****************




آخرین نظرات خوانندگان وبلاگ
شنبه ۲۲ تیر۱۳۹۲ ساعت: 14:39 توسط:سوالمند
نه نه خوشم اومد خوشم اومد
حالا یک پاراگراف جامع و کلی درباره جایگاه حروف مقطه بفرمائید تا بالاخره این راز سر به مهر باز شود و بفهمیم حروفی که ازش هیچی نمیفهمیم چطور پایه فهم کل قرآنه ؟

پاسخ:
ای عزیز، من که ادعا نکردم از حروف مقطعه سر در میآورم!! بنده عرض کردم متدولوژی متن‌شناسی قرآن نقطه آغازی دارد، و میدانید مدل‌های الگوریتمی و پیشرفت در یک موضوع، بحث خاص خود را دارد و ربطی به آگاهی از مقداردهی متغیرهای آن ندارد.

در حین اینکه عذرخواهی فبلی را نوشتم و ارسال کردم همان لحظه دیدم این نظر شما آمد، لذا یک کلمه عرض کردم، و عذرخواهی کامنت قبلی را تکرار میکنم.
همگی موفق باشید و التماس دعا
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

شنبه ۲۲ تیر۱۳۹۲ ساعت: 14:32 توسط:کلاس اولی
شما که این قدر می دانی لطفا بگو چرا قرآن گاهی مسائل کاملا شخصی رو پیش کشیده ( مثل تعداد اصحاب کهف و ایلاف قریش و نفرین بر ابولهب و مسائل خانوادگی پیامبر ) ؟ مگر قرآن نباید کلی باشد پس چه فایده ای بر سوره لهب که تنها لعن است بار می شود ؟
زیاده جسارت است

پاسخ:
خدا را شاهد میگیرم که شکسته‌نفسی و تواضع نمیکنم وقتی میگویم راجل و پیاده هستم علاوه اینکه عمرم رفته و وارد پیری شدم و حوصله جوانی تمام شده.
قرآن چرا فقط باید کلیات باشد؟! اتفاقا اعجاز قرآن این است که با نزول تدریجی، عجائبی دارد که یک مورد که برای خودم پیش آمد و جالب است عرض میکنم:
در کتابخانه کتابی دیدم، مرور کردم، نوشته بود کلمات قرآن تعدادش حساب دارد و در ضمن چندین مورد، گفته بود تعداد یوم در قرآن ۳۶۵ بار است، به محض اینکه منزل رسیدم رفتم المعجم المفهرس را آوردم دیدم الیوم ۳۴۸ مرتبه و یوما ۱۶ مرتبه به کار رفته! به نویسنده گفتم این که شد۳۶۴ !!! آیا با اضافه کردن یک عدد میخواهی برای قرآن اعجاز درست کنی؟!! مدتی گذشت، یعنی شاید بیش از چند ماه، به مناسبتی مقدمه المعجم را مطالعه میکردم دیدم میگوید خیلی سعی کردم کلمه‌ای نیفتد اما متاسفانه چند مورد از قلم افتاده و جدولی آورده بود حدود ده پانزده مورد، جای شما خالی بود حال من را ببیند! با کمال تعجب دیدم یک مورد هم کلمه یوم بود! که مجموعا میشد ۳۶۵ !!! گفتم میخواهیم با وسائل دقیق بشماریم یکی اشتباه میکنیم اما در طی بیست و سه سال در قضایای کلی و جزئی آیات نازل میشود اما دقیق ۳۶۵ میشود!

مورد توجه عزیزان:
با عذرخواهی محضر شما، ادامه اگر عمری بود در فرصتی دیگر.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

شنبه ۲۲ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:56 توسط:آران و بیدگلی
آیا صرف آوردن سر شهید فخ پیش الهادی و از دعات بنی عباس و سپس از عمال آنان بودن برای ناصبی دانستن یقطین بن موسی کافی است ؟! بویژه این که برخی منابع تصریح کرده اند که وی با این که در دستگاه عباسیان بود اما اظهار تشیع می کرد .
در منطقه ما امامزاده ای به نام هلال است که طبق یک منبع دویست سال پیش ، داستانی نقل کرده اند و گفته اند او فرزند بلافصل امام علی (ع) بوده اما اسمش در هیچ کتاب اصیل و قدیمی یافت نمی شود . آیا شما در کتابی چنین نسبتی را پیدا می کنید ؟ آیا علما او را فرزند بی واسطه امام علی (ع) می دانند ؟

پاسخ:
روایتی که بنده دیدم خود علی پسرش میگوید از نصب پدرم بر خودم میترسم.
حرم ایشان مشرف شده‌ام اما چیزی در باره ایشان نمیدانم.
 وب سایت   ایمیل
مشکل در دسترسی به مطالب وبلاگ

جمعه ۲۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 22:31 توسط:ملاصدرا
از آخرت آمدن انسان را معنی نباشد پس آن جمله علوی را جز این نباید معنا در نظر گرفت که یعنی ما از خدا آمده ایم انا لله و انا الیه راجعون .یعنی آخرت در آن جمله معنائی جز خدا نمی دهد . پس نرسد کسی را که آن جمله را ردی بر جسمانیت الحدوث داشتن جان و روح بینگارد .
کهک قم

پاسخ:
هر طور صلاح میدانید.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

جمعه ۲۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 21:2 توسط:ناظر
به نظر من بحث خوب پیش نمی رود
مدیر وبلاگ هم از زرنگی خاصی برخوردار است
از طرفی خیلی محکم نظرش را بیان می کند و قاطعانه می گوید:
بنده مکرر عرض میکنم به نظر میرسد قرآن تعدد قرائات برای او لازم بوده نه اینکه فقط برای سهولت مکلفین اجازه داده باشند
و از طرفی وقتی بحث به جای حساس خود می رسد اظهار می دارد که بی سواد و راجل هستم و دستم خالی است!
از تعبیر ( مکرر عرض می کنم ) معلوم می شود که آدم کارکرده یا حداقل دارای شاگردان و تدریس است
زبان انگلیسی را هم می فهمد و حتی آن را با تازی پاسخ می دهد!
به نظر من سوال ارداتمند کاملا واضح است. او پرسیده بود: چگونه خدا قرآن را حفظ کرده که در حالی که الآن نمی دانیم عورات درست است یا مرات؟
قطعا نمی توانیم بگوییم جبرئیل هر دو را نازل کرده است.
اما مدیر وبلاگ بحث را عوض می کند و نزل القرآن علی سبعه احرف می کشاند
به نظرم اینگونه بحث اصلا نتیجه ای ندارد
مخصوصا که مدیر ادعای بزرگی دارد:
اختلاف قرائاتی که هر ناظری را ناراحت می کند و می گوید ای کاش از روز اول این اختلافات پدید نمی آمد و قرآن فقط یکی بود، حُسن قرآن به حساب می آورد و بلکه برای قرآن لازم می داند!
خوب چنین ادعایی را که فکر نکنم تا به حال کسی کرده باشد، باید با حوصله و منطقی ثابت کند و حتی اگر لازم شد یک پست مستقل در وبلاگش برای آن باز کند نه اینکه به کافی و غیره ارجاع بدهد

پاسخ:
ای عزیز، اینجا مناسب بحث نیست، دو کلمه مینویسم میگوید ظرفیت پر شد!
ادعای من، ادعای من نیست، نگاه من به قرآن نیست، بلکه نگاه خود قرآن به خودش است، و لو ان قرانا سیرت به الجبال ... ، تبیانا لکل شیئ ، و ....
ما تا کیفیت وحی را ندانیم چگونه عنصر پایه وحی را بفهمیم؟!، پس از عسق میفرماید کذلک یوحی!!! لذا اگر حروف مقطعه را فهمیدیم میفهمیم عورات است یا مرات، و تا نفهمیدیم در حرج نیستیم، ملاصدرا میگوید عرفا همه قرآن را به صورت حروف مقطعه میبینند! به نظرم در مفاتیح الغیب او دیدم.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

جمعه ۲۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 16:19 توسط:دانشجو
ما هم نشستیمو استفافده میکنیم اما باید دید قسط سپرده دارد یا وام یعنی چی ؟ انگار کلاس اشارات و کنایاته
بابا مارو هم راه بدین خواهشا

پاسخ:
چرا مطلب را مشکل میکنید؟! قصد خاصی نداشتم، بلاها دو نوع است یا تطهیر است یا ترفیع.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

جمعه ۲۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 11:25 توسط:عباسی
از شما که گفته می شود شاگرد آیت الله بهجت (ره) هستید و صاحب کرامت هستید خیلی خیلی التماس دعای زیاد دارم مخصوصا در این ماه
خدایا شاهد باش من به مقربان درگاهت التماس دعا گفتم
 وب سایت   ایمیل
مشکل در دسترسی به مطالب وبلاگ

جمعه ۲۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 5:45 توسط:ایضا ارادتمند
به هر حال قرآن واقعی در لوح محفوظ اگر یکی است ، اختلاف قرائت معنا ندارد و اگر قرآن گزارش حالات پیامبر است می تواند کمی تلورانس و نوسان داشته باشد و اختلاف قرائت در این صورت مقبول است پس با هم سازگار نیستند .
حرف سر نماز غیر نماز نیست و این حرفی است که افرادی که قائل به بشری بودن قرآن هستند ، آورده اند
اگر سخنان آنها رو بخونین هرآینه می بینید چه قدر فضای فکری شما و آنان از هم دور است و چه قدر آنها در این بحث پیش رفته ان اما حوزه های علمیه اصلا خبر ندارند چه تحقیقات جدیدی درباره متون مقدس از جمله قرآن شده است

پاسخ:
بعد از نوشتن جواب قبلی این کامنت را خواندم، من حوزه را خبر ندارم اما خودم را که میدانم هیچ نمیدانم و هر چه راجع به بیخبری من بگویید میپذیرم، اما یک اما دارد!، باید حرف همدیگر را تصور بکنیم و بعد نقد کنیم، بنده مکرر عرض میکنم الفبای تحقیق در متن‌شناسی و تفسیر قرآن، تمام کردن بحث حروف مقطعه قرآن است، میتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد و خود را راحت کرد و هر چه خواست علیه قرآن گفت تا روزش برسد و صبح دولتش بدمد، اما بنده به اشاره روایات اهل البیت علیهم السلام عرض میکنم: هر چه بخواهید در این حروف هست! علم کل شیئ فی عسق! گفت چه فایده دارد این حروف المص؟! فرمودند بس کن و بشمار الف یک لام سی الی آخر روایت، که بحث سنگین خودش را دارد، ولی منظور من این است اصل اربیتالی بودن را میرساند، و شما را ارجاع میدهم به روایت کافی کتاب فضل القرآن فیه خبر السماء و الارض الح
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 22:41 توسط:ارادتمند
بحث در عمدی یا غیر عمدی بودن تحریف نیست
بحث در این است که خدا فرموده : انا له لحافظون و قرآن قطعا به یک قرائت نازل شده است یا عورات بوده یا مرات
ولی اکنون معلوم نیست کدام بوده
یعنی قرائتی که جبرئیل آورده محفوظ نمانده است

پاسخ:
این بحث، سهل ممتنع مینماید، چند نکته باید در نظر گرفت:
۱- روایت نزل القرآن علی سبعة احرف
۲- روایت کذبوا انما هو واحد نزل من عند واحد
۳- آیا اصل قرآن، مکتوب و صحیفه است یا ملفوظ و مقرو است؟ دلالت آیات نیاز به تدبر تام دارد، یعنی عنصر پایه را باید فهمید.
۴- آنچه جبرئیل علیه السلام آورده چگونه بوده؟ خود آن هر عنصرش منشور ذو وجوه بوده یا طور دیگری چه عرض کنم؟ بنده مکرر عرض میکنم به نظر میرسد قرآن تعدد قرائات برای او لازم بوده نه اینکه فقط برای سهولت مکلفین اجازه داده باشند.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 22:22 توسط:کافی
منها قدمتم و الیها تصیرون جای نهج البلاغه است ؟ هرچه گشتم پیدا نشد . نه در آن کتاب و نه در کتابهای دیگر
پناه بر دادار

پاسخ:
عبارت نهج شریف این است: و لیکن من ابناء الآخرة فانه منها قدم و الیها ینقلب.
آیا آن عبارتی که از حافظه نوشتم جائی دیدم و یا در ذهن من نقل به معنا شده نمیدانم.
معذرت میخواهم.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 22:4 توسط:توتون فروش
معنای درست و دقیق انکرالاصوات چیست ؟ آیا واقعا صدای الاغ انکرالاصوات است ؟ اگر کسی آن را انکرالاصوات نداند آیه خدا غلط میشود زبونم لال ؟


شما گفتین استغفرالله
حالا اگه کسی زیاد گفته باشد ولی نشده باشد حق دارد از خدا و پیغمبرناراحت بشود ؟

پاسخ:
شاید به معنای ناخوشایند و گوش‌خراش باشد، اما به عنوان یک صوت نوعی، نه صوت در یک واقعه خاص، و لذا اگر در مورد خاص اصطکاک دو آهن ناخوشایندتر باشد منافاتی ندارد.
ناراحت میشود، اما حق دارد یا ندارد چه عرض کنم؟، باید دید قسط سپرده دارد یا وام؟
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 16:20 توسط:همان بدبخت بیچاره
حالا که می شود حرف زد ما هم اشکالی کنیم
کلام خدا مطلق است و خانه عنکبوت را به طور مطلق سست می داند و علم ثابت نموده تار او به طور مطلق محکم است

پاسخ:
تعجب میکنم که به نظر قاصر من هیچکدام مطلق نیست! بنده خود دیدم زنبور بزرگ قرمز رنگ را یک عنکبوت شکار کرد و هر چه تلاش کرد نتوانست فرار کند! آیا آیه شریفه این حرف من را با اطلاقش تکذیب میکند؟! کدام عرف عقلا چنین میپندارد؟! میتوانید به دهها خانه عنکبوت سر بزنید و ببینید چه طعمه‌های بزرگ‌تر از خودش دارد! اگر خانه او به طور مطلق سست بود چگونه این زنبور نتوانست او را خانه خراب کند؟! آیا علم استحکام را که یک مفهوم نسبی است به طور مطلق میتواند ثابت کند؟ اگر از دانشمند بپرسید چگونه شما گفتید محکم‌ترین تار است و حال آنکه یک بچه براحتی آنرا پاره میکند بلکه در حین پاره کردن اصلا چیزی حس نمیکند چه جواب میدهد؟
امروزه یکی از نیروهای چهارگانه جهانی را نیروی قوی در هسته میدانند که به مراتب از مثل جاذبه و ضعیف و الکترومغناطیس قوی‌تر است اما در سیستم خودش میگویند و مانعی ندارد که یک سیستم پربارتر از نیروی دیگر بر این سیستم قوی هسته غلبه کند.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 16:18 توسط:The same unlucky & poor
؟ So Do you accepted that my action was abominable

پاسخ:
لعلها کانت درجة خفیفة
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:5 توسط:ارادتمند
چگونه اختلاف قراءات با عدم تحریف قرآن سازگار است
مخصوصا اختلاف قراءتهایی که معنا را تغییر می دهند
مانند: ثلاث عورات و ثلاث مرات در سوره نور

پاسخ:
تحریف، تغییر دادن عمدی کلام است به غیر اصل آن، اما اختلاف قرائت هر چند معنا تغییر کند اما تغییر دادن نیست، و خود شارع مقدس جلوگیری از اختلاف قرائات نفرموده، بلکه فقها نقل اجماع میکنند که خواندن نماز به هر یک از قرائات سبعه صحیح است.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 0:35 توسط:ارادتمند
ممکنه جواب آن دوست مستشکل این باشه که: این جمله را حضرت به نمرود فرمودند. و نمرود که نمی دانست زمین به دور خورشید می گردد. پس حضرت ناچار بودند که او را طبق عقیده خودش مجاب و مغلوب نمایند. مخصوصا که در باب محاجه قاعده الزام کاربرد زیادی دارد

پاسخ:
این هم مطلب صحیحی است و در پست نظام مشرق و مغرب هم به آن اشاره شده با ضمیمه.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

چهارشنبه ۱۹ تیر۱۳۹۲ ساعت: 15:54 توسط:وحيد قادري
امام محمد باقر علیه السلام:

لکل شیء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان؛

هرچیز بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.

 وب سایت   ایمیل
نظام مشرق و مغرب

چهارشنبه ۱۹ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:40 توسط:مجید آجرلو
می بینم یک نفری پیدا شده که میخاد از قران دفا کند عجیبی است جای دفا ندار
وقتی ابراهیم میگد ان الله یاتی بالشمس من المشرق فات بها من المغرب یعنی فکر میکرد خورشید دور زمین میچرخد این جاست که باید گفت پیامبران اطلاعتشان در علوم روز و حتی خداشناسی برابر مردم زمانشون بوده دفا فایده ای ندار
زت زیاد

پاسخ:
یک عمر است گم شده‌ام و هنوز پیدا نشده‌ام!
اگر خدائی هست و اگر قرآن کلام اوست ، میداند در طی قرون و اعصار چگونه از او دفاع کند و نیازی به دفاع بیسوادی مثل من ندارد.
اما راجع به یاتی بالشمس چند سال بود یک پست این وبلاگ راجع به همین مسأله در منظر دید عزیزان بود و چند روز پیش بعض وبلاگهای بلاگفا دچار مشکل شد و همه پستهای این وبلاگ حذف شد، ولی نسخه پشتیبان دارم، هر چند همه پستها را دوباره نگذارم ولی خصوص این مسأله را که شما تذکر دادید در پست بعدی میآورم.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

چهارشنبه ۱۹ تیر۱۳۹۲ ساعت: 9:9 توسط:وبگرد
وبلاگ عوض شده باشد یا آدرسش ؟
شما که کارتان خارج کردن قرآن از خلاف علم است آیا می دانید که قرآن گفته ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت با این که اگر منظورش همین تار عنکبوت باشه ، دانشمندان می گویند تار عنکبوت مقاومترین ریسمان در عالم است
و اگر عنکبوت خانه ای غیر از دام برای خود دارد ، ما که آن را نمی شناسیم اگر هم داشته باشد حکما از جنس همان تارش است که دامش را هم با آن درست می کند . اگر هم گزارش من را قبول ندارید شاید در نت بتوانید ادعای دانشمندان مبنی بر محکمی تار عنکبوت را پیدا کنید . این را چه جوابی دارید ؟

اما یک جا انگار توضیحی برای فلاتقیه خواندنم که مخالف توضیح شما بود . یادم نیست کجا . باید بروم پیدا کنم .
حکما تشکر می کنم از جواب تشکر کردنی


پاسخ:
شاید وبلاگ.
قرآن نفرموده تار عنکبوت برای صید او فایده ندارد، بلکه میگوید خانه سستی است، خانه برای حفظ و نگه‌داری صاحب خانه است، اما خانه عنکبوت براحتی توسط مهاجم او از هم میپاشد و نمیتواند او را حفظ کند، چون سستی مفهومی نسبی است باید دید نسبت به چه چیز میگوییم سست است، و گرنه قرآن میگوید هیچ چیزی در عالم خلقت نیست مگر اینکه به بهترین وجه و با اتقان کامل خلق شده است، الذی احسن کل شیئ خلقه، صنع الله الذی اتقن کل شیئ، در دوران راهنمایی از دکتری که رشته‌اش پژشکی بود خاطره‌ای دارم، میگفت قرآن میگوید عنبوت ماده خانه برگزیده! و امروزه دیدند عنکبوت نر اصلا غدد ترشح تار ندارد، بنده تحقیق نکردم و سال حدود ۵۰ از ایشان شنیدم، خدایش رحمت کند، اتخذت بیتا مؤنث است نفرموده اتخذ بیتا.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

سه شنبه ۱۸ تیر۱۳۹۲ ساعت: 21:26 توسط:وبگرد
من هم تناقضی دارم
الاسلام یعلو و لایعلی علیه
بدا الاسلام غریبا و سیعود غریبا
نشانی وبلاگ شما را حفظ می کنم تا باز بیام و بخونم
این را هم بگید : فاذا بلغ الدم فلاتقیه یعنی چی ؟ کمی توضیح
برمی گردم
بای

پاسخ:
اولی حکم تشریعی فقهی است مثل آیه شریفه نفی سبیل، ولی دومی ملحمه است که اخبار از آینده میکند، و محتمل است هر دو ملحمه باشد یکی برای قبل از ظهور و دیگری برای بعد از ظهور که لیظهره علی الدین کله باشد.
ترجمه تمام عبارت حدیث این است: تقیه تشریع شده است برای اینکه خون حفظ شود پس وقتی که نتیجه یک تقیه این شود که کسی کشته شود این تقیه مشروع نیست.
ممکن است برگردید این وبلاگ عوض شده باشد.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

سه شنبه ۱۸ تیر۱۳۹۲ ساعت: 18:32 توسط:دانشجو
زآن یار دلنوازم شکری ست با شکایت
آقاجان من که هر چی ذکرهای نماز جعفر طیار را جمع می کنم 280 تا می شه اما مفاتیح نوشته 300 تا !!!!!!! لطفا بگین آیا پس از سجده های رکعت دوم و چهارم که سر بر می داریم ( یعنی قبل از تشهد ) هم باید 10 بار اون ذکر را گفت ؟ اگه این طور باشه ، 300 تا درسته و اگر نیست لطفا مرا راهنمائی کنین


شکایتمم اینه که برای یکی از خواننده هاتون نوشتین
به همانجا برمیگردد که از همانجا آمده است، حالا سوالم اینه که مگه روح جسمانیت الحدوث نیست ؟ پس قبلا جائی نبوده که بعد از مرگ بره اون جا
دوما ( و قصد خصوصیت در انجام این اعمال تابع مأثور است و قصد وظیفه فعلیه مانعی ندارد) یعنی چی ؟ ممکنه خود اون بنده خدا فهمیده باشه اما من که ارداتمندالعلما هستم اصلا هیچی از این فراز نمی فهمم
لطفا توضیح توضیح در حد اول دبستان حاجاقا

پاسخ:
بلی در هر چهار رکعت پس از سجده دوم ۱۰ تسبیح دارد.
خیر، روح به طور مطلق جسمانیة الحدوث نیست، روایات متعدد دال بر این مطلب است بلکه شأنی که از روح مدبر زمانی بدن در بستر بعد چهارم است جسمانیة الحدوث است. در نهج البلاغه آمده منها قدمتم و الیها تصیرون.
خیرات برای شادی روح حیوانات کردن در روایات نیامده تا آنجا که بنده میدانم، پس به این قصد خاص نمیتوان کار خاصی برای آنها انجام داد و به شارع نسبت داد، اما میتواند خیرات را به قصد آنچه الآن شارع از من میخواهد انجام دهد.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

دوشنبه ۱۷ تیر۱۳۹۲ ساعت: 17:27 توسط:؟
مگه ممکنه کسی بگه همه چیز خداست
هیچ عاقلی چنین حرفی نمی زنه
در حالی که قائلین به وحدت وجود از علما و عرفا هستند

پاسخ:
به عبارت نگاه کنید، گفته شد: ساده بگین وحدت وجود درست است یا نه؟
شما بحث را از ساده بردید به علما وعرفا! که غیر ساده است! ، و اگر بپذیریم مسأله ذات وجوه است و صدها کتاب و رساله برایش نوشته شده پس محل بحث خود را دارد.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

دوشنبه ۱۷ تیر۱۳۹۲ ساعت: 9:59 توسط:دانشجو
یا تشکر زیاد
کتابائی که برای وحدت وجود معرفی کردید ، پیدا نکردم انگار فقط توی قم پیدا می شن . خواهشا ساده بگین وحدت وجود درسته یا نه ؟
با یه کم فضولی من حدیثی رو که پیدا نکردین برای اون خواننده ، پیدا کردم
محمد بن فضیل به ابوالحسن علیه السلام گفت : کان عندی کبش سمنته لاضحی به فلما اخذته فاضعجته نظر الی فرحمته و رققت له ! ثم انی ذبحته قال فقال ما کنت احب لک ان تفعل لا تربین شیئا من هذا ثم تذبحه
( التهذیب ج 9 ص 83 / 352 و 353 )

پاسخ:
خیلی ممنون از لطف شما.
و تعبیر (برای تو دوست ندارم چنین کنی) دال بر کراهت است.
وحدت وجود صحیح نیست به معنای اینکه همه چیز خداست.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

یکشنبه ۱۶ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:25 توسط:؟
آیا آیه اذاالوحوش حشرت، یعنی حیوانات وحشی محشور می شند یا منظور انسانهایی است که به خاطر اعمال وحشیانه خوی حیوانی دارند؟

پاسخ:
این دو معنا در طول هم هستند و مانعة الجمع نیستند، یعنی یکی باطن معنای آیه شریفه است.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

جمعه ۱۴ تیر۱۳۹۲ ساعت: 19:40 توسط:یک بدبخت بیچاره
هنوز جواب مرا ندادید ؟
لطفا این را هم بگید که روح حیوانات در عالم برزخ کجا می رود و آیا انجام خیرات و تلاوت قرآن و این جور کارها باعث شادی آنها می شود یا نه ؟

پاسخ:
به همانجا برمیگردد که از همانجا آمده است، و قصد خصوصیت در انجام این اعمال تابع مأثور است و قصد وظیفه فعلیه مانعی ندارد.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

جمعه ۱۴ تیر۱۳۹۲ ساعت: 13:10 توسط:همان بدبخت بیچاره
آیا لاتربین من هذا شیئا فتذبحه نشان نمی دهد که ذبح حیوان خانگی حرام یا مکروه است ؟
در کتاب شمس الوحی تبریزی آقای جوادی آملی نوشته حدیث است .

پاسخ:
ممکن است منظور از حیوان خانگی آن باشد که از ابتدای تولد دست‌پروریده صاحب خانه باشد و خودش او را ذبح کند و این مکروه باشد، اما حرام نیست، به هر حال حدیث را در نرم‌افزار حدیث پیدا نکردم و این قسمت که شما نقل کردید دلالتش تام نیست.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

جمعه ۱۴ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:11 توسط:دانشجو
بالاخره موفق شدم نماز جعفر طیار را در مفاتیح پیدا کنم اما دعای زاد المعاد رو نداره
اما مهمتر از اون ، اینه که این نماز خیلی خیلی حال و حوصله می خواد
راستش حاجاقا من این اندازه حوصله ندارم
دلیل اصلیشم اینه که دعاهای طولانی خوندمو اثر ندیدم و حالا می ترسم این نمازم بخونم و مشکلاتم حل نشه و بعد از خدا و پیغمبر ناراحت بشم
خواهش و التماس می کنم اگه خوندنش برای شما راحته ، شما برای من بخونید و اگه جسارته و درخواست بزرگی کردم ، لااقل وقتی برای خودتون اون نمازو می خونید ، منم دعا کنید
یا یه ورد و دعای ساده یاد بدین

پاسخ:
وظیفه من دعاگوئی است و همه باید برای همدیگر دعا کنیم، و ذکر راحت این حدیث است که رطب شفتیک بالاستغفار، یعنی همیشه لب را به استغفار تر نگه دار.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

پنجشنبه ۱۳ تیر۱۳۹۲ ساعت: 13:8 توسط:کافی
من احساس می کنم شما نمی خواهید جواب واضح بدهید
بابا سوال من و دیگران خیلی ساده و بی شیله پیله و لری بود
یه جواب ساده و روشن

پاسخ:
احساس درستی دارید، اما رمز مطلب این است که جواب‌دهنده خود راجل و وامانده از جواب است.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

پنجشنبه ۱۳ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:47 توسط:؟
آیا آمدن لفظ قل در اول برخی سوره ها محکمترین دلیل بر این است که قرآن وحی الهی است نه کلام حضرت؟
آیا خود حضرت نمی توانستند از پیش خود یک قل بیاورند؟

پاسخ:
دائر مدار قبول صدق مخبر است.
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

چهارشنبه ۱۲ تیر۱۳۹۲ ساعت: 21:18 توسط:کافی
قضیه مریم و فرشته متمثل واقعا چه طور بوده ؟
ما هم منتظریم جواب بخونیم

پاسخ:
یک کلمه در بخش نظرات یک وبلاگ که حق مطلب ادا نمیشود، و آن هم وبلاگ یک بیسواد!! واقعا هر کس طالب است باید در خود آیات شریفة تامل کند، مثلا القاها الی مریم وروح منه یعنی چه؟ ضمیر فناداها من تحتها به چه کسی برمیگردد؟
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟

چهارشنبه ۱۲ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:0 توسط:دانشجو
مطمئنا یکی از کامنتهای من جواب داده نشده و حذف شده و نیست
مقاله سروش توی سایتشته
قرآنو شسته گذاشته کنار
مثلا گفته منظور از خورشید و ماه و ستاره های قرآن ، این خورشید و ماه و ستاره ها نیست و ... بهم ریختن اینها برای مقدمه قیامت مراد نیست و ...

پاسخ:
اگر اینطور است معذرت میخواهم، اصلا چنین چیزی یادم نمیآید که دیده باشم یا حذف کرده باشم.
شاید هم چون خودش دیده من جواب بلد نیستم به من رحم کرده و خودش حذف شده!
 وب سایت   ایمیل
آیا قرآن خلاف علم میگوید؟





***************




نظرات وبلاگ
پنجشنبه ۲۳ خرداد۱۳۹۲ ساعت: 19:53 توسط:دانشجو
بیست بیست
ممنونم ولی چرا خوب این حرفها رو کتاب نمیکنین تا مردم از سرگردانی در بیان ؟ و چرا خدا طوری حرف زده که دقیقا با هیئت بطلمیوسی اشتباه میشه ؟ چرا واضح حرف نزده ؟ میرم ببینم سمانتیک و جدول تناوبی چی هستش
بازهم مرسی

پاسخ:
شاید کتاب مناسب در نرم‌افزارهای تفسیری پیدا کنید، بنده هم اگر پیری اجازه دهد یک ایپاب تهیه میکنم إن شاء الله
از این واضح‌تر که بگوید نزدیکترین آسمان را به زینت ستارگان آراستیم؟!
موفق باشید
 وب سایت   ایمیل

جمعه ۲۴ خرداد۱۳۹۲ ساعت: 14:48 توسط:دانشجو
یه سوال دیگه
داستان جن و شهاب چیه ؟
واقعا این سنگ ها آسمانی میخوره توی سر جنها یا اون آیه مربوط به عالم ملکوته ؟
مرسی

پاسخ:
هر چه هست مربوط به مسأله استراق سمع است که در آیة آمده، و تناسب حکم و موضوع یکی از مهم‌ترین ضوابط فهم متن و هرمونوتیک است.
جوینده یابنده است.
 وب سایت   ایمیل

شنبه ۲۵ خرداد۱۳۹۲ ساعت: 22:55 توسط:دانشجو
شما ماشاالله این قدر سطح بالا می نویسی آدم نمی فهمه
تناسب حکم و موضوع چیه ؟ بالاخره شهابها توی سر جن می خورن یا نه ؟

پاسخ:
سطح بالای معکوس! الاب!!
منظورم این بود که وقتی استراق سمع کنند شهاب میخورند! یعنی شهاب تناسبی با استراق سمع دارد که رادع آن است.
 وب سایت   ایمیل

سه شنبه ۲۸ خرداد۱۳۹۲ ساعت: 19:58 توسط:نسل سومی
شما روحانی هستی ؟
لطفا بگو چرا پیامبر فرموده کما تکونون یولی علیکم اما امام علی به نظرم شایدم امام صادق فرموده الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم ؟ اینها که ضد هم هستند

پاسخ:
بنده جسمانی هستم!
این که مثل هم است، هر طور هستید بر شما رهبری میشود، و مردم به امرایشان شبیه‌تر هستند تا پدرانشان، یعنی تراکنش و تشابه رفتاری بین شما و امراء بیش از پدران برقرار است، البته تشابه طرفینی است و تاثیر متقابل است.
 وب سایت   ایمیل

شنبه ۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 12:28 توسط:سعید
باسمه تعالی
سلام علیکم
با دیدن این مطالب، به نظرم رسید بد نباشد که خدمتتان اطلاع دهم که اخیراً برخی از دانشجویان و اساتید تحت تأثیر جلسات فردی از سنخ خودشان درباره قرآن هستند که شاید طرح مطالبی از نتایج چنان جلسات و بازخوردهای آن در بیرون از فضای آن جلسات بوده باشد. تا آنجا که بنده مطالعه کرده‌ام وی سعی دارد بگوید که باید با نگرش صحیح به سوی قرآن برویم و از آن انتظار بیانات علمی نداشته باشیم. در مورد هفت آسمان این شخص در این لینک توضیحاتی می‌دهد:
http://www.khorshid.info/qlist/%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87%D9%94_%DB%B1%DB%B7
تا آنجا که بنده دیده‌ام گفته‌های ایشان البته در نقد فضای علمی تا حدودی جا دارد لیکن به نظر حقیر رسید که گویا ایشان یک چیز ذهنی را بجای قرآن و اسلام دارد ارائه می‌دهد!
التماس دعا
 وب سایت   ایمیل [خصوصی]

شنبه ۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 18:32 توسط:دانشجو
شما که باز رفتین در پس پرده غیبت
من خیلی سوال دارم
مثلا این که آیا لعنت ما برای شمر و یزید و امثال اینها عذابشونو زیاد میکنه یا تاثیری در این کار نداره
چون بعضیا میگن صلواتو لعنت ما اثری نداره و پیامبر و اماما به نهایت جائی که باس برسن رسیدن
جواب فوری فوری فوری

پاسخ: فعلا که منتظر پرده خاک هستیم!
یک سؤال را در جوابش تحقیق کنید بس است، چون یک تحقیق صحیح ده‌ها سؤال را پاسخ میدهد.
هر دو تاثیر دارد، صلوات ما هم خان گسترده آنها را گسترده‌تر میکند، صاحب سفره‌ای که یک میلیون مهمان دارد تا دو میلیون تفاوت ندارد؟
 وب سایت   ایمیل

دوشنبه ۳ تیر۱۳۹۲ ساعت: 17:45 توسط:دانشجو
منظورم این بود که همین شهابهای جسمانی که ما در آسمان می بینیم می خوره سرشون یا به قول بعضیا اون آیه مربوط به ملکوته و خدا ناگهان به عنوان تشبیه حرف از آسمون مادی رو کنار گذاشته و به ملکوت پرداخته و شهابهای ملکوتی و نوری رو از اون آیه مد نظر گرفته ( فکر کنم می گن علامه طباطبائی تنها کسیه که توی تفسیرش این حرفو زده اما بقیه گفتن همین شهابهای مادی میخورن به جنها ) حاا کدوم درسته ؟ همین شهابهای مادی میخورن یا منظور شهابهای ملکوتیه ؟
پس چرا بعضیا میگن صلوات و لعنت ما فقط نشون دهنده موافقت ما با درود و نفرینه و می گن ادخلوا آل فرعون اشد العذاب نشون میده ملعونها الانش هم در بدترین حال ممکن هستن ؟

پاسخ: این یک بحث تفسیری گسترده است و به یک کلمه نیست، بنده فقط دو نکته را تاکید میکنم، یکی عبارت لا یسمعون الی الملأ الاعلی و دیگری فمن یستمع الآن، اولی میگوید گوش دادن دزدکی اجنه به ملأ اعلی است آیا ملأ اعلی مکانی است؟! آیا در افلاک و کرات جسمانی ملأ اعلی محقق میشود یا ملأ اعلی معنوی و ملکوتی است؟ و دومی میگوید سابقا شهاب نبود و بعد از بعثت این پیامبر خاتم شهاب‌ها آمده‌اند!
تناسب حکم و موضوع را که عرض کردم فراموش نکنید، و نیز به ذیل آیه ۱۸ از سوره مبارکه حجر در تفسیر نمونه مراجعه کنید که تفسیری فارسی و ساده و روان است و اقوال متعدد نقل کرده و نیز در چهار پنج مورد دیگر هم در قرآن کریم و تفاسیر آمده است.
و اما آنچه در حافظه من است اشد العذاب مزبوط به روز قیامت است، و یوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب، و اما در برزخ النار یعرضون علیها غدوا و عشیا، خودتان مراجعه کنید.
موفق باشید

 وب سایت   ایمیل

جمعه ۷ تیر۱۳۹۲ ساعت: 21:42 توسط:نسل سومی
فکر نمیکردم باز بیام به این وبلاگ اما حالا که شاید از بی حوصلگی امدم میبنم که جواب شما یه جورائی توجیه است
اگر مساله این طور بود چرا آنان خودشان این طور نگقتند ؟ یعنی چرا نگفتند روی هم تاثیر دارند ؟ معلوم میشود که ...
چرا شما توجیه میکنید ؟ مثلا من از یک آخوندی پرسیدم چرا در زیارت امام صادق امده که مادران ایشان همگی عفیف بودند اما در تاریخ نوشتند که مادر بزرگ ابوبکر ( که جد امام صادق هم بود ) یکی از زنان مشهور به زنا و فحشا بود اما ان روحانی نتوانست جواب بدهد حالا خدا خیرش بدهد توجیه نکرد و گفت نمی داند
حالا خواهش میکنم این سوال من را حذف کنید چون نمیخام حتی کوچکترین جسارتی به امام صادق بکنم اما جواب را بی توجیه بدهید
برمیگردم

پاسخ:
إن شاء الله هیچ‌وقت بی‌حوصله نباشید!
من به گمان خودم در صدد توجیه نبودم و واقعا تنافی ندیدم و نمیبینم، اما شاید شما درست میگویید و من خودم متوجه نیستم و در صدد توجیه‌گری هستم.
به هر حال، اینکه میگویید چرا خودشان چنین نگفتند؟ خوب معلوم است که یک کلام نیست، شما دو کلام را از دو مقام پیدا کرده‌اید و کنار هم گذاشتید، هر مقامی نکته خاصی دارد، مثل اینکه استاد میگوید طبق قانون جاذبه زمین ماه را به طرف خود میکشد اما اشکال کنند که قانون جاذبه تاثیر متقابل است و یک‌طرفه نیست یعنی ماه هم زمین را به طرف خود میکشد! آیا این اشکال به این استاد وارد است؟!
 وب سایت   ایمیل

یکشنبه ۹ تیر۱۳۹۲ ساعت: 11:19 توسط:حسین
دنباله جواب قبلی
پاسخ:
اما فرمودید حرف آخر شما را حذف کنم ولی نکردم! چون اصل حرف درست نیست لذا اصلا جسارتی نسبت به امام صادق ع حساب نمیشود!
اولا در زیارتنامه حضرت چنین چیزی تا آنجا که من میدانم نیست! بلکه در زیارتنامه حضرت سید الشهداء ع است که شهادت میدهم شما نوری در اصلاب شامخه و ارحام مطهره بودید، اما مسلم نزد شیعه است که این عبارت شامل همه معصومین ع است لذا امام صادق ع هم نوری در صلب‌های بلند مرتبه و رحم‌های پاک بوده‌اند.
ثانیا بعضی در اصل اینکه چنین امری ثابت باشد خدشه تاریخی کردند هر چند بنده نمیدانم.
ثالثا جواب اصلی این است که نور معصوم ع در رحم پاک قرار داشته از زمان حضرت آدم تا زمان تولد، اما لازم نیست مادر خود امام هم تا زمان حضرت آدم در اصلاب شامخ و ارحام مطهر باشد، این ربطی به هم ندارد، نور امام ع هرگز ساکن در صلب ابوبکر نبوده بلکه نه ماه ساکن در رحم مادر جلیله مکرمه خودشان بودند و نه بیشتر.
اگر بنا ندارید سریعا بفرمایید توجیه میکنم کمی در این نکته‌ای که عرض کردم تامل کنید.
موفق باشید

 وب سایت   ایمیل

یکشنبه ۹ تیر۱۳۹۲ ساعت: 15:25 توسط:نسل سومی
والاه چه عرض کنم ؟ این جواب شما با این که بد نیست و به ذهن خودم هم رسیده بود اما برایم قانع کننده نبود .
اما مشهور بودن مادر ابوبکر به زنا ( که من به اشتباه نوشته بودم جده او اما مادرش بوده ) و الان که دوباره از یکی از طلاب باسواد که قبلا ً گفته بود ، خواستم اصل مطلب و منبعش را که ً برایم نوشته بود ، باز بنویسد و این طور نوشت : ) و أمه سلمی من ذوات الأعلام فی مکة و کانت لها رایة فی الأبطح لأن العرب کانوا یأنفون من أن تنازلهم البغایا فکانوا بیعدونها عن قرب منازلهم و کان رایتها حمراء تدل علی فجورها و عهرها ( کتاب الأربعین ، ص 532 و 533 ، نوشته محمدطاهر قمی شیرازی به نقل از مشارق الأنوار به نقل از کتاب ملل و نحل و نسب شناسان ) اما ایشان تکذیبی برای این نکته تاریخی نمی شناسد ؛ اگر شما می شناسید لطفا ً بگید
دوما ً آن جمله در زیارت امام صادق هست ؛ در مفاتیح الجنان در بخش زیارت ها ، در زیارت ائمه بقیع آمده است : لم تزالوا بعین الله ینسخکم من أصلاب کل مطهر و ینقلکم « من أرحام المطهرات » لابد تصدیق می کنید که از خودم در نیاوردم
سرتان را درد نیاورم از این مسائل تا دلتان بخواهد هست و هیچ کس جوابش را نمی داند

پاسخ:
منظور من مشهور بودن مادر ابوبکر نبود بلکه اصل اینکه مادر حضرت از نسل ابوبکر باشد را بعضی انکار میکنند و عرض کردم که بنده نمیدانم، و اما زیارت را صحیح تذکر فرمودید و بنده یادم نبود هر چند بقیع مشرف شده و خوانده بودم، خیلی ممنون.
 وب سایت   ایمیل

یکشنبه ۹ تیر۱۳۹۲ ساعت: 15:28 توسط:نسل سومی
قانون جاذبه دوطرفه است ؟ یعنی چیزهائی که می افتند زمین هم زمین را به سمت خود میکشند ؟


پاسخ:

قانون سوم همین است دیگر!!

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%86_%D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA_%D9%86%DB%8C%D9%88%D8%AA%D9%86#.D9.82.D8.A7.D9.86.D9.88.D9.86_.D8.B3.D9.88.D9.85

شاید این هم یکی از آن مسائلی است که میگویید هیچ کس جوابش را نمیداند!
 وب سایت   ایمیل

دوشنبه ۱۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 12:0 توسط:نسل سومی
والا میترسم چیزی بگم و بهم بخندید من آن چیزهائی که در توضیح قانون سوم نیوتن نوشتند بازی با الفاظ می دانم و معتقد نیستم وقتی چیزی بر چیز دیگری نیرو وارد میکند ، شی دوم هم بر شی اول نیرو وارد میکند مگر این که بخواهیم مقاومت را وارد کردن نیرو بر شی اول بنامیم که این بازی با الفاظ است
ان متن اشکالات دیگری هم دارد
آن نوشته اشکالهای دیگری هم دارد که بماند
نگفتید کی با آن مطلب مشهور تاریخی مشکل دارد ؟ به حرفهای امثال نجاح طائی توجه نکنید که گفته یارغار ابوبکر نبود
این حرفها خودتان هم می دانید که غلط است
همه از مادران پاک و عفیف ، عفیف بودن همیشگی آنان در زندگی شان را می فهمند نه فقط در 9 ماه حمل یکی از بچه هاشان
مشکل است حاجاقا مشکل است دست حوزه های علمیه خالی است

پاسخ:
ای عزیز، تحقیق علمی و اظهار نظر خنده ندارد و بنده هرگز به کسی که کارش رنگ تحقیق و نفی تقلید کورکورانه دارد نمیخندم که اگر بخندم به بی‌عقلی خودم خندیدم، اما یک اما دارد! انسان باید ابتدا حرف را خوب بفهمد بعد نقد علمی کند نه اینکه خدا نخواسته قبل از فهم مقصود خبرگان یک فن، به مطلب آنها ایراد بگیرد، مکانیک کلاسیک نیوتنی خیلی کار برده، یک مطلب یک شبه نیست که یک نفر چیزی گفته باشد و همه بله قربان‌گو شده باشند، لذا اگر مطمئن شدید مقصود را فهمیدید نقد بکنید و خنده ندارد، در مکانیک کوانتوم و نیز نظریه نسبیت، مکانیک نیوتنی نقد میشود اما طبق موازین علمی.
و ذهن من موافق تحقیق تاریخی موضوع‌محور با پشتوانه تشابک شواهد است که بر مبنای منطق فازی است و به این زودی مطلبی را تمام شده فرض نمیکنم.
بقیه عرض من در نظر بعدی
 وب سایت   ایمیل

سه شنبه ۱۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 0:31 توسط:حسین
بقیه از پاسخ قبلی:

پاسخ:
و اما عزیز من، تا اینگونه سریع حرف‌ها را لت و پار کنید دست همه خالی است و خواهد بود، اما اگر به حرف، دل بدهید دست همه را خالی نمیبینید! من کجا گفتم ۹ ماه فقط مادر امام ع پاک است؟؟!! اعتقاد بنده این است که مادر امام معصوم ع در تمام عمر معصوم است، چرا اینگونه عبارت من را فهمیدید و معنا کردید؟! من گفتم مادر امام ع لازم نیست مثل خود امام در رحم مثل خودش پرورش یافته باشد و یا در صلب پاک از گناه باشد، خود مادر امام، معصوم از گناه است اما عبارت زیارت نمیگوید مادر مادر هم معصوم از گناه است، اما مادر پدر را میگوید در تمام عمر معصوم است، چون نور امام از مسیر او میگذرد(دقت کنید) ، مثل مادر امام ع مثل مؤمنین است که همینطورند، مثلا بعض علما در تمام عمر گناه نکردند اما لازم نیست مادر یا پدر آنها هم گناه نکرده باشد، علی بن یقطین به امام کاظم ع عرض کرد آقا بر خودم میترسم! فرمودند چرا؟ گفت چون پدرم ناصبی بود! فرمودند هرگز نترس، مثل مؤمن در صلب کافر مثل یک شن در بین یک خشت است که وقتی شسته شود گل‌ها میرود و آن شن صحیح و سالم باقی میماند و ذره‌ای به آن مؤمن صدمه نمیزند، و لذا عرض میکنم عبارت زیارت مزید تشریف است نه شرط کار، و این نکته مهمی است.
موفق باشید
 وب سایت   ایمیل

سه شنبه ۱۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 12:10 توسط:وافی
با آرزوی سلامتی
آیه ( فاقرءوا ما تیسر من القرآن ) را چگونه ترجمه کنیم؟
آنچه از قرآن که ممکن است
یا
آنچه از قرآن که آسان است؟
آخه میسّر هم به معنای آسان شده است هم به معنای ممکن به کار می رود
طبق معنای اول باید روزی ده جزء خواند تا به این امر استحبابی عمل کرد و طبق معنای دوم یک جزء و حتی یک حزب کافی است

پاسخ:
علی الظاهر منظور ما تیسر لکم است نه ما تیسر فی حد نفسه، لذا مثل عسر در عبادات که فقها میفرمایند شخصی است مفاد این آیة شریفة هم تیسر شخصی است.
 وب سایت   ایمیل

سه شنبه ۱۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 15:43 توسط:وافي
سوال این است که ما تیسر لکم یعنی چه؟
آیا یعنی : آنچه برایتان ممکن است
یا
یعنی : آنچه برایتان آسان است
و فرقهما لا یخفی

پاسخ:
بلی فرقهما لا یخفی که برعکس توضیح قبلی شما میشود! به هر حال به گمان حقیر معنای دوم منظور است نه هر چه ممکن است ولو بعد از انجام عمل بی‌حال شوی! و عرض کردم منظور آسان نفسی نیست بلکه آسان بالفعل نسبت به هر کس است که چه بسا هر روزی تفاوت میکند، و به این معنا شاید با ممکن که شما میفرمایید تفاوتی نکند.
 وب سایت   ایمیل

سه شنبه ۱۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 19:2 توسط:دانشجو
جناب عالی جواب همه رو می دین جز من ؟
یه کوله بار سوال دارم
الف : یه جواب محکم به مقالات سروش بدین
ب : محکمترین دلیل برای این که الفاظ قرآن از خود خداس ، چیه ؟
ج : وحدت وجود اگر درست بفهمیمش ، فقط یه معنی داره ؛ درسته ؟ حالا همون یه معنی درسته یا نه ؟
د : شما یه دعا یا ورد مجرب دارین که آدم اگه بخونه حاجتش روا بشه حتما ؟ خواهش می کنم به من بدین و خودتون هم در حقم دعا کنین که خیلی خیلی محتاجم
ارادتمند

پاسخ:
اول خواستم عذرخواهی کنم که فرمایش شما را شاید ندیده‌ام ولی نگاهم به نظردهی بعدی شما افتاد دیدم من جواب داده‌ام و شما ظاهرا از چشمتان رد شده.
الف: بنده اول باید کتابها را بخوانم.
ب: لفظ قل که در اول امر به تلاوت وحی میآید.
ج: خیر، چندین معنا داره، مثلا به توضیحات مرحومان آیات حکیم و خوئی در شرح عروه مراجعه کنید.
د: علمای بزرگ خیلی به تکرار نماز حضرت جعفر طیار ع با دعای مذکور در زاد المعاد سفارش میفرمودند.
جعلکم الله تحت عنایته و عنایة ولیه عج
 وب سایت   ایمیل

سه شنبه ۱۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 19:4 توسط:دانشجو
راستی راستی یادم افتاد : شهابها رو نگفتین
همین شهابهائی که ما می بینیم به شهابهای ملکوتی ربطی دارن ؟ یعنی ممکنه شهابهای ملکوتی منظور اون آیه باشه اما بین عالم جسم و ملکوت ربطی باشه ؟
فوری فوری اورژانسی
مرسی

پاسخ:
ارتباط محتمل است هر چند با آن دو نکته که در جواب قبلی عرض کردم تامل کنید بعید مینماید.
و الله العالم
 وب سایت   ایمیل

سه شنبه ۱۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 22:20 توسط:وافي
با تشکر
ولی . . .
اصلاً وقتی می گوییم: هذا الفعل غیر متیسر لی
آیا یعنی: انجام این کار برایم ممکن نیست
یا یعنی: انجام آن برایم آسان نیست
با عذرخواهی

پاسخ:
غیر متیسر یعنی متعسّر، و غیر ممکن یعنی متعذّر، و کاربرد این دو واژه در کتب بسیار است.
بل انا معتذر
 وب سایت   ایمیل

چهارشنبه ۱۲ تیر۱۳۹۲ ساعت: 9:46 توسط:وافي
جزاکم الله خیر الجزاء

پاسخ:
و ایاکم
 وب سایت   ایمیل

چهارشنبه ۱۲ تیر۱۳۹۲ ساعت: 9:54 توسط:د.
لفظ قل را که سروش جواب داده و توجیه کرده ... و مقبول علما شده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یعنی وحدت وجود درست نیست ؟
چرا لزومی داشت فرشته به صورت انسان ( آن هم به ظاهر مرد زیبا ) برای حضرت مریم نمودار بشه ؟ آیا میان آن دو نزدیکی برقرار شد ؟ البته می دونم که با توجه به آیات باید گفت نزدیکی کردند اما و هزار اما ...
این کار درست بود ؟ چرا قرآن این قسمتو خوب توضیح نداده ؟ مگه مریم اون زمان زن یوسف نبود ؟ یعنی نامزدش نبود ؟ پس چرا ... چرا .. چرا ؟

پاسخ:
و چرا و چرا و چرا ؟!!!
 وب سایت   ایمیل

چهارشنبه ۱۲ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:0 توسط:دانشجو
مطمئنا یکی از کامنتهای من جواب داده نشده و حذف شده و نیست
مقاله سروش توی سایتشته
قرآنو شسته گذاشته کنار
مثلا گفته منظور از خورشید و ماه و ستاره های قرآن ، این خورشید و ماه و ستاره ها نیست و ... بهم ریختن اینها برای مقدمه قیامت مراد نیست و ...

پاسخ:
اگر اینطور است معذرت میخواهم، اصلا چنین چیزی یادم نمیآید که دیده باشم یا حذف کرده باشم.
شاید هم چون خودش دیده من جواب بلد نیستم به من رحم کرده و خودش حذف شده!
 وب سایت   ایمیل

چهارشنبه ۱۲ تیر۱۳۹۲ ساعت: 21:18 توسط:کافی
قضیه مریم و فرشته متمثل واقعا چه طور بوده ؟
ما هم منتظریم جواب بخونیم

پاسخ:
یک کلمه در بخش نظرات یک وبلاگ که حق مطلب ادا نمیشود، و آن هم وبلاگ یک بیسواد!! واقعا هر کس طالب است باید در خود آیات شریفة تامل کند، مثلا القاها الی مریم وروح منه یعنی چه؟ ضمیر فناداها من تحتها به چه کسی برمیگردد؟
 وب سایت   ایمیل

پنجشنبه ۱۳ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:47 توسط:؟
آیا آمدن لفظ قل در اول برخی سوره ها محکمترین دلیل بر این است که قرآن وحی الهی است نه کلام حضرت؟
آیا خود حضرت نمی توانستند از پیش خود یک قل بیاورند؟

پاسخ:
دائر مدار قبول صدق مخبر است.
 وب سایت   ایمیل

پنجشنبه ۱۳ تیر۱۳۹۲ ساعت: 13:8 توسط:کافی
من احساس می کنم شما نمی خواهید جواب واضح بدهید
بابا سوال من و دیگران خیلی ساده و بی شیله پیله و لری بود
یه جواب ساده و روشن

پاسخ:
احساس درستی دارید، اما رمز مطلب این است که جواب‌دهنده خود راجل و وامانده از جواب است.
 وب سایت   ایمیل

جمعه ۱۴ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:11 توسط:دانشجو
بالاخره موفق شدم نماز جعفر طیار را در مفاتیح پیدا کنم اما دعای زاد المعاد رو نداره
اما مهمتر از اون ، اینه که این نماز خیلی خیلی حال و حوصله می خواد
راستش حاجاقا من این اندازه حوصله ندارم
دلیل اصلیشم اینه که دعاهای طولانی خوندمو اثر ندیدم و حالا می ترسم این نمازم بخونم و مشکلاتم حل نشه و بعد از خدا و پیغمبر ناراحت بشم
خواهش و التماس می کنم اگه خوندنش برای شما راحته ، شما برای من بخونید و اگه جسارته و درخواست بزرگی کردم ، لااقل وقتی برای خودتون اون نمازو می خونید ، منم دعا کنید
یا یه ورد و دعای ساده یاد بدین

پاسخ:
وظیفه من دعاگوئی است و همه باید برای همدیگر دعا کنیم، و ذکر راحت این حدیث است که رطب شفتیک بالاستغفار، یعنی همیشه لب را به استغفار تر نگه دار.
 وب سایت   ایمیل

جمعه ۱۴ تیر۱۳۹۲ ساعت: 13:10 توسط:همان بدبخت بیچاره
آیا لاتربین من هذا شیئا فتذبحه نشان نمی دهد که ذبح حیوان خانگی حرام یا مکروه است ؟
در کتاب شمس الوحی تبریزی آقای جوادی آملی نوشته حدیث است .

