بسم الله الرحمن الرحیم

مباحث فقهی




شيعه نه زن دائم جايز ميدانند!







المبسوط للسرخسي (5/ 160)

[باب النكاح في العقود المتفرقة]

 (قال:) - رضي الله عنه - ولا يحل للرجل أن يجمع بين أكثر من أربع نسوة بالنكاح إلا على قول الروافض، فإنهم يجوزون الجمع بين تسع نسوة لظاهر قوله تعالى: {مثنى وثلاث ورباع} [النساء: 3] والواو للجمع، فإذا جمعت بين هذه الأعداد كان تسعا «ولأن رسول الله - صلى الله عليه وسلم - جمع بين تسع نسوة وهو قدوة الأمة - صلى الله عليه وسلم -» فما يجوز له يجوز لأمته، وحجتنا في ذلك قوله تعالى: {مثنى وثلاث ورباع} [النساء: 3] والمراد أحد هذه الأعداد قال الفراء: - رحمه الله تعالى - لا وجه لحمل هذا على الجمع؛ لأن العبارة عن التسع بهذا اللفظ من العي في الكلام، والدليل عليه قوله تعالى: {أولي أجنحة مثنى وثلاث ورباع} [فاطر: 1] والمراد أحد هذه الأعداد وقد بينا أن رسول الله - صلى الله عليه وسلم - كان مخصوصا بسبب إباحة تسع نسوة له وهو اتساع حله




يك شرط مهم كه ميتواند خبر صحيح را از عمل دور كند



كتاب نكاح (زنجانى)، ج‌23، ص: 7326‌
بحث دوم اين است كه اگر زوج بگويد در صورتى كه زوجه با من به بلاد ديگر بيايد مهرش مثلًا صد دينار و اگر نيايد پنجاه دينار روايت مى‌گويد اگر شوهر به بلاد اسلام برود، اطاعت بر زن لازم است و اگر تخلف كند مهرش پنجاه دينار است و اگر به بلاد شرك برود لازم نيست زوجه به آنجا برود و مهرش هم صد دينار است.در جواهر اين مسأله را از فروع مسأله اول دانستند، يعنى در صورتى اين مسأله پيش مى‌آيد كه شرط بلد را صحيح بدانيم. از عبارت سرائر هم استظهار كرده‌اند كه ابن ادريس اين مسأله را از فروع مسأله اول مى‌داند، زيرا اين گونه فرموده: شيخ طوسى و لو اين فرع را مطابق روايت فرموده ولى نظرش اين نيست به دليل اينكه در بحث شرط بلد ادعاى اجماع كرده كه شرط بلد باطل است و وقتى اصل مسأله از بين رفت فرع آن نيز از بين خواهد رفت. از كشف الرموز فاضل آبى استفاده مى‌شود كه مسأله دوم فرع مسأله اول نيست. زيرا مى‌گويد: ممكن است كه در مسأله دوم قائل به صحت شويم، ولى در مسأله اول كه شرط بلد يا زن باشد قائل نشويم. و در نتيجه بگوييم آنچه مرحوم شيخ در خلاف ذكر كرده بر خلاف نهايه است. خود مرحوم فاضل آبى در مسأله دوم به طور بتى حكم به صحت مى‌كند، ولى در مسأله اول به طور بتى نمى‌گويد هر چند تمايل به صحت دارد.شرايع در مسأله دوم مى‌فرمايد «فيه تردد»، چنان كه در مسالك آمده است ترديد ايشان به اين جهت است كه از يك طرف روايتى داريم كه ذاتاً قابل استناد است و از طرف ديگر در اين روايت چند خلاف قاعده است كه بايد پى‌درپى‌ قائل به استثناء شويم. در معتبر قائل است ممكن است روايتى صحيح باشد اما به جهاتى نتوان به آن عمل كرد و يا به تعبير مرحوم شيخ خبر واحد با قطع نظر از ادله انسداد بايد اطمينانى باشد تا مورد قبول قرار گيرد و خبرى كه بر خلاف قواعد باشد نمى‌تواند اطمينانى باشد.بررسى سند روايت‌اين روايت «1» هم در كافى سند دارد و هم در قرب الاسناد. سند كافى حسنه است و سند قرب الاسناد صحيحه. سند كافى از اين قرار است: عدة من اصحابنا عن سهل بن زياد و عن على بن ابراهيم عن أبيه جميعاً عن ابن محبوب عن على بن رئاب طبق نظر مشهور سهل بن زياد ضعف است و روايت ابراهيم بن هاشم حسنه و چون دو طريق در عرض هم قرار دارد ضعف سهل مضر نيست و روايت حكم به حسنه مى‌شود، ولى به نظر ما هر دو طريق صحيح است. طريق قرب الاسناد هم چنين است. احمد بن محمد و محمد بن الحسين جميعاً عن حسن بن محبوب عن على بن رئاب. مراد از احمد بن محمد، ابن عيسى است و مراد از محمد بن الحسين هم ابن ابى الخطاب است كه هر كدام به تنهايى براى اعتبار روايت كافى است. اين طريق صحيح است مگر كسى در خود كتاب اشكال كند و بگويد در خود حميرى و صحت انتساب كتابش حرفى نيست، ولى همه نسخه‌ها تصريح كردند كه اين نسخه‌اى كه در دست ما است نسخه مغلوطى بوده و براى اينكه از بين نرود همين را مقابله و استنساخ كرده‌اند و نسخه مغلوط هم قابل استناد نيست.ولى به نظر ما درست است كه اين نسخه سقيم است، ولى موارد آن مشخص است. در جاهايى كه سقط دارد يا سابقين جاى خالى گذاشته‌اند يا فهم روايت مشكل پيدا مى‌كند قابل استناد نيست، اما در جاهايى كه صاف و روشن است و با‌  روايات ديگر مخالف نيست قابل استناد است. به هر حال اين روايت صحيحه است.متن روايت: عن على بن رئاب عن موسى بن جعفر قال سئل و انا حاضر عن رجل تزوج امرأة على مائة دينار على ان تخرج معه الى بلاده فان لم تخرج معه فان مهرها خمسون ديناراً ان ابتْ أن تخرج معه الى بلاده قال فقال ان اراد ان يخرج بها الى بلاد الشرك فلا شرط له عليها فى ذلك و لها مائة دينار التى اصدقها اياها و ان اراد ان يخرج بها الى بلاد المسلمين و دار الاسلام فله ما اشترط عليها و المسلمون عند شروطهم و ليس له ان يخرج بها الى بلاده حتى يؤدى اليها صداقها او ترضى منه من ذلك بما رضيت و هو جائز له.در مسالك اشكالاتى به روايت كرده و از آنها پاسخ گفته. يكى اينكه در اينجا مهر مجهول است. بعد اين گونه پاسخ داده  ..... خلاصه به نظر مى‌رسد كه اين اشكالات به روايت وارد نيست و بايد به روايت صحيحه اخذ كنيم و اگر از ذيل روايت به دليل اينكه كسى فتوا نداده رفع يد كنيم هيچ دليلى براى رفع يد از ديگر قسمت‌ها نداريم.


أحکام نظر و حجاب




بسمه تعالی
سلام علیکم و رحمة الله

فی الجمله تعجب کردم، وافي و مرءاة وجوهی فرمودند اما اظهر وجوه را ذکر نفرمودند که با سیاق توافق تام دارد:

مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏20، ص: 373
باب التسليم على النساء
[الحديث 1]
1 علي بن إبراهيم [عن أبيه‏] عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن‏ أبي عبد الله ع قال قال أمير المؤمنين ع لا تبدءوا النساء بالسلام و لا تدعوهن إلى الطعام فإن النبي ص قال النساء عي و عورة فاستروا عيهن بالسكوت و استروا عوراتهن بالبيوت‏
ـــــــــــــــــــــــــــ
التسليم على النساء
الحديث الأول: ضعيف.
قوله صلى الله عليه و آله" عي" العي: العجز عن البيان، أي لا يمكنهن التكلم بما ينبغي في أكثر المواطن، فاسعوا في سكوتهن لئلا يظهر منهن ما تكرهونه، فالمراد بالسكوت سكوتهن، و يحتمل أن يكون المراد سكوت الرجال المخاطبين، و عدم التكلم معهن لئلا يتكلمن بما يؤذيهم، و العورة ما يستحيي منه و ينبغي ستره، و يدل على لزوم منعهن من الخروج عن البيوت من غير ضرورة، إما وجوبا مع خوف الفتنة أو نظرهن إلى الرجال على تقدير الحرمة، أو استحبابا في غير تلك الصورة.


کأنه عيّ را نظیر آیه شریف و هو فی الخصام غیر مبین معنا کردند، اما به نظر میرسد لف و نشر مرتب، اظهر وجوه است، به زنها سلام نکنید و آنها را به طعام دعوت نکنید، چون پیامبر ص فرمودند زنها عيّ و عوره هستند، چون عيّ هستند پس به آنها سلام نکنید، و چون عورة هستند پس آنها را به طعام دعوت نکنید و آنها را از بیوت بیرون نکشید، و بنابر این، منظور از سکوت، سکوت مردان است به معنای ابتدا نکردن به سلام، نه سکوت مردان به معنای مذکور در مرءاة و نه سکوت زنها، و مقصود از عيّ، عجز تکوینی از سخن گفتن نیست، بلکه عجز طاری و اجتماعی است، یعنی تا میشود زنها حرف نزنند، چون صدای زن یک نحو عجز اجتماعی از سخن گفتن برای او میآورد، فیطمع الذی فی قلبه مرض، و همین عنایت در تعبیر عورة هم به کار رفته است، چون در نظر عرف عام، نمیتوان گفت تمام بدن زن عورت است، پس زن به لحاظ حفظ حریم اجتماعیش، هم گنگ است و هم عورت. و الله العالم








متعه

قرآن و تفسير آية شريفة

صحيح بخاري

صحيح مسلم

كلامي جالب از بن باز راجع به متعة

تاپيك سايت مسلمان - جدول آسان

نقل قول:

نوشته اصلي توسط صلاح الدين < http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=88075> ضمنا ورژن 3 اين جدول را هم به زودي آماده مي کنم مي خواهم چندتا پارامتر ديگر را هم اضافه کنم و پارامترهاي موجود را هم به چند پارامتر کوچک تقسيم کنم که از سوال هاي مشابه سوال هاي شما جلوگيري شود و در خود جدول جوابتان را بگيريد. راستي يک سوال؟ با توجه به جدول و هر مقدار از آن که شما قبولش داريد، متعه شبيه کدام يک از موارد زير است؟ الف-ازدواج ب-روسپيگري ج-زنا د-تجاوز به عنف پاسخ هاي خود را در پاسخنامه با مداد مشکي و به شکلي خوانا علامت بزنيد.

بسمه تعالي

نقل قول:

ضمنا ورژن 3 اين جدول را هم به زودي آماده مي کنم مي خواهم چندتا پارامتر ديگر را هم اضافه کنم و پارامترهاي موجود را هم به چند پارامتر کوچک تقسيم کنم که از سوال هاي مشابه سوال هاي شما جلوگيري شود و در خود جدول جوابتان را بگيريد.

دوست گرامي، اگر قصد داريد ورژن سوم اين جدول را آماده كنيد، من پيشنهادات يا سؤالاتي دارم كه خوب است مد نظر قرار دهيد:

1 - شما جدول را شبيه صفحهگسترده رسم كرديد، يعني اگر به دلخواه جاي ستونها و رديفها را عوض كنيم تفاوتي نميكند، نظير برنامه اكسل، هر چند نظم طبيعي دارد كه ركورد و فيلد تشكيل دهيم اما به ماهيت كار صدمهاي نميزند اگر مراعات نكنيم، اما اگر جدول را يك جدول واقعي بانك اطلاعاتي، ترسيم كنيم، نظير برنامه اكسس، در اينجا نميتوانيم جاي رديف و ستون را عوض كنيم، چون هر ركورد، آيتمهاي ورودي و دادههاي مرتبط با آنها است، اما هر فيلد، يك نوع داده خاص است كه براي هر ركورد مطرح است، به طوري كه نميتوان نوع داده ديگر را در آن قرار داد.

2 - در جدول شما جاي واقعي فيلد (ستون) و ركورد (رديف) عوض شده است: يعني زنا، ازدواج، متعه و مسيار و ... همگي ركورد جدول ديتابيس ما هستند كه ميتوان انواع ديگر روابط جنسي با اندك اختلاف با مسيار و متعه به آن اضافه كرد مثل محلل، و آنچه را شما فاكتور ناميدهايد در حقيقت فيلدهاي جدول هستند كه حتما و حتما بايد نوع داده آنها ملاحظه شود، و گرنه مسامحات عجيب صورت ميگيرد.

3 - مثلا "نياز به شاهد" يك نوع داده دو ارزشي بولي است كه ترو فلس ميپذيرد، اما "وضعيت اعلان" و يا "پذيرش فطري" يك نوع داده آماري است و نميتوان با منطق دو ارزشي ترو فلس، آنرا جايگزين كرد، و همچنين خيلي از پارامترهاي شما درصدي و چند ارزشي هستند، بعضي مبناي حقوقي دارند كه مورد اختلاف هستند.

4 - در وارد كردن اطلاعات نبايد بينش خود افراد دخالت كند، مثلا شما هدف از مسيار را توليد نسل صالح قرار داديد و حال آنكه بسياري از طرفداران آن دقيقا نقطه مقابل حرف شما را در نظر دارند و همچنين جشن و وليمه دادن، و يا نام مبلغ عقد را در متعه به استناد يك روايت اجاره گذاشتيد و حال آنكه اساسا در سراسر فقه شيعه نامي جز مهر ندارد، اين كتب هزار ساله موجود است، اما طبق مبناي خودتان صريحا قرآن در 5 مورد ميفرمايد "أجورهنّ" اما شما فقط نام مهريه را انتخاب كرديد، و اينها اهميت تعيين نوع داده در هر فيلد را روشنتر ميسازد.

5 - شما نكاح محلل و همچنين ملك يمين و تحليل و نكاح أمة را مطرح نكرديد وحال آنكه اگر اينها مطرح شود بعض ديدگاههاي جديد حقوقي جاي خود را باز ميكند.

نقل قول:

راستي يک سوال؟ با توجه به جدول و هر مقدار از آن که شما قبولش داريد، متعه شبيه کدام يک از موارد زير است؟ الف-ازدواج ب-روسپيگري ج-زنا د-تجاوز به عنف

دوست عزيز، نزد من كه مثل آفتاب است و مطمئن هستم كه شما هم اگر منصفانه با خود خلوت كنيد همين را خواهيد يافت كه اگر فرض بگيريم (فرض و اگر است، مانعي ندارد) طبق مبناي خود شما و مشهور اهل سنت، اگر پيامبر خدا (ص) در عام الفتح نهي از متعه نكرده بودند و جواز آن فسخ نشده بود، شما امروز هرگز حاضر نبوديد اين جدول را تهيه كنيد بلكه اگر به شريعت اعتقاد داريد مدافع سرسخت آن بوديد، و به جاي سياهنمائي كنوني، تماما جهات حسن و مثبت آن را جلوه ميداديد.

اما چه كنيم كه عمر بن الخطاب صريحا با اعتراف به وجود آن زمان پيامبر (ص) از آن نهي كرد و گفت: أحرمهما و أعاقب عليهما، و سپس براي توجيه كار او كردند آنچه كردند:

السنن الكبرى للبيهقي [7/ 206]

14554 - أخبرنا محمد بن عبد الله الحافظ أخبرنا عبد الله بن محمد بن موسى حدثنا محمد بن أيوب أخبرنا موسى بن إسماعيل حدثنا همام عن قتادة عن أبى نضرة عن جابر رضى الله عنه قال قلت: إن ابن الزبير ينهى عن المتعة وإن ابن عباس يأمر بها. قال: على يدى جرى الحديث تمتعنا مع رسول الله -صلى الله عليه وسلم- ومع أبى بكر رضى الله عنه فلما ولى عمر خطب الناس فقال: إن رسول الله -صلى الله عليه وسلم- هذا الرسول وإن هذا القرآن هذا القرآن وإنهما كانتا متعتان على عهد رسول الله -صلى الله عليه وسلم- وأنا أنهى عنهما وأعاقب عليهما إحداهما متعة النساء ولا أقدر على رجل تزوج امرأة إلى أجل إلا غيبته فى الحجارة والأخرى متعة الحج افصلوا حجكم من عمرتكم فإنه أتم لحجكم وأتم لعمرتكم. أخرجه مسلم فى الصحيح من وجه آخر عن همام. {ق} قال الشيخ: ونحن لا نشك فى كونهما على عهد رسول الله -صلى الله عليه وسلم- لكنا وجدناه نهى عن نكاح المتعة عام الفتح بعد الإذن فيه ثم لم نجده أذن فيه بعد النهى عنه حتى مضى لسبيله -صلى الله عليه وسلم- فكان نهى عمر بن الخطاب رضى الله عنه عن نكاح المتعة موافقا لسنة رسول الله -صلى الله عليه وسلم- فأخذنا به ولم نجده -صلى الله عليه وسلم- نهى عن متعة الحج من رواية صحيحة عنه ووجدنا فى قول عمر رضى الله عنه ما دل على أنه أحب أن يفصل بين الحج والعمرة ليكون أتم لهما فحملنا نهيه عن متعة الحج على التنزيه وعلى اختيار الأفراد على غيره لا على التحريم وبالله التوفيق.

ملاحظه كنيد، جابر صريحا ميگويد زمان ابوبكر هم متعه كرديم و عمر نهي كرد، و خود عمر هم اعتراف ميكند زمان حضرت بود، اما بيهقي ميگويد پيامبر نهي كردند و بعدا اذن ندادند!! علماي اهل سنت توجيه ميكنند كه جابر خبردار از نهي حضرت نشده بود!! آيا جابر بيخبر ميگويد: على يدى جرى الحديث؟!

و الله الكافي

^^^^^^^^

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=97835> دوست گرامي، اگر قصد داريد ورژن سوم اين جدول را آماده كنيد، من پيشنهادات يا سؤالاتي دارم كه خوب است مد نظر قرار دهيد: 1 - شما جدول را شبيه صفحهگسترده رسم كرديد،

بله درست است با اکسل رسم کردم.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=97835> يعني اگر به دلخواه جاي ستونها و رديفها را عوض كنيم تفاوتي نميكند، نظير برنامه اكسل، هر چند نظم طبيعي دارد كه ركورد و فيلد تشكيل دهيم اما به ماهيت كار صدمهاي نميزند اگر مراعات نكنيم، اما اگر جدول را يك جدول واقعي بانك اطلاعاتي، ترسيم كنيم، نظير برنامه اكسس، در اينجا نميتوانيم جاي رديف و ستون را عوض كنيم، چون هر ركورد، آيتمهاي ورودي و دادههاي مرتبط با آنها است، اما هر فيلد، يك نوع داده خاص است كه براي هر ركورد مطرح است، به طوري كه نميتوان نوع داده ديگر را در آن قرار داد.

مساله اينجاست که اين انتقاد شما زماني وارد است که فيلدهاي غير مشابه و غيرقابل مقايسه در يک سطر آمده باشند. مثل مقايسه يک کميت با يک کيفيت ولي در جدول ما هر چيزي با جنس خودش مقايسه شده.پس اين اشکال شما وارد نيست.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=97835> 2 - در جدول شما جاي واقعي فيلد (ستون) و ركورد (رديف) عوض شده است: يعني زنا، ازدواج، متعه و مسيار و ... همگي ركورد جدول ديتابيس ما هستند كه ميتوان انواع ديگر روابط جنسي با اندك اختلاف با مسيار و متعه به آن اضافه كرد مثل محلل، و آنچه را شما فاكتور ناميدهايد در حقيقت فيلدهاي جدول هستند كه حتما و حتما بايد نوع داده آنها ملاحظه شود، و گرنه مسامحات عجيب صورت ميگيرد.

بله فيلد هستند ولي در همه فيلدهايي که در يک ستون آمده است يک نوع فاکتور قرار دارد و يک نوع فاکتور با نوع ديگر مقايسه نمي شود.

لطفا شبهه نيندازيد. مي توانم براي گرفتن اين بهانه از شما هر 20 تا جدول تک ستوني براي هر فيلد بسازم آنوقت شما چه داريد که بگوييد؟؟؟ مقايسه لخت و عرياني ست که هيچ جور نمي توانيد ايرادي بگيريد.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=97835> 3 - مثلا "نياز به شاهد" يك نوع داده دو ارزشي بولي است كه ترو فلس ميپذيرد، اما "وضعيت اعلان" و يا "پذيرش فطري" يك نوع داده آماري است و نميتوان با منطق دو ارزشي ترو فلس، آنرا جايگزين كرد، و همچنين خيلي از پارامترهاي شما درصدي و چند ارزشي هستند، بعضي مبناي حقوقي دارند كه مورد اختلاف هستند.

اينکه مثال همان مطلب اولتان بود.

عرض کردم و جواب دادم. مثلا فيلدي که داده بولي دارد در جدول کنار فيلدي که داده چند ارزشي دارد نيامده و هر نوع داده اي با نوع مشابه خودش مقايسه شده مثلا نياز به شاهد با وضعيت اعلان مقايسه نشده بلکه نياز به شاهد با نياز به شاهد مقايسه شده و مي توان يک جدول براي نياز به شاهد درست کرد يک جدول هم براي وضعيت اعلان و هر پارامتر يک جدول داشته باشد منتها براي سادگي همه را به هم چسباندم که يکجا خوانده شود.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=97835> 4 - در وارد كردن اطلاعات نبايد بينش خود افراد دخالت كند، مثلا شما هدف از مسيار را توليد نسل صالح قرار داديد و حال آنكه بسياري از طرفداران آن دقيقا نقطه مقابل حرف شما را در نظر دارند و همچنين جشن و وليمه دادن، و يا نام مبلغ عقد را در متعه به استناد يك روايت اجاره گذاشتيد و حال آنكه اساسا در سراسر فقه شيعه نامي جز مهر ندارد، اين كتب هزار ساله موجود است، اما طبق مبناي خودتان صريحا قرآن در 5 مورد ميفرمايد "أجورهنّ" اما شما فقط نام مهريه را انتخاب كرديد، و اينها اهميت تعيين نوع داده در هر فيلد را روشنتر ميسازد.

