بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۶

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است


************
تقریر جدید:















************
تقریر آقای صراف:
دوشنبه 25/2/1396

· گفته می‌شود که شما که می‌گویید خالد آن کارها را کرد و ابو بکر با او کاری نداشت، در زمان رسول خدا(ص) هم کاری کرد و افرادی را کشت و پیامبر(ص) هم با او کاری نداشتند.

· حق آن است که این دو تفاوت دارد

· مالک مسلمان بود و اسلام او مستقر شده بود و او را متولی زکات قرار داده بودند و فرق دارد با مشرکی که ادعای اسلام دارد و خالد می‌گوید نه نشدی.

· در آن قضیه در ظاهر شرع قصاص خالد حرام بود.

· خود عمر که در جریان ابن نویره می‌گفت اقتله و همچنین سایرین، زمانی که آن قبیله را کشت در حومه مکه بعد از فتح مکه، هیچ یکی از مسلمانان که ناظر بودند نگفتند که او را قصاص کنید و بکشید.

· آن قبایل سابقه اسلام قبلی نداشتند و حضرت(ص) هم افرادی می‌فرستادند تا اسلام آن افراد رسمی شود.

· بنوجذیمة قبیله‌ای بودند که در حومه مکه بودند و بعد از فتح مکه مسجد ساخته بودند ولی قبل از آن از قبایل بسیار شرور بودند و قبایل مختلف پیش آنها خون داشتند. وقتی خالد رفت پیش آن قبیله نسبت به قتل عمویش از آنها کینه داشت ولی یک بهانه اسلامی هم داشت که پدر عبدالرحمن بن عوف را هم کشته بودند.

· در زمان جاهلیت قصاص به این بود که از قبیله قاتل می‌کشتند.

· در سیره حلبیه ج3 ص276:

السيرة الحلبية = إنسان العيون في سيرة الأمين المأمون (3/ 276)
... بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم خالد بن الوليد رضي الله تعالى عنه في ثلاثمائة وخمسين رجلا من المهاجرين والأنصار ومن بني سليم، أي وهو عليه الصلاة والسلام مقيم بمكة إلى بني جذيمة، وكانوا في الجاهلية قد قتلوا الفاكه عم خالد، وقتلوا أخا للفاكه أيضا في الجاهلية، وكانوا من أشرّ حي في الجاهلية وكانوا يسمون لعقة الدم، وقتلوا والد عبد الرحمن بن عوف، فلما علموا به وعلموا أن معه بني سليم وكانوا قتلوا منهم مالك بن الشريد وأخويه في موطن واحد خافوه، فلبسوا السلاح، فلما انتهى خالد رضي الله تعالى عنه إليهم تلقوه، فقال لهم خالد: أسلموا، فقالوا نحن قوم مسلمون.

· در سیره ابن هشام آمده:

سيرة ابن هشام ت السقا (2/ 431)
فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ: عَمِلْتُ بِأَمْرِ الْجَاهِلِيَّةِ فِي الْإِسْلَامِ. فَقَالَ: إنَّمَا ثَأَرْتُ بِأَبِيكَ.

· دو چیز اشتباه بوده که این قبیله انجام داده بودند یکی اینکه تا لشکر اسلام رسیدند سلاح برداشتند و البته آنها توضیحشان این بود که عده‌ای در لشکر خالد بودند که این قبیله پیش آنها خون داشتند و افرادی از آنها را کشته بودند. دومین اشتباهشان این بود که به جای اینکه بگویند اسلمنا گفتند صبأنا که به معنای دست از دین آباء و اجدادی برداشتن بود. و در ظاهر شرع می‌توان گفت که خالد به اسلام آنها اطمینان نداشته. مطلب دیگر اینکه خالد گفت شخصی آمده به من گفته که رسول خدا(ص) امر کرده‌اند به قتال آنها.

· مطلب دیگر هم این بود که خود صحابه گفتند عملت بأمر الجاهلیة و چون خالد تازه مسلمان بود و ممکن بود احکام را نداند و خیال می‌کرد که قصاص کرده است و لذا قتل عمد مسلمان به ظاهر شرع ثابت نشده بود. بخلاف موضوع مالک بن نویره که کاملاً برعکس بود و آنها مسلمان بودند و ارتداد او باید اثبات می‌شد و اصلاً هم سابقه خون بین آنها نبود. نزد خود صحابه واضح بود که عمد است.

· آنچه ابو بکر انجام داد و توجیه کرد بعد از کار خالد تراشید توجیه برای او بود و نه اینکه برای خالد مشتبه بوده باشد.

· در کار خود ابو بکر که گفت مرتد شده بودند و بعد هم دیه او را پرداخت تناقض است، چه اگر مرتد شده بود دیگر دیه نداشته.