بسم الله الرحمن الرحیم

سال ۱۴۰۳-جلسات مباحثه فقه-بحث رؤیت هلال

فهرست جلسات مباحثه فقه

رؤیت هلال؛ جلسه: 250 1/7/1403

بسم الله الرحمن الرحيم

اماریت روایت حماد از هلال عند الغروب با قرینه متصله در کلام سید

(00:12)در صفحه چهاردهم فرمودند: «و الثانية مضطربة الدلالة جدّا، فلا تصلح لمعارضة الروايات المتقدّمة»1. روایت دوم مضموني داشت که فرمودند «مضطربة الدلالة» است. جلوتر عرض کرده بودم، اولی که بحثی داشتیم و در رؤیت هلال به این روایت برخورد کردم در مقصود از روایت تا الآن که خدمت شما هستم، مشکلی نبوده و مقصود از روایت واضح بوده. اما نمی‌دانم حالا به چه صورت است ایشان فرموده‌اند «مضطربة الدلالة». خُب یک کلمه «هلال شهر رمضان» و اینها دارد، اما مجموع سیاق یک عبارت می‌تواند تصحیح کند. و لذا نسخه استبصار را بزرگان محدثین که فرمودند، گفتند: شک نداریم که نسخه استبصار درست است؛ دارد که «ربّما یغمّ علينا هلال فی شهر رمضان». نه «ربما یغمّ علینا هلال شهر رمضان». یک «فی» می‌خواهد. من اولی هم که دیدم گفتم ریخت کار از جواب و سؤال معلوم است. علی ای حال من ذهنیتم را گفتم. ایشان که فرمودند: «مضطربة الدلالة جدا»، ذهن من از اولی که دیدم به این صورت بوده. خُب حالا با مختار ما، با مراد ما جور نیست، باید فکر دیگری کنیم. غیر از این است که بگوییم دلالت روشن نیست. به گمانم دلالتش روشن است. حالا باز جلوتر می‌رویم و می‌بینید. خیلی روشن می‌گوید هلال مشتبه می‌شود؛ «ربما رایناه قبل الزوال» چه کنیم؟ حضرت می‌فرمایند: مانعی ندارد، تتمّ الی اللیل؛ روزه را تا شب ببر. وقتی ماه سی روز است، اگر در روز هم دیدید اشکالی ندارد. کجای این حدیث مبهم است؟! به این معنای واضحی که امام علیه السلام دارند می‌گویند. یعنی با تجربیات بیرونی یک سؤالی ناشی از روایات باب است، جوابی هم خیلی صاف است. الآن خودمان با این اطلاعاتی که داریم چه جوابی می‌دهیم؟

می‌گوید: دیشب هلال را ندیدیم، هوا هم صاف بود. یا دیشب ابر بود ولی فردا قبل از زوال دیدیم، ماه سی باشد که قبل از زوال ببینیم. این خیلی روشن است. من گمان نمی‌کنم این‌که ایشان فرمودند [مضطرب است، تمام باشد]. حالا باز هم جلوتر می‌رویم تا ببینیم.

آن چه که امروز می‌خواهم عرض کنم و اساس عرض من است، این است: سید فرمودند: «فلا تصلح لمعارضة الروايات المتقدّمة». زیر «لمعارضة» خط بکشید. یعنی سید رضوان‌الله‌علیه در فضای این روایت یقطینی با روایت حماد و عبید، چه چیزی برپا کرده‌اند؟ دستگاه معارضه. معارضه را برپا کرده‌اند و می‌گویند چون به این صورت است، «فلا تصلح لمعارضة». حالا ما با این کار داریم. جلسه قبلی در پایان مباحثه دو حرف مطرح شد.

من عرض کردم مبنای فرمایش سید این است که حرف مشهور را قبول دارند که باید وقت غروب دیشب هلال داشته باشیم و رؤیت قبل از زوال اماره است بر این‌که دیشب داشتیم ولو آن را ندیدیم. سید این را فرمودند. عرض کردم سید در این مبنای خودشان قرینه منفصله­ای دارند. همان ارتکاز متشرعه است بر این‌که اول ماه باید در وقت غروب هلال داشته باشیم. قرینه منفصله وقتِ غروب برای این روایت. بنابراین با این قرینه منفصله، سید متن اصلی را روایت حماد قرار دادند که:«و هو لیلة الماضیة» و روایت حماد شارح می‌شود برای روایت عبید و عبد الله بن بکیر.

قرینه متصله لحظه زوال در روایت حماد و نفی اماریت آن از هلال غروب

من عرض کردم اگر قرینه داخلیه داریم، آن را نسبت به قرینه خارجیه چه کار کنیم؟ قرینه داخلیه این بود حضرت نفرمودند «اذا رئی الهلال صدر النهار فهو للیلة الماضیة». حضرت یک آن را، زوال را میزان قرار دادند. خودِ این‌که کسی یک آن را میزان قرار بدهد ذهن را از اماریت دور می‌کند. چرا؟ چون یک آن است؛ چطور یک لحظه قبلش می‌شود للیلة الماضیة، و یک لحظه بعدش نشد؟! معلوم می‌شود کسی که آن [لحظه] را میزان قرار می‌دهد غرضی غیر از طریقیت و اماریت دارد. این را جلسه قبل عرض کردم. آقا فرمودند: ممکن است بگویند درست است؛ ما از اماریت دست بر نمی‌داریم. این‌که حضرت زوال را قرار دادند، برای منضبط شدن اماره است. می‌خواستند اماره منضبط شود. برای ضبط امور و آسان بودن کار، فرمودند: اگر قبل از زوال است این‌طور است و اگر بعد از زوال است آن‌طور. پس این جوابی از این است. به آن می‌رسیم. بعضی از نکات هست که به آن‌ها می‌رسیم.

شاگرد: وقتی می‌خواهند منضبط کنند یا حالی را معیار قرار بدهند، تناسب این است که آن چه که به اماریت نزدیک تر است را معیار قرار بدهند. یعنی اول روز، بعد از طلوع آفتاب اماریتش قوی‌تر است، تا ساعت یازده و قبل از زوال.

استاد: الآن به فرمایش شما می‌رسم. دوسه کلمه ای عرض دارم. وقتی خواستم معارضه را بردارم به فرمایش شما هم می‌رسیم.

این یک فرمایش بود. پس اگر زوال قرینه داخلیه باشد، چون محمل منضبط کردن اماره برای آن هست، این قرینه محمل دار برای انضباط نمی‌تواند آن قرینه منفصله سید را تضعیف کند. این برای حرف اول بود.

حرف دومی را هم در پایان مباحثه فرمودند. گفتند اصلاً ما بی خودی به سید نسبت می‌دهیم که ایشان همان مبنای مشهور را می‌گویند که رؤیت قبل از زوال اماره این است که دیروز وقت غروب، هلال قابل رؤیت دخول شهری داشته‌ایم ولی آن را ندیده­ایم، خُب این را از کجا می‌گویید؟! چه بسا سید با ادله خاصه و روایات حماد می‌خواهند بگویند شارع مقدس برای اصل دخول شهر دو اماره قرار داده‌. یکی وقت غروب است که یا ببینید یا بینه شهادت بدهد که دیدیم. یکی هم رؤیت قبل از زوال است. پس ذو الاماره این نیست که رؤیت قبل از زوال اماره است برای هلال وقت غروب. ذو الاماره هلال وقت غروب نیست. ذو الاماره در همه جا دخول الشهر است. دخول الشهر دو اماره در عرض هم دارد. یکی رؤیت وقت الغروب است، یکی هم رؤیت قبل از زوال است. سید هم می‌خواهند همین را بگویند. پس اماریت را قائل هستند اما اماریتی در عرض آن. نه اماره ای برای رؤیت وقت الغروب.

خُب اگر گفتیم که سید می‌خواهند به این صورت اماره قرار بدهند، خُب می‌گوییم چطور بعداً در تنبیهات می‌گویند اگر تبیّن خطا شد؟! تبیّن خطا منافاتی ندارد. چون این اماره هست. اماره صلاحیت دارد که تبین خطا در آن بشود. از چه ناحیه؟ از این ناحیه که ماه سی و یک روز نمی‌شود. از آن ناحیه تبین خطا شده. نه این‌که چون تبین خطا می‌شود پس این اماره، اماره مستقل نیست و اماره به هلال وقت الغروب است. پس سید ممکن است این اماره را قرار بدهد.

خُب اگر این معنا را گفتیم که سید می‌خواهند قائل به اماریت شوند، نه به اماره به اماره، بنابراین ذوالاماره دخول الشهر می‌شود. اگر این را بگوییم این «لمعارضة»ای که در اینجا گفتند باز قوی می‌شود. چرا؟ خُب حالا اماره است، سید می‌خواهند یک اماره­ای در عرض هلال دیشب بیاورند، بگویند شارع فرموده دخول شهر دو اماره دارد. خُب حالا این‌که دو اماره دارد، الآن بین روایتی که می‌گوید فقط رؤیت وقت الغروب، با روایتی که می‌گوید قبل از زوال، تعارض می‌شود. چرا؟ چون آن وقت که ندیدید. آن می‌گوید فقط آن و این می‌گوید قبل از زوال هم می‌شود. پس معارضه ای که سید گفتند روی این مبناء روشن‌تر است.

شاگرد: روایتی که فقط قبل از غروب را می‌گویند کدام روایات است؟

استاد: روایات رؤیت؛ روایاتی که مشهور می‌گویند. مشهور گفته‌اند رؤیت ناظر به رؤیت لیلیه است. وقتی می‌گویند «صم للرؤیه و افطر للرؤیه» یعنی «صم و افطر غدا الرویه». فردایش صیام داشته باش. نه این‌که صوم یعنی برای امروز که روز سی ام است.

شاگرد: فقط را از کجا می‌آورید؟ فرض کنید معنای روایت این است، اما فقط را از کجا می‌آورید؟

استاد: بله، این جواب های سید بود. همین‌طوری که شما می‌گویید سید هم جواب داده‌اند. من دارم حرف مشهور را می‌گویم. خُب معارضه را خود سید می‌پذیرند یا نه؟

مضمون روایت چه بود؟ مضمون آن خیلی روشن بود. اگر آسمان صاف بود، نگاه کردی و ندیدی، اَصبِح مُفطراً. یا اگر آخر ماه بود و نگاه کردی و ندیدی، اَصبِح صائما. دیگر روشن‌تر از این می‌خواهید؟! بگویید نه، از کجا؟! خب معارضه دارد با روایتی که می‌گوید اگر قبل از زوال دیدی روزه را بگیر یا اگر ماه شوال است افطار کن، معارضه دارد دیگر.

کلید واژه: مضطربة الدلالة – استبصار – قرینه منفصله – قرینه متصله – زوال - اماریت

جمع بین روایت حماد و یقطینی

(12:22)تا اینجا این دو حرفی است که در جلسه قبل زده شد. آن چه که من عرض می‌کنم خیالم می‌رسد که از نظر فقهی خیلی مهم است. ما تا یک معارضه­ای مستقر شود باید خیلی فکر کنیم. خیلی تأمل کنیم. استقرار یک تعارض همان کلاس فقه را می‌طلبد که روی آن کار کنیم. رفت‌وبرگشت کنیم. فوری نگوییم: «تعارضا تساقطا» یا یکی را طرح کنیم و امثال این حرفها. آیا واقعاً در اینجا معارضه داریم یا نداریم؟

من دو روایت را می‌گویم. سید می‌فرمایند مضمون این دو روایت معارضه دارند. یک روایت حماد است؛ فعلاً روایت حماد و عبید را با هم حساب می‌کنیم. این‌ها را یک کاسه می‌گیریم. آن‌ها می‌گویند: «اذا رئی قبل الزوال هذا الیوم من شوال/هذا الیوم من شهر رمضان». این یک طرف است. آن طرف در مقابل، روایت یقطینی است. مهم‌ترین روایت با دلالت روشن است. عرض کردم که مضطربة الدلاله نیست. می‌گوید: هلال برای ما مشتبه می‌شود، و قبل از زوال آن را می‌بینیم. حضرت فرمودند: مشکلی نیست، دلت جمع باشد؛ «تتم الی اللیل». روزه ات را تا شب برسان؛ «فانه اذا کان تاماً رئی قبل الزوال». اگر ماه سی روز باشد مشکلی ندارد که قبل از زوال دیده شود.