در مورد مسيار اتفاقا اين شيعه است که نقطه نظر خود را در تعريف آن دخالت داده است وگرنه مسيار عينا يک ازدواج است همه شرايط را دارد. تکليف فرزندان و ارث و همه چيز مثل ازدواج معموليست فقط به زن اختيار داده شده در صورتيکه توانايي دارد مثلا از نفقه اش بگذرد.

در مورد جشن وليمه هم اسمش را آورديد ولي اشکال وارد نکرديد. اين يکي اصلا براي شما قابل استناد نيست.

در مورد لفظ اجاره در ذيل جدول آدرس روايات شيعه که مي گويد زن متعه زن اجاره است آورده شده يقينا همسر انسان زن اجاره نيست. شريک زندگي انسان است.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=97835> 5 - شما نكاح محلل و همچنين ملك يمين و تحليل و نكاح أمة را مطرح نكرديد وحال آنكه اگر اينها مطرح شود بعض ديدگاههاي جديد حقوقي جاي خود را باز ميكند.

بفرماييد شما آنها را هم مطرح کنيد. هر چيز ديگر را که مطرح کنيد يک مساله مستقل است وفقط ميزان شباهتش با ديگر انواع فرق مي کند ولي اثري در موارد ديگر ندارد. متعه متعه است. زنا زنا. ازدواج هم ازدواج است و ماهيتشان به خاطر ماهيت چيزهاي ديگر عوض نمي شود. هدف جدول هم همين است که بشود هر مورد را از نظر شباهت با بقيه مقايسه کرد. تا الان هم کسي اصل مساله را زير سوال نبرده فقط حاشيه سازي داشتيم.

آنچه عيان است طي مقايسه 22 فاکتور بين ازدواج و متعه حتي يک مورد هم تطابق يافت نشده. نتيجه=> متعه ازدواج نيست و تطابق آن با ازدواج 0درصد است.

همچنين در اين مقايسه 19 مورد از فاکتورهاي متعه با زنا و 20 مورد آن با روسپيگري تطابق داشت. نتيجه=> متعه 86درصد شبيه زنا و 91 درصد شبيه روسپيگريست.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=97835> دوست عزيز، نزد من كه مثل آفتاب است و مطمئن هستم كه شما هم اگر منصفانه با خود خلوت كنيد همين را خواهيد يافت كه اگر فرض بگيريم (فرض و اگر است، مانعي ندارد) طبق مبناي خود شما و مشهور اهل سنت، اگر پيامبر خدا (ص) در عام الفتح نهي از متعه نكرده بودند و جواز آن فسخ نشده بود، شما امروز هرگز حاضر نبوديد اين جدول را تهيه كنيد بلكه اگر به شريعت اعتقاد داريد مدافع سرسخت آن بوديد، و به جاي سياهنمائي كنوني، تماما جهات حسن و مثبت آن را جلوه ميداديد.

خير در آنصورت من خودم را گول نمي زدم و به اسلام شک مي کردم.چون اساس اعتقاد من به اسلام اين است که دين سعادت در دنيا و آخرت است در حاليکه تبعات متعه را دارم مي بينم. شما هم مي بينيد.

بقيه گفته هاي شما هم فرار از بحث است و گريز به يک بحث نقلي. در صورتيکه بحث ما اين جدول بود.

^^^^^^^^^^^^

نقل قول:

نوشته اصلي توسط صلاح الدين < http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98118> بله فيلد هستند ولي در همه فيلدهايي که در يک ستون آمده است يک نوع فاکتور قرار دارد و يک نوع فاکتور با نوع ديگر مقايسه نمي شود. لطفا شبهه نيندازيد. مي توانم براي گرفتن اين بهانه از شما هر 20 تا جدول تک ستوني براي هر فيلد بسازم آنوقت شما چه داريد که بگوييد؟؟؟ مقايسه لخت و عرياني ست که هيچ جور نمي توانيد ايرادي بگيريد.

بسمه تعالي

دوست گرامي، در اينكه من را متهم به شبههاندازي كرديد، كمي عجله نموديد، از نحوه سخن شما معلوم ميشود به مقصود همديگر نزديك نشديم، مناسب بود اول به يك متخصص بيطرف، جدول خودتان و حرف من را نشان دهيد تا قضاوت او را ببييند.

من عرض نكردم شما دو نوع فاكتور را با هم مقايسه كرديد، عبارات قبلي خودم را تكرار نميكنم چون ميتوانيد دوباره با دقت نگاه كنيد، فقط يك توضيح كوتاه ميدهم:

براي هر رابطه جنسي، متغيرهائي مطرح است كه شما بخشي از آنها را آوردهايد، مثلا براي ازدواج 22 فيلد يا متغير مطرح كرديد، مثل هدف، نام مبلغ عقد، زمان عقد، وضعيت ارث، وضعيت نفقه و الي آخر آنچه شما آوردهايد.

هر متغير يك "مقدار" ( Value ) ميپذيرد، مثلا متغير هدف در خصوص ازدواج، مقدار "توليد نسل صالح"، ميپذيرد، و همچنين متغير وضعيت اعلان در ازدواج، مقدار "با جشن وليمه"، ميپذيرد.

در پردازش دقيق اطلاعات، هر متغير داراي "نوع داده" است، و اين همان چيزي است كه حرف من با شما بود و دقت نفرموديد، مثلا متغير نياز به شاهد، نوع داده بولين ميپذيرد يعني "مقدار" ورودي در سل مثلا ازدواج يكي از دو ارزش صفر و يك است، ازدواج نياز به شاهد، يا دارد و يا ندارد، اما متغير وضعيت نفقه، نوع داده بولين نيست بلكه در جدول شما سه ارزشي است، و لذا "مقدار" ورودي آن در سل مثلا مسيار در جدول شما، يك ارزش سوم است كه نه صفر است و نه يك، نه ميتوان گفت نفقه مطلقا دارد و نه ميتوان گفت نفقه مطلقا ندارد، و لذا شما با ازدواج آن را فرق گذاشتهايد.

حال سخن اصلي من اين بود كه در بسياري از متغيرهائي كه مطرح كردهايد، نوع داده واقعي آنها دو ارزشي و بولين نيست اما شما آنها را دو ارزشي گرفتهايد، مثلا متغير امكان ازدواج محارم در نسلهاي بعد، يك نوع داده بولين نيست، بلكه نوع داده فازي است كه بايد با درصد تعيين شود، نميتوان گفت در ازدواج، امكان ازدواج محارم در نسلهاي بعد، نيست، چون امكان كه دارد ولي درصد كمتري دارد، پس اگر ما "مقدار" ورودي در سل ازدواج براي متغير امكان ازدواج محارم را صفر تعيين كرديم اشتباه كردهايم، و اين اشتباه ناشي از اين است كه نوع داده اين متغير را اشتباه تعريف كردهايم، نوع داده آن چند ارزشي است و تنها با آمار و درصد تعيين ميشود.

و همچنين متغير وضعيت اعلان، نوع داده بولين نيست، اما شما بولين گرفتهايد، چگونه ميتوان گفت تمام ازدواجها، با جشن وليمه همراه است، و تمام متعهها مخفيانه است؟! اگر حتما بايد تمام متعهها مخفيانه باشد پس چگونه است كه در يك مجلس قانونگذاري بر سر لزوم ثبت محضري متعه بين نمايندگان اختلاف ميشود؟! اين دليل اين است كه در ذات متعه، مخفيانه بودن، شرط نشده است.

در بعض ديگر متغيرها كه آوردهايد، نوع داده حقوقي مطرح است كه ديدگاههاي حقوقي مختلف در آن تاثير شگرف دارد، كه اگر با توضيحي كه عرض كردم مطلب را دنبال كنيد به نكات خوبي ميرسيد إن شاء الله تعالي.

و الله الكافي

^^^^^^^^^

با سلام:

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98154> بسمه تعالي دوست گرامي، در اينكه من را متهم به شبههاندازي كرديد، كمي عجله نموديد، از نحوه سخن شما معلوم ميشود به مقصود همديگر نزديك نشديم، مناسب بود اول به يك متخصص بيطرف، جدول خودتان و حرف من را نشان دهيد تا قضاوت او را ببييند.

بنده همچنان معتقدم شما شبهه اندازي کرديد منتها اصراري ندارم که عمدا اينکار را مي کنيد.چنانکه در ادامه خواهيم ديد گفته شما هيچ خدشه اي به مساله وارد نمي کند و اصلا حتي به مساله مربوط هم نيست.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98154> من عرض نكردم شما دو نوع فاكتور را با هم مقايسه كرديد، عبارات قبلي خودم را تكرار نميكنم چون ميتوانيد دوباره با دقت نگاه كنيد، فقط يك توضيح كوتاه ميدهم: براي هر رابطه جنسي، متغيرهائي مطرح است كه شما بخشي از آنها را آوردهايد، مثلا براي ازدواج 22 فيلد يا متغير مطرح كرديد، مثل هدف، نام مبلغ عقد، زمان عقد، وضعيت ارث، وضعيت نفقه و الي آخر آنچه شما آوردهايد. هر متغير يك "مقدار" ( Value ) ميپذيرد، مثلا متغير هدف در خصوص ازدواج، مقدار "توليد نسل صالح"، ميپذيرد، و همچنين متغير وضعيت اعلان در ازدواج، مقدار "با جشن وليمه"، ميپذيرد. در پردازش دقيق اطلاعات، هر متغير داراي "نوع داده" است، و اين همان چيزي است كه حرف من با شما بود و دقت نفرموديد، مثلا متغير نياز به شاهد، نوع داده بولين ميپذيرد يعني "مقدار" ورودي در سل مثلا ازدواج يكي از دو ارزش صفر و يك است، ازدواج نياز به شاهد، يا دارد و يا ندارد، اما متغير وضعيت نفقه، نوع داده بولين نيست بلكه در جدول شما سه ارزشي است، و لذا "مقدار" ورودي آن در سل مثلا مسيار در جدول شما، يك ارزش سوم است كه نه صفر است و نه يك، نه ميتوان گفت نفقه مطلقا دارد و نه ميتوان گفت نفقه مطلقا ندارد، و لذا شما با ازدواج آن را فرق گذاشتهايد.

ببينيد برادر من از آنجاييکه هر رديف داراي ويژگي هاي خاص خودش هست و مثلا يک رديف مي تواند 2 مقدار بگيرد و يک رديف مثلا 4 مقدار، لذا اجبار بايد در هر رديف سل هايي با محتواي مشابه قرار گيرند که بتوان آنها را با هم مقايسه کرد. اگر قرار بود هر سل بتواند در هر نقطه اي از جدول قرار داشته باشد آنوقت لزوم يکسان بودن داده ها و مقايري که مي توانستند بگيرند مشاهده مي شد ولي در جدول ما اينطور نيست. بنده عرض کردم شما فرض کنيد ما 22 جدول مجزا داريم خب حالا اين ايراد شما خود به خود برطرف مي شود. مثلا فرض مي کنيم چنين سوالي مطرح مي شود.

براي هر 5 نوع رابطه وضعيت شاهد را معين کنيد.

1 - تجاوز به عنف=غير قابل تعريف

2 - زنا = شاهد ندارد

3 - روسپيگري = شاهد ندارد

4 - متعه = شاهد ندارد

5 - ازدواج = شاهد دارد

خب ما اينجا مي توانيم براي هر 5 نوع رابطه، با استفاده از 3 مقدار مختلف به ارزشيابي 1 فاکتور بپردازيم. حالا اگر جدول رسم کنيم يک جدول يک رديفه خواهيم داشت که در هر ستون آن يکي از سه مقدار " شاهد دارد" شاهد ندارد" و "تعريف نشده" قرار دارد و اين کاملا واضح است و ايرادي ندارد.

حالا يک فاکتور ديگر را بررسي مي کنيم. اين بار وضعيت ارث همسر

1 - تجاوز به عنف = ارث ندارد

2 - زنا = ارث ندارد

3 - روسپيگري = ارث ندارد

4 - متعه = ارث ندارد

5 - ازدواج = ارث ندارد

مي بينيم در اين 5 نوع رابطه براي ارزشيابي اين 1 فاکتور از 2 مقدار استفاده شده است و وقتي جدول اين را رسم کنيم يک جدول يک رديفه خواهيم داشت که در هر ستون آن يکي از 2 مقدار " ارث دارد" و "ارث ندارد" آمده است و اين کاملا واضح و آشکار است و ايرادي ندارد.

حالا ما اين دو جدول يک رديفه را به هم مي چسبانيم اينجا کاربر حسين مي آيد اعتراض مي کند چرا اين رديف بالا با سه مقدار ارزش دهي مي شود رديف پايين با دو مقدار؟

ما مي پرسيم اصلا چه ربطي دارد؟ ماهيت رديف بالا مي تواند سه وضعيتي باشد ماهيت رديف پايين دو وضعيتي و شما هم بايد بنا به ماهيت آنها هر چيز را فقط با هم رديف خودش مقايسه کنيد. همانطور که وقتي جدول ها را به هم نچسبانده بوديد و آن ايراد آنجا به ذهنتان نمي رسيد. بنابراين ايراد شما اصلا ايراد نيست و فقط يک شبهه است.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98154> حال سخن اصلي من اين بود كه در بسياري از متغيرهائي كه مطرح كردهايد، نوع داده واقعي آنها دو ارزشي و بولين نيست اما شما آنها را دو ارزشي گرفتهايد، مثلا متغير امكان ازدواج محارم در نسلهاي بعد، يك نوع داده بولين نيست، بلكه نوع داده فازي است كه بايد با درصد تعيين شود، نميتوان گفت در ازدواج، امكان ازدواج محارم در نسلهاي بعد، نيست، چون امكان كه دارد ولي درصد كمتري دارد، پس اگر ما "مقدار" ورودي در سل ازدواج براي متغير امكان ازدواج محارم را صفر تعيين كرديم اشتباه كردهايم، و اين اشتباه ناشي از اين است كه نوع داده اين متغير را اشتباه تعريف كردهايم، نوع داده آن چند ارزشي است و تنها با آمار و درصد تعيين ميشود.

خب بنده هم در مساله آورده ام جدول آسان

به عبارتي همه از اعشار و حتي يکان ارقام صرفنظر کرده ام. براي واضح شدن مثال مي زنم.

امکان ازدواج محارم در نسل هاي بعد را به حسب درصد بنويسيد (ارقام فرضي هستند)

1 - تجاوز به عنف = 3.1% ==> ممکن

2 - زنا = 2.3% ==> ممکن

3 - روسپيگري = 2.2% ==> ممکن

4 - متعه = 2.9% ==> ممکن

5 - ازدواج = 0.000001% ==> ناممکن

در اين مقياس مي بينيم اگر با توجه به بيشترين احتمال و کمترين احتمال يک رنج در نظر بگيريم فقط با گفتن عبارت" ممکن" و "ناممکن" مي توان مقدار مناسب داد. به عبارتي کافيست تا يک ميليونيم ارقام را گرد کنيم تا در مورد ازدواج به احتمال صفر برسيم. در حاليکه در آمارها هم تا بطور مرسوم تا 2 رقم اعشار بيشتر ذکر نمي شود و ارقام گرد مي شوند. در اينصورت ما کافيست بگوييم احتمال ممکن يا احتمال نا ممکن و اين کار براي آساني جدول هست وگرنه مي شد ارقامي شبيه اينها را آورد ولي باز هم اثري بر قضاوت در مورد اين فاکتورها نداشت براي همين باز هم مي گويم اين ايراد شما اصلا ايراد نيست بلکه فقط يک شبهه است.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98154> و همچنين متغير وضعيت اعلان، نوع داده بولين نيست، اما شما بولين گرفتهايد، چگونه ميتوان گفت تمام ازدواجها، با جشن وليمه همراه است، و تمام متعهها مخفيانه است؟!

پاسخ همانيست که در بالا ذکر کردم

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98154> اگر حتما بايد تمام متعهها مخفيانه باشد پس چگونه است كه در يك مجلس قانونگذاري بر سر لزوم ثبت محضري متعه بين نمايندگان اختلاف ميشود؟! اين دليل اين است كه در ذات متعه، مخفيانه بودن، شرط نشده است.

خير دوست من اين دليلي ست که براي دفاع از حيثيت متعه چي ها و موجه جلوه دادن آن سعي شده آن را در مجلس به ازدواج شبيه تر کنند ولي اينکه اين حقوق دان ها دارند يک متعه شبيه تر به ازدواج طراحي مي کنند ربطي به بحث ما ندارد. بنده در انتهاي جدول آدرس منابع را گذاشتم اگر مراجعه مي کرديد مي ديد (که حتما قبلا ديديد) همه جا توصيه شده که متعه مخفيانه باشد حتي وقتي به رسول خدا متعه نسبت داده مي شود از قول ايشان گفته مي شود که"آن را از ديگر همسرانم بپوشانيد! " پس متعه اي که در کتب شيعه موجود است مخفيانه است و حالا براي آنکه کارشناسان اجتماعي متوجه شده اند که بسياري از ازدواج ها بين خواهران و برادراني بوده که مادرشان همسر شهيد بوده اند ولي هر يک دو پدر دارند که مادر مشترک آنها را صيغه کرده است و نسبت به متعه هشدار داده اند نمايندگان مجلس به اين فکر افتاده اند که يک ورژن جديدتر از متعه اختراع کنند که به ازدواج شبيه تر باشد اگر مايل باشيد مي توانيم متعه مجلسيه را هم در جدول بگذاريم ولي 21 فاکتور ديگر آن همچنان فاکتورهاي متعه است و نهايتا شباهت آن با روسپيگري از 91 درصد به 86 درصد تقليل مي يابد و حدود 4 درصد شبيه ازدواج مي گردد. واقعا نبايد به اين نماينده هاي نابغه تبريک گفت.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98154> در بعض ديگر متغيرها كه آوردهايد، نوع داده حقوقي مطرح است كه ديدگاههاي حقوقي مختلف در آن تاثير شگرف دارد، كه اگر با توضيحي كه عرض كردم مطلب را دنبال كنيد به نكات خوبي ميرسيد إن شاء الله تعالي. و الله الكافي

مثال بزنيد که بتوانيم آن را هم بررسي کنيم ولي اينبار با در نظر گرفتن توضيحاتي که عرض کردم.

^^^^^^^^^^^

بسمه تعالي

نقل قول:

نوشته اصلي توسط صلاح الدين < http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98301> حالا ما اين دو جدول يک رديفه را به هم مي چسبانيم اينجا کاربر حسين مي آيد اعتراض مي کند چرا اين رديف بالا با سه مقدار ارزش دهي مي شود رديف پايين با دو مقدار؟

هرگز كاربر حسين اينجا اعتراض نكرده و نميكند! شما چون حرف او را طور ديگري معنا كرديد اين را به او نسبت ميدهيد، اين مطلب صحيحي است البته در جدول وارونه شما كه تنها در اكسل ميتواند معنا داشته باشد، يعني رديفهائي را كه شما تك تك به هم ميچسبانيد درحقيقت فيلد هستند، و چسباندن فيلدهاي متفاوت بانوع داده متفاوت كنار همديگر اشكالي ندارد.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط صلاح الدين < http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98301> در اين مقياس مي بينيم اگر با توجه به بيشترين احتمال و کمترين احتمال يک رنج در نظر بگيريم فقط با گفتن عبارت" ممکن" و "ناممکن" مي توان مقدار مناسب داد. به عبارتي کافيست تا يک ميليونيم ارقام را گرد کنيم تا در مورد ازدواج به احتمال صفر برسيم. در حاليکه در آمارها هم تا بطور مرسوم تا 2 رقم اعشار بيشتر ذکر نمي شود و ارقام گرد مي شوند. در اينصورت ما کافيست بگوييم احتمال ممکن يا احتمال نا ممکن و اين کار براي آساني جدول هست وگرنه مي شد ارقامي شبيه اينها را آورد ولي باز هم اثري بر قضاوت در مورد اين فاکتورها نداشت براي همين باز هم مي گويم اين ايراد شما اصلا ايراد نيست بلکه فقط يک شبهه است.

دوست گرامي، ما با گرد كردن عدد و طراحي جدول آسان بر طبق اعداد گرد شده مخالف نيستيم، اما گرد كردن پس از يك آمارگيري دقيق و اعمال گرد كردن بر آنچه كه آمار به ما داده است، شما قبل از آمار گيري، از پيش خودتان، بعض درصدها را بالاي يك درصد و بعض ديگر را زير آن كه ميل به صفر كرده، فرض گرفتيد، و همين اشتباه جدول شماست، يعني عمل مهم آمارگيري را، دور زديد، و روي پسند خودتان يك عدد مفروضي را گرد كرديد.

شما در جدول خود ميگوئيد: مسيار با ازدواج سر سوزني تفاوت ندارد و فقط در مسيار در مسأله نفقه زن ميتواند مرد را معاف كند، مثلا ميگوئيد مسيار همراه با اعلان و وليمه است!! دوست گرامي! در عصر دستيابي سريع به اطلاعات، اينگونه سخن گفتن، خود را سبك كردن است، آيا ميخواهيد متن رفرنسهاي جهاني راجع به مسيار را برايتان اينجا بگذارم؟ بس است كه فقط بگويم دوستان به سايت "الاسلام سؤال و جواب" مراجعه كنند و ببينند كه دوستمان براي دفاع از سنت آفل خليفه دوم، به چه دروغ پردازي هائي مجبور شدند:

صورته المعروفة:

هو زواج مستوفي الشروط والأركان، ولكن تتنازل الزوجة عن بعض حقوقها الشرعية باختيارها ورضاها مثل النفقة والمبيت عندها.