پاسخ:
ممکن است منظور از حیوان خانگی آن باشد که از ابتدای تولد دست‌پروریده صاحب خانه باشد و خودش او را ذبح کند و این مکروه باشد، اما حرام نیست، به هر حال حدیث را در نرم‌افزار حدیث پیدا نکردم و این قسمت که شما نقل کردید دلالتش تام نیست.
 وب سایت   ایمیل

جمعه ۱۴ تیر۱۳۹۲ ساعت: 19:40 توسط:یک بدبخت بیچاره
هنوز جواب مرا ندادید ؟
لطفا این را هم بگید که روح حیوانات در عالم برزخ کجا می رود و آیا انجام خیرات و تلاوت قرآن و این جور کارها باعث شادی آنها می شود یا نه ؟

پاسخ:
به همانجا برمیگردد که از همانجا آمده است، و قصد خصوصیت در انجام این اعمال تابع مأثور است و قصد وظیفه فعلیه مانعی ندارد.
 وب سایت   ایمیل

یکشنبه ۱۶ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:25 توسط:؟
آیا آیه اذاالوحوش حشرت، یعنی حیوانات وحشی محشور می شند یا منظور انسانهایی است که به خاطر اعمال وحشیانه خوی حیوانی دارند؟

پاسخ:
این دو معنا در طول هم هستند و مانعة الجمع نیستند، یعنی یکی باطن معنای آیه شریفه است.
 وب سایت   ایمیل

دوشنبه ۱۷ تیر۱۳۹۲ ساعت: 9:59 توسط:دانشجو
یا تشکر زیاد
کتابائی که برای وحدت وجود معرفی کردید ، پیدا نکردم انگار فقط توی قم پیدا می شن . خواهشا ساده بگین وحدت وجود درسته یا نه ؟
با یه کم فضولی من حدیثی رو که پیدا نکردین برای اون خواننده ، پیدا کردم
محمد بن فضیل به ابوالحسن علیه السلام گفت : کان عندی کبش سمنته لاضحی به فلما اخذته فاضعجته نظر الی فرحمته و رققت له ! ثم انی ذبحته قال فقال ما کنت احب لک ان تفعل لا تربین شیئا من هذا ثم تذبحه
( التهذیب ج 9 ص 83 / 352 و 353 )

پاسخ:
خیلی ممنون از لطف شما.
و تعبیر (برای تو دوست ندارم چنین کنی) دال بر کراهت است.
وحدت وجود صحیح نیست به معنای اینکه همه چیز خداست.
 وب سایت   ایمیل

دوشنبه ۱۷ تیر۱۳۹۲ ساعت: 17:27 توسط:؟
مگه ممکنه کسی بگه همه چیز خداست
هیچ عاقلی چنین حرفی نمی زنه
در حالی که قائلین به وحدت وجود از علما و عرفا هستند

پاسخ:
به عبارت نگاه کنید، گفته شد: ساده بگین وحدت وجود درست است یا نه؟
شما بحث را از ساده بردید به علما وعرفا! که غیر ساده است! ، و اگر بپذیریم مسأله ذات وجوه است و صدها کتاب و رساله برایش نوشته شده پس محل بحث خود را دارد.
 وب سایت   ایمیل

سه شنبه ۱۸ تیر۱۳۹۲ ساعت: 18:32 توسط:دانشجو
زآن یار دلنوازم شکری ست با شکایت
آقاجان من که هر چی ذکرهای نماز جعفر طیار را جمع می کنم 280 تا می شه اما مفاتیح نوشته 300 تا !!!!!!! لطفا بگین آیا پس از سجده های رکعت دوم و چهارم که سر بر می داریم ( یعنی قبل از تشهد ) هم باید 10 بار اون ذکر را گفت ؟ اگه این طور باشه ، 300 تا درسته و اگر نیست لطفا مرا راهنمائی کنین


شکایتمم اینه که برای یکی از خواننده هاتون نوشتین
به همانجا برمیگردد که از همانجا آمده است، حالا سوالم اینه که مگه روح جسمانیت الحدوث نیست ؟ پس قبلا جائی نبوده که بعد از مرگ بره اون جا
دوما ( و قصد خصوصیت در انجام این اعمال تابع مأثور است و قصد وظیفه فعلیه مانعی ندارد) یعنی چی ؟ ممکنه خود اون بنده خدا فهمیده باشه اما من که ارداتمندالعلما هستم اصلا هیچی از این فراز نمی فهمم
لطفا توضیح توضیح در حد اول دبستان حاجاقا

پاسخ:
بلی در هر چهار رکعت پس از سجده دوم ۱۰ تسبیح دارد.
خیر، روح به طور مطلق جسمانیة الحدوث نیست، روایات متعدد دال بر این مطلب است بلکه شأنی که از روح مدبر زمانی بدن در بستر بعد چهارم است جسمانیة الحدوث است. در نهج البلاغه آمده منها قدمتم و الیها تصیرون.
خیرات برای شادی روح حیوانات کردن در روایات نیامده تا آنجا که بنده میدانم، پس به این قصد خاص نمیتوان کار خاصی برای آنها انجام داد و به شارع نسبت داد، اما میتواند خیرات را به قصد آنچه الآن شارع از من میخواهد انجام دهد.
 وب سایت   ایمیل

سه شنبه ۱۸ تیر۱۳۹۲ ساعت: 21:26 توسط:وبگرد
من هم تناقضی دارم
الاسلام یعلو و لایعلی علیه
بدا الاسلام غریبا و سیعود غریبا
نشانی وبلاگ شما را حفظ می کنم تا باز بیام و بخونم
این را هم بگید : فاذا بلغ الدم فلاتقیه یعنی چی ؟ کمی توضیح
برمی گردم
بای

پاسخ:
اولی حکم تشریعی فقهی است مثل آیه شریفه نفی سبیل، ولی دومی ملحمه است که اخبار از آینده میکند، و محتمل است هر دو ملحمه باشد یکی برای قبل از ظهور و دیگری برای بعد از ظهور که لیظهره علی الدین کله باشد.
ترجمه تمام عبارت حدیث این است: تقیه تشریع شده است برای اینکه خون حفظ شود پس وقتی که نتیجه یک تقیه این شود که کسی کشته شود این تقیه مشروع نیست.
ممکن است برگردید این وبلاگ عوض شده باشد.
 وب سایت   ایمیل

چهارشنبه ۱۹ تیر۱۳۹۲ ساعت: 9:9 توسط:وبگرد
وبلاگ عوض شده باشد یا آدرسش ؟
شما که کارتان خارج کردن قرآن از خلاف علم است آیا می دانید که قرآن گفته ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت با این که اگر منظورش همین تار عنکبوت باشه ، دانشمندان می گویند تار عنکبوت مقاومترین ریسمان در عالم است
و اگر عنکبوت خانه ای غیر از دام برای خود دارد ، ما که آن را نمی شناسیم اگر هم داشته باشد حکما از جنس همان تارش است که دامش را هم با آن درست می کند . اگر هم گزارش من را قبول ندارید شاید در نت بتوانید ادعای دانشمندان مبنی بر محکمی تار عنکبوت را پیدا کنید . این را چه جوابی دارید ؟

اما یک جا انگار توضیحی برای فلاتقیه خواندنم که مخالف توضیح شما بود . یادم نیست کجا . باید بروم پیدا کنم .
حکما تشکر می کنم از جواب تشکر کردنی


پاسخ:
شاید وبلاگ.
قرآن نفرموده تار عنکبوت برای صید او فایده ندارد، بلکه میگوید خانه سستی است، خانه برای حفظ و نگه‌داری صاحب خانه است، اما خانه عنکبوت براحتی توسط مهاجم او از هم میپاشد و نمیتواند او را حفظ کند، چون سستی مفهومی نسبی است باید دید نسبت به چه چیز میگوییم سست است، و گرنه قرآن میگوید هیچ چیزی در عالم خلقت نیست مگر اینکه به بهترین وجه و با اتقان کامل خلق شده است، الذی احسن کل شیئ خلقه، صنع الله الذی اتقن کل شیئ، در دوران راهنمایی از دکتری که رشته‌اش پژشکی بود خاطره‌ای دارم، میگفت قرآن میگوید عنبوت ماده خانه برگزیده! و امروزه دیدند عنکبوت نر اصلا غدد ترشح تار ندارد، بنده تحقیق نکردم و سال حدود ۵۰ از ایشان شنیدم، خدایش رحمت کند، اتخذت بیتا مؤنث است نفرموده اتخذ بیتا.
 وب سایت   ایمیل

چهارشنبه ۱۹ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:40 توسط:مجید آجرلو
می بینم یک نفری پیدا شده که میخاد از قران دفا کند عجیبی است جای دفا ندار
وقتی ابراهیم میگد ان الله یاتی بالشمس من المشرق فات بها من المغرب یعنی فکر میکرد خورشید دور زمین میچرخد این جاست که باید گفت پیامبران اطلاعتشان در علوم روز و حتی خداشناسی برابر مردم زمانشون بوده دفا فایده ای ندار
زت زیاد

پاسخ:
یک عمر است گم شده‌ام و هنوز پیدا نشده‌ام!
اگر خدائی هست و اگر قرآن کلام اوست ، میداند در طی قرون و اعصار چگونه از او دفاع کند و نیازی به دفاع بیسوادی مثل من ندارد.
اما راجع به یاتی بالشمس چند سال بود یک پست این وبلاگ راجع به همین مسأله در منظر دید عزیزان بود و چند روز پیش بعض وبلاگهای بلاگفا دچار مشکل شد و همه پستهای این وبلاگ حذف شد، ولی نسخه پشتیبان دارم، هر چند همه پستها را دوباره نگذارم ولی خصوص این مسأله را که شما تذکر دادید در پست بعدی میآورم.
 وب سایت   ایمیل

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 0:35 توسط:ارادتمند
ممکنه جواب آن دوست مستشکل این باشه که: این جمله را حضرت به نمرود فرمودند. و نمرود که نمی دانست زمین به دور خورشید می گردد. پس حضرت ناچار بودند که او را طبق عقیده خودش مجاب و مغلوب نمایند. مخصوصا که در باب محاجه قاعده الزام کاربرد زیادی دارد

پاسخ:
این هم مطلب صحیحی است و در پست نظام مشرق و مغرب هم به آن اشاره شده با ضمیمه.
 وب سایت   ایمیل

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:5 توسط:ارادتمند
چگونه اختلاف قراءات با عدم تحریف قرآن سازگار است
مخصوصا اختلاف قراءتهایی که معنا را تغییر می دهند
مانند: ثلاث عورات و ثلاث مرات در سوره نور

پاسخ:
تحریف، تغییر دادن عمدی کلام است به غیر اصل آن، اما اختلاف قرائت هر چند معنا تغییر کند اما تغییر دادن نیست، و خود شارع مقدس جلوگیری از اختلاف قرائات نفرموده، بلکه فقها نقل اجماع میکنند که خواندن نماز به هر یک از قرائات سبعه صحیح است.
 وب سایت   ایمیل

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 16:18 توسط:The same unlucky & poor
؟ So Do you accepted that my action was abominable

پاسخ:
لعلها کانت درجة خفیفة
 وب سایت   ایمیل

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 16:20 توسط:همان بدبخت بیچاره
حالا که می شود حرف زد ما هم اشکالی کنیم
کلام خدا مطلق است و خانه عنکبوت را به طور مطلق سست می داند و علم ثابت نموده تار او به طور مطلق محکم است

پاسخ:
تعجب میکنم که به نظر قاصر من هیچکدام مطلق نیست! بنده خود دیدم زنبور بزرگ قرمز رنگ را یک عنکبوت شکار کرد و هر چه تلاش کرد نتوانست فرار کند! آیا آیه شریفه این حرف من را با اطلاقش تکذیب میکند؟! کدام عرف عقلا چنین میپندارد؟! میتوانید به دهها خانه عنکبوت سر بزنید و ببینید چه طعمه‌های بزرگ‌تر از خودش دارد! اگر خانه او به طور مطلق سست بود چگونه این زنبور نتوانست او را خانه خراب کند؟! آیا علم استحکام را که یک مفهوم نسبی است به طور مطلق میتواند ثابت کند؟ اگر از دانشمند بپرسید چگونه شما گفتید محکم‌ترین تار است و حال آنکه یک بچه براحتی آنرا پاره میکند بلکه در حین پاره کردن اصلا چیزی حس نمیکند چه جواب میدهد؟
امروزه یکی از نیروهای چهارگانه جهانی را نیروی قوی در هسته میدانند که به مراتب از مثل جاذبه و ضعیف و الکترومغناطیس قوی‌تر است اما در سیستم خودش میگویند و مانعی ندارد که یک سیستم پربارتر از نیروی دیگر بر این سیستم قوی هسته غلبه کند.
 وب سایت   ایمیل

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 22:4 توسط:توتون فروش
معنای درست و دقیق انکرالاصوات چیست ؟ آیا واقعا صدای الاغ انکرالاصوات است ؟ اگر کسی آن را انکرالاصوات نداند آیه خدا غلط میشود زبونم لال ؟


شما گفتین استغفرالله
حالا اگه کسی زیاد گفته باشد ولی نشده باشد حق دارد از خدا و پیغمبرناراحت بشود ؟

پاسخ:
شاید به معنای ناخوشایند و گوش‌خراش باشد، اما به عنوان یک صوت نوعی، نه صوت در یک واقعه خاص، و لذا اگر در مورد خاص اصطکاک دو آهن ناخوشایندتر باشد منافاتی ندارد.
ناراحت میشود، اما حق دارد یا ندارد چه عرض کنم؟، باید دید قسط سپرده دارد یا وام؟
 وب سایت   ایمیل

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 22:22 توسط:کافی
منها قدمتم و الیها تصیرون جای نهج البلاغه است ؟ هرچه گشتم پیدا نشد . نه در آن کتاب و نه در کتابهای دیگر
پناه بر دادار

پاسخ:
عبارت نهج شریف این است: و لیکن من ابناء الآخرة فانه منها قدم و الیها ینقلب.
آیا آن عبارتی که از حافظه نوشتم جائی دیدم و یا در ذهن من نقل به معنا شده نمیدانم.
معذرت میخواهم.
 وب سایت   ایمیل

پنجشنبه ۲۰ تیر۱۳۹۲ ساعت: 22:41 توسط:ارادتمند
بحث در عمدی یا غیر عمدی بودن تحریف نیست
بحث در این است که خدا فرموده : انا له لحافظون و قرآن قطعا به یک قرائت نازل شده است یا عورات بوده یا مرات
ولی اکنون معلوم نیست کدام بوده
یعنی قرائتی که جبرئیل آورده محفوظ نمانده است

پاسخ:
این بحث، سهل ممتنع مینماید، چند نکته باید در نظر گرفت:
۱- روایت نزل القرآن علی سبعة احرف
۲- روایت کذبوا انما هو واحد نزل من عند واحد
۳- آیا اصل قرآن، مکتوب و صحیفه است یا ملفوظ و مقرو است؟ دلالت آیات نیاز به تدبر تام دارد، یعنی عنصر پایه را باید فهمید.
۴- آنچه جبرئیل علیه السلام آورده چگونه بوده؟ خود آن هر عنصرش منشور ذو وجوه بوده یا طور دیگری چه عرض کنم؟ بنده مکرر عرض میکنم به نظر میرسد قرآن تعدد قرائات برای او لازم بوده نه اینکه فقط برای سهولت مکلفین اجازه داده باشند.
 وب سایت   ایمیل

جمعه ۲۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 5:45 توسط:ایضا ارادتمند
به هر حال قرآن واقعی در لوح محفوظ اگر یکی است ، اختلاف قرائت معنا ندارد و اگر قرآن گزارش حالات پیامبر است می تواند کمی تلورانس و نوسان داشته باشد و اختلاف قرائت در این صورت مقبول است پس با هم سازگار نیستند .
حرف سر نماز غیر نماز نیست و این حرفی است که افرادی که قائل به بشری بودن قرآن هستند ، آورده اند
اگر سخنان آنها رو بخونین هرآینه می بینید چه قدر فضای فکری شما و آنان از هم دور است و چه قدر آنها در این بحث پیش رفته ان اما حوزه های علمیه اصلا خبر ندارند چه تحقیقات جدیدی درباره متون مقدس از جمله قرآن شده است

پاسخ:
بعد از نوشتن جواب قبلی این کامنت را خواندم، من حوزه را خبر ندارم اما خودم را که میدانم هیچ نمیدانم و هر چه راجع به بیخبری من بگویید میپذیرم، اما یک اما دارد!، باید حرف همدیگر را تصور بکنیم و بعد نقد کنیم، بنده مکرر عرض میکنم الفبای تحقیق در متن‌شناسی و تفسیر قرآن، تمام کردن بحث حروف مقطعه قرآن است، میتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد و خود را راحت کرد و هر چه خواست علیه قرآن گفت تا روزش برسد و صبح دولتش بدمد، اما بنده به اشاره روایات اهل البیت علیهم السلام عرض میکنم: هر چه بخواهید در این حروف هست! علم کل شیئ فی عسق! گفت چه فایده دارد این حروف المص؟! فرمودند بس کن و بشمار الف یک لام سی الی آخر روایت، که بحث سنگین خودش را دارد، ولی منظور من این است اصل اربیتالی بودن را میرساند، و شما را ارجاع میدهم به روایت کافی کتاب فضل القرآن فیه خبر السماء و الارض الح
 وب سایت   ایمیل

جمعه ۲۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 16:19 توسط:دانشجو
ما هم نشستیمو استفافده میکنیم اما باید دید قسط سپرده دارد یا وام یعنی چی ؟ انگار کلاس اشارات و کنایاته
بابا مارو هم راه بدین خواهشا

پاسخ:
چرا مطلب را مشکل میکنید؟! قصد خاصی نداشتم، بلاها دو نوع است یا تطهیر است یا ترفیع.
 وب سایت   ایمیل

جمعه ۲۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 21:2 توسط:ناظر
به نظر من بحث خوب پیش نمی رود
مدیر وبلاگ هم از زرنگی خاصی برخوردار است
از طرفی خیلی محکم نظرش را بیان می کند و قاطعانه می گوید:
بنده مکرر عرض میکنم به نظر میرسد قرآن تعدد قرائات برای او لازم بوده نه اینکه فقط برای سهولت مکلفین اجازه داده باشند
و از طرفی وقتی بحث به جای حساس خود می رسد اظهار می دارد که بی سواد و راجل هستم و دستم خالی است!
از تعبیر ( مکرر عرض می کنم ) معلوم می شود که آدم کارکرده یا حداقل دارای شاگردان و تدریس است
زبان انگلیسی را هم می فهمد و حتی آن را با تازی پاسخ می دهد!
به نظر من سوال ارداتمند کاملا واضح است. او پرسیده بود: چگونه خدا قرآن را حفظ کرده که در حالی که الآن نمی دانیم عورات درست است یا مرات؟
قطعا نمی توانیم بگوییم جبرئیل هر دو را نازل کرده است.
اما مدیر وبلاگ بحث را عوض می کند و نزل القرآن علی سبعه احرف می کشاند
به نظرم اینگونه بحث اصلا نتیجه ای ندارد
مخصوصا که مدیر ادعای بزرگی دارد:
اختلاف قرائاتی که هر ناظری را ناراحت می کند و می گوید ای کاش از روز اول این اختلافات پدید نمی آمد و قرآن فقط یکی بود، حُسن قرآن به حساب می آورد و بلکه برای قرآن لازم می داند!
خوب چنین ادعایی را که فکر نکنم تا به حال کسی کرده باشد، باید با حوصله و منطقی ثابت کند و حتی اگر لازم شد یک پست مستقل در وبلاگش برای آن باز کند نه اینکه به کافی و غیره ارجاع بدهد

پاسخ:
ای عزیز، اینجا مناسب بحث نیست، دو کلمه مینویسم میگوید ظرفیت پر شد!
ادعای من، ادعای من نیست، نگاه من به قرآن نیست، بلکه نگاه خود قرآن به خودش است، و لو ان قرانا سیرت به الجبال ... ، تبیانا لکل شیئ ، و ....
ما تا کیفیت وحی را ندانیم چگونه عنصر پایه وحی را بفهمیم؟!، پس از عسق میفرماید کذلک یوحی!!! لذا اگر حروف مقطعه را فهمیدیم میفهمیم عورات است یا مرات، و تا نفهمیدیم در حرج نیستیم، ملاصدرا میگوید عرفا همه قرآن را به صورت حروف مقطعه میبینند! به نظرم در مفاتیح الغیب او دیدم.
 وب سایت   ایمیل

جمعه ۲۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 22:31 توسط:ملاصدرا
از آخرت آمدن انسان را معنی نباشد پس آن جمله علوی را جز این نباید معنا در نظر گرفت که یعنی ما از خدا آمده ایم انا لله و انا الیه راجعون .یعنی آخرت در آن جمله معنائی جز خدا نمی دهد . پس نرسد کسی را که آن جمله را ردی بر جسمانیت الحدوث داشتن جان و روح بینگارد .
کهک قم

پاسخ:
هر طور صلاح میدانید.
 وب سایت   ایمیل

شنبه ۲۲ تیر۱۳۹۲ ساعت: 14:32 توسط:کلاس اولی
شما که این قدر می دانی لطفا بگو چرا قرآن گاهی مسائل کاملا شخصی رو پیش کشیده ( مثل تعداد اصحاب کهف و ایلاف قریش و نفرین بر ابولهب و مسائل خانوادگی پیامبر ) ؟ مگر قرآن نباید کلی باشد پس چه فایده ای بر سوره لهب که تنها لعن است بار می شود ؟
زیاده جسارت است

پاسخ:
خدا را شاهد میگیرم که شکسته‌نفسی و تواضع نمیکنم وقتی میگویم راجل و پیاده هستم علاوه اینکه عمرم رفته و وارد پیری شدم و حوصله جوانی تمام شده.
قرآن چرا فقط باید کلیات باشد؟! اتفاقا اعجاز قرآن این است که با نزول تدریجی، عجائبی دارد که یک مورد که برای خودم پیش آمد و جالب است عرض میکنم:
در کتابخانه کتابی دیدم، مرور کردم، نوشته بود کلمات قرآن تعدادش حساب دارد و در ضمن چندین مورد، گفته بود تعداد یوم در قرآن ۳۶۵ بار است، به محض اینکه منزل رسیدم رفتم المعجم المفهرس را آوردم دیدم الیوم ۳۴۸ مرتبه و یوما ۱۶ مرتبه به کار رفته! به نویسنده گفتم این که شد۳۶۴ !!! آیا با اضافه کردن یک عدد میخواهی برای قرآن اعجاز درست کنی؟!! مدتی گذشت، یعنی شاید بیش از چند ماه، به مناسبتی مقدمه المعجم را مطالعه میکردم دیدم میگوید خیلی سعی کردم کلمه‌ای نیفتد اما متاسفانه چند مورد از قلم افتاده و جدولی آورده بود حدود ده پانزده مورد، جای شما خالی بود حال من را ببیند! با کمال تعجب دیدم یک مورد هم کلمه یوم بود! که مجموعا میشد ۳۶۵ !!! گفتم میخواهیم با وسائل دقیق بشماریم یکی اشتباه میکنیم اما در طی بیست و سه سال در قضایای کلی و جزئی آیات نازل میشود اما دقیق ۳۶۵ میشود!

مورد توجه عزیزان:
با عذرخواهی محضر شما، ادامه اگر عمری بود در فرصتی دیگر.
 وب سایت   ایمیل

شنبه ۲۲ تیر۱۳۹۲ ساعت: 14:39 توسط:سوالمند
نه نه خوشم اومد خوشم اومد
حالا یک پاراگراف جامع و کلی درباره جایگاه حروف مقطه بفرمائید تا بالاخره این راز سر به مهر باز شود و بفهمیم حروفی که ازش هیچی نمیفهمیم چطور پایه فهم کل قرآنه ؟

پاسخ:
ای عزیز، من که ادعا نکردم از حروف مقطعه سر در میآورم!! بنده عرض کردم متدولوژی متن‌شناسی قرآن نقطه آغازی دارد، و میدانید مدل‌های الگوریتمی و پیشرفت در یک موضوع، بحث خاص خود را دارد و ربطی به آگاهی از مقداردهی متغیرهای آن ندارد.

در حین اینکه عذرخواهی فبلی را نوشتم و ارسال کردم همان لحظه دیدم این نظر شما آمد، لذا یک کلمه عرض کردم، و عذرخواهی کامنت قبلی را تکرار میکنم.
همگی موفق باشید و التماس دعا
 وب سایت   ایمیل






***************




نظرات وبلاگ
سه شنبه ۱۴ خرداد۱۳۹۲ ساعت: 11:30 توسط:hojreh majazi
با سلام

ما شما را به بازديد از وبلاگ پاسخ به شبهات (حجره مجازي)دعوت ميكنيم

اين وبلاگ توسط طلاب و با هدف پاسخ به شبهات راه اندازي شده است لطفا سوالات خود را با ما در ميان بگذاريد
اين افتخار ماست كه به سوالات شما پاسخ بدهيم
ما جرات شنيدن حرف هاي شما را داريم

اگر دوست داشتيد براي از بين رفتن شبهات ديني و اعتقادي ما را با عنوان پاسخ به شبهات(حجره مجازي) لينك فرمائيد.
 وب سایت   ایمیل

شنبه ۱۸ خرداد۱۳۹۲ ساعت: 18:6 توسط:دانشجو
آخه من بدبخت نمیدونم سوالامو از کی بپرسم
آقای طهرانی که توی وبلاگش نوشته از شما بپرسم و به سوالام جواب نمیده
شما هم که اصلا انگار بیا اینترنت قهرکردی
یکی به من بگه آیا الفاظ قرآن هم وحی شده یا پیغمبر فقط حال معنوی بهش دست داده و الفاظو از خودش فرموده
چرا بعضی از آیه های قرآن مخالف علم هستش ؟
آخه چرا چرا چرا

پاسخ: خدا نکنه بدبختی سراغتون بیاد ولو یک لحظه
من با اینترنت قهر نکردم با جوانی قهر کردم!
عین الفاظ قرآن وحی است
علم دو حوزه دارد یکی حوزه برگشت‌ناپذیر مثل کرویت زمین و منظومه شمسی و عدم صحت برداشت ارسطوئی از اتصال جسم مادی و.... و دیگری حوزه‌های مورد کنکاش و پیشرفت بلکه قابل برگشت که غالب مباحث علمی کنونی اینگونه هستند.
آیا قرآن با کدام یک از موارد این دو حوزه مخالفت کرده؟
 وب سایت   ایمیل

سه شنبه ۲۱ خرداد۱۳۹۲ ساعت: 13:11 توسط:دانشجو
ممنونم اما راستش من که اصلا نفهمیدم شما چی گفتید . سوالمو ساده می پرسم و خواهش میکنم ساده جواب بدین
1. چرا قرآن گفته و یمسک السما ان تقع علی الارض ؟ آیا جز اینه که در نگاه قرآن زمین مرکز عالم هست و آسمان و خورشید دور زمین می چرخند ؟ یعنی همون هیئت بطلمیوس ؟ پس این یک غلط
2. و من الارض مثلهن نشون می ده که قران هفت تا زمین را اعتقاد دارد . این زمینها کجاهستند ؟ جز اینه که - مثل اعتقاد قدیمها - قرآن هم معتقد است 7 تا زمین وجود دارد ؟ در حالی که فقط یک زمین وجود دارد
3. لهم قلوب لایفقهون بها گفته اما میدونیم که مرکز ادراک و فهم و تعقل قلب نیست بلکه مغز است . این هم غلط سوم و همین طور خیلی آیات دیگه با علم نمیسازد
منظورم اینهاست و این که چرا قرآن بهشت موعود رو مثل زندگی عربها میدونه ( حور مقصورات فی الخیام ) ؟ و فایده بحث و جدل درباره تعداد اصحاب کهف چی هست ؟ و خلاصه همین چیزها منظورم است .
لطفا منو از این شک و تردید در بیارید

پاسخ: در بخش اصلی وبلاگ مطرح میکنم.
 وب سایت   ایمیل

جمعه ۲۱ تیر۱۳۹۲ ساعت: 11:25 توسط:عباسی
از شما که گفته می شود شاگرد آیت الله بهجت (ره) هستید و صاحب کرامت هستید خیلی خیلی التماس دعای زیاد دارم مخصوصا در این ماه
خدایا شاهد باش من به مقربان درگاهت التماس دعا گفتم
 وب سایت   ایمیل

شنبه ۲۲ تیر۱۳۹۲ ساعت: 10:56 توسط:آران و بیدگلی
آیا صرف آوردن سر شهید فخ پیش الهادی و از دعات بنی عباس و سپس از عمال آنان بودن برای ناصبی دانستن یقطین بن موسی کافی است ؟! بویژه این که برخی منابع تصریح کرده اند که وی با این که در دستگاه عباسیان بود اما اظهار تشیع می کرد .
در منطقه ما امامزاده ای به نام هلال است که طبق یک منبع دویست سال پیش ، داستانی نقل کرده اند و گفته اند او فرزند بلافصل امام علی (ع) بوده اما اسمش در هیچ کتاب اصیل و قدیمی یافت نمی شود . آیا شما در کتابی چنین نسبتی را پیدا می کنید ؟ آیا علما او را فرزند بی واسطه امام علی (ع) می دانند ؟

پاسخ:
روایتی که بنده دیدم خود علی پسرش میگوید از نصب پدرم بر خودم میترسم.
حرم ایشان مشرف شده‌ام اما چیزی در باره ایشان نمیدانم.
 وب سایت   ایمیل






****************




آخرین نظرات خوانندگان وبلاگ
نویسنده: شبنم
چهارشنبه 25 مرداد1391 ساعت: 23:0
به نام خدا
سلام
واقعا فعالیتتون ارزشمنده ولی یک سوال:
چرا متون بی خدایان اینقدر ساده و همه فهم هست ولی وقتی پای اثبات وجود خدا از طرف خداباوران به میان می یاد همه چیز حتی نگارش اینقدر قلمبه سلمبه س ؟! تازه متن شما جزو ساده ترین متونی هست که من خوندم. به نظرم این اشکال بزرگی هست باید متن در حد فهم نوجوانان باشه.
سلام علیکم
ممنون از لطف شما
از سؤال شما فعلا این چند نکته به ذهنم میآید:
۱- نسبت به بعض عبارات یا استدلالهای خداباوران اشکال وارد است یعنی عبارت مغلق ولی بی جهت!
۲- نسبت به بعض استدلالها واقعیت این است که خدائی را اثبات میکند که وجود ندارد! چون استدلال کننده درک توهمی از مبدء مطلق دارد.
۳- نظیر این اشکال نسبت به بعض مطالب بیخدایان وارد است، مثلا درک اینکه خدا همه چیز را میداند برای عموم اذهان سخت‌تر است یا اثبات اینکه اساسا دانستن همه چیز محال است؟(دقت کنید محال است!) یعنی برهان قطری را از پدر نظریه مجموعه‌ها که خودش به شدت مذهبی بود (یعنی کانتور که آدرسش را در متن آورده‌ام) قرض گرفتند و با عبارات قلمبه میخواهند اثبات کنند دانستن همه چیز محال است! که مثل کانتور را به خنده میآورد!
۴- طبیعت اثبات، هزینه علمی بیشتر نیاز دارد تا انکار، کسی که میخواهد بی نظمی جدول‌ضرب را به یک تازه وارد نشان دهد خیلی زحمت ندارد! اما چون نظم جدول‌ضرب کمی پیچیده است کسی که میخواهد منظم بودن آن را نشان دهد بیشتر باید خرج کند! همینطور هر چه ابژه بحث، پیچیده‌تر شود مؤونه افزایش مییابد، مثلا توضیح نظم جدول تناوبی چند روز وقت کلاس را میگیرد.
موفق باشید
پنجشنبه 29 بهمن1388 ساعت: 23:28 توسط:وافی
کرامتی از حضرت زهرا(س)

رمز ورود به ادامه ی مطلب : omar
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي





****************




***********
تاریخ این قسمت، برعکس سایر مواضع است، چون از درون مدیریت وبلاگ نیست:



****************


*************
این قسمت از بخش نظرات وبلاگی دیگر است، دقت شود:
*************
آفت تک بُعدی بودن در زندگی - 18 نظر

نویسنده: hosyn
جمعه 9 بهمن1388 ساعت: 11:6
ايميلي به همين آدرس مذكور در اين وبلاگ فرستادم.
نویسنده: hosyn
یکشنبه 11 بهمن1388 ساعت: 16:11
ايميلي به آدرس جديد در اين وبلاگ فرستادم.
نویسنده: hosyn
چهارشنبه 14 بهمن1388 ساعت: 15:35
چون ممكن است دير دير به ايميلتان سر بزنيد گفتم بد نيست دنبال سخن را در اينجا بگذارم ، فرموديد:


"شاید شما هم با من هم عقیده باشید که اگر و فقط اگر یک اشکال در اسلام وجود داشته باشد آنگاه است که بطلان آن آشکار می شود
مثل بادکنکی که یک سوراخ در آن باشد و دیگر غیر کاربردی می شود!
من به صراحت عرض می کنم 8 سوال دارم که محال است علمای اسلام تا روز قیامت بنشینند و فکر کنند
، آنها را حتی ماست مالی کنند چه رسد به اینکه واقعا به آنها پاسخ دهند!
و به همین دلیل است که من احتمال راستی اسلام را صفر مطلق می دانم نه صفر حدی!
شاید شما به این حرف من بخندید اما من بعد از سالها فکر عذاب آور به این نتیجه رسیده ام"

من مثال بادكنك شما را راجع به درستي اسلام اينگونه تاييد و دنبال كردم : " بلي همانگونه كه براي ثابت شدن بطلان يك قانون علمي ، يافتن تنها يك مورد تخلف كافي است."

اكنون ميخواهم از همين مثال شما براي بحث دقيقي كه مطرح كرديد ( يعني احتمال راستي اسلام صفر مطلق است نه صفر حدي ) استفاده كنم :

صفر مطلق بودن احتمال راستي هر موضوع ، بادكنكي است كه اگر يك احتمال صفر حدي در آن موضوع راه پيدا كرد و برهان قطعي براي دفع آن احتمال ارائه نشد ، ديگر صفر مطلق نخواهد بود.

حال يك احتمال صفر حدي نزد من مطرح است كه از شما دوست گرامي ميخواهم دليل واضح قطعي بياوريد كه اين احتمال اصلا معنا ندارد ولو در حد صفر حدي ، كه براي روشن تر بودن مقصود طرفين آنرا به صورت سؤال و جواب مياورم:

مهدي: من احتمال راستی اسلام را صفر مطلق می دانم نه صفر حدی!

حسين: من هم مثل شما بنا ميگذارم بر اينكه احتمال راستي اسلام صفر است ، يعني اسلام صد در صد دروغ است ، اما صد در صد حدي ، يعني احتمال راستي اسلام آنقدر ضعيف است كه ميل به صفر كرده است و عملا قابل عرضه نيست ، اما هرگز نميتوانم از شما بپذيرم و خود را قانع كنم كه احتمال راستي اسلام صفر مطلق است ، چون براي اين احتمال ضعيف به صفر ميل كرده دليلي دارم كه تا برهان واضح بر رد آن نيابم نميتوانم بادكنك سوراخ (صفر مطلق با وجود احتمال صفر حدي) را به عنوان بادكنك سالم (صفر مطلق با استدلال قطعي بر عدم امكان احتمال صفر حدي) بپذيرم.
نویسنده: hosyn
چهارشنبه 14 بهمن1388 ساعت: 15:36
سبب اين احتمال ، كه باعث شده سالها نتوانم احتمال راستي اسلام از صفر حدي را پرش دهم و به صفر مطلق برسانم اين است كه حدود سال 50 يا كمي ديرتر كه ايام نوجواني من بود در يك مجله مربوط به سازمان هواشناسي مقاله اي ديدم كه خانم دكتري آن را نوشته بود راجع به اهميت انگشت نگاري و اينكه بهترين يا تنها راه براي احراز هويت ، همين نقشه خطوط سر انگشت هر شخصي است ، و خود همان نويسنده با اعجاب اشاره كرده بود كه قرآن در 1400 سال پيش در يك بيان بسيار روشن ، اختصاصي ترين خصوصيت هر فرد را سرانگشت دانسته است ، ميگويد: آيا انسان گمان ميكند كه استخوانهاي او را جمع نخواهيم كرد؟! آري ، ما قادر هستيم سرانگشت او را همانگونه كه بود پردازش كنيم !

من براي اولين بار بود كه ميشنيدم چنين آيه اي در قرآن هست و چون سن كمي داشتم و از يك آخوند هم نشنيده بودم در من خيلي تاثير گذاشت و از اين رو وقتي به ديد دقيق علمي به مسأله نگاه ميكنم از شما ميخواهم كه تحليل و توجيه و استدلال متين علمي ذكر كنيد تا من بتوانم از احتمال صفر حدي عبور كرده به احتمال صفر مطلق برسم.

دقت كنيد دوست گرامي ، من نميخواهم اين احتمال را به عنوان يك ارزش صدق براي اسلام مطرح كنم ، خير ، فقط ميخواهم بگويم ارزش صدق اسلام هنوز صفر است اما صفر حدي است نه صفر مطلق كه شما گفتيد ، يعني شما بايد اثبات كنيد كه اين سخن قرآن محال است كه دلالتي بر ماورائي بودن قران داشته باشد ، و واضح است كه اين نياز به اثبات دقيق محال بودن دارد نه ارائه يك احتمال ديگر در كنار احتمال ماورائي بودن.

مهدي: من از ناحيه ديگر 8 سؤال از اسلام ميپرسم كه احتمال جواب داشتن آن صفر مطلق است ، و از آن نتيجه ميگيرم كه پس هيچ احتمال حدي در آيه سرانگشت انسان نيست.

حسين: همانطور كه عرض كردم اگر بخواهيم بگوييم 8 سؤال است كه احتمال جواب داشتن آن صفر مطلق است ، بايد اثبات منطقي دقيق كنيم كه محال است جوابي داشته باشد ، نه اينكه بگوئيم ما به جوابي دست نيافته ايم و همه علماي اسلام عاجز از جواب شده اند و بگوئيم اي مردم دنيا ما با صراحت اعلان ميكنيم كه هر كس ميتواند اين 8 سؤال ما را جواب دهد.
واضح است كه همه اينها احتمال جواب داشتن را صفر حدي ميكند و نه صفر مطلق ، چون بر مدعي صفر مطلق است كه دليل بياورد ، نه اينكه از ديگران طلب نمونه براي احتمال صفر حدي كند.
نویسنده: hosyn
چهارشنبه 14 بهمن1388 ساعت: 22:26
من ايميلي دريافت نكردم.
نویسنده: hosyn
پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 17:0
دوست گرامي ، هم من را خوشحال كرديد و هم خجالت زده ، خوشحال از اينكه مطالب زيادي را ارسال كرديد و بهره بردم و خجالت از اينكه خلاصه وقت گذاشتيد و پي جوئي مباحث كرديد.

فرموديد:
"اما یک اعتراف! من احتمال آسمانی بودن اسلام را بیشتر از زمینی بودن آن می دانم!"
با اينكه اين جمله شما براي من جالب بود اما از ناحيه ديگر باعث افسردگي من شد ، چون در تفاوت گذاشتن شما بين احتمال صفر حدي و صفر مطلق ، من گم كرده خودم را پيدا كردم ، يعني گم كرده اي كه اساسا اين وبلاگ را براي آن ايجاد كردم ، اولين مقاله آنرا "درايت تاريخي دو ارزشي نيست" ارسال كردم و سپس به عنوان "توضيح نخست" عرض كردم كه چرا اين وبلاگ را ايجاد كرده ام:
http://hosyn-m.blogfa.com/post-6.aspx
به نظر قاصر من ، سالها منطق دو ارزشي ارسطوئي بر فكر و علوم بشر سايه افكنده بوده و هنوز هم آثار آن باقي است ، و اين ظلم بزرگي به منطق و ذهن وسيع انساني است ، واقعا باور من اين است كه منطق صفر و يك و جبر و منطق بولي و ارزش صدق دو تائي ترو فيلز ، تنها و تنها بخش كوچكي از ذهن كيهان گونه انساني است ، و بسيار خوشحالم كه در عصري زندگي ميكنم كه سيطره يك منطق بر فكر بشر در هم ريخته و باب كشف منطق هاي ديگر گشوده شده است.
به هر حال وارد شدن شما در فرق بين صفر مطلق و صفر حدي زمينه خوبي براي بيان دقيق حوزه هاي تفكر بود ، و بي پرده بگويم كه بر من واضح است كه صفر مطلق كه شما گفتيد در غير حوزه خودش به كار برديد ، به تعبير شما برنامه نويسان ، ما دو كلاس صفر داريم مربوط به دو فضاي نام ، در يك فضاي نام كلاس صفر صفت استاتيك حدي بودن دارد و در فضاي نام ديگر كلاس صفر صفت استاتيك مطلق بودن دارد.
نویسنده: hosyn
پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 17:1
"مدتها از خدا می خواستم اگر وجود دارد یک نشانه ای بین من و خودش قرار بده. مثلاً می گفتم اگه وجود داره همین الان کامپیوتر جلوی روم رو خاموش کن!!! به قول معروف: از تو به یک اشارت از ما به صد دویدن!"
بعضي از سالكين را من ديده ام كه معتقدند بيش از يك اشارت شده است اما به سر دويدن ما صورت نگرفته است ، بنده ولو حرف او را لمس نكرده ام اما به چشم خود چيزي از او ديدم كه به هر حال سكوت ميكنم و قاطعانه حرفش را رد نميكنم ، او ميگفت خدا فرموده به عهد من عمل كنيد تا من هم به عهد شما عمل كنم و فرموده لازم نيست من مثلا كامپيوتر را خاموش كنم شما خودت طي يك مراحل پيشرفت با اراده خودت خاموش كن! "أجعلك مثلي ...".

"اما اینکه چرا گفتم احتمال حقانیت اسلام از نظر من صفر هست ، باید بگم واقعاً چیزی نبود که توی باطنم بود! گرچه این دو حرفم ظاهری متناقض دارن اما باید بگم گاهی این حس رو دارم و گاهی اون یکی حس رو!!"
احساس زيبا و بسيار خوبي كه از اين جمله شما دارم را به خدا نميتوانم توصيف كنم ، نه به خاطر شخص شما ، بلكه به خاطر آنچه از مؤلفه هاي ذهن ملموس من شده است ، دوست عزيز ، بعد از اينكه اين انبان پر شد ، تازه لمس ميكنيم چگونه كشتي نوح همه جفت ها در خود جا داده است ، لذا بازخواني طوفان نوح مزه ميدهد.

"اما در مورد اشاره به اثر انگشت اگر آیه اینچنین می بود می شد این ادعا رو کرد: ..."
زحمت كشيديد توضيح مفصل داديد و من مطلب شما را قبول دارم و لذا تصريح كردم احتمال ماورائي بودن همين جمله را فرض ميگيريم صفر است ، اما نكته منظور نظر من اين بود كه به هر حال صفر حدي است و همه توضيحات شما بيان صفر حدي بودن يا بسيار ضعيف بودن احتمال ماورائي بودن است و به هيچ وجه نميتوان از آن استفاده صفر مطلق كرد ، و اكنون كه خود شما هم ديدم با من موافقيد ادامه نميدهم.
فقط يك نكته عرض ميكنم كه وقتي ميخواهند دوباره زنده شدن انسان را ارائه دهند ، به طور طبيعي مثلا مناسب است بگويند "حتي رنگ ديده او يا شكل ابرو و دماغ او يا نظير اينها را دوباره بر ميگردانيم" نه اينكه چيزي را بگويند كه سالها مفسرين در توجيه انتخاب خصوص سرانگشتان سر گردان باشند!
نویسنده: hosyn
پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 17:2
"در ضمن در اینجا یک نکته ی روانشانسی هم دخیله ، مطمئنا اگر چنین بود که شما می فرمایید قطعا نگارنده ی قرآن مانور بیشتری روی این قضیه می داد که کاملاً معلوم کنه منظورش از این آیه چیه"
اين يك مسأله بنيادي در شناخت انبياء و روانشناسي خاص آنها است ، و تحقيق در آن دو گام دارد ، اول اينكه واقعا به يقين برسيم كه در رفتار و گفتار آنها تناقض و دوگانگي قابل انكار نيست ، شبيه همين امري كه شما راجع به خودتان گفتيد: "گرچه این دو حرفم ظاهری متناقض دارن اما باید بگم گاهی این حس رو دارم و گاهی اون یکی حس رو!!"
دوم اينكه رمز اين تناقض را كشف كنيم ، و اگر زنده بودم و درد و دل ما ادامه داشت هر چه در اين زمينه به آن رسيده ام را عرض ميكنم.

"اما یک نکته: راستش را بگویم من تنها در یک سوال به طور مطلق به یقین رسیده ام که جوابی برای آن نیست و آن گردآوری تمام گونه های جانوری در یک کشتی است وگرنه در مورد سایر سوالاتم به صورت صد در صد مطلق اعتقاد ندارم که جوابی برای آنها نیست."
راستش را بخواهيد من از شما داغترم ، ده ها تفسير را راجع به قضيه ذوالقرنين در قرآن زير و رو كرده ام ، باور من اين است هيچكدام در فضاي نام ذوالقرنين قران اصلا وارد نشده اند ، يا ميپذيريم كه اين يك افسانه است يا اينكه با پي جوئي قرائن قطعي ، مطمئن ميشويم كليد وا‍ژه هائي در كار است كه ما را رهنون به لغت خاصي ميكند.
سؤال اصلي اين است كه پس چرا چنين بيان شده است؟! و جواب فعلي من اين است كه در اين شرائط بهتر اين است بگوئيم هم طوفان نوح و هم ذوالقرنين افسانه است ، يعني بنا را بر افسانه بودن ميگذاريم تا مگر روزي يقين كنيم و مثل آقتاب ببينيم كه منظور چه بود؟
نویسنده: hosyn
پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 17:3
هشت سؤال شما را خواندم و سؤال اول را محور قرار ميدهيم كه به نظرم پايه اي فراهم ميشود براي سؤالات ديگر ، اما در مورد سؤال سوم:
"سوال سوم: این سوالم در مورد داروینسیم است."
به ياد دارم نوجوان بودم و در مجلسي يك پزشك با يك مجتهد درگير شده بودند و آن پزشك با اصرار تمام ميگفت اين آيه قرآن به وضوح نظريه داروين و تكامل انواع را ميگويد: "خدا هر جنبنده اي را از آب آفريد و به ترتيب بعضي بر شكم راه ميروند و بعضي بر دو پا و بعضي بر چهار پا ، و هنوز خدا هر چه ميخواهد خلق ميكند" و آن مجتهد ميگفت اشتباه فهميدي ، بعدا ديدم بين خود مجتهدين اختلاف است و بعضي به شدت دفاع ميكنند از اينكه قرآن دقيقا تكامل را قبول دارد.
منظورم اين است كه مسأله اختلافي است و هر كدام شواهد جالبي ارائه ميدهد كه اگر فرصت شد بحث ميكنيم.
نویسنده: hosyn
پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 22:16
"اولین سوالم همان بود که روز اول از شما پرسیدم ، یعنی در مورد صدور معجزه بود که گفتم بودم نمی توان آیات نفی اعجاز را توجیه کرد. یکی دو تا هم که نیستند! نزدیک به 20 آیه ی نفی اعجاز هست"
با خود گفتم براي اينكه از نقاط مشترك فكر همديگر استفاده كنيم خوب است كتاب شما را مرور كنم ، سر فصل هاي 18 گانه آنرا فهرست وار مرور كردم و به بعض مطالب آن نگاه اجمالي كردم و چند سؤال در ذهنم آمد كه باعث ترديد من شد ، به هر حال از يك مطلب شما فعلا استفاده ميكنم براي بررسي اولين سؤال شما ، و بعدا سؤالاتم را مطرح ميكنم.
فرموديد:
"10- شرایط نفی یا اثبات رخداد ها
در منابع و ماخذ اسلامی وقایع ، روایات و حوادث بی شماری نقل شده است . حال این سوال مطرح می شود : « تا به چه اندازه می توان این مستندات اسلامی را درست پنداشت؟» مستنداتی که گاه متضاد یکدیگرند ، گاه با وجود رنگ و بوی اسلامی خلاف آیات قرآن هستند ، گاه اگرچه مخالف قرآن نیستند اما امکان ضعیف وقوعی دارند ، گاه در درون خود دچار تناقض هستند و گاه اگر چه هیچ گونه مشکلی ندارند اما به تواتر نرسیده اند. تواتر یک موضوع ، یعنی اکتساب حالتی یقینی از یک موضوع به علت وجود مدارک زیاد برای اثبات آن و نیز دلایل عقلی و نقلی زیاد که برای آن نقل می کنند. مثلاً گرچه ما به سیاره ی مشتری نرفته ایم اما اخبار متواتر آن اثبات می کند که چنین سیاره ای در منظومه ی شمسی وجود دارد."

اين حرف كه ما بايد سراغ متواترات برويم حرف بسيار خوبي است ، و متواترات از حساب احتمالات بهره ميبرند و از عناصر منطق فازي هستند ، و بر خلاف منطق ارسطوئي كه آنرا از بديهيات ميدانند تواتر يك مقوله تشكيكي است و درجات صدق متفاوت دارد هر چند براي كف متواتر شدن يك مينيمم مفروض است.
نویسنده: hosyn
پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 22:17
اكنون وارد گام نخستي ميشوم كه عرض كردم ، يعني شواهدي ميآورم كه مطمئن ميشويم گفتار و رفتار پيامبر اسلام مشتمل بر تناقض است ، و اين شاهدها هر كدام از درجه اي از تواتر برخوردار است :
شاهد اول: آيه قرآن ميگويد: بگو اگر من علم غيب ميدانستم هر آينه همه خوبي ها را براي خودم گردآوري ميكردم و هيچ بدي براي من پيش نميآمد.
شاهد دوم: در يك قضيه تاريخي آنچنان شرائط خارجي دست به دست هم داد كه هر مراجعه كننده به تاريخ مطمئن ميشود پيامبر اسلام خبر از غيب داده بود ، و آن قضيه كشته شدن عمار در جنگ صفين بود ، چون دو طرف با هم نزاع ميكردند وقتي عمار كشته شد يك شوك تاريخي به ميدان جنگ وارد شد! هزاران كشته بودند مهم نبود ، مگر كشته شدن عمار چه خصوصيتي داشت كه در تاريخ ثبت شد كه طرفين جنگ در اينكه چه كسي عمار را كشته نزاع كردند ، لشكر علي ميگفتند معاويه عمار را كشت و معاويه ميگفت چون علي عمار را از خانه اش بيرون آورد و همراه خود كرد پس او سبب كشته شدن عمار شد و او كشنده عمار است!
بخاري صاحب اولين صحيح اهل سنت كه در مخفي كردن فضائل علي مشهور است وقتي به باب فضائل عمار ميرسد اسمي از خبر دادن پيامبر به اينكه گروه سركش عمار را ميكشند نميبرد اما در دو باب ديگر كه كسي احتمال نميدهد روايت را آورده است ، منظورم اين است قضيه قابل انكار نيست و رمز آن هم مقابله كردن لشكر معاويه بود كه گفتند علي كشنده عمار است چون او را از منزلش بيرون كشيده و مقابل شمشيرها آورده است!

دقت كنيد كه قضيه خبر دادن پيامبر را اگر يك نفر از ايشان نقل ميكرد ، به راحتي معاويه ميگفت دروغگو است ، اما آنچنان قضيه جا افتاده بود كه چاره اي نداشت بگويد علي او را كشته است.

تمام اهل سنت هر چند معاويه را كاملا قبول دارند اما همگي ميگويند كه با كشته شدن عمار معلوم شد كه حق با علي بوده است هر چند بر معاويه هم باكي نيست چون اجتهاد كرده و اشتباه نموده!

اكنون بايد ببينيم كه چگونه ميشود قرآن ميگويد پيامبر علم غيب نميداند و در عين حال حتي يك محقق چيني و ژاپني مثلا با مراجعه به تاريخ مطمئن ميشود پيامبر خبر از غيب داده بود؟

آيا در طول تاريخ ، مسلمانها با اين تهافت چگونه برخورد ميكردند؟
نویسنده: hosyn
جمعه 16 بهمن1388 ساعت: 22:20
"شاید در پیری بتوانم این کتاب را منتشر کنم زمانی که کاملاً پخته شده باشه!"
همه آمديم پخته بشيم ، حالا يا مثل داوكينز يا مثل آنتوني فلو.

"نفرمایید این حرف رو که خجالت زده شدید! بابت چی؟! بابت اینکه من بحث رو شروع کردم؟! یا بابت اینکه من مشتاق هستم؟!"
بابت اينكه به تفصيل توضيح داديد ، و شايد هم من قياس به نفس ميكنم چون تايپ كردن برايم روان نيست.

"جالب است بدانید ما درسی در رشته ی کامپیوتر داریم که به منطق فازی می پردازد!"
بلي ، من هم اول باري كه با منطق فازي آشنا شدم حدود سال 78 بود كه كتاب "راهنماي جامع هوش مصنوعي و سيستمهاي خبره به زبان سي" از انتشارات بهينه را مطالعه كردم.

"البته چند سالی هست که مهندسین به این فکر افتاده اند که معانی همچون" تا حدودی درست یا غلط" را نیز به کامپیوتر بفهمانند!"
و يك كمي جلوتر ، من نوجوان بودم كه از آقا دكتري نام كامپيوتر با هوش مصنوعي را اولين بار شنيدم ، نزديك است 50 ساله شود.

"در آمریکا حدود 40 سال پیش موسسه جیمز اعلام کرد هرکس بتواند در محیط آزمایشگاه امری فراطبیعی انجام دهد یک میلیون دلار(آن زمان) به وی می دهیم!"
اين را بدون تعصب ميگويم ، موسسه جيمز اين جائزه را به شتاب دهنده هاي خود آزمايشگاه ها بدهد ، با برداشتن موانع از سر راه نظريه پردازان فيزيك نظري ، امروز شاهد تئوري استرينگ هستيم كه خود فيزيكدانها ميگويند به جاي فيزيك فلسفه ميگوئيم!!

"آخرین دلیلش نیز این بود که مسیلمه کشته شد و به تاریخ پیوست و پیروانش هم پراکنده شدند!"
اين جمله شما من را به ياد مصاحبه اي انداخت كه از تلويزيون مشاهده ميكردم و مكرر تاسف ميخورم كه چرا نام خانم دكتري كه صحبت ميكرد را ياد داشت نكردم ، همين اندازه يادم هست كه همسر يكي از فرهنگ نويسان معروف ايران بود كه به مناسبت شوهرش با او مصاحبه ميكردند ، اين خانم دكتر از يك مورخ اروپائي كه نامش را برد نقل كرد كه ميگويد از چيزهاي جالب در تاريخ اين است كه در يك عصر بر اين كره خاكي دو جنگ در جريان بود يكي بين امپراطوري بيزانس و امپراطوري روم با لشكركشي مليوني ، و ديگري در ريكزارهاي عربستان در كنار چاهي به نام بدر بين تعداد قليلي كه به حساب نميآيند ، اما اكنون اثري از آن دو امپراطوري نيست ولي بخش عظيمي از دنيا را مسلمين گرفته اند!
نویسنده: hosyn
جمعه 16 بهمن1388 ساعت: 22:22
"اما ای کاش همان فردایش هم ارائه می داد! مدتها ( می گویند 40 شب) وحی قطع شد!"
به نظر من هر كس بخواهد ادعا كند كه لغت قرآن را ميداند و وحي را ميشناسد بايد از حروف مقطعه سر در آورد ، آيات متعدد به وضوح ميگويد اين حروف آيات كتاب مبين هستند! يا اساس وحي را ميگويد اين حروف هستند ، دقت كنيد : حم عسق اينچنين به تو و پيامبران قبل از تو خدا وحي ميكرده است ، مطمئن باشيد اگر شخص 100 جلد تفسير هم بنويسد و از كنار حروف مقطعه عبور كرده باشد سر سوزني به لب قرآن راه نيافته است ، هر چه ميداند از لباس قرآن است و لباس غير از بدن است ، پيامبران پيشين كه خبر از آمدن آخرين پيامبر ميدادند خصوصيت اصلي او را اين ميگفتند كه كتابي ميآورد با حروف مقطعه.
البته همين آياتي هم كه لباس قرآن حساب ميشود چيزهاي عجيبي دارد ، براي خود بنده واقعه اي پيش آمد كه واقعا تعجب كردم ، در کتابی دیدم که تعداد به کار رفتن واژه "یوم" در قرآن به عدد روزهای سال است ، به المعجم المفهرس محمد فؤاد عبدالباقی مراجعه کردم دیدم تعداد الیوم و یوم را 348 و تعداد یوما را 16 ذکر کرده است ، با خود گفتم اینکه 364 روز میشود و کم دارد ، مدتها گذشت روزی مقدمه همان المعجم را مطالعه میکردم ناگهان بهت زده شدم ، در مقدمه میگوید اگر بدانید من چقدر دقت کردم تا کلمه ای از من فوت نشود اما متاسفانه چند مورد از دست رفته است ، و جدول آنها را در مقدمه ارائه کرده بود که یکی از آنها آیه 59 سوره اعراف بود که یوم داشت و از المعجم ساقط شده بود!


"با شما در این زمینه موافق نیستم. حتی نباید یک لحظه با این دید به داستان های قرآن نگریست که افسانه هستن ..... اگر بگوییم اینها افسانه هستند به یقین ناخود آگاه گفته ایم که خداوند هم دروغگو است ..... یعنی دروغی نمی گوید که عقل پذیر باشد!"
دوست گرامي در مقصود من دقت نكرديد ، ميتواند در نظر ما چيزي افسانه باشد اما دروغ نباشد ، مثالي به اصطلاح برنامه نويسي و شبكه بندي عرض كنم ، اگر مثلا خود را ساكنان لايه ترانسپورت فرض كنيم داده هائي كه رد و بدل ميشوند افسانه اند اما همين اطلاعات وقتي به لايه اپليكيشن رسيدند معنا دار ميشوند ، مقصود من اين بود اول بايد معلوم كنيم در چه لايه اي هستيم؟
نویسنده: hosyn
جمعه 16 بهمن1388 ساعت: 22:24
"بیاییم دوباره تاریخ را تکرار کنیم و به کعبه حمله کنیم!!"
مگر جريانات سال سوم حكومت يزيد و يا جريانات قرامطه را نخوانده يا نشنيده ايد؟ خدا هيچ كار نكرد!
گويا خدا در اوقات ضرورت از خدائي خود مايه ميگذارد! وقتي اساس دينش در خطر است خودنمائي ميكند ، به نظر من از مهمترين لحظات در تاريخ اسلام لحظه محاكمه يك زن بود ، بعد از اينكه قرآن بشارت داد در حالت امنيت كامل وارد مسجد الحرام ميشويد ولي عملا به صلحنامه با مشركين ختم شد و عمر گفت از وقتي مسلمان شدم اينگونه شك نكرده بودم! و پيامبر گفتند آيا من گفته بودم كه همين امسال هم اين قضيه اتفاق خواهد افتاد؟!! خلاصه اگر پيامبر وفات ميكرد و فتح مكه اتفاق نيفتاده بود دين باقي نميماند ، و در اين شرائط بايد يك فتح بدون خونريزي صورت گيرد و اگر مشركين متوجه شوند و جنگ صورت گيرد فتح مبين رخ نميدهد ، لذا كنترل كامل كردند كه مشركين خبر نشوند تا لشكر مسلمين را بالاي سر خود ببينند ، اما تنها يك نفر با يك زن تماس گرفت و نامه اي به او داد و او روانه مكه شد ، ناگاه پيامبر خبر داد كه جبرئيل به من ميگويد زني خبر ميبرد ، چندين منزل رفته بود ، علي و زبير رفتند و زن را گرفتند ، مثل باران گريه ميكرد و ميگفت من اصلا خبري ندارم بياييد من را بگرديد ، زبير سست شد اما علي گفت پيامبر دروغ نميگويد يا نامه را ميدهي و يا همين الآن با اين شمشير گردنت را ميزنم ، و زن چون جديت علي را دانست نامه را از لاي موهاي خود بيرون آورد ، اگر اين نامه به مكه رسيده بود و مشركين آماده شده بودند اكنون معلوم نبود سرنوشت اسلام چه شده بود؟


"در مورد داروینیسم جای بحث زیاد است. من به شدت معتقدم قرآن با آیاتی فراوانی اعتقاد به خلقت یکباره انسان دارد و با تکامل به شدت مخالف است."
كتابي دارد دكتر يدالله سحابي به نام ...؟ الآن يادم نيست كه خلقت انسان است يا تكامل در قرآن ، ايام جواني ما حدود نود ساله بود و كتابش معروف بود و چاپي كه من داشتم يك ضميمه هم داشت كه ميگفت صاحب الميزان در جلد 16 مطالب من را نقد كرده اند كه جواب ميدهم ، به هر حال شديدا معتقد بود كه قرآن نظريه تكامل را ميگويد ،
نویسنده: hosyn
جمعه 16 بهمن1388 ساعت: 22:25
، اما چيز جالبي كه خودم ديدم براي اولين بار در كتاب جواهر الكلام كه كتاب سطح بالاي مجتهدين است (در ابتداي كتاب حج) اين روايت بود كه زراره به امام صادق ميگويد تعجب ميكنم كه من چهل سال است از شما مسائل حج را ميپرسم ولي هنوز تمام نشده است! امام گفتند اي زراره آيا خانه اي كه به 2000 سال قبل از آدم حج در آن به جا آورده ميشده ميخواهي مسائلش به اين زودي تمام شود؟! و همچنين روايت اينكه امام علي به راوي گفتند اگر تا صبح از من سؤال كني كه قبل از آدم كه بود ميگويم آدم!! معروف است.