الآن در فضای ابتدائی خودمان شما می‌گویید این دو مضمون با هم معارضه دارند؟ سید می‌گویند: بله معارضه دارند؛ این می‌گوید: وقتی ماه سی است، قبل از زوال هم دیدی فایده ندارد. دیگری می‌گوید: اگر قبل از زوال دیدی همان روز را حساب کن. این دو معارضه دارند. الآن بدواً من یک احتمال را عرض می‌کنم ببینید. چیزی که همه می دانیم در کلمات بزرگان علماء هم هست.

چه مانعی دارد که وقت غروب هلال نداشته باشید؛ در قم اصلاً از تحت‌الشعاع بیرون نیامده تا هلال را ببینیم؛ قم غروب کرد، هلال نداشتیم و از تحت‌الشعاع بیرون نیامده. یک ساعت بعد از غروب قم، حالا تازه هلال در آسمان پیدا می‌شود و از تحت‌الشعاع بیرون می‌آید که مثلاً آن را در ایلام و بغداد ببینند. این‌ها بلاد غربی ما هستند؛ چون هنوز برای آن‌ها غروب نشده است. چه مانعی دارد که ما در قم نبینیم، یک ساعت بعدش خارج شود؟! هیچ کسی در این مشکلی ندارد. یعنی یک چیز واضحی است. هر کسی یک ذره از هلال و آسمان سر در بیاورد می‌گوید: این بدیهی است. همه هم می‌دانند که الآن در قم واقعاً از تحت‌الشعاع بیرون نیامده بود، یک ساعت بعد واقعاً هلال داریم و از تحت‌الشعاع بیرون آمده و می‌توانیم آن را ببینیم. در بلادی که غروب نکرده‌اند آن را می‌بینیم. این‌که خیلی واضح است.

خُب حالا اگر این دو روایت را در کنار هم بگذاریم معارضه می‌شود؟! کجایش معارضه می‌شود؟! آن روایت می‌گوید «اذا رئی قبل الزوال فهو للیلة الماضیة»، یعنی قبل از زوال که می‌بینی اماریت دارد. بنا بر اماریت می‌فرمایند که وقت غروب هم می‌توانستید ببینید. روایت دیگر می‌گوید: مانعی ندارد که چون ماه سی است؛ یعنی دیشب در بلد تو هلال قابل رؤیت نداشتیم؛ اصلاً فرض روایت عبید این است؛ چون حضرت قید می‌کنند که «اذا کان الشهر ثلاثین»؛ اگر دیشب هلال داشتیم که سی نبود. پس این‌که خود حضرت دارند قضیه شرطیه می‌گویند یعنی امام علیه‌السلام می‌گویند دیشب وقت غروب نداشتیم، چون دارد «اذا کان الشهر ثلاثین». اگر دیشب داشتیم که نمی‌شود بگویند «ثلاثین». پس حضرت دارند می‌فرمایند: مانعی ندارد؛ غصه نخور. اگر دیشب ثلاثین بود؛ یعنی دیشب شب اول ماه نبوده؛ وقت غروب هلال قابل رؤیت نداشتیم، مانعی ندارد که یک ساعت بعد از غروب تو از تحت‌الشعاع بیرون بیاید؛ پر رنگ و خوب بشود تا قبل از زوال آن را ببینی. تمام شد. «اذا کان الشهر ثلاثین» یعنی دیشب که هلال نداشتی… .

شاگرد: یعنی به حسب خیال تو؟ چون بعدش که می‌بینی مطابق با آن روایات، دیگر بیست و نه روزه می‌شود.

استاد: نه. روایات دیگر اماره است. حضرت می‌فرمایند این اماره است. این طرفش را هم قطع نداریم. می‌شود که ماه سی باشد؛ یعنی شما دیشب هلال نداشتید و ببینید. می‌گوییم: خُب آن روایاتی که می‌گوید اگر قبل از زوال دیدید چه؟ می‌گویند: آن‌ها اماره غالبیه است. نوعاً [هلال] در آمده است. اما این روایت که آن‌ها را نفی نمی‌کند. او می‌گوید اماره است؛ نوعاً اگر قبل از زوال می‌بینید هلالی که در روز می‌بینید دیشب هم بوده. «غمّ علیک»؛ نتوانستید ببینید. اما این روایت می‌گوید: مانعی ندارد که وقتی ماه سی است؛ یعنی هلال نداشتید چون اگر داشتید که حضرت نمی‌گویند ماه سی است؛ وقتی امام علیه‌السلام فرض ثبوتی را می‌گویند که روی فرض اثباتی شما نمی‌آیند. «اذا کان الشهر ثلاثین»، مضمون خیلی روشن و خوبی دارد. وقت‌هایی که ماه سی است، اذا کان الشهر ثلاثین، یعنی شما وقت غروب دیشب هلال نداشتید، اگر داشتید که ثلاثین نبود. با این‌که شما دیشب هلال نداشتید، رئی قبل الزوال. چون با فاصله کمی بعد از غروب تو که شب سی‌ام که هلال نداشتی، ماه از تحت‌الشعاع بیرون آمده و پررنگ شده و قبل از زوال می‌بینی.

شاگرد: خلاصه طبق این روایت سی روز می‌شود.

استاد: این روایت، [یقطینی] می‌گوید سی روز ؛ تتم الی اللیل. خیلی واضح است. برای ماه مبارک است. آن هم می‌گوید در این ماه یک دفعه می‌بینیم، چه کنیم؟ حضرت می‌فرمایند روزه را تمام می‌کنید. نسخه تهذیب را دیدید، آمده بودند زده بودند به [اوّل] صوم تطوع آخر شعبان استحباباً. و «تتم الی اللیل» یعنی روزه مستحبی‌ای که گرفتی را تا شب ببر. معلوم است که برای اینجا نیست. اصلاً روشن است. دلالت مضطرب نیست با یک "فی" مثلاً که افتاده و در نسخه تهذیب هم آمده.

شاگرد٢: شما نیم ساعت قبل از زوال را جزء قبل از زوال فردا می‌برید؟ یعنی می‌گویید ماه در وقت مغرب رؤیت نشود؟

استاد: ببینید ما در مقام جمع بین دو روایت هستیم. کاری به مختار نداریم. ما می‌گوییم این روایت یقطینی معارضه ای با روایات اماریت [قبل از زوال] ندارد. چرا؟ چون دارد فرض ثبوتی می‌گیرد. «اذا کان الشهر ثلاثین»، این یعنی هلال بود و شما ندیدید؟! نه. امام علیه‌السلام می‌فرمایند بدان؛ برایت توضیح می دهم؛ وقتی ماه واقعاً سی است. زمانی سی است که واقعاً دیشبش هلال نداشتید، وقتی ماه سی است و شما هلال نداشتید، رئی قبل الزوال. در ماه سی روزه قبل از زوال هم می‌توانی ببینی. چرا؟ به این خاطر که وقتی شما در شب سی ام هلال ندارید چند صورت دارد. گاهی با فاصله کمی بعد از غروب از تحت‌الشعاع بیرون می‌آید؛ مرتب دارد پررنگ می‌شود. قبل از زوال آن را می‌توانید ببینید. گاهی هم این‌طور نیست. وقت غروب آن را ندارید، هشت ساعت، ده ساعت بعد از آن از تحت‌الشعاع بیرون می‌آید. در آن جا دیگر قبل از زوال هم نمی‌توانید ببینید. باید صبر کنید در بلد خودت تا وقت غروب یک هلال کوچک ببینید. ماه سی است ولی باز هم هلال کوچک دارد.

شاگرد: ظهور این روایت در این است که رؤیت قبل از زوال همان روز را می‌گیرد، نه شب قبل را. اذا حضرت هم شرط است. گویا از ظهور کلام فهمیده می‌شود که یک ساعت بعد از مغرب هم ثلاثین نشده. یعنی به این خاطر که حضرت به‌صورت شرط بیان کرده‌اند، به‌عنوان وجه جمع بیان نکرده‌اند. روایت عبید سر جای خودش معنای خودش را دارد، چه شما در وقت مغرب و یک ساعت بعدش دیده باشید. اما ثلاثین حضرت ثابت نشده چون اذا نیاورده است. اگر بخواهیم آن را قبل از زوال حساب کنیم، ظهور روز و زوال، از طلوع آفتاب را می‌گیرد.

استاد: فرمایش شما ناظر به حکومت شد. جلسه قبل عرض کردم؛ این وجوه را جدا کردیم. شما می‌گویید: امام علیه‌السلام در روایت حماد می‌فرمایند «اذا رئی قبل الزوال فهو للیلة الماضیة»؛ شب قبل هم شب اول ماه است. می‌خواهید قبل از غروب هلال داشته باشید یا نداشته باشید. این لسان حکومت است. یعنی شارع می‌گوید: ولو هلال نداشتی، من حکومتا می‌گویم دیشب شب اول ماه بود. این را گفتیم با مبنایی که سید استظهار می‌کند موافقت نداشت. چون با عباراتی که آوردیم سید می‌گفتند یک ظنی به این‌که دیشب هلال داشتیم می‌خواهد. از بعض عبارات سید بود. ولو صریح هم نباشد. از مجموع آن‌ها استیناس می‌شد. باز به گمانم سید نمی‌خواهند از مبنای ارتکازی خود فاصله بگیرند. چون اگر می‌خواستند فاصله بگیرند مئونه بیشتر و تصریح بیشتری می‌خواست. نه این‌که عبارات را به این صورت برگزار کنند. در ان قلت تصریح می‌کنند که باز ایشان کلمه ظن را بیاورند. اظهر در فرمایش سید همین است. ولی خُب فرمایش شما از حرف ایشان فاصله می‌گیرد. شما می‌خواهید با حکومت، روایت حماد را معنا کنید. معارضه می‌شود یا نمی‌شود؟! بیان من در این است که چرا روایت را طوری معنا کنیم که در آخر کار بگوییم معارضه است؟! حالا یا این را بگیر یا آن را. می‌خواهم طوری عرض کنم که وقتی مفاد هر دو روایت را توضیح دادیم، ببینیم این‌ها تعارض مستقر ندارند. تعارض مستقر یک تعریف کوتاه داشت. تعارض مستقر تکاذب الدلیلین بود. یعنی به جایی رسیده‌ایم که این دلیل می‌گوید یا من درست هستم یا آن. تکاذب است؛ او می‌گوید دیگری دروغ است و دیگری می‌گوید که او دروغ است. شما با این بیانتان باز به تکاذب رسیده‌اید. یعنی خلاصه یا باید روایت یقطینی را بگیرید یا روایت حماد را. خلاصه شارع چه کار کرده؟! دیشب شب اول ماه بوده یا نه؟ روایت یقطینی می‌گوید دیشب شب اول ماه نبود. چون در ماه سی روزه می‌توانید قبل از زوال ببینید. پس دیشب هم شب سی‌ام بود. نه شب اول ماه.

طبق مقدمه‌ای که عرض کردم فعلاً یک تعارضی را صورتاً برداشتیم. هنوز در اینجا خیلی عرض دارم.

شاگرد: مبنای رفع تعارض را ببینید درست فهمیدم؛ دو روایت اول را ناظر به این می‌گیرید که اگر امروز قبل از زوال دیدید، دیشب در وقت غروب هلال داشتیم.

استاد: بله، اماریت است. ببینید اصلاً بین آن‌ها معارضه نمی‌شود.

شاگرد: الآن می‌توانید روایت عبید را ترجمه بفرمایید؟

استاد: من عرض کردم روایت عبید و روایت حماد را یک کاسه کردیم و یک طرف تعارض گذاشتیم. روایت یقطینی را هم یک طرف گذاشتیم.

شاگرد: من روایت محمد بن عیسی را می‌گویم.

استاد: خُب آن روایت هم یک طرف تعارض است.

شاگرد: روایت را از رو بفرمایید.

شاگرد٢: ظاهراً به جای یقطینی، عبید فرمودید.

استاد: ممکن است چون این هم محمد بن عیسی بن عبید یقطینی است. ممکن است که این‌طور گفته باشم.