الأسباب التي أدت إلى ظهور هذا النوع من الزواج:

1 - كثرة عدد العوانس والمطلقات والأرامل وصواحب الظروف الخاصة.

2 - رفض كثير من الزوجات لفكرة التعدد، فيضطر الزوج إلى هذه الطريقة حتى لا تعلم زوجته الأولى بزواجه.

3 - رغبة بعض الرجال في الإعفاف والحصول على المتعة الحلال مع ما يتوافق وظروفهم الخاصة.

4 - تهرّب البعض من مسؤوليات الزواج وتكاليفه ويتضح ذلك في أن نسبة كبيرة ممن يبحث عن هذا الزواج هم من الشباب صغار السن.

.........

قرار المجمع الفقهي:

.......

وقد أحدث الناس في عصرنا الحاضر بعض تلك العقود المبينة أحكامها فيما يأتي:

إبرام عقد زواج تتنازل فيه المرأة عن السكن والنفقة والقسم أو بعض منها وترضى بأن يأتي الرجل إلى دارها في أي وقت شاء من ليل أو نهار.

ويتناول ذلك أيضاً إبرام عقد زواج على أن تظل الفتاة في بيت أهلها ثم يلتقيان متى رغبا في بيت أهلها أو في أي مكان آخر حيث لا يتوفر سكن لهما ولا نفقة.

.........

ولا ننكر أن هناك أضراراً قد تحصل بسببه:

1 - قد يتحول الزواج بهذه الصورة إلى سوق للمتعة وينتقل فيه الرجل من امرأة إلى أخرى، وكذلك المرأة تنتقل من رجل لآخر.

2 - الإخلال بمفهوم الأسرة من حيث السكن الكامل والرحمة والمودة بين الزوجين.

3 - قد تشعر المرأة فيه بعدم قوامة الرجل عليها مما يؤدي إلى سلوكها سلوكيات سيئة تضر بنفسها وبالمجتمع.

4 - عدم إحكام تربية الأولاد وتنشئتهم تنشئة سوية متكاملة، مما يؤثر سلباً على تكوين شخصيتهم.

فلهذه الأضرار المحتملة فهذه الصورة من صور النكاح ليست هي الصورة المثلى المطلوبة، ولكنها تبقى مقبولة في بعض الحالات من أصحاب الظروف الخاصة.

در بخش عربي ويكي پديا نگاه كنيد، از الباني نقل ميكند نقطه مقابل حرف شما را:

الشيخ محمد ناصر الدين الألباني قال: "إن فيه مضارا كثيرة على رأسها تأثيره السلبي على تربية الأولاد وأخلاقهم".

در بخش فارسي ويكي كه نوعا ترجمه انگليسي است (البته در بخش انگليسي سخن الباني را آورده كه در فارسي نيست) ميخوانيد:

نقل قول:

دلايل مردان و زنان دلايل متفاوتي براي روي آوردن به ازدواج مسيار دارند. از جمله دلايل زنان مي توان به شانس پائين ازدواج عرفي براي زنان سالخورده و مطلقه و داراي فرزند که خود ناشي از ديد منفي مردان نسبت به اين گونه زنان است، امکان مسافرت يا استفاده از مکان هايي چون رستوران ها و نمايشگاه ها و ... که در برخي کشورهاي اسلامي براي زنان بدون داشتن همراه ِ محرم ممکن نيست، منافع اقتصادي (براي مثال در برخي موارد زن شرط مي کند که شوهر بايد اجاره منزل او را بپردازد و حتي در صورت طلاق هم مرد موظف به پرداخت اجاره است)، عدم تقبل مسئوليت ها و محدوديت هايي که زن در قبال همسر خود دارد (براي مثال زنان شاغل همچون پزشکان که بايد مدت زيادي را بيرون از خانه به سر برند گاه به ازدواج مسيار با مردان غير سعودي روي مي آورند زيرا مردان اهل عربستان سعودي معمولاً اجازه نمي دهند همسرشان براي مدت طولاني بيرون از خانه باشد.). از دلايل مردان نيز مي توان به تنوع طلبي جنسي بدون تقبل هزينه هاي سنگين ازدواج معمولي، منافع اقتصادي (مانند دريافت بخشي از اموال زنان ثروتمند در ازاي ازدواج با آنان)، مخفي نگاه داشتن ازدواج از همسر اول يا خويشاوندان و فرزندان به ويژه در مورد مرداني که در دو يا چند شهر زندگي مي کنند و نيز بالا بودن مهريه و هزينه مراسم ازدواج اشاره کرد. انتقادات ازدواج مسيار در ميان مسلمانان منتقدان بسياري دارد، بسياري آن را غير اخلاقي، در تضاد با ارزش هاي اسلامي، ناقض حقوق زنان و شأن خانواده و حتي نوعي روسپي گري قانوني مي دانند. حتي در عربستان سعودي که اين ازدواج بيشتر رايج است، اکثر زنان ازدواج مسيار را غيرقابل قبول دانسته و اکثر مردان هرچند براي خود مي پسندند ولي براي بستگان زن خود غير قابل قبول مي شمارند. [?] [?]

و الله الكافي

^^^^^^^^^^

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98319> بسمه تعالي هرگز كاربر حسين اينجا اعتراض نكرده و نميكند! شما چون حرف او را طور ديگري معنا كرديد اين را به او نسبت ميدهيد، اين مطلب صحيحي است البته در جدول وارونه شما كه تنها در اكسل ميتواند معنا داشته باشد، يعني رديفهائي را كه شما تك تك به هم ميچسبانيد درحقيقت فيلد هستند، و چسباندن فيلدهاي متفاوت بانوع داده متفاوت كنار همديگر اشكالي ندارد.

خب الحمدلله پس اساس مقايسه فاکتورها ايراد ندارد روي همين صحبت مي کنيم.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98319> دوست گرامي، ما با گرد كردن عدد و طراحي جدول آسان بر طبق اعداد گرد شده مخالف نيستيم، اما گرد كردن پس از يك آمارگيري دقيق و اعمال گرد كردن بر آنچه كه آمار به ما داده است، شما قبل از آمار گيري، از پيش خودتان، بعض درصدها را بالاي يك درصد و بعض ديگر را زير آن كه ميل به صفر كرده، فرض گرفتيد، و همين اشتباه جدول شماست، يعني عمل مهم آمارگيري را، دور زديد، و روي پسند خودتان يك عدد مفروضي را گرد كرديد.

برادر من نياز به آمارگيري نيست.چون بحث ما در مورد ممکن بودن ازدواج محارم با يکديگر بود و ما در تاريخ فقط شاهان ايران و فرعون هاي مصري را مي بينيم که خواهر و برادر ازدواج کرده اند و کس ديگري اينکار را نکرده. واضح است خواهر و برادر به دختر و پسري گفته مي شود که اقلا يک والد مشترک داشته باشند. وقتي ازدواج صورت مي گيرد آن والد شناخته شده است پس فرزندان آن والد با هم ازدواج نمي کنند ولي وقتي متعه يا زنا يا روسپيگري رخ مي دهد چون آن والد شناخته شده نيست فرزندان آنها هم نمي توانند همديگر را بشناسند پس احتمال ازدواجشان هم وجود دارد. در همين مقياس احتمال ازدواج محارمي که حاصل زنا، روسپيگري يا متعه باشند بالا در نظر گرفته شده و اين احتمال براي فرزندان حاصل از ازدواج پايين در نظر گرفته شده است. بسيار ساده و آسان. نمود اين مساله طي 10 سال گذشته بسيار ديده مي شود چون فرزندان حاصل از متعه در دهه 60 که دهه جنگ بود، به سن ازدواج رسيده اند و بسيار پيش آمده که خواهر و برادر با هم ازدواج کرده اند. دهه 60 بسياري از همسران شهيدان متعه مي کردند و فرزندان حاصل از آنها نمي توانستند بفهمند که پدر آنها با چند زن ديگر متعه کرده و آيا از آنها فرزندي دارد يا نه و پيش مي آيد که گاهي اين خواهران و برادران بي آنکه همديگر را بشناسند با هم ازدواج کنند.

مجلس هم براي آنکه اين وضعيت را درست کند دارد قانون مي گذارد که متعه هم در شناسنامه ثبت شود که بتوان فهميد پدر و مادر افراد کي هستند.

پس بهانه گيري و شبهه اندازي نفرماييد. ما حتي اگر براي مقايسه اندازه دو جسم به عدد دسترسي نداشته باشيم مي توانيم بگوييم کدام يک بزرگ و کدام يک کوچک است به همين منوال هم در مورد اين مطلب اگرچه آماري منتشر نمي شود ولي مي توانيم بفهميم کداميک احتمالش پايين و کدام يک احتمالش بالاست.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98319> شما در جدول خود ميگوئيد: مسيار با ازدواج سر سوزني تفاوت ندارد و فقط در مسيار در مسأله نفقه زن ميتواند مرد را معاف كند، مثلا ميگوئيد مسيار همراه با اعلان و وليمه است!! دوست گرامي! در عصر دستيابي سريع به اطلاعات، اينگونه سخن گفتن، خود را سبك كردن است، آيا ميخواهيد متن رفرنسهاي جهاني راجع به مسيار را برايتان اينجا بگذارم؟ بس است كه فقط بگويم دوستان به سايت "الاسلام سؤال و جواب" مراجعه كنند و ببينند كه دوستمان براي دفاع از سنت آفل خليفه دوم، به چه دروغپردازيهائي مجبور شدند: صورته المعروفة: هو زواج مستوفي الشروط والأركان، ولكن تتنازل الزوجة عن بعض حقوقها الشرعية باختيارها ورضاها مثل النفقة والمبيت عندها. الأسباب التي أدت إلى ظهور هذا النوع من الزواج: 1 - كثرة عدد العوانس والمطلقات والأرامل وصواحب الظروف الخاصة. 2 - رفض كثير من الزوجات لفكرة التعدد، فيضطر الزوج إلى هذه الطريقة حتى لا تعلم زوجته الأولى بزواجه. 3 - رغبة بعض الرجال في الإعفاف والحصول على المتعة الحلال مع ما يتوافق وظروفهم الخاصة. 4 - تهرّب البعض من مسؤوليات الزواج وتكاليفه ويتضح ذلك في أن نسبة كبيرة ممن يبحث عن هذا الزواج هم من الشباب صغار السن. ......... قرار المجمع الفقهي: ....... وقد أحدث الناس في عصرنا الحاضر بعض تلك العقود المبينة أحكامها فيما يأتي: إبرام عقد زواج تتنازل فيه المرأة عن السكن والنفقة والقسم أو بعض منها وترضى بأن يأتي الرجل إلى دارها في أي وقت شاء من ليل أو نهار. ويتناول ذلك أيضاً إبرام عقد زواج على أن تظل الفتاة في بيت أهلها ثم يلتقيان متى رغبا في بيت أهلها أو في أي مكان آخر حيث لا يتوفر سكن لهما ولا نفقة. ......... ولا ننكر أن هناك أضراراً قد تحصل بسببه: 1 - قد يتحول الزواج بهذه الصورة إلى سوق للمتعة وينتقل فيه الرجل من امرأة إلى أخرى، وكذلك المرأة تنتقل من رجل لآخر. 2 - الإخلال بمفهوم الأسرة من حيث السكن الكامل والرحمة والمودة بين الزوجين. 3 - قد تشعر المرأة فيه بعدم قوامة الرجل عليها مما يؤدي إلى سلوكها سلوكيات سيئة تضر بنفسها وبالمجتمع. 4 - عدم إحكام تربية الأولاد وتنشئتهم تنشئة سوية متكاملة، مما يؤثر سلباً على تكوين شخصيتهم. فلهذه الأضرار المحتملة فهذه الصورة من صور النكاح ليست هي الصورة المثلى المطلوبة، ولكنها تبقى مقبولة في بعض الحالات من أصحاب الظروف الخاصة. در بخش عربي ويكيپديا نگاه كنيد، از الباني نقل ميكند نقطه مقابل حرف شما را: الشيخ محمد ناصر الدين الألباني قال: "إن فيه مضارا كثيرة على رأسها تأثيره السلبي على تربية الأولاد وأخلاقهم". در بخش فارسي ويكي كه نوعا ترجمه انگليسي است (البته در بخش انگليسي سخن الباني را آورده كه در فارسي نيست) ميخوانيد: و الله الكافي

دوست من مسيار که يک ازدواج کامل است و تفاوت هاي جزئي با يک ازدواج دارد مورد نقد بسياري از جمله خود شماست ولي عجيب است که شما متعه را که اصلا هيچ شباهتي با ازدواج ندارد مي پذيريد؟!!

فرضا براي مسيار وليمه ندهند ولي شاهد دارد و همه چيز ديگرش شبيه ازدواج است ولي در مورد متعه چطور؟ چه چيزش شبيه ازدواج است؟

^^^^^^^^^^^^

نقل قول:

نوشته اصلي توسط صلاح الدين < http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98360> برادر من نياز به آمارگيري نيست.چون بحث ما در مورد ممکن بودن ازدواج محارم با يکديگر بود و ما در تاريخ فقط شاهان ايران و فرعون هاي مصري را مي بينيم که خواهر و برادر ازدواج کرده اند و کس ديگري اينکار را نکرده. واضح است خواهر و برادر به دختر و پسري گفته مي شود که اقلا يک والد مشترک داشته باشند. وقتي ازدواج صورت مي گيرد آن والد شناخته شده است پس فرزندان آن والد با هم ازدواج نمي کنند ولي وقتي متعه يا زنا يا روسپيگري رخ مي دهد چون آن والد شناخته شده نيست فرزندان آنها هم نمي توانند همديگر را بشناسند پس احتمال ازدواجشان هم وجود دارد. در همين مقياس احتمال ازدواج محارمي که حاصل زنا، روسپيگري يا متعه باشند بالا در نظر گرفته شده و اين احتمال براي فرزندان حاصل از ازدواج پايين در نظر گرفته شده است. بسيار ساده و آسان. نمود اين مساله طي 10 سال گذشته بسيار ديده مي شود چون فرزندان حاصل از متعه در دهه 60 که دهه جنگ بود، به سن ازدواج رسيده اند و بسيار پيش آمده که خواهر و برادر با هم ازدواج کرده اند. دهه 60 بسياري از همسران شهيدان متعه مي کردند و فرزندان حاصل از آنها نمي توانستند بفهمند که پدر آنها با چند زن ديگر متعه کرده و آيا از آنها فرزندي دارد يا نه و پيش مي آيد که گاهي اين خواهران و برادران بي آنکه همديگر را بشناسند با هم ازدواج کنند.

بسمه تعالي

اولا: دوست گرامي، اين جور بحثها مثل ازدواج با محرم، سابقه هزار ساله دارد، مثلا مناظره شيخ مفيد را هزار سال پيش ميتوانيد در كتاب فصول مختارهاش در همين رابطه ببينيد:

الفصول المختارة ص: 158

فصل و من كلام الشيخ أدام الله عزه في المتعة قال الشيخ أدام الله عزه حضرت دار بعض قواد الدولة و كان بالحضرة شيخ من الإسماعيلية يعرف بابن لؤلؤ فسألني ما الدليل على إباحة المتعة فقلت له الدلالة على ذلك قول الله جل جلاله وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً فأحل جل اسمه نكاح المتعة بصريح لفظها و بذكر أوصافه من الأجر عليها و التراضي بعد الفرض من الازدياد في الأجل و زيادة الأجر فيها. فقال ..... فقال دع هذا و خبرني عن رجل ورد من قم يريد الحج فدخل إلى مدينة السلام فاستمتع فيها بامرأة ثم انقضى أجلها فتركها و خرج إلى الحج و كانت حاملا منه و لم يعلم بحالها فحج و مضى إلى بلده و عاد بعد عشرين سنة و قد ولدت بنتا و شبت ثم عاد إلى مدينة السلام فوجد فيها تلك الابنة فاستمتع بها و هو لا يعلم أ ليس يكون قد نكح بنته و هذا فظيع جدا. فقلت له إن أوجب هذا الذي ذكره القائد تحريم المتعة و تقبيحها أوجب تحريم نكاح الميراث و كل نكاح و تقبيحه و ذلك أنه قد يتفق فيه مثل ما وصفته و جعلته طريقا إلى حظر المتعة و ذلك أنه لا يمنع أن يخرج رجل من أهل السنة و أصحاب أحمد بن حنبل من خوارزم قاصدا للحج فينزل بمدينة السلام و يحتاج إلى النكاح فيستدعي امرأة من جيرانه حنبلية سنية فيسألها أن تلتمس له امرأة ينكحها فتدله على امرأة شابة ستيرة ثيب لا ولي لها فيرغب فيها و تجعل المرأة أمرها إلى إمام المحلة و صاحب مسجدها فيحضر رجلين ممن يصلي معه و يعقد عليها النكاح للخوارزمي السني الذي لا يرى المتعة و يدخل بالمرأة و يقيم معها إلى وقت رحيل الحاج إلى مكة فيستدعي الشيخ الذي عقد عليه النكاح فيطلقها بحضرته و يعطيها عدتها و ما يجب عليه من نفقتها ثم يخرج فيحج و ينصرف من مكة على طريق البصرة إلى بلده و قد كانت المرأة حاملا و هو لا يعلم فيقيم عشرين سنة ثم يعود إلى مدينة السلام للحج فينزل في تلك المحلة بعينها و يسأل عن العجوز فيفقدها لموتها فيسأل عن غيرها فتأتيه قرابة لها أو نظيرة لها في الدلالة فتذكر له جارية هي بنت المتوفاة بعينها فيرغب فيها و يعقد عليها كما عقد على أمها بولي و شاهدين ثم يدخل بها فيكون قد وطئ بنته فيجب على القائد أن يحرم لهذا الذي ذكرناه كل نكاح. فاعترض الشيخ السائل أولا فقال عندنا أنه يجب على هذا الرجل أن يوصي إلى جيرانه باعتبار حالها و هذا يسقط هذه الشناعة فقلت له إن كان هذا عندكم واجبا فعندنا أوجب منه و أشد لزوما أن يوصي المستمتع ثقة من إخوانه في البلد باعتبار حال المستمتع بها فإن لم يجد أخا أوصى قوما من أهل البلد و ذكر لهم أنها كانت زوجته و لم يذكر المتعة و هذا شرط عندنا فقد سقط أيضا ما توهمته.

ثانيا: منظور اصلي من، تصحيح متد طراحي جدول بود، نه بحث راجع به خصوص ازدواج محارم، مثلا شما ميگوئيد: پذيرش فطري در ازدواج "دارد" و در متعه "ندارد"!! شما بدون آمارگيري از كجا ميگوئيد پذيرش فطري ندارد؟ امتحان آن راحت است، حتي در بين دانشآموزان اهل سنت قبل از اينكه ذهن آنها كاناليزه به سنت خليفه بشود، سؤال كنيد و آمار بگيريد، زن و مردي با هم براي مدتي ازدواج ميكنند و با هم هستند و پس از سرآمدن مدت، اين خانم 45 روز صبر ميكند تا اگر فرزندي منعقد شده معلوم شود، نه سياهنمائي كنيد و نه تبليغاتي حرف بزنيد، همان صورت حقوقي بحث را مطرح كنيد، و سپس آمار بگيريد تا ببينيد پذيرش فطري دارد يا خير؟ اين فرض من براي سنين پائين است كه هنوز دنبال ارضاء غريزه نيستند، چه برسد به سنين بالاتر كه مشكل ارضاء غريزه دارند و امكانات ازدواج رائج را هم ندارند، اگر در بين آنها آمارگيري كنيد آنوقت معلوم ميشود پذيرش فطري دارد يا خير؟

دوست گرامي، شما كه سني هستيد كتابهائي مثل صحيح مسلم را نميتوانيد انكار كنيد، صحيح مسلم از صحابي بزرگ ابن مسعود نقل ميكند كه در ادامه اينكه جواز متعه را گفت اين آيه قران را خواند:

صحيح مسلم [4/ 130]

3476 - حدثنا محمد بن عبد الله بن نمير الهمدانى حدثنا أبى ووكيع وابن بشر عن إسماعيل عن قيس قال سمعت عبد الله يقول كنا نغزو مع رسول الله -صلى الله عليه وسلم- ليس لنا نساء فقلنا ألا نستخصى فنهانا عن ذلك ثم رخص لنا أن ننكح المرأة بالثوب إلى أجل ثم قرأ عبد الله (يا أيها الذين آمنوا لا تحرموا طيبات ما أحل الله لكم ولا تعتدوا إن الله لا يحب المعتدين).

ابن مسعود ميگويد: در زمان جنگ عرض كرديم يا رسول الله اجازه ميدهيد بيضههاي خود را بكشيم؟!! (ببينيد كار واقعا به اينجا ميرسد) فرمودند خير، با مثل يك پيراهن كه به يك زن ميدهيد او را نكاح كنيد تا يك مدت معين، (ببينيد صريحا ابن مسعود از حضرت نقل ميكند لفظ نكاح را براي ازدواج مدتدار)، ولي مقصود من ادامه حرف ابن مسعود است، سپس اين آيه را خواند: "لا تحرموا طيبات ما احل الله لكم"، و الله براي منصف خيلي مهم است، ابن مسعود از متعه تعبير ميكند: "طيبات" كه خدا حلال فرموده و خود خدا ميفرمايد طيباتي كه براي شما حلال كردم حرام نكنيد، شما ميگوئيد پذيرش فطري ندارد و اگر فسخ نشده بود من در حقانيت اسلام شك ميكردم (كه صريحا گفتيد) اما ابن مسعود ميگويد از طيبات است! عجب طيباتي كه پذيرش فطري ندارد!!

