مهمترين پايگاه شيعيان شيفته و عاشقان دل سوخته حضرت بقية الله، ارواحنا فداه، مسجد مقدس جمكران، در شش كيلومترى شهر مذهبى قم است. مطابق آمار، همه ساله، بيش از پانزده ميليون عاشق دل باخته، از سر تا سر ميهن اسلامى و جهان، در اين پايگاه معنوى، گرد مى آيند، نماز تحيّت مسجد و نماز حضرت صاحب الزمان، عجل الله تعالي فرجه الشريف، را در اين مكان مقدس به جاى مىآورند، با امام غايب از ابصار و حاضر در امصار و ناظر بر كردار، رازِ دل می گویند، استغاثه مى كنند، نداى «يا بن الحسن!» سر مى دهند، از مشكلات مادّى و معنوى خود سخن مى گويند، با دلى خونبار، از طولانى شدن دوران غيبت، شكوهها مى كنند.
آنان كه از شناخت عميقترى برخوردارند، به هنگام تشرف به اين پايگاه ملكوتى، همه حوائج شخصى خود را فراموش مى كنند و همه مشكلات دست و پاگير زندگى را به فراموشى مى سپارند و تنها «ظهور سراسر سرور منجى بشر، امام ثانى عشر، حضرت ولى عصر، روحى و ارواح العالمين فداه» را مسئلت مى كنند؛ زيرا، اگر اين حاجت برآورده شود، ديگر مشكلى نخواهد ماند، و اگر اين حاجت روا نشود، حلّ ديگر مشكلات، مشكل اساسى را حل نخواهد كرد.
تاريخچه مسجد مقدس جمكران
آن چه مسلم است، اين است كه اين مسجد، بيش از يك هزار سال پيش به فرمان حضرت بقية الله، ارواحنا فداه، در بيدارى، نه در خواب تأسيس گرديد و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شيعيان و پايگاه منتظران و تجلّیگاه حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) بوده است.
علامه بزرگوار، ميرزا حسين نورى، (متوفاى ۱۳۲۰ هجري) در كتاب ارزشمند نجم الثاقب كه به فرمان ميرزاى بزرگ، آن را تأليف كرد و ميرزاى شيرازى، در تقريظ خود، از آن ستايش فراوان كرد و نوشت: «براى تصحيح عقيده خود، به اين
كتاب مراجعه كنند تا از لمعانِ انوار هدايتاش، به سر منزل يقين و ايمان برسند» تاريخچه تأسيس مسجد مقدس جمكران را به شرح زير آورده است:
شيخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمي، معاصر شيخ صدوق، در كتاب تاريخ قم از كتاب مونس الحزين في معرفة الحق و اليقين ـ از تأليفات شيخ صدوق ـ بناى مسجد جمكران را به اين عبارت نقل كرده است:
شيخ عفيف صالح حسن بن مثله جمكراني می گويد:
شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارك رمضان ۳۷۳ هجري، در سراى خود خفته بودم كه جماعتى به درِ سراى من آمدند. نصفى از شب گذشته بود. مرا بيدار كردند و گفتند: «برخيز و امر امام محمد مهدى صاحب الزمان ، صلوات الله عليه را اجابت كن كه ترا مىخواند».
حسن بن مثله مى گويد: «من، برخاستم و آماده شدم» چون به در سراى رسيدم، جماعتى از بزرگان را ديدم. سلام كردم. جواب دادند و خوش آمد گفتند و مرا به آن جايگاه كه اكنون مسجد (مقدس جمكران) است، آوردند».
چون نيك نگاه كردم، ديدم تختى نهاده و فرشى نيكو بر آن تخت گسترده و بالشهاى نيكو نهاده و جوانى سى ساله، بر روى تخت، بر چهار بالش، تكيه كرده، پير مردى در مقابل او نشسته، كتابى در دست گرفته، بر آن جوان مى خواند.
بيش از شصت مرد كه برخى جامه سفيد و برخى جامه سبز بر تن داشتند، برگرد او روى زمين نماز مى خواندند.
آن پير مرد كه حضرت خضر (علي نبينا و آله و عليه السلام) بود، مرا نشاند و حضرت امام (عليه السلام) مرا به اسم خواند و فرمود: «برو به حسن بن مسلم بگو: «تو، چند سال است كه اين زمين را عمارت مىكنى و ما خراب مىكنيم. پنج سال زراعت كردى و امسال ديگر باره شروع كردي، عمارت ميكني، رخصت نيست كه تو ديگر در اين زمين زراعت كني، بايد هرچه از اين زمين منفعت بردهاي، برگرداني تا در اين موضع مسجد بنا كنند».
به حسن بن مسلم بگو: «اين جا، زمين شريفي است و حق تعالي اين زمين را از زمينهاي ديگر برگزيده و شريف كرده است، تو آن را گرفته به زمين خود ملحق كردهاي! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبّه نشدهاي! اگراز اين كار بر حذر نشوي، نقمت خداوند، از ناحيهاي كه گمان نميبري بر تو فرو ميريزد».
حسن بن مثله عرض كرد: «سيّد و مولاي من! مرا در اين باره، نشاني لازم است؛ زيرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دليل نميپذيرند». امام (عليه السلام) فرمود: «تو برو رسالت خود را انجام بده، ما در اين جا علامتي ميگذاريم كه گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سيّد ابوالحسن، و بگو تا برخيزد و بيايد و آن مرد را بياورد و منفعت چند ساله را از او بگيرد و به ديگران دهد تا بناي مسجد بنهند، و باقي وجوه را از رهق به ناحية اردهال كه ملك ما است، بياورد، و مسجد را تمام كند، و نصفِ رهق را بر اين مسجد وقف كرديم كه هر ساله وجوه آن را بياورند و صرف عمارت مسجد كنند.
مردم را بگو تا به اين موضع رغبت كنند و عزيز بدارند و چهار ركعت نماز در اين جا بگذارند: دو ركعت تحيّت مسجد، در هر ركعتي، يك بار «سورة حمد» و هفت بار سورة «قل هو الله احد» (بخوانند) و تسبيح ركوع و سجود را، هفت بار بگويند. و دو ركعت نماز صاحب الزمان بگذارند، بر اين نسق كه در (هنگام خواندن سورة)حمد چون به «ايّاك نعبد و ايّاك نستعين» برسند، آن را صد بار بگويند، و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. ركعت دوم را نيز به همين طريق انجام دهند. تسبيح ركوع و سجود را نيز هفت بار بگويند. هنگامي كه نماز تمام شد، تهليل (يعني، لا إله الاّ الله) بگويند و تسبيح فاطمة زهرا(عليها السلام) را بگويند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پيغمبر و آلاش، صلوات الله عليهم، بفرستند».
و اين نقل، از لفظ مبارك امام (عليه السلام) است كه فرمود:
«فَمَنْ صلاّهما، فكأنّما صلّي في البيت العتيق».
هركس، اين دو ركعت (يا اين دو نماز) را بخواند، گويي در خانة كعبه آن را خوانده است.
حسن بن مثله ميگويد: «در دل خود گفتم كه تو اين جا را يك زمين عادي خيال ميكني، اين جا مسجد حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) است».
پس آن حضرت به من اشاره كردند كه برو!
چون مقداري راه پيمودم، بار ديگر مرا صدا كردند و فرمودند: «در گلّة جعفر كاشاني چوپان بُزي است، بايد آن بز را بخري. اگر مردم پولش را دادند، با پول آن خريداري كن، و گرنه پولش را خودت پرداخت كن. فردا شب آن بُز را بياور و در
اين موضع ذبح كن. آن گاه روز چهارشنبه هجدهم ماه مبارك رمضان، گوشت آن بُز را بر بيماران و كساني كه مرض صعب العلاج دارند، انفاق كن كه حق تعالي همه را شفا دهد.
آن بُز، ابلق است. موهاي بسيار دارد. هفت نشان سفيد و سياه، هر يكي به اندازة يك درهم، در دو طرف آن است كه سه نشان در يك طرف و چهار نشان در طرف ديگر آن است».
آن گاه به راه افتادم. يك بار ديگر مرا فرا خواند و فرمود: «هفت روز يا هفتاد روز ما در اينجاييم.
حسن بن مثله ميگويد: «من، به خانه رفتم و همة شب را در انديشه بودم تا صبح طلوع كرد. نماز صبح خواندم و به نزد علي منذر رفتم و آن داستان را با او در ميان نهادم.
همراه علي منذر، به جايگاه ديشب رفتيم. پس او گفت: «به خدا سوگند كه نشان و علامتي كه امام (عليه السلام) فرموده بود، اين جا نهاده است و آن، اين كه حدود مسجد، با ميخها و زنجيرها مشخص شده است».
آن گاه به نزد سيّد ابوالحسن الرضا رفتيم. چون به سراي وي رسيديم غلامان و خادمان ايشان گفتند:
«شما از جمكران هستيد؟» گفتيم: «آري». پس گفتند: «از اول بامداد، سيد ابوالحسن در انتظار شما است».
پس وارد شدم و سلام گفتم. جواب نيكو داد و بسيار احترام كرد و مرا در جاي نيكو نشانيد. پيش از آن كه من سخن بگويم، او سخن آغاز كرد و گفت: «اي حسن بن مثله! من خوابيده بودم. شخصي در عالم رؤيا به من گفت:
«شخصي به نام حسن بن مثله، بامدادان از جمكران پيش تو خواهد آمد، آن چه بگويد اعتماد كن وگفتارش را تصديق كن كه سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نكن». از خواب بيدار شدم و تا اين ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله، داستان را مشروحاً براي او نقل كرد. سيد ابوالحسن، دستور داد بر اسبها زين نهادند. سوار شدند. به سوي دِه (جمكران) رهسپار گرديدند.
چون به نزديك دِه رسيدند، جعفر شبان را ديدند كه گلهاش را در كنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به ميان گله رفت آن بز كه از پشت سر گله من آمد، به سويش دويد. حسن بن مثله، آن بُز را گرفت و خواست پولش را پرداخت كند كه جعفر گفت: «به خدا سوگند! تا به امروز، من اين بز را نديده بودم و هرگز در گلة من نبود، جز امروز كه در ميان گله، آن را ديدم و هرچند خواستم كه آن رابگيرم، ميسّر نشد».
پس آن بُز را به جايگاه آوردند و در آن جا سر بريدند. سيد ابوالحسن الرضا به آن محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار كرد و منافع زمين را از او گرفت.
آن گاه وجوه رهق را نيز از اهالي آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداختند و سقف مسجد را با چوب پوشانيدند.
سيد ابوالحسن الرضا، زنجيرها و ميخها را به قم آورد و در خانة خود نگهداري كرد. هر بيماري صعب العلاجي كه خود را به اين زنجيرها ميماليد، در حال، شفا مييافت. ابوالحسن الرضا وفات كرد و در محلة موسويان (خيابان آذر فعلي) مدفون شد، يكي از فرزنداناش بيمار گرديد. داخل اطاق شده سر صندوق را برداشت زنجيرها و ميخها را نيافت».
