بسم الله الرحمن الرحیم

سال ۱۴۰۰-جلسات مباحثه فقه-بحث رؤیت هلال

فهرست جلسات مباحثه فقه

فقه؛ جلسه ١٧ : 1/ ٨/١۴٠٠

بسم الله الرحمن الرحیم

تفکیک بین شروع ماه و احکام آن در بیان وحید بهبهانی و اشکال سید بحر العلوم به آن

از مصباحی که از مرحوم بحر العلوم خواندیم، صفحه پنجم بودیم. «لا یخفی ما فیه» را خوانیدم. به «ان قلت» رسیدیم.

و لا يخفى ما فيه؛ لأنّ المستفاد من الأدلّة القطعية وجوب الصوم في كلّ يوم من شهر رمضان و وجوب الإفطار في أوّل يوم من شوّال حتّى ثبت أنّ اليوم المفروض من شهر رمضان وجب صيامه، و متى علم أنّه أوّل يوم من شوّال وجب الإفطار فيه. فالقول بثبوت الشهر و المنع ممّا يلحقه من اللوازم غير معقول.

فإن قلت: طريق ثبوت الشهر منحصر في العلم بدخوله، أو الظنّ المعتبر شرعا، كشهادة البيّنة، و من المعلوم أنّ الرؤية قبل الزوال لا يقتضي العلم بكون الهلال للّيلة السابقة، و غاية الأمر حصول الظنّ منها بذلك؛ فيجب حمل الحكم بكون «للّيلة السابقة» في كلامه عليه السّلام على المظنّة و الظهور، و ذلك لا يكفي في ثبوت لوازم الشهر من إفطار أو صيام، ما لم يعلم كونه ‌الظنون المعتبرة في ثبوت تلك الأحكام، و ليس في الروايتين ما يدلّ عليه فلا يصحّ الاحتجاج بهما1

«فإن قلت: طريق ثبوت الشهر منحصر في العلم بدخوله، أو الظنّ المعتبر شرعا… فيجب حمل الحكم بكون «للّيلة السابقة» في كلامه عليه السّلام على المظنّة و الظهور»؛ این همان فرمایش مرحوم وحید بهبهانی در رساله دوازدهم است. در کتاب رویت هلال ٣٠ رساله هست که استقلالا برای رویت هلال نوشته شده است؛ در جلد اول و جلد دوم. در جلد سوم متفرقات کلمات را جمع‌آوری کرده‌اند. و جلد پنجم هم روایات و مباحث خوبی را مطرح کرده‌اند. در این کتاب زحمت کشیده‌اند.

در رساله دوازدهم که وحید استقلالا برای رویت قبل از زوال نوشته اند، ظاهراً این عبارت از آن جا ذکر شده است. مصابیح علامه در جلد اول و دوم نیست. چون یک رساله مستقلی راجع به رویت هلال نبوده است. در ضمن مصابیح بوده و لذا در جلد چهارم یا سوم قرار گرفته است.

خب در اینجا حرف سر چیست؟ ببینید بالای عبارت «فالقول بثبوت الشهر … و المنع مما یلحقه من اللوازم غیر معقول»؛ شما قائل شوید که ماه ثابت است اما لوازم آن‌ -وجوب صوم، یا وجوب افطار اول ماه- ثابت نیست و غیر معقول است.

در «ان قلت» زیر کلمه «ثبوت» خط می‌کشد. می‌گوید «فالقول بثبوت الشهر»؛ ما یک ثبوت واقعی عند الله داریم و یک ثبوت اثباتی عند المکلف است که با اماره سر می‌رسد. بله، ما نمی‌خواهیم بگوییم که قائل به ثبوت شهر عند الله هستیم اما جلوی لوازم آن را می‌گیریم. اگر مقصود محقق اردبیلی یا وحید بهبهانی این بود، خب شما می‌گفتید «فالقول بثبوت الشهر و المنع منه غیر معقول»، اما منظور چه کسی «ثبوت عند الله» است؟! منظور ما هم نیست. آن ثبوت اصلاً منظور ما نیست. آن چه که شما می‌گویید غیر معقول است، ثبوت واقعی است. ماه مبارک بیاید و واقعاً هم عند الله ماه مبارک باشد اما وجوب صوم نداشته باشد. ما اصلاً نمی خواستیم این را بگوییم. اشتراک الاحکام بین العالم و الجاهل. پس چه می‌خواهید بگویید؟

می‌گویند ما که می‌گوییم «القول بثبوت..»، ثبوت اثباتی آن را قبول نداریم. ما می‌گوییم روایت فقط می‌گوید مظنه این است. اما ظنی که نه قطع است و نه ظن معتبر شرعی است. فقط می‌خواهد بگوید که در فکر باشید. وقتی قبل از زوال دیده شد، مظنه این هست که دیشب هم وقت غروب دیده می شده. اما آیا واقعاً دیده می شده و این ظن هم حجت هست یا نه، فرض دیگری است. پس این فرمایش وحید است. من عبارت وحید را باز می‌خوانم. در خلاصه بحث عبارات خوبی دارند.

آن چه که الآن فرمایش ایشان است، همین اندازه است؛ طبق عبارت منقول در مصابیح جناب سید. فرمودند: « فالقول بثبوت… فإن قلت: طريق ثبوت الشهر…»؛ ما که نگفتیم شهر ثابت است، می‌گوییم آن ثبوتی که شما گفتید یک راه ثبوت هم برای مکلف دارد اثباتا. «طریق ثبوت الشهر» منحصر در دو چیز. «في العلم بدخوله، أو الظنّ المعتبر شرعا»، مثل شهادت بینه.

