توضیح فتأمل با استفاده از کلمات خود مرحوم شیخ

در جلسه‌ی قبل وجه روشنی برای «فتأمل» در کلام شیخ نیافتیم و فرمایش آقای شهیدی و مرحوم مامقانی هم سر نرسید. خود مرحوم شیخ در جایی دیگر یک «ان قلت» و «قلت» مطرح می‌کنند که می‌تواند وجه فتأمل هم از آن استفاده شود. ایشان پس از اینکه بیان کردند با ملکه ندم باز می‌گردد، می‌فرماید:

«فإن قلت: قد یفعل المعصیه و یذهل عنها فلا یندم علیها. قلنا: یکفی فی رجوع غلبه الحاله بغض صاحبها لتلک المعصیه إجمالا بعنوان أنّه من معاصی اللّه و إن لم یلتفت إلیها تفصیلا حتّى یندم علیها.»[۱]

اشکال این است که ندم به تنهایی برای بازگشت سلطان و غلبه‌ی ملکه کافی نیست بلکه باید التفات هم داشته باشد؛ چون گاهی انسان نسبت به گناهی که مرتکب شده غفلت می‌کند و در نتیجه پشیمان نمی‌شود. ایشان در جواب می‌فرماید همین مقدار که اگر ملتفت شود نادم می‌شود کافی است.[۲]

تمریضی بودن فتأمل

سؤال: روشن نیست که فتأمل همیشه اشاره به تمریض باشد.

پاسخ استاد: رسم فتأمل برای اشاره به تمریض است بخلاف امثال فتدبر. همانطور که مثلا مرحوم صاحب جواهر گاهی فتامل می‌گویند و وجهش را هم ذکر می‌کنند.

تفاوت ماهوی داشتن یا نداشتن ملکه‌ی عدالت با دیگر ملکات

سؤال: به نظر می‌رسد ریخت عدالت ملکه‌ای است که با ملکات دیگر متفاوت است؛ چون در ملکات دیگر مثل ملک‌ی رانندگی که مثال زده شد هیچ عقد القلبی در شخص به عنوان ایمان وجود ندارد ولی در ملکه‌ی عدالت یک عقد القلب وجود دارد که در ادامه‌ی اعتقاد است یا همچنین انضباط‌هایی که برخی از افراد در وجودشان بر اساس عادت جامعه یا خانواده وجود دارد هیچ عقد القلبی ندارد.

پاسخ استاد: روشن نیست که یک عقد القلب لازم باشد بلکه به دنبال اعتقاد، ایمان و لوازمش می‌آید.

سؤال: اعتقاد برای ایمان کافی نیست لذا در قرآن می‌فرماید کفار انکار می‌کردند در حالی که یقین داشتند و یا کفر شیطان که از نظر بُعد نظری و یقین شیطان کمبودی ندارد.

پاسخ استاد: اینکه برخی مانند آن کفار لجاجت داشته و باعث کفرشان شود، حرفی است ولی معلوم نیست. اگر لجاجت نباشد می‌توان با همان اعتقاد به ایمان رسید و یک فعل مازاد به عنوان عقد القلب انجام نداد. و اگر مرادتان از عقد القلب در انضباط‌هایی که از روی عادت است یا مثال‌های شبیه آن، حقیقت عرفیه است که آنجا هم عقد القلب می تواند وجود داشته باشد و اصلا عرف عقد القلب را برای تحقق ملکه لازم نمی‌داند لذا شما باید برای اثبات حرفتان به حقیقت شرعیه بپردازید.

خلاصه اینکه می‌توان گفت ملکات مختلف در صنف با هم متفاوت هستند مثل ملکه‌ی رانندگی یا عدالت یا … ولی در نوع، یعنی ماهیت و جنس و فصلشان باهم تفاوت ندارند.

متعلق عدالت و ارتباط عدالت با نفس انسان

اساسا متعلق عدالت رفتار خارجی است و نه اعتقاد و امثال آن؛ لذا می‌گوییم ملکه‌ی اجتناب و نمی‌گوییم ملکه‌ی اعتقاد به لزوم اجتناب ولو مبادی اجتناب امور نظری باشد و اگر شخصی مثلا هیچوقت عمل شجاعانه نداشته ولو در درونش شجاع باشد عرف ملکه‌ی شجاعت را برای او اطلاق نمی‌کند. البته رفتار خالص هم نیست بلکه مربوط است به قوای نفس یعنی قوه‌ی عمّاله در مقابل قوه‌ی علّامه و … .[۳]

به طور کلی ملکه‌ی عدالت یک اراده‌ی ساری است که به تبع نفس در عضلات سریان داشته و تحریک عضلات که مربوط به حوزه‌ی رفتار است را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد و اراده‌ی منبثه در اعضا تابع آن می‌باشد و اگر این تأثیرگذاری به دست قوای دیگر همچون غضب بیفتد، تحریک عضلات تغییر می‌کند. اراده‌ی منبثه در اعضا تابع آن قوه می‌شوند و این همان تعبیر سلطتنی است که مرحوم شیخ بیان کردند. حالا اگر شخصی که مثلا ملکه‌ی رانندگی داشته باشد و اتفاقا در جایی قوه‌ی غضبش باعث شود که کنترل خود را از دست داده و تصادف کند، معنایش این نیست که او دیگر ملکه‌ی رانندگی که یک الگوی رفتاری خاص است را از دست داده؛ بلکه ملکه را هنوز دارد ولی این ملکه، مغلوب قوای دیگر شده است.

سؤال: چنین ملکه‌ای چگونه قابل کشف است؟

پاسخ استاد: لازم نیست لحظه به لحظه زمینه‌ی گناه فراهم باشد و منع فعلی ایجاد شود بلکه باید آن قوه حاکم بر وجود او باشد ولو اینکه بالفعل زمینه‌ی گناه وجود نداشته نباشد و این حاکمیت هم نیاز به تقدیر و تعلیق ندارد بلکه بالفعل است بخلاف توجیهی که ابتداء برای منع فعلی بیان شد که بر فرض اینکه زمینه‌ی گناه باشد منع فعلی دارد لذا به جای منع تقدیری تعبیر به حاکیت بالفعل تعبیر بهتری است.[۴]

[۱] کتاب الصلاه (للشیخ الأنصاری)؛ ج‌۲، ص: ۲۵۷

[۲] به نظر می رسد مراد شیخ این است که اگر ملتفت شود نادم میشود چون این تعلیقی است نه فعلی بلکه مراد ایشان این است که ایشان اجمالا نسبت به معاصی خدا بغض دارد و این بالفعل است و همین بغض اجمالی تطبیق قهری بر معصیت مرتکب شده میشود بیشش از این مقدار لازم نیست .(مقرر)

[۳] به نظر می رسد عرف اطلاق می کند انسان شجاع را برای این اشخاص منتها می گوید زمینه بروزش وجود ندارد (مقرر)

[۴] به نظر می‌رسد این جواب سؤال سائل نیست و در پاسخ به سائل باید فرمایش مرحوم شیخ را مطرح کرد که همانطور که در عبید عرفی این حالت اطاعت قابل تشخیص است، در عباد مولای حقیقی هم همین گونه است. (مقرر)