بسم الله الرحمن الرحیم

آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟-مناظره در سایت باشگاه

مباحث توسل
مباحث سماع اموات





hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

یکی از دوستان در بحث توسل، مسأله سماع موتی که از مبادی بحث توسل است را به اینگونه عنوان کردند که نشنیدن مردگان یک اصل مسلم است که ادله عقلی و نقلی بر آن قائم است، و سپس فرمودند که شنیدن مردگان در تعارض با آیات قرآن کریم است، این چند پست آنجا مطرح شد:

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته

برای اینکه جواب شما را بدهم قبل از هرچیز باید یک اصل مسلم را که با ادله عقلیه و شرعیه ثابت است را مورد بررسی قرار دهیم و ان اصل عدم سماع موتی است وقتی اصل ثابت شد در ان صورت همه این روایات حمل بر استثناء میشوند

خوب نگاه کنید

دوستان شاید این ایات را زیاد شنیده باشند و به نحوی تکراری شده باشد اما چه کنیم وقتی خدای متعال در ایات قران صراحتا میفرماید که تو مردگان را نمیتوانی بشنوانی و ایاتی از این دست:

وما أنت بمسمع من في القبور

إنك لا تسمع الموتى ولا تسمع الصم الدعاء إذا ولوا مدبرين

و ما یستوی الاحیا و لا الاموات

إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ

این ایات را از دو جهت بررسی میکنیم

جهت اول اینکه این ایات حمل بر ظاهر و حقیقت میشوند و الله تعالی در مقام تفهیم عدم سماع موتی هست ان هم صراحتا!!! اگر به جهت قائل شویم دیگر بحثی نخواهد بود و عدم سماع موتی به وسیله ایات قران که اتقن و اصح الدلائل است ثابت میشود

جهت دوم اینکه این ایات حمل بر مجاز و تشبیه شوند!یعنی خدای متعال کافران و مشرکین را از حیث نشنیدن به مردگان تشبیه کرده باشد که در اینجا ذکر مواردی لازم است

اینکه اگر شما علم بیان را خوانده باشی حتما یکی از موضاعت این علم که تشبیه یا همان تمثیل منطقی است را میشناسید ،در یک تشبیه سه رکن وجود دارد مشبه ،مشبه به و وجه شبه

یک مثال ساده عرض میکنم مثلا شخصی برای اینکه بخواهد شجاعت زید را ثابد کند میگوید زید کالاسد در اینجا مشبه زید ،مشبه به اسد و وجه شبه نیز صفت شجاعت است که در زید و به طور اقوی در اسد وجود دارد

برگردیم به ایات

در این ایات نیز خدای متعال کافران لجوج را از حیث نشنیدن به مردگان تشبیه کرده ،یعنی مشبه کافران،مشبه به مردگان و وجه شبه نشنیدن است، که این صفت نیز در در کافران و به صورت اقوی در مردگان وجود دارد و در یک کلام همانطور که کافران لجوج سخنان حق را نمیشنوند به طریق اولی مردگان نیز نخواهند شنید!!

پس هر دو صورت عدم سماع موتی از این ایات ثابت است

و اما ایه ای دیگر که بسیار بسیار قابل تامل است و به راستی حجت را بر قائلین به سماع موتی تمام خواهد کرد

انجا که الله تعالی فرمود

ذلك الله ربكم له الملك والذين تدعون من دونه ما يملكون من قطمير إن تدعوهم لا يسمعوا دعاءكم ولو سمعوا ما استجابوا لكم ويوم القيامة يكفرون بشرككم ولا ينبك مثل خبير

ممکن است بگویید که منظور خداوند از این ایه بت و اصنام مشرکین بوده و طبیعتا سنگ و چوب هم نمیشنوند
اما هر اهل علمی میداند که مشرکین عرب تا این حد ابله نبودند که سنگ و چوب را عبادت کرده و انها را بخوانند و انتظار سماع از انها داشته باشند بنابر این ادله:

طبطبایی در المیزان میگوید

وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ» أي تصديق كونهم لا يملكون شيئا أنكم إن تدعوهم لا يسمعوا دعاءكم لأن الأصنام جمادات لا شعور لها و لا حس و أرباب الأصنام كالملائكة و القديسين من البشر في شغل شاغل من ذلك على أنهم لا يملكون سمعا من عند أنفسهم فلا يسمعون إلا بإسماعه

الميزان في تفسير القرآن، ج‏17، ص: 3

طبرسی در مجمع البیان گوید

«لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً"
هذه أسماء أصنام كانوا يعبدونها ثم عبدتها العرب فيما بعد عن ابن عباس و قتادة و قيل إن هذه أسماء قوم صالحين كانوا بين آدم و نوح فنشأ قوم بعدهم يأخذون أخذهم في العبادة فقال لهم إبليس لو صورتم صورهم كان أنشط لكم و أشوق إلى العبادة ففعلوا فنشأ بعدهم قوم فقال لهم إبليس إن الذين كانوا قبلكم كانوا يعبدونهم فعبدوهم فمبدأ عبادة الأوثان كان ذلك الوقت عن محمد بن كعب و قيل كان نوح يحرس جسد آدم على جبل بالهند و يحول بينه و بين الكفار لئلا يطوفوا بقبره فقال لهم إبليس إن هؤلاء يفخرون عليكم و يزعمون أنهم بنو آدم دونكم و إنما هو جسد و أنا أصور لكم مثله تطيفون به فنحت خمسة أصنام و حملهم على عبادتها و هي ود و سواع و يعوق و يغوث و نسر فلما كان أيام الغرق دفن الطوفان تلك الأصنام و طمها التراب فلم تزل مدفونة حتى أخرجها الشيطان لمشركي العرب فاتخذت قضاعة ودا فعبدوها بدومة الجندل ثم توارثها بنوه الأكابر فالأكابر حتى صارت إلى كلب فجاء الإسلام...

مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏10، ص: 54

و همینطور در علل الشرایع امده

3 باب العلة التي من أجلها عبدت الأصنام‏
1 أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي حَمَّادُ بْنُ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ السِّجِسْتَانِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً قَالَ كَانُوا يَعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَاتُوا فَضَجَّ قَوْمُهُمْ وَ شَقَّ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ فَجَاءَهُمْ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَقَالَ لَهُمْ أَتَّخِذُ لَكُمْ أَصْنَاماً عَلَى صُوَرِهِمْ فَتَنْظُرُونَ إِلَيْهِمْ وَ تَأْنِسُونَ بِهِمْ وَ تَعْبُدُونَ اللَّهَ فَأَعَدَّ لَهُمْ أَصْنَاماً عَلَى مِثَالِهِمْ فَكَانُوا يَعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَنْظُرُونَ إِلَى تِلْكَ الْأَصْنَامِ فَلَمَّا جَاءَهُمُ الشِّتَاءُ وَ الْأَمْطَارُ أَدْخَلُوا الْأَصْنَامَ الْبُيُوتَ فَلَمْ يَزَالُوا

علل الشرائع، ج‏1، ص: 4

هانطور که ملاحظه میکنید اصنام صور اولیاء سلف صالح اعم از انبیا ،اولیا و ملائکه بودند و مخاطب ندای مشرکین هم به همین اشخاص بر میگردد

و این ایات که صراحتا میفرماید انها مردگان بودن


الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِين" اعراف 194

"وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ. أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُون" نحل 21 و 22

وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ17قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً"18 فرقان


و از دیگر قرائنی که مبین میکند که مدعوین مشرکین ذات اصنام نبودند این ایات است

ويوم القيامة يكفرون بشرككم

چطور ممکن است سنگ و چوب در قیامت کافر به شرک مشرکین شوند

ءأنتم أضللتم عبادي هؤلاء أم هم ضلوا السبيل قالوا سبحانك ما كان ينبغي لنا أن نتخذ من دونك من أولياء ولكن متعتهم وآباءهم حتى نسوا الذكر وكانوا قوما بورا

دیگر حجت تمام است و نیازی به توضیح واضحات نیست

حال که این اصل ثابت شد برویم نظر جناب البانی در مورد این روایات را ببینیم

ایشان در مقدمه خود بر کتاب الوسی ایات البیات فی عدم سماع الموات میفرماید


وخلاصة البحث والتحقيق: أن الأدلة من الكتاب والسنة وأقوال أئمة الحنفية وغيرهم - كما ستراه في الكتاب مبسوطا - على أن الموتى لا يسمعون وأن هذا هو الأصل فإذا ثبت أنهم يسمعون في بعض الأحوال كما في حديث خفق النعال أو أن بعضهم سمع في وقت ما كما في حديث القليب فلا ينبغي أن يجعل ذلك أصلا فيقال إن الموتى يسمعون كما فعل بعضهم (1) كلا فإنها قضايا جزئية لا تشكل قاعدة كلية يعارض بها الأصل المذكور بل الحق أنه يجب أن تستثني منه على قاعدة استثناء الأقل من الأثر أو الخاص من العام


نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
دوست گرامی، دو سه کلمه در عبارت شما سبب شد وسط بحث شما بیایم و عذرخواهی هم میکنم: (دوستان) و (اصل مسلم) (عقلیة).


گاهی اصل گفته میشود به معنای یک امر حق و ثابت که لا یتخلف است مثل اینکه میگوییم: این یک اصل مسلم است که خدا همه چیز را میشنود، و این اصل قابل اثبات با ادله عقلیة و شرعیة است، و دلیل عقلی استثنا بردار نیست، یعنی نمیشود گفت در یک مورد دلیل داریم که خدا نمیشنود و این استثنا است.

و گاهی اصل گفته میشود به معنای قاعده اولیه و زیربنای یک امر، مثل اینکه میگوییم: اصل این است که جنین سالم به دنیا بیاید، معنای آن این نیست که استثنا ندارد و قابل تخلف نیست.

دوست عزیز، در مورد دوم نمیتوان گفت اصل مسلم این است که جنین سالم به دنیا میآید! و یا دلیل عقلی میگوید که جنین سالم به دنیا میاید، دو کلمه مسلم و عقلی، اینجا کاربرد ندارد.

کلمه اصل در عبارت البانی در مقدمه کتاب آلوسی که شما آوردید به معنای دوم است، یعنی قاعده اولیه این است که مردگان نشنوند اما چند مورد که نص صحیح اثبات کرد که آنها شنیدند پس باید حمل بر استثنا از این اصل شود، که تصریح میکند: فإذا ثبت أنهم يسمعون في بعض الأحوال كما في حديث خفق النعال.

در اینجا نمیتوان گفت اصل مسلم عقلی است، اگر دقت فرمایید به (۱) در همین نقل قولی که خودتان آوردید در پاورقی ارجاع داده به کتاب أضواء البیان شنقیطی که با اینکه سلفی است مفصل در تایید قول ابن قیم در رد استادش ابن تیمیه که میگوید مردگان نمیشنوند، قلم فرسایی کرده، و در آخر میگوید:

أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن (6/ 142)
وفي الأدلة التي ذكرها ابن القيم في كتاب الروح على ذلك مقنع للمنصف، وقد زدنا عليها ما رأيت، والعلم عند الله تعالى.


و البانی به او اشاره میکند به: کما فعل بعضهم، یعنی شنقیطی اصل را بر خلاف حرف ما گذاشته و گفته اصل این است که مردگان میشنوند:

http://vb.tafsir.net/tafsir5762/#post23736


و محضر شما دوست گرامی در سرنگار (دعوت به سوی خدا) عبارت ابن کثیر را هم آوردم:

http://www.iranclubs.org/forums/show...80#post2177580


چگونه مطلبی اصل مسلم است و حال آنکه ابن قیم و ابن کثیر میگویند اجماع سلف بر خلاف آن است؟

.


نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
یا الله

سلام علیکم و رحمة الله

برادر عزیزم بنده از قران کریم میگویم شما از ابن کثیر میگویید!!!

نظر ابن کثیر برای بنده حجت نیست همانطور که نظر مفسرین شما که ذیل ایه 36 انعام صراحتا میگویند مردگان نمیشوند ،برای شما حجت نیست!!!

اگر از کتاب و سنت مطلبی دارید ارائه دهید تا بررسی شود


خداوند متعال صراحتا در قران میفرمایند مردگان نمیشنوند همانطور که کران نمیشنوند

خوب هر عقل سلیمی به ما میگوید که یک انسان ناشنوا نمیشنود و اگر بشنود بازهم نیاز به دلیل عقلی و شرعی دارد مانند اعجاز

همانطور که پیراهن حضرت یوسف چشمان حضرت یعقوب را شفا داد دلیل نمیشود که ما هرجا هر پیراهنی پیدا کردیم به چشمان خود بمالیم تا شفا پیدا کنیم یعنی اصل ان است که یک پیراهن چشم را شفا نمیدهد و اگر بدهد نیاز به دلیل شرعی یا عقلی دارد مثل اعجاز

و اینگه پیامبر اکرم در مواقعی مردگان را مخاطب قرار داده دلیل نمیشود که ما انتظار سماع از همه مردگان داشته باشیم

و در جواب اینکه فرمودید اگر خداوند بخواهد میتواند مردگان را بشنواند باید عرض کنم همان خداوند اگر بخواهد میتواند کران را نیز بشنواند ولی اگرشما بروید کنار یک انسان ناشنوا و فریاد بزنید و بعد هم بگویید این خداوند است که کران را میشنواند در این صورت اگر شخص عاقلی کنار شما باشد قطعا به شما خواهد خندید!! چرا چون خدای متعال ابزار سماع را از ان شخص سلب کرده


قائلین به سماع موتی اول باید تعارض اقوال خود را با قران کریم حل و فصل کنند

یا الله








امید است عزیزانی که شرکت در بحث میکنند حتی یک کلمه خارج از مطلب علمی محض، چیزی ننویسند، با تشکر از همه بزرگواران.

.



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

و این هم پست اخیر در آنجا:

نقل قول:

نقل قول:
نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است
یا الله

سلام علیکم و رحمة الله

برادر عزیزم بنده از قران کریم میگویم شما از ابن کثیر میگویید!!!

نظر ابن کثیر برای بنده حجت نیست همانطور که نظر مفسرین شما که ذیل ایه 36 انعام صراحتا میگویند مردگان نمیشوند ،برای شما حجت نیست!!!
و علیکم السلام و رحمة الله

دوست عزیز و گرامی، شما قرآن را گذاشتید مال خودتان و ابن کثیر را مقابل قرآن! ابن کثیر که من از او نقل کردم در تفسیر همین قرآن صحبت میکند نه از خودش بگوید، بلی اینکه میگویید نظر ابن کثیر برای شما حجت نیست مانعی ندارد، اما دوباره عبارت ابن کثیر را نگاه کنید، اصلا او نظر نمیدهد بلکه نقل میکند، و در مقام نقل نمیتوانید بگویید نظر او برای من حجت نیست، فقط میتوانید بگویید یا در این نقل کاذب است و یا بگویید اشتباه کرده است که دومی باید بررسی شود و نمیتوان صرفا گفت برای من حجت نیست.




نقل قول:
نقل قول:
اگر از کتاب و سنت مطلبی دارید ارائه دهید تا بررسی شود
پیشنهاد خوبی است اما چون این تاپیک مربوط به توسل است بهتر است به صورت مستقل در باره سماع اموات بحث کنیم.

http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?t=135782




نقل قول:
نقل قول:
خداوند متعال صراحتا در قران میفرمایند مردگان نمیشنوند همانطور که کران نمیشنوند
دوست گرامی، شما میدانید که کلمه صراحت بار دلالی زیادی دارد، یعنی میخواهید بگویید مفسرینی که میگویند مردگان میشنوند با صریح قرآن مخالفت کردند؟! کلام صریح یعنی مقصود خداوند از آن نزد تمام بشر به طور صد در صد معلوم است، چگونه ممکن است مقصود خداوند تبارک و تعالی از سخنش صد در صد معلوم باشد که میفرماید مردگان نمیشنوند و در عین حال عده‌ای که مؤمن به خدا و قرآن هستند ادعا کنند که اجماع سلف امت اسلامیة بر این بوده که مردگان میشنوند؟!





نقل قول:
نقل قول:
خوب هر عقل سلیمی به ما میگوید که یک انسان ناشنوا نمیشنود و اگر بشنود بازهم نیاز به دلیل عقلی و شرعی دارد مانند اعجاز
آیا اگر یک ناشنوا ادعا کرد در خواب کسی با من سخن گفت و من شنیدم، عقل سلیم او را تکذیب میکند؟ آیا به او میگوید: گوش تو نمیشنود چگونه میگویی در خواب سخن او را شنیدی؟ پس تو دروغ میگویی! آیا عمل شنیدن، کار جان ناشنوا است یا کار گوش او؟ آیا گوش، شنونده است یا وسیله شنیدن است؟ آیا اگر گوش بدن گوشتی ناشنوا از کار افتاده، گوش بدن مثالی او که در خواب از آن استفاده میکند هم نمیتواند بشنود؟ آیا صحیح است به این ناشنوا که ادعا کرده در خواب سخن شخصی را شنیدم بگوییم قرآن حرف تو را تکذیب میکند چون میگوید ناشنوا نمیشنود؟!