«و من المعلوم أنّ الرؤية قبل الزوال..»؛ اگر بگوییم روایت قبل از رویت هلال اماره است بر این‌که دیشب هم می شده آن را ببینند، کذب است. وحید این را مفصل می‌گویند که این اسناد کذب به امام معصوم است؛ یعنی بگوییم «اذا روی قبل الزوال فهو یکون قابلا للرویه عند الغروب الماضی». خیلی وقت ها هست که قبل از زوال از تحت‌الشعاع خارج شده و رویت هم می‌شود اما دیشب قبال رویت نبوده است. پس فقط در مظنه رویت است.

«و من المعلوم أنّ الرؤية قبل الزوال لا يقتضي العلم بكون الهلال للّيلة السابقة، و غاية الأمر حصول الظنّ منها بذلك»؛ یعنی «حصول الظن من الرویه قبل الزوال بذلک»؛ یعنی امکان رویت آن در لیله ماضیه.

«فيجب حمل الحكم بكون «للّيلة السابقة» في كلامه عليه السّلام على المظنّة و الظهور»؛ حالا که صبح دیدی کانه مال دیشب هم باشد. اما این ظهور حجیت ندارد و باید ثابت شود. پس شهر به‌عنوان موضوع وجوب ثابت نشده است. یک ظنی بر آن آمده، ظن غیر معتبر.

«و ذلك لا يكفي في ثبوت لوازم الشهر من إفطار أو صيام»؛ که شما گفتید غیر معقول است. «ما لم يعلم كونه ‌الظنون المعتبرة في ثبوت تلك الأحكام و ليس في الروايتين ما يدلّ عليه فلا يصحّ الاحتجاج بهما».

این هم فرمایش وحید بود.

اشاره به برخی از نکات بحث‌های قبل

الف: فایده‌های مورد اشاره مرحوم مجلسی

بعد از این‌که حرف وحید را بخوانیم برخی از نکاتی که برخورد کرده‌ام و مربوط به جلسه قبل می‌شود، عرض می‌کنم. همراه عبارت سید آن بحث‌ها را هم جلو برویم.

در بحارالانوار جلد ۵٩ اسلامیه -۵۶ بیروت- فوائد الجلیله ای را ذکر می‌کنند. چهار فائده بود که هر چهار فائده آن خوب بود. قرار شده که ان شالله نگاه کنید و سر وقتش از این چهار فائده ای که مرحوم مجلسی آورده‌اند استفاده کنیم و آن‌ها را بخوانیم. در جلد ۵٨ اسلامیه -۵۵ بیروت- بابی قبل از این باب می‌باشد. این باب، «باب الایام و الساعات و الیل و النهار» است. باب قبل از آن‌که در جلد قبلی بحارالانوار قرار گرفته باب «السنین و الشهور و الانواعهما» است. در آن جا هم فوائدی دارند پنج فائده. جلد ۵۵ بیروت از صفحه ٣۵١ شروع می‌شود. قبل از آن هم مطالب خوبی دارند. ٧-٨ صفحه قبل از آن را هم نگاه کنید، مطالب خیلی خوبی است. پنج فائده از صفحه ٣۵١ شروع می‌شود. «و لنشر هاهنا الی فوائد: الفائدة الاولی…2». چهار فائده از این پنج فایده به بحث ما مربوط است. یعنی ان شالله بعداً ملاحظه کنید و هر چهار فائده را مرور کنید، چه بسی در بحث‌هایی که مطلبی را عرض می‌کنم، اگر مطلب را از فرمایش اشتباه می‌گویم شما تذکر بدهید که با مبانی علمی که فرموده‌اند جور نیست.

فایده پنجم آن هم مربوط به فردا ( هفدهم ربیع الاول)است. مناسبت آن آمده است.

الفائدة الخامسة اعلم أن أصحابنا اتفقوا على أن ولادة نبينا ص كانت في شهر ربيع الأول إما في السابع عشر منه كما هو المشهور أو في الثاني عشر كما اختاره الكليني ره و هو المشهور بين المخالفين‏3

فایده پنجم هم مربوط به فردا4 است. فایده مفصل و خوبی را تحقیق می‌کند. ولو به بحث‌های رویت هلال مرتبط نیست اما مربوط به فردا هست. چهار فایده هم قبل از آن است که مربوط به بحث‌های ما می‌شود. این یک نکته راجع به چهار فائده ای که در قبل از آن بابی که قبلاً گفته بودم، مرحوم مجلسی فرموده‌اند. ان شالله برای بحث‌های بعدی مراجعه می‌کنید.

نقش مرحوم شاهرودی در اضافه شدن قید به منهاج محقق خوئی

نکته دیگری که یکی از آقایان –ظاهراً خودشان شنیده بودند- از مرحوم هاشمی نقل کرده بودند که ایشان گفته بودند آن قیدی که در منهاج بود، به گفته من اضافه شد. من به این نکته برخورد کردم و اصلاً پیدا شد. یعنی ایشان به‌عنوان کسی که شنیده بودند و گفته بودند؛ من به آن برخورد کردم. خیلی برایم مهم بود که مستند هم هست. در رسالة حول مسأله رویت الهلال سه نامه است و دو جواب. همان‌طور که در جلسات قبل عرض کردم ابتدا در تهران اختلاف شده بوده، لذا ایشان می‌خواهند نامه ای بنویسند که فتوای مرحوم خوئی را عوض کنند که بعد مفصل هم می‌شود. مرحوم آقای خوئی جواب اول را می‌دهند. ایشان باز از جواب اول ایشان جواب می‌دهند. جواب دوم را دیگر خود مرحوم آقای خوئی نمی‌دهند. آقای تهرانی هم می‌فرمایند:

و قد أفاد مدّ ظلّه السّامي في الكتاب الّذي أرسله معه أنّ هذا الجواب قد صدر من بعض الأفاضل من العلماء بأمر منه أطال الله بقاه5