حالا من دوباره سریع عرض می‌کنم. روایت این است:

السابع: ما رواه الشيخ في التهذيب، عن محمّد بن عيسى قال: كتبت إليه: جعلت فداك، ربّما غمّ علينا هلال شهر رمضان، فيرى من الغد قبل الزوال و ربّما رأيناه بعد الزوال، فترى أن نفطر قبل الزوال إذا رأيناه أم لا؟ و كيف تأمرني في ذلك؟ فكتب عليه السّلام: «تتمّ إلى الليل، فإنّه إن كان تامّا لرئي قبل الزوال»2

«قال: كتبت إليه: جعلت فداك، ربّما غمّ علينا هلال شهر رمضان»؛ همینی است که در نسخه تهذیب است و سید فرمودند «مضطربة الدلالة جدا». و حال این‌که «ربما غمّ علینا هلال شهر رمضان»، همین‌طور که خود سید هم فرمودند و انصافا درست فرمودند، فرمودند می‌توانیم مسامحتا هلال شهر رمضان بگوییم. عبارت این است سطر دوم فرمودند: «و الحقّ أنّ الرواية ضعيفة السند، مضطربة الدلالة، فلا يصلح التعلّق بها لشي‌ء من القولين، و إن كان دلالتها على القول المشهور أظهر؛ لإمكان إضافة هلال شوّال إلى شهر رمضان توسّعا؛ لصدق الإضافة بأدنى ملابسة»3. «لامکان» یک چیز واضح و درستی است. «لإمكان إضافة هلال شوّال إلى شهر رمضان توسّعا؛ لصدق الإضافة بأدنى ملابسة»؛ درست است که هلال، هلال شوال است اما می‌گوییم هلال ماه مبارک. یعنی هلالی که ما در ماه مبارک درگیر آن هستیم.

شاگرد: قرینه‌ای برای این دارید؟

استاد: نسخه استبصار. نسخه استبصار دارد «ربما غم علینا الهلال فی شهر رمضان». مرحوم فیض و فقهای بزرگ تقریباً به‌صورت قاطع فرموده‌اند که نسخه استبصار درست است. اینجا هم باز مشکلی ندارد. «هلال شهر رمضان»؛ یعنی هلال شوالی که ما در آخر ماه مبارک درگیرش هستیم. خُب بقیه روایت را بخوانم.

«فيرى من الغد قبل الزوال و ربّما رأيناه بعد الزوال»؛ چون روایت ها به گوشش رسیده بود. «فترى أن نفطر قبل الزوال إذا رأيناه أم لا؟ و كيف تأمرني في ذلك؟ فكتب عليه السّلام: تتمّ إلى الليل، فإنّه إن كان تامّا لرئي قبل الزوال»؛ در نسخه‌ها «لرئی»، لام ندارد. مضمون روایت بسیار روشن است. می‌گویند: دیشب ندیدی، شب سی‌ام می‌شود و تمام. هلال هم نبود. فردا هم سی‌ام است. خُب من که قبل از زوال دیدم؟! «اذا کان شهر ثلاثین تاما، رئی قبل الزوال»؛ مشکلی که ندارد، شما که دیشب ندیدی، لذا امشب و فردا سی‌ام است و تمام. مضمون روایت بسیار واضح است.

شاگرد: وجه جمعش چیست؟

استاد: بینی و بین الله عرض کردم. همان اولین دفعه ای که در وسائل با این روایت شریفه برخورد کردم، ذهنم با این مطلبی که الآن خدمت شما می‌گویم یکی بود. چرا؟ به‌خاطر این‌که ما باید خودمان را بیاوریم؛ استهلال در بیرون یک فضای روشنی است. حضرت هم می‌گویند دلت جمع باشد، اگر ماه سی روز است باید روزه را تمام کنی. اگر قبل از زوال دیدند، خُب ببین، مشکلی ندارد.

شاگرد٢: حضرت شرط می‌گذارند. ثلاثین مشروط به سی‌امی است که شما رؤیت نکنید.

استاد: جلوتر عرض کردیم، که این روایات چند مطلب فقهی را با هم می‌گویند. اینجا امام علیه‌السلام یک قضیه ثبوتیه را می‌فرمایند که «اذا کان الشهر ثلاثین و تاما، رئی قبل الزوال»، دیشبش هم که «غم علیک» بود، فاستصحب. یعنی هم روایت دارد استصحاب موضوعی را یاد می‌دهد و هم می‌گوید این استصحاب تو با حکم ثبوتی موافق است. از حیث استظهار و دلیل هیچ مشکلی ندارد.

شاگرد: اگر این فرمایش شما را نگوییم، چطور با روایت حماد تعارض می‌کند؟

استاد: معارضه اش اینست که حضرت تصریح می‌کنند که «رئی قبل الزوال» ولی باز می‌گویند که ماه سی است. و حال این‌که روایت حماد و عبید و ابن بکیر می‌گفت اگر قبل از زوال دیدید، ماه سی نیست. این تعارض می‌شود. این می‌گوید وقتی سی است، هلال را می‌بینی. دیگری می‌گوید وقتی دیدی سی نیست. گویا یک نحو ورود دارد. خُب من روی مبنای مشهور جمع آن‌ها را چطور عرض کردم؟ عرض کردم این دارد ثبوتی را می‌گوید و دیگری دارد اماره غالبیه را می‌گوید که ممکن است. خُب این دو لسان که تکاذب ندارند. چرا ندارند؟ چون موضوع آن‌ها دقیقاً دو تا است. روایت «ان کان الشهر ثلاثین» ثبوتا دارد فرض می‌گیرد که وقت غروب هلال نبود و بعد از غروب هلال پیدا شد. روایت «فهو للیلة الماضیة» دارد فرض می‌گیرد که این رؤیت قبل از زوال شما کاشف از این است که در وقت غروب بود. پس این دو تا کجا تکاذب دارند؟! دو مطلب را می‌گویند.

شاگرد٢: تفسیری که شما فرمودید بیشتر با تعبیر «قد یری» مناسبت نداشت؟! یعنی گاهی به این صورت است.

استاد: نه، با ثبوت شهر ثلاثین است.

شاگرد٢: با ثبوت شهر ثلاثین حتماً باید قبل از زوال دیده شود.

استاد: نه، چون او گفت «ربما». یعنی «رئی» امام علیه‌السلام به تردید در سؤال ناظر است.

شاگرد٢: درست است، اما با این بیان با آن اماریت غالبیه جمع نمی‌شود. یعنی اگر قرار باشد اماره غالبی باشد که در شب قبل وجود داشته، در ذهنم جفت و جور نشد.

استاد: فرض بگیرید نیم ساعت بعد از غروب قم، هلال از تحت‌الشعاع بیرون آمد، کجا این عبارت مشکلی با اماره غالبیه دارد؟! چون غالباً این‌طور نیست که نیم ساعت بعد از غروب شما، هلال بیرون بیاید. او می‌گوید ابر بود و رؤیت نشد. حالا هم فردا قبل از زوال ببینیم. «ربما رأیناه قبل الزوال و ربما رأیناه بعد الزوال». خودش تردید را انداخت. می‌گوید این «ربما»ها را چه کار کنیم؟ حضرت با اتکا به «ربما»های او، می‌گویند مشکلی ندارد. این طرف تردید تو در قبل از زوال با این می‌سازد که نیم ساعت بعد از غروب از تحت‌الشعاع بیرون بیاید که شرط ما اشباع شود؛ «اذا کان الشهر ثلاثین». چه زمانی شهر ثلاثین می‌شود؟ آن وقتی که در وقت غروب هلال از تحت‌الشعاع بیرون نیامده باشد. خُب تمام شد. این با اماره غالبیه منافات دارد یا نه؟ می‌گوییم غالباً این‌طور نیست که نیم ساعت بعد از غروب بیرون بیاید و شما قبل از زوال ببینی. رؤیت قبل از زوال می‌گوید معمولاً برای این‌که در روز روشن بتوانید ببینید، قبل از غروب تو از تحت‌الشعاع بیرون آمده، در وقت غروب هم هلال داشتی اما تو ندیدی. یک شرائط جوی بوده که تو ندیدی. کجا بین این دو منافات هست؟ می‌گوییم غالباً این‌طور نیست که نیم ساعت بعد از غروب بیاید و شما ببینید؛ بلکه غالباً این است که وقتی قبل از زوال می‌بینی، در غروب دیشب هم داشتی. اما مانعی هم ندارد که … .

شاگرد: مانعی ندارد، یک جور قضیۀ تقدیری است.

استاد: بله، با شرط «اذا کان الشهر ثلاثین». دارند فرض می‌گیرند که هلال نداشتیم، «اذان کان الشهر ثلاثین»، یعنی وقتی ماه سی باشد. چه زمانی سی است؟ شرط را محقق کنید. آن وقتی است که در وقت غروب هلال نداشتید. می‌گویند مانعی ندارد که وقتی ماه سی است –یعنی وقت غروب هلال نداشتید- که بعضی از وقت‌ها قبل از زوال هم ببینید.

شاگرد: بعضی از وقت‌ها.

استاد: بله. خودش گفت.

شاگرد: لذا باید «قد یری» باشد.

استاد: «قد یری» را سائل گفته بود. حضرت دارند فرد اخفی را می‌گویند.

شاگرد: زمانی‌که ماه سی روز است، شرائط متعددی پیش می‌آید. یکی از شرائطش این است که قبل از زوال دیده می‌شود.

استاد: یکی هم بعد از زوال است. خود سائل هم همین را گفت.

شاگرد: یکی هم این است که ممکن است تا غروب طول بکشد.

استاد: بله.

شاگرد: مسأله در این است که بالأخره این همیشگی نیست. یعنی شرائطی که ماه سی روز است، همیشه این‌طور نیست که ماه را قبل از زوال ببینید. عرضم این است که در ذهن ما جفت و جور نشد.

استاد: من از فرمایش شما این‌طور می‌فهمم که روایت را به این صورت معنا می‌کنید: وقتی ماه سی است حتماً باید قبل از زوال ببینید. و حال این‌که امام علیه‌السلام نمی‌خواهند این را بگویند. چون خود او تردید انداخت، «رئی» یعنی «لامکن رویته قبل الزوال». شما باز سؤال را بخوانید. چیزی که الآن در ذهن من است را عرض می‌کنم؛ امام علیه‌السلام نمی‌خواهند بفرمایند وقتی ماه سی است، حتماً باید قبل از زوال ببینند. امام علیه‌السلام اصلاً نمی‌خواهند قاعده بدهند. چون او گفت «غم علینا»، «ربما قبل الزوال»، «ربما بعد الزوال». حضرت می‌گویند مشکلی نیست روزه را تمام کن. چون وقتی ماه سی است، قبل از زوال هم می‌توان آن را دید. لذا «رئی» یعنی «امکن رویته». نه این‌که اگر ماه سی است، حتماً باید ببینید. به قرینه سؤال عرض می‌کنم. چون سائل خود تردیدش را گفت. به فرمایش شما واقعیتش را همه می‌دانند. یعنی چه بسا حتی ماه سی است اما شرائط طوری است که نزدیک غروب سی‌ام تازه از تحت‌الشعاع بیرون می‌آید و شما تازه می‌بینید.

شاگرد: «غم علینا» را در فضایی تصور می‌کنید که رفتیم و ندیدیم، یا فضایی است که هوا ابری است؟ اگر هوا ابری باشد این برداشت ها بعید است. یعنی با ابری بودن هوا سی روز بودن تثبیت نمی‌شود. اما اگر «غمّ علینا» به این معنا باشد که برای ما مخفی شده، با فرمایش شما جور در می‌آید.

استاد: این برای بخش دوم است که عرض می‌کنم. الآن می‌خواهم مقدمه‌ای بگویم برای جمع دیگری. مبادی آن را عرض کرده‌ام. یادتان هست که گفتم این شارح این است یا دیگری شارح این، یا چیز دیگری است؟ الآن آن را عرض می‌کنم.

