۵ از باب دهم سفر پیدایش سخن رفته است. براساس این آیات یافث دارای هفت پسر به نام‌های جومر، ماجوج، مادای، یاوان، توبال، ماشک و تیراس بوده.

در کتاب مقدس معمولاً نسل نخست زاده‌ها ادامه می‌یابد لذا اسامی فرزندان جومر؛ یعنی، نخست زادهٔ یافث در کتاب مقدس آمده است. دومین پسر یافث یعنی، ماجوج احتمالاً سر سلسلهٔ مغول‌ها و اقوام آسیای شرقی است. معادل ارمنی دیگر نخست زادهٔ یافث، جومر، در کتاب مقدس گامر آمده که بعدها به یکی از اسامی ارمنیان تبدیل شده.

بر طبق آیهٔ سوم از باب دهم سفر پیدایش و آیهٔ ششم از باب یکم کتاب اول تواریخ پسران جومر یا گامر عبارت اند از:

اشکناز، ریفات و توجرمه که سر سلسلهٔ اقوام قفقازی اند. معادل ارمنی توجرمه، در کتاب مقدس، ترگماست. نام مردانهٔ ترگم، در زبان ارمنی، از این واژه پدید آمده که به معنی خدا دوست است.

در مورد یافث و پسران وی، در کتاب مقدس، همین چند آیه آمده و در مورد اقوامی که از آنها پدید آمده‌اند بیش از این چیزی ذکر نشده است. دلیل این امر آن است که کتاب مقدس تأکید اصلی را بر نسل ابراهیم و فرزندان وی گذاشته که همگی از اولاد سام هستند.

در تاریخ اساطیری ارمنستان، ترگم پدر هایک است. بنابراین هایک، بنیان گذار ارمنستان، پسر توجرمه یا ترگم در کتاب مقدس است.

ارمنیان نیز خود را (های) می‌نامند که ریشه در کلمهٔ هایک دارد. نام مردانهٔ آرمناک در زبان ارمنی مشتق از نام آرمانیاک، فرزند هایک، است. از آنجایی که پیدایش اقوام در کتاب مقدس از زمان پیدایش آدم توضیح داده شده لذا چنین استنتاج می‌شود که جد بزرگ ارمنیان همان توجرمه یا ترگم در کتاب مقدس است و در واقع نسل ارمنیان از آدم تا هایک عبارت اند از:

آدم، شیث، انوش، قینان، مهللئیل، یارد، خنوخ، متوشالح، لمک، نوح، یافث، جومر، توجرمه، هایک.

چنانچه مشاهده می‌شود هایک چهاردهمین نسل از آدم است و درواقع ارمنیان نسل چهاردهم آدم اند. ادامهٔ نسل ارمنیان از هایک به بعد به این صورت است:

هایک، آرامانیاک، آراماییس، آماسیا، گقام، هارما و آرام.

از آنجایی که آرام ارمنستان را از هر طرف گسترش داد لذا اقوام غیر ارمنی ارمنیان را آرمن می‌نامند که ریشه در نام آرام دارد.