سال‌هایی که این را دیده بودم می‌خواستم ببینم که این جواب دوم مستندا مربوط به کیست. حالا الآن این را عرض می‌کنم و شما مراجعه کنید. کتاب رویت هلال، مقدمه جلد دوم. ببینید آن جایی که مقالات را می‌آورند، صفحات از جلد اول ادامه پیدا می‌کند. مثلاً وقتی به مقاله چهاردهم در صفحه ٧٠٠رسیده بوده، مقاله پانزدهم در ٧٠١ ادامه پیدا کرده است. اما مقدمه جلد دوم صفحات مختص خودش را دارد. به کل کتاب ربطی ندارد. لذا از این‌که این دو که خیلی تفاوت دارد، تعجب نکنید. شماره اول برای خود مقدمه است. مقدمه جلد دوم رویت هلال، صفحه ٢۵. ایشان می‌گویند6 که مرحوم آقای شاهرودی گفته اند. آقای مختاری می‌گویند. می‌گویند گفته اند. ظاهر گفته اند این است که خودشان از ایشان شنیده‌اند. ظاهر عبارت این است. گفته اند که مرحوم آقای خوئی از من خواستند که من جواب بدهم. و جواب دوم مطبوع در رساله ایشان از من است.

این نقل آقای مختاری در مقدمه جلد دوم است. تصریح به این است که ایشان گفته اند که جواب دوم از من است. بعد می‌گویند در رساله‌ای هم که دارند تصریح کرده‌اند. آخرین رساله اختصاصی مربوط به رویت هلال در جلد دوم، رساله سی ام است که به مرحوم آقای هاشمی مربوط است. آن جا این عبارت را دارند، در جلد دوم در صفحه ١۴۵٨. شماره این رساله‌ها دنباله جلد اول است که حدوداً از ٧٠٠ شروع شده است. این را در نظر داشته باشید.

و الظاهر أنّه من جهة مثل هذا الإشكال عدّل السيّد الأستاذ فتواه في الطبعات الجديدة للمنهاج، فقيّد الفتوى بكفاية رؤية الهلال في بلد لثبوته في سائر البلاد مطلقا بما إذا كانت تلك البلاد تشترك مع بلد الرؤية في شي‌ء من الليل و لو يسيرا. و هذا ما كنّا قد اقترحناه عليه‌ فی الجواب على إشكالات بعض تلامذته عليه و التي طبعت جميعا بعنوان رسالة حول مسألة رؤية الهلال7

«و الظاهر أنّه من جهة مثل هذا الإشكال عدّل السيّد الأستاذ فتواه في الطبعات الجديدة للمنهاج»؛ اشکال را می‌گویند و دو اشکال می‌کنند به اصل حرف مرحوم آقای خوئی که بعداً می‌رسیم. «فقيّد الفتوى بكفاية رؤية الهلال في بلد لثبوته في سائر البلاد مطلقا بما إذا كانت تلك البلاد تشترك مع بلد الرؤية في شي‌ء من الليل و لو يسيرا. و هذا ما كنّا قد اقترحناه عليه»؛ می‌گویند این قیدی را که آقای خوئی بعداً اضافه کردند، پیشنها اضافه شدنش را ما دادیم.‌ «فی الجواب على إشكالات بعض تلامذته عليه»؛ می‌گویند آن جواب را که نوشتند، این پیشنهاد را من دادم. «و التي طبعت جميعا بعنوان رسالة حول مسألة رؤية الهلال».

در صفحه ١٢٣ همین‌جلد، عبارتشان این است:

و ثانيا حلّها: أنّ رؤية الهلال في نقطة من الأرض عند غروب الشّمس فيها إنّما يوجب الحكم بأنّ النّهار القادم بعد ذلك اللّيل من الشّهر القادم بالنّسبة إلى تمام النّقاط من الكرة الأرضيّة الّتي تشترك مع منطقة رؤية الهلال في ذلك اللّيل، دون النّقاط الّتي لا تشترك معها في تلك اللّيلة و الرّوايات الخاصّة أيضا لا تدلّ على أكثر من هذا المقدار، حيث تأمر بقضاء النّهار القادم بعد ليل الرّؤية و لو في مصر آخر8

«و ثانیها حلها..»؛ حل اشکال اول بود.

جلسه قبل عرض کردم که سه اشکال به اصل و بزنگاه استدلال مرحوم آقای خوئی می‌شود. فرمایش ایشان این بود که «خروج القمر من تحت‌الشعاع و عن المحاق ظاهرة سماویه»، اصلاً ربطی به آفاق زمین ندارد. خورشید و ماه در آسمان از هم فاصله می‌گیرند. به درجه خاصی می‌رسند و هلال می‌شود. چه ربطی به این طرف زمین و آن طرف زمین دارد؟! شب باشد، ظهر باشد و… . اصلاً ربطی ندارد. این اصل حرف ایشان بود. به این بیان سه اشکال شده بود.

اشکال اول -که ایشان هم می‌گویند- این بود که درست است که در آسمان دو چیز از هم فاصله می‌گیرند ولی شما می‌خواهید احکامی را بر آن فاصله گرفتن، روی زمین برای ساکنین و قاطنین بقاع زمین اجراء کنید. شما این احکام را که می‌خواهید اجراء کنید، چه کار می‌کنید؟ لحظه‌ای که این دو از هم فاصله گرفتند و قمر از تحت‌الشعاع خارج شد، همان لحظه نصف کره زمین روز است. خب با آن هایی که در روز هستند چه کار می‌کنید؟ می‌گویید الآن ماه دیده شد، پس بعد از ساعت دو روزه بگیرید؟! چطور روزه بگیرند؟! دو بعد از ظهر از تحت‌الشعاع خارج شد؛ صبح از تحت‌الشعاع خارج شد؛ نصف شب از تحت‌الشعاع خارج شد، در اینجا ها هم باید حرف بزنید. پس نمی‌توانید به صرف این‌که می‌گویید «ظاهرة سماویه» مشکل را حل کنید. مشکل شما کره زمین است که نصفش روز و نصفش شب است. قطعاً نمی‌توانید احکامی که از صیام می‌خواهید اجرا کنید، برای روز اجراء کنید. به‌خصوص برای آن هایی که بعد از ظهرشان است.