نقل قول:

دوست من مسيار که يک ازدواج کامل است و تفاوت هاي جزئي با يک ازدواج دارد مورد نقد بسياري از جمله خود شماست ولي عجيب است که شما متعه را که اصلا هيچ شباهتي با ازدواج ندارد مي پذيريد؟!! فرضا براي مسيار وليمه ندهند ولي شاهد دارد و همه چيز ديگرش شبيه ازدواج است ولي در مورد متعه چطور؟ چه چيزش شبيه ازدواج است؟

خيلي تعجب است كه از سخن من اينچنين بفهميد!! من كجا با مسيار مخالفت كردم؟ من مخالفت ديگران را نقل كردم تا بگويم شما در مورد مسيار پردهپوشي كردهايد و واقعيت آن را در جدول نياوردهايد، و گرنه من مسيار را ازدواجي حقوقي و صحيح ميدانم و معتقدم هرچند نوع خوب ازدواج نيست اما لازم است در اجتماع اين نوع ازدواج باشد چون همه مردم در شرائط ازواج متعارف نيستند و اگر ممنوع كنيم همان سخن ابن مسعود است براي متشرع كه خصي كند خود را، و يا ارتكاب حرام است براي غير متقي.

و الله الكافي

^^^^^^^^^^^^^^

با سلام:

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98405> بسمه تعالي اولا: دوست گرامي، اين جور بحثها مثل ازدواج با محرم، سابقه هزار ساله دارد، مثلا مناظره شيخ مفيد را هزار سال پيش ميتوانيد در كتاب فصول مختارهاش در همين رابطه ببينيد: الفصول المختارة ص: 158 فصل و من كلام الشيخ أدام الله عزه في المتعة قال الشيخ أدام الله عزه حضرت دار بعض قواد الدولة و كان بالحضرة شيخ من الإسماعيلية يعرف بابن لؤلؤ فسألني ما الدليل على إباحة المتعة فقلت له الدلالة على ذلك قول الله جل جلاله وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً فأحل جل اسمه نكاح المتعة بصريح لفظها و بذكر أوصافه من الأجر عليها و التراضي بعد الفرض من الازدياد في الأجل و زيادة الأجر فيها. فقال ..... فقال دع هذا و خبرني عن رجل ورد من قم يريد الحج فدخل إلى مدينة السلام فاستمتع فيها بامرأة ثم انقضى أجلها فتركها و خرج إلى الحج و كانت حاملا منه و لم يعلم بحالها فحج و مضى إلى بلده و عاد بعد عشرين سنة و قد ولدت بنتا و شبت ثم عاد إلى مدينة السلام فوجد فيها تلك الابنة فاستمتع بها و هو لا يعلم أ ليس يكون قد نكح بنته و هذا فظيع جدا. فقلت له إن أوجب هذا الذي ذكره القائد تحريم المتعة و تقبيحها أوجب تحريم نكاح الميراث و كل نكاح و تقبيحه و ذلك أنه قد يتفق فيه مثل ما وصفته و جعلته طريقا إلى حظر المتعة و ذلك أنه لا يمنع أن يخرج رجل من أهل السنة و أصحاب أحمد بن حنبل من خوارزم قاصدا للحج فينزل بمدينة السلام و يحتاج إلى النكاح فيستدعي امرأة من جيرانه حنبلية سنية فيسألها أن تلتمس له امرأة ينكحها فتدله على امرأة شابة ستيرة ثيب لا ولي لها فيرغب فيها و تجعل المرأة أمرها إلى إمام المحلة و صاحب مسجدها فيحضر رجلين ممن يصلي معه و يعقد عليها النكاح للخوارزمي السني الذي لا يرى المتعة و يدخل بالمرأة و يقيم معها إلى وقت رحيل الحاج إلى مكة فيستدعي الشيخ الذي عقد عليه النكاح فيطلقها بحضرته و يعطيها عدتها و ما يجب عليه من نفقتها ثم يخرج فيحج و ينصرف من مكة على طريق البصرة إلى بلده و قد كانت المرأة حاملا و هو لا يعلم فيقيم عشرين سنة ثم يعود إلى مدينة السلام للحج فينزل في تلك المحلة بعينها و يسأل عن العجوز فيفقدها لموتها فيسأل عن غيرها فتأتيه قرابة لها أو نظيرة لها في الدلالة فتذكر له جارية هي بنت المتوفاة بعينها فيرغب فيها و يعقد عليها كما عقد على أمها بولي و شاهدين ثم يدخل بها فيكون قد وطئ بنته فيجب على القائد أن يحرم لهذا الذي ذكرناه كل نكاح. فاعترض الشيخ السائل أولا فقال عندنا أنه يجب على هذا الرجل أن يوصي إلى جيرانه باعتبار حالها و هذا يسقط هذه الشناعة فقلت له إن كان هذا عندكم واجبا فعندنا أوجب منه و أشد لزوما أن يوصي المستمتع ثقة من إخوانه في البلد باعتبار حال المستمتع بها فإن لم يجد أخا أوصى قوما من أهل البلد و ذكر لهم أنها كانت زوجته و لم يذكر المتعة و هذا شرط عندنا فقد سقط أيضا ما توهمته.

اي داد بيداد. برادر من چرا تا مي گوييم بادام اندر فوايد چشم بادامي مي گوييد؟

ساده است. ازدواج با محارم حرام است. تمام

حالا در هر شکلي غير از ازدواج رابطه جنسي ايجاد شود امکان ازدواج محارم بالا مي رود. خلاص. صغري کبري ندارد.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98405> ثانيا: منظور اصلي من، تصحيح متد طراحي جدول بود، نه بحث راجع به خصوص ازدواج محارم،

اي برادر شما دست مي گذاريد روي يک قسمت بنده توضيح مي دهم بحث من هم ازدواج محارم نبود (بطور خاص) توضيح دادم که اين موردي که شما فرموديد که حتما بايد آمار داشته باشد نياز نيست که عددي براي مقايسه داشته باشيم فقط کافي هست بدانيم احتمال بالاست يا پايين. تمام حال اين خود شماييد که اين بحث را پيش کشيديد.

در مورد متد جدول هم ايراداتي گرفتيد که بنده رفع شبهه نمودم بفرماييد اگر ايراد ديگري به ذهنتان مي رسد آن را هم بررسي کنيم.

علي کل حال متد جدول صحيح است.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98405> مثلا شما ميگوئيد: پذيرش فطري در ازدواج "دارد" و در متعه "ندارد"!! شما بدون آمارگيري از كجا ميگوئيد پذيرش فطري ندارد؟

آمار نمي خواهد برويد به يک حاج آقا بگوييد دخترت را بده صيغه کنم اگر زنده مانديد حاج آقاي دوم و باز اگر زنده مانديد حاج آقاي سوم و .....

ولي برويد براي دختر حاج آقا خواستگاري آيا واکنش قبلي را نشان مي دهد؟ اين چيست که بدون آنکه توافقي بين مردم شده باشد و آنها جايي با هم هماهنگ کرده باشند همه در برابر صيغه چنين واکنشي نشان مي دهند حتي وقتي اين مردم شيعه باشند؟ جواب اين است که آنها بطور فطري صيغه را نمي پذيرند.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98405> امتحان آن راحت است، حتي در بين دانشآموزان اهل سنت قبل از اينكه ذهن آنها كاناليزه به سنت خليفه بشود، سؤال كنيد و آمار بگيريد، زن و مردي با هم براي مدتي ازدواج ميكنند و با هم هستند و پس از سرآمدن مدت، اين خانم 45 روز صبر ميكند تا اگر فرزندي منعقد شده معلوم شود، نه سياهنمائي كنيد و نه تبليغاتي حرف بزنيد، همان صورت حقوقي بحث را مطرح كنيد، و سپس آمار بگيريد تا ببينيد پذيرش فطري دارد يا خير؟ اين فرض من براي سنين پائين است كه هنوز دنبال ارضاء غريزه نيستند، چه برسد به سنين بالاتر كه مشكل ارضاء غريزه دارند و امكانات ازدواج رائج را هم ندارند، اگر در بين آنها آمارگيري كنيد آنوقت معلوم ميشود پذيرش فطري دارد يا خير؟

اين آزمون شما "پذيرش غريزي" را محک مي زند نه "پذيرش فطري" را. غريزه در انسان و حيوان هست ولي انسان است که فطرت دارد. آزمون "پذيرش فطري" همان است که خدمتتان عرض کردم.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98405> دوست گرامي، شما كه سني هستيد كتابهائي مثل صحيح مسلم را نميتوانيد انكار كنيد، صحيح مسلم از صحابي بزرگ ابن مسعود نقل ميكند كه در ادامه اينكه جواز متعه را گفت اين آيه قران را خواند: صحيح مسلم [4/ 130] 3476 - حدثنا محمد بن عبد الله بن نمير الهمدانى حدثنا أبى ووكيع وابن بشر عن إسماعيل عن قيس قال سمعت عبد الله يقول كنا نغزو مع رسول الله -صلى الله عليه وسلم- ليس لنا نساء فقلنا ألا نستخصى فنهانا عن ذلك ثم رخص لنا أن ننكح المرأة بالثوب إلى أجل ثم قرأ عبد الله (يا أيها الذين آمنوا لا تحرموا طيبات ما أحل الله لكم ولا تعتدوا إن الله لا يحب المعتدين). ابن مسعود ميگويد: در زمان جنگ عرض كرديم يا رسول الله اجازه ميدهيد بيضههاي خود را بكشيم؟!! (ببينيد كار واقعا به اينجا ميرسد) فرمودند خير، با مثل يك پيراهن كه به يك زن ميدهيد او را نكاح كنيد تا يك مدت معين، (ببينيد صريحا ابن مسعود از حضرت نقل ميكند لفظ نكاح را براي ازدواج مدتدار)، ولي مقصود من ادامه حرف ابن مسعود است، سپس اين آيه را خواند: "لا تحرموا طيبات ما احل الله لكم"، و الله براي منصف خيلي مهم است، ابن مسعود از متعه تعبير ميكند: "طيبات" كه خدا حلال فرموده و خود خدا ميفرمايد طيباتي كه براي شما حلال كردم حرام نكنيد، شما ميگوئيد پذيرش فطري ندارد و اگر فسخ نشده بود من در حقانيت اسلام شك ميكردم (كه صريحا گفتيد) اما ابن مسعود ميگويد از طيبات است! عجب طيباتي كه پذيرش فطري ندارد!!

خب بحث کلا نقلي شد که ...

اين جدول طفلک روي زمين ماند.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98405> خيلي تعجب است كه از سخن من اينچنين بفهميد!! من كجا با مسيار مخالفت كردم؟

الحمدلله پس موافقيد. بنده پوزش مي خواهيم.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98405> من مخالفت ديگران را نقل كردم تا بگويم شما در مورد مسيار پردهپوشي كردهايد و واقعيت آن را در جدول نياوردهايد،

بنده پرده پوشي نکردم برادر من شما فرموديد در مسيار وليمه نمي دهند بنده عرض کرده بودم وليمه مي دهند شما اعتراض کرديد عرض کردم بذار وليمه هم ندهد (خسيس) ولي شاهد دارد. يعني شما اصل مهم را کنار گذاشتيد چسبيديد به فرع. اين يعني اينکه شما در مورد اصل مهم پرده پوشي فرموديد.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98405> و گرنه من مسيار را ازدواجي حقوقي و صحيح ميدانم و معتقدم هرچند نوع خوب ازدواج نيست اما لازم است در اجتماع اين نوع ازدواج باشد چون همه مردم در شرائط ازواج متعارف نيستند و اگر ممنوع كنيم همان سخن ابن مسعود است براي متشرع كه خصي كند خود را، و يا ارتكاب حرام است براي غير متقي. و الله الكافي

خب پس تا اينجا شما مسيار را قبول داريد حتي اگر کسي وليمه ندهد خب من هم قبول دارم. حالا بفرماييد به جدول بپردازيد و در مورد متعه ببحث بفرماييد.

^^^^^^^^^^^^

نقل قول:

نوشته اصلي توسط صلاح الدين < http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98434> اي داد بيداد. برادر من چرا تا مي گوييم بادام اندر فوايد چشم بادامي مي گوييد؟ ساده است. ازدواج با محارم حرام است. تمام حالا در هر شکلي غير از ازدواج رابطه جنسي ايجاد شود امکان ازدواج محارم بالا مي رود. خلاص. صغري کبري ندارد.

بسمه تعالي

دوست عزيز، بيداد اين است كه مطلب را نخوانده عتاب كنيد، و داد اين است كه پس از توجه به مقصود طرف، ايراد آن را بگوئيد!

مگر من عرض كردم ازدواج با محارم مهم نيست؟! عرض كردم اشكال و جواب در اين زمينه سابقه هزار ساله دارد، و چون يكي ميگويد وقتي مردي زني را طلاق ميدهد لازم است به همسايهها وصيت كند تا مواظب زن مطلقه او و حمل احتماليش باشند، ديگري هم ميگويد همين شرط نزد ما در متعه، اشد است! آيا اين يعني سهلانگاري در مسأله احتمال ازدواج با محارم؟!

نقل قول:

علي کل حال متد جدول صحيح است.

وقتي طراح جدول ميگويد: علي كل حال متد جدول صحيح است!! ما ديگر چه حرفي داريم؟!

نقل قول:

آمار نمي خواهد برويد به يک حاج آقا بگوييد دخترت را بده صيغه کنم اگر زنده مانديد حاج آقاي دوم و باز اگر زنده مانديد حاج آقاي سوم و .....

با هو كردن در يك بحث حقوقي، نميتوانيد مسأله اساسي آمارگيري را به فراموشي بسپاريد، بر فرض قبول حرف شما راجع به حاج آقا، لازم است از حرف پسر و دختر حاج آقا هم آمارگيري كنيد! چطور ميشود گفت حرف حاج آقا پذيرش فطري دارد اما حرف كساني كه خودشان ميخواهند نكاح كنند اعتباري ندارد؟! همچنين از غير حاج آقاها كه درصد عظيمي از جامعه هستند و امكانات ازدواج دائم را ندارند بايد سؤال كنيد، ولي همانطوري كه فرموديد: "علي كل حال متد جدول شما صحيح است! " و ما حرفي از آمار گيري نميزنيم كه كار خراب شود!

نقل قول:

ولي برويد براي دختر حاج آقا خواستگاري آيا واکنش قبلي را نشان مي دهد؟

شما را نميدانم، اما من بخواهم دستم را روي آيفن زنگ درب خانه بعض حاج آقاها براي خواستگاري از دخترشان بگذارم تكه بزرگم گوشم هست!! دوست گرامي، چرا در واضحات مسائل اجتماعي بايد با همديگر بحث كنيم؟!

نقل قول:

اين آزمون شما "پذيرش غريزي" را محک مي زند نه "پذيرش فطري" را. غريزه در انسان و حيوان هست ولي انسان است که فطرت دارد. آزمون "پذيرش فطري" همان است که خدمتتان عرض کردم.

دوست گرامي، آيا با بازي كردن با الفاظ ميتوان مسأله لزوم آمارگيري را دور زد؟! اگر اينچنين است كه شما ميگوئيد پس چرا ابن مسعود از متعه (در نقل صحيح مسلم كه آوردم) تعبير ميكند به طيبات؟! طيبات يعني پذيرش فطري ندارد؟!

نقل قول:

خب بحث کلا نقلي شد که ... اين جدول طفلک روي زمين ماند.

دوست گرامي، من در اين نقلي كه آوردم جهت تعبدي يك نقل منظورم نبود، بلكه جهت روانشناختي يك نقل را قصد كرده بودم كه چگونه يك صحابي بزرگ از متعه تعبير ميكند به طيبات.

اما جدول شما هنوز طفل نشده است!! احتمالا اگر خواهش من از محضر شما را بپذيريد و به يك متخصص فن اطلاعات، نشان دهيد ميگويد به دنيا نيامده سقط ميشود.

نقل قول:

بنده پرده پوشي نکردم برادر من شما فرموديد در مسيار وليمه نمي دهند بنده عرض کرده بودم وليمه مي دهند شما اعتراض کرديد عرض کردم بذار وليمه هم ندهد (خسيس) ولي شاهد دارد. يعني شما اصل مهم را کنار گذاشتيد چسبيديد به فرع. اين يعني اينکه شما در مورد اصل مهم پرده پوشي فرموديد.

اولا: مسأله اساسي لزوم شاهد در عقد نكاح، يك اختلاف قديمي در فقه شيعه و سني است، شيعه در عقد نكاح دائم هم، شاهد را شرط نميدانند و فقط مستحب ميدانند، و در كافي آمده كه امام كاظم (ع) به قاضي ابو يوسف گفتند خداوند در قرآن بر شاهد عادل در طلاق تاكيد كرده اما شما شرط نميدانيد ولي در نكاح نامي از شاهد نبرده ولي شما شرط ميدانيد!

ثانيا: مسأله اصلي در سر رسيدن حرف شما، اعلان بود، و وليمه را هم براي اعلان گفتيد نه براي دست و دلبازي يا خسيس بودن! و حال ميگوئيد شاهد گرفتن شرط است، خوب، اين كه مشكلي نيست، دو نفر شاهدي كه دفتر ثبت و محضردار بپذيرد كه كاري ندارد! در شاهد شرط نشده كه از آشنايان طرفين عقد باشند.

نقل قول:

خب پس تا اينجا شما مسيار را قبول داريد حتي اگر کسي وليمه ندهد خب من هم قبول دارم. حالا بفرماييد به جدول بپردازيد و در مورد متعه ببحث بفرماييد.

بلي من قبول دارم، اما طبق فقه اهل البيت (ع)، اما مسأله نزد شما نميتواند در وليمه دادن يا ندادن خلاصه شود، چرا دوست عزيز حريت دربحث را از دست بدهيم؟! چرا عباراتي كه من از يك مفتي بزرگ اهل سنت نقل كردم از آن ميگذريد؟! مگر نقل نكردم:

ولا ننكر أن هناك أضراراً قد تحصل بسببه:

1 - قد يتحول الزواج بهذه الصورة إلى سوق للمتعة وينتقل فيه الرجل من امرأة إلى أخرى، وكذلك المرأة تنتقل من رجل لآخر.

2 - الإخلال بمفهوم الأسرة من حيث السكن الكامل والرحمة والمودة بين الزوجين.

3 - قد تشعر المرأة فيه بعدم قوامة الرجل عليها مما يؤدي إلى سلوكها سلوكيات سيئة تضر بنفسها وبالمجتمع.

4 - عدم إحكام تربية الأولاد وتنشئتهم تنشئة سوية متكاملة، مما يؤثر سلباً على تكوين شخصيتهم.

فلهذه الأضرار المحتملة فهذه الصورة من صور النكاح ليست هي الصورة المثلى المطلوبة، ولكنها تبقى مقبولة في بعض الحالات من أصحاب الظروف الخاصة.

مگر نميگويد مسيار به اساس خانواده صدمه ميزند؟ تاثير منفي بر شكلگيري شخصيت فرزندان دارد؟ مگر از ويكي برايتان نقل نكردم انتقادات عمومي نسبت به مسيار را؟:

انتقادات

ازدواج مسيار در ميان مسلمانان منتقدان بسياري دارد، بسياري آن را غير اخلاقي، در تضاد با ارزشهاي اسلامي، ناقض حقوق زنان و شأن خانواده و حتي نوعي روسپيگري قانوني ميدانند. حتي در عربستان سعودي که اين ازدواج بيشتر رايج است، اکثر زنان ازدواج مسيار را غيرقابل قبول دانسته و اکثر مردان هرچند براي خود ميپسندند ولي براي بستگان زن خود غير قابل قبول ميشمارند.

دوست گرامي، بببيند صريحا همين حرف شما را ميگويد كه گفتيد به حاج آقا بگو ميخواهم دخترت را صيغه كنم، ميگويد مرداني هم كه موافق مسيار هستند آن را براي بستگان زن خود نميپسندند!! پس چه فرقي كرد تا جدول شما متولد شود؟

و الله الكافي

^^^^^^^^^^

با سلام:

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> بسمه تعالي دوست عزيز، بيداد اين است كه مطلب را نخوانده عتاب كنيد، و داد اين است كه پس از توجه به مقصود طرف، ايراد آن را بگوئيد!

برادر من سر انگشتانم مو در آورد از بس توضيح داد واقعا نمي توانم قضاوت کنم اين روش شما تعمدي ست يا توضيحات من ناکافي ست. علي اي حال

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> مگر من عرض كردم ازدواج با محارم مهم نيست؟! عرض كردم اشكال و جواب در اين زمينه سابقه هزار ساله دارد، و چون يكي ميگويد وقتي مردي زني را طلاق ميدهد لازم است به همسايه ها وصيت كند تا مواظب زن مطلقه او و حمل احتماليش باشند، ديگري هم ميگويد همين شرط نزد ما در متعه، اشد است! آيا اين يعني سهل انگاري در مسأله احتمال ازدواج با محارم؟!

برادر من بيا يک لحظه فکر کن شيعه نيستي. من هم سني نيستم.

در حيطه احتمالات وقتي بررسي کنيم مي بينيم تقريبا محال است که خواهر و برادري همديگر را نشناسند و با هم ازدواج کنند چرا؟ چون وقتي پدر و مادر آنها ازدواج کردند علاوه بر 4 شاهد اوليه، وليمه اي حالا شده خيلي مختصر شده حتي يک چايي به مردم داده اند و علاوه بر اين مدتي با هم زندگي کرده اند يعني مردم مي دانند اينها زن و شوهرند و طبعا فرزندان آنها هم همديگر را مي شناسند و حتي اگر پدر آنها همسر ديگري هم داشته باشد خواهران و برادارن ناتني خود را مي شناسند و نيز هووي مادرشان را.