نقل قول:
نقل قول:
همانطور که پیراهن حضرت یوسف چشمان حضرت یعقوب را شفا داد دلیل نمیشود که ما هرجا هر پیراهنی پیدا کردیم به چشمان خود بمالیم تا شفا پیدا کنیم یعنی اصل ان است که یک پیراهن چشم را شفا نمیدهد و اگر بدهد نیاز به دلیل شرعی یا عقلی دارد مثل اعجاز
میگویند: الاصل یلحق الشیء بالاعم الاغلب، در معجزات و خرق عادات غلبه با معتاد است پس اصل در پیراهن شفا دادن نیست، اما در نص صحیح بخاری و مسلم تعبیر ان المیت یا ان العبد اذا وضع فی قبره لیسمع خفق یا قرع نعالهم آمده، و این یعنی غلبه با شنیدن است، نه ادعای جناب البانی که شنیدن خلاف اصل است.




نقل قول:
نقل قول:
و اینگه پیامبر اکرم در مواقعی مردگان را مخاطب قرار داده دلیل نمیشود که ما انتظار سماع از همه مردگان داشته باشیم
ممکن است بیشتر توضیح دهید که چگونه دلیل نمیشود؟ چون حضرت تمام مردگان قبرستان را مخاطب قرار دادند و نه یک میت خاص را.





نقل قول:
نقل قول:
و در جواب اینکه فرمودید اگر خداوند بخواهد میتواند مردگان را بشنواند باید عرض کنم همان خداوند اگر بخواهد میتواند کران را نیز بشنواند ولی اگرشما بروید کنار یک انسان ناشنوا و فریاد بزنید و بعد هم بگویید این خداوند است که کران را میشنواند در این صورت اگر شخص عاقلی کنار شما باشد قطعا به شما خواهد خندید!! چرا چون خدای متعال ابزار سماع را از ان شخص سلب کرده
جواب را عرض کردم، به همین کلمه ابزار در عبارت خودتان دقت کنید: (چون خدای متعال ابزار سماع را از ان شخص سلب کرده) آیا خدا تمام ابزارهای شنوایی را از او سلب کرده؟ یا فقط یک ابزار بدن گوشتی را از او گرفته؟ آیا خدا ابزار شنیدن را در خواب از این بنده‌اش سلب کرده؟




نقل قول:
نقل قول:
قائلین به سماع موتی اول باید تعارض اقوال خود را با قران کریم حل و فصل کنند
بحث سماع موتی از مبادی بحث توسل است لذا مناسب است به صورت مستقل بررسی شود:

http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?t=135782
.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

یا الله

سلام علیکم و رحمة الله

دوست عزیز ممنون از شما که تاپیک مستقلی ایجاد کردید فقط اگر ممکن است این بحث بین بنده و شما

باشد و جسارتا دوستان دیگر شرکت در این بحث نداشته باشند

با تشکر

یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

پیشنهاد خوبی است، و پیشنهاد دیگر اینکه چون بعضا در فروم‌ها صورت کار، دیالوگ است اما حقیقتا جز منولوگ چیزی نیست و هر طرف فقط حرف خود را میزند، لذا اگر شما دوست گرامی موافقت بفرمایید یک دیالوگ واقعی داشته باشیم، و به فرموده شما با نظر ابن کثیر یا غیر او در فهم علمی، کار نداشته باشیم، و قدم به قدم مقصود همدیگر را بفهمیم و جلو برویم.

پیشنهاد دیگر اینکه چون از آفات بحث، گسترده شدن آن است، پس یک موضوع را مطرح کنیم و تا واضح نشده سراغ دیگری نرویم.

حال شما روشن‌ترین آیه در نظر خودتان که در تعارض با مسأله شنیدن مردگان است را مطرح بفرمایید تا بررسی کنیم، و از خداوند متعال مسألت میکنیم نیت ما را خالص برای خودش قرار دهد و قلوب ما را در فهم حق و پذیرش آن هدایت کند.

.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

یا الله

سلام علیکم و رحمة الله


برادر عزیزم اولین و صریحترین ایه ای که خداوند متعال حقیقتا و یا مجازا اشاره به عدم سماع موتی میفرماید

انجا که فرمود


إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِين


این ایه را چه حمل بر حقیقت کنیم و چه حمل بر مجاز در هر صورت دال بر تعبیر ما مبنی بر عدم سماع موتی است

این نظر بنده بود که موافق با نظر مفسرین فریقین است:


شیخ طوسی از علماء متقدم شیعه و صاحب دو کتاب از کتب اربعه در ذیل این ایه میگوید


فقال (انك) يا محمد (لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏) لأن ذلك محال (وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ) أي اعرضوا عن دعائك و لم يلتفتوا اليه و لم يفكروا في ما تدعوهم اليه، فهؤلاء الكفار بترك الفكر في ما يدعوهم اليه النبي بمنزلة الموتى الذين لا يسمعون، و بمنزلة الصم الذين لا يدركون الأصوات

التبیان ذیل ایه 80 سوره نمل


دیگر از این صریحتر بنده نمیتوانم مطلبی ارائه کنم


و همینطور جناب طبرسی میفرماید


لسيد المرسلين ثم شبه الكفار بالموتى فقال «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏» يقول كما لا تسمع الميت الذي ليس له آلة السمع النداء كذلك لا تسمع الكافر النداء لأنه لا يسمع و لا يقبل الموعظة و لا يتدبر فيه

مجمع البیان ذیل همین ایه

و در منابع اهل سنت



16581 - حَدَّثَنَا أَبِي، ثنا هِشَامُ بْنُ خَالِدٍ، ثنا شُعَيْبُ بْنُ إِسْحَاقَ، ثنا سَعِيدٌ، عَنْ قَتَادَةَ، قَوْلُهُ: {إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى} [النمل: 80] قَالَ: «هَذَا مِثَلٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ لِلْكَافِرِ، كَمَا لَا يَسْمَعُ الْمَيِّتُ كَذَلِكَ لَا يَسْمَعُ الْكَافِرُ وَلَا يَنْتَفِعُ بِهِ» وَفِي قَوْلِهِ: {وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ} [النمل: 80] يَقُولُ: «لَوْ أَنَّ أَصَمَّ وَلَّى مُدْبِرًا ثُمَّ نَادَيْتَهُ لَمْ يَسْمَعْ، كَذَلِكَ الْكَافِرُ لَا يَسْمَعُ وَلَا يَنْتَفِعُ بِمَا يَسْمَعُ»

ابن ابی حاتم


قوله تعالى: فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الموتى الآية
17516 - عَنْ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ: وَقَفَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ علي قليب بدر فقال: «هل وجدتم ما وعد ربكم حقًا؟ ثم قال: إنهم الآن يسمعوا ما أقول. فذكر لعائشة رضي الله عنها فقالت: إنما قال النبي صلى الله عليه وسلم:
إنهم الآن ليعلمون أن الذي كنت أقول لهم هو الحق، ثم قرأت فَإِنَّكَ لا تسمع الموتى حتى قرأت الآية «2» .


این روایت که در صحیحین هم امده صراحتا فهم ام المومنین عایشه سلام الله علیها از این ایه را بیان میکند

یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته

إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِين


این ایه را چه حمل بر حقیقت کنیم و چه حمل بر مجاز در هر صورت دال بر تعبیر ما مبنی بر عدم سماع موتی است

این نظر بنده بود که موافق با نظر مفسرین فریقین است:
بنده دو سؤال ساده دارم که دومی مربوط به بحث معانی بیانی است که شما به آن اشاره کردید که مجاز بگیریم و بعدا عرض میکنم، اما فعلا سؤال من این است:

آیه میفرماید ای پیامبر ما، تو نمیتوانی به مردگان بشنوانی، آیا مفاد این آیه شریفة، یک مطلب تعبدی است که تا وحی نازل نشود و خداوند متعال بیان نفرماید کسی محتوای آیه را نمیدانست و بعد از نزول وحی تازه فهمید که پیامبر نمیتواند به مرده‌ها چیزی را بشنواند، یا اینکه خیر، همه بشر در فهم این مطلب مشکلی ندارند؟


به عبارت دیگر اگر در جمع ماتریالیست‌ها و آتئیست‌ها و لائیک‌ها این آیه خوانده شود در قبول مفاد آن مشکل دارند و با چالش مواجه هستند یا اینکه مفاد آیه نزد صغیر و کبیر مردم، کافر و مسلمان، مادی و الهی، واضح است و همه قبول دارند و هیچ مشکلی احساس نمیکنند که بلی ما نمیتوانیم به مردگان چیزی بشنوانیم؟

نظر شما چیست؟ آیا مفاد آیه مورد قبول همه بشر هست یا خیر؟

.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
بنده دو سؤال ساده دارم که دومی مربوط به بحث معانی بیانی است که شما به آن اشاره کردید که مجاز بگیریم و بعدا عرض میکنم، اما فعلا سؤال من این است:

آیه میفرماید ای پیامبر ما، تو نمیتوانی به مردگان بشنوانی، آیا مفاد این آیه شریفة، یک مطلب تعبدی است که تا وحی نازل نشود و خداوند متعال بیان نفرماید کسی محتوای آیه را نمیدانست و بعد از نزول وحی تازه فهمید که پیامبر نمیتواند به مرده‌ها چیزی را بشنواند، یا اینکه خیر، همه بشر در فهم این مطلب مشکلی ندارند؟


.

یا الله

سلام علیکم و رحمة الله

جواب شما برادر عزیز را با ادامه همان ایه میدهم انجا که فرمود



َ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِين

همانطور که ملاحظه میفرمایید خدای متعال دقیقا همان عبارت لا تسمع را در مورد کران نیز به کار میبرد

خوب این سوالی که شما فرمودید در مورد انسانهای نا شنوا هم وجود دارد یعنی بگوییم ایا نشنیدن یک ناشنوا قبل از اینکه این ایه نازل شود نزد مردم ان روزگار ثابت بوده؟؟ و یا اینکه بعد از نزول این ایه تازه متوجه شدن که کران نمیشنوند!!


اما انچه که از ظاهر ایه بدست می اید ان است که خدای متعال در این ایه صرفا در مقام تفهیم عدم سماع موتی نیست!! هرچند از باب تشبیه میتوان عدم سماع را نیز متوجه شد

اما ایات دیگری وجود دارد مثل ایه 18 سوره فاطر الله تعالی صراحتا در مقام تفهیم عدم سماع مدعوین مشرکین است که مردگان و اولیا سلف انها را نیز شامل میشود

نقل قول:
به عبارت دیگر اگر در جمع ماتریالیست‌ها و آتئیست‌ها و لائیک‌ها این آیه خوانده شود در قبول مفاد آن مشکل دارند و با چالش مواجه هستند یا اینکه مفاد آیه نزد صغیر و کبیر مردم، کافر و مسلمان، مادی و الهی، واضح است و همه قبول دارند و هیچ مشکلی احساس نمیکنند که بلی ما نمیتوانیم به مردگان چیزی بشنوانیم؟

نظر شما چیست؟ آیا مفاد آیه مورد قبول همه بشر هست یا خیر؟



بله برادر عزیز ظاهرا مساله عدم سماع موتی در نزد پیامبر اکرم و مومنین از مشهورات و مقبولات بود فلذا الله تعالی کافران لجوج را از حیث نشنیدن به مردگان تشبیه میکند و حتما میدانید که وجه شبه در مشبه به، باید اقوی از مشبه باشد تا در ذهن مخاطب تمثیل منتج باشد!!

اما اینکه شما انتظار داشته باشید تمام مشرکین ان زمان بدون درنگ و بدون نزول ایات عدم سماع اموات را بپذیرند، در این صورت نزول ایاتی که خدای متعال در مقام تفهیم عدم سماع مدعوین انها است عبث خواهد بود

پس شما نباید انتظار داشته باشید یک حقیقت حقانیتش را مدیون قبول ان حقیقت نزد تمام بشر باشد!! از مساله سماع اموات اوضح مساله توحید خدای متعال است که نزد عده معدودی از جوامع بشری مقبول است

اما قطعا این ایه از محکمات نیست فلذا علماء فریقین تعابیر و تآویل متعددی از این ایه دارند اما انچه که از ظاهر ایه برداشت میشود همان بود کعه عرض کردیم

یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
خوب این سوالی که شما فرمودید در مورد انسانهای نا شنوا هم وجود دارد یعنی بگوییم ایا نشنیدن یک ناشنوا قبل از اینکه این ایه نازل شود نزد مردم ان روزگار ثابت بوده؟؟ و یا اینکه بعد از نزول این ایه تازه متوجه شدن که کران نمیشنوند!!
بسیار خوب، و من را ببخشید اگر سؤالم واضح بود اما چه بسا بتوان با کنار هم گذاشتن چند مطلب واضح، نتیجه خوبی گرفت.

آنچه الآن میخواهم به دنبال همین سؤال بپرسم این است که رمز وضوح مفاد این آیة شریفة چیست؟

یعنی تمام بشر از مادی و الهی، چه چیزی را درک میکنند و چه چیز نزد آنها واضح است که به راحتی میپذیرند نمیتوانیم به مردگان بشنوانیم؟

یا به فرموده شما در دنباله آیه شریفة، چرا تمام بشر مشکلی ندارند که ما نمیتوانیم به انسان ناشنوا چیزی بشنوانیم؟

به نظر شما رمز وضوح مطلب نزد تمام بشر چیست؟

.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
بسیار خوب، و من را ببخشید اگر سؤالم واضح بود اما چه بسا بتوان با کنار هم گذاشتن چند مطلب واضح، نتیجه خوبی گرفت.

آنچه الآن میخواهم به دنبال همین سؤال بپرسم این است که رمز وضوح مفاد این آیة شریفة چیست؟

یعنی تمام بشر از مادی و الهی، چه چیزی را درک میکنند و چه چیز نزد آنها واضح است که به راحتی میپذیرند نمیتوانیم به مردگان بشنوانیم؟

یا به فرموده شما در دنباله آیه شریفة، چرا تمام بشر مشکلی ندارند که ما نمیتوانیم به انسان ناشنوا چیزی بشنوانیم؟

به نظر شما رمز وضوح مطلب نزد تمام بشر چیست؟

.

یا الله

باید دید هر انسانی در ذهن خود از چه موادی در قضایای قیاس خود استفاده میکند

محسوسات ،مقبولات ،متواترات مشهورات و یا غیره

در مورد مومنین محسوسات همراه با مقبولات

یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

میدانیم که تشکیل قیاس در وقت نیاز به فکر است، و در بدیهیات نیاز به فکر نیست، آیا وقتی به بچه‌ها بگوییم ناشنوا را نمیتوانی به او چیزی بشنوانی، آیا پس از فکر و تشکیل قیاس، پاسخ میدهد یا نیازی ندارد؟ میدانیم در غالب مواردی که بشر محتاج تشکیل قیاس و فکر است زمینه اختلاف نظر هم هست، آیا در اینکه نمیتوان به ناشنوا چیزی شنوانید اختلافی بین بشر از قدیم و جدید بوده است؟

به عبارت دیگر، اینکه فرمودید: (مواد در قضایای قیاس) آیا اینکه نمیتوان به ناشنوا شنوانید، نتیجه یک قیاس است که متفرع بر مواد خود است، یا خود یکی از مواد اصلیة و بدیهیة فکر است که بدیهی ثانوی نیست و محتاج به تشکیل قیاس نمیباشد؟

خلاصه سؤال این است که چرا نزد همه بشر واضح است که نمیتوان به ناشنوا چیزی شنوانید؟ و چرا هرگز بین بشر اختلافی در این پدید نیامده؟

.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
میدانیم که تشکیل قیاس در وقت نیاز به فکر است، و در بدیهیات نیاز به فکر نیست، آیا وقتی به بچه‌ها بگوییم ناشنوا را نمیتوانی به او چیزی بشنوانی، آیا پس از فکر و تشکیل قیاس، پاسخ میدهد یا نیازی ندارد؟ میدانیم در غالب مواردی که بشر محتاج تشکیل قیاس و فکر است زمینه اختلاف نظر هم هست، آیا در اینکه نمیتوان به ناشنوا چیزی شنوانید اختلافی بین بشر از قدیم و جدید بوده است؟

به عبارت دیگر، اینکه فرمودید: (مواد در قضایای قیاس) آیا اینکه نمیتوان به ناشنوا شنوانید، نتیجه یک قیاس است که متفرع بر مواد خود است، یا خود یکی از مواد اصلیة و بدیهیة فکر است که بدیهی ثانوی نیست و محتاج به تشکیل قیاس نمیباشد؟

خلاصه سؤال این است که چرا نزد همه بشر واضح است که نمیتوان به ناشنوا چیزی شنوانید؟ و چرا هرگز بین بشر اختلافی در این پدید نیامده؟

.