معجم البلدان (1/ 159)
إِرْمِينِيَةُ:
بكسر أوله ويفتح، وسكون ثانيه، وكسر الميم، وياء ساكنة، وكسر النون، وياء خفيفة مفتوحة: اسم لصقع عظيم واسع في جهة الشمال، والنسبة إليها أرمنيّ على غير قياس، بفتح الهمزة وكسر الميم، وينشد بعضهم:
ولو شهدت أمّ القديد طعاننا، ... بمرعش، خيل الأرمنيّ أرنّت
وحكى إسماعيل بن حمّاد فتحهما معا، قال أبو عليّ:
أرمينية إذا أجرينا عليها حكم العربي كان القياس في همزتها أن تكون زائدة، وحكمها أن تكسر لتكون مثل إجفيل وإخريط وإطريح ونحو ذلك، ثم ألحقت ياء النسبة، ثم ألحق بعدها تاء التأنيث، وكان القياس في النسبة إليها أرمينيّ، إلا أنها لما وافق ما بعد الراء منها ما بعد الحاء في حنيفة حذفت الياء كما حذفت من حنيفة في النسب وأجريت ياء النسبة مجرى تاء التأنيث في حنيفة كما أجرينا مجراها في روميّ وروم، وسنديّ وسند، أو يكون مثل بدويّ ونحوه مما غيّر في النسب، قال أهل السّير:
سمّيت أرمينية بأرمينا بن لنطا بن أومر بن يافث ابن نوح، عليه السلام، وكان أول من نزلها وسكنها، وقيل: هما أرمينيتان الكبرى والصّغرى، وحدّهما من برذعة إلى باب الأبواب، ومن الجهة الأخرى إلى بلاد الروم وجبل القبق وصاحب السرير، وقيل: إرمينية الكبرى خلاط ونواحيها وإرمينية الصغرى تفليس ونواحيها، وقيل: هي ثلاث أرمينيات، وقيل:
أربع، فالأولى: بيلقان وقبلة وشروان وما انضمّ إليها عدّ منها، والثانية: جرزان وصغدبيل وباب فيروز قباذ واللّكز، والثالثة: البسفرجان ودبيل وسراج طير وبغروند والنّشوى، والرابعة وبها قبر صفوان بن المعطّل صاحب رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وهو قرب حصن زياد عليه شجرة نابتة لا يعرف أحد من الناس ما هي، ولها حمل يشبه اللوز يؤكل بقشره وهو طيّب جدّا، فمن الرابعة: شمشاط وقاليقلا وأرجيش وباجنيس، وكانت كور أرّان والسيسجان ودبيل والنّشوى وسراج طير وبغروند وخلاط وباجنيس في مملكة الروم، فافتتحها الفرس وضمّوها إلى ملك شروان التي فيها صخرة موسى، عليه السلام، التي بقرب عين الحيوان،
ووجدت في كتاب الملحمة المنسوب إلى بطليموس: طول أرمينية العظمى ثمان وسبعون درجة، وعرضها ثمان وثلاثون درجة وعشرون دقيقة، داخلة في الإقليم الخامس، طالعها تسع عشرة درجة من السرطان، يقابلها خمس عشرة درجة من الجدي، ووسط سمائها خمس عشرة درجة من الحمل، بيت حياتها خمس عشرة درجة من الميزان، قال: ومدينة أرمينية الصغرى طولها خمس وسبعون درجة وخمسون دقيقة، وعرضها خمس وأربعون درجة، طالعها عشرون درجة من السرطان، يقابلها مثلها من الجدي بيت ملكها مثلها من الحمل بيت عاقبتها مثلها من الميزان، ولها شركة في العوّاء وفي الدّبّ الأكبر ولها شركة في كوكب هوز، وهو كوكب الحكماء، وما يولد مولود قط وكان طالعه كوكب هوز الا وكان حكيما، وبه ولد بطليموس وبقراط وأوقليدس، وهذه المدينة مقابلة لمدينة الحكماء، يدور عليها من كل بنات نعش أربعة أجزاء، وهي صحيحة الهواء، وكل من سكنها طال عمره، بإذن الله تعالى، هذا كله من كتاب الملحمة.