اما وقتي زنا، متعه و يا روسپيگري رخ مي دهد چون پوشيده بوده و شاهد نداشته و طبعا وليمه و يا حتي يک اعلان ساده هم نداشته و نيز هيچگاه اين افراد با هم زندگي نکردند و نيز به اين خاطر که شرکاي جنسي در اين نوع رابطه بي حد و مرز است و مثلا در يک شهر کوچک يک مرد مي تواند تا آخر عمر خودش با يک چندم کل زنان شهر رابطه داشته باشد، لذا عقلا و بنا به قانون احتمالات فرزندان آنها همديگر را نخواهند شناخت و احتمال ازدواج محارم بالا مي رود. اين يک مساله بديهي ست.

عوامل موثر و داده ها:

1 - شهود اوليه

2 - اعلان (حالا با وليمه آنچناني يا يک دعوت ساده)

3 - زندگي مشترک

4 - محدوديت شرکاي جنسي

خب در مورد ازدواج همه اين عوامل هستند و هر يک به تنهايي مي تواند جلوي ازدواج محارم را بگيرد ولي در مورد ساير روابط هيچکدام وجود ندارد. بنابراين مساله آمارگيري که به يومن حکومت ما در اين مورد اصلا وجود ندارد يک بهانه و يک شبهه است. عرض کردم براي مقايسه اندازه يک توپ پينگ پونگ و يک توپ بستکبال لازم نيست شما متري داشته باشيد و محيط يا قطر توپ ها را اندازه بگيريد و بعد اعداد را مقايسه کنيد. شما با يک نگاه خيلي واضح تشخيص مي دهيد توپ بسکتبال خيلي بزرگتر است حالا برادر ما کابر حسين دائم مي گويد اول بايد اندازه گرفت بعد اظهارنظر کرد. آخر برادر من اين را به من مي گوييد به وجدان خودتان هم همين را مي گوييد؟

اما مساله وصيت!

حساب کنيد وقتي عوامل چهارگانه فوق وجود ندارند يعني از روز اول شاهدي نبوده کسي هم چيزي در مورد رابطه پنهاني اعلان نکرده، زندگي مشترکي هم بعدش نبوده، محدوديتي هم در شرکاي جنسي نبوده هيچکس هيچ چيز نمي داند بعد کسي که در طول زندگيش مخفيانه اينکار را مي کرده بيايد لب گور اعتراف کند من فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و ف. ف. ف. ف.ف ف. ف. ف. ف. ف.ف. ف.ف. ف.ف. ف.فلاني را متعه کردم! حواستان باشد اگر اينها بچه اي از من داشتند با يکديگر و نيز با فرزندان رسمي من ازدواج نکنند! بعد هم بميرد.

حالا هر وقت يکي اينطوري وصيت مي کند يک اکيپ راه بيفتد به فرزندان آقا بگويد شما صيغه زاده هستيد و کسي را که عاشقش شديد نيز همسرش توسط پدر شما صيغه شده بود و شما خواهر برادريد با هم ازدواج نکنيد. اصلا اگر قبل از وصيت آقا اين ازدواج ها حادث شده بود چه بايد کرد؟ اصلا مگر اين آقا به چند نفر مي تواند رازهايي را که سالها نگه داشته وصيت کند؟ مگر اين کساني که به آنها وصيت مي شود خودشان نمي ميرند؟ کل راه حل جلوگيري از اين شده وصيت!! آن 4 تا عامل ازدواج بروند کنار با اين يک عامل بند تنباني جايگزين شود که اگر در عمقش تفکر کني مي بيني خودش هزارتا مشکل ديگر دارد و در بهترين حالت هم نمي تواند کارکرد حتي يکي از عوامل بازدارنده ازدواج را داشته باشد.

ما در عمل هم مي بينيم که در دهه 70 بارها اتفاق افتاد که خواهران و برادر با هم ازدواج مي کردند بي آنکه همديگر را بشناسند و از همديگر بچه دار مي شدند چون به توصيه آخوندها همسران شهيد زنان صيغه اي مي شدند و برادران مخلص هم ثواب ها را خوانده و هر چه مي توانستند زنان بيشتري صيغه مي کردند حالا پسر يکي از اين زنان مي رفت با دختر يکي ديگر از اين زنان ازدواج مي کرد بعد از اينکه چندتا بچه از هم داشتند سر و کله يکي از اين کساني که بهشان وصيت شده بود پيدا مي شد که از ماجرا خبردار شده و چقدر مورد بوده که هنوز کسي نمي داند اين زوج خواهر و برادرند و پس از تنش ها و مسائل فراوان مجلس محترم خواستند براي جلوگيري از اين مساله صيغه را هم در شناسنامه ثبت کنند که اين گند دوباره تکرار نشود.

در تئوري و در عمل احتمال ازدواج محارم در هر شکلي از رابطه جنسي غير از ازدواج، بالاست و حتي اگر دولت هم آمارش را منتشر نکند که صدسال هم منتشر نخواهد کرد بالا و پايين بودن احتمال را مي توان دريافت.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> وقتي طراح جدول ميگويد: علي كل حال متد جدول صحيح است!! ما ديگر چه حرفي داريم؟!

برادر من متد جدول صحيح است شما کلا دو ايراد گرفتيد.

1 - در جدول داده هايي هست که با شيوه هاي مختلف ارزشيابي مي شوند.

2 - آمار نيست.

به هر دو مورد جواب داده شد. حالا شما يا به پاسخ هاي ما ايراد داريد يا ايراد تازه داريد. بفرماييد تا بررسي کنيم.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> با هو كردن در يك بحث حقوقي، نميتوانيد مسأله اساسي آمارگيري را به فراموشي بسپاريد،

هو کردن کدام است برادر من؟ عرض کردم برويد سوال کنيد از حاج آقا، اصلا غير حاج آقا که دخترت را مي دهي صيغه کنم؟ (لازم نيست اين اين را از اهلسنت بپرسيد از خود شيعه ها هم قبول است) و بعد واکنش را بررسي کنيد. اين مي شود هو کردن؟ بهترين روش مطالعه علمي آزمون و سنجش است. خب بفرما شما پيشقدم شويد نتايج حاصله را برايمان بنويسيد. ما هم به شبيه سازي قناعت مي کنيم.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> بر فرض قبول حرف شما راجع به حاج آقا، لازم است از حرف پسر و دختر حاج آقا هم آمارگيري كنيد! چطور ميشود گفت حرف حاج آقا پذيرش فطري دارد اما حرف كساني كه خودشان ميخواهند نكاح كنند اعتباري ندارد؟! همچنين از غير حاج آقاها كه درصد عظيمي از جامعه هستند و امكانات ازدواج دائم را ندارند بايد سؤال كنيد،

دليل ساده است. لذت را دختر و پسر حاج آقا مي برند و اين مي شود انگيزه آنها براي پذيرش و ديگر هم برايشان بقيه مسائل مهم نيست ولي حاج آقايي که لذت نمي برد در غياب هيچ انگيزه و مشوقي براي پذيرش مي بيند که نمي تواند با خودش کنار بيايد و مساله را بپذيرد.

سوال شما مانند اين است که از همجنس باز ها بپرسيد که آيا لواط را قبول دارند يا نه؟ خب معلوم است که مي گويند قبول دارند چون از آن طريق به چيزي که مي خواهند مي رسند يعني پاسخ آنها تابع منطق و فطرت و عقل نيست بلکه تابع لذتي ست که قرارست نصيبشان شود. بايد کسي که قضاوت مي کند در مورد هيچ نتيجه اي انگيزه و مشوق نداشته باشد وگرنه مي شود رشوه به قاضي حالا برويد از آن افراد مورد نظرتان بپرسيد متعه را قبول داريد؟ آن هم با اين رشوه که اگر قبول داريد خودتان از آن بهره مند مي شويد! يا از دزد بپرسند دزدي را قبول داري با اين رشوه که اگر قبول داري مي تواني دزدي کني يا از همجنس باز بپرسند آيا لواط را قبول داري با اين رشوه که اگر قبول داري مي تواني همجنس بازي کني و ... بالطبع و عقلا همه آنها با هم فرياد مي زنند " بله ما قبول داريم" آيا شما مي پذيريد؟

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> ولي همانطوري كه فرموديد: "علي كل حال متد جدول شما صحيح است! " و ما حرفي از آمار گيري نميزنيم كه كار خراب شود!

عرض کردم ايرادتان پاسخ داده شد يا به پاسخ ايراد داريد يا ايراد تازه. اينجاست من بايد بگويم با هو کردن چيزي درست نمي شود.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> شما را نميدانم، اما من بخواهم دستم را روي آيفن زنگ درب خانه بعض حاج آقاها براي خواستگاري از دخترشان بگذارم تكه بزرگم گوشم هست!! دوست گرامي، چرا در واضحات مسائل اجتماعي بايد با همديگر بحث كنيم؟!

باز هم پناه بردن به استثناها و بعضي و برخي!

شما از من نپرسيد که چرا بايد در واضحات مسائل اجتماعي بحث کنيم؟ من بايد بپرسم چرا قاعده را رها مي کنيد به بعضي و برخي مي چسبيد؟

يکي از شکل شما خوشش نمي آيد. يکي فکر مي کند از دماغ فيل افتاده. يکي فکر مي کند نوبرش را آورده و از قضا اين آدم ها اعصابشان هم خورد است و از قضا دست بزن هم دارند!! خب من بايد پاسخگوي رفتار اينها باشم؟ يا مثلا رفتار اينها را جلوه رفتار کليت جامعه بدانم؟ آخر چرا با اين سوالات بحث را منحرف مي کنيد و بنده را مجبور به توضيحات اضافي مي کنيد؟

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> دوست گرامي، آيا با بازي كردن با الفاظ ميتوان مسأله لزوم آمارگيري را دور زد؟!

ظاهرا اين شماييد که مي خواهيد با توسل به آماري که در اين کشور هرگز منتشر نخواهد شد احتمالات ساده اي را که در عمل هم بروز کرده دور بزنيد. من توضيح کافي دادم و مثال هم زدم در مورد توپ پينگ و پونگ و بسکتبال که نياز نيست عددي براي اندازه آنها داشته باشيد تا بفهميد کدام بزرگتر از ديگريست ولي شما بهانه مي گيريد که حتما بايد عدد باشد. صدسال ديگر اين حکومت آمارهاي اينچنيني را نمي دهد و عمق فاجعه را به عدد نشان نمي دهد ولي بنده برايتان مساله را شکافتم و اينکه ازدواج چطور باعث جلوگيري از ازدواج محارم مي شود ولي ساير روابط جنسي قادر نيستند جلوي ازدواج محارم را بگيرند و همچنين در مورد اينکه چرا نمي توان از کسي که ذينفع است قضاوت صحيح طلب کرد و نيز اينکه نمي توان به بعضي و برخي پناه برد همه چيز را روشن برايتان نوشتم. اميدوارم بتوانيد با وجدان خود کنار بياييد و کسان ديگري که اين سطور را مي خوانند.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> اگر اينچنين است كه شما ميگوئيد پس چرا ابن مسعود از متعه (در نقل صحيح مسلم كه آوردم) تعبير ميكند به طيبات؟! طيبات يعني پذيرش فطري ندارد؟!

فقط کافي هست بحث نقلي فتح باب شود! خدا بخير کند ديگر به مسير اوليه باز نمي گردد. تجربه 4 ساله در اين سايت اين را مي گويد. بنابراين لطف کرده تا تمام نشدن اين بحث عقلي وارد مباحث نقلي نشويد و موضوع را منحرف ننماييد. بنده هم پاسخگوي مباحث نقلي نيستم.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> دوست گرامي، من در اين نقلي كه آوردم جهت تعبدي يك نقل منظورم نبود، بلكه جهت روانشناختي يك نقل را قصد كرده بودم كه چگونه يك صحابي بزرگ از متعه تعبير ميكند به طيبات.

حالا هر منظوري که داشتيد بحث نقلي در مورد متعه بالا 20 تا تاپيک دارد مي توانيد آنجا بحث نقلي انجام دهيد.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> اما جدول شما هنوز طفل نشده است!! احتمالا اگر خواهش من از محضر شما را بپذيريد و به يك متخصص فن اطلاعات، نشان دهيد ميگويد به دنيا نيامده سقط ميشود.

شما فرض کنيد من خودم متخصص فن اطلاعات هستم. قضاوت اينکه اين جدول طفل نيست و به دنيا نيامده سقط مي شود يا غول بي شاخ و دم است را بگذاريد به عهده خوانندگان

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> اولا: مسأله اساسي لزوم شاهد در عقد نكاح، يك اختلاف قديمي در فقه شيعه و سني است، شيعه در عقد نكاح دائم هم، شاهد را شرط نميدانند و فقط مستحب ميدانند، و در كافي آمده كه امام كاظم (ع) به قاضي ابو يوسف گفتند خداوند در قرآن بر شاهد عادل در طلاق تاكيد كرده اما شما شرط نميدانيد ولي در نكاح نامي از شاهد نبرده ولي شما شرط ميدانيد!

خب فقط ثابت کرديد که ازدواج در نزد اهلسنت محکم کاري بيشتري دارد. اما اگر خاطرتان باشد ازدواج 4 ابزار داشت که موجب جلوگيري از ازدواج محارم مي شد.

1 - شهود اوليه

2 - اعلان (حالا با وليمه آنچناني يا يک دعوت ساده)

3 - زندگي مشترک

4 - محدوديت شرکاي جنسي

فرضا که در بين شيعه براي عقد شاهد نباشد که البته مي گوييم فرضا ولي هميشه شاهد هست باز هم در آن فرض بعيد يکي از ابزارهاي ازدواج براي جلوگيري از ازدواج محارم حدف مي شد. زندگي مشترکي که بين زوج وجود دارد بزرگترين صحه بر ازدواج آنان است. همچنين اعلاني که در ابتداي زندگي انجام مي شود حالا يکي ساده يکي آنچناني و نيز در ازدواج در شرکاي جنسي محدوديت هست و يک زن با تعداد نامحدود مرد تا پايان عمر همبستر نمي شود و همچنين نطفه يک مرد در رحم هاي فراوان و بيشمار منعقد نمي گردد.

بنابراين آنچه شما گفتيد فقط يک خاصيت داشت و آن اينکه ازدواج نزد اهلسنت محکم کاري بيشتري دارد.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> ثانيا: مسأله اصلي در سر رسيدن حرف شما، اعلان بود، و وليمه را هم براي اعلان گفتيد نه براي دست و دلبازي يا خسيس بودن! و حال ميگوئيد شاهد گرفتن شرط است، خوب، اين كه مشكلي نيست، دو نفر شاهدي كه دفتر ثبت و محضردار بپذيرد كه كاري ندارد! در شاهد شرط نشده كه از آشنايان طرفين عقد باشند.

دوست من فرقي ندارد شاهد آشنا باشد ياغير آشنا ولي چه ربطي به بحث ما دارد؟ متعه شاهد ندارد ازدواج شاهد دارد. در متعه کسي خبر دار نمي شود که فلان دو نفر با هم رابطه داشته اند ولي در ازدواج ملت مي روند عروسيشان خبر دار مي شوند کسي هم به عروسي نرود کور نيست مي بيند که اين دو نفر با هم زندگي مي کنند يا از ديگران مي شنود که اينها زن و شوهرند. من نمي دانم چطور تفاوت ساده بين ازدواج و غير ازدواج را براي شما شرح دهم؟

اين مطلبي که شما زير ثانيا آورديد اصلا چه چيزي را نفي يا اثبات مي کند؟

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> بلي من قبول دارم، اما طبق فقه اهل البيت (ع)، اما مسأله نزد شما نميتواند در وليمه دادن يا ندادن خلاصه شود، چرا دوست عزيز حريت دربحث را از دست بدهيم؟! چرا عباراتي كه من از يك مفتي بزرگ اهل سنت نقل كردم از آن ميگذريد؟!

خب شما مي گوييد مسيار را قبول داريد حالا هر جور که قبول داريد. بعد مي آييد اعتراض ديگران را در مورد مسيار مي گذاريد. بعد به استناد وجود اعتراض براي مسيار مي گوييد بذار براي متعه هم اعتراض کنند!!

ولي نمي گوييد فرق مسيار با متعه چيست!

ما در جدول 22 فاکتور ارائه کرديم با توجه به اينکه متعه همه فاکتورهايش به جز دو سه مورد شبيه ازدواج است و آن دو سه مورد هم جزو ضروريات نيستند و از طرفي متعه همه فاکتورهايش شبيه روسپيگري ست (91 درصد شباهت) تعبير ساده چنين است:

مسيار ازدواجي ست که در آن زن برخي حقوقش مانند نفقه را مي بخشد ولي متعه همان روسپيگري ست که با يک جمله عربي شروع مي شود. به عبارتي

ازدواج - برخي حقوق زن (نفقه) =مسيار

روسپيگري + يک جمله عربي = متعه

پس نمي توانيد وجود اعتراض براي مسيار را سندي براي موجه جلوه داده متعه بياوريد.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> مگر نقل نكردم:

بحث ما نقلي نيست.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> مگر نميگويد مسيار به اساس خانواده صدمه ميزند؟ تاثير منفي بر شكل گيري شخصيت فرزندان دارد؟ مگر از ويكي برايتان نقل نكردم انتقادات عمومي نسبت به مسيار را؟:

مگر من منکر انتقادات شدم؟ منتها عرضم اين است که وجود انتقاد براي مسيار جدا از انتقاديست که به متعه وارد مي شود چرا که اگر در مسيار بحث بر سر کاهش کيفيت زندگي فرزندان است در متعه بحث بر سر تباه شدن جامعه و له شدن شخصيت زن و بدل شدن آن به روسپي و بدل شدن مرد به يک هرزه و ازدواج و محارم و غيره است. بنابراين شما نمي توانيد صرف وجود اعتراض براي مسيار متعه را موجه جلوه دهيد. اساسا ماهيت اعتراض ها به متعه واعتراض ها به مسيار با هم تفاوت دارد و فاصله شان از زمين تا آسمان است.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> انتقادات ازدواج مسيار در ميان مسلمانان منتقدان بسياري دارد، بسياري آن را غير اخلاقي، در تضاد با ارزش هاي اسلامي، ناقض حقوق زنان و شأن خانواده و حتي نوعي روسپي گري قانوني مي دانند. حتي در عربستان سعودي که اين ازدواج بيشتر رايج است، اکثر زنان ازدواج مسيار را غيرقابل قبول دانسته و اکثر مردان هرچند براي خود مي پسندند ولي براي بستگان زن خود غير قابل قبول مي شمارند.

اين نشان مي دهد که مسلمانان براي اختلاف کوچک بين ازدواج و مسيار حساسند شما انتظار داريد روسپيگري را با يک جمله عربي رنگ کنيد جاي ازدواج بدهيد ملت کسي اعتراض نکند؟

شما در اين جمله خود دقيقا حرف ما را زديد.چون نشان داديد که تعادل فقط در ازدواج است و اگر قرار باشد زن ذره اي از حقوقش را حتي با رضاي خودش ببخشد داد عده اي در مي آيد چه رسد که قرار باشد زن مسلمان فرجش را يک ساعتي اجاره دهد!!؟؟

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98457> دوست گرامي، بببيند صريحا همين حرف شما را ميگويد كه گفتيد به حاج آقا بگو ميخواهم دخترت را صيغه كنم، ميگويد مرداني هم كه موافق مسيار هستند آن را براي بستگان زن خود نمي پسندند!! پس چه فرقي كرد تا جدول شما متولد شود؟ و الله الكافي

خير عزيز من مساله مسيار مساله شرم و عار و ننگ نيست که مردان براي بستگان نپسندند بلکه مساله مسيار بحث حقوق زن است ولي مساله متعه اصولا بحث تبديل نشدن جامعه انساني به جامعه حيواني ست و اگر مردي دوست نداشته باشد بستگانش ازدواج مسيار کنند قابل مقايسه با اين نيست که مردي ننگش مي کند که دخترش يا بستگانش نيم ساعتي بروند خود را براي مردي برهنه کند که هر چه خواست با او بکند و آن مرد منيش را در رحم آن زن يادگاري بگذارد و برود به راه خودش و بعد برود همين کار را با کسي ديگر بکند. اين خيلي فرق دارد. مخالفت با هر دو وجود دارد ليک اين کجا و آن کجا؟

باور کنيد از اين واضح تر نمي توان چيزي را تبيين کرد. ديگر قضاوت با شماست. من اصرار ندارم شما بپذيريد.

^^^^^^^^^

نقل قول:

نوشته اصلي توسط صلاح الدين < http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98464> ..... بيايد لب گور اعتراف کند من فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و فلاني و ف. ف. ف. ف.ف ف. ف. ف. ف. ف.ف. ف.ف. ف.ف. ف.فلاني را متعه کردم! حواستان باشد اگر اينها بچه اي از من داشتند با يکديگر و نيز با فرزندان رسمي من ازدواج نکنند! بعد هم بميرد.

بسمه تعالي

دوست گرامي، براي بار سوم تكرار ميكنم عبارت مفتي اهل سنت را از سايت "الاسلام سؤال و جواب" كه صريحا همين اشكال شما به متعه را، او به مسيار ميكند:

ولا ننكر أن هناك أضراراً قد تحصل بسببه:

1 - قد يتحول الزواج بهذه الصورة إلى سوق للمتعة وينتقل فيه الرجل من امرأة إلى أخرى، وكذلك المرأة تنتقل من رجل لآخر.

ترجمه:

ما منكر نيستيم (با اينكه جائز ميدانيم) كه ضررهائي توسط مسيار حاصل ميشود، اول آنكه ازدواج به اين صورت تبديل ميشود به بازاري براي متعه، و مرد مرتب از يكي زني به زن ديگر منتقل ميشود، و همچنين زن مرتب از مردي به مرد ديگر منتقل ميشود.