اشکال دوم این بود که اصلاً هلال با عنوان هلال برای ناظر زمینی است. ماه که همیشه رو به خورشید است. اگر هم شما بین ماه و خورشید قرار بگیرید، ماه همیشه بدر است. یعنی خورشید به ماه می‌تابد و نور ماه هم به شما بر می‌گردد؛ همیشه بدر است. وقتی به زمین می‌آیید، تازه هلال، بدر، تربیع، تربیع سوم مطرح می‌شود. این هم اشکال دوم.

اشکال سوم هم این بود که اساساً چون کره زمین پهنا دارد، خروج لحظه‌ای قمر معنا ندارد. این‌هایی که طرف راست زمین هستند که در شرق قرار می‌گیرند، زودتر هلال را می‌بینند. حرکت انتقالی ماه به دور زمین خلاف عقربه ساعت است. حرکت وضعی زمین هم به دور خودش خلاف عقربه ساعت است. حرکت ماه و حرکت زمین با هم دور خورشید هم خلاف عقربه ساعت است. همه این‌ها این جور است. خب در این سه حرکت وقتی زمین می‌آید، طرف راست زمین زودتر لبه هلالی ماه را می‌بینند تا آن‌هایی که این طرف زمین هستند. بین آن‌ها ١٢ هزار کیلومتر فاصله است. بین این طرف تا آن طرف زمین –قطر زمین- فاصله است. نمی‌توانید بگویید که در یک لحظه تمام می‌شود و برای کل کره زمین هلال از تحت‌الشعاع خارج شد.

این سه اشکال بود.

ایشان می‌گویند « و حلها..». حل کدام اشکال؟ اشکال اول. آن را به همین حل می‌کنند و می‌گویند بلادی که در شب مشترک هستند، شروع تقویم آنها همین هلال باشد و آن‌ها با هم مشترک باشند. معروف هم هست. بسیاری از مفتین و مراجع و الآن هم آن‌هایی که مسأله جواب می‌دهند و اختلاف مبنای رویت هلال را می‌دانند، خیلی این را می‌گویند؛ آن‌هایی که در شب مشترک هستند همه یکی می‌شوند. پس ایشان آن «حلها» را در آن جا دارند.

ایشان «اقترحنا» را این جور می‌گویند. «قد اقترحناه عليه‌ فی الجواب على إشكالات بعض تلامذته عليه»؛ بر استاد «و التي طبعت جميعا»؛ آن هایی را که من جواب دادم و حرف‌های دیگر «بعنوان رسالة حول مسألة رؤية الهلال». این اقتراح ایشان در صفحه ١٢٣ در جواب دوم آمده است.

این هم یک نکته برای مطالبی که قبلاً مانده بود و الحمدلله برخورد شد. عرض هم کردم –الآن هم بین مباحثه تعطیلی پیش می‌آید- این بحثی است که از نظر منابع خیلی ممتع است. مگر این‌که انسان حوصله نداشته باشد. یا مثلاً کار اوجبی داشته باشد. و الا اگر فرصت کند و مراجعه بکند، خیلی خوب است. منابعی که در بحث رویت هلال می‌تواند مطالعه کند، واقعاً به نحو عرفی سرسام آور است. از بس که نوشته اند. از رساله و کتاب و مطلب و قدیم و جدید. هر چه هم مطالعه بکنید ذهنتان بیشتر پیش می‌رود و با فضا انس می‌گیرد.

منظورم این است که هر چه هم مطالعه کردید و به نکته علمی و تحقیقی یا تتبعی بر خورد کردید به ما هم بگویید که ان شالله از محضرتان استفاده کنیم. این نکته چیزی بود که به تتبع مربوط می‌شد. این‌ها صبغه تحقیق علمی ندارد ولی از ناحیه این‌که مطالب را بداند، مصدر و قائل آن را بداند خوب است.

محمل های پنج­گانه روایت رویت قبل از هلال و بیان مرحوم زمانی در وجه چهارم

نکته دیگر این است: اگر یادتان باشد راجع به روایت پنج محمل عرض کردم. سه مورد آن را وحید فرموده بودند. تقیه، علامت غالبی و مظنه ای بود که الآن خواندیم و سومی آن هم حکم بود که خودشان آن را نمی پذیرفتند که توضیح آن را دادم.

احتمال دو محمل دیگر را من در اینجا عرض کردم. یکی این‌که اساساً روایات اذا روی قبل الزوال با توجه به این‌که زوال لحظه است، می‌خواهد ضرب قاعده کند. اماره نیست. این هم یک احتمال بود. خود ضرب قاعده هم دو احتمال داشت. احتمال اول این بود که برای بقاع ارض -کلٌ بحسبه- ضرب قاعده کند. نه برای کل کره به‌عنوان یک واحد. هر کدام از این احتمالات در ذهن من بوده. سال‌های قبل-دهه هفتاد- که این‌ها را در محله جوب شور مباحثه کردیم، میزان بودن زوال در ذهن من بود. مدت ها همین‌طور در اطراف آن و لوازم آن فکر کرده‌ام. اما چون هنوز به عمل نیامده شاید بعد که به عمل آمد خودش را نشان دهد.