منبع شناسی مسجد جمکران
منابع تأسیس مسجد مقدس جمکران به فرمان حضرت صاحب الزمان، ارواحنا فداه بر اساس تسلسل زمانی، به شرح زیر است:
۱٫ نخستین کسی که این مطالب را در کتاب خود آورده، ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه، مشهور به شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ هجري) است. ایشان، مشروح آن را در کتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین درج کرده است.
باتوجه به اين كه تأسيس اين مسجد در عصر شيخ صدوق ؛ واقع شده، و ايشان در قم زندگي ميكرد، طبعاً همة جزئيات آن را بدون واسطه از حسن بن مثله، و سيّد ابوالحسن الرضا و ديگر شاهدان عيني، شنيده و نقل كرده است.
كتاب مونس الحزين، همانند دهها اثر گران بهاي ديگر شيخ صدوق، در طول زمان، از بين رفته و به دست ما نرسيده است.
۲٫ حسن بن محمد بن حسن قمي، معاصر شيخ صدوق، صاحب كتاب گران سنگ تاريخ قم، شرح آن واقعه را از كتاب شيخ صدوق نقل كرده است.
كتاب تاريخ قم در عصر شيخ صدوق، به سال ۳۷۸ هجري، در بيست باب به رشتة تحرير درآمده است.
۳٫ حسن بن علي بن حسن بن عبدالملك قمي، به سال ۸۶۵ هجري آن را به فارسي ترجمه كرده است.
۴٫ متن عربي كتاب، به دست مولي محمد باقر مجلسي، (متوفاي ۱۱۱۰ هجري) نرسيده، ولي ترجمة فارسي آن به دست ايشان رسيده و احاديث مربوط به قم را در جلد «السماء و العالم» از آن روايت كرده است.
۵٫ سيد نعمت الله جزائري، صاحب انوار نعمانيه (متوفاي ۱۱۱۲هجري) ترجمة فارسي آن را ديده و داستان تأسيس مسجد مقدس جمكران را با خط خود، از آن استنساخ كرده است.
۶٫ شاگرد فرزانة علامه مجلسي، ميرزا عبدالله افندي، (متوفاي ۱۱۳۰هجري) نسخهاي از ترجمة فارسي آن را در بيست باب، در قم مشاهده كرده و گزارش آن را در تأليف گران بهاي خود آورده و تصريح كرده كه اين ترجمه، به سال ۸۶۵ هجري، به دستور خواجه فخرالدين ابراهيم، انجام يافته است.
۷٫ سيد امير محمد اشرف، معاصر و شاگرد علامه مجلسي، صاحب كتاب فضائل السادات (متوفاي ۱۱۴۵هجري) متن عربي آن را ديده و از آن نقل كرده است.
۸٫ سيد محمد بن محمد هاشم رضوي قمي، به سال ۱۱۷۹ هجري، بنا به خواهش محمد صالح معلم قمي، كتابي در اين رابطه تأليف كرده و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است. اين كتاب، احاديث مربوط به شرافت قم و تاريخچة تأسيس مسجد مقدس جمكران رادر بر دارد.
۹٫ شايستة تأمل است كه آقا محمد علي كرمانشاهي، فرزند وحيد بهبهاني، (متوفاي ۱۲۱۶ هجري) به متن عربي تاريخ قم دست رسي داشته و در حاشية خود بر كتاب نقد الرجال تفرشي، شرح حال «حسن بن مثله» و خلاصة داستان تأسيس مسجد مقدس جمكران را به نقل از متن عربي آن آورده است.
۱۰٫ محقق و متتبع بينظير، ميرزا حسين نوري، موفاي ۱۳۲۰هجري، پس از جست و جوي فراوان، به هشت باب از ترجمة تاريخ قم دست يافته (جنة المأوي، ص ۴۷ و بحار، ج ۵۳، ص ۲۳۴) و مشروح داستان تأسيس مسجد مقدس جمكران را از ترجمة تاريخ قم، از روي دست خط سيد نعمت الله جزائري، در آثار ارزشمند خود آورده است:
۱٫ جنة المأوي، چاپ بيروت، دار المحجة البيضاء، ۱۴۱۲هجري، ص ۴۲ ـ ۴۶٫
۲٫ همان، به پيوست، بحار الانوار، چاپ بيروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ هجري، ج ۵۳، ص ۲۳۰ ـ ۲۳۴٫
۳٫ نجم ثاقب، چاپ تهران، علمية اسلاميه، بيتا، ص ۲۱۲ ـ ۲۱۵٫
۴٫ كلمة طيبه، چاپ سنگي، بمبئي، ۱۳۰۳ هجري، ص ۳۳۷٫
۵٫ مستدرك الوسائل، چاپ قم، مؤسسة آل البيت : ، ۱۴۰۷ هجري، ج ۳، ص ۴۳۲ و ۴۴۷٫
۱۱٫ شيخ محمد علي كچويي قمي (متوفاي ۱۳۳۵هجري) مشروح آن را از كتابهاي خلاصة البلدان، نجم ثاقب، كلمة طيّبه، در كتاب ارزشمند أنوار المشعشعين، چاپ قم، كتابخانة آية الله مرعشي، ۱۴۲۳ هجري، ج اول، ص ۴۴۱ ـ ۴۴۹ (چاپ سنگي ۱۳۲۷ هجري، جلد اول، ص ۱۸۴ ـ ۱۸۹)، نقل كرده است.
۱۲٫ حاج شيخ علي يزدي حائري (متوفاي ۱۳۳۳هجري) مشروح آن را در كتاب الزام الناصب، چاپ بيروت، مؤسسة اعلمي، ۱۳۹۷ هجري، جلد دوم، ص ۵۸ ـ ۶۲، به نقل از محدث نوري، از ترجمه تاريخ قم آورده است.
۱۳٫ همة كساني كه بعد از محدث نوري دربارة تاريخ قم كتاب نوشتهاند، مشروح داستان تأسيس مسجد مقدس جمكران را از ايشان نقل كردهاند. شيخ محمد حسن ناصر الشريعه، متوفاي ۱۳۸۰ هجري، در تاريخ قم، چاپ قم،
مؤسسة مطبوعاتي دار العلم ۱۳۴۲ شمسي، ص ۱۴۷ ـ ۱۵۶، يكي از آن افراد است.
۱۴٫ همة علماي معاصر كه در اين رابطه كتاب نوشتهاند، همانند علامة معاصر آية الله حاج شيخ محمد غروي، در كتاب گران سنگ المختار من كلمات الامام المهدي ۷ ، چاپ قم، ۱۴۱۴ هجري، جلد يكم، ص ۴۴۰ ـ ۴۴۸، نيز به اين واقعه اشاره كرده است.
۱۵٫ در اين اواخر، در كتابهاي مستقل و مستندي ـ مانند موارد زير ـ به شرح و بسط داستان تأسيس مسجد مقدس جمكران پرداخته شده است:
۱٫ تاريخ بناي مسجد جمكران
۲٫ تاريخ مسجد مقدس جمكران
۳٫ تاريخچة بناي مسجد جمكران
۴٫ توجه امام زمان به مسجد جمكران
۵٫ توشة مسجد جمكران
۶٫ در بارگاه منتظر
۷٫ در حريم جمكران
۸٫ سيماي مسجد جمكران
۹٫ فيض حضور براي گمشدگان
۱۰٫ مباحثي چند دربارة مسجد جمكران
۱۱٫ مسجد مقدس جمكران
۱۲٫ مسجد جمكران المقدس
۱۳٫ مسجد صاحب الزمان
۱۴٫ معجزهاي مسجد جمكران
براي كسب معلومات وسيعتر در مورد آثار ياد شده، به كتابنامه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه) تحت عناوين فوق، مراجعه فرماييد.
پيشگويي اميرمؤمنان (عليه السلام) از مسجد مقدس جمكران
مطابق نقل خلاصة البلدان از كتاب مونس الحزين شيخ صدوق، اميرمؤمنان (عليه السلام) از مسجد مقدس جمكران سخن گفته است.
محمد بن محمد بن هاشم حسيني رضوي قمي، به تقاضاي مولي محمد صالح قمّي، به سال ۱۱۷۹هجري، دربارة فضيلت شهر قم و تاريخچه تأسيس مسجد مقدس جمكران، كتاب ارزشمندی تأليف و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است.
شيخ آقا بزرگ تهراني، اين كتاب را مشاهده كرده و گزارش آن را در الذريعه آورده است.
مرحوم كاتوزيان، اين كتاب را در اختيار داشته که فرازهايي از آن را در كتاب أنوار المشعشعين آورده است.
وي در اين رابطه، حديثي از اميرمؤمنان علی (عليه السلام) آورده كه فرازهايي از آن را در اين جا ميآوريم ( علاقه مندان به تفصيل بيشتر می توانند به كتاب انوار المشعشعين مراجعه نمایند) او ميگويد:
در كتاب خلاصة البلدان از كتاب مونس الحزين ـ از تصنيفات شيخ صدوق با سند صحيح و معتبر، از اميرمؤمنان (عليه السلام) روايت كرده كه خطاب به حذيفه فرمود: «اي پسر يماني! در اول ظهور، خروج نمايد قائم آل محمد (عليه السلام) از شهري كه آن را قم گويند و مردم را دعوت به حق ميكند، همة خلائق از شرق و غرب، به آن شهر روي آورند و اسلام، تازه شود…
اي پسر يماني! اين زمين مقدس است، از همة لوثها، پاك است…
عمارت آن، هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد. رايت وي بر اين كوه سفيد بزنند، به نزد دهي كهن، كه در جنب مسجد است، و قصري كهن ـ كه قصر مجوس است ـ و آن را «جمكران» خوانند. از زير يك منارة آن مسجد بيرون آيد، نزديك آن جا كه آتش خانة گبران بوده…».
از اين حديث شريف، استفاده ميشود به طوري كه مسجد سهله در دوران ظهور حضرت بقية الله، اروحنا فداه، پايگاه آن حضرت خواهد بود، مسجد مقدس جمكران نيز در عصر ظهور، جايگاه خاصّي دارد و پايگاه ديگري براي آن حضرت است.
مرحوم كاتوزيان، پس از نقل متن كامل حديث، به شرح و تفسير آن پرداخته، دربارة كوه سفيد و قصر مجوس و ديگر تعبيرهايي كه در حديث شريف آمده و ما به جهت اختصار نياورديم، به تفصيل سخن گفته است.
خوانندگان گرامي، توجه دارند كه احاديث ملاحم، چندان نيازي به تحقيق در سند ندارند؛ زيرا معصومان : كه با سرچشمة وحي مربوط بودند، شخص ديگري نميتوانست خبري بگويد كه صدها سال بعد تحقق پيدا كند.
روزي كه اميرمؤمنان (عليه السلام) به حذيفه از مسجد جمكران خبر ميداد، در سرزمين حجاز، عراق، كمتر كسي نام قم را شنيده بود، لذا ميبينيم كه در احاديث فراواني، به هنگام بحث از قم، به «در نزديكي ري» تعبير شده تا به اين وسيله، موقعيت جغرافيايي شهر قم، براي اصحاب ائمه : روشن گردد.