دوست گرامي، مگر دو شاهد گرفتن و عقد دائم اجرا كردن و بعد از دو ساعت طلاق بدون شاهد دادن و از هم جدا شدن، چه مشكلي نزد شما دارد؟ آيا احدي از اهل سنت شرطي زائد بر اين دارد؟ اگر دارد براي ما هم بفرمائيد، آيا شرط ميكنيد شوهر واجب است دنبال زن راه بيفتد كه مبادا عده نگاه ندارد؟! آيا وقتي بعد از دو ساعت طلاق گرفت و رفت و عده هم تمام شد از شوهر ارث ميبرد؟!

نقل قول:

هو کردن کدام است برادر من؟ عرض کردم برويد سوال کنيد از حاج آقا، اصلا غير حاج آقا که دخترت را مي دهي صيغه کنم؟ (لازم نيست اين اين را از اهلسنت بپرسيد از خود شيعه ها هم قبول است) و بعد واکنش را بررسي کنيد. اين مي شود هو کردن؟ بهترين روش مطالعه علمي آزمون و سنجش است. خب بفرما شما پيشقدم شويد نتايج حاصله را برايمان بنويسيد. ما هم به شبيه سازي قناعت مي کنيم.

اگر واقعا هو كردن نيست پس خواهش ميكنم اين يك سؤال من را هم جواب دهيد كه همان عين عبارت شما را ويرايش كردم:

سؤال: "آمار نمي خواهد برويد به يک حاج آقا بگوييد دخترت را بده زن دائم من كه زن چهارم يا سوم من باشد، اگر زنده مانديد حاج آقاي دوم و باز اگر زنده مانديد حاج آقاي سوم و ..... "

خوب، پس دوست گرامي شما به جدول خود، يك بخش ديگر هم اضافه كنيد به نام "زن دائم دوم يا سوم يا چهارم شدن" و بعد بگوئيد پذيرش فطري دارد يا خير؟

نقل قول:

باز هم پناه بردن به استثناها و بعضي و برخي! شما از من نپرسيد که چرا بايد در واضحات مسائل اجتماعي بحث کنيم؟ من بايد بپرسم چرا قاعده را رها مي کنيد به بعضي و برخي مي چسبيد؟ يکي از شکل شما خوشش نمي آيد. يکي فکر مي کند از دماغ فيل افتاده. يکي فکر مي کند نوبرش را آورده و از قضا اين آدم ها اعصابشان هم خورد است و از قضا دست بزن هم دارند!! خب من بايد پاسخگوي رفتار اينها باشم؟ يا مثلا رفتار اينها را جلوه رفتار کليت جامعه بدانم؟ آخر چرا با اين سوالات بحث را منحرف مي کنيد و بنده را مجبور به توضيحات اضافي مي کنيد؟

خير دوست گرامي، استثناء نبود، يك قاعده كلي بود كه توضيح دادم، من اگر خواستگاري بروم كار شرعي كردهام اما دختر حاج آقا بايد زن دوم من شود.

نقل قول:

فقط کافي هست بحث نقلي فتح باب شود! خدا بخير کند ديگر به مسير اوليه باز نمي گردد. تجربه 4 ساله در اين سايت اين را مي گويد. بنابراين لطف کرده تا تمام نشدن اين بحث عقلي وارد مباحث نقلي نشويد و موضوع را منحرف ننماييد. بنده هم پاسخگوي مباحث نقلي نيستم.

دوست عزيز، خيلي جالب است كه ميگوئيد بحث ما نقلي نيست، اما پائين جدول شما پر از آدرسهاي كتب شيعه است، آيا ميتوانيد جدولي بر مبناي كتب شيعه بنويسيد ولي از جواب دادن به عين همان نقل از كتب اهل سنت طفره برويد كه بحث ما نقلي نيست؟! آيا ميتوانيد از جواب دادن به آيه متعه در قرآن طفره برويد كه بحث ما نقلي نيست؟ واژه اجرت و اجاره را از كتب شيعه بياوريد اما وقتي من ميگويم در قران اجورهن دارد اصلا جواب ندهيد.

نقل قول:

دوست من فرقي ندارد شاهد آشنا باشد ياغير آشنا ولي چه ربطي به بحث ما دارد؟ متعه شاهد ندارد ازدواج شاهد دارد.

در فقه شيعه در هر دو ازدواج دائم و متعه، شاهد گرفتن مستحب است ولي شرط نيست، و در روايات هم آمده كه استحباب شاهد گرفتن براي مسأله اولاد و ارث است كه محكمكاري شود، اما در طلاق طبق آيه قرآن حضور دو شاهد عادل شرط صحت طلاق است.

و الله الكافي

^^^^^^^^^

^^^^^^^^^^^

تاپيك سايت مسلمان - صيغه شرم وذلت

كاربر: خالد بن وليد:

مشهور است از ابوجعفر محمد بن حسن الطوسي از متقدمين شيعه واز مولفين کتب اربعه شيعه که مي گويد (المتعه عار وذل وهوان علي اهل البيت) (صيغه ازدواج موقت عار وذلت است براي اهل بيت)

طوسي در استبصار جلد3 ص115 مي گويد

4 فأما ما رواه أحمد بن محمد عن أبي الحسن علي عن بعض أصحابنا يرفعه إلى أبي عبدالله (ع) قال: لا تمتع بالمؤمنة فتذلها. فهذا الخبر مقطوع الاسناد مرسل ولا يعترض بما هذا سبيله على الاخبار المسندة التي قدمنا طرقا منها، ويحتمل مع تسليمه أن يكون المراد به إذا كانت المرأة من أهل بيت الشرف فانه لا ينبغي التمتع بها لما يلحق أهلها في ذلك من العار ويصيبها هي من الذل وإن لم يكن ذلك محظورا.

اما آنچه که روايت شده از ابي الحسن علي از بعضي از اصحاب ما از ابي عبدالله يعني جعفر صادق که فرمودند با زن مومنه صيغه نکن که او را خار مي کني

طوسي در تعقيب وشرح حديث مي گويد اين روايت منقطع ومرسل است واگر احتمالا قبولش کنيم مراد حديث اين است که اگر زن از اهل بيت وشرفا بود با او نبايد صيغه ازدواج موقت کرد زيرا اين براي خانواده اش عار است و باعث ذلت وخواري آن زن مي شود!

مي گويم چطور صيغه با نواميس مردم جايز است و باعث عار و خورد شدن شخصيت زن نمي شود اما براي اهل بيت پارتي بازي شده وبا آنها نبايد صيغه کرد؟؟

آيا اين مخالف قول رسول الله صلي الله عليه وسلم نمي باشد که فرمودند شماها ايمان نمي آوريد الا اينکه آنچه براي خود مي پسنديد براي ديگران هم بپسنديد وآنچه را که از آن کراهت داريد در مورد ديگران هم کراهت داشته باشيد

واز اين سخن طوسي مي فهميم که اهل شر وخانواده هرگز حاضر نمي شوند که دختران وخواهران خود را به حراج بگذارند تا هر مردي خواست 1ساعت يا 2ساعت يا حتي کمتر با آنها خلوت کند!

واما از معاصرين وعلماي بزرگ شيعه اقاي خوانساري است احمد خوانساري متفوي 1405 هجري قمري اين را مکروه ميداند

در کتاب جامعه المدارک ج4 ص291مي گويد

وأما ما رواه الشيخ عن الحسن بن علي، عن بعض أصحابه يرفعه إلى أبي عبد الله عليه السلام قال: " لا تمتع بالمؤمنة فتذلها " فقد قال الشيخ إنه يحتمل أن يكون المراد به إذا كانت المرأة من أهل بيت الشرف يلحق أهلها العار ويلحقها الذل ويكون ذلك مكروها انتهى

اما آنچه که شيخ طوسي از حسن بن علي از بعضي از اصحابش از ابي عبدالله روايت کرده با مومنه صيغه نکن باعث ذلتش ميشوي همانا شيخ طوسي گفتند که مراد از اين روايت يعني اگر زن از اهل بيت باشد به خانواده اش خاري وعار وذلت مي رسد واين عمل مکروه است

از اين روايات دوچيز مي فهميم

اول اينکه ائمه شيعه صيغه را براي خودشان واهلشان قبول نمي کردند واين را عار مي دانستند

دوم اين روايات توهيني به تمام زنان است زيرا در اين روايات فقط آمده صيغه با اهل بيت وشرفا مکروه است با غير آنان ازاد است يعني چه؟ يعني بقيه زنان شرافت ندارند وهرکاري خواستيم با آنان انجام بدهيم!

^^^^^^^^^^^^

^^^^^^^^

بسمه تعالي

يكي از آقاياني كه در اين سايت عربي ميدانند به اين آقا حالي كنند كه "اهل بيت الشرف" غير از "اهل البيت" يا "اهل بيت النبي" است.

اولا در متن روايت مؤمنة دارد، و كلمه اهل بيت الشرف مال شيخ طوسي در معناي احتمالي حديث است.

ثانيا اهل بيت الشرف يعني شريف زادگان در يك جامعه كه مشار بالبنان هستند و مردم روي رفتار آنها حساب ميكنند و بين مردم كار آنها بازگو ميشود، و لذا در ادامه توضيح ميدهد: "لما ?لحق أهلها ف? ذلك من العار و?ص?بها ه? من الذل".

و الله الكافي

^^^^^^^^

بسمه تعالي

عرض خود ميبري و زحمت ما ميداري:

اين از ابن دريد لغوي قديمي:

الاشتقاق [ص 355]

ومنهم: مسمع بن شيبان، وهم أهل بيت شرف متصل بالجاهلية، كان يقال لشيبان بن شهاب: فارس مودون وهو فرس له، أسرته بنو عدي التيم

اين از واقدي متقدم در تاريخ:

المغازي - الواقدي [ص 236]

حدثني ابن أبي سبرة عن خالد بن رباح عن الأعرج، قال لما صاح الشيطان «إن محمدا قد قتل»، قال أبو سفيان بن حرب: يا معشر قريش، أيكم قتل محمدا؟ قال ابن قميئة أنا قتلته. قال نسورك كما تفعل الأعاجم بأبطالها. وجعل أبو سفيان يطوف بأبي عامر الفاسق في المعرك هل يرى محمدا [بين القتلى]، فمر بخارجة بن زيد بن أبي زهير فقال يا أبا سفيان هل تدري من هذا القتيل؟ قال لا. قال هذا خارجة بن زيد بن أبي زهير الخزرجي، هذا سيد بلحارث بن الخزرج. ومر بعباس بن عبادة بن نضلة إلى جنبه فقال هذا ابن قوقل هذا الشريف في بيت الشرف. قال ثم مر بذكوان بن عبد قيس، فقال هذا من ساداتهم. ومر بابنه حنظلة فقال من هذا يا ابن عامر؟ قال هذ أعز من هاهنا علي هذا حنظلة بن أبي عامر. قال أبو سفيان ما نرى مصرع محمد ولو كان قتله لرأيناه كذب ابن قميئة ولقي خالد بن الوليد فقال هل تبين عندك قتل محمد؟ قال خالد رأيته أقبل في نفر من أصحابه مصعدين في الجبل. قال أبو سفيان هذا حق كذب ابن قميئة زعم أنه قتله.

اين از عبارت فقهاء:

الموسوعة الفقهية الكويتية [37/ 154]

ب - المساواة في الصفات:

اعتبار المساواة في الصفات بالنسبة للزوجة

5 - ذكر الفقهاء أن الاعتبار بمهر المثل ..... ونقل ابن عابدين عن الفتح: وقيل: لا يعتبر الجمال في بيت الحسب والشرف بل في أوساط الناس وهذا جيد، لكن قال ابن نجيم: الظاهر اعتباره مطلقا، قال ابن عابدين: ووجه ذلك أن الكلام فيمن كانت من قوم أبيها، فإذا ساوت إحداهما الأخرى في الحسب والشرف وزادت عليها في الجمال كانت الرغبة فيها أكثر (1).

اين از عبارت اهل انساب:

الأنساب للصحاري [ص 171]

4 - خثعم

فأما خثعم بن أنمار بن أراش بن عمرو بن الغوث اخو الأزد بن الغوث، فولد خلف بن خثعم عز قيس بن خلف فولد عز قيس أربعة رهط فهم: شهران وياهش وربيعة ولاوي. فولد شهران أربعة رهط وهم وهبة والفرع، ويقال له فرع الليت ومحمية وعمرو بن شهران. فولد وهب بن شهران ثلاثة: يشرف وأحرب وتابة. وولد بشر بن وهب بن شهران، مالك ابن بشر، فولد مالك زيد، فولد زيد معاوية، فولد معاوية عامر، فولد عامر ربيعة، فولد ربيعة حد وعامر وولد قحافة، هم أهل بيت الشرف والسؤدد في خثعم، وفيهم العدد منهم عثعت بن وحش بن نصلة بن قحافة بن عامر بن ربيعة بن زيد بن مالك بن بشر بن وهب بن شهران بن عز قيس بن خلف بن خثعم بن أنمار وهو الذي يقول له الشاعر حيث هزمت خثعم همدان ومذحجا بمنى وكان رئيسهم يومئذ نفرس:

اين هم از مرءاة العقول مجلسي كه شما با آن رفيق هستيد:

مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 26، ص: 64

و الثاني: أن يكون المراد أن الناس مختلفون في شرافة النسب و الحسب، كاختلاف المعادن، فمن كان في الجاهلية من أهل بيت شرف و رفعة، فهو في الإسلام أيضا يصير من أهل الشرف بمتابعة الدين، و انقياد الحق و الاتصاف بمكارم الأخلاق فشبههم صلى الله عليه و آله عند كونهم في الجاهلية بما يكون في المعدن قبل استخراجه، و عند دخولهم في الإسلام بما يظهر من كمال ما يخرج من المعدن، و نقصه بعد العمل فيه.

و الله الكافي

^^^^^^^^^

نقل قول:

نوشته اصلي توسط shahed <http://ww.mosalman.net/showthread.php?p=98020> خو ب اين توجيه شما عذر بدتر از گناه بود: زيرا 1 با اين حساب برخي از اهل بيت از دايره ي خانواده هاي شريف زادگان خارج مي شوند که نتيجه ي اين حرف واويلا مي شود. 2 پس شما داريد جامعه را طبقاتي مي کنيد تا بتوانيد از زنان مردم کام بگيريد 3 اگر صيغه شيرينترين لذتي است که زن مسلمان مي برد پس چرا براي برخي خوب نيست!!! يافقط به اين خاطر براش فيلتر گذاشتيد که بزرگان چون قدرت دارند و مي توانند اعتراض کنند و کسي دخترشان را صيغه کند مادرش را صيغه مي کنند گفته اند که خانواده ها ي شريف زاده از اين شکنجه مستثني هستند؟

ززز

بسمه تعالي

1 - دوست گرامي، در متن روايت لفظ "مؤمنة" آمده است، و شايد بر خلاف تاويل شيخ، منظور اين باشد كه تا ممكن است با زنان اهل كتاب، منقطعة داشته باش، چون متعه كردن نساء اهل كتاب جائز است، و تازه اين يك معناي احتمالي بود كه خود شيخ گفت "و يحتمل".

2 - اين مطلب ربطي به جامعه طبقاتي ندارد، اين از مسلمات فقه مسلمين است نه فقط شيعه، و منظور از حسب و شرف، ثروت نيست، بلكه منظور اين است كه گاهي در يك جامعه وقتي اسم يك فرد برده ميشود يك طائفه عظيم در ذهن افراد رژه ميروند، و همراه اسم يك فرد اسم دهها فرد ديگر هم به ذهنها ميآيد، و تعبير ديگر آن كه فقها به كار ميبرند "شأن" است، در روايت خود اهل سنت ملاحظه كنيد پيامبر خدا (ص) با دختر حاتم طائي در بين اسرا چگونه رفتار كردند.

3 - اين چند كلمه را در تاپيك "جدول آسان" خدمت ديگر دوستمان عرض كردم اينجا هم تكرار ميكنم:

نقل قول:

دوست عزيز، نزد من كه مثل آفتاب است و مطمئن هستم كه شما هم اگر منصفانه با خود خلوت كنيد همين را خواهيد يافت كه اگر فرض بگيريم (فرض و اگر است، مانعي ندارد) طبق مبناي خود شما و مشهور اهل سنت، اگر پيامبر خدا (ص) در عام الفتح نهي از متعه نكرده بودند و جواز آن فسخ نشده بود، شما امروز هرگز حاضر نبوديد اين جدول را تهيه كنيد بلكه اگر به شريعت اعتقاد داريد مدافع سرسخت آن بوديد، و به جاي سياهنمائي كنوني، تماما جهات حسن و مثبت آن را جلوه ميداديد. اما چه كنيم كه عمر بن الخطاب صريحا با اعتراف به وجود آن زمان پيامبر (ص) از آن نهي كرد و گفت: أحرمهما و أعاقب عليهما، و سپس براي توجيه كار او كردند آنچه كردند: السنن الكبرى للبيهقي [7/ 206] 14554 - أخبرنا محمد بن عبد الله الحافظ أخبرنا عبد الله بن محمد بن موسى حدثنا محمد بن أيوب أخبرنا موسى بن إسماعيل حدثنا همام عن قتادة عن أبى نضرة عن جابر رضى الله عنه قال قلت: إن ابن الزبير ينهى عن المتعة وإن ابن عباس يأمر بها. قال: على يدى جرى الحديث تمتعنا مع رسول الله -صلى الله عليه وسلم- ومع أبى بكر رضى الله عنه فلما ولى عمر خطب الناس فقال: إن رسول الله -صلى الله عليه وسلم- هذا الرسول وإن هذا القرآن هذا القرآن وإنهما كانتا متعتان على عهد رسول الله -صلى الله عليه وسلم- وأنا أنهى عنهما وأعاقب عليهما إحداهما متعة النساء ولا أقدر على رجل تزوج امرأة إلى أجل إلا غيبته فى الحجارة والأخرى متعة الحج افصلوا حجكم من عمرتكم فإنه أتم لحجكم وأتم لعمرتكم. أخرجه مسلم فى الصحيح من وجه آخر عن همام. {ق} قال الشيخ: ونحن لا نشك فى كونهما على عهد رسول الله -صلى الله عليه وسلم- لكنا وجدناه نهى عن نكاح المتعة عام الفتح بعد الإذن فيه ثم لم نجده أذن فيه بعد النهى عنه حتى مضى لسبيله -صلى الله عليه وسلم- فكان نهى عمر بن الخطاب رضى الله عنه عن نكاح المتعة موافقا لسنة رسول الله -صلى الله عليه وسلم- فأخذنا به ولم نجده -صلى الله عليه وسلم- نهى عن متعة الحج من رواية صحيحة عنه ووجدنا فى قول عمر رضى الله عنه ما دل على أنه أحب أن يفصل بين الحج والعمرة ليكون أتم لهما فحملنا نهيه عن متعة الحج على التنزيه وعلى اختيار الأفراد على غيره لا على التحريم وبالله التوفيق. ملاحظه كنيد، جابر صريحا ميگويد زمان ابوبكر هم متعه كرديم و عمر نهي كرد، و خود عمر هم اعتراف ميكند زمان حضرت بود، اما بيهقي ميگويد پيامبر نهي كردند و بعدا اذن ندادند!! علماي اهل سنت توجيه ميكنند كه جابر خبردار از نهي حضرت نشده بود!! آيا جابر بيخبر ميگويد: على يدى جرى الحديث؟!

و الله الكافي

^^^^^^^^

نقل قول:

نوشته اصلي توسط islamfont <http://ww.mosalman.net/showthread.php?p=98060> سلام سلام کسي نيست توضيح واضح بده.??خط ننويس جريان اينطوري بود ووو .. تورو خدا فقط فرق هست يا نه. همين ديگه اين ور ان ور نرو اگه هست بگيد هست اگه نيست بگيد حديث مشکل دار والسلام ...... .

ززز

بسمه تعالي

دوست گرامي، در حكم شرعي عزيمتي (حرمت، صحت، بطلان) بين افراد فرقي نيست و همه مساوي هستند، اما در حكم شرعي تنزيهي (كراهت) شرائط افراد دخالت دارد.

روايت مشكلي ندارد و حكم معلل به فتذلها است، ميگويد مكروه است با مؤمنهاي كه در شرائطي است كه اگر متعه شود لوازم اجتماعي برايش دارد اين نكاح صورت بگيرد و بهتر است به جاي او با زني از اهل كتاب باشد، اما اگر متعه شد كار حرامي نكرده و عقد صحيح است.

و الله الكافي

^^^^^^^^^^

كاربر: خالد بن وليد:

نقل قول:

نوشته اصلي توسط hosyn <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98074> بسمه تعالي دوست گرامي، در حكم شرعي عزيمتي (حرمت، صحت، بطلان) بين افراد فرقي نيست و همه مساوي هستند، اما در حكم شرعي تنزيهي (كراهت) شرائط افراد دخالت دارد. روايت مشكلي ندارد و حكم معلل به فتذلها است، ميگويد مكروه است با مؤمنهاي كه در شرائطي است كه اگر متعه شود لوازم اجتماعي برايش دارد اين نكاح صورت بگيرد و بهتر است به جاي او با زني از اهل كتاب باشد، اما اگر متعه شد كار حرامي نكرده و عقد صحيح است. و الله الكافي

نمي دونم ايا به رواياتي که در کتبشان آمده توجه مي کنند يا خير

ازدواج موقت در نزد اماميه پاداش بسيار دارد حتي انسان هرچه بيشتر متعه کند با رسول الله صلي الله عليه وسلم محشور مي شود بنابراين نبايد براي مومنه اي باعث شرم شود آيا محشور شدن با پيامبر وعمل به سنت او شرم آور است؟؟؟

توجه کنيد به اين روايت فرزند صيغه افضلتر است تا فرزند نکاح دائم شرعي

أن المتعة من ديني ودين أبائي , فمن عمل بها عمل بديننا , ومن أنكرها

أنكر ديننا , واعتقد بدين غيرنا , والمتعة مقربة إلى السلف وأمان من الشرك , وولد المتعة أفضل من ولد النكاح,

ومنكرها كافر مرتد , ومقرها مؤمن موحد , لأنه له في المتعة أجران , أجر الصدقة التي يعطيها للمستمتعة , وأجر المتعة "

تفسير منهج الصادقين (الملا الكاشاني) [ج2 ص 495]

^^^^^^^^

نقل قول:

نوشته اصلي توسط shahed <http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98168> خوب حالا جواب سؤال رو بده چرا متعه شرم آوره؟! و چرا متعه اجرش زياده؟! حالا متعه خوبه يا بد؟! دم خروس رو باور کنيم يا قسم ملا ... ني

بسمه تعالي

نقل قول:

خوب حالا جواب سؤال رو بده چرا متعه شرم آوره؟!