نظرتان باشد گفتم ببینید کسی این وجه اول را گفته یا نه. من تا حالا در کلمات برخورد نکرده بودم. قید شب و مشهور و… هست. اما این‌که از روایات «روی قبل الزوال» به‌عنوان ضرب قاعده استفاده کنیم، من برخورد نکرده بودم. دیروز بحمدلله برخورد کردم. اولین موردش را در کتاب رویت هلال دیدم. گفتم این را خدمت شما بگویم. اما با محمل اول. یعنی رویت قبل از زوال و بعد از زوال معیار و ضرب قاعده‌ای برای بقاع –کل بحسبه- باشد.

رساله ٢۴ در جلد دوم برای حاج آقای زمانی است. شاید من ایشان را در درس هیئتی که استاد می‌گفتند، دیده بودم اما… . ایشان با این‌که حرف اساتیدشان را می‌آورند، همیشه این در ذهن من هم به‌عنوان طلبه‌ای که به آن‌ها فکر می‌کردم و آن‌ها را می‌خواندم، بود. درعین‌حالی که از نظر خبرویت تردیدی نیست؛ اساتیدی مثل مرحوم آقای شعرانی و مرحوم آقای حسن زاده در خبرویتشان تردیدی نیست. خبرویت این‌ها بالای سر ما است. ولی این مباحث را که می‌دیدم این حال فردی و حال تعجب برای من بود که چطور این‌طور اساتیدی که خبره این فن هستند، به‌شدت از لزوم اشتراک افق و این‌که رویت کافی نیست، دفاع می‌کردند.

حتی آقای مختاری از ایشان نقل کرده‌اند که فرمودند استاد ما آقای شعرانی یک نامه و اشکالی به مرحوم آقای خوئی نوشتند و ایشان جواب دادند. گفتند که استاد ما آقای شعرانی جواب را نپسندیدند. این جور تعبیری بود.

خب شکی نیست که این‌ها خبره فن بودند. اما هر چه ما طلبگی فکر می‌کردیم، برای ما تعجب می‌ماند. یعنی برای ذهن ما بیشتر آن طرفش صاف می‌شد. ایشان هم با این‌که شاگرد آن‌ها بودند و کاملاً هم آنها خبره بودند، حرف استادشان را هم در این مقاله ٢۴ می‌آورند. اما اول تا آخر رساله در رد این‌ها است. مجموع رساله ایشان را که مرور کردم همین است. من خوشحال شدم که خلاصه یک رساله‌ای در این باب نوشته شده که رویت بعد از زوال و قبل از زوال در مقام ضرب قاعده باشد و آن هم محمل اولش. نه محمل دوم. محمل دو را ان شالله به تفصیل بحث می‌کنیم. محمل دوم شاید از برخی از جهات بهتر از محمل اول باشد. ولی ایشان در این رساله محمل اول را آورده‌اند و اصلاً اشاره‌ای به محمل دوم نمی‌کنند.

محمل اول چیست؟ می‌گویند یک لحظه است که قمر از تحت شعاع خارج می‌شود. حالا کره زمین است، هر کسی زوال خودش را نگاه کند. اگر الآن قبل از زوال من است، امروز روز اول می‌شود. اگر بعد از زوال من است، امروز دیگر گذشت، فردا روز اول می‌شود. این همان محمل اولی است که عرض کردم. هر کدام به حسب زوال خود است. «اذ روی قبل الزوال» یعنی «کل زوال لکل بلد». نه «ال» عهد که محمل دوم بود؛ «اذا روی قبل الزوال» یعنی «الزوال لدحو الارض». ان شالله به آن می‌رسیم و می‌بینیم که چه فرقی می‌کند.

بعد ایشان شاهد خیلی خوبی می‌آورند. اگر تطبیق آن را نگاه کنید ظاهراً به سال ١٣٧۶بر می‌گردد؛ سال ١۴١٨. در آن سال ماه مبارک در تقویم ها همه ٣٠ بوده است. واقعاً هم عجیب است. ساعت ٩و نیم صبح تازه مقارنه بوده است. نه و نیم صبح به وقت تهران و قم مقارنت بوده. یعنی تازه شمس و قمر روبروی هم نشسته بودند. بعد از ظهر همان روز ساعت ۶ در تهران رویت هلال می‌شود که ایشان همه مستندات آن را در رساله می‌آورد. این یک فتح باب مهمی بوده است. مرحوم خواجه و دیگران که ده درجه می‌گفتند حدوداً ٢٠ ساعت بوده است. می‌گویند وقتی مقارنت که شد حالا حالاها صبر کن. ١٨ ساعت، ٢٠ ساعت.

این اواخر که ١۴ ساعت هم متعارف شده بود. آن‌ها ٢٠ ساعتی می‌گفتند. اما ایشان می‌گویند با فاصله ٨ ساعت و نیم است. این خیلی جالب است. مقارنه شده و بعد از مقارنه با فاصله ٨ ساعت و نیم هلال متکون بوده و رویت هم شده است. فتح بابی شد.

اخرین معیاری که در معیار محاسبات در نرم‌افزار9 احمد منذر بود، معیار یالوپ بود. اگر با نرم‌افزارها انس بگیرید خیلی خوب است. اگر انس داشتید خیلی خوب است. اگر انس نداشتید حتماً در دفعات مکرر مراجعه کنید و ببینید که این‌ها چه کار می‌کنند. عکس های آن را زیاد دیده‌اید. در اینترنت هم زیاد است. عکس ها برای همین نرم‌افزار است. کل کره را نشان می‌دهد که چطور امکان رویت هلال توزیع می‌شود؛ به‌صورت یک سهمی می‌آید. عکس های آن فراوان است. هر ماهی هم عکس های خاص خودش را دارد.