"واژه ی بر روی شکم راه می روند هم اصلا در آن نیست."
آيه اين است: "والله خلق كل دابة من ماء فمنهم من يمشي على بطنه ومنهم من يمشي على رجلين ومنهم من يمشي على أربع يخلق الله ما يشاء إن الله على كل شيء قدير (45)
ببينيد جمله يمشي علي بطنه.

"و واژه ی <هنوز> هم در آیه نیست! و بحث ما هم روی آن است! شاید او خواسته با آوردن <هنوز> ثابت کند که از نظر قرآن تکامل هنوز ادامه دارد!"
ابتداي آيه فعل ماضي "خلق" است (خلق كرد) اما در ادامه آيه فعل مضارع "يخلق" است و معنا ميشود خدا خلق ميكند (در حال يا آينده) هر چه را ميخواهد.

"در اینجا نظر نویسنده (مصطفی حسینی طباطبایی) را می گویم: پیامبر در مواقعی خاص و از طریق وحی از غیب با خبر می شد و دیگر اوقات از این امر بی بهره بود. یعنی علم غیب نداشت مگر اینکه خلافش ثابت می شد!"
من از آن اطمينان هاي شخصي كه گفتم و انتظار هم ندارم شما يا آقاي مصطفي طباطبائي قبول كنيد و بلكه به شما تا حدي حق ميدهم كه مسخره ام كنيد اما فقط حال شخصي خودم را ميگويم ، بنده به اطمينان رسيده ام كه تمام لحظات پيامبر مشحون علم غيب بود.

"البته من نمی دانم تا چه حد این پیش گویی پیامبر متواتر است اما وقتی پیگیری کردم نتیجه ی آن را به شما می گویم."
من هم خوشحال ميشوم كه از تحقيق شما استفاده كنم.
نویسنده: ماهی کوچولو
دوشنبه 19 بهمن1388 ساعت: 14:53
سلام
وبلاگم رو به روز کردم
خبر داری؟
با همون مطلبی که قولش رو داده بودم
بدو بیا که منتظرم
نویسنده: hosyn
سه شنبه 20 بهمن1388 ساعت: 11:23
"با عرض پوزش به خاطر دو سه روزی که نتونستم به نظرات شما پاسخ بدم"
من هم حال به حال هستم و مثلا امروز خيلي ضعف دارم و حوصله اينكه چيزي بنويسم ندارم و فقط دو سه كلمه عرض ميكنم.

"لطفا اگر می شود بیشتر در این باب توضیح دهید یا یک مثال بزنید."
در ابتدا شما جمله اي گفتيد كه من را به حرف آوريد:
"من امروز یکی از سوالاتم رو اینجا قرار می دهم و هدفم هم این است که اگر به فرض محال روز قیامتی در کار بود به خدا بگویم من تمام تلاشم را کردم اما ...."
با خود گفتم چند كلمه اي خدمت آقا مهدي بنويسم تا به فرض محال اگر قيامتي در كار بود بتواند آقا مهدي به خدا بگويد خدايا شاهد بودي كه اين حسين ديوانه هم چقدر پرت و پلا گفت كه سر من را به درد آورد!
ولي از شوخي بگذريم دوست گرامي من به سهم خود كليد وا‍ژه هائي كه ميدانستم خدمت شما اشاره كردم و سن من مناسب تفصيل نويسي نيست ، اين زمان عصر دسترسي سريع به اطلاعات است و شما ميتوانيد در آنچه من اشاره كردم تحقيق كنيد ، و عجله هم نكنيد ، جمله اي در كتاب شما ديدم كه بهت زده شدم فرمويد:
"هم اکنون ما می دانیم از کجا آمده ایم و به کجا می رویم ، هستی چیست و چگونه است"
دوست گرامي هنوز چند صباحي نيست كه كد DNA توسط فرانسيس كالينز كشف شده است يعني همان شخصي كه مدتي از عمرش را بيخدا بود و اكنون به شدت مذهبي است و كتاب "زبان خدا" را نوشته است ، و كشف او سبب شد كه فيلسوف بيخداي انگليسي 80 ساله از سابقه خود تغيير مسير دهد و اكنون در غالب آدرسهاي اينترنتي كه كتابهاي سابق آنتوني فلو را ميبينيد در كنار آن تذكر ميدهند كه ايشان اكنون برگشته و فلان كتاب او نظريه فعلي اوست ، و نيز در مصاحبه جهاني كه داوكينز با كالينز داشتند داوكينز در پايان گفت اگر خدائي باشد غير از اين خداي شخص وار است كه اديان معرفي ميكنند! گويا مثلا داوكينز يك مرتبه نماز مسلمانها را نديده كه هر تكاني ميخورند ميگويند خدا بزرگتر از اين است كه وصف شود.

"شما معتقدید که مرگ مسیلمه و به سرانجام نرسیدن کار او ، دلیل رد پیامبری وی نمی تواند باشد."
برعكس!! من گفتم از اين مطلب صحيح شما به ياد مقابل آن افتادم كه چگونه ديني به پا شد اما ملتهاي بيگانه سبب بقاء آن شدند ، نوابغ ايرانيها دين را بيمه كردند و مغول حمله كرد اخر سر همه سلاطينش مدافع پر و پا قرص اسلام شدند!
نویسنده: hosyn
پنجشنبه 22 بهمن1388 ساعت: 22:9
"آنچه از سخنان شما بر می آید این است که شما خود داروینسیم را قبول دارید."
خير ، بنده سالها است حرفهاي طرفين را گوش كرده ام و آنها را مانعة الجمع نميدانم ، و بحث را عميق ارزيابي ميكنم ، خود نظريه تكامل هنوز حالت خام علمي دارد و فقط از شواهد علمي يا شبه علمي بهره ميبرد و تبديل به قانون علمي نشده و شايد منتظر كشفيات بسيار مهمي در ژنتيك است.
راستي نام كتاب دكتر سحابي خلقت انسان بود و كتاب تكامل از نظر قرآن توضيح نظر آية الله مشكيني رئيس سابق مجلس خبرگان است ، و ايشان آنطور كه در خاطرم مانده بر اين آيه خيلي تاكيد دارد: "همانا مثل عيسي نزد خدا مثل آدم است كه او را از خاك آفريد سپس به او گفت باش پس بود" ، و شكي نيست كه عيسي از مادر زائيده شده است.

"در ضمن اگر قرآن با داروینسیم موافق بود حتما آیات زیادی را ( لااقل یکی!) به صورت صریح به آن اختصاص می داد همان طور که به خلقت یکباره ی انسان اختصاص داده!"
من اصراري در بحث تحقيقي ندارم اما به نظر من آيات 26 تا 29 سوره حجر خيلي مهم است ، چون ابتدا تصريح ميكند جنس انسان را از صلصال آفريديم سپس خلقت نوع جن را از آتش ميداند و سپس ميگويد به ملائكه گفتيم كه از جنس اين انساني كه ذكر كردم ميخواهم يك فرد را خلق كنم پس هنگامي كه پرداخت او به پايان رسيد و از روح خودم در او دميدم براي او سجده كنيد ، آيا اين تسويه يعني چه؟ در آيه 11 سوره اعراف ميگويد: "همانا شما را خلق كرديم سپس شما را صورت صورت كرديم سپس به ملائكه گفتيم براي آدم سجده كنيد" اين آيه دلالتي عجيب در نظر من دارد و همه مفسرين در توجيه آن بياناتي دارند تا بر فهم آنها منطبق شود.



*************
این قسمت از بخش نظرات وبلاگ حسین است، ولی نه در داخل مدیریت وبلاگ:


*************
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي - 9 نظر

نویسنده: مهدی
دوشنبه 19 بهمن1388 ساعت: 23:25
با عرض پوزش به خاطر دو سه روزی که نتونستم به نظرات شما پاسخ بدم
"اين را بدون تعصب ميگويم ، موسسه جيمز اين جائزه را به شتاب دهنده هاي خود آزمايشگاه ها بدهد ، با برداشتن موانع از سر راه نظريه پردازان فيزيك نظري ، امروز شاهد تئوري استرينگ هستيم كه خود فيزيكدانها ميگويند به جاي فيزيك فلسفه ميگوئيم!!
لطفا اگر می شود بیشتر در این باب توضیح دهید یا یک مثال بزنید.
"از چيزهاي جالب در تاريخ اين است كه در يك عصر بر اين كره خاكي دو جنگ در جريان بود يكي بين امپراطوري بيزانس و امپراطوري روم با لشكركشي مليوني ، و ديگري در ريكزارهاي عربستان در كنار چاهي به نام بدر بين تعداد قليلي كه به حساب نميآيند ، اما اكنون اثري از آن دو امپراطوري نيست ولي بخش عظيمي از دنيا را مسلمين گرفته اند!"
نمی دانم درست منظور شما را فهمیدم یا نه اما برداشت من این است که شما معتقدید که مرگ مسیلمه و به سرانجام نرسیدن کار او ، دلیل رد پیامبری وی نمی تواند باشد.منطق من در این زمینه این است: اگر دینی واقعا بحق باشد، پس خداوند پشت آن دین است و نمی گذارد نیست و نابود شود چنانچه یکی از دلایل اثبات اسلام نیز همین می تواند باشد. چون در آیه ای از قرآن گفته شده ما می خواهیم اسلام را بر سایر ادیان پیروز کنیم و امروز می بیینم به این پیروزی نزدیک است.
یک سوال: اگر در آن جنگ مسلمین نیست و نابود می شدند و فقط نامی کوچک در تاریخ از نهضت محمدی می ماند ، آیا شما امروز مسلمان بودید؟! آیا اصلا علاقه ای به مطالعه تاریخ آن روزگار عرب پیدا می کردید؟! بعد از محمد بجز مسیلمه ، چند نفری هم ادعای پیامبری کردند و توسط حکومت ابوبکر سرکوب شدند ، آیا شما رفتید در مورد آنها تحقیق کنید که آیا بحق بوده اند یا نه؟!
به هر حال شاید من منظور شما را بد فهیمده باشم. لطفا بیشتر توضیح دهید.
""اما ای کاش همان فردایش هم ارائه می داد! مدتها ( می گویند 40 شب) وحی قطع شد!"
به نظر من هر كس بخواهد ادعا كند كه لغت قرآن را ميداند........"
نویسنده: مهدی
دوشنبه 19 بهمن1388 ساعت: 23:25
پاسخ شما به سوال من دور بود اما در مورد معجزه ی ریاضی قرآن
در وبلاگ www.666.mihanblog.com به طول بسیار گستره ای به بحث معجزه ی ریاضی قرآن می پردازد که البته به نظر من بیشتر چیزهایی که می گوید قابل قبول نیست جز این چیزی که خود شما گفتید. در این وبلاگ گاهی برای اثبات حرفایشان مثلاً می گویند دو آیه آخر سوره توبه جزو قرآن نیست(!) تا فلان فرمولشان خراب نشود! ( خواستن چشم را خوب کنند زدند ابرو را هم خراب کردند!)
یکی از مسائلی که بسیار ذهن من را به خود مشغول کرده همین قواعد ریاضی هست که در قرآن وجود دارد و شاید روزی به همین خاطر به اسلام برگردم!
اما بنا بر چند پاسخ و فرض ، تا حدودی توانسته ام خود را متقاعد کنم که این یک معجزه نیست.
مثلاً حساب کردم دیدم قرآن 6000 و خرده ای آیه است. اگر آن را بر تعداد روزهای 23 سال تقسیم کنیم ، آنگاه می بینیم به طور <میانگین> پیامبر روزی کمتر از یک خط از قرآن را به مردم ارائه می داده است! که به وضوح معلوم است مقدار بسیار بسیار کمی است. البته اگر بپذیریم قرآن تنها محصول 23 سال است! چون من عقیده دارم پیامبر بعد از ازدواج با خدیجه و حتی قبل از آن ، شخصی بسیار متفکر بوده که خیلی از اوقات تنهایی رو انتخاب می کرده و مشهوره به غار حرا می رفته و تفکر می کرده. پس به نظر من قرآن حداقل محصول 40 سال تفکر شبانه روزی پیامبر بوده. با این وجود وی بعد از اعلام پیامبری میانگین روزی تنها کمتر از یک خط قرآن ارائه می کرده. از یک نظر هم حدود سه چهارم قرآن تکرار است!
مثلاً ماجرای موسی و فرعون ، داستان هود و صالح و .... بارها در قرآن تکرار شده. بسیاری از آیات چه از نظر ظاهر چه از نظر دستور عین هم هستند. دارم چه می گویم خود شما که استاد قرآن شناسی و اسلام شناسی هستید!
پس می توان حتی گفت این ارائه کمتر از نصف یک خط به طور میانگین در هر روز بوده است!
با اینکه ما در آیه ای می خوانیم سخنان خدا آنچنان زیاد است که اگر دریا ها مرکب شوند سخنان خدا پایانی ندارد!
اما با این ارائه ی کم این آیه زیر سوال می رود و می دانید از چه نظر!
نویسنده: مهدی
دوشنبه 19 بهمن1388 ساعت: 23:25
این مقدمه را گفتم تا بگویم به این خاطر میزان ارائه بسیار کم بوده است چون روی آیات بسیار تفکر می شده است. از نظر بلاغت و فصاحت و ....
و به دلیل اینکه روی آیات تفکر زیادی شده است می توان نتیجه گرفت این احتمال وجود دارد از دقت زیاد در آیات این نظام ریاضی ( البته نه چندان پیچیده) به وجود آمده است
مورد بعدی این است که پیامبر اسلام از نظر بسیاری یکی از برجسته ترین نوابغ بشری است( از نظر من در اول لیست است حتی بهتر از نیوتن )
نوابغ هم گاهی حافظه های شگفت انگیزی دارند. مثلاً یکی بود که هزار حرکت شطرنج را که انجام داده بود ، باز می گرداند! یا مردحافظه ی ایران کارهای عجیبی انجام می دهد!
پیامبر هم با حافظه ای قوی و بهره گیری از بهره ی هوشی بالا ، و با گذاشتن وقت بسیار روی قرآن ، شاید توانسته باشد این نظام ریاضی را به وجود آورد.
مورد بعدی شاید اشتباه یا تعمد در شمارش باشد! چون برخی سایت ها همین شمارش را انجام داده اند و به نتیجه ای مغایر رسیده اند. باید شخصاً این شمارش را انجام دهم تا به یقین برسم.
مورد بعدی این است شاید تنها نگارنده ی قرآن پیامبر نبوده است! مثلاً عده ای در این مورد به وی کمک می داده اند و شاید آنها این حساب کتاب ها را به عهده داشته اند!
مورد بعدی این است که از وضع می توان دو جور نتیجه گرفت. یک نتیجه اینکه قرآن تحریف نشده چون اگر شده بود این نظم به هم می خورد. نتیجه ی دوم اینکه با تحریف قرآن این نتیجه حاصل شده! مثلاً تعداد کلمات مرد دو سه تا زیاد تر از مرد بوده و با حذف آنها این کار صورت گرفته!
من مخالف دیدگاه دوم هستم چون نه با عقل سازگار است نه با تاریخ اسلام.
پس این می تواند از دلایل عدم تحریف قرآن باشد.
اما اینکه چرا پیامبر این موضوع رو همون صدر اسلام بیان نکرده
نویسنده: مهدی
دوشنبه 19 بهمن1388 ساعت: 23:26
یک دلیلش اینکه در آخر عمر پیامبر این محاسبات ریاضی شکل گرفت! یعنی مثلاً تا سال 15 بعثت تعداد واژه های مرد از زن بیشتر بود تا اینکه آخر سر با هم مساوی شدن! خوب این نشون می ده پیامبر از اواخر کار موفق به این کار شده
یک دلیل روانشناسی هم پشت این قضیه است! پیامبر اونقدر باهوش بود که این موضوع رو فاش نکنه تا آیندگاه اون رو کشف کنن! اگر آخر عمر مطلب رو می گفت اونوقت همه می گفتن: حساب کتاب کرد تا اینها رو سامان دهی کنه!
یه نکته ی دیگه و خیلی مهم اینکه واقعا این کار عملیه
حتی برای کتابی که توی یک سال تدوین بشه
چون به راحتی می تونسته از حافظین قرآن ( بخصوص با اتکا به حافظه ی خودش) یا حتی کمک از کاتبین ، و محاسبات ساده ی رباضی ، و با آن همه وقت بیکاری که داشته(!) ، این کار رو انجام بده
البته تا یادم نرفته بگم این موضوع رو شما می تونید برای اثبات قدیم بودن قرآن توی بحثهاتون به کار ببرید. چون اگر قرآن حادث بود اونوقت نمی شد با توجه به صفاتی از خداوند بر قرآن حادث فرمول ریاضی قالب کرد!

به هر حال این دلایلی که آوردم ناکافی است و شاید بتواند حداکثر 50 درصد این موضوع را انکار کند. در طول این چند سال به سراغ هر وجهی از اسلام رفته ام آخر سر با اطمینان آن را رد کرده ام! این نیز شاید در آینده مشمول شود!
"ميتواند در نظر ما چيزي افسانه باشد اما دروغ نباشد"
همان طور که خودتون می دونید اجماع دو نقیض محاله
متاسفم اما نتونستم این جمله رو هضم کنم. مثالی می زنم: خدا به پیامبر وحی می فرسته و می گه در آینده پسری برای تو به دنیا میاد. پیامبر نمی تونه به خدا بگه: تا وقتی بچه ام به دنیا نیاد ، این حرف رو دروغ فرض می کنم ، هروقت به دنیا اومد تصدیق می کنم!!!!
نویسنده: مهدی
دوشنبه 19 بهمن1388 ساعت: 23:27
ما در هر لایه ای که باشیم ، باید در مورد مبحثی که به خدا برمیگرده ، یا کاملاً تصدیق کنیم یا انکار کنیم!
خداوند این چنین نیست: راستگو هست مگر اینکه خلافش ثابت شود!
و این چنین هم نیست: دروغگو است مگر اینکه خلافش ثابت شود!
در هر صورت من معتقدم یک مسلمان باید تمام آیات قرآن را قبول کند و اگر در مواردی به شبهه بر خورد ، باید بگوید: «من یقین دارم که این شبهاتم روزی برطرف می شود. پس نباید این شبهاتم را بی جواب بدانم یا بگویم <فعلا> شبهاتم درست هستن مگر اینکه در آینده خلافش ثابت شود!»
در ضمن ، خود قرآن هم به شدت با این نظر مخالفه که داستانهاش افسانه هستن. به همین دلیل وقتی مکیان به آیات قرآن می گن اساطیر الاولین هست ، متعرض می شه
"مگر جريانات سال سوم حكومت يزيد و يا جريانات قرامطه را نخوانده يا نشنيده ايد؟ خدا هيچ كار نكرد!"
اتفاقاً همین باعث اولین شک من به داستان اصحاب فیل شد! وقتی با منجنیق کعبه را ویران کردند ، چون دوره ی تاریخی بود ، نتوانستند انکارش کنند! ماجرای اصحاب فیل هم بر می گردد به قبل از اسلام که تاریخ نگاری صحیحی در عربستان نبود و ماجرا با خرافه آمیخته شد.
"گويا خدا در اوقات ضرورت از خدائي خود مايه ميگذارد! وقتي اساس دينش در خطر است خودنمائي ميكند"
پیشنهادی هم که من دادم اگر اجرا می شد واقعاً مهمتر از حمله ی ابرهه بود! ( چون ابرهه به کعبه ی پر از بت حمله کرد و ما به کعبه ی نماد توحید!)
زیرا قبل از اجرای آن ، به همه می گفتند اگر کعبه ویران شود یعنی الله وجود ندارد!
پس لازم می شود خدا ، خداییش را به نمایش بگذارد!
در ضمن در داستان ابرهه هم این فرض را می توانید پی بگیرم. ابرهه مثلاً کعبه را ویران می کرد چه می شد؟! خوب بعد از رفتنش دوباره کعبه را می ساختند!
مسئله هتک حرمت کعبه بود که ماجرای ابابیل پیش آمد!
حمله با منجنیق هم نوعی هتک حرمت کعبه بود اما ....!
نویسنده: مهدی
دوشنبه 19 بهمن1388 ساعت: 23:27
پس به نظر من اگر خدا وجود دارد ، باید در هر زمان حافظ این خانه باشد تا بر همگان ثابت شود که : الله خیر الحافظین!
"عمر گفت از وقتي مسلمان شدم اينگونه شك نكرده بودم!"
این عمر که بعد از مرگ پیامبر ادعا می کند آیه ای از قرآن افتاده است(!) ( یا بز آن را خورده است!) اصلاً به یقین نرسیده بود که حالا شک کند!!! با ده ها رفتاری که در حیات پیامبر و بعد از آن انجام داد ( مثلاً 74 حلال را حرام و حرام را حلال کردن) ثابت کرد که باطناً اعتقادی به اسلام نداشته است!
"خلاصه اگر پيامبر وفات ميكرد و فتح مكه اتفاق نيفتاده بود دين باقي نميماند"
در اینجا خود شما اذعان می کنید که اگر پیامبر کارش را به سرانجام نمی رساند دینش باقی نمی ماند یعنی واقعا پیامبر نمی بود. پس چه جای اشکال به حرف من بود که مرگ مسیلمه را به عنوان دروغ بودن ادعایش ابراز کردم؟
"اما تنها يك نفر با يك زن تماس گرفت و نامه اي به او داد و او روانه مكه شد ، ناگاه پيامبر خبر داد كه جبرئيل به من ميگويد زني خبر ميبرد ، چندين منزل رفته بود ، علي و زبير رفتند و زن را گرفتند ، مثل باران گريه ميكرد و ميگفت من اصلا خبري ندارم بياييد من را بگرديد ، زبير سست شد اما علي گفت پيامبر دروغ نميگويد يا نامه را ميدهي و يا همين الآن با اين شمشير گردنت را ميزنم ، و زن چون جديت علي را دانست نامه را از لاي موهاي خود بيرون آورد ،"
از این گونه نقل ها که معجزه در آنها نمایان است در تاریخ اسلام بسیار نقل می شود. اما خود شما که بهتر می دانید تحت چه شرایط سختی یک ماجرا تایید می شود و گاهی در مورد ماجراهای بسیار مشهور تر از این هم اختلاف نظر هست چه رسد به این گفتگوی دو سه نفره که از نظر حدیث شناسی ، چندان قوی هم نیست.
در ضمن ، نباید با نقل تاریخ مجهول و احادیثی ، مغایر آیات قرآن حرف زد!
برای ما گواهی قرآن که می گوید پیامبر غیب نمی دانسته وگرنه منفعت ها می برده و نیز آیات نفی اعجاز حجت را تمام می کند. قرآن سند غیر قابل انکار و محکمی است.
نویسنده: مهدی
دوشنبه 19 بهمن1388 ساعت: 23:29
آنچه از سخنان شما بر می آید این است که شما خود داروینسیم را قبول دارید. تا آنجایی که من مطالعه داشته ام شاید بالغ بر 95 درصد علمای حاظر مخالف داروینسیم هستند چون آیات قرآن به روشنی خلقت آدم و حوا را یکباره می داند و همه ی انسان ها را هم از نسل آنها می داند.
در ضمن اگر قرآن با داروینسیم موافق بود حتما آیات زیادی را ( لااقل یکی!) به صورت صریح به آن اختصاص می داد همان طور که به خلقت یکباره ی انسان اختصاص داده!
مثلاً می گفت: ما شما را بر حیوانات برتری دادیم!
یا : موجودات را به تدریج در زمین آفریدیم
یا : ....
اما متاسفانه قرآن تنها میگوید ما فلان و فلان و ... را برای شما خلق کردیم!
خوب من هم می تواند ایجا بگویم: قرآنی که فکر می کند حیواناتی مانند گاو و گوسفند و .. که برای انسان خلقت شده اند ، حتما فکر می کند چون برای انسان بوده اند ، پس با انسان خلق شده اند! یعنی قبل از انسان این حیوانات نبوده اند!
در یک فرصت مناسب حتما آیاتی از قرآن که داروینسیم را به صورت واضح ( بدون نیاز به تفسیر و تاویل!) نفی می کند خواهم آورد.
"آيا خانه اي كه به 2000 سال قبل از آدم حج در آن به جا آورده ميشده ميخواهي مسائلش به اين زودي تمام شود؟! و همچنين روايت اينكه امام علي به راوي گفتند اگر تا صبح از من سؤال كني كه قبل از آدم كه بود ميگويم آدم!! معروف است."
اما این ادعا خلاف آیات قرآن است. این ادعا خلاف عقل است: وقتی قبل از آدم ، آدم بوده است ، چه نیازی بوده که آدم و حوا دوباره خلق شوند؟!
بنا بر روایات اسلامی فرزندان آدم به دلیل نبودن آدم هایی دیگر در زمین ، مجبور به ازدواج خواهری و برادری بوده اند.
در قرآن هم تصریح شده همه ی انسان ها از نسل آدم و حوا هستند: « ما شما را از یک تن آفریدیم و ..»
پس آن انسان ها کجا رفتند؟! آیا آنها از نسل میمون بودند یا خلقتی مثل آدم و حوا داشتند؟ و ده ها سوال دیگر
اگر همچنان اصرار دارید انسان های قبل از آدم بوده اند ، آنگاه آیات قرآنی را برای رد این دیدگاه شما ارائه می دهم.
در ضمن این گفته ها زمانی به وجود آمد که جمجمه های انسان هایی با قدمت های چندصد هزار ساله پیدا شد و قبل از آن خبری از این گونه احادیث و نقل ها نبود! باز هم می گویم گواه ما قرآن است !
نویسنده: مهدی
دوشنبه 19 بهمن1388 ساعت: 23:29
بسیار متاسفم هستم از اینکه دچار خطا شدم و فراموش کرده بودم معنی دقیق آن آیه را
هنوز نمی دانم چرا ترجمه ی آن را فراموش کرده بودم ؟ کاش قبل از بیانش به ترجمه ی آن رجوع کرده بودم
اما این آیه با ترجمه ی درستش هم چیزی از داروینسیم اثبات نمی کند. آیه خیلی واضح است و فقط گوینده ی آن چیزی هایی که همه توان مشاهده ی آن را دارند بیان کرده است.
من نمی دانم کجای این آیه مربوط به داروینسیم است اگر می شود توضیح بفرمایید
"من از آن اطمينان هاي شخصي كه گفتم و انتظار هم ندارم شما يا آقاي مصطفي طباطبائي قبول كنيد و بلكه به شما تا حدي حق ميدهم كه مسخره ام كنيد اما فقط حال شخصي خودم را ميگويم ، بنده به اطمينان رسيده ام كه تمام لحظات پيامبر مشحون علم غيب بود."
نفرمایید جسارت مسخره به شاگرد شاگرد شما هم وارد نیست اصولاً مسخره از دیدگاه من لااقل امری باطل است
ما فقط مشغول بحث هستیم و نظر شما در مورد مسئله ای که در آن تخصص دارید بسیار محترم است. ایرادی که من وارد کردم هم مشمول همین بود که شما عقیده دارید <تمام> لحظات پیامبر با حضور علم غیب بوده است و که با یک مثال می تواند آن را نفی کرد. مثلاً بار ها از پیامبر چنین جمله ای شنیده شده است: «اگر می دانستم فلان چیز را ، فلان می کردم!»
بارزترین آن هم در جنگ احد بود. اگر پیامبر می دانست آن افرادی را که بالای کوه مستقر کرده ، برای غنیمت گیری به پایین می آیند و استراتژی جنگی پیامبر به هم می ریزد ، حتما اشخاص دیگری به جای آنها می گماشت. در آن 23 سال ده ها اتفاق متواتر افتاد که نشان از این دارد لااقل در آن حوادث پیامبر علم غیب نداشته
ببخشید که مثل بارهای قبل پرحرفی کردم
شاد باشید

نویسنده: ؟
شنبه 24 بهمن1388 ساعت: 10:37
حاجاقا
سلام
خیلی وقته به روز نمیشید
علت چیه!

***************

اینجا پایان قسمت بیرون مدیریت وبلاگ از بخش نظرات وبلاگ


*************



اینجا شروع بخش نظرات وبلاگ حسین از داخل مدیریت وبلاگ


*************



جمعه 16 بهمن1388 ساعت: 10:28 توسط:مهدی
مثلاً پیامبر اسلام اگر می گفت: فلان شخص در فلان تاریخ کشته می شود و کسی که وی را کشته به بهشت می رود!!
بعد از آن بسیاری کار به کار این شخص نمی داشتند تا تاریخ پیشگویی بیاید و بعد از آن خود اقدام به کشتن آن شخص کنند تا مخاطب آن پیشگویی قرار بگیرند!
چنانچه در تاریخ چند نمونه از این پیشگویی ها ثبت شده است. مثلاً در زمانهای گذشته شخصی در هند پیش بینی کرد که در منطقه ای و در فلان زمان جنگی رخ می دهد. در همان زمان ها جنگی در شرف انجام بود. دو طرف جنگ( به نظر بنده) عمدا جنگ را به آن منطقه کشاندند تا مخاطب آن پیشگوی بزرگ شوند! چون وی پیش بینی کرده بود پیروز این جنگ قدرتمند می شود! و ...
در مورد عمار هم شاید این قضیه رخ داده باشد. مثلاً عده ای وقایعی را ایجاد کرده اند که این اتفاق بیافتد تا ....!
احتمال دیگر آن است که این پیشگویی از پیامبر سر نزده باشد و به دروغ به وی نسبت داده شده باشد. البته من نمی دانم تا چه حد این پیش گویی پیامبر متواتر است اما وقتی پیشگیری کردم نتیجه ی آن را به شما می گویم. متواتر تر از این قضایا را هم که بررسی کرده ام به نتایجی غیر از گفته ها رسیده ام! شاید این نیز مشمول آن شود!

تا تشکر فراوان

مقاله ی ذوالقرنین در این وبلاگ: www.usa.blogfa.com
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

جمعه 16 بهمن1388 ساعت: 10:27 توسط:مهدی
در مورد داروینیسم جای بحث زیاد است. من به شدت معتقدم قرآن با آیاتی فراوانی اعتقاد به خلقت یکباره انسان دارد و با تکامل به شدت مخالف است. که سر فرصت دوست دارم در مورد آن بحث کنیم
متاسفانه ی آیه هم به شدت معیوب و غیر صحیح ترجمه شده است.
واژه ی بر روی شکم راه می روند هم اصلا در آن نیست. و واژه ی <هنوز> هم در آیه نیست! و بحث ما هم روی آن است! شاید او خواسته با آوردن <هنوز> ثابت کند که از نظر قرآن تکامل هنوز ادامه دارد!
اما در مورد مبحث علم غیب داشتن پیامبر اسلام
در کتاب "خیانت در گزارش تاریخ" که نقد کتاب 23 سال هست ، به این موضوع می پردازه و من در اینجا نظر نویسنده (مصطفی حسینی طباطبایی) را می گویم:
پیامبر در مواقعی خاص و از طریق وحی از غیب با خبر می شد و دیگر اوقات از این امر بی بهره بود. یعنی علم غیب نداشت مگر اینکه خلافش ثابت می شد!

که البته به نظر من اصلا علم غیب نداشت! در مقابل صدها عملی که از پیامبر سر زد که نشان می داد علم غیب ندارد ، چند ماجرای مشکوک به خبر از علم غیب دادن او را می توان زیر ذربین گذاشت و رد کرد!

ابتدا یک مطلبی را بگویم که آن را در هیچ کتابی ندیده ام و نظر شخصی خودم است. می گویم ببینم شما هم آن را قبول دارید یا نه
وقتی یک پیشگویی در طرف شخصی انجام می گیرد ، عده ای برای اینکه مخاطب آن پیشگویی قرار بگیرند ، خود پیشگویی را به واقعیت مبدل می کنند!!!
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

جمعه 16 بهمن1388 ساعت: 10:27 توسط:مهدی
اما ای کاش همان فردایش هم ارائه می داد! مدتها ( می گویند 40 شب) وحی قطع شد! و بعد از آن این سوره ی کهف ارائه شد.
دلیل را هم بر این آوردند که آن شب پیامبر نگفت <ان شاء الله> فردا ارائه می دهم و خدا وی را اینچنین تنبیه کرد!
از معنی ذوالقرنین یعنی صاحب دو شاخ! از همین جا این داستان به افسانه می گراید وای به حال محتوای داستان!!
کسی می داند سد بین یاجوج ما ماجوج چه شد؟! مگر نه اینکه قرار بود تا قیامت برپا باشد؟!
مگر با بستن یک کوه با سد آهنی(!) می توان جلوی جنگ آنها را گرفت؟! خوب کوه را دور می زنند!
این ذوالقرنین با کجا شخصیت تاریخی تطابق دارد؟! با کورش؟! نه خیلی با او فاصله دارد و به نظر من با دلایل فراوان سنخیتی با وی ندارد. با اسنکدر یا آتیلا؟! نه هیچ کدام
بگذریم از این این مبحث یک مقاله در مورد آن دارم که آخر سر برای شما می فرستم شاید مفید باشد.

"جواب فعلي من اين است كه در اين شرائط بهتر اين است بگوئيم هم طوفان نوح و هم ذوالقرنين افسانه است ، يعني بنا را بر افسانه بودن ميگذاريم تا مگر روزي يقين كنيم و مثل آقتاب ببينيم كه منظور چه بود؟"
با شما در این زمینه موافق نیستم. حتی نباید یک لحظه با این دید به داستان های قرآن نگریست که افسانه هستن چون قرآن بارها می گوید این داستان ها واقعی هستن و اساطیر الاولین نیستند! آخر سوره ی یوسف هم این را می گوید.
اگر بگوییم اینها افسانه هستند به یقین ناخود آگاه گفته ایم که خداوند هم دروغگو است و هم <بد> دروغ می گوید! یعنی دروغی نمی گوید که عقل پذیر باشد!

تا یادم نرفته مطلب بگم. من یک بار پیشنهادی دادم که قبل از من هیچ کس آن پیشنهاد را نداده بود یا لااقل آن را در کتابی مکتوب نکرده بود. پیشنهادم این بود که برای اینکه این بحث حقانیت اسلام بلاخره یا این وری شود یا آن وری(!) بیاییم دوباره تاریخ را تکرار کنیم و به کعبه حمله کنیم!! اگر الله وجود دارد مانند افسانه ی اصحاب فیل به کمک کعبه می آید و وجودش اثبات می شود! و اگر کعبه ویران شد پس بدانیم که این کعبه حافظی ندارد!! نظر شما در مورد این پیشنهاد چیه؟!
اینجوری واقعا این بحث پایان نمی گیره؟!
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

جمعه 16 بهمن1388 ساعت: 10:26 توسط:مهدی
اما یک مطلب ، مجموع برخی از حوادثی که به صفر میل می کنند ، گرچه در ریاضات باز هم صفر مطلق نمی شود اما در مباحث خارج از ریاضیات به صفر مطلق می گراید. مثلاً مسیلمه را به در جنوب عربستان ادعای پیامبری کرد را در نظر بگیریم. ده ها دلیل وجود دارد که این شخص پیامبر حقیقی نبوده است اما هیچ کدام از این دلایل به تنها به طور صد در صد پیامبری وی را باطل نمی کرد اما مجموع آنها می توانست این کار را انجام دهد. آخرین دلیلش نیز این بود که مسیلمه کشته شد و به تاریخ پیوست و پیروانش هم پراکنده شدند!
اینکه من می گویم گاهی احساس کرده ام اسلام مطلقا باطل است به خاطر مجموع شبهات وارد به آن بوده. اولین باری که به فکر تحقیق در این زمینه افتادم این منطق به ذهنم خطور کرده بود: هزاران ایراد و شبهه به اسلام وارد شده است ، چطور ممکن است مخالفین اسلام همه را اشتباه ایراد گرفته اند و فقط و فقط یک ایراد یا شبهه ی درست وجود ندارد؟! پس اگر یک ایراد ثابت شود کار اسلام تمام است! که این بسیار محتمل به نظر می رسد و این شد که به این فکرهایم ادامه دادم!
حقیقت این است که در هر زمینه ای که وارد می شویم ، ده ها شبهه برایمان پیش می آید. حتی با گذشت زمان شبهات هم زیادتر می شود. مثلاً بعد از اینکه فهمیدم می توان انسان را شبیه سازی کرد ، ده ها پرسش به ذهنم هجوم آورد که هنوزم نتوانسته ام پاسخ آنها را از علما بگیرم.
اما در مورد ذوالقرنین که فرمودید.از همان بچگی من به این داستان به دیده ی شک نگاه کردم نه به خاطر خود محتوای داستان ، بلکه به خاطر چگونگی ارائه این داستان
اشخاصی نزد پیامبر رفتند و از وی خواستند در مورد اصحاب کهف ، تعداد آنها و ذوالقرنین سوال پرسیده شود. چون این تقاضا به یک باره بود ، پیامبر گفت فردا آیات آن را ارائه می دهم! به نظر من اگر محمد واقعا پیامبر بود باید همان لحظه این کار را می کرد تا حتی این شبیه پیش نیاید که محمد شب را به آیه ی سازی آنها مشغول شده است!
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

جمعه 16 بهمن1388 ساعت: 10:26 توسط:مهدی
"بعضي از سالكين را من ديده ام كه معتقدند بيش از يك اشارت شده است اما به سر دويدن ما صورت نگرفته است ، بنده ولو حرف او را لمس نكرده ام اما به چشم خود چيزي از او ديدم كه به هر حال سكوت ميكنم و قاطعانه حرفش را رد نميكنم ، او ميگفت خدا فرموده به عهد من عمل كنيد تا من هم به عهد شما عمل كنم و فرموده لازم نيست من مثلا كامپيوتر را خاموش كنم شما خودت طي يك مراحل پيشرفت با اراده خودت خاموش كن! "
در اینجا مبحث عدل اللهی به زیر سوال می رود . اینکه بعضی ها به خاطر ناآشنایی به چگونگی رسیدن به این نقطه که شما فرمودید و یا ناتوانی این امر ، نمی توانند به خواسته ی خود برسند. بهتر بود خدا اگر وجود دارد زمینه را طوری محیا می کرد که افرادی که واقعا در پی او هستند بتوانند به او برسند. مثلاً وقتی من مدتها که پی این کار بودم و وقت بسیاری را که باید صرف رشته ی خودم می کردم را به این کار اختصاص دادم نتوانستم به این هدف برسم حال با این حساب چگونه بسیاری که کمتر از من وقت صرف کرده اند می توانند به این امر برسند؟!
همون طور که خودتون گفتید این کار به گروه محدودی ( شاید تنها سالکین!) اختصاص داره!
در آمریکا حدود 40 سال پیش موسسه جیمز اعلام کرد هرکس بتواند در محیط آزمایشگاه امری فراطبیعی انجام دهد یک میلیون دلار(آن زمان) به وی می دهیم! سالها گذشته اما کسی این جایزه را هنوز نبرده است! و اینجا 3 دیدگاه به وجود می آید: اول اینکه هیچ کدام از هزاران نفری که ادعای چنین کارهایی را دارند( مثل خاموش کردن کامپیوتر با اراده!) مشکل مالی ندارند که پی این جایزه باشند!!!!! دوم اینکه از این جایزه خبری ندارد و سوم اینکه اگر دارند خودشان می دانند که دیگران را فریب داده اند و در محیط آزمایشگاهی نمی توانند چنین کاری انجام دهد!
هر زمان کسی این جایزه را برد ، من نیز قانع می شود کسی می تواند امر فراطبیعی انجام دهد!
اما ای کاش خود شما از یکی از آنها درخواست می کردید که پیش چشم شما یکی از این کارها که ادعا دارند را انجام دهد تا معلوم گردد آنها این شعار را در مورد خودشان عملی کرده اند یا نه!
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

جمعه 16 بهمن1388 ساعت: 10:26 توسط:مهدی
بسیار خوشحال شدم از نظراتتون و از اینکه وقت گذاشتید
من چون رشته ام کامپیوتر و دوستام هم کامپیوتری هستن(!) خجالت زده نمی شم وقتی اونها نوشته هام رو می خونن اما وقتی شما که موی در این راه سفید کردید اونها رو خوندید با خودم گفتم .....!
خلاصه ببخشید از نوشته هام . بیشتر تمرین نوشتن می کنم و هر چی می نویسم اون رو توی معرض آزمایش قرار می دم تا کم کم پخته بشم
قصد بیرون زدن کتاب هم ندارم!! چون تا دیگران از ما خیلی بهتر هستن ما که آبروی خود نمی بریم! شاید در پیری بتوانم این کتاب را منتشر کنم زمانی که کاملاً پخته شده باشه!
نفرمایید این حرف رو که خجالت زده شدید! بابت چی؟! بابت اینکه من بحث رو شروع کردم؟! یا بابت اینکه من مشتاق هستم؟!
من که طرفدار پر و پا قرص این مباحثم! توی این زمینه بحث کردن هیچ وقت خستگی نمیاره!!
جالب است بدانید ما درسی در رشته ی کامپیوتر داریم که به منطق فازی می پردازد! در کامپیوتر صفر نشانه ی نادرستی مطلق و یک نشانه ی درستی مطلق هست و به همین دلیل هر چه که از کامپیوتر ایجاد شود به پای انسان نمی رسد!! چون فقط این دو منطق را می تواند درک کند! البته چند سالی هست که مهندسین به این فکر افتاده اند که معانی همچون" تا حدودی درست یا غلط" را نیز به کامپیوتر بفهمانند!
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 9:48 توسط:مهدی
متاسفانه وقتی نظراتم رو دوباره خوندم فهمیدم اشتباهات تایپی و گرامری زیادی داره
مثلاً یه جا گفتم یه سوال از شما دارم و آخر سر هم یادم رفت بپرسمش!
ببخشید
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 7:28 توسط:مهدی
این مثال را زدم تا به شما بگویم این سوالات من طوری است که باید به دنبال پاسخی که به آنها داده می شود ، من دوباره سوالاتی را مطرح کنم. گاهی بوده در مورد یک گزاره ، بالای 10 پرسش و پاسخ صورت گرفته تا مخاطبم را به عقیده ی خودم قانع کرده ام.و به دلیل شرایطی که هم شما دارید و هم من دارم ؛ نمی توانیم این انتظار را داشته باشیم که گفتگو ها بسیار دامنه دار شود. پس پوزش من را بپذیرید که فقط صورت سوال را مطرح می کنم و یک پرسش و پاسخ سوری مثل شما ایجاد نمی کنم چون بسیار زمانگیر است.
مابقی سوالاتم در آن 20 صفحه اول کتابم موجود می باشد که اگر شما رغبی به این مباحث داشته باشد ، حتما وقتی را برای خواندن آن صفحات اختصاص می دهید. هرچند ظاهر آنها صفحات بسیار سطح پایین است اما این کار عمدی بوده است تا مخاطبینم را که هیچ از این موضوعات خبر ندارند کم کم وارد بحث کنم نه آن از همان ابتدا مباحث پیجیده را مطرح کنم. در همان 20 صفجه هم هرچه به آخر می رویم مباحث پیجیده تر می شود.
اما در مورد مقدار امگا که گفتید. من در این زمینه خودم چیز خاصی ننوشته ام و منظورم از مقاله ؛ مقالات موجود در اینترنت است که می توانم برای شما گرد آوری کنم اما منطق من در این زمینه: مطلب شما شبیه همان مطلب است که می گوید اگر زمین کمی به خورشید نزدیک تر بود یا دور تر آنگاه ... و در مقاله ای به نام " ما از کدام نسل هستیم؟" در آن وبلاگ که گفتم بدان پرداخته ام.

اما یک نکته: راستش را بگویم من تنها در یک سوال به طور مطلق به یقین رسیده ام که جوابی برای آن نیست و آن گردآوری تمام گونه های جانوری در یک کشتی است وگرنه در مورد سایر سوالاتم به صورت صد در صد مطلق اعتقاد ندارم که جوابی برای آنها نیست.
ببخشید که هم وقت شما را گرفتم و هم سر شما را به درد آوردم.راستش را بگویم من آدم بسیار خجالتی هستم و از اینکه کسی را به زحمت بیاندازم بسیار ناراحت می شوم. امیداورم به بزرگواری خودتان ببخشید.
با تشکر
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 7:27 توسط:مهدی
البته این سوالم چون با مطلقیات سر و کار ندارد می توان به آن پاسخ هایی داد. مثلاً گفت خداوند خواسته است ادیان در خاورمیانه باشند تا الگوی سایر امت ها باشند(!) و از این قبیل پاسخ ها
اما با چند پرسش و پاسخ ساده این شبه جوابها به بن بست می رسند! که در صورت تمایل شما آن را ادامه می دهیم
سوال پنجم: این سوالم در مورد دستاوردهای علمی است که با برخی آیات قرآن ناسازگار است. مثلاً در قرآن تنها خدا جنسیت جنین ها را تعیین می کند اما امروزه خود ما هم می توانیم و ... که در مقاله ای به صورت کامل به آن پرداخته خواهد شد.
همان طور که خود شما فهمیده اید سوالام به گونه ای هستند که باید در مورد آنها بحث های زیادی صورت بگیرد و شبهات یکی دو خطی نیستند لذا بهتر است یک سوال از شما بپرسم: من در آن وبلاگ که آدرسش را دارید ، 20 صفحه ی اول کتابم که البته یک پیش نویس است و هنوز ویرایشات زیادی لازم دارد را قرار داده ام. سوالات من هم در گرو آن است که شما آن صفحات را ابتدا مطالعه فرمایید تا بعد پی ببرید زاویه ی دید من به گزاره ها چگونه است. هرچند آن صفحات بسیار پرغلط است و باید تصحیح شود اما شالوده ی آن بخشی از دیدگاه های من است. این سوالات من هم در گرو این است که با مخاطبم ساعت ها بنشیم و بحث کنم تا آنگاه به آن سوالات برسیم وگرنه بی مقدمه پرسش از این سوالات شاید شما را به خنده وادارد و بگوید جواب این سوالات که آسان است!
یک مثال می زنم: مثلاً من در یک جا پرسیدم چرا واقعه شق القمر را فقط مردم عربستان و یک پادشاه از هند(!) دید؟ یکی به خیال خودش که جواب دندان شکنی برای من آماده کرده بود(!) گفت: در آن شب خدا هوای سایر مناطق را ابری کرده بود تا آن واقعه را نبینند! به ظاهر این جواب می تواند توجیه کند این مسئله را اما آن شخص نمی دانست که من در پی آن حرفش می گویم: آیا این با حکمت اللهی سازگار است که معجزه ای نشان دهد ولی آن را از عده ای بسیاری مخفی کند؟! اتفاقا حکمت اللهی ایجاب می کند اگر شق القمری بوده ، آسمان سایر نواحی را صاف کند تا همه آن را ببیند!
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 7:27 توسط:مهدی
مگر نه اینکه می گوییم خدا حکیم است؟ پس چرا انسان را انقدر شبیه میمون خلق کرد؟ آیا نمی دانست اگر چنین کند ما حق داریم به شک بیافتیم؟ شاید بگویید ما حق نداریم شک کنیم چون میمون شبیه انسان نیست که شک کنیم! با در نظر گرفتن اینکه هر انسانی چشم دیدن دارد و می تواند در مورد تکامل انواع مطلب بخواند کسی که این شباهت را نمی بیند حتماً دچار مالیخولیا شده است! سوال ما این است که : آیا نمی توانست اصلا میمون را خلق نکند؟ شاید بگویید طبیعت به وجود میمون نیازمند است. در جواب می گویم مگر نه اینکه خداوند قادر مطلق است؟ پس آیا نمی توانست این نیاز طبیعت را به گونه ای دیگر رفع کند؟! یا میمون را خلق می کرد ، اما انقدر شباهت به وجود نمی آورد؟
سوال چهارم: چرا بسیاری از امت ها از داشتن پیامبر محروم بوده اند یا بسیار کم بهره و از سوی دیگر لشکر لشکر پیامبر به سوی بنی اسرائیل فرستاده شده است؟! چین ، هند ، اقیانوسیه و .. از پیامبر بی بهره بوده اند و در کل تمام پیامبران در خاورمیانه آمده اند!
و اکثریت آنها ( شاید 98 درصد!) یهودی بوده اند! انگار هر کسی آخر اسمش ئیل بوده است ، پیامبر هم بوده است!
شاید بگویید این چه اشکالی دارد؟! می گوییم اشکالش این است که بین اقوام تبعیض به وجود می آید ، تعدادی هدایت گر داشته اند و تعدادی نداشته اند!
شاید بگویید از کجا معلوم که در آن نواحی نیامده است؟ می گوییم اگر آمده بود هم اکنون اثرات آن معلوم بود مثل خاورمیانه اما می بینیم در آن نواحی پیامبری امری ناشناخته بوده است بخصوص در شرق آسیا و آمریکا.

مثلاً در تاریخ آمریکا ( بخصوص قوم باستانی مایا) هیچ اثری از تعالیم انبیا وجود ندارد و یا ....
انگار تب پیامبر بازی فقط در خاورمیانه و آن هم بین یهودیان بوده است! البته موارد کمی هم داریم که متعلق با سایر اقوام باشد. مثلا ما چند پیامبر عرب داریم و چند ایرانی! اما آیا این شبهه ی ما را حل می کند؟!
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 7:26 توسط:مهدی
امیدوارم توضیحاتم کامل بوده باشه و برای اینکه بحث به درازا کشیده نشه به همین بسنده می کنم ولی اگر این پاسخ من شما رو صد در صد قانع نکرد می تونم به صورت گسترده به اون بپردازم
سخن رو کوتاه کنم اینم از چند تا سوالم:
اولین سوالم همان بود که روز اول از شما پرسیدم ، یعنی در مورد صدور معجزه بود که گفتم بودم نمی توان آیات نفی اعجاز را توجیه کرد. یکی دو تا هم که نیستند! نزدیک به 20 آیه ی نفی اعجاز هست
دومین سوالم که بی جواب مانده در مورد کشتی نوح است. البته این سوالم خود مشمول بر چندین سوال می شود
مثل اینکه <محال> است نوح تمام گونه های جانوری روی زمین را که بالغ بر صدها میلیون گونه می شوند ( که با فرمان زوج بودن آنها) دو برابر هم می شوند را در یک کشتی(!) جمع کرده باشد!
کمی در این باره فکر شود مطمئنا انسان به این نتیجه می رسد چنین چیزی غیر عقلانی است
نکته بعدی: زمین شناسان طوفانهای معمولی روزگاران گذشته را هم فهمیده اند حال چگونه است که طوفانی به این بزرگی را منکر می شوند؟!
شما می توانید برای پیگیری این موضوع این جمله را در اینترنت جستجو کنید تا به مقاله ی مربوط به آن برسید: ( طوفان نوح ، شوخی یا جدی؟!)
سوالات دیگری هم در اینجا مطرح است: مثلاً چه لزومی داشت برای کشتن چند کافر چنین بر سر دنیا آید و این همه دردسر کشتی ساختن و جمع آوری حیوانات و ... پیش بیاید؟!
سوال سوم: این سوالم در مورد داروینسیم است. گرچه من در آن وبلاگی که آدرسش را به شما دادم در اثبات تکامل انواع چند خطی نوشتنم اما این سوال اصلی من است که آنجا بیان کردم:
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 7:25 توسط:مهدی
مطمئنا اگر چنین بود که شما می فرمایید قطعا نگارنده ی قرآن مانور بیشتری روی این قضیه می داد که کاملاً معلوم کنه منظورش از این آیه چیه
این رو هم در نظر بگیرید اشاره به یک چیز ، باعث نمی شه وجوه پنهان اون آشکار بشه
مثلاً من میام توی کتابم می نویسم: در داخل بدن انسان شگفتی های فراوانی است
حالا اگه کسی یه چیزی رو از بدن انسان کشف کنه افتخارش به من که نمی رسه! چون من فقط اشاره کردم که یه چیزی هست و نگفتم چی هست!
اشارات قرآنی هم شبیه این هستن یعنی فقط به یه چیزی اشاره می کنه و این دیگران بودن که به زوایای پنهان اون چیز پی بردن و این افتخاری رو نصیب قرآن نمی کنه
البته این یه موضوع یه قرینه ی دیگه هم داره که جواب ناقص این موضوعه نه کامل
فرض کنید شخص ساده ای در خانه ی ما باشد
ما می دانیم این شخص در مورد موضوعات معمولی هم نمی تواند به خوبی نظر بدهد چه رسد در مورد موضوعاتی همچون نسبیت و ...!
اکنون مثلا ما یک روز می شنویم این شخص جمله ای گفته ای که بوی یک نظریه علمی را می دهد!
ما در جواب می گوییم حتما این شخص منظور دیگری داشته وگرنه اگر سخنان این شخص علمی بود که ....!
قرآن هم پر از خطاهای علمی است که می توانم در جای خود آیات آن را بیاورم و یا خود شما می توانید از اینترنت و کتب این آیات را پیدا کنید. حال ما اگر توانستیم ثابت کنیم آیاتی از قرآن ضدعلم هستند ، می توانیم در باره ی این آیات بگویم: قرآنی که در دیگر آیات دچار اشتباه علمی شده ، قطعا از این آیه هم منظور علمی نداشته است!
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 7:25 توسط:مهدی
اگر انصاف به خرج دهیم می بینیم به حتم اگر جمله ای شبیه بالا در قرآن می بود مسلمانان با داد فریاد اعلام می کردند قرآن ما از همان 1400 سال پیش به شکافت ماده ! انرژی هسته ای! و .... اشاره کرده!!!
ولی واضحه که این فقط یک تشبیه بوده که بعد ها به یک نظریه ی علمی شباهت پیدا کرده

وگرنه می بایست اون شخصی که این حرف رو زده ، رسما اعلام کنه که من معتقدم می شه اتم ها رو شکافت و ... در صورتی که اون شخص روحش هم از این ماجرا خبر نداشته!
اگر ما بخوایم با این دید به قرآن یا هر کتاب دیگه ای نگاه کنیم مسلماً می توانیم نکات علمی زیادی ازش بیرون بکشیم!
مثلاً در قرآن به سطری که نوشته می شه قسم یاد می شه. برخی از روی این آیه می گن قرآن به پرینتر اشاره کرده !!! یا....
من خیلی از این موارد ادعا ها رو بررسی کردم ولی افسوس که ....
اما در مورد اشاره به اثر انگشت
اگر آیه اینچنین می بود می شد این ادعا رو کرد: ما شما را متمایز خلق کردیم حتی سر انگشتهایتان را
اما دامنه ی معنای این آیه گسترده هست
می تونه منظور فقط خود بندهای انگشت ها باشه
می تونه منظوز ظرافت انگشت ها باشه
می تونه حتی خطوط دست باشه!
چون با چشم معمولی هم هر شخصی که به انگشتهای خودش نگاه کنه می تونه این خطوط رو ببینه
پس دیدن و مشاهده ی این خطوط عجیب نیست ، عجیب اینکه ثابت کنیم شخصی در آن زمان به تمایز این خطوط برای هر فرد پی برده که در این آیه چنین چیزی مشاهده نمی شه
در ضمن در اینجا یک نکته ی روانشانسی هم دخیله
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 7:24 توسط:مهدی
اما یک اعتراف! من احتمال آسمانی بودن اسلام را بیشتر از زمینی بودن آن می دانم! اگر غیر از این بود که با خیال راحت به زندگیم می رسیدم و انقدر از اینکه نکند دچار خطا شده ام در عذاب نبودم! شاید شما هم فهمیده باشید که من از راهی دیگر از اسلام خارج شدم و آن این بود که دست روی اشکالات گذاشتم و از آن به عقیده ی مادری خودم پشت کردم وگرنه بسیاری از وجوه اسلام قابل دفاع است و گاهی احساسی به من دست می دهد که اسلام بحق است. اما برخی چیزها چنان منو آزار می ده که باعث این وضعم شده. شاید برای شما خنده دار باشد اما من مدتها از خدا می خواستم اگر وجود دارد یک نشانه ای بین من و خودش قرار بده. مثلاً می گفتم اگه وجود داره همین الان کامپیوتر جلوی روم رو خاموش کن!!! به قول معروف: از تو به یک اشارت از ما به صد دویدن!
اما نشد که نشد! خیلی ها ادعای دیدن روح و جن داشتن و من مدتها دنبالشون رفتم اما من جزو محرومیم از دیدنشون شدم!
و .....
الان هم بشدت مشغول خوندن کتب دینی هستم تا بلکه پاسخ شبهاتم رو پیدا کنم
اما اینکه چرا گفتم احتمال حقانیت اسلام از نظر من صفر هست ، باید بگم واقعاً چیزی نبود که توی باطنم بود! گرچه این دو حرفم ظاهری متناقض دارن اما باید بگم گاهی این حس رو دارم و گاهی اون یکی حس رو!!
گاهی وقتی ماه ها روی شبهه ای وقت می ذارم و به نتیجه نمی رسم احساس یقین می کنم که اسلام باطله گاهی هم وقتی چند وجهه ی معجزه آسا از اسلام و تاریخ و ... می بینم حس می کنم که ....
اما در مورد اون قضیه که گفتید ثابت کنم نگارنده ی قرآن در مورد اثر انگشت واقعاً اون چیزی که مد نظر ماست نمی دونسته
توی یکی از کتابهای ایران قدیم یه نویسنده برای معشوقه ی خودش می نویسه: برای پیدا کردن تو ذره های مواد را می شکافم بلکه شاید تو را پیدا کنم ....
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 7:24 توسط:مهدی
با درود فراوان
با پوزش فراوان به خاطر اینکه دیر به پاسخ های شما جواب می دهم . متاسفانه اینترنتم قطع بود و این چند روز درگیر دانشگاه بودم.
وقتی فهمیدم شما 50 سال دارید پاک شرمنده شدم از اینکه قابل دونستید و ... و شرمنده از این بابت که انقدر شما رو به زحمت انداختم با وجود شرایطی که دارید
الان هم دوست ندارم بیشتر از این باعث به زحمت افتادن شما بشم چون می دانم این جور بحث ها دو نفر آدم بیکار(!!) تمام وقت می طلبه که بنشینن و روزها(!!) حرف بزنن! اما با این حال در حد بیان اون 8 سوالم رو بیان می کنم ولی هر کدوم از این سوالهات به توضیحات بسیار زیادی نیاز داره یعنی شاید هزار سوال از لابه لایش بیرون بیاد! مثلاً نمی شه سوال "آیا خدا وجود دارد؟" رو با چند خط توضیح داد که وجود داره یا نه! بلکه کتابها می طلبه!
پس فقط سوالهام رو بیان می کنم با اندکی توضیح و انتظاری هم ندارم که شما به اونها پاسخ بدید چون از شرایط شما آگاه شدم
و به اشتباه اول فکر می کردم کار شما وبلاگ نویسیه و در روز ساعت ها وقت دارید برای این جور مباحث!
و تشکر می کنم از توضیحاتی که به سوالم هام دادید
اما نکته ای : مدیر سایت زندیق یکی از همان مدیران سایت افشا بود که بعد از هک شدن سایت افشا آنجا را با همان مطالب سایت افشا و اندکی اضافات راه اندازی کرد. راستی رشته ی من نرم افزار است و شاید بهتر بود با این روحیاتم رو الهیات می آمدم نه کامپیوتر!
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