چرا متعه شرمآور است؟ چون فرهنگ عمر در جامعه مسلمين ماسيد.

نقل قول:

و چرا متعه اجرش زياده؟!

چون تلاش براي فراموش نشدن سنت، و اعلان بدعت گذاري خليفه ثاني است تا در تاريخ بماند.

نقل قول:

حالا متعه خوبه يا بد؟!

شرائط مختلف ميشود.

نقل قول:

دم خروس رو باور کنيم يا قسم ملا ... ني

حتما دم خروس را بايد باور كرد، همين ديروز بدون اينكه دنبال آن باشم اتفاقا به اين عبارت عظيمآبادي در شرح سنن ابي داود در ذيل روايتي كه ميگويد متعه در حجة الوداع يعني دم به دم رحلت پيامبر (ص) نهي از آن شده، برخورد كردم و نزد خود مدتي نميدانستم بخندم بگريم يا تاسف بخورم يا همه، ميگويد روايت شده نسخ شدن جواز متعه در شش موطن!!!:

عون المعبود [4/ 461]

1774 - حدثنا مسدد بن مسرهد حدثنا عبد الوارث عن إسمعيل بن أمية عن الزهري قال كنا عند عمر بن عبد العزيز فتذاكرنا متعة النساء فقال له رجل يقال له ربيع بن سبرة أشهد على أبي أنه حدث أن رسول الله صلى الله عليه وسلم نهى عنها في حجة الوداع

قال صاحب عون المعبود:

(نهى عنها في حجة الوداع)

: قد روي نسخ المتعة بعد الترخيص في ستة مواطن، الأول: في خيبر، الثاني: في عمرة القضاء، الثالث: عام الفتح، الرابع: عام أوطاس، الخامس: غزوة تبوك، السادس: في حجة الوداع

اما از همه جالبتر عنوان باب صحيح مسلم است:

صحيح مسلم [4/ 130]

3 - باب نكاح المتعة وبيان أنه أبيح ثم نسخ ثم أبيح ثم نسخ واستقر تحريمه إلى يوم القيامة.

آيا يك عاقل نميفهمد كه اين نسخي كه ميگويند چيزي جز نهي موضعي حضرت به مناسبت شرائط زماني و مكاني بوده، و به منزله حكم حاكم است نه حكم شرعي كلي كه اصل آن بر جواز بوده و هست و خواهد بود، اما چه كنيم كه گفت "أحرمهما و أعاقب عليهما" و پس از آن نداي "وا سنة عمراه" همه چيزها را ساماندهي كرد و براي خوشامد امثال عمر بن عبد العزيز و ابن زبير و ... تحريم الي يوم القيامه آمد!! اما اهل البيت و كساني مثل ابن عباس هر طور شد نگذاشتند مطلب به فراموشي سپرده شود.

پس بايد همه نقلها را در نظر گرفت و قسم ملا بر اينكه چندين بار نسخ شد را باور نكرد!

واقعا شوخي نيست در نقل صحيح بيايد به جابر ميگويد: ابن زبير يعني فدائي خليفه دوم نهي ميكند اما ابن عباس أمر ميكند!! خوب به كلمه امر نگاه كنيد! امر كردن تا جائز شمردن خيلي تفاوت دارد!، ابن عباس تا جائي پيش رفت كه بر عليه او شعر سرودند و امام اشاره كردند كه بايد تقيه كند ولي باز دست خودش نبود و هر طور بود حرف ميزد:

صحيح مسلم [4/ 38]

3006 - حدثنا محمد بن المثنى وابن بشار قال ابن المثنى حدثنا محمد بن جعفر حدثنا شعبة قال سمعت قتادة يحدث عن أبى نضرة قال كان ابن عباس يأمر بالمتعة وكان ابن الزبير ينهى عنها قال فذكرت ذلك لجابر بن عبد الله فقال على يدى دار الحديث تمتعنا مع رسول الله -صلى الله عليه وسلم- فلما قام عمر قال إن الله كان يحل لرسوله ما شاء بما شاء وإن القرآن قد نزل منازله فأتموا الحج والعمرة لله كما أمركم الله وأبتوا نكاح هذه النساء فلن أوتى برجل نكح امرأة إلى أجل إلا رجمته بالحجارة.

السنن الكبرى للبيهقي [7/ 206]

14554 - أخبرنا محمد بن عبد الله الحافظ أخبرنا عبد الله بن محمد بن موسى حدثنا محمد بن أيوب أخبرنا موسى بن إسماعيل حدثنا همام عن قتادة عن أبى نضرة عن جابر رضى الله عنه قال قلت: إن ابن الزبير ينهى عن المتعة وإن ابن عباس يأمر بها. قال: على يدى جرى الحديث تمتعنا مع رسول الله -صلى الله عليه وسلم- ومع أبى بكر رضى الله عنه فلما ولى عمر خطب الناس فقال: إن رسول الله -صلى الله عليه وسلم- هذا الرسول وإن هذا القرآن هذا القرآن وإنهما كانتا متعتان على عهد رسول الله -صلى الله عليه وسلم- وأنا أنهى عنهما وأعاقب عليهما إحداهما متعة النساء ولا أقدر على رجل تزوج امرأة إلى أجل إلا غيبته فى الحجارة

و الله الكافي

^^^^^^^^^^^

بسمه تعالي

نقل قول:

نوشته اصلي توسط خالد بن وليد < http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98172> شما اصلا حضرت اميرالمومنين عمر عليه السلام رو فراموش کن بحث ما سر ايشون نيست

من هم فراموش كنم علماي اهل سنت او را در رابطه با متعه فراموش نخواهند كرد، خليفه ثاني نسبت به مسأله متعه مثل رقم يك در عدد هزار است كه بدون آن جز صفر باقي نميماند! ميگوئيد: نه!! كاري ندارد، به همه دوستان بگوئيد قضيه عمرو بن حريث كه در صحيح مسلم به آن اشاره شده چيست؟

صحيح مسلم [4/ 131]

3482 - حدثنى محمد بن رافع حدثنا عبد الرزاق أخبرنا ابن جريج أخبرنى أبو الزبير قال سمعت جابر بن عبد الله يقول كنا نستمتع بالقبضة من التمر والدقيق الأيام على عهد رسول الله -صلى الله عليه وسلم- وأبى بكر حتى نهى عنه عمر فى شأن عمرو بن حريث.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط عربي < http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98224> سوال: صيغه 1 ساعته و2 ساعته هم قبلا بوده وعمر حرام کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوست گرامي، مگر اين صحيح بخاري نيست كه ميگويد اگر مرد و زن توافق كردند بدن اينكه نامي از مدت ببرند حد اكثر تا سه روز ادامه دارد و پس از سه روز بايد مجددا تمديد كنند؟!، مگر در روايت صحيح مسلم كه سطر بالا نقل كردم نبود كه تنها با يك مشت آرد متعه ميكرديم؟!:

صحيح البخاري [5/ 1967]

4827 - حدثنا علي حدثنا سفيان قال عمرو عن الحسن بن محمد: عن جابر بن عبد الله وسلمة بن الأكوع قالا كنا في جيش فأتانا رسول رسول الله صلى الله عليه و سلم فقال إنه قد أذن لكم أن تستمتعوا فاستمتعوا وقال ابن أبي ذئب حدثني إياس بن سلمة بن الأكوع عن أبيه عن رسول الله صلى الله عليه و سلم (أيما رجل وامرأة توافقا فعشرة ما بينهما ثلاث ليال فإن أحبا أن يتزايدا أويتتاركا تتاركا). فما أدري أشيء كان لنا خاصة أم للناس عامة قال أبوعبد الله وبينه علي عن النبي صلى الله عليه و سلم أنه منسوخ

[ش أخرجه مسلم في النكاح باب نكاح المتعة وبيان أنه أبيح ثم نسخ. . رقم 1405

(توافقا) في النكاح بينهما مطلق من غير ذكر أجل. (فعشرة ما بينهما) أي إن الإطلاق يحمل على معاشرة ثلاثة أيام بلياليها] وهكذا في فتح الباري.

اين روايت را هم از سنن بيهقي ببينيد كه تعبير ميكند به اندازه قضاء حاجت:

سنن البيهقي الكبرى [7/ 205]

13946 - وأخبرنا أبو الحسن علي بن أحمد بن عبدان أنبأ سليمان بن أحمد اللخمي ثنا بن حنبل حدثني إبراهيم بن أبي الليث ثنا الأشجعي قال سليمان وحدثنا الحضرمي ثنا أبو كريب ثنا سفيان بن عقبة أخو قبيصة بن عقبة قالا ثنا الثوري عن موسى بن عبيدة عن محمد بن كعب عن بن عباس رضي الله عنهما قال: كانت المتعة في أول الإسلام وكانوا يقرؤون هذه الآية {فما استمتعتم به منهن فأتوهن أجورهن} الآية فكان الرجل يقدم البلدة ليس له بها معرفة فيزوج بقدر ما يرى أنه يفرغ من حاجته لتحفظ متاعه وتصلح له شأنه حتى نزلت هذه الآية {حرمت عليكم أمهاتكم} إلى آخر الآية فنسخ الله عز و جل الأولى فحرمت المتعة وتصديقها من القرآن {إلا على أزواجهم أو ما ملكت أيمانهم} وما سوى هذا الفرج فهو حرام

نقل قول:

نوشته اصلي توسط عربي < http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98224> صيغه با دختر باکرهچي اون هم حلال بوده وعمر حرام کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تعبير جارية را در صحيح مسلم ببينيد:

صحيح مسلم [4/ 133]

3491 - وحدثنا يحيى بن يحيى أخبرنا عبد العزيز بن الربيع بن سبرة بن معبد قال سمعت أبى ربيع بن سبرة يحدث عن أبيه سبرة بن معبد أن نبى الله -صلى الله عليه وسلم- عام فتح مكة أمر أصحابه بالتمتع من النساء - قال - فخرجت أنا وصاحب لى من بنى سليم حتى وجدنا جارية من بنى عامر كأنها بكرة عيطاء فخطبناها إلى نفسها وعرضنا عليها بردينا فجعلت تنظر فترانى أجمل من صاحبى وترى برد صاحبى أحسن من بردى فآمرت نفسها ساعة ثم اختارتنى على صاحبى فكن معنا ثلاثا ثم أمرنا رسول الله -صلى الله عليه وسلم- بفراقهن.

دوست گرامي، شما خبر نداريد تقصير ديگران چيست؟ اين روايت را ببينيد تصريح ميكند دختر باكره را در زمان عمر متعه كرده بود و حامله شد و نزد عمر آوردند:

مصنف عبد الرزاق [7/ 500]

14031 - عبد الرزاق عن بن جريج قال أخبرني عبد الله بن عثمان بن خثيم أن محمد بن الأسود بن خلف أخبره أن عمرو بن حوشب استمتع بجارية بكر من بني عامر بن لؤي فحملت فذكر ذلك لعمر فسألها فقالت استمتع منها عمر بن حوشب فسأله فاعترف فقال عمر من أشهدت قال لا أدري أقال أمها أو أختها أو اخاها وأمها فقام عمر على المنبر فقال ما بال رجال يعملون بالمتعة ولا يشهدون عدولا ولم يبينها إلا حددته قال أخبرني هذا القول عن عمر من كان تحت منبره سمعه حين يقوله قال فتلقاه الناس منه

لذا علماي اهل سنت از همين روايت ميگويند خود عمر هم قائل به جواز بود و اواخر خلافتش نهي شديد كرد.

نقل قول:

نوشته اصلي توسط عربي < http://vb.mosalman.net/showthread.php?p=98224> اره صيغه شدن طبقات داره دختراي مرد عادي بايد صيغه بشن ولي دختراي حضرات مراجع گناه است که صيغه کسي بشن سوال از حسين که مي گويد چون فرهنگ عمر در جامعه مسلمين است پيش خودت چي که متاثر فرهنگ عمر نشدي ايا صيغه نزد تو شرم آور است ايا حاضر هستيد خواهر خودتان به صيغه شخص ديگر براي 1 ساعت و2 ساعت بدهيد ايا مراجعي که دارند فرهنگ علي به قول خودشان ترويج مي دن حاضرن دخترانشان صيغه بدن

اين حرفها در ميدان فقه و حقوق، حرفهاي بچهگانه است، جامعه مثل بدن انسان است، روحيات مردم و آداب و رسوم و روحيات و شرائط اجتماعي آنها، يكسان نيست، در بدن انسان چشم كار خود را ميكند و دست و پا هم كار خود ميكنند، و هر چند چشم لطيفترين عضو است اما معناي آن، پست بودن دست نيست، يك استاد دانشگاه در رشته حقوق مدني شايد حاضر نميشود فرزندش، شاگرد راننده يك اتوبوس شود، اما باور دارد كه اين شغل مورد نياز است و مورد احترام حقوق مدني است، و اگر روزي ديد كه ميخواهند حقوق او را پايمال كنند شايد آنروز حاضر شود فرزندش شاگرد راننده شود تا ظالم سر جاي خودش بنشيند.

علاوه اينكه الآن مرسوم شده، براي رفتن به آزمايش ازدواج، متعه چند ساعته يا چند روزه ميكنند تا با هم محرم باشند، بسياري كه اولاد دار نميشوند، زني را متعه ميكنند و پس از انعقاد، جنين را به رحم زن دائم خود منتقل ميكنند، و إن شاء الله زماني كه رسوبات فرهنگ خليفه ثاني كمرنگ شد و مردم زياد ديدند و شنيدند، سنت پيامبر (ص) دوباره به حال اول خود بر ميگردد.

اگر فرصت كنم و ترجمه بحث مفتي بن باز را در مورد متعه در اين سايت بياورم، دوستان سني چيزهائي خواهند شنيد كه باور نميكنند!! مثلا امام احمد قائل به كراهت متعه باشد و يا امام شافعي، و چيزهائي ديگر از اين خيلي جالبتر!

مجموع فتاوى ابن باز [20/ 386]

وأما رواية ابن منصور أنه سأل أحمد بن حنبل عن متعة النساء، قال: يجتنبها أحب إلي، وقوله: ظاهر هذا الكراهة دون التحريم، فقد قال ابن عقيل فيها: رجع عنها الإمام أحمد ....

و الله الكافي

^^^^^^^^

^^^^^^^^

^^^^^^^

^^^^^^^^

ازدواج مسيار

زواج المسيار

من ويكيبيديا، الموسوعة الحرة

اذهب إلى: تصفح, البحث

زواج المسيار أو زواج الإيثار هو زواج ومصطلح اجتماعي انتشر في العقود الأخيرة بالدول العربية وبعض الدول الإسلامية. ويعني أن رجلا مسلما متزوج زواجا شرعيا مكتمل الأركان من رضا الزوجين وولي الأمر والشاهدين وتوافق الزوجة على التنازل عن حقوقها الشرعية في الزواج مثل السكن والمبيت و النفقة. وزواج المسيار محلل عند بعض المسلمين من طائفة أهل السنة والجماعة.

ومن الذين قالوا بإباحته مع الكراهة الشيخ القرضاوي [1] والشيخ عبد العزيز بن باز [2]،وقد تداولته وسائل الإعلام وأوساط المجتمع إما بالنقاش أوالانتقاد أوالدفاع أوالتشكيك في كونه مباحا، حتى أصدر بعض الجهات المختصة فتواها بمشروعية زواج المسيار مثل مجمع البحوث الإسلامية [3].

[عدل] انتقادات

* الشيخ محمد ناصر الدين الألباني قال: "إن فيه مضارا كثيرة على رأسها تأثيره السلبي على تربية الأولاد وأخلاقهم".

* الشيخ عبد العزيز المسند، قال: "زواج المسيار ضحكة ولعبة .. فزواج المسيار لا حقيقة له، وزواج المسيار هو إهانة للمرأة، ولعب بها، فلو أبيح أو وجد زواج المسيار لكان للفاسق أن يلعب على اثنتين وثلات وأربع وخمس. وهو وسيلة من وسائل الفساد للفساق. وأستطيع أن أقول: "إن الرجال الجبناء هم الذين يتنطعون الآن لزواج المسيار.)

* الدكتور عجيل جاسم النشمي، عميد كلية الشريعة بالكويت سابقاً فهو يرى "أن زواج المسيار عقد باطل وان لم يكن باطلاً فهو عقد فاسد".

* الدكتور محمد عبد الغفار الشريف، يقول: "زواج المسيار بدعة جديدة، ابتدعها بعض ضعاف النفوس، الذين يريدون أن يتحللوا من كل مسئوليات الأسرة، ومقتضيات الحياة الزوجية، فالزواج عندهم ليس إلا قضاء الحاجة الجنسية، ولكن تحت مظلة شرعية ظاهريا، فهذا لا يجوز عندي والله أعلم وإن عقد على صورة مشروعة" حسب قوله.

* الدكتور محمد الراوي عضو مجمع البحوث الإسلامية بالأزهر الشريف. يرى أن "المسيار هذا. ليس من الزواج في شيء!!! لأن الزواج: السكن، والمودة، والرحمة، تقوم به الأسرة، ويحفظ به العرض، وتصان به الحقوق والواجبات".

[عدل] مراجع

1. ^ http://www.aljazeera.net/channel/archive/archive?ArchiveId=90777

2. ^ http://www.islam-qa.com/ar/ref/82390

3. ^ http://www.alqabas.com.kw/Final/NewspaperWebsite/NewspaperPublic/ArticlePage.aspx?ArticleID=280821

تم الاسترجاع من " http://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%AC_%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D9%8A%D8%A7%D8%B1"

^^^^^^^^^^^^^

حكم زواج المسيار

ما حكم زواج المسيار؟

الحمد لله

فقد شرع الله الزواج لأهداف متعددة، منها تكاثر النسل والحفاظ على النوع الإنساني وإنجاب الذرية، ومنها تحقيق العفاف وصون الإنسان عن التورط في الفواحش والمحرّمات، ومنها التعاون بين الرجل والمرأة على شؤون العيش وظروف الحياة والمؤانسة، ومنها إيجاد الود والسكينة والطمأنينة بين الزوجين، ومنها تربية الأولاد تربية قويمة في مظلة من الحنان والعطف.

قال الله تعالى: (وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) سورة الروم/21.

قال السعدي (1/ 639):

" بما رتب على الزواج من الأسباب الجالبة للمودة والرحمة فحصل بالزوجة الاستمتاع واللذة والمنفعة بوجود الأولاد وتربيتهم، والسكون إليها، فلا تجد بين أحد في الغالب مثل ما بين الزوجين من المودة والرحمة " انتهى.

وفي السنوات الأخيرة ظهر ما يسميه الناس: " زواج المسيار " وهذه التسمية جاءت في كلام العامة، تمييزاً له عما تعارف عليه الناس في الزواج العادي، لأن الرجل في هذا الزواج يسير إلى زوجته في أوقات متفرقة ولا يستقر عندها.

صورته المعروفة:

هو زواج مستوفي الشروط والأركان، ولكن تتنازل الزوجة عن بعض حقوقها الشرعية باختيارها ورضاها مثل النفقة والمبيت عندها.

الأسباب التي أدت إلى ظهور هذا النوع من الزواج:

1 - كثرة عدد العوانس والمطلقات والأرامل وصواحب الظروف الخاصة.

2 - رفض كثير من الزوجات لفكرة التعدد، فيضطر الزوج إلى هذه الطريقة حتى لا تعلم زوجته الأولى بزواجه.

3 - رغبة بعض الرجال في الإعفاف والحصول على المتعة الحلال مع ما يتوافق وظروفهم الخاصة. 4 - تهرّب البعض من مسؤوليات الزواج وتكاليفه ويتضح ذلك في أن نسبة كبيرة ممن يبحث عن هذا الزواج هم من الشباب صغار السن.

وينبغي أن يعلم أن هذه الصورة من النكاح ليست هي الصورة المثلى والمطلوبة من الزواج، ولكنها مع ذلك صحيحة إذا توفرت له شروطه وأركانه، من التراضي، ووجود الولي والشهود. . . إلخ. وبهذا أفتى سماحة الشيخ عبد العزيز بن باز رحمه الله.

وذلك لأن من حق المرأة أن تتنازل عن حقوقها أو بعضها المُقَرَّرة لها شرعًا، ومنها النفقة والمسكن والقَسْم في المَبيت ليلا، وقد ورد في الصحيحين أن سَودة وَهَبَتْ يومَها لعائشة رضي الله عنهما، ولو كان هذا غيرَ جائز شرعًا لَمَا أقره الرسول صلى الله عليه وسلم. وكل شرط لا يُؤثر في الغرض الجوهريّ والمقصود الأصليّ لعقد النكاح فهو شرط صحيح، ولا يَخِلُّ بعقد الزواج ولا يبطله.

قرار المجمع الفقهي:

جاء في قرار مجمع الفقه الإسلامي في دورته الثامنة عشرة المنعقد بمكة ما يلي:

" يؤكد المجمع أن عقود الزواج المستحدثة وإن اختلفت أسماؤها وأوصافها وصورها لا بد أن تخضع لقواعد الشريعة المقررة وضوابطها من توافر الأركان والشروط وانتفاء الموانع

وقد أحدث الناس في عصرنا الحاضر بعض تلك العقود المبينة أحكامها فيما يأتي:

إبرام عقد زواج تتنازل فيه المرأة عن السكن والنفقة والقسم أو بعض منها وترضى بأن يأتي الرجل إلى دارها في أي وقت شاء من ليل أو نهار.