حکم عملی تخییر در جمع بین روایت حماد و یقطینی

شاگرد٢: با این بیانی که فرمودید رؤیت قبل از زوال چه فایده‌ای دارد؟ می‌فرمایید گاهی قبل از زوال دیده می‌شود و گاهی بعد از زوال. سائل می‌داند که بعد از زوال را باید روزه را ادامه بدهد. حضرت نسبت به قبل از زوال می‌فرمایند که روزه را بگیر. با این بیان اصلاً روایت های رؤیت قبل از زوال، کلاً کنار باید برود. تعارض پیدا می‌شود. چون آن‌ها می‌گویند اگر دیده شد ماه برای شب قبل است، یا می‌فرماید امروز از ماه رمضان است یا امروز از ماه شوال است. این روایت می‌گوید از ماه رمضان است، بنابر این‌که اگر از ماه شوال باشد تعارض پیدا می‌شود. حالا یا امروز اول ماه شوال هست یا امروز روز سی‌ام ماه رمضان است؟

استاد: فرمایش شما خوب است. شما می‌فرمایید: تو دو موضوع درست کردی، اما عملاً چه کنیم؟ اگر قبل از زوال دیدیم، چه کنیم؟ جمع بین روایت حماد و یقطنی مفهومی شد و تکاذب به این معنا که هر دو دروغ است، نشد. اما تعارض به این معنا که وظیفه فعلی من چیست، نه. خُب حالا عملاً تعارض شد، قاعده تعارض چیست؟ اگر بگوییم تکاذب، یکی از آن‌ها دروغ است. خُب ما که نمی‌توانیم سراغ دروغ برویم. اما اگر با این مقدمه گفتیم تکاذب ثبوتی نیست، خُب وقتی دو روایت در مقام عمل دو جور تعیین می‌کند، تخییر می‌شود. یعنی ما تعارضی داریم که ثبوتا تکاذب ندارند. می‌گویند: می‌توانی و مخیر هستی که این‌طور بگیری یا آن‌طور بگیری. طبق قاعده عرض می‌کنم. یعنی ما به یک تعارضی نرسیدیم که تکاذب ثبوتی است و مجبور باشیم که دروغ را بگیریم. البته بر سر تکاذب هم در «الجمع مهما امکن» بحث است. ولی اینجا اصلاً آن فضا نیست. دو روایت با دو بیان است که تکاذب ثبوتی ندارند. در مقام عمل چه کنم؟ خُب این یک راه است و این هم یک راه است.

شاگرد٢: یعنی یکی بیست و نه روزه بگیرد و دیگری سی روزه؟ تخییر به چه معنا می‌شود؟

استاد: تخییر یعنی می‌توانید بخورید و می‌توانید نخورید.

شاگرد٢: یعنی یک نفر می‌تواند تخییر کند و سی روزه شود، یکی می‌تواند بیست و نه روزه بگیرد؟

استاد: بله، این تخییر افرادی به این صورت می‌شود. افرادی یعنی جامعه. حالا مباحث دیگری هست که بعداً عرض می‌کنم.

شاگرد: تخییر به این صورت خلاف ارتکاز نیست؟ ولو در مقدمات ثبوتی خوب بود.

استاد: ارتکاز را در این چند دقیقه مقدمه آن را بگویم.

کلید واژه: رفع تعارض – خروج از تحت الشعاع – امارۀ غالبیه – تکاذب الدلیلین – الجمع مهما امکن - تخییر

برچسب زنی مختلف شبانه‌روز، جمع دیگری بین روایت حماد و یقطینی

(41:01)ما وقتی می‌گوییم رؤیت قبل از زوال برای دخول شهر اماره است، خلاصه ما در ذو الاماره دقیق بشویم؛ ذو الاماره چیست؟ شما می‌گویید: وقتی دیدی، هذا الیوم من شهر رمضان یا من شوال. فرقی هم نمی‌کند این قاعده در همه ماه‌ها جاری است. اگر دیدی به این صورت است. دیشبش هم دیدی از شب شروع شده. اماره چیست؟ هلال و رؤیت آن، ذو الاماره هم دخول شهر است.

اما اماره و ذو الاماره را می‌توانیم طور دیگری درست کنیم. می‌گوییم الآن دیدید، اماره است برای این‌که امروز روز شعبان است. امروز روز شعبان است، دقیقاً با دخول شهر معادل نیست. حالا جلوتر می‌رویم و می‌بینید که خود این تفکیک چه فوائدی دارد. ذو الاماره چیست؟ امروز شعبان است. امروز سی‌ام ماه شعبان است. یا امروز روز اول ماه مبارک است. این را ذو الاماره بگیریم. این را برای چه عرض می‌کنم؟ ببینید دخول شهر یک امر لحظه‌ای است. قبلاً هم مفصل صحبتش شد. چون زمان است؛ در علم الله تعالی اگر حساب کنیم یک آنی بود که قبلش داخل نشده بود، آنِ بعدی داخل شد. در برچسب زنی‌ای که بعداً می‌گویم محال هم نیست که بیایید فاصله قرار بدهید و بگویید: بین شهر شعبان و بین دخول شهر مبارک رمضان نیم ساعت مرز زمانی است. در این نیم ساعت شعبان تمام شده یا نشده؟ رمضان داخل شده یا نشده؟ می‌گویید: شعبان تمام شده اما هنوز رمضان داخل نشده. به این صورت محال نیست. اما هم ارتکاز و لغویت [پیش می‌آید]. نیازی نداریم. امرِ زمان، متصرم است، یک لحظه برای ما کافی است. آنِ قبل از این لحظه ماه شعبان است، و آنِ بعدش ماه مبارک است. چه لزومی دارد که بگوییم دخول شهر تدریجی است، نیم ساعت طول می‌کشد تا ماه مبارک داخل شود؟ اصلاً لزومی ندارد. لذا اگر دخول شهر را ذو الاماره بگیریم امر لحظه‌ای است. یک لحظه است. هیچ مشکلی هم ندارد. گمانم ارتکاز همه شما با این لحظه بودن موافق است. هیچ‌کدام از شما اشکال نمی‌گیرید. می‌گویید: در علم الله تعالی آن قبل برای شعبان است. چرا؟ چون بین ماه شعبان و رمضان یک قطعه زمانی فاصله نیست.

با این بیانی که گفتم، این لحظه –که می‌گویید یک لحظه قبلش و یک لحظه بعدش- مربوط به کدام حرکت می‌شود؟ سه حرکت داشتیم. حرکت زمین به دور خودش که راسم شب و روز بود. حرکت ماه به دور زمین که راسم شهر بود. یک ماه بیست و نه روز و دوازده ساعت بود. یکی هم حرکت زمین به دور خورشید بود که یک سال بود؛ سیصد و شصت و پنج روز. این‌ها سه حرکت است. شب و روز که حرکت وضعی است. سال شمسی که حرکت انتقالی زمین است. ماه قمری که حرکت انتقالی دورانی ماه به دور زمین است. این سه حرکت روشن است. الآن وقتی می‌گوییم: یک لحظه ماه داخل شد، منظور ما از این لحظه کدام حرکت است؟ حرکت ماه به دور زمین. دارد دور می‌زند. یک لحظه‌ای می‌رسد به نقطه مقارنه. بیست و هفت و روز نصفی، سیصد و شصت درجه رفته. بیست و نه روز و دوازده ساعت و خُرده ای هم بقیه حرکت ثانیه را جبران کرده است. بحث هایش جلوتر شده.

اگر حالا برگردیم بگوییم: امروز اول ماه است. قرار شد راسم روز حرکت وضعی باشد. حرکت وضعی کره زمین است. آن لحظه است. اما امروز به‌عنوان یک قطعه زمانی یا شبانه‌روز می‌خواهد برچسب بخورد. بگوییم: این قطعه زمانی روز، این قطعه زمانی شب، برچسبش از شهر رمضان است. این برچسب زنی مئونه جدید است. این هم می‌تواند ذو الاماره باشد. ما اماره داریم به این‌که شارع مقدس یا عرف، این برچسب را زده‌اند و گفته‌اند: امشب شب اول ماه است. شبیه‌ش ایام هفته است. وقتی شما می‌خواهید بگویید: امروز یک شنبه است، می‌گویید: امروز روز اول ماه است، امروز روز پانزدهم ماه است، امروز روز یک شنبه است. اگر خاطرتان باشد وقتی از خط زمان بحث کردیم چه بحث‌هایی بود که شنبه و یک شنبه را برای کره زمین چه کنیم؟ یک شنبه بودن هم برچسب یک روز است، اما با حرکتی که زمین پدید می‌آورد. برچسب زدن خود هفته هم سنگین بود، چه برسد به ایام خود روز.

خُب حالا سؤال این است: وقتی ما هلال را می‌بینیم، آن لحظه که گذشته؛ یعنی لحظۀ سیر قمر گذشته. به‌عنوان لحظه، ماه داخل شده. اما خب امشب شب اول ماه هست یا نیست؟ می‌دانیم الآن ساعت یازده شب ما است و قمر از تحت‌الشعاع بیرون آمد. آن لحظه سپری شد، امشب را چه بگوییم؟ ساعت یازده شب است، چه بگوییم؟ امشب شب اول ماه هست یا نیست؟

به فرمایش مرحوم مجلسی در بحارالانوار برگردیم. در بحارالانوار فرمودند: اگر بخواهیم بدو و ختم شبانه‌روز را تعیین کنیم و برچسب بزنیم، چهار طریق است. این چهار طریق را در بحارالانوار فرمودند. یکی از آن‌ها رسم عرب است. می‌گوید: از غروب امروز تا غروب فردا. پس اللیلُ سابقٌ علی النهار. یک طریقه فرس بود که می‌گفت: از طلوع تا طلوع فردا؛ فاللیلُ متأخرٌ عن النهار. امروز روز اول ماه است و شب لاحقش، شب اول است. این هم برای فرس است. دو تا دیگر برای متخصصین از هیئت بود. برخی زوال تا زوال را فرمودند و برخی دیگر نصف شب تا نصف شب را فرمودند. در زمان ما با آخری خیلی مانوس هستیم. ساعت دوازده شب است، می‌گوید: امروز روز دوشنبه است. می‌گوییم هنوز که شب است؟! تازه امروز یک شنبه بود! ساعت دوازده شده! مشکلی نداریم. می‌گوید: چون شبانه‌روز را از نصف شب تا نصف شب حساب کرده‌ایم. این را برای این کلمه عرض کردمکه ذو الاماره ما دو جور است. الآن وقتی می‌گوییم: «اذا رئی قبل الزوال فهذا الیوم من شوال»، آیا ذو الاماره ما شوال بودنِ امروز است یا دخول شهر است؟ دخول شهر لحظه‌ای است. این اماره که لحظه نیست. حضرت می‌فرمایند: وقتی قبل از زوال دیدی، من طبق قرارداد برچسب زنی برای روز و شب می‌گویم امروز را روز شوال حساب کن. می‌گوییم: ما که ساعت یازده دیدیم، در تلسکوپ نگاه کردیم و می‌دانیم که ساعت نه مثلاً از تحت‌الشعاع بیرون آمده. روی این مبنا می‌شود یا نمی‌شود؟ اگر دیشب میزان بوده، نمی‌شود. اما اگر این روایت ناظر به یک مبنای دیگری است، آن وقت ختم عرض من این کلمه است: آن چه که من عرض کردم در برچسب زنی روز و شب، ثبوتا چه داریم؟ چند گزینه با تزاحم ملاکات داریم. یعنی چهارگزینه بود که مرحوم مجلسی فرمودند، هر کدام یک محاسنی داشت و یک معایبی داشت. نکته مهمی بود. در برچسب زنی چهار گزینه داریم با تزاحم ملاکات. چه کسی می‌تواند دست شارع را ببندند تا هر کدام از این ملاک‌ها را در محل خودش ملاحظه کند؟! بنابراین در اینجا چون تزاحم ملاکی داریم و ثبوتا چند گزینه داریم می‌توانیم از لسان دلیل، در برچسب زدن امروز، تفاوت مبانی را استفاده کنیم.

شاگرد: خود شارع ملاک قبل از زوال و بعد از زوال داده است، حالا شما می‌خواهید از مغرب تا مغرب، از طلوع تا طلوع و … را بگویید؟ نمی شود.