عرض می‌کردم در سال ١٣٧۶ حتی طبق معیار یالوپ، در منطقه ایران با تلسکوپ هم دیده نمی شده است. با معیاری که به نرم‌افزار داده بودند. اهل فن همه با معیارهای خودش دیدند که دیده شد. لذا می‌گویند از سال‌های ٧۶ و قبل از آن در سال ٧٢ استثناءهایی پیش می‌آمد که خود اهل فن رویت هلال معیارها را عوض کردند.

الآن هم نرم‌افزارهای جدیدی که نمی دام اسم آن احمد اودع یا محمد اودع است، آمده است. به نظرم برای اردن است. این هم یک نرم‌افزار جدیدی نوشته است. نرم‌افزار قبلی که محاسبه ماه بود برای احمد منذر بود. این جور اسمی داشت. خیلی وقت قبل دیدم. معروف هم هست. موجود هم هست. ولی دیگر نرم‌افزار را به‌روز نکرده است. همان داس قدیم است. مانده ولی کارآیی خیلی خوبی دارد. نرم‌افزار خیلی خوبی است. الآن هم غالباً متخصصین از این استفاده می‌کنند. ولی معیار نهائی آن همان یالوپ است.

احمد اودع نرم‌افزار جدید داده که غموض بیشتری دارد. کارآیایی خیلی خوبی هم دارد. ان شالله نرم‌افزار را ملاحظه کنید.

ایشان جدیدا خودش یک معیارهایی داده است. یعنی غیر از این‌که نویسنده نرم‌افزار است، صاحب معیار است. خودش معیار جدیدی داده است که این معیارها خیلی مهم است. این برای اردن.

در ایران هم همین‌طور. متخصیص فن رویت هلال در ایران سه-چهار پیشنهاد برای معیار جدید دادند. پی دی اف های آن هم موجود است و مقالات آن هم موجود است. معیارهایی داده‌اند که طبق هر معیار باید نرم‌افزار ارائه شود. این معیارها خیلی مهم است. منظور من و آن چه که به درد ما می‌خورد این است؛ معیارها را که اهل فن می‌دانند. نه من بلدم و دنبال آن می‌روم. شما که زمان جوانیتان است به‌دنبال آن بروید که از آن‌ها برای آینده تان نافع است.

آن چه که مقصود من است این است که حاج آقای زمانی چه کار کردند؟ از این رویت هلال در سال ١٣٧۶، شکستن را شاهد آورده‌اند. گفتند وقتی ٨ ساعت و نیم از مقارنت رد شد، هلال دیده شد. عرض کردم که خود متخصیص مجبور شدند معیارها را جدید کنند و بروز کنند و عوض کنند. این‌ها برای بحث ما خیلی پر فایده است. بعداً وقتی که می‌خواستم نتیجه را بگویم می‌بینید. وقتی هم که در کتاب ایشان برخورد کردم گفتم حتماً این‌ها را به‌عنوان مقدمه جلو می‌اندازم.

حالا شما مراجعه کنید –در کتاب‌ها هست- از سال ٧٠ به بعد مرتب این استثنائات پیش آمده است. می‌دیدند خلاف معیارهای قبلی هلال دیده می شده است. و این هشت ساعت و نیم آن هم برای بحث ما خیلی خوب است. بعداً هم که می‌خواهیم نصف النهار دحو الارض را به‌عنوان معیار-ال عهد- پی بگیریم این‌ها برای ما خوب است. من مکرر دنبال زیر ١٢ ساعت بودم اما خب من قبلاً نه دنبال این‌ها بودم و نه تخصص آن را داشتم. این خیلی برای من جالب بود که ایشان از سال ٧۶ مستند آدرس داده‌اند و درست رکورد دیدن هلال از ١٢ ساعت که هیچ به هشت ساعت و نیم آمده است. ٩و نیم صبح مقارنت باشد و همان روز بعد از ظهر در تهران هلال دیده شود.

شاگرد: شاید محاسبات مقارنت اشتباه بوده؟

استاد: محاسبات ده هزار سالی است. دقیق‌ترین محاسبه‌ای که ماه دارد مقارنه شود. یعنی درست مرکز قمر با مرکز زمین با مرکز خورشید.

شاگرد: اصلاً امکان خطا نیست؟

استاد: امکان خطا که می‌فرمایید من اشاره می‌کنم به زیجات. از دو هزار سال پیش و پیش از دو هزار سال؛ از هیبار خوس و قبل از میلاد، بشر رصد خان داشته است. یعنی می‌رفتند حرکات اجرام سماوی را رصد می‌کردند و می‌نوشتند. به جدول و دفتری که این‌ها ثبت می شده، زیج می‌گفتند. زیج های مختلف. بله، این زیج ها با هم اختلاف دارد. یعنی محاسباتی که می‌کردند از مقارنه تا مقارنه این محاسباتشان اختلاف می‌کرد. مثلاً یکی می‌گفت از مقارنه تا مقارنه ٢٩ روز و ١٢ ساعت و ۴۴ دقیقه و چند ثانیه است. در این ثانیه‌ها فرق دارند. خیلی زیاد نیست. اما در ظرافت کاری هایش چرا. مثلاً زیجی که مرحوم خواجه داشتند زیج اُلُغ بیگ بود. برای مرحوم خواجه و رصد خانه مراغه بود. یک زیجی بعد از آن هست.

مرحوم آقای شعرانی کتاب کوچکی دارند که خوب است آن را داشته باشید. استدراک علی الفصل الثالث من تشریح الافلاک. مرحوم آقای شعرانی واقعاً در این فنون واقعاً سرآمد بودند. با این‌که با تواضعشان تعبیراتی چون «قلة البضاعه» داشتند. ولی این‌ها بزرگ بودند. ایشان روی حساب تخصص خودشان یک متممی بر تشریح الافلاک دارند. خیلی هم مفصل نیست.