یا الله

برادر عزیزم

اولیات یا همان بدیهیات عقلی خود به خود و ذاتا مورد تصدیق ذهن هستند و به نوعی برای درک انها نیاز به قیاس دیگر وجود ندارد فلذا منطقیون قضایای اولیه مثل امتناع ارتفاع و اجتماع نقیضین را مبدا تمام علوم انسانی میدانند که خود نیاز به قیاس دیگری ندارد

بنده واقعا از شما در تعجبم که قضیه عدم سماع یک ناشنوا را جزء قضایای اولیه میدانید در حالی که برای اثبات این قضیه نیاز به قیاس دیگری هست و اینکه شما فکر کردن خود را متوجه نشوید دلیل نمیشود که شما فکر نکرده اید تا ذهن شما به عدم سماع ناشنوا منتج شود!!!!!!!!

فکر نکردن صرف، دلیل بر بدیهی بودن یک قضیه نیست مثلا شما و بنده بدون فکر کردن (یا بهتر بگویم بدون اینکه فکر کردن خود را متوجه شویم) میدانیم که قران کریم منزل از سمت خدای متعال است ! ایا این قضیه جزء بدیهیات است؟؟؟

و همینطور عدم اختلاف همه جوامع بشری در پذیرفتن یک قضیه نیز دلیل بر بدیهی بودن ان قضیه نیست! مثل اینکه بگوییم کره مریخ وجود دارد و همه این را قبول دارند ایا این دلیل میشود که این قضیه بدیهی باشد؟؟؟



ثانیا و از همه مهمتر اگر ما به نظر شما قائل شویم و بپذریم که عدم سماع ناشنوا مقبول تمام جوامع بشری هست و این دال بر بدیهی بودن این قضیه میباشد، ایا این اجماع در مورد قبول سماع اموات نیز در میان جوامع بشری وجود دارد؟؟؟

یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
یا الله

برادر عزیزم

اولیات یا همان بدیهیات عقلی خود به خود و ذاتا مورد تصدیق ذهن هستند و به نوعی برای درک انها نیاز به قیاس دیگر وجود ندارد فلذا منطقیون قضایای اولیه مثل امتناع ارتفاع و اجتماع نقیضین را مبدا تمام علوم انسانی میدانند که خود نیاز به قیاس دیگری ندارد
دوست عزیز و گرامی، اولیات یکی از شش قسم بدیهیات است، در منطق میخوانیم:

۱- علم یا تصور است یا تصدیق، و هر کدام یا بدیهی است و یا نظری.

۲- بدیهیات منتج به تصورات نظری را معرّف مینامند و بدیهیات منتج به تصدیقات نظری را حجة مینامند.

۳- حجة بر سه قسم است: قیاس و استقراء و تمثیل.

۴- قیاس صورت دارد و ماده.

۵- ماده قیاس، محتوای دو صغری و کبرای قیاس است که مشتمل بر حد اصغر و اوسط و اکبر هستند.

۶- مواد اقیسة بر هشت نوع است: یقینیات، مشهورات، مقبولات، مظنونات، مسلمات، وهمیات، مشبهات، و مخیلات.

۷- از این هشت نوع مواد، پنج نوع قیاس تشکیل میشود: برهان، جدل، خطابة، شعر، مغالطة.

۸- یقینیات که اولین نوع مواد اقیسة بود در ابتدا خود بر شش قسم است: اولیات، مشاهدات، تجربیات، متواترات، حدسیات، و فطریات.

۹- اولیات آنها هستند که به محض تصور موضوع و محمول، تصدیق به صدق آنها میشود، و اولی الاولیات قضیة استحالة اجتماع نقیضین است.

۱۰- پنج قسم دیگر بدیهیات با اینکه بدیهی هستند اما محتاج به امر دیگری هستند تا تصدیق به مفاد آنها صورت گیرد.







نقل قول:
بنده واقعا از شما در تعجبم که قضیه عدم سماع یک ناشنوا را جزء قضایای اولیه میدانید در حالی که برای اثبات این قضیه نیاز به قیاس دیگری هست و اینکه شما فکر کردن خود را متوجه نشوید دلیل نمیشود که شما فکر نکرده اید تا ذهن شما به عدم سماع ناشنوا منتج شود!!!!!!!!
برادر گرامی، با توضیحی که عرض کردم قضیه عدم سماع ناشنوا، جزء قضایای بدیهی هست اما قطعا جزء اولیات نیست، مثل متواترات که جزء بدیهیات است اما جزء اولیات نیست، و همچنین تجربیات را منطقیین جزء بدیهیات ذکر کردند و خود توضیح میدهند که حصول تجربیات حتما متفرع بر کبرای مطوی است ولی در عین حال این باعث نمیشود که تجربیات را بدیهی ندانند بلکه این سبب میشود جزء اولیات ندانند.




نقل قول:
فکر نکردن صرف، دلیل بر بدیهی بودن یک قضیه نیست مثلا شما و بنده بدون فکر کردن (یا بهتر بگویم بدون اینکه فکر کردن خود را متوجه شویم) میدانیم که قران کریم منزل از سمت خدای متعال است ! ایا این قضیه جزء بدیهیات است؟؟؟
درست است، هر چه محتاج به فکر نباشد که بدیهی نیست، تمام بدیهیات ثانویه یا ثالثیة و هکذا، محتاج فکر نیستند برای کسانی که نزد آنها واضح و برهانی شده‌اند اما بدیهی نیستند، اما دوست عزیز منطقیین گفته‌اند بدیهی آن است که فقط محتاج به فکر و عملیة فکریة نیست نه اینکه اصلا محتاج به هیچ امری نیست، تصریح کردند که مشاهدات که خود دو نوع است، محسوسات و وجدانیات، محتاج احساس و مبادی و مقدمات آن است اما نیاز به فکر و تشکیل قیاس ندارد، همچنین تجربیات و متواترات به عملیة فکریة نیاز ندارند اما به عملیة غیر فکریة نیاز دارند، و جالبترین مورد در بدیهیات، فطریات است که قضایا قیاساتها معها نامیده میشود، که هر چند قیاس مطوی دارد اما هرگز این قیاس از ذهن محو نمیشود لذا اهل منطق حاضر نشدند آنها را از حیطه بدیهیات خارج کنند.

پس بدیهی بودن در منطق منافاتی با عملیات مختلف ذهن ندارد، فقط قید آن این است که محتاج تشکیل قیاس و عملیة فکریة نیست.




نقل قول:
و همینطور عدم اختلاف همه جوامع بشری در پذیرفتن یک قضیه نیز دلیل بر بدیهی بودن ان قضیه نیست! مثل اینکه بگوییم کره مریخ وجود دارد و همه این را قبول دارند ایا این دلیل میشود که این قضیه بدیهی باشد؟؟؟
بلی در منطق قضیه مریخ وجود دارد مثل قضیه ماه و خورشید وجود دارد یک قضیه بدیهی است و از محسوسات حساب میشود که یکی از بدیهیات است، شما خود به راحتی میتوانید کره مریخ را رصد کنید و آن را ببینید رنگ زردی دارد و مثل زهره و مشتری نقره‌ای نیست.



نقل قول:
ثانیا و از همه مهمتر اگر ما به نظر شما قائل شویم و بپذریم که عدم سماع ناشنوا مقبول تمام جوامع بشری هست و این دال بر بدیهی بودن این قضیه میباشد، ایا این اجماع در مورد قبول سماع اموات نیز در میان جوامع بشری وجود دارد؟؟؟
این بگذارید کمی بحث جلو برود إن شاء الله تعالی.

فعلا عرض میکنم لا اقل به نظر خود شما چرا نزد تمام بشر واضح است که نمیتوان چیزی را به ناشنوا شنوانید؟

.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
دوست عزیز و گرامی، اولیات یکی از شش قسم بدیهیات است، در منطق میخوانیم:

۱- علم یا تصور است یا تصدیق، و هر کدام یا بدیهی است و یا نظری.

۲- بدیهیات منتج به تصورات نظری را معرّف مینامند و بدیهیات منتج به تصدیقات نظری را حجة مینامند.

۳- حجة بر سه قسم است: قیاس و استقراء و تمثیل.

۴- قیاس صورت دارد و ماده.

۵- ماده قیاس، محتوای دو صغری و کبرای قیاس است که مشتمل بر حد اصغر و اوسط و اکبر هستند.

۶- مواد اقیسة بر هشت نوع است: یقینیات، مشهورات، مقبولات، مظنونات، مسلمات، وهمیات، مشبهات، و مخیلات.

۷- از این هشت نوع مواد، پنج نوع قیاس تشکیل میشود: برهان، جدل، خطابة، شعر، مغالطة.

۸- یقینیات که اولین نوع مواد اقیسة بود در ابتدا خود بر شش قسم است: اولیات، مشاهدات، تجربیات، متواترات، حدسیات، و فطریات.

۹- اولیات آنها هستند که به محض تصور موضوع و محمول، تصدیق به صدق آنها میشود، و اولی الاولیات قضیة استحالة اجتماع نقیضین است.

۱۰- پنج قسم دیگر بدیهیات با اینکه بدیهی هستند اما محتاج به امر دیگری هستند تا تصدیق به مفاد آنها صورت گیرد.







برادر گرامی، با توضیحی که عرض کردم قضیه عدم سماع ناشنوا، جزء قضایای بدیهی هست اما قطعا جزء اولیات نیست، مثل متواترات که جزء بدیهیات است اما جزء اولیات نیست، و همچنین تجربیات را منطقیین جزء بدیهیات ذکر کردند و خود توضیح میدهند که حصول تجربیات حتما متفرع بر کبرای مطوی است ولی در عین حال این باعث نمیشود که تجربیات را بدیهی ندانند بلکه این سبب میشود جزء اولیات ندانند.




درست است، هر چه محتاج به فکر نباشد که بدیهی نیست، تمام بدیهیات ثانویه یا ثالثیة و هکذا، محتاج فکر نیستند برای کسانی که نزد آنها واضح و برهانی شده‌اند اما بدیهی نیستند، اما دوست عزیز منطقیین گفته‌اند بدیهی آن است که فقط محتاج به فکر و عملیة فکریة نیست نه اینکه اصلا محتاج به هیچ امری نیست، تصریح کردند که مشاهدات که خود دو نوع است، محسوسات و وجدانیات، محتاج احساس و مبادی و مقدمات آن است اما نیاز به فکر و تشکیل قیاس ندارد، همچنین تجربیات و متواترات به عملیة فکریة نیاز ندارند اما به عملیة غیر فکریة نیاز دارند، و جالبترین مورد در بدیهیات، فطریات است که قضایا قیاساتها معها نامیده میشود، که هر چند قیاس مطوی دارد اما هرگز این قیاس از ذهن محو نمیشود لذا اهل منطق حاضر نشدند آنها را از حیطه بدیهیات خارج کنند.

پس بدیهی بودن در منطق منافاتی با عملیات مختلف ذهن ندارد، فقط قید آن این است که محتاج تشکیل قیاس و عملیة فکریة نیست.




بلی در منطق قضیه مریخ وجود دارد مثل قضیه ماه و خورشید وجود دارد یک قضیه بدیهی است و از محسوسات حساب میشود که یکی از بدیهیات است، شما خود به راحتی میتوانید کره مریخ را رصد کنید و آن را ببینید رنگ زردی دارد و مثل زهره و مشتری نقره‌ای نیست.



این بگذارید کمی بحث جلو برود إن شاء الله تعالی.

فعلا عرض میکنم لا اقل به نظر خود شما چرا نزد تمام بشر واضح است که نمیتوان چیزی را به ناشنوا شنوانید؟

.
یا الله

بله برادر حق با شماست بنده بین بدیهیات و اولیات خلط کردم و تصور کردم منظور شما از بدهیات همان اولیات است عذر خواهی بنده را بپذیرید

نقل قول:
فعلا عرض میکنم لا اقل به نظر خود شما چرا نزد تمام بشر واضح است که نمیتوان چیزی را به ناشنوا شنوانید؟
با تقسیم بندی که شما فرمودید قطعا این قضیه جز بدیهیات است

یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

خواهش میکنم برادر گرامی، و از اینکه بحث را طول ندادید تشکر میکنم.

به هر حال آیا به نظر شما پی‌جوئی این سؤال جایی دارد که ببینیم آیا رمز وضوح این قضیه که به ناشنوا نمیتوان شنواند، چیست؟

چگونه است که وقتی قرآن میفرماید: و لا تسمع الصم الدعاء، هیچکس در تصدیق این قضیه، مشکلی ندارد و دچار چالش نمیشود؟

.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
خواهش میکنم برادر گرامی، و از اینکه بحث را طول ندادید تشکر میکنم.

به هر حال آیا به نظر شما پی‌جوئی این سؤال جایی دارد که ببینیم آیا رمز وضوح این قضیه که به ناشنوا نمیتوان شنواند، چیست؟

چگونه است که وقتی قرآن میفرماید: و لا تسمع الصم الدعاء، هیچکس در تصدیق این قضیه، مشکلی ندارد و دچار چالش نمیشود؟

.
یا الله

برادر شما بفرمایید استفاده میکنیم

یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
یا الله

برادر شما بفرمایید استفاده میکنیم

یا الله
به نظر میرسد رمز وضوح عدم امکان شنواندن ناشنوا، انحصار وسیله است، یعنی نزد همه واضح است که شنیدن منحصرا عملکرد گوش است، و وقتی گوش نبود مثل جمجمه استخوانی یک میت، یا گوش سالم نبود و عملکردی نداشت مثل انسان کر، بالطبع شنیدن هم که عملکرد گوش است محقق نخواهد بود.

و این انحصار، نظائر دیگری هم دارد، مثلا چون میدانیم دیدن منحصرا عملکرد چشم است پس به راحتی تصدیق میکنیم که وقتی چشم نبود دیدن هم نیست، چون ممکن نیست مثلا گوش، کار چشم را بکند و شخصی با اینکه چشم ندارد ولی گوش دارد ببیند، و همینطور است شنیدن، که کسی که چشم دارد اما گوش ندارد نمیتواند با چشم بشنود، اما برای شنیدن، یک گوش هم کافی است لذا کسی که یک گوش دارد میتوانیم به او بشنوانیم، اما مثلا تکلم که منحصرا عملکرد زبان است و زبان مثل گوش و چشم نیست که دو تا باشد پس اگر زبان شخص از کار افتاد، دیگر معلوم است که نمیتواند سخن بگوید، چرا؟ چون سخن گفتن منحصرا به وسیله زبان انجام میشود.

پس رمز وضوح، مسأله انحصار است، آیا به نظر شما این تحلیل صحیح است؟

.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

یا الله

سلام علیکم و رحمة الله

بله برادر

منتظریم نتیجه گیری شما از این مقدمات را ببینیم

یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
بنده دو سؤال ساده دارم که دومی مربوط به بحث معانی بیانی است که شما به آن اشاره کردید که مجاز بگیریم و بعدا عرض میکنم، اما فعلا سؤال من این است:
برای اینکه بحث راجع به سؤال اول را پی بگیریم باید دو سؤال ساده دیگر را هم جواب دهیم، فعلا اولی را بررسی میکنیم:

سؤال اول مربوط به این است که اگر شنیدن عملکرد انحصاری گوش است پس در نتیجه وقتی گوش سالم باشد قهرا شنیدن صورت میگیرد:

سؤال: مادری به فرزندش میگوید: یک لیوان آب به من بده، و پس از مدتی میبیند خبری نشد، داد میزند پس چه شد؟ چرا نیاوردی؟ و فرزند میگوید شما چیزی نخواستید! مادر: من یک لیوان آب از تو خواستم و تو نیاوردی! فرزند: به خدا قسم من نشنیدم! مادر: چرا دروغ میگویی؟! فرزند: دروغ نمیگویم بلکه آنچنان غرق یک فکر بودم و یا محو تماشای یک فیلم بودم که اصلا سخن شما را نشنیدم! مادر با استدلال ثابت میکند که فرزندش دروغ میگوید: میپرسد مگر گوش نداری؟ مگر گوش تو سالم نیست؟ مگر امواج صوتی که از دهان من خارج شده پرده صماخ گوش تو را تحریک نکرده؟ مگر گوش میانی و گوش درونی و اعصاب شنوایی تو سالم نبوده؟ آیا ممکن است که با وجود اینها تو ادعا کنی نشنیدی و راست بگویی؟!

آیا به نظر شما استدلال این مادر صحیح است؟ و اگر فرزند راست میگوید، چگونه ادعای او توجیه میشود؟

.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062

لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
برای اینکه بحث راجع به سؤال اول را پی بگیریم باید دو سؤال ساده دیگر را هم جواب دهیم، فعلا اولی را بررسی میکنیم:

سؤال اول مربوط به این است که اگر شنیدن عملکرد انحصاری گوش است پس در نتیجه وقتی گوش سالم باشد قهرا شنیدن صورت میگیرد:

سؤال: مادری به فرزندش میگوید: یک لیوان آب به من بده، و پس از مدتی میبیند خبری نشد، داد میزند پس چه شد؟ چرا نیاوردی؟ و فرزند میگوید شما چیزی نخواستید! مادر: من یک لیوان آب از تو خواستم و تو نیاوردی! فرزند: به خدا قسم من نشنیدم! مادر: چرا دروغ میگویی؟! فرزند: دروغ نمیگویم بلکه آنچنان غرق یک فکر بودم و یا محو تماشای یک فیلم بودم که اصلا سخن شما را نشنیدم! مادر با استدلال ثابت میکند که فرزندش دروغ میگوید: میپرسد مگر گوش نداری؟ مگر گوش تو سالم نیست؟ مگر امواج صوتی که از دهان من خارج شده پرده صماخ گوش تو را تحریک نکرده؟ مگر گوش میانی و گوش درونی و اعصاب شنوایی تو سالم نبوده؟ آیا ممکن است که با وجود اینها تو ادعا کنی نشنیدی و راست بگویی؟!

