بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۲

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










*************
تقریر آقای وافی در وبلاگ:
اضافه شده از وبلاگ:
http://tafsir114.blogfa.com/post/249

چهارشنبه اول خرداد
چهارشنبه ( 22 / 5 / 2013 )
سؤال از حکم عدم تقیه و تقسیم استاد تقیه را به دو قسم جایز و واجب و فرق گذاشتن بین تشویق و تحسین و عدم مذمت و تفاوت بین تحسینِ مطلق با تحسینِ من جهة ( ان اکرمکم عندالله اتقاکم: اعملُکُم بالتقیة )
سفارش پیامبر به حضرت امیر: اگر یاوری پیدا نکردی، بایِع و احقَن دَمَک.
نباید تقیه به نحوی باشد که بعد از مدتی قلبش با آنها همراه شود.(13)
نظام الإستبصار الشیعی : vafi.blogfa.com
یکی از مهمترین معارف شیعی اعتقاد به علم غیبِ پیامبر و امامان بدون استثناء و محدودیت.
بحثی درباره علم غیب امام و ترجیح دادن ابوسفیان، حضرت امیر را بر تیم و ( اندمجدتُ علی مکنون علم ) تا دقیقه (25)
نصیحت های ابن عباس و سائرین به امام حسین برای نرفتن به کربلا و نصیحت ابن عباس به حضرت امیر مبنی بر إبقاء معاویه بر حکومت شام.(30)
امام علاوه بر این که علم غیب دارند، روال ظاهری را هم دقیقاً بر احکام شرعی انجام می دهند.
امام حسین(ع) در عاشورا به جایی رسیدند که وظیفه شان پذیرفتنِ بیعت با یزید بود.
فرق است بین ذلت و سلّت با ذلت و بیعت ( در این باره، مقاله ی بیعت و ذلت را مطالعه کنید )
وقتی در قضیه خلافت کار به قتل حضرت امیر(ع) رسید، وظیفه حضرت بیعت شد. سه بار فرمودند: اگر بیعت نکنم چه می کنید؟ گفتند: نقتلک (34)
چهار موضع است که پیامبر اسلام برای این چهار موضع کاری کردند که نمی توانند آن را از تاریخ محو کنند: سقیفه و جنگ جمل و صفین و نهروان.
قضیه سقیفه را با قضیه قلم و دوات، اتمام حجت نمودند.(36)
با اینکه مفاد رزیه سنگین است در هفت جای صحیح ترین کتابهایشان آمده و خود این از معجزات است.
در یک باب، که هم هجر را آورده و غلبه الوجع را و مجبور شده که در غلبه الوجع هم به جای قال عمر، گفته: قال رجلٌ! و در بقیه جاهایی که غلبه الوجع را آورده، گفته: قال عمر!
هفت تا از صحابه این قضیه را نقل کرده اند که یکی از آنها خود عمر است به نقل طبرانی.نه اینکه فقط ابن عباس نقل کرده باشد.
هر منصفی می فهمد که علت تشکیل سقیفه، جلوگیری از کتابت حضرت رسول بود.
دوم: جنگ جمل و کلاب حوأب که البانی آن را صحیح دانسته است و بر مُضَعِّفین حمله کرده است.
سوم: جنگ صفین و تقتلک الفئة الباغیة
چهارم: قضیه خوارج و ذی الثدیة که عمرو عاص مجبور شد به عایشه دروغ بگوید که ذی الثدیة در مصر بود نه نهروان.(40)
حضرت امیر بیعت کردند تا برای جمل و صفین و نهروان زنده باشند. ( یا علی ستقاتل بعدی الناکثین و القاسطین و المارقین )
در هفت جای کتاب سلیم هست که: احقن دَمَک. البته با دست بسته بیعت کردند!

پس در اعتقاد شیعه، باطن و ظاهر به هم ملفوف هستند و جوش خورده اند. ظاهر رفتار معصومین پشتوانه ی علم غیب دارد و دین هم نیامده که همه در کلاس آن قبول شوند. دین یک جهت رحمت رحمانیه دارد و یک جهت رحمت رحیمه. دین یک بستر عامی دارد برای همه کسانی که از ظاهر دین بهره مند می شوند. اما یک امتحاناتی دارد برای رده های بالا بالا. در آن امتحانات قرار نیست همه قبول شود. فتنه برای این است باطن افراد ظاهر شود.(44)

در نقل طبرانی از عمر نقل کرده که: وقتی حضرت فرمودند: قلم و دوات بیاورید، فکرهنا کراهة شدیدة









************
تقریر آقای صراف:
1/3/1392

· در فضای فکری یک سنی طرف شیعی را متناقض الفکر می­بیند. اگر بتوانیم مؤلفه­های اصل نظامی را که از ثقلین گرفته­ایم باز کنیم آن مشکل پیش نمی­آید (نظام الاستبصار الشیعی).

· یکی از مهمترین مؤلفه­ها اعتقاد به علم غیب پیامبر (ص) و امام (ع) است و هیچ چیز از متعلقات علم مستثنی نمی­شود. اگر از شیعه بپرسیم که آیا پیامبر (ص) می­دانستند که آن قضایا اتفاق می­افتد و اگر می­دانستند چرا آن کارها را انجام دادند؟ باید بتوان بین ظاهر و باطن جمع کرد. در خطبه شقشقیه (... طفقت ارتئی ...) حضرت امیر المؤمنین (ع) دارند ظاهر حال را باز می­کنند و در پاسخ به ابوسفیان (... و لکن اندمجت علی مکنون علم ...) باطن و اصل امر را می­فرمایند. اما اگر کسی باورش شده باشد در این دستگاه کذب نیست و واقع مطلب تناقض نیست، سعی می­کند بفهمد.

· روال عادی عمل امام (ع) اگر چه پشتوانه­اش علم امام (ع) است اما ظاهرش هم خلاف شرع نیست.

· پیامبر خدا (ص) در چهار موضع خیلی مهم که فتنه­هایی بوده که به این راحتی نمی­شده موضع کرد کاری کرده­اند و جوری حجت را تمام کرده­اند که نمی­شود آن را مخفی کرد: 1- سقیفه 2- جنگ جمل (کلاب حوأب) 3- صفین (تقتلک الفئة الباغیة) 4- نهروان (در مورد قاتل ذی الثدیة)

· وقتی امیر المؤمنین (ع) بیعت می­کردند به حساب ظاهر فقه تقیه واجب بوده برای حفظ دم.

· دین نیامده برای اینکه همه در کلاس قبول شوند و اگر چه یک بستر عامی دارد برای اینکه از آن بهره­مند شوند اما یک فضای فتنه و امتحان هم دارد.