من برخی از مطالب را گفتم. بیشتر آن بر عهده خودتان. بیشتر پی آن را بگیرید، هر چه هم برخورد کردید به ما بفرمایید.

شاگرد: این‌که فرمودید ٨ ساعت و نیم است، مگر برای رویت نباید به حد دانژون –هفت و نیم درجه- برسد؟

استاد: صحبت همین است که آن هفت و نیم درجه روی چه معیاری است. یک قطری دارد که به نظرم حتی ١۴ در صد گفته اند. مرحوم خواجه ۶-٧ پارامتر در نظر می‌گیرند که حدود ٢٠ ساعت می‌شود. آن هفت درجه هم یکی از این‌ها است. وقتی عملاً دیده شد شما باید ضابطه قبلی را که می‌گفتید باید باز نویسی کنید. ببینید چه چیز دیگری هم دخیل بوده که شما آن را ملاحظه نکردید.

شاگرد: ٨و نیم درجه اول، چهار ساعت و خورده‌ای می‌شود. درست است؟ چون هر دو ساعتی یک درجه می‌شود و از شمس فاصله می‌گیرد، درست است؟ وقتی هشت ساعت و نیم از مقارنت گذشته باشد می‌شود ۴ درجه و خورده‌ای می‌شود.

استاد: بله، آقای زمانی هم دارند. می‌گویند در منطقه البروج فاصله قمر که در مسیر خودش از شمس می‌گیرد –مرکز هر دو که فاصله می‌گیرند- چهار درجه و دو دهم یا نیم است.

شاگرد: ۴.۴۵ است.

استاد: ۴.۴۵ را آورده‌اند. ایشان هم همین را می‌گویند. من هم روی این چیزهای معروف سابق این‌ها را ندیده بودم. برای من خیلی دلنشین و مهم بود. یعنی من دنبال این جور چیزهایی بودم. چرا؟ چون احتمالاتی در ذهن من است که بعداً عرض می‌کنم، این‌ها به او کمک می‌کند. حالا بخشی از آن و مقدمه چینی آن را می‌خواهم امروز عرض کنم.

شاگرد: ارتباط آن با روایتت رویت قبل از زوال متوجه نشدم. ١٢ ساعت و زیر ١٢ ساعت چه نکته‌ای دارد؟

استاد: حالا باید مقدماتی را عرض بکنم تا به آن برسیم که آن چیزی که در ذهن من است را می‌توانم خدمتتان عرض کنم و درست هم در بیاید یا نه. حالا دیگر مباحثه طلبگی و بی ادبی محضر شما است.

سه حرکت تکوینی در مورد ماه و زمین و اعتبار واحد اندازه گیری

قبل از این‌که این را ادامه دهیم مطالب قبلی را یادتان بیاورم. آن چه که خدای متعال تکوینا در خارج قرار داده، سه حرکت است. حرکت هم یک چیزی است که متصل واحد است. واحد ندارد. ما باید برای محاسبات خودمان و حوائج خودمان به آن واحد شمارش اضافه کنیم. بله، خداوند یک واحد شمارش تکوینی برای آن گذاشته است. سه حرکت چیست؟ حرکت زمین به دور خودش. حرکت ماه به دور زمین. این دو حرکت –حرکت زمین دور خودش و حرکت ماه به دو زمین- با هم یک سال به دور خورشید می‌گردند. این سه حرکت را ما داریم. این سه حرکت یک نقطه شروع و یک نقطه پایان دارد که هر کجای آن را بگیرید همان است. هر جای این مدار را می‌توانید قلم بگذارید و بگویید اینجا نقطه صفر است. برو دور بزن و به اینجا برگرد. زمین که دور می‌گردد همین‌طور است. ماه که دور می‌زند همین‌طور است. شما می‌توانید این کار را به‌راحتی انجام دهید. یعنی دوران و دور زدن تکوینی است. بازگشت به نقطه شروع هم تکوینی است. این سه حرکت است.

حالا شما می‌توانید برای آن یک واحد شمارش قرار دهید. مثلاً واحدهای جور واجور. شما الآن دور ماه را واحد قرار دهید برای شمارش دور همه آن‌ها دور خورشید. می‌گویید زمین و ماه یک دور که دور خورشید می‌گردند ١٢ واحد دارد. آن واحدها چیست؟ آن یک دوری است که ماه به دور زمین می‌گردد. « إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في‏ كِتابِ اللَّه‏10». یک دور گشتن قمر را به‌عنوان واحدی برای تجزیه کردن آن حرکت بزرگ قرار دادید.

ماه دور زمین می‌گردد. می‌توانید واحدهای تکوینی برای آن قرار دهید. بدر است، تربیع است و… .

بشر یک واحد تکوینی روشن‌تری دارد که با او همراه است و خدای متعال تکوینا برای او قرار داده است. حرکت وضعی زمین به دور خودش. چون نور خورشید به آن می‌تابد یک طرف شب و یک طرف روز است. پس خود واحد روز و واحد شب، تکوینی هستند. و بعد مجموع آن‌ها. که قبلاً گفتم آثار آن‌ها هم فرق می‌کند. واحد شب، واحد روز، واحد شبانه‌روز. به اغراض مختلف این واحدها فرق می‌کند. حالا واحد هفته هم داریم، واحد هفته در دور این‌ها و حرکت فیزیکی نمودی ندارد. هفته پشتوانه وحی الهی دارد که باطن این عالم است. زمانی‌که می‌گوییم شب جمعه است، این زمان یک ارتباطی با ملکوت دارد، با باطن دارد. در حرکت فیزیکی محسوس، ما چیزی در واحد هفت و اسبوع چیزی نمی‌بینیم. آن یک چیز دیگری است. ماه هم همین‌طور است. باطن ماه‌ها؛ «الشهور عند الله..»، یک حساب دیگری دارد. ان شالله به لیله القدر که رسیدیم بحث آن را عرض می‌کنم.