پنجشنبه 15 بهمن1388 ساعت: 7:23 توسط:مهدی
الان چک کردم دیدم ایمیل رو به همون ایملتون فرستادم
شاید مال مشکلات یاهو هست که اون رو نرسونده
خوب همین جا ثبتشون هم می کنم
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

***********
چهارشنبه 14 بهمن1388 ساعت: 20:48 توسط:مهدی
با درود فراوان
ایمیلی را به ایمیل شما بزرگوار فرستادم.
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

جمعه 9 بهمن1388 ساعت: 19:16 توسط:مهدی
مثالی که شما زدید مربوط به سوره ی قمر می شود که مسلمانان آن را به معجزه ی شق القمر نسبت می دهند
در باره ی کلمه ی مستمر باید بگویم من در تفسیر قرآن تبحر ندارم اما می تواند این معنی را داشته باشد:
ادامه ی یک کار سحر گونه در بازه های زمانی مختلف مثل بیان آیات قرآن
البته به نظر من نمی توان معنای واقعی آن را کشف کرد چون ما دقیقا نمی دانیم چه بین محمد و مکیان گذشته است که او از این واژه استفاده کرده است
در قرآن اشاره ای به موضوع دو فرشته ی هاروت و ماروت شده است که می گوید به مردم سحر یاد می دادند تا بین زن و شوهر جدایی بیاندازند. یعنی کسی که باعث جدایی زن و شوهر هم بشود ساحر نامیده می شود!
پس نمی توان گفت لفظ ساحر را از جهت معجزه داشتن محمد به او نسبت داده اند
در ضمن ما در قرآن نمی بینیم که اشاره کند کارهای محمد سحر نیست بلکه معجزه است
محمد هم بارها در قرآن خودش را بشری که هیچ امتیازی بجز دریافت وحی ندارد معرفی کرده است
اما در مورد آیات اولیه ی سوره ی قمر
برای اینکه برای شما هم اثبات شود شق القمری در کار نبوده است در گوگل این جمله را تایپ کنید:
"8 دلیل برای رد شق القمر"
شما شکسته نفسی می فرمایید اگر شما بی سواد هستید ما چه کنیم؟! دیگران چه کنند؟! هر کسی با نگاهی انداختن به مطالب وبلاگ شما پی می برد که پشت این مطالب سال ها زحمت نهفته است
با شما موافقم که حرف دلمان را بزنیم.
یاد رفت بگویم که 20 صفحه ی اول کتابم را در این وبلاگ قرار داده ام
www.siavash.blogsky.com
اگر روزی روزگاری توانستید خوشحال می شوم نگاهی به آن بیاندازید
اما یک سوال از شما داشتم
آیا با علی تهرانی در ارتباط هستید؟ اگر بله تا بعدا درخواستم را مطرح کنم
بسیار ممنون از اینکه وقت گذاشتید و شرمنده بابت اینکه شما را با این شرایط به زحمت انداختم
با تشکر
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

جمعه 9 بهمن1388 ساعت: 19:15 توسط:مهدی
همان طور که خودتان متذکر شدید در آیاتی محمد از آوردن معجزه تفره می رود یا به دیدگاه شما خداوند تفره می رود!
و در آیاتی دیگر حرف از سحر می زند
همان طور که شما می دانید دو چیز متضاد با آن شروط 13 گانه نمی توانند با هم جمع شوند
لاجرم تا همین جای کار شما باید بپذیرید که وقتی در آیاتی صدور معجزه را صراحتا نفی می کند ، اگر در آیاتی دیگر معانی وجود دارد که ظاهر صدور معجزه دارند باید آنها را طوری بررسی کنیم که با آیات نفی اعجاز تضاد پیدا نکنند چون آنگاه قرآن دچار تناقض می شود! به زبان ساده تر قرآن در جاهایی می گویند محمد معجزه داشته در جاهایی می گوید نداشته است!
شاید شما مسئله را برعکس پی بگیرد. یعنی محمد معجزه داشته و آن آیات نفی اعجاز را تفسیر و تاویل می کنید
اما دقت کنید که هم تعداد آیات نفی اعجاز چند برابر آیات شبه اعجاز هستند هم صراحت کلام آنها!
لفظ ساحر را نیز از آن جهت به پیامبر دادند زیرا باعث اغفال عده ای از افراد ساده اندیش شد
در ضمن ، این ربطی به عقاید ما ندارد ، ما که محمد را ساحر نخوانده ایم ، مشتی عرب که فکر می کردند در زیر هر بوته ای هزار و یک جن و ... خوابیده است آن نسبت را به محمد دادند
مثل این می ماند یک نفر در روستایی دیوانه باشد و مردم آن روستا از سر ساده اندیشی به او جن زده بگویند!
آیا این اثباتی برای وجود جن می شود؟!
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

جمعه 9 بهمن1388 ساعت: 19:15 توسط:مهدی
شاید شما به این حرف من بخندید اما من بعد از سالها فکر عذاب آور به این نتیجه رسیده ام
و همان طور هم که گفتم در اینترنت نتوانستم پاسخ هایی برای سوالات دسته دومم پیدا کنم چه رسد به آن 8 سوال!
پس به نظر من لفظ "به فرض محال" غلط نبود
هرچند که اگر جز این هم بود باز غلط نمی بود چون این لفظ یک لفظ زبان شناختی است و گاهی ما بدون اینکه مطلقا منظورمان آن باشد از آن استفاده می کنیم
مثلاً زنی به شوهرش می گوید تو همیشه به من بی توجه بوده ای
اکنون شوهرش نمی تواند بگوید پس آن "یک" بار که به تو توجه داشتم چه بود؟! چون منظور زن اکثر اوقات بوده است که با توجه به آن از لفظ همیشه استفاده کرده است.
"مثلا امروزه ميدانيم اگر امگا صفر باشد يا منفي باشد يا مثبت ، سرنوشت كيهان بسيار متفاوت ميشود."
من طی مقاله ای این طرز تفکر را زیر سوال برده ام که شاید برای شما جذاب باشد که آن را مطالعه کنید. در صورتی که تمایل داشتید خبرم کنید.
"با خون دل ها به اطمينان رسيده ام"
یکی از سوالات من این است که چرا حقانیت دین شما انقدر ضعیف است که باید با خون دل در آن به اطمینان رسید؟!
ما با خون دل خوردن نمی فهمیم خورشید از مشرق طلوع می کند یا .... اما برای حفظ ایمان خود باید سالها مطالعات دینی کنیم! آن هم اگر در این راه به دامن ائیسم ها نیافتیم و هزاران سوال بی پاسخ ذهنمان رو هم خاموش کنیم!
اما نکاتی را در مورد اصل مطلبم گفتید
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

جمعه 9 بهمن1388 ساعت: 19:14 توسط:مهدی
نمی دانم من واقعا اشتباه کردم یا شما اکنون وبلاگتان را تغییر کاربردی داده اید!
چون در وبلاگ علی تهرانی به مخاطبین گفته شد ادامه ی مباحث و پرسش و پاسخ را در وبلاگ شما پیگیری کنیم
و وقتی به وبلاگ شما آمدم با مناظراتی برخورد کردم که فکر کنم مربوط به مناظرات شما با سایت افشا باشد
با این دو دلیل من فکر کردم که می توانم در وبلاگ شما سوالم را مطرح کنم
از آنجا هم دچار اشتباه کوچکی شدم که علی تهرانی وبلاگ شما را سایت معرفی کرد و من چون به صورت آفلاین کامنت ها را نوشتم همان لفظ سایت را به کار بردم. کارشناسی کامپیوتر می خوانم و می دانم تفاوت سایت و وبلاگ را!!!
از روی نوشته های شما به راحتی می توان فهمید که در اسلام شناسی استاد هستید
البته من هم چندان بی اطلاع نیستم از موضوعاتی که بیان می کنم
5 سالی می شه شب و روز مباحث دینی را پیگیری می کنم و مقالات زیادی هم نوشتم که البته بعید می دانم شما حوصله ی خواندن آنها را داشته باشید!
از نوشته های شما برگرفتم که حوصله ای برای پرسش و پاسخ ندارید و در اصل مسئولیتی هم ندارید
ببخشید که از شما تقاضای پرسش و پاسخ کردم
به فرض محال گفتن من بر می گردد به یک دیدگاهم
شاید شما هم با من هم عقیده باشید که اگر و فقط اگر یک اشکال در اسلام وجود داشته باشد آنگاه است که بطلان آن آشکار می شود
مثل بادکنکی که یک سوراخ در آن باشد و دیگر غیر کاربردی می شود!
من به صراحت عرض می کنم 8 سوال دارم که محال است علمای اسلام تا روز قیامت بنشینند و فکر کنند
، آنها را حتی ماست مالی کنند چه رسد به اینکه واقعا به آنها پاسخ دهند!
و به همین دلیل است که من احتمال راستی اسلام را صفر مطلق می دانم نه صفر حدی!
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

جمعه 9 بهمن1388 ساعت: 18:25 توسط:مهدی
خوشبختانه توانستم آن ایمیلم را باز کنم
در اسرع وقت جواب می دهم
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

**************
جمعه 9 بهمن1388 ساعت: 18:12 توسط:مهدی
سلام
بسیار ممنون از اینکه وقت گذاشتید و ایمیل فرستادید اما متاسفانه اون ایمیل که روی وبلاگم بود دچار مشکله
بزرگواری می کنید اگه اون ایمیل رو به ایمیل زیر بفرستید تا بتونم بخونمش
با تشکر
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

****************
چهارشنبه 7 بهمن1388 ساعت: 16:57 توسط:مهدی
مثلاً شق القمر هزار و یک ایراد دارد
البته معقول این است که اصلاً بدان نپردازیم چون از همان ابتدای کار برای اثبات این مسئله باید به جنگ قرآن برویم!
وقتی خود قرآن بارها صدور معجزه را نفی می کند چه دلیل دارد از روی روایات ضعیف بخواهیم آن را اثبات کنیم؟!
مگر اینکه بخواهیم با روایات به جنگ آیات صریح قرآن برویم!!!!!!!
شاید بگویید درخواست های مشکران بهانه جویانه بوده است؟! مطمئنا این پاسخ خودتان را هم قانع نمی کند چه برسد به دیگران!
اولاً حتی اگر بپذیریم همه ی اعراب بهانه جو بودند(!) باز هم باید معجزه می آمد تا به خودشان هم اثبات شود که بهانه جو هستند.مگر نه اینکه برای بهانه جویانی سرسخت تر از اعراب ، مثل فرعون معجزه آمد؟!
دوماً شما اسم حقیقت یابی را بهانه جویی می گذارید؟!!! کدام انسان عاقل است که از یک مدعی پیامبری دلیل و مدرک نخواهد؟!!
شاید بگویید قرآن که معجزه بوده است!!
در جواب می گوییم: به فرض محال قرآن معجزه بوده است! آیا کار از محکم کاری عیب می کند؟!!!! آیا خدا نمی توانست به همراه قرآن معجزه ای هم بفرستد کار اسلام سامان بگیرد؟!
در ضمن بیشتر کسانی از محمد معجزه می خواستند که آن اراجیف قرآن را به عنوان معجزه قبول نداشتند وگرنه مسئله که حل بود!
آیا بهتر نبود حال که آنها به وسیله ی قرآن ایمان نمی آورند ، به وسیله ی معجزه ایمان می آورند؟!
آیا مکیان حق نداشتند با خود بگویند: این فرد که نمی تواند معجزه ای بیاورد حتما قرآن را از خودش می بافد
معضرت می خواهم اگر کمی تند رفتم
باور کنید دیگر خسته شده ام از بس دنبال پاسخ سوالهایم بوده اند اما بی جواب مانده اند
لااقل شما پاسخی منطقی به این سوالم بدهید
این یکی از هزاران سوال ذهنم هست که مطرح کردم
من لحظه شماری می کنم برای دیدن جواب شما
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

چهارشنبه 7 بهمن1388 ساعت: 16:57 توسط:مهدی
باز هم قسمت دوم آیه خنده داره! می گه معجزات از سوی خداست! خوب اینو که می دونیم! مکیان هم که از خود محمد معجزه نخواستن! بهش گفتن از خدای خودت بخواه که معجزه بفرسته
مگه توی همین قرآن از معجزات موسی و عیسی و ... حرف نزده؟ مگه اونها خودشون معجزه کردن؟ خوب به امر خدا بود
پس محمد هم باید به امر خداش معجزه صادر می کرد اما با بهونه ی اینکه من بشر هستن شونه خالی کرد!
مگه عیسی و موسی هم بشر نبودن؟؟؟؟؟؟
آیه بعدی:
"می گویند چرا ...... تو فقط بیم دهنده ای!"
در اینجا هم کاملاً تاکید می شود که محمد بی معجزه است و ...
آیه بعدی:
"هیچ چیز مانع ما نبود که معجزات را بفرستیم جز اینکه پیشینیان آن را تکذیب کردند!..."
آیا ممکن است فرد سالمی به این آیه بر خورد و به فکر فرو نرود؟!
اعراب به خاطر انکار امت های گذشته از معجزه محروم شدند!!! آیه بهتر نبود معجزه می آمد که برای خودشان هم ثابت می شد که شقی هستند؟! همین یک آیه اثبات می کنه که محمد بی معجزه بوده
حدود 20 آیه ی دیگه هم هست که ابتداشون با این جلمه شروع می شه: می گویند چرا نشانه ای از طرف خدا ....
که همگی به اشکال مسخره ای پاسخ داده می شود! بهتر نبود یک بار معجزه ای نشان داده می شد تا در جواب این سوال پاسخی معقول داده می شد؟ اصلا اگر معجزه ای در کار بود آیا این سوالات مطرح می شد؟! شما را چه شده است؟!!
حتی در مورد معجزاتی هم که به محمد نسبت می دهند سوالات زیادی مطرح است
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

چهارشنبه 7 بهمن1388 ساعت: 16:56 توسط:مهدی
"و گفتند چرا نشانه ای از طرف خدایش بر او نازل نمی شود؟ بگو خداوند قادر است نشانه ای بفرست اما بیشتر آنها نمی دانند!!"
برای لحظاتی هم که شده بی تعصب به این آیه نگاه کنید
نکته اول اینکه شما افراد اعراب آن زمان را عقب مانده به حساب نیاورید.مثلاً وقتی ایران به جام جهانی صعود کرد کسی آمد بگوید چرا ایران را به جام جهانی نمی برید؟!! یا کسی گفت ایران نرفت جام جهانی؟! یا کسی این قضیه را انکار کرد؟!
اعراب آنقدر عقب مانده نبودند که معجزه ای از محمد ببینند و باز بگویند اگر تو پیامبر پس چرا معجزه نمی آوری؟!
در اینجا یک نکته ی دیگر هم هست
اینکه اعراب نگفته اند چرا فلان معجزه را نمی آوری بلکه گفته اند کلاً چرا معجزه ای نمی آوری؟ یعنی فرقی نمی کند چه باشد فقط معجزه باشد
مثلاً اگر اعراب می گفتند چرا خورشید را از مغرب بالا نمی آوردی؟ شما می توانستید بگویید محمد معجزاتی داشتند اما این یکی را انجام ندادند اما ....
قسمت دوم آیه بسیار خنده دارد است! دقیقا مسئله همین است که منکران می دانند اگر خدایی باشد ، قادر به دادن معجزه به فرستاده اش است و به همین دلیل از فرستاده اش برای اثبات ادعایش معجزه می طلبند!
خوب حالا که خدا قادره به قول خودتون بسم الله! چرا معجزه ای نمی فرسته؟!
مثل این می مونه من به گدایی بگم قادرم به تو کمک کنم! خوب این حرف من چه دردی رو از اون گدا دوا می کنه؟! اون گدا کمک می خواد و نه حرف کمک!!!
مشرکان هم معجزه می خواستن نه ....!
آیه ی بعدی:
"با نهایت اسرار به خدا سوگند یاد کردند که اگر معجزه ای برای آنها بیاید حتما به آن ایمان می آورند. بگو معجزات فقط از سوی خداست و شما از کجا می دانید که هرگاه معجزه ای بیاید ( ایمان می آورند؟ ) ایمان نمی آورند!"
این آیه به قدری واضح است که جای بحث نمی گذارد!! انسانی با ضریب هوشی و فهم یک کودک سالم هم می تواند این آیه را درک کند! قضیه این است:مکیان با سخت ترین سوگند های خود قسم می خورد که اگر محمد معجزه ی نشان آنها دهد به خدای محمد و پیامبری او گواهی می دهند. خوب این نشون می ده حتما معجزه نیاورده محمد که اینها دارن اینجوری قسم می خورن برای ....
آیا واقعا فهم این آیه انقدر مشکله برای مسلمان ها؟!
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

چهارشنبه 7 بهمن1388 ساعت: 16:55 توسط:مهدی
با عرض خسته نباشید خدمت مسئولین این سایت
اینجا رو از طریق معرفی آقای علی تهرانی پیدا کردم
به هزار و یک در برای پاسخ به چند سوالم زده ام اما همگی یا سکوت کرده اند یا جوابی مضحک به بنده داده اند که با چند پرسش و پاسخ خود اعتراف به شکست در مباحثه کرده اند
و به خاطر همین عدم پاسخگویی و ناتوانی علما هست که امروز من و بسیاری از اسلام خارج شده ایم
من امروز یکی از سوالاتم رو اینجا قرار می دهم و هدفم هم این است که اگر به فرض محال روز قیامتی در کار بود به خدا بگویم من تمام تلاشم را کردم اما ....
امیدوارم لااقل شما سوالاتم را بی پاسخ نگذارید اگر ادعا داریم که واقعا به اسلام اعتقاد دارید و اینجا سایت راه اندازی کرده اید برای پاسخگویی به شبهات دینی
سوال من این است: آیا محمد معجزه ی حسی برای اثبات ادعای پیامبریش آورد یا نه؟ ( کاری با قرآن فعلا نداشته باشیم که معجزه هست یا نه)
من با آیاتی در قرآن مواجه شدم که به صراحت تمام اعلام می کنه به اعراب معجزه ای نشان داده نمی شه
هرچه هم تفسیر این آیات رو می خونم ، در اونها فکر می کنم و نظر دیگران رو هم می پرسم بیشتر به این نتیجه می رسم که محمد از آوردن معجزه شونه خالی می کرده چون پیامبر نبوده که بتونه! در نتیجه مجبور به شونه خالی کردننن بوده
توی قضیه ی معجزه داشتن یا نداشتن محمد هم مباحث روانشناسی دخیله
مثلاً اگر ما به یه فقیر کمک کنیم و بعد اون به ما بگه چرا کمکم نمی کنی ما چی می گیم؟! خوب روانشانسی می گه به طور حتم ما می گیم پس اون کمکی که کردیم چی بود؟!
اگه این مسائل روانشناسی رو هم به آیات نفی معجزه قرآن تعمیل بدیم به یقین می رسیم که محمد معجزه نداشته
بعضی وقتها در شگفت می مونم که چرا افرادی که به این آیات بر می خورن به راحتی از روی اون عبور می کنن و نمی تونن بفهمند مشکلشون چیه؟!
به آیات زیر توجه کنید:
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

**************
یکشنبه 27 دی1388 ساعت: 19:43 توسط:احمد
کتاب رقم 175 (بصائر) میبایست برای مولفش سعدبن عبدلله رقم 50 اختصاص داده میشد که این کار نشده است
 وب سایت   پست الکترونیک
آشنائي با منابع روائي

**************
دوشنبه 16 آذر1388 ساعت: 4:25 توسط:احمد
نظر عسقلانی درباره بغض علی(ع)
تهذیب التهذیب عسقلانی: وأخرجه الطبري من طريق عبدالله بن المبارك عن جرير بن حازم حدثني الزبير ابن خريت عن أبي لبيد قال قلت له لم تسب عليا قال ألا أسب رجلا قتل منا خمسمائة وألفين والشمس ها هنا وقال ابن حبان يروي عن علي إن كان سمع منه وقال ابن المديني لم يلق أبا بكر...عليا وإنما رآه رؤية وقال ابن حزم غير معروف العدالة انتهى وقد كنت أستشكل توثيقهم الناصبي غاليا وتوهينهم الشيعة مطلقا ولا سيما أن عليا ورد في حقه لا يحبه إلا مؤمن ولا يبغضه إلا منافق.
ثم ظهر لي في الجواب عن ذلك أن البغض ها هنا مقيد بسبب وهو كونه نصر النبي صلى الله عليه وسلم لان من الطبع البشري بغض من وقعت منه إساءة في حق المبغض والحب بعكسه وذلك ما يرجع إلى أمور الدنيا غالبا والخبر في حب علي وبغضه ليس على العموم فقد أحبه من أفرط فيه حتى ادعى أنه نبي أو أنه إله تعالى الله عن إفكهم والذي ورد في حق علي من ذلك قد ورد مثله في حق الانصار وأجاب عنه العلماء أن بغضهم لاجل النصر كان ذلك علامة نفاقه وبالعكس فكذا يقال في حق علي وأيضا فأكثر من يوصف بالنصب يكون مشهورا بصدق اللهجة والتمسك بأمور الديانة بخلاف من يوصف بالرفض فإن غالبهم كاذب ولا يتورع في الاخبار والاصل فيه ان
الناصبة اعتقدوا أن عليا رضي الله عنه قتل عثمان أو كان أعان عليه فكان بغضهم له ديانة بزعمهم ثم انضاف إلى ذلك أن منهم من قتلت أقاربه في حروب علي.
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

جمعه 13 آذر1388 ساعت: 13:32 توسط:مجیدغیاثی
در کلاس زیست شناسی معلم زیست شناسی ما گفت ما حواس پنج گانه داریم . یکی از بچه ها گفت پس حس ششم چیست که مثلا یارو متوجه می شه که از پشت سرش یه نفر داره بهش نزدیک می شه معلممون گفت اینا در فیلم هسته و الکیه شما یه نفر و مثال بزن که پشت سرشو میدیده و حس می کرده (طبق روال معمول خودمو انداختم وسطو) گفتم امام علی در جنگ (فکر کنم) احد به همه طرفش مسلط بوده و هیچکی نمی تونسته از پشت به او شمشیر بزنه (بر خلاف حمزه عموی بزرگوار پیامبر) معلممون گفت از کجا می دونی؟ گفتم شنیدم و به احتمال زیاد در تاریخ حک شده (در کتابای تاریخی نوشته شده) گفت نصف چیزایی که تو تاریخ حک شده دروغ و یه نمونه هم ماجرای علی قلی خان سردار اسعد و کشته شدن شو و... و این که تو کتابای تاریخ چی نوشتن و...را تعریف کرد (منم دیگه حرفی نتونستم بزنم)
حالا من برای دفاع از تاریخ چی باید می گفتم؟
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

************
جمعه 6 آذر1388 ساعت: 10:53 توسط:؟
آیا جهنده بودن خون که ملاک طهارت و نجاست مردار است، با خونسردی و خونگرمی حیوانات ارتباطی دارد که بتوان نتیجه گرفت که پستانداران و پرندگان مردارشان نجس و خزندگان و ماهیها و حشرات پاک است؟
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

سه شنبه 12 آبان1388 ساعت: 8:15 توسط:غیاثی
سلام علیکم حاج آقا

اولا درباره ی خلقت جسم انسان که آیا به طور ناگهانی از خاک تبدیل به یک انسان شده یا نه تدریجی یعنی خاک (عناصر) تبدیل به ماده ی آلی شده سپس آن تبدیل به تک سلولی و همین جور سیر تکاملی ادامه یافته و پس تکامل پستانداران انسان به وجود آمده توضیح بفرمایید زیرا دانشمندان اون جوری که معلم زیست ما می گفت در یافته اند که منشا ژن های ما و حیوانات یکی بوده است

دوما درباره ی این که در قرآن آمده خلقت حضرت عیسی مانند حضرت آدم بوده نیز لطفا توضیح بفرمایید
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

سه شنبه 5 آبان1388 ساعت: 7:28 توسط:mmj
بسیار اموزنده بود استاد!
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

شنبه 18 مهر1388 ساعت: 21:24 توسط:؟
1-معمولا مردم به قصد ورود میگن.آیا نمازهایی که خوندند اشکال داره و باید قضا بشه؟
2-آبهای کلر دار که بعضی وقتها کاملا هم سفید هستند آیا به وضو اشکال نداره؟
برای آب کشیدن لباس در تشت محتوی این گونه آب چطور؟
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

چهارشنبه 15 مهر1388 ساعت: 7:13 توسط:؟
سوال آخرم ارزش جواب نداشت!؟

در ذیل پست مناسب قرار نداشت.

باسلام
آیا عمدا دو بار تسبیحات گفتن اشکال دارد؟
آیا گفتن سمع الله در حال حرکت به صحت نماز ضرر دارد؟
آیا زنها میتوانند باعث اتصال مردان شوند در جماعت؟


سلام علیکم
به قصد وظیفه فعلیه مانعی ندارد.
به قصد ورود نباشد مانعی ندارد.
ظاهرا مانعی ندارد هر چند احتیاط خوب است.
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

سه شنبه 7 مهر1388 ساعت: 18:57 توسط:احمد
اگر ملاحظه نفرموده اید :
http://tdi.blogfa.com/post-68.aspx
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

دوشنبه 6 مهر1388 ساعت: 12:21 توسط:.
جوری جواب میدین که انگار حوصله جواب دادن به این دست مسائلو ندارین ولی وقتی نوبت به اثبات خدا میرسه که یه مطلب واضح و فطریه گام به گام و با حوصله پیش میرین!قضیه چیه؟
به نظر من جوون امروزی در موقعیتی حساستر از حضرت یوسف واقع شده و لذا نباید هم انتظار زیادی از او برای پاک بودن داشت.نظر شما چیه؟

1- من حوصله دارم که هر چه میدانم عرض کنم ، ولی اگر جز تکراری ها چیزی نمیدانم چکار کنم؟
2- مقاله من اگر مراجعه فرمایید بررسی مقاله بیخدایی گام به گام در سایت زندیق است که سعی میکنند همین مطلب فطری را از دست جوانان بگیرند.
3- اگر بی ادبی نباشد شما هم طوری وارد مطلب شدید که راه را ببندید و نبندید! اول میگویید: "به نظر من خودداری از زنا یک تکلیف نشدنی است" خوب اگر نشدنی که دیگر بحثی نداریم و گوینده این سخن جز ارضای غریزه حرفی ندارد ، سپس میگویید: "من دنبال یک راه حل برای کنترل و مهار غریزم میگردم" ارضا غیر از کنترل و مهار است ، راه های کنترل و مهار را صوم و توفیر شعر و غض بصر و مشی بین الطلوعین و غیر آن ذکر کرده اند که میگویید همه تکراری است! مگر هر چه تکراری است قابلیت کنترل کردن را از دست میدهد؟
4- اولا موقعیت حضرت یوسف (ع) خوب تصور نشده است ثانیا در همین محیطی که شما میگویید، خدای متعال حجت میگذارد که وقتی فردا بگویند محیط طوری بود که نمیشد فورا حاضر میکنند جوانی را که در عین همین محیط و زمان و مکان بود و عفاف به خرج داد.
5- و در نهایت اینکه اگر واقعا دنبال راه کنترل میگردید این حدیث را عمل کنید که امام صادق (ع) نقل فرمودند از حضرت عیسی (ع) که به حواریین نصیحت میفرمود که اجعل بصرک فی قلبک و لا تجعل بصرک فی نظر عینک ، یعنی همیشه سعی کن دید خود را در قلبت قرار دهی نه اینکه دید خود را در چشمت قرار دهی! یعنی ممکن است چشم شما باز باشد اما دید شما فقط قلب خودتان را ببیند! ببینید چه نصیحتی از چه کسی و آن هم به نقل چه کسی؟!
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

یکشنبه 5 مهر1388 ساعت: 13:41 توسط:!!!!!!!!!!
میدونستم از شما هم راه حل تکراری میشنوم.اخه صیغه هم شد راه حل.شماها از جامعه بیخبرین.به دختر بگن صیغه میشی؟مسخرت میکنه که شیخ شدی؟تازه کدوم بابایی حاضر میشه دخترشو صیغه بده؟تازه تکلیف دخترها چی میشه که تا سه ماه باید جلوی خودشون رو بگیرن.من دنبال یک ره حل برای کنترل و مهار غریزم میگردم که مطمینم توی اسلام ناب وجود داره گرچه آخوندها ازش بیخبرباشند!لطفا خیال نکنید با یک صیغه همه مشکلات حل میشه.مگه متاهلها مشکلات جنسی ندارند؟شاید هم بیشتر


"که مطمینم توی اسلام ناب وجود داره" :

جوینده یابنده است.
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

شنبه 4 مهر1388 ساعت: 13:50 توسط:؟!؟
شما تصور میکنید که مشکل ما جوونا فقط اعتقادیه که یه عالمه مطلب درباره گامهای خداپرست شدن مینویسید؟بخدا ما جوونا خدا رو قبول داریم .دوستش هم داریم.مشکل اصلی ما این شهوت جنسی بدمصبه که روز و شب دست از سر ما برنمیداره.تحریم نگاه به نامحرم که نشد راه حل که از هر شیخی میپرسیم جواب میده
شیخهای بزرگوار از اوضاع جامعه بی اطلاعند.با این همه تحریکاتی که الان توی جامعه ماست به نظر من خودداری از زنا یک تکلیف نشدنی است.ما که نمیتونیم توی خونه بنشینیم و ماهواره رو هم روشن نکنیم.ماهواره اینترنت . موبایل . محیطهای مختلط کار و درس همه یکطرف و توصیه های اخلاقی مبلغین دین یکطرف/خودتون انصاف بدین جوون بیچاره این وسط چه خاکی به سرش کنه . لطفا جواب تکراری ندین


آیا ممکن است زنا انجام بشه و چند لحظه زمان نبره؟ خوب همین چند لحظه را عقد موقت شرعی بخونه ، حتما باید به همان نحو کاری که خدا اجازه نداده میل و رغبت نشون بده!
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

دوشنبه 30 شهریور1388 ساعت: 23:29 توسط:احمدیاسر
ناقلا. [ ق ُ ] (ص مرکب ) در تداول عامه : گربز. محتال . زرنگ . حقه . جربز. متقلب . ناراست . حقه باز
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

پنجشنبه 26 شهریور1388 ساعت: 14:42 توسط:مهسا
سلام این کد رو گذاشتم تو وبلاگم خیلی خوشکل و ناز شده

آموزشش هم اینه

*** اگر دوست داری کلمه نظر دهید که زیر همه نوشته هات به شکل خیلی ساده وجود داره رو خیلی جذاب کنی به اینجا برو

http://blogdownload.blogfa.com/page/comment-blogfa.aspx

______________________________________



*** اگر دوست داشته باشی میتونی لینک وبلاگت رو بین وبلاگهای دیگه توی سایت
www.SAREVAGHT.com که مخصوص وبلاگهاست به رایگان در صفحه اول تبلیغ کنی .
این کد رو در ویرایش قالب وبلاگت قرار بده زیر تگ <BLOGFA> برای پیدا کردنش هم کافیه بعد از رفتن به ویرایش قالب دکمه های CTRL + F رو با هم فشار بدی و بعدش هم <BLOGFA> رو جستجو کنی . بعد از اینکه کد رو قرار دادی یک ستاره زیر همه نوشته هات اضافه میشه که بازدید کننده های وبلاگ با کلیک روی اون ستاره به مطلبت رای میدن که امتیاز وبلاگت بالاتر میره .

راستی میتونی بجای عکس ستاره هر عکس یا نوشته دیگه ای رو جایگزینش کنی فقط باید توی کد به جایhttp://sarevaght.com/web/images/gif.gif آدرس عکس  خودت رو قرار بدی  ( البته کوچیک باشه )

کد :

 

<script type="text/javascript"
src="http://sarevaght.com/web/star.js">
</script><a target="_blank"
href="http://www.sarevaght.com/web/add?
url=<-BlogUrl->/<-PostLink->&title=<-PostTitle->">
<img alt="با کلیک روی ستاره یک امتیاز به این مطب بده" src="http://sarevaght.com/web/images/gif.gif" style="border: none; padding: 0px"/>
</a><script>document.write(opp1);</script>




______________________________________
 وب سایت   پست الکترونیک
تفاوت بينهايت فاصله مساوي با نامساوي

پنجشنبه 26 شهریور1388 ساعت: 2:35 توسط:ن
طلبه ای که قصد دارد تا آخر عمرش در قم بماند و دیگر به شهر خود برنگردد ، آیا در حکم کسی ست که از شهر خود اعراض کرده ؟
اگر گاهی برای دیدن برادر و خواهر و فامیل خود به شهرش برود ، باید نماز خود را شکسته بخواند یا کامل ؟
اعراض هم مثل توطن عرفی است.
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 13

چهارشنبه 25 شهریور1388 ساعت: 2:14 توسط:mmj
سلام

دموکراسی یا برزین در وبلاگش به " ایا خدا بزرگتر از هرچیز است" پاسخ داده لطفا به ان بپردازید
در اینجا
http://jetdemocracy.blogfa.com/
چند نفر اینو بهم گفتن چون واقعا شبهه براشون پیش اومده ونیز در همون کانون هم جوابهای دیگری را داده اند . بنظرتون بهتر نیست جواب ایشان را بدهید تا لااقل به ان پاسخ داده باشد و هرجند که از شما درخواست کنارگیری شده اما در ذهن مخاطب فرار از مناظره تعبیر می شود با توجه به اینکه مخاطبان زیادی داشته است هم در همان فروم و هم در وبلاگش چون دست به تبلیغ زده است!
http://iranclubs.net/forums/showthread.php?t=11643&page=11
امیدوارم به ان پاسخ بدین حداقل در وبلاگتون
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
با خدايي گام به گام 13

دوشنبه 16 شهریور1388 ساعت: 10:9 توسط:چندسوال
باسلام
1- شخصی که در یزد متولد شده و در 5 سالگی با پدر مادر به قم آمده و تا الان که 25 سال دارد در قم زندگی میکند ولی احتمال برگشت او به قم منتفی نیست نمازش در یزد چگونه است
2-در کلوپ بازیهای کامیوتری چه یک نفره بازی کنیم چه دونفره 600 تومان میگیرند حالا اگه من و دوستم قرار بذاریم که دونفره بازی کنیم و 600 تومان را فرد بازنده بدهد آیا اشکال دارد
3-زنی بعد از اذان صبح به خیالی که هنوز حائض است آب میخورد ولی بعدا میفهمد که قبل از اذان پاک شده بوده و احتیاطا تا غروب امساک میکند آیا وزه اش صحیح است
4-اسپریها که مبتلایان به آسم استفاده میکنند چه حکمی دارد
5-آیا فضله لاکپشت پاک است
سلام علیکم
1- به نظر بعض مراجع شکسته است.
2- احتیاط در ترک است.
3- خیر.
4- اگر جرم ندارد مبطل نیست.
5- محل احتیاط است.
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 13

سه شنبه 10 شهریور1388 ساعت: 9:20 توسط:؟
سلام
لطفا بفرمائید آیا تعبیر (کل) درمورد بی نهایت صحیح است؟
در صورت منفی بودن جواب درباره اسالک بعلمک کله یا بجمالک کلها چه میفرمائید با اینکه علم و صفات ذاتی خداوند قطعا محدود نیستند
تشکر

سلام علیکم
به کار بردن کل برای یک مجموعه بینهایت نسبت به احکامی که نوعی ترتیب در آن ناچار هستیم صحیح نیست و مغالطات فراوانی در تاریخ علم از این جهت شده است که یکی از جنجالی ترین آنها مسأله تسلسل است ، اما در احکامی که لازمانی است و از ثوابت حساب میشود مانعی ندارد بلکه اساس علم ریاضی بر این احکام بنا شده است و اما بحث علم و سایر صفات خداوند ربطی به این بینهایت ندارد چون بینهایت بالفعل وجودی غیر از بینهایت بودن عضوهای یک محموعه است ، ولی هرگاه نگاه کم منفصل به متعلقات آن شود مانعی ندارد کل لازمانی در آن به کار رود مثل اینکه شما برای کل اعداد طبیعی حکمی را صادر میکنید و هیچ اشکالی ندارد.




 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 13

دوشنبه 2 شهریور1388 ساعت: 18:26 توسط:حسین
سلام علیکم
1- بحث کرده اند که آیا اساسا ما جوهر داریم یا اینکه ابژه های ما جز اعراض نیستند؟
2- به یاد دارم در یک امتحان کتبی درس فلسفه در سال 61 با اینکه احتمال میدادم نمره ام را پایین آورد اما نظرم را مطرح کردم که تقسیم بندی کلاسیک سه نوع معقولات اولی و ثانوی منطقی و ثانوی فلسفی خالی از اشکال نیست و معقولات اولی با تعریف عروض و اتصاف هر دو در خارج قابل اثبات نیست.
3- هر چند ما ابژکتیو به معنای دارای عروض خارجی را هم نپذیریم اما شکی نیست که توصیفات ما که به تعبیر شما مدل توصیف است دارای انواعی است که تفاوت جوهری دارند و به نظر حقیر از مهم ترین سوژه های تحقیق مباحث منطقی و فلسفی دستیابی به رمز تفاوت این انواع توصیفات است.
4- آیا مثلا توصیف ما از چیزی به اینکه سنگین است با توصیف به اینکه شر است یک گونه است؟ یا اینکه یک نحو تفاوت اساسی در آنها احساس میشود؟
5- جان کلام و بیس تحقیق در فرمایش شما به دقت و تحلیل تام دراین جمله شما برمیگردد که "آنچه که به درک شهودی و علم حضوری خویش در درون خود داریم" که مجال سخن در آن بسیار است.
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 11

دوشنبه 2 شهریور1388 ساعت: 14:28 توسط:س.
باسمه تعالی
با سلام
آمده: «شر ماهیت فیزیکی ندارد» که ظاهراً همان عبارة اخرای objective نبودن شر است. شر را یک توصیف دانسته‌اید. اگرچه این مسأله بنده شاید چندان مربوط به اصل بحث نباشد، اما واقعاً گاهی عدم توانایی برای برقراری ارتباط تام با این نحوه نگاه و تحلیل مرسوم برای حقیر آزاردهنده است. اینکه ما یکسری از اشیاء را می‌بینیم و بر آنها نام می‌گذاریم را وقتی با نگاه مجددی سعی می‌کنم تحلیل کنم، چندان آن را بدیهی و قطعی نمی‌یابم. به نظر حقیر اینگونه می‌رسد که در واقع تمامی اشیائی که فکر می‌کنیم می‌بینیم و دور یکسری از آثار خط می‌کشیم و آنها را به یک چیز واحد نسبت می‌دهیم و نامی بر آن می‌گذاریم مثل آبشار، درخت یا حتی انرژی و موج الکترومنیتیک در واقع یک مدل توصیف کننده هست برای تعبیر آنچه که به درک شهودی و علم حضوری خویش در درون خود داریم. البته این مدلهای توصیف کننده در خود توصیف کنندگی خودشان دارای ضعف و قوتند به نحوی که شواهد و دریافتهای بعدی گاهی در تداخل با این مدلها و گاهی در تلائم با اینها قرار می‌گیرند و به تبع آن به دنبال مدلهای توصیف کننده بهتری می‌گردیم. در مواجهه با آثار هم بر این اساس که به چه میزان با آنها مستقیم مواجه شده‌ایم و به چه دفعات و سهولتی مواجه شده‌ایم، میزان انس ما با آنها تفاوت می‌کند. اما در واقع حقیقت امر متفاوت نیست و ما همان کاری را که در کنار هم گذاشتن و انتساب صداها و تصاویری که از یک آبشار به ما می‌رسد به یک وجود واحد انجام می‌دهیم در ساختن مفهوم انرژی و موج الکترومنیتیک هم همان کار را صورت می‌دهیم که البته در عرف، اینها با هم به خاطر انسها و تداولات تفاوت می‌کند. فلذا تفاوت ابژه و غیر آن برای حقیر هنوز واضح نشده و کماکان تمامی اینها را مدلهای توصیف‌کننده‌ای می‌انگارم که احتمال کم‌آوردنشان در طول زمان با هم تفاوت می‌کند و به هر حال همه توصیفند. اگر قدری راهنمایی کنید تشکر می‌کنم.
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 11

جمعه 30 مرداد1388 ساعت: 19:44 توسط:س.
باسمه تعالی
با سلام
گفته شده: «مصدر شر بودن با عدم جلوگیری از شر تفاوت دارد» که به نظر مطلب درستی می‌رسد، اما شاید نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد. چون این شبهه ممکن است پیش بیاید که موجودی که از شر جلوگیری نمی‌کند موجود معمولی نیست و اساساً این بیان فقط در لفظ تفاوت دارد با «استناد شر به خدا»، چرا که هیچ امری نیست که مستند به خدا نباشد، چون در غیر این صورت با فرض توحید سازگاری ندارد. اما به زعم حقیر، شاید رمز مطلب در خود استناد باشد که با توجه به نسبی و مقایسه‌ای بودن شر، وقتی آنچه که در سیستم در نسبتی که با دیگر اجزای سیستم برقرار می‌کند، شر باشد، همین امر در نسبتی که با چیزهای دیگر برقرار می‌کند ممکن است شر نباشد. (البته شاید بیان بنده نارسا باشد)
اما این گفته هم که نظم در سیستم جهانی، مقابل و بدل ندارد، عبارة اخرای عدم ورود بی‌نظمی به فراسیستم به نظر می‌رسد و شاید تکرار مدعی باشد و هنوز مطلب برای تبیین کامل واضح نشده است که اگر توضیح بیشتر داده شود شاید مفید باشد.
سلام علیکم
1- هیچ امری نیست که مستند به خدا نباشد اما با توضیحی که دادم خصوصیت شر از امرها نیست ، لذا شر میتواند مستند به خدا نباشد (من شر ما خلق با مای موصوله صحیح و با مای مصدریه غلط است).

2- مختصری پیش نوشته همین بحث دارم و فرمایش شما را در بخش شرهای درون سیستمی یا غیر آن مطرح کرده یا میکنم اگر توفیق بود ان شاء الله تعالی و مسأله استناد نقش محوری دارد.

3- در مورد بلامقابل بودن نظم هم اگر توفیق بود بیشتر بحث خواهم کرد

 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 13

جمعه 30 مرداد1388 ساعت: 19:41 توسط:س.
باسمه تعالی
با سلام
پس اگر درست متوجه شدم مقصود از فراسیستم، همان قوانین حاکم هستند که یک نحو مافوق بودنی نسبت به تمام سیستم‌ها دارند و یا مقصود «سیستم تمام قوانین و روابط و سنجه‌های ممکن یا متصور» است؟ که به گمانم این دومی بیشتر با مطالبی که در این پست و پست بعدی آمده سازگاری دارد.
سلام علیکم
بلی دومی نزدیکتر است هر چند ممکن است به اولی هم به نوعی برگردد اما علی ایّ حال لازم است ببینیم به کار بردن سیستم و نظام برای آن صحیح است یا خیر؟ چون رابطه بین دو چیز خود با طرفین مجددا رابطه ندارد ، هر چند رابطه ها میتوانند رابطه داشته باشند اما خلاصه عرش حقائق و سقف نفس الامر قابل مشاهده است و تسلسلی در کار نیست.
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 12

جمعه 30 مرداد1388 ساعت: 16:15 توسط:mmj
با سلام

ریچارد سوین برن بر سر این مساله بحث میکند با این عنوان " چرا خداوند اجازه میدهد شرور اتفاق بیافتد"
سلام علیکم
بحث ایشان را ندیده ام و من هم اگر زنده بودم و توفیق بود لنگان لنگان چند کلمه مینویسم
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 13

دوشنبه 26 مرداد1388 ساعت: 16:23 توسط:س
مقصود از مقایسه فراسیستمی چیست؟ و به تبع آن شر فراسیستمی؟ در خصوص نظم قانونی غیرقابل جایگزینی هم قدری توضیح شاید مفید باشد. آیا مقصود همان system dynamics است؟ آیا چنین نظم قانونی در خصوص یک بدن با نقص مادرزادی یا عارضی، تصور ندارد و باعث بازآرایی سیستمی (adaptation) نمی‌شود؟


مقصود از مقایسه فرا سیستمی سنجش رابطه های بین سیستمی مطلق است ، و شر فرا سیستمی مثل دیگر موارد شر ، ناشی از نوع خاصی سنجش است که این نوع سنجش در فرا سیستم معنا ندارد.
و مقصود system dynamics نیست ، و الگوی رفتاری یک سیستم که کشف شود چیزی فراتر از قوانین حاکم بر یک سیستم نیست ، و همچنین adaptation استفاده سیستم از روابط بین سیستمی و درون سیستمی برای آرایش نظم درون سیستمی است ، اما فرا سیستم مبدء این روابط است.
و آنچه در ذهن این بنده حقیر میآید این است که روابط واقعی بین سیستمی که جزء ثوابت به حساب میآیند نمیتوانند خود یک سیستم تشکیل دهند و اگر به آن سیستم جهانی هم بگوییم مسامحه است و از باب تشبیه میباشد.

 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 12

سه شنبه 13 مرداد1388 ساعت: 23:11 توسط:ا
اگه سه چهار مورد از این مسائل بود می شد این حرفها رو زد اما از بس زیاد است که راهی برای توجیه نیست . مثل این که خدا مرکز اندیشه را قلب دانسته ( نه مغز ) یا از پیامبر اسلام نقل شده که زمین روی گاو ماهی است و ...
پس چرا خیال همه رو راحت نمی کنید و نمی گید معصومان ، طبق اعتقادات و باورهای زمان خودشان حرف زده اند و همچنین قرآن هم که این حرفها رو دارد ؟!
 وب سایت   پست الکترونیک
تا نبيني نميبيني!

پنجشنبه 8 مرداد1388 ساعت: 14:53 توسط:حسین
به هر حال این اشکال باقی ماند که آیا ائمه نمی دانستند که نور از چشم به اشیا نمی رسد که فرمودند : و اجعل النور فی بصری ؟! چرا آنان طبق اعتقادات غلط مردم زمانشان دعا کرده اند ؟!


تعجب است که این جمله عالی با معنای عالی تر را اینچنین معنا فرموده اید که مردم عوام جاهلی هم اشتباه بودن آن را میفهمند! کدام بچه است که نفهمد ما در تاریکی چیزی نمیبینیم اما اگر نور از چشم ما صادر میشد باید در تاریکی هم میدیدیم!
ترکیب واژه "نور بصر" یک اصطلاح چند منظوره زیبا است که ما هم در فارسی معادل های آن را به کار میبریم مثلا میگوییم نور دیده شما فرزندتان ، یا چشم روشنی یا روشن بینی یا مقابل روشندل.
در دعای معروف منقول در کافی و غیر آن راجع به قرآن آمده واجعل القرآن نور بصری ، یا در روایت معروف منقول نزد شیعه و سنی است که حضرت فرمودند و بعلها نور بصری یعنی و شوهر فاطمه (س) نور چشم من است ، یا وقتی میخواهند بگویند کسی کور شد میگویند ذهب نور بصره که منظور این است قوه بینایی را از دست داد.


 وب سایت   پست الکترونیک
تا نبيني نميبيني!

دوشنبه 5 مرداد1388 ساعت: 21:18 توسط:مصطفوی
چه حرفیه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!تجربه شخصی شما که دلیل نمی شه!!!!!!!!!!!!!!!
این همه در روایات اومده که نور و سو و ... را ائمه از چشم می دونن ( مثل و اجعل النور فی بصری ) پس معلوم می شه که امامها تابش نور به اشیا را دلیل دیدن نمی دانن بلکه تابش نور از چشم را دلیل دیدن می دانن
اگه می تونید این مشکل رو حل کنید



اي عزيز من عرضي ندارم جز اينکه خواهش کنم يک مرتبه ديگر مطلب من را بخوانيد ، بحث من ربطي به بحث معروف تاريخي که آيا ابصار به انطباع است يا به خروج شعاع ندارد ، کجا من اسمي از "تابش نور از چشم" بردم که شما به من نسبت دايد؟! ، من تصريح کردم نور موجود است و از اشياء به چشم ميتابد اما ابصار صورت نميگيرد ، چرا؟! چون تابش نور از اشياء فقط حالت إعداد براي إبصار دارد و واقعيت ابصار ارسال يک سيّاله مخروطي به سوي مبصر است که از سنخ امواج مغزي است ، هر چند به نظر بعض اساتيد همان بحث علمي هم تحريف شده است و بزرگان نوابغ رياضي که قائل به خروج شعاع شده اند نميخواهند بگويند نور از چشم خارج ميشود بلکه ميخواهند بگويند ابصار يک مخروط تشکيل ميدهد که رأس آن در چشم است ، و گرنه کدام عاقل تفوّه ميکند که براي ديدن، نور از چشم خارج ميشود! آيا هرگز نديده که در تاريکي چيزي ديده نميشود؟!
.
 وب سایت   پست الکترونیک
تا نبيني نميبيني!

*****************
شنبه 12 بهمن1387 ساعت: 1:41 توسط:ساز خدا
خواب دیدم درخت سیبی را که انار می داد.......................................
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

جمعه 11 بهمن1387 ساعت: 12:18 توسط:پرسان
امام صادق درباره آیه 38 از سوره نحل فرموده : " کافران به خدا سوگند نمی خورند... " ( تفسیر قمی ، ج 1 ، ص 416 ) درحالی که در همان قرآن در سوره انعام ، آیه 109 و سوره فاطر ، آیه 42 مشرکان به خدا قسم خورده اند !
ما بیچاره ها با این تناقض چه کنیم ؟!
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

جمعه 4 بهمن1387 ساعت: 18:16 توسط:احمد
گفتگوی تاریخی آیه الله خمینی و آیه الله حکیم در نجف :

http://www.tebyan.net/Weblog/tondar59/post.aspx?PostID=42652
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

پنجشنبه 3 بهمن1387 ساعت: 4:36 توسط:احمد
با سلام/در توضیح پست قبلی :
کلام آقای جوادی در جلسه ای مطرح شد/ بنده احساس کردم یا سخن اشتباه است یا حداقل طرز بیان/کتابی هم در این موضوع از ایشان چاپ شده به نام هندسه معرفت دینی
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

سه شنبه 1 بهمن1387 ساعت: 6:38 توسط:احمد
با عرض سلام/دو پست اخیری که گذاشتم مربوط به سخنان آقای جوادی میشود که برایم ایجاد شبهه کرده است/گویا ایشان میخواهند بگویند چون ذات حق بسیط است و غیر قلبل تجزیه لذا چون میدانیم هیچ کس نمیتواند تمام آن را و حقیقت آن را درک کند پس معنا ندارد بگوئیم مقداری از آن قابل درک است و به تعبیر ایشان یا همه یا هیچ/و حتی انبیاء هم هیچ معرفتی به ذات ندارند و هرچه هر که دارد تنها معرفت و علم به افعال است/این مطلب گویا با ارتکاز ما در معرفت الهی منافات دارد
خواهشمند است رفع شبهه بفرمائید
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

سه شنبه 1 بهمن1387 ساعت: 6:33 توسط:احمد
اين دو منطقه ممنوعه كه بگذريم آنچه براي عقل باقي مي‏ماند امكان ادراك فيض خداست كه وجه الله است. فعل الهي و فيض الهي همان ظهور خداوند و تجلّي اوست و فهم و ادراك جَلَوات و فيوضات الهي، ادراك خداوند محسوب مي‏شود؛ ليكن نه ادراك مرتبه ذات و كنه صفات، بلكه ادراك خداوند در مرتبه فعل كه فرمود: «هُوَ في الأشياء علي غير مَمازِجة».(5) اينكه خداوند در افعال خويش ظهور و تجلي دارد و در اين حديث شريف حملي صورت پذيرفته و دخول في‏الأشياء بر حضرت حق حمل شده، نبايد موجب اين تصور باطل گردد كه ذات حق تعالي در اشياء حضور دارد، زيرا در قضيه حمليه تعيين محور عينيت و اتحاد موضوع و محمول به عهده محمول است.
در هر قضيه‏اي موضوع و محمول بايد با هم متحد باشند و هوهويت و اتحاد ميان آن دو برقرار گردد. اين اتحاد بايد به گونه‏اي باشد كه ما به جاي موضوع بتوانيم «هو» قرار دهيم و به جاي محمول «هو» بگذاريم و بگوييم «هو هو» كه از آن به «هوهويت» ياد مي‏شود و به معناي وحدت براي كثير است، چون موضوع و محمول كثيرند و متحد؛ اما تعيين محور اتحاد به دست محمول قضيه است؛ نه موضوع آن.
براي نمونه وقتي كه ما سه قضيه داريم «زيد ناطق»، «زيد عالم» و «زيد قائم» هر سه قضيه قابل تبديل به «هو هو» است كه در هر سه قضيّه «هو» اول موضوع؛ يعني زيد است و «هو» دوم محمول؛ اما محور اتحاد در اين سه قضيه فرق مي‏كند و
محمولهاي اين قضايا محور اتحاد را مشخص مي‏كنند. در قضيه نخست، محور اتحاد ذات موضوع است؛ يعني زيد در مرتبه ذات عين ناطقيت است (بنابر اينكه ناطق فصل مقوّم باشد). در قضيّه «زيد عالم» محور اتحاد صفت است؛ يعني زيد نه در مرتبه ذات، بلكه در مرتبه صفت متحد با عالم بودن است و در قضيه سوم، زيد در مرتبه‏اي غير از ذات و غير از صفاتش با قائم بودن متحد است؛ يعني در مرتبه فعل.
بر اين پايه وقتي گفته مي‏شود: «داخل في الأشياء لا كشي‏ء في شي‏ء داخل» محور اتحاد موضوع و محمول را عنوان دخول كه ظهور و فعل خداست، تعيين مي‏كند؛ يعني خداوند نه در مقام ذات و نه در مقام صفات ذات، بلكه در مقام ظهور كه از آن به فيض مطلق و وجه خدا ياد مي‏شود با اشياء مرتبط است بدون حلول و تقيّد و حصر، پس ادراك خداوند در مرتبه افعال و تجلياتش به معناي ورود به منطقه ممنوعه ذات و صفات و امكان ادراك عقلي ذات و صفات حق تعالي نيست.
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

سه شنبه 1 بهمن1387 ساعت: 6:30 توسط:احمد
گرچه عقل مصباح شريعت و كاشف از احكام واقعي دين است، اما محدوديت هاي فراواني دارد و به عرصه هايي از دين راه نمي يابد و مناطقي قرقگاه حضور اوست.
اين مناطق ممنوعه عقل را آيت الله جوادي آملي اينگونه معرفي و توصيف مي كند؛ عقل مي داند كه ادراك ذات حق تعالي منطقه ممنوعه است و هيچ مدركي به آنجا دسترسي ندارد، همانگونه كه كنه صفات حق تعالي كه عين ذات اوست نيز منطقه ممنوعه ديگري براي عقل است. از اين دو منطقه ممنوعه كه بگذريم آنچه براي عقل باقي مي ماند امكان ادراك فيض خداست كه وجه الله است. فعل الهي و فيض الهي همان ظهور خداوند و تجلي اوست و فهم و ادراك جلوات و فيوضات الهي، ادراك خداوند محسوب مي شود.
محدوديتهاي ادراكي عقل در حوزه دين
گرچه عقل مصباح شريعت و كاشف از احكام واقعي دين است؛ اما خود معترف است كه محدوديتهاي فراواني دارد و به عرصه‏هايي از دين بار نمي‏يابد و مناطقي قرقگاه حضور اوست. عقل مي‏داند كه ادراك ذات حق تعالي منطقه ممنوعه است و هيچ مُدركي به آنجا دسترسي ندارد، همان‏گونه كه كنه صفات حق تعالي كه عين ذات اوست نيز منطقه ممنوعه ديگري براي عقل است.
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

شنبه 28 دی1387 ساعت: 21:25 توسط:احمد
(سه حدیث از شرح مذاهب اهل السنه لابن جاهیز)
- حدثنا زيد بن خلف القرشي ، بمصر ، ثنا أحمد بن عبد الرحمن بن وهب ، ثنا عمي ، قال : حدثني الماضي بن محمد ، عن جويبر ، عن الضحاك ، عن ابن عباس ، قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : «من بلغه عن الله رغبة ، فطلب ثوابها ، أعطاه الله أجرها ، وإن لم تكن الرغبة على ما بلغه ، قلته أو لم أقله فأنا قلته »
- حدثنا علي بن محمد العسكري ، ثنا علي بن عبد الله بن المبارك الصغاني ، بمكة ، ثنا زيد بن المبارك ، ثنا يزيد بن هارون ، ثنا أبو الصباح المؤذن ، ثنا عبد العزيز ، عن ابن عمر ، قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : «من بلغه في عمل ثواب ، فعمل به رجاء ثوابه ، أعطاه الله ذلك وإن كان باطلا ، وفضل عشر حسنات

- حدثنا أحمد بن محمد الزعفراني ، ثنا علي بن إشكاب ، ثنا محمد بن بكار ، ثنا بزيع أبو الخليل ، عن ثابت ، عن أنس بن مالك ، قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : « من بلغه عن الله فضيلة ، فلم يصدق بها ، لم يبلغها
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

یکشنبه 22 دی1387 ساعت: 19:39 توسط:احمدیاسر
محمد بدر الدين ابن إسماعيل بن صلاح الأمير الكحلاني الصنعاني
،صاحب سبل السلام(شرح بلوغ المرام ابن حجر)
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

شنبه 21 دی1387 ساعت: 18:6 توسط:احمدیاسر
لَوْ ضَرَبْتُ ْخیشوم الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا عَلَى أَنْ يُبْغِضَنِي مَا أَبْغَضَنِي، وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا
بِحَذَافِيرِهَا عَلَى الْكَافِرِ مَا أَحَبَّنِي وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قُضِيَ فَانْقَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِيّ
الْأُمِّيِّ «أَنَّهُ لَا يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يُحِبُّكَ كَافِرٌ»
عشق علی از سینه ی ما کم شدنی نیست
مهرش به زر و مال فراهم شدنی نیست

خود را بکشی در ره اثبات ولایت
خصم علی و فاطمه آدم شدنی نیست
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

جمعه 29 آذر1387 ساعت: 14:51 توسط:یاسر
سلام علیکم / زیارت قبول / رزقکم الله فی کل عام/آدرس داخل گیومه از شامله است
1-نيل الأوطار ج5/ص194 (ج8 ص 94 )



2-سبل السلام ج1/ص193 (ج2 ص180 )
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

جمعه 29 آذر1387 ساعت: 14:48 توسط:یاسر
ابن حجر،صاحب سبل السلام بعد از نقل حدیث (يَا رَسُولَ اللَّهِ ، أَمَرَنَا اللَّهُ أَنْ نُصَلِّيَ عَلَيْك فَكَيْفَ نُصَلِّي عَلَيْك ؟ فَسَكَتَ ، ثُمَّ قَالَ : قُولُوا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ ، كَمَا صَلَّيْت عَلَى إبْرَاهِيمَ وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ ، كَمَا بَارَكْت عَلَى إبْرَاهِيمَ فِي الْعَالَمِينَ إنَّك حَمِيدٌ مَجِيدٌ) میگوید : این حدیث دال بر وجوب صلوات بر حضرت در نماز است به خاطر امر (قولوا) در روایت / وجماعتی از سلف من جمله شافعی و اسحاق را نیز عقیده بر همین است و همین حکم وجوب را دارد بقیه حدیث از کما صلیت تا آخر ؛ زیرا حدیث در مقام کیفیت مامور بها است و کسانی که حدیث را دو بخش کرده بخش اول را واجب و بخش دوم را مستحب دانسته اند،سخن بدون دلیل گفته اند / و از این مطلب مشخص میشود که حذف (آل) از نماز چنانکه در برخی کتب حدیث روی داده شایسته نیست / ومن در گذشته از علت این حذف سوال کردم و پاسخ شنیدم که : بدون شک کیفیت کامل صلوات بر پیامبر نزد اهل حدیث معلوم و واضح بوده چرا خود آن را نقل کرده بودند ولی گویا به خاطر اینکه برخی از بنی امیه از شنیدن آل ناخوشنود بودند، آنها نیز به خطا و از روی تقیه آن را حذف کردند و بعد از بنی امیه نیز مردم به خاطر متابعت از قدما به حذف آل عمل نمودند
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

جمعه 29 آذر1387 ساعت: 14:46 توسط:یاسر
شوکانی صاحب نیل الاوطار میگوید : تعبیر به زیاد بن ابی سفیان در میان محدثین زمان بنی امیه رائج شد ولی بعد از آن دوران از او به زیاد بن ابیه تعبیر میکردند و قبل از این که معاویه او را به ابوسفیان الحاق کند به زیادبن عبید معروف بود و مادر او سمیه همسر رسمی عبید بود که زیاد را در خانه ی او به دنیا آورد و لذا زیاد به عبید نسبت داده میشد تا اینکه در زمان معاویه عده ای نزد او شهادت دادند که ابوسفیان ادعا کرده که زیاد فرزند اوست و معاویه علی رغم حدیث صحیح (ان الولد للفراش و للعاهر الحجر) و به خاطر غرضی دنیوی زیاد را فرزند ابوسفیان و برادر خویش اعلام نمود و عده زیادی این کار را بر او عیب کرفتند به حدی اشعاری در مذمت کار او سروده شد مانند شعر ( اتغضب ان یقال ابوک عف / و و ترضی ان یقال ابوک زانی؟!) یعنی : آیا از اینکه پدرت پاکدامن شناخته شود غضبناکی و دوست داری همه بدانند که او زناکار است ؟! و تمام علماء متفقند که نسبت دادن زیاد به ابوسفیان حرام است و آنچه از محدثین در دوران بنی امیه واقع شده به خاطر رعایت تقیه از حکام وقت بوده و علت اینکه در کتب حدیثی بعد از انقراض بنی امیه از زیاد به ابن ابی سفیان تعبیر شده ، به خاطر محافظت بر عین الفاظ صادره از رواة عصر بنی امیه بوده و این محافظت بر الفاظ(هرچند غلط!) سبک و روش محدثین است
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

یکشنبه 10 آذر1387 ساعت: 7:54 توسط:mmj
سلام
قصد بروز کردن و ادامه مقالاتتون رو ندارید؟
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

چهارشنبه 22 آبان1387 ساعت: 23:40 توسط:سئوال
خیر . بن مایه ها درست می باشند و می توانید
به تاریخ بلعمی 1: 93 مراجعه کنید .
حدیث صحیح المسلم ( کتاب نخست ، حدیث 33 )
نیز اینگونه است :


The Prophet said: ‘I have been commanded to fight
against people till they testify there is no god
but Allah, that Muhammad is the Messenger of Allah,
and they establish prostration prayer, and pay Zakat
. If they do it, their blood and property are protected.

http://www.usc.edu/dept/MSA/fundamentals/hadithsunnah/muslim/001.smt.html
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

چهارشنبه 22 آبان1387 ساعت: 23:40 توسط:.
ایا مطالب زیر صحت دارد
دستور قتل زنان و کودکان توسط پیامبر اسلام
نخست آنکه این یورش نیز ربطی به غزوه خیبر نداشت .
دیگر آنکه راوی می گوید هنگامی که درباره کشته شدن
زنان و کودکان هنگام یورش شبانه از محمد پرسش شد ،
او پاسخ می دهد که آنها نیز از مشرکان هستند . در یکی
از همین عزوات به گفته واقدی و ابن اسحاق " ام قرفه را
قیس بن محسر به صورت بدی کشت . با اینکه پیر زنی
سالخورده بود پاهایش را به دو شتر سرکش بستند ،
و از هم دریده شد " نمونه از کشته شدن ها می توان
به نضر بن حارث ، عقبه بن ابی معیط ، عصماء
دختر مروان و غیره را اشاره داشت ( در فتح مکه
نیز برخی مخالفین محمد - که زنان نیز میان آنها بودند -
کشته شدند ) و برخی که تنها جرمشان سب کردن
محمد بوده .