ويتناول ذلك أيضاً إبرام عقد زواج على أن تظل الفتاة في بيت أهلها ثم يلتقيان متى رغبا في بيت أهلها أو في أي مكان آخر حيث لا يتوفر سكن لهما ولا نفقة.

هذان العقدان وأمثالهما صحيحان إذا توافرت فيهما أركان الزواج وشروطه وخلوه من الموانع، ولكن ذلك خلاف الأولى " اهـ.

وقد حقق هذا الزواج بعضاً من المصالح والمنافع للرجل والمرأة معاً:

تقول بعض المتزوجات بهذه الطريقة:

" هذا الزواج على الرغم من كثرة التنازلات التي تقدمها المرأة في سبيل أن تتزوج من إنسان ترضاه إلا أنه بالتأكيد يوفر لها بعض الاطمئنان والرضا والحرية الشخصية والأمل في مستقبل متجدد وذرية صالحة. ولذلك أنا لا أعترض على هذا الزواج وأطالب بنشر التوعية للمجتمع بشأنه كي يفهم الناس معناه وأسبابه وظروفه وفوائده وأضراره ".

وأخرى تحكي نجاحها في هذا الزواج وتقول: أنا لا أحلم بأكثر من ذلك، وأشكر ربي على كل النعم التي أنعم بها علي.

وثالثة تقول: تزوجت بهذه الطريقة، وبصراحة أقول: إنني قد استطعت تحقيق النجاح في التجربة ووصلت إلى الاستقرار النفسي، وأعتقد أن إمكانية تطبيقها في المجتمع ممكنة مع توافر الوعي والنضوج التام بين الطرفين، كما أنها تحمي المرأة فعلا عندما تكون في ظروف معينة مثل (العانس والأرملة والمطلقة أو التي تعجز عن إيجاد الزوج المناسب) من الوقوع في الحرام أو العيش دون زواج.

ورابعة تقول: لقد عايشت تجربة زواج المسيار لفترة وجيزة وأقول إنها تجربة تحتمل نسبة 90 في المائة من النجاح بشرط اتفاق الطرفين والانسجام بينهما.

ولا ننكر أن هناك أضراراً قد تحصل بسببه:

1 - قد يتحول الزواج بهذه الصورة إلى سوق للمتعة وينتقل فيه الرجل من امرأة إلى أخرى، وكذلك المرأة تنتقل من رجل لآخر.

2 - الإخلال بمفهوم الأسرة من حيث السكن الكامل والرحمة والمودة بين الزوجين.

3 - قد تشعر المرأة فيه بعدم قوامة الرجل عليها مما يؤدي إلى سلوكها سلوكيات سيئة تضر بنفسها وبالمجتمع.

4 - عدم إحكام تربية الأولاد وتنشئتهم تنشئة سوية متكاملة، مما يؤثر سلباً على تكوين شخصيتهم.

فلهذه الأضرار المحتملة فهذه الصورة من صور النكاح ليست هي الصورة المثلى المطلوبة، ولكنها تبقى مقبولة في بعض الحالات من أصحاب الظروف الخاصة.

الإسلام سؤال وجواب

^^^^^^^^^^

ازدواج مسيار

از ويكي پديا، دانشنامه? آزاد

پرش به: ناوبري, جستجو

ازدواج مسيار نوعي ازدواج در فقه اسلامي است كه در آن زن و شوهر با قراردادن شروطي در عقد نكاح از برخي حقوق و تكاليف خود مانند نفقه، زندگي مشترك، تعيين مسكن توسط شوهر و حق مساوي در هم بستري [در هنگام چندزني] صرف ِنظر مي كنند. در نكاح مسيار معمولاً زن و شوهر جدا از يكديگر زندگي مي كنند و ازدواج به طور رسمي ثبت نمي شود. اين نوع از ازدواج بيشتر در ميان اعراب سني مذهب ساكن عربستان و كشورهاي حاشيه خليج فارس و در بين جواناني كه امكان آغاز زندگي مستقل ندارند، مرداني كه بدون همسر خود به مسافرت رفته اند، زنان مطلقه يا بيوه اي كه تمايل به زندگي مشترك ندارند و زنان مسني كه هنوز ازدواج نكرده اند، شايع است.

نكاح مسيار با انتقاداتي نيز روبروست. منتقدان اين ازدواج را غير اخلاقي و نوعي كلاه شرعي براي لذت جويي جنسي مي دانند.

فهرست مندرجات

[نهفتن]

• ? نام

• ? پيشينه

• ? دلايل

• ? انتقادات

• ? مقايسه با متعه

• ? منابع

[ويرايش] نام

در مورد ريشه? واژه مسيار و معناي آن نظرات مختلفي مطرح شده است. برخي گفته اند مسيار در زبان عاميانه? اهالي نجد عربستان به معناي ديدار روزانه است و وجه تسميه? اين ازدواج آن است كه «شوهر غالباً در ديدارهاي روزانه به ديدن زوجه مي آيد، شبيه ديدار از همسايه ها». برخي معتقدند مسيار از سير گرفته شده و به مردي گفته مي شود كه در مسير سفر خود با زني ازدواج مي كند. شيخ يوسف قرضاوي در اين مورد مي نويسد: «مسيار كلمه اي است كه در خليج رواج يافته و شايد به معناي مرور به زوجه يا سير به وي مي باشد و ازدواجي است كه در آن زندگي دائمي و مَبيت نيست».

برخي هم مسيار را صيغه? مبالغه از ريشه? سير مي دانند كه توصيفگر وضعيت مردي است كه بسيار سير مي كند و اين نام را بر اين نوع ازدواج نهاده اند چون «در آن التزامي به حقوق زوجيت وجود ندارد و مرد در اين ازدواج حالت مرد سياري را دارد كه خود را ملتزم به حقوقي كه ازدواج مقتضي آن است مانند نفقه و مبيت نمي داند».

برخي هم گفته اند مسيار واژه اي در لهجه? باديه نشينان عرب است كه در اين جا به معناي «سير به سوي زوجه و خوشحال نمودن وي مي باشد».

[ويرايش] پيشينه

ازدواج مسيار غالباً پديده اي جديد توصيف مي شود كه اعراب اهل تسنن ساكن حاشيه خليج فارس - برخي منابع مشخصأ منطقه? تميم عربستان را نام مي برند - آن را ابداع كردند. اما عده اي ديگر آن را داراي سابقه? تاريخي مي دانند و به نوعي ازدواج كه ابن قدامه در كتاب مغني توصيف كرده، استناد مي كنند: «مردي كه در ازدواج با زني شرط نمايد در هر هفته يك شب نزد وي باشد يا در ازدواج ديگري شرط كند كه در هر ماه ? يا ?? درهم به زوجه نفقه بدهد يا شرط نمايد روزهاي مشخصي از ماه به ملاقات وي رود». برخي هم آن را به ازدواج نهاريات و ليليات (روزانه يا شبانه) تشبيه مي كنند كه فقهاي قديمي در مورد آن بحث كرده و در مورد صحت يا بطلان آن اختلاف داشتند، در ازدواج نهاريات يا ليليات «مرد با زني ازدواج مي كند كه شب در خارج از منزل كار مي كند و روز نزد شوهر مي رود يا روز كار مي كند و شب به منزل نزد شوهر مي رود».

[ويرايش] دلايل

مردان و زنان دلايل متفاوتي براي روي آوردن به ازدواج مسيار دارند. از جمله دلايل زنان مي توان به شانس پائين ازدواج عرفي براي زنان سالخورده و مطلقه و داراي فرزند كه خود ناشي از ديد منفي مردان نسبت به اين گونه زنان است، امكان مسافرت يا استفاده از مكان هايي چون رستوران ها و نمايشگاه ها و ... كه در برخي كشورهاي اسلامي براي زنان بدون داشتن همراه ِ محرم ممكن نيست، منافع اقتصادي (براي مثال در برخي موارد زن شرط مي كند كه شوهر بايد اجاره منزل او را بپردازد و حتي در صورت طلاق هم مرد موظف به پرداخت اجاره است)، عدم تقبل مسئوليت ها و محدوديت هايي كه زن در قبال همسر خود دارد (براي مثال زنان شاغل همچون پزشكان كه بايد مدت زيادي را بيرون از خانه به سر برند گاه به ازدواج مسيار با مردان غير سعودي روي مي آورند زيرا مردان اهل عربستان سعودي معمولاً اجازه نمي دهند همسرشان براي مدت طولاني بيرون از خانه باشد.).

از دلايل مردان نيز مي توان به تنوع طلبي جنسي بدون تقبل هزينه هاي سنگين ازدواج معمولي، منافع اقتصادي (مانند دريافت بخشي از اموال زنان ثروتمند در ازاي ازدواج با آنان)، مخفي نگاه داشتن ازدواج از همسر اول يا خويشاوندان و فرزندان به ويژه در مورد مرداني كه در دو يا چند شهر زندگي مي كنند و نيز بالا بودن مهريه و هزينه مراسم ازدواج اشاره كرد.

[ويرايش] انتقادات

ازدواج مسيار در ميان مسلمانان منتقدان بسياري دارد، بسياري آن را غير اخلاقي، در تضاد با ارزش هاي اسلامي، ناقض حقوق زنان و شأن خانواده و حتي نوعي روسپي گري قانوني مي دانند. حتي در عربستان سعودي كه اين ازدواج بيشتر رايج است، اكثر زنان ازدواج مسيار را غيرقابل قبول دانسته و اكثر مردان هرچند براي خود مي پسندند ولي براي بستگان زن خود غير قابل قبول مي شمارند. [?] [?]

[ويرايش] مقايسه با متعه

شروط رايج در ازدواج مسيار مثل گذشتن از حق نفقه، حق همبستري و مانند آن ها، آن را به متعه شباهت مي بخشد. با اين حال ازدواج مسيار بايد شرايط اصلي ازدواج را داشته باشد و همين ها آن را از متعه، كه نزد سنيان ممنوع است، متمايز مي كند. مسيار ازدواجي دائم و مطلق است كه جز با طلاق يا فسخ نكاح پايان نمي پذيرد و زن و شوهر در آن از يكديگر ارث مي برند. عدم تعيين مهريه عقد را باطل نمي كند و حضور دو شاهد در هنگام عقد لازم است و مرد حداكثر ? زن را مي تواند در يك زمان به ازدواج خود درآورد.

[ويرايش] منابع

1. ? ' Misyar marriage' hot topic in Saudi Arabia Michel Hoebink, 2007, Radio Netherlands

2. ? Misyar Marriage - a Marvel or Misery? Somayya Jabarti, Arab News, 2005

• اهل تسنن و ازدواج مسيار محمد صادقي، شماره ??، تابستان ????

برگرفته از « http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC_%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1»

^^^^^^^^

Nikah Misyar

From Wikipedia, the free encyclopedia

Jump to: navigation, search

Bismillahir Rahmanir Rahim

Part of a series on

Sunni Islam

"Sunni Islam, Ahlu al-Sunnah were written"

أهل السنة والجماعة

Beliefs

Monotheism

Prophethood / Messengership

Holy Books · Angels

Judgement Day · Predestination

Five Pillars

Declaration of Faith · Prayer

Charity · Fasting · Pilgrimage

Rightly guided Caliphs

Abu Bakr · Umar ibn al-Khattab

Uthman ibn Affan · Ali ibn Abi Talib

Schools of Law (Shariah)

Ahl al-Hadith · Hanafi · Maliki · Shafi`i

Hanbali

Schools of Theology

Athari · Maturidi · Ash'ari

Hadith collections

Sahih al-Bukhari · Sahih Muslim

Al-Sunan al-Sughra

Sunan Abu Dawood

Sunan al-Tirmidhi

Sunan ibn Majah · Al-Muwatta

Sunan al-Darimi

v • d • e

Nikah Misyar (Arabic: المسيار) or "travelers' marriage" is a Muslim Nikah (Marriage) carried out via the normal contractual procedure, with the specificity that the husband and wife give up several rights by their own free will, such as living together, equal division of nights between wives in cases of polygamy, the wife's rights to housing, and maintenance money ("nafaqa"), and the husband's right of homekeeping, and access etc [1]

Essentially the couple continue to live separately from each other, as before their contract, and see each other to fulfil their needs in a permissible (halaal) manner when they please.

Contents

[hide]

* 1 Background and causes

* 2 Misyar Marriage in practice

* 3 Legality of misyar marriage

* 4 Criticism of misyar

* 5 A comparison with Nikah Mut'ah

* 6 Notes and references

* 7 See also

* 8 External links

o 8.1 English

o 8.2 Arabic

[edit] Background and causes

Some people consider that the misyar marriage can meet the needs of young people whose resources are too limited to settle down in a separate home; of divorcees, widows or widowers, who have their own residence and their own financial resources but cannot, or do not want to marry again according to the usual formula; and of slightly elder people who have not tasted the joys of marriage.

Islamic lawyers add that this type of marriage fits the needs of a conservative society which punishes "zina" (fornication) and other sexual relationships which are established outside a marriage contract. Thus, some Muslim foreigners working in the Persian Gulf countries prefer to engage in the misyar marriage rather than live alone for years. Many of them are actually already married with wives and children in their home country, but they cannot bring them to the region.

[edit] Misyar Marriage in practice

In addition to the preceding cases, wealthy Arab men sometimes enter into a Misyar marriage while on vacation, in order to have sexual relations with another woman without committing the sin of zina. They usually divorce the women once their holiday is over. However, that if this is understood by both parties at the time of conclusion of the marriage contract (and this is usually the case), this would constitute a fixed time period, effectively making such a marriage invalid in Sunni law, and more akin to the Nikah Mut'ah.

The Sheikh of al-Azhar Mosque Muhammad Sayyid Tantawi and theologian Yusuf Al-Qaradawi note, in their writings and in their lectures, that a major proportion of the men who take a spouse in the framework of the misyar marriage are already married men.[2]

Many of the men involved would not marry a second wife within the regime of normal Islamic polygamy, because of the heavy financial burdens, moral obligations & responsibilities it places on the husband. But, they opt for the option of misyar marriage when the theologians declare it licit.[3]

[edit] Legality of misyar marriage

Misyar marriage fits within the general rules of marriage in Sunni law, on condition merely that it fulfil all the requirements of the Shariah marriage contract i.e:

* The agreement of both parties;

* Two legal witnesses (Shahidain)

* The payment by the husband to his wife of Mahr in the amount that is agreed[4]

* The absence of a fixed time period for the contract

* Shuroot, Any particular stipulations which the two parties agree to include in the contract and which are in conformity with Muslim marriage law.

Moreover, as explained by the Saudi Islamic lawyer Abdullah bin Sulaiman bin Menie, a member of the Higher Council of Ulema of Saudi Arabia, the wife can denounce at any time, as she sees fit, her renunciation of her financial rights, and require of her husband that he give her all her rights, including that he live with her and provide for her financial needs ("nafaqa"). The husband can then either do so, or grant her a divorce.[5]

But, if the renunciation provision is the only feature which distinguishes misyar from a standard marriage, and if it has no legal standing, does misyar represent a separate category of marriage in Muslim law?

Further, is it legitimate for Muslim notaries to include in a contract provisions which have no legal standing, although the contracting parties mistakenly believe that they are the foundations and the necessary conditions to be met for the conclusion of the contract? For that matter, if the spouses are told by the notaries, at the time of conclusion of the contract, that the renunciation clauses have no legal value, what effect would that have on the spouses' willingness to get married?

For these reasons, Professor Yusuf Al-Qaradawi observes that he does not promote this type of marriage, although he has to recognise that it is legal, since it fulfils all the requirements of the usual marriage contract.[6] He states his preference that the clause of renunciation be not included within the marriage contract, but be the subject of a simple verbal agreement between the parties.[7] He underlines the fact that Muslims are held by their commitments, whether they are written or verbal.

[edit] Criticism of misyar

Islamic scholars like Ibn Uthaimeen or Al-Albani claim, for their part, that misyar marriage may be legal, but not moral. They agree that the wife can at any time, reclaim the rights which she gave up at the time of contract.[8] But, they are opposed to this type of marriage on the grounds that it contradicts the spirit of the Islamic law of marriage and that it has perverse effects on the woman, the family and the community in general.

For Al-Albani, misyar marriage may even be considered as illicit, because it runs counter to the objectives and the spirit of marriage in Islam, as described in this verse from the Quran :

"And among His Signs is this, that He created for you mates from among yourselves, that ye may dwell in tranquility with them, and He has put love and mercy between your (hearts)…"[9]

Al-Albani also underlines the social problems which result from the "misyar" marriage, particularly in the event that children are born from this union. The children raised by their mother in a home from which the father is always absent, without reason, may suffer difficulties.[10] The situation becomes even worse if the wife is abandoned or repudiated by her husband "misyar", with no means of subsistence, as usually happens.

As for Ibn Uthaymeen, he recognizes the legality of "misyar" marriage from the Shariah standpoint, but considers that it should be opposed because it has been turned into a real merchandise that is being marketed on a large scale by "marriage agencies", with no relation to the nature of Islamic marriage.

Critics of this marriage observe, more generally, that this type of marriage usually ends up in divorce. As a result the wife finds herself abandoned, forced to lead a solitary life as she had before the marriage, but traumatized by the experience, while her social status and reputation degraded.

The proponents of the misyar marriage, though they recognize that it can result in problems, observe that it doesn't have a monopoly on them. The problems result, more generally, from the way in which people apply the rules of the Shariah.

Today, in a large number of Muslim countries, there are official family and marriage law codes whose provisions wouldn't allow the conclusion of a marriage of the misyar type. However, in a number of Gulf States essentially, misyar marriage is accepted by the community and is usually arranged privately through a notary and with no publicity.

[edit] A comparison with Nikah Mut'ah

According to a Shi-'as, Mut'ah is permitted, but Misyar is considered to be prohibited by Shias, though it is not forbidden in Sunnis.[11] The similarity between Mut'ah and Misyar is that both of them are the kinds of Nikah and both require all the conditions applicable to Nikah. Nonetheless, in Misyar the couple voluntarily give up some of their rights, e.g., living together. Mut'ah, unlike ordinary Nikah, has a fixed date of expiry.

Every Nikah in Sunnis whether ordinary or not requires two adult male witnesses, whereas in Shi-'as witnesses are not required in Muta'h. Shi-'a divorce requires two witnesses, whereas Sunni divorce can be executed by mere pronouncement of the words.

[edit] Notes and references

1. ^ Al-Qaradawi, Yusuf : Misyar marriage

2. ^ Jobarti, Somayya : Misyar marriage - a marvel or misery?

3. ^ Marriage of convenience is allowed, says Grand Imam Tantawi

4. ^ Al-Qaradawi, Yusuf : Misyar marriage et Zawaj al misyar, p 11

5. ^ quoted by Al-Hakeem, Mariam : Misyar marriage gaining prominence among Saudis

6. ^ Al-Qaradawi, Yusuf : Zawaj al misyar p.8

7. ^ Al-Qaradawi, Yusuf : Zawaj al misyar , pp.13 - 14

8. ^ name="BinMenie">Bin Menie, Abdullah bin Sulaïman : fatwa concerning the misyar marriage (and opinions by Ibn Uthaymeen, [[Al-albany) (in Arabic)] Yet another marriage with no strings - fatwa committee of al azhar against misyar

9. ^ Quran, 30 : 21

10. ^ Wassel quoted in Hassouna addimashqi, Arfane : Nikah al misyar (2000), (in Arabic), p 16)

11. ^ Al-Qaradawi, Yusuf : Mut'ah marriage

[edit] See also

* Islamic marital jurisprudence

* Nikah Mut'ah

* Pilegesh

* Walking marriage

* Nikah 'urfi

[edit] External links

[edit] English

* Al-Qaradawi, Yusuf: Misyar marriage

* Al-Qaradawi, Yusuf: Mut'ah marriage

* Al-Qaradawi, Yusuf: The philosophy of marriage in Islam

* Kutty : Conditions of valid marriage

* Siddiqi : Witnesses and mahr (dower) for marriage

* Al-Qasim : Temporary marriage (mut'ah)

* Urfi marriage

* Yet another marriage without strings, fatwa committee of al azhar against misyar

* Misyar marriage at answering-islam.org.uk

* Misyar marriage at lexicorient.com

* Misyar marriage at marriage.about.com

* Misyar marriages

* Dahiru Atta, Aisha: Misyar marriages: a puzzle or a solution ?

* Misyar marriage - a marvel or misery?

* Misyar offers marriage-lite in strict Saudi society

* Al-Hakeem, Mariam: Misyar marriage gaining prominence among Saudis

* Part time marriage the rage in Egypt

* No strings attached marriage enrages Gulf women

* Marriage or mockery?

* Al-Obeikan, Sheikh Abdul Mohsen, vice-minister of Justice of Saudi Arabia: interview with the Arabic daily "Asharq al-Awsat" of 09/ 07/06 in which he discusses the legal value of the IFA fatwa

* Khalid Chraibi: "Misyar" marriage

[edit] Arabic

* Al-Marzuqi Saleh Secretary General of IFA, interviewed by TV Alarabiya.net on the subject of the IFA decisions on 12/ 04/2006

* An-Najimi, Muhammad: member of IFA, interviewed by TV AlArabiya.net on the subject of the IFA decisions on (28/ 04/06)

* Bin Menie, Abdullah bin Sulaïman: fatwa concerning marriage misyar (and opinions of Ibn Othaymin and Al-albany on the same subject)

* Sharia ruling

* BinBaz: Mesyar marriage and its conditions

Retrieved from "http://en.wikipedia.org/wiki/Nikah_Misyar"

^^^^^^^^^^^

^^^^^^^^^