آیا به نظر شما استدلال این مادر صحیح است؟ و اگر فرزند راست میگوید، چگونه ادعای او توجیه میشود؟

.
یا الله
برادر عزیزم به نظر می اید این از محدودیتهای قوه سامعه هست که در عین واحد نمیتوان چندین صدای مختلف را درک کرد فلذا آن پسر وقتی سر گرم تماشای فیلم هست نمیتواند اصوات دیگری را متوجه شود مگر اینکه ذهن خود را از فیلم به جایی دیگر متمرکز کند
و همینطور دیگر حواس خمسه مثل بینایی که حتما برای خود شما هم اتفاق افتاده که شما در آن واحد نمیتوانی بر روی دو تصویر متمرکز شوید
هدف آن مادر از صدا کردن بچه اش آوردن یک لیوان آب بوده نه صرفاشنیدن صدای خودش توسط بچه! فلذا اگر آن بچه صدای مادر را واقعا میشنید و متوجه هم میشد اما اقدامی برای آوردن آب نمیکرد بازهم با این جمله و تشبیه مادر که مگر تو کر هستی روبرو میشد!
پس نمیتوان گفت که آن بچه واقعا ناشنوا بوده چرا که اولا طبق فرموده خودتان علت ناشنوا بودن منحصر در سلب قوه سامعه است و به کسی که صدای ما را توسط گوش بشنود اما متوجه نشود اطلاق نمیشود
اما چون یک وجه شبه میان آن پسر و انسانها ناشنوا یعنی متوجه نشدن، وجود دارد فلذا آن مادر آن پسر را به کر بودن تشبیه میکند
درحالی که آن پسر واقعا کر نیست اما انسانها ناشنوا حقیقتا نمیشنوند

یا الله



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

یا الله

برادر عزیز اگر ممکن است کمی سریعتر بحث را به جلو ببریم

با تشکر

یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
یا الله

برادر عزیز اگر ممکن است کمی سریعتر بحث را به جلو ببریم

با تشکر

یا الله
پیشنهاد خوبی است، و بنده در حد توان، سعی خودم را خواهم کرد، ولی به تشخیص ذهن قاصر من، بعض مبادی بحث، خیلی دقیق است، و همین سبب اختلاف بین باحثین در طول تاریخ شده است، و سخنی که شما از عائشة نقل کردید شاهد عرض من است، یعنی مسأله خیلی ساده نیست تا سریع تصمیم‌گیری کنیم، باید خوب زوایای بحث واضح شود، عائشة اصل ورود سنت را تکذیب نکرد اما چون خلاف امر بدیهی بود که همین امر بدیهی را قرآن کریم هم تصریح فرموده، توضیح داد که ناچار باید سنت نقل شده را تاویل کنیم، و ما میخواهیم بدانیم آیا ناچار باید تاویل کنیم یا مطلب طور دیگری است؟

.



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

با این قسمت دوم فرمایش شما موافق هستم:

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
هدف آن مادر از صدا کردن بچه اش آوردن یک لیوان آب بوده نه صرفاشنیدن صدای خودش توسط بچه! فلذا اگر آن بچه صدای مادر را واقعا میشنید و متوجه هم میشد اما اقدامی برای آوردن آب نمیکرد بازهم با این جمله و تشبیه مادر که مگر تو کر هستی روبرو میشد!
پس نمیتوان گفت که آن بچه واقعا ناشنوا بوده چرا که اولا طبق فرموده خودتان علت ناشنوا بودن منحصر در سلب قوه سامعه است و به کسی که صدای ما را توسط گوش بشنود اما متوجه نشود اطلاق نمیشود
اما چون یک وجه شبه میان آن پسر و انسانها ناشنوا یعنی متوجه نشدن، وجود دارد فلذا آن مادر آن پسر را به کر بودن تشبیه میکند
درحالی که آن پسر واقعا کر نیست اما انسانها ناشنوا حقیقتا نمیشنوند



اما در مورد قسمت اول سؤالی دارم:


نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
یا الله
برادر عزیزم به نظر می اید این از محدودیتهای قوه سامعه هست که در عین واحد نمیتوان چندین صدای مختلف را درک کرد فلذا آن پسر وقتی سر گرم تماشای فیلم هست نمیتواند اصوات دیگری را متوجه شود مگر اینکه ذهن خود را از فیلم به جایی دیگر متمرکز کند
و همینطور دیگر حواس خمسه مثل بینایی که حتما برای خود شما هم اتفاق افتاده که شما در آن واحد نمیتوانی بر روی دو تصویر متمرکز شوید
تاکید حرف شما بر محدودیت قوه سامعه است، یعنی رمز اینکه واقعا فرزند راست میگوید و سخن مادر را نشنیده است اینگونه بیان فرمودید که قوه سامعه نمیتواند در آن واحد دو صوت را بشنود، اما صرف نظر از اینکه اگر به فیلم و صدای آن گوش میداد ولی فیلم معمولی بود و او را محو تماشای خود نکرده بود، قطعا صدای مادر را میشنید و لیوان آب را حاضر میکرد، در حالی که محدودیت قوه سامعه تفاوتی نمیکرد چون او خلاصه مشغول شنیدن صدای فیلم بود، ولی سؤال من که مقصود من را مورد کنکاش قرار میدهد این است:

اگر فرزند در یک اتاق آرام، مشغول حل کردن یک مسأله پیچیده ریاضی بود و آنچنان غرق فکر بود که سخن مادر را نشنید، در اینجا شما چگونه نشنیدن او را توجیه میکنید؟ چون فرض گرفتیم قوه سامعه اصلا مشغول نیست، و تنها فکر او مشغول است، پس قهرا قوه سامعه باید کار خود را انجام دهد، و او بشنود، و حال آنکه قسم میخورد نشنیدم و راست هم میگوید.

به نظر شما رمز نشنیدن او چیست؟

.



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
اگر فرزند در یک اتاق آرام، مشغول حل کردن یک مسأله پیچیده ریاضی بود و آنچنان غرق فکر بود که سخن مادر را نشنید، در اینجا شما چگونه نشنیدن او را توجیه میکنید؟ چون فرض گرفتیم قوه سامعه اصلا مشغول نیست، و تنها فکر او مشغول است، پس قهرا قوه سامعه باید کار خود را انجام دهد، و او بشنود، و حال آنکه قسم میخورد نشنیدم و راست هم میگوید.

به نظر شما رمز نشنیدن او چیست؟
همانطور که فرمودید برای اینکه بحث سریعتر پیش برود بنده هر چه به ذهنم در تحلیل و جواب این سؤال میرسد عرض میکنم و شما هم اگر نظر دیگری داشتید بفرمایید.

چرا شخصی که غرق فکر است صدای اطراف را نمیشنود و حال آنکه امواج صوتی به گوش او میرسد و پرده صماخ او قهرا تحریک میشود و اعصاب شنوائی او سیگنال مناسب را به مغز او ارسال میکند؟

جواب این است که عمل شنیدن در حقیقت کار گوش نیست بلکه کار جان شخص است، وقتی روح و روان او درگیر است نمیشنود هر چند گوش سالم باشد و کار خود را انجام دهد.

و به عبارت دیگر که مورد قبول الهی و مادی هر دو باشد: سلامت گوش شرط لازم برای شنیدن است اما شرط کافی برای شنیدن نیست، اگر گوش سالم نباشد شنیدن صورت نمیگیرد اما اینگونه نیست که وقتی گوش سالم بود و کار خود را کرد حتما عمل شنیدن هم صورت بگیرد.


هر کس دقت کند مییابد که گوش فقط وسیله شنیدن است نه اینکه شنونده باشد، شنونده خود شخص است، در چند مورد در قرآن کریم آمده: آذان (لا) یسمعون بها، و به قول اهل ادب معنای این باء، استعانت است مثل کتبت بالقلم، و گفته نشده: آذان لا تسمع، و لذا خداوند که محتاج وسیله نیست سمیع هست ولی گوش ندارد.


و تعبیر شما خوب بود که به جای گوش گفتید قوه سامعه، قوه سامعه شأنی از شؤون نفس انسان است، و گوش وسیله‌ای است که قوه سامعه آن را به کار میگیرد تا عمل شنیدن را محقق کند، و لذا بچه و بزرگ میفهمند که وقتی در خواب چیزی را شنیدند، شنونده، دو شخص نبوده، بلکه یک نفر شنونده بوده که خودش باشد هر چند با این گوش نبوده است.

.



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
بنده دو سؤال ساده دارم که دومی مربوط به بحث معانی بیانی است که شما به آن اشاره کردید که مجاز بگیریم و بعدا عرض میکنم، اما فعلا سؤال من این است:
در بخش سؤال اول، چهار گام نیاز بود برداریم که سه گام آن برداشته شد:

خلاصه بحث تا اینجا:

۱- مفاد آیه قرآن کریم که: (ای پیامبر ما شما نمیتوانی به مردگان و به ناشنوایان چیزی بشنوانی) امری بدیهی است که مورد قبول همه بشر است.

۲- رمز وضوح و بداهت این مطلب، همانا انحصار وسیله شنیدن در گوش است، و وقتی این تنها وسیله شنیدن، نبود و یا سالم نبود قهرا شنیدن هم نخواهد بود.

۳- شنونده واقعی، جان و روان شخص است و گوش وسیله شنیدن است، و گوش هر چند شرط لازم برای شنیدن است اما شرط کافی نیست، یعنی وقتی گوش نیست شنیدن هم نیست ولی ممکن است گوش سالم باشد اما شنیدن نباشد.



اما مهمترین گام، گام چهارم است، چون فطرت الهی اذهان بشر، ارتکازا چیزهایی را به طور واضح درک میکنند و در تصدیق آنها مشکلی ندارند اما در تحلیل دقیق آنها، عاجز میمانند.




نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
برای اینکه بحث راجع به سؤال اول را پی بگیریم باید دو سؤال ساده دیگر را هم جواب دهیم، فعلا اولی را بررسی میکنیم:

سؤال اول مربوط به این است که اگر شنیدن عملکرد انحصاری گوش است پس در نتیجه وقتی گوش سالم باشد قهرا شنیدن صورت میگیرد:
سؤال دوم من این است: شخصی را در نظر بگیرید که مثلا در سن چهل سالگی در اثر یک عارضه، شنوائی خود را از دست داده است، این شخص که میتواند حرف بزند اما سخن دیگران را نمیشنود، میگوید: دیشب خواب دیدم که شخصی سرش را نزدیک گوش من آورد و یک آیه قرآن یا مطلبی دیگر در گوشم گفت، و هنوز صوت دلنشین آن را احساس میکنم.

آیا در بین تمام بشر که خبر از حال او داشته باشند کسی هست که بگوید: چون ممکن نیست بشنود و کر شده است پس دروغ میگوید که در خواب صدائی را شنیده است؟

گمان نمیکنم این مطلب برای احدی مبهم باشد، هیچ کس مشکلی احساس نمیکند که قبول کند این شخص ناشنوا در خواب صوتی را شنیده است، و به عبارت دیگر این مطلب هم مثل مطلب قبلی، یک امر بدیهی است که بین تمام بشر اختلافی در آن نیست.


معضل این است که چگونه بین این دو امر بدیهی جمع کنیم؟ چون پذیرفتیم که: ۱- بدیهی است که نمیتوانیم به ناشنوا چیزی را بشنوانیم. ۲- و رمز این بدیهی، این است که منحصرا شنیدن از طریق گوش صورت میگیرد. ۳- بدیهی است که اگر شخص ناشنوا ادعا کند در خواب چیزی را شنیده است نمیتوان او را دروغ‌گو دانست.


آیا به نظر شما چگونه باید بین این دو امر بدیهی جمع کنیم؟

.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته



سؤال دوم من این است: شخصی را در نظر بگیرید که مثلا در سن چهل سالگی در اثر یک عارضه، شنوائی خود را از دست داده است، این شخص که میتواند حرف بزند اما سخن دیگران را نمیشنود، میگوید: دیشب خواب دیدم که شخصی سرش را نزدیک گوش من آورد و یک آیه قرآن یا مطلبی دیگر در گوشم گفت، و هنوز صوت دلنشین آن را احساس میکنم.

آیا در بین تمام بشر که خبر از حال او داشته باشند کسی هست که بگوید: چون ممکن نیست بشنود و کر شده است پس دروغ میگوید که در خواب صدائی را شنیده است؟

گمان نمیکنم این مطلب برای احدی مبهم باشد، هیچ کس مشکلی احساس نمیکند که قبول کند این شخص ناشنوا در خواب صوتی را شنیده است، و به عبارت دیگر این مطلب هم مثل مطلب قبلی، یک امر بدیهی است که بین تمام بشر اختلافی در آن نیست.


معضل این است که چگونه بین این دو امر بدیهی جمع کنیم؟ چون پذیرفتیم که: ۱- بدیهی است که نمیتوانیم به ناشنوا چیزی را بشنوانیم. ۲- و رمز این بدیهی، این است که منحصرا شنیدن از طریق گوش صورت میگیرد. ۳- بدیهی است که اگر شخص ناشنوا ادعا کند در خواب چیزی را شنیده است نمیتوان او را دروغ‌گو دانست.


آیا به نظر شما چگونه باید بین این دو امر بدیهی جمع کنیم؟

.
یا الله

سلام علیکم و رحمة الله

برادر عزیزم بنده بین این دو تعارضی نمیبینم که بخواهیم بین انها جمعی داشته باشیم

ناشنوایی که در خواب صوتی را بشنود دلیل نمیشود که بعد از بیدار شدن دیگر به او ناشنوا نگوییم و همینطور نابینایی که در خواب چیزی را ببیند دلیل نمیشود که بعد از بیدار شدن نابینا نباشد و همینطور فقیری در خواب ببیند که ثروتمند شده دلیل نمیشود که بعد از بیدار شدن فقیر نباشد!!!حتما این مثل را شنیدید که میگویند مگر اینکه خوابشو ببینی!! حالا در اینجا نیز یک ناشنوا مگر اینکه در خواب ببیند که شنیده!!

چرا چون در خواب شنیده و عالم خواب نیز قوانین خاص خودش را دارد همانطور که عالم بیداری قوانین خاص خودش را دارد بله اگر میگفتید که شخصی ناشنوا خوابید و در خواب صدایی را شنید که منبعش در عالم بیداری است ان وقت شاید تعارض پیش می امد و این سوال که بعد از خواب برای او چه اتفاقی افتاد که صدای ما را شنید !!! اما اینطور نیست و حتی انسانهای شنوا نیز بعد از خوابیدن نمیشنوند مگر اینکه بسیار بلند داد بزنیم ! و به عبارت دیگر در عالم خواب فقط میتوان چیزهایی را شنید و دید که مربوط به عالم خواب است

ولی اگر شما این دو مثال را مطرح کردید که نهایتا نتیجه گیری کنید که این جان و روان ادمی است که اصوات را درک میکند باید عرض کنم روح انسان در مراحل مختلف تکامل خود با توجه به ابزار و وسائلی که در اختیار دارد متفاوت عمل میکند ،، مثلا در عالم دنیا ما فقط به وسیله حواس خمسه میتوانیم چیزهایی را درک کنیم که منبع انها نیز دنیوی باشد، و در عالم خواب نیز که روح انسان به تعبیر ایات قران موقتا از بدن مفارقت میکند ما فقط اموری را درک میکنیم که از جنس عالم خواب باشد و برای درک انها نیازی به ابزار دنیوی نیست و بعد از مرگ هم ما انچه را درک خواهیم کرد که ابزار مربوط به ان در اختیار ما باشد و به همین علت است که بعد از مرگ انسان که مرحله بسیار بزرگی در فرایند تکامل اوست دیگر به این بدن و ابزار دنیوی نیاز ندارد فلذا ان را ترک میکند چون در عالم برزخ به کارش نمیاید و اصولا در عالم برزخ نیاز به ابزاری نیست که بتواند امور دنیوی را درک کند!!

برادر عزیز ما هنوز منتظریم که شما بفرمایید که خدای متعال سوای اینکه در برخی از ایات صراحتا اشاره به عدم سماع مدعوین مشرکین میکند ،چرا در برخی از ایات کافران لجوج را از حیث نشنیدن سخنان پیامبر به مردگان تشبیه کرده !! و قاطبه مفسرین عامه و خاصه نیز از این ایات برداشت عدم سماع اموات را کرده اند تا جایی که شیخ طوسی از عظماء شیعه میگوید لان ذلک محال!!!

یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

و علیکم السلام و رحمة الله

برادر عزیز، واقعش امید نداشتم به این خوبی مقصود همدیگر را درک کنیم و بحث بدون مشکل جلو برود، شما بسیار خوب توضیح دادید، و تفاوت حوز‌ها و احکام خاص هر یک را بیان کردید، به سهم خودم از شما تشکر میکنم.

اما یک نکته مانده است، و اینکه شما فرمودید آیا میخواهم نهایتا نتیجه‌گیری کنم که این جان آدمی است که میشنود؟ خیر، بنده نمیخواهم و در صدد چنین نتیجه‌گیری نیستم، یعنی مقصود اصلی من این نیست، بلکه یک نکته ادبی است، و قبول دارم و شما و همه بشر نیز عبارت شیخ طوسی را تصدیق میکنند که لان ذلک محال، محال است به مردگان چیزی بشنوانی.

ببینید شما و من توافق کردیم که رمز وضوح اینکه محال است به ناشنوا شنوانید همانا انحصار وسیله شنیدن در گوش است، و لازمه واضح این انحصار آن است که پس وقتی این وسیله منحصر، خراب بود قهرا شنیدن هم صورت نمیگیرد.

سؤال این است که اگر پذیرفتیم منحصرا وسیله شنیدن گوش است چگونه شما با این توضیح خوب و عالی میگویید: (و به عبارت دیگر در عالم خواب فقط میتوان چیزهایی را شنید و دید که مربوط به عالم خواب است)؟ یعنی انحصار و محصوریت وسیله در گوش، نفی میکند که بتوان در هیچ جای دیگر، چه خواب و چه برزخ و غیر آن، شنیدنی داشت، چون طبیعت حصر اقتضاء میکند که غیر آن نباشد، پس شنیدن هم به طور مطلق محقق نخواهد شد.

چگونه فرمودید که مانعی از شنیدن در عالم خواب برای این ناشنوا نیست در حالی که وسیله را منحصر فرض کردیم؟ انحصار نافی مطلق شنیدن است هر کجا باشد؟

.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

یا الله

سلام علیکم و رحمة الله

دوست عزیز اگر درست متوجه شده باشم مقصود شما از طرح این مقدمات این است که مردگان میشنوند و میبینند و درک میکنند اما نه از طریق گوش،بصر و دیگر حواس خمسه که مربوط به عالم دنیا است ،بلکه انها از طرق دیگری درک میکنند!!

ایا درست متوجه شدم برادر؟؟؟ایا مقصود شما همین است

یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

خیر دوست عزیز، بنده یک بحث صرفا علمی را مطابق تاپیک: (آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟) دنبال میکنم، یعنی اگر من و شما بناء بگذاریم بر اینکه مردگان نمیشنوند، خوب مانعی ندارد، اما بحث ما این است: آیا کسانی از مسلمین و مفسرین که میگویند مردگان میشنوند حرفی خلاف آیه قرآن میگویند یا اینکه مفاد آیه قرآن طوری است که چه بگوئی مردگان میشنوند یا بگوئی نمیشنوند هیچیک تصادمی با مقصود آیه شریفة ندارد؟


شما جمله‌ای فرمودید که بنده دنبال بررسی آن هستم:

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
قائلین به سماع موتی اول باید تعارض اقوال خود را با قران کریم حل و فصل کنند
.



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
اما مهمترین گام، گام چهارم است، چون فطرت الهی اذهان بشر، ارتکازا چیزهایی را به طور واضح درک میکنند و در تصدیق آنها مشکلی ندارند اما در تحلیل دقیق آنها، عاجز میمانند.
ملاحظه فرمایید مسیری که در بحث طی کردیم این نکته مهم را پذیرفتیم که اینکه قرآن کریم میفرماید: ای پیامبر ما تو نمیتوانی به مردگان و ناشنوایان چیزی بشنوانی، مطلبی است که احدی از بشر در آن اختلاف ندارند و این معنا محتاج به نزول وحی نیست، یعنی مخاطب وحی در این کلام، چیزی بر معلومات او افزوده نمیشود، و واقف و آگاه بر امری نمیشود که قبل از نزول وحی بر او مبهم بود، و به تعبیر شما:

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
با تقسیم بندی که شما فرمودید قطعا این قضیه جز بدیهیات است
مشکل مهمی که پیش میآید این است که کسانی که قائل به سماع اموات هستند علاوه بر اینکه مخالف قرآن میگویند مخالف یک امر بدیهی هم میگویند!!!



گام چهارمی که عرض کردم این است که توضیح دهیم کسانی که قائل به شنیدن مردگان هستند نیز این امر بدیهی را قبول دارند، اما بین این امر بدیهی با قول به سماع اموات، تهافت و تنافی نمیبینند.


گفتیم رمز وضوح این امر بدیهی، همانا انحصار طریق شنیدن در داشتن گوش سالم است، و گفتیم که داشتن گوش، شرط لازم هست اما شرط کافی نیست، اگر اینچنین است و گوش شرط لازم است پس ممکن نیست بدون گوش بتوان شنید، چون اساسا معنای شرط لازم این است که اگر نباشد ممکن نیست مشروط آن محقق شود.


در اینجا باید برویم سراغ یک بحث ادبی بسیار لطیف، که هر چند بچه‌ها هم با ضمیر ناخودآگاه خود ضوابط آن را رعایت میکنند اما درک مکانیسم آن و حصول علم به علم در آن، محتاج مدتها کار کلاسیک علمی است.


از یک بچه بپرسید: عزیزم در خانه شما الآن چه خبر است؟ میگوید: فقط پدرم در خانه است، و شما میگویید: چه حرفی میزنی؟! آیا فرش و بخاری در خانه شما نیستند؟!

ببینید بچه با فطرت خود سریع جواب میدهد: منظور من، نسبت به اشخاص بود که گفتم فقط پدر من در خانه است، نه نسبت به هر چیزی!


این همان است که اهل ادب در مباحث لطیف خود از آن با عنوان حصر حقیقی و اضافی یاد میکنند، و اینقدر این بحث ظریف است که بزرگان فن هم هر کدام حرفی زده دیگری نکته‌ای بر حرف او افزوده!


و نکته مهم این است که بعض موارد حصر اضافی اینقدر دقیق و ظریف است که نوع مردم با آن معامله حصر حقیقی میکنند! چون نمیتوانند آن اضافه و نسبت موجود را به دقت درک و تفکیک کنند.

و جالب است که وقتی خطیب قزوینی صاحب تلخیص المفتاح گفت اساسا در قصر موصوف بر صفت حصر حقیقی وجود ندارد! تفتازانی در مطول و مختصر، اضافه کرد که نه تنها وجود ندارد بلکه حصر حقیقی موصوف بر صفت، محال است! چون لازمه‌اش اجتماع نقیضین است! و جالبتر اینکه وقتی خطیب و تفتازانی برای حصر حقیقی صفت بر موصوف مثال زدند به: ما فی الدار الا زید، چلبی در حاشیه خود بر مطول گفت: فیه بحث!!! گفت اگر حصر صفت بر موصوف در اینجا حقیقی بود باید هیچ چیز جز زید در خانه نباشد و حال در خانه به جز زید، هواء و اسطوانه موجود است! لذا ناچار شد برای حصر حقیقی تنها مثالی که صحیح است مثال: لا واجب بالذات الا الله، را ذکر کند، و در دنباله حاشیه‌اش بحث خوبی دارد که اگر ملاحظه نکردید مراجعه به آن نافع است، خلاصه آنکه دو خبره فن معانی و بیان در تشخیص حصر حقیقی و اضافی اشتباه کردند و چلبی تذکر داد.


مقصود اینکه شما کجا میتوانید یک حصر حقیقی صاف و سالم پیدا کنید؟! هر حصری که مطرح است نوعا در کنار آن یک نسبت و سنجش در کار است، و لذا وقتی میگوییم: منحصرا وسیله شنیدن گوش است، مقصود ما این نیست که منحصرا به حصر حقیقی، بلکه یعنی منحصرا نسبت به حوزه نظام سبب و مسبب دنیوی و بدن گوشتی مادی، تنها وسیله شنیدن گوش است، و شما به خوبی این را توضیح دادید:

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
چرا چون در خواب شنیده و عالم خواب نیز قوانین خاص خودش را دارد همانطور که عالم بیداری قوانین خاص خودش را دارد بله اگر میگفتید که شخصی ناشنوا خوابید و در خواب صدایی را شنید که منبعش در عالم بیداری است ان وقت شاید تعارض پیش می امد و این سوال که بعد از خواب برای او چه اتفاقی افتاد که صدای ما را شنید !!! اما اینطور نیست و حتی انسانهای شنوا نیز بعد از خوابیدن نمیشنوند مگر اینکه بسیار بلند داد بزنیم ! و به عبارت دیگر در عالم خواب فقط میتوان چیزهایی را شنید و دید که مربوط به عالم خواب است
وقتی قرآن کریم میفرماید: تو نمیتوانی به ناشنوایان بشنوانی، و گفتیم این یک مطلب بدیهی نزد تمام بشر است، مقصود معلوم است، یعنی تو نمیتوانی نسبت به شنیدن حاصل شده از طریق گوش دارای پرده صماخ سوراخ شده، چیزی به ناشنوا بشنوانی، اما معنایش این نیست که اگر ناشنوا نزد تو آمد و گفت در خواب چنین و چنان شنیدم، تو او را تکذیب کنی و بگویی خدای من بر من وحی کرده که ناشنوا نمیشنود! و لا یسمع الصم الدعاء پس تو دروغ میگوئی که چیزی در خواب شنیدی! چون جواب واضح است، ناشنوائی ناشنوا بالاضافه به شنیدن با گوش خراب و ناسالم است، نه اینکه راه شنیدن هر کس به حصر حقیقی فقط گوش بدن مادی باشد، روح انسان شنونده حقیقی است و گوش فقط وسیله است، و وسیله در حین تعلق روح به بدن گوشتی فقط گوش گشتی است، اما اگر روح، بدن دیگری داشته باشد، و آن بدن، گوش مناسب خود داشته باشد، هرگز شنیدن با آن گوش، صدمه‌ای به منحصر بودن شنیدن در حوزه بدن دنیوی به گوش گوشتی نمیزند.

.



خیرالبریه
علی وشیعته
 
نشان خیرالبریه
 
تاريخ ثبت نام: Jul 2007
پاسخ‌ها: 3,608
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

با سلام

خود قران مجید در آیاتی دیگر روشن گفته که فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ ...

أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ {الحج/46}

ویا به پیامبر ص نگاه میکنند ولی نمیبینند و نمیشنوند با اینکه گوش وچشم هم دارند !

وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَ يَسْمَعُواْ وَتَرَاهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ {الأعراف/198}



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
و قاطبه مفسرین عامه و خاصه نیز از این ایات برداشت عدم سماع اموات را کرده اند تا جایی که شیخ طوسی از عظماء شیعه میگوید لان ذلک محال!!!

آیا دو محال در یک موضوع؟!

مورد بحث ما یکی از موارد جالب در به‌کار رفتن کلمه (محال) در نقطه مقابل هم در یک موضوع از دو کتاب تفسیر معروف است! دو آیه شریفه است یکی انک لا تسمع الموتی (نمل۸۰) و دیگری فانک لا تسمع الموتی (روم۵۲) که یک مطلب را بیان میفرماید، و در پیرامون این موضوع، دو تفسیر معروف، یکی میگوید محال است که مردگان بشنوند و دیگری میگوید محال است که مردگان نشنوند! شیخ طوسی در تفسیر التبیان: محال است مردگان بشنوند، و ابن کثیر در کتاب التفسیر: محال است طبق سنت، مردگان نشنوند! چگونه است که دو نفر هر دو در مقام تفسیر قرآن هستند، و هر دو، کلمه محال را بر عکس هم به کار ببرند؟!:


http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%...pageno=117#top
التبيان ج‏8، ص: 117
فقال (انك) يا محمد (لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏) لأن ذلك محال




http://library.islamweb.net/newlibra..._no=49&ID=1435
تفسير ابن كثير ج3/ص439
وقد شرع السلام على الموتى والسلام على من لم يشعر ولا يعلم بالمسلّم محال





بیاییم هم‌اندیشی کنیم و به جای اینکه بخواهیم سریعا قولی را رد کنیم در صدد برآییم تحلیل ذهنیت قائل کنیم تا مقصود او را خوب دریابیم و پس از آن اگر نقدی داریم عنوان کنیم.

فرض کنیم شخصی به شیخ طوسی میگوید: مرحوم پدرم را خواب دیدم و چنین به او گفتم و پدرم چنان پاسخ داد، و شیخ میگوید خواب صحیحی بوده ورؤیای صادقه است، اعتراض میکنیم که یا شیخ! شما در تفسیر خودتان گفتید محال است چیزی به مردگان شنوانید! چگونه الآن میگویید این رؤیای صادقه است و حال آنکه محال است مرده حرف او را بشنود و پاسخ دهد!! آیا شیخ چه جوابی میدهد؟ آیا جوابی که قرار است شیخ بدهد جواب مبهمی است؟ یا اینکه همه افراد سریعا مقصود شیخ را میفهمند و اعتراض ما را به او وارد نمیدانند؟ شیخ میگوید: من که گفتم محال است نسبت به شنیدن او از راه گوش بدن مادی گفتم، وقتی پرده صماخ گوش او خاک شده چگونه ممکن است از امواج صوتی که از دهن ما بیرون میآید مرتعش شود؟ این است که گفتم محال است، و محال بودن آن هم واضح است و هر کسی تصدیق میکند، اما نسبت به فضای دیگر و عالم دیگر، من حرفی نزدم، عالم خواب، حکم خاص خود دارد، در برزخ ملائکة میتوانند با این مرده صحبت کنند و او میشنود، و من کجا گفتم محال است که ملائکة در برزخ به مرده چیزی بشنوانند؟! بلی ملائکة نیز محال است بتوانند صماخ گوش بدن دنیوی که خاک شده را تحریک کنند، اما این استحاله، حوزه خاص خود دارد، و نسبت به آن حوزه، محال بودن واضح است.



اکنون فرض کنیم در کنار ابن کثیر وارد قبرستانی شدیم که ده سال است در آن دفنی صورت نگرفته است، و ابن کثیر میگوید: به اهل قبور طبق سنت وارد شده سلام بدهید و بدانید که آنها میشنوند، میگوییم: جناب ابن کثیر! شنیدن الزاماتی دارد، باید صوت سلام دادن از دهن ما خارج شود و هواء را متموج کند و موج صوتی منتقل شود و به پرده صماخ گوش برخورد کند و در گوش میانی سبب حرکت استخوانها شود و در گوش درونی اعصاب شنوائی پیام را گرفته و به مغز برسانند و مغز پیام آنها را پردازش کند و در نهایت شنونده سلام ما را بشنود، آقای ابن کثیر بیایید تک تک این قبور را بشکافیم ببینید جز استخوان چیزی نیست! چگونه ممکن است این استخوانها بدون وجود پرده صماخ چیزی بشنوند؟! آیا او چه جوابی میدهد؟ آیا جوابی که قرار است بدهد جواب مبهمی است؟ یا اینکه همه افراد سریعا مقصودش را میفهمند و اعتراض ما را به او وارد نمیدانند؟ ابن کثیر میگوید: من که گفتم محال است به ما امر کنند سلام دهیم به کسی که هیچ نمیفهمد و علم به حال سلام دهنده ندارد منظورم این نبود که این استخوانها علم به حال ما دارند و صماخ حاک شده صدای ما را میشنود بلکه منظورم روح او بود و منظورم بدن برزخی بود که خدا به مرده در عالم برزخ عطا میکند و آن بدن گوش مناسب خود دارد و با آن گوش طبق بیان سنت میشنود.


اینجاست که اهمیت حصر حقیقی و اضافی را که گفتم معلوم میشود، هیچکدام محال بودن به طور مطلق را قصد نکردند، و حرف هر کدام ناظر به حیثیت خاصی بود که منافاتی با حرف دیگری نداشت، و البته مقصود من فعلا این نیست که از حرف ابن کثیر دفاع کنم بلکه فقط میخواهم عرض کنم که وقتی تفاوت حیثیات منظورة در آیات و یا کلام اشخاص را مد نظر قرار دهیم نمیگوییم که این دو حرف در تناقض با یکدیگر هستند.

.



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
ابن تیمیه گفت مرده‌ها نمیشنوند! نزدیکترین شاگردانش دیدند این دیگر نشد! خلاف اجماع سلف امت اسلامیه است! لذا با او مخالفت صریح و رسمی کردند و بر علیه او کتاب نوشتند! ابن قیم جوزی نزدیکترین مرید مخلص ابن تیمیه است، کتاب الروح را در رد استادش نوشت و گفت اجماع سلف است که مردگان میشنوند! ابن کثیر هم در تفسیرش همان عبارات ابن قیم را کاملتر کرده و گفت اجماع سلف بر این است و قبلا در پست ۱۲۹ عباراتش را آوردم، بعد از اوج گرفتن نهضت وهابیت و رنگ سیاسی گرفتن توحید ابن عبد الوهاب، آلوسی در دفاع از ابن تیمیه کتاب: تحقيق الآيات البينات في عدم سماع الأموات--نعمان بن محمود الألوسي (المتوفى: 1317هـ) را نوشت، میگوید:

فوالله لو أن ناقلا نقل هذا الكلام عنه ولم أقف أنا بنفسي عليه لما صدقته لغرابته وبعده عن الأصول العلمية والقواعد السلفية التي تعلمناها منه ومن شيخه الإمام ابن تيمية

نظر ابن تیمیة راجع به شنیدن مردگان چیست؟

در متن بالا دو اشتباه صورت گرفته، یکی اینکه عبارت البانی در مقدمه کتاب را به مؤلف کتاب یعنی آلوسی نسبت داده‌ام و عذرخواهی میکنم.