چنانچه در صحیح المسلم از زبان محمد می خوانیم :
" من فرمان دارم تا بجنگم بر علیه مردم تا اینکه آنها
شهادت دهند خدائیجز الله وجود ندارد و محمد فرستاده
الله است و نماز به پا دارند و زکات بدهند .
در این صورتجانشان و داراییشان محفوظ خواهد بود "
و یعقوبی نیز می گوید " خدا از آسمان شمشیری در
غلاف بر پیمبرش فرستاد و جبرئیل باو گفت :
پروردگارت تو را می فرماید که باین شمشیر باقومت
نبرد کنی تا آنکه بگویند : لا اله الا الله ، و اینکه تو
پیامبر خدائی و هرگاه چنین کردند خونها و مالشان جز
برای مستحق آنها حرام خواهد بود و حساب آنها
برخداست "

بلعمی می نویسد " چون پیغمبر علیه السلام از مکه
برفت مکیان گفتند که برستیم و پیغمبر علیه السلام
نگذاشت که ایشان بیاسودندی و خدای عزو جل او
را بر غزو دست گشاده کرد و جهاد فرمود ، و چون
به مدینه آمد آیت فرستاد . . . و آیات جهاد بفرستاد و
ایتهای احتمال و صبر منسوخ کرد و پیغمبر علیه السلام
هم اندر آن سال هجرت از مدینه لشکر فرستاد و راهها
بگرفت تا کاروان همی شکستند و همی بردند .
و صبر و آرام و قرار از ایشان بشد و کس از مکه
سر بیرون نتوانست کردن و به هیچ راه هیچ کاروان
نیارست رفتن و پیغمبر بسیار غزوه ها کرد "
توضیح دهید
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

چهارشنبه 22 آبان1387 ساعت: 4:58 توسط:احمد
تو ننگ عربی، سید حسن!

نام تو را باید

از فهرست اعراب شایسته خط بزنیم

تو

بجای آنکه در ایوان ویلای ساحلی ات

لم بدهی

و چرت تابستانی ات را

با دود قلیان مفرح کنی

تفنگ دست می‏گیری

و از پشت تریبون المنار

با نعره‌ها‌یت

چرت ما را پاره می‏کنی



تو هیچ شباهتی به اعراب بزرگ نداری، سید حسن!

نه شکمت

آن اندازه است

که از پشت دشداشه‌ها‌ی سفید

وقار عربی ات را نمایان کند

نه چفیه و عقال داری

تازه عمامه سیاه سرت می‏گذاری

که ما را به یاد خمینی می‏اندازد

که یکبار چرت مان را پاره کرده بود



تو ننگ عربی، سید حسن!

بجای آنکه در حرمسرایت بگردی

و رقص عربی ممالیک گرجی و اوکراینی ات را تماشا کنی

تا فردا در بهشت

برای مغازله با حوریان آماده باشی

در مخفیگاهت

که نمی‏دانیم کجاست

می نشینی و نهج البلاغه می‏خوانی



تو کافر شده ای، سید حسن!

و بر ماست که تو را به یهودیان اهل کتاب بسپاریم...



فقط به رسم مردان بزرگ عرب

صادق باش و بگو

برد موشک‌ها‌یت

به ریاض که نمی‏رسد؟!
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4


************
جمعه 10 آبان1387 ساعت: 8:8 توسط:.
من پناه میبرم به حضرت حق از اینکه حتی تصور نقصان عقل بانوانی مثل عقیله بنی هاشم را بنمایم///ظاهرا شما خلط مبحث فرموده اید///زنان نوری خلقتی که نام بردید از محل نزاع خارجند///بحث بر سر زنانی است که مدافعین حقوق زنان دم از آنها میزنند و در حکومت به اصطلاح اسلامی ایران نزدیک است که تا رتبه ی رهبری نیز ارتقا پیدا کنند ///گرچه جناب صانعی شما فتوای جواز ولی فقیه شدن واخیرا شنیده ام جواز امامت جماعت شدن زن برای مردان را نیز صادر فرموده اند///من نگفتم جمله ی (النسا نواقص ... ) شمولی است ولی انصاف بدهیداینکه تنها شامل یک زن مثل عایشه بشود هم در نهایت بعد است


البته سوء فهم من از تعبیر قبلی شما بود که فرمودید: "درحالیکه : (ان النساء نواقص العقول) کاملا عام است" ، شاید منظور شما "غیر کاملا عام" بوده است! یعنی فقط استهجان اراده یک نفر.

اما اینکه فرمودید "ظاهرا شما خلط مبحث فرموده اید" پس عرض میکنم ما بحثی راجع به مسائل اجتماعی روز که بنده از آنها بی خبرم نداشتیم بلکه صحبت بر سر جمع بین روایت و حکمت اندیشی بلقیس بود که گوش به حرف مشاورین خود نداد و گفت "انی مرسلة الیهم بهدیة" ، و شما اگر مطلبی راجع به این مشکل دارید بفرمایید غیر از آنچه من عرض کردم تا استفاده کنیم ، و این یک بحث علمی فرا زمانی است که به دنبال جمع بین مضمون روایت و یک جریان قرآنی هستیم.
خواهش میکنم 5 بندی که من سابقا آوردم بخصوص بند 1 را دوباره با دقت نگاه بفرمایید.

 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

پنجشنبه 9 آبان1387 ساعت: 21:46 توسط:حسین
با سپاس فراوان از شما ؛ لطفا بفرمائید اگه کسی معتقد بود حکومت کنونی ایران اسلامی نیست ، آیا می تونه به عنوان تقاص حقوقی که این حکومت از او ضایع کرده ( مثلا نفت رو که از انفال و برای همه مومنان حلاله ، به وی نمی ده ) از اموالی که دولت برای خود می دونه ، برداره ؟ ( یعنی با توجه به این که دولت این کار رو دزدی از بیت المال ! می نامه )


هم کبرویا و هم صغرویا از مرجع تقلید خود سؤال کند.
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

چهارشنبه 8 آبان1387 ساعت: 22:51 توسط:.
رهبری جماعتها//

بالاخره شما ناقص العقل بودن زنها را قبول دارید یا نه ؟ ناقص الایمان بودنشان پیشکش!


من اول از همه ناقص العقل بودن خودم را قبول دارم اگر بخواهم مطلبی را به کلام معصوم (ع) تحمیل کنم ، و دوم ناقص العقل بودن هر کسی را قبول دارم که جمله "النساء نواقص العقول" را یک شمول استغراقی بداند که مثلا شامل حضرت معصومه (س) که امشب شب تولد باهر النور ایشان است بشود ، یا ناقص العقل بداند کسی را که عرض میکند "ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجنه" اما شوهرش که میگوید "ما علمت لکم من اله غیری" را کامل العقل بداند ، و کذا و کذا ، زنی ( که زن مگو مرد آفرین روزگار ) مقابل خبیث ترین مردم میفرماید "ما رأیت الا جمیلا" اما همان خبیث را کامل العقل بداند که مقابل زنی داغدیده میگوید: "كيف رأيت صنع الله بأهل بيتك"‏


 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

چهارشنبه 8 آبان1387 ساعت: 14:1 توسط:.
منظورم از تناقض این بود که شما در جواب از حسین سعی در توجیه حدیث مذمت تولی امر مرأة داشتید و حتی گفتید حدیث ناظر به حکومت فارسها و یا جنگ جمل بوده ؛ همانند کسانی که خطبه حضرت امیر دباره نقصان عقل زنان را حمل بر عایشه میکنند درحالیکه : (ان النساء نواقص العقول) کاملا عام است و اراده یک فرد ازآن در نهایت استهجان./// با این حساب شما با ورود زنان در امور حکومتی و رهبری جماختها مخالفتی ندارید درحالیکه اشعار فردوسی را هم برای تایید درج میکنید! البته با توضیح اخیر شما مبنی بر عدم موافقت کلی با کامنتهای تایید شده ، اشکال تناقض برطرف شد ولی همچنان در اینکه نظر شما درباره زنان نظر اسلام باشد تردید جدی وجود دارد

"با این حساب شما با ورود زنان در امور حکومتی و رهبری جماختها مخالفتی ندارید" آیا اینچنین نتیجه گیری میشود؟!


 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

سه شنبه 7 آبان1387 ساعت: 7:21 توسط:mmj
سلام
ممنونم
ولی این به عنوان اخرین سوال چون منم درباره تسلسل بینهایت کمی گیج شده ام
ایا بنظر شما "" تسلسل بینهایت " امکان دارد؟

سلام علیکم
تسلسل در علل معدّه ممکن بلکه واقع است و تسلسل در علل فاعلی ما به الوجود خلاف برهان است و تسلسل در علت فاعلی ما منه الوجود اساسا تصور ندارد.

 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

سه شنبه 7 آبان1387 ساعت: 7:19 توسط:mmj
پاسخ ناظر :
کرا از پس پرده دختر بود × اگر تاج دارد بداختر بود
کرا دختر آید به جای پسر × به از گور، داماد ناید بدر
پس پــــــــردۀ هرکه دختــر بــــود ** اگر تاجــــدار است بــداختر بـــــود

چو زن زاد دختر دهیدش به گرگ ** که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ
زن و اژدهــــا هــردو خــــاک به ** جــهان پـــاک از این هردو ناپاک به
ن.ک : شاهنامه 23 / 5 بندهای 265 -260 .
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

دوشنبه 6 آبان1387 ساعت: 21:57 توسط:/
سلام علیک / من یک سوال درباره ی سخن سلمان فارسی مطرح کردم که یادم رفت توی کدوم صفحه بود . لطفا جوابشو در همینجا ذرج کنید.مشکرم

سلام علیکم
باخدایی 9
 وب سایت   پست الکترونیک
مشرق و مغرب

دوشنبه 6 آبان1387 ساعت: 21:53 توسط:.
از شما که یک فرد وارد شده در وادی پاسخ به شبهات هستید ، انتظار تحمل بیشتری میرود،آیا کشف یک تناقض در سخنانتان اضلال است ؟!

منظور من از اضلال این بود که جهت اینکه پس از تایید ، نظرات را در اینجا میگذارم به خاطر بعض آدرسهایی بوده که در اینجا درج میشد و خوشایند من نبود که از اینجا لینکی داشته باشند ، و مقصود از تایید این نبوده که هر مطلبی را تایید کردم از نظر محتوی با آن موافقم بلکه اضلال نباشد حاضرم تایید کنم هر چند با آن توافق ذهنی نداشته باشم.

خوشحال میشوم اگر تناقض در سخنان من را توضیح دهید.


 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

******************
یکشنبه 5 آبان1387 ساعت: 20:50 توسط:؟
درباره ی سخن سلمان پارسی : ( گردید و نگردید ) آیا منظورش این بوده که دنبال خلیفه نگردید
زیرا در غدیر تعیین شده است ؟ اگر منظور اینه ، مراد از( گردید) چیست ؟


آنچه من دیده و یا شنیده ام "کردید و نکردید" است و توضیح آن در بحار شاید آمده باشد و ادامه "حق علی (ع) را بردید" هم دارد.



 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

یکشنبه 5 آبان1387 ساعت: 20:27 توسط:.
نویسنده وبلاگ در یکجا عدم صلاحیت زنان برای تصدی امر حکومت را مورد تردید قرار میدهد و در یکجا اشعار خانه نشینی زنان و هنرنر زائی را تایید میکند! بالاخره نظر نویسنده درباره نقصان عقل زنان که عقل اجتماعی و سیاسی آنها را مد نظر دارد چه میگوید؟

من مدعی نظر نیستم ، حرفهای همدیگر را مادامی که صبغه اضلال ندارد میشنویم.


 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

*********
شنبه 4 آبان1387 ساعت: 17:18 توسط:mmj
ادامه مباحث ایشان در این ادرس استhttp://www.askquran.ir/showthread.php?t=7293
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

شنبه 4 آبان1387 ساعت: 17:16 توسط:mmj
مردی بلغاری که اخیراً با وی در مسکو دیدار داشتم ،
با من در مورد جنایاتی که بدست ترک ها و چرکسها در
تمامی بلغارستان بر اثر ترس از قیام اسلاو ها انجام گشت
سخن گفت . آنها دهکده ها را می سوزاندند ،
دست به کشتار می زدند ، به زنان و کودکان تجاوز می کردند ،
زندانیان خود را از گوش به نرده های میخکوب کرده ،
آنها را به همین حال تا صبح رها می کردند و سپیده دم
به دار می آویختند ؛ کارهایی که شما حتی نمی توانید
تصورش را نیز بکنید . مردم گهگاه از ستم ددمنشانه
سخن می گویند ، اما این ستمگری توهین به حیوانات
وحشی است ؛ یک حیوان وحشی هرگز نمی تواند به اندازه
یک انسان که چنین هنرمندانه کشتار و ستم می کند ظالم باشد .
یک ببر تنها می درد و گاز می گیرد ، این تمام
آنچیزیست که می تواند انجام دهد ، اما ببر حتی اگر
قادر باشد هرگز به فکر میخکوب کردن انسان ها
از گوش نمی افتد . ترک ها از شکنجه دادن کودکان
خردسال لذت می بردند . شکافتن رحم مادران ، خارج کردن
جنین و به هوا انداختن نوزادان و گرفتن آنان بر سر نوک نیزه
هایشان در مقابل چشمان مادرانشان سبب شعف آنان می گشت ؛
در مقابل چشمان مادر چیزی بود که رغبت بیشتری
برای سرگرم شدن ایجاد می کرد . مادری را تصور کنید
که از وحشت می لرزد و کودک خود را در آغوش گرفته است ؛
حلقه ای از ترک های متجاور او را محاصره کرده
و نقشه یک سرگرمی را کشیده اند . آنان کودک را
نوازش می کنند و برای خنداندن او می خندند ؛
سرانجام موفق می شوند و کودک می خندد .
در همین لحظه یک سرباز ترک تفتگی را در فاصله
چهار اینچی صورت کودک نشانه می رود ؛
کودک با شادمانی می خندد ، دستان کوچک خود را
برای گرفتن تفنگ بلند می کند و سرباز ماشه تفلنگ را
می چکاند و مغز کودک متلاشی می شود .
آیا هنرمندانه نیست ؟
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

شنبه 4 آبان1387 ساعت: 17:16 توسط:mmj
ما آشکارا از شرور موجود در جهان زجر می کشیم .
شرور طبیعی همچون زلزله ، آتش سوزی بر اثر صاعقه و غیره
جان هزاران انسان و حیوان بی پناه را می گیرد و یا
آسیب هاو خسارات جدی وارد می کند .
چند روز پیش در سایت های اینترنتی بود که پدری که مشکل
روانی داشته ، به خاطر فشار های مالی، هر چهار فرزند خردسال
خود و همسرش را به دهشتناک ترین شکل که می توان تصور کرد
می کشد و آنگاه خود را نیز حلق آویز می کند .
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

شنبه 4 آبان1387 ساعت: 17:12 توسط:mmj
توجیه پذیری ( 3 ) :
برهان من ساده است :


7- جهان کنونی بهترین جهان ممکنی نیست که یک باشنده
کامل در آن می تواند بیافریند .


8- اینکه جهان کنونی بهترین جهان ممکنی نیست که
یک باشنده کامل در آن می تواند بیافریند با وجود خدا
ناسازگار است .


9- خدا ( باشنده کامل ) وجود ندارد .


جی . دبلیو . لایبنیتس بر این اندیشه بود که :


10- جهان کنونی می بایستی بهترین جهان ممکن باشد .
زیرا :
11- یک باشنده کامل ( خدا ) نه تنها همه چیز دان ، توانای مطلق ،
نیک خواه و خیر اندیش ( خیر مطلق ) است ،
بلکه در گزینش ها ، انتخاب ها و کردار ( افعال ) خود
نیز کامل می باشد . از اینرو باشنده کامل اگر با تعدادی گزینه
روبرو بود آنگاه می بایستی بهترین گزینه را بیافریند
یا به فعلیت در آورد . و همچنین :


12- ضرورتاً برای هر باشنده خردمند و منطقی ، اگر یک
انتخاب و گزینه میان چیز ها داشته باشد ، آنگاه اگر
باشنده خردمند گزینه ای را نسبت به گزینه های دیگر برتر
دانست آنگاه باشنده خردمد گزینه های دیگر را
برنخواهد گزید .


از اینرو :


13-باشنده کامل ( خدا ) باید از میان همه جهان های ممکن
بهترین را برگزیده باشد ، چرا که خیر مطلق است و می خواهد
در هر آنچه که می کند ، آنرا که بهترین است انجام دهد .


اما براستی چه امری ما را بدین اندیشه سوق می دهد که
با توجه به ( 10 ) - ( 13 ) جهان کنونی بهترین جهان ممکن
است ؟ برپایه برهان شر :


14- جهان آشکارا شامل شرور فراوانی است و
تا آنجا که ما می فهمیم اگر بسیاری از شرور وجود نمی داشت
اندیشه معقولی است که جهان به مراتب بهتر و شامل لذت
و سرور به مراتب بیشتری می بود .
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

**************
شنبه 4 آبان1387 ساعت: 17:10 توسط:mmj
سلام
واقعا ممنونم

اره درسته خب نرمن گیسلر فقط برهان را بگونه ای دیگر بیان کرده تا بقول خودش اغلب خداشناسان این برهان رو در قالب ضرورت منطقی مبتنی بر اصل دلیل کافی تعریف میکنند که چنین روشی به تناقض و بی اعتبار شدن برهان میرسه
..
اما شما این برهان رو قابل دفاع میدونید؟
و اینکه درباره تسلسل ایا دلیلی بر تسلسل بی نهایت وجود دارد ؟ یا دلایل رد تسلسل که ذکر شده کامل هستن؟
__________
راستی در سایت گفتگوی قرانی جناب دموکراسی که در اینجا بنام برزین فعال است تایپیک هایی رو به تازگی ایجاد کرده " فلسفه و بیخدایی" که بنظرم همون دنباله بحث بی خدایی گام به گام است


سلام علیکم
ظاهرا قابل دفاع است به عنوان راهنما و نه به عنوان پایان دهنده.
آنچه برای ذهن قاصر من واضح شده این است که کلام معروف "هر ما بالعرض باید به ما بالذات منتهی شود" به این گونه صحیح نیست بلکه ما بالذات در نفس موطن ما بالعرض حضور دارد و اوست که مصحح محمول است هر چند به ما بالعرض اسناد مجازی داده میشود ، و به عنوان مثال ساده عرفی وقتی میگوییم این بشقاب غذا شور است دقیقا در همین نمک است که شور است نه اینکه شوری غذا به نمک منتهی میشود.
اما براهین رد تسلسل از اول تا کنون نزد ذهن ناتوان من ناصاف مانده است.
شرائط کاری من فعلا طوری است که فرصت مراجعه و نیز سر و سامان دادن یک بحث را ندارم.
و الله الموفق المعین

 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

**********
شنبه 4 آبان1387 ساعت: 17:10 توسط:mmj
سلام
واقعا ممنونم

اره درسته خب نرمن گیسلر فقط برهان را بگونه ای دیگر بیان کرده تا بقول خودش اغلب خداشناسان این برهان رو در قالب ضرورت منطقی مبتنی بر اصل دلیل کافی تعریف میکنند که چنین روشی به تناقض و بی اعتبار شدن برهان میرسه
..
اما شما این برهان رو قابل دفاع میدونید؟
و اینکه درباره تسلسل ایا دلیلی بر تسلسل بی نهایت وجود دارد ؟ یا دلایل رد تسلسل که ذکر شده کامل هستن؟
__________
راستی در سایت گفتگوی قرانی جناب دموکراسی که در اینجا بنام برزین فعال است تایپیک هایی رو به تازگی ایجاد کرده " فلسفه و بیخدایی" که بنظرم همون دنباله بحث بی خدایی گام به گام است
چون احتمالا شما اونجا نمی این من اینا رو اینجا براتون میگذارم که حداقل در وبلاگ خودتون به این مطالب جواب بدید
این ادرس
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=7293
برپایه گفتگوهایی که در بخش انگلیسی داشتم ،
در این تاپیک بیان خواهد شد چرا بی خدایی فلسفه ای
توجیه پذیر است . فرمولاسیون من برای توجیه پذیری
خداناباوری اینگونه است که :

1- يا " خدا وجود دارد " در واقع بی معنی و
یا " خدا وجود دارد " واقعاً با معنی است . ( P v ~P )
2- اگر " خدا وجود دارد " واقعاً بی معنی باشد ، آنگاه "
خدا وجود دارد " نه درست است و نه نادرست ؛
بنابراین باور به خدا توجیه ناپذیر است و از اینرو
" خداناباوری منفی " پذیرفتنی .
3- اگر " خدا وجود دارد " واقعاً با معنی باشد ،
آنگاه " خدا وجود دارد " یا درست است و یا نادرست ،
اما چون برهان های قابل قبولی برای بی خدایی وجود دارد ،
آنگاه بی خدایی مثبت پذیرفتنی است .
4- یا باور به خدا توجیه ناپذیر است و یا ناباوری به خدا
توجیه پذیر .
5- یا خداناباوری منفی یا خداناباوری مثبت توجیه پذیر است .
6- بی خدایی توجیه پذیر است .

در تاپیک نئو پوزیتیویسم درباره توجیه پذیری ( 2 ) گفتگو
شد ، اما در این تاپیک ( 3 ) را بررسی خواهیم کرد ، پس
می پنداریم که گزاره های " خدا وجود دارد " و " خدا وجود ندارد "
با معنا می باشند ، از اینرو می توانیم استدلال کنیم که چرا خدا
( باشنده ای ضروری ، همه چیز دان ، توانای مطلق ،
دادگر ، نیک خواه و خیر اندیش ، مهربان که همیشه بوده و
همیشه خواهد بود ) وجود ندارد .
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

************
پنجشنبه 2 آبان1387 ساعت: 8:59 توسط:سئوال

لطفا درست توضیح دهید تخمیس و اینها چیست؟
این دو مساله هم برایمان توضیح دهید
-اگر مردی بمیرد و سه دختر و پدر و مادر و یک همسر از او باقی بماند ارث چگونه تقسیم میشود؟
بر طبق این سه آیه دو سوم ارث به دختران میرسد. پدر و مادر هرکدام یک ششم از ارث سهم میبرند و سهم همسر یک هشتم میباشد.
جمع این چهر کسر میشود (بیست و هفت بیست و چهارم)
2-اگر مردی بمیرد و مادر و یک همسر و دو خواهر از او باقی بماند ارث چگونه تقسیم میشود؟
بر طبق سه آیه فوق یک سوم ارث به مادر میرسد. یک چهارم به همسر میرسد و دوسوم ارث به دو خواهر میرسد
جمع این سه کسر میشود (پانزده دوازدهم)


تخمیس به معنای پنج قسمت کردن است که در کلام خود شما آمده بود!

1- این فرض مقابل تعصیب است که نزد فقها عول نامیده میشود و نقص بر ما أخّره الله وارد میشود که دخترها و پدر باشند و همچنین در فروض دیگر بر متقرب به أب.

2- در این فرض دو خواهر ارث نمیبرند و بقیه به مادر داده میشود که ثلث را به فرض برد و ما بقی را به قرابت میبرد.

لطفا برای توضیح بیشتر به کتب مربوطه مراجعه کنید که ده ها نوع از این فرضها را ذکر کرده اند و مطمئن باشید هیچ فرضی را پیدا نخواهید کرد مگر اینکه حکمش را توضیح داده اند ، مثلا یک جلد کامل جواهر الکلام راجع به ارث است که حدود 360 صفحه قطع وزیری دارد (جلد 39 ).


 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

*************
یکشنبه 28 مهر1387 ساعت: 7:2 توسط:پرسنده
تعدادی از نمازگزاران زن ومرد در شهر اکسفورد بریتانیا ،نماز جمعه روز گذشت را به امامت یک زن که استاد دانشگاه در آمریکا می باشد اقامه کردند .
خانم امينة ودود، که 30 پیش به دین اسلام گرویده است ، به پیشنمازی حدود 15 زن ومرد را در مصلای مركز"اكسفوردشير ماسونيك" ایستاد .
امينة ودود طی مصاحبه ای با "گارديان" در شماره چاپ روز شنبه این روزنامه گفته است "چیزی در قرآن ویا حدیث وجود ندارد که مانع انجام این کار باشد ، وحضرت محمد - صلى الله عليه وسلم – این امر را شخصا تجویز کرده است ،بطوری که یک زن را برای امامت جمعی از زنان ومردان تعیین کرده بودند ".
وی افزود "این مساله یک نمایش نیست بلکه به سادگی تمام باید گفت که یک حقیقت است ، این بخشی از عادات ورسوم تتطبیق یافته در اسلام است ، اسلام نمرده است، ومهم آن است که زنان (مسلمان) بریتانیایی مسئولیت را بردوش بگیرند وامکان برگزاری نماز به امامت زنان فراهم شود ".
خانم امينة ودود -56 ساله – که استاد دانشگاه "كامنولث" در ایالت ويرجينيای ایالات متحدة آمریکاست ،هنگامی که پیشتر در سال 2005 برای اولین بار به امامت نمازگزاران در نيويورك ایستاد ،تهدید به قتل شده بود .
البته فقط تعداد کمی از زنان در نماز روز جمعه گذشته در اکسفورد شرکت داشتند
- - - - - - -
پرسش : آیا واقعا پیامبر زنی را برای امامت جماعت مردان تعیین کرده بودند یا این زن افترا زده ؟
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4


*******************
شنبه 27 مهر1387 ساعت: 23:33 توسط:mmj
سلام
من برهان گیسلر را در در اینجا گذاشته ام خواهشمندم اونو مطالعه کنید چون من دراین باره به راهنماییهای یه استاد نیاز دارم

و اگر برهان قابل دفاعی می دانید می خواهم به پست مطالب وبلاگ اضاف کنم
برهان جهان شناختی گیسلر :
http://gabrielmmjj.blogfa.com/page/hadis14.aspx

پاسخ به ایرادهایی که به نوع لایب نیتسی شده در بیان مجددی که از برهان انجام داده :
http://gabrielmmjj.blogfa.com/page/hadis15.aspx

تاریخچه برهان جهان شناختی
http://gabrielmmjj.blogfa.com/page/hadis12.aspx
اشکالات اکام هیوم کانت وو
http://gabrielmmjj.blogfa.com/page/hadis13.aspx

ممنونم .


سلام علیکم
اول باید عرض کنم که این نظر لطف شماست ، و ای کاش میشد که با این نظر لطف ، من استاد باشم.
و اما مطالبی را که در این آدرسها بود مرور کردم و همه از زمره مطالب خوب و نافع است و از مباحث ریشه دار در تاریخ علم و فلسفه هست ، ولی اگر بخواهیم براهین اثبات واجب را دسته بندی کنیم غالب اینها از خانواده براهین مبتنی بر بطلان دور و تسلسل است ، و صدر المتألهین در اسفار آنطور که در خاطرم هست بیش از ده تقریر میآورد و خدشه میکند و خود سعی میکند برهانی ارائه دهد که مبتنی بر دور و تسلسل نباشد و تنها از تحلیل وجود معلولی استفاده میکند که ربط محض است و دیدم در همین آدرس مذکور هم به این برهان اشاره شده است آنجا که میگوید:
علیه تسلسل ِ بی نهایت علل ، استدلالی دیگر نیز وجود دارد ، بدین ترتیب که هیچ موجود مرکبی نمی تواند علت وجود گردد ..... دیگر نمی توان سلسله واسطه ای بین وجود مأخوذ و وجود مُعطی یافت . بدیهی است که اگر هیچ حلقه رابطی بین وجود معلول و علت ِ وجود نتواند وجود یابد ، یقیناً تسلسل بی نهایتی از حلقه های واسط علّی نمی تواند وجود داشته باشد ......

امید توفیقات روز افزون شما را دارم.


 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9


*************
شنبه 27 مهر1387 ساعت: 22:24 توسط:وای
در اواخر کتاب " آخرین سفر شاه " آمده :
دوستان اشرف پهلوي او را سايپا ميخواندند که ظاهرا نام شرکت ماشين سازی است و البته اين نام ، يعني سايپا مخفف کلمات زيراست:
Son Altess Imperial Preincess Ashraf
کلمات بالا به زبان فرانسوي مي شود:
" والا حضرت همايون شاهدخت اشرف"
افسوس که در طول اين همه سال بعد از انقلاب، يک مسئول امر، يک سياستمدار و ... متوجه اين نکته نشده است !
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

جمعه 26 مهر1387 ساعت: 11:7 توسط:ناظر
هرچی باشه از قدیم گفتند : خانه را بهر زنان آراستند /// مرد را در کوه و صحرا خواستند /// هر کسی را بهر کاری ساختند

حکیم فردوسی هم فرموده : ( زنان را همین بس هنر /// نشینند و زایند شیران نر )
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

دوشنبه 22 مهر1387 ساعت: 5:5 توسط:اشکال کننده
تعجب است از شما ! وقتی آن جمله پیامبر را کلی نمی دانید ، دیگر چرا می گوئید روا یا ناروا بودن حاکم شدن زن ، مساله ای است فرعی که باید استفتا نمود ؟! شما که خود فتوا به جواز آن دادید . / وقتی به روا بودن حکومت زن فتوا می دهید طبیعی است که قاضی شدن او را هم پذیرفته اید زیرا حکومت به نوعی قاضی بودن در همه امور ، و بالاتر از قاضی های عادی است .
لطفا به سوال من هم جواب بدهید :
این رازهای آل محمد (ص) چیست که گفته اند خدا لعنت کند کسی را که آنها را فاش کند ؟

شاید تعجب شما به جا باشد ، شاید هم عجله کرده باشید ، عدم کلیت ملازمه با نطق به جزئیت ندارد ، و رازها را نمیدانم.

 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

یکشنبه 21 مهر1387 ساعت: 17:27 توسط:پادمه
سلام ,ممنون از اینکه وقت گذاشتید.
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

شنبه 20 مهر1387 ساعت: 15:50 توسط:پادمه
سلام من مقاله ای رو بابرداشت ازاد خودم بر اساس داستان موسی(ع)و فرعون
تو وبم گذاشتم که به جز یه نقد مغرضانه تا حالا هیچ صاحب نظری در موردش نظری نداده .ان شخصی که نقدش کرد گفت که این مطلب خیلی پیش تر ها رد شده. ولی من نفهمیدم کی و چه کسی این موضوع را رد کرده و یا اصلا مگه می شه ...؟در هر حال میخواستم شما به من کمک کنید.در ضمن شما رو تو لینکم گذاشتم.اگه مایل بودید...

سلام علیکم
با عرض معذرت از مشغولیت ذهنی که دارم مقاله را مرور کردم نقدی به ذهنم نیامد و بخشی از آن تکرار شده که حذف کنید.

 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

شنبه 20 مهر1387 ساعت: 13:49 توسط:حسین
ممنونم اما این رو نفهمیدم که از کلمه قبلها چه چیزی می شه فهمید !
علاوه بر این که در اون کتاب گفته : " این جمله کلی است و روایات دیگری هم در این زمینه داریم و نتیجه گرفته که حتی وارد شدن زنان به مجلس شورا خلاف اسلام است " .
خواهش می کنم به صورت شفاف بگید آیا اسلام حاکم و قاضی شدن زن رو قبول داره یا نه ؟


وقتی به او گفته شد آیا این تخت تو نیست که چشم به هم زدن حاضر شده؟ گفت ما قبل از دیدن این آیت هم عالم شده بودیم به حقانیت توحید و نبوت سلیمان و بطلان شرکی که سابقا داشتیم ، و همانطور که عرض کردم این علم از تدبیر بلقیس نبود بلکه از اخبار رسول بود به آنچه دیده بود.

و به نظر قاصر این بنده کلی بودن جمله منقوله مرجوح است ، و اما حاکم یا قاضی شدن زن پس مسأله ای است تقلیدی که از دفتر مرجع خود سؤال کنید.

 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

جمعه 19 مهر1387 ساعت: 7:40 توسط:حسین
سلام
من در کتابی خوندم که پیامبر فرموده اند : " هرگز قوم و ملتی که فرمانبرداری و حکومت خود را به زنی بسپارند ، رستگار نمی شوند " و این مطلب رو از کتاب تحف العقول ، ص 35 نقل کرده و گفته که احادیث دیگه ای هم به همین مضمون داریم .
حالا پرسشم اینه که مگه ملکه سبا ( بلقیس ) زن نبود ؟! پس چطور تونست باعث رستگاری قومش و تسلیم شدن اونها به حضرت سلیمان و موحد شدنشون بشه ؟! آیا اصلا اون احادیث معتبره ؟ جواب خیلی روشن و دقیقی لطفا بدهید .
با تشکر از شما


سلام علیکم
این امور را در نظر بگیرید:

1- اگر کلام کلی است محتمل است جمله خبریه به داعی انشاء و امر تشریعی باشد ، مثلا دکتر تربیتی که برای دانش آموزان صحبت میکند میگوید: "هرگز شخصی که مسواک نمیکند دندان سالم نخواهد داشت" مقصود او این است که باید مسواک بزنید ولی از این واقعیت که غالبا کسانی که مسواک نمیزنند دندان سالم ندارند استفاده میکند و دستور امری خود را در قالب جمله خبریه بیان میکند.

2- نقلهای متعدد دارد که کلام کلی نبوده بلکه ناظر به حکومت فارسها بوده که میتواند اشاره به شکست نهایی آنها باشد.

3- در کتب مختلف این روایت را آورده اند که راوی گفت وقتی دیدم عایشه در جنگ جمل رئیس شده به یاد این حرف پیامبر خدا (ص) افتادم و همراهی با او را ترک کردم.

4- مؤید مطلب قبلی این است که در همین نقل تحف العقول که شما آوردید تعبیر اسندوا امرهم الی امرءة دارد یعنی قومی که محل اتکای امور خود را زن قرار دهند و به وضوح میتواند اشاره به عایشه داشته باشد که پادشاه و سلطان نبود اما محل اتکای اصحاب جمل بود.

5- نتیجه چاره اندیشی خود بلقیس نهایتا این شد که: و لنخرجنهم منها اذلة و هم صاغرون ، و آنچه باعث مسلمان شدن آنها شد معجزاتی بود که رسول بلقیس از حضرت سلیمان (ع) دید و رفت تعربف کرد ، و لذا در این کلمه "قبلها" در این آیه شریفه دقت کنید: و اوتینا العلم من قبلها و کنا مسلمین.



 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4


****************
جمعه 19 مهر1387 ساعت: 7:40 توسط:حسین
سلام
من در کتابی خوندم که پیامبر فرموده اند : " هرگز قوم و ملتی که فرمانبرداری و حکومت خود را به زنی بسپارند ، رستگار نمی شوند " و این مطلب رو از کتاب تحف العقول ، ص 35 نقل کرده و گفته که احادیث دیگه ای هم به همین مضمون داریم .
حالا پرسشم اینه که مگه ملکه سبا ( بلقیس ) زن نبود ؟! پس چطور تونست باعث رستگاری قومش و تسلیم شدن اونها به حضرت سلیمان و موحد شدنشون بشه ؟! آیا اصلا اون احادیث معتبره ؟ جواب خیلی روشن و دقیقی لطفا بدهید .
با تشکر از شما
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

*************
جمعه 19 مهر1387 ساعت: 7:31 توسط:احمد
اكبرگنجي: حقانيت قرآن و نبوت پيامبر(ص) ادعاي غيرقابل اثبات است !
aHR0cDovL3d3dy5pcmFuaWFudWsuY29tL2FydGljbGUucGhwP2lkPTI2Mjg4

سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق


 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

جمعه 19 مهر1387 ساعت: 6:51 توسط:فرقانی
با سلام و آرزوی قبولی عبادات

آیا سفر به زمان (گذشته یا آینده) امکان عقلی دارد؟ و در صورت امکان آیا در قرآن به این مطلب اشاره یا تصریحی وجود دارد؟

سلام علیکم
امکان عقلی بلکه وقوعی دارد و شاید اشاره به اولی است و وجدوا ما عملوا حاضرا و به دومی شاید اشاره است یوما یجعل الولدان شیبا.

 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

جمعه 19 مهر1387 ساعت: 0:9 توسط:سوال
ارث
100 تومن یه مرد چطوری بین همسرش و باباش و دو دخترش تقسیم میشه که با قران هم تناقض نداشته باشه اصلا می شه چنین چیزی یه ایراد فاحش
میگویند 1/8 رو جدا میکنیم مابقی به 5 قسمت تقسیم میشه 1 سهم مال مرد و مابقی مال دخترا
حالا چگونه یک ششم و دوسوم قابل تقسیم است :؟؟ هیچگونه چون نسبتها باهم متفاوتند ویا من اشتباه مکنم یا قران
1/5 از 87.5 معادل 1/6 سهم پدر از 87.5 هست که در قران گفته شده
4/5 از 87.5 معادل 2/3 سهم دختر از 87.5 هست که در قران گفته شده
حال محاسبه میکنیم :
1/5 از 87/5 برابر : 17.5
اما
1/6 از 87.5 برابر : 14.58
اختلاف : 3.08

4/5 از 87.6 برابر : 70
اما
2/3 از 87.5 برابر : 58.33
اختلاف : 11.77


این مسأله مربوط به تعصیب در اصطلاح فقها است ، و صورت محاسبه این است:
همسر 5/12 میبرد و پدر 5/17 میبرد و دخترها هر کدام 35 میبرند پس مجموع 100 میشود ، یعنی پدر به فرض سدس میبرد و به قرابت خمس باقی مانده که این نفی تعصیب است ، اما برای سهولت محاسبه همان ابتدا باقی مانده از سهم همسر را تخمیس میکنند.

 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

*******************
دوشنبه 15 مهر1387 ساعت: 9:40 توسط:بنده خدا
من یه سوال بی ربط به موضوع دارم .
آیا در اسلام چیزی به عنوان ضرورت حفظ میراث فرهنگی و ... داریم یا نه ؟
آیا این کار حکومت درسته که به مردم اجازه حفاری و کندن زمین و یافن گنج رو نمی ده ؟!

1- هر چه از آنها مالک خاص دارد مربوط به اوست و هر چه مالک خصوصی ندارد امر آن راجع به حاکم شرع است.

2- راجع به مسائل گنج به رساله مبحث خمس گنج مراجعه کنید.

 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

شنبه 13 مهر1387 ساعت: 20:55 توسط:@
سلام/جواب کامنت قبلی منو ندادید/در مورد فرق علم و باور؟

سلام علیکم
در ذخیره ها نیافتم شاید حذف شده است و به خاطر ندارم ، دوباره بفرمایید.
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد3

***********
تاریخ این قسمت، برعکس سایر مواضع است، چون از درون مدیریت وبلاگ نیست:



****************



*************
این قسمت از بخش نظرات وبلاگی دیگر است، دقت شود:


*************
قرآن به سر ! - 26 نظر

نویسنده: خردورز
چهارشنبه 10 مهر1387 ساعت: 2:31
درود بر شما هم میهن گرامی

قرن هاست که دامان خرد پاک ما با خرافه هایی بی شرمانه لکه دار گشته و بر روی ذهن بیدارمان گرد و غباری از خرافات نشسته است ! میهن آریایی ما از این خرافات که با نام دین به خوردمان می دهند لطماتی جبران ناپذیر خورده و زندگانی کسانی همچون من و تو را تباه ساخته و به جای " زندگی " آموزش " مردگی " به ما می دهند ! بازنمود و بررسی این خرافات و رهایی از آن ها وظیفه ی خطیر هر ایرانی پاک نهاد است . بدین منظور وبلاگی تحت عنوان " ستیز با خرافات " ساخته و پرداخته ایم و چون در ابتدای این مسیر هستیم نیاز به یاری و پشتیبانی شما عزیزان داریم . شایسته است که به وبلاگ ما قدم رنجه فرمایید و با ذهنی بیدار و به دور از هر گونه تعصب به مطالعه ی مطالب آن بپردازید . اگر آن را با خرد خود هماهنگ یافتید بپذیرید و اگر نیافتید بر قدرت ایمان خود بیفزایید ! ضمنا برای آشنایی هر چه بیشتر خردورزان هم میهنمان از شما تقاضای تبادل لینک داریم . برای آن که شما نیز در این مسیر دشوار و هدف ارزشمند همپای ما باشید امید آن داریم که به این تقاضای ما لبیک گفته و به وظیفه ی ملی - میهنی خود عمل نمایید . از همه ی بازدیدگنندگان وبلاگ ارزنده ی شما نیز دعوت می نماییم که از وبلاگ " ستیز با خرافات " دیدن نمایند . اگر مایل به تبادل لینک بودید کافی است که ما را در جریان بگذارید تا لینک شما نیز افزوده گردد .

به امید رهایی ایرانی از قید خرافات و داشتن ایرانی آباد و آزاد

به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم؟!

و در پایان به دور از قصد هر گونه توهین می گویم :
ایرانی ! گوسفند مباش !

بدرود
وب سایت

نویسنده: خردورز
چهارشنبه 10 مهر1387 ساعت: 14:21
درود بر شما

من نیز شما را لینک کردم

از این که قدم رنجه فرمودید و به تارنگار بنده آمدید و با تبادل لینک موافقت نمودید از شما ممنونم . باز هم به شما سر خواهم زد

پاینده باشید
وب سایت

نویسنده: محمود
پنجشنبه 11 مهر1387 ساعت: 3:2
سلام جالب مگر شما خودتون مسلمون نیستید.
وب سایت

نویسنده: سرباز کوروش
پنجشنبه 11 مهر1387 ساعت: 12:27
آقایی با اسم حمید برای من یه همچین نظری گذاشته:که من تاریخ کامل رو خوندم و فهمیدم که ایرانی ها با آغوش باز اسلام رو قبول کردند و به منم پیشنهاد دادن که برم و مطالعه کنم و تاریخ آقای هارون یحیی را بخون

حالا بریم بیشتر این شخصیت بزرگ تاریخ رو بشناسیم؟؟؟
وب سایت

نویسنده: گندم
جمعه 12 مهر1387 ساعت: 12:37
سلام دوست خوبم

مرسی بهم سر زدی



فعلا
وب سایت

نویسنده: آذربرزين
جمعه 12 مهر1387 ساعت: 14:57
درود
سپاس از مطلب زیبای شما .....
بر خرافات این جماعت پایانی نیست ........

شهریار روشنایی ها با مطلبی جدید در انتظار ورود گرم شماست
وب سایت

نویسنده: خردورز
شنبه 13 مهر1387 ساعت: 1:58
دوست عزیزم سلام
من شما را لینک کردم
اما گویا شما فراموش کردید ما را پیوند دهید

عکس این حماران قرآن به سر هم خیلی جالب بود !

موفق باشید

نویسنده: مارال
شنبه 13 مهر1387 ساعت: 7:59
عمیقا خوشحالم از اینکه شما هم در این راه قدم می زنید بهتون لینک دادم از من هم دیدن کنید خوشحال می شم به امیدی نابودی ادیان
وب سایت

نویسنده: بانوی ایرانی
شنبه 13 مهر1387 ساعت: 9:54
با دانش میتوان روزی به این خرافات پایان داد
پاینده ایران آریایی
وب سایت

نویسنده: مانیا
شنبه 13 مهر1387 ساعت: 11:23
پرستش وراثتی.
وب سایت

نویسنده: خردورز
شنبه 13 مهر1387 ساعت: 13:36
درود بر شما

تارنگار "ستیز با خرافات " با موضوع « دست خط امام زمان ! » به روز گردید (بسیار جالب و خواندنی ) حتما دیدن نمایید .

ضمنا اگر وقت کردید بحث های بنده را در بخش کامنت های وبلاگ با یکی از اسلامیون در زیر بخوانید :
http://khorafeh.blogfa.com/post-4.aspx

خرد نگهدارتان
وب سایت

نویسنده: پیام آور آریایی
شنبه 13 مهر1387 ساعت: 16:2
وب سایت

نویسنده: اشکان
شنبه 13 مهر1387 ساعت: 19:41
و درووووود 1000 بار درووووووووووووووووووووووووود از دور بر دستانت بوسه میزنم یا رومی روم یا زنگی زنگ 1400 سال موالی گری بس است درووووووووووووود که حق مطلب را بدون کم و کاست ادا میکنی. معذرت می خواهم نمی شود هم به تخم علی متصل بود هم از اریا بوم حرف زد .من شما را لینک کردم شما هم مرا لینک کنید .به هر روی ما پیروزیم
وب سایت

نویسنده: مریم
یکشنبه 14 مهر1387 ساعت: 13:16
بادرود

قران که شده چند خط نوشته هایی که هرانی تفسیر

به یک رای ننگین میشه واخوندهارو به سرجاده مقصودشون میرسونه

این اسلام یک دین ساخته پرداخته شده پراز سمه


که خون مردم میمکه

جاویدایران من
وب سایت

نویسنده: مریم
یکشنبه 14 مهر1387 ساعت: 13:18
ومرسی ازحضورگرم وسبزتون

وب عالی دارین ونوشته هایی پرمحتوا

موفق باشید
وب سایت

نویسنده: رها
یکشنبه 14 مهر1387 ساعت: 14:16
محمد پیامبر دوروغین www.tarikhemazaheb.blogfa.com


حقایق باورنکردنی مذهبی،تضادها واشتباهات واضخ قران،موسی و عیسی پیامبران ساخته بشری.

نویسنده: رویا رضایی
دوشنبه 15 مهر1387 ساعت: 6:15
درباره وبلاگ خوندم اخه مسخره جان وقتی میگوید دودست اش باز است استعاره به قدرت خداوند است ... وگرنه قران میگوید لیس کمثله ی شی .. هیچ چیز شبیه خدا نیست.. یعنی همه اشیا ترکیب شده اند حرکت دارند محدود هستند متناهی هستند اما خداوند مثل هیچکدام نیست ... سوره قل هو الله هم بخوان... که مفهوم خدا را بهتر بفهمی...
وقتی میگوید هرکس جز اسلام دینی گزیند از زیانکاران خواهد بود باید به ایات دیگری هم تتوجه کرد ..( دین نزد خدا اسلام است ) (دین نزد خدا از ادم تا خاتم یکی است)
سوره مریم رو کامل بخون و ببین که چگونه به اهل کتاب که واقعا پرودگار خویش را میخوانند وعده بهشت داده شده است

درود بر شما
درباره ی دو دست باید گفت اگر مقصود استعاره به قدرت است چرا آن را با دو آورده؟میتوانست بگوید دست خدا،آن هنگام میشود قدرت خدا.کسی نمیگوید دو دست القاعده در کار بوده بلکه میگوید .....
درباره ی تفاوت الله با خدا هم در پستهای بعدی مطالبی آورده میشود...
پست الکترونیک

نویسنده: مارال
دوشنبه 15 مهر1387 ساعت: 9:9
درود بر شما
عجب عکس هایی را انتخاب کرده اید بخصوص عکس آخری
امیدوارم روزی آگاهی مردم به حدی برسد که بدانندخودشان چه باید بکنند
از حضورتان خشنود می شویم
ممنون
وب سایت

نویسنده: اشکان
دوشنبه 15 مهر1387 ساعت: 12:14
دین افیون ملتهاست هر دینی می خواهد باشد.ولی ما دین زرتشت را چون از قبیله ماست و همان فرهنگ ماست دوست داریم.هر انجه خورد با خرد
وب سایت

نویسنده: رویا رضایی
دوشنبه 15 مهر1387 ساعت: 12:42
شما به ایه نگاه کنید کجا گفته دو دست خدا گفته دست خدا باز است (یداه مبسوطا)
وَ قَالَتِ الْيهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّت أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بمَا قَالُوا بَلْ """ يَدَاهُ مَبْسوطتَانِ """ يُنفِقُ كَيْف يَشاءُ وَ لَيزِيدَنَّ كَثِيراً مِّنهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك طغْيَناً وَ كُفْراً وَ أَلْقَيْنَا بَيْنهُمُ الْعَدَوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ كلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِّلْحَرْبِ أَطفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسعَوْنَ فى الاَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا يحِب الْمُفْسِدِينَ (64)

يهود گفت دست خدا بسته است ، دستشان بسته باد و از رحمت خدا دور باشند، براى اين كلمه كفرى كه گفتند، بلكه دستهاى خدا باز است ، مى دهد بهر نحوى كه بخواهد، و به زودى بسيارى از آنان در موقع نزول قرآن به طغيان و كفر خود مى افزايند. و ما بين يهود و نصارا (بنا بر قولى ) و يا بين افراد يهود (بنا بقول ديگر) عداوت و بغضى انداختيم كه تا روز قيامت امتداد داشته باشد. هر وقت آتشى براى جنگ افروختند خدا خاموشش نمود علاوه بر اين ، اينان با گناهان و تكذيب پيغمبران و كوشش در محو اسم پيغمبر از تورات در زمين فساد مى انگيزند .(64) علامه طباطبایی



نویسنده: رویا رضاییی
دوشنبه 15 مهر1387 ساعت: 12:43
معناى جمله : (بل يداه مبسوطتان ) و معانى ((يد)) در موارد اضافه به خداى سبحان
اما جمله ((بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء)) اين جمله جواب از گفته يهود است كه با كلمه ((بل )) كه براى اضراب و اعراض است افتتاح شده است و اين جمله يعنى جمله ((يدا مبسوطتان )) جمله ايست معروف و شايع و كنايه است از داشتن قدرت .
در اينجا سؤ الى پيش مى آيد و آن اينست كه يهود گفته بود دست خدا بسته است و ((يد)) را مفرد ذكر كرده بود با اين حال چرا خداى تعالى در جواب آنها فرمود: ((يداه )) و ((يد)) را بصورت تثنيه ذكر فرمود؟ جواب اينست كه اصولا در ادبيات عرب دست كنايه است از قدرت و دو دست كنايه است از كمال قدرت و از همين جهت خداى تعالى بصورت تثنيه آورد تا به كمال قدرت خود اشاره كرده باشد كما اينكه در آيه ((قال يا ابليس ما منعك ان تسجد لما خلقت بيدى استكبرت ام كنت من العالمين )) نيز براى افاده همين معنا به صورت تثنيه آورد، عرب هم وقتى ميخواهد در سلب قدرت از كسى مبالغه كند و بگويد فلانى بهيچ وجه قدرت بر آن عمل و حق مداخله در آنرا ندارد مى گويد: ((لا يدين بهاله )) يعنى فلانى هيچ گونه اختيارى در آن كار ندارد، بسيارى از علماى لغت براى كلمه ((يد)) معانى زيادى غير از ((دست )) ذكر كرده اند، و ليكن بايد دانست كه اين كلمه داراى چند معنا نيست بلكه تنها به معناى دست است و در ساير معانى بطور استعاره بكار مى رود. چون آن معانى امورى هستند كه از شوون مربوط به دست مى باشند، مانند انفاق و سخاوت كه از جهت بسط منتسبند به دست ، و مانند ملك و سلطنت كه از جهت قدرت بر تصرف و وضع و رفع منتسبند به آن ، و امثال اينها، پس معناى اين كلمه در آيات كريمه قرآن بحسب اختلاف مورد، مختلف مى شود، مثلا در آيه مورد بحث و آيه ((ان تسجد لما خلقت بيدى )) معنايش قدرت و كمال آنست و در آيه ((بيدك الخير و آيه ((فسبحان الذى بيده ملكوت كل شى ء)) و آيه ((تبارك الذى بيده الملك )) و امثال اينها به معناى سلطنت است و در آيه ((لا تقدموا بين يدى الله و رسوله ))) معنايش حضور و مانند آن است و اما جمله ((ينفق كيف يشاء)) بيان است براى جمله ((يداه مبسوطتان )).