استاد: اگر مبنای شما مغرب باشد، این روایت تعارض می‌شود. لذا مشهور اعراض کرده‌اند. چرا مشهور فقها از این روایت اعراض کرده‌اند؟ چون می‌دیدند مبنای شارع غروب است، اما این روایت می‌گوید کار نداشته باش؛ زوال میزان است. خب این معارضه می‌شود. با یک روایت از مبنای مسلّم شارع فاصله نمی‌گیریم. توضیحش ان شاء الله فردا

والحمد لله رب العالمین

کلید واژه: اماره – ذوالاماره – طریقه عرب – طریقه فرس- طریقه اهل نجوم - حرکت وضعی- رؤیت هلال عند الغروب- رؤیت قبل الزوال – تزاحم ملاکات – برچسب زدن

1 رؤيت هلال، ج‌3، ص: 1984‌

2 رؤيت هلال، ج‌3، ص: 1980‌

3 همان 1983








رؤیت هلال؛ جلسه: 250 1/7/1403

بسم الله الرحمن الرحيم

اماریت روایت حماد از هلال عند الغروب با قرینه متصله در کلام سید

در صفحه چهاردهم فرمودند: «و الثانية مضطربة الدلالة جدّا، فلا تصلح لمعارضة الروايات المتقدّمة»1. روایت دوم مظنونی داشت که فرمودند «مضطربة الدلالة» است. جلوتر عرض کرده بودم، اولی که بحثی داشتیم و در رؤیت هلال به این روایت برخورد کردم در مقصود از روایت تا الآن که خدمت شما بودم، مشکلی نبوده و مقصود از روایت واضح بوده. اما نمی‌دانم حالا به چه صورت است. ایشان فرموده‌اند «مضطربة الدلالة». خُب یک کلمه «هلال شهر رمضان» دارد، اما مجموع سیاق یک عبارت می‌تواند تصحیح کند. و لذا بزرگان محدثین که فرمودند، گفتند شک نکنید که نسخه استبصار درست است؛ دارد که «ربّما غمّ علينا هلال فی شهر رمضان». نه «ربما غم علینا هلال شهر رمضان». یک «فی» می‌خواهد. من اولی هم که دیدم گفتم ریخت کار از جواب و سؤال معلوم است. علی ای حال من ذهنیتم را گفتم. ایشان که فرمودند «مضطربة الدلالة جدا»، ذهن من اولی که دیدم به این صورت بوده. خُب حالا با مختار ما، با مراد ما جور نیست، باید فکر دیگری کنیم. غیر از این است که بگوییم دلالت روشن نیست. به گمانم دلالتش روشن است. حالا باز جلوتر می‌رویم و می‌بینید. خیلی روشن می‌گوید هلال مشتبه می‌شود؛ «ربما رایناه قبل الزوال» چه کنیم؟ حضرت می‌فرمایند مانعی ندارد، تتمّ الی اللیل؛ روزه را تا شب ببر. وقتی ماه سی روز است، اگر در روز هم دیدید اشکالی ندارد. کجای این حدیث مبهم است؟! به این معنای واضحی که امام دارند می‌گویند. یعنی با تجربیات بیرونی یک سؤالی ناشی از روایات باب است، جوابی هم خیلی صاف است. الآن خودمان با این اطلاعاتی که داریم چه جوابی می‌دهیم؟

می‌گوید دیشب هلال را ندیدیم، هوا هم صاف بود. یا دیشب ابر بود ولی فردا قبل از زوال دیدیم، ماه سی باشد که باید قبل از زوال ببینیم. این خیلی روشن است. من گمان نمی‌کنم این‌که ایشان فرمودند مضطرب است، تمام باشد. حالا باز هم جلوتر می‌رویم.

آن چه که امروز می‌خواهم عرض کنم و اساس عرض من است، این است: سید فرمودند: «فلا تصلح لمعارضة الروايات المتقدّمة». زیر «لمعارضة» خط بکشید. یعنی سید رضوان‌الله‌علیه در فضای این روایت یقطینی با روایت حماد و عبید، چه چیزی برپا کرده‌اند؟ دستگاه معارضه. معارضه را برپا کرده‌اند و می‌گویند چون به این صورت است، «فلا تصلح لمعارضة». حالا ما با این کار داریم. جلسه قبلی در پایان مباحثه دو حرف مطرح شد.

من عرض کردم مبنای فرمایش سید این است که حرف مشهور را قبول دارند که باید وقت غروب دیشب هلال داشته باشیم و رؤیت قبل از زوال اماره است بر این‌که دیشب داشتیم ولو آن را ندیدیم. سید این را فرمودند. عرض کردم سید در این مبنای خودشان قرینه منفصله­ای دارند. همان ارتکاز متشرعه است بر این‌که اول ماه باید در وقت غروب هلال داشته باشیم. قرینه منفصله وقت غروب برای این روایت. بنابراین با این قرینه منفصله، سید متن اصلی را روایت حماد قرار دادند –و هو لیلة الماضیة- و روایت حماد شارح می‌شود برای روایت عبید و عبد الله بن بکیر.

قرینه متصله لحظه زوال در روایت حماد و نفی اماریت آن از هلال غروب

من عرض کردم اگر قرینه داخلیه داریم، آن را نسبت به قرینه خارجیه چه کار کنیم؟ قرینه داخلیه این بود حضرت نفرمودند «اذا رئی الهلال صدر النهار فهو للیلة الماضیة». حضرت یک آن را، زوال را میزان قرار دادند. خود این‌که کسی یک آن را میزان قرار بدهد ذهن را از اماریت دور می‌کند. چرا؟ چون یک آن است؛ چطور یک لحظه قبلش می‌شود للیلة الماضیة، و یک لحظه بعدش نشد؟! معلوم می‌شود کسی که آن [لحظه] را میزان قرار می‌دهد غرضی غیر از طریقیت و اماریت دارد. این را جلسه قبل عرض کردم. آقا فرمودند ممکن است بگویند درست است؛ ما از اماریت دست بر نمی‌داریم. این‌که حضرت زوال را قرار دادند، برای منضبط شدن اماره است. می‌خواستند اماره منضبط شود. برای ضبط امور و آسان بودن کار، فرمودند اگر قبل از زوال است این‌طور و اگر بعد از زوال است آن‌طور. پس این جوابی از این است. به آن می‌رسیم. بعضی از نکات هست که به آن‌ها می‌رسیم.

شاگرد: وقتی می‌خواهند منضبط کنند یا حالی را معیار قرار بدهند، تناسب این است که آن چه که به اماریت نزدیک تر است را معیار قرار بدهند. یعنی اول روز، بعد از طلوع آفتاب اماریتش قوی‌تر است، تا ساعت یازده و قبل از زوال.

استاد: الآن به فرمایش شما می‌رسم. دو-کلمه عرض دارم. وقتی خواستم معارضه را بردارم به فرمایش شما هم می‌رسیم.

این یک فرمایش بود. یعنی اگر زوال قرینه داخلیه باشد، چون محمل منضبط کردن اماره برای آن هست، این قرینه محمل دار برای انضباط نمی‌تواند آن قرینه منفصله سید را تضعیف کند. این برای حرف اول بود.

حرف دومی را هم در پایان مباحثه فرمودند. گفتند اصلاً ما بی خودی به سید نسبت می‌دهیم که ایشان همان مبنای مشهور را می‌گویند که رؤیت قبل از زوال اماره این است که دیروز وقت غروب، هلال قابل رؤیت دخول شهری داشته‌ایم ولی آن را ندیده­ایم، خُب این را از کجا می‌گویید؟! چه بسا سید با ادله خاصه و روایات حماد می‌خواهند بگویند شارع مقدس برای اصل دخول شهر دو اماره قرار داده‌اند. یکی وقت غروب است که یا ببینید یا بینه شهادت بدهد که دیدیم. یکی هم رؤیت قبل از زوال است. پس ذو الاماره نیست که رؤیت قبل از زوال اماره است برای هلال وقت غروب. ذو الاماره هلال وقت غروب نیست. ذو الاماره در همه جا دخول الشهر است. دخول الشهر دو اماره در عرض هم دارد. یکی رؤیت وقت الغروب است، یکی هم رؤیت قبل از زوال است. سید هم می‌خواهند همین را بگویند. پس اماریت را قائل هستند اما اماریتی در عرض آن. نه اماره ای برای رؤیت وقت الغروب.

خُب اگر گفتیم که سید می‌خواهند به این صورت اماره قرار بدهند، خُب می‌گوییم چطور بعداً در تنبیهات می‌گویند اگر تبیّن خطا شد؟! تبیّن خطا منافاتی ندارد. چون این اماره هست. اماره صلاحیت دارد که تبین خطا در آن بشود. از چه ناحیه؟ از این ناحیه که ماه سی و یک روز نمی‌شود. از آن ناحیه تبین خطا شده. نه این‌که چون تبین خطا می‌شود پس این اماره، اماره مستقل نیست و اماره به هلال وقت الغروب است. پس سید ممکن است این اماره را قرار بدهد.

خُب وقتی این مبناء را گفتیم که سید می‌خواهند قائل به اماریت شوند، نه به اماره به اماره، بنابراین ذوالاماره دخول الشهر می‌شود. اگر این را بگوییم این «لمعارضة»ای که در اینجا گفتند باز قوی می‌شود. چرا؟ خُب حالا اماره است، سید می‌خواهند یک اماره­ای در عرض هلال دیشب بیاورند، بگویند شارع فرموده دخول شهر دو اماره دارد. خُب حالا این‌که دو اماره دارد، الآن بین روایتی که می‌گوید فقط رؤیت وقت الغروب، با روایتی که می‌گوید قبل از زوال، تعارض می‌شود. چرا؟ چون آن وقت که ندیدید. آن می‌گوید فقط آن و این می‌گوید قبل از زوال هم می‌شود. پس معارضه ای که سید گفتند روی این مبناء روشن‌تر است.

شاگرد: روایتی که فقط قبل از غروب را می‌گویند کدام روایات است؟

استاد: روایات رؤیت؛ روایاتی که مشهور می‌گویند. مشهور گفته‌اند رؤیت ناظر به رؤیت لیلیه است. وقتی می‌گویند «صم للرؤیه و افطر للرؤیه» یعنی «صم و افطر غدا الرویه». فردایش صیام داشته باش. نه این‌که صوم یعنی برای امروز که روز سی ام است.

شاگرد: فقط را از کجا می‌آورید؟ فرض کنید معنای روایت این است، اما فقط را از کجا می‌آورید؟

استاد: بله، این جواب های سید بود. همین‌طوری که شما می‌گویید سید هم جواب داده‌اند. من دارم حرف مشهور را می‌گویم. خُب معارضه را خود سید می‌پذیرند یا نه؟

مضمون روایت چه بود؟ مضمون آن خیلی روشن بود. اگر آسمان صاف بود، نگاه کردی و ندیدی، اصبح مفطراً. یا اگر آخر ماه بود و نگاه کردی و ندیدی، اصبح صائما. دیگر روشن‌تر از این می‌خواهید؟! بگویید نه، از کجا؟! می‌فرماید با روایتی که می‌گوید اگر قبل از زوال دیدی روزه را بگیر یا اگر ماه شوال است افطار کن، معارضه دارد.

جمع بین روایت حماد و یقطینی

اماریت غالبیه رؤیت قبل از زوال در هلال غروب در روایت حماد و عدم وجود هلال عند الغروب در روایت یقطینی

این دو حرفی است که در جلسه قبل زده شد. آن چه که من عرض می‌کنم خیالم می‌رسد که از نظر فقهی خیلی مهم است. تا یک معارضه­ای مستقر شود باید خیلی فکر کنیم. خیلی تأمل کنیم. استقرار یک تعارض همان کلاس فقه را می‌طلبد که روی آن کار کنیم. رفت‌وبرگشت کنیم. فوری نگوییم «تعارضا تساقطا» یا یکی را طرح کنیم. آیا واقعاً در اینجا معارضه داریم یا نداریم؟

من دو روایت را می‌گویم. سید می‌فرمایند مضمون این دو روایت معارضه دارند. یک روایت حماد است؛ فعلاً روایت حماد و عبید را با هم حساب می‌کنیم. این‌ها را یک کاسه می‌گیریم. آن‌ها می‌گویند: «اذا رئی قبل الزوال هذا الیوم من شوال/هذا الیوم من شهر رمضان». این یک طرف است. آن طرف در مقابل، روایت یقطینی است. مهم‌ترین روایت با دلالت روشن است. عرض کردم که مضطربة الدلاله نیست. می‌گوید هلال برای ما مشتبه می‌شود، و قبل از زوال آن را می‌بینیم. حضرت فرمودند مشکلی نیست؛ تتم الی اللیل. روزه ات را تا شب برسان؛ «فانه اذا کان تاماً رئی قبل الزوال». اگر ماه سی روز بشود مشکلی ندارد که قبل از زوال دیده شود.