از اين رهگذر، احتمال نميرود كه احدي از مردم حجاز، نام جمكران را به عنوان يكي دهات قم شنيده باشد.
نكات ريزي كه در مورد قصر مجوس و آتش خانة گبران آمده، مطلبي نبود كه در حجاز و عراق، كسي از آن آگاه باشد.
به هنگام صدور اين حديث از مولاي متقيان (عليه السلام) ، كسي نميتوانست پيش بيني كند كه كنار ده جمكران، در آينده، مسجدي ساخته خواهد شد و با حضرت بقية الله (عليه السلام) كه روز متولد نشده بود، ارتباط خواهد داشت.
هنگامي كه شيخ صدوق، اين حديث را در كتاب مونس الحزين درج ميكرد، بدون ديد، اين مسجد، مناره نداشت.
هنگامي كه صاحب خلاصة البلدان، در قرن دوازدهم، اين حديث را از مونس الحزين نقل ميكرد باز هم مسجد مقدس جمكران، منارهاي نداشت؛ زيرا، براي نخستين بار، در سال ۱۳۱۸ هجري، يك مناره در زاوية جنوب شرقي مسجد ساخته شد.
هنگامي كه مرحوم كاتوزيان، اين حديث را در كتاب انوار المشعشعين مينوشت، مسجد جمكران، فقط يك مناره داشت و تا چند سال پيش نيز به همين منوال بود، ولي در حديث آمده است كه «از زير يك منارة آن، مسجد بيرون آيد».
اين تعبير، صريح است در اين كه به هنگام ظهور حضرت بقية الله ارواحنا فداه، مسجد مقدس جمكران، بيش از يك مناره خواهد داشت، در حالي كه به هنگام چاپ كتاب ۱۳۲۷ هجري) مسجد، فقط يك مناره داشت.
سوال
آیا ساخته شدن مسجد مقدس جمکران و وقف زمین آن توسط آقا امام زمان سندیّت دارد یا خیر؟
در پاسخ شما مقالهای را که در این خصوص در مجله انتظار شماره 5 (نوشته علی اکبر مهدیپور) چاپ شده با اندکی تصرف خدمتتان ارسال میکنیم: (در این مقاله علاوه بر تاریخچه مسجد مقدس جمکران نظر برخی از علما و بعضی از معجزات این مکان مقدس و... نیز بیان شده است)
یکی از وظایف شیعیان تجلیل و تکریم اماکن منسوب به وجود مقدس حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، است .
آیةالله سید محمد تقی موسوی اصفهانی (متوفای 1348هجری) در کتاب گران سنگ« مکیال المکارم» به هنگام شمارش تکالیف مردم در عصر غیبت مینویسند :
شصت و هشتم - بزرگداشت اماکنی که به قدوم آن حضرت زینتیافتهاند، مانند مسجد سهله، مسجد اعظم کوفه، سرداب مقدس، مسجد جمکران و غیر اینها از مواضعی که بعضی از صلحا آن حضرت را در آن جاها دیدهاند یا در روایات آمده است که آن جناب در آن جا توقف دارد، مانند مسجد الحرام [1]
این رهگذر، بر منتظران ظهور و عاشقان مقدم آن امام نور، لازم است که این اماکن را بشناسند و شیوهی تعظیم و تکریم آنها را بیاموزند [2]
1ـ مسجد مقدس جمکران
مهمترین پایگاه شیعیان شیفته و عاشقان دل سوختهی حضرت بقیةالله، ارواحنا فداه، مسجد مقدس جمکران، در شش کیلومتری شهر مذهبی قم است . مطابق آمار، همه ساله، بیش از دوازده میلیون عاشق دل باخته، از سرتاسر میهن اسلامی و جهان، در این پایگاه معنوی، گرد میآیند، نماز تحیت مسجد و نماز حضرت صاحب الزمان، عجلالله تعالی فرجه الشریف، را در این مکان مقدس به جای میآورند، با امام غایب از ابصار و حاضر در امصار و ناظر بر کردار، راز دل میگویند، استغاثه میکنند، ندای «یابن الحسن! » سر میدهند، از مشکلات مادی و معنوی خود سخن میگویند، با دلی خون بار، از طولانی شدن دوران غیبت، شکوهها میکنند .
آنان که از شناخت عمیقتری برخوردارند، به هنگام تشرف به این پایگاه ملکوتی، همهی حوائجشخصی خود را فراموش میکنند و همهی مشکلات دست و پاگیر زندگی را به فراموشی میسپارند و تنها «ظهور سراسر سرور منجی بشر، امام ثانی عشر، حضرت ولی عصر ، روحی و ارواح العالمین فداه، را مسئلت میکنند; زیرا، اگر این حاجتبرآورده شود، دیگر مشکلی نخواهد ماند، و اگر این حاجت روا نشود، حل دیگر مشکلات، مشکل اساسی را حل نخواهد کرد .
مسجد مقدس جمکران، روز هفدهم رمضان 373 هجری به فرمان حضرت بقیةالله، ارواحنا فداه، در کنار روستای جمکران تاسیس شد . تاریخچهی آن - به طوری که در این نوشتار به تفصیل آمده - به دستشیخ صدوق (متوفای 381 هجری) در کتاب« مونس الحزین» بیان گردیده و کیفیت نماز تحیت مسجد و نماز استغاثه به حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، در ضمن آن آمده است .
تاریخچهی مسجد جمکران
آن چه مسلم است، این است که این مسجد، بیش از یکهزار سال پیش به فرمان حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، در بیداری - نه در خواب - تاسیس گردید و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شیعیان و پایگاه منتظران و تجلیگاه حضرت صاحب الزمان علیه السلام بوده است .
علامهی بزرگوار، میرزا حسین نوری، (متوفای 1320 هجری) در کتاب ارزشمند « نجم ثاقب »- که به فرمان میرزای بزرگ، آن را تالیف کرد و میرزای شیرازی، در تقریظ خود، از آن ستایش فراوان کرد و نوشت: «برای تصحیح عقیدهی خود، به این کتاب مراجعه کنند تا از لمعان انوار هدایتش، به سر منزل یقین و ایمان برسند» [3] ) تاریخچهی تاسیس مسجد مقدس جمکران را به شرح زیر آورده است :
شیخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب« تاریخ قم» از کتاب« مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین - از تالیفات شیخ صدوق - بنای مسجد جمکران را به این عبارت نقل کرده است :
شیخ عفیف صالح حسن بن مثلهی جمکرانی میگوید :
شب سهشنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان 393 هجری، ( [4] در سرای خود خفته بودم که جماعتی به در سرای من آمدند . نصفی از شب گذشته بود . مرا بیدار کردند و گفتند: «برخیز و امر امام محمد مهدی صاحب الزمان [5] ، صلوات الله علیه، را اجابت کن که ترا میخواند .
حسن بن مثله میگوید: «من، برخاستم و آماده شدم» . چون به در سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم . سلام کردم . جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جایگاه که اکنون مسجد (جمکران) است، آوردند .
چون نیک نگاه کردم، دیدم تختی نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالشهای نیکو نهاده و جوانی سیساله، بر روی تخت، بر چهار بالش، تکیه کرده، پیرمردی در مقابل او نشسته، کتابی در دست گرفته، بر آن جوان میخواند .
بیش از شصت مرد که برخی جامهی سفید و برخی جامهی سبز بر تن داشتند، بر گرد او روی زمین نماز میخواندند .
آن پیرمرد که حضرت خضر علیه السلام بود، مرا نشاند و حضرت امام علیه السلام مرا به نام خود خواند و فرمود: «برو به حسن بن مسلم [6] بگو: «تو، چند سال است که این زمین را عمارت میکنی و ما خراب میکنیم . پنجسال زراعت کردی و امسال دیگرباره شروع کردی، عمارت میکنی . رخصت نیست که تو دیگر در این زمین زراعت کنی، باید هر چه از این زمین منفعتبردهای، برگردانی تا در این موضع مسجد بنا کنند ».
به حسن بن مسلم بگو: «این جا، زمین شریفی است و حقتعالی این زمین را از زمینهای دیگر برگزیده و شریف کرده است، تو آن را گرفته به زمین خود ملحق کردهای ! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبه نشدهای! اگر از این کار بر حذر نشوی، نقمتخداوند، از ناحیهای که گمان نمیبری بر تو فرو میریزد » .
حسن بن مثله عرض کرد: «سید و مولای من! مرا در این باره، نشانی لازم است; زیرا، مردم، سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمیپذیرند».
امام علیه السلام فرمود: «تو برو رسالتخود را انجام بده . ما، در این جا، علامتی میگذاریم که گواه گفتار تو باشد . برو به نزد سید ابوالحسن، و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چند ساله را از او بگیرد و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند، و باقی وجوه را از رهق [7] به ناحیهی اردهال که ملک ما است، بیاورد، و مسجد را تمام کند، و نصف رهق را بر این مسجد وقف کردیم که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد کنند .
مردم را بگو تا به این موضع رغبت کنند و عزیز بدارند و چهار رکعت نماز در این جا بگذارند: دو رکعت تحیت مسجد، در هر رکعتی، یک بار «سورهی حمد» و هفتبار سورهی « قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ » بخوانند و تسبیح رکوع و سجود را، هفتبار بگویند .
و دو رکعت نماز صاحب الزمان بگذارند، بر این نسق که در [ هنگام خواندن سورهی ] حمد چون به « إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعینُ » برسند، آن را صد بار بگویند، و بعد از آن ، فاتحه را تا آخر بخوانند . رکعت دوم را نیز به همین طریق انجام دهند . تسبیح رکوع و سجود را نیز هفتبار بگویند . هنگامی که نماز تمام شد، تهلیل (یعنی، لا اله الا الله) [8] بگویند و تسبیح فاطمهی زهرا علیها السلام را بگویند . آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش، صلوات الله علیهم، بفرستند .
و این نقل، از لفظ مبارک امام علیه السلام است که فرمود :
« فمن صلاهما، فکانما صلی فی البیت العتیق ؛ »
هر کس، این دو رکعت [ یا این دو نماز ] را بخواند، گویی در خانهی کعبه آن را خوانده است . .
حسن بن مثله میگوید: «در دل خود گفتم که تو این جا را یک زمین عادی خیال میکنی، این جا مسجد حضرت صاحب الزمان علیه السلام است .
پس آن حضرت به من اشاره کردند که برو !
چون مقداری راه پیمودم، بار دیگر مرا صدا کردند و فرمودند: «در گلهی جعفر کاشانی - چوپان - بزی است، باید آن بز را بخری . اگر مردم پولش را دادند، با پول آنان خریداری کن، وگرنه پولش را خودت پرداخت کن . فردا شب آن بز را بیاور و در این موضع ذبح کن . آن گاه روز چهارشنبه [9] هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسانی که مرض صعبالعلاج دارند، انفاق کن که حق تعالی همه را شفا دهد
آن بز، ابلق است . موهای بسیار دارد . هفت نشان سفید و سیاه، هر یکی به اندازهی یک درهم، در دو طرف آن است که سه نشان در یک طرف و چهار نشان در طرف دیگر آن است .