نویسنده: رویا رضای
دوشنبه 15 مهر1387 ساعت: 12:47
درباره خدا هم به این وبلاگ رجوع کنید قبل از اینکه جاهلانه نوشته های دیگران رو کپی پیست کنید
http://hosyn-m.blogfa.com/ باخدایی

واقع از زاویه و نگاهی دیگر این هیاهو ها همه یک سمفونی را می نوازند و آن ، گفتار آن شیاد بی سوادی است که در جمع جاهلان بوق به دست گرفته و در آن می دمید که : آهای مردم ! می دانید که امامزاده یعقوب را در شهر مصر ، برفراز مناره ، شیر درید ؟! و جمع جاهل ، شیفته و شیدای افاضات این شیاد بی سواد ، کف می زدند و هورا می کشیدند ! تا که روزی فرد دانایی پیداشد و گفت : ای شیاد ، نخست این که امامزاده نبود و پیامبر زاده و خود نیز پیامبر بود ، دوم این که یعقوب نبود و یوسف بود ، سوم این که مصر نبود و کنعان بود ، چهارم این که برفراز مناره نبود و ته چاه بود ، پنجم این که شیر نبود و گرگ بود و ششم این که اصل داستان دروغ بود !
وب سایت

نویسنده: اشکان
دوشنبه 15 مهر1387 ساعت: 20:0
دروووووووووووووووووووود از کتاب تعبیر خواب دانیال نبی .دیدن سرگین خر ذر خواب باعث مال ونعمت است و سرگین مردم مال حرام است فاطمه. بهترین لذت زن مسامان صیغه است . حدیث . هر کس موسیقی گوش کند انگار هفتاد بار با مادر خود زنا کرده. خارج شدن از دین حکمش کشتن است.ولی وقیه به شما از خودتان به مال و زنتان اعلی به تصرف است .........
وب سایت

نویسنده: سردار سورنا
دوشنبه 15 مهر1387 ساعت: 23:4
با درود

من به روز هستم با فرنام ایرانی کیست؟

اگر نظراتتان بنویسید.نام و تارنگارتان+نظری که داده اید /در این تارنگار درج می شود.

سربلند و پیروز باشید.

از مطلب خوبتان سپاس گزارم.

خرد نگهدارتان

سپاس از مطلب خوبتان

اگر تارنگار جدیدم را لینک کنید سپاس گزارم.
وب سایت

نویسنده: خردورز
چهارشنبه 17 مهر1387 ساعت: 0:15
با دو صد درود بر شما یار گرامی

تارنگار " ستیز با خرافات " با موضوع خرافه ی امام زمان به روز گشته است .

با سبک نگارشی صمیمی و به دور از تکلفات کلامی که هر ایرانی را به کار آید . آن چه که بسیاری از ایرانیان را از دانستن آن باز داشته اند و نمی خواهند که بر کسی فاش گردد !

شما و سایر دوستان را به خواندن این مطلب دعوت می نمایم .

شاد زی
مهر افزون

بدرود
وب سایت

نویسنده: بانوی ایرانی
چهارشنبه 17 مهر1387 ساعت: 10:8
خرد نگهدارتان


***************

اینجا پایان قسمت بیرون مدیریت وبلاگ از بخش نظرات وبلاگ دیگر


*************



سه شنبه 9 مهر1387 ساعت: 23:4 توسط:على
سلام خیلی مطالبتون عالیه منم یه وبلاگ دارم در مورد وهابیت ومسائل جامعه لطفا بیاید نگاش کنید وبگید چی کار کنم بهتر بشه راهنماییم کنید راستی من شما رو لینک کردم راضی باشید
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بررسی نقد4

دوشنبه 8 مهر1387 ساعت: 14:59 توسط:منتظر
سلام دوست عزیز.
من هم از وبلاگتون خوشم اومد هم از مطالبتون در پاسخ به دشمنان
ما يعني چند تن از افرادي كه به شبهات پاسخ ميدند قرار است كه هر ماه در فضاي مجازي ياهو مسنجر به گفتگو بنشينيم و در باره اسلام و پاسخ به شبهه افراد زنديق گفتگو كنيم.
اگر شما هم قابل دونستيد و اومديد ممنون.
اگر تمايل به همكاري داشتيد در وبلاگ من ايميل خودتون و اسمتون رو لطفا بگيد.
والسلام علي من اتبع الهدي.
اسلام مسير حيات دوستدار تفكرات.
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بررسی نقد4

*****************
دوشنبه 8 مهر1387 ساعت: 2:11 توسط:عباس
سلام

مدتیه که سوره یس میخونم ، بی توجه به معانی اون ، اما یه آیه هست که معنیش همیشه به چشمم میاد،
خدا میفرماید که من عهدی باهاش بستم اما من هیچی یادم نمیاد.
مطمئنم که راسته ولی چرا یادم نمیاد؟

خوب اگه یادم نیاد مطمئناً نمی تونم بهش عمل کنم.
چیکار کنم که هم یادم بیاد، هم بهش عمل کنم ؟

آخه
حالم بده بد بد ، خسته ام
از دست همون شیطانی که خدا گفته "عدوٌ مبین "
از این همه کش مکش خسته شدم

شما رو بخدا کمکم کنید
بارها باهاش درافتادم اما از پسش بر نیومدم آخه این نفس بی معرفتم طرف اونو میگیره . قلبم به سختی مجرح این جنگ نا برابره.

حالم بده ، خیلی بد دیگه رمقی ندارم
شمارو به خدا کمکم کنید.

سفره دلم پر پره ، اما مزاحم نمیشم
اگه دلتون به حالم سوخت و دستمو گرفتین تا کمر خم شده ام زیر اینهمه گناه راست بشه و بتونم سرمو بگیرم بالا
بیشتر از اینا سرتونو درد میارم

و اگر هم ....

نه
خواهش میکنم ردم نکنید
دستم به هیچجا بند نیست
نه توسلی نه حال خوشی هیچی هیچی
حد اقل اگه نخواستین دستمو بگیرید
بگید کجا برم؟

(این ایمیلمه مطمئنم پیشتون محفوظ میمونه kashani53336666@gmail.com )
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بررسی نقد4

شنبه 6 مهر1387 ساعت: 4:37 توسط:mmj
جناب دموکراسی هم ..
هنگامیکه نام خداوند به میان می اید دل ناباوران می رنجد و همینکه نام معبودانی جز خداوند بمیان می اید باعث شادمانی انها میشود
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

شنبه 6 مهر1387 ساعت: 4:33 توسط:mmj
سلام

من یه سوال دارم از شما برای راهنماییتون چون حسابی گیج شدم

ایا شما برهان نرمن گیسلر را خوانده اید من در یک جایش مشکل دارم ! اگر شما انرا خوانده اید اصلا ان برهان(باز تعریف برهان جهان شناختی) را کامل و قابل دفاع میدانید!

من آن را ندیده ام ، اگر آدرسی از آن دارید معرفی فرمایید
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد4

چهارشنبه 3 مهر1387 ساعت: 2:59 توسط:mmj
سلام
این مقاله را دانلود کنید ببینید چطوریه!؟ و اگر خوب بود به فارسی برگردان کنید
http://www.muslimphilosophy.com/sina/art/gpa.doc
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

دوشنبه 1 مهر1387 ساعت: 12:26 توسط:ساره
سلام...
وبلاگ شما واقعا بی نظیره...
من خوشحالم که با وب شما اشنا شدم...
امیدوارم موفق باشین
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

شنبه 30 شهریور1387 ساعت: 23:1 توسط:mmj
سلام به این سایت بیاین و عضو بشید

" کانون گفتمان قران" و به دیگران پاسخ دهید چون برخی از سایت افشا اونجا عضو شدند . به وجود شما بسیار نیاز است
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=5508&page=2

به این گفتگو سر زدم دیدم همان آقای دموکراسی است که در ایران کلوپ بحث میکرد و من در این وبلاگ هم تحت عنوان "بررسی نقد" حرفها را آوردم ، شروع سخنانش را در این آدرس ببینید:

http://jetdemocracy.blogfa.com/page/falseask.aspx

http://new-persia.blogspot.com/2008/04/blog-post_30.html

 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9


**********************

جمعه 29 شهریور1387 ساعت: 23:3 توسط:mmj
نرمن گیسلر در کتاب فلسفه دین هم در اینباره بحث کرده .. منطقا ممکن است هیچ چیز وجود نداشته باشد او از راه تجربی استدلال اورده... برهان جهان شناختی رو باز تعریف کرده بعد به اشکالات هیوم و کانت و دیگران هم پاسخ داده ...

لینکی از آن کتاب بگذارید خوب است.
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

جمعه 29 شهریور1387 ساعت: 22:45 توسط:mmj
سلام

بد جور ذوق کردم . خوشحالم. گفتم. شما هم مثل اقای تهرانی نیمه کاره کارتون رو ول کردین

تا خدا چه خواهد؟ و مقتضای سن من و اشتغالات جورواجور چه باشد؟
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

**********************
جمعه 29 شهریور1387 ساعت: 16:30 توسط:ح-الف
با سلام از این که بروز شدید بسیار خوشحالم با اجازه شما را لینک کردم خدا یار و نگدارتان باشد
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

سه شنبه 26 شهریور1387 ساعت: 11:39 توسط:به سوی ظهور
طرح ختم مفهومی قرآن مجید در ماه مبارک رمضان



بیایید اینبار قرآن این کتاب آسمانی و خدایی را به گونه ای دیگر ختم کنیم.....

برای شرکت در طرح ختم مفهومی قرآن موارد زیر را در نظر داشته باشید.

- تعداد جزء هایی را که پذیرفته اید حتما باید در ماه مبارک رمضان ختم کنید.

-در این طرح ختم ترجمه قرآن مدنظر می باشد و برای این منظور ترجمه استاد مهدی الهی قمشه ای در نظر گرفته شده است.

- لطفادر قسمت ایمیل یک ایمیل فعال خود را وارد کنید تا اطلاعات آن قسمت از قرآن مجید که شما آن را ختم خواهید کرد برایتان فرستاده شود و ایمیل ارسالی از جانب ما باید حتما توسط شما تایید شود در غیر این صورت و به منظور واقعی بودن آمار طرح ، آمار مربوط به شما از آمار کل حذف خواهد شد.

- جهت سهولت در انجام هماهنگی های لازم ، در صورت امکان شماره تلفن همراه خود را به آدرس ایمیل سایت webmaster@besoiezohoor.com ارسال نمایید.

- حتی المقدور ختم قرآن با توجه کامل و تفکر در رموز این کتاب آسمانی صورت گیرد و اخلاص را فراموش نکنیم .

برای شرکت در طرح به سایت www.besoiezohoor.com مراجعه کرده و از منوی اصلی گزینه طرح ختم مفهومی قرآن را انتخاب نمایید.

ما انسانها عادت داریم از کنار اکثر موضوعات با ارزش بی تفاوت می گذریم
بیایید این بار بی تفاوت نباشیم.

منتظریم
www.besoiezohoor.com
webmaster@besoiezohoor.com



یا مهدی ادرکنا
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 9

پنجشنبه 14 شهریور1387 ساعت: 6:27 توسط:روزنامه كيهان
پژوهشگران مسلمان محل دقيق شكست سپاه ابرهه بر اثر ريخته شدن سنگ ابابيل را شناسايي كردند.
به گزارش خبرگزاريها، پژوهشگران صحراي «محسر» در منطقه «المشاعر» در شرق مكه را كه در آن سپاه ابرهه از راه يمن عازم مكه بود و قصد داشت خانه كعبه را ويران كند، به عنوان محل ريخته شدن سنگ هاي ابابيل توسط پرندگان به دستور خداوند شناسايي كردند.
اين واقعه كه به عام الفيل معروف شده است، درست 55 روز قبل از ولادت حضرت محمد(ص) روي داد.
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد3

دوشنبه 14 مرداد1387 ساعت: 21:8 توسط:کیوان
مقاله باخدایی گام به گام را ادامه دهید

ان شاء الله به همین زودی از سفر برگردم ادامه میدهم
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد3


**********************
شنبه 12 مرداد1387 ساعت: 5:0 توسط:تهرانی 2
البته بنده به یاد دارم که آقابهجت هنگام بیان این نکته فرمودند : " امام حسین ، راه سوم ( یعنی بیعت و صلح ) را در آن آخر کار و برای نشان دادن خبث شدید دشمن ، بیان فرمودند " .
یعنی گویا در مدینه امکان قبول بیعت و صلح - به ظاهر - بود اما آن جا امام ( علیه السلام ) به بیعت و صلح راضی نبودند و نشدند .
اما این نکته ی مهم - که بر همه ی جوانب آن نظریه و برداشت ، اثر می گذارد - در کتاب نیامده است .
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بررسی نقد3

شنبه 12 مرداد1387 ساعت: 4:31 توسط:تهرانی
چکیده و مفاد نظر آقابهجت این است که امام حسین ( علیه السلام ) در برابر دو گزینه از سوی یزیدیان ملعون قرار گرفتند و خود ایشان هرچه تلاش کردند گزینه ی سومی را اختیار کنند ، دشمنان موافقت نکردند . آن دو که دشمن ایشان را مجبور به پذیرش یکی از آنها می کرد ، یکی جنگ و دیگری خواری و تسلیم بی چون و چرا در برابر دشمن بود ( یعنی دست بسته نزد یزید بروند و تسلیم حکم یزید باشند ؛ اگر خواست منت گذاشته و ایشان را ببخشاید و رها کند ! و اگر خواست ، بکشد ) اما حضرت سیدالشهدا راه سومی را _ که بیعت باشد _ پیشنهاد می دادند ( همچنان که امام حسن بیعت کردند ) و دشمن نمی پذیرفت تا این که کار به جنگ کشید . و مویداتی هم برای این نظریه ی خود ( مانند رجز حضرت علی اکبر ) ذکر می کنند .
این برداشت و دقت نظر ، بر خلاف ذهنیت عامه ی مردم است که گمان می کنند امام حسین راضی به بیعت نبودند و نشدند .
بنده تا کنون موفق به خواندن مقاله ی مربوطه ی شما نشده ام اما ببینید آیا همین سخن را در آن گفته اید یا سخن جناب عالی چیز دیگری است .
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بررسی نقد3


**********************
جمعه 11 مرداد1387 ساعت: 8:41 توسط:تهرانی 2
آخرین جمله ی نکته ی 1551 از همان جلد ، ص 156 نیز در تائید نکته ی ص 74 است . آن جا که فرموده است : " مگر برادرش ... "
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بررسی نقد3

جمعه 11 مرداد1387 ساعت: 8:36 توسط:تهرانی
با سلام و آرزوی سلامت شما !
کتاب " در محضر آیت الله بهجت ، ج 3 ، ص 73 تا 75 ( نکته شماره 1429 ) را - اگر تا کنون ندیده اید - لطفا ببینید . به گمانم مربوط به یکی از پستهای حضرت عالی است .
گاهی می اندیشم برای رفع برخی ابهامات آن سه جلد کتاب ، ساعتی به خدمت جناب عالی برسم ... تا اوضاع کواکب کی مساعدت کند !
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بررسی نقد3

سه شنبه 8 مرداد1387 ساعت: 19:18 توسط:@
؟؟؟
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد3

جمعه 4 مرداد1387 ساعت: 21:22 توسط:خواننده
چرا ادامه نمی دید ؟
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد3

سه شنبه 11 تیر1387 ساعت: 18:19 توسط:@
یکی از وبلاگ نویسهای روحانی بین یقین و باور فرق گذاشته بود و میگفت : در مسلمان بودن یقین کافی است ولی تا مرحله باور راه زیاد است/آیا شما هم این فرق را قبول دارید؟اگر آری،چگونه میتوان عملا نه با درس خواندن به آن مرحله رسید؟یک راه مطمئن وتضمینی
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد3


**********************
شنبه 8 تیر1387 ساعت: 12:32 توسط:@
برای قابل فهم نیست که خدا را قبول داشته باشیم ولی به حاظر و ناظر بودنش باور نداشته باشیم . خدائی که مطلع از مخلوقاتش نباشد که خدا نیست . پس وقتی من در تنهائی خود را آزاد احساس میکنم یا خدا را قبول ندارم یا به خدای غیر مطلع باور دارم که در هر صورت مسلمان نیستم

پس این آیه چه معنی میدهد؟ :

قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ (53)

 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد3


**********************
جمعه 7 تیر1387 ساعت: 12:38 توسط:@
گاهی که در تنهائی مرتکب گناهان کبیره میشوم ، با خود میگویم : من دیگر چرا نماز بخانم؟ من که مسلمان نیستم و نماز کافر هم باطل است . با خود میگویم : اگر تو ایمان به وجود خدا داشتی نباید بین تنهائی و با دیگران بودنت فرقی میبود . پس معلوم میشود که وجود خدا در هر حال را قبول نداری ؛ در حالیکه اعتقاد به وجود همیشگی خدا حداقل شرط ایمان است / از تمام تارنگاران ایمانی تقاضای یاری دارم

مرتکب شدن گناه کبیره موجب فسق است و با توبه دوباره عادل میشود و اگر انسان به خدا نسبت دهد که مرتکب کبیره را کافر میداند این گناهش از خود گناه کبیره بیشتر است چون تشریع و بدعت است و مأیوس شدن از رحمت خدا از هر دوی اینها گناهش بزرگتر است که در روایت آمده است ، و اتفاقا نماز است که پاک کنندگی آن نظیر ندارد ، و اما درک حضور دائمی الهی رکن ایمان نیست بلکه مرتبه بالای ایمان است و معروف است که به پیامبر (ص) عرض کردند نخشی علینا النفاق یعنی بر خود از منافق بودن میترسیم ، فرمودند چرا؟ عرض کردند چون وقتی نزد شما هستیم حال معنوی بسیار خوشی داریم و از دنیا فاصله میگیریم ولی وقتی به منزل میرویم و مشغول کارها میشویم از بین میرود ، فرمودند به این مضمون که این نفاق نیست بلکه از گامهای شیطان است که قدم به قدم شما را از نور ملکوت دور میکند پس مرتب استغفار کنید و بدانید اگر این حال شما دائما حفظ شود ملائکه با شما مصافحه میکنند و بر هواء راه میروید.
و الله الحافظ
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد3


**********************
چهارشنبه 5 تیر1387 ساعت: 12:21 توسط:افی الله شک فاطر السموات و الارض
با عرض سلام و خسته نباشید و تبریک میلاد با سعادت دختر رسالت ، همسر ولایت و مادر امامت و شجره ی عصمت (سلام الله علیها) / درباره ی بحث با خدائی گام به گام عرض میکنم این بحثها قطعا فوائد فراوان و برکات زیادی دارد ولی به نظر میرسد طرح بحث اثبات وجود خداوند به صورت فنی و تخصصی و به نحوی پیچیده و غیر قابل فهم برای کاربران عادی و در فضای اینترنت ممکن است در ذهن بعضی این شبهه را ایجاد کند که : ( معلوم میشه اثبات و نفی خدا چندان هم که فکر میکردیم و از کودکی به ما گفته اند ، سهل و آسان نیست و منکرین خدا حق دارند که به راحتی تسلیم وجود او نشوند ) آیا پادزهری برای این سم ناشی از این نحو بحثها اندیشیده اید ؟

سلام علیکم
به نظرم همین بحثهای ما حکم پاد زهر را دارد چون منطقیین میگویند ممکن است در امر بدیهی شبهه حاصل شود که دفع آن آسان نباشد بلکه میتوان گفت هر چه مطلبی واضح تر باشد از جهت تحلیل دقیق آن، عمیق تر جلوه میکند، و لذا میتواند ظاهر مخفی و سهل ممتنع باشد.


 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد3


**********************
دوشنبه 3 تیر1387 ساعت: 20:29 توسط:mmj
باسلام

هرچه صلاح میدانید اما خواهشمندم مقالات باخدایی گام به گام را ادامه دهید چون بسیار ضروری است
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد3

دوشنبه 3 تیر1387 ساعت: 14:2 توسط:mmj
سلام

مدتی در تالار گفتگو نیستید از شما تقاضا دارم میدان را خالی نکنید و به شبهات در انجا پاسخ دهید میدانید که جوانان زیادی این گفتمان را پی گیری میکردند
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بررسی نقد3

سه شنبه 28 خرداد1387 ساعت: 0:23 توسط:هومن
سلام دوست عزیز و گرامی
یکی از مدیران سایت هم میهن (بخش فاروم ها) از من خواست که به شما بگویم
ممکن است در بخش دین و فلسفه یاری رسانید یا خیر؟
گفتم اگر هدیه مادی ما را قبول نکردید در آنجا مطلب بنویسید و اینبار شما به ما هدیه دهید آن هم از نوع معنوی اش .
آن برنامه هم به فردی دادم که به آن احتیاج داشت و خواستم برای شما دعا کند.
موفق و پیروز باشید
http://forum.hammihan.com
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بررسی نقد3

شنبه 25 خرداد1387 ساعت: 7:21 توسط:mmj
سلام

میترسم یه چیزی بگم بعد ان جناب برود و در انجا جار بزند که فلانی اینطوریه
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نقد3

یکشنبه 12 خرداد1387 ساعت: 15:30 توسط:نهیق
یک مردِ روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت"خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟"
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد!

افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی!"

آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد روحانی گفت: "نمی فهمم!"

خداوند جواب داد"ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!"
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

یکشنبه 12 خرداد1387 ساعت: 14:14 توسط:نهیق
باید سر حوصله بیایم و بخونم
تا بعد
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

جمعه 3 خرداد1387 ساعت: 10:57 توسط:میترا
همان باید کرد که با هاسپرز شد پژوهشی گسترده باید شود چندین نفر باید وقت بگذارند باید پژوهشی نو صورت گیرد تمام دانشهای ما راجع به خدا در ایران مربوط به 50 سال پیش است
قانون ترمودینامیک مال زمان بولتوزمن و فیزیک جدید مسایل نو را مطرح کرده اقایان در این زمینه بسیار کم کاری کرده اند و روی همان منطق ارسطویی مانده اند

کتابش در این سایت ترجمه شده است خوبست خوب بخوانید

دانلود pdf ممکن نشد ولی htm کتاب رادیدم ، ولی نمیدانم چه کاری در قبال جان هاسپرز شده؟

آنچه برای من جالب بود قضاوت من راجع به مطالب او در دیدن چند سطر از کتاب او در تالار گفتمان بود که در کامنت قبلی ذکر کردم و اکنون خوشحال شدم که خودش در فصل چهارم در بخش میان پرده ای در کمبریج میگوید « آخرین تیر ترکش ناقدان من در همایش کمبریج این بود که برای دفاع از خود حمله را پیش گرفتند. کل جهانبینی مرا محکوم به "قرن نوزدهمی" بودن کردند. این دفاع چنان بد است که من تقریباً از ذکر آن صرف نظر کردم. اما شوربختانه مکرراً با آن مواجه شده ام » ، اما این حرف را تحریف میکند ، مقصود آنها همین مقصود من بوده که توضیح بیشتر را اگر توفیق شد در همان تالار میدهم
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

***********
جمعه 3 خرداد1387 ساعت: 10:57 توسط:میترا
همان باید کرد که با هاسپرز شد پژوهشی گسترده باید شود چندین نفر باید وقت بگذارند باید پژوهشی نو صورت گیرد تمام دانشهای ما راجع به خدا در ایران مربوط به 50 سال پیش است
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

جمعه 3 خرداد1387 ساعت: 10:51 توسط:میترا
و در اینجا این کتاب را دانلود کنید

http://rapidshare.com/files/78825244/Pendaar_e_Khoda_Richard_Dawkins.pdf
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

جمعه 3 خرداد1387 ساعت: 10:34 توسط:میترا
عکس او را ببینید :
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%DA%86%D8%A7%D8%B1%D8%AF_%D8%AF%D8%A7%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%86%D8%B2

در این ادرسها در باره او بخوانید :
http://www.secularismforiran.com/DawkinWorks.htm
کتابش در این سایت ترجمه شده است خوبست خوب بخوانید
قانون ترمودینامیک مال زمان بولتوزمن و فیزیک جدید مسایل نو را مطرح کرده اقایان در این زمینه بسیار کم کاری کرده اند و روی همان منطق ارسطویی مانده اند
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

************
چهارشنبه 1 خرداد1387 ساعت: 7:33 توسط:میترا
پیرو بحث اقایان در تالار گفتگو به شما پیشنهاد میکنم کتاب پندار خدا ی ریچارد دواکینز را بخوانید این کتاب در سایت افشا همچنین در سایت سکولاریسم گذارده شده است . اصلا معلوم این حوزه ایها چه میکنند اینهمه دم از دین میزنند زمانی بودن مثل مطهری که این کتابها رو نقد میکردن و اون اول انقلاب بود اما حالا چی ما یه ادم نداریم که نصف مطهری باشه کسی نداریم که این کتابها رو نقد کنه همه اخوندا افتادن وفقط بلدن روضه امام حسینه بخونن فلسفه اسلامی شده کشک هرکی دلش خواست میاد و میتازه رو همیچی مثلا همین سروش یعنی اسلام اینهمه کوچیکه.....

آدرس آن کتاب را نمیدانم ، چند سطری که در تالار گفتگو از آن نقل کرده جز شعار دادن چیز دیگری نیست و اگر توفیق بود همه را بررسی میکنم ، چقدر روی خدای شکافها سان میدهد و حال آنکه گویا متعلق به قبل از قرن بیستم است ، اصل آنتروپی در قرن بیستم توسط خود فیزیکدانان برای یک نظم دهنده آگاه مختار مطرح شد و فیزیکدانان بیخدا موضع انفعالی و تدافعی در مقابل آن دارند ، یعنی جالب است که دقیقا آنها حواله به یک مجهول که احتمال دارد در آینده کشف شود میدهند یعنی آنها میخواهند جایگاه واضح یک انتخاب را با یک فرمول مجهول که شاید در آینده کشف شود پر کنند

 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

سه شنبه 24 اردیبهشت1387 ساعت: 17:0 توسط:زیرچترخورشید
سلام بزرگوار
مطالب شما را تا حدي مطالعه نمودم چندي پيش با دوستان بحث قضا و قدر پيش آمد دوستي سوال نمود مگر نه اينكه خدا وند از ازل بر اعمال و سرنوشت همگان آگاه بوده پس چرا انسانهاي شر را آفريده تا جز بدي نكنند. من با خودم فكر كردم خوب خود خدا در قرآن در پاسخ ملائك اينچنين مي فرمايد : من چيزي مي دانم كه شما نمي دانيد . ولي متاسفانه پاسخي قانع كننده براي دوستم نداشتم حتي كتاب شيعه در اسلام آيت الله طباطبايي رو (قسمت قضا و قدر) مطالعه كرديم ولي چندان برداشت مناسبي نتونستيم پيدا كنيم.
لطفا با درايت خاص خود در حل اين ابهام ما رو راهنمايي كنيد. متشكريم. التماس دعا.
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
بررسي يک نقد

سه شنبه 24 اردیبهشت1387 ساعت: 12:9 توسط:احمد
آیا واقعا مرحوم آسید ابوالحسن قمه زنی را تحریم کرده بودند؟ به آدرس زیر مراجعه کنید:http://www.tatbir.com/index2/kazabin/esfahanii-f.htm
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

دوشنبه 23 اردیبهشت1387 ساعت: 14:54 توسط:Democracy
درود
در این خصوص بر ابهام ها و مسائل گفته شما نقدی دوباره نموده ام.
بدرود
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

دوشنبه 23 اردیبهشت1387 ساعت: 0:6 توسط:عباس2
سلام لطفا به حرفهای دکتر سروش هم یک جواب اقناع کننده بدهید حرفهای ایشان در سایت الف امده است با دیدن نظرات بازدیدکنندگان به اهمیت موضوع میرسیدبا تشکر
سلام علیکم
مراجعه کردم به نظرم آمد آنچه مناسب تصمیمات آنها است نقد برون دینی است و اینکه یک زندیق واقعی یا یک کسی که نقش زندیق بازی میکند مبانی آنها را نقد کند تا کسانی که در این بین نمیدانند چه دارد میشود خوب سر در آورند و آگاهانه تصمیم بگیرند ، و نیز مناسب اینها تحلیل برون دینی شخصیت پیامبر (ص) است از طریق جهات درایت تاریخی موجود در خصوصیات غیر بشری که اشاره ای به آن در مقاله درایت تاریخی دو ارزشی نیست شده است.
و الله الموفّق
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

یکشنبه 22 اردیبهشت1387 ساعت: 10:52 توسط:mmj
با سلام


گویا این جناب دموکراسی نیست چرا بروز نمیشوید؟
محتاج دعا برای توفیق هستم
و قصد دارم چند کلمه ای دیگر در همان سایت کلوپ بنویسم
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

سه شنبه 17 اردیبهشت1387 ساعت: 6:47 توسط:بابک ح .
حاج آقا سایت زندیق ( همون افشای سابق ) باید پایبند به این بشه که اگر جوابی برای این حرفها نداره وجود خدا رو قبول کنه و همه مقالات بی خدائی خودش رو حذف کنه تا بحثها پیش بره
وگرنه دورو و کلک و دروغگو است
بعد برید سر پیغمبری حضرت محمد و همین طور چیزای دیگه
چون اونها با نظرات گزینشی برخود می کنن این جا نوشتم تا اون آرش بی خدا بخونه و اگه ادعا می کنه راست می گه به قول شما گام به گام سایتش رو جمع کنه
منتظریم

بلی وقتی یکی از آقایان گفتند به این آدرسی که من میگذارم برو و ادامه جواب حاج آقا تهرانی را بده ، من در آنجا دیدم حرفی در جواب آقای تهرانی داده بود که من قبلا هم سلیقه خود را در شروع بحث همانگونه به عرض همان عزیز که آدرس را داده بودند رسانده بودم ، گفته بود این حرفهای شما مبنی بر این است که ما خدایی را بپذیریم و ما که خدا را قبول نداریم چگونه بپذیریم که به امر خدا بتوان عده ای را کشت ، خوب ملاحظه میکنید بحث بنایی به این جواب منجر میشود و لذا مباحث مبنایی با حوصله و دقت باید پی گیری شود إن شاء الله تعالی

و الله الموفّق

 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

یکشنبه 15 اردیبهشت1387 ساعت: 23:27 توسط:علی
سلام علیکم
ماشالله در این مدت که ما نبودیم شما حسابی ترکوندین
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

پنجشنبه 12 اردیبهشت1387 ساعت: 1:35 توسط:سودابه
بهتره سر چیزی که خیلی هست
دنبال اثبات نگردیم ....

خدا دیدنی ترین چیز عالم است...

آنانکه بر وجودش برهان اقامه کردند --- اظهار خود نمایی تضییع خامه کردند
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

پنجشنبه 12 اردیبهشت1387 ساعت: 0:57 توسط:mmj
سلام

پیشنهاد :

به قسمت تنظیمات وبلاگ بروید و جلوی " تعداد پستها در صفحه نخست را عدد 30 وارد کنید چون حیف است مطالب شما در صفحه اول بدلیل اینکه 10 پست در صفحه نخست است دیده نمیشود

و یه سر دوباره به اون سایت بزنید و ببینید چه نوشته اند

خلاصه با اینکه پیرها خوب نیست در جمع بحث جوانها بروند اما خلاصه عضو شدم

و الله الکافی

 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

پنجشنبه 12 اردیبهشت1387 ساعت: 0:12 توسط:mmj
سلام

من اصلا منظورم این نبود که """ اساسا"" جواب ندارد گفتم ایا شبهات مطرح شده ی ایشان جواب دارد یعنی شما جواب ایشان را در اینده سر فرصت میدهید یانه ؟!!
_________
این اقای دموکراسی هم از جواب شما به من بسیار ذوق زده شده و از این جواب سواستفاده کرده اند و رفته در همان سایت ایران کلوب جار زده که اقای حسین م توانایی جواب دادن ندارد و خلاصه کم اورده و جواب اخر شما را به من انجا کپی کرده است بهرحال فکر نمیکردم اینهمه این جناب ذوق کنند

امیدوارم جواب شبهات ایشان را بطور کامل جز به جز در اینده بدهید

و ممنون که خبر کردین هنوز تو پست اخری را نخوانده ام

مباحث علمی فقط نیاز به حوصله دارد
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8

چهارشنبه 11 اردیبهشت1387 ساعت: 16:11 توسط:Democracy
درود دیگر بر شما

من به شخصه صداقت شما در گفتار را تحسین می کنم و امید دارم که همیشه پاینده و موفق باشید .

من مطالب شما را تا حدی و در مواردی که گویاست قبول دارم و البته بنده وشما به نوعی به دو مقوله متفاوت اشاره می کنیم بنده نه مثبتم و نه منفی بلکه حالت عادی از تفکر که خنثی نامیده میشود . من بیش از آنکه باور داشته باشم به جستجو می پردازم از این رو نه با خدا که با مفاهیم استنتاجی فهم خدا و انچه که برای ما عینیت دارد کار می کنم از این رو مجموعه نه از روی تعریف شما که اصالت ریاضی مجموعه را تعریف نمی کند بلکه توضیح می دهد مجموعه به دین سان شکل می یابد تاکید دارم . اگر در ایران هستید کتاب لیت هولد و فلسه مجموعه آن مشخصا می گویدکه در ریاضیات مجموعه تعریف نمی شود(اشتباهی که از توصیف مجموعه پدید آمده) . مفهوم خداوند و نوع شکل گیری آن هم از همین رو و همانطور که قبلا مفصلا اشاره کرده ام نه ماهیت و چیستیش که فهم ایجابی چنین خدائی تنها در قالب مجموعه از آن چیزها مشخص و برای انسان پدیدار می شود که در سایت ایران کلوپ اشاره شده لذا تنها مقابله بنده با از آن روی بود که دیگران می پنداشتند شما در ارتباط با مطالب بنده نقدی داشتید که با اذعان شما خلاف آن کاملا مردود شد .

با تمام این موضوعات می دانم که اختلاف نظرهای هم هست اما واقعیت این است که من هردوی خداباوران و هم به بی خدایان را نقد می کنم و جانب کسی نیستم هرچند بتوان از مطالب بنده برای بی خدایی سود جست ولی اصل مطلب همین مفاهیم است .

بدرود تا درودی دیگر

گفتم عضو شوم تا راحت تر تبادل فکر صورت گیرد
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

چهارشنبه 11 اردیبهشت1387 ساعت: 0:20 توسط:مسلمان ایرانی
سلام. من لینکتون رو در وبلاگم قرار دادم چون خیلی بنظظرم مفید اومد

من با مطلب «نقد مسیحیت(1):صد و یک تناقض در کتاب مقدس» به روز هستم.

http://antimajus.blogfa.com/post-67.aspx

اگر وبلاگم باز نشد از این آدرس وبو ببین و نظر بده(البته فقط اگر باز نشد):

http://antipan.blogfa.com

به امید ظهور

 وب سایت   پست الکترونیک
بررسي يک نقد

****************
سه شنبه 10 اردیبهشت1387 ساعت: 13:55 توسط:برای رفع خستگی
دوازدهم: هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!

سیزدهم: دروازه باید به جای دو تیرک، سه تیرک داشته باشد، تا مشابه کفار نباشد تا مخالفت شما با قانون بین المللی طاغوتی سازمان فوتبال محقق شود.

چهاردهم: هنگامی که بازیکنی مصدوم شد، نباید بازیکن دیگری را جایگزین او کرد، زیرا این روش، ساخته کفار و مشرکین در آمریکا و … است.

اینها بعضی از شروط و ضوابطی است که مانع تشبّه به کفّار و مشرکین در بازی فوتبال می گردد… من به اجرای این شروط و ضوابط و سپس پرداختن به فوتبال دعوت نمی کنم، بلکه اینها در واقع برای کسی است که توان انجام ورزش های شرعی را ندارد و برای مؤمن صادق، ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر تشبّه فوتبال به کفّار کافی است، زیرا انجام بازی فوتبال بغض انسان را نسبت به کفّار متزلزل می سازد، ولی جوانان این امر را شادی و بازی می پندارند (و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم…).
در پایان امیدوارم که این پیام برای جوانان و دیگران مؤثر و مفید باشد. اللّهم آمین.

عبد الله النجدی ـ ریاض ـ ربیع الاول ۱۴۲۳هـ
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

سه شنبه 10 اردیبهشت1387 ساعت: 13:54 توسط:برای رفع خستگی
هفتم: نباید زمان بازی را ۴۵ دقیقه قرار دهید، شما باید با کفار و فاسقان مخالفت کنید و در هیچ چیز مشابه آنان نباشید.

هشتم: نباید در دو نیمه ۴۵ دقیقه ای بازی کنید، بلکه در یک یا سه نیمه بازی کنید تا مخالفت شما با کفار محقق شود.

نهم: هنگامی که یکی از دو تیم بر دیگری غلبه نکرد (تساوی بازی) و آنطور که شما می گویید توپ به دروازه ای وارد نشد، نباید برای بازی وقت اضافی یا پنالتی در نظر بگیرید (تا یکی پیروز شود)، بلکه بلافاصله بازی را تمام کنید، زیرا بازی به این طریق عین اجرای قوانین بین المللی فوتبال است!

دهم: در بازی فوتبال شخصی را به عنوان داور انتخاب نکنید، زیرا بعد از لغو قوانین بین المللی همچون گل و اوت و پنالتی و کرنر و… وجود او دلیلی ندارد! بلکه بودن او تشبّه به کفار و یهود و نصار و اطاعت از قوانین بین المللی است.

یازدهم: نباید در اثناء بازی، گروهی از جوانان جمع شوند و شما را تماشا کنند، چون قصد شما ورزش و تقویت بدنی است پس دلیلی ندارد آنها شما را نگاه کنند! هر چند که بگویید آنها باعث تشویق شما در تقویت بدنی و آمادگی برای جهاد هستند، به آنها بگویید بروید دنبال منکرات خودتان در بازارها و روزنامه ها و بگذارید ما بدنمان را قوی کنیم!!!
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

سه شنبه 10 اردیبهشت1387 ساعت: 13:53 توسط:برای رفع خستگی
شروط 14گانه «عبدالله النجدی» از مفتی های وهابی برای بازی فوتبال یکی ازنمایش های مضحک برای مضحک جلوه دادن ریشه های اعتقادی وعلمی اسلام است .

برای پرهیز ازهرگونه یکسویه نگری ودرمعرض قضاوت مستقیم قراردادن اینگونه فتواها به متن استفتاء وپاسخ آن درزیر توجه فرمائید:

.................
متن فتوای شیخ عبد الله النجدی:

سؤال: … جوانانی که چیزی از تقوا نمی دانند و به وقتشان اهمیتی نمی دهند و می گویند می خواهیم فوتبال بازی کنیم، می پرسند شروط و ضوابط بازی فوتبال چیست تا ما در ورطه تشبّه به کفار و طاغوتیان و دشمنان دین مثل آمریکا و روسیه و ... نیفتیم.

جواب: به آنها می گوییم اگر اصرار دارید بازی کنید و وقت خود را بگذرانید، باید شروط و ضوابط ذیل را رعایت کنید:

اول: خطوطی چهار طرف دور زمین نباشد؛ زیرا این خطوط ساخته کفار و قانون بین المللی فوتبال است!

دوم: کلماتی که کفار و مشرکان به عنوان قانون بین المللی فوتبال وضع کرده اند، مانند گل ، اوت ، پنالتی ، کرنر و …، گفته نشود زیرا گفتن این کلمات حرام است و هر کس که اینها را بگوید تنبیه و باید از بازی اخراج شود و باید به او گفته شود که به کفار و مشرکین شبیه شده ای.

سوم: هر کس از شما که در اثناء بازی افتاد و دست یا پایش شکست، یا دستش به توپ خورد بازی به خاطر او نباید متوقف شود و به کسی که او را انداخته کارت زرد یا قرمز داده نشود، بلکه به هنگام شکسته شدن یا ضربه دیدن باید به قاضی شرع مراجعه شود تا آن بازیکن حق شرعی خود را همانطور که در قرآن است بگیرد و شما باید شهادت دهید که فلانی عمداً دست یا پای او را شکست.

چهارم: نباید در تعداد بازیکنان از روش کفار و یهود و نصارا و خصوصاً آمریکای خبیث تبعیت کنید، به این معنا که نباید با یازده نفر بازی کنید، بلکه باید بر این تعداد اضافه یا کم کنید.

پنجم: باید با لباس خواب یا غیره خودتان و بدون شورت ها و پیراهن های رنگارنگ و شماره دار بازی کنید ؛ زیرا این لباسها لباس اسلامی نیست، بلکه لباس کفار و غرب است.

ششم: هر کدام از شما که این شروط و ضوابط را رعایت کرد باید قصدش از بازی فوتبال تقویت بدنی برای جهاد فی سبیل الله و آمادگی برای زمانی باشد که به جهاد فراخوانده شود، نه گذراندن وقت و عمر و شادی از پیروزی ظنّ.
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

*******************
سه شنبه 10 اردیبهشت1387 ساعت: 13:4 توسط:ِDemocracy
با درود ب حسین م یابنده خداوندی که تنها می خواهد هست باشد.

مطالب شما اساسا به هیچ عنوان نمی تواند در مقایسه با اسندلالهای عدلیه اسلامی منبع متعارف و مشخصی داشته باشد و بیشتر استنباط ذهنی شما را نمایان می کند(دلایل بسیار هست و بعضی هم ذکر شد اما بدون استدلال ظاهرا از سوی شما نادیده گرفته شده)... این از آن جهت مناسب است که می توان تا انتهای باورهای شما شما را کشاند و آنجا جایی است که راه دیگری برای شما نیست . اما می توان همین را هم در نظر نگرفت و هرچه را که می گویی بر صدق درست پذیرفت و از این منظور کاملا می توان استدلال کرد و نتایج برگرفت لذا تمامی مقاله جدید شما از سوی من رد خواهد شد و در وقتش که شما هم فرصتی یافتید به ما سر بزنید .

من تا پای آخرین حد فکر شما با شما خواهم بود .
در کلام و فلسه آن ... حدی برای اتمام نیست .و نیز بی انصافی نیز در کار نیست از این رو تمامی مقاله( اگر لازم بود مستوجب تکرار نشد) شما را نقد خواهم کرد .اما در یک کلام می توان نقض کنی

باور موجود بودن چیزی عین وجود او نیست ... این موجب آن است که تخیل هم موجود است(آیا تخیل وجود نیست ؟) (جهانشمول بودنش حقیقت دارد؟)(من می توانم فکر کنم که خدایی نیست آیا این جمله در حد باور و نه وصف چگونه رد می شود؟ )این همان مغلطه ذهنی است . چگونه انکارش می کنی ؟

منطق این است یا علمی بحث کن و یا تنها باور کن ... نمی توان انجا که جوابی برای علم نیست دست به دامن باور و تنها گزینه چون فکر می کنم درست است پس درست است شوی

زیرا
امام حسين عليه السلام : فکر به موجود بودن او مي رسد اما وجود باورانه ، نه وجود وصفي. (تحف العقول)

البته از آنجا که حربه دیگر شما برداشتهای است که از جملات دارید من نیز می گویم جملاتم را فقط همان گونه که هستند ببین و هیچ برداشتی نکن .در غیر این صورت منم نیز می توانم با گفتن جملاتی برداشتهای متفاوتی برای شما ارسال کنم .

بدرود تا درودی دیگر

اگر فرصتی شد مطلب شما را در متن وبلاگ میآورم
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8

یکشنبه 8 اردیبهشت1387 ساعت: 19:35 توسط:mmj
سلام

از مقاله شما گذشته ایا مباحث مطرح شده توسط ایشان جواب دارد؟! یعنی شما میتوانید جواب ایشان را بدهید حداقل در اینده که ایام درسی هم نباشد

بهر حال جواب باید داده شود

سلام علیکم
چون فرمودید دوباره مراجعه کردم و تمام سه صفحه مطالب را مرور کردم ولی قبلا فقط صفحه سوم را دیده بودم ، علی ایّ حال هم خوشحال شدم و هم از جهتی ناراحت.

خوشحال شدم که مقاله من جواب این حرفها را در سطحی بالاتر داده است و لذا اسمی از مطالب من نبرده و فقط مقدمه را که من در صدد استدلال نبودم چنین معنی کرده که من میخواهم بگویم بدون استدلال باید خدا را پذیرفت و حال آنکه هرگز من چنین چیزی نگفتم و ان شاء الله بعدا استدلال را میآورم و سه برهان وعده دادم .

و نیز توقع نداشتم بعد از این مدت که من این مقاله نوشتم بدون یک مطالعه کلاسیک روی مقاله و اینکه چی در آن شده بفرمایید آیا اساسا این حرفها جواب دارد؟
این مطالب به کار گیری خام مسائل ریاضی است که در مقاله گفتم اگر خود کانتور که به شدت مذهبی بود اینها را میدید میخندید.
و الله الموفّق الهادی

 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8

یکشنبه 8 اردیبهشت1387 ساعت: 6:39 توسط:احمد
باسلام / منظور این است که در صورتیکه زید مردد بین عالم و جاهل باشد ، از نظر فنی باید بگوئیم چون مخصص مجمل است ، عموم عام محککم است یا اینکه بگوئیم لازمه مثبت اکرم العلما این است که زید جاهل میاشد؟

تحکیم عام ملازم با جاهل بودن زید است
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

شنبه 7 اردیبهشت1387 ساعت: 21:40 توسط:mmj
سلام
به ادرس زیر بروید و به شبهات پاسخ دهید
http://www.iranclubs.net/forums/showthread.php?t=11643&page=3
ممنون از شما
بسمه تعالی
سلام علیکم
مراجعه کردم دیدم در ابتدای مقاله آورده اند:

« در اینجا علمی هست به نام علم هرمونوتیک که به این معنی است که هرمنوتیک «هنر دست یابی به فهم کامل و تام عبارت های گفتاری و نوشتاری است». یعنی هر منوتیک علم به قواعدی است که با دانستن و به کار تبیین آن مراد واقعی مؤلف کتاب یا گویندة سخن معلوم می‌شود .»

در ادامه که به عرایض بنده ایراد گرفتند دیدم این علم را به کار نبسته اند:

اولا من شرح حال خود و سیر ذهنی خود را گفتم و منظور من استدلال نبود ، مقاله من فعلا در رد ادله بیخدایی است.

ثانیا آنچه مهم است اینکه جا داشت از کسی که صریحا اعلام میکند با اصل تناقض کاری ندارم بپرسند پس چه میخواهی بگویی؟! خدا هم هست هم نیست!! پس چه شد؟؟

و لذا بدون پرسیدن این سؤال و بدون اینکه مقاله من را با عنایت به روایتی که از امام حسین (ع) در صدر بحث آوردم بخوانند و بفهمند فرمودند:

«طبیعی است حتی اگر تنها جمله آخر ایشان را به حساب حرف منطق بگذاریم که خرد به خردمند دستور می دهد ... تنها نتیجه این است که خدا را نه با اثبات و دلیل بلکه تنها بر باوری تنها و بی بنیه از علم و منطق و فلسفه بپذیر تا هرگز نتوانی آن را رد کنی ...
اما این واقعیتی است که خود حاکی از اشکال پذیری همین گفته است ... چرا انسان بایست در مورد تنها مسئله زندگی بشر که همه ابعاد زندگی را در خود فرو برده حتی خرد نکند و تابع پذیرشی بی چون و چرا باشد»

ایشان آنچه بنده راجع به تفاوت وجود وصفی با وجود اشاری گفتم را باید اول توضیح دهند سپس ایراد بگیرند.
و چون ایام درسی است مجال بیشتر ندارم.
و السلام علیکم
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8

شنبه 7 اردیبهشت1387 ساعت: 20:57 توسط:احمد
با سلام / سنیها سعی میکنند تا در مقابل نصوص دال بر استخلاف امیر المومنین(ع)
روایاتی را در استخلاف ابوبکر جعل کنند یا به برخی از افعال حضرت به عنوان استخلاف عملی استناد میکنند ولی گاهی سهو میکنند و مطلبی نظیر آنچه آدرس زیر متضمن آن است بر زبانشان جاری میگردد :
http://www.eslami.myblog.ir/Post-85.aspx
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بحث بیعت یا ذلت

جمعه 6 اردیبهشت1387 ساعت: 7:15 توسط:احمد
با سلام / با خاطره ای از مرحوم علامه جعفری به روزم
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8

پنجشنبه 5 اردیبهشت1387 ساعت: 18:17 توسط:مسلمان ایرانی
سلام حسین جانفآقای تهرانی گفتن ادامه پاسخ به افشا(زندیق) رو در وبلاگ شما باید دید ولی من نمیبینمش!
سلام علیکم
من از ابتدا شروع کردم و همین مقاله با خدائی را نوشتم
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8

پنجشنبه 5 اردیبهشت1387 ساعت: 12:58 توسط:احمد
با سلام / پیشنهاد میکنم صفحه ای را برای بیانات نظرات فقهی و اصولی خود و پاسخ به این سنخ سوالات باز کنید . به عنوان شروع :
آیا میتوان گفت : در مثال ( اکرم العلماء) و ( لا تکرم زیدا) چون اکرم العلماء اماره است و مثبتات امارات حجت میباشد پس نتیجه میگیریم که زید جاهل است و با این استدلال رفع تعارض وغنی از تخصیص شویم؟
مسأله تخصیص تنها در صورت علم به عالم بودن زید است
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

سه شنبه 3 اردیبهشت1387 ساعت: 10:27 توسط:mmj
سلام


مثل همیشه این مطلب هم بسیار اموزنده بود
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8

سه شنبه 3 اردیبهشت1387 ساعت: 6:37 توسط:رهگذر
سلام. راستی چه ارتباطی بین یاد مرگ و اعتقاد به خدا و رسیدن به دین حق وجود دارد؟لطفا بیشتر توضیح دهید.اینطوری که شما میگی باید مرده شور ها و قبر کن ها اعتقادشون قویتر باشه !
موطن استقرار روح موطن نفس الامر حقائق است و اکنون در دار طبیعت در حجاب از جوهر خویش قرار گرفته و وجه آن هم در روایت توحید صدوق قده آمده ، و مداومت بر یاد مرگ یک نوع بازگشت و برون رفت از حجاب است و نگاه ها به مرگ خیلی متفاوت است مثلا در کنار یک ساختمان با مدرن ترین معماری و مهندسی ، سه نگاه کننده به ساختمان، ایستاده اند یکی شخصی معمولی و دیگری مهندسی عالی رتبه و سومی اسبی یا حیوانی دیگر.
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8


**********************
دوشنبه 2 اردیبهشت1387 ساعت: 16:55 توسط:رهگذر
هو الحق
اگه منظورت به یاد مرگ بودن است ، من وقتی یاد مرگ میکنم،احساس افسرده گی میکنم.به نظر من انسان باید تا جائی که میتونه شاد باشه تا غصه های طبیعی دنیا را فراموش کنه . بهشت هم جای شادان است
همینطوره اما یاد مرگ در ابتدا همراه افسردگی است ، از کسی نقل شد گفته ظهر میآیم منزل ، خسته ، مینشینم کنار خانواده ، غذای خوشمزه درست کردند مشغول خوردن میشوم دفعة یادم میآید باید بمیرم ، این غذا برایم زهر میشود ، راست میگوید ، اما اگر از صبح تا شب هر روز عادت خود دهد ، نه تنها سر سفره ناراحت نمیشود بلکه وقتی یادش میآید که باید بمیرد غذا برای او لذیذتر میشود ، و از همینجا رمز کلام شما معلوم میشود بهشت جای شادان است ، معلوم است دانش آموزی که در کلاس خوب گوش داده و در منزل هم مطالعه کرده ، هم در کلاس لبخند بر لب دارد و هم در جلسه امتحان و هم در وقت نگاه به کارنامه.
خداوند شما را همیشه سراپا سرور قرار دهد ، سروری آگاهانه و منطقی إن شاء الله تعالی
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8

دوشنبه 2 اردیبهشت1387 ساعت: 13:17 توسط:پوشیه
با تشکر.ببین فاصله نظرات از کجاست تا به کجا؟یکی این عکس را افراط میداند و یکی هم مثل شما به ظاهر بودن چشمها ایراد میگیرد! البته این عکس خودم نیست .
موفق باشید
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی


**********************
دوشنبه 2 اردیبهشت1387 ساعت: 5:26 توسط:رهگذر
هو الحق
منظورت از قبر نشینی چیست؟آیا منظور از قبر همان باطن انسان است؟
چون از رحم مادر تا کنون از باطن تکوینا و اختیارا خیلی دور افتاده ایم هر چند او ذره ای دور نرفته است پس چاره ای جز احضار دائمی قبر ظاهر در قلب نداریم که نشان دهنده در خروجی به سوی همانجاست که از آنجا آمده ایم و غافلیم از کجا آمده ایم.
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8

دوشنبه 2 اردیبهشت1387 ساعت: 5:4 توسط:پوشیه
آیا اگر زدن پوشیه در محیطی موجب جلب توجه بقیه شود ، اشکال دارد
لطفا به وبلاگ من هم سری بزنید
خیر وقتی تعظیم شعائر باشد مستحب هم هست ، ببینید آیا کجا در شرائط خاص موجب جلب نظری شود که متعقب به فتنه باشد که در آن شرائط ترک شود.
و به مطلب وبلاگ شما این حاشیه کوچک هم بزنم که یکی از شاهراه های تبادلی مهم چشم است.
خداوند همه مؤمنین و مؤمنات را محفوظ و موفّق بدارد
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

دوشنبه 2 اردیبهشت1387 ساعت: 4:57 توسط:فرقانی
با سلام/روایت بسیار جالبی بود و درست همان مطلب مورد نظرم را بیان فرموده بود ولی آیا میتوان از این مطلب مسلم نحوی که هر جار و مجروری متعلق میخواهد در تفسیر فاصله گرفت؟
نحو تدوین بخشی از روابط پیچیده معانی و الفاظ است ولی آنچه مهم است بنابر جواز استعمال در اکثر از معنی ، میتوان از یک لفظ چند مقصود اراده کرد.
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت علم حدیث نزد حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها


**********************
جمعه 30 فروردین1387 ساعت: 18:37 توسط:فرقانی
باسلام/در مورد متعلق بای بسم الله احتمالات متعددی مطرح شده:استعین،ابتدا،اقرا،
یا فعل مناسب با مقام مثل:اشرب مثلا / ولی به ذهن من میاید که اصلا متعلقی در نظر نگیریم بلکه منظور از بسم الله در اول هر کاری این است که من کارم را به نام او علامتگذاری میکنم همانطور که کشتیها پرچم کشورشان نصب میکنند تا معلوم شود که وابسته به چه کشوری هستند.در فارسی هم وقتی میگوییم:به نام خدا،اصلا در جمله کمبودی احساس نمیشود تا چیزی مقدر بگیریم/// نظر شما چیست؟
سلام عليكم
مطلب راقي است ، روایت آنرا از امام رضا (ع) در باب 31 توحید صدوق قده باب معنای بسم الله الرحمن الرحیم حدیث 1 ببینید.
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت علم حدیث نزد حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها

جمعه 30 فروردین1387 ساعت: 15:19 توسط:هومن
دوست عزیز شما برنده مسابقه من در مورد این برهان شدید
میتوانید نسخه ای از kaspersky internet security 7.0.0.125
را از آدرس زیر یا هر کجا خواستید دانلود کنید و در وبلاگ من در بخش نظرات ایمیل خود را قرار دهید تا کد نسخه اصل آن را که تا یک سال کامپیوتر شما را بیمه میکند برایتان ارسال کنم

سلام عليكم
برنده شدن من یا از لطف شما بوده یا از باب این شعری که میگوید:

گاه باشد که کودکی نادان --- به غلط بر هدف زند تیری

به هر حال با کمال میل جائزه شما را میپذیرم ولی از آنجاییکه تا کنون هیچ نوعی از اینها را نصب نکرده ام امیدوارم خواهش من را بپذیرید و کد آنرا به یکی از رفقایی که او را شخص مستقیم و صالحی میدانید و متمکن از تهیه آن نیست در حالی نیاز به آن دارد هدیه دهید.