الآن در فضای ابتدائی خودمان شما می‌گویید این دو مضمون با هم معارضه دارند؟ سید می‌گویند بله معارضه دارند. این می‌گوید وقتی ماه سی است، قبل از زوال هم دیدی فایده ندارد. دیگری می‌گوید اگر قبل از زوال دیدی همان روز را حساب کن. این دو معارضه دارند. الآن بدوا یک احتمال را عرض می‌کنم. در کلمات بزرگان علماء هم هست.

چه مانعی دارد که وقت غروب هلال نداشته باشید؛ در قم اصلاً از تحت‌الشعاع بیرون نیامده تا هلال را ببینیم؛ قم غروب کرد، هلال نداشتیم و از تحت‌الشعاع بیرون نیامده. یک ساعت بعد از غروب قم، حالا تازه هلال در آسمان پیدا می‌شود و از تحت‌الشعاع بیرون می‌آید که مثلاً آن را در ایلام و بغداد ببینند. این‌ها بلاد غربی ما هستند؛ چون هنوز برای آن‌ها غروب نشده است. چه مانعی دارد که در قم نبینیم، یک ساعت بعدش خارج شود؟! هیچ کسی در این مشکلی ندارد. یعنی یک چیز واضحی است. هر کسی یک ذره از هلال و آسمان سر در بیاورد می‌گوید این بدیهی است. همه هم می‌دانند که الآن در قم واقعاً از تحت‌الشعاع بیرون نیامده بود، یک ساعت بعد واقعاً هلال داریم و از تحت‌الشعاع بیرون آمده بود و می‌توانیم آن را ببینیم. در بلادی که غروب نکرده‌اند آن را می‌بینیم. این‌که خیلی واضح است.

خُب حالا اگر این دو روایت را در کنار هم بگذاریم معارضه می‌شود؟! کجایش معارضه می‌شود؟! آن روایت می‌گوید «اذا رئی قبل الزوال فهو للیلة الماضیة»، یعنی قبل از زوال که می‌بینی اماریت دارد. بنا بر اماریت می‌فرمایند که وقت غروب هم می‌توانستید ببینید. روایت دیگر می‌گوید مانعی ندارد که چون ماه سی است…؛ یعنی دیشب در بلد تو هلال قابل رؤیت نداشتیم؛ اصلاً فرض روایت عبید این است؛ چون حضرت قید می‌کنند که «اذا کان الشهر ثلاثین»؛ اگر دیشب هلال داشتیم که سی نبود. پس این‌که خود حضرت دارند قضیه شرطیه می‌گویند یعنی امام علیه‌السلام می‌گویند دیشب وقت غروب نداشتیم، چون دارد «اذا کان الشهر ثلاثین». اگر دیشب داشتیم که نمی‌شود بگویند «ثلاثین». پس حضرت می‌فرمایند مانعی ندارد؛ غصه نخور. اگر دیشب ثلاثین بود؛ یعنی دیشب شب اول ماه نبوده؛ وقت غروب هلال قابل رؤیت نداشتیم، مانعی ندارد که یک ساعت بعد از غروب تو از تحت‌الشعاع بیرون بیاید؛ پر رنگ و خوب بشود تا قبل از زوال آن را ببینی. تمام شد. «اذا کان الشهر ثلاثین» یعنی دیشب که هلال نداشتی… .

شاگرد: یعنی به حسب خیال تو؟ چون بعدش که می‌بینی مطابق با روایات دیگر بیست و نه روزه می‌شود.

استاد: نه. روایات دیگر اماره است. حضرت می‌فرمایند این اماره است. این طرفش را هم قطع نداریم. می‌شود که ماه سی باشد؛ یعنی شما دیشب هلال نداشتید و ببینید. می‌گوییم خُب آن روایاتی که می‌گوید اگر قبل از زوال دیدید چه؟ می‌گویند آن‌ها اماره غالبیه است. نوعاً در آمده است. اما این روایت که آن‌ها را نفی نمی‌کند. او می‌گوید اماره است؛ نوعاً اگر قبل از زوال می‌بینید هلالی که در روز می‌بینید دیشب هم بوده. «غمّ علیک»؛ نتوانستید ببینید. اما این روایت می‌گوید مانعی ندارد که وقتی ماه سی است…؛ یعنی هلال نداشتید چون اگر داشتید حضرت نمی‌گویند ماه سی است؛ وقتی امام علیه‌السلام فرض ثبوتی را می‌گویند که روی فرض اثباتی شما نمی‌آیند. «اذا کان الشهر ثلاثین»، مضمون خیلی روشن و خوبی دارد. وقت‌هایی که ماه سی است، اذا کان الشهر ثلاثین، یعنی شما وقت غروب دیشب هلال نداشتید، اگر داشتید که ثلاثین نبود. با این‌که شما دیشب هلال نداشتید، رئی قبل الزوال. چون با فاصله کمی بعد از غروب تو که شب سی‌ام که هلال نداشتی، ماه از تحت‌الشعاع بیرون آمده و پررنگ شده و قبل از زوال می‌بینی.

شاگرد: خلاصه طبق این روایت سی روز می‌شود.

استاد: روایت یقطینی می‌گوید سی روز است؛ تتم الی اللیل. خیلی واضح است. برای ماه مبارک است. آن هم می‌گوید در این ماه یک دفعه می‌بینیم، چه کنیم؟ حضرت می‌فرمایند روزه را تمام می‌کنید. نسخه تهذیب را دیدید، آمده بودند این روایت را به صوم استحبابی آخر شعبان. و «تتم الی اللیل» یعنی روزه مستحبی‌ای که گرفتی را تا شب ببر. معلوم است که برای اینجا نیست. اصلاً روشن است. دلالت مضطرب نیست.

شاگرد٢: شما نیم ساعت قبل از زوال را جزء قبل از زوال فردا می‌برید؟ یعنی می‌گویید ماه در وقت مغرب رؤیت نشود؟

استاد: ببینید ما در مقام جمع بین دو روایت هستیم. کاری به مختار نداریم. ما می‌گوییم این روایت یقطینی معارضه ای با روایات اماریت قبل از زوال ندارد. چون دارد فرض ثبوتی می‌گیرد. «اذا کان الشهر ثلاثین»، این یعنی هلال بود و شما ندیدید؟! نه. امام علیه‌السلام می‌فرمایند بدان؛ وقتی ما واقعاً سی است. زمانی سی است که واقعاً دیشبش هلال نداشتید، وقتی ماه سی است و شما هلال نداشتید، رئی قبل الزوال. در ماه سی روزه قبل از زوال هم می‌توانی ببینی. چرا؟ به این خاطر که وقتی شما در شب سی ام هلال ندارید چند صورت دارد. گاهی با فاصله کمی بعد از غروب از تحت‌الشعاع بیرون می‌آید؛ مرتب دارد پررنگ می‌شود. قبل از زوال آن را می‌توانید ببینید. گاهی هم این‌طور نیست. وقت غروب آن را ندارید، هشت ساعت، ده ساعت بعد از آن از تحت‌الشعاع بیرون می‌آید. در آن جا دیگر قبل از زوال هم نمی‌توانید ببینید. باید صبر کنید در بلد خودت تا وقت غروب یک هلال کوچک ببینید. ماه سی است ولی باز هم هلال کوچک دارد.

شاگرد: ظهور این روایت در این است که رؤیت قبل از زوال همان روز را می‌گیرد، نه شب قبل را. اذا حضرت هم شرط است. گویا از ظهور کلام فهمیده می‌شود که یک ساعت بعد از مغرب هم ثلاثین نشده. یعنی به این خاطر که حضرت به‌صورت شرط بیان کرده‌اند، به‌عنوان وجه جمع بیان نکرده‌اند. روایت عبید سر جای خودش معنای خودش را دارد، چه شما در وقت مغرب و یک ساعت بعدش دیده باشید. اما ثلاثین حضرت ثابت نشده چون اذا نیاورده است. اگر بخواهیم آن را قبل از زوال حساب کنیم، ظهور روز و زوال، از طلوع آفتاب را می‌گیرد.

استاد: فرمایش شما ناظر به حکومت شد. جلسه قبل عرض کردم؛ این وجوه را جدا کردیم. شما می‌گویید امام علیه‌السلام در روایت حماد می‌فرمایند «اذا رئی قبل الزوال فهو للیلة الماضیة»؛ شب قبل هم شب اول ماه است. می‌خواهید قبل از غروب هلال داشته باشید یا نداشته باشید. این لسان حکومت است. یعنی شارع می‌گوید ولو هلال نداشتی، من حکومتا می‌گویم دیشب شب اول ماه بود. این را گفتیم با مبنایی که سید استظهار می‌کند موافقت نداشت. چون با عباراتی که آوردیم سید می‌گفتند یک ظنی به این‌که دیشب هلال داشتیم می‌خواهد. از بعض عبارات سید بود. ولو صریح هم نباشد. از مجموع آن‌ها استیناس می‌شد. باز به گمانم سید نمی‌خواهد از مبنای ارتکازی خود فاصله بگیرد. چون اگر می‌خواست فاصله بگیرد مئونه بیشتر و تصریح بیشتری می‌خواست. نه این‌که عبارات را به این صورت برگزار کنند. در ان قلت تصریح می‌کند که باز ایشان کلمه ظن را بیاورند. اظهر در فرمایش سید همین است. ولی خُب فرمایش شما از حرف ایشان فاصله می‌گیرد. شما می‌خواهید با حکومت، روایت حماد را معنا کنید. معارضه می‌شود یا نمی‌شود؟! بیان من در این است که چرا روایت را طوری معنا کنیم که در آخر کار بگوییم معارضه است؟! حالا یا این را بگیر یا آن را. می‌خواهم طوری عرض کنم که وقتی مفاد هر دو روایت را توضیح دادیم، ببینیم این‌ها تعارض مستقر ندارند. تعارض مستقر یک تعریف کوتاه داشت. تعارض مستقر تکاذب الدلیلین بود. یعنی به جایی رسیده‌ایم که این دلیل می‌گوید یا من درست هستم یا آن. تکاذب است؛ او می‌گوید دیگری دروغ است و دیگری می‌گوید که او دروغ است. شما با این بیانتان باز به تکاذب رسیده‌اید. یعنی خلاصه یا باید وجه روایت یقطینی را بگیرید یا روایت حماد را. خلاصه شارع چه کار کرده؟! دیشب شب اول ماه بوده یا نه؟ روایت یقطینی می‌گوید دیشب شب اول ماه نبود. چون در ماه سی روزه می‌توانید قبل از زوال ببینید. پس دیشب هم شب سی‌ام بود. نه شب اول ماه.

طبق مقدمه‌ای که عرض کردم فعلاً یک تعارضی را صورتاً برداشتیم. هنوز در اینجا خیلی عرض دارم.

شاگرد: ببینید درست فهمیدم؛ دو روایت اول –حماد و عبید- را ناظر به این می‌گیرید که اگر امروز قبل از زوال دیدید، دیشب در وقت غروب هلال داشتیم.

استاد: اماریت است. ببینید اصلاً بین آن‌ها معارضه نمی‌شود.

شاگرد: الآن می‌توانید روایت یقطینی را ترجمه بفرمایید؟

استاد: من عرض کردم روایت عبید و روایت حماد را یک کاسه کردیم و یک طرف تعارض گذاشتیم. روایت یقطینی را هم یک طرف گذاشتیم.

شاگرد: من روایت محمد بن عیسی را می‌گویم.

استاد: خُب آن روایت هم یک طرف تعارض است.

شاگرد: روایت را از رو بخوانید.

شاگرد٢: ظاهراً به جای یقطینی، عبید فرمودید.

استاد: ممکن است چون این هم محمد بن عیسی بن عبید یقطینی است. ممکن است که این‌طور گفته باشم.

