Normal
۰

false
false
false

EN-US
X-NONE
FA

/* Style Definitions */
table.MsoNormalTable
{mso-style-name:”Table Normal”;
mso-tstyle-rowband-size:0;
mso-tstyle-colband-size:0;
mso-style-noshow:yes;
mso-style-priority:99;
mso-style-parent:””;
mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt;
mso-para-margin:0in;
mso-para-margin-bottom:.0001pt;
mso-pagination:widow-orphan;
font-size:10.0pt;
font-family:”Calibri”,”sans-serif”;
mso-bidi-font-family:Arial;
mso-bidi-language:FA;}
table.MsoTableGrid
{mso-style-name:”Table Grid”;
mso-tstyle-rowband-size:0;
mso-tstyle-colband-size:0;
mso-style-priority:59;
mso-style-unhide:no;
border:solid windowtext 1.0pt;
mso-border-alt:solid windowtext .5pt;
mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt;
mso-border-insideh:.5pt solid windowtext;
mso-border-insidev:.5pt solid windowtext;
mso-para-margin:0in;
mso-para-margin-bottom:.0001pt;
mso-pagination:widow-orphan;
font-size:10.0pt;
font-family:”Calibri”,”sans-serif”;
mso-bidi-font-family:Arial;
mso-bidi-language:FA;}

و ثبوت ذلک فی مثل: (أکرم العالم) و (أهن الفاسق) لیس مقتضى الترکیب اللغوی

شاید مراد ایشان جملات شرطیه باشد. اینکه شرط به ماده می‌خورد یا به صورت.

اصل بحث اینکه

اگر مقصودشان این است که اذا کان الشخص عالما فاکرمه، می‌گوییم باید عالم را هر جور شده پیدا کنی و اکرام کنی. خیلی بعید است. تنها چیزی که ترکیب لغوی را از مراد ایشان آرام می‌کند جملات وصفیه است.

اکرم العالم یعنی اکرم الشخص المتصف بالعالمیه. اکرم الشخص منوطا بالعالمیه

مقتضای لغوی این است که اینها شرط الواجب است نه شرط الوجوب

و لذا لا یلتزم به فی مثل: (أعتق رقبه مؤمنه) هیچ کس ملتزم نمی‌شود که این شرط الوجوب است

بعد از اینکه امر من به فعلیت آمد این‌ها را بیاور.

مفروض الوجود بودن در اینکه کجا مفروض هست یا نیست باید ملاکی مطرح شود. اینکه ما عرض کردیم

مقتضای

من با جمله‌ی شرطیه کار ندارم، (ناظر به جمله‌ی شرطیه نیستند.) عالم در مرتبه‌ی موضوع اکرم وصف عالمیت

اذا ثبت الشرط ثبت المشروط در نفس الامر

اذا ظهر المشروط فشرط موجود

ان هم ترکیب لغوی است

در مفروض الوجود بودن هم این قدم اول است.

همانگونه که ال مدلول دارد تنوین هم دارد و این ها از مقتضای ترکیب لغوی هستند.

ترکیب لغوی در اینجا بسیار مهم است. این دو جمله‌ای که ایشان فرموده‌اند مربوط به

متعلق امر فرد است یا طبیعت. هر کس تلطیف ذهنی بکند، متعلق امر را طبیعت خواهد دانست.

کسی که متعلق را اکرام بداند، مطلق اکرام وجوب پیدا کرده است. اکرم العالم و اکرم عالما هر دو ترکیب لغوی است ولی

تعلق بگیرد به طبیعت آن شیء استغراق فهمیده می‌شود و اگر به افراد طبیعت تعلق بگیرد، بدلیت فهمیده می‌شود.

گاهی در فضای عبارات شرع و حتی عبارات عرف عام وقتی امر به وصفی تعلق می‌گیرد آیا خود طبیعت متعلق است یا فردی از افراد آن. اگر طبیعت است لازمه‌اش انحلال است و اگر فرد باشد لازمه‌اش بدلیت است.

چرا تنوین خلاف مقتضای لغوی است در حالی که دال دارد. این تنوین دلالت بر یک معنا دارد.

وقتی می‌گوید انجام بده، ایجاد کن طبیعت اکرام را برای فردی (که این هم با تنوین فهمیده شده است.)، انحلال معنا پیدا نمی‌کند ولی در جایی که به اصل طبیعت تعلق گرفته است، متکثر در افراد خود می‌باشد لذا انحلالی می‌باشد.

قانون سروکارش با طبایع است.

چون طبیعت می‌تواند افراد متعدد داشته باشد،

اگر عالم بود

تقنین یعنی کشف روابط بین طبایع بر خلاف قوانین خاص که یک

اما می‌بینید که چنین چیزی حقیقتا تقنین نمی‌باشد.

«این کار را با این کار بکن.»

امر از لوازم تقنین است. همانگونه که امر ابتدایی را می‌توان به لفظ

ترکیب جمله‌ی شرطیه مفهوم ندارد ولی عرف عقلا از این جمله مفهوم می‌گیرند و می‌فهمند.

جمله‌ی شرطیه در شخص حکم مفهوم دارد.

رمز اینکه عقلا از جمله شرطیه مفهوم می‌فهمند، چیست؟

آن مسأله‌ی مفروض الوجود هم می‌تواند به شیء بخورد و هم به

در مجموع در فرض وجود گرفتن این هم توجیهی است برای انیکه شرط را جدا کنیم از یکدیگر

در اکرم العالم مفروض الوجود است

هر گاه هر فردی تمام کار را بر عهده‌ی خود به تنهایی دانست، آنجا انحلال است ولی در جایی که یکی از افراد به تنهایی تمام المصحله را داراست یا اینکه مجموع آن‌ها چنین است، انحلالی خواهد بود.

‌لازم می‌تواند