و اما اشتباه دوم نمیدانم خودم را تقصیرکار بدانم یا از جناب البانی گلایه کنم؟! بنده ابتدا کتاب تحقیق الآيات البينات في عدم سماع الأموات را که پسر آلوسی مفسر نوشته و البانی جدیدا آن را با مقدمه و تعلیقه چاپ کرده مطالعه کردم، و بعد معلوم شد چون محمد امین شنقیطی در تفسیر اضواء البیان در تایید سماع اموات مفصل قلم فرسائی کرده و موافق نظر البانی نبوده او هم این کتاب آلوسی را چاپ کرده تا به منزله جوابی برای آن باشد و در مقدمه هم به نظر شنقیطی اشاره میکند.

بنده عبارت شنقیطی در تفسیرش را به تفصیل ندیده بودم، و ابتدا این عبارت البانی را دیدم:

تحقيق الآيات البينات في عدم سماع الأموات (ص: 38)
وأغرب ما رأيت لهم من الأدلة قول ابن القيم رحمه الله في " الروح " (ص 8) تحت المسألة الأولى: هل تعرف الأموات زيارة الأحياء وسلامهم أم لا؟ فأجاب بكلام طويل جاء فيه ما نصه: ويكفي في هذا تسمية المسلم عليهم زائرا ولولا أنهم يشعرون به لما صح تسميته زائرا فإن المزور إن لم يعلم بزيارة من زاره لم يصح أن يقال: زاره هذا هو المعقول من الزيارة عند جميع الأمم وكذلك السلام عليهم أيضا فإن السلام على من لا يشعر ولا يعلم بالمسلم محال وقد علم النبي صلى الله عليه وسلم أمته إذا زاروا القبور أن يقولوا: سلام عليكم أهل الديار ، وهذا السلام والخطاب والنداء لموجود يسمع ويخاطب ويعقل ويرد وإن لم يسمع المسلم الرد
أقول وبالله تعالى التوفيق:
رحم الله ابن القيم فما كان أغناه من الدخول في مثل هذا الاستدلال العقلي الذي لا مجال له في أمر غيبي كهذا فوالله لو أن ناقلا نقل هذا الكلام عنه ولم أقف أنا بنفسي عليه لما صدقته لغرابته وبعده عن الأصول العلمية والقواعد السلفية التي تعلمناها منه ومن شيخه الإمام ابن تيمية فهو أشبه شيء بكلام الآرائيين والقياسيين الذين يقيسون الغائب على الشاهد والخالق على المخلوق وهو قياس باطل فاسد طالما رد ابن القيم أمثاله على أهل الكلام والبدع ولهذا وغيره فإني في شك كبير من صحة نسبة " الروح " إليه أو لعله ألفه في أول طلبه للعلم. والله أعلم


میگوید: اگر خودم این مطلب را در کتاب ابن قیم ندیده بودم و کسی از او برایم نقل میکرد هرگز او را تصدیق نمیکردم! از بس که کلام غریبی است و از اصول علمیة و قواعد سلفیة که ما ار خود ابن قیم و استادش ابن تیمة یاد گرفتیم فاصله دارد! و سپس میگوید من در شک بزرگی هستم از اینکه این کتاب الروح اساسا مال ابن قیم باشد! بعد احتمال میدهد که در اوئل تحصیلش آن را نوشته باشد!! (خیلی عجیب است از البانی! در همین کتاب تصریح میکند که شخصی خواب استادش ابن تیمیة بعد از وفاتش دیده! چگونه اول کارش بوده؟!)


خوب ملاحظه کنید، سلفیون وقتی مطلبی را میگویند اول از همه سراغ کلام شیخ الاسلام ابن تیمیة میروند و شاهد میآورند، و این امر شناخته شده است برای هر کسی که با کتب آنها انس دارد، در اینجا البانی لبه تیز کلام خود را متوجه ابن قیم میکند، و تنها از او اسم میبرد، و میگوید: ابن قیم بر خلاف تعالیم استادش ابن تیمیه حرف زده است، و بنده که این را دیدم مطمئن شدم که ابن تیمیه قائل است به اینکه مردگان نمیشنود، و گر نه البانی زودتر از همه کلام او را نقل میکرد تا یک جوابی بدهد، در ذهن من خطور نمیکرد البانی بخواهد تدلیس کند و اسمی از سخن ابن تیمیه که طرفداران زیادی بین سلفیون دارد نبرد و ابن قیم را سپر حملات خود قرار دهد! لذا بنده در این سایت قبلا عرض کردم که ابن قیم و ابن کثیر با استادشان ابن تیمیة مخالفت کردند و مستند من هم همین کلام البانی بود، و اکنون نمیدانم خودم را مقصّر و مسؤول بدانم یا از البانی گلایه کنم که چرا شما تمام واقعیت را در اینجا نگفتید؟

مگر واقعیت چیست؟ بنده چند روز پیش کتاب تفسیر اضواء البیان شنقیطی را مطالعه کردم و دیدم با تمام قوی اثبات میکند که مردگان میشنوند و حرف عائشة را رد میکند و در ضمن کلامش نقل میکند عبارت ابن تیمیة را در رد سخن عائشة!! عجبا!! آقای البانی شما که خودت اشاره به کلام شنقیطی کردی!! پس حتما سخن ابن تیمیه را لا اقل در همانجا دیده‌ای!! چرا اسمی از او نبردی؟! چرا همه سخن خود را متوجه ابن قیم کردی؟! و گفتی بعید میدانم کتاب از او باشد؟! شما سلفیون که همه جا محور کلامتان سخنان ابن تیمیه است چرا در کتاب آلوسی از اول تا آخر چه متن و تعلیقات هیچ ذکری از رأی ابن تیمیه نکردید؟! ابن تیمیه در جوابی مفصل تصریح میکند که تاویل عائشة صحیح نیست و استدلال عائشة به آیه قرآن غلط است و مقصود آیه را نفهمیده است:


مجموع الفتاوى (4/ 295)
وعائشة تأولت فيما ذكرته كما تأولت أمثال ذلك. والنص الصحيح عن النبي صلى الله عليه وسلم مقدم على تأويل من تأول من أصحابه وغيره وليس في القرآن ما ينفي ذلك فإن قوله: {إنك لا تسمع الموتى} إنما أراد به السماع المعتاد الذي ينفع صاحبه فإن هذا مثل ضرب للكفار والكفار تسمع الصوت لكن لا تسمع سماع قبول بفقه واتباع كما قال تعالى: {ومثل الذين كفروا كمثل الذي ينعق بما لا يسمع إلا دعاء ونداء} . فهكذا الموتى الذين ضرب لهم المثل لا يجب أن ينفى عنهم جميع السماع المعتاد أنواع السماع كما لم ينف ذلك عن الكفار؛ بل قد انتفى عنهم السماع المعتاد الذي ينتفعون به وأما سماع آخر فلا ينفى عنهم.




اما جناب البانی نه تنها در کتاب آلوسی اسمی از سخن ابن تیمیه نمیبرد بلکه در کتاب مختصر صحیح بخاری کسانی که عائشة را تخطئة میکنند مورد خطاب قرار میدهد و میگوید:

مختصر صحيح الإمام البخاري (3/ 14)
والذين يذهبون إلى أن الموتى يسمعون -مع أنهم لا دليل عندهم- فإنهم يلزمهم ليس فقط تخطئة عائشة رضي الله عنها؛ بل وتخطئة عمر أيضاً، ومثل هذه التخطئة من أصعب الأمور

.



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
قوله تعالى: فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الموتى الآية
17516 - عَنْ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ: وَقَفَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ علي قليب بدر فقال: «هل وجدتم ما وعد ربكم حقًا؟ ثم قال: إنهم الآن يسمعوا ما أقول. فذكر لعائشة رضي الله عنها فقالت: إنما قال النبي صلى الله عليه وسلم:
إنهم الآن ليعلمون أن الذي كنت أقول لهم هو الحق، ثم قرأت فَإِنَّكَ لا تسمع الموتى حتى قرأت الآية «2» .


این روایت که در صحیحین هم امده صراحتا فهم ام المومنین عایشه سلام الله علیها از این ایه را بیان میکند
برای عائشة نقل کردند که پیامبر خدا خطاب به اجساد کفار در چاه بدر کردند و با آنها صحبت کردند، و وقتی عمر اعتراض کرد که آیا با اجسادی که جیفه شده‌اند صحبت میکنید فرمودند آنها از شما شنواترند ولی نمیتوانند جواب دهند، عائشة گفت: منظور حضرت این نبوده که واقعا میشنوند بلکه منظورشان این بوده الآن این کفار در عالم دیگر علم پیدا کردند که من درست میگفتم، نه اینکه الآن سخن من را هم میشنوند، و استشهاد کرد به آیه قرآن: انک لا تسمع الموتی، تو نمیتوانی مردگان را بشنوانی.

این سخن عائشة را از صدر اول تا کنون محدثین و باحثین نقل کردند و میگویند عائشة سخن حضرت را تاویل کرد چون خلاف قرآن بود.

عائشة در این استشهاد به آیة، دو اشتباه کرده است، و با توجه به سیر بحثی که ما در این تاپیک تاکنون داشتیم اشتباه اول او معلوم میشود، و اشتباه دوم که بیشتر جنبه معانی بیانی دارد را بعدا بررسی میکنیم.

عرض شد مهمترین امر در مفاد آیه شریفه، تمییز حصر حقیقی از اضافی است، و عائشة آیه شریفه را مطلق مطلق مطلق تصور کرد، و حال آنکه هیچ کلامی، خالی ار ملاحظات و حیثیات لطیفة و دقیقة نیست، و دیدیم که حتی دو فحل میدان ادبیت و معانی بیان یعنی خطیب و تفتازانی چگونه حصر اضافی را برای حقیقی مثال زدند و چلبی تذکر داد، و عائشة یکی از کسانی است که نتوانسته حصر اضافی را در اینجا تشخیص دهد و لذا خود را ناچار به تاویل نص دیده است، و ابن کثیر گفت اجماع سلف بر خلاف حرف عائشة است.

در سخنی که در پست قبل ار ابن تیمیه نقل کردم به خوبی جواب عائشة را میدهد و به همین نکته مطلق نبودن آیه اشاره میکند و میگوید:

مجموع الفتاوى (4/ 295)
وعائشة تأولت فيما ذكرته كما تأولت أمثال ذلك. والنص الصحيح عن النبي صلى الله عليه وسلم مقدم على تأويل من تأول من أصحابه وغيره وليس في القرآن ما ينفي ذلك فإن قوله: {إنك لا تسمع الموتى} إنما أراد به السماع المعتاد الذي ينفع صاحبه فإن هذا مثل ضرب للكفار والكفار تسمع الصوت لكن لا تسمع سماع قبول بفقه واتباع كما قال تعالى: {ومثل الذين كفروا كمثل الذي ينعق بما لا يسمع إلا دعاء ونداء} . فهكذا الموتى الذين ضرب لهم المثل لا يجب أن ينفى عنهم جميع (السماع المعتاد) أنواع السماع كما لم ينف ذلك عن الكفار؛ بل قد انتفى عنهم السماع المعتاد الذي ينتفعون به وأما سماع آخر فلا ينفى عنهم.


فعلا تاکید من بر واژه (المعتاد) در کلام اوست، و مسأله انتفاع را بعدا بررسی میکنیم، ابن تیمیه میگوید: مراد آیه، نفی مطلق شنیدن نیست بلکه نفی شنیدن بر نحو معتاد است، یعنی دقیقا همان چیزی که در توضیح محال بودن در کلام شیخ طوسی عرض کردم، آیه میفرماید تو نمیتوانی به مردگان چیزی را بر همان نحو عادی شنیدن زندگان بشنوانی، (موج صوتی بیاید و پرده صماخ گوش گوشتی را تحریک کند) و این همان مطلب بدیهی است که توضیحش گذشت و احدی را یارای انکار آن نیست، و وقتی منظور آیه، حیثیت معتاد بودن در آن واضح است، ما حق نداریم نصی که شنیدن غیر معتاد را به مردگان نسبت میدهد تاویل کنیم به بهانه مخالفت آن نص با قرآن کریم.

.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
آیا دو محال در یک موضوع؟!

مورد بحث ما یکی از موارد جالب در به‌کار رفتن کلمه (محال) در نقطه مقابل هم در یک موضوع از دو کتاب تفسیر معروف است! دو آیه شریفه است یکی انک لا تسمع الموتی (نمل۸۰) و دیگری فانک لا تسمع الموتی (روم۵۲) که یک مطلب را بیان میفرماید، و در پیرامون این موضوع، دو تفسیر معروف، یکی میگوید محال است که مردگان بشنوند و دیگری میگوید محال است که مردگان نشنوند! شیخ طوسی در تفسیر التبیان: محال است مردگان بشنوند، و ابن کثیر در کتاب التفسیر: محال است طبق سنت، مردگان نشنوند! چگونه است که دو نفر هر دو در مقام تفسیر قرآن هستند، و هر دو، کلمه محال را بر عکس هم به کار ببرند؟!:


http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%...pageno=117#top
التبيان ج‏8، ص: 117
فقال (انك) يا محمد (لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏) لأن ذلك محال




http://library.islamweb.net/newlibra..._no=49&ID=1435
تفسير ابن كثير ج3/ص439
وقد شرع السلام على الموتى والسلام على من لم يشعر ولا يعلم بالمسلّم محال





بیاییم هم‌اندیشی کنیم و به جای اینکه بخواهیم سریعا قولی را رد کنیم در صدد برآییم تحلیل ذهنیت قائل کنیم تا مقصود او را خوب دریابیم و پس از آن اگر نقدی داریم عنوان کنیم.

فرض کنیم شخصی به شیخ طوسی میگوید: مرحوم پدرم را خواب دیدم و چنین به او گفتم و پدرم چنان پاسخ داد، و شیخ میگوید خواب صحیحی بوده ورؤیای صادقه است، اعتراض میکنیم که یا شیخ! شما در تفسیر خودتان گفتید محال است چیزی به مردگان شنوانید! چگونه الآن میگویید این رؤیای صادقه است و حال آنکه محال است مرده حرف او را بشنود و پاسخ دهد!! آیا شیخ چه جوابی میدهد؟ آیا جوابی که قرار است شیخ بدهد جواب مبهمی است؟ یا اینکه همه افراد سریعا مقصود شیخ را میفهمند و اعتراض ما را به او وارد نمیدانند؟ شیخ میگوید: من که گفتم محال است نسبت به شنیدن او از راه گوش بدن مادی گفتم، وقتی پرده صماخ گوش او خاک شده چگونه ممکن است از امواج صوتی که از دهن ما بیرون میآید مرتعش شود؟ این است که گفتم محال است، و محال بودن آن هم واضح است و هر کسی تصدیق میکند، اما نسبت به فضای دیگر و عالم دیگر، من حرفی نزدم، عالم خواب، حکم خاص خود دارد، در برزخ ملائکة میتوانند با این مرده صحبت کنند و او میشنود، و


.
یا الله

سلام علیکم و رحمة الله

و با عرض معذرت بابت تاخیر


دوست عزیز شما که نمیخواهید بگویید منظور از لا تسمع الموتی ان است که ای پیامبر تو فقط نمیتوانی صدایت را به مردگان بشنوانی ولی میتوانی پیامت را به انها برسانی یا بفهمانی !!! هر صوتی با خود پیامی به همراه دارد و اصولا این پیام ان صوت است که ارزش بیشتری دارد وقتی خدای متعال میفرماید لا تسمع الموتی یعنی تو نمیتوانی پیامت را به مردگان برسانی!! اما چون رساندن پیام معمولا با اصوات صورت میگیرد و این نزد مخاطب مشهور است لذا از این الفاظ استفاده شده

وقتی خدای متعال کافران لجوج را از حیث نشنیدن به مردگان و کران تشبیه میکند،حقیقتا در این مقام نیست که کافران واقعا نمیشنوند بلکه میگوید کافران نمیفهمند و درک نمیکنند همانطور که کران و مردگان نمیشنوند و نمیفهمند

این را به راحتی میتوان از ظاهر ایات برداشت کرد و هر غیر اهل علمی هم میداند که مردگان الت سماع دنیوی خود یعنی گوش را از دست داده اند و از طریق این گوش نمیتوانند صدای ما را بشنوند(دقت کنید) اما بحث اینجاست که ایا انها صدای ما را نمیشنوند ایا پیام ما را هم دریافت نمیکنند ؟؟؟

و جناب طوسی نیز در مقام تفسیر این ایه وقتی در مورد سماع اموات میگوید لان ذلک محال یعنی رساندن پیام به مردگان که معمولا به وسیله صوت صورت میگرد محال است و در یک کلام تو نمیتوانی پیامت را به انها برسانی!!نه اینکه انها صدای تو را نمیشنوند ولی پیامت را دریافت میکنند!!!