حالا من دوباره عرض می‌کنم. روایت این است:

السابع: ما رواه الشيخ في التهذيب، عن محمّد بن عيسى قال: كتبت إليه: جعلت فداك، ربّما غمّ علينا هلال شهر رمضان، فيرى من الغد قبل الزوال و ربّما رأيناه بعد الزوال، فترى أن نفطر قبل الزوال إذا رأيناه أم لا؟ و كيف تأمرني في ذلك؟ فكتب عليه السّلام: «تتمّ إلى الليل، فإنّه إن كان تامّا لرئي قبل الزوال»2

«قال: كتبت إليه: جعلت فداك، ربّما غمّ علينا هلال شهر رمضان»؛ همینی است که در نسخه تهذیب است و سید فرمودند «مضطربة الدلالة جدا». و حال این‌که «ربما غمّ علینا هلال شهر رمضان»، همین‌طور که خود سید هم فرمودند و انصافا درست فرمودند، فرمودند می‌توانیم مسامحتا هلال شهر رمضان بگوییم. عبارت این است: «و الحقّ أنّ الرواية ضعيفة السند، مضطربة الدلالة، فلا يصلح التعلّق بها لشي‌ء من القولين، و إن كان دلالتها على القول المشهور أظهر؛ لإمكان إضافة هلال شوّال إلى شهر رمضان توسّعا؛ لصدق الإضافة بأدنى ملابسة»3. «لامکان» یک چیز واضح و درستی است. «لإمكان إضافة هلال شوّال إلى شهر رمضان توسّعا؛ لصدق الإضافة بأدنى ملابسة»؛ درست است که هلال، هلال شوال است اما می‌گوییم هلال ماه مبارک. یعنی هلالی که ما در ماه مبارک درگیر آن هستیم.

شاگرد: قرینه‌ای برای این دارید؟

استاد: نسخه تهذیب. نسخه تهذیب دارد «ربما غم علینا الهلال فی شهر رمضان». مرحوم فیض و فقهای بزرگ تقریباً به‌صورت قاطع فرموده‌اند که نسخه تهذیب درست است. اینجا هم باز مشکلی ندارد. «هلال شهر رمضان»؛ یعنی هلال شوالی که ما در آخر ماه مبارک درگیرش هستیم. خُب بقیه روایت را بخوانم.

«فيرى من الغد قبل الزوال و ربّما رأيناه بعد الزوال»؛ چون روایت به گوشش رسیده بود. «فترى أن نفطر قبل الزوال إذا رأيناه أم لا؟ و كيف تأمرني في ذلك؟ فكتب عليه السّلام: تتمّ إلى الليل، فإنّه إن كان تامّا لرئي قبل الزوال»؛ در نسخه‌ها «لرئی»، لام ندارد. مضمون روایت بسیار روشن است. می‌گوید دیشب ندیدی، شب سی‌ام می‌شود و تمام. هلال هم نبود. فردا هم سی‌ام است. خُب من که قبل از زوال دیدم؟! «اذا کان شهر ثلاثین تاما، رئی قبل الزوال»؛ مشکلی که ندارد، شما که دیشب ندیدی، لذا امشب و فردا سی‌ام است و تمام. مضمون روایت بسیار واضح است.

شاگرد: وجه جمعش چیست؟

استاد: بینی و بین الله عرض کردم. همان اولین دفعه ای که در وسائل با این روایت شریفه برخورد کردم، ذهنم با این مطلبی که الآن خدمت شما می‌گویم یکی بود. چرا؟ به‌خاطر این‌که ما باید خودمان را بیرون بیاوریم؛ استهلال در بیرون یک فضای روشنی است. حضرت هم می‌گویند دلت جمع باشد، اگر ماه سی روز است باید روزه را تمام کنی. اگر قبل از زوال دیدند، خُب ببین، مشکلی ندارد.

شاگرد٢: حضرت شرط می‌گذارند. ثلاثین مشروط به سی‌امی است که شما رؤیت نکنید.

استاد: جلوتر عرض کردیم، که این روایات چند مطلب فقهی را با هم می‌گویند. اینجا امام علیه‌السلام یک قضیه ثبوتیه را می‌فرمایند که «اذا کان الشهر ثلاثین و تاما، رئی قبل الزوال»، دیشبش هم که «غم علیک» بود، فاستصحب. یعنی هم روایت دارد استصحاب موضوعی را یاد می‌دهد و هم می‌گوید این استصحاب تو با حکم ثبوتی موافق است. از حیث استظهار و دلیل هیچ مشکلی ندارد.

شاگرد: اگر این فرمایش شما را نگوییم، چطور با روایت حماد تعارض می‌کند؟

استاد: حضرت تصریح می‌کنند که «رئی قبل الزوال» ولی باز می‌گویند که ماه سی است. و حال این‌که روایت حماد و عبید و ابن بگیر می‌گفت اگر قبل از زوال دیدید، ماه سی نیست. این تعارض می‌شود. این می‌گوید وقتی سی است، هلال را می‌بینی. دیگری می‌گوید وقتی دیدی سی نیست. گویا یک نحو ورود دارد. خُب من روی مبنای مشهور جمع آن‌ها را چطور عرض کردم؟ عرض کردم این دارد ثبوتی را می‌گوید و دیگری دارد اماره غالبیه را می‌گوید که ممکن است. خُب این دو لسان که تکاذب ندارند. چرا ندارند؟ چون موضوع آن‌ها دقیقاً دو تا است. روایت «ان کان الشهر ثلاثین» ثبوتا دارد فرض می‌گیرد که وقت غروب هلال نبود و بعد از غروب هلال پیدا شد. روایت «فهو للیلة الماضیة» دارد فرض می‌گیرد که این رؤیت قبل از زوال شما کاشف از این است که در وقت غروب بود. پس این دو تا کجا تکاذب دارند؟! دو مطلب را می‌گویند.

شاگرد٢: تفسیری که شما فرمودید بیشتر با تعبیر «قد یری» مناسبت نداشت؟! یعنی گاهی به این صورت است.

استاد: نه، با ثبوت شهر ثلاثین است.

شاگرد٢: با ثبوت شهر ثلاثین حتماً باید قبل از زوال دیده شود.

استاد: چون او گفت «ربما». یعنی «رئی» امام علیه‌السلام به تردید در سؤال ناظر است.

شاگرد٢: درست است، اما با این بیان با آن اماریت غالبیه جمع نمی‌شود. یعنی اگر قرار باشد اماره غالبی باشد ک در شب قبل وجود داشته، در ذهنم جفت و جور نشد.

استاد: فرض بگیرید نیم ساعت بعد از غروب قم، هلال از تحت‌الشعاع بیرون آمد، کجا این عبارت مشکلی با اماره غالبیه دارد؟! چون غالباً این‌طور نیست که نیم ساعت بعد از غروب شما، هلال بیرون بیاید. او می‌گوید ابر بود و رؤیت نشد. حالا هم فردا قبل از زوال ببینیم. «ربما رایناها قبل الزوال و ربما رایناها بعد الزوال». خودش تردید را انداخت. می‌گوید این «ربما»ها را چه کار کنیم؟ حضرت با اتکا به «ربما»های او، می‌گویند مشکلی ندارد. این طرف تردید تو در قبل از زوال با این می‌سازد که نیم ساعت بعد از غروب از تحت‌الشعاع بیرون بیاید که شرط ما اشباع شود؛ «اذا کان الشهر ثلاثین». چه زمانی شهر ثلاثین می‌شود؟ آن وقتی که در وقت غروب هلال از تحت‌الشعاع بیرون نیامده باشد. خُب تمام شد. با این اماره غالبیه منافات دارد یا نه؟ می‌گوییم غالباً این‌طور نیست که نیم ساعت بعد از غروب بیرون بیاید و شما قبل از زوال ببینی. رؤیت قبل از زوال می‌گوید معمولاً برای این‌که در روز روشن بتوانید ببینید، قبل از غروب تو از تحت‌الشعاع بیرون آمده، در وقت غروب هم هلال داشتی اما تو ندیدی. یک شرائط جوی بوده که تو ندیدی. کجا بین این دو منافات هست؟ می‌گوییم غالباً این‌طور نیست که نیم ساعت بعد از غروب بیاید و شما ببینید؛ بلکه غالباً این است که وقتی قبل از زوال می‌بینی، در غروب دیشب هم داشتی. اما مانعی هم ندارد که … .

شاگرد: مانعی ندارد، یک جور تقلیدی است.

استاد: نه، با شرط «اذا کان الشهر ثلاثین». دارند فرض می‌گیرند که هلال نداشتیم، «اذان کان الشهر ثلاثین»، یعنی وقتی ماه سی باشد. چه زمانی سی است؟ شرط را محقق کنید. آن وقتی است که در وقت غروب هلال نداشتید. می‌گویند مانعی ندارد که وقتی ماه سی است –یعنی وقت غروب هلال نداشتید- که بعضی از وقت‌ها قبل از زوال هم ببینید.

شاگرد: بعضی از وقت‌ها.

استاد: بله. خودش گفت.

شاگرد: لذا باید «قد یری» باشد.

استاد: «قد یری» را سائل گفته بود. حضرت دارند فرد اخفی را می‌گویند.

شاگرد: زمانی‌که ماه سی روز است، شرائط متعددی پیش می‌آید. یکی از شرائطش این است که قبل از زوال دیده می‌شود.

استاد: یکی هم بعد از زوال است. خود سائل هم همین را گفت.

شاگرد: یکی هم این است که ممکن است تا غروب طول بکشد.

استاد: بله.

شاگرد: مسأله در این است که بالأخره این همیشگی نیست. یعنی شرائطی که ماه سی روز است، همیشه این‌طور نیست که ماه را قبل از زوال ببینید. عرضم این است که در ذهن ما جفت و جور نشد.

استاد: من از فرمایش شما این‌طور می‌فهمم که روایت را به این صورت معنا می‌کنید: وقتی ماه سی است حتماً باید قبل از زوال ببینید. و حال این‌که امام علیه‌السلام نمی‌خواهند این را بگویند. چون خود او تردید انداخت، «رئی» یعنی «لامکن رویته قبل الزوال». شما باز سؤال را بخوانید. چیزی که در ذهن من است را عرض می‌کنم؛ امام علیه‌السلام نمی‌خواهند بفرمایند وقتی ماه سی است، حتماً باید قبل از زوال ببینند. امام علیه‌السلام اصلاً نمی‌خواهند قاعده بدهند. چون او گفت «غم علینا»، «ربما قبل الزوال»، «ربما بعد الزوال». حضرت می‌گویند مشکلی نیست روزه را تمام کن. چون وقتی ماه سی است، قبل از زوال هم می‌توان آن را دید. لذا «رئی» یعنی «امکن رویته». نه این‌که اگر ماه سی است، حتماً باید ببینید. به قرینه سؤال عرض می‌کنم. چون سائل خود تردیدش را گفت. به فرمایش شما واقعیتش را همه می‌دانند. یعنی چه بسا حتی ماه سی است اما شرائط طوری است که نزدیک غروب سی‌ام تازه از تحت‌الشعاع بیرون می‌آید و شما تازه می‌بینید.

شاگرد: «غم علینا» را در فضایی تصور می‌کنید که رفتیم و ندیدیم، یا فضایی است که هوا ابری است؟ اگر هوا ابری باشد این برداشت ها بعید است. یعنی با ابری بودن هوا سی روز بودن تثبیت نمی‌شود. اما اگر غم علینا به این معنا باشد که برای ما مخفی شده، با فرمایش شما جور در می‌آید.

استاد: این برای بخش دوم است که عرض می‌کنم. الآن می‌خواهم مقدمه‌ای بگویم برای جمع دیگری. مبادی آن را عرض کرده‌ام. یادتان هست که گفتم این شارح این است یا دیگری شارح این، یا چیز دیگری است؟ الآن آن را عرض می‌کنم.