آن گاه به راه افتادم . یک بار دیگر مرا فرا خواند و فرمود: «هفت روز یا هفتاد روز در این محل اقامت کن [10]
حسن بن مثله میگوید: « من، به خانه رفتم و همهی شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع کرد . نماز صبح خواندم و به نزد علی منذر رفتم و آن داستان را با او در میان نهادم .
همراه علی منذر، به جایگاه دیشب رفتیم . پس او گفت: «به خدا سوگند که نشان و علامتی که امام علیه السلام فرموده بود، این جا نهاده است و آن، این که حدود مسجد، با میخها و زنجیرها مشخص شده است » .
آن گاه به نزد سید ابوالحسن الرضا رفتیم . چون به سرای وی رسیدیم، غلامان و خادمان ایشان گفتند :
« شما از جمکران هستید؟» . گفتیم: «آری .» . پس گفتند: «از اول بامداد، سید ابوالحسن در انتظار شما است . »
پس وارد شدم و سلام گفتم . جواب نیکو داد و بسیار احترام کرد و مرا در جای نیکو نشانید . پیش از آن که من سخن بگویم، او سخن آغاز کرد و گفت: «ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم . شخصی در عالم رؤیا به من گفت :
« شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان، از جمکران پیش تو خواهد آمد . آن چه بگوید، اعتماد کن و گفتارش را تصدیق کن که سخن او، سخن ما است . هرگز، سخن او را رد نکن . » از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم .
حسن بن مثله، داستان را مشروحا برای او نقل کرد . سید ابوالحسن، دستور داد بر اسبها زین نهادند . سوار شدند . به سوی ده (جمکران) رهسپار گردیدند .
چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر شبان را دیدند که گلهاش را در کنار راه به چرا آورده بود . حسن بن مثله، به میان گله رفت . آن بز که از پشتسر گله میآمد، به سویش دوید . حسن بن مثله، آن بز را گرفت و خواست پولش را پرداخت کند که جعفر گفت : « به خدا سوگند! تا به امروز، من این بز را ندیده بودم و هرگز در گلهی من نبود، جز امروز که در میان گله، آن را دیدم و هر چند خواستم که آن را بگیرم، میسر نشد » .
پس آن بز را به جایگاه آوردند و در آن جا سر بریدند .
سید ابوالحسن الرضا به آن محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمین را از او گرفت .
آن گاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداختند و سقف مسجد را با چوب پوشانیدند .
سید ابوالحسن الرضا ، زنجیرها و میخها را به قم آورد و در خانهی خود نگهداری کرد . هر بیمار صعب العلاجی که خود را به این زنجیرها میمالید، در حال، شفا مییافت .
ابوالحسن محمد بن حیدر گفت: «به طور مستفیض شنیدم، پس از آن که سید ابوالحسن الرضا وفات کرد و در محلهی موسویان (خیابان آذر فعلی) مدفون شد، یکی از فرزندانش بیمار گردید . داخل اطاق شده سر صندوق را برداشت زنجیرها و میخها را نیافت » .
منبعشناسی مسجد جمکران
منابع تاسیس مسجد مقدس جمکران به فرمان حضرت صاحب الزمان، ارواحنا فداه، بر اساس تسلسل زمانی، به شرح زیر است :
1- نخستین کسی که این داستان را در کتاب خود آورده، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه، مشهور به شیخ صدوق (متوفای 381 هجری) است . ایشان، مشروح آن را در کتاب «مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین» درج کرده است .
با توجه به این که تاسیس این مسجد در عصر شیخ صدوقرحمه الله واقع شده، و ایشان در قم زندگی میکرد، طبعا، همهی جزئیات آن را بدون واسطه از حسن بن مثله، و سید ابوالحسن الرضا و دیگر شاهدان عینی، شنیده و نقل کرده است .
کتاب مونس الحزین، همانند دهها اثر گرانبهای دیگر شیخ صدوق، در طول زمان، از بین رفته و به دست ما نرسیده است .
2- حسن بن محمد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، صاحب کتاب گران سنگ« تاریخ قم» ، شرح آن واقعه را از کتاب شیخ صدوق نقل کرده است .
کتاب تاریخ قم در عصر شیخ صدوق، به سال 378 هجری، در بیستباب به رشتهی تحریر در آمده است .
3- حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی، به سال 865 هجری آن را به فارسی ترجمه کرده است .(الذریعه، ج 3، ص 276 ) .
4- متن عربی کتاب، به دست مولی محمد باقر مجلسی، (متوفای 1110 هجری) نرسیده، ولی ترجمهی فارسی آن به دست ایشان رسیده [ بحار، ج 1، ص 42 ] و احادیث مربوط به قم را در جلد «السماء و العالم» از آن روایت کرده است [11]
5ـ سید نعمتالله جزائری، صاحب « انوار نعمانیه» (متوفای 1112 هجری) ترجمهی فارسی آن را دیده و داستان تاسیس مسجد مقدس جمکران را با خط خود، از آن استنساخ کرده است (بحار، ج53، ص 254 ) .
6ـ شاگرد فرزانهی علامه مجلسی، میرزا عبدالله افندی، (متوفای 1130 هجری) نسخهای از ترجمهی فارسی آن را در بیست باب، در قم مشاهده کرده و گزارش آن را در تالیف گرانبهای خود آورده و تصریح کرده که این ترجمه، به سال 865 هجری، به دستور خواجه فخرالدین ابراهیم، انجام یافته است .(ریاض العلماء، ج 1، ص 319 ).
7ـ سید امیر محمد اشرف ، معاصر و شاگرد علامه مجلسی، صاحب کتاب « فضائل السادات »، (متوفای 1145 هجری) متن عربی آن را دیده و از آن نقل کرده است .(جنة الماوی، ص 47 ).
8 ـ سید محمد بن محمد بن هاشم رضوی قمی، به سال 1179 هجری، بنا به خواهش محمد صالح معلم قمی، کتابی در این رابطه تالیف کرده و آن را «خلاصة البلدان» نام نهاده است . این کتاب، احادیث مربوط به شرافت قم و تاریخچهی تاسیس مسجد مقدس جمکران را دربر دارد .(الذریعه، ج 7، ص 216 ).
9ـ شایستهی تامل است که آقا محمد علی کرمانشاهی، فرزند وحید بهبهانی، (متوفای 1216 هجری) به متن عربی تاریخ قم دسترسی داشته و در حاشیهی خود بر کتاب« نقد الرجال» تفرشی، شرح حال «حسن بن مثله» و خلاصهی داستان تاسیس مسجد مقدس جمکران را به نقل از متن عربی آن آورده است .(بحار، ج 53، ص 234 ).
10ـ محقق و متتبع بینظیر، میرزا حسین نوری، متوفای 1320 هجری، پس از جست و جوی فراوان، به هشتباب از ترجمهی تاریخ قم دستیافته (جنة الماوی، ص 47 و بحار، ج 53، ص 234) و مشروح داستان تاسیس مسجد مقدس جمکران را از ترجمهی تاریخ قم، از روی دستخط سید نعمت الله جزائری، در آثار ارزشمند خود آورده است :
1ـ جنة الماوی، چاپ بیروت، دارالمحجة البیضاء، 1412 هجری، ص 42- 46 .
2ـ همان، به پیوست، بحار الانوار، چاپ بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 هجری، ج 53، ص 234ـ. 230 .
3ـ نجم ثاقب، چاپ تهران، علمیهی اسلامیه، بیتا، ص 212- 215 .
4ـ کلمهی طیبه، چاپ سنگی، بمبئی، 1303 هجری، ص 337 .
5ـ مستدرک الوسائل، چاپ قم، مؤسسهی آلالبیت علیهم السلام، 1407 هجری، ج 3، ص 432 و447 .
11ـ شیخ محمد علی کچویی قمی (متوفای 1335 هجری) مشروح آن را از کتابهای خلاصة البلدان، نجم ثاقب، کلمهی طیبه، در کتاب ارزشمند انوار المشعشعین، چاپ قم، کتابخانه آیةالله مرعشی، 1423 هجری، ج اول، ص 441- 449 (چاپ سنگی 1327 هجری، جلد اول، ص 184- 189)، نقل کرده است .
12ـ حاج شیخ علی یزدی حائری (متوفای 1333 هجری) مشروح آن را در کتاب « الزام الناصب » ، چاپ بیروت، مؤسسهی اعلمی، 1397 هجری، جلد دوم، ص 58- 62، به نقل از محدث نوری، از ترجمهی تاریخ قم آورده است .
13ـ همهی کسانی که بعد از محدث نوری دربارهی تاریخ قم کتاب نوشتهاند، مشروح داستان تاسیس مسجد مقدس جمکران را از ایشان نقل کردهاند . شیخ محمد حسن ناصر الشریعه، متوفای 1380 هجری، در تاریخ قم، چاپ قم، مؤسسهی مطبوعاتی دارالعلم، 1342 شمسی، ص 147- 156، یکی از آن افراد است .
14ـ همهی علمای معاصر که در این رابطه کتاب نوشتهاند، همانند علامهی معاصر آیةالله حاج شیخ محمد غروی، در کتاب گران سنگ« المختار من کلمات الامام المهدی علیه السلام» ، چاپ قم، 1414 هجری، جلد یکم، ص 440- 448، نیز به این واقعه اشاره کرده است .
15ـ در این اواخر، در کتابهای مستقل و مستندی - مانند موارد زیر - به شرح و بسط داستان تاسیس مسجد مقدس جمکران پرداخته شده است :
1ـ تاریخ بنای مسجد جمکران؛
2ـ تاریخ مسجد مقدس جمکران؛
3ـ تاریخچهی بنای مسجد جمکران؛
4ـ توجه امام زمان به مسجد جمکران ؛
5ـ توشهی مسجد جمکران ؛
6ـ در بارگاه منتظر ؛
7ـ در حریم جمکران ؛
8ـ سیمای مسجد جمکران ؛
9ـ فیض حضور برای گمشدگان ؛
10ـ مباحثی چند دربارهی مسجد جمکران ؛
11ـ مسجد مقدس جمکران ؛
12ـ مسجد جمکران المقدس ؛
13ـ مسجد صاحب الزمان ؛
14ـ معجزهی مسجد جمکران ؛
برای کسب معلومات وسیعتر در مورد آثار یاد شده، به کتابنامهی حضرت مهدی علیه السلام تحت عناوین فوق، مراجعه فرمایید .
نظر مرحوم آیةالله حائری در بارهی مسجد جمکران
در آخرین فراز از بخش مسجد مقدس جمکران، متذکر میشویم که اگر بخواهیم نظر مراجع گذشته و معاصر را در مورد مسجد مقدس جمکران یاد آور شویم، به تالیف کتاب مستقلی در این رابطه ناگزیر خواهیم بود . لذا این موضوع را به فرصت دیگری موکول میکنیم . این بخش را با بیان نظر مرحوم آیةالله حاج شیخ مرتضی حائری (متوفای 24 جمادی الثانیه 1406 هجری) که همگان با مقام رفیع علمی و تقوایی ایشان، آشنا هستند، حسن ختام میبخشیم .