لب کلام انکه خدای متعال وقتی فرمود انک لا تسمع الموتی یعنی تو نمیتوانی پیامت را به مردگان برسانی


ثانیا برادر عزیز ما در حال بحث در مورد این دنیا و قوانین مربوط به ان هستیم و اینکه شما مدام خواب و رویا را به عنوان شاهدی برای مدعی خود مطرح میکنید،محل بحث و اختلاف ما نیست
و بنده به یاد ندارم گفته باشم که مردگان در عقبی هیچ صدا و پیامی را دریافت نمیکنند بلکه عرض بنده ناظر بر این است که انها صدا و پیام ما را که در این دنیا هستیم دریافت نمیکنند و الا در عالم قبر و برزخ که نکیر و منکر انها را مخاطب قرار داده و انها صحبت میکنند را نیز میتوان به عنوان مویدی برای سماع و فهم اموات مطرح کرد!!!!

مثل این میماند که بگوییم ما در این دنیا صدای هم میشنویم ایا دلیل میشود صدای شخصی را که در عالم عقبی است را نیز بشنویم!!!!!!!!!!!!

همانطور که میتوان عدم اطلاع نائم از عالم بیداری را به عنوان مویدی برای عدم اطلاع اموات از این دنیا مطرح کرد


و در قران کریم ایات متعدد دیگری نیز وجود دارد که موید این قول است

مثل بی خبر بودن عزیر پیامبر و اصحاف کهف از مدت مرگ و خواب خودشان و دیگر وقایعی که در نبود انها رخ داده و انها هیچ اطلاعی ار ان نداشتند


نقل قول:
اکنون فرض کنیم در کنار ابن کثیر وارد قبرستانی شدیم که ده سال است در آن دفنی صورت نگرفته است، و ابن کثیر میگوید: به اهل قبور طبق سنت وارد شده سلام بدهید و بدانید که آنها میشنوند، میگوییم: جناب ابن کثیر! شنیدن الزاماتی دارد، باید صوت سلام دادن از دهن ما خارج شود و هواء را متموج کند و موج صوتی منتقل شود و به پرده صماخ گوش برخورد کند و در گوش میانی سبب حرکت استخوانها شود و در گوش درونی اعصاب شنوائی پیام را گرفته و به مغز برسانند و مغز پیام آنها را پردازش کند و در نهایت شنونده سلام ما را بشنود، آقای ابن کثیر بیایید تک تک این قبور را بشکافیم ببینید جز استخوان چیزی نیست! چگونه ممکن است این استخوانها بدون وجود پرده صماخ چیزی بشنوند؟! آیا او چه جوابی میدهد؟ آیا جوابی که قرار است بدهد جواب مبهمی است؟ یا اینکه همه افراد سریعا مقصودش را میفهمند و اعتراض ما را به او وارد نمیدانند؟ ابن کثیر میگوید: من که گفتم محال است به ما امر کنند سلام دهیم به کسی که هیچ نمیفهمد و علم به حال سلام دهنده ندارد منظورم این نبود که این استخوانها علم به حال ما دارند و صماخ حاک شده صدای ما را میشنود بلکه منظورم روح او بود و منظورم بدن برزخی بود که خدا به مرده در عالم برزخ عطا میکند و آن بدن گوش مناسب خود دارد و با آن گوش طبق بیان سنت میشنو
دوست عزیز کدام سنت !!! سنتی که در تعارض با ایات قران است سنت نخواهد بود

اختلاف اصلی دقیقا همین جاست که ایا مردگان ابزاری دارند که بتوانند صدا و دیگر پیامهای ما را دریافت کنند!!

و اما فرمودید که ابن کثیر گفته

وقد شرع السلام على الموتى والسلام على من لم يشعر ولا يعلم بالمسلّم محال

وقتی ما نماز میخوانیم ان هم فرادی! در سلام نماز که فرض هم هست،میگوییم السلام علینا و علی عباد الله الصالحین و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

شما بفرمایید مخاطب این سلام چه کسی است و ایا صدای ما را میشنود یعنی من وقتی نماز میخوانم و در نماز به شما که عباد الصالحین هستید سلام میدهم ایا شما متوجه سلام بنده میشوید و یا برعکس!! و اگر متوجه نمیشوید پس چگونه برای ما فرض شده که در نماز سلام بدهیم ایا این محال نیست!!!

پس مشخص میشود این سلام دعائی است نه خطابی!! همانطور که جناب الوسی میفرماید


قلت لم أجد فِيمَا بَين يَدي الْآن من كتبهمْ جوابهم عَن ذَلِك وَلَا بُد أَن تكون لَهُم أجوبة عديدة فِيمَا هُنَالك وَالَّذِي يخْطر فِي الذِّهْن ويتبادر إِلَى الخاطر والفهم أَنهم لَعَلَّهُم اجابوا بِأَن ذَلِك أَمر تعبدي وبأنا نسلم سرا فِي آخر صَلَاتنَا إِذا كُنَّا مقتدين وننوي بسلامنا الْحفظَة وَالْإِمَام وَسَائِر المقتدين مَعَ أَن هَؤُلَاءِ الْقَوْم لَا يسمعونه لعدم الْجَهْر بِهِ فَكَذَا مَا نَحن فِيهِ على أَن السَّلَام هُوَ الرَّحْمَة للموتى وننزلهم منزلَة المخاطبين السامعين وَذَلِكَ شَائِع فِي الْعَرَبيَّة كَمَا لَا يخفى على العارفين فَهَذِهِ الْعَرَب تسلم على الديار وتخاطبها على بعد المزار وَبعد أَن حررت هَذِه الْكَلِمَات رَأَيْت فِي شرح الزّرْقَانِيّ على موطأ الإِمَام مَالك فِي فصل جَامع للْوُضُوء فِي الْكَلَام على حَدِيث أبي هُرَيْرَة أَن رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم خرج إِلَى الْمقْبرَة فَقَالَ السَّلَام عَلَيْكُم دَار قوم مُؤمنين وَإِنَّا إِن شَاءَ الله بكم لاحقون مَا لَفظه
قَالَ الْبَاجِيّ وعياض يحْتَمل أَنهم أحيوا لَهُ حَتَّى سمعُوا كَلَامه كَأَهل القليب وَيحْتَمل أَن يسلم عَلَيْهِم مَعَ كَونهم أَمْوَاتًا لامتثال أمته ذَلِك بعده قَالَ الْبَاجِيّ وَهُوَ الْأَظْهر وَرَأَيْت أَيْضا فِي حَاشِيَة الطَّحْطَاوِيّ على مراقي الْفَلاح فِي بَاب الصَّلَاة على الْجَنَائِز مَا عِبَارَته
قَوْله وَيَنْوِي بالتسليمتين الْمَيِّت مَعَ الْقَوْم وَجزم فِي الظَّهِيرِيَّة بِأَنَّهُ لَا يَنْوِي الْمَيِّت وَمثله لقَاضِي خَان وَفِي الْجَوْهَرَة قَالَ فِي الْبَحْر وَهُوَ الظَّاهِر لِأَن الْمَيِّت لَا يُخَاطب بِالسَّلَامِ لِأَنَّهُ لَيْسَ أَهلا للخطاب قَالَ بعض الْفُضَلَاء وَفِيه نظر لِأَنَّهُ ورد أَنه صلى الله عَلَيْهِ وَسلم كَانَ يسلم على أهل الْقُبُور انْتهى على أَن الْمَقْصُود مِنْهُ الدُّعَاء لَا الْخطاب انْتهى بِلَفْظِهِ وَكَذَلِكَ فِي حَاشِيَة ابْن عابدين على الدّرّ الْمُخْتَار وَقَالَ فِي الْبَحْر مَا نَصه
وَفِي الظَّهِيرِيَّة وَلَا يَنْوِي الإِمَام الْمَيِّت فِي تسليمتي الْجِنَازَة بل يَنْوِي من على يَمِينه فِي التسليمة الأولى وَمن على يسَاره فِي التسليمة الثَّانِيَة انْتهى وَهُوَ الظَّاهِر لِأَن الْمَيِّت لَا يُخَاطب بِالسَّلَامِ عَلَيْهِ حَتَّى ينوى بِهِ إِذْ لَيْسَ اهلا لَهُ انْتهى مَا فِي الْبَحْر بِحُرُوفِهِ
فَتبين لَك من كَلَام الْفُقَهَاء الْمَشْهُورين أَن الْمَيِّت لَا يَنْوِي بِالسَّلَامِ وَلَا يُخَاطب وَأَن الْقَصْد بسلامه الدُّعَاء وَهَذَا كُله مُطَابق لما قدمْنَاهُ وَالْحَمْد لله رب الْعَالمين



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
لب کلام انکه خدای متعال وقتی فرمود انک لا تسمع الموتی یعنی تو نمیتوانی پیامت را به مردگان برسانی
مشکلی نیست، شما بگویید منظور این است که تو نمیتوانی پیامت را به مردگان برسانی، ولی بحث ما این است که خلاصه نفی مطلق است یا بالاضافه؟ یعنی آیا تو نمیتوانی از طریق معتاد و ارسال سیگنال به سیستم شنوائی بدن گوشتی او پیامت را به او برسانی یا خیر حتی در خواب هم نمیتوانی پیامت را به مرده برسانی؟


نقل قول:
ثانیا برادر عزیز ما در حال بحث در مورد این دنیا و قوانین مربوط به ان هستیم و اینکه شما مدام خواب و رویا را به عنوان شاهدی برای مدعی خود مطرح میکنید،محل بحث و اختلاف ما نیست
و بنده به یاد ندارم گفته باشم که مردگان در عقبی هیچ صدا و پیامی را دریافت نمیکنند بلکه عرض بنده ناظر بر این است که انها صدا و پیام ما را که در این دنیا هستیم دریافت نمیکنند و الا در عالم قبر و برزخ که نکیر و منکر انها را مخاطب قرار داده و انها صحبت میکنند را نیز میتوان به عنوان مویدی برای سماع و فهم اموات مطرح کرد!!!!
برادر گرامی، خواهش میکنم دو باره به عبارت بنده نظری بیاندازید، بنده تاکید کردم من فعلا مدعائی ندارم و فرض را بر این گذاشته‌ام که مردگان نمیشنوند، تمام تمرکز عرض من بر این است که با مثالهای مذکور توضیح دهم که آیا آیة شریفة نفی مطلق است یا اضافی و نسبی؟

ملاحظه کنید در همین عبارت خودتان، دقیقا نسبیت را پذیرفتید، یعنی میگویید پیام ما را که در این دنیا هستیم دریافت نمیکنند، خوب اگر مفاد آیه شریفه نسبی است آیا تعیین کننده این نسبیت ذهن عرف عام است یا ذهن یک شخص خاص؟ آیا اگر تمام بشر همین حرف شما را قبول دارند و آیة قرآن را تایید میکنند و به قول شما قطعا یک امر بدیهی میدانند آیا این نسبیت در ذهن آنها ناظر به طریق معتاد است که ابن تیمیة در جواب عائشة گفت یا ناظر به تمام طرق ممکن؟ اگر ناظر به تمام طرق ممکن است چرا ذهن تمام بشر، خواب بیننده را که میگوید پیامم را به مرده رساندم در تعارض با این امر بدیهی نمیبیند؟


نقل قول:
دوست عزیز کدام سنت !!! سنتی که در تعارض با ایات قران است سنت نخواهد بود
دوست گرامی، ببینید در عبارت قبلی تصریح کردید که نفی مطلق نیست، اما اینجا میگویید در تعارض با آیات قرآن است! تعارض تنها با فرض نفی مطلق است، و گرنه وقتی نفی، نسبی بود که تعارضی پیش نمیآید، یعنی قرآن میگوید یک مطلبی را که همه کس قبول دارد، نسبت به ارسال پیام معتاد، شما ممکن نیست پیامی را به مردگان برسانید، این مفاد آیه است، اما آیا میشود از طریق دیگری (مثلا در خواب) پیامی رساند یا خیر؟ آیه ساکت است و چیزی راجع به آن نمیگوید تا بگوییم اگر کسی گفت از غیر طریق معتاد میتوان پیام را به مرده رساند خلاف قرآن سخن گفته است.


نقل قول:
اختلاف اصلی دقیقا همین جاست که ایا مردگان ابزاری دارند که بتوانند صدا و دیگر پیامهای ما را دریافت کنند!!
آیا به نظر شما قرآن مطلقا نفی میکند و میگوید اصلا ابزاری برای دریافت پیام ما ندارند یا نفی بالاضافه میکند؟


نقل قول:
و اما فرمودید که ابن کثیر گفته
راجع به مسأله سلام بعدا بحث میکنیم فعلا میخواهیم بدانیم آیا ابن کثیر که میگوید سلام ما را مردگان میشنوند خلاف قرآن میگوید و قران او را تکذیب میکند یا خیر؟ اگر نفی در قرآن مطلق است میتوانیم بگوییم قرآن حرف ابن کثیر را تکذیب میکند اما اگر نفی بالاضافه است تعارض مورد ادعای شما محتاج به رجوع به عرف عام است.

.



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
دوست عزیز کدام سنت !!! سنتی که در تعارض با ایات قران است سنت نخواهد بود

اختلاف اصلی دقیقا همین جاست که ایا مردگان ابزاری دارند که بتوانند صدا و دیگر پیامهای ما را دریافت کنند!!
دوست گرامی شما در تاپیک دیگر فرمودید که دراین پست جواب دادید و لینک آن را گذاشتید:

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
یا الله

سلام علیکم و رحمة الله

دوست عزیز بنده در تا پیک اجماع سلف جواب ایشان را داده ام


http://www.iranclubs.org/forums/show...89#post2233889

یا الله
شما در پست اینجا صریحا میگویید: سنت، معارض قرآن است و سنت نخواهد بود! اما هم شما و هم البانی صریحا گفتید اگر سنت صحیح وارد شد حالت استثنا دارد و مشکلی ندارد:

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
برای اینکه جواب شما را بدهم قبل از هرچیز باید یک اصل مسلم را که با ادله عقلیه و شرعیه ثابت است را مورد بررسی قرار دهیم و ان اصل عدم سماع موتی است وقتی اصل ثابت شد در ان صورت همه این روایات حمل بر استثناء میشوند

......

......


دیگر حجت تمام است و نیازی به توضیح واضحات نیست

حال که این اصل ثابت شد برویم نظر جناب البانی در مورد این روایات را ببینیم

ایشان در مقدمه خود بر کتاب الوسی ایات البیات فی عدم سماع الموات میفرماید


وخلاصة البحث والتحقيق: أن الأدلة من الكتاب والسنة وأقوال أئمة الحنفية وغيرهم - كما ستراه في الكتاب مبسوطا - على أن الموتى لا يسمعون وأن هذا هو الأصل فإذا ثبت أنهم يسمعون في بعض الأحوال كما في حديث خفق النعال أو أن بعضهم سمع في وقت ما كما في حديث القليب فلا ينبغي أن يجعل ذلك أصلا فيقال إن الموتى يسمعون كما فعل بعضهم (1) كلا فإنها قضايا جزئية لا تشكل قاعدة كلية يعارض بها الأصل المذكور بل الحق أنه يجب أن تستثني منه على قاعدة استثناء الأقل من الأثر أو الخاص من العام
و این دقیقا خلاف معارضه است، یعنی دقیقا خلاف مبنای عائشة است که معارضة دید لذا سنت را تاویل کرد نه اینکه استثنا کند، شما میدانید از واضحات مطالب علمی، تفاوت بین تعارض با تخصیص است، سنت اگر معارض با قران باشد مردود یا مأوّل است، و اگر مخصّص و استثنا زننده قرآن باشد مقبول است، البانی یک جا از حرف عائشة دفاع میکند و این یعنی اصل به معنای اول، و یک جا اصل و استثناء میگوید و این یعنی اصل به معنای دوم! و این یعنی یک تهافت و تعارض و تناقض در کلام البانی و شما:

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
دوست گرامی، دو سه کلمه در عبارت شما سبب شد وسط بحث شما بیایم و عذرخواهی هم میکنم: (دوستان) و (اصل مسلم) (عقلیة).


گاهی اصل گفته میشود به معنای یک امر حق و ثابت که لا یتخلف است مثل اینکه میگوییم: این یک اصل مسلم است که خدا همه چیز را میشنود، و این اصل قابل اثبات با ادله عقلیة و شرعیة است، و دلیل عقلی استثنا بردار نیست، یعنی نمیشود گفت در یک مورد دلیل داریم که خدا نمیشنود و این استثنا است.

و گاهی اصل گفته میشود به معنای قاعده اولیه و زیربنای یک امر، مثل اینکه میگوییم: اصل این است که جنین سالم به دنیا بیاید، معنای آن این نیست که استثنا ندارد و قابل تخلف نیست.