وفي كتب الفرس: أن جرزان وأرّان كانتا في أيدي الخزر، وسائر ارمينية في ايدي الروم يتولّاها صاحبها أرميناقس وسمّته العرب أرميناق، فكانت الخزر تخرج فتغير، فربما بلغت الدينور، فوجّه قباذ بن فيروز الملك قائدا من عظماء قواده في اثني عشر ألفا، فوطئ بلاد أرّان ففتح ما بين النهر الذي يعرف بالرّسّ إلى شروان، ثم ان قباذ لحق به فبنى بأرّان مدينة البيلقان، ومدينة برذعة، وهي مدينة الثغر كله، ومدينة قبلة، ونفى الخزر ثم بنى سدّ اللبن في ما بين شروان واللّان، وبنى على سدّ اللبن ثلاثمائة وستين مدينة، خربت بعد بناء باب الأبواب. ثم ملك بعد قباذ ابنه أنوشروان فبنى مدينة الشابران ومدينة مسقط ثم بنى باب الأبواب، وإنما سمّيت أبوابا لأنها بنيت على طرق في الجبل، وأسكن ما بنى من هذه المواضع قوما سمّاهم السياسجين، وبنى بأرض أرّان أبواب شكّى والقميران وأبواب الدّودانية، وهم أمة يزعمون أنهم من بني دودان بن أسد بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن معدّ بن عدنان، وبنى الدّرزوقية، وهي اثنا عشر بابا، على كل باب منها قصر من حجارة، وبنى بأرض جرزان مدينة يقال لها صغدبيل، وأنزلها قوما من الصّغد وأبناء فارس وجعلها مسلحة، وبنى مما يلي الروم في بلاد جرزان قصرا يقال له باب فيروز قباذ، وقصرا يقال له باب لازقة، وقصرا يقال له باب بارقة، وهو على بحر طرابزندة، وبنى باب اللان وباب سمسخى، وبنى قلعة الجردمان وقلعة سمشلدى،
وفتح جميع ما كان بأيدي الروم من أرمينية، وعمّر مدينة دبيل ومدينة النّشوى وهي نقجوان، وهي مدينة كورة البسفرجان، وبنى حصن ويص وقلاعا بأرض السيسجان، منها: قلعة الكلاب والشاهبوش وأسكن هذه القلاع والحصون ذوي البأس والنجدة، ولم تزل أرمينية بأيدي الروم حتى جاء الإسلام، وقد ذكر في فتوح أرمينية في مواضعه من كل بلد، وذكر ابن واضح الأصبهاني أنه كتب لعدة من ملوكها وأطال. المقام بأرمينية ولم ير بلدا أوسع منه ولا أكثر عمارة، وذكر أن عدة ممالكها مائة وثماني عشرة مملكة، منها: صاحب السرير ومملكته من اللان وباب الأبواب وليس إليها إلا مسلكين، مسلك إلى بلاد الخزر ومسلك إلى أرمينية، وهي ثمانية عشر ألف قرية، وأرّان أول مملكته بأرمينية، فيها أربعة آلاف قرية وأكثرها لصاحب السرير، وسائر الممالك فيما بين ذلك تزيد على أربعة آلاف وتنقص عن مملكة صاحب السرير، ومنها: شروان وملكها يقال له شروان شاه. وسئل بعض علماء الفرس عن الأحرار الذين بأرمينية لم سمّوا بذلك؟ فقال:
هم الذين كانوا نبلاء بأرض أرمينية قبل أن تملكها الفرس، ثم إن الفرس أعتقوهم لما ملكوا وأقروهم على ولايتهم، وهم بخلاف الأحرار من الفرس الذين كانوا باليمن وبفارس فإنهم لم يملكوا قط قبل الإسلام فسمّوا أحرارا لشرفهم، وقد نسب بهذه النسبة قوم من أهل العلم، منهم: أبو عبد الله عيسى بن مالك بن شمر الأرمني، سافر إلى مصر والمغرب.
