مرحوم آیة الله حائری، کتاب ارزشمندی دارند که این نویسنده، آن کتاب را از محضر معظم له امانت گرفتم و با اجازهی ایشان زیراکس کردم .
هنگامی که دست نویسهای ایشان را به محضر مقدس ایشان بردم، از خدمتشان پرسیدم: «آیا برای نقل مطالب این کتاب، مجاز هستم؟» . ایشان، ضمن این که اجازه دادند، فرمودند: «من، در این کتاب ، فقط مطالبی را آوردم که بر صحت آنها اعتقاد دارم و میتوانم بر صحت آنها قسم حضرت عباس بخورم » .
مرحوم آیةالله حائری، در این کتاب میفرمایند :
مسجد جمکران، یکی از آیات باهرات آن حضرت است . توضیح این مطلب، در ضمن چند جهت - که شاید خیلیها از آن غافل باشند - مذکور میشود :
1ـ داستان مسجد جمکران که در بیداری واقع شده، در کتاب تاریخ قم که کتاب معتبری است، از صدوق، علیه الرحمه، نقل شده است .
مرحوم آقای بروجردی که مرد دقیق و ملایی بود، میفرمود: «این داستان، در زمان صدوق، علیه الرحمه، واقع شده و این که او نقل کرده است، دلالتبر کمال صحت آن دارد .
2ـ داستان، مشتمل بر جریانی است که مربوط به یک نفر نیست، برای این که صبح که مردم بیدار میشوند، میبینند با زنجیر، علامت گذاشته شده است که مردم باور کنند . و این زنجیر، مدتی در منزل سید محترمی، ظاهرا به نام سید ابوالحسن الرضا، بوده است و مردم به آن استشفاء میکردهاند و بعدا، بدون هیچ جهت طبیعی، مفقود میشود .
3ـ جای دور از شهر و در وسط بیابان، جایی نیست که مورد جعل یک فرد جمکرانی بشود، آن هم دست تنها، در یک شب ماه رمضان .
4ـ نوعا، مردم عادی، به واسطهی خواب، یک امامزاده را معین میکنند و مسجد، از تصور مردم عادی، دور است .
5ـ اگر پیدایش این مسجد روی احساسات مذهبی و علاقهی مفرط به حضرت صاحب الامر علیه السلام بود، میبایستسراسر، توسل به آن بزرگوار باشد، چنان که در این عصر، مردم، بیشتر، زیارت حضرتاش را در آن مسجد میخوانند و متوسل به آن حضرت میشوند، در صورتی که در این دستور معنوی، اصلا، اسمی از آن حضرت نیست، حتی تا به حال هم بیشتر معروف به مسجد جمکران است، نه مسجد صاحب الزمان .
6ـ متن دستور، موافق با ادلهی دیگر است؛ برای این که هم نماز تحیت مسجد وارد شده است و هم نماز امام زمان علیه السلام با صد بار «ایاک نعبد و ایاک نستعین» و هم تهلیل و تسبیح فاطمهی زهرا، سلامالله علیها .
7ـ این دو داستان که نقل شد، مشهود و یا مثل مشهود خودم بود [12] و داستانهای دیگری هست که فعلا تمام خصوصیات آن را در نظر ندارم . بعدا، ان شاءالله، تحقیق کرده، در این دفتر، باذنه تعالی، ذکر میکنم .
8ـ در آن موقع که زمین، این قدر بیارزش بوده است، فقط یک مساحت کوچکی را مورد این دستور قرار دادهاند، که ظاهرا حدود سه چشمه از مسجد فعلی است که در زمان ما خیلی بزرگ شده است: ظاهرا، آن چشمهای که در آن، محراب هست، و دو چشمهی طرفین باشد .
نگارنده که خالی از وسوسه نیستم و خیلی به نقلیات مردم خوشبین نیستم، از این عبارات، به صحت این مسجد مبارک قطع دارم . والحمدلله علی ذالک و علی غیره من النعم التی لاتحصی [13] . پیشگویی امیر مؤمنان علیه السلام از مسجد جمکران
مطابق نقل خلاصة البلدان از کتاب مونس الحزین شیخ صدوق، امیر مؤمنان علیه السلام از مسجد مقدس جمکران سخن گفته است .
محمد بن محمد بن هاشم حسینی رضوی قمی، به تقاضای مولی محمد صالح قمی، به سال1176هجری، در بارهی فضیلتشهر قم و تاریخچهی تاسیس مسجد مقدس جمکران، کتاب ارزشمندی تالیف و آن را« خلاصة البلدان» نام نهاده است .
شیخ آقا بزرگ تهرانی، این کتاب را مشاهده کرده و گزارش آن را در« الذریعه» آورده است [14]
مرحوم کاتوزیان، این کتاب را در اختیار داشته، فرازهایی از این کتاب را در کتاب «انوار المشعشعین »آورده است .
وی، در این رابطه، حدیثی از امیر مؤمنان علیه السلام آورده، که فرازهایی از آن را در این جا میآوریم و علاقهمندان به تفصیل بیشتر را به کتاب انوار المشعشعین رهنمون میشویم . او میگوید :
در کتاب خلاصة البدان از کتاب مونس الحزین - از تصنیفات شیخ صدوق - با سند صحیح و معتبر، از امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده که خطاب به حذیفه فرمود: «ای پسر یمانی! در اول ظهور، خروج نماید قائم آل محمد علیه السلام از شهری که آن را قم گویند )[15] و مردم را دعوت به حق میکند، همهی خلائق از شرق و غرب، به آن شهر روی آورند و اسلام، تازه شود ...
ای پسر یمانی! این زمین، مقدس است، از همهی لوثها، پاک است ...
عمارت آن، هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد . رایت وی بر این کوه سفید بزنند، به نزد دهی کهن، که در جنب مسجد است، و قصری کهن - که قصر مجوس است - و آن را «جمکران» خوانند . از زیر یک منارهی آن مسجد بیرون آید، نزدیک آن جا که آتشخانهی گبران بوده ... [16]
از این حدیثشریف، استفاده میشود به طوری که مسجد سهله در دوران ظهور حضرت بقیةالله، ارواحنا فداه، پایگاه آن حضرت خواهد بود، مسجد مقدس جمکران نیز در عصر ظهور، جایگاه خاصی دارد و پایگاه دیگری برای آن حضرت است .
مرحوم کاتوزیان، پس از نقل متن کامل حدیث، به شرح و تفسیر آن پرداخته، در بارهی کوه سفید و قصر مجوس و دیگر تعبیرهایی که در حدیثشریف آمده و ما به جهت اختصار نیاوردیم، به تفصیل، سخن گفته است [17]
خوانندگان گرامی، توجه دارند که احادیث ملاحم، چندان نیازی به تحقیق در سند ندارند; زیرا، جز معصومان علیهم السلام که با سرچشمهی وحی مربوط بودند، شخص دیگری نمیتوانستخبری بگوید که صدها سال بعد تحقق پیدا کند .
روزی که امیرمؤمنان علیه السلام به حذیفه از مسجد جمکران خبر میداد، در سرزمین حجاز و عراق، کمتر کسی نام قم را شنیده بود، لذا میبینیم که در احادیث فراوانی، به هنگام بحث از قم، به «در نزدیکی ری» تعبیر شده تا به این وسیله، موقعیت جغرافیایی شهر قم، برای اصحاب ائمه علیهم السلام روشن گردد .
از این رهگذر، احتمال نمیرود که احدی از مردم حجاز، نام جمکران را به عنوان یکی از دهات قم شنیده باشد .
نکات ریزی که در مورد قصر مجوس و آتشخانهی گبران آمده، مطلبی نبود که در حجاز و عراق، کسی از آن آگاه باشد .
به هنگام صدور این حدیث از مولای متقیان علیه السلام، کسی نمیتوانست پیشبینی کند که در کنار ده جمکران، در آینده، مسجدی ساخته خواهد شد و با حضرت بقیةالله (عج) - که آن روز متولد نشده بود - ارتباط خواهد داشت .
هنگامی که شیخ صدوق، این حدیث را در کتاب مونس الحزین درج میکرد، بدون تردید، این مسجد، مناره نداشت .
هنگامی که صاحب خلاصة البلدان، در قرن دوازدهم، این حدیث را از مونس الحزین نقل میکرد، باز هم مسجد مقدس جمکران، منارهای نداشت; زیرا، برای نخستین بار، در سال 1318 هجری، یک مناره در زاویهی جنوب شرقی مسجد ساخته شد [18]
هنگامی که مرحوم کاتوزیان، این حدیث را در کتاب انوار المشعشعین مینوشت، مسجد جمکران، فقط یک مناره داشت و تا چند سال پیش نیز به همین منوال بود، ولی در این حدیث آمده است که «از زیر یک منارهی آن، مسجد، بیرون آید» .[19]
این تعبیر، صریح است در این که به هنگام ظهور حضرت بقیةالله، ارواحنا فداه، مسجد مقدس جمکران، بیش از یک مناره خواهد داشت، در حالی که به هنگام چاپ کتاب (1327 هجری) مسجد، فقط یک مناره داشت .
معجزات حضرت بقیة الله علیه السلام در مسجد مقدس جمکران
کرامات و معجزات و عنایاتی که از ائمهی اطهار علیهم السلام صادر گشته و از سوی راویان مورد اعتماد روایتشده، و در کتابهای مورد استناد ثبت گردیده، منحصر به صدر اسلام و قرون اولیهی اسلام نیست ، بلکه هر روز در گوشه و کنار جهان ، بویژه در حرم ائمهی هدی علیهم السلام معجزات و کرامات تازهای تحقق مییابد که دلیل حقانیت پیشوایان شیعه ، و مایهی دل گرمی شیعیان است .
هر یک از شما، یک یا چند معجزه در حرم مطهر ثامن الحجج امام علی بن موسی الرضا علیه السلام دیده و یا شنیدهاید .
اکنون که دوران فرمانروایی حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، است، همه روزه ، دهها نفر در اقطار و اکناف جهان، با توسل به ذیل عنایت آن حضرت علیه السلام ، از امراض صعبالعلاج و دیگر گرفتاریهای خانمان سوز، به طور معجزآسا ، رهایی مییابند و برای همیشه ، خود را رهین عنایت آن حضرت میدانند .
در این جا، یکی از این کرامتها را که در شب دوازدهم جمادیالاولی 1414 هجری، در مسجد مقدس جمکران، برای یک کودک سیزده سالهی زاهدانی روی داد ، برای نورانیت قلب خوانندگان گرامی میآوریم .
این کودک، سعید چندانی، دانشآموز کلاس پنجم ابتدایی است که در دبستان محمد علی فائق، در زاهدان ، مشغول تحصیل است .
سعید، در یک خانوادهی مذهبی، در زاهدان متولد شده و بر شیوهی عقاید اهل تسنن تربیتیافته است .