دوست عزیز، در مورد دوم نمیتوان گفت اصل مسلم این است که جنین سالم به دنیا میآید! و یا دلیل عقلی میگوید که جنین سالم به دنیا میاید، دو کلمه مسلم و عقلی، اینجا کاربرد ندارد.

کلمه اصل در عبارت البانی در مقدمه کتاب آلوسی که شما آوردید به معنای دوم است، یعنی قاعده اولیه این است که مردگان نشنوند اما چند مورد که نص صحیح اثبات کرد که آنها شنیدند پس باید حمل بر استثنا از این اصل شود، که تصریح میکند: فإذا ثبت أنهم يسمعون في بعض الأحوال كما في حديث خفق النعال.

در اینجا نمیتوان گفت اصل مسلم عقلی است، اگر دقت فرمایید به (۱) در همین نقل قولی که خودتان آوردید در پاورقی ارجاع داده به کتاب أضواء البیان شنقیطی که با اینکه سلفی است مفصل در تایید قول ابن قیم در رد استادش ابن تیمیه که میگوید مردگان نمیشنوند، قلم فرسایی کرده، و در آخر میگوید:

أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن (6/ 142)
وفي الأدلة التي ذكرها ابن القيم في كتاب الروح على ذلك مقنع للمنصف، وقد زدنا عليها ما رأيت، والعلم عند الله تعالى.


و البانی به او اشاره میکند به: کما فعل بعضهم، یعنی شنقیطی اصل را بر خلاف حرف ما گذاشته و گفته اصل این است که مردگان میشنوند:

http://vb.tafsir.net/tafsir5762/#post23736


و محضر شما دوست گرامی در سرنگار (دعوت به سوی خدا) عبارت ابن کثیر را هم آوردم:

http://www.iranclubs.org/forums/show...80#post2177580


چگونه مطلبی اصل مسلم است و حال آنکه ابن قیم و ابن کثیر میگویند اجماع سلف بر خلاف آن است؟

.
دوست گرامی، شما در اینجا میگویید:

نقل قول:
اختلاف اصلی دقیقا همین جاست که ایا مردگان ابزاری دارند که بتوانند صدا و دیگر پیامهای ما را دریافت کنند!!
اگر مردگان چنین ابزاری ندارند پس چگونه شما و البانی میگویید چاه بدر و خفق نعال، استثنا است؟ آیا با اینکه ابزاری ندارند خفق نعال را میشنوند؟!

تفاوت مبنا در قول عائشة که تاویل کرده با استثنا زدن و تخصیص زدن، اظهر من الشمس است اما جناب البانی هر دو را در کلامش با هم جمع کرده است!

.



خیرالبریه
علی وشیعته
 
نشان خیرالبریه
 
تاريخ ثبت نام: Jul 2007
پاسخ‌ها: 3,608
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

با سلام وصلوات

خود البانی آخرش اعتراف میکند که :

وخلاصة البحث والتحقيق: أن الأدلة من الكتاب والسنة وأقوال أئمة الحنفية وغيرهم- كما ستراه في الكتاب مبسوطاً- على أن الموتى لا يسمعون، وأن هذا هو الأصل، فإذا ثبت أنهم يسمعون في بعض الأحوال كما في حديث خفق النعال، أو أن بعضهم سمع في وقت ما كما في حديث القليب فلا ينبغي أن يجعل ذلك أصلاً فيقال إن الموتى يسمعون كما فعل بعضهم كلا فإنها قضايا جزئية لا تشكل قاعدة كلية يعارض بها الأصل المذكور، بل الحق أنه يجب أن تستثني منه على قاعدة استثناء الأقل من الأثر، أو الخاص من العام، كما هو المقرر في علم أصول الفقه

ولذلك قال العلامة الآلوسي في " روح المعاني " بعد بحث مستفيض في هذه المسألة (6/ 455):
والحق أن الموتى يسمعون في الجملة فيقتصر على القول بسماع ما ورد السمع بسماعه.
وهذا مذهب طوائف من أهل العلم كما قال الحافظ ابن رجب الحنبلي على ما سيأتي في الرسالة (ص 70) وما أحسن ما قاله ابن التين رحمه الله:
" إن الموتى لا يسمعون بلا شك، لكن إذا أراد الله تعالى إسماع ما ليس من شأنه السماع لم يمتنع لقوله تعالى: {إنا عرضنا الأمانة} الآية وقوله: {فقال لها وللأرض ائتيا طوعا أو كرها} الآية. كما نقله المؤلف فيما يأتي (ص 72).

الكتاب: موسوعة العلامة الإمام مجدد العصر محمد ناصر الدين الألباني «موسوعة تحتوي على أكثر من (50) عملاً ودراسة حول العلامة الألباني وتراثه الخالد»
المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودري الألباني (المتوفى: 1420هـ)
صَنَعَهُ: شادي بن محمد بن سالم آل نعمان
الناشر: مركز النعمان للبحوث والدراسات الإسلامية وتحقيق التراث والترجمة، صنعاء - اليمن



shaker
عضو ثابت
 
نشان shaker
 
تاريخ ثبت نام: Jul 2014
پاسخ‌ها: 37
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
یا الله
سلام علیکم و رحمة الله
دوست عزیز ممنون از شما که تاپیک مستقلی ایجاد کردید فقط اگر ممکن است این بحث بین بنده و شما باشد و جسارتا دوستان دیگر شرکت در این بحث نداشته باشند
با تشکر
یا الله

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
پیشنهاد خوبی است، و پیشنهاد دیگر اینکه چون بعضا در فروم‌ها صورت کار، دیالوگ است اما حقیقتا جز منولوگ چیزی نیست و هر طرف فقط حرف خود را میزند، لذا اگر شما دوست گرامی موافقت بفرمایید یک دیالوگ واقعی داشته باشیم، و به فرموده شما با نظر ابن کثیر یا غیر او در فهم علمی، کار نداشته باشیم، و قدم به قدم مقصود همدیگر را بفهمیم و جلو برویم.
پیشنهاد دیگر اینکه چون از آفات بحث، گسترده شدن آن است، پس یک موضوع را مطرح کنیم و تا واضح نشده سراغ دیگری نرویم.

... .

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
یا الله
برادر عزیز اگر ممکن است کمی سریعتر بحث را به جلو ببریم
با تشکر
یا الله
بي صبرانه منتظر ادامه بحث از طرف جناب « فقط خدا » هستم .
انتظار ميره همه به توافق به عمل آمده احترام بگذاريم تا با جلو رفتن مباحثه ، استفاده وافي از آن را ببريم.
ببخشيد بي ادبي كردم.



عبدالعلی69
عضو ثابت
 
نشان عبدالعلی69
 
تاريخ ثبت نام: Dec 2013
مكان: نعیم
پاسخ‌ها: 23,371
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

یا الله
منتظرجواب مخلوق خدائیم
یا الله
یاالله
یا رحمان
یا رحیم
یا علیم



alavee
يا اميرالمؤمنين حيدر(ع)
 
نشان alavee
 
تاريخ ثبت نام: Jul 2008
مكان: ايران اسلامي
پاسخ‌ها: 1,449
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
یا الله

برادر عزیز اگر ممکن است کمی سریعتر بحث را به جلو ببریم

با تشکر

یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

برای اینکه خلاصه بحث تا کنون روشن باشد و همچنین متمرکز پیش برود این دو مطلب را مختصر میکنم:

نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
ثانیا برادر عزیز ما در حال بحث در مورد این دنیا و قوانین مربوط به ان هستیم و اینکه شما مدام خواب و رویا را به عنوان شاهدی برای مدعی خود مطرح میکنید،محل بحث و اختلاف ما نیست
و بنده به یاد ندارم گفته باشم که مردگان در عقبی هیچ صدا و پیامی را دریافت نمیکنند
همانطور که عرض کردم چون بحث ما پیرامون معارضه مورد ادعای شما نسبت به سنت با آیه قرآن است، سؤال این است: آیه که نفرمود: انک لا تسمع الموتی فی حال الیقظة، بلکه مطلق فرمود: انک لا تسمع الموتی، از کجا شما این قید را زدید و فرمودید: خواب و رؤیا محل بحث ما نیست؟ یعنی آیه این قید را دارد که انک لا تسمع الموتی فی حال الیقظة، آیا غیر از این است که مفاد آیه را شما حصر اضافی گرفتید و شامل خواب نگرفتید؟ از کجا چنین قیدی را به آیه زدید؟


نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
تفاوت مبنا در قول عائشة که تاویل کرده با استثنا زدن و تخصیص زدن، اظهر من الشمس است اما جناب البانی هر دو را در کلامش با هم جمع کرده است!
.
ببینید اساسا عائشة میگوید: شنیدن در سنت نقل شده به معنای شنیدن نیست، یعنی واقعا منظور این نیست که آنها شنیدند، خیر، بلکه منظور از شنیدن ظاهر آن نیست و باید تاویل شود چون خلاف قرآن است، مقصود از شنیدن، عالم شدن است، یعنی اکنون کفار کشته شده در جنگ بدر علم پیدا کردند که من به آنها راست میگفتم، نه اینکه الآن آنها این صدای من را شنیدند(و لو به طور استثنا)، چون شنیدن آنها خلاف آیه قرآن است!

اما مطلب البانی که میگوید: سنت صحیح نقل شده حالت استثنا دارد، معنایش این است که واقعا کفار در آن لحظه صدای حضرت را شنیدند اما این یک استثنا از اصل اولی است که مردگان نمیشنوند، و این در تعارض با آیه قرآن نیست تا محتاج تاویل باشد، بلکه یک استثنا برای آیه قرآن است که معروف شده ما من عامّ الا و قد خصّ! یعنی هیچ اصل عامی نیست مگر اینکه برای آن، مورد خاص مستثنی موجود است، و این همان اصل به معنای دوم است که توضیح دادم.


وقتی البانی میگوید: سنت، حالت استثنا دارد یعنی عائشة را در فهم آیه قرآن، تخطئة کرده است، اما به دیگران حمله میکند که نه تنها شما عائشة را تخطئة کردید بلکه عمر را هم تخطئة کردید! و این تهافت در مبنا است:

مختصر صحيح الإمام البخاري للالباني(3/ 14)
والذين يذهبون إلى أن الموتى يسمعون -مع أنهم لا دليل عندهم- فإنهم يلزمهم ليس فقط تخطئة عائشة رضي الله عنها؛ بل وتخطئة عمر أيضاً، ومثل هذه التخطئة من أصعب الأمور


و حاصل آنکه عائشة با مفاد آیه قرآن انک لا تسمع الموتی، معامله اصل به معنای اول یعنی لا یتخلف میکند و لذا تاویل میکند غیر آن را، ولی البانی با مفاد آیة، معامله اصل به معنای دوم میکند و سنت را یک حالت استثنا میداند که واقعا شنیدند اما استثنا بود.


(اگر چند روزی سفر بودم و در جواب تاخیر شد اگر زنده بودم جواب شما را پی گیری میکنم إن شاء الله تعالی.)

.



فقط خدا
می ماند
 
نشان فقط خدا
 
تاريخ ثبت نام: Jun 2013
مكان: أرض الله واسعة
پاسخ‌ها: 1,062
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

یا الله

سلام علیکم و رحمة الله

شرمنده برادر چند روزی نبودم،ان شا الله ادامه میدهیم بحث را به مدد الله

بنده در پست اول بسیار محترمانه از دوستان دیگر خواهش کردم در این بحث شرکت نکنند اما مثل اینکه طور
دیگری باید گفت

حضرات بیکار انجمن دین و دنیا که حتی اوقات تخلی خود را در اینجا میگذرانید!!! حداقل به احترام کاربر حسین که شرایط بنده را پذیرفتند برای یکبار هم که شده فهم و شعور لازم را از خود نشان دهید


یا الله



hosyn
عضو ثابت
 
تاريخ ثبت نام: May 2008
پاسخ‌ها: 2,081
ج: آیا اجماع سلف بر شنیدن مردگان در تعارض با قرآن کریم است؟


لینک پست در سایت باشگاه

نقل قول:
در اصل توسط hosyn نوشته شده است نمايش نوشته
بنده دو سؤال ساده دارم که دومی مربوط به بحث معانی بیانی است که شما به آن اشاره کردید که مجاز بگیریم و بعدا عرض میکنم، اما فعلا سؤال من این است:
اکنون نوبت سؤال دوم است، یعنی بررسی کنیم قرآن کریم در این آیه شریفه، به نحو حقیقت معانی بیانی سخن گفته یا به نحو مجاز؟

در دو مورد به این مسأله اشاره کردید:
نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
برادر عزیزم اولین و صریحترین ایه ای که خداوند متعال حقیقتا و یا مجازا اشاره به عدم سماع موتی میفرماید

انجا که فرمود


إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِين


این ایه را چه حمل بر حقیقت کنیم و چه حمل بر مجاز در هر صورت دال بر تعبیر ما مبنی بر عدم سماع موتی است
نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
این ایات را از دو جهت بررسی میکنیم

جهت اول اینکه این ایات حمل بر ظاهر و حقیقت میشوند و الله تعالی در مقام تفهیم عدم سماع موتی هست ان هم صراحتا!!! اگر به جهت قائل شویم دیگر بحثی نخواهد بود و عدم سماع موتی به وسیله ایات قران که اتقن و اصح الدلائل است ثابت میشود

جهت دوم اینکه این ایات حمل بر مجاز و تشبیه شوند!یعنی خدای متعال کافران و مشرکین را از حیث نشنیدن به مردگان تشبیه کرده باشد که در اینجا ذکر مواردی لازم است

اینکه اگر شما علم بیان را خوانده باشی حتما یکی از موضاعت این علم که تشبیه یا همان تمثیل منطقی است را میشناسید ،در یک تشبیه سه رکن وجود دارد مشبه ،مشبه به و وجه شبه

یک مثال ساده عرض میکنم مثلا شخصی برای اینکه بخواهد شجاعت زید را ثابد کند میگوید زید کالاسد در اینجا مشبه زید ،مشبه به اسد و وجه شبه نیز صفت شجاعت است که در زید و به طور اقوی در اسد وجود دارد

برگردیم به ایات

در این ایات نیز خدای متعال کافران لجوج را از حیث نشنیدن به مردگان تشبیه کرده ،یعنی مشبه کافران،مشبه به مردگان و وجه شبه نشنیدن است، که این صفت نیز در در کافران و به صورت اقوی در مردگان وجود دارد و در یک کلام همانطور که کافران لجوج سخنان حق را نمیشنوند به طریق اولی مردگان نیز نخواهند شنید!!

پس هر دو صورت عدم سماع موتی از این ایات ثابت است

ولی در مورد دیگر شاید ظاهر سخن شما این بود که میل به معنای حقیقی نه مجازی کردید:
نقل قول:
در اصل توسط فقط خدا نوشته شده است نمايش نوشته
خداوند متعال صراحتا در قران میفرمایند مردگان نمیشنوند همانطور که کران نمیشنوند

خوب هر عقل سلیمی به ما میگوید که یک انسان ناشنوا نمیشنود و اگر بشنود بازهم نیاز به دلیل عقلی و شرعی دارد مانند اعجاز
همانطور که گفتید اگر منظور معنای حقیقی باشد پس : (و الله تعالی در مقام تفهیم عدم سماع موتی هست ان هم صراحتا!!! اگر به جهت قائل شویم دیگر بحثی نخواهد بود و عدم سماع موتی به وسیله ایات قران که اتقن و اصح الدلائل است ثابت میشود).

لکن سؤالی که پیش میآید این است که آیا حکیمانه و معقول که قرآن یک مطلب بدیهی را با خطاب به عاقل‌ترین مردم اینگونه با آب و تاب بیان کند؟ مگر پیامبر خدا در صدد برآمده بودند که به یک نفر آدم کر، سخنی را بشنوانند که آیه نازل شود ای پیامبر ما تو نمیتوانی به ناشنوایان چیزی بشنوانی!! لا تسمع الصم الدعاء!!! همچنین مگر پیامبر خدا در صدد برآمده بودند که به یک مرده چیزی بشنوانند که آیه نازل شود تو نمیتوانی به مرده‌ها چیزی بشنوانی!! آیا یکی از اطرافیان پیامبر میخواست به مردگان چیزی بشنواند که آیه از باب ایاک اعنی و اسمعی یا جارة نازل شود؟ آیا یک نقل ضعیف دال بر این هست که کسی میخواست حرفی در گوش مرده‌ای بگوید و این آیه نازل شد؟! تمام نقل‌ها برعکس است، یعنی حتی وقتی حضرت با مرده‌ها سخن گفتند اعتراض کردند که آیا با جیفه‌ها سخن میگویید؟! بچه و بزرگ میدانند که به مرده‌ها نمیشود چیزی شنوانید به همان توضیحی که در حصر اضافی بودن این امر بدیهی عرض کردم.

خلاصه به نظر شما آیه شریفه در صدد بیان معنای حقیقی است یا مجازی؟ کدام را اولی میبینید؟

.