و السلام علیکم
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8

جمعه 30 فروردین1387 ساعت: 12:45 توسط:رهگذر
هوالحق
من حیران و سرگردانم ، افتاده ام در کوه و بیابان ، سرگشته و نادانم ، راهنمایی می خواهم دانا ، خدا کیست ، دین چیست ، من کیستم ، از کجا آمده ام ؟ به کجا می روم ؟ اکنون کجا هستم ؟ من میان این همه سوال حیران و سرگردانم ! آیا کسی هست که دست مرا بگیرد و مرا از تاریکی جهل و نادانی نجات دهد؟ من دین می خواهم از بی دینی خسته شده ام . کدام دین حقیقت است ؟ آیین زرتشت ، دین یهود ، دین مسیح یا دین اسلام .
آیا کسی هست مرا راهنمایی کند؟
من دنبال حقیقت هستم ...
ای رهگذر ، گذر از راه به قبر نشینی است ، آیا شنیده اید دعائی را که به ما گفته اند مرتب بخوانید اللهمّ عرّفنی نفسک فإنّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف نبیّک الی آخر ، و یا شروع نهج البلاغه با اوّل الدین معرفته است ، و نزدیک ترین راه رسیدن به این دین ، گرفتن از کانال وجودی خود است که بیرون تنها بهانه است ، پس سفارش میکنم خودم و شما را به تابلو کردن این آیه در قلب خود : فأقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها.
و الله الهادی

 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8

چهارشنبه 28 فروردین1387 ساعت: 21:36 توسط:علی
سلام علیکم
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 8

شنبه 24 فروردین1387 ساعت: 4:35 توسط:علی
اقا بازم کف کردیم ما نمی دونم یه هفته شده یانه ولی لا اقل هفته ای یکبار بروز بشین البته اگر کمتر باشه بهتره
و بازم محتاج دعا برای توفیق هستم ، ماهی یک بار هم اگر چند کلمه بنویسم خدا را شاکر هستم البته مقصود اصلی این است که ان شاء الله تعالی پرت و پلا نباشد
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 7

شنبه 24 فروردین1387 ساعت: 3:1 توسط:mmj
سلام


آموزنده بود
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 7

دوشنبه 19 فروردین1387 ساعت: 5:41 توسط:.
.
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 7

شنبه 17 فروردین1387 ساعت: 12:7 توسط:سوال
من که از مداحی نشنیده ام.اگر شما شنیده اید بفرمائید
می گویند ترتب زمانی داشته چون نتوانست و خود حضرت هم اشاره کردند که نمیتوانی
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

شنبه 17 فروردین1387 ساعت: 9:19 توسط:ناصر آسیابانی
هو الحق
سلام
وبلاگ ولایت نور با بحث اسلام در اندیشه ی غربی(قسمت اول) به روز شد.
منتظر نظرات شما هستم
یا حق
یا مولانا علی
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 7

شنبه 17 فروردین1387 ساعت: 6:55 توسط:حسین
"رسیدن باورمندانه " آیا ترجمه بهتری نیست ؟
تعبیر حضرت وجود الایمان است در قبال لا وجود صفة ، نه وصول الایمان یا بلوغ
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 7

شنبه 17 فروردین1387 ساعت: 6:54 توسط:حسین
حاج آقا
اینها رو خیلی خوبه اگه همین حالا چاپ کنید توی یه کتاب
آنچه فعلا متمکن هستم اینکه هر چه به ذهنم میآید تایپ کنم حتی حوصله پیش نویس هم ندارم
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 7

جمعه 16 فروردین1387 ساعت: 6:28 توسط:سوال
سلام علیکم. ما الجمع بین (الشمر جالس علی صدره) و ( الذبیح بالقفا)؟
توضیح آنرا بعض مداح ها می دهند
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

جمعه 16 فروردین1387 ساعت: 2:21 توسط:هومن
با سلام خدمت شما
علاقمند به تبادل لینک با شما هستیم
اگر خواستید وبلاگ ما را به آدرس http://falsafeh3.blogfa.com
در ژیوندهای خود قرار دهید ما هم چنین کرده ایم
سلام علیکم
ممنون از لطف شما و ان شاء الله برای وقتی که بخش لینک وبلاگ فعال شد.
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 6

پنجشنبه 15 فروردین1387 ساعت: 17:16 توسط:علی
چرا بروز نمیشید ما کف کردیم اومیدم و ندیدم مطلب جدیدی

محتاج دعا برای توفیق هستم
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 6

سه شنبه 13 فروردین1387 ساعت: 20:37 توسط:مرتضی
سلام و سال نو مبارک/از ایه الله بهجت در کتابی نقل شده بود که سال ظهور با استفاده از ابجد از حمعسق قابل استفاده است
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت علم حدیث نزد حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها

سه شنبه 13 فروردین1387 ساعت: 18:13 توسط:علی
سلام ضمن تبریک سال نو و میلاد پیامبر اکرم (ص) و رئیس مذهب تشيع جعفر بن محمد (ع) ميخواستم بگم وبلاگ شما در وبلاگ اینجانب ثبت شده در صورت تمایل وبلاگ منو توی وبلاگتون جا بدین با نام

سايت تخصصي آموزش بگین چی می خواین میذارم براتون
با تشکر
یا علی..

سلام علیکم
دعا کنید خدا توفیق اتمام مرحمت فرماید.
ان شاء الله برای وقتی که بخش لینک وبلاگ فعال شد.
تحت عنایت امام زمان (ع) باشید
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 6

سه شنبه 13 فروردین1387 ساعت: 14:5 توسط:فرقانی
منظورم این بود که معنای عرفی آیه من بین الصلب و الترائب چیست؟

صلب یعنی پشت بدن و ترائب یعنی جلوی بدن ، و معنای عرفی مثل این است که از بین فرث و دم ، شیر خالص خداوند خلق می کند که منظور این نیست بین مکانی این دو شیر در می آید بلکه بین شأنی این دو است. و الله العالم
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت علم حدیث نزد حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها

سه شنبه 13 فروردین1387 ساعت: 7:53 توسط:فرقانی
باتشکرلطفا بفرمائید معنای واضح عرفی چیست؟ضمنا درباره حمعسق بیشتر توضیح دهید

معنای عرفی ، نازلترین سطح معنای آیه است که قابل القا به عرف عام و مردم متعارف است ، و توضیح انطلاقی حم عسق را آیه دنبال آن می دهد ، و در بعض روایات آمده علم کلّ شیئ فی عسق.
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت علم حدیث نزد حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها


**********************
سه شنبه 13 فروردین1387 ساعت: 9:0 توسط:احمد
باسلام/آدرس عکس معهود
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
با خدايي گام به گام 6

سه شنبه 13 فروردین1387 ساعت: 8:4 توسط:احمد
در با خدائی 1 در اول بحث تناقض براهین اثبات وجود خدا اشتباها عدم وجود خدا تایپ شده است
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
با خدايي گام به گام 1

سه شنبه 13 فروردین1387 ساعت: 8:0 توسط:احمد
تفسير ابن كثير ج1/ص372
وقد ذكر محمد بن إسحاق وغير واحد أن صدر سورة آل عمران إلى بضع وثمانين آية منها نزلت في وفد نجران وقال الزهري هم أول من بذل الجزية ولا خلاف أن آية الجزية نزلت بعد الفتح فما الجمع بين كتابة هذه الآية قبل الفتح إلى هرقل في جملة الكتاب وبين ما ذكره محمد بن إسحاق والزهري والجواب من وجوه أحدها يحتمل أن هذه الآية نزلت مرتين مرة قبل الحديبية ومرة بعد الفتح الثاني يحتمل أن صدر سورة آل عمران نزل في وفد نجران إلى هذه الآية وتكون هذه الآية نزلت قبل ذلك ويكون قول بن إسحاق إلى بضع وثمانين آية ليس بمحفوظ لدلالة حديث أبي سفيان الثالث يحتمل أن
ابن کثیر در تفسیر خود میگوید: ... اختلافی نیست در اینکه آیه جزیه بعد از فتح مکه نازل شده ؛ در حالیکه پیامبر(ص) این آیه را در ضمن نامه ای که برای هرقل روم قبل از فتح نوشتند،ذکر کرده اند. وسپس گفته:از این اشکال چند جواب داده شده است : یکی اینکه احتمال دارد این آیه دو بار نازل شده باشد ؛ یکبار قبل از فتح و یکبار بعد از فتح .


كتب ورسائل وفتاوى ابن تيمية في التفسير ج13/ص340
وإذا عرف هذا فقول أحدهم نزلت فى كذا لا ينافى قول الآخر نزلت فى كذا اذا كان اللفظ يتناولهما كما ذكرناه فى التفسير بالمثال واذا ذكر أحدهم لها سببا نزلت لأجله وذكر الآخر سببا فقد يمكن صدقهما بأن تكون نزلت عقب تلك الاسباب أو تكون نزلت مرتين مرة لهذا السبب ومرة لهذا السبب
ابن تیمیه میگوید:اگر روایتی بگوید:فلان آیه درباره فان موضوع نازل شده و روایتی دیگر موضوع دیگری را به عنوان شان نزول معرفی کند، و لفظ آیه هر دو را شامل شود، با هم منافاتی ندارد؛ چراکه ممکن است بعد از تحقق هر دو موضوع آیه ناظر به هر دو نازل شده باشد یا آیه دو بار نازل شده باشد و هر بار برای یک موضوع .
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

سه شنبه 13 فروردین1387 ساعت: 8:0 توسط:احمد
تفسیر ابن کثیر ج3ص37
وقال الحافظ أبو بكر البزار 2223 حدثنا عباد بن يعقوب حدثنا أبو يحيى التيمي حدثنا فضيل بن مرزوق عن عطية عن أبي سعيد قال لما نزلت ( وآت ذا القربى حقه ) دعا رسول الله e فاطمة فأعطاها فدك ثم قال لا نعلم حدث به عن فضيل بن مرزوق إلا أبو يحيى التميمي وحميد بن حماد بن أبي الخوار وهذا الحديث مشكل لو صح إسناده لأن الآية مكية وفدك إنما فتحت مع خيبر سنة سبع من الهجرة فكيف يلتئم هذا مع هذا فهو إذا حديث منكر والأشبه أنه من وضع الرافضة والله أعلم
ابن کثیر با چند واسطه از ابو سعید خدری نقل میکند که: وقتی آیه ی ( وآت ذا القربی حقه) نازل شد، پیامبر(ص) فاطمه را خواست و فدک را به او بخشید... سپس میگوید:قبول این حدیث مشکل است چراکه آیه مزبور مکّی و فتح خیبر و تسلط پیامبر بر فدک در مدینه (سال هفتم هجری) اتفاق افتاده است... به نظر میرسد که این حدیث از مجعولات رافضه(شیعه) باشد.


فتح القدير ج3/ص224
وأخرج البزار وأبو يعلى وابن أبي حاتم وابن مردويه عن أبي سعيد الخدري قال لما نزلت هذه الآية وآت ذا القربى حقه دعا رسول الله صلى الله عليه وسلم فاطمة فأعطاها فدك وأخرج ابن مردويه عن ابن عباس قال لما نزلت وآت ذا القربى حقه أقطع رسول الله صلى الله عليه وسلم فاطمة فدك قال ابن كثير بعد أن ساق حديث أبي سعيد هذا ما لفظه وهذا الحديث مشكل لو صح إسناده لأن الآية مكية وفدك إنما فتحت مع خيبر سنة سبع من الهجرة فكيف يلتئم هذا مع هذا انتهى
در فتح القدیر نیز بعد از نقل حدیث اعطای فدک به فاطمه(س) از دو طریق(ابوسعید و ابن عباس) استبعاد ابن کثیر را نقل کرده است.
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

سه شنبه 13 فروردین1387 ساعت: 7:59 توسط:احمد
باسلام/ترجمه از حدیث رایتماه آثما به بعد:فقال أبو بكر قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ما نورث ما تركنا صدقة فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم إنه لصادق بار راشد تابع للحق ثم توفي أبو بكر وأنا ولي رسول الله صلى الله عليه وسلم وولي أبي بكر فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم إني لصادق بار راشد تابع للحق
(روزی امیرالمومنین(ع) و عباس بن عبدالمطلب برای گرفتن سهم ارث خود از اموال رسول الله(ص) به نزد عمر رفتند.عمر به آنها یادآوری نمود که: هنگامی که ابوبکر زنده بود و از او طلب میراث نمودید) و او در جواب حدیث{ مانورث،ماترکنا صدقه}را برایتان نقل کرد، شما دو نفر او را دروغگوی گنهکار نیرنگباز خیانتکار پنداشتید در حالیکه خدا میداند که او چقدر راستگو و نیکوکردارو تابع حق بود. وچون ابوبکر وفات کرد و خلافت به من رسید، مرا نیز مثل او دروغگو و گنهکار و نیرنگباز و خیانتکارمیپندارید...

الغرة المنيفة ج1/ص194 مسألة: لا تقبل شهادة أحد الزوجين للآخر عند أبي حنيفة رضي الله عنه وقال الشافعي رحمه الله تعالى تقبل حجة أبي حنيفة ......حجة الشافعي رحمه الله ما روى أن فاطمة رضي الله عنها ادعت فدكا بين يدي أبي بكر رضي الله عنه واستشهدت عليا رضي الله عنه وأم أيمن وكان بمحضر من الصحابة ولم ينكر عليها أحد
ابوحنیفه معتقد است که:شهادت شور به نفع زن و بالعکس پذیرفته نیست. ولی شافعی گوید که : پذیرفته میشود؛... دلیل شافعی اینست که فاطمه در قضیه ادعای فدک علی و ام ایمن را به عنوان شاهد خود به ابوبکر معرفی کرد و هیچ یک از صحابه بر این کار او ایراد نگرفت.

إيثار الإنصاف ج1/ص340 مسألة: لا يقبل شهادة أحد الزوجين للآخر وقال الشافعي رضي الله عنه يقبل ..... احتج بما روي أن فاطمة رضي الله عنها ادعت فدكا بين يدي أبي بكر رضي الله عنه واستشهدت عليا رضي الله عنه وامرأة فقال أبو بكر ضمي إلى الرجل رجلا وإلى المرأة امرأة وكان ذلك بمحضر من الصحابة من غير نكير فكان إجماعا
(ترجمه اش شبیه حدیث قبلی است با این اضافه که):ابوبکر گفت:باید یک مرد یا زن دیگر هم به شهود خود اضافه کنی.
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

سه شنبه 13 فروردین1387 ساعت: 7:53 توسط:فرقانی
باتشکرلطفا بفرمائید معنای واضح عرفی چیست؟ضمنا درباره حمعسق بیشتر توضیح دهید
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت علم حدیث نزد حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها


**********************

**********************
دوشنبه 12 فروردین1387 ساعت: 8:26 توسط:فرقانی
ضمنا درباره (یخرج من بین الصلب و الترائب)کمی توضیح دهید


به نظر حقیر می رسد معنای عرفی آیه واضح است و اصلا در صدد تعیین عضو خاص بدن یا محلی از بدن نیست و منظور از بین ، پشت و جلو است و نظیر : وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في‏ بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبينَ می باشد و همین معنی را در تفاسیر ذکر کرده اند (علی ما بالبال) ، و در پاورقی المیزان به تفسیر مراغی ارجاع داده اند و خلاصه حرف مراغی را در تفسیر نمونه هم آورده اند و بر آن اشکال کرده اند که شاید قابل دفاع باشد و وجوه دیگری هم ذکر کرده اند ، و از بحار بر می آید این اشکال سابقا هم مطرح بوده است اما آنچه مهم است نامهای خفی یک عضو است که گاهی جزء اسرار قرآن است و ذخیره برای دوران خاصی است مثلا اقرب الیکم من حبل الورید را همه می گوییم رگ گردن است اما امام صادق (ع) در روایت بحار (علی ما بالبال) فرمودند رگی در مغز است عرق فی الدماغ

 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت علم حدیث نزد حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها

دوشنبه 12 فروردین1387 ساعت: 8:24 توسط:فرقانی
سلام.مدتی کامپیوترم خراب بود.یک سوال درباره اهمیت اعجاز علمی کرده بودم که نمیدونم پاسخ نداده اید یا به تصور اینکه من خوانده ام حذفش کرده اید ؟


در ذخیره گشتم این را یافتم:

سلام علیکم/آیا ممکن است یک آیه از قرآن که به طور واضح دارای اعجاز علمی باشد به طوری که مو لای درزش نرود و قابل عرضه به عالم علم امروزی باشد، ذکر بفرمائید

سلام علیکم
از سابق سلیقه این بنده قاصر این نبود که سراغ معجزات علمی قرآن بروم ، معجزه قرآن در حم عسق است ، ولی دیده ام کسانی را که سراپای وجودشان عشق به این مسائل بود و مواردی نظیر کانّما یصعّد فی السماء و یا ضمیر مؤنث در قالت نملة و کمثل العنکبوت اتخذت بیتا و یا و انا لموسعون و یا ربّ المشرقین و یا الارض ذلولا و نظائر اینها که غالبا از تفسیر طنطاوی و امثال او نقل می کردند و یا مسائل باد وباران که یک کتاب مستقل مهندس بازرگان برای ان نوشته به نام باد وباران در قرآن و یک کتابی از دکتر رهسپار در کتابخانه دیدم راجع به هفت آسمان که در نظر خودش سنگ تمام گذاشته بود از فیزیک مدرن.


 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت علم حدیث نزد حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها

جمعه 9 فروردین1387 ساعت: 8:17 توسط:یه علی دیگه
پس شاید بهتر باشد بگوئید : " رسیدن باورمندانه " یا " ایمان باورمندانه " ( نه وجود باورانه ! )

به نظرم می آید ترجمه ایمان همان باور است ، اما وجود باورانه را یعنی وجود الایمان در قبال لا وجود صفة خود حضرت فرمودند و در روایت احتجاج هم دارد وجوده اثباته که تعبیر بسیار جالبی است.
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 6

پنجشنبه 8 فروردین1387 ساعت: 10:22 توسط:علی
باورانه یعنی چی خیلی ترجمه سختی ضمنا در سایتتان لینک سایتهای مذهبی دیگر رانیز قرار دهید


ترجمه این عبارت تحف است : یصیب الفکر منه الایمان بانه موجود و وجود الایمان لا وجود صفة
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 6

جمعه 2 فروردین1387 ساعت: 23:57 توسط:mmj
سلام

سال نو مبارک

بنظرم یکی از جملات زیبای قران دراینباره لیس کمثله شی باشه که راه رو در شناخت نشون میده
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 6

چهارشنبه 29 اسفند1386 ساعت: 6:46 توسط:هو 121
خیلی کارت بیسته حاج اقا
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 6

یکشنبه 26 اسفند1386 ساعت: 6:18 توسط:گمنام
حاجاقا دیدم یکی از خوانندگان حرف خوبی زده بود چند روز قبل
خوبه خود شما به سایت زندیق بگید که اگه مایه نداره - که نداره - تعطیل کنه و شکست رو بپذیره همون طور که گنده ها و ریساشون توی انتخابات مجلس شکست خوردند .
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 5

جمعه 17 اسفند1386 ساعت: 13:58 توسط:گابریل
اینکه گفته شده خورشید از غرب طلوع خواهد کرد به هیچ وجه حرف اشتباهی نیست چرا که فقط کافیه به سرعت حرکت زمین از اغاز تا کنون پی ببریم
هر صد سال يک هزارم ثانیه از سرعت حرکت زمین بدور خود کاسته میشود (به عبارتی هر يک قرن يک هزارم ثانيه به طول روز اضافه می شود). طوری که حدوداً 4 هزار میلیون سال پیش سرعت زمین آنقدر زیاد بوده است که طول شب و روز 4 ساعت بوده است. نتیجه کم شدن از سرعت زمین اینست که روزی زمین از حرکت باز خواهد ایستاد و بعد به سمت عکس حرکتِ کنونی خود حرکت خواهد کرد (یعنی از شرق به غرب)، و خورشید نیز از غرب طلوع خواهد کرد. در مدتی که زمین از حرکت باز خواهد ایستاد دچار تنش و لرزشهای سهمگینِِ بی سابقه خواهد شد.

در واقع این حرکت خورشید بدور خود از شرق به غرب خود است که سیارات را از همان جهت بدور خود میچرخاند ئبا پیر شدن خورشید این حرکت خورشید شکلی دیگر خواهد یافت


بسمه تعالی

مطلب خوبی است ولی به نظر من نکته ای که باید روی آن تامل شود ضمیر هاء در مغربها است که آنطور که در خاطرم مانده (و تازگی مراجعه نکردم) نفرمودند طلوع الشمس من المغرب بلکه طلوع الشمس من مغربها ، که محتمل است طلوع از عین حمئه منظور باشد.
و الله العالم
 وب سایت   پست الکترونیک
مشرق و مغرب

جمعه 17 اسفند1386 ساعت: 13:36 توسط:گابریل
سلام

خسته نباشید از وبلاگ اقای کشمیری با اینجا اشنا شدم هنوز مطالب رو نخوندم

وبا اجازه شما رالینک کردم
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 2

جمعه 17 اسفند1386 ساعت: 8:55 توسط:م
حرف شما اینه که شما هم بلاخره گفتید ابراهیم گفته خورشید حرکت می کنه و همین غلطه


خیر ، حرف من لابدیت علمی تثبیت منظر ناظر در مختصات است ، شما سری به سالنهای تعلیمات سمعی بصری ستاره شناسی بزنید تا لابدیت کره سماوی را ببینید.

 وب سایت   پست الکترونیک
مشرق و مغرب

پنجشنبه 16 اسفند1386 ساعت: 22:11 توسط:هوشیار
آره باید سایت زندیق درش رو تخته کنه و آرش بی خدا بره لبو فروشی
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 2

پنجشنبه 16 اسفند1386 ساعت: 21:52 توسط:فرقانی
سلام علیکم/آیا ممکن است یک آیه از قرآن که به طور واضح دارای اعجاز علمی باشد به طوری که مو لای درزش نرود و قابل عرضه به عالم علم امروزی باشد، ذکر بفرمائید


سلام علیکم
از سابق سلیقه این بنده قاصر این نبود که سراغ معجزات علمی قرآن بروم ، معجزه قرآن در حم عسق است ، ولی دیدم کسانی را که سراپای وجودشان عشق به این مسائل بود و مواردی نظیر کانّما یصعّد فی السماء و یا قالت نملة و یا کمثل العنکبوت اتخذت بیتا و یا و انا لموسعون و نظائر اینها که غالبا از تفسیر طنطاوی و امثال او نقل می کردند.
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت علم حدیث نزد حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها

پنجشنبه 16 اسفند1386 ساعت: 7:12 توسط:آرش با خدا
اون آرش بی خدای بی سواد بی شعور یا باید جواب این استدلالات رو بده یا در سایت زندیقش رو تخته کنه
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 2

سه شنبه 14 اسفند1386 ساعت: 9:30 توسط:مسلمان ایرانی
سلام.

من در وبلاگم به نقد دین زرتشت پرداخته ام. از نظر گروهی زرتشت به یک اسطورۀ خیالی تبدیل شده و ما میخواهیم در مورد این اسطوره بحث کنیم. حاصل این بحث البته دلخوری عده ای خواهد بود که فکر میکنند ما اگر ایرانی هستیم باید به هر چیزی که مربوط به ایران است نیز تعظیم کنیم. حال آنکه این راه خطاست. ما به بیان آنچه حقیقت است میپردازیم و ابهاماتی که بر نبوت زرتشت وجود دارد را بیان میکنیم.

اگر دوست داشتید نگاهی به بحث ما بیندازید

 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 2

سه شنبه 14 اسفند1386 ساعت: 9:28 توسط:اشک
بای ذنب قتلت
غزه تکرار صبرا و شتیلا
عکسهایی از جنایات رژیم صهیونیستی
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 2

یکشنبه 12 اسفند1386 ساعت: 18:3 توسط:حسین
ای والله
دود از کنده بلند می شه
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 1

شنبه 11 اسفند1386 ساعت: 23:19 توسط:علی (باهوتاهو)
به نام خدا ..
سلام ..
احوال شما ؟

خوب شروع کرده اید ...

راستی من در پست قبلی نظری داده بودم ...
ولی الان اثری از آن نیست ...
!

خدانگهدار


سلام علیکم
در نظرم نیست ، معذرت می خواهم ، دوباره به ان اشاره کنید.
 وب سایت   پست الکترونیک
با خدايي گام به گام 1

جمعه 10 اسفند1386 ساعت: 12:18 توسط:م
چه حرفیه ؟! بلاخره اشتباه گفته دیگه


لطفا بر مبنایی که توضیح دادم بیان کنید وجه اشتباه چیست؟
یعنی اول حرف من را توضیح دهید سپس وجه اشتباه را بگویید
 وب سایت   پست الکترونیک
مشرق و مغرب

دوشنبه 6 اسفند1386 ساعت: 13:35 توسط:؟
ابن زبیر چه شانی داشته که عائشه را به حجر تهدید کرده؟!


چون به ریاست رسیدن ابن زبیر بعد از مردن عائشه بوده پس ظاهرا منظورش در اینجا منع عملی است یعنی یا خودش دست می کشد یا جلویش را می گیرم.
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

دوشنبه 6 اسفند1386 ساعت: 4:2 توسط:ح
جوانها بی سواد ...
سندارها بی نشاط ...
پس ما چی کار کنیم ؟!


بسمه تعالی
آنچه مربوط به بحث علمی می شود پیری و جوانی مطرح نیست نشاط و بی حالی نمی شناسد ، باید در جوّی آزاد و بدون تعصب تحقیق علمی کرد ، اما آنچه مربوط به بحث گروه گرایی می شود که از قبل مقصود خود را برگزیده اند و با اصرار می خواهند آنرا به کرسی بنشانند در اینجا نشاط و بی حالی مطرح است ، نشاط برای کسی که تازه می بیند و بی حالی برای کسی که نظیر آن دیده و زیر و بم مطلب تجربه کرده.
من تنها یک کلمه به جوانها عرض می کنم : اگر می خواهید خود را بفروشید ارزان نفروشید و برای خود ارزش قائل باشید چه اینکه خود را به دین بفروشید و چه به بی دینی ، ادیان الهی هم مشتری که برای خود ارزش قائل نیست و ارزان می فروشد نمی خواهند ، و لذا گامها را با احتیاط کامل و جاپای محکم بر دارید.
و این بنده قاصر در نظر دارم مباحث زیر بنایی را از اصلی ترین بحث که اصل تناقض است و غلط هایی در سایت زندیق در آن دیدم شروع کنم ولی ناچارم با مشکلاتی که دارم یک طوری جمع کنم که لازمه آن طول کشیدن است.
والله الموفّق الهادی
 وب سایت   پست الکترونیک
مشرق و مغرب

یکشنبه 5 اسفند1386 ساعت: 12:22 توسط:حیران
سوالی که همیشه برای من مطرح است این استکه حضرت علی و بقیه امامان از طرف خداوند به خلافت و جانشینی پیامبر انتخاب می شوند و پیامبر در بین بیش از 100000 نفر حج گذار از انصار و مهاجرین و سایرین این امر را آشکارا بیان می کنند ولی به محض فوت حضرت رسول و در حالی که پیامبر را خاک نکرده اند همه مسلمانان به غیر از چند نفر فرموده خدا که بر زبان پیامبر جاری شده را پشت سر می اندازند و با شخص دیگری بیعت می کنند حال سوال این است پس 23 سال مجاهدت و تلاش پیامبر و یاری و هدایت خداوند منجر به مسلمان ماندن آن چند نفر شده آیا این ماحصل 23 سال پیامبری حضرت محمد است. حضرت علی که شیر خدا بوده از شمشیر عمر ترسیده یا مسئله دیگری هست که ما نمیدانیم. به هر حال تقیه حضرت علی و بیعت ایشان با ابوبکر باعث مرتد شدن اکثریت مردم شده که همین حالا نتیجه آن را می بینیم اگر ماشیعیان صفوی که به زور مسلمان شده ایم را از سایر مسلمین جدا کنند مسلمانی باقی نمی ماند لطف کنید ما را خوب هدایت کنید.
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
مفتاحیّات الصحیحین

یکشنبه 5 اسفند1386 ساعت: 4:52 توسط:حسين
حاجاقا سلام بر شما
نشونی که به جای نشونی وبلاگ این کامنت نوشتم وبلاگیه که جواب حاجاقا تهرانی به سایت زندیق ( همون افشا ) درباره خشونت ظاهری بعضی از احکام اسلام رو داره که سایت زندیق جوابی به اون نوشته
و آقای تهرانی هم تا وسطها جوابش رو داده ، خیلی مرتب
خواهش می کنم شما از ادامه همون مقاله سایت زندیق جوابشون رو بدید
التماس دعا هم داریم



سلام علیکم
مطالب این وبلاگ را دیدم ، این حرفها نشاط ایام جوانی می خواهد ، و حرفهای قدیمی است که خود قرآن کریم هم پاره ای از انها را نقل می فرماید ، بگذارید این انسان خرد مدارها (خدا نخواسته) قدرت به دستشان بیاید آنوقت معلوم می شود.

آنطور که در خاطرم مانده آن مورخ خارجی از او نقل شد که گفته : عجیب است چهارده قرن پیش در یک زمان دو جنگ روی این کره بود یکی بین امپراطوری بیزانس و امپراطوری روم و دیگری در ریگهای عربستان کنار چاه بدر بین تعداد کمی مسلمان در مقابل مشرکین ، اولی اسمی از هیچکدام نیست با آن عظمت ولی دومی هم اکنون بخش مهمی از جمعیت دنیا را به دنبال دارد ، تازه می گوییم باش تا صبح دولتش بدمد.

 وب سایت   پست الکترونیک
مشرق و مغرب

شنبه 4 اسفند1386 ساعت: 14:3 توسط:ابراهيم فتوت
منظورم ادامه جوابی ایشون داشتند می دادند است


در جریانش نیستم مگر مرور ، و نمی دانم بحث چه بوده است ، و آدرس آنرا هم نمی دانم ، و علاوه خود اولی به ادامه هستند ، و غالبا سلیقه این بنده در این گونه مباحث ، بحثهای زبربنایی است ، و چند لحظه پیش از طریق یک صفحه دیگر سایت زندیق توانستم بعض ادله آنها را در مباحث خدا شناسی ببینم که برای عمر تلف کردن خوب است مگر بخواهیم جهل مرکب آنها را بسیط کنیم ، و نمی دانم محیط مناظره باید باشد یا در همین وبلاگ هر به ذهنم می رسد بیاورم؟
 وب سایت   پست الکترونیک
مشرق و مغرب

شنبه 4 اسفند1386 ساعت: 14:2 توسط:ابراهيم فتوت
ادامه جواب آقای تهرانی رو بدید
 وب سایت   پست الکترونیک
مشرق و مغرب


**********************
شنبه 4 اسفند1386 ساعت: 3:53 توسط:حسين
حاجاقا نشونیش رو براتون نوشتم .


به هیجیک از صفحات استدلالات آنها دست نیافتم رد ادله وجود خدا و بخصوص ادله اثبات نبود خدا که می گوید آدرس عوض شده و آدرس جدید را هم نمی آورد
 وب سایت   پست الکترونیک
مشرق و مغرب

جمعه 3 اسفند1386 ساعت: 3:48 توسط:حسين
سلام حاج اقا
من ساكن امريكا هستم و خيلي دوست دارم جواب شماها رو به سايت افشا ( همون سايت زنديق ) بخونم .
حاج اقا تهراني يه خرده جواب بهشون داد و جوابهاش بيست بيست بود و از ما خواسته كه از شما بخوايم جواب اونها رو بدين .
خواهش مي كنم شما اين كار رو بكنين تا روشون كم بشه
قربونتون و مرسي
ببخشيد خودموني نوشتم .



سلام علیکم
من هنوز این سایت را ندیده ام آدرس آنرا مرقوم فرمایید تا مراجعه کنم.

 وب سایت   پست الکترونیک
مشرق و مغرب

*******************
جمعه 26 بهمن1386 ساعت: 8:15 توسط:تهرانی 2
با این حال این شگفتی و پرسش همچنان در ذهنم باقی است که چرا مسلمانان – که آن همه برای فهم قرآن شوق داشتند و در ریزترین نکات آن دقت می کردند و می پرسیدند – نسبت به معنای آن حروف ساکت بودند و نه خودشان از پیامبر چیزی در آن مورد پرسیدند و نه پیامبر « بی مقدمه و پرسش آنان » توضیحی درباره ی آن حروف دادند .
7. البته طبری و ابن کثیر ، آن روایت آن جهود با رسول الله را غیر قابل اعتماد و ضعیف دانسته اند اما قرائن نشانگر راستی داستان آن گفتگو است .
و می دانم هیچ یک از این سخنان که « ابن حجر عسقلانی حساب جمل را باطل می دانست و محمد عبده « حمل حروف مقطعه بر مدت بقاء دین اسلام بر پایه ی حساب جمل » را سخیف ترین و ضعیف ترین قول می دانست و ابن عباس به طور کلی از حساب جمل دوری می کرد » ، برای شما نیز قابل اعتناء نیست .
- - - - - - - - - - -
اشاره ی شما به آن روایت که در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری ( علیه السلام ) بود ، کوه غمی بر دلم نهاد !
13 سال پیش کتاب « معانی الاخبار » را کاملاً خوانده بودم و آن روایت در ص 25 از آن کتاب هم ، از زبان امام صادق ( علیه السلام ) نقل شده است اما نه آن روایت و نه هیچ روایت دیگری از آن کتاب در خاطرم نمانده است !
« چون پیر شدی حافظ ، از میکده برون شو – رندی و خراباتی ، در عهد شباب اولی »
هزار سال با حافظه ی قوی بزی
- - - - - -
آخ آخ !
باز - به اشتباه - پیام قبلی را خصوصی نفرستادم . لطفا پاکش کنید .
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
مشرق و مغرب

جمعه 26 بهمن1386 ساعت: 8:11 توسط:تهرانی 1
باز سلام !
5. به عبارت دیگر بنده از پاسخ شما چنین برداشت کردم که « اسناد آوردن به خورشید ، مجاز است » اما باید گفت : گرچه برخی بر آنند که وابستگی ها و ارتباط میان دو معنا ، نامحدود است و محصور در آن 25 موردی که دیگران شمرده اند ، نیست بلکه ملاک آن ، انتخاب و اختیار گوینده است که بر پایه ی ذوق خود می تواند هر اسناد و مجازی را به کار ببرد اما همگی بر آنند که مجاز ، دروغ و غلط نیست و با آنها فرق دارد و تنها تفاوتش « آوردن قرینه یا اشاره به آن یا بدیهی بودن قرینه » است اما از آن جا که سخن حضرت ابراهیم ( در « اسناد آوردن به خورشید از مشرق » ) هیچ یک از سه مورد گفته شده را ندارد ؛ پس نمی توان آن را مجاز دانست و اشکال بنده را حل شده دانست .
6. درباره ی حروف مقطعه با خود گفتم شاید جناب عالی به داستان حیی بن اخطب یهودی با رسول الله اشاره کرده و بگوئید : « همین که رسول خدا در برابر فهم آنان از تفسیر حروف مقطعه سکوت کردند ، نشانه ی صحه گذاشتن بر فهم آنان است ؛ پس می توان گفت : از رسول الله چیزی در زمینه ی حروف مقطعه به ما رسیده است » و خواستم عرض کنم : « اما رسول الله استفاده ی آن یهودی را امضاء نفرمودند » که دیدم مرحوم علامه پیش از بنده این حرف را فرموده است ( المیزان ، ج 18 ، ص 13 ) حالا به ذهن بنده رسیده که باید به علامه گفت : « اگر فهم و شیوه ی تفسیر آن یهودی از حروف مقطعه ی قرآن نادرست بود ، رسول الله رد و اعتراضی بر او می کردند اما همان سکوت ایشان تائید است .
 وب سایت   پست الکترونیک
مشرق و مغرب

پنجشنبه 25 بهمن1386 ساعت: 3:40 توسط:تهرانی 2
3. گرچه کوچکترین پیامبران هم دریای علوم و معارف بودند اما آیا به نظر شما واجب است ما همان توقعی را که از ، و همان اعتقادی را که درباره ی چهارده معصوم ( علیهم السلام ) داریم ، از حضرت ابراهیم و درباره ی ایشان داشته باشیم ؟ آیا نمی توان گفت : « حضرت ابراهیم واقعاً چنان تصوری داشته » ؟
4. گفتید حروف مقطعه و داغ دلم را تازه کردید ! مدتهاست برایم در شگفتم که چرا هیچ روایتی از رسول خدا در توضیح این حروف صادر نشده است و هرچه هست از امامان ( علیهم السلام ) است ؟! شگفت تر این که از آن همه کافر و مسلمان دانا و نادان نیز ، حتی یک نفر از رسول الله نپرسید که معنای این حروف کتاب شما چیست ؟ ( بویژه این که این نوع سخن گفتن ، اصلاً سابقه ای هم نداشته ) شاید خدا ذهن مردم را از این پرسش منصرف کرده بود ؛ اما چرا ؟!
« صد سال بزی »
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
مشرق و مغرب

پنجشنبه 25 بهمن1386 ساعت: 3:39 توسط:تهرانی 1
1. اگر آنچه نوشتید درست فهمیده باشم ، باید عرض کنم که پاسخ جناب عالی اشکال بنده به حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) را حل نکرد ! زیرا خود شما در پایان نوشته اید : « از آن جا که در احتجاج با نمرود ، سخن از مشرق و مغرب است ، پس تنها " آوردن " خورشید با آن سازگار است - گرچه مقصود از این آوردن خورشید در حقیقت همان تغییر حرکت وضعی زمین است ... » در حالی که اشکال بنده این بود که حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) باید جمله ای به کار می برد که خود آن جمله « غلط » نباشد و دست کم دو پهلو باشد و ظاهرش هم غلط انداز نباشد ؛ مثلاً ایشان می توانست از کلمه ی « طلوع و غروب » که به معنای « پیدا و نمایان شده و پنهان و ناپدید شدن » است ( و هیچ اشاره ای هم ندارد که خاستگاه حرکتی که سبب این طلوع و غروب شده ، چیست ) ، استفاده کند ؛ مثلاً می توانست بفرماید : « ای نمرود ! طلوع و پیدائی خورشید از مشرق ، کار خدای من است ؛ اگر تو در ادعای خدائی خود راستگوئی ، آن را از مغرب و محل پنهان شدنش آشکار و نمایان کن » که در این صورت نه خود این جمله غلط بود و نه لازمه اش ( که درخواست تغییر حرکت وضعی زمین است ) غلط می بود .
چکیده ی سخن این که « آوردن خورشید » نادرست است ( برخلاف طالع کردن آن ) و از پیامبران توقع نیست که حتی در مقام جدال احسن ، گزاره ی نادرستی به کار ببرند ( باز اگر پیش از آن ، نمرود چنان باور نادرستی را درباره ی حرکت زمین و خورشید بر زبان می آورد و حضرت ابراهیم بنا بر اعتقاد وی چنان سخنی را می فرمود ، اشکالی نبود اما نمرود هم قبلاً چنان حرفی نزده بود ) .
2. البته می دانید که مانند آن آیه در قرآن هست اما اشکالی بر آنها وارد نیست ؛ مثلا خدا زبان حال جناب ذوالقرنین را چنین بیان کرده که : « به نظرش رسید که خورشید در چشمه ای گل آلود و سیاه غروب می کند » ( کهف 86 ) اما اولاً ذوالقرنین پیامبر نبود و ثانیاً آیه فرموده : « ذوالقرنین خورشید را چنان یافت » ( نه این که واقعاً خورشید در چشمه ای گل آلود و سیاه غروب می کند ) اما - خاکم به دهن ! - محمل درستی برای سخن خلیل الرحمان ( سلام الله علیه ) یافت نمی شود .
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
مشرق و مغرب

سه شنبه 23 بهمن1386 ساعت: 20:34 توسط:سلام
با سلام مجدد.نمیدونم چرا جواب شما آرامش عجیبی را بر من حاکم کرد.برایم دعا کنید تا در آنچه گفتید موفق گردم.با تشکر از شما و احمد آقا
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

سه شنبه 23 بهمن1386 ساعت: 6:7 توسط:تهرانی
4. و درباره این که آیا خداوند حیث الحیث یا اوجد الحیث ، و مباحث بسیار دیگر از این دست ، حقیقت این است که بنده پس از مختصر مطالعه ای در این موارد ، به انسداد باب معرفة الخلق رسیده ام چه رسد به باب معرفة الله و ما یرتبط بها !
همچنان که آقا بهجت در حکایتی دلنشین فرمود : « مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی – که دقیقترین عالم بود و از فخر رازی نیز دقیقتر بود - به شاگردش مرحوم عصار فرمود : "چه کسی گفته تناقض محال است ؟! "و شروع به بیان امکان اجتماع دو متناقض کرد که ... » و همچنان که پیامبران فرمودند : « ای خداوند ! در پرده هستی » و همچنان که منسوب به اهل بیت عصمت ( علیهم السلام ) است که « خلق العقل لأداء العبودیة لا لمعرفة الربوبیة » و خلاصه : « کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست »
5. بنده از مهرماه 1370 وارد حوزه شدم و در هیچ رشته ای مطالعات گسترده و ژرف ندارم و متعمم نیز نیستم و کتاب « ز مهر افروخته » و 30 % از مطالب کتاب « گوهرهای حکیمانه » و ویرایش آن کتاب ، از کارهای طلبگی ام است و اکنون برای کتابی که در شرح حال بابارکن الدین نگاشته ام – و هفت سال وقت گرفته و کم حجم است - در جستجوی یک ناشرم .
سلمکم الله
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بحث بیعت یا ذلت

سه شنبه 23 بهمن1386 ساعت: 6:5 توسط:تهرانی
علیکم السلام و رحمة الله
1. درباره ی هیئت قدیم چیزی جز چند گزاره ی جزئی نمی دانم .
2. انگیزه ی نوشتن بند پنجم برای شما این بود که دیدم درباره ی مسائل مربوط به آن پیامی گذاشته بودید و خواستم تازه های شما را در آن باره بدانم .
و داستان آن نیز ، از این جا آغاز شد که مدتها فکر می کردم چرا حضرت ابراهیم با نمرود مطابق باور نادرست عمومی زمان خود ( که می پنداشتند خورشید به دور زمین می گردد ) سخن گفته است ؟ با این که از ایشان توقع است دست کم طوری سخن می گفتند که مردم امروز می فهمیدند حضرت ابراهیم تصور می کرد زمین به گرد خورشید می گردد .
و خود را با این پاسخ تسلی می دادم که لابد ناگزیر بوده باور و زبان مردم اهل زمانش سخن بگوید و غرضش تنها محاوره و محاجه با نمرود بوده ؛ اما چند سال پیش شنیدم ناسا در مقاله ای آورده که « خوررشید به دور زمین می گردد » و از سوی دیگر ، حرکت و شیوه ها و گونه های آن هم ، بسیار فراوان و محسوس و نامحسوس است و حقیقة شاید روزی بتوان ثابت کرد که خورشید به گرد زمین می گردد ( گرچه شاید اشکال بنده به حضرت ابراهیم حل نشود زیرا روشن است که حتی اگر خورشید هم حرکتی به گرد زمین داشته باشد ، پیدایش شب و روز در اثر گردش خورشید به گرد زمین نمی تواند باشد ) .
و لابد مستحضرید که پرداختن به این مسائل بویژه پس از کفریاتی که رواج یافته است و آخرین آنها مصاحبه ی دکتر سروش با مجله ی zem zem است ( که حتماً آن را از سایتش یا سایت انصار نیوز بخوانید ) چه اندازه مهم می باشد.
3. اما درباره عوالم خدا و این که « با هر فرمولی که ما بخواهیم می توانیم نظام و رشته های علوم را به صورتهای متفاوتی پایه ریزی کنیم و پیش ببریم » ، در میان پاسخ به خوانندگان وبلاگ چیزهائی نوشتم که جان مطلب آن بود که همان طور که الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق کذلک الطرق الی معرفة العالم و زوایا معرفتها و بناء التکنولوجیا مختلفة حسب تلک الطرق و الزوایا و سأزید الکلام فی هذا المجال إن وفقنی الله لإتمام جواب موقع « افشا »
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بحث بیعت یا ذلت

دوشنبه 22 بهمن1386 ساعت: 8:28 توسط:سلام
احمد آقا وب شما را معرفی کرد و گفت: اگه سوالی داشته باشم بپرسم / راستشو بخواهید من هم طلبه هستم ولی از درس خواندنم ناراضی ام . به کارهای متفرقه بیشتر مشغولم تا درس. البته امتحانات حوزه را تا پایه ششم با موفقیت و نمره خوب داده ام / ولی وجدانم راضی نیست.گاهی به خود میگویم: تو چندین سال سهم امام را استفاده کردی ولی از خود مایه کامل نگذاشتی. خیلی نگرانم که نکنه شهریه ای که میگیرم حرام باشه و روی من و خانواده ام تاثیر بد بگذاره.آیا اگر تصمیم بگیرم زین پس تمام وقت مشعول درس و مطالعه درسی باشم چگونه میتونم گذشته را جبران کنم؟آیا حضرت از من میگذرند یا شرعا ضامن شهریه هائی که گرفتم هستم.لطفا اگر میتونید راهنمائیم کنید

بسمه تعالی
تحصیل علم کتلهایی دارد که از خدای متعال استمداد می کنیم در عبور و گذر از آنها ، پس اگر تصمیم به جبران دارید می توانید هم اکنون شهریه بگیرید و آنچه هم گرفته اید ضامن نیستید ولی بدانید همّت نکنیم دیر می شود و اگر عزم را جزم کردیم توفیق از در و دیوار می جوشد ان شاء الله تعالی.
وفّقنا الله و ایّاکم
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

********************
دوشنبه 22 بهمن1386 ساعت: 8:28 توسط:سلام
وبلاگ پر محتوائی دارید/ احمد آقا وب شما را معرفی کرد و گفت: اگه سوالی داشته باشم بپرسم / راستشو بخواهید من هم طلبه هستم ولی از درس خواندنم ناراضی ام . به کارهای متفرقه بیشتر مشغولم تا درس. البته امتحانات حوزه را تا پایه ششم با موفقیت و نمره خوب داده ام / ولی وجدانم راضی نیست.گاهی به خود میگویم: تو چندین سال سهم امام را استفاده کردی ولی از خود مایه کامل نگذاشتی. خیلی نگرانم که نکنه شهریه ای که میگیرم حرام باشه و روی من و خانواده ام تاثیر بد بگذاره.آیا اگر تصمیم بگیرم زین پس تمام وقت مشعول درس و مطالعه درسی باشم چگونه میتونم گذشته را جبران کنم؟آیا حضرت از من میگذرند یا شرعا ضامن شهریه هائی که گرفتم هستم.لطفا اگر میتونید راهنمائیم کنید
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

دوشنبه 22 بهمن1386 ساعت: 7:11 توسط:تهرانی 3
8. لطفا پیام بالا و هرآنچه تا کنون به نام بنده "بخشهای نظرات خوانندگان وبلاگ شما " نوشته شده ، پاک کنید .
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بحث بیعت یا ذلت

دوشنبه 22 بهمن1386 ساعت: 7:7 توسط:تهرانی 2
6. مایل شدم نام خانوادگی جناب عالی ، تاریخ دقیق تولد ، سال آشنائی با آقا بهجت و مدت استفاده از ایشان و شهر محل سکونتتان را بدانم ؛ اگر مانعی نبود ، پاسخ این موارد را بفرمائید .
7. حقیقة ً که تقریر و قلم شما خسته کننده است و تا کنون نتوانستم حتی یکی از مقاله های شما را بخوانم ! باید فکری کرد .
وفقکم الله
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بحث بیعت یا ذلت

دوشنبه 22 بهمن1386 ساعت: 7:6 توسط:تهرانی 1
علیکم السلام و رحمة الله
1. عبارت حضرت عالی درباره ی « حدائق ذات بهجت » درست بود و بنده از عجله و نادانی خود پوزش می خواهم ؛ همچنین عبارت « فزاد لی محب المحبین » را هم در بار نخست نگارش شما ، به شکل دیگری دیده بودم که به آن شکل ، نادرست بود اما این مرتبه آن را درست می یابم که با توجه به فضل و دقت شما ، خود را متهم کرده و از غلط بینی نگارش نخست نیز ، شرمنده و معتذرم .
2. کسی که زمین را متحرک دانست ، ابوسعید سجزی بود و ابوریحان بیرونی تنها گفت در این مسأله متحیر است .
3. ابوسعید هم با دلایلی که امروزه آن را سست و بی ربط به این مسائل می دانند ( و در قدیم بخشی از فلسفه می شمردند ) چنان حرفی را زده بود . البته غربیانی هم که پی به این حرکتها بردند ، در اوایل چندان با متد درستی این ادعاها را مطرح نکردند و همه ی سخنانشان هم درست نبود اما بعدها که بهتر فهمیدند ، آن پیشرفتها را به نخستین کسی که ریشه و اشاره ای به آن دانش در سخنش بود ، نسبت دادند و بنده نیز تنها بر همین اساس گفته ام اگر قرار است متحرک بودن زمین را به کسی نسبت دهیم ، ابوسعید سجزی در اولویت است ( گرچه دلایل و شیوه ی استدلالات وی برای این مسأله درست نباشد ) .
4. گفته شده ابوریحان بیرونی درباره ی آنچه در « نامه ی دانشوران ناصری » مشکل حرکت زمین خوانده ، در « تحقیق ماللهند » سخن گفته است اما بنده تنها خلاصه ای از آن کتاب را دارم و در آن نیز این مباحث را نیاورده است . شاید حضرت عالی مطلوب خود را در آن کتاب بیابید .
5. نکته ی بسیار جالبی که چند سال پیش شنیدم ، این بود که « ناسا » در مجله ی خود دوباره مدعی شده که « زمین به دور خورشید می گردد » و اگر این مطلب درست باشد ( که با توجه به معانی گوناگون حرکت - بلکه ناتوانی ما در تعریف معنای حرکت - چندان بی راه و نادرست نمی نماید ) دوباره به همان سخنان پیشین باز می گردیم و نیازی نیست که آیاتی مانند « إن الله یأتی بالشمس من المغرب ؛ فأت بها من المشرق » را این گونه تأویل و تفسیر کنیم که حضرت ابراهیم با زبان محاوره ای با نمرود احتجاج کرده ( نه با زبان علم و واقع ) .
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بحث بیعت یا ذلت

یکشنبه 21 بهمن1386 ساعت: 6:33 توسط:احمد
پس باید اینطور باشد : مگر کم است مواردی که در تفاسیر احتمال داده شده ...
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

جمعه 19 بهمن1386 ساعت: 20:0 توسط:احمد
با سلام/قبل از ترجمه دو عبارت باقی مانده یک ابهام پیش آمد و آن اینکه شما بعد از نقل عبارت فتح القدیر فرموده اید: (و جواب این است که مگر چقدر در کتب تفاسیر احتمال داده شده که آیه ای دو مرتبه نازل شده باشد و یا تفکیک در سوره ای باشد و ما جواب را از زبان خود او و ابن تیمیه می دهیم) / به نظر میرسد لفظ (مگر) سهوا آمده،ومنظورتان از (چقدر) خبریه است نه استفهامیه/فتامل!

منظور من ترکیب مگر و چقدر برای استفهام تقریری بوده که متعارف به کار گرفتن استفهام منفی است (مگر نگفتم) ولی در عبارت من استفهام مثبت به کار رفته که یا غلط است و یا غریب مثل (مگر چقدر به تو گفتم) و اما واژه چقدر خبری ، گویا نداشته باشیم و در مورد تعجب هم از صبغه استفهام آن استفاده می کنیم
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

جمعه 19 بهمن1386 ساعت: 19:19 توسط:مرتضی
در جواب آن عزیزی که درباره تماشای فیلمهای کذائی توسط زن وشوهر غیر از تاثیرات سوئ که حسین آقا اشاره کردند چندین مشکل دیگر هم دارد.اولا غیرت کدام مرد غیوری اجازه میدهد که همسر او به بدن مرد اجنبی ولو در فیلم نگاه کند؟ثانیا اگر این کار را اجازه دهیم بهانه ای برای جائز جلوه دادن تولید و پخش این گونه فیلمها و رواج آن در جامعه و افتادن آن به دست نوجوانان و جوانان میگردد و اگر کسی را هم به این جرم بگیرند،خواهد گفت:میخواستم به زوجهای سرد مزاج بفروشم! ثالتا دیدن اینگونه فیلمها سطح توقعات جنسی را در زن و مرد بالا میبرد. چون این فیلمها را با هزار لطایف و حیل و کلکهای سینمائی افزایش میدهند ، و وقتی در عالم واقع زن و شوهر آنچه در فیلم دیدند را نمیتوانند در یکدیگر بیابند،خیال میکنند عیب از طرف مقابل است و ناسازگاری و اختلاف و احیانا به فساد کشیده میشوند/عصمنا الله من فتن الزمان

آمین
و نعمت الوجوه ، هذه التی ذکرتم ، جزاکم الله خیرا
حسین

 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

جمعه 19 بهمن1386 ساعت: 16:43 توسط:احمد
تفسیر ابن کثیر ج3ص37
وقال الحافظ أبو بكر البزار 2223 حدثنا عباد بن يعقوب حدثنا أبو يحيى التيمي حدثنا فضيل بن مرزوق عن عطية عن أبي سعيد قال لما نزلت ( وآت ذا القربى حقه ) دعا رسول الله e فاطمة فأعطاها فدك ثم قال لا نعلم حدث به عن فضيل بن مرزوق إلا أبو يحيى التميمي وحميد بن حماد بن أبي الخوار وهذا الحديث مشكل لو صح إسناده لأن الآية مكية وفدك إنما فتحت مع خيبر سنة سبع من الهجرة فكيف يلتئم هذا مع هذا فهو إذا حديث منكر والأشبه أنه من وضع الرافضة والله أعلم
ابن کثیر با چند واسطه از ابو سعید خدری نقل میکند که: وقتی آیه ی ( وآت ذا القربی حقه) نازل شد، پیامبر(ص) فاطمه را خواست و فدک را به او بخشید... سپس میگوید:قبول این حدیث مشکل است چراکه آیه مزبور مکّی و فتح خیبر و تسلط پیامبر بر فدک در مدینه (سال هفتم هجری) اتفاق افتاده است... به نظر میرسد که این حدیث از مجعولات رافضه(شیعه) باشد.


فتح القدير ج3/ص224
وأخرج البزار وأبو يعلى وابن أبي حاتم وابن مردويه عن أبي سعيد الخدري قال لما نزلت هذه الآية وآت ذا القربى حقه دعا رسول الله صلى الله عليه وسلم فاطمة فأعطاها فدك وأخرج ابن مردويه عن ابن عباس قال لما نزلت وآت ذا القربى حقه أقطع رسول الله صلى الله عليه وسلم فاطمة فدك قال ابن كثير بعد أن ساق حديث أبي سعيد هذا ما لفظه وهذا الحديث مشكل لو صح إسناده لأن الآية مكية وفدك إنما فتحت مع خيبر سنة سبع من الهجرة فكيف يلتئم هذا مع هذا انتهى
در فتح القدیر نیز بعد از نقل حدیث اعطای فدک به فاطمه(س) از دو طریق(ابوسعید و ابن عباس) استبعاد ابن کثیر را نقل کرده است.
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

جمعه 19 بهمن1386 ساعت: 16:41 توسط:احمد
فقال أبو بكر قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ما نورث ما تركنا صدقة فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم إنه لصادق بار راشد تابع للحق ثم توفي أبو بكر وأنا ولي رسول الله صلى الله عليه وسلم وولي أبي بكر فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم إني لصادق بار راشد تابع للحق
(روزی امیرالمومنین(ع) و عباس بن عبدالمطلب برای گرفتن سهم ارث خود از اموال رسول الله(ص) به نزد عمر رفتند.عمر به آنها یادآوری نمود که: هنگامی که ابوبکر زنده بود و از او طلب میراث نمودید) و او در جواب حدیث{ مانورث،ماترکنا صدقه}را برایتان نقل کرد، شما دو نفر او را دروغگوی گنهکار نیرنگباز خیانتکار پنداشتید در حالیکه خدا میداند که او چقدر راستگو و نیکوکردارو تابع حق بود. وچون ابوبکر وفات کرد و خلافت به من رسید، مرا نیز مثل او دروغگو و گنهکار و نیرنگباز و خیانتکارمیپندارید...

الغرة المنيفة ج1/ص194 مسألة: لا تقبل شهادة أحد الزوجين للآخر عند أبي حنيفة رضي الله عنه وقال الشافعي رحمه الله تعالى تقبل حجة أبي حنيفة ......حجة الشافعي رحمه الله ما روى أن فاطمة رضي الله عنها ادعت فدكا بين يدي أبي بكر رضي الله عنه واستشهدت عليا رضي الله عنه وأم أيمن وكان بمحضر من الصحابة ولم ينكر عليها أحد
ابوحنیفه معتقد است که:شهادت شور به نفع زن و بالعکس پذیرفته نیست. ولی شافعی گوید که : پذیرفته میشود؛... دلیل شافعی اینست که فاطمه در قضیه ادعای فدک علی و ام ایمن را به عنوان شاهد خود به ابوبکر معرفی کرد و هیچ یک از صحابه بر این کار او ایراد نگرفت.

إيثار الإنصاف ج1/ص340 مسألة: لا يقبل شهادة أحد الزوجين للآخر وقال الشافعي رضي الله عنه يقبل ..... احتج بما روي أن فاطمة رضي الله عنها ادعت فدكا بين يدي أبي بكر رضي الله عنه واستشهدت عليا رضي الله عنه وامرأة فقال أبو بكر ضمي إلى الرجل رجلا وإلى المرأة امرأة وكان ذلك بمحضر من الصحابة من غير نكير فكان إجماعا
(ترجمه اش شبیه حدیث قبلی است با این اضافه که):ابوبکر گفت:باید یک مرد یا زن دیگر هم به شهود خود اضافه کنی.
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

جمعه 19 بهمن1386 ساعت: 11:48 توسط:احمد
سلام/احمد هستم.هنوز فرصت ترجمه باقی متن محاکمه را پیدا نکرده ام/ انشالله امروز بتوانم/ضمنا درمورد حدیثی سوالی داشتم.در حدیث معروفی در باب حیا آمده که شهوت ده جزئ است که نه تای آن به زنان داده شده و اگر حیا در زنان نبود ،(لکان لکل رجل تسع نسوه متعلقات به ) در حالیکه که به نظر میرسد باید برعکس میفرمود.البته در حاشیه خصال احتمال سهو راوی را داده ولی گفتم شما شاید توجیهی به ذهنتان بیاید یا کسی را بشناسید که از او سوال کنید . با تشکر

ترجمه شما را به متن ملحق کردم با نام احمد و امیدوارم موجب یسر برای کسانی باشد که عربی نمی دانند و همچنین وافی به مقصود باشد ان شاء الله.