معاني القرآن للنحاس (4/ 293)
135 - ثم قال جل وعز فأعينوني بقوة أجعل بينكم وبينهم ردما والردم في اللغة أكثر من السد لأنه شئ متكاثف بعضه على بعض وروى عطاء الخراساني عن ابن عباس بين السدين الجبلين أرمينية وأذربيجان












مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏7 135 35 باب استحباب التوصل بالزكاة إلى من يستحي من قبولها بإعطائه على وجه آخر لا يوجب إذلال المؤمن ..... ص : 135
7837- أصل قديم من أصول قدماء أصحابنا، عن محمد بن صدقة قال: كنت عند الرضا ع إذ وفد عليه قوم من أهل إرمينية فقال له زعيمهم إنا أتيناك و لا نشك في إمامتك و لا نشرك فيها معك أحدا و إن عندنا قوما من إخواننا لهم الأموال الكثيرة فهل لنا أن نحمل زكاة أموالنا إلى فقراء إخواننا و نجعل ذلك صلة بهم و برا فغضب حتى تزلزلت الأرض من تحتنا و لم يكن فينا من يحير جوابا و أطرق رأسه مليا و قال من حمل إلى أخيه شيئا يرى ذلك الشي‏ء برا له و تفضلا عليه عذبه الله عذابا لا يعذب به أحدا من العالمين ثم لا ينال رحمته فقال زعيمهم و دموعه تجري على خده كيف ذلك يا سيدي فقد أحزنني فقال أ ما علمت أن الله تبارك و تعالى لم يفرق بينهم في نفس و مال فمن يفعل ذلك لم يرض بحكم الله و رد عليه قضاءه و أشركه في أمره و من فعل ما لزمه باهى الله به ملائكته و أباحه جنته




إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج‏3 378 الفصل الثاني عشر ..... ص : 377
137- و قال من قبل إن الله لا يجمع النبوة و الخلافة لبني هاشم أبدا، ثم أدخل عليا في الشورى ثم ذكر في عثمان أنه أوطأ بني أمية رقاب الناس، و ولاهم الولاية، و أقطعهم القطائع و افتتحت أرمينية في أيامه، فأخذ الخمس كله فوهبه لمروان، و طلب إليه عبد الله بن خالد بن أسيد صلة فأعطاه أربعمائة ألف درهم، و أعاد الحكم بن أبي العاص بعد أن كان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قد سيره، و لم يرده أبو بكر و لا عمر، و أعطاه مائة ألف درهم، و تصدق رسول الله بموضع سوق بالمدينة يقال له مهروز على المسلمين، فأقطعها عثمان الحارث بن الحكم أخا مروان بن




إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج‏5 38 الفصل السابع ..... ص : 37
94- و عنه قال: كتب رجل إلى أبي محمد عليه السلام مع محمد بن عبد الجبار يسأله عن مسائل كثيرة و يسأله الدعاء لأخ له خرج إلى أرمينية بحلب، فورد الجواب بما سأل و لم يذكر أخاه بشي‏ء، فورد الخبر بعد ذلك أن أخاه مات يوم كتب أبو محمد عليه السلام جواب المسائل، فعلمنا أنه لم يذكره لأنه علم بموته.



مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ج‏3 347 الحديث 14 ..... ص : 347
__________________________________________________
الحديث الرابع عشر: كالسابق أيضا، و في القاموس إرمينية بالكسر و قد يشد الياء الأخيرة: كورة بالروم، أو أربعة أقاليم أو أربع كور متصل بعضها ببعض، يقال لكل كورة منها: إرمينية و النسبة إليها أرمني بالفتح، انتهى.





مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ج‏22 64 الحديث 6 ..... ص : 64
__________________________________________________
عند تناولها بالمرسوم، و موضع التحريم في الطين ما إذا لم تدع إليه حاجة، فإن في بعض الطين خواص و منافع لا تحصل في غيره، فإذا اضطر إليه لتلك المنفعة بإخبار طبيب عارف يحصل الظن بصدقه جاز تناول ما تدعو إليه الحاجة، و قد وردت الرواية بجواز تناول الأرمني و هو طين مخصوص يجلب من ارمينية، يترتب عليه منافع، و مثله الطين المختوم، و ربما قيل بالمنع، و موضع الخلاف ما إذا لم يخف الهلاك، و إلا جاز بغير إشكال.