مادر سعید، اگر چه از لحاظ نسب، به خاندان عصمت و طهارت منسوب است، ولی او نیز سنی حنفی است .
سعید ، یک سال و هشت ماه پیش از تاریخ یاد شده، در یک تعمیرگاه ماشین، پایش میلغزد و به چاهی که روغن و فاضلاب تعمیرگاه در آن میریخته میافتد، و جراحتهای مختلفی بر بدنش وارد میشود . این جراحتها، بهبود مییابد، ولی غدهای در ناحیهی شکم پدید میآید . نخست، خیال میکنند که فتق است، ولی با گذشت چند ماه، پزشکان معالج، اظهار میکنند که غدهی سرطانی است و باید او را برای معالجه به تهران ببرند .
او را به تهران میآورند و در «بیمارستان هزار تختخوابی» بستری میکنند . پس از نمونهبرداری و احراز غدهی بدخیم سرطانی، او را به «بیمارستان الوند» منتقل میکنند و غدهای به وزن یک کیلو و نیم از شکم او بیرون میآورند، ولی در مدت کوتاهی، جای غده ، پر میشود . پزشکان ، اظهار میکنند که با این رشد سریع غده ، دیگر کاری از ما ساخته نیست .
مادر سعید ، شبی در خواب میبیند که به او میگویند: «سعید را به مسجد جمکران ببرید » .
طبعا، یک زن سنی، نمیداند که مسجد جمکران کجا است ، ولی هنگامی که خوابش را برای دیگران نقل میکند ، او را به مسجد جمکران قم راهنمایی میکنند .
وی ، سعید را با دیگر فرزندش، محمد نعیم، به قم میآورد و بلافاصله به مسجد مقدس جمکران مشرف میشوند .
سعید ، روز سهشنبه یازدهم جمادی الاولی 1414 هجری ساعت یک و نیم بعدازظهر، وارد مسجد جمکران میشود . خدام مسجد ، وضع او را که به این منوال میبینند، او را در اتاق شمارهی هشت زایرسرای مسجد ، اسکان میدهند .
مادر سعید ، اعمال مسجد را فرا میگیرد، با پسرش، محمد نعیم، اعمال مسجد را انجام میدهد ، آن گاه عریضهای تهیه میکند و آن را در چاه میاندازد ، و با دلی سرشار از امید ، به ذیل عنایتحضرت بقیةالله، ارواحنا فداه ، متوسل میشود .
شب، فرا میرسد و عاشقان حضرت بقیةالله، ارواحنا فداه، طبق رسم سنواتی که شبهای چهارشنبه، از راههای دور و نزدیک، به مسجد مقدس جمکران مشرف میشوند، دسته دسته میآیند، در مسجد ، به عبادت و نیایش میپردازند .
مشاهدهی این شور و هیجان مردم، در دل مادر سعید ، طوفانی ایجاد میکند . او نیز همراه دهها هزار زایر به عبادت و دعا و تضرع میپردازد و شفای فرزندش را از حضرت بقیةالله، ارواحنا فداه ، با اصرار و الحاح مسئلت میکند .
هنگامی که به اتاق مسکونیش در زایر سرای مسجد میآید ، دو نفر از خادمان با اخلاص، به اطاق او میآیند و در آنجا عزاداری میکنند و برای شفای سعید ، به طور دسته جمعی، دستبه دعا برمیدارند .
سعید میگوید :
درست ، ساعت سه بعد از نیمه شب بود که در عالم رؤیا دیدم نوری از پشت دیوار ساطع شد و به طرف من به راه افتاد .
او، یک انسان بود، ولی من، از او، فقط نور خیره کنندهای میدیدم که آهسته آهسته به من نزدیک میشد .
من، ابتدا، مضطرب شدم، ولی سعی کردم که بر خودم مسلط شوم . هنگامی که نور به من رسید، به ناحیهی سینه و شکم من اصابت کرد و برگشت .
من، از خواب بیدار شدم و چیزی متوجه نشدم و باز هم خوابیدم . صبح که از خواب برخاستم، سعی کردم که خودم را به عصایم نزدیک کنم و عصا را بردارم، ناگاه متوجه شدم که بدنم سبک شده و آن حالت درد شدید، به کلی، از من رفع شده است .
در آن وقت، متوجه شدم که شفا یافتهام و آن نور، وجود مقدس حضرت صاحب الزمان علیه السلام بوده است » .
این معجزهی باهر و کرامت ظاهر، در شب چهارشنبه دوازدهم جمادی الاولی 1414 هجری برابر با پنجم آبان 1372 خورشیدی رخ داد .
سعید ، با مادر و برادر خود، سه شب ، در زائرسرای مسجد اقامت کردند . شب سوم که شب جمعه بود، عنایت دیگری شد که این بار، در بیداری انجام پذیرفت . اینک، متن آن واقعه را از زبان سعید بشنوید :
شب جمعه، در اتاق شمارهی هشت نشسته بودم و مادرم مشغول تلاوت قرآن بود . احساس کردم که شخصی در کنار من نشست و برای من، رهنمودها و دستورالعملهایی را بیان فرمود .
چون سخنانش تمام شد، برگشتم و کسی را ندیدم . از مادرم پرسیدم که: «مادر! با من بودی؟» . گفت: «من، قرآن میخواندم، با تو نیستم .» . پرسیدم: «پس این کی بود که با من سخن میگفت؟» . مادرم گفت: «کسی در این جا نیست » .
در آن موقع، پتو را بر سرم کشیدم و هر چه به مغزم فشار آوردم که مطالب آن شخص را به خاطر بیاورم، چیزی به یادم نیامد .
روز جمعه، سعید و مادرش، به تهران باز میگردند و به بیمارستان الوند مراجعه میکنند . پس از عکسبرداری، معلوم میشود که سعید، صحیح و سالم است و از غدهی بدخیم سرطانی، هیچ خبری نیست .
بدین گونه، این کودک سعادتمند - که به حق، «سعید» نامگذاری شده - از معجزات باهر حضرت ولی عصر، ارواحنا فداه، بهبودی کامل خود را در مییابد .
دو هفته بعد (شب چهارشنبه بیست و پنجم جمادی الاولی برابر با 19/8/72) سعید ، با مادرش و برادرش محمد نعیم، به جمکران آمده بود تا پیشانی ادب بر آستان مسجد حضرت صاحب الزمان علیه السلام بساید و از محضر مولا و مقتدایش تشکر کند . خوشبختانه، حقیر هم در مسجد بودم و از داستان شفا یافتن او آگاه بودم . با او به دفتر مسجد رفتم و در حضور دهها نفر از دوستان ، مطالب بالا را از زبان سعید بدون واسطه شنیدم .
مادرش، از خوشحالی، در پوستخود نمیگنجید و بر حضرت بقیةالله، ارواحنا فداه، پیوسته درود میفرستاد و سخنانی میگفت که از یک فرد سنی مذهب بسیار جالب بود . مثلا میگفت: «من نمیدانم الآن امام زمان علیه السلام کجا است: آیا در دریاها ، کشتیها را نجات میدهد و یا در آسمانها، هواپیماها را نجات میدهد؟ » .
سعید، در این سفر، با کولهباری از پروندههای پزشکی و عکسها و آزمایشها آمده بود، که آنان را به مشتاقان ارائه دهد . از اسناد پزشکی او، مسئولان مسجد، فیلم برداری کردند . از خود سعید و مادرش نیز فیلمبرداری شد، و سخنانشان ضبط گردید . بیگمان ، خانوادهی «چندانی» در میان خانوادههای معتقد اهل سنت، مبلغ صمیمی و بیقرار حضرت بقیةالله، عجل الله تعالی فرجه الشریف ، خواهند بود .
جمکران، میعادگاه عاشقان
در طول سال، شبهای چهارشنبه، مسجد مقدس جمکران ، پذیرای قریب یکصد هزار عاشق دل باخته است که از شهرهای دور و نزدیک، به شهر مقدس قم روی میآورند و در حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام پیشانی ادب بر آستان میسایند و آن گاه راهی مسجد مقدس جمکران میشوند و با امام رؤف ، به راز و نیاز میپردازند .
از چهرههای برجستهای که ارادت خاصی به مسجد مقدس جمکران داشتند و خوانندگان گرامی با شخصیت علمی و تقوایی آنان آشنایی دارند ، آیات عظام حاج شیخ عبدالکریم حائری ، حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ، حاج سید محمد تقی خوانساری ، حاج سید محمد حجت کوهکمری ، حاج آقا حسین بروجردی ، حاج سید حسین قاضی، حاج شیخ محمد تقی بافقی، حاج آقا مرتضی حائری را میتوان نام برد .
برای مرحوم آیةالله حائری، هر وقت مشکلی پیش میآمد، مرحوم آیةالله بافقی را به مسجد جمکران میفرستاد و رفع مشکل میشد .
هر وقت شهریه حوزه تامین نمیشد ، مرحوم آیةالله حجت ، به مسجد مقدس جمکران مشرف میشد و همان روز، شهریه تامین میگردید .
برای مرحوم آیةالله بروجردی، هر وقت مشکلی پیش میآمد، گوسفندی میفرستاد تا در کنار مسجد جمکران قربانی کنند .
برای مرحوم آیةالله گلپایگانی ، هر وقت مشکلی پیش میآمد ، عریضهای مینوشت و با گروهی از اصحاب و فرزندان خود ، به مسجد مقدس جمکران مشرف میشد و توسل میکرد و رفع مشکل میشد .
مرحوم آیةالله مرعشی، چهل شب چهارشنبه، در مسجد جمکران بیتوته کرد .
آیةالله صافی، در مورد پدر بزرگوارشان، مرحوم آیةالله حاج ملا جواد صافی گلپایگانی، نقل فرمودند که ملتزم بود حتی الامکان ، پیاده به مسجد جمکران مشرف شود .
آیةالله حاج سید محمد تقی خوانساری نیز غالبا ، پیاده مشرف میشدند .
ختم زیارت عاشورا در مسجد جمکران
در عصر زعامت مرحوم آیة الله حاج سید محمد حجت ، قحطی و گرانی سختی پدید آمد ، به طوری که نان سنگک دانهای یک تومان رسید ، در حالی که شهریه طلاب در ماه ، فقط ده تومان بود .
مرحوم آیةالله حجت ، چهل تن از طلاب مهذب و متدین را دستور داد که به مسجد مقدس جمکران مشرف شوند و در پشتبام مسجد ، به صورت دسته جمعی ، زیارت عاشورا را با صد سلام و لعن و دعای صفوان بخوانند و به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام و حضرت علی اصغر علیه السلام متوسل شوند و رفع گرانی و نزول باران را از خداوند متعال بخواهند .