حکم عملی تخییر در جمع بین روایت حماد و یقطینی

شاگرد٢: با این بیانی که فرمودید رؤیت قبل از زوال چه فایده‌ای دارد؟ می‌فرمایید گاهی قبل از زوال دیده می‌شود و گاهی بعد از زوال. سائل می‌داند که بعد از زوال را باید روزه را ادامه بدهد. حضرت نسبت به قبل از زوال می‌فرمایند که روزه را بگیر. با این بیان می‌گوید اصلاً روایت های رؤیت قبل از زوال، کلاً کنار باید برود. تعارض پیدا می‌شود. چون آن‌ها می‌گویند اگر دیده شد ماه برای شب قبل است، یا می‌فرماید امروز از ماه رمضان است یا امروز از ماه شوال است. این روایت می‌گوید از ماه رمضان است، بنابر این‌که اگر از ماه شوال باشد تعارض پیدا می‌شود. حالا یا امروز اول ماه شوال هست یا امروز روز سی‌ام ماه رمضان است؟

استاد: فرمایش شما خوب است. شما می‌فرمایید تو دو موضوع درست کردی، اما عملاً چه کنیم؟ اگر قبل از زوال دیدیم، چه کنیم؟ جمع بین روایت حماد و یقطنی مفهومی شد و تکاذب به این معنا که هر دو دروغ است، نشد. اما تعارض به این معنا که وظیفه فعلی من چیست، نه. خُب حالا عملاً تعارض شد، خُب قاعده تعارض چیست؟ اگر بگوییم تکاذب، یکی از آن‌ها دروغ است. خُب ما که نمی‌توانیم سراغ دروغ برویم. اما اگر با این مقدمه گفتیم تکاذب ثبوتی نیست، خُب وقتی دو روایت در مقام عمل دو جور تعیین می‌کند، تخییر می‌شود. یعنی ما تعارضی داریم که ثبوتا تکاذب ندارند. می‌گویند می‌توانی و مخیر هستی که این‌طور بگیری یا آن‌طور بگیری. طبق قاعده عرض می‌کنم. یعنی ما به یک تعارضی نرسیدیم که تکاذب ثبوتی است و مجبور باشیم که دروغ را بگیریم. البته سر تکاذب آن هم در الجمع مهما امکن بحث است. ولی اینجا اصلاً آن فضا نیست. دو روایت با دو بیان است که تکاذب ثبوتی ندارند. در مقام عمل چه کنم؟ خُب این یک راه است و این هم یک راه است.

شاگرد٢: یعنی یکی بیست و نه روزه بگیرد و دیگری سی روزه؟ تخییر به چه معنا می‌شود؟

استاد: تخییر یعنی می‌توانید بخورید و می‌توانید نخورید.

شاگرد٢: یعنی یک نفر می‌تواند تخییر کند و سی روزه شود، یکی می‌تواند بیست و نه روزه بگیرد؟

استاد: بله، این تخییر افرادی به این صورت می‌شود. افرادی یعنی جامعه. حالا مباحث دیگری هست که عرض می‌کنم.

شاگرد: تخییر به این صورت خلاف ارتکاز نیست؟ ولو در مقدمات ثبوتی خوب بود.

استاد: در این چند دقیقه مقدمه آن را بگویم.

برچسب زنی مختلف شبانه‌روز، جمع دیگری بین روایت حماد و یقطینی

وقتی می‌گوییم رؤیت قبل از زوال برای دخول شهر اماره است، خلاصه ما در ذو الاماره دخیل بشویم؟ ذو الاماره چیست؟ شما می‌گویید وقتی دیدی، هذا الیوم من شهر رمضان یا من شوال. فرقی هم نمی‌کند این قاعده در همه ماه‌ها جاری است. اگر دیدی به این صورت است. دیشبش هم دیدی و از شب شروع شد. اماره چیست؟ هلال و رؤیت آن، ذو الاماره هم دخول شهر است.

اما اماره و ذو الاماره را می‌توانیم طور دیگری درست کنیم. می‌گوییم الآن دیدید، اماره است برای این‌که امروز روز شعبان است. امروز روز شعبان است، دقیقاً با دخول شهر معادل نیست. حالا جلوتر می‌رویم و می‌بینید که خود این تفکیک فوائد علمی دارد. ذو الاماره چیست؟ امروز شعبان است. امروز سی‌ام ماه شعبان است. یا امروز روز اول ماه مبارک است. این را ذو الاماره بگیریم. این را برای چه عرض می‌کنم؟ ببینید دخول شهر یک امر لحظه‌ای است. قبلاً هم مفصل صحبتش شد. چون زمان است؛ در علم الله تعالی اگر حساب کنیم یک آنی بود که قبلش داخل نشده بود، آن بعدی داخل شد. در برچسب زنی‌ای که می‌گویم محال نیست که فاصله قرار بدهید و بگویید بین شهر شعبان و بین دخول شهر مبارک رمضان نیم ساعت مرز زمانی است. در این نیم ساعت شعبان تمام شده یا نشده؟ رمضان داخل شده یا نشده؟ می‌گویید شعبان تمام شده اما هنوز رمضان داخل نشده. به این صورت محال نیست. اما هم ارتکاز و لغویت می‌آید. نیازی نداریم به این نداریم. امر زمان متصرم است، یک لحظه برای ما کافی است. آن قبل از این لحظه ماه شعبان است، و آن بعدش ماه مبارک است. چه لزومی دارد که بگوییم دخول شهر تدریجی است، نیم ساعت طول می‌کشد تا ماه مبارک داخل شود. اصلاً لزومی ندارد. لذا اگر دخول شهر را ذو الاماره بگیرم امر لحظه‌ای است. یک لحظه است. هیچ مشکلی هم ندارد. گمانم ارتکاز همه شما با این لحظه بودن موافق است. هیچ‌کدام از شما اشکال نمی‌گیرید. می‌گوید در علم الله تعالی آن قبل برای شعبان است. چرا؟ چون بین ماه شعبان و رمضان یک قطعه زمانی فاصله نیست.

با این بیانی که گفتم، این لحظه –که می‌گویید یک لحظه قبلش و یک لحظه بعدش- مربوط به کدام حرکت می‌شود؟ سه حرکت داشتیم. حرکت زمین به دور خودش که راسم شب و روز بود. حرکت ماه به دور زمین که راسم شهر بود. بیست و نه روز و دوازده ساعت. یکی هم حرکت زمین به دور خورشید بود که یک سال بود؛ سیصد و شصت و پنج روز. این‌ها سه حرکت است. شب و روز که حرکت وضعی است. سال شمسی که حرکت انتقالی زمین است. ماه قمری که حرکت انتقالی دورانی ماه به دور زمین است. این سه حرکت روشن است. الآن وقتی می‌گوییم یک لحظه ماه داخل شد، منظور ما از این لحظه کدام حرکت است؟ حرکت ماه به دور زمین. دارد دور می‌زند. یک لحظه‌ای می‌رسید به نقطه مقارنه. بیست و هفت و روز نصفی، سیصد و شصت درجه رفته. بیست و نه روز و دوازده ساعت و خرده ای هم بقیه حرکت ثانیه را جبران کرده است. بحث هایش جلوتر شد.

اگر حالا برگردیم می‌گوییم امروز اول ماه است. قرار شد راسم روز حرکت وضعی باشد. حرکت وضعی کره زمین است. آن لحظه است. اما امروز به‌عنوان یک قطعه زمانی یا شبانه‌روز می‌خواهد برچسب بخورد. بگوییم این قطعه زمانی روز، این قطعه زمانی شب، برچسبش شهر رمضان است. این برچسب زنی مئونه جدید است. این هم می‌تواند ذو الاماره باشد. ما اماره داریم به این‌که شارع مقدس یا عرف، این برچسب را زده‌اند و گفته‌اند امشب شب اول ماه است. شبیه‌ش ایام هفته است. وقتی شما می‌خواهید بگویید امروز یک شنبه است، می‌گویید امروز روز اول ماه است، امروز روز پانزدهم ماه است، امروز روز یک شنبه است. اگر خاطرتان باشد وقتی از خط زمان بحث کردیم چه بحث‌هایی بود که شنبه و یک شنبه را برای کره زمین چه کنیم. یک شنبه بودن هم برچسب یک روز است، اما با حرکتی که زمین پدید می‌آورد. برچسب زدن خود هفته هم سنگین بود، چه برسد به ایام خود روز.

خُب حالا سؤال این است: وقتی ما هلال را می‌بینیم، آن لحظه گذشته؛ یعنی لحظۀ سیر قمر گذشته. به‌عنوان لحظه، ماه داخل شده. اما خب امشب شب اول ماه هست یا نیست؟ می‌دانیم الآن ساعت یازده شب ما است و قمر از تحت‌الشعاع بیرون آمد. آن لحظه سپری شد، امشب را چه بگوییم؟ ساعت یازده شب است، چه بگوییم؟ امشب شب اول ماه هست یا نیست؟

به فرمایش مرحوم مجلسی در بحارالانوار برگردیم. در بحارالانوار فرمودند اگر بخواهیم بدو و ختم شبانه‌روز را تعیین کنیم و برچسب بزنیم، چهار طریق است. این چهار طریق را در بحارالانوار فرمودند. یکی از آن‌ها رسم عرب است. می‌گوید از غروب امروز تا غروب فردا. پس اللیل سابق علی النهار. یک طریقه فرس بود که می‌گفت از طلوع تا طلوع فردا؛ فاللیل متأخر عن النهار. امروز روز اول ماه است و شب لاحقش، شب اول است. این هم برای فرس است. دو تا دیگر برای متخصصین هیئت بود. برخی زوال تا زوال را فرمودند و برخی دیگر نصف شب تا نصف شب را فرمودند. در زمان ما با آخری خیلی مانوس هستیم. ساعت دوازده شب است، می‌گوید امروز روز دو شنبه است. می‌گوییم هنوز که شب است؟! تازه امروز یک شنبه بود! ساعت دوازده شده! مشکلی نداریم. می‌گوید چون شبانه‌روز را از نصف شب تا نصف شب حساب کرده‌ایم. این را برای این کلمه عرض کردم. ذو الاماره ما دو جور است. الآن وقتی می‌گوییم «اذا رئی قبل الزوال فهذا الیوم من شوال»، ذو الاماره ما شوال بودن امروز است؟ یا دخول شهر است؟ دخول شهر لحظه‌ای است. این اماره لحظه که نیست. حضرت می‌فرمایند وقتی قبل از زوال دیدی، من طبق قرارداد برچسب زنی برای روز و شب می‌گویم امروز را روز شوال حساب کن. می‌گوییم ما که ساعت یازده دیدیم، در تلسکوپ نگاه کردیم و می‌دانیم که ساعت نه از تحت‌الشعاع بیرون آمده. روی این مبنای می‌شود یا نمی‌شود؟ اگر دیشب میزان بوده، نمی‌شود. اما اگر این روایت ناظر به یک مبنای دیگری است، آن وقت ختم عرض من این کلمه است: آن چه که من عرض کردم در برچسب زنی روز و شب، ثبوتا چه داریم؟ چند گزینه با تزاحم ملاکات داریم. یعنی چهارگزینه بود، هر کدام یک محاسنی داشت و یک معایبی داشت. نکته مهمی بود. در برچسب زنی چهار گزینه داریم باتزاحم ملاکات. چه کسی می‌تواند دست شارع را ببندند تا هر کدام از این ملاک‌ها را در محل خودش ملاحظه کند؟! بنابراین در اینجا چون تزاحم ملاکی داریم و ثبوتا چند گزینه داریم می‌توانیم از لسان دلیل، در برچسب زدن امروز، تفاوت مبانی کنیم.

شاگرد: خود شارع ملاک قبل از زوال و بعد از زوال داده است، حالا شما می‌خواهید از مغرب تا مغرب، از طلوع تا طلوع و … را بگویید؟

استاد: اگر مبنای شما مغرب باشد، این روایت تعارض می‌شود. لذا مشهور اعراض کرده‌اند. چرا مشهور فقها از این روایت اعراض کرده‌اند؟ چون می‌دیدند مبنای شارع غروب است، اما این روایت می‌گوید کار نداشته باش؛ زوال میزان است. خب این معارضه می‌شود. با یک روایت از مبنای مسلم شارع فاصله نمی‌گیریم.

والحمد لله رب العالمین

کلید: حرکت وضعی، رؤیت هلال عند الغروب، رؤیت قبل الزوال،

1 رؤيت هلال، ج‌3، ص: 1984‌

2 رؤيت هلال، ج‌3، ص: 1980‌

3 همان 1983