فعلاً آن چه که برای ما مهم است این است که سه حرکت ظاهری فیزیکی که همه می‌توانند ببینند، هست. فقط ما می‌خواهیم آن‌ها را با واحد شبانه‌روز تطبیق دهیم. یا با واحد ماه تطبیق دهیم. این اصل کار ما است. این تطبیقات چه جور است؟ فوائدی که مرحوم مجلسی فرموده‌اند در این جهت کمک می‌کند. چهار فائده در جلد ۵٨ بود و چهار فائده در ۵٩ بود که به بحث ما مربوط می‌شد. ان شالله به آن نگاه کنید که در این مقصود ما مهم است. آن چه که الآن می‌خواهم عرض کنم این است:

لزوم اعتبار ابتدای زمان به جهت متصرم بودن آن

خصوصیت زمان این است که کم متصل غیر قار است. خصوصیت زمان است. خط و سطح کم متصل قار است. همه اجزاء آن موجود است. اول و آخر یک خط ده سانتی معلوم است. این‌ها همه هستند و با هم اند. اما یک حرکت ده دقیقه‌ای متصرم است؛ هیچ آنی از آن نیست که ثابت بماند؛ لحظه به لحظه جلو می‌رود. وقتی متصرم است، ما در خیال خودمان می‌گوییم ده دقیقه حرکت. در خارج که ما یک چیز ده دقیقه‌ای ثابت نداریم. آن حرکتی است متصرم. لذا وقتی زمان را قطعه بندی می‌کنیم، چاره‌ای نداریم در هر قطعه بندی غیر متداخل – زمان را قطعه بندی می‌کنیم مثلاً به‌روز و شب- باید ثبوتا یک نقطه صفر داشته باشید. یعنی چاره‌ای غیر از این نیست. چرا؟ چون زمان متصرم است.

وقتی قار باشد، با اراده شما بر می‌گردد. می‌گویید من این قطعه از پاره خط کوچک را مبداء می‌گویم. قرارداد می‌کنیم. خب این‌که همه اش هست. برای زمان هم مانعی ندارد قطعه‌ای از آن را قرارداد کنیم. اما همه اجزاء آن قطعه موجود نیست. همان قطعه دوباره یک نقطه صفر دارد. یعنی در زمان نقطه صفر شروع یک قطعه از نقطه بعد صفر رد می‌شود و تمام می‌شود و نقطه پایان آن قطعه.

شاگرد: اجزاء خارجی هستند یا تحلیلی؟

استاد: برای بحث ما تفاوتی نمی‌کند که بگوییم حرکت یک وجود واحد است که سیلان دارد یا تتالی آنات است. مباحث فلسفی برای مقصودی که الآن ما داریم علی‌السویه است. علی ای حال تصرم آن را همه قبول داریم. وقتی تصرم را قبول داریم در این‌که تحلیل فلسفی را چطور ارائه دهیم، مهم نیست. همه مبانی در آن شریک هستند. همه مبانی تحلیل حرکت در آن شریک هستند که متصرم است. یعنی همه اجزاء مثل خط با هم موجود نیستند. حالا وقتی می‌خواهیم یک قطعه زمانی را تعیین بکنیم پس یک نقطه صفر داریم. صفری که فرض بگیرید از آن جا می‌خواهد شروع شود.

شاگرد: این صفری که در زمان هست در خارج هست یا تنها عند الله است؟

استاد: در خارج هست اما صحبت سر این است که چند جور است. حالا وقت گذشت. در این بحث ما یک روایت هم هست که خیلی جالب است؛ روایت لا نعم هست که ان شالله جلسه بعد.

والحمد لله رب العالمین

کلید: متصرم بودن زمان، ابتدای زمان، واحدها اندازه‌گیری زمان، اعتباریت ابتدای زمان، حرکت زمین، حرکت ماه، حرکت وضعی، رویت هلال قبل از زوال،

1 رؤيت هلال، ج‌3، ص: 1972‌

2 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏55، ص: 351

3 همان٣۶١

4 ١٧ ربیع

5 رسالة حول مسألة رؤية الهلال، ص: 117‌

6 رؤيت هلال؛ ج‌2، ص: 25؛ رساله مذكور (رسالۀ 19) مجموعه‌اى است از سه نامۀ علمى از علامه تهرانى رحمه اللّه به مرحوم آية الله خويى رحمه اللّه در نقد و تزييف نظر ايشان در رؤيت هلال و تقويت قول مشهور و دو پاسخ از حضرت آية الله خويى رحمه اللّه در تقويت فتواى خود، كه البته به تصريح خودشان، پاسخ دوم را برخى از شاگردان ايشان نوشته‌اند. آية الله سيد محمود هاشمى شاهرودى (حفظه الله تعالى) گفتند: «مرحوم آية الله خويى از من خواستند جواب علامۀ تهرانى را بنويسم و جواب دوم مطبوع در رسالۀ ايشان از من است». ايشان در رساله‌اش (رسالۀ 30، ص 26- 27) نيز به اين موضوع تصريح كرده‌اند: «و هذا ما كنّا قد اقترحناه عليه في الجواب على إشكالات بعض تلامذته عليه و التي طبعت جميعا بعنوان رسالة حول مسألة رؤية الهلال». آية الله خويى نامۀ سوم علامه تهرانى را پاسخ نداده‌اند.

7 رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1458‌

8 رسالة حول مسألة رؤية الهلال، ص: 123‌

9 Moon Calculator

10 التوبه ٣۶