چهل تن طلبه مهذب و متدین ، طبق فرمان مرجعیت اعلای تشیع، به میعادگاه عاشقان شرفیاب شدند . بعد از ادای نماز تحیت و نماز حضرت بقیةالله، ارواحنا فداه، و توسل به ذیل عنایت فرمانروای جهان هستی، به پشتبام مسجد رفتند، ختم زیارت عاشورا را ، طبق دستور آن مرجع وارسته ، انجام دادند و حوائجخود را با شفیع قرار دادن سه تن بابالحوائج ، به درگاه حضرت احدیت ، عرضه داشتند و مسجد را به قصد قم ترک کردند .
راه قدیمی مسجد جمکران ، از طرف روستای جمکران بود . گروه چهل نفری طلاب، هنوز به ده جمکران نرسیده بودند که درهای رحمت گشوده شد و باران رحمت ، سیلآسا فرو ریخت و طلاب، ناچار شدند که لباسهای خود را درآورند ، حتی کفشهای خود را به دست گرفتند ، از میان سیلابها عبور کردند .
این حادثهی تاریخی را نخستین بار، از دانشمند معظم حجةالاسلام والمسلمین استاد محمد امین رضوی صاحب کتاب ارزشمند تجسم اعمال - که خود جزء چهل تن بود - شنیدم .
بسیاری از آن چهل تن، به رحمت ایزدی پیوستهاند ، ولی الحمدلله ، برخی از آنان در قید حیات هستند که خوانندگان گرامی، میتوانند از آنان تحقیق کنند .
اخیرا ، این داستان از زبان حضرت آیةالله حاج سید مهدی اخوان مرعشی و حجةالاسلام والمسلمین آقای گل محمدی ابهری ، منتشر شده است [20]
بسیار مناسب است که مراجع بزرگوار عصر ما نیز در مشکلات مادی و معنوی ، مردم را به مسجد مقدس جمکران و ختم زیارت عاشورا به صورت دسته جمعی در آن میعادگاه عاشقان ، فرا خوانند .
خصوصیتشب چهارشنبه
مکررا ، با این سؤال مواجه شدهایم که «آیا شب چهارشنبه، خصوصیتی دارد ؟ »
در پاسخ، باید عرض کنیم که شب چهارشنبه ، خصوصیت دارد . لذا میبینیم که حضرت بقیةالله ، ارواحنا فداه ، در همان فرمانی که برای تاسیس مسجد جمکران صادر کردند ، فرمودند: «فردا شب که شب چهارشنبه است، آن بز را به همین جایگاه بیاور و ذبح کن و روز چهارشنبه که هجدهم ماه رمضان است ، گوشت آن را به بیماران صعبالعلاج انفاق کن که خداوند ، همهشان را شفا عنایت میکند » [21]
دعای عظم البلاء
در این جا یاد آوری این نکته لازم است که در مسجد مقدس جمکران، از دعاهای مربوط به حضرت بقیةالله ، ارواحنا فداه ، مانند «دعای ندبه» ، «دعای سلام الله الکامل » ، « زیارت آل یاسین» ، «دعای عهد» ، . . . بویژه از دعای «اللهم عظم البلاء . . .» که بعد از نماز حضرت صاحب الزمان علیه السلام به آن امر شده است ، غفلت نشود. [22]
[1] 1ـ مکیال المکارم، ج 2، ص 314 .
[2] صاحب مکیال ، کیفیت تعظیم و تکریم آن اماکن را در کتاب مکیال المکارم، ج 2 330ـ327شرح داده است
[3] 3ـ این تقریظ، در آغاز نجم ثاقب چاپ شده است . دستخط میرزای بزرگ، در کتابخانهی آستان قدس، در یکی از نسخ خطی کتاب، به شمارهی 9361 موجود است
[4] 4ـ میرزای نوری، استظهار کردهاند که رقم «393 هجری» تصحیف شده و صحیح آن «373 هجری» است .(جنة الماوی، ص 47; نجم ثاقب، ص 215; مستدرک: ج 3، ص 447 )
[5] هرچند راوی این خبر شیخ صدوق ، معتقد است که در زمان غیبت ، نباید نام اصلی حضرت بقیة الله تلفظ شود ، ولی در این جا، برای رعایت امانت در نقل ، به طور صریح آورده است
[6] ـ به جای «حسن بن مسلم» ، در نجم ثاقب و جنة الماوی، «حسن مسلم» آمده ، ولی در مستدرک ج 3، ص 432 ، «حسن بن مسلم» تعبیر شده است . البته، نتیجه، مساوی است، و حذف واژهی «بن» در نامها، شایع است
[7] رهق، نام روستایی است در ده فرسخی قم در مسیر کاشان ، که تا زمان ما ، آباد است . { مستدرک ج 3، ص 432 }.
[8] مرحوم نوری ، معتقد است که باید: «لاالهالاالله وحده وحده» گفته شود { بحار، ج 53، ص 231}.
[9] کلمهی «چهارشنبه» در نجم ثاقب افتاده، ولی در جنة الماوی و انوار المشعشعین آمده است . و اگر در متن هم نیامده بود ، از بررسی متن استفاده میشد; زیرا ، به طوری که در متن داستان تصریح شده ، دیدار، در شب سهشنبه، شب هفدهم رمضان بوده است، پس شب هجدهم، شب چهارشنبه، و روز هجدهم روز چهارشنبه خواهد بود .
[10] ما، این تعبیر را از جنة الماوی نقل کردیم، ولی در نجم ثاقب چنین آمده است : « هفتاد روز یا هفت روز، ما این جاییم» (نجم ثاقب، ص 214 ) .
با توجه به این که این ملاقات در شب هفدهم رمضان بود ، اگر آن را بر هفتحمل کنی، بر شب بیست و سوم رمضان منطبق میشود که شب قدر است ، و اگر بر هفتاد روز حمل کنی بر بیست و پنجم ذوالقعده منطبق میشود که آن نیز روز مبارکی است
[11] .(بحار، ج 60، ص 208-221 ).
[12] ـ اشاره به دو داستان از عنایات حضرت بقیةالله، ارواحنا فداه ، در مسجد مقدس جمکران است ، که مرحوم آیةالله حائری آنها را در کتاب خود آورده است .
[13] کریمهی اهلبیت، ص 484 ; سردلبران ، ص 248- 250
[14] الذریعة، ج 7 ، ص 216 .
[15] تردیدی نیست که قیام نخستین حضرت بقیةالله ، ارواحنا فداه ، از مکه معظمه و کنار خانه خدا است . این حدیث و احادیث مشابه ، به حرکتهای بعدی آن کعبه مقصود، نظر دارد
[16] انوار المشعشعین ، ج 1، ص 453
[17] انوار المشعشعین، ج 1، ص 454- 458
[18] گنجینه آثار قم، ج 2، ص 672
[19] انوار المشعشعین ، ج 1، ص 454
[20] مسجد مقدس جمکران، ص40 ; زیارت عاشورا و آثار شگفت ، ص 55
[21] جنةالماوی ، ص 45 ; بحار، ص53 ، ص 232 .
[22] جمال الاسبوع ، ص 280 .
جنة المأوی محدث نوری قده:
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص: 230
الحكاية الثامنة [تشرف حسن بن مثلة بخدمته عليه السلام في المنام، و أمره ببناء مسجد جمكران]
في تاريخ قم تأليف الشيخ الفاضل الحسن بن محمد بن الحسن القمي من كتاب مونس الحزين في معرفة الحق و اليقين من مصنفات أبي جعفر محمد بن بابويه القمي ما لفظه بالعربية باب ذكر بناء مسجد جمكران بأمر الإمام المهدي عليه صلوات الله الرحمن و على آبائه المغفرة سبب بناء المسجد المقدس في جمكران بأمر الإمام ع على ما أخبر به الشيخ العفيف الصالح حسن بن مثلة الجمكراني قال كنت ليلة الثلاثاء السابع عشر من شهر رمضان المبارك سنة ثلاث و تسعين «1» و ثلاثمائة نائما في بيتي فلما مضى نصف من الليل فإذا بجماعة من الناس على باب بيتي فأيقظوني و قالوا قم و أجب الإمام المهدي صاحب الزمان فإنه يدعوك قال فقمت و تعبأت و تهيأت فقلت دعوني حتى ألبس قميصي فإذا بنداء من جانب الباب هو ما كان قميصك فتركته و أخذت سراويلي فنودي ليس ذلك منك فخذ سراويلك فألقيته و أخذت سراويلي و لبسته فقمت إلى مفتاح الباب أطلبه فنودي الباب مفتوح فلما جئت إلى الباب رأيت قوما من الأكابر فسلمت عليهم فردوا و رحبوا بي و ذهبوا بي إلى موضع هو المسجد الآن فلما أمعنت النظر رأيت أريكة فرشت عليها فراش حسان و عليها وسائد حسان و رأيت فتى في زي ابن ثلاثين متكئا عليها و بين يديه شيخ و بيده كتاب يقرؤه عليه و حوله أكثر من ستين رجلا يصلون في تلك البقعة و على بعضهم ثياب بيض و على بعضهم ثياب خضر و كان ذلك الشيخ هو الخضر ع فأجلسني ذلك الشيخ ع و دعاني الإمام ع باسمي و قال اذهب إلى حسن بن مسلم و قل له إنك تعمر هذه الأرض منذ سنين و تزرعها و نحن نخربها زرعت خمس سنين و العام أيضا
__________________________________________________
(1) سيجيء بيان في لفظ التسعين من المؤلف رحمه الله ص 234.
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص: 231
أنت على حالك من الزراعة و العمارة و لا رخصة لك في العود إليها و عليك رد ما انتفعت به من غلات هذه الأرض ليبنى فيها مسجد و قل لحسن بن مسلم إن هذه أرض شريفة قد اختارها الله تعالى من غيرها من الأراضي و شرفها و أنت قد أضفتها إلى أرضك و قد جزاك الله بموت ولدين لك شابين فلم تنتبه عن غفلتك فإن لم تفعل ذلك لأصابك من نقمة الله من حيث لا تشعر.
قال حسن بن مثلة قلت يا سيدي لا بد لي في ذلك من علامة فإن القوم لا يقبلون ما لا علامة و لا حجة عليه و لا يصدقون قولي قال إنا سنعلم هناك فاذهب و بلغ رسالتنا و اذهب إلى السيد أبي الحسن و قل له يجيء و يحضره و يطالبه بما أخذ من منافع تلك السنين و يعطيه الناس حتى يبنوا المسجد و يتم ما نقص منه من غلة رهق ملكنا بناحية أردهال و يتم المسجد و قد وقفنا نصف رهق على هذا المسجد ليجلب غلته كل عام و يصرف إلى عمارته.
و قل للناس ليرغبوا إلى هذا الموضع و يعزروه و يصلوا هنا أربع ركعات للتحية في كل ركعة يقرأ سورة الحمد مرة و سورة الإخلاص سبع مرات و يسبح في الركوع و السجود سبع مرات و ركعتان للإمام صاحب الزمان ع هكذا يقرأ الفاتحة فإذا وصل إلى إياك نعبد و إياك نستعين كرره مائة مرة ثم يقرؤها إلى آخرها و هكذا يصنع في الركعة الثانية و يسبح في الركوع و السجود سبع مرات فإذا أتم الصلاة يهلل «1» و يسبح تسبيح فاطمة الزهراء ع فإذا فرغ من التسبيح يسجد و يصلي على النبي و آله مائة مرة ثم قال ع ما هذه حكاية لفظه فمن صلاها فكأنما في البيت العتيق.