به ذهن حقیر آمد که اعطاء مقصود از طریق لازم است و بعد دیدم قریب همین را شیخ حرّ قده از بعض محققین نقل کرده اند:
الفوائد الطوسية 97 (لصاحب الوسائل قده) فائدة(29) حديث أن الشهوة عشرة أجزاء
و وجهه مبني على مساواة الرجال للنساء و ان كل واحد من الاجزاء التسعة للشهوة تفتقر الى رجل و تفصيل المقام انه لو كان الرجال ألفا و النساء كذلك مثلا لكان كل امرأة باعتبار كل جزء من الاجزاء المذكورة تتعلق برجل غير من تعلقت به قبله فيلزم أن يكون لكل رجل تسع نسوة متعلقات به و يلزم من هذا أن يكون لكل امرأة تسعة رجال لكن لما كان المقصود التنبيه على توفر شهوتهن و فرط رغبتهن في النكاح و كان المانع من إظهار ذلك الحياء الذي أودعه اللّه فيهن صرح عليه السّلام بالشق الأول الذي هو الملزوم للشق الثاني فإن تعدد الرجال انما حصل من تعدد أجزاء الشهوة التي في كل امرأة فعلى دلالة المنطوق يصير المعنى استلزام انتفاء الحياء لتحقق تعلق تسع نسوة بكل رجل و على دلالة المفهوم يصير المعنى استلزام وجود الحياء لانتفاء تعلق تسع نسوة بكل رجل و اللّه اعلم.

 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت علم حدیث نزد حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها

جمعه 19 بهمن1386 ساعت: 11:41 توسط:سوال
با سلام|اگر یک سال نماز قضا داشته باشم و بخواهم آنها را به صورت شبانه روزی بخوانم بین نمازها قاطی میکنم.آیا میتوانم مثلا 365 نماز صبح و سپس 365 نماز ظهر و همینطور تا عشا بخوانم

خیر باید به همان ترتیب که فوت شده قضا کنید (بخصوص آنها که در اداء هم مترتب هستند مثل ظهر و عصر) بلی اگر نمی دانید که چه گونه فوت شده و ترتیب فوت شدن را نمی دانید مانعی ندارد هر طور خواستید قضا کنید.
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

سه شنبه 16 بهمن1386 ساعت: 17:28 توسط:سوال
با عرض معذرت دو سوال دیگر در این باره هست:1-برخی مردها از همسر خود درخواست سکس دهانی میکنند آیا اجابت او واجب است؟ 2- آیا تماشای فیلمهای سکسی برای زن و شوهر در صورتیکه موجب به حرام افتادن نباشد و تنها به منظور تهییج شهوت و برطرف شدن سرد مزاجی جنسی و در نتیجه داشتن روابط مشروع لذت بخش تر باشد؟ اشکالی دارد؟ و اگر حرام است شرع مقدس چه راهکاری برای این مشکل اندیشیده است؟

1- واجب نیست.
2- موجب به حرام افتادن بالفعل ممکن است نباشد امّا معرضیت برای تاثیرات سوء در آینده دارد و اولی تنزّه از آن است ، و بعض راهکارهای شرعی در کتب مربوطه آمده است که الآن حاضر الذهن نیستم.

 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

دوشنبه 15 بهمن1386 ساعت: 18:59 توسط:سوال
آیا اگر شوهر انسان از انسان درخواست نزدیکی از پشت را داشته باشد تمکین از او واجب است؟
همین تازگی سؤال شد فرمودند واجب نیست
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

یکشنبه 14 بهمن1386 ساعت: 21:32 توسط:احمد
سلام/با تشکر از مطلبی که فرمودید.در اینترنت گشتم و یک عکس جالب از رسمی که نقل کردید پیدا کردم و آن را در وبلاگم درج نمودم.دیدنش خالی از لطف نیست
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

یکشنبه 14 بهمن1386 ساعت: 8:4 توسط:احمد
با سلام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت سید الساجدین(ع)/نام و آدرس وبلاگم را تغییر دادم و با مطلبی در دفاع از قمه زنی شروعش کردم.دوست دارم نظر شما را هم درباره مطلبم بدانم/ضمنا شاید به درد آقا مرتضی هم بخورد

در منطقه لرستان در روز عاشوراء به تمام بدن در گل می روند که قضیه مرحوم آقای بروجردی از زبان خود ایشان معروف است و ظاهرا برای تشبه به خاک و خون غلطیدن شهداء باشد.
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

یکشنبه 14 بهمن1386 ساعت: 6:55 توسط:مرتضی
با این حساب چون در زمان ما مفسده سو استفاده دشمنان دارد طبق نظر ایشان جائز نیست.آیا درست متوجه شده ام ؟در مورد موسیق هم مثل همه مراجع مبهم جواب داده ند مهم این است که روشن شود مطرب و لهوی یعنی چه تا اینقدر مورد سو استفاده قرار نگیرد در همین صدا و سیما بدترین آهنگ را میذارند و میگویند مطرب نیست!

مسأله سوء استفاده عنوان ثانوی و امر موضوعی است و یا به خود مکلفین مربوط می شود و یا محتاج به حکم حاکم شرع است ، مثلا عبارتی که در جواب استفتاء از امام آمده که در این شرائط قمه نزنند شبیه حکم است نه فتوی بلکه خود عبارت می رساند فتوی بر جواز بوده ، اما حقیر از عبارات رهبری عنوان اولی و فتوی استشمام کردم ، و عبارتی که از استفتائات نقل کردم عنوان ثانوی است که یا خود مکلف تشخیص می دهد و یا صاحب فتوی به عنوان حکم برای همه اعلان می کند.
مطرب یعنی مناسب مجالس عیش و نوش و خوش گذرانی باشد و لهوی یعنی جهت عقلائی نداشته باشد.
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی


**********************
شنبه 13 بهمن1386 ساعت: 13:14 توسط:مرتضی
فرمودید:آیه الله بهجت،به یاد استفتائی که اخیرا ازایشان درباره قمه زنی در سایتها
درج شده افتادم.نمیدانم شما هم دیده اید یا نه؟کافی است در گوگل قمه را سرچ کنید.البته من که نظرشان را درباره این موضوع نفهمیدم چون نوشته بود یکی از مراجع نجف مخالف این کار بوده ولی نه علت مخالفت آن مرجع را گفته اند و نه نظر خودشان را/البته با توجه به این که ایشان از مراجع مدافع نظام و رهبری هستند بعید میدانم در شرائط فعلی این کار را جائز بدانند،مخصوصا که شنیده ام ایشان حتی طبل عزاداری را هم حرام میدانند/آیا درست است؟

نظر ایشان در استفتائات 4 جلدی که اخیرا منتشر شده جنین آمده:
قمه زنى ص 539
سؤال 6383. نظر مباركتان را در مورد قمه زنى بيان فرماييد.
ج. حكمش به عنوان اوّلى عدم ضرر رساندن به خود يا ديگرى است، به حدّى كه حرام باشد؛ پس اگر مضرّ نباشد و مفسده‏اى هم بر آن مترتب نباشد فى نفسه اشكال ندارد.
(و همچنین ص 300 سؤال 5632)
و اما راجع به غناء و موسیقی پس خلاصه آن این است:
1- آواز خواندن
2- نواختن آلات موسیقی
خواندن غیر مطرب جائز است
خواندن مطرب جائز نیست
نواختن در لهو حرام است
نواختن در غیر لهو احوط ترک است
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

جمعه 12 بهمن1386 ساعت: 16:52 توسط:احمد
ترجمه عبارت ابن کثیر:
من نمیدانم علت غضب نمودن فاطمه بر ابوبکر چه بود؟زیرا اگربه جهت این بود که ابوبکر او را از ارث پدری محروم کرده است،( وجهی ندارد) چرا که ابوبکر عذری آورد که قبولش لازم است:او از رسول خدا روایت کرد که:(ما پیامبران از خود ارثی نمیگذاریم و آنچه از اموال ما باقی میماند، صدقه است) دز حالیکه فاطمه تابع روایتی است که قبل از درخواست ارث بر او مخفی مانده بوده . و احتمال این نمیرود که فاطمه ابوبکرصدیق را در نقل حدیث متهم بداند/ و چگونه میتواند ابوبکر را تکذیب کند؟ در حالیکه این حدیث را کسانی غیر از ابوبکر مثل عمربن خطاب و عثمان و علی و عباس و عبد الرخمان و طلحه و زبیر و سعد ابوهریره و عائشه نیز نقل کرده اند.و ختی اگر تنها ناقل آن ابوبکر بود نیز بر تمام اهل کره زمین تصدیق او واجب بود!/ واگر غضب فاطمه به این خاطر بود که وقتی فهمید این زمینها صدقه است نه ارث، میخواست شوهرش متولی و ناظر بر مصرف صدقات باشد، (وابوبکر قبول نکرد)، باز جای غضب نبود؛ چرا که ابوبکر این عذر را آورد که : چون من جانشین رسول خدا هستم، بر خود لازم میدانم که عهده دار صدقات حضرت باشم و همانگونه عمل کنم که او عمل میفرمود.لذا سوگند یاد کرد که هر کاری را که رسول خدا درباره صدقات انجام میداد به همان نحو انجام دهد . ولی با ان حال فاطمه با او قهر کرد و تا زنده بود با او سخن نگفت و این قضیه دستاویزی مغتنم برای طائفه رافضیها(شیعه)وبهانه ای برای شر به پا کردن و در جهل طولانی غوطه ور شدن گردید ! در حالیکه اگر حقیقت امر را درست درک میکردند، به فضیلت ابوبکر صدیق معترف شده و عذر او را میپذیرفتند؛چنانکهتمام صحابه و تابعین و علمای اعصار بعدی روایت ابوبکر را پذیرفته و با او موافقت کردند، ولی چه کنیم که رافضیها گروهی پست و رذل هستند که متشابهات را گرفته و محکمات را رها میکنند.(منظور ابن کثیر از محکمات راستگوئی ابوبکر و از متشابهات،قهر حضرت فاطمه میباشد!)
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

جمعه 12 بهمن1386 ساعت: 16:50 توسط:احمد
فتح الباري ج6/ص202
نعم روى البيهقي من طريق الشعبي أن أبا بكر عاد فاطمة فقال لها علي هذا أبو بكر يستأذن عليك قالت أتحب أن آذن له قال نعم فأذنت له فدخل عليها فترضاها حتى رضيت وهو وأن كان مرسلا فإسناده إلى الشعبي صحيح وبه يزول الاشكال في جواز تمادي فاطمة عليها السلام على هجر أبي بكر وقد قال بعض الأئمة إنما كانت هجرتها انقباضا عن لقائه والاجتماع به وليس ذلك من الهجران المحرم لأن شرطه أن يلتقيا فيعرض هذا وهذا وكأن فاطمة عليها السلام لما خرجت غضبى من عند أبي بكر تمادت في اشتغالها بحزنها ثم بمرضها ......فلما صمم على ذلك انقطعت عن الاجتماع به لذلك فإن ثبت حديث الشعبي أزال الاشكال وأخلق بالأمر أن يكون كذلك لما علم من وفور عقلها ودينها عليها السلام
صاحب فتح الباری از بیهقی نقل میکند که:(ابابکر خواست از فاطمه عیادت کند.علی به فاطمه گفت:آیا اجازه عیادت میدهی؟فطمه گفت:آری.ابوبکر وارد منزل شد و از فاطمه حلالیت طلبید و فاطمه رضایت داد.)سپس میگوید:این روایت اشکال قهر فاطمه با بوبکر را برطرف میکند(چرا که این قهر ادامه پیدا نکرد)از طرفی برخی از بزرگان گفته اند:قهر فاطمه خودداری از ملاقات با اوبکر بوده نه اینکه از باب قهر حرام باشد، چون تحقق قهر حرام به این است که با هم روبرو شده و از هم روی برگردانند،در حالیکه فاطمه وقتی غضبناک از نزد ابوبکر خارج شد،به خانه رفت و حزن او به مریضیش متصل شد(و اصلا با ابوبکر روبرو نشد تا از او روی بگرداند) و اگر حدیث شعبی(بیهقی) درست باشد که اشکال به کلی برطرف میشود.و به نظر همینطور هم میرسد یرا با عقل زیاد و ایمان کاملی که فاطمه داشت بعید است که قهر با ابوبکر را ادامه داده باشد

فلم تكلمه حتى توفيت و فلم تزل مهاجرته حتى توفيت:(با ابوبکر سخن نگفت و با او قهر بود تا اینکه از دنیا رفت) و بگذريم که اتفاقا در نقل شيعه آمده که در آن عيادت حوّلت وجهها الي الحائط(صورتش را به طرف دیوار برگرداند)
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

جمعه 12 بهمن1386 ساعت: 16:49 توسط:احمد
عمدة القاري ج23/ص233
قوله فهجرته فاطمة رضي الله تعالى عنها أي هجرت أبا بكر يعني انقبضت عن لقائه وليس المراد منه الهجران المحرم من ترك الكلام ونحوه وهي ماتت قريبا من ذلك بستة أشهر بل أقل
صاحب عمده القاری (هجران حضرت زهرا با ابوبکر را اینگونه توجیه میکند که) : منظور از هجران خودداری از رودررو شدن است نه اینکه مراد قهر حرام و ترک سخن باشد! سپس میگوید:حضرت زهرا کمتر از شش ماه بعد از این قضیه وفات نمود.
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

جمعه 12 بهمن1386 ساعت: 14:53 توسط:مرتضی
پس مثل اینکه من باید بخش سوالات را افتتاح کنم،ولی نمیدانم از کجا شروع کنم؟از بس زیاد و متنوع است،شما اول بفرمائید نظر کدام مرجع ملاک پاسخگوئی شماست؟

سلام علیکم
حقیر نظرات آیة الله بهجت مدّ ظلّه العالی را بیشتر می دانم
حسین
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی


*************
جمعه 12 بهمن1386 ساعت: 16:47 توسط:احمد
با سلام و تبریک فرا رسیدن ایام فجر/ حقیر احمد هستم و وبلاگی هم اخیرا ثبت کرده ام که البته هنوز فرصت نوشتن مطلب در آن را پیدا نکرده ام گر چه مهارتی هم در وبلاگ نویسی ندارم تا خدا چه خواهد/ ضمنا تا انتهای حرف ابن کثیر را ترجمه کردم ولی کمی دشوار بود ، مثلا من انقباض از لقاء را خودداری از رو برو شدن ترجمه کردم.مراد از فلما صمم علی ذلک...را هم نفهمیدم.و عبارت ابن کثیر مخصوصا اواخرش را کمی آزادتر ترجمه کردم / ولی حقیقتا در ترجمه عبات ابن کثیر بر من خیلی سخت گذشت، از بس پررو و بی حیا و توجیه گر بود!!! واقعا چگونه انسان رویش میشود نام عالم را یدک بکشد و اینگونه خود را به نفهمی بزند؟!
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

جمعه 12 بهمن1386 ساعت: 14:53 توسط:مرتضی
پس مثل اینکه من باید بخش سوالات را افتتاح کنم،ولی نمیدانم از کجا شروع کنم؟از بس زیاد و متنوع است،شما اول بفرمائید نظر کدام مرجع ملاک پاسخگوئی شماست؟

سلام علیکم
حقیر نظرات آیة الله بهجت مدّ ظلّه العالی را بیشتر می دانم
حسین
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

پنجشنبه 11 بهمن1386 ساعت: 21:46 توسط:حقیر
من اینطور فهمیدم که ترجمه ام مورد پسندتان نبوده است . چون آن را در متن وبلاگتان درج نکرده اید/به هر حال موفق باشید
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را


**************
پنجشنبه 11 بهمن1386 ساعت: 13:29 توسط:مرتضی
سلام من همونی هستم که درخواست بخش پاسخ به سوالات شرعی کرده بودم که دیدم چنین بخشی را در نظر گرفته اید.چرا یک ماه است آپ نشده اید؟

سلام علیکم
هم ایام درسی است و هم سؤالی پیش نیامده بود .
وفقنا الله و ایاکم لما یحب و یرضی

 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت دانستن مسائل شرعی

پنجشنبه 11 بهمن1386 ساعت: 9:58 توسط:حق جو
با سلام،در تایید نظر شما دو مطلب یافته ام اولی: در مجمع البیان در ذیل آیه (لا تلقوا)مرحوم طبرسی میفرماید:(و في هذه الآية دلالة على تحريم الاقدام على ما يخاف منه على‏النفس و على جواز ترك الامر بالمعروف عند الخوف لان فى ذلك‏القاء النفس الى التهلكة، و فيها دلالة على جواز الصلح مع الكفارو البغاة اذا خاف الامام على نفسه او على المسلمين كما فعله رسول‏الله(ص) عام الحديبية و فعله اميرالمؤمنين(ع) بصفين و فعله الحسن(ع) مع معاوية من المصالحة لما تشتت امره و خاف على نفسه وشيعته‏».«فان عورضنا بان الحسين(ع) قاتل وحده، فالجواب ان فعله يحتمل‏وجهين: احدهما انه ظن انهم لا يقتلونه لمكانه من رسول الله(ص)، والاخر انه غلب على ظنه انه لو ترك قتالهم قتله الملعون ابن‏زيادصبرا كما فعل بابن‏عمه، فكان القتل مع عز النفس و الجهاد اهون‏عليه‏) و دومی:در تلخیص الشافی سید مرتضی میفرماید:(فلما راى(ع) اقدام القوم و ان الدين منبوذ وراء ظهورهم و علم‏انه ان دخل تحت‏حكم ابن‏زياد تعجل الذل و العار، و آل امره من‏بعد الى القتل، التجا الى المحاربة و المدافعة لنفسه، و كان بين احدى‏الحسنيين: اما الظفر به او الشهادة و الميتة الكريمة‏)

سلام علیکم
ببینید که بزرگان علماء مطلب دستشان است و جناب طبرسی (قده) اجلّ از این نحو احتمال دادن است و هر کس با تفسیر ایشان انس بگیرد می فهمد در تفسیر بر مشترکات شیعه و سنی مشی می فرماید و به طور ملایم از شیعه دفاع می کند و گرنه در اعلام الوری قضیه نزول بر حکم را عین ارشاد آورده است:
إعلام‏الورى ص : 236
... لينزل على حكمك هو و أصحابه فإن عاقبت فأنت أولى بالعقوبة و إن عفوت كان ذلك لك فقال ابن زياد نعم ما رأيت الرأي رأيك اخرج بهذا الكتاب إلى عمر فليعرض على الحسين و أصحابه النزول على حكمي فإن أبوا فليقاتلهم فإن أبى أن يقاتلهم فأنت أمير الجيش و اضرب عنقه و أنفذ إلي برأسه‏
و السلام علیکم
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بحث بیعت یا ذلت

چهارشنبه 10 بهمن1386 ساعت: 7:14 توسط:تهرانی
با سلام
بنده تا کنون در وبلاگ شما پیامی خصوصی نگذاشته ام و اساسا جناب عالی را نمی شناسم و هیچ در جریان مباحث شما نیستم .
گویا شخصی به دروغ با نام و شیوه ی استدلالات و نگارش بنده ، سخنانی به شما گفته است ( مثلا چون می داند بنده به اغلاط ادبی گیر می دهم ، به عبارت بی غلط شما - یعنی من خادم من هو ذات بهجت ، که از لحاظ ادبی کاملا غلط است گرچه می توان حدس زد منظور شما از آن چیست - اشاره کرده ؛ همچنان که اگر بنده هم می خواستم چیزی برای شما بنویسم ، حتما می گفتم که این عبارت " فاستزدته فزاد لی محبّ المحبّین " که در وبلاگم به طور خصوصی برایم نوشته اید ، به این صورت ، غلط و بی معناست ! )
اینها درباره ی کامنت نخستی بود که به نظر می رسد شما برایم نوشته اید اما در کامنت دیگری به نام و نشانی شما ، برایم نوشته که شما خواهان یک معلم دختر از بنده هستید و ... که به کامنت اول و حال و هوای مدیر این وبلاگ نمی خورد و بعید می دانم از شما باشد .
در هر صورت بنده نه مقاله ای از شما خوانده ام و نه پس از این خواهم خواند و نه به وبلاگ شما خواهم آمد و نه چیزی برای شما خواهم نگاشت .
لطفا مراقب دروغگویانی که با نام این جانب کامنتی می گذارند ، باشید .
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بحث بیعت یا ذلت

سه شنبه 9 بهمن1386 ساعت: 11:47 توسط:حق جو
با سلام/بسیار عالی بود.بنده از نوشته قبلیتان هم قانع شده بودم ، دغدغه ام تنها تازه بودن حرف بود (لکل جدید غربه)/قبلا از هر کس درباره صلح امام مجتبی میپرسیدم،جواب میداد میگفت:چون معاویه ظواهر را رعایت میکرد ولی یزید علنا به فسق و فجور میپرداخت/ولی من از این جواب قانع نمیشدم بلکه اشکالم بیشتر میشد چون با بیعت امام با متجاهر به فسق همه عقلا میفهمند که پای اجبار و تقیه در کار بوده ولی وقتی با یک ریاکار بیعت کند توهم امضای او میرود/ولی با بیان شما اشکالم به کلی برطرف شد ولله الحمد ولی خودمونیم شما اول خیلی مبهم نوشته بودید.قصد منت گذاشتن ندارم ولی سوالات بنده خیلی در واضح شدن بحث و شفافیت آن موثر بود،خدا کند آقای تهرانی هم همه این مباحث را با حوصله بخواند

سلام علیکم
بلی آنچه درد آور است عبارت شمر ملعون است که در عین حال روشن کننده شرائط حاکم بر آن وقت است إن عاقبت فأنت أولی بالعقوبة که می رساند کشتن حتمی بود و بر حسب ظاهر هم معلوم بود و نیازی به علم غیب امام (ع) نبود ، ملعون ازل عبید الله ترک اولی نمی کرد.
حسین
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بحث بیعت یا ذلت

سه شنبه 9 بهمن1386 ساعت: 7:25 توسط:تهرانی 2
اما جناب حسین آقا !
1. بنده که معنای عبارت « من خادم من هو ذات بهجة هستم » را نفهمیدم !
2. دیگر این که « بی آن که چیزی از مقاله ی شما را خوانده باشم یا بعداً بخوانم » می دانم مساله چیست و خود بنده نیز مدتها ذهنم درگیر آن بود تا این که روزی حضرت آیة الله بهجت ( دام ظله ) پاسخی به آن دادند و پاسخ ایشان را خوب و گره گشا دیدم و پذیرفتم و پاسخ ایشان ، هیچ تناقض و ردی هم با دیگر آموزه های شیعه ندارد اما از نوشته های شما می ترسم و جمع بندی ها و نتیجه گیری های شما را درست نمی دانم .
3. مطمئنا شخص مزبور دست بردار نیست و باز چیزی خواهد نوشت و از بنده خواهد خواست که بیایم و حرفی بزنم و ... اما می کوشم گول وساوس او را نخورم . شما هم مراقب باشید .
وفقکم الله
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بحث بیعت یا ذلت

سه شنبه 9 بهمن1386 ساعت: 7:24 توسط:تهرانی 1
همان شخص بار دیگر برای بنده نوشته است بیایم و آنچه در وبلاگ شما به عنوان پاسخ برایم نوشته ، بخوانم و افزوده است : « تا مقاله ی ذلت و بیعت را کامل نخوانده ای ، الکی نظر نده » .
اکنون که آمدم می بینم وی همان به اصطلاح « حق جو » ست اما این شخص باید بداند که
1. شاید شما برای فهم یک نوشته نیاز داشته باشید آن را از آغاز تا پایان و واژه به واژه و حرف به حرف « نزد استاد » به عنوان متنی درسی بخوانید اما خدا بندگانی هم دارد که با کوچکترین نگاهی به یک مقاله ، مدعای آن را می یابند .
2. بنده تصریح کرده بودم که هیچ یک از مقالات حسین آقا را اصلاً نخوانده ام ؛ پس یعنی چه که نوشته اید : « تا آن را کاملا نخوانده ای ... » ؟! می توانی از همین حسین آقا معنای « اصلا و کاملا » و تفاوت آنها با بپرسی .
3. این کار شما مرا به یاد این داستان « بی ربط » انداخت که چندی پیش به شخصی در مدرسه ای در اطراف کوچه ی ارک گفتم : « آقا جوادی آملی به جای چاپ تفسیر ، باید کتابی حاوی نظرات ویژه ی خود بنویسید و آن را منتشر کند » سپس همان شخص در حضور بنده ، این را به عنوان « نظر و پیشنهاد خودش !! » در دارالشفاء به متعممی در ستاد تفسیر می گفت !!
4. این که شما از نوشته ی حسین آقا بویژه تهافت بینی میان ابهام و کم محتوا بودن خوشت آمده ، هیچ سببی جز یک نوع « حس رقابت بی جا با بنده ، که کمی هم با دیگر اغراض نفسانی قاطی شده » ، ندارد ( و کم له من نظیر ) .
5. اکنون – با این میزان فهم و وضع روحی شما – چگونه امیدی به فهم پاسخم از سوی شما برای پرسشهائی که نوشته اید ، داشته باشم تا وقت خود را صرف پاسخ دهی به آنها کنم ؟!
 وب سایت   پست الکترونیک [ نظر خصوصی ]
ادامه بحث بیعت یا ذلت

دوشنبه 8 بهمن1386 ساعت: 21:50 توسط:حق جو
با سلام خدمت حسین آقا و آقای تهرانی/من به هیچ وجه قصد ایجاد جدل بین شما را نداشتم.تنها از جواب حسین آقا خوشم آمد مخصوصا از تذکر احتمال تهافت بین آن دو واژه/و نیز اگر آقای طهرانی مطلب شما را خطای فاحش میدانند،بفرمایند که چگونه بیعت امام مجتبی با معاویه را توجیه میکنند؟اگر صرف بیعت ذلت است،آیا ممکن است امام تن به ذلت داده باشند؟اما طبق حرف حسین آقا مراد از ذلت بیعت اجباری نیست بلکه نزول بی قید و شرط بر حکم ابن زیاد است که اگر خواست عفو کند و اگر خواست ببخشد و (به تندفع الاشکالات و ان کان فیه غرابه )همانگونه که برای خود ایشان هم وقتی سی سال پیش برای اول بار شنیدند،عجیب بوده است
 وب سایت   پست الکترونیک
بيعت يا ذلّت

دوشنبه 8 بهمن1386 ساعت: 13:51 توسط:تهرانی
الان نگاهم به نوشته ی « حق جو » افتاد و با این که نوشته های شما را هم نخوانده ام اما از نوشته ی او پی بردم که نوشته های شما افزون بر آنچه نوشتم ، خطاهای بسیار بزرگ و فاحشی هم دارد .
این بار : وفقکم الله و اصلح أخطائکم


آمین

بسمه تعالی
خدا گواه است من نمی دانم شخص منظور شما کیست و چگونه با این وبلاگ آشنا شده ، و من قصد جواب دادن شما را نداشتم چه برسد به دندان شکن! و اما اینکه فرمودید:

خواهش می کنم شما در سخن دیگران دقت کنید و هماره در مقام خرده گیری بر دیگران نباشید و دست کم احتمال درست بودن سخنان آنان را هم بدهید

تعجب کردم چون من احتمال بیشتر را به درست بودن و متهافت نبودن حرف شما دادم و گفتم کمی متهافت می نماید و همین احتمال کم را هم به عنوان تلنگری خدمت شما عرض کردم که احتمال بدهید کمی عجله کرده اید ، به هر حال من خادم من هو ذات بهجة هستم و اما مسأله نزول بر حکم را ( که به نظرم آقای حقجو مقصود را تلقی نکرده اند و در متن وبلاگ توضیح دادم) قریب سی سال پیش از بزرگی شنیدم که شما هم او را قبول دارید و به یاد دارم برای من عجیب بود و خیلی روی حرف ایشان فکر کردم و بحمد الله عباراتی هم که ایشان نقل کردند در بحار پیدا کردم و اگر شما تحقیق دیگری مستند دارید محظوظ می شویم ، نقل بحار از ارشاد مفید (قده) است و در پاورقی همان صفحه بحار کلامی از ابن جوزی از عقبة بن السمعان آورده که در نرم افزار نیست ولی با تناجیا در عبارت ارشاد منافات ندارد.
و اما عبارات عربی فرصت پیدا کنم ترجمه را ملحق می کنم.

والسلام علیکم
حسین




 وب سایت   پست الکترونیک
بيعت يا ذلّت

دوشنبه 8 بهمن1386 ساعت: 13:47 توسط:تهرانی
دوباره سلام !
همان شخص برایم نوشته که شما پاسخ « دندان شکنی » برایم نوشته اید و خواسته که بیایم و بخوانم و اکنون هم می بینم پاسخ شما درست نیست و هم روشن شد که آن شخص مایل به پدیدار شدن جدل میان بنده و شماست ( که خدا هر دومان را از شر بدخواهان حفظ کند ) .
- - - - - - - - - -
مبهم و کم محتوا بودن در چند صورت با هم قابل جمع است .
مثلا مقصود از ابهام می تواند ابهام در نگاه نخست باشد که خواننده پس از کوشش فراوان - هنگامی که پی به مراد شما می برد - آن را کم محتوا می یابد .
یا این که ابهام را برای نوع و بیشتر خوانندگان می بیند ( نه برای خود ) .
در هر صورت - دوست گرامی ندیده ! - آن شخص نسبت به بنده دچار اوهام فراوانی است و پیوسته برای اشکال کردن به حقیر می کوشد ( گرچه هیچ گاه موفق هم نمی شود ! ) اما خواهش می کنم شما در سخن دیگران دقت کنید و هماره در مقام خرده گیری بر دیگران نباشید و دست کم احتمال درست بودن سخنان آنان را هم بدهید .

وفقکم الله و سدد خطاکم

 وب سایت   پست الکترونیک
بيعت يا ذلّت

دوشنبه 8 بهمن1386 ساعت: 12:28 توسط:حق جو
با سلام/ مقاله بیعت و ذلت را خواندم و به نظر حق با شماست. ولی چه کنم که ما از کودکی از منبریها هیهات منا الذله را هیهات منا البیعه تلقی کرده ایم و پذیرش اینکه حضرت در روز عاشورا حاضر به قبول بیعت با یزید بودند بسیار دشوار است ومن الله الهدایه///ضمنا در جواب مستشکل بالا خواستم بگویم:احتمالا حسین آقا اصالتا عرب زبان هستند که باعث شده عبارات فارسی ایشان کمی سنگین باشد


به نظرم می رسد مطلب را تلقی نکردید و در وسع ذهن قاصرم در متن وبلاگ توضیح دادم.
والله الهادی
والسلام علیکم

 وب سایت   پست الکترونیک
بيعت يا ذلّت

یکشنبه 7 بهمن1386 ساعت: 13:44 توسط:تهرانی
سلام
شخصی نشانی وبلاگ شما را به بنده داد و خواست وبلاگتان را ببینم و سپس نظرم را جویا شد .
اکنون که لازم دیدم آنچه به وی گفتم ، برای شما بازگو کنم ، برخی دیگر از آنچه نگفتم را هم می افزایم و عرض می کنم : « نوشته های شما بسیار گنگ و و مبهم و بد بیان و کم محتوا و حوصله سربر و ... است » .
لطفا این قدر عبارات طولانی عربی را ننویسید و سخن خود را بسیار کوتاه و گویا و منطقی و روان بیان کنید .
با این که بنده شاید کم حوصله نباشم ، اما حوصله ی خواندن حتی یک مقاله ی شما را نداشتم ؛ وای به حال دیگران !
موفق باشید .




سلام عليكم
ايراد وارد است و اولین نفری نیستید که این را می گویید ولی دو واژه ای را که با هم به کار بردید کمی متهافت می نماید یکی مبهم و دیگری کم محتوی ، علی ایّ حال زاد الله فی توفیقاتکم
حسین

 وب سایت   پست الکترونیک
بيعت يا ذلّت

شنبه 6 بهمن1386 ساعت: 21:28 توسط:حق جو
آیا حقیقتا نویسنده السیاسه یک سنی است ؟خیلی بعید به نظر میرسد

باید لا اقل یک دور تمام کتاب مطالعه شود تا خود شخص به اطمینان برسد
 وب سایت   پست الکترونیک
گوشه ای از سقیفة به نقل السیاسة

شنبه 6 بهمن1386 ساعت: 13:35 توسط:حق جو
یعنی شما میفرمائید:اگر یزید از حضرت فقط بیعت را میخواست،حضرت قبول میکرد؟! پس(مثلی لا یبایع مثله)را چگونه تفسیر میکنید؟

جواب در متن وبلاگ به عنوان بیعت یا ذلت آوردم.
 وب سایت   پست الکترونیک
ادامه بررسی نظر داده شده

شنبه 6 بهمن1386 ساعت: 13:30 توسط:حقیر
باسلام/نفهمیدم بالاخره ترجمه خقیر را پسندیدید تا ادامه بدهم یا نه؟آیا ترجمه من آزاد محسوب میشود یا دقیق؟

سلام عليكم
به نظر من که خوب است ولی نمی خواهم سبب زحمت شما شوم هر طور خود راحت هستید فقط اشاره کردم که مثلا ترجمه قضیه شیخ مفید ترجمه آزاد هم باشد خوب است اما ترجمه مثل عبارت صحیح بخاری نمی تواند آزاد باشد چرا که مورد استشهاد است برای شخص مخالف بالفعل در بحث که با اندک تغییر اعتراض می کند



سلام علیکم
از جهتی کمی فرصت و از جهتی دیگر چون اصل مقاله برای آنها که عربی نمی دانند وابسته به عبارت طولانی ابن کثیر است صبر کردم تا همه را یک جا درج کنم و نیز لا اقل اسم خود را بدون فامیل بنویسید تا منسوب به خود شما درج شود.

والله الموفّق

 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

جمعه 5 بهمن1386 ساعت: 22:10 توسط:حقیر
با سلام و تشکر از ملقّب نمودن حقیر به خیّر! همانطور که فرمودید، پنج حدیث اول
مقاله محاکمه را ترجمه کردم . البته ترجمه کمی آزاد است .چون ترجمه تحت اللفظی هم دشوار ست و هم کسی که عربی بداند از متن استفاده میکند و کسی هم که نمیداند، به نظرم ترجمه ام مقصود شما از مقاله را برساند . به هر حال اگر نظر اصلاحی در ترجمه ام داشتید ، خیلی خوشحال میشوم . ضمنا جسارت نباشد ولی برخی عبارات فارسی شما هم برای غیر طلبه ها محتاج ترجمه است ! و نیز به نظرم بشود مقاله را خلاصه تر و شسته رفته تر نمود . اگر موافقید من یکبار این کار را بکنم تا نتیجه را مشاهده فرمائید/با عذر خواهی از جسارتها و فضولیهای حقیر

سلام علیکم

چون می توانست برای دیگری هم نافع باشد یک کلمه ای در متن وبلاگ راجع به ترجمه آوردم:
http://hosyn-m.blogfa.com/post-22.aspx

 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

جمعه 5 بهمن1386 ساعت: 22:9 توسط:حقیر
صحيح البخاري ج3/ص1126
فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم فهجرت أبا بكر فلم تزل مهاجرته حتى توفيت وعاشت بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم ستة أشهر قالت وكانت فاطمة تسأل أبا بكر نصيبها مما ترك رسول الله صلى الله عليه وسلم
هنگامی که فاطمه نصیب خود از ارث حضرت رسول را از ابوبکرطلب نمود واو از دادن آن امتناع کرد ، فاطمه بر او غضب کرد و تا آخر عمر با او قهر بود

صحيح البخاري ج6/ص2474 قال فهجرته فاطمة فلم تكلمه حتى ماتت
فاطمه با ابوبکر قهر نمود و تا هنگام وفات با او سخن نگفت

صحيح مسلم ج3/ص1380
فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك قال فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت وعاشت بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم ستة أشهر فلما توفيت دفنها زوجها علي بن أبي طالب ليلا ولم يؤذن بها أبا بكر وصلى عليها علي وكان لعلي من الناس وجهة حياة فاطمة فلما توفيت استنكر علي وجوه الناس فالتمس مصالحة أبي بكر ومبايعته ولم يكن بايع تلك الأشهر فأرسل إلى أبي بكر
مسلم در صحیح خود نقل میکند که : فاطمه بعد از امتناع ابوبکر از دادن ارث او ، با ابوبکر قهر نمود و شش ماهی که بعد از پدرش زنده بود ، با او سخن نگفت و چون وفات نمود همسرش علی بر او نماز گزارد و او را بدون اطلاع ابوبکر به خاک سپرد و تا فاطمه زنده بود علی نزد مردم موقعیتی داشت ولی بعد از وفات او مردم از علی رویگردان شدند و او ناچار شد با ابوبکر بیعت کند!
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

جمعه 5 بهمن1386 ساعت: 22:8 توسط:حقیر
صحيح البخاري ج5/ص2256
5727 حدثنا عبد الله بن يوسف أخبرنا مالك عن بن شهاب عن عطاء بن يزيد الليثي عن أبي أيوب الأنصاري أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لا يحل لرجل أن يهجر أخاه فوق ثلاث ليال يلتقيان فيعرض هذا ويعرض هذا وخيرهما الذي يبدأ بالسلام
بخاری در صحیح خود از ابوایوب انصاری نقل کرده که : رسول خدا (ص) فرمودند: جائز نیست برای کسی که بیش از سه روز با برادر مومن خود قهر کند به طوریکه هر گاه یکدیگر را ببینند ، روی از هم برگردانند . و بهترینشان کسی است که زودتر آشتی کند.

صحيح مسلم ج4/ص1984
8 باب تحريم الهجر فوق ثلاث بلا عذر شرعى
2560 حدثنا يحيى بن يحيى قال قرأت على مالك عن بن شهاب عن عطاء بن يزيد الليثي عن أبي أيوب الأنصاري أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لا يحل لمسلم أن يهجر أخاه فوق ثلاث ليال يلتقيان فيعرض هذا ويعرض هذا وخيرهما الذي يبدأ بالسلام (ترجمه اش مانند حدیث قبلی است)


صحيح البخاري ج4/ص1549
فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت وعاشت بعد النبي صلى الله عليه وسلم ستة أشهر فلما توفيت دفنها زوجها علي ليلا ولم يؤذن بها أبا بكر وصلى عليها
بخاری در صحیح خود میگوید : (بعد از آنکه ابوبکر ادعای فاطمه را درباره فدک قبول نکرد ) فاطمه بر او غضب و با او قهر کرد و تا زنده بود با ابوبکر سخن نگفت . پس از شش ماه که وفات کرد ، همسرش علی بر او نماز گزارد و او را دفن کرد و ابوبکر را برای مراسم با خبر نساخت
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

جمعه 5 بهمن1386 ساعت: 22:7 توسط:حقیر
62 باب الهجرة وقول النبي صلى الله عليه وسلم لا يحل لرجل أن يهجر أخاه فوق ثلاث
5725 حدثنا أبو اليمان أخبرنا شعيب عن الزهري قال حدثني عوف بن مالك بن الطفيل هو بن الحارث وهو بن أخي عائشة زوج النبي صلى الله عليه وسلم لأمها أن عائشة حدثت أن عبد الله بن الزبير قال في بيع أو عطاء أعطته عائشة والله لتنتهين عائشة أو لأحجرن عليها فقالت أهو قال هذا قالوا نعم قالت هو لله علي نذر أن لا أكلم بن الزبير أبدا فاستشفع بن الزبير إليها حين طالت الهجرة فقالت لا والله لا أشفع فيه أبدا............ ويقولان إن النبي صلى الله عليه وسلم نهى عما قد علمت من الهجرة فإنه لا يحل لمسلم أن يهجر أخاه فوق ثلاث ليال فلما أكثروا على عائشة من التذكرة والتحريج طفقت تذكرهما وتبكي وتقول إني نذرت والنذر شديد فلم يزالا بها حتى كلمت بن الزبير وأعتقت في نذرها ذلك أربعين رقبه وكانت تذكر نذرها بعد ذلك فتبكي حتى تبل دموعها خمارها
بخاری در صحیح خود در باب حرمت قهر بیش از سه روز با برادر مومن نقل میکند که: عبدالله زبیر به علت بخششهای بی حد و حساب عایشه تهدید کرد که اگر او دست از اسرافهایش برندارد ، او را ممنوع التصرف خواهد نمود . وقتی این خبر به عایشه رسید ، نذر کرد که دیگر با ابن زبیر سخن نگوید . هنگامی که قهر او به طول انجامید ، ابن زبیر چند واسطه فرستاد تا نزد عایشه از او شفاعت کنند ولی او زیر بار نرفت تا این که این حدیث پیامبر را به یا او آوردندکه ( قهر بیش از سه روز با برادر مومن جائز نیست ) عایشه میگریست ومی گفت : با نذرم چه کنم؟ تا اینکه بالاخره با دادن کفاره با ابن زبیر آشتی نمود
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

پنجشنبه 4 بهمن1386 ساعت: 11:27 توسط:حسین
سلام علیکم
شما خود صاحب اختیارید هر کدام را که اقبال ذهنی بیشتر نسبت به آن دارید انتخاب کنید ، و در ذهن حقیر اولویت با مقاله محاکمه ابن کثیر است.
حسین
 وب سایت   پست الکترونیک
درایت تاریخی دو ارزشی نیست

پنجشنبه 4 بهمن1386 ساعت: 8:14 توسط:حقیر/ترجمه حدیث درایت و روایت
شیخ مفید میگوید:روزی به طور ناشناس وارد مجلس درس علی بن عیسی رمانی معتزلی شدم.مجلس مملو از جمعیت بود و من در انتهای جمعیت نشستم. بعد از درس که مجلس خلوت شد، به رمانی نزدیکتر شدم.شخصی از او پرسید:نظرت درباره روز غدیر و روز غار چیست؟(منظورش از روز غار روزی است که ابوبکر به همراه حضرت رسول از مکه هجرت و در غار ثور مخفی شدند که اهل سنت این همراهی را فضیلت بزرگی برای ابوبکر میدانند به حدی که او را یار غار لقب داده اند ) رمانی جواب داد: قضیه غار درایت (مسلّم و قطعی) ولی قضیه غدیر روایت و نقلی است و قطعیات بر نقلیات مقدم است! فرصت را غنیمت شمرده و گفتم: استاد سوالی دارم. رمانی گفت بپرس.گفتم:نظرت درباره شخصی که بر امام عادل شورش و با او در صدد جنگ برآید چیست؟ ابتدا گفت: کافر و بعد از تاملی گفت فاسق است.گفتم:آیا علی بن ابیطالب امام نبود؟ پاسخ داد : آری. گفتم :پس درباره طلحه و زبیر که جنگ جمل را به راه انداختند چه میگوئی؟! پاسخ داد:آندو توبه کردند! (از جواب قبلیش استفاده کردم و گفتم:) قضیه جنگ جمل درایت(مسلّم و قطعی ) ولی قضیه توبه آنها تنها نقل شده است و واقعه قطعی بر روایت نقی مقدم است! با تعجب گفت: وقتی که آن شخص از من درباره غدیر و غار پرسید ، حاضر بودی؟گفتم: آری، اگر غار درایت است،جمل هم درایت است. واگر غدیر روایت است، توبه ناکثین هم روایت است ! او از جوابم بسیار تعجب کرد و مرا ( مفید ) لقب داد...
 وب سایت   پست الکترونیک
درایت تاریخی دو ارزشی نیست

چهارشنبه 3 بهمن1386 ساعت: 14:25 توسط:روح و ریحان
به هر حال
على مى‏توانست با ترورها و كشتن سرانى كه به نظر او سزاوار مرگ هم بودند ميدان را براى خود خالى كند، ولى نكته اين است كه مردم بايد به آن بلوغى كه عدالت على را تحمل كنند رسيده باشند.
مادام كه تلقى انسانها از خويشتن عوض نشود و هدف‏هاى بالاتر از آزادى و عدالت و رفاه، در دل‏ها ننشيند، على را تحمل نمى‏كنند و حكومت علوى را نمى‏تابند، حتى اگر تمامى مخالفين را درو كرده باشند. نوع حكومت على و هدف حكومت و شرايط و زمينه‏هاى حكومت على، با آن زد و بندها و اين قلع و قمع‏ها نمى‏خواند.
كار سنگين على همين است كه بايد در جاهليت پس از وفات رسول خود از نو، بذر معرفت را باغبان باشد و آبيارى كند و ريشه‏هاى معرفت و محبت حق را بارور سازد و با ياران جديد و دست‏هاى محكم به كار خويش روى بياورد.
بى‏جهت نيست كه مى‏فرمود: «اَلا وَ اِنَّ بَليَّتَكُمْ قَدْ عادَتْ كَهَيْئَتِها يَومَ بَعَثَ اللَّه نَبِيَّهُ بِالْحَقِّ».نهج البلاغه‏ى صبحى صالح، خ 16و
مى‏فرمود: كه بايد آزموده شويد، زير و رو شويد، بايد آن‏ها كه عقب رفته بودند جلو بيايند و آن‏ها كه جلو افتاده بودند عقب رانده شوند.
كار سنگين على اين است و نمى‏تواند با كار فاطمه و يا ابوذر و يا سلمان و مقداد و عمار، جا عوض كند، على نمى‏توانست كار سنگين خود را رها كند و به كارهايى بپردازد كه ياران او توانايى انجامش را داشتند.
با عرض معذرت از استاد
گه گه به دعایی یادی
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسی دو نظر داده شده

چهارشنبه 3 بهمن1386 ساعت: 14:21 توسط:روح و ریحان
به على باز مى‏گردم، به او كه همراه رسول در سالهاى قدرت رسول محاصره شده بود و تمامى كوشش رسول براى تحكيم خلافتش بى‏نتيجه مانده بود. به او كه تنهايى رسول را مى‏ديد و غربت خويش را تجربه مى‏كرد. به او كه كاسه‏ى فضيلتش را واژگون كردند و تمامى فضايلش را در دامان آلوده‏ى ديگران ريختند و به ديگران بستند، به او كه زمينه‏ى حكومتش را بريرند و پيوندهايش را قطع كردند و آنچه كه حق او بود و سزاوار او بود و بدون او نمى‏چرخيد از او گرفتنداللهم انى استعديك على قريش و من اعانهم فانهم قطعوا رحمى و اكفئوا انائى. نهج‏البلاغه‏ى، خ217
على در خطبه شقشقيه مى‏فرمايد؛ ابوبكر خلافت را همچون پيراهنى پوشيد و برخود پيچيد، با اين كه مى‏دانست كه جايگاه من از خلافت هم چون محور از آسياست، حكومت بدون من نمى‏چرخيد؛ چون سيلاب دانش از دل من سرازير بود و پرنده بر سر من پر نمى‏گشود.
من كنار آمدم و دامان جمع كردم و در اين انديشه رفتم كه با دست بريده بجنگم يا بر اين گمراهى كور صبر كنم، اين گمراهى كه بزرگ را مى‏شكند و كودك را پير مى‏سازد و مؤمن را در رنج مى‏كوبد تا به ديدار پروردگار خويش برسد.
ديدم صبر بر اين همه سزاوارتر و معقول‏تر است، پس صبر كردم، با چشم‏تر و گلوى درد صبر كردم، مى‏ديدم كه ميراث من به غارت مى‏رفت
در هر حال على اين انحراف را گمراهى كور مى‏نامد آن را سزاوار جنگ و خونريزى مى‏شناسد. ولى با دست بريده نمى‏تواند بجنگد و اين است كه با چشم خاك گرفته و گلوى استخوان نشسته با چشم‏تر و گلوى درد صبر مى‏كند.
و اين همان تقيه‏ى على است، بايد در هنگام تنهايى و با دست بريده صبر كند، تا اين كه نسلى را بسازد و دست‏هايش را فراهم آورد كه ساخت و فراهم آورد.
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسی دو نظر داده شده

چهارشنبه 3 بهمن1386 ساعت: 14:17 توسط:روح و ریحان
با سلام به جناب حسین
اگر اجازه بدهید فضولی کنم و جوابی به عنوان مقدمه جواب شما به جناب حق جو بدهم
جناب حق جو حتما شما با مفهوم تقیه اشنا هستید معمر بن خلاد ميگويد از ابالحسن سؤال كردم آيا براى والى‏ها و حاكم‏هاى وقت مى‏توانم كار كنم و براى آن‏ها مى‏توانم قيام كنم؟ حضرت فرمودند كه ابوجعفر مى‏فرمود: «اَلتَّقِيَّةُ مِنْ دينى وَ دينِ آبائى»وسائل الشيعة، كتاب امر به معروف، ص 460، ح 3 تقيّه از دين من و دين پدران من است. كسى كه تقيّه ندارد ايمان ندارد.
تو مى‏توانى به خاطر حفظ دين، در تشكيلات حكومتى و ولايتى داخل شوى و براى آن‏ها كار كنى، كه در آن روايت هم بود: «اَلْمُؤمِنُ عَلَوِىٌّ، اَلْمُؤمِنُ مُجاهِدٌ اَمَّا فى دَوْلَةِ الْباطِلِ بِالتَّقِيَّةِ وَ فى دَوْلَةِ الْحَقِّ بِالسَّيْفِ»وسائل، كتاب امر به معروف، ص 464، ح 19 كه مؤمن در هنگام تسلط باطل با تقيّه كار مى‏كند. اين طور نيست كه در دولت باطل منزوى شود و كنار بكشد كه اين گونه فعال است.
مسعدةبن صدقة در حديث طولانى از امام صادق اين جمله را مى‏آورد، كه: «فَكُلُّ شَىْ‏ءٍ يَعْمَلُ الْمُؤمِنُ بَيْنَهُمْ لِمَكانِ التَّقِيَّةِ مِمَّا لايُؤَدّى اِلَى الْفِسادِ فىِ الدِّينِ فَاِنَّهُ جائِزٌ»كافى، ج 2، ص 266. هر كارى كه مؤمن در ميان آن‏ها به خاطر تقيّه انجام مى‏دهد جايز است مشروط به اين كه باعث نابودى و فساد دين نشود. كه تقيّه براى حفظ دين است و عامل انهدام آن نخواهد بود.
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسی دو نظر داده شده

چهارشنبه 3 بهمن1386 ساعت: 12:13 توسط:حق جو
باسلام و تشکر از جوابهایتان/جوابتان درباره حدیث اثنا عشر قانع کننده بود ولی در مورد جواب اول باید بگویم: سوالی که سالهاست ذهنم را مشغول کرده اینست که:چرا اینقدر امیر المومنین با غاصبین مدارا میکردند؟! و اصولا چرا حاضر به بیعت با ابوبکر شدند؟(گو اینکه شیعه آن را اجباری میداند)آیا اگر امام حسین را مجبور به بیعت با یزید میکردند،که کردند،بیعت میکرد؟که نکرد/میدانم که همه ائمه به وظیفه الهیه عمل میکردند اما تحلیل رفتارهایشان برایم دشوار است/اگر ممکن است با عباراتی کمی ساده تر راهنمائیم کنید/با تشکر

سلام علیکم
جواب به قدر ذهن قاصر بنده در http://hosyn-m.blogfa.com/post-21.aspx
 وب سایت   پست الکترونیک
بررسی دو نظر داده شده

یکشنبه 30 دی1386 ساعت: 11:44 توسط:حقجو
حواسم نبود که محرم تبلیغ تشریف میبرید/منتظر جوابتون هستم

جواب را در متن وبلاگ به صورت مستقل دادم:
http://hosyn-m.blogfa.com/Post-13.aspx
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را


**********************
یکشنبه 30 دی1386 ساعت: 11:42 توسط:حقجو
با سلام/سوال من بیخود بود یا شما به وبلاکتون مراجعه نمیکنید؟!
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

چهارشنبه 26 دی1386 ساعت: 15:9 توسط:حق جو
با سلام/در برخی روایات که شما نیاورده اید تعبیر(یجتمع علیهم الامه)دارد.در حالیکه بر هیچ یک از ائمه بعد از مولا مردم اجتماع نکردند/جوابتان چیست؟
 وب سایت   پست الکترونیک
مفتاحیّات الصحیحین

چهارشنبه 26 دی1386 ساعت: 15:5 توسط:حقیر
سلام علیکم/انا ماهر فی ترجمه المتون العربیه/چه کمکی از دستم برمیاید؟


بسمه تعالی

و علیکم السّلام و رحمة الله
مقصود اصلی من ترجمه عبارات عربی است که در مقاله فارسی می آید و اگر بشود عبارات فارسی هم به عربی ترجمه شود نعم المطلوب ، و هر مقدار که ترجمه نمودید می توانید اگر وبلاگ دارید در آنجا بگذارید و من هم برداشته در اینجا بگذارم و یا در همین بخش نظرات همین وبلاگ قرار دهید و با اسم خود شما در ذیل عبارات عربی درج می کنم.

و الله الموفّق


 وب سایت   پست الکترونیک
اعترافی جالب از ابن تیمیه و ابن کثیر

چهارشنبه 26 دی1386 ساعت: 15:2 توسط:حقجو
با سلام/مقاله شما را خواندم.سوالم اینه که شما در ابتدای مقاله چرا فرموده اید:(من علی نیستم)در حالیکه طبق نظر شیعه همه معصومین به وظیفه عمل میکرده اند.مخصوصا که حضرت زهرا ماموم امیرالمومنین بودند
 وب سایت   پست الکترونیک
محاکمه ابن کثیر حضرت فاطمه (س) را

سه شنبه 18 دی1386 ساعت: 10:19 توسط:روح و ریحان
با سلام:
يك دانه گندم را وقتى به دل خاك مى‏دهند، هفتاد برابر برمى‏گرداند. پس حاصل من كو؟ شكوفه‏هاى من كو؟ جز كينه‏هاى متراكم، جز نفرت‏ها، جز حسادت‏ها و جز توقع‏ها چيزى در دل من "سبز "نشده است.پس دل سبز خداوندی چه شد ؟
در سوره عاديات آمده است: قسم به حركت كه انسان راكد و ناسپاس است؛ »إِنَّ الْاِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ«، بى‏فايده است و راه نيفتاده. انسان جز براى ربّش براى همه چيز مى‏دود.
»قُتِلَ الْاِنْسانُ ما أَكْفَرَه«؛ مرده باد اين انسان كه چه ناسپاس است! در حالى كه همه هستى به او ختم شده و پيوند خورده است. او ثمره و ميوه همه هستى است.
در سوره يوسف آمده است: »كَذلِكَ يَجْتَبيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْاَحادِيث«. اجتباء؛ يعنى دست چين كردن. ميوه‏ها را جمع آورى كردن.
حال چه وقت ميوه را مى‏چينند؟ چه وقت ميوه، مُجتبى مى‏شود؟ وقتى كه بالغ شد. بعد از بلوغ، تأويل احاديث را به او ياد مى‏دهند؛ »يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْاَحادِيثِ«.
تأويل احاديث تنها به معناى علم تعبير خواب نيست. تأويل احاديث؛ يعنى اينكه تو بتوانى حوادث تازه را به اصول ثابت و مشخصى كه در دست مى‏باشد، برگردانى. و اين سير بعد از بلوغ است. وقتى است كه در تو اجتباء آمد.
همه هستى به تو منتهى شده تا تو به بلوغ برسى، حال تو خودت را براى چه كسى خرج مى‏كنى؟ زير دندان چه كسى مى‏روى؟ در چراگاه سبز عمر تو چه كسى خيمه مى‏زند و از اين لحظه‏هاى عمر تو چه كسى بهره‏بردارى مى‏كند؟(حدیث نفس است)
در دعاى مكارم الاخلاق آمده است: »اِنْ كانَ عُمْرى "مَرْتَعاً" لِلشَّيْطانِ فَأقْبِضْنى اِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ اِلَىَّ أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَىَّ«؛ خدايا! اگر عمر من مرتع و چراگاه شيطان شده و در عمر من او پروار مى‏شود، قبل از اينكه غضب تو مرا در هم پيچد و مَقْت تو بر من استوار و محكم شود، مرا ...
گه گه به دعایی یادی
موفق باشید
 وب سایت   پست الکترونیک
حدیث سبز سبزی

سه شنبه 18 دی1386 ساعت: 10:3 توسط:روح و ریحان
سلام خدا بر همه انبياء، بر همه اولياء، بر همه ملائكه، بر همه كسانى كه سوختند تا اين نور را تا به اينجا كشيدند و آوردند و من بى‏التفات و بى‏توجه، از همه آنان گذشتم. سلام خدا بر همه علماء، بر همه عاملين، بر همه شهدا، بر همه آنهايى كه با سر رفتند و بر شما.
ما بايد به همه انبياء، به همه اولياء، به همه آنهايى كه شبى را، روزى را، رنجى را، تازيانه‏اى را، مرارتى را، گرفتارى‏ها و شرورى را بر خودشان سبك كردند تا اين شرع و اين شريعه را به اينجا رسانده‏اند، به همه آنها توجّه كنيم، فكر كنيم.
ما بايد تقدير مفصل و منسجمى داشته باشيم. محدود نشويم. حلقه رابط بين گذشته‏ها و آينده‏ها باشيم؛ بين نسلى كه گذشت و نسلى كه در راه است. حرفى براى انسانِ معاصرِ امروز داشته باشيم. لااقل همان حرفى را كه صالح(ع) به قومش گفت، به آنها انتقال دهيم كه: »أَتُتْرَكُونَ فِى ما ههُناآمِنينَ«.
آرمان‏هاى "رهايى" و "امن" و "رفاه" را براى آنها مطرح كنيم. اسلام را مطرح كنيم، كه براى آنان حرف داريم.
بايد آن اروپايى و آمريكايى و آسيايى و آفريقايى بفهمند كه آرمان‏هايى كه امروزه به دنبال آنها هستند، كم و حقيرند. بايد بفهمند كه واقع‏گرايى اين نيست كه انسان مطمئن به نِعَم باشد؛ زيرا تَبدّل نعمت‏ها در پيش است. واقع‏گرايى اين نيست كه اَمنى را بخواهد، چرا كه با خودآگاهى و وقوف انسان سازگارى ندارد. دل انسان واقف است؛ زمان شناس است و فردا را از همين امروز مى‏بيند، خاطره و واهمه دارد؛ از گذشته و از آينده در دل او حسابى باز شده است، گذشته و آينده را مى‏بيند، رها نيست، كه واقعيت دنيا، قانونمندى و نظام است. نمى‏شود در اين عالم رها و ول بود.
بايد تحول جديدى در انسان بيايد. بايد براى اين انسانِ متمدنِ معاصر، حرفى داشته باشى. پس زبان باز كن و حرفت را بزن: »وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ‏فَحَدِّثْ
گه گه به دعایی یادی
 وب سایت   پست الکترونیک
اهمیت علم حدیث نزد حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها


**********************