قال حسن بن مثلة قلت في نفسي كان هذا موضع أنت تزعم أنما هذا المسجد للإمام صاحب الزمان مشيرا إلى ذلك الفتى المتكئ على الوسائد فأشار ذلك الفتى إلي أن أذهب.
فرجعت فلما سرت بعض الطريق دعاني ثانية و قال إن في قطيع جعفر
__________________________________________________
(1) الظاهر أنه يقول: «لا إله إلا الله وحده وحده» منه رحمه الله.
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص: 232
الكاشاني الراعي معزا يجب أن تشتريه فإن أعطاك أهل القرية الثمن تشتريه و إلا فتعطي من مالك و تجيء به إلى هذا الموضع و تذبحه الليلة الآتية ثم تنفق يوم الأربعاء الثامن عشر من شهر رمضان المبارك لحم ذلك المعز على المرضى و من به علة شديدة فإن الله يشفي جميعهم و ذلك المعز أبلق كثير الشعر و عليه سبع علامات سود و بيض ثلاث على جانب و أربع على جانب سود و بيض كالدراهم.
فذهبت فارجعوني ثالثة و قال ع تقيم بهذا المكان سبعين يوما أو سبعا فإن حملت على السبع انطبق على ليلة القدر و هو الثالث و العشرون و إن حملت على السبعين انطبق على الخامس و العشرين من ذي القعدة و كلاهما يوم مبارك.
قال حسن بن مثلة فعدت حتى وصلت إلى داري و لم أزل الليل متفكرا حتى اسفر الصبح فأديت الفريضة و جئت إلى علي بن المنذر فقصصت عليه الحال فجاء معي حتى بلغت المكان الذي ذهبوا بي إليه البارحة فقال و الله إن العلامة التي قال لي الإمام واحد منها أن هذه السلاسل و الأوتاد هاهنا.
فذهبنا إلى السيد الشريف أبي الحسن الرضا فلما وصلنا إلى باب داره رأينا خدامه و غلمانه يقولون إن السيد أبا الحسن الرضا ينتظرك من سحر أنت من جمكران قلت نعم فدخلت عليه الساعة و سلمت عليه و خضعت فأحسن في الجواب و أكرمني و مكن لي في مجلسه و سبقني قبل أن أحدثه و قال يا حسن بن مثلة إني كنت نائما فرأيت شخصا يقول لي إن رجلا من جمكران يقال له حسن بن مثلة يأتيك بالغدو و لتصدقن ما يقول و اعتمد على قوله فإن قوله قولنا فلا تردن عليه قوله فانتبهت من رقدتي و كنت أنتظرك الآن.
فقص عليه الحسن بن مثلة القصص مشروحا فأمر بالخيول لتسرج و تخرجوا فركبوا فلما قربوا من القرية رأوا جعفر الراعي و له قطيع على جانب الطريق فدخل حسن بن مثلة بين القطيع و كان ذلك المعز خلف القطيع فأقبل المعز عاديا إلى الحسن بن مثلة فأخذه الحسن ليعطي ثمنه الراعي و يأتي به فأقسم جعفر الراعي أني ما رأيت هذا المعز قط و لم يكن في قطيعي إلا أني رأيته و كلما أريد أن آخذه
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص: 233
لا يمكنني و الآن جاء إليكم فأتوا بالمعز كما أمر به السيد إلى ذلك الموضع و ذبحوه و جاء السيد أبو الحسن الرضا رضي الله عنه إلى ذلك الموضع و أحضروا الحسن بن مسلم و استردوا منه الغلات و جاءوا بغلات رهق و سقفوا المسجد بالجزوع «1» و ذهب السيد أبو الحسن الرضا رضي الله عنه بالسلاسل و الأوتاد و أودعها في بيته فكان يأتي المرضى و الأعلاء «2» و يمسون أبدانهم بالسلاسل فيشفيهم الله تعالى عاجلا و يصحون.
قال أبو الحسن محمد بن حيدر سمعت بالاستفاضة أن السيد أبا الحسن الرضا في المحلة المدعوة بموسويان من بلدة قم فمرض بعد وفاته ولد له فدخل بيته و فتح الصندوق الذي فيه السلاسل و الأوتاد فلم يجدها.
انتهت حكاية بناء هذا المسجد الشريف المشتملة على المعجزات الباهرة و الآثار الظاهرة التي منها وجود مثل بقرة بني إسرائيل في معز من معزى هذه الأمة قال المؤلف لا يخفى أن مؤلف تاريخ قم هو الشيخ الفاضل حسن بن محمد القمي و هو من معاصري الصدوق رضوان الله عليه و روي في ذلك الكتاب عن أخيه حسين بن علي بن بابويه رضوان الله عليهم و أصل الكتاب على اللغة العربية و لكن في السنة الخامسة و الستين بعد ثمان مائة نقله إلى الفارسية حسن بن علي بن حسن بن عبد الملك بأمر الخاجا فخر الدين إبراهيم بن الوزير الكبير الخاجا عماد الدين محمود بن الصاحب الخاجا شمس الدين محمد بن علي الصفي.
قال العلامة المجلسي في أول البحار إنه كتاب معتبر و لكن لم يتيسر لنا
__________________________________________________
(1) الجازع: الخشبة توضع في العريش عرضا و تطرح عليها قضبان الكرم، فان نعت تلك الخشبة قلت: خشبة جازعة، و كل خشبة معروضة بين شيئين ليحمل عليها شيء فهى جازعة، كذا في أقرب الموارد، أقول: و أما الجزوع، فانما هو جمع جزع، الا أن يكون تصحيف «الجذوع» و كلاهما في هذا المورد بمعنى، و يقال له بالفارسية «تير».
(2) جمع عليل كأجلاء جمع جليل، و العليل من به عاهة او آفة.
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج53، ص: 234
أصله و ما بأيدينا إنما هو ترجمته و هذا كلام عجيب لأن الفاضل الألمعي الآميرزا محمد أشرف صاحب كتاب فضائل السادات كان معاصرا له و مقيما بأصفهان و هو ينقل من النسخة العربية بل و نقل عنه الفاضل المحقق الآغا محمد علي الكرمانشهاني في حواشيه على نقد الرجال في باب الحاء في اسم الحسن حيث ذكر الحسن بن مثلة و نقل ملخص الخبر المذكور من النسخة العربية و أعجب منه أن أصل الكتاب كان مشتملا على عشرين بابا.
و ذكر العالم الخبير الآميرزا عبد الله الأصفهاني تلميذ العلامة المجلسي في كتابه الموسوم برياض العلماء في ترجمة صاحب هذا التأريخ أنه ظفر على ترجمة هذا التأريخ في قم و هو كتاب كبير حسن كثيرة الفوائد في مجلدات عديدة.
و لكني لم أظفر على أكثر من مجلد واحد مشتمل على ثمانية أبواب بعد الفحص الشائع.
و قد نقلنا الخبر السابق من خط السيد المحدث الجليل السيد نعمة الله الجزائري عن مجموعة نقله منه و لكنه كان بالفارسية فنقلناه ثانيا إلى العربية ليلائم نظم هذا المجموع و لا يخفى أن كلمة التسعين الواقعة في صدر الخبر بالمثناة فوق ثم السين المهملة كانت في الأصل سبعين مقدم المهملة على الموحدة و اشتبه على الناسخ لأن وفاة الشيخ الصدوق كانت قبل التسعين و لذا نرى جمعا من العلماء يكتبون في لفظ السبع أو السبعين بتقديم السين أو التاء حذرا عن التصحيف و التحريف و الله تعالى هو العالم.
مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج3، ص: 432
«» 50 باب حكم الوقوف على المساجد
3936- «1» الشيخ الأقدم الحسن بن محمد بن الحسن القمي المعاصر للصدوق في كتاب قم، عن كتاب مونس الحزين في معرفة الحق و اليقين للصدوق عن الشيخ العفيف الصالح الحسن بن مثلة الجمكراني عن الحجة صلوات الله عليه: في حكاية طويلة و فيها أمره ع ببناء المسجد في جمكران إلى أن قال قال ع له اذهب إلى السيد أبي الحسن و قل له يجيء و يحضره أي الحسن بن مسلم و كان عنده بعض المنافع من الأملاك الموقوفة و يطالبه بما أخذ من منافع تلك السنين و يعطيه الناس حتى يبنوا المسجد و يتم ما نقص منه من غلة رهق ملكنا بناحية أردهال و يتم المسجد و قد وقفنا نصف رهق على هذا المسجد ليجلب غلته كل عام و يصرف على عمارته الخبر
قلت جمكران على فرسخ من قم و المسجد موجود إلى الآن و رهق قرية من توابع قم على عشرة فراسخ من طرف كاشان و هي إلى الآن معمورة
__________________________________________________
الباب- 50
1- تاريخ قم: الأصل منه باللغة العربية مفقود لا أثر له ظاهرا، و ترجمته باللغة الفارسية المطبوعة ناقصة، و تجد الرواية كاملة في كتاب «جنة المأوى» للشيخ المصنف «قده»، المطبوع ضمن البحار ج 53 ص 230 الحكاية الثامنة.
مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج3، ص: 447
3961- «19»، وجدت بخط الفاضل الآغا محمد علي بن الأستاذ البهبهاني فيما علقه على كتاب نقد الرجال ما لفظه" الحسن بن مثلة الجمكراني هو الذي أمره الإمام صاحب الزمان ع ببناء مسجد جمكران و هي قرية على فرسخ من قم و كان ذلك الأمر شفاها في ليلة الثلاثاء السابع عشر من شهر رمضان سنة ثلاث و تسعين و ثلاثمائة في موضع ذلك المسجد و له قصة طويلة حكاها الشيخ في كتاب مؤنس الحزين في معرفة الدين و اليقين و قد تضمنت معجزات عن الإمام ع و قد وصفه الصدوق فيها بقوله الشيخ العفيف الصالح حسن بن مثلة الجمكراني رحمة الله عليه و فيها مدح ذلك المسجد جدا و أمر للناس بأن يصلوا فيها أربع ركعات ركعتين لتحية المسجد يقرأ في كل منهما الحمد مرة و سورة التوحيد سبع مرات و التسبيح في الركوع و السجود سبع مرات ثم ركعتين صلاة صاحب الزمان ع إلا أنه إذا وصل « (1)» إلى إياك نعبد و إياك نستعين كررها مائة مرة ثم قرأ الحمد إلى آخرها و إذا فرغ من الصلاة هلل ثم سبح تسبيح الزهراء ع ثم سجد و صلى على محمد و آله مائة مرة قال الإمام ع من صلاها فكأنما صلاها « (2)» في البيت العتيق
قلت الظاهر أنه كان في الأصل سبعين فحرف و كتب تسعين لتأخر التاريخ عن موت الصدوق و لم أجد الكتاب في